جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

چرا ما همه با هم نیستیم


از 22 خرداد 1388 به بعد شعار “ما همه با هم هستیم“ تبلیغ می شود و جلب نظر می کند. هر کس از این شعار بنا بر مصالح طبقاتی خویش استفاده و یا سوء استفاده می کند. تاریخچه امر بر می گردد به نمایشات اعتراضی مردم در بعد از انتخابات همیشه تقلبی جمهوری اسلامی در ایران. رژیم بربرمنش جمهوری اسلامی که از برآمد غیر منتظره مردم به این وسعت در شگفت شده بود تمام نیروهای سرکوب خویش را بکار برد تا جنبش مردم را در همان نطفه خفه کند. رهبران اصلاح طلب که خواهان آن بودند که مردم به اعمال قهر توسل نیابند و بطور مسالمت آمیز تظاهر کرده تا جنبش قابل کنترل بوده و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی باقی بماند طبیعتا نمی توانستند مردم را به مبارزه قهرآمیز ترغیب کنند.

فشار مردم به رژیم تنها می توانست به صورت توده ای و با انبوه جمعیت باشد. حضور بیشمار مردم در این تظاهرات که تا چند میلیون نیز افزایش یافت نشانه قدرت مردم بود که می توانست در میان حکومتگران ایجاد نگرانی و وحشت کند، که کرد. رژیم می خواست این جنبش توده ای را سرکوب کرده، با وحشیگری مانع از آمدن مردم به خیابانها شود و عامل زور را در مقابل تراکم جمعیت قرار دهد. شعار “ما همه با هم هستیم“ مصرع دوم شعاری بود که می گفت: “نترسید! نترسید! ما همه با هم هستیم“.

“نترسید! نترسید!“ روی سخنش با مردم است که می گوید ما باید بدون ترس در صحنه حاضر شویم و تاکتیک و مانور رژیم را درهم شکنیم. این شعار به مردم روحیه می داد و همه می دانند که حضور توده ها در صحنه و جنبش توده ای قانونمندی روانی توده را بدنبال دارد که کاملا از روحیه حاکم بر افراد جداگانه متفاوت است.

در یک جنبش توده ای قدرتِ جمع به نمایش گذارده می شود. قدرت عمومی، قدرتی که در همه این احساس را بوجود می آورد که راه من ادامه دارد و اگر من بر زمین افتم سنگرم از دست نمی رود، این است که ما “بیشماریم“ و آنها اقلیتی مسلح ناچیزی بیش نیستند که تنها بر یک لایه اجتماعی نازک تکیه کرده اند. در یک مبارزه توده ای، هر فرد جداگانه، احساس جمعی و قدرت بیش از توانائی فردی در حالت عادی دارد. در مقابلِ عظمت جنبش توده ای که آماده فداکاری و از جانگذشتگی است به خود اندیشیدن بسیار حقیر به نظر می آید و نفس حضور در جنبش مانع از آن است که این تفکر بی مقدار در مخیله کسی جا باز کند. “نترسید! نترسید!“ در عین حال تقویت روحیه متقابل است تا درجه مقاومت انسانها را افزایش دهد. مانند آن است که سربازانی که عازم جنگند سرودهای ملی و احساس برانگیز می خوانند و زمزمه می کنند زیرا این سرودها نه تنها از نظر سنتی بلکه از نظر تجربی نیز ارثیه گذشتگان است و برای آنها تاریخی از مقاومت و انسانیت را با خویش حمل می کند و به سایرین نیرو می دهد. این یک نیروی تاریخی است که در حافظه انسانها حفظ شده است.

به تاریخچه امر و شرایط مشخص پیدایش این شعار که نگاه می کنیم متوجه می شویم که نیروهای ضد انقلاب که همیشه در پی تحریف تاریخ اند در پی آنند که این خواست روشن را به گونه ای که دلبخواهانه است تفسیر کنند.

سلطنت طلبان که نیروئی وامانده بودند که تنها با پول سنای آمریکا و سازمانهای جاسوسی ممالک امپریالیستی و صهیونیستی به روی پای اجنبي ها ایستاده اند از این شعار “همه با هم“ بسیار مسرور شده اند. سلطنت طلبان را انقلاب شکوهمند بهمن از سریر قدرت بزیر آورد و به گماشتگی آنها بر ضد منافع ملی ایران و همدستی با امپریالیستها، به حکومت مرگ و کشتار، به حکومت نقض حقوق بشر، به حکومت استبداد فردی و بی احترامی به قانون، خاتمه داد. مردم ایران این تفاله متعفن را با قهر انقلابی به زباله دان تاریخ افکندند و مقاومت خونینش را درهم شکستند. مردم ایران سلطنت را برای همیشه در تاریخ ایران منقرض نمودند. همدستی با سلطنت طلبان به معنی تف سر بالا به معنی نفی انقلاب ایران، به معنی خیانت به منافع ملی ایران بود و هست. کسی که با سلطنت طلبان تحت لوای همه با هم همدستی می کند نه هوادار دموکراسی و نه هوادار حقوق بشر و آزادی است. این عده برای استقلال ایران و عدالت اجتماعی تره هم خورد نمی کنند. تلاش سلطنت طلبان که مانند جذامی ها از صفوف مرم ایران طرد شده بودند، این بود که مجلسی شوند، تلاش آنها این بود که نخست سری در سرها پیدا کنند تا موفق شوند سر مخالفان را یک سرو گردن در فرصت مناسب کوتاه کنند.

آنها خواهان آنند که تاریخ به عقب برگردد. طبیعتا یک چنین تفکر ضد انقلابی را به صراحت بر زبان نمی آورند زیرا ریاکارند. آنها ترجیح می دهند از در عقب وارد شوند و بتدریج فضای سیاسی را با خریدن مزدوران و دِرهم و صله بگیران مسموم کنند.

اندیشمندان آنها نخست با این اندیشه به میدان آمدند که شرط دموکراسی آن است که سلطنت طلبان هم دارای همان حقوقی باشند که مخالفین سلطنت طلبان و باید به آنها مجددا این بخت را داد تا پادشاهی مضمحل شده ایران را و این بار از طریق “دموکراتیک“ به قدرت برسانند.

آنها کارزار همه پرسی را راه انداختند و مزدورانشان فریاد زدند که باید در یک همه پرسی امکان انتخاب میان سلطنت و جمهوری مطرح شود و سپس در حالی که از همه می خواستند که جمهوری را دستآوردی نکوهیده و زشت تبلیغ کنند و آنرا جمهوری ارثی می خواندند خودشان از سلطنت ارثی متکی بر خویشاوندی خونی به حمایت بر می خاستند. آنها برای به لجن کشیدن جمهوری از جمهوری استبدادی و ارثی سخن می راندند ولی جرات نداشتند نام واقعی این جمهوری را که همان جمهوری سلطنتی است بر زبان آورند. یک جمهوری استبدادی و مبتذل تنها می تواند با یک رژیم سلطنتی مقایسه شود. یک جمهوری مبتذل و زشت، یک جمهوری استبدادی و غیر دموکراتیک تنها می تواند خواهرتوامان سلطنت باشد و نه بهتر.

اندیشمندان سلطنت وقتی در این عرصه نیز شکست خوردند با تئوری مبارزه نسل ها به میدان آمدند به این معنا که نسل قبل از انقلاب حق ندارد برای نسل بعد از انقلاب تعیین تکلیف کند. حتی حق ندارد تجربه خویش را به نسل بعد از انقلاب منتقل کند زیرا که در این صورت همه جنایتها و خیانتهای رژیم استبدادی سلطنتی در حافظه تاریخی می ماند و این مغایر خواست سلطنت طلبهاست که به عده ای الاغ نیاز دارند تا بارشان را بکشد. مدتها اندیشمندان سلطنت طلب، نسل جوان را در مقابل نسل پیر قرار دادند و تحریک کردند و نسل جوانِ مضحک و مسخره ای در مخیله خویش ابداع نمودند که با پدران خویش و یا در کنار پدرانِ توبه کرده خویش که هیچوقت بَندِ احساسی نسبت به مردم ایران نداشته اند، گریبان دریدند که یک شاه دموکرات بهتر از یک رئیس جمهور مستبد است. آنها نمی گفتند چرا نباید مردم ایران برای استقرار یک جمهوری دموکراتیک، برای استقرار یک رئیس جمهور دموکرات فعالیت کرده و جانفشانی کنند به جای آنکه مرده ها را برای فروش بزک نمایند. آنها نمی گفتند و نمی گویند که چرا مردم ایران نباید به نبش قبور بپردازند و ارواح پوسیده شاهنشاهی را برای حکومت کردن بر مسند بنشانند. آنها نمی گویند که چرا نباید به جلو رفت، جمهوری را ساخت و آنرا به بهترین نحو دموکراتیک کرد و از ویژگی دموکراتیک آن حفاظت و حمایت نمود. آنها هنوز نگاه به عفب دارند، عقبگرا و مرتجع هستند و از تجربه تاریخ نیاموخته اند. به مدعی بی تارج و تخت پادشاهی ایران نگاه کنید هنوز که هنوز است در مورد خیانتها و جنایتهای پدرش سکوت کرده و به جعل تاریخ و فرار از پرسشهای گزنده مشغول است. وی در کلاسهای آموزشی شرکت می کند تا برای فرار از بحث و پاسخگوئی جعلی به تاریخ دوره ببیند. این دروغگو، تحریفگر و هیولای کوچک که همه ساواکیهای گذشته، همه مامورین سرکوب و شکنجه و مشاوران خودفروخته و مستبد را دور خود جمع کرده باید پادشاه “دموکرات“ ایران شود.

این تئوریهای ارتجاعی تقابل نسل ها نیز با بزرگداشت 16 آذر در ایران توسط دانشجویان، رفتن جوانان بر مزار دکتر مصدق، حمایت از دکتر مصدق و سخن راندن از کودتای خائنانه 28 مرداد و... با شکست کامل روبرو شد. معلوم شد نسل کنونی از رژیم سلطنت متنفر است و خیانتهای این دودمان خود فروخته عامل امپریالیسم و صهیونیسم را فراموش نکرده است. انقلاب ایران هنوز بپایان نرسیده و نسل جوان ایران خوب فهمیده که با تکامل انقلاب به جلو برود و نه اینکه در قبرستان تاریخ بدنبال “دراکولا“ باشد.

مردم در روز 22 خرداد به صورت میلیونی به خیابانها آمده و از جمهوری ایرانی سخن راندند. این خواست انکار اسلامیت و پادشاهی است، این خواست تکامل انقلاب ناتمام ولی شکوهمند بهمن است. این شعر یعنی: مرگ بر شاه ، مرگ بر نظام سلطنت، زنده باد پیشرفت تاریخ، زنده باد حرکت به جلو، مرگ بر پست رفت و رجعت به قهقراء. آنها گفتند “مرگ بر ستمگر چه باشه چه رهبر“. آنها گفتند “ما میگیم شاه نمی خوایم خامنه ای رهبر میشه“، آنها شعار مرگ بر شاه را به مرگ بر خامنه ای ارتقاء داده اند و این هر دو شعار بیان خواست انسانی مردم ایران است که می خواهند ایرانی بدون درنده خویان و ددمنشان و دزدان و راهزنان و کلاشان بسازند. و... این سخنان نسل جوان به روشنی نشان می دهد که مردم خواهان سلطنت و رجعت به قهقراء نیستند. نسلی که از یک انقلاب بزرگ و تاریخی زاده شده است نمی تواند استفراغ خویش را تناول کند. نسل جوان ایران مانند آن خودفروختگان و قلمبدستانی نیست که در زیر چتر پهلوی و سنای آمریکا به منافع دیروز و امروز و فردای ایران خیانت می کنند. مبارزه مردم ایران در 22 خرداد تودهنی محکمی بود به روشنفکران خود فروخته ای که در آمریکا و اروپا در پی اعاده حیثیت از رژیم پهلوی اند. این مبارزه خط بطلانی به دارودسته های شعبان بی مخی و حامیان کیهان لندنی آنها کشیده است.

سلطنت طلبان شکست خورده که تمام دسیسه هایشان بی اثر مانده بود این بار با طرح خواسته “ما همه با هم هستیم“ فورا آنتنهایشان تیز شد و تصور کردند می توانند از این خواسته که در فضای مسموم و آکنده از سرکوبی که رژیم جمهوری اسلامی فراهم آورده بود شکل می گرفت، استفاده کنند. آنها فورا دست بکار شده و تبلیغ کردند که همه ما در خارج از کشور باید با هم برضد جمهوری اسلامی مبارزه کنیم. نیروهای فاقد اصولی نیز بودند که مرعوب وضعیت کنونی شدند و چتر حمایت از سلطنت طلبان را بدست گرفته و به آرایش چهره آلوده آنها پرداختند. سلطنت طلبان می خواستند خویش را از انزوای سیاسی نجات دهند، از بی اعتباری خویش بکاهند، خویش را هوادار دموکراسی، آزادی و استقلال ایران جلوه دهند و این شرایط بهترین وضعیت را برای آنها فراهم می آورد. سلطنت طلبان می خواستند که زشتی همدستی با آنها در خارج از کشور زدوده شود. ظالم و مظلوم در کنار هم قرار بگیرند و مرزهای روشن اپوزیسیون مخدوش شود.

ولی شعار “ما همه با هم هستیم“ مردم ایران و نسل جدید به معنی همه با سلطنت طلبان هستیم نیست برعکس به مفهوم آن است که همه ما باید باهم انقلاب بهمن را کامل کنیم و آنرا به اتمام برسانیم. ما همه با هم نیستیم تا رژیم ننگین سلطنت را بر سر کار آوریم و از آنها تجلیل کنیم. ما همه با هم هستیم تا رژیم جمهوری اسلامی را در گور بزرگ محمد رضا شاه در قاهره بگذاریم. درسهای نسل جوان ما از سی سال رژیم جمهوری اسلامی این بود که از سلطنت دست بردارند و به خواست مردم تسلیم شوند. ببینند که انتخابات تقلبی در زمان شاه و دادگاههای شاهنشاهی نظامی در بسته و درباز برای دستگاه سلطنتی هیچ چیز به ارمغان نیآورد و برای انتخابات تقلبی رژیم جمهوری اسلامی نیز چیزی به ارمغان نخواهد آورد. آنها از این سی سال آموختند که باید به ویرانگری خاتمه داد و بیک جمهوری ایرانی بر گور پادشاهی و اسلامیت سلطنتی تن در داد. آنها از این سی سال آموختند که باید مانند پدران خویش آماده نبرد شوند و دیکتاتورها را با زور از مسند قدرت به زیر بکشند تا بشریت نجات یابد. آنها حاضر شدند راه پدران خویش را ادامه دهند و شیخ را در کنار شاه دفن کنند. نسل جوان آموخته است که باید در عمل و در کلام وحدت داشته باشد و این وحدت در نابودی مستبدهاست. جنبش مردم ایران برخلاف تحریف کنندگان تاریخ زنده کنونی، جنبشی نیست هردمبیل که هرکس در آن حرف خود را بزند و از ظن خویش یار آن شود. هوادار اسرائیل و آمریکا در کنار مبارزه ضد امپریالیست و ضد صهیونیست جائی ندارد. جنبش توده ای کنونی مرزهای خویش را روشن کرده است و کسی را در درون خویش جا می دهد که جمهوریخواه است، ایرانی است ضد شاه و شیخ است و برای دموکراسی، آزادی، استقلال ایران و تمامیت ارضی آن و عدالت اجتماعی مبارزه می کند. مردم ایران وظیفه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را وظیفه ملی خویش می دانند و نه در همدستی با امپریالیستها و صهیونیستها. آنها نه از تحریم ایران مسرورند و نه از تجاوز امپریالیستها برای سرکوب حقوق قانونی ایران اظهار شعف می کنند. این آن مرز روشنی است که میان همه آن ایرانی ها که با هم هستند و همه آن اجنبی پرستان که می خواهند این وحدت میهنی را برهم زنند بوجود آمده است. آنها که جمهوری ایرانی را به عنوان خواست حداقل نسل جوان سی سال بعد از انقلاب نمی پذیرند و این تجربه تاریخی را نفی می کنند نمی توانند هوادار ایران باشند و اگر در درون جنبش نیز حضور فیزیکی دارند بیشتر عامل نفوذی اند. جنبش 22 خرداد مغایر انقلاب بهمن نیست مکمل آن است.

نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 121 فروردین 1389

www.toufan.org

toufan@toufan.org