جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۴ آذر ۵, پنجشنبه


درحاشیه اقدامات تروریستی دولت ترکیه

اردوغان باید هزینه سیاست های توسعه طلبانه و نژادپرستانه خود را در منطقه بپردازد

خلقهای ایران، ترکیه، سوریه و عراق باید برادرانه بر ضد پان ترکیسم، پان اسلامیسم و پان ایرانیسم متحد شوند

 

دیروز سه شنبه  24 نوامبر 2015 دولت اسلامیست و پان ترکیست ترکیه متشنج از استیصال و با حمایت روشن امپریالیسم آمریکا و شیوخ عربستان سعودی در مبارزه ضد تروریسم در سوریه به اخلال دست زد و هواپیمای جنگنده روسی را در فضای سوریه ,مورد اصابت موشک قرار داد.

این اقدام دولت تروریستی اردوغان که با تخیلات عثمانی بزرگ در منطقه عمل می کند و حامی روشن داعش در منطقه است موجب شد که دیگر دست وی در بازی با تروریسم و همدستی با داعش رو شود.

سیاست ترکیه بزرگ و اخلال در امور داخلی سایر کشورها در منطقه با شکست مفتضحانه ای روبرو شده است و این نشانه کوته بینی سیاسی رهبران کنونی ترکیه است. آنها با گسیل پناهندگان سوری به اروپا در پی آن بودند که با تحت فشار قرار دادن ممالک اروپائی، آنها را با سیاست خویش مبنی بر سرنگونی حکومت مشروع و قانونی بشار اسد همراه کرده و چنین وانمود کنند که تنها با سرنگونی اسد و دخالت نیروهای ناتو و حمایت آشکار آنها از داعش، امکان جلوگیری از حضور پناهندگان به اروپا وجود دارد. این دسیسه ضد انسانی رجب طیب اردوغان که به یک عامل تحریک و جنگ و تخریب در منطقه بدل شده است با مخالفت کشورهای اروپائی روبرو شد و کار سیاست کوته بینانه رجب طیب اردوغان را به بن بست کشانید. وی از ممالک اروپائی تقاضای باج کرد تا مانعی در جلوی سیل هجوم پناهنگان به اروپا ایجاد کند. باجی که وی می خواست 3 میلیارد یورو بود.

پیروزیهای ارتش سوریه بر مزدوران داعش با بمباران مواضع آنها از طریق روسیه هر روز با موفقیت بیشتری روبرو می شود. پیشروی ارتش سوریه در تمام مناطق اشغالی مردم را به مقاومت واداشته و نیروهای مزدور داعش فرار را بر قرار ترجیح می دهند و نمی خواهند کشته شده  وبه بهشت بروند. این است که دسته دسته به سرزمینهای مادری خویش باز می گردند. این تروریستهای آموزش دیده توسط دولتهای امپریالیستیِ تروریست، حال به جان آموزگاران سابق خود افتاده و ترور وحشی خویش را به ممالک مادر تسری داده اند. فرانسه قربانی تروریسم خود شده است و علیرغم این از دخالت در امور منطقه دست بر نمی دارد. از این ترور، سایر ممالک امپریالیستی که تا دیروز زیر بال داعش را برای کشتار 300 هزار نفر در منطقه گرفته بودند در امان نخواهند ماند. ترکیه در آینده نزدیک خودش یکی از قربانیان تروریسم خواهد بود.

جنگنده های روسی تمام مواضع مزدوران داعش را در هم می کوبند و آنها را تار و مار کرده اند. روسها در مذاکرات اخیر توسط تصاویر فضائی خود ثابت کردند که داعش نفتهای دزدیده شده از عراق و سوریه را با قیمت نازل به دولت ترکیه می فروشد و ترکیه آنها را به سایر خریداران غارتگر با بهای مناسب به فروش می رسانند. پیروزی مردم سوریه به رهبری بشار اسد بر ضد داعش و دسیسه های جهانی باب طبع ترکیه و آمریکا و عربستان سعودی نیست. آنها در کار مبارزه با تروریسم اخلال می کنند. اروپا که بلاواسطه مورد تهدید تروریستها قرار گرفته و زخم بردار است خواهان آن شده که جلوی ضرر را از همانجا که منفعت است بگیرد. آنها می بینند که سیاستشان در مورد سرنگونی دولت قانونی بشار اسد با شکست روبرو شده و حتی با توسل به نقض منشور ملل متحد و نقض حقوق ملل قادر نشده اند با یاری رژیمهای فاسد و جنایتکار بین المللی نظیر حکام عربستان سعودی، قطر، کویت، اردن و ترکیه به آرزوهای خویش برسند. آنها خواهان کاهش تشنج هستند و کاهش تشنج در منطقه را برای منافع خویش و عادی کردن روابط با روسیه مفید ارزیابی می کنند. دولت ترکیه که تا کنون با مزدوران داعش از عرب، ترک، ترکمن، چچنی، داغستانی و اروپائی بر ضد کردهای سوریه می جنگید حالا می بیند که با شکست داعش و گریز بزدلانه آنها از میدان نبرد، نیروهای رزمنده کرد قوی می شوند و آرزوی اردوغان برای اشغال شمال سوریه و تجزیه این کشور را از جمله با اختراع اقلیت ملی ترکمن که می خواهد به ترکیه بپیوندد بر باد می دهند. ترکمنها که تا دیروز همدست داعش بودند و بر ضد کردها و اعراب می جنگیدند و سر می بریدند بیکباره برادران رجب طیب اردوغان از کار در می آیند که توسط جنگنده های روس شهید می شوند. اردوغان از این تروریستهای ترکمن به عنوان اپوزیسیون غیر تروریست دفاع می کند و هواپیمای روسی که آنها را بمباران می کرده است با رضایت آمریکا و مخالفت اروپا سرنگون می کند. اردوغان و اوباما نقش موذیانه و دورویانه ای در مبارزه با داعش بازی می کنند.

دارو دسته های هوادار داعش از جمله همه دستگاه دولتی ترکیه به کار افتادند تا "به نقض حریم هوائی ترکیه توسط روسیه" اعتراض کرده و سرنگون کردن هواپیمای روسی را موجه جلوه دهند. جالب است رجب خانی که خود منشور سازمان ملل و حقوق ملل را به رسمیت نمی شناسد و بی شرمانه به کشور مستقل سوریه تجاوز می کند، بیکباره مدافع حقوق ملل شده است. تمام این ترکمنهای ترکیه در اردوگاههای ترکیه آموزش نظامی دیده اند و اخیرا با بهترین و مدرنترین سلاحهای خریداری شده توسط عربستان سعودی که در اختیار ترکیه قرار داده است مسلح گردیده اند. آنها یکی از خلبانان روسی را که به اسارت گرفته بودند مانند برادران تنی شان داعش به قتل رساندند. این مزدوران داعش باید در آتیه به عنوان استخوان لای زخم در شمال سوریه بر ضد دولت قانونی سوریه و خودمختاری کردهای سوریه با رهبری رجب طیب اردوغان عمل کنند.

دولت ترکیه با سیاست پان ترکیستی-پان اسلامیستی خطری برای صلح منطقه است. این دولت با اشغال کشور قبرس، دشمنی با یونان، ایران، ارمنستان، روسیه، سوریه، عراق، اکراد و بلغارستان از نادرترین ممالک جهان است که با همه همسایگان خود دشمنی دیرینه داشته و به اراضی آنها نظرسوء دارد. ترکیه توسعه طلب و خطرناک است و خطر این عامل خرابکاری آمریکا در منطقه را اروپائی ها به خوبی حس می کنند. دروغهای اردوغان بر ضد تجاوز روسیه به حریم ترکیه در حالی که هواپیمای روسی کیلومترها قبل در خاک سوریه سقوط کرده است، خشم ناتو را برانگیخته است. مسئولان ناتو با بی زبانی و حتی در مواردی با صراحت اردوغان را مورد نقد قرار داده از این ماجراجوئی برحذر داشتند. آنها حس می کنند با یک قمارباز سیاسی روبرو هستند که بی مسئولیت با حادثه آفرینی در پی ایجاد تشنج و جنگ است. "زیگمار گابریل"(Sigmar Gabriel) معاون خانم مرکل صدراعظم آلمان و وزیر اقتصاد این کشور و "گرنوت اِرلر"(Gernot Erler) مسئول تماس دولت آلمان با روسیه در انتقاد به ترکیه اقدامات این کشور را "ضربه سختی" در مبارزه مشترک بر ضد تروریسم بیان کردند و افزودند که ترکیه "کوچکترین علاقه ای" به روشن شدن سانحه ندارد. گابریل بیان کرد: "این سانحه برای نخستین بار نشان می دهد  که ما یک قمار باز در بازی داریم که بنا بر اعتراف بخشهای گوناگون منطقه غیر قابل محاسبه است. این کشور ترکیه است و نه روسیه". "اشتولتن برگ"( Stoltenberg) دبیر کل ناتو در مصاحبه ای با روزنامه "دی سایت" با توجه به مبارزه بر ضد داعش گفت: "دشمن مشترک ما باید داعش باشد. مهم برای همه ما از جمله روسیه این است که با هدف همه گیرانه ی پیروزی بر داعش به پیش رویم". در حالی که اروپا به شدت از این خرابکاری ترکیه برآشفته است آقای اوباما در یک پیام تلفنی به آقای رجب طیب اردوغان اظهار داشته است: "ترکیه از نظر آمریکا و ناتو حق دارد از حق حاکمیت خویش دفاع کند". گویا سایر کشورها حق ندارند از حق حاکمیت خویش دفاع کنند. سخن بر سر حادثه آفرینی و خرابکاری ترکیه است که امپریالیسم آمریکا در مورد آن سکوت می کند و به بیانات بی ربط کلی اکتفاء می کند.

رجب طیب اردوغان بعد از حادثه آفرینی و ماجراجوئی اخیر به دروغ متوسل شد و ماهیت سیاست خویش در منطقه را با لحن تهدید آمیز و هیستریکی چنین بیان کرد: " ... ترکیه همیشه به روسیه درباره اقدام جنگنده های این کشور در نقض حریم هوایی ترکیه هشدار می داد. این جنگنده حریم هوایی ترکیه را نقض کرده بودند. ترکیه حریم هوایی هیچ کشوری را نقض نکرد و روابط بدی را با کشورهای همسایه خود نداشته است. ترکیه همیشه تلاش می کند امنیت مرزهای این کشور و مرزهای کشورهای همسایه برقرار باشد. ترکیه این حق را دارد که از مرزهای خود حمایت کند و باید همه به این حق ترکیه احترام بگذارند. جنگنده های روسیه در سوریه مناطقی را هدف قرار می دهند که نیروهای داعش و تروریست ها حضور ندارند. جنگنده های روسی مناطقی را هدف قرار می دهند که ترک ها و اتباع وابسته به ترکیه و نزدیکان ما زندگی می کنند."

وی افزود: "روس ها می گویند داعش را هدف قرار می دهند ولی در واقعیت جنایت هایی را علیه برادران ترکمان ما مرتکب می شوند. غیرنظامیان ساکن این مناطق در نتیجه این حملات آواره و در مناطق دیگر ساکن شده اند. این منطقه از اهمیت زیادی برای ما برخوردار است. ... ترکیه همیشه در کنار حق و عدالت ایستاده است و حمایت های این کشور از برادران مظلوم در سوریه ادامه خواهد یافت. اتهاماتی علیه ترکیه مطرح می کنند که کامیون های این کشور سلاح به سوریه وارد می کند. این کامیون حامل کمک برای برادران ترکمان است که در برابر جنایت ها مقاومت می کنند و حمایت ما از آنان ادامه خواهد یافت."

وی افزود: "در پی آن هستیم که منطقه امن انسانی از جرابلس تا دریای مدیترانه با حمایت متحدان ما ایجاد شود و هدف ایجاد این منطقه برای جلوگیری از اقدامات تروریستی و وحشیانه است. بیش از سیصد هزار نفر در سوریه کشته شدند و در صورتی که با طرح ترکیه در شمال سوریه برای ایجاد منطقه امن همکاری نکنند، مسئول هر فردی خواهند بود که در این کشور کشته خواهد شد. ما به برادران خود در سوریه می گوییم که روزهای زیبایی در انتظار آنان است و امیدواریم برادران ما به موفقیت برسند."(همه جا تاکید از توفان است)

اردوغان در این جملات اعتراف می کند که می خواهد شمال سوریه را اشغال کند و از "برادران ترک" به حمایت برخیزد. وی تائید می کند که به این "برادران" از هر نظر مانند گذشته یاری خواهد رساند و به آنها اسلحه و آذوقه و همه چیز خواهد داد. وی از قدرت گرفتن کردها در شمال سوریه نگران است و می خواهد در شمال سوریه به گفته خودش "منطقه امن" ایجاد کند. یعنی همان کاری که تا کنون داعش می کرد. خبرگزاری صدا و سیما از قول اردوغان بیان کرد که وی به برنامه آموزش و مجهز کردن نیروهای مخالف مسلح و منطقه امن اشاره کرده  و گفته است: "‌کسانی هستند که منطقه امن را منطقه حائل تفسیر می کنند و این چیزِ اشتباهی است زیرا یک منطقه خالی از تروریسم قلمداد می شود تا سوری ها در صورتی که این منطقه به وجود آید به آن منتقل شوند و در آن زندگی کنند".

به گزارش دویچه وله، رجب طیب اردوغان، رئیس ‌جمهور ترکیه روز شنبه ۲۴ اکتبر(۲ آبان) در سخنرانی‌ای که در جنوب ترکیه داشت گفت کردها قصد دارند کنترل شمال سوریه را در دست بگیرند اما آنکارا اجازه نخواهد داد این اتفاق روی دهد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، اردوغان الحاق شهر تل ابیض در شمال سوریه به منطقه خودمختار کردها را محکوم کرده و گفت: "چیزی که آنها می‌خواهند، به دست گرفتن کنترل شمال سوریه به طور کامل است. ما تحت هیچ شرایطی اجازه نخواهیم داد که شمال سوریه قربانی فریبکاری آنها شود چرا که این به منزله یک تهدید برای ما خواهد بود و غیرممکن است که ترکیه به این تهدید "آری" بگوید".

به این ترتیب وضعیت منطقه و هراس اردوغان و آمریکا با شکست داعش روشنتر دیده می شود. ترکیه که با همه همسایگان خود در گیر است و به خرابکاری و حادثه آفرینی مشغول است، تروریسم را تقویت می کند و منطقه را به خون می کشد. شکست ترکیه و عربستان سعودی شکست آمریکا و تروریسم در منطقه است و باید آنرا تقویت کرد. نقش روسها در این منازعه با هر هدف غارتگرانه ای که صورت پذیرد بطور عینی مثبت است و فقط هواداران داعش با وضعیت کنونی منطقه که موجب شکست داعش شده است مخالفند.

در ضمن اپوزیسیون خودفروخته ایران که آرزو داشت با زیر پا گذرادن منشور ملل متحد، نقض حقوق ملل و حق حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه دولت قانونی بشار اسد توسط نیروهای اجنبی سرنگون شود زانوی غم به بغل گرفته است زیرا آنها همین سیاست را در لیبی و ایران تبلیغ می کردند و آرزو داشتند همراه با این قوای داعش و بیگانگان تروریسم امپریالیستی به ایران حمله کنند. این اپوزیسیون رنگ باخته و در نزد مردم ایران رسوا شده است. بیاد داشته باشیم که ترکیه همواره خواهان تجزیه ایران و "آزادی براداران ترک" در ایران بوده است و جاسوسانش از زمان سلطنت پهلوی بیاری سازمان "میت" ترکیه در ایران فعال بودند و گرگهای خاکستری و "هفت خواهران" و نظایر آنها را ایجاد می کردند تا در روز موعود این جاسوسان خفته بیدار شوند و با دامن زدن به نفرت ملی و به ویژه نفرت ضد فارس و ضد کرد تمام منطقه را به آشوب بکشند. ترکیه از این سیاست دست برنداشته است. خلق آذربایجان یک بار این تجاوزکاران و اشغالگران آذربایجان را از ایران بیرون کرد و دست هر متجاوز دیگری را نیز قطع خواهد کرد. خلقهای ایران و ترکیه دوستان دیرین اند. مردم ایران هم از عزیز نسین و هم از ناظم حکمت الهام گرفته اند تا مبارزه برای زندگی بهتر را بر گور امپریالیسم و مزدورانش در منطقه به پیش برند. وظیفه کمونیستها همانگونه که حزب کار ایران(توفان) بارها بیان کرده است از جمله دفاع از حقوق ملل و مخالفت با تجاوز به کشورها برای استقرار رژیمهای دست نشانده در آن است. مردم هر کشور فقط خودشان محقند حکومتهای خویش را تعیین کنند و نه تروریسم بین الملل به رهبری امپریالیسم آمریکا و متحدانش در منطقه.

 

حزب کارایران(توفان)

پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۹۴

www.toufan.org

۱۳۹۴ آبان ۲۴, یکشنبه


ای کشته کرا کشتی تا کشته شدی زار

پیرامون جنگ تروریستهای داعش با تروریسم دولتی فرانسه

 

درتاریخ جمعه ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵تروریستهای داعش که در اردوگاههای امپریالیستها آموزشهای نظامی لازم را دیده و در سوریه به عنوان "اپوزیسیون سوریه" با حمایت بیدریغ ناتو، ترکیه، عربستان سعودی و قطر به جنایت مشغول بودند، در کشورِ مادر به جنایات وحشیانه ای دیگری دست زدند که هرگز با تبهکاری ها و وحشیگریهای آنها نسبت به کشتار مردم سوریه که از حمایت تروریسم دولتی امپریالیسم فرانسه برخوردار بود، قابل مقایسه نمی باشند. انسان واقعی باید وجدانش از این همه تبهکاری چه در سوریه و لیبی و چه در فرانسه جریحه دار شود و آنها را محکوم کند. در قانون اساسی این کشورهای امپریالیستی نوشته اند که حیثیت انسانی را نمی شود جریحه دار ساخت، ولی کشتار آنها ظاهرا مجاز است و هر چه این کشتار وسیعتر و دستجمعی تر باشد سوگواری برای آن بی اهمیت تراست. امپریالیستهای غرب بیش از چهار سال است که بر این جنایات داعش در سوریه و عراق چشم فروبسته، اخبار جنایات داعش را کتمان کرده و دست این تبهکاران بین المللی را در انجام این عملیات ضد مردمی و ضد انسانی به کمک متحدان بیرحم و مرتجعشان ترکیه و عربستان سعودی هم در سوریه و هم در عراق باز گذاشته بودند. در اروپا، فرانسه رهبری تجاوز به سوریه و دخالت آشکار در امور داخلی سوریه و نقض حقوق ملل را به عهده داشت. تمام دسیسه های هدفمند و برنامه ریزی شده امپریالیسم غرب بر متن پافشاری فرانسه و در این راستا ایجاد جبهه وسیعی از نیروهای ارتجاعی منطقه نظیر ترکیه، عربستان سعودی و قطر در اثر مقاومت قهرمانانه مردم سوریه با شکست مفتضحانه روبرو شد. مردم سوریه نشان دادند که علیرغم انتقادات محقانه خویش نسبت به رژیم مستبد خانواده اسد و حزب بعث حاکم، از استقلال میهن خویش به دفاع برخاسته و تسویه حساب با طبقه حاکمه در سوریه را وظیفه خود در آینده دانسته و آن را به قوای اجنبی واگذار نمی کنند. این مردم سوریه هستند که باید حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند و نه تروریستهای فرانسوی و اجیران بین المللی. داعش که دست پرورده امپریالیسم بوده و در اردوگاههای آنها آموزش نظامی دیده است، یک نیروی مزدور خارجی است و مردم سوریه نیز آنها را به همین عنوان می شناسند و از خود نمی دانند. به این جهت آنها هیچگاه در سوریه پا نگرفتند. این عده با سرمایه قطر و عربستان سعودی و سازماندهی سازمانهای امنیتی امپریالیسم غرب در بستر توسعه طلبی پان ترکیسم اسلامی ترکیه به سوریه گسیل شده اند تا در سوریه رژیمی مزدور و مطابق نقشه خاورمیانه بزرگ غرب بوجود آورند. مسئولیت رساندن محمولات نظامی و تدارکاتی از آذوقه، نوشابه، دارو، پوشاک، وسایل نقلیه، مواد سوخت گرفته تا درمان مجروحان جنگی در بیمارستانهای ترکیه به عهده تروریسم دولتی ترکیه است. تمام سلاحهای مدرن آنها را آلمانها، آمریکائی ها، و فرانسوی ها تامین می کنند، انتقال این تروریستهای توریست بین المللی توسط سازمان امنیت ترکیه انجام می شود. آنها دارای دفتر ارتباطات و نامنویسی در ترکیه هستند. بیش از 60 هزار مزدور خارجی را به نام "اپوزیسیون سوریه" به سوریه گسیل داشته اند. نام و مدارک شناسائی و تابعیت تک تک آنها برای دولت ترکیه، اردن، فرانسه و... به خوبی روشن است. دولت آلمان صورت اسامی تمام مزدوران داعش را که در آلمان فربه شده و تحت حمایت دولت آلمان و تائید رسمی مقامات آنها(به اعتراف رسمی رئیس پلیس مونیخ) راهی ترکیه شده اند دارا است. نمایندگان رسمی دولت آلمان در همان بدو امر اعلام کردند که اعزام دسته جمعی این تروریستها به سوریه را در خدمت منافع آلمان می دانستند، زیرا در اثر این ابتکار تعداد این تروریستها در آلمان کاهش می یافت. این اقداماتِ امپریالیستهایِ تروریست، یادآور ایجاد سازمان تروریستی القاعده در افغانستان برای اخراج اشغالگران روس است. آنها مجددا به بازی با تروریسم پرداختند و تروریستهای "خوب" را تا زمانی که "بد" نشده بودند در خدمت خویش به کار گرفتند. داعش همان راهی را می رود که القاعده رفت. با حمایت امپریالیستها و عربستان سعودی قدرت گرفت و حالا به مخالف منافع اولیه خود آنها بدل شده است و در قمار سیاسی جهانی که در اثر مقاومت مردم سوریه، طرف بازنده اش را شکست دسیسه های امپریالیسم غرب تعیین کرده است، در منطقه توازن مطلوب امپریالیستی برهم خورده و آنها را مجبور کرده است که سیاستهای تاکتیکی دیگری در پیش گیرند. همین تغییر سیاست لحظه ای، با این نیت که داعش را در جهت خواستهای خویش مهار کرده و هدایت کنند، به تضادهائی منجر شده که فاجعه پاریس را پرورانده است. فرانسه قربانی سیاستهای تروریستی خود شده است.

 

ولی امپریالیسم فرانسه قصد ندارد از تروریسم دست بردارد. قتل عام مردم پاریس دستآویز مناسب و "به موقعی" است تا امپریالیسم فرانسه در این دوران بحرانی، با ایجاد حکومت نظامی و تشدید قانونهای سرکوبِ مردم نخست بکوشد بر بحرانها داخلی خویش و تقویت بورژوازی حاکم امپریالیستی دست زده و خود را برای روز قطعی جدال آماده کند. تروریسم خارجی بهانه ای برای تقویت تروریسم داخلی شده است. در پرتو این دسیسه دانسته و یا از خدا خواسته، هولاند، نماینده امپریالیسم فرانسه به دنیا مانند آقای "جرج بوش" در۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اعلان جنگ داده است و منظور وی از این اعلان جنگ باز بودن دستش در تجاوز مستقیم به سوریه است تا در پای میز مذاکرات برای تعیین سرنوشت سوریه با دست پرتر بتواند ادعای سهم بیشتری کند. امپریالیستهای غرب به یاری ترکیه قصد دارند چهره واقعی خویش را به عنوان "اپوزیسیون سوریه" نشان دهند و با "آزاد سازی" شمال سوریه در همرزی با ترکیه بخش "سوریه آزاد" خلق کنند که یگ پای مذاکره با حکومت قانونی سوریه است. آقای اولاند می خواهد در این تعزیه عمومی که با تقلید از "جرج بوش" و "چنئی" و "رامزفلد" و "تونی بلر" به راه انداخته، پشتیبانی سایر امپریالیستها برای رهبری خود در امر سوریه را به دست آورد و آنها را تحت فشار روانی و افکار عمومی قرار دهد. امپریالیسم فرانسه سوریه و لبنان را منطقه نفوذ خود می داند و حاضر نیست به راحتی از آن دست بشوید. دولت ترکیه در این امر در کنار فرانسه قرار دارد و می خواهد دسته گلی را که خود به آب داده است و منجر به پیدایش میلیونها پناهنده در منطقه شده است به گردن بشار اسد گذارده نقشه تجزیه سوریه را برای منافع عثمانی بزرگ به انجام برساند. ترکیه هرگز با آرامش در عراق و سوریه که آنرا محور راهبردی ارتباطی ایران به دریای مدیترانه می داند و ترکیه را از منافع عظیم عبور به شرق آسیا محروم می کند دست بردارد. عربستان سعودی که فکر می کرد با پول و اعمال نفوذ از دسیسه هایش در سوریه سربلند بیرون می آید و با این درک کوته بینانه در منطقه عمل می کرد و می کند با بحران جدیدی روبرو شده است و ناچار است داعش را که همان نماینده وهابیسم فکری عربستان سعودی است محکوم کند و آنرا مغایر اسلام اعلام نماید. این امر به تضادهای درونی عربستان سعودی دامن می زند. حال آنها باید هم با القاعده برزمند و هم با داعش. وضعیت خطرناکی که داعش در جهان در اثر سیاستهای توسعه طلبانه و ضد بشری امپریالیستها ایجاد کرده به عکس منافع خود بانیان بدل شده است و ناچارند به عربستان سعودی دهنه زنند و این کشور را به خاطر سیاستهای بنیادگرایانه خویش که موجبات تحکیم و توسعه چنین سازمانهای شده است مورد انتقاد قرار دهند. سیاست تبلیغاتی جنگ شیعه با سنی که عربستان سعودی به آن دامن می زند در میان ممالک و مردم عرب هواداران چندانی نیافته است. تروریسم داعش محصول تروریسم امپریالیسم است و تا امپریالیسم وجود دارد مبارزه با تروریسم به نتیجه قطعی نمی رسد. در این مقاله آهنگ آن نداریم که به ریشه های پیدایش این طغیانی اشاره کنیم که در میان جوانان بی دورنما و تحقیر شده و سرکوب گشته و فاقد هر امید و آینده در اثر بهره کشی نظام سرمایه داری جهانی و سیاست چپاولگرانه امپریالیسم در آفریقا، آسیا بوجود آمده است. ولی به هر علتی که این تروریسم ظهور کرده باشد به علت وسعت و دامنه ای که دارد و انبوه مردمی که در بر می گیرد از آن جهت خطرناک است که در شرایط ضعف مبارزات کارگری و احزاب کمونیستی واقعی، رهبری این نارضایتی ها به دست نیروهای بنیادگرا و تکفیری ها افتاده و می افتد که با غوطه ور بودن در تاریکی اندیشه های خویش، همواره به آلت دست امپریالیستها بدل می شوند. آنها درک روشنی از مبارزه طبقاتی نداشته و قادر نیستند دشمنان طبقاتی و مسببان این وضعیت ضد انسانی جهانی را بشناسند و به بنیادگرائی تکفیر روی می آورند. امپریالیستها نیز خواهان تقویت این اندیشه های سیاه ترین نیروهای ارتجاعی هستند تا بتوانند مبارزه طبقاتی واقعی را منحرف کنند. امروز بر سر مزار ده ها فرانسوی که قربانی تروریسم داعش همدست امپریالیسم فرانسه شده اند گل می گذارند و در رسانه های گروهی آن را نشان داده و تبلیغ می کنند، ولی کسی نیست که بر سر مزار هزاران قربانیان گمنام سوری که به دست داعش به قتل رسیده اند گل بگذارد و مانع شود که مدیترانه به گورستان انسانی بدل شود. بشردوستی امپریالیستی مشمئز کننده و ریاکارانه است. برای مبارزه با تروریسم که حزب کار ایران(توفان) آنرا همیشه محکوم کرده است باید امپریالیسم و صهیونیسم را نابود ساخت. فقط دشمنان بشریت الهام گران تروریسم اند.  

 

حزب کارایران(توفان)

یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴ برابر با ۱۵ نوامبر ۲۰۱۵

www.toufan.org

اطلاعیه

درحاشیه ترورهای بربرمنشانه درفرانسه

امپریالیسم سر منشاء تروریسم



ترورهای بربرمنشانه  درپاریس  که منجر به کشته شدن بیش از 120 نفر انسان بیگناه گردیده است محصول طبیعی سیاستهای امپریالیستی است. نه کسی تروریست زاده می شود و نه تروریسم امر اتفاقی است و نه به دین خاصی تعلق دارد. تروریسم درجهان کنونی محصول زورگوئی و چپاول ممالک امپریالیستی بویژه غرب در جهان است. این ممالک با نقض مستمر و طلبکارانه همه ضوابط و قوانین جهانی که باید برای کشورها و مردم جهان محترم بوده و توازنی از مصونیت و امنیت ایجاد کند، امنیت جهان را لجام گسیخته و هدفمند از بین می برند و با عملیات خودسرانه و جنایتکارانه همراه با تبلیغات زهرآگینِ دروغین، به کشتار میلیونها مردم جهان اقدام می کنند و کسی قادر نیست گریبان آنها را برای بازخواست بگیرد و به حسابرسی بطلبد. هیچ مرجع دادرسی در جهان نیست که حق مردم محروم را تضمین کند.

 

 حتی دادگاه کیفری جهانی نیز ابزار ستم گری و اعمال مقاصد شوم آنهاست. دست و فریاد کسی به جائی نمی رسد و پژواکی ندارد. زبان زور و طپانچه به زبان محاوره جهانی بدل شده است. امپریالیستها و بویژه امپریالیسم آمریکا در جهان، رفتاری دارد که گویا همه ممالک و مردم آن، نوکران دست به سینه وی هستند و یا باید باشند وباید درخواستهای آنها را اجابت کنند و اوامر آنها را بجا آورند. تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی به افغانستان، به عراق، سوریه، لبنان، به فلسطین، به یوگسلاوی، به لیبی، مالی، سودان، به گرانادا و سراسر دنیای سه قاره و... چپاول و غارت جهان و ایجاد شکافی عظیم و عمیق میان قطب فقر و قطب ثروت، به بیکاری، بی خانمانی، بی دورنمائی، یاس و آوارگی میدان می دهد. تروریسم دشمن مارکسیسم است وجنبش مردم وطبقه کارگر را به بیراه می کشد. مبارزه با تروریسم تنها از گذرگاه مبارزه برای تحقق برابری، و استقرار عدالت اجتماعی و پایان دادن به بهره کشی از انسان از انسان عبور می کند. کسی که مدعی مبارزه با ترویسم و مبارزه با عدم امنیت در جهان است نمی تواند نسبت به سرمنشاء این تروریسم که امپریالیسم است به مبارزه بر نخیزد.مبارزه با تروریسم کور جدا از مبارزه با بزرگترین تروریسم دولتی جهان یعنی امپریالیسم آمریکا نیست. تنها با چنین موضع گیری است که می توان ترورهای بربرمنشتانه در فرانسه ودانمارک وکویت وهمه جای جهان را محکوم کرد بدون اینکه به آلت دست تبلیغات رسانه های امپریالیستی بدل گشت.


حزب کارایران(توفان)
14نوامبر2015

www.toufan.org

رفیق نیما کوهبنانی،یکی ازامیدهای جنبش کمونیستی ایران ازمیان ما رفت


با خبر شدیم رفیق جوان و پرشور جنبش کمونیستی ایران ، رفیق نیما کوهبنانی، یارویاور کارگران وزحمتکشان ، حقوقدان، وکیل دادگستری و وکیل دعاوی کارگران ومحرومان جامعه ، ازمیان ما رفت.

حزب کارایران(توفان) درگذشت نایهنگام رفیق نیما را به جنبش کمونیستی ایران، به همه آزادیخواهان و انساندوستان وخانواده ایشان تسلیت می گوید ویاد سرخش را گرامی میدارد.

... حزب کارایران(توفان)
پنجشنبه
۱۴ آبان ۱۳۹۴

 

................................................................

" چقدر کلمات معصوم اند "! اثر ماندگار ومقاله ارزشمندی است که برای تجلیل ازرفیق عزیزمان زنده یاد نیما کوهبنانی مجددا منتشر میکنیم تا نسل جوان ایران دراین فضای دود اندود با آرمان وآرزوهای این رفیق و اندیشه همیشه جوان مارکسیسم لنینیسم ورهبر جنگ کبیر میهنی و حماسه استالینگراد بیشتر آشنا شوند واز پایداری واصولیت رفیق نیما الهام گیرند.مطالعه این اثر ارزشمند را به همه عاشقان راه سوسیالیسم،به همه دوستان ورفقا توصیه میکنیم.
***

چقدر کلمات معصوم اند!

بمناسبت صد و سی و ششمین سالروز تولد استالین
پاسخ به حسن مرتضوی در بحث استالین زدایی
اثر ارزشمند وماندگاری از رفیق نیما کوهبنانی


............................


جناب خلیق از آن شاعری که سرود: «سلام ای سازمان فردا»! خجالت نمی کشی؟ از صورت سیلی خورده ی همان شاعر در هشتی کمیته مشترک خجالت نمی کشی؟


جناب مرتضوی می خواهید سرود یاد مستان دهید؟ این سرودها و نغمه ها در نقد استالین را سالها پیش شنیده ایم. آنچه فرمودید تکرار همان حرفهاست. از جزوه های آموزشی سازمانی گرفته تا مجادلات روشنفکران چپ. تکرار دعاوی موهوم روزیونیستها و تروتسکیستهای فرصت طلب به رهبری حضرتش درآمیخته با آمار و افسانه سازیهای وزیر تبلیغات رژیم نازی- گوبلز. همه آن دستگاههای قدیم و امروزی خوب می دانند برای حمله به سوسیالیزم اول باید به استالین حمله کرد. اول استالین را بی آبرو کن بعد برو سراغ سوسیالیزم. تز معروف فوستر دالس وزیر اسبق خارجه آمریکا. مطلب پیچیده ای نیست. کمونیزم ایده است و به جانش افتادن به لحاظ تئوریک بضاعت می خواهد. اما استالین آدمی است که در یکی از پر مخاطره ترین لحظات تاریخ رهبر اولین حکومت کارگری جهان بوده است و هزینه های بسیار صرف شده تا افکار عمومی نام او را کنار هیتلر به عنوان دیکتاتور آدمکش قرار دهند. و البته بسیار موفق هم بوده اند. در نظام سرمایه دلارها به راحتی هدر نمی روند. اگر بر من مسلم نبود که این نوشته ی شماست، ممکن بود آن را تراوشات ذهن عباس ملک زاده میلانی بدانم یا سوسیالیستهای فرانسوی. استالین موضوع خوب و مناسبی برای نقد است اما صرفنظر از احراز قصدتان برای نقد، با این دستمایه ی مختصر، یعنی هجویات و افسانه های گوبلز و سولژنتسین نمی توان به نقد استالین رفت. چنانکه رفته اند هزاربار رفته اند و امروز باز من و شما در همان جای اول ایستاده ایم. می فرمایید لفاظی و سنگر گرفتن پشت مواضع فلان...حال آنکه این دو کار هم لفاظی و هم سنگر گرفتن تخصص منتقدان استالین از چپ و راست بوده است.
روزیونیستهای چپ با سنگر گرفتن پشت لنین سنگ می پرانند و راستها با لفاظی های نخ نمای حقوق بشری و اخلاقی. همین چند ماه پیش دادگاه اروپا پس از بررسی های کامل و نبش قبر و ...آلمان نازی را مسئول کشتار کاتین دانست. کشتاری که دادگاه نورنبرگ هم مباشرت آلمانی ها را در وقوع آن تایید کرده بود. اما تروتسکیستهای ناراضی از حکم آن را نتیجه ی نفوذ قضات شوروی در نورنبرگ دانستند و در وجاهت آن شک کردند. همانها که بعدها از کنگره ی آزادی فرهنگی میلان، یعنی دکان دونبش سازمان سیا سر درآوردند. حالا که پرده افتاده چرا عاشقان حقیقت به زعم شما نمی گویند جناب استالین عذر می خواهیم که کشتار هزاران نفر را به دروغ به شما نسبت دادیم و پنجاه سال با آن پز دادیم. خود شما که دغدغه ی حقیقت دارید و دستکم من این را خوب می دانم، چرا در تحلیل این انتساب جنایت ساکتید؟ اولین اتهامات از این نوع علیه استالین توسط گوبلز مطرح شد با هدف توجیه ادعای ارضی در اوکراین و ایجاد تفرقه میان لهستان و شوروی. دستگاه تبلیغاتی که سرمایه اش را ویلیام راندولف هرست، مولتی میلیونر و صاحب امپراتوری رسانه ای فراهم کرد با
۲۴ روزنامه، ۲۶ هفته نامه، ۱۴ ایستگاه رادیویی و اولین کانال تلوزیونی اروپا در خلال جنگ امپریالیستی دوم. نگویید که اینها را نمی دانید یا از یاد برده اید. هنوز مهمترین مرجع کنار سولژنتسین در افشای فجایع گولاک، جناب رابرت کانکوئست اسن. همان روزنامه نگار بی طرف حقیقت یاب! روزنامه نگاری که گاردین ۲۷ ژانویه ی ۱۹۷۸ با ارائه مدارک کافی اثبات کرد که عضو سازمان ضداطلاعات بریتانیا بوده است. کانکوئست زندانیان گولاک را ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر برآورد کرده است و مدعی است تا زمان مرگ استالین نزدیک به ۲۶ میلیون نفر در این اردوگاهها کشته شده اند! یعنی از هر خانواده ی شش نفره در اتحاد شوروی دو نفر توسط استالین کشته شده اند! حکایت گنجشک و منار! چگونه است آن مردم با وجود چنین ستمی با تمام نیرو از اتحاد شوروی دفاع می کنند و همین امروز وقتی از پیرمردان و پیرزنان روسیه یا دیگر جمهوری ها از آن دوران که می پرسی، اشک حسرت بر گونه شان می نشیند. مازوخیسم دارند لابد از نظر شما. البته ناگفته نماند که سولژنتسین کشته ها را ۶۰ میلیون و جناب روی ودودف ۴۴ میلیون تخمین زدهاند! حالا می فرمایید نقد کنیم یا نقدمان را با این منابع معتبر پزوهشی آغاز کنیم؟ و این کلمه ی دستمالی شده ی گولاک که رمز عبور تحلیل گران مسائل شوروی به دنیای رسانه ای غرب شده است و لقلقه ی زبان آن دسته از چپها که در توجیه بی عملی و وادادن خود مدام به یادش می افتند گویا نذر امامزاده امپریالیسم کرده اند در هر محفل و مناسبت یادی از آن کنند. از یاد می برند که گولاک به خواست لنین و به قصد جلوگیری از نفوذ بورزوازی به حزب و رهبری آن تاسیس شد. چنانکه رهبران حزبی موظف به انجام ساعاتی کار یدی سنگین بودند تا در دوره ی فاصله ی کار فکری از کار یدی با منافع زحمت کشان قمار نکنند و به کلی بیگانه نشوند با آنچه اکثریت نیروی کار جامعه تجربه می کند. درک حقیقت دیکتاتوری پرولتاریا هرگز برای روشنفکران خرده بورژوازی آسان نبوده است و جای تعجب نیست که هنگام تحلیل و نقد از همان ترمینولوژی منسوخ دوران استثمار استفاده کنند. می فرمایید: «چه کنیم آن دوران کذایی تکرار نشود». کدام دوران کذایی؟ دوران کذایی همگانی و رایگان شدن بهداشت و خدمات درمانی؟ دوران کذایی اجباری، همگانی و رایگان شدن آموزش در تمام مقاطع برای آحاد ملت؟ دوران کذایی صنعتی شدن، استاخانوفیسم و استقلال و بی نیازی از واردات کالاهای غربی؟ دوران کذایی حل مشکل مسکن که تا امروز گریبانگیر بشر است و همین چند سال پیش در ایالات متحده دیدید که بنکهای رهنی چه بر سر آشیانه های مردم آوردند. حل مشکل مسکن آنقدر مسئله ای کوچک است در قاموس چپهای منتقد استالین که حتا در یک جمله هم حاضر به تصدیق این دستاوردها نیستند. می ترسند در بازاریابی قدرت مغبون شوند یا در بازاریابی رسانه ای علم شهرتشان پایین کشیده شود. و شما که اولین بار یادداشتهای ۱۸۴۴ را ترجمه کرده اید، برای انسان فاقد مسکن، آموزش بهداشت، شانسی برای رهایی و نفی از خودبیگانگی می بینید؟ دوران کذایی شکست هژمونی تکنولوژیک غرب؟ زمانیکه چرچیل بعد از هیروشیما باد در غبغب می گفت: «دیگر با کشف این بمب سرنوشت تمام جنگها مشخص شده است». اما رؤیای پایان تاریخش را شوروی با ازمایش اولین بمب هسته ای به فضا فرستاد و کابوسش را آشفته کرد، شما دوران کذایی مینامید؟ شکست عفریت فاشیسم با رهبری کسی که میان فرزند خود و فرزندان زحمتکشان در جبهه های جنگ فرقی قائل نبود و حاضر به مبادله ی پسرش در ازای آزادی ژنرالهای آلمانی با استناد به قانون ساده ی جنگ سرباز در برابر سرباز و ژنرال در برابر ژنرال نشد و اینکه پسرش سربازی بیش نبوده و در مبادله تنها یک سرباز معمولی آلمانی به جایش آزاد خواهد کرد...این دوران کذایی عجب سرشار از غنا و زندگیست. راستی در این قاموس فرق میان طلایی و کذایی چیست؟ می بینید چقدر کلمات معصومند! حاضر نیستید یک جمله درباره ی حل مشکل مسکن بنویسید و آنوقت از نقد صحبت می کنید. همان نقد ساطور قصابی نه نقد شکسته بندی. می ترسیم کتابی را از کتابخانه ی ذهن خود بیرون بیاوریم مبادا تمام کتاخانه فرو ریزد. در حالیکه می دانیم از مارکس نوکانتی تا مارکس نامه هایش به ورازاسلویچ چندبار کتابخانه اش ریخته و دوباره بر پا شده. نقد نیازمند تحلیل است و ما که سعی می کنیم با نامگذاری مثلا سوسیالیزم دولتی برای یک دوره از تحلیل پیچیده گی روابط آن طفره برویم، نقدمان چیزی خواهد بود مثل همان نامگذاری. تازه مگر قرار نبود دوره ی دیکتاتوری پرولتاریا، دوره ی قدرت دولت باشد؟ به کلی که زیر همه چیز نمی توانیم بزنیم. نقد واقعی صداقت می خواهد. گورباچف در مصاحبه با پراودا دستکم یکبار با صداقت گفت: «زمان استالین برنامه ۵ ساله مینوشتند و ۴ ساله اجرا می شد. حالا برنامه می نویسیم و بعد نمی دانیم اصلا چه شد». و این تفاوت دیکتاتوری پرولتاریاست با حکومت بوروکراتهای فاسد و خروشچفیستها که در نفرت از استالین تا آنجا پیش رفتند که آب به آسیاب ضدانقلاب در یوگسلاوی و مجارستان ریختند. تیتو و ناگی که یادتان هست. اما چه باقی مانده است جز شعر مایاکوفسکی آنجا که می گوید: «رفیق زندگی! بیا سریعتر بدویم! حتا سریعتر از برنامه های پنج ساله». امروز اتفاقا به برکت همین روشنگریها بازار نقد داغ است. آن تواب شناخته شده افتاده است به جان لنین. دیگری از سازمان فداییان- بهروز خلیق، مچ مارکس را می گیرد. چند روز پیش میخواندم نوشته بود: «مارکس درست نمی دانسته اضافه تولید منجر به سقوط سرمایه داری میشود یا گرایش نرخ سود به تنزل بر اثر رقابت»! و تو خنده ات می گیرد در حالیکه باید گریه ات بگیرد و بپرسی جناب خلیق! از آن شاعری که سرود: «سلام ای سازمان فردا»! خجالت نمی کشی؟ از صورت سیلی خورده ی همان شاعر در هشتی کمیته مشترک خجالت نمی کشی؟ آری! می بینید بساط نقد به راه است و بقول خانم فرخزاد: «وقتی برگزیدگان فکری ملت در کلاس اکابر حضور می یابند...دیگر چه انتظاری از من جوان که تازه گل عقلم است، دارید». آقای معصوم بیگی به جای تحلیل ماهیت حرکات نمایشی نظیر «پوسی رایت» (دختران هرزه) و افشای دلاله گی آنها و حامیانشان در گسترش ناتو به شرق خاموشند، اما از اینکه به این فواحش مغزی که جان و روح خود را به دستگاه فروخته اند، گفته ام فاحشه، به شیوه ی رمانتیکهای قرن ۱۹ ابراز انزجار می کنند. شما بفرمایید چه می گفتم. مگر نه اینکه کلمات معصومند؟ می گفتم مبارز سیاسی؟! آنهم در روسیه از ۱۸۳۰ زمان جنبش افسران آزاد تا به امروز درخشان ترین صفحات مبارزه ی مردم شرق بوده است! یا میگفتم اهنگساز و موزیسین؟ باز آنهم در روسیه ی چایکوفسکی و شوستاکویچ و... که خچاطوریان می رود آخر لیست. ایشان نظر دادند: «دریغ دریغ...» و لابد دریغشان بر آنهمه کار و روشنگری است! اما حالا می بینند شاگردان مکتب خانه ی مارکسیسم وطنی مثل سابق درس هایشان را طوطی وار پس نمی دهند و به دنبال راههای دیگر می گردند. ای کاش دریغشان را نثار جنبشی می کردند که با همین وادادنها و پاک کردن خط کشی ها، امروز بیش از هر زمان به فرقه تبدیل شده است و اگر نجنبند عاقلان قوم، چند صباح دیگر از همین فرقه هم اثری نخواهد ماند و باید برایش الرحمن خواند.

چگونه شما دفاع از استالین را سخیف می دانید، اما دفاع از این دلاله گان را سلیم. مرز میان سخافت و سلامت را با چه چیز تعیین کرده اید؟ آری! بیش از هر زمان به نقد محتاجیم. اما نه نقدی که لنین را فرشته و استالین را دراکولا نشان دهد و بخواهد این را به نسل خالی الذهن حقنه کند. فراموش نکنیم آنکس که فرمان انحلال مجلس مؤسسان را صادر کرد، لنین بود نه استالین. آنکه فرمان سرکوب قیام کرونشتات را صادر کرد، لنین بود نه استالین و آنکه در کنگره ی یازدهم خطاب به مخالفان سیاسی گفت: «حرف بزنید می فرستمتان همانجا که گاردهای سفید را فرستادم، لنین بود نه استالین. و کسی که سه بار پیشنهاد لغو مجازات اعدام مطرح شده توسط دزرژینسکی را وتو کرد، لنین بود. حالا که می خواهیم نقد کنیم، با معیار و سنجه ی واحد نقد کنیم. اما می بینید که این طور نیست به استالین که می رسید، ناگهان تمامی اخلاقیات بورژوایی کنار نازکدلی ها دست به هم می دهند و آش همان و کاسه همان. و یک لحظه هم نمی پرسیم حریف در نقد و لجن مالی استالین از رسانه های متعددش چه سودی میبرد. ژوزف استالین چه هیزم تری به انباردار سرمایه داری فروخته که تا پایان تاریخ دردش فراموش شدنی نیست؟ و سر آخر درباره ی من می نویسید: «نیما جای خود را در سرکوب آینده ی کارگران باز کرده است». دستکم شما که سالهاست مرا می شناسید، چگونه به این حکم رسیده اید؟ خیلی خوب می دانید این سالهای آخر وقتم در مقام وکیل بیشتر در دفاع از نویسنده و کارگر و دانشجو در برابر دستگاه سرکوب گذشته است. چگونه می توان راحت حکم داد بر عمله ی سرکوب شدن کسی؟ دادستانهای حکومتی هم اینچنین قصاص قبل از جنایت نمی کنند و این سخنان اسباب وهن است. درباره ی جذب مردم به سوسیالیسم نوشته اید که «چگونه به ما اعتماد کنند». سوسیالیسم حقیقت است و نیاز به آرایش و پیرایش ندارد. کافیست ما به حقیقت وفادار باشیم.

 آنوقت نگرانی از جذب زحمتکشان نخواهیم داشت. چپ تا زمانی که از استالین اعاده ی حیثیت نکرده، هرگز نخواهد توانست راه در دل توده های زحمتکشان باز کند. باید بنشیند و در همان خرقه ی پوسیده اش، بقول شاعر، فخر به حماقت کند. همه ی این جدل ها و جر و من جر ها مانع نمی شوند تا احترام عمیق قلبی ام را به شما همچون سابق ابراز نکنم.
۱۷ آذر ۱۳۹۲
تدارکات جنگی اسرائیل علیه ایران و راه اندازی ستون پنجمش
 
"میشائیل لودرز"(Michael Lüders) یکی از کارشناسان مطلع و مبرز خاور میانه در آلمان، در کتاب خود تحت عنوان "ایران، جنگ نادرست. چگونه غرب آینده خود را بر باد می دهد" به اسنادی اشاره می کند که مربوط به تدارک جنگی اسرائیل تا سالهای 2012 علیه ایران است. صهیونیسم اسرائیل به رهبری نتانیاهو با فشار توسط ماشین بزرگ لابی های خویش در آمریکا، دولت آمریکا را تحت فشار قرار می داد که از تجاوز اسرائیل به ایران و بمباران ایران حمایت کند. کارشناسان مشهور سیاسی آقایان "مرشهایمر"(Mearsheimer) و "والت"(Walt) در بررسی های خود نوشته اند: "اسرائیل تنها کشور جهان است که در آن یک تعداد کثیری از مردم تجاوز نظامی به ایران را توصیه می کنند. یک همه پرسی در سال 2007 نشان داد که آنها 71 % هستند. همچنین هسته اصلی سازمان یهودیان به عنوان مهمترین گروه در آمریکا(آیپاکAipac )، جنگ بر ضد ایران را توصیه می کنند. هنگامیکه در آغاز سال 2007 از ژنرال سابق آقای "وسلی کلارک"(Wesley Clark) پرسیدند که چرا حکومت بوش اینهمه بر جنگ بر ضد ایران تکیه می کند، پاسخ داد "برای فهم این مطلب کافی است نشریات اسرائیلی را بخوانید. جماعت یهودی متفق النظر نیست، ولی ثروتمندان یهودی ِ نیویورک فشار بی حدی به کسانی که مسئولیت تصمیمگیری دارند وارد می کنند". آقای "اسکات ریتر"(Scott Ritter) بازرس سابق سازمان ملل در زمینه تسلیحاتی در کتاب خود به نام "ایران آماج حمله" نوشته است: "سر خودمان را کلاه نگذاریم اگر آمریکا جنگی علیه ایران راه بیاندازند ریشه اش در اسرائیل است و نه در جای دیگر"".
 
در 5 مارس 2012 نتانیاهو به کاخ سفید آمد  و پیامش روشن بود: "یا برنامه اتمی ایران را نابود می کنید و یا اینکه خود ما آنرا انجام می دهیم". در فوریه همین سال 81% اسرائیلی ها هوادار تجاوز به ایران بودند. نتانیاهو از نظر داخلی نیز جبهه وسیعی از جنگ طلبان صهیونیسم را در کنار خود داشت. اینها آدمهائی اند که آرزوی نابودی ملت ایران را مانند ملت فلسطین، سوریه و لبنان در سر می پرورانند، زیرا نژادپرستان یهودی همه بر اساس ادعاهای دین یهود "ملتی برگزیده" هستند و محق اند سایرین را نابود کنند.
ولی خطر جنگ با ایران از این جهت به تعویق افتاد که فلسطین، سوریه و لبنان به عنوان سپر بلای ایران و پشت جبهه ایران عمل می کردند و هر آن در صورت حمله به ایران می توانستند از پشت جبهه صهیونیستها را مورد حمله قرار دهند. این سه کشور به همین علت نیز یا مورد نفرت عمال صهیونیسم در ایران بودند و یا مورد انتقاد کسانی که فریب تبلیغات رادیوهای بیگانه و صهیونیسم بین الملل را خورده بودند و هنوز هم می خورند و دوربینی لازم سیاسی را ندارند و نمی فهمند که "بر سر شاخ نشسته بُنِ می بُرند".
در کنار این عوامل بازدارنده آرایش وضعیت جهانی قرار داشت که ملتهای جهان و بسیاری دول جهان این تجاوز را مورد تائید قرار نمی دادند و حتی چین و روسیه به محکومیت آن در شورای امنیت سازمان ملل دست می زدند. تجاوز به ایران یک شکست دیپلماتیک برای آمریکا و اسرائیل می بود. بسیاری از متحدان غربی آمریکا نیز با این حمله موافق نبودند. مهمتر از همه ایجاد اختلاف در داخل اسرائیل بود. وزیر دفاع اسرائیل(بخوانید وزیر جنگ اسرائیل، آقای "بنی گانتس"(Benny Gantz) و رئیس موساد آقای "تامیر پاردو"(Tamir Pardo) تجاوز به ایران، بدون چراغ سبز آمریکا و حمایت آن دولت را قویا رد می کردند.
 
پیآمد تجاوز به ایران برای جناحهای جنگ طلب نیز مبهم و ترسناک جلوه می کرد. این سردرگمی در مورد آینده ای که بدون دورنما بعد از تجاوز در پیش می بود، تصویر سیاهی بر منطقه خاورمیانه و حتی فراتر از آن ترسیم می کرد که تنها اندیشیدن در موردش رعشه برانگیز بود.
نویسنده اسرائیلی به نام آقای داوید گروسمن(David Grossman) با توجه به سابقه حافظه قوی تاریخی مردم ایران که هرگز کودتای 28 مرداد 1332 را از یاد نبرده و با انقلاب 22 بهمن به آن پاسخ دادند، و با الهام از آینده ای که در پیش خواهد بود، در هشدار به دولتمردان اسرائیل در صورت تجاوز به ایران، در تاریخ ماه مارس 2012 در نشریه محافظه کار آلمانی زبان "فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ"(FAZ) نوشت: "از نظر حتی ایرانی های میانه رو و واقعبین، اسرائیل همواره یک دولت خودخواه، سراپا دیوانه خواهد بود، دشمن تاریخی ای که باید با وی مبارزه کرد. آیا این نظر، خطرناکتر و یا کمتر خطرناک از یک ایران اتمی است".
در کنار این عوامل کارشناسان نظامی آمریکا برنامه های کمپیوتری گوناگونی را در مورد تجاوز به ایران و عواقب آن مورد ارزیابی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که در همان ساعات نخست جنگ حداقل 200 سرباز آمریکائی کشته می شوند و دفاع از این امر در کنگره آمریکا با توجه به تحریک احساسات مردم آمریکا، برای رئیس جمهور وقت ممکن نیست. ارسال بمبهای سنگر شکن به اسرائیل در کادر همین سیاست تجاوزگرانه صورت گرفته بود. ولی اسرائیل بعد از مخالفت آمریکا و مخالفتهای درونی بیکار ننشست و برای اینکه برای تجاوز به ایران عبور از فضای عراق را که باید با اجازه آمریکا باشد دور بزند با دولت آذربایجان وارد مذاکره، جهت دریافت پایگاه نظامی و اجازه تجاوز به ایران شد. نشریه "فورین پالیسی"(Foreign Policy) در 28 ماه مارس 2012 خبر داد که دولت اسرائیل با رئیس جمهور آذربایجان آقای الهام علییوف یک پیمان نظامی به ارزش 6/1 میلیارد دلار امضاء کرده است و در شمال باکو یک فرودگاه نظامی مستقر ساخته که زمینش را اسرائیل از آذربایجان برای تجاوز به ایران خریده است. آذربایجان به علت ادعاهای ارضی که نسبت به ایران دارد و می خواهد آذربایجان ایران را به تجزیه وا دارد در این عرصه با اسرائیل همدستی می کند. "ویکی لیکز" در سال 2011 برملا ساخت که حتی یک کابل ارتباط تلفنی دیپلماتیک در سال 2009 میان باکو و واشنگتن به صورت محرمانه کشیده شده است. از همین پایگاه نظامی و جاسوسیِ اسرائیل بود که کماندوهای اسرائیلی همراه ایرانی های جاسوس وارد ایران شدند و دانشمندان اتمی ایران را ترور کردند. معاون سفیر آمریکا در باکو در توصیف روابط آذربایجان با اسرائیل اظهار داشت که اینها اندکی از کوه یخی به شمار می‌آید  که: "هنوز نه دهمش زیر آب پنهان است".
انعقاد توافقنامه هسته ای با ایران هرگز به مفهوم این نیست که آمریکا و اسرائیل از سیاست تجاوز به ایران دست کشیده اند. پشتِ جبهه ی ایران در فلسطین، در سوریه و در لبنان به شدت تضعیف شده است. داعش را با همدستی جمهوری خودمختار کردستان به سوی بغداد و به سمت ایران کیش می دهند. عربستان سعودی را تا دندان مسلح کرده اند، تا مرزهای جنوبی ایران را تهدید کند. در شرق ایران با یاری پاکستان به تقویت طالبان مشغولند، همه این اقدامات اتفاقی نیست و بخشهائی از یک سیاست بزرگتر است. شمشیر داموکلس تهدید بر بالای سر ایران در نوسان است و خطر فرود آمدن آن منتفی نیست. امپریالیستها در پی آن هستند که از ایران امتیازات بیشتری به کف آورند و ایران را به زیر سلطه کامل خویش بکشانند. رژیم جمهوری اسلامی که بی آبرو بوده و مشتی محافل مافیائی و مفتخور و دزد را به مقامات ارفع رسانده و آنها را بر ضد توده مردم ایران تحریک و بسیج می کند، فاقد پشتوانه لازم مردمی برای مقابله با تجاوز امپریالیستی است و عملا در موضع ضعف به سر می برد. رژیمی که حقوق مردم را به رسمیت نشناسد، همیشه پشتش خالی است. این خطر را بزرگان رژیم به خوبی حس می کنند.
امپریالیسم و صهیونیسم نیز از تحریک و تهدید دست بر نمی دارند. زمانیکه در سالهای 2012 امکان تجاوز به ایران نه تنها منتفی نبوده بلکه قریب الوقوع به نظر می رسید، اطاقهای فکری امپریالیستی نیز به کار افتادند تا زمینه ذهنی تجاوز به ایران را توسط عوامل خود فراهم آورند. یک جنگ روانی آغاز شد.
 
نیروهای انقلابی ایران در این مرحله مبارزه، که خطر عمده تجاوز به ایران و نابودی مردم کشورمان را حس می کردند و وضعیت سوریه و لیبی امروز را پیش بینی می نمودند، بر این نظر بودند که باید "جبهه وسیع ضد جنگ بر ضد ایران" در سراسر جهان تشکیل داد و با بسیج عمومی مردم مترقی دنیا و حتی دول مستقل مانع از آن شد که امپریالیسم و صهیونیسم به ایران حمله کنند و به تبهکاری وحشیانه متوسل شوند و ایران را نابود نمایند. این خواست عمومی مردم ایران نیز بود و لذا به حمایت از این خواست برخاستند و نفرت خویش را از تحریکات امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم اسرائیل نشان دادند. در این عرصه "حزب کار ایران(توفان)" در میان اپوزیسیون ایران پیشقدم بود و با امکانات و ارتباطات جهانی که داشت قادر شد جبهه وسیعی از مخالفان ضد تجاوز و جنگ را در میان خارجیان و ایرانیان ایجاد کند. در کنار این جبهه وسیع ضد جنگ بر علیه ایران که به عنوان یک عامل مهم بازدارنده در این جنگ روانی و تدارکاتی عمل می کرد، عمال امپریالیسم و صهیونیسم ایرانی راه افتادند تا به رهبری "حزب کمونیست کارگری ایران" و "سازمان مجاهدین خلق ایران" "جبهه وسیع جهانی برای تجاوز به ایران" را فراهم آورند. این پیروان تئوریهای صهیونیستی منصور حکمت و نوحه خوانی مسعود رجوی در این جنگ روانی، وظیفه داشتند که مردم ایران را با توجه به نفرت بر حقی که علیه رژیم جمهوری اسلامی دارند، به گاری صهیونیسم بین الملل ببندند و با شعار "نخست باید رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کرد" راه را برای نابودی ایران فراهم کنند. این جریانات خودفروخته که به عنوان ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم در ایران عمل می کردند و می کنند، به خرابکاری در جنبشهای ضد جنگ اقدام کردند و تلاش نمودند جهت اصلی مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی این جنبشها را منحرف کنند. آنها با شعار "سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی" در داخل این جنبشها با یاری تروتسکیستها و صهیونیستها، آب به آسیاب جرج بوش و نتانیاهو می ریختند و خودشان را اپوزیسیون انقلابی ایران جا می زدند. متاسفانه بودند نیروهای واقعا انقلابی که به علت تحلیل نادرست و فقدان جسارت سیاسی، فریب این دارو دسته ها و قدرت تبلیغاتی آنها را می خوردند و جذب تبلیغات آنها شده و با آنها هم صدا شده بودند. ولی این اشتباه بزرگ سیاسی هرگز توجیه گر یک سیاست بطور عینی ضد انقلابی نمی تواند باشد. مشتی از این ضد انقلابی ها که خود را "مارکسیست- لنینست- مائوئیست" جا می زدند در واقع مالیخولیائیست هستند تا مارکسیست-لنینیست، هوادار اشغال ایران توسط امپریالیسم آمریکا بودند و هستند. این جبهه "انقلابیون"(بخوانید "ارتش آزاد سوریه") برای دفاع از تجاوز امپریالیسم آمریکا و صهیونیسمِ اسرائیل به ایران، برای ایجاد وضعیت سوریه در ایران، تلاش بیهوده؛ ولی فراوان کردند که به شکست انجامید و به بی آبروئی آنها بدل شد و ما این موضعگیری ها را همواره بیاد می آوریم و تکرار خواهیم کرد  تا در حافظه تاریخی مردم ایران نقش بندد و مردم ایران این عده ایرانی های هوادار اشغال ایران را که به عنوان عامل روانی جنگ اسرائیل بر ضد ایران عمل می کردند به خوبی بشناسند و از آنها پرهیز کنند. در کنار این گروه های هوادار منصور حکمتِ اسرائیلی و دسته های عزاداری مریم و مسعود رجوی،  ناسیونال شونیستها آذری و کُرد بودند که از جانب اسرائیل و جمهوری آذربایجان علییوف به خاطر انعقاد قراردادهای نظامی و تجاوزکارانه بر ضد ایران، مورد حمایت قرار می گرفتند. به قول معاون سفیر آمریکا نه دهم بند و بستهای سیاسی اسرائیل و آذربایجان زیر آب می باشد. تبلیغ "نفرت ضد فارس" تا احساس آدمکشی را راحت سازد و به خلع سلاح روانی آذربایجانی ها منجر گردد، تلاش برای تجزیه ایران و اینکه تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم مشکل ما نیست و ما باید نخست آذربایجان و یا کردستان را از ایران جدا کنیم، همان نظریات اطاقهای فکری امپریالیست-صهیونیستی را دامن می زدند تا "جبهه وسیع برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی" را فراهم آورند. دولت باکو و کردستان عراق به میزبانان این ایرانی های تجزیه طلب بدل شدند. برایشان سفره پهن می کردند، کمکهای تبلیغاتی و مالی در اختیار آنها قرار می دادند و می دهند تا جهت تبلیغات آنها با تبلیغات امپریالیستها و صهیونیسم بین الملل همخوانی پیدا کند. امروز دستها رو شده اند و در آینده نیز بیشتر رو می شوند. البته فعالیتهای دولت باکو برای تجزیه ایران بیاری اسرائیل به انتها نرسیده است.
اطاقهای فکری امپریالیستی-صهیونیستی راه افتادند تا "ایران آریائی" را به جلوی صحنه آورده و با ایجاد نفرت نسبت به اعراب و توهین به آنها، با فریب مردم وضعیتی ایجاد کنند تا زمینه انفراد سازمانهای "حماس"، "حزب ﷲ"، سوریه و... را در ایران میان افکار عمومی فراهم آورند. "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران"، شعار اسرائیلی ها بود که خود را در پشت نقاب "ایرانپرستی" پنهان کرده بودند تا به تفرقه ملی دست بزنند. هدف آنها "نه غزه، نه سوریه، نه لبنان بعدش نوبت ایران" بود و هست. این سیاستهای ضد عرب و ضد فلسطین توسط مروجان تبلیغاتی صهیونیسم بین الملل توسعه می یابد و دامن زده می شود و این بخشی از برنامه جنگ روانی آنها بود. آنها با توهین به ملتهای عرب به ویژه به مبارزان آنها مدعی می شوند که اسرائیل "مترقی ترین و دموکرات ترین کشور خاور میانه است". آنها همین نوع دموکراسیِ بمبهای فسفری و خوشه ای و سیاست نسل کشی و مذهبی را برای ایران آرزو می کردند و می کنند.
فصلی از تاریخ فعالیت اپوزیسیون ایران رقم خورده است و باید به سینه برخی از این سازمانهای هوادار اشغال ایران نشان های خیانت را آویخت. نه خیانت به آمال طبقات زحمتکش، بلکه خیانت به آمال ملی.
 
باید آموخت که نشست و برخاست با دارو دسته های مجاهدین ضد خلق و یا پیروان منصور حکمت با هر نقابی که هستند، به ضرر منافع ملی و طبقاتی مردم ایران است. این ننگ را با هیچ هوچی گری و تظاهر به وحدت طلبی نمی توان پوشاند. این عده هوادار امپریالیسم و صهیونیسم و خواهان قتل عام مردمان مسلمان تحت عنوان مبارزه با "اسلام سیاسی" هستند. توگوئی صهیونیسم اسرائیل که بر قدرت نشسته است و در مراجع قضائی و قانونی خویش تاکید کرده است که اسرائیل یک کشورماهیتا "یهودی" است، "یهودیت سیاسی" نیست. بهتر از این نمی شود از صهیونیسم دفاع کرد. دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی هرگز توجیه گر خیانت ملی و جنایت ضد بشری نیست.
 
بر گرفته از توفان شـماره 188آبان ماه  1394ـ آبان ماه سال 2015
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.