جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

آغاز فروپاشی سوسیالیسم در شوروی(13)

یک بازنگری مجدد

طبقات و دستآوردهای سوسیالیسم


لنین در مقالۀ ابتکار عظیم می نویسد:

« پرولتاریا پس از تصرف قدرت سیاسی، مبارزۀ طبقاتی را قطع نمی کند، بلکه آن راــ تا زمان محو کامل طبقات ــ ادامه می دهد، ولی البته در شرایط دیگر، به شکل دیگر و با وسائل دیگر.
و اما معنای "محو طبقات" چیست؟ همۀ کسانی که خود را سوسیالیست می نامند، این هدف نهائی سوسیالیسم را قبول دارند، ولی چه بسا همه در معنای آن تعمق نمی ورزند. طبقات به گروهﻫﺎﻯ بزرگی از افراد اطلاق می گردد که بر حسب جای خود در سیستم تاریخاً معین تولید اجتماعی، بر حسب مناسبات خود (که اغلب به صورت قوانین تثبیت و تنظیم گردیده است) با وسائل تولید، بر حسب نقش خود در سازمان اجتماعی کار و بنابر این برحسب شیوهﻫﺎﻯ دریافت و میزان آن سهمی از ثروت اجتماعی که در اختیار دارند از یک دیگر متمایزند. طبقات آن چنان گروهﻫﺎئی از افراد هستند که از بین آنها یک گروه می تواند، به علت تمایزی که بین جای آنها در یک رژیم معین اقتصاد اجتماعی وجود دارد، کار گروه دیگر را به تصاحب خود در آورد.
واضح است که برای محو کامل طبقات باید نه تنها استثمارگران یعنی ملاکین و سرمایهﺩاران را سرنگون ساخت و نه تنها مالکیت آنها را لغو نموده بلکه باید هرگونه مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را نیز ملغی ساخت و هم فرق بین شهر و ده و هم فرق بین افراد متعلق به کار جسمی و افراد متعلق به کار فکری را از بین برد. این کاریست بس طولانی. برای انجام این امر باید در جهت تکامل نیروهای مولده گام بزرگی به پیش برداشت، باید بر مقاومت بقایای کثیرالعدۀ تولید کوچک فائق آمد (مقاومتی که اغلب به طور پاسیف ابراز می گردد و بسیار سرسخت است و فائق آمدن بر آن بسیار دشوار است)، باید بر نیروی عظیم عادت و جمودی که ناشی از این بقایاست فائق آمد. »


لنین در اینجا تعریف روشنی از محو طبقات می دهد و تمام بُردارهای اقتصادی آنرا بر می شمارد.
در روسیه حزب کمونیست شوروی به رهبری استالین در همان بدو انقلاب آغاز به اضمحلال مناسبات حاکم سرمایهﺩاری نمود وسایل تولید را به مالکیت دولت سوسیالیستی در آورد و با تصویب برنامهﻫﺎﻯ پنجسالۀ اقتصادی، با سیاست صنعتی کردن کشور و اشتراکی کردن کشاورزی زمینۀ استقلال کشور و محو بهره کشی انسان از انسان را فراهم آورد. نیروی کارگر کارگران قابل خرید و فروش نبود. نیروی کار کارگران از صورت کالا بیرون آمد. بازرگانی خارجی، ثروتﻫﺎﻯ زیر زمینی و بانکﻫﺎ ملی شدند و در اختیار دولت دیکتاتوری پرولتاریا قرار گرفتند. بنا به تعریف لنین دیگر در اتحاد شوروی بعد از 19 سال که از انقلاب اکتبر می گذشت آن طبقاتی که بر حسب جای خود در سیستم تاریخاً معین تولید اجتماعی، بر حسب مناسبات خود (که اغلب به صورت قوانین تثبیت و تنظیم گردیده است) با وسائل تولید، بر حسب نقش خود در سازمان اجتماعی کار و بنابر این برحسب شیوه های دریافت و میزان آن سهمی از ثروت اجتماعی که در اختیار داشتند طبقات استثمارگر نامیده می شدند، وجود نداشت. در اتحاد شوروی بعد از 19 سال تحولات و تغییرات اقتصادی، دیگر گروهﻫﺎﻯ بزرگ و طبقاتی که به علت تمایزشان در یک رژیم معین اقتصاد اجتماعی، به علت جایگاه اجتماعی شان در تولید به آن چنان گروهﻫﺎئی از افراد تبدیل شده باشند که بتوانند کار گروه دیگر را به تصاحب خود در آورند، وجود نداشت.
آیا خنده آور نیست که ما بعد از این همه تغییرات بنیادی در عرصه اقتصادی از گروهﻫﺎﻯ بزرگی صحبت کنیم که دارای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید بوده و کار غیر را استثمار می کنند؟ کجا بودند این گروهﻫﺎﻯ بزرگ؟ چنین گروهی را در شوروی با انقلاب اقتصادی مضمحل کردند. طبقه به مفهوم اقتصادی در شوروی از بین رفت. این شعبده بازان با درهم آمیزی مفاهیم می خواهند امری را که صحت دارد نا صحیح جلوه دهند. ما مجدداً می پرسیم این طبقات استثمارگر که نیروی کار را در بازار آزاد می خریدند و در کارخانهﻫﺎﻯ خود استثمار می کردند در کجای شوروی بودند؟ روشن است که این شبه مارکسیستﻫﺎ هامفهوم طبقه را نفهمیدهﺍند. برای آنها دوران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فرقی نکرده است. هم در قبل و هم در بعد از انقلاب بورژوازی روسیه به صورت طبقه بر تولید تسلط داشته است. آنها فرق طبقه را از نظر مفهوم اقتصادی نمی فهمند.
استالین تحت عنوان "ما در حال ساختن شالودۀ اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هستیم و می توانیم آن را تماماً بنا کنیم" در مورد اساس ساختمان سوسیالیسم در شوروی سخن می راند و می گوید:

« من در سخنرانیم گفتم که اساس سیاسی سوسیالیسم دیگر در نزد ما ساخته شده است ــ و آن دیکتاتوری پرولتاریاست. من گفتم که اساس اقتصادی سوسیالیسم خیلی مانده که ساخته شود و ما باید آن را بسازیم. من ادامه می دهم که طرح پرسش باین نحو است: آیا ما می توانیم با تکیه بر نیروی خود پایۀ اقتصادی سوسیالیسم را در کشورمان مستقر کنیم؟ من سرانجام گفتم که این پرسش اگر آن را به زبان طبقاتی برگردانیم به شکل زیر در می آید: آیا ما می توانیم متکی بر نیروی خود، نیروی شوروی مان بر بورژوازی چیره شویم؟
ترتسکی در سخنرانیش مدعی است که من منظورم از چیره شدن بر بورژوازی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از جنبه سیاسی بوده است. طبیعتاً این درست نیست. در اینجا روح فراکسیون تروتسکی در وی حلول کرده است. از سخنرانی من چنین بر می آید که من منظورم از چیره شدن بر بورژوازی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی غلبۀ اقتصادی مورد نظرم بوده است زیرا که غلبۀ سیاسی مدتهاست انجام شده است.
منظور از غلبه اقتصادی بر بورژوازی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی چیست؟ و یا به عبارت دیگر مفهوم پی ریزی بنای اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی چیست؟
ساختمان اساس اقتصادی سوسیالیسم یعنی کشاورزی را با صنایع سوسیالیستی به یک کلیت اقتصادی بدل کنیم، کشاورزی را تحت رهبری صنایع سوسیالیستی قرار دهیم، مناسبات میان شهر و ده را بر اساس مبادلۀ تولیدات کشاورزی و محصولات صنعتی تنظیم کنیم، یعنی تمام آن مجاری را ببندیم و نابود گردانیم که از طریق آنها طبقات پدید آمده و قبل از هر چیز سرمایه ایجاد می شود و سرانجام نوعی شرایط تولید و توزیع بنا نهیم که مستقیماً و بلاواسطه به محو طبقات منجر می شوند.»
(به سخنرانی استالین در پلنوم وسیع هفتم کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی مراجعه کنید).
من به این شکل در سخنرانیم ماهیت ساختمان اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تعریف کردم.
این تعریف دقیقاً بازتاب تعریف "ماهیت اقتصادی"، "پایۀ اقتصادی" سوسیالیسم است که لنین در طرح مشهور خود مربوط به مقالهﺍش "مالیات جنسی" بیان کرده است. (منظور مقالۀ "برنامه و طرحﻫﺎئی برای جزوۀ "دربارۀ مالیات جنسی" می باشد، مراجعه شود به جلد 32 چاپ چهارم صفحات 299 تا 307 به زبان روسی)
آیا این تعریف درست است و آیا ما می توانیم بر روی امکان ساختمان اقتصادی سوسیالیسم در کشورمان حساب کنیم ــ حال این اساس مسئلۀ تفاوت عقاید ماست.
ترتسکی حتی کناری هم به این پرسش برخورد نکرد، وی به راحتی از کنارش رد شد، ظاهرا فکر کرده بود صرفه در این است که سکوت کند.
این که ما در حال آن هستیم که اساس اقتصادی سوسیالیسم را بنا کنیم و ما می توانیم آن را کاملاً بنا کنیم را می توانیم از این واقعیت بفهمیم که:
الف) تولید سوسیالیستی ما یک تولید بزرگ منسجم است در حالی که تولید غیر ملی در کشور ما تولید خرد پراکنده است. روشن است که رجحان تولید بزرگ و آن هم تولید بزرگ منسجم در قبال تولید خرد یک واقعیت غیر قابل انکار است.
ب) تولید سوسیالیستی ما مدتهاست رهبری تولید خرد را به دست گرفته و تولید خرد این رهبری را پذیرفته است صرفنظر از این که این تولید خرد مربوط به شهر و یا روستا باشد.
« (آثار استالین جلد 9، دسامبر 1926 تا ژوئیه 1927).

پس ملاحظه می کنید که در آثار استالین سخن بر سر نفی مبارزۀ طبقاتی نیست سخن بر سر ایجاد آن پایه و اساس اقتصادی است که به موجب آن می توان طبقه را تعریف کرد و یا آن را از نظر توان اقتصادی و زمینه مادی پیدایش، نابود نمود.
برای نابودی طبقات باید مبارزۀ مستمر طبقاتی کرد و این مبارزه در عرصهﻫﺎﻯ سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک همواره صورت می گیرد. در اتحاد جماهیر شوروی در اثر انجام انقلاب سوسیالیستی اکتبر و خلع ید بورژوازی از قدرت و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا تحت رهبری حزب کمونیست بلشویک شوروی و تصاحب قدرت سیاسی، مبارزۀ پرولتاریا در عرصۀ سیاسی به نتیجه رسید. بورژوازی و طبقات استثمارگر دیگر در قدرت سیاسی حضور نداشتند. با هیچ حیلهﺍﻯ نمی توان مدعی شد که بورژوازی پس از انقلاب کبیر اکتبر هنوز در قدرت سیاسی سهیم بود و یا حضور داشت.
حال باید با تکیه بر دیکتاتوری پرولتاریا، اهرمﻫﺎﻯ اقتدار اقتصادی طبقۀ بورژوازی و استثمارگر را از میان بر می داشتند و این کار با نیروی توانفرسا و تئوری ساختمان سوسیالیسم در شوروی، با دست قدرتمند رهبری استالینی حزب به نتیجه رسید. وقتی قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی تغییر یافت و در این قانون اساسی وضعیت جدید اقتصادی و سیاسی بازتاب یافت دیگر نمی شد از وجود و حضور طبقات استثمارگر به مثابۀ طبقه منسجم سخن راند. طبقات استثمارگر در شوروی نابود شدند. و استالین به درستی به این امر تکیه می کند. مضحک بود اگر در بعد از 20 سال هنوز مدعی می شدند که ما انقلاب کردیم، قدرت سیاسی را کسب کردیم، دیکتاتوری پرولتاریا را مستقر ساختیم، اقتصاد را دگرگون ساختیم ولی نتوانستیم طبقات را به مثابۀ طبقه از بین ببریم و وضع به صورت سابق است. طبیعتاً چنین رهنمودی به پرولتاریای جهان سند ورشکستگی بود. آن چه که هنوز باقی مانده بود افکار و ایدهﻫﺎ و فرهنگ چند صد سالۀ عقب مانده و ارتجاعی سرمایهﺩاری و طبقۀ سرمایهﺩاری بود که باید با آن تا از بین رفتن طبقات در عرصۀ جهان مبارزه می شد. افکار بورژوازی هنوز زنده بود که بارها لنین و استالین به دیرپائی وسخت جانی آنها اشاره داشتند. به این جهت مبارزۀ طبقاتی ادامه می یافت و باید ادامه پیدا می کرد. عدهﺍﻯ اشاره به محو بورژوازی از نظر اقتصادی در قانون اساسی شوروی را مترادف با نفی مبارزۀ طبقاتی قرار می دهند و این ناشی از اختلاط مفاهیم در بین آنهاست. در قانون اساسی شوروی به روشنی به این تحولات اقتصادی که منجر به نفی بورژوازی به عنوان طبقه و یک گروه بزرگ استثمارگر شده است اشاره رفته است. تمام تحولات اقتصادی که با دست حزب و طبقۀ کارگر به ثمر رسیده است ،برجسته گردیده و خوب است که ما سند آن را که همان سند بحث پیرامون قانون اساسی شوروی است منتشر کنیم:
« کنگره هشتم شوراها. قانون اساسی نوین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
در فوریه سال ١٩٣٥ کنگره هفتم شوراهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تصمیم به تغییر قانون اساسی اتحاد شوروی٬ که در سال ١٩٢٤ تصویب شده بود٬ گرفت. لزوم تغییر قانون اساسی اتحاد شوروی ناشی از آن تحولات بزرگی بود که از سال ١٩٢٤ یعنی از موقع تصویب نخستین قانون اساسی اتحاد شوروی تا روزهای ما در حیات اتحاد شوروی روی داده بود. طی سالﻫﺎﻯ گذشته تناسب قوای طبقاتی در اتحاد جماهیر شوروی تغییر یافته بود: صنایع نوین سوسیالیستی ایجاد گردید٬ کولاکﻫﺎ از پای درآمدند٬ رژیم کلخوزی پیروز شد٬ مالکیت سوسیالیستی بر وسائل تولید در کلیۀ اقتصاد ملی به عنوان اساس جامعۀ شوروی استوار گردید. پیروزی سوسیالیسم امکان داد که گامی فراتر به سوی دمکراسی کردن سیستم انتخاباتی برداشته شود و انتخابات همگانی٬ برابر و مستقیم٬ با رأی مخفی برقرار گردد.
کمیسیون ویژۀ قانون اساسی تحت ریاست رفیق استالین قانون اساسی نوین اتحاد شوروی را طرح ریزی کرد. این طرح قانونی در معرض مشاورۀ عموم ملت گذارده شد و این شور پنج ماه و نیم ادامه داشت. در کنگره هشتم فوق العادۀ شوراها٬ طرح قانون اساسی نوین اتحاد جماهیر شوروی مطرح و مورد مذاکره قرار گرفت.
در نوامبر سال ١٩٣٦ ٬ کنگره هشتم شوراها٬ که می بایستی لایحۀ قانون اساسی نوین اتحاد جماهیر شوروی را تصویب و یا رد نماید٬ گرد آمد.
رفیق استالین در گزارشی که در کنگره هشتم شوراها دربارۀ طرح قانون اساسی نوین داد٬ تغییرات اساسی را٬ که از زمان تصویب قانون اساسی سال ١٩٢٤ در کشور شوراها روی داد تشریح نمود.
قانون اساسی سال ١٩٢٤ در نخستین دورۀ نپ تدوین شده بود. در آن موقع حکومت شوروی رشد سرمایهﺩاری را نیز در ردیف رشد سوسیالیسم مجاز دانسته بود. در آن زمان حساب حکومت شوروی این بود که در جریان مسابقه بین دو سیستم یعنی سیستم سرمایه دﺩاری و سوسیالیستی٬ پیروزی سوسیالیسم را نسبت به سرمایه دﺩاری در رشتۀ اقتصادی تهیه و تأمین نماید. در آن زمان٬ مسئلۀ این که "کدام یک غالب خواهد شد" هنوز حل نشده بود. صنایع که بر روی پایۀ فنی کهنه و فقیری قرار گرفته بود٬ حتی به سطح پیش از جنگ هم نمی رسید. در آن زمان کشاورزی نیز وضع اسف آور تری را طی میکرد. سوخوزها و کلخوزها در اقیانوس بی پایان اقتصاد انفرادی روستائی مانند جزایر جدا افتادهﺍﻯ بودند. در آن زمان سخن بر سر از بین برداشتن کولاکﻫﺎ نبود٬ بلکه فقط می بایستی آنها را محدود کرد. دررشتۀ گردش کالا. قسمت بازرگانی سوسیالیستی تنها قریب ٥۰ درصد را تشکیل میداد.
ولی در سال ١٩٣٦ اتحاد شوروی منظرۀ دیگری داشت. اقتصاد اتحاد شوروی در سال ١٩٣٦ به کلی تغییر یافته بود. در این موقع دیگر عناصر سرمایهﺩاری کاملاً از میان برداشته شده بود٬ ــ در کلیۀ رشتهﻫﺎﻯ اقتصاد ملی سیستم سوسیالیستی پیروز شده بود. فرا آوردهﻫﺎﻯ صنایع سوسیالیستی هفت برابر از مقدار پیش از جنگ بیشتر شده و صنایع شخصی را کاملاً از میدان به در کرده بود. دراقتصاد روستا٬ تولید سوسیالیستی که از حیث عظمت و کار به وسیلۀ ماشین و تجهیزات نوین فنی در جهان نظیر ندارد٬ به شکل سیستم سوخوزها و کلخوزها غالب آمده بود. کولاکﻫﺎ درسال ١٩٣٦ به عنوان یک طبقۀ خاص٬ به کلی از میان برداشته شده بودند و اقتصاد انفرادی هم دیگر در اقتصاد کشور هیج گونه نقش جدی بازی نمی کرد٬ کلیۀ گردش کالا در دست دولت و کئوپراسیون تمرکز یافت. استثمار فرد از فرد برای همیشه از بین برده شد. مالکیت اجتماعی سوسیالیستی بر وسائل تولید٬ به عنوان اساس خلل ناپذیر رژیم نوین سوسیالیستی٬ در کلیۀ رشتهﻫﺎﻯ اقتصادی ملی برقرار گردید. در جامعۀ نوین سوسیالیستی٬ بحران٬ فقر٬ بیکاری و خانه خرابی برای همیشه از میان رفت. برای تمام اعضای جامعۀ شوروی شرائط زندگانی مرفه و متمدن فراهم گردید.
رفیق استالین در گزارش خود اظهار داشت که موازی با این تغییرات٬ ترکیب طبقاتی اهالی اتحاد شوروی هم تغییر یافته است٬ طبقۀ ملاکین و بورژوازی بزرگ امپریالیستی سابق در همان دوران جنگ داخلی از میان برداشته شد. طی سالﻫﺎﻯ ساختمان سوسیالیستی هم٬ تمام عناصر استثمار کننده٬ یعنی سرمایهﺩاران٬ بازرگانان٬ کولاکﻫﺎ٬ سفته بازان برچیده شدند. تنها بقایای ناچیزی از طبقۀ استثمار کنندۀ برجای مانده است و از میان بردن کامل آن هم از مسائل آینده نزدیک میباشد.(تکیه از توفان)
زحمتکشان اتحاد شوروی یعنی کارگران و دهقانان و روشنفکران٬ طی سالﻫﺎﻯ ساختمان سوسیالیستی عمیقانه تغییر شکل یافتهﺍند.
طبقۀ کارگر دیگر مانند دوران سرمایهﺩاری یک طبقۀ استثمار شوندهﺍﻯ که فاقد وسائل تولید باشد، نیست. این طبقه اکنون سرمایهﺩاری را نابود کرده٬ وسائل تولید را از دست سرمایهﺩاران گرفته و به مالکیت اجتماعی تبدیل نموده است و دیگر پرولتاریا به معنی ویژۀ سابق نیست. پرولتاریای اتحاد شوروی که زمام حکومت را به دست گرفته است٬ به طبقۀ کاملاً نوینی و به آن چنان طبقۀ کارگری تبدیل گشته است که از استثمار آزاد است و سیستم اقتصادی سرمایهﺩاری را نابود و مالکیت سوسیالیستی را بر وسائل تولید بر قرار کرده است٬ یعنی آن چنان طبقۀ کارگری که تا کنون تاریخ بشر نظیرش را ندیده است.
تغییری هم که در وضع دهقانان اتحاد شوروی روی داده از این کم عمق تر نیست. در ایام پیشین زیاده از بیست میلیون خانوار روستائی و میانه به طور پراکنده و از یک دیگر جدا در قطعهﻫﺎﻯ زمین خود مشغول تلاش بودند. تکنیک مورد استفادۀ آنها عقب مانده بود و خود آنها از طرف ملاکین، کولاکﻫﺎ٬ بازرگانان٬ سفته بازان٬ رباخواران و مانند آن٬ استثمار می شدند. اکنون در اتحاد جماهیر شوروی دهقانان کاملاً نوینی به وجود آمدهﺍند:
ملاکین و کولاکﻫﺎ٬ بازرگانان و رباخواران٬ که بتوانند دهقانان را استثمار نمایند٬ دیگر وجود ندارند. اکثریت هنگفت اقتصاد روستائی داخل کلخوزها گردیده است٬ که اساس آن مالکیت خصوصی وسایل تولید نبوده، بلکه مالکیت اشتراکی است٬ که بر پایۀ کار مشترک نمو کرده است. این دهقانان تراز نوین هستند که از هر گونه استثماری آزادند. چنین دهقانانی را نیز تاریخ بشر هنوز به خود ندیده است.
روشنفکران اتحاد شوروی نیز تغییر نمودهﺍند. تودۀ روشنفکر کاملاۀ شکل نوینی به خود گرفته است. اکثریت این روشنفکرها از میان کارگران و دهقانان بیرون آمدهﺍند و مانند روشنفکران سابق به سرمایهﺩاری خدمت نمی کنند٬ بلکه به سوسیالیسم خدمت می نمایند. اکنون روشنفکران اعضای متساویﺍلحقوق جامعۀ سوسیالیستی شدهﺍند. این روشنفکران هم دوش با کارگران و دهقانان، جامعۀ نوین یعنی جامعۀ سوسیالیستی را ایجاد میکنند. اینها روشنفکران تراز نوین هستند که به خدمت خلق کمر بستهﺍند و از هر گونه استثمار آزادند. تاریخ بشر هنوز چنین روشنفکرانی را به خود ندیده است.
بدین طریق حدود طبقاتی بین زحمتکشان اتحاد شوروی سترده میشود٬ خصوصیات سابق از بین میرود٬ تضادهای اقتصادی وسیاسی بین کارگران٬ دهقانان و روشنفکران فرو میریزد و محو میشود. اساس یگانگی معنوی و سیاسی جامعه فراهم گردیده است.
این تغییرات ژرف در زندگانی اتحاد جماهیر شوروی این کامیابیﻫﺎﻯ قطعی سوسیالیسم در اتحاد شوروی در قانون اساسی اتحاد شوروی تجسم یافت.
طبق این قانون اساسی٬ جامعۀ شوروی از دو طبقۀ دوست یعنی از طبقۀ کارگر و دهقان تشکیل می یابد٬ که در بین این دو طبقه هنوز فرق طبقاتی باقی است. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ــ دولت سوسیالیستی کارگران و دهقانان است.
شالودۀ سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را شوراهای نمایندگان زحمتکشان تشکیل میدهند که این شوراها در نتیجۀ سرنگون کردن حاکمیت ملاکین و سرمایهﺩاران و به دست آوردن دیکتاتوری پرولتاریا رشد نموده و مستحکم شده است.
تمام حاکمیت در اتحاد شوروی به وسیلۀ شوراهای نمایندگان زحمتکشان در دست زحمتکشان شهر و ده می باشد.
عالی ترین مقام دولتی اتحاد شوروی شورای عالی اتحاد شوروی است.
شورای عالی اتحاد شوروی که از دو مجلس متساویﺍلحقوق یعنی شورای اتحاد جماهیرو شورای ملتﻫﺎ تشکیل میشود از طرف اهالی اتحاد شوروی برای مدت چهار سال بر اساس انتخابات همگان٬ مستقیم و متساوی٬ با رأی مخفی انتخاب میگردد.
انتخابات شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی٬ مانند انتخابات کلیۀ شوراهای نمایندگان زحمتکشان همگانی است٬ بدین معنی که به غیر از اشخاص دیوانه و کسانی که از طرف دادگاه محکوم به محرومیت از حقوق انتخاباتی گردیدهﺍند٬ همۀ اهالی اتحاد شوروی که به سن ١٨ سالگی رسیده باشند بدون رعایت نژاد٬ ملیت٬ مذهب٬ درجۀ معلومات٬ سکونت٬ اصل و نسب اجتماعی٬ وضع مادی و عملیات گذشته٬ ــ حق دارند درانتخابات نمایندگان شرکت نموده و خود نیز انتخاب شوند.
انتخاب نمایندگان متساوی است٬ به این معنی که هر یک از اتباع حق یک رأی دارد و همۀ اتباع در انتخابات به طور تساوی شرکت می نمایند.
انتخابات نمایندگان مستقیم است٬ به این معنی که انتخاب همۀ شوراهای نمایندگان زحمتکشان از انتخابات شوراهای زحمتکشان ده و شهر گرفته تا انتخابات شورای عالی اتحاد شوروی٬ بلاواسطه از طریق انتخابات مستقیم انجام میشود.
شورای اتحاد جماهیر شوروی در جلسۀ عمومی هر دو مجلس، هئیت رئیسۀ شورای عالی و شورای کمیسرهای ملی را انتخاب میکند.
شالودۀ اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی عبارت است از سیستم سوسیالیستی اقتصاد و مالکیت سوسیالیستی بر وسائل تولید. در اتحاد شوروی این اصل سوسیالیستی مجری است٬ "از هر کس مطابق استعدادش و به هر کس مطابق کارش".
برای تمام اتباع اتحاد شوروی حق کار٬ حق استراحت٬ حق تحصیل٬ حق تأمین مادی در ایام پیری و نیز در صورت بیماری و از دست دادن استعداد کار٬ تأمین میگردد.
در کلیۀ رشتهﻫﺎﻯ کار به زن حقوق متساوی با مرد تفویض میگردد. تساوی حقوق اهالی اتحاد شوروی با صرف نظر از ملیت و نژاد٬ قانون ثابت و حتمی میباشد.
همه از آزادی مذهب و آزادی تبلیعات ضد مذهبی بهره مند هستند.
قانون اساسی از نظر تحکیم جامعۀ سوسیالیستی ــ آزادی بیان٬ قلم٬ مجالس و میتینگﻫﺎ٬ حق متشکل شدن در سازمانﻫﺎﻯ اجتماعی٬ مصونیت شخصی٬ مصونیت منزل و محرمانه بودن مکاتبه و حق پناه یافتن را برای خارجیانی که در اثر دفاع از منافع زحمتکشان یا فعالیت عملی و یا مبارزه در راه آزادی ملی مورد تعقیب قرار گرفته باشند تضمین میکند.
قانون اساسی جدید در عین حال وظایفی بس جدی به عهدۀ هر یک از افراد اتحاد جماهیر شوروی گذارده است٬ بدین معنی که قوانین را اجراء کنند٬ انضباط در کار را رعایت نمایند٬ نسبت به وظائف اجتماع خود صادق باشند٬ قواعد زندگی و معیشت اجتماعی سوسیالیستی را محترم شمارند٬ مالکیت اجتماعی سوسیالیستی را محترم شمارند٬ مالکیت اجتماعی سوسیالیستی را محفوظ و مستحکم دارند و از میهن سوسیالیستی خویش دفاع کنند.
"دفاع از میهن وظیفۀ مقدس هر یک از اتباع اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است".
اما در خصوص حق اتباع برای متشکل شدن در جامعهﻫﺎﻯ مختلف در یکی از مواد قانون اساسی چنین نوشته شده است:
"فعال ترین و آگاه ترین افراد از بین صفوف طبقۀ کارگر و سایر قشرهای زحمتکش٬ در حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی٬ که دستۀ پیش آهنگ زحمتکشان در مبارزه برای استحکام و رشد رژیم سوسیالیستی و عبارت از هستۀ رهبری تمام سازمانﻫﺎﻯ زحمتکشان اعم از اجتماعی و دولتی می باشد٬ متحد میشوند".
کنگرۀ هشتم شوراها قانون اساسی نوین اتحاد شوروی را به اتفاق آراء تصویب و تائید نمود.
بدین طریق کشور شوراها قانون اساسی نوین٬ قانون اساسی پیروزی سوسیالیسم و دمکراسی کارگر و دهقان را به دست آورد.
با این ترتیب قانون اساسی این واقعیت جهانی و تاریخ را تائید کرد که: اتحاد شوروی به مرحلۀ نوینی از رشد٬ به مرحلۀ به پایان رساندن ساختمان جامعۀ سوسیالیستی و منتقل گشتن تدریجی به جامعۀ کمونیستی وارد شده است که در آن جامعه مبدأ زندگانی اجتماعی باید این اصل کمونیستی باشد: "از هر کس مطابق استعدادش به هر کس مطابق احتیاجش". »(نقل از تاریخ مختصر حزب کمونیست اتحاد شوروی ــ چاپ توفان).
رفیق استالین به زیر کشیدن بورژوازی از قدرت سیاسی و سپس از توانائیﻫﺎﻯ اقتصادی را هرگز به عنوان پایان مبارزۀ طبقاتی جار نمی زند. وی معتقد است که طبقات در دوران سوسیالیسم با دوران سرمایهﺩ داری تفاوت دارند و از جایگاه یکسانی برخوردار نیستند. وضعیت دو دورۀ تاریخی متفاوت را نمی شود با هم قیاس مکانیکی کرد. ولی این به مفهوم پایان مبارزۀ طبقاتی نیست. مبارزۀ طبقاتی مرکز ثقلش را به مبارزۀ فرهنگی و ایدئولوژیک منتقل می کند. مبارزۀ بورژوازی سرنگون شده در عرصۀ سیاست و اقتصاد تنها حکم خرابکاری و اقدامات تروریستی به خود خواهد گرفت و نه یک حرکت و یا جنبش طبقاتی. توانائی بورژوازی سرنگون شده در نیروی ایدئولوژیک وی است و باید در این عرصه نیز بر افکار دشمنان طبقاتی غالب آمد ولی دشمنان خلق را باید سرکوب کرد. ادامه دارد

*******
« بحران سرمایه داری هنوز کولاک می کند و این تازه اول کار است. بی خانمانی میلیونها انسان، گرسنگی دادن و ایجاد فقر در عرصه جهان آنهم به صورت آگاهانه یک جنایت علیه بشریت است. بحرانی که دامنه اقتصاد سرمایه داری را گرفته است، نتیجه اتفاق نیست، نتیجه اشتباه این یا آن فرد نیست، و یا آنطور که تبلیغ می کنند تا مردم را شستشوی مغزی دهند، ناشی از حرص و آز افراد جداگاهانه سرمایه داری نیست. این بیماری جذام سامانه سرمایه داری است که بر اساس کسب سود حد اکثر بنا شده است و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را مقدس می داند. در حالیکه کارخانه ها از ماشینهای سواری و حمل و نقل مملو گشته است و ثروت روی ثروت خوابیده است مردم توانائی خرید این کالاها را ندارند و باید گرسنگی بکشند. در حالیکه صدها هزار خانه مسکونی خالی در اختیار بانکها و بیمه هاست مردم در زیر چادر زندگی می کنند. تناقض سامانه سرمایه داری در همین مثال ساده عرضه می شود. در یک طرف قطب ثروت و در طرف دیگر قطب فقر نشسته است. در حالیکه ثروت وجود دارد مردم از فقر میمیرند. مرگ محصول کمبود کالا و ثروت نیست محصول توزیع غیرعادلانه و تقدس مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است. دولتها حافظ این بیعدالتی با زور توپ و تانک هستند و به جای رسیدگی به وضع مردم سیستهای کنترل و نظارت بر مردم را تکمیل کرده و قوانین ارتجاعی ضد دموکراتیک برای مقابله با برآمد آتی توده ها به تصویب می رسانند. دستگاههای سرکوب به بهانه مبارزه با “تروریسم“، “اسلام سیاسی“، “بنیادگرائی“ هر روز گسترده تر می شود. شبکه وسیعی برای نظارت بر مردم و هدایت افکار عمومی با آخرین تجهیزات علمی و فنی ایجاد کرده اند. رفاه جای خود را به فقر می دهد و دموکراسی بورژوازی آن روی سکه خویش را که اختناق و سرکوب است نمایان می سازد.»
نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران (دولت های “رفاه و دموکراسی“ یا کارگزار سرمایه مالی و اختناق)