۱۳۹۱ شهریور ۵, یکشنبه


 جنگ نیابتی در سوریه

امر برخورد به مسئله سوریه در میان نیروهای انقلابی و ضد امپریالیست بتدریج بیک ملاک تعیین مرز میان نیروهای انقلابی و ضد انقلابی بدل شده است. زیرا اغتشاش مزدوران و عناصر نفوذی و وارداتی، در سوریه، ماهیتا تلاشی برای تسلط بر منطقه است و تنها باید از این دریچه مسئله را مورد بررسی علمی قرار داد.

امر برخورد به مسئله سوریه نشان می دهد که چه نیروهائی در سیر تحولات و روند تکامل تضادها در جهان، در جبهه انقلاب قرار می گیرند و چه کسانی در جبهه جهانخواران و زورگویان و درندگان تاریخ. نزاع بر سر حق وتوی روسیه و چین نیست که مشتی ایرانی خودفروخته چهره های خوفناک و خون آشام خویش را در پس پرده گریه و زاری هومانیستی برای فریب افکار عمومی پنهان کرده اند.

رویدادهای سوریه و نوع برخورد به آن نشان می دهد که هر نیروی سیاسی چه تصویر و تصوری از منظره سیاسی عمومی جهان و مسیر تحولات آن دارد.

عوام فریبان ایرانی و غیر ایرانی هومانیسم امپریالیستی و کشتار "حولا" به دست تروریستها را، موذیانه به حساب اسد می گذارند، کشتار تک تیراندازها در "حمص" و "درا" را، در حین نمایشات مسالمت آمیز خیابانی، تا جنگ داخلی را تدارک ببینند، به حساب اسد می گذارند. آنها با هومانیسم جنایتکارانه خود تل کشته ها می آفرینند، تا قتل عام و کشتار تروریستها را توجیه کنند و تکیه به بیگانگان را باعث افتخار بدانند. پناه گرفتن 8 هزار تروریستهای وارداتی را در خانه های مردم غیر نظامی و اشغال این محله ها و خانه ها به زور اسلحه را، این هومانیستها به حساب جنگ داخلی می گذارند و بر تجاوز به حریم مردم توسط تروریستها و سپر دفاعی کردن مردم عادی را وسیله شرکت در کُر تبلیغاتی امپریالیستهامی کنند. این هومانیستهای امپریالیسم مانند اربابانشان، هومانیسم را وسیله کاسبکاری سیاسی و از کشته پشته ساختن کرده اند.

هومانیسم این افراد که بر سر استفاده از حق وتوی روسیه و چین جنجال می کنند، هومانیسم آدمکشانی است که خنجرهای خویش را در قفا دارند و مترصدند که آنرا در سینه خلق سوریه فرو کنند. عربده کشی آنها ناشی از ناراحتی از سختی اهدافشان است که با شکست روبرو می شود. آنها ناراحت اند، زیرا کشتار مردم سوریه بدست امپریالیستها و تروریستها با مقاومت سرسختانه اسد و مردم سوریه بتاخیر افتاده است.   

برای داوری مارکسیستی لنینیستی از رویدادهای سوریه کافی نیست تا سر دماغ خویش را ببینیم و همان نظریاتی را نشخوار کنیم که امپریالیستها هر روز و هر شب با ماشین تبلیغاتی عظیم شستشوی مغزی خویش، بنام رسانه های گروهی "دموکراتیک" به خورد ما می دهند.

کمونیستها بر اساس مارکسیسم لنینیسم رویدادهای جهان را از منظر مبارزه طبقاتی و ضد امپریالیستی بررسی کرده و تعیین می کنند که گرایش مبارزاتی که در جریان است در ادامه خود بطور عینی به کدام جبهه و طبقه اجتماعی خدمت می کند.

اینکه گفته شود رژیم اسد مستبد است و یا زندانهای مخوف دارد که مخالفان را در آن اسارتگاه ها بدون حمایت حقوقی محاکمه و محکوم می کند، اینکه بگوئیم رژیم اسد نظام تک حزبی بعث را در طی بیش از نیم قرن در سوریه مستقر ساخته و مخالفان را سرکوب نموده است، اینکه بگوئیم رژیم اسد جنبش فلسطین را در گذشته به خاک و خون کشانده است، اینکه بگوئیم رژیم اسد با امپریالیست آمریکا بر سر اعتراف گیری از اسرای سوری وابسته به القاعده همکاری می کرده است و... اگر ناشی از اظهار فضلهای ژورنالیستی و بی بو  و حاصیت نباشد، اگر ناشی از آشفته فکری و کج فهمی مبارزه طبقاتی نباشد، اگر ناشی از کوته نظری سیاسی نباشد، اگر ناشی از تحلیل نادرست سیاسی نباشد، مسلما ناشی از آگاهی و همدستی با امپریالیست و تحقق سیاست ضد بشری است که امپریالیستها می خواهند به زور به همه ممالک جهان تحمیل کنند.

امپریالیستها مدعی می شوند که رژیم اسد حقوق بشر را به زیر پا می گذارد، رژیم اسد مستبد است، رژیم اسد اپوزیسیون را در داخل سوریه سرکوب می کند، رژیم اسد فاسد است و... حتی اگر همه این مواردی که امپریالیستها بیکباره یادشان آمده و تکرار می کند درست باشد، باید پرسید مگر رژیم عربستان سعودی، رژیمهای امارات متحده عربی، رژیم کویت، رژیم بحرین، رژیم اردن، رژیم مراکش و... این متحدان امپریالیستها، همه دمکرات و انقلابی تشریف دارند؟ که وجدان امپریالیسها جریحه دار شده است؟ از کی تا به حال نقض حقوق بشر موجب دغدغه خاطر امپریالیستهاست؟

طبیعی است که امپریالیستهای جنایتکار که میلیونها انسان را در سراسر کره خاکی به قتل رسانده اند و هنوز هم سرزمینهای کره، افغانستان، عراق و... در اشغال خویش دارند، نمی توانند از کشتار انسانها وجدانی معذب داشته باشند. کسانی که دوبار بمب اتمی را برای نابودی انسانها بعد از خاتمه جنگ، به کمک گرفته اند، کسانی که با بمب ناپالم میلیونها ویتنامی، کامبوجی و کره ای را کشته اند و با بمبهای اورانیومی یوگسلاوی و عراق و افغانستان را بمباران و آلوده کردند، هرگز نمی توانند وجدانی آسوده و انسانی داشته باشند. ناموس آنها کسب سود حداکثر است و برای کسب آن هدف، به هر جنایتی تن در می دهند.

امپریالیسم آمریکا برای سیطره بر جهان و محاصره روسیه و چین و کنترل اروپا از طریق تسلط بر منابع انرژی و مواد اولیه، به آن نیاز دارد که پشت جبهه خویش را تقویت کرده و حلقه محاصره رقبای خود را تنگتر کند. این سیاست راهبردی به آنجا منجر شده است که امپریالیست آمریکا با پنهان شدن در پشت حقوق بشر، حقوق ملتها را به زیر پا می گذارد و احترام هیچ یک از قوانین بین المللی را محفوظ نمی دارد. آنها برای نیل به اهدافشان اپوزیسیون سازی می کنند. به آنها پول و تسلیحات می دهند، برایشان پوشش تبلیغاتی و "کارزارهای حقوق بشری" به راه می اندازند. از آنها دست دراز شده سیاست امپریالیستی می سازند که ما در ایران با کارزار تریبونال لندنی روبرو هستیم. هدف آنها از این اپوزیسیون سازی که با فشار مالی و سیاسی و تبلیغاتی، توسط مشتی گرداننده خودفروش ایجاد می شود، خرابکاری و تجزیه طلبی در درون ممالکی است که در متن سیاست راهبردی آمریکا مناسب تشخیص داده نمی شوند. تریبونال لندنی باید نقابی باشد بر شمشیرهائی که در خفا تیز می کنند تا در ایران هم "مناطق آزاد" و "دولت آزاد" برای درخواست از امپریالیستها بخاطر تجاوز "قانونی" به ایران فراهم آورند. "ارتش آزاد سوریه" عکسبرگردان "ارتش آزادی ایران" است که سازمان مجاهدین خلق هم رئیس جمهورش را از قبل تعیین کرده است و هم ارتش "آزادی بخشش" را. ما می بینیم که تلاش امپریالیستها در سوریه برای ایجاد منطقه "آزاد" برای ایجاد یک پوشش حقوقی موذیانه است. در این امر عربستان سعودی و قطر و ترکیه پیشتازند. یکی تامین مالی می کند، دیگری پلی برای اعزام تروریستها به سوریه می شود. بر اساس اخبار و اسناد منتشر شده توسط روزنامه های اروپائی، انترناسیونالیستهای جهادیست از افغانستان، لیبی، چچن، تونس، مصر، پاکستان، مالی، لیبی و... با حقوق های کلان توسط سازمان بلاک واتر در قطر و سازمانهای امنیت عربستان سعودی، ترکیه، سیای آمریکا، سازمان امنیت پاکستان سازمان دهی شده و از طریق لبنان و ترکیه به خاک سوریه برای بمب گذاری و اشغال خانه های مردم و سپر قرار دان مردم غیر نظامی و ایجاد بلوا و آشوب و دامن زدن به جنگ خانه به خانه و اغتشاش گسیل می شوند. سلاحهای مدرنی که در اختیار دارند قابل خریداری از بازارچه های ترکیه نیست، باید توسط کشتی و هواپیما بدست آنها برسد. امپریالیست آمریکا تصمیم دارد، رژیم بشار اسد را سرنگون کند و رژِیمی دست نشانده بر سر کار آورد که این رژیم مذهبی و متعصب از هم اکنون با تبلیغات نفرت انگیز جنگ شیعه و سنی نشان می دهد که هدفش قتل عام مردم سوریه است و می خواهد بر ماهیت جنگ تجاوزکارانه امپریالیستها در منطقه پرده استتار بکشد. تئوری ارتجاعی و خوفناک جنگ شیعه و سنی از سوریه و عراق شروع می شود و به لبنان و ایران می رسد. امپریالیستها که خود از جنگ مستقیم و در گیری با ایران هراس دارند می خواهند از طریق جنگ فرسایشی و نیابتی به خواستهای خود برسند. این سیاست جنایتکارانه بر دریائی از خون مستقر می شود که امپریالیستها از دامن زدن به آن ابائی ندارند. ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده در بیانیه خود اظهار داشت که هدف سربازان القاعده -که بیاری ترکیه و کردهای عراق به داخل سوریه اعزام می شوند- این است که با سرنگونی اسد و رژیم عراق و وحدت سوریه و عراق به ایران حمله کند. جنایاتی که امپریالیستها تحت نام حقوق بشر و تقویت تروریسم در منطقه تدارک می بینند، دامنه اش بسیار بزرگتر از شهر حلب است. آنها برای ادامه تجاوز، صدای اپوزیسیون مترقی سوریه را که خواهان مبارزه با تروریسم و جلوگیری از تجاوز به سوریه است خفه کرده اند و مخالفت خویش را با اصلاحات بشار اسد که مورد موافقت این جناح از اپوزیسیون است اعلام می کنند. کفتارهای امپریالیست تنها خون می خواهند و بس.   

هدف فتح سوریه با تبلیغات جنایتکارانه جنگ شیعه و سنی است. آنها در منطقه در پی دامن زدن به کشتار قومی و جمعی اند، نه نجات جان کسی، تصویری که آنها ترسیم می کنند تاریک و خوفناک بوده و تنها نتیجه اش دربدری و بحران آفرینی و متزلزل کردن همه ممالک منطقه است تا با نفاق افکنی جهان را غارت کنند. این حرکت، میلیونها انسان را فاقد خانه و کاشانه می نماید، میلیونها انسان را آواره می کند و از سرزمینها خویش می راند، این سیاست برای سیطره بر جهان و تسلط بر نفت خاورمیانه و تسلط بر نقاط راهبردی نظامی جهان است. ایستادن بر سر چهار راه های جهانی ست تا کسی بدون چراغ سبز امپریالیستها مجاز به حرکت نباشد. جهانی را که امپریالیسم ترسیم می کند جهان تسلط دیوها و غولها، جهان تجاوز و مکیدن خون است. امپریالیستها نه برای حقوق ملتها ارزشی قایلند و نه برای حقوق انسانها. آنها از مستبدانی که در جانب آنها بوده اند، همیشه حمایت کرده و تا به امروز هم حمایت می کنند. خوشخیالی و خود فریبی و عوامفریبی است، اگر چنین جلوه دهیم که امپریالیستها خواهان کشف حقایقند و می خواهند حقایق کشتار انقلابیون در اسپانیا، آرژانتین، شیلی، برزیل، گواتمالا، اندونزی، ایران و سوریه بر ملا شود. چقدر باید مزدور و ابله باشند کسانی که تصور کنند خیمه و خرگاهی که امپریالیستها برای آنها بپا می کنند و خدمات و پوشش تبلیغاتی که آنها در اختیارشان می گذارند، ناشی از انساندوستی آنهاست. چقدر باید کسانی احمق و خودفروخته باشند که نفهمند و یا نخواهند بفهمند که سرنگونی رژیمهای ایران و یا سوریه و نظایر آنها تنها باید با دست توانای ملتهای خودشان و بر ضد دخالت و دسیسه های امپریالیستها و صهیونیستها انجام گیرد. هر کس مبارزه بر ضد رژیم جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند نزند، عامل آگاه یا ناآگاه دشمنان مردم ایران است. هرگز به این دسته ها اعتماد نکنید. ما هم اکنون با کارزار مجاهدین و سلطنت طلبان و فریب خوردگان در تریبونال لندنی روبرو هستیم که سرنخش در دست محافل امپریالیستی است و تدارک جنگ علیه ایران را می بینند. سرمشق سوریه برای تجربه اندوزی در مورد ایران بسیار آموزنده است. همه این دارو دسته های ایرانی همان اپوزیسیونی هستند که آمریکا دارد آنها را عَلَم می کند. اپوزیسیونی که می خواهند در پارکابی امپریالیستها به ایران حمله کنند و جنگ داخلی راه بیاندازند. شعارِ "ما بی وطنیم" و "افتخار می کنیم که بی وطنیم" الهام بخش اعمال زشت آنهاست. آنها این شعار امپریالیستی را نفهمیده و موذیانه به کمونیسم نسبت می دهند. خط مشی منصور حکمت بر همه این مدعیان مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی مسلط شده است. آنها خواهان آزادی و استقلال ایران نیستند، آنها خواهان ایرانی زبون و مستعمره امپریالیستها هستند. مصالحه با این خودفروختگان بر ضد مصالح مردم ایران و طبقه کارگر ایران است. باید در کنار امپریالیستها این اپوزیسیون خودفروخته و نوکر اجنبی را افشاء کرد و مردم را نسبت به ماهیت آنها آگاه نمود وگرنه بسیار دیر خواهد شد. 

  

برگرفته از توفان شماره 150 ارگان مرکزی حزب کارایران شهریور ماه1391


toufan@toufan.org

به بهانه پنجاه و نهمین سالگرد کودتای ننگین 28مرداد

 

سعدیا ! مرد نکو نام نمیرد هرگز

مرده آنست که نامش به نکوئی نبرند

 

کودتای خائنانه 28 مرداد و اعتراف خادمانه  پرزیدنت بیل کلینتون

 

جمعه ۹ بهمن ١٣٨٣ – ٢٨ ژانويه ٢٠٠۵

ايرنا: "بيل كلينتون" رييس جمهور پيشين آمريكا روز پنجشنبه پذيرفت كه آمريكا مسئول سرنگونی دولت دكتر محمد مصدق بوده‌است.
كلينتون كه در يكی از نشست‌های مجمع جهانی اقتصاد درداووس
Davos  سوييس سخن می گفت ضمن مقايسه دولت آينده عراق و ايران افزود: "ايران يك نمونه كاملا متفاوت است.       
كلينتون افزود: "آمريكا در سال هزار و نهصد و چهل و يک فردی آزاديخواه و مردم سالار منتخب مردم آن كشور را سرنگون كرد و شاه را به حكومت باز گرداند."(کودتای
28 مرداد در سال 1332 شمسی مطابق 1953 میلادی بود-توفان).

رئيس جمهور پيشين آمريكا گفت: "هرچند بيان چنين مطلبی از سوی يك فرد آمريكائی مناسب نيست ولی اين مطلبی است كه به آن اعتقاد دارم. " كلينتون گفت : "سپس آيت الله خميني، شاه را سرنگون و ما را مجبور كرد به سمت صدام برويم."                     
رئيس جمهور پیشین آمريكا اعتراف كرد كه اقدامات تجاوزكارانه صدام حسين عليه جمهوری اسلامی ايران با پشتيبانی آمريكا صورت گرفته بود.               
وی گفت: "بدترين اقداماتی كه صدام حسين در دهه هزار و نهصد و هشتاد انجام داد با آگاهی كامل و حمايت دولت آمريكا بود."
كلينتون اظهار داشت: "هنگامی كه  خاتمی انتخاب شد من (ازسرنگون كردن دولت مصدق) عذرخواهی كردم. اميدوار بودم كه بتوانم روابط حسنه‌ای با ايران داشته باشيم."

 

البته خانم مادلین فولبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در زمان کلینتون برای نخستین بار بطور معیوبی مسئله کودتای 28مرداد را طرح کرد. در همان زمان در قبال کنجکاوی رسانه های گروهی جهان مدعی شد که اسناد مربوط به کودتا نابود شده اند و این است که انتشار آن مقدور نیست. البته رژیم جمهوری اسلامی نیز تمایل زیادی به رو شدن نقش آخوندها در کودتا و از جمله نقش واعظ مشهور  فلسفی نداشتند.

لیکن تنها اشتباه آقای کلینتون در گفتار بالا، در بیان تاریخ آن نبود وی فراموش کرد اضافه کند که روحانیت در کودتای 28 مرداد همدست امپریالیستها بود. رهبر آنها آیت اﷲ کاشانی که حامیانش نظیر شعبان بی مخ و طیب رضائی و چاقو کشان میدانی و نظایر آنها را برای کمک به کودتا آماده و اعزام کرده بود، خودش با شاه و زاهدی کنار آمد. این است که روحانیت هرگز از سرنگونی محمد مصدق ناراضی نبود. خمینی هنوز چهره اش از “سیلی که ملی ها به صورتش“ زده بودند درد میکرد. بعد از انقلاب آنها نام خیابانی را که هواداران مذهبی مصدق بنام خیابان مصدق نامگذاری کردند به نام آیت اﷲ کاشانی تغییر دادند. مردم ایران حاضر نشدند این نام کثیف را بپذیرند و آنقدر بر در و دیوار علیه این آیت اﷲ انگلیسی شعار نوشتند که رژیم ناچار شد نام خیابان را به ولیعصر تغییر دهد. این است که عذر خواهی کلینتون از خاتمی نمیتوانست هم موثر باشد.

ولی این عذر خواهی در عین حال یک تو دهنی بزرگ به دارو دسته سلطنت طلبان است که میخواهند یک دودمان بدنام و دست نشانده آمریکا را مجددا در ایران بر سر کار آورند. آنها حتی حاضر نیستند بپذیرند که امپریالیستها شاه فراری را با سرنگونی حکومت ملی دکتر مصدق بر سرکار آوردند تا قرارداد استعماری کنسرسیوم نفت را امضاء کرده، ملی شدن صنعت نفت ایران را کم لم یکن نموده و ایران را به پایگاه امپریالیست آمریکا بدل کرده و بعنوان قلدر و چماق بدست منطقه نقش ژاندارم را بعهده گرفته و مبارزات تساوی طلبانه و آزادیخواهانه منطقه را سرکوب کند. شاه قاتل خلقهای منطقه بود. سلطنت طلبان از این نقطه عطف تاریخ ایران بنام “کربلای 28 مرداد“ سخن میرانند تا به مضمون واقعی مسئله نپرداخته و با بی اهمیت جلوه دادن آن نقش تعیین کننده آنرا در روند تحولات آتی ایران لاپوشانی کنند. آخر اگر رژیم شاه دست نشانده سازمان “سیا“ بود آنوقت همدستان شاه و یاران وی که حزب رستاخیز را علم کردند و یا ساواک را تقویت نمودند و شکنجه خانه های اوین و کمیته شهربانی و لشگر دو زرهی و رکن دو ارتش و... را به وجود آورند نمیتوانستند میهن پرست بوده و عامل اجنبی در ایران نباشند. این بیچاره های همدست امپریالیست مایلند که اساسا نکات “ناخوشایند“ تاریخ ایران حذف شود. نه از کودتای خائنانه 28 مرداد سخنی به میان آید و نه از انقلاب شکوهمند بهمن حرفی زده شود. برای آنها تاریخ ایران که سنت مبارزه خلق ماست و باید منبع آموزش و الهام باشد تاریخ مرده است، تاریخ مرده هاست. حمایت از جنبش ضد استعماری مردم ایران در سالهای 30 و دستآورد عظیم آن که ملی شدن صنعت نفت ایران بود چنگ انداختن به گذشته و مرده پرستی است. و نسلی که آموزگار تاریخ جهان نه تنها در خاور میانه بلکه در جهان بود، نسل مرده پرستان است. این عده مجوف و مالیخولیائی که پولهای “سیا“ و “موساد“ وحدتشان را برهم زده است کوچکترین پیوندی با مردم ایران ندارند. حمایت از مصدق، حمایت از دوره ای درخشان از تاریخ مبارزات مردم ایران است. کسانی که این مبارزات را برسمیت نمیشناسند تعلقی باین ملت ندارند. آنها پس از تلاش نافرجامشان تا 16 آذر سال 32 را با 18 تیر پیوند زنند و از تاثیرات الهامبخش آن در مبارزات دانشجوئی حاضر بکاهند، بیکباره جنایات شاه را در16آذر مسکوت گذاردند. آنها نه تنها تاریخ را مسکوت میگذارند از بقیه نیز می طلبند که فکر نکنند، عقل خود را اجاره دهند،  تاریخ را مسکوت بگذارند زیرا که به وحدت با دشمنان مردم صدمه میزند.

آنها به مصداق اینکه مورچه ها شاه دارند، زنبورها شاه دارند پس چرا ما شاه نداشته باشیم در تلاشند که یک شکل حکومتی فرسوده و پوسیده تاریخی را که عمرش را به جمهوری داده است از گور تاریخ با یاری “سیا“ و “موساد“ بدر آورند و ملتی را وادار کنند که نسلها در نسلها مخارج گزاف مشتی طقیلی بی مغز را که هنرشان در برپائی عشرتکده های درباری است پرداخت کنند. به اعتبار خویشاوندی خونی  صرفنظر از درجه کیاست و یا سفاهتشان بر میلیونها مردم حکم برانند و بریششان بخندند و مشتی روشنفکر خود فروخته با صله و درهمی را در مدح پادشاهی به خدمت بگیرند تا مردم کشورشان را شستشوی مغزی دهند و به آنها بقبولانند که ایرانی جماعت “شاهدوست“ است  و “نوکر صفت“.

آنها میخواهند شاه مرده را زنده کنند و مصدق زنده را به خاک بسپارند.

محمد رضا شاه منفور با زندان و تبعید و حصر مصدق نتوانست نام بزرگ وی را به بایگانی فراموشی بسپارد. حافظه تاریخی مردم ما بیش از آن گنجایش دارد که اوباشان سلطنت طلب و خائن می پندارند. تمام تلاش آنها برای اینکه از پسر شاه، به اعتبار گروه خونی اش پادشاه ایران زمین بسازند آنقدر بیهوده است که دم مسیحائی نیز برای جان بخشیدن به این میت تاریخی کفایت نخواهد کرد. پادشاهی مرده را با هیچ شعبده ای نمیشود زنده کرد. آنکه زنده است مصدق است و آنکه لاشه وار جولان میدهد مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران است که باید در دادگاه خلق برای غارت ثروت سرشار ملت ایران که هنوز از قِبَلِ آن عیاشی میکند حساب پس دهد. باید حساب پس دهد که چرا ساواکیهای دوره ی پدرش را دور خود جمع کرده و از حمایت آنها برخوردار بوده و خط تمایزی با آنها نمیکشد و آنها را مفتضح و افشاء نمیکند و به پلیس بین الملل معرفی نمیکند. باید روشن کند که برخوردش بطور مشخص به خیانتها و جنایات پدرش چیست و وی تا به چه حد حاضر است به این گذشته ننگین انتقاد کند و اموالش را در خدمت مردم قرار دهد تا دادگاه خلق وی را در ایران آزاد و دموکرات تبرئه کرده و مردم ایران بپذیرند که وی میتواند بمثابه یک شهروند معمولی به حساب آید. در ایران آزاد و آباد و دموکرات و شکوفا ن جائی برای سلطنت طلب طلبکار و دست اندرکاران رژیم وابسته و منفور گذشته نیست. این را هم اسرائیل میداند و هم آمریکا ولی آنها مرده سلطنت طلبان را بعنوان مترسک برای دریافت امتیازات بیشتر از رژیم جمهوری اسلامی لازم دارند. ضد انقلاب مغلوب ایران حتی جنازه اش را نیز در خدمت امپریالیسم و صهیونیسم قرار داده تا از آن حداکثر استفاده را بنمایند. باید اذعان کرد که سلطنت طلبان در نوکری بیگانه از صداقت بی همتائی برخوردارند و نمیتوان متعصبانه این عامل وفاداری و صداقت را در آنها در نظر نگرفت و منکر آن شد.

براستی این مردک اگر یک جو صمیمیت و صداقت دارد باید روشن کند که این اطرافیان پدرش که دزد و جنایتکار و خائن بوده و نام پدر “بی گناهش“ را به کثافت کشیده اند چه کسانی بوده اند. نام این افراد کدامست و در کجا زندگی میکنند و فعالیت سیاسی آنها در حال حاضر چیست. آخر تا به کی میشود با عوامفریبی به مردم دروغ گفت؟ آیا سرنوشت این دودمان ننگین در انقلاب شکوهمند 22 بهمن بحد کافی برایشان آموزنده نبوده است؟ این فرد مرده است، مرده مرده، یک مرده متحرک و مصدق همواره زنده خواهد ماند. مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند.

 

حزب کارایران(توفان)

  28مرداد  1391

 


toufan@toufan.org

 

 

انعکاس فراخوان بینﺍلمللی حزب کار ایران (توفان)

 در مورد دستگیری و بدرفتاری با فعالین کارگری در کرج

زنده باد مبارزات کارگران ایران علیهﻯ رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی!

 

رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته از دست زدن به هر جنایت علیهﻯ کارگران و مردم ایران دریغ نداشته است. در هر زمان و مکانی که کارگران و مردم دورهم گرد آمدند تا برای احقاق حقوق خود تصمیماتی بگیرند و در مورد وضع معیشتی و حقوق پرداخت نشده و افزایش دستمزد و ایجاد تشکل مستقل و ....بحث وتبادل نظر نموده و در راه حل مشکلات قدمﮬﺎئی بردارند رژیم جمهوری اسلامی سعی نموده که آنها را سرکوب نماید. رژیم جمهوری اسلامی از تشکل یابی کارگران شدیداً هراس دارد. دهﮬﺎ سال است که رژیم ضد کارگری اسلامی سعی کرده است که از هر تلاشی برای ایجاد سندیکای مستقل کارگری جلوگیری نموده و فعالین آن را دستگیر و شکنجه و روانهﻯ زندان نماید. نمونهﻯ اخیر آن بازداشت 60 نفر از فعالین کارگری در 15 ژوئن 2012 در کرج است . رژیم حامی سرمایهﺪاران جمهوری اسلامی می داند که اتحاد و تشکل کارگران ناقوس مرگ او را به صدا در می آورد و به همین خاطر است که تلاش دارد هرگونه حرکت کارگری در این جهت را در نطفه خاموش کند. اما مبارزات کارگری چه در دورهﻯ رژیم فاشیستی شاه و چه در 30 سال گذشته نشان دادهﺍند که نه تنها این آتش خاموش شدنی نیست بلکه کارگران و مردم ایران و جهان در اعتراض به سرکوبﮬﺎ، بر شدت مبارزات خود می افزایند. در همین راستا است که حزب کار ایران (توفان) نامهﺍﻯ به احزاب برادر و تشکلﮬﺎﻯ مترقی کارگری و مردمی ارسال داشت و به آنها فراخوان داد تا به رژیم ضد کارگری و سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به هر شکل ممکن اعتراض نموده و جنایات آن را در جهان افشا کرده و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط دستگیر شدگان کرج و همهﻯ فعالین کارگری و همهﻯ زندانیان سیاسی ایران شوند. متن فارسی این فراخوان در نشریهﻯ توفان الکترونیکی شمارهﻯ 72  تیرماه 1391 درج شده است. 


 

این فراخوان بینﺍلمللی وسیعاً در ارگانﮬﺎﻯ رسمی احزاب برادر انعکاس یافت:

حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست ) فراخوان حزب را به اسپانیائی ترجمه کرده و آن را در نشریهﻯ اکتبر، ارگان حزب درج نمود و هم چنین آن را برای احزاب برادر اسپانیائی زبان ارسال کرده است.

 



julio 6, 2012 por PCE (m-l)  
Publicado en:
Comunicados

El pasado 15 de junio, en la ciudad de Karaj, agentes de la Inteligencia y Seguridad del régimen iraní asaltaron el lugar de reunión de los sindicalistas. Unos sesenta activistas fueron arrestados, golpeados y llevados a prisión para ser interrogados. La reunión fue convocada para discutir y hallar una adecuada respuesta al impago de salarios, a la falta de seguridad laboral, a los despidos masivos y frente a la represión que sufren los trabajadores que intentan formar ……

* * * * * * * *

تشکیلات برای بازسازی حزب کمونیست یونان (1955-1918 ) فراخوان انگلیسی حزب را در وبلاگ انگلیسی زبان خود درج نموده و آن را به آدرسﮬﺎﻯ الکترونیکی  فعالین و دوستداران خود پست کرده است.



The worker-activists must be released immediately and unconditionally from the prisons of the Islamic Republic of Iran !

Dear Comrades,

On June 15, 2012 in the city of Karaj, the Intelligence and Security agents of the regime of the Islamic Republic of Iran raided the………

 

همچنین این رفقا فراخوان ما را به زبان یونانی برگردانده و در تارنمای تشکیلاتی خود درج نمودهﺍند.

                                                                                                      Πέμπτη, 5 Ιουλίου 2012

Οι ακτιβιστές-εργάτες πρέπει να απελευθερωθούν αμέσως και άνευ όρων από τις φυλακές της Ισλαμικής Δημοκρατίας του Ιράν!



Αγαπητοί σύντροφοι,

Στις 15 Ιουνίου 2012 στην πόλη Karaj, οι πράκτορες Πληροφοριών και Ασφάλειας του καθεστώτος της Ισλαμικής Δημοκρατίας του Ιράν εισέβαλαν τον τόπο συνάντησης των ακτιβιστών εργαζομένων. Περίπου 60 ακτιβιστές συνελήφθησαν, χτυπήθηκαν, και οδηγήθηκαν στη φυλακή για ανάκριση. Η συνάντηση πραγματοποιήθηκε για να συζητήσουν και να βρουν μια κατάλληλη απάντηση στην καθυστερημένη πληρωμή των μισθών, την έλλειψη εργασιακής ασφάλειας, τις μαζική διατάξεις για την καταστολή των εργαζομένων, οι οποίοι προσπαθούν να σχηματίσουν ανεξάρτητες συνδικαλιστικές οργανώσεις.   Αν και οι περισσότεροι από αυτούς αφέθηκαν ελεύθεροι μέσα σε 24 ώρες, εννέα από αυτούς κρατούνται στη φυλακή. Από τότε, δεν είχαν καμία επαφή με την έξω από τις φυλακές.

Το Κόμμα Εργασίας του Ιράν (Toufan) καταδικάζει τη σύλληψη και φυλάκιση των εργατών ακτιβιστές που αγωνίζονται για τα δίκαια και τα βασικά τους δικαιώματα. Για άλλη μια φορά, έχουμε εκφράσει τη βαθύτατη

پلاتفرم کمونیستی ایتالیا فراخوان را به زبان ایتالیائی ترجمه نموده و آن را در ارگان و تارنمای خود درج کرده است.


 

Iran: libertà per gli attivisti operai imprigionati!

Lo scorso 15 giugno, nella città di Karaj, agenti dei servizi segreti del regime iraniano hanno assaltato

un luogo di riunione di sindacalisti. Circa sessanta attivisti sono stati arrestati, malmenati e portati in


 

اینﮬﺎ نمونهﮬﺎئی از فعالیتﮬﺎﻯ انترناسیونالیستی رفقای متشکل در کنفرانس بینﺍلمللی احزاب و سازمانﮬﺎﻯ مارکسیست لنینیست هستند. انجام وظائف انترناسیونالیستی مشخص و ملموس یکی از ارکانﮬﺎﻯ فعالیت رفقای کنفرانس بینﺍلمللی جهت تقویت و استحکام همبستگی بینﺍلمللی بین کارگران جهان و شناساندن شرایط  و مشکلات زندگی و مبارزه در کشورهای جهان است.

رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی ایران باید بداند که هرنوع تعرض به حقوق کارگران و فعالین کارگری  در ایران بدون پاسخ بینﺍلمللی نخواهد ماند.  همان طور که ما بارها گفتهﺍیم فقط تشدید مبارزهﻯ مردم ایران و حمایت واقعی بینﺍلمللی می تواند رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کرده و دست او را از سر مردم ستمدیده ایران کوتاه نماید.

 

آزادی فوری و بدون قید و شرط همهﻯ فعالین کارگری و زندانیان سیاسی!

زنده باد سوسیالیسم، تنها راه نجات بشریت!

درباره اعتصاب درخشان کارگران معدن

 

حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست)

6 ژوئیه 2012

بیش از ۱۰۰ هزار کارگر معدن از چند هفته، حرکتی به نام "راه پیمائی سیاه" را آغاز کرده‌، به مادرید، پایتخت اسپانیا رسیدند و مورد استقبال پر شور مردم قرار گرفتند. آن‌ها  نزدیک به ۴۰۰ کیلومتر مسافت را از بخش‌های شمالی اسپانیا تا پایتخت پشت سر گذاشتند و با طرح مطالبات خود نظیرلغو ریاضت اقتصادی توسط  سرمایهاران و حامی آن دولت حاکم، اضافه دستمزد، مخالفت برای بالا بردن سن بازنشستگی، اشتغال و مبارزه علیه بیکارسازی.... و در یک کلام مخالفت با سیاستﮬﺎﻯ نئولیبرالی اتحادیه اروپا که توسط بورژوازی اسپانیا اجرا می گردد، بوده است. بحران جاری بحران اسپانیا و یا بحران یونان و یا برتقال نیست. این بحران، بحران سرمایهاریست و مبارزات قهرمانانه پرولتاریای یونان و،اسپانیا علیه کلیت سیاست ویرانگرانه و مخرب بورژوازی امپریالیستی است.مطلب زیر برگرفته از ارگان سیاسی حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست) است که به علل  این بحران می پردازد. مطالعه این مطلب جهت شناخت بیشتر از اوضاع کارگران معدن اسپانیا و افشای نقش خائنانه جناحﮬﺎﻯ مختلف بورژوازی مفید خواهد بود.

 

* * * * * * *

 

"اعتصاب یک ماههﻯ کارگران معادن اسپانیا، علیرغم آن که رسانهﮬﺎ سعی کردند شهامت و از خودگذشتگی کارگران را از دید مردم پنهان کنند و یا آب سرد بر آن بپاشند، حمایت وسیعی از بخشﮬﺎﻯ دیگر طبقهﻯ کارگر را با خود همراه داشت. کارگران معادن ذغال اسپانیا در 30 سال گذشته در پای منافع الیگارشی اسپانیا و سرمایهﻯ جهانی در چهارچوب کمیسیون اروپا و رهبرانی همچون آنگلا مرکل قربانی شدهﺍند. امروز مانند دیروز، به بهانهﻯ فشار برای تنظیم بودجهﻯ سالانه و در اشکال مختلف مانند کاهش دستمزدها ، حقوق اجتماعی و استراتژیک کارگران حذف می گردند. این سیاست توسط منافع طبقاتی دیکته می شود و نه آن طور که توسط پ. پ. (P.P.) (حزب مردم اسپانیا ــ محافظه کار و حزب حاکم) و پی سو  (PSOE)، (حزب سوسیالیست کارگران اسپانیا- حزب سابقا حاکم) ییان می شوند و درجامعه تبلیغ می گردد. کاهش 190 میلیونی کمکﮬﺎﻯ مستقیم به معادن ذغال باعث حذف بیش از 30 هزار شغل خواهد شد ولی دولت اسپانیا هیچ مشکل و ایرادی برای کمکﮬﺎﻯ 25 میلیاردی برای نجات بانکﮬﺎ از ورشکستگی ندارد. هم چنین می توان کمک به معدن گران ذغال را با کمک به صنایع اتوموبیل سازی که فعالیت غیر تولیدی و مضر دارند مقایسه کرد.

....... باید کارگران شرکتﮬﺎﻯ بزرگ تولید انرژی به کمک کارگران معادن  بشتابند و به آنها به پیوندند. در ضمن، صاحبان معادن ذغال فقط به خاطر اهرم فشار به دولت و حفظ منافع خود است که در مقابل شهامت و رزمندگی کارگران سر خم می کنند. آنها در قربانی کردن و گروگان گرفتن کارگران در مواقع بروز مشکلات  هیچ تردیدی ندارند همانطور که در سال 2010 حقوق معدن گران را برای ماهﮬﺎ پرداخت نکردند. صاحبان معادن بیش از یک قرن است که از سیاست دولت در "حمایت از معادن" سود بردهﺍند و فقط حالا که بخشﮬﺎﻯ قدرتمند تر بورژوازی توان تحمیل برنامهﮬﺎﻯ خود را دارند این صاحبان ادعا می کنند که زمان ایجاب می کند که برای زنده ماندن در بازار جهانی اقداماتی انجام شود. در ضمن، دولتمردان حکومتی قادر به ارائهﻯ یک جایگزین قابل دوام برای ذغال سنگ و تولید ثروت نبودهﺍند ولی بودجهﻯ دولت برای کمک به معادن را برای اهداف انتخاباتی مورد سوء استفاده قرارداده و آن را هدر دادهﺍند. خلاصه آن که ما با سیاستی مواجه هستیم که برای منافع الیگارشی مالی و صاحبان شرکتﮬﺎﻯ چند ملیتی انرژی و ساختمان به نمایندگی  پ پ و پی سو حرکت می کند که از طریق مؤسسات خود و عدم کنترل اجتماعی و عدم شفافیت در تصمیمات اقتصادی اعمال می شود. دولتﮬﺎﻯ طرفدار سلطنت در اسپانیا که بخشﮬﺎﻯ کلیدی صنایع را خصوصی کردهﺍند و آنهائی که شرایط را برای انباشت وسیع سرمایه ایجاد نمودهﺍند، اجازه دادهﺍند که به هزینهﻯ زندگی میلیون کارگر بیکار در اسپانیا و نابودی مناطقی از کشور، کمپانیﮬﺎﻯ خود را به سراسر جهان گسترش دهند. برخلاف این، معدن گران سمبل همبستگی و اتحاد و همکاری طبقهﻯ کارگر و سمبل اراده و سخت کوشی برای دفاع از منافع جمعی هستند.

علیرغم تبلیغات بورژوازی، مبارزهﻯ کارگران معادن اسپانیا زنده مانده و همیشه و به اشکال مختلف آمال مردم اسپانیا را با خود همراه کرده است از انقلاب آسترویاس تا مقاومت شجاعانهﻯ سالهای 1962 تا دههﻯ 1980.، ارزش عظیم این مبارزه این است که مبارزه رابه افقی بسیار وسیع تر از دفاع از حقوق و آیندهﻯ خود برده و جامعه را در مبارزه، متحد ساخته و ..... و به کل همبستگی کشور رسمیت داده است.

اعتصاب معدن گران که در اساس اعتصابی عمومی است مسیر پیشروی را به مردم کشور نشان می دهد. این اعتصاب همبستگی بینﺍلمللی معدن گران بریتانیا ، شیلی ، استرالیا ، آمریکا .... را برای خود کسب نمود و بیانگر تلاش  هماهنگ برای تضمین موفقیت در شکست سیاست اروپا در تعرض به حقوق مردم است.  در طول این یک ماه و نیم مبارزهﻯ سخت، کارگران به این ارزشﮬﺎ مادیت دادند و درسﮬﺎﻯ آموزندهﺍﻯ را برای جنبش کارگری و مردمی به رشتهﻯ تحریردرآوردند. به خاطر این ارزشﮬﺎﻯ سمبلیک که انعکاس مبارزهﻯ یکی از مهم ترین دژهای تشکیلات کارگری و بیانگر قدرت اتحادیهﺍﻯ است نیروهای سرکوبگر دولت اسپانیا هم تلاش کردند که صحنهﮬﺎئی از آستوریاس در سال 1934 ( آستوریاس منطقهﺍﻯ است در شمال اسپانیا که کارگران معدن در سال 1934 دست به قیام زدند و فرانکوی فاشیست آن را به شدت سرکوب کرد) که با اشغال شهرها و دهکده و حملهﻯ کور کورانهﻯ ضد انقلاب به حتی کودکان و کهنسالان همراه بود را، بیاد بیاورند. وحشی گری که دولت توسط آن سعی کرد هر نشانهﺍﻯ از صدای انسانیت و همبستگی و ارادهﻯ طبقهﻯ کارگر را به سکوت وادارد در حمله به شهر سی نرا نمایندگی شده است.

از نظر منطقی مبارزهﻯ معدن گران اسپانیا به تنهائی قادر به پایان دادن به تعرضات زنجیرهﺍﻯ الیگارشی به تودهﮬﺎ نیست. از یکطرف، این مبارزه مطمئناً قدرت نیروی کار متشکل و نیاز به تشکیلات را نشان می دهد اما حقیقت این است که پیشرفت سرمایهﺪاری در اروپا نه تنها قدرت عددی معدن گران را تقلیل داده است بلکه پراکندگی واحدهای تولیدی موجب شده است که  فقط بخشﮬﺎﻯ مخصوصی از طبقهﻯ ما این خصوصیات را دارا باشند. بنابراین، بالاتر از همه لازم است که در مبارزاتی که مردم از آن خودشان می دانند، مبارزات پر طنینی که  توسط میلیونﮬﺎ کارگر شکل گرفته و می تواند محرک اعتصابات عمومی سراسری باشند، سیاستﮬﺎﻯ ملموس و عینی  اتخاذ شوند. مبارزهﻯ معدن چیان می تواند  بسیار با اهمیت و تعیین کننده برای پیشروی مبارزه علیهﻯ الیگارشی باشد. این مبارزه ، با اراده و شهامت، تلاش دارد بخشﮬﺎﻯ دیگر را حول خواستهﮬﺎﻯ خود متحد و متشکل کند.

کمونیستﮬﺎ از حفظ صنعت معدن ذغال به عنوان بخش استراتژیک صنایع دفاع می کنند، به ویژه در زمانی که  سیاست درهم برهم  دولت پادشاهی قادر نیست پیشنهادی ارائه دهد که چگونه این انرژی باید با انرژی  قابل تجدیدی که صنایع مورد لزوم آن در دسترس باشند، جایگزین شود.به خاطر ملاحظات استراتژیک نیاز اجتماعی و کارآئی اقتصادی، لازم است که صنعت تولید انرژی از بخش خصوصی به بخش عمومی منتقل شود تا با حذف محدودیتﮬﺎﻯ تحمیلی توسط بخش خصوصی امکان برنامه ریزی منطقی برای نیاز کشور و در عین حال برآوردن مطالبات اجتماعی و اقلیمی مناطق معدن خیز به وجود آید. بهر حال، در چهارچوب سیاستﮬﺎﻯ فعلی دولت این تغییر سیاست امکان پذیر نیست. دولتﮬﺎﻯ اسپانیا  دهﮬﺎ سال است که منافع کمپانیﮬﺎ و بانکﮬﺎﻯ بزرگ و چند ملیتی را تبلیغ کرده و دولت کنونی، دولتی نیست که شرایط کارگران کشور ما را بهبود بخشد.

مبارزهﻯ کارگران معدن اهمیت فعالیت جمعی و اتحاد طبقهﻯ کارگر برای پیشروی را به ما گوشزد می کند. این مبارزه باید به بخشﮬﺎﻯ دیگر نیروی کار توسعه یافته و هدف مشترک سرنگونی رژیم کهنه و منحط  به آنها منتقل شود تا ما بتوانیم به سطح رفاه و خوشبختی بالائی دست یابیم.

 

پیش به سوی تشکیل جبههﻯ مردمی برای مقابله با سرمایهﺪاران!

سرنگون باد سیستم پادشاهی سرمایهﺪاران و دغل کاران منحط!

حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست)

6 ژوئیه 2012

 

* * * * * *

گرانی مرغ و رونق کباب گنجشک

"اگر این روزها سری به بازار اهواز و البته برخی شهرهای دیگر استان بزنید، می بیند که دست فروشانی حضور دارند که گنجشکﮬﺎﻯ سلاخی شده را به سیخ کشیدهﺍند و در سینیﮬﺎئی در معرض فروش مردم قرار می دهند. این در حالی است که برخی از مردم از دیدن چنین صحنهﮬﺎئی شگفت زده و ناراحت می شوند و برخی دیگر با پرداخت پول آنها را تبدیل به لقمهﮬﺎﻯ خوشمزه می کنند.

برخی آنها را کباب می کنند؛ برخی به عنوان گوشت در خورش استفاده می کنند و برخی هم آنها را سرخ می کنند؛ ولی همهﻯ اینﮬﺎ باعث شده تا ادامهﻯ نسل گنجشکﮬﺎ که بی آزارترین پرندهﮬﺎﻯ دور و بر ما هستند، با خطرات جدی مواجه شود.

جالب این که به علت جثهﻯ کوچک گنجشکﮬﺎ، تهیهﻯ غذائی از آنها باعث نابودی شمار فراوانی از این پرنده می شود. برای نمونه، برای یک وعده غذای معمولی یک فرد که البته پرخور هم نباشد، دستِکم ۲۰ گنجشک باید شکار و کشته شوند که می توان نتیجه گرفت برای یک وعدهﻯ غدائی یک خانوادهﻯ پنج نفری ۱۰۰ گنجشک باید شکار شوند.

 

خوردن گنجشکﮬﺎ که روز به روز طرفداران فراوانی پیدا می کند، ادامهﻯ زندگی این پرنده را تهدید می کند؛ زیرا هم فروشندگان آن در حال افزایش هستند و هم شمار شکار آن. حتی کار به جائی رسیده که برخی از فروشندگان، شرمندهﻯ مشتریان خود در بعدازظهرها می شوند زیرا گنجشکی برای فروش به آنها ندارند.

در گذشته مردم لانه کردن گنجشک در خانهﺍﻯ را نشانهﻯ ورود خوشبختی و خیر و برکت به آن خانه می دانستند؛ ولی حالا چه تغییری در زندگی آدمﮬﺎ پیش آماده که این پرندهﻯ کوچک خوشبختی نیز ...

خانمی که در بازار نادری اهواز روزانه شمار فراوانی گنجشک می فروشد در حالی که با مهارت و سرعت خاصی پرهای گنجشکﮬﺎ را از بدن آنها جدا می کند و به سیخ می کشید در این خصوص می گوید:

"مردم روز به روز استقبال فراوان تری از این گنجشکﮬﺎ می کنند و من در روز بیش از هزارتا از آنها را می فروشم." وی در خصوص این که معمولاً مشتریانش از چه قشری هستند، می گوید:

"فرقی نمی کند؛ این پرندهﮬﺎ طرفداران زیادی دارند. از مردم بالای شهر مشتری دارم. از مردم پائین شهر که با چانه زنی خود امان ما را بریدهﺍند نیز مشتری دارم. جدیداً بالا شهریﮬﺎ برای کلاس، گذاشتن این پرندهﮬﺎ را می خرند و جلوی میهمان خود می گذارند.

شیوهﻯ فروش گنجشک در اهواز

 

این فروشنده در خصوص این که این گنجشکﮬﺎ در کدام مناطق صید و شکار می شوند، نیز می گوید: شهرستان دزفول بیشترین حجم شکار گنجشک را به خود اختصاص داده و معمولاً بیشتر آنها از این شهر آورده می شوند؛ ولی در اغلب شهرهای استان خوزستان همانند شوشتر و حمیدیه شکار گنجشک نیزصورت می گیرد.

این پرندهﮬﺎ معمولاً به وسیلهﻯ یک توری بزرگ که روی آن گندم یا سایر مواد خوردنی می گذارند و با کشیدن ناگهانی آن، صید می شوند تا غدای مردمی شوند که برای کلاس گذاشتن این پرنده را در سفرهﻯ غذائی خود می گذارند.

یکی از فروشندهﮬﺎﻯ دیگر اهواز نیز در این خصوص می گوید:

"از وقتی مرغ گران شده فروش گنجشک بالاتر رفته، به گونهﺍﻯ که عرصهﻯ گنجشک جوابگوی تقاضای بی شمار و رو به افزایش مردم نیست.ً

وی همچنین می گوید:

"کار من چون شامل یک سینی و یک گونی (کیسهﻯ مخصوص آرد) است، مزاحمت چندانی برای کسی ایجاد نمی کند و معمولاً از جائی به ما برای عدم کار کردن تذکر ندادهﺍند، ضمن این که اگر هم روزی قرار است مانع کار ما شوند به راحتی جابه جا می شویم؛ ولی ما مشتری داریم و حتی به صورت تلفنی هم سفارش می گیریم!"

اما شکار بی رویهﻯ گنجشک باعث خطرات فراوانی برای این پرندهﮬﺎ شده، به گونهﺍﻯ یک کارشناس حیات وحش در این خصوص عنوان می کند:

"شکار بی رویهﻯ گنجشک در شهرستان دزفول عامل تغییر جثهﻯ این پرنده شده است.»

مونا قدسی می گوید:

"طبق مطالعات انجام گرفته در ارتباط با زیست سنجی گنجشک معمولی در شهرستان دزفول در استان خوزستان، اختلاف معنی داری در برخی از متغیرهای کمی مربوط به بیومتری این گونه، از جمله طول بدن و وزن بدن، در مقایسه با مناطق دیگر مشاهده شده است که این می تواند به دلیل مصرف غذائی بیش از حد گنجشک در جوامع انسانی شهرستان دزفول باشد."

وی تصریح می کند:

"پرندگانی نظیر گنجشک به دلیل قدرت سازگاری زیاد، دامنهﻯ بردباری وسیع و تنوع رژیم غذائی، دارای پراکنش وسیعی هستند و در مناطق مسکونی، زمینﮬﺎﻯ زراعتی، باغﮬﺎ و عموماً در جوار محل زندگی انسانﮬﺎ به سر می برند."

قدسی می گوید:

"شهرستان دزفول با داشتن آب و هوا و پوشش گیاهی مناسب، شرایط مناسبی برای رشد کافی این پرنده را دارد بنابراین تنها موردی که می تواند کاهش جثهﻯ این پرنده را در پی داشته باشد، شکار بیش از حد است.شکار این پرنده در دزفول توسط صیادان و مردم محلی به حدی زیاد است که پرندگان صید شده به شهرستان های مجاور نیز توزیع می شود."

این کارشناس حیات وحش تصریح می کند:

"نتایج تحقیقات حاکی از آن است که شکار و فشار صیادی بی رویه در دزفول منجر به کاهش جثه گونهﻯ گنجشک شده و ادامهﻯ این روند در طولانی مدت، بدون مدیریت صحیح منجر به کاهش جمعیت این پرنده خواهد شد؛ در نتیجه بایستی برنامه ریزی اصولی و مدیریت صحیح در ارتباط با شکار این پرنده در دزفول انجام پذیرد."

گنجشکﮬﺎ پرندگانی هستند کوچک با منقار کلفت و مخروطی و پاهای نسبتاً کوتاه که اغلب پر و بال رنگارنگ ندارند. بیشتر به صورت اجتماعی به سر می برند و به طور دسته جمعی زاد و ولد می ‌کنند و پروازی نیرومند ندارند.

گنجشک معمولی به طول ۱۴ تا ۱۵ سانتیمتر است. گنجشک نر تارک خاکستری پررنگ پس گردن بلوطی، گلوی سیاه، گونه و سطح شکمی سفید مایل به خاکستری است. در پرواز خط بالی کوتاه و نسبتاً واضح و دمگاه خاکستری دارد. پرندهﻯ ماده و نا بالغ فاقد سیاهی گلو در سطح پشتی قهوهﺍﻯ تیره و در سطح شکمی سفید چرک است.

زیستگاه گنجشکﮬﺎ مناطق مسکونی، کشاورزی است و به ندرت دور از محل آدمی زندگی می کنند. در سوراخﮬﺎ و پرچینﮬﺎ، روی شاخهﮬﺎﻯ درخت و در مناطق مختلف لانه می سازند. گنجشک امروزه تقریباً در همه جای دنیا یافت می‌ شود.بیشتر گنجشکﮬﺎ آوازی دلفریب و موزیکال دارند. اغلب گنجشکان لانهﻯ خود را در بوته زارها و علفزارها می سازند، اما نوعی گنجشک لانهﺍش را در جاهای بلندتری نسبت به گنجشکان دیگر می ‌سازد. گاهی لانه را برفراز درختان همیشه سبز تا هشت متر ارتفاع می سازد. لانهﻯ آنها از خار و خاشاک و الیاف گیاهی، و گاهی از شاخه‌های کوچک درختان است.

موسم تخم گذاری گنجشکﮬﺎ معمولاً از نیمهﻯ فصل بهار آغاز می شود و تا اواخر پائیز ادامه دارد. گنجشک ماده از چهار تا شش تخم سفید رنگ با علائم سرخ ــ قهوه‌ای می گذارد. گنجشکﮬﺎئی که در نواحی معتدل به سر می برند، گاه با فرا رسیدن پائیز و زمستان به سوی نواحی گرم مهاجرت می کنند.

به هر حال در حالی که حیات وحش روز به روز در حال دور شدن از زندگی ماشینی آدمﮬﺎ است تنها گنجشکﮬﺎ به دلیل قدرت بالای آنها در کنار آمدن با شرایط محیطی هستند که با جست و گزیر و آوازشان برخی اوقات روحی تازه به کالبد زندگی خشک آدمﮬﺎ می دمند ولی تداوم شکار بی رویهﻯ آنها برای لذت چند لحظهﺍﻯ شکستن استخوان های ظرفیت این پرندهﻯ کوچک خوشبختی، شاید به زودی دیدن پرواز گنجشکﮬﺎ در خیابان و کوچه را نیز به حسرت تبدیل کند.»

 

برگرفته از "مهر" ۶ مرداد ماه ۱۳۹۱

 

طبقه کارگر پرچمدار مبارزه برای دموکراسی

 

ضد کمونیستﮬﺎ دشمنان آزادی و دموکراسی

 

تعمیق دموکراسی و کشش به سمت طبقهﻯ کارگر شرط تضمین هر حقوق دموکراتیک دیگری است. ولی برای کشیدن کارگران به مبارزه باید از حقوق آنها دفاع نمود. باید پذیرفت که طبقهﺍﯼ به نام طبقهﻯ کارگر وجود دارد، باید پذیرفت که مبارزهﻯ طبقاتی وجود دارد، باید پذیرفت که خصوصی سازی، لیبرالیسم دشمن طبقهﻯ کارگر است. باید پذیرفت که جامعه باید به سمت سوسیالیسم پیش رود. باید پذیرفت که بورژوازی دشمن کمونیسم و هواداران کارل پوپرها و اندیشمندان ضد کمونیست، دشمنان مردم ایرانند. باید هویت طبقهﻯ کارگر را به رسمیت شناخت، پذیرفت که ثروت جامعه ناشی از بهره کشی از طبقهﻯ کارگر است. تنها با این دید است که می شود با طبقهﻯ کارگر پیوند بر قرار کرد و برای تحقق دموکراسی مبارزه کرد.

همهﻯ کسانی که هم و غمشان این شده که خطابهﻫﺎﯼ بالا بلند ضد کمونیستی امضاء کنند و افکار روشنفکران گمراه را بر ضد کمونیستﻫﺎ و هواداران طبقهﻯ کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا بسیج کنند، بدترین مستبدین هستند که هرگز قادر نخواهند بود کار مبارزهﻯ دموکراتیک را به پایان برسانند. همهﻯ آنها که به پرولتاریا نه به مثابهﻯ طبقهﺍﯼ مستقل که باید حزب خودش را داشته باشد نگاه کرده بلکه پرولتاریا را چرخ پنجم بورژوازی می دانند دشمنان دموکراسی در ایران هستند. همهﻯ آنها که می خواهند با تکیه بر جنبش سبز از بالای سر پرولتاریا و بدون حضور پرولتاریا دموکراسی مذهبی یعنی دموکراسی بین خودشان را در گفتمانﻫﺎﯼ مذهبی خویش به وجود آورند، مستبدهای کلاشی هستند که نه هوادار کارگران هستند و نه از دموکراسی دفاع می کنند. همهﻯ آن روشنفکران توبه کاری که شکنجه نشده از مارکسیسم توبه کردند و کارل پوپرها را ذکر گرفتند و هر روز و هر شب قبل و بعد از غذا و قضای حاجت انزجار خویش را از خشونت مردم و نه خشونت حاکمیت ابراز می دارند و هوادار دموکراسی سلطنت طلبی شدهﺍند بدترین مستبدینی هستند که با اوج مبارزه و تشدید تضادها باید ماهیت خویش را نشان دهند و قادر نخواهند بود به بندبازی سیاسی ادامه دهند.

 

تشدید مبارزه، خطوط جبههﻯ انقلاب و ضد انقلاب را روشن می کند . باید از اعتصاب  کارگران برای حقوق دموکراتیک حمایت کرد، باید از آزادی احزاب به ویژه احزاب کارگری و کمونیستی حمایت کرد، باید از آزادی مطبوعات به ویژه مطبوعات کمونیستی حمایت کرد، باید هوادار آزادی همهﻯ زندانیان سیاسی و به ویژه زندانیان کمونیست بود که بیش از همهﻯ زندانیان در اسارت بورژواها و مستبدین بودهﺍند. برخورد به کمونیستﻫﺎ معیار روشن ماهیت دموکراتیک جریانﻫﺎ و یا افراد است. جنبشی که چنین دیدی، چنین برداشتی از مبارزه و برخورد به طبقهﻯ کارگر نداشته باشد قادر نیست طبقهﻯ کارگر را به صحنه بکشد و به عنوان متحد وی عمل کند. این جنبش خودش در مبارزهﻯ دموکراتیک منزوی می گردد. در دنیای امپریالیسم هرگز نمی شود مبارزهﻯ دموکراتیک را بدون پیوند زدن آن با مبارزهﻯ ضد امپریالیستی و بدون توجه به بسیج طبقهﻯ کارگر به پیش برد. این یکی از نقاط ضعف جنبش طبقهﻯ مرفه و متوسط کنونی جامعهﻯ ایران است که به جنبش سبز معروف شده است.      

 * * * * * * * * *

 

در افشای سازمان مجاهدین

 

"ما اونی که بودیم، دیگه نیستیم". برگرفته از گفتار مهدی ابریشمچی یکی از رهبران سازمان مجاهدین بعد از ازدواج ایدئولوژیک همسرش با مسعود رجوی. سخن آقای ابریشمچی درست است. دیگه آنها آن سازمان مجاهدین که مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم را جز افتخاراتش می دانستند، نیستند. امروز همکاری و نوکری برای امپریالیسم و صهیونیسم اسرائیل برای بمباران ایران، جزء افتخاراتشان است. این سازمان امروز چنین ننگی را  بر می تابد و به گذشتهﺍش تف می ریزد.

سرنوشت همهﻯ کسانی که دورنمای مبارزه را ازدست دادهﺍند و در اتحاد با عفریت بیرونی برای زدن عفریت داخلی چشم دوختهﺍند همین است. شکست و سرافکندگی.
 

پاسخ یکی ازفالانژهای فریب خوردهﻯ مجاهدین درفیسبوک

 

"تودهﺍﻯ و کمونیست، کثیف تر از دیگران شمائید. بلائی که بلوک به اصطلاح شرق چین و روسیه سر ملتﮬﺎ آورده، یادتان رفته دیگه شما جوجه کمونیستﮬﺎ والتقاطیﮬﺎ دم از مبارزه با امپریالیسم نزنید.."

 

ازاینکه آماس رگ حضرت عالی از افشای ما درمورد همکاری مشمئز کنندهﻯ سازمان مجاهدین با رژیم صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست آمریکا برای سرنگونی رژیم اسلامی ایران بیرون زده، مسروریم. زیرا شما گویا از آن دسته از مجاهدین هستید که هنوز باورتان نمی شود که مجاهدین امروزی ادامه دهندهﻯ راه حنیف نژادها، سعید محسنﮬﺎ، بدیع زادگانﮬﺎ، رضائیﮬﺎ ....نیستند. سازمان مجاهدین کنونی فرسنگﮬﺎ با آمال میهن پرستی و استقلال طلبی مجاهدین انقلابی و میهن دوست فاصله دارد. مجاهدین امروزی با اسرائیل برای ترور دانشمندان ایرانی همکاری کرده و می کند و بدان افتخار هم می کند. مجاهدین کنونی موافق تحریم اقتصادی علیهﻯ مردم ایران است. مجاهدین مشوق تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران است. و به همین دلیل از جمهوری خواه جنگ افروزی بنام نوت گینگریچ دعوت به عمل آورد تا از طریق وی پیام مجاهدین را به دولت آمریکا برساند که این سازمان موافق تجاوز به ایران و همانند چلبی عراقی و مزدوران لیبیائی و افغانی نظیر آقای کرزای حاضر به خدمت است...

حال یا شما موافق سیاست و برنامهﻯ سازمان مجاهدین هستید و یا مخالف. اگر مخالف آن هستید نباید از افشاگری حزب ما و دیگردوستان برافروخته شوید بلکه باید صمیمانه به اردوی میهندوستان به پیوندید. فراموش نکنید که این فقط کمونیستﮬﺎ نیستند که مخالف تجاوز نظامی و تحریم اقتصادی علیهﻯ مردم ایران هستند بلکه همهﻯ ایرانیان دموکرات و مترقی و ملی و میهن دوست و همهﻯ مردم صلحدوست جهان مخالف تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران هستند و هر تغییر و تحول سیاسی در ایران را وظیفهﻯ داخلی مردم ایران می دانند و نه اجانب. کسی که علیهﻯ امپریالیست و صهیونیست موضع نگیرد و سرنگونی رژیم ارتجاعی اسلامی را وظیفهﻯ مردم ایران نداند، چه به خواهد و چه نخواهد به اردوی جهانخواران بینﺍلمللی پرتاب خواهد شد. سرنوشت مجاهدین بسیار غم انگیز است. از سیاستﮬﺎﻯ ویرانگران درس بگیرید و به مردم ایران بپیوندید.

 

 


 

فیلم استقبال بیشرمانهﻯ سازمان مجاهدین از نوت گینگریچ را تماشا کنید. سند خیانت به ملت ایران و همهﻯ آزادیخواهان مستقل و ملی است.

 

 

* * * * * * * * *