جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

امپریالیست آمریکا برای مهمانی به عراق نیآمده بود که حالا برود


تجاوز به عراق با یک دسیسه طولانی و حساب شده و با دروغهای بی شرمانه و تهدید مردم جهان شروع شد. این جنگ تجاوزکارانه را که بخشی از سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا برای تسلط بر جهان و به ویژه اهرم این تصرف در خاورمیانه یعنی مهمترین منابع و ذخایر انرژی در جهان بود نمی توان صرفا از نظر نظامی مورد ارزیابی قرار داد.

در "دنیای آزاد" ایالات متحده آمریکا، در کشوریکه می توانند شما را به علت سرفه و یا خنده و یا عطسه بی موقع و در محل نامناسب به دادگاه بکشند و ادعای خسارت نمایند، در کشوریکه دسترسی به دادگستری این چنین راحت و پیش و پا افتاده و افراطی است و نان وکلای دعاوی در روغن است، در کشوریکه از آزادی مطبوعات در آن سخن می رود و رسانه های گروهی در رقابت با یکدیگر قرار داشته و با رونق بازار رقابت٬ مردم را از آخرین حوادث روز ”بی طرفانه” و دقیق با خبر می کنند، در چنین کشوری٬ رئیس جمهوری که با انتخابات تقلبی بر سر کار آمده و از این حیث مورد اعتراض عمومی و دستگاه قضائی نیست، با توسل به سند سازی و و جعل مدارک به جنگ تجاوزکارانه ای دست می زند که برای مردم جهان نفرت انگیز است. اسناد و مدارک منتشر شده بعد از شکست مفتضحانه آمریکا و صحنه سازیهای هولیوودی از استقبال مردم عراق از نیروهای تجاوزگر نشان می دهد که طرح غارت موزه های عراق که موزه های تمدن و دستآوردهای مردمی است که قرنها در این منطقه زندگی کرده اند نظیر ایرانیها، عربها، ترکها، عیلامی ها، آسوریها، یونانیها، بابلیها و... از مدتها قبل در آمریکا ریخته شده بوده است و کارشناسان آمریکائی آثار باستانی را دستچین کرده به خارج عراق در زمان کنترل مرزها توسط نیروهای نظامی منتقل کرده اند. آیا بدون همدستی ارتش آمریکا چنین کاری امکان دارد؟ اسناد نشان می دهند که شرکتهای بزرگ آمریکائی قراردادهای پر نان و آبی برای بازسازی مناطقی به امضاء رسانده اند که قبل از اشغال عراق تخریب نشده بودند. این شرکتها قبل از تخریب این مناطق نقشه های تجدید ساختمان آنها را در دست داشتند و می دانستند که ارتش آمریکا برای بازسازی آنها٬ نخست آنها را بمباران خواهد کرد و از جیب مالیات دهنده آمریکائی و بودجه کشوری٬ جیب این شرکتها را پر خواهد کرد به طوریکه دولت به کسر بودجه دچار شود. از جمله این ساختمانها و تاسیسات می توان از وزارتخانه ها بجز وزارت نفت، پلها و یا اسکله کشتی در بصره و... سخن گفت.

جرج بوش داستان القاعده را در عراق مطرح کرد و جنگ با تروریسم را که مورد حمایت صدام حسین قلمداد می شد جنگی عادلانه جا زد. وی ادبیات جدیدی در دفاع از جنایتکاران و قربانیان جنایت بنفع آدمکشان خلق کرد و تهدید کرد همه ممالک جهان را به صرف احساس خطر، آمریکا در یک حمله پیشگیرانه بدون توجه به قواعد و قوانین حقوقی و بشری از بین خواهد برد. قانون جنگل جای سازمان ملل متحد و حقوق ملل را گرفت.

ولی افکار عمومی مردم اسرائیل و آمریکا در پشت سر بوش بود. آیا می توان مدعی شد که میلیونها انسانی که از جنایات ضد بشری حمایت می کنند و خواهان انتخاب مجدد جرج بوش هستند و در عرصه جهانی این حمایت از جانب روسای ممالکی نظیر برلوسکونی، ازنار در اسپانیا، تونی بلر و... تائید می شوند همه جنایتکارند؟ مسلما عرضه چنین تئوری ای باید بسیار "جسورانه" قلمداد کرد.

آنچه روشن است در ممالک امپریالیستی ماشینی وجود دارد که با ساز و کار خود افکار عمومی را شستشو می دهد و آراء عمومی را به سمت خویش جلب می کنند و تصویری کاذبانه از یک گزینش دموکراتیک می آفریند که با تصمیم اکثریت صورت گرفته است. در ایالات متحده آمریکا تمام رسانه های گروهی در خدمت سرمایه امپریالیستی ماهیت طبقاتی خویش را نشان دادند و مردم را برای آدمکشی و رضایت به آدمکشی در عراق و افغانستان به صف کردند. "تروریست" را می توان کشت اگر میلیاردها نفر باشند. مسلمان را می شود کشت چون عقب مانده، بنیادگرا، و تروریستند. آنها چارقد به سر دارند و زنانشان باید در شب زفاف باکره باشند. و بهمین جهت سربازان آمریکائی به صورت گروهی به دوشیزگان و زنان عراقی تجاوز می کنند و کوچکترین احساس بشری و عذاب وجدان ندارند زیرا به آنها آموخته اند که مسلمانان کثیف اند، بنیادگرا هستند، تساوی حقوق زن با مرد را قبول ندارند، برای حقوق کودکان ارزشی قایل نیستند، به قصاص اعتقاد دارند، می خواهند با تولید مثل دنیا را تصاحب کنند، هوادار ساختن مساجد برای اجرای مراسم مذهبی خویش هستند و... همان کاری را که نازیها در مورد "یهودی های بلشویک" انجام می دادند و افکار عمومی را برای قتل عام آنها آماده می کردند و سپر وجدانی در افکار مجریان جنایات تربلینکا، آشویتس ایجاد می کردند٬ آمریکائیها در مورد مسلمانان و ابو غریب، گوانتانامو، بگرام و... بوجود می آوردند. از زمان سیاست نظم نوین جهانی در زمان بوش پدر، از زمان انتشار تئوریهای ساموئل هانتینگتون در مورد جنگ تمدنها، از زمان انتشار کتبی نظیر "بدون دخترم هرگز"، از زمان در خدمت گرفتن صنایع سینمائی هولیوود در شستشوی افکار عمومی مبارزه علیه مسلمانان در مجموع خود آغاز شده است. سازمانهائی توسط صهیونیستها و سی آی اِ و نظایر آنها بوجود می آید که با نام مسلمانی در خدمت اهداف امپریالیستها قرار می گیردند. ماهیت این سازمانها را از آنجا می توان شناخت که خون فلسطینیها بدستشان چسبیده است و حاضر نیستند از مبارزه مردم فلسطین به بهانه مسلمان بودن حمایت کنند. آنها خواهان تجاوز امپریالیستها به ایرانند زیرا در ایران یک حکومت اسلامی بر سر کار است. مبارزه آنها با مذهب اگر مامور و جاسوس سازمانهای امنیتی نباشند و از آخور آنها تغذیه نگردند مبارزه ای جدا از مبارزه طبقاتی، مبارزه ای جدا از مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم و مبارزه ای ضد دموکراتیک و فاشیستی است. کسی که به جدائی دین از دولت اعتقاد دارد، کسی که مدعی است دولت نباید از دین خاصی حمایت کند و باید نسبت به همه ادیان بی طرف باشد نمی تواند به مخالفت برای ساختن مساجد مسلمانان در آلمان و هلند و یا فرانسه باشد و با نازیها نمایشات اعتراضی مشترک ترتیب دهد. چرا این عمال صهیونیسم وقتی در ماینس و یا مونیخ در مرکز شهر کنیسه های یهودی برپا می شوند به تظاهرات دست نمی زنند مگر بنیادگرایان یهودی از مسلمانان بنیادگرا بهترند. آنها حتی در روز شنبه حاضر نیستند به علت اعتقادات مذهبی کلید برق و یا آسانسور را لمس کنند. چراغها باید خودکار روشن شوند و آسانسورها باید خودکار راه بیفتند و در طبقه اول توقف کنند. قانون قصاص رونویسی مسلمانان از یهودیان است، ختنه مردان، ذبح اسلامی، پنهان کردن موی سر به علت داشتن اشعه ای که مردان را تحریک می کند، جدا نشستن زن و مرد و... همه از دستآوردهای یهودیان است که مسلمانان از آن رونویسی کرده اند. اما صهیونیستها مانند نازیها خویش را نژاد برتر و قوم برگزیده یهوه(اﷲ یهودی) جا می زنند زیرا در تورات آنها در جائی از قوم برگزیده صحبت شده است.

تجاوز به عراق و افغانستان و سرکوب مردم فلسطین تحریکات علیه حقوق قانونی ایران و محاصره اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران، تجاوز به لبنان، سودان، سومالی، لیبی و... همه در خدمت همان سیاست راهبردی امپریالیست آمریکاست که مبنای آن را نظم نوین جهانی خواندند که از نظر فرهنگی و شستشوی مغزی اندیشمندانی نظیر هانتینگتون و مقلدین وی در جهان زمینه های فکری آنرا با انتشار کتب، مقالات، تحریکات، دسیسه چینی ها، سازمان سازیها و مصاحبه های مطبوعاتی از مشتی فرومایه و خود فروخته، صحنه سازیهای دموکراتیک در رسانه های گروهی به بهانه انجام بحثهای آگاه گرانه و یا چاپ کاریکاتور محمد و توزیع آن توسط عواملشان در جهان و تهیه فیلمهای ضد اسلامی و آنهم نه با هدف نابودی مذهب بلکه با هدف مبارزه با "تروریسم" که اتهام بی شرمانه ایست تا تروریسم امپریالیستها و صهیونیستها در جهان کتمان شود، فراهم آوردند. در ایران این وظیفه شوم را منصور حکمت و پیروانش که به ورشکستگی کشیده شده اند و چادرهایشان را برداشته و از "سوء سابقه مسلمانی" شان توبه می کنند بعهده گرفته اند.

همین مشکل را عده ای که خود را "چپ" می دانند ولی سوراخ دعا را گم کرده اند در سطح دیگری به مبارزه مردم عراق برخورد می کنند. آنها خواهان خروج بی قید و شرط امپریالیستها از خاک عراق نیستند و از مبارزات مردم عراق و مقاومتشان در مقابل نیروهای اشغالگر حمایت نمی کنند. بنظر آنها امپریالیستها و صهیونیستها حق دارند یک کشور را اشغال کنند، یک رژیم دست نشانده در آنجا بر سر کار آورند و در این کشور کنگر بخورند و لنگر بیاندازند. منابع و ذخایر و ثروتهای این کشور را غارت کنند، به آنها اسلحه بفروشند، ارتش دست نشانده آمریکائی بوجود آورند و... تنها دلیل آنها برای چنین اتخاذ موضعی مسلمان بودن عراقی هاست. این عده همه پیروان نظریه های منصور حکمت هستند که تضادهای اساسی جهان کنونی را تضاد میان مسلمانان و میلیتاریسم آمریکا می داند و نزاع بین آنها را مربوط به کسی نمی داند. کمونیستها باید نسبت به این نزاع بی تفاوت باشند و حق دخالت در امور میلیتاریسم آمریکا را ندارند. این تئوری ارتجاعی البته ربطی به مارکسیسم لنینیسم و تئوری مبارزه طبقاتی، مبارزه ضد امپریالیستی، مبارزه ملتها صرفنظر از ایدئولوژی آنها برای کسب استقلال ملی و... ندارد.

در این جاست که حزب کار ایران از همان روز نخست خواهان خروج فوری و بی قید و شرط امپریالیستها از عراق و افغانستان شد و تا به امروز نیز از آن دفاع می کند. نه تنها امپریالیستها باید خاک عراق را ترک کنند بلکه صهیونیستهای فاشیست و نژاد پرست نیز باید خاک فلسطین را ترک نمایند.

اخیرا امپریالیست آمریکا مدعی شده است که می خواهد خاک عراق را ترک کند. وزرای کُرد که در عراق به خیانت ملی دست زدند و با امپریالیستها در سرکوب مردم عراق همکاری کردند و می کنند مخالف پایان اشغال و خروج سربازان آمریکائی هستند. آنها از متجاوز با عجز و لابه در خواست می کنند که کشورشان را در اشغال نگاه دارد و ذخایر میهنشان را بدزدد. البته می توان مسئله را طور دیگری نیز تعبیر کرد و آن اینکه بخش خود مختار کردستان که همدست امپریالیستها بود و هست، حضور نظامی امپریالیستها و جاسوسان صهیونیست را در عراق برای بقاء خود ضروری می داند. سرنوشت عراق برای آنها مهم نیست، عراق وطن آنها نیست، اعراب دشمن آنها هستند و اگر امروز هم از کشور عراق صحبت می کنند و در دولت عراق موذیانه شرکت دارند و ظاهرا دولت همه عراقی ها از کرد و عرب و ترک و مسلمان و مسیحی و... هستند همه آنها حقه بازی و تاکتیکی است و آنها در کمین نشسته اند که به موقع در قفای سایرین گلیم خود را از آب بیرون بکشند. اگر بخش کرکوک را هم بتواند به خود ضمیمه کند که از عربها بی نیاز شود آنوقت در شیپور کردستان بزرگ و اسرائیل دوم در منطقه می دمند و با صدای بلند می گوید گور پدر عربها، ایرانیها و ترکها، بگذار آمریکائیها از آنها هر چه بیشتر بکشند. کشتار ایرانیها، عربها و ترکها مهم نیست مهم حفظ کُردهاست. کسانی که با مردم عرب در عراق چنین رفتاری داشته باشند نمی توانند با مردم ایران و ترکیه رفتار دیگری انتخاب کنند. کسیکه مصالح ناسیونال شونیستی کور را والاتر از مبارزه خلقهای منطقه برای آزادی و استقلال و دموکراسی بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم بداند کارش عاقبت زار خواهد بود زیرا پشتوانه هیچکدام از خلقهای منطقه، به بهانه حق تعیین سرنوشت خویش برای همدستی با امپریالیستها بخاطر مبارزه بر ضد سایر خلقهای منطقه و به اسارت در آوردن آنها، را ندارد. حال وظیفه سازمانهای کرد ایرانی است که یکبار برای همیشه به این ابهام خاتمه دهند.

آمریکائیها مدعی اند که می خواهیم برویم ولی کردها لابه می کنند که بمانید. آمریکائی ها می گویند ما چاره ای جز رفتن نداریم پاره ای سازمانهای ایرانی که خواهان تجاوز آمریکا به عراق بودند و از این تجاوز دفاع کردند و هرگز با خروج سربازان آمریکائی از عراق موافق نبودند به بکسوات افتاده اند و نمی دانند که در مقابل افکار عمومی چه موضعی بگیرند. موافق خروج باشند و یا مخالف خروج باشند و خلاصه این بندبازی خویش را به مردم ایران و هوادارانشان چگونه توضیح دهند.

ولی آیا صرفنظر از بیان مشکلات بالا که برای دورویان، مزوران، اپورتونیستها پیش آمده و ما آنها را افشاء کردیم و باز هم خواهیم کرد آیا واقعا امپریالیستهای آمریکائی قصد دارند خاک عراق را ترک کنند؟ هرگز!

امپریالیستها به عراق به مهمانی نیامدند که حال پس از صرف شام آنجا را ترک کنند. امپریالیستها به دروغ دغل و کسب بی آبروئی برای خود متوسل نشدند تا تجاوز به عراق را توجیه نمایند و سپس با اعتراف به دروغ خاک عراق را با عرض معذرت ترک کنند. اشغال عراق بخشی از سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در کنترل ذخایر نفتی منطقه و حضور دائمی نظامی در خلیج فارس برای محاصره روسیه، چین، رقابت با ژاپن و اروپاست. کسی که خلیج فارس را کنترل کند دنیا را کنترل می کند و نزاع امپریالیستها با دولت جمهوری اسلامی را نیز باید در این چارچوب نگریست. آمریکائیها هرگز منطقه را ترک نمی کنند. نوکران آمریکا در جهان و از جمله در ایران خروج نمایشی و تبلیغاتی چند هزار سرباز متجاوز و خسته و از کار افتاده آمریکائی را از عراق و اقامت آنها در کویت را به عنوان خروج ارتش رزمی آمریکا از عراق جا می زنند. تو گوئی 50 هزار نفری که به گفته خود آمریکائی ها در عراق باقی مانده اند ارتش رزمی نیستند و شبها به پایکوبی و شادمانی و رقص تانگو می روند. نوکران آمریکا می گویند آن 50 هزار نفر وظیفه آموزش و پشتیبانی خواهند داشت. ما می پرسیم׃ پشتیبانی از چی؟

ما ایرانیها 50 هزار مستشار آمریکائی را که با بودجه مملکت ما در زمان شاه خائن مرفه هانه زندگی می کردند از ایران بیرون ریختیم و می دانیم مفهوم این پشتیبانی چیست. این 50 هزار نفر که مصونیت قضائی دارند٬ یعنی از حق کاپیتولاسیون برخوردارند٬ باید ارتش عراق را آمریکائی کنند. هم اکنون تانکهای ام-1 و هواپیماهای اف-16 به عراقیها فروخته شده است. دستگاههای الکترونیک خودکار و سامانه های هدایت کننده ارتش عراق را مجبور می کنند سالهای سال زیر نفوذ ارتش آمریکا و کارشناسان آن بمانند و از شرکتهای آمریکائی تسلیحات خویش را تامین نمایند. چنین کشوری که نمی تواند با توسل به اسلحه از تمامیت سیاسی و ارضی خویش دفاع کند نمی تواند مملکت مستقلی باشد.

وظایف ارتش آمریکا که آنرا تحت نام پشتیبانی بیان کرده اند عبارت است از شرکت در حملات هوائی، جنگ الکترونیکی، فراهم کردن تجهیزات و تدارکات لازم، عملیات ویژه ضد تروریسم و...

روزنامه نیویورک تایمز گزارش می دهد که واشنگتن برای پر کردن خلاء بیرون رفتن نیروهای رزمی آمریکائی از عراق، نزدیک به هفت هزار نفر نیروی امنیتی خصوصی به عراق می فرستد تا در بخش هایی نظیر رادار، بمب یابی و هدایت هواپیماهای بدون سرنشین به کار گرفته شوند. باید پرسید از کی تا به حال شرکتهای خصوصی مجازند رادارهای سری نظامی را هدایت کنند و یا هواپیماهای سری بدون سرنشین را به خدمت بگیرند؟

این ادعا در حالی است که روزنامه زود دویچه تسایتونگ آلمان می نویسد آموزش پلیس عراق که تا کنون بعهده نظامیان بود در تحت نظر وزارت امور خارجه قرار می گیرد. "دیپلماتها آموزش را به عهده اجیران می گذازند. 6 هزار سربازان قراردادی باید از سفارت آمریکا و چهار شعبه دیگرش محافظت کنند و علاوه بر این پلیسها را آموزش دهند"(28/29 اوت 2010).

یک روزنامه سوری تحت عنوان "خروج نیروهای آمریکائی فریب افکار عمومی بود" خروج نیروهای آمریکائی را صوری خوانده و اعلام پایان جنگ را عوامفریبانه نامید. این روزنامه سوری به گفته خبرگزاری فارس چنین نوشت׃

"روزنامه سوری البعث، در گزارشی از اعلام پایان جنگ آمریکا در عراق تصریح کرد که این اقدام، گامی ناقص از جانب آمریکا و فریب افکار عمومی است.

این روزنامه در این گزارش با نام تغییر قواعد بازی نوشت: آمریکا در هفتاد سال گذشته وارد جنگ‌های شکست‌ خورده بسیاری شده است و هر بار موفق می‌شود خود را از باتلاقی که با دست خود خلق کرده است، برهاند.

این روزنامه نوشت: به نظر می‌رسد این نفرینی است که رؤسای جمهوری آمریکا را رها نمی‌کند؛ کسانی که از گذشته عبرت نمی‌گیرند. سناریوهای جنگی روز به روز منسوخ می‌شود و تجاوزهای فاجعه‌بار به ملت‌ها به طور مکرر صورت می‌گیرد و دست واشنگتن، مستقیم یا غیرمستقیم در آن است.

البعث با مثال زدن جنگ‌های آمریکا در "کره، ویتنام، عراق و افغانستان "، به عقب ‌نشینی آمریکا از عراق اشاره و تصریح کرد که این امر اساسا فریب مردم و افکار عمومی است.

این روزنامه نوشت: هر چند عقب‌نشینی [بخشی از نظامیان] آمریکا از عراق، گامی مهم برای احیای کرامت و حق حاکمیت عراق است، ولی این اقدام، گامی ناقص است و اقدامی برای افکار عمومی است.

این روزنامه در بیان دلیل خود نوشت: تا زمانیکه حتی یک نظامی آمریکایی نیز در عراق باشد، اشغالگری و طرح‌های اشغالگری برای خلق تفرقه در منطقه و سیطره بر منابع و ثروت‌های طبیعی آن ادامه می‌یابد.

البعث افزود: اشغالگری ادامه دارد زیرا آمریکا بدون جنگ و نفت حیاتی ندارد و دلیل این امر این است که با اعلام پایان جنگ در عراق، باز هم هنوز50 هزار نظامی به همراه 94 پایگاه نظامی آمریکایی در کل کشور عراق پراکنده و مستقر است و ده‌ها هزار تبعه آمریکایی نیز در قالب شرکت‌های امنیتی خصوصی "مزدور "، فعالیت می‌کنند، شرکت‌هایی که مرتکب جنایت جنگی شدند و مانند نظامیان آمریکایی مواخذه نشدند.(تکیه از توفان)

این روزنامه سوری در پایان تصریح کرد که طبق آنچه تاکنون روی داده است، عقب‌ نشینی آمریکا از عراق کاملا صوری است و در عمل چیزی تغییر نکرده است و بیشتر می‌توان گفت که قواعد بازی تغییر یافته است.

باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا دیروز بر خلاف حضور 50 هزار نظامی آمریکا در عراق و هزاران نفر از اتباع این کشور در قالب شرکت‌های امنیتی، اعلام کرد که جنگ عراق پایان یافته است."

لازم به این توضیح اضافی هست که تعداد شرکتهای خصوصی امنیتی که شرکتهای فاقد مسئولیت و خودسر هستند به حداقل دو برابر افزایش می یابد. از این ببعد آدمکشی و جنایت مانند فجایع ارتش آمریکا در فلوجه به پای ارتش "محترم" و "مغرور و پاکیزه" آمریکا نوشته نمی شود بلکه کارهای کثیف را شرکتهای خصوصی مبهم و مشکوک و غیر پاسخگو بانجام می رسانند.

مردم عراق٬ هم دروغهای گذشته جرج بوش را می شناسند که بدنبال سلاحهای کشتار جمعی و سر اسامه بن لادن بود و هم دروغهای بعدیش را که می گفت هدفش از تجاوز به عراق سرنگونی رژیم دیکتاتور صدام حسین و استقرار دموکراسی بوده است. کسی نیست از وی بپرسد که چه کسی وی را مجاز شمرده است برای مردم جهان و تعیین سرنوشتشان تصمیم بگیرد؟ پس چرا پینوشه جنایتکار را دستگیر نکردند تا در یک دادگاه جهانی به جرم جنایت علیه بشریت و نقض دموکراسی و اعمال استبداد محاکمه کنند؟

اکنون دروغ دوم هم بی ثمر شده است و ژنرالهای آمریکائی می گویند از خیر استقرار دموکراسی گذشته اند ولی آنچه برای آنها مهم است ایجاد امنیت است. دروغ اخیر آنها این است که آنها امنیت مردم عراق را نمی خواهند وگرنه با تجاوز به عراق این همه عدم امنیت ایجاد نمی کردند و با حضور مستمر خود این عدم امنیت را ادامه نمی دادند آنها امنیت چاه های نفتی را می خواهند. امنیت اسرائیل را می خواهند، امنیت کویت و عربستان سعودی را می خواهند. امنیت در قاموس امپریالیستها امنیت خودی هاست. نه امنیت مردم. مردم عراق به هیچ یک از این دروغها باور ندارند و به مبارزه انقلابی خود تا استقلال کامل عراق ادامه می دهند.

دولت کنونی عراق بشدت زیر نفوذ شیعه ها و بویژه ایرانی هاست. آنها با کردها که با حزب بعث مخالف بودند و از قدرت گرفتن آنها واهمه دارند همدستند ولی عربستان سعودی، اردن، مصر، کویت، امارات متحده عربی مایلند که سنی ها و حتی بعثیها در قدرت سیاسی دخالت کنند تا از نفوذ شیعه ها و ایرانیها کاسته شود. حزب ایاد علوی و اتحاد العراقیه چسباندن عده ای ناسازگار بیکدیگر است تا در مقابل ملکی قد علم کند. تمام تلاشهای ایاد علوی برای شرکت دادن یاران سابق صدام حسین در قدرت با شکست روبرو شده است و این وضعیت در عراق وضعیت قبل از انفجار بمب است. دخالت ممالک منطقه در اوضاع داخلی عراق که منافع جداگانه ای بجز منافع آمریکا دارند کار سر وسامان دادن به امنیت عراق از خارج را با دشواری روبرو می کند. حرف آخر در عراق هنوز زده نشده است. این تصور آمریکا خام است که می تواند با این بازیها فشار بر دوش خود را تا حدی کاسته و به موضوع ایران و افغانستان بیشتر تکیه کند. آمریکا در این باتلاقی که بوجود آورده همراه با عربستان سعودی و اسرائیل غرق می شود.

آمریکائیها که تصمیم گرفته اند مطابق قرار داد مشترک با دولت دست نشانده عراق تا سال 2011 خاک عراق را ترک کنند و این کار را برای فریب افکار عمومی لازم می دانند. آنها از هم اکنون تصمیم دارند سیاست اقامت بعدی در عراق را بازهم به استناد به بندهای استثنائی مندرج در این قرارداد اسارت آور در قالب رایزنی‌ها و گفتگو با دولت دست نشانده ملکی پیش برند که با هدف ایجاد تهدید و دلهره در میان عراقی‌ها صورت گرفته و راه توسل به تفسیر بند امنیتی را می گشاید. هدف آنها اینست که عراقی‌ها به شکلی از آمریکا درخواست کنند که آمریکا بخشی از نیروهای خود را در عراق باقی بگذارد تا "تروریستها" از خلاء قدرت برای توسعه ناامنی استفاده نکنند. استناد به این بند توافقنامه طرفین، دامن زدن به ترور برای ایجاد ناامنی و ترس و دلهره در میان مردم، دامن زدن به کشتار شیعه و سنی شرایط روانی را در جامعه برای ادامه اقامت سربازان متجاوز باز می گذارد با این تفاوت که این بار ارتش آمریکا بدرخواست دولت عراق در عراق می ماند و دیگر گانگستر و دزد و فرومایه نیست. بیکباره ارتش متجاوز آمریکا غسل تعمید می شود و ناجی مردم عراق می گردد. این آخرین پرده نمایش تجاوز به عراق برای ادامه اشغال آن است.

ژنرال بابکر زیباری که احتمالا کرد است و رئیس ستاد مشترک ارتش عراق می باشد به کمک آمریکائیها آمده و هشدار داده است که عراق تا ده سال دیگر هم نمی تواند اوضاع را کنترل کند. این آقای ژنرال در یک کنفرانس دفاعی در بغداد گفت که ارتش عراق نمی تواند امنیت این کشور را تا سال 2020 تضمین کند و به همین دلیل نیروهای آمریکائی باید تا آن زمان در عراق بمانند.

سخنگوی نظامی آمریکا در عراق آقای اشتفان لانتسزا Stefan Lanza اعتراف کرد׃ "سربازان آمریکائی نباید بیش از این به عنوان نیروی اشغالگر عمل کنند تا به مبارزان مقاومت بهانه ای برای ادامه جنگ علیه ما بدهند" وی در عین حال افزود׃ "در مبارزه علیه القاعده و "گروههای ویژه ای" که از طرف ایران هدایت می شوند، 4500 سربازان برگزیده آمریکا در عراق می مانند تا با آنها مبارزه کنند"(زود دویچه تسایتونگ مورخ 28/29 اوت 2010).

روزنامه زود دویچه تسایتونگ در تفسیر خروج آمریکا از عراق می نویسد׃ "ادعای سرکردگی آمریکا درهم شکسته است، معتمد بودنش به سختی صدمه دیده است. جهان ناروشنتر و نا امن تر شده است. این پیآمدهای جنگ عراق است"(شماره 191 در سال 2010).

البته کار به همین جا ختم نمی شود. مردم جهان بویژه در ممالک اسلامی چهره امپریالیستها را بیشتر شناخته اند و از مبارزه با این عفریت ضد بشری و آدمخوار تاریخ دست بر نمی دارند. تا امپریالیسم برجاست بشریت روی خوش نمی بیند.

*****

بر گرفته ازتوفان شماره 127 مهر ماه 1389 برابر اکتبر 2010 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org