جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

تهاجم گسترده رژیم جمهوری اسلامی در خارج از کشور




بعد از جنبش دموکراتیک مردم ایران در 22 خرداد موجی از حمایت در خارج از کشور میان میلیونها ایرانی علیه رژیم جمهوری اسلامی برخاست. همه مخالفین رژیم همراه و مستقل از یکدیگر بر ضد رژیم بسیج شدند. هزاران ایرانی که تا دیروز علاقه ای به مبارزه اجتماعی و سیاسی نشان نمی دادند بیکباره در مقابل وحشیگری رژیم جمهوری اسلامی بپاخاستند و وجدانشان از این همه جنایات رژیم معذب شد. چهره های ناشناخته در میان نمایشات اعتراضی به چشم می خوردند. طبیعتا مانند همه جنبشهای توده ای بسیاری با انگیزه و اهداف خویش به این جنبشها روی می آورند. پاره ای فکر می کنند که کار رژیم تمام است و آنها باید برای خود در میان اپوزیسیون یک حساب سپرده ثابت باز کنند. هدف آنها آینده نگری کاسبکارانه است. عده ای که اکثریت را تشکیل می دهند بدلایل انسانی و نفرت از استبداد به میدان می آیند و بر زبان می آورند وقتی هموطنان ما با دست خالی در مقابل توپ و تانک و مسلسل بسیجی و اوباش و پاسدار ایستادگی می کنند و برای تحول در وطنشان جان خود یعنی عزیزترین کالائی را که دارند هدیه می کنند این حداقل وظیفه ما در خارج است که ندای آنها را به گوش جهانیان برسانیم و بگوئیم که شما تنها نیستید ما هم با شما هستیم. پاره ای از اپوزیسیون بویژه سطنت طلبان که تا کنون مردم از آنها مانند جزامیها پرهیز می کردند کوشیدند تا با طرح شعارهای انحرافی و چسباندن خویش به جنبش و تحریف مضمون شعار مردم که “ ما همه با هم هستیم“ خود را به بدنه جنبش خارج بچسبانند و با تکیه به محافل صهیونیست و امپریالیستی که رسانه های گروهی را کنترل می کنند برای خویش در پی کسب آبرو برآیند. مدعی بی تاج و تخت و تعلیم دیده پادشاهی ایران را راهی کردند که در سراسر جهان سخنرانی کند، خود را مدافع دموکراسی و حقوق بشر جا بزند و سخن از استقلال ایران بگوید و رژیم جمهوری اسلامی را مورد انتقاد قرار دهد که منافع ملی ایران را رعایت نکرده و به مصداق “آی دزد آی دزد“ مستبد و غارتگرند.

در بدو امر که اپوزیسیون ایران در خارج غافلگیر شده بود ما با سردرگمی آنها روبرو بودیم. پاره ای برایشان بی اهمیت بود که حتی با سلطنت طلبان به این بهانه که “دشمن اصلی“ رژیم جمهوری اسلامی است بیعت کنند و همان اشتباهات گذشته را تکرار نمایند. برای آنها جنبش همه چیز و هدف هیچ چیز بود. در عمل هر کس با ساز خود به میدان می آمد و شعارهای خویش را که حتی می توانست با شعار دیگر دسته ها متضاد باشد مطرح می کرد. این روش به اینجا منجر شد که جریانهای بی نام نشان و فاقد هویت سیاسی بتوانند به یاری رسانه های امپریالیستی و حمایت آنها مکانیسمی بوجود آورند که در راس حرکتهای اعتراضی قرار گرفته و از حضور نیروهای انقلابی در تبلیغات خویش بعنوان سیاهی لشگر استفاده کنند. خوشبختانه این معضل مورد توجه بسیاری نیروهای صمیمی قرار گرفت و حرکتهائی در جهت ایجاد تشکلهای توده ای دموکراتیک مستقل با شعارهای روشن انجام پذیرفت. این عمل هویت سیاسی اپوزیسیون را در کادر یک مبارزه دموکراتیک حفظ می کند و مانع می شود تا به بهانه “همه با هم“ استقلال خویش را در عمل از دست بدهد. پیروان تئوریهای منصور حکمت مجددا ماهیت خویش را به نمایش گذاردند و به بهانه حمایت از حقوق بشر نشست گفتگو با مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران در شهر بن در آلمان فدرال تشکیل دادند و به رگ غیرت اعضای این تشکل نیز برنخورد. این نزدیکی، تف سر بالا به دست آوردهای انقلاب پرشکوه بهمن بود که یکبار برای همیشه به دوران پادشاهی در ایران پایان داد.

اندیشمندان رژیم جمهوری اسلامی که در وادی امر از این موج اعتراض غافلگیر شده بودند فورا دست بکار شده و تهاجم گسترده و با حسابی را نسبت به خارج در پیش گرفتند. هم اکنون در خارج از کشور مبارزه ای برای جلب ایرانیان و تسلط بر سیاست تبلیغاتی در گرفته است. سیاست رژیم جمهوری اسلامی مبتنی بر این است که از یک طرف به ایجاد “خانه های ایران“ در سراسر جهان بپردازد و با ارسال دعوتنامه به ایرانیان آنها را برای شرکت در این خانه ها دعوت کند و از جانب دیگر همان سیاست سرکوب را ادامه دهد.

رژیم جمهوری اسلامی برای افرادی که بهر صورت به علل گوناگون خانوادگی و یا شغلی ناچارند با سفارتخانه ایران در ممالک خارج در ارتباط باشند و آدرسهای خویش را در اختیار آنها گذارده اند تماس می گیرد و کنترل می کند که چه کسانی به این دعوتنامه ها اهمیت داده اند و چه کسانی آنها را به سطل خاکروبه افکنده اند. آنها می خواهند با این روش یک کنترل امنیتی در خارج از کشور ایجاد نمایند. حتی شواهدی در دست است که آنها به تماس تلفنی مستقیم با مهمانان می پردازند و یادآوری می کنند که مبادا تاریخ برگزاری جشنها و نشستها را فراموش کنند. این یک روش ارعاب جدید است. در کنار این کار آنها تصاویر معترضین را جمع آوری کرده و برای آنها در صورت مسافرت به ایران تولید مزاحمت می نمایند. پاره ای از دانشجویان معترض را که به ایران رفته بودند دستگیر کرده و به زندان انداخته اند. بارها در نشریات جمهوری اسلامی ایرانیان را از همکاری با اپوزیسیون انقلابی و یا شرکت در اعتراضات منع کرده اند و تهدید نموده اند که آنها را در صورت شناسائی مورد تعقب قرار می دهند. دوربینهای مخفی آنها در سفارتخانه ها از اعتراض مخالفین تصویر برداری می کند تا از آنها برای ایجاد رعب در میان ایرانیان استفاده کند.

در کنار این روش رهبران اصلاح طلب نیز عوامل خویش در خارج نظیر مخملباف، سروش، مهاجرانی و... را فعال کرده اند تا تلاش کنند رهبری جنبش سبز در خارج را به کف آوردند و اپوزیسیون انقلابی ایران را منفرد کنند.

برخورد آنها به اشغال سفارتخانه ایران در هلند بهترین نمونه برای شناخت ماهیت این “اصلاح طلبان“ است. آنها می خواهند در چارچوب یک جمهوری اسلامی “اصلاح شده“ فعالیت کنند و حاضر نیستند بپذیرند که دولت باید از دین جدا باشد. آنها تلاش می کنند با خلط مبحث که مسلمانان نیز باید در سیاست دخالت کنند همان وابستگی دولت به دین را در مقابل جنبش سکولار قرار دهند.

در حقیقت مرزها در خارج از کشور روز بروز بیشتر روشن می شود و محافل گوناگون بهتر ماهیت خویش را روشن می کنند. این عده با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی مخالفند چه برسد به سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی. آنها بیشتر در جانب رژیم هستند تا در جانب مردم. رشد تضادها و تشدید مبارزه مردم وضعیت را شفافتر خواهد کرد. نیروهای انقلابی در این مبارزه باید در جهت بیان هویت سیاسی خویش بکوشند و نه آنکه در زیر حجاب “همه با هم“ و یا “دشمن اصلی“ رژیم جمهوری اسلامی است پنهان شوند و مردم را به گمراهی بکشانند. هم سلطنت را تائید کنند و هم زمینه محاصره اقتصادی و تجاوز به ایران را فراهم آورند.

جالب این است که این وظیفه تهاجم فرهنگی و امنیتی را تحت عناوین غیر سیاسی با توزیع فیلم، برگزاری جشنهای موسیقی و تاتر و... انجام می دهند. ورودیه یا ندارد و یا اگر دارد بسیار ناچیز است. آنها تلاش می کنند در این عرصه ابتکار عمل را در خارج به کف آوردند. مسافرت آقای رحیم مشائی مشاور رئیس جمهور به خارج و شرکتش در جشن نوروزی کنسولگری ایران در مونیخ که همه را دعوت به پیوستن به خانه ایران می کرد از این قبیل است. این “خانه“ ها معمولا خود را غیر سیاسی معرفی کرده و با خط درشت در اساسنامه خویش جمله معروف “ما به هیچ گروه و سازمان سیاسی متعلق نیستیم“ و یا ما “گروه مستقلی بوده به هیچ حزب و سازمانی وابستگی“ نداریم را می نویسند تا مردم را به جمعیت خویش بکشانند و اهداف خود را از طریق این جمعیتها برآورده نمایند.

رژیم در این امر از یاری اپوزیسیون سازشکار درخارج از کشور، بریده های سردرگم سازمانهای سیاسی اپوزیسیون برخوردار است. ما در مورد امکانات مالی و تبلیغاتی و خدمات دیگر این خانه ها به مصداق “آنچه عیان است چه حاجت به بیان است“ چیزی نمی گوئیم.

وظیفه نیروهای انقلابی در خارج از کشور این است که از تبلیغ در مورد این تشکلهای بی هویت که نمی خواهند کوچکترین مسئولیتی نسبت به سرنوشت مردم میهنشان داشته باشند در اینترنت و یا هر محل دیگری خود داری کنند. باید بکوشند با افشاء آنها مانع شوند تا مردم عادی به این تشکلها روی آورند. باید سیاست رژیم را به عکس آن بدل کرد. این تشکلهای دست پرورده رژیم نباشند که نیروهای اپوزیسیون را منزوی می کنند بلکه برعکس نیروهای اپوزیسیون باشند که این تشکلها را به عنوان دست آموزان رژیم منفرد کنند.

*****

نقل ازتوفان شماره 122 اردبهشت 1389 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org