جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

آیا ماهیت "ویکی لیکس" شبهه برانگیز نیست؟


ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست


عرض خود میبری و زحمت ما می داری.





400 هزار سند منتشر شده است. اگر کسی مدعی شود که این اسناد را خوانده است و بعد از آن به اظهار نظر پرداخته بنظر ما عوامفریب است. حزب ما نیز چنین کاری نکرده و قادر به انجام آن هم نیست. حزب ما نیز بر اساس همان اسنادی اظهار نظر می کند که مطبوعات معینی نوشته اند و سایر نیروهای سیاسی آنرا مبنای تحلیل و داوری خود قرار داده اند. چنین تحلیل و بررسی ای کار دولی است که توانائی های لازم را برای این کار داشته باشند. تنها می شود بر اساس تحلیلها، انتقادات و نقل قولهائیکه از این اسناد به عمل آمده در مورد آنها قضاوت کرد و تصویر کم و بیش روشنی از آنها بدست داد.

آقای رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا در نامه ای به رئیس کمیته خدمات نظامی سنا نوشته است که انتشار این اسناد هیچ "منبع و یا شیوه اطلاعاتی جدیدی" را افشاء نکرده است. کریس پرینه، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که انتشار این اسناد هیچ مورد جدید و شگفتی آوری نداشته و صرفا "اطلاعاتی مربوط به گذشته" است. شبکه خبری الجزیره در عین پخش مطالبی که در پرتو افکنی بر نقش جمهوری اسلامی ایران است می آورد׃ "در برخی موارد گفته شده که منابعی که این اخبار را به ارتش آمریکا داده اند چندان موثق نیستند..". علیرغم این باید آنچه را که موثق نیستند و شایعه هستند به عنوان سند منتشر کرد. چگونه می توان بر این همه تناقض چشم پوشید؟ بنظر حزب ما بر اساس داده های موجود تنها یک داوری امکان پذیر است مگر اینکه عکس آن بر ما ثابت شود.

ویکی لیکس، نام یک پایگاه اینترنتی گمنام بود. این پایگاه از سال 2007 بدنیا آمده و هدفِ اعلام شده از راه اندازی آن، افشای پرونده‌های فساد مالی و ظلم در سراسر جهان است!!؟؟. یک پایگاه ناشناس راه اندازی شده است و هدفش را جنگ با جهان معرفی کرده است. هیچکس هویت کارکنان آن را نمی‌داند و نمی شناسد. این پایگاه خلق الساعه است و مانند قارچ از زمین روئیده است و بیکباره جهانی را فتح کرده است. تنها مردم جهان با یک نام آشنا شده اند با یک سوپرمن آمریکائی׃ جولیان پل آسانگ، کسی که زمانی مؤسس و گاهی سردبیر این پایگاه معرفی می‌شود. کسی که سر دبیر است باید چندین دبیر داشته باشد تا در راس آنها قرار گیرد. انگیزه این آقای سوپرمن از بنای این پایگاه چیست؟ وقت اضافی دارد؟، پول اضافی دارد؟ حوصله خودش و دوستانش سر رفته است؟ اینهمه مخارج را چگونه تامین می کند و این همه حمایت تبلیغاتی جهانی را چگونه نصیب خود می کند؟ چگونه توانسته 400 هزار سند را بخواند؟ چرا دولت آمریکا درِِ پایگاه وی را نمی بندد و مانند الزبرگ(دانیل الزبرگ در سال 1960 در اوج جنگ سرد 7 هزار سند افشاءگرانه در مورد جنگ ویتنام را منتشر کرد) منتشر کننده اسناد جنگ ویتنام، وی را دستگیر نمی کند؟ آیا این امر واقعا با آزادی بیان مربوط است؟ اگر اسناد محرمانه نظامی منتشر شده است که امنیت آمریکا را به خطر می اندازد باید وی را دستگیر می کردند. پس منطقا این اسناد امنیت آمریکا را به خطر نمی اندازد، امنیت سایرین را به خطر می اندازد. تمام این واقعه شبهه برانگیز است و حاکی است که چنین کارزاری کار یکی دو تا آدم نیست، محافل دیگری در پشت آنند. کار ایشان بیشتربه مانند آن می ماند که جنگی در گرفته است. همان بخشی از جنگ سایبری آمریکا در شبکه اینترنت است که آمریکائیها و اسرائیلیها مدتهاست بدان با موفقیت دست زده اند. انتشار اسناد بی خطر بر ضد دشمن پر خطر در عین تظاهر به حمایت از حق آزادی بیان و امنیت شهروندان آمریکائی خود بهترین مانور عوامفریبانه در یک نزاع ایدئولوژیک است.

پایگاه ویکی‌لیکس تا کنون در خصوص منبع این اسناد محرمانه هیچ اظهار نظری را منتشر نکرده است. اما روزنامه انگلیسی گاردین که دارای بند و بستهای پشت پرده با منابع غیبی است اعلام کرده است که "ظاهرا منبع این 400 هزار سند نیز همان "تحلیلگر اطلاعات ارتش آمریکا " است که از مخالفان دولت آمریکا نیز به حساب می‌آید و پیش از این نیز 90 هزار سند محرمانه دیگر در خصوص جنگ افغانستان در اختیار این پایگاه قرار داده بود". دلیلی از این محکمتر وجود ندارد. صحت این اسناد با این دلیل واقعی است که اسناد دیگری هم که منتشر شده واقعی است. به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.

شما خواننده عزیز سعی کنید تک نفره یک پایگاه اینترنتی ایجاد کنید و آنرا بگردانید. اگر 400 هزار روز هم تلاش کنید کسی شما را در دنیا نخواهد شناخت و اسنادی به شما نخواهد داد ولی پایگاه خبری ویکی لیکس یک شبه 400 هزار سند را منتشر می کند و به افشاء گری دست می زند. چه کسی این 400 هزار سند را خوانده و کم و بیش از صحت آن واقف است، معلوم نیست؟ چه کسی حقوق کارکنان این موسسه را می دهد معلوم نیست؟ چه کسی مسئولیت صحت و سقم انتشار این اسناد را به عهده می گیرد معلوم نیست؟ اگر فردا این پایگاه آغاز به دروغگوئی رسمی کرد و معلوم شد که یک مرکز جاسوسی برای سازمان دهی جنگ روانی از طرف آمریکاست است باز هم معلوم نیست گریبان چه کسی را می توان گرفت. این پایگاه مشتی اطلاعات سوخته را که نه ارزش نظامی دارد و نه می تواند آبروی از دست رفته امپریالیست آمریکا را بیش از آن چه از بین رفته ترمیم کند و یا به آن خسارت وارد آورد منتشر کرده است. خواننده با مطالعه این اسناد چیز بیشتری از آنچه تا کنون در مورد تجاوز و شکنجه و جنایت و دخالت و رخنه گری امپریالیست آمریکا می دانسته نصیبش نمی شود.

نخستین بار در زمان جنگ ویتنام اسناد جنایات آمریکا در ویتنام منتشر شد. در آن زمان این اسناد دست اول و اسنادی بود که افکار عمومی از آن اطلاع نداشت و نقش ضد بشری امپریالیست آمریکا را در ویتنام و دروغهائی که می گفت را بر ملا می کرد. دانیل الزبرگ فعال ضد جنگ که ناشر این مدارک بود دستگیر و بزندان افتاد. تاریخچه تهیه و پیدایش آن اسناد در آن زمان و برخورد سراسیمه آمریکا با آن بخوبی روشن و قابل تعقیب بود. ولی در مورد ویکی لیکس شما با چنین شفافیتی روبرو نیستید بویژه اینکه انتشار این اسناد بیش ازآنکه به آمریکا صدمه زند علیه جمهوری اسلامی ایران و سوریه است.

امپریالیست آمریکا پس از افشاء گریهای دانیل الزبرگ آموخت که چگونه از انتشار اسناد ممانعت بعمل آورده و درجه نظارت خویش را افزایش دهد. اسنادی که در مورد زندان ابوغریب منتشر شد و نوکران آمریکا در میان اپوزیسیون قلابی ایران آنرا به گردن یک سرباز خاطی آمریکائی انداختند گویای آن بود که در عصر پیشرفت فن آوری دیجیتال انتشار اسناد در سطوح پائین نیز امکان پذیر است و جلوی این کار را نمی توان تنها در بالا گرفت. جنبش دموکراتیک 22 خرداد در ایران که به یاری تلفنهای همراه و ویدئوهای کوچک و... در تاریخ ثبت شد بهترین نمونه آن است. آمریکائیها فورا از این تجربه آموختند به بحث در مورد آن پرداختند و از شکست، مادر پیروزی ساختند و از این بابت واقعا باید از آنها آموخت. برای مبارزه با انتشار اسناد از پائین که غیر قابل کنترل است بهترین راه این است که خودمان اسناد را کنترل شده، ذره ذره همانگونه که منافع خودمان در زمانهای مناسب ایجاب می کند به خورد مردم دهیم و راست و دروغ را در آنها بگنجانیم و حجم آنها را به مرزهای نجومی برسانیم که در دریای بیکران مدارک همه غرق شوند و کسی یارای کشف حقیقت را نداشته باشد. آنوقت خودمان می توانیم به اسناد معینی که در لابلای آنها گذارده ایم استناد کنیم و درجه صحت آنها را نیز بر اساس حجم اسناد منتشر شده مقبول جلوه داده بخورد خواننده دهیم. از امروز باید منتظر انتشار اسناد "افشاءگرانه" راست یا دروغ در زمانهای مناسب بر ضد رقبای آمریکا شد. هر سیاستمداری در هر جای دنیا که به ساز امپریالیست آمریکا نرقصد با انتشار یک سندی "افشاءگرانه" سازمانهای جاسوسی آمریکا از مجرای ویکی لیکس به پایان عمر سیاسی خود می رسد. ویکی لیکس عملا نقش همان تعلیمی امرای ارتش را بازی می کند. ویکی لیکس حکم حکومتی ولی فقیه به سبک مدرن است. ویکی لیکس با ابزار آزادی بیان و مصونیت فردی افراد ساز و کاری هوشمندانه بوجود آورده است تا به کمک آن بتواند هر موجود مزاحم را از سر راه با ابزارهای مقبول بدر کند.

البته نکته جالبی هم که برای ایجاد راه فرار در این اسناد به صورت ریز و پاورقی مورد اذعان قرار گرفته است این است که آمریکائیها منابع خود را محک نزده اند و در برخی موارد از صحت آن اطمینان کامل ندارند. به سخن دیگر ما هر چه دستمان رسیده است را از راست و دروغ و اتهام منتشر کرده ایم. اگر اتهام ما درست از کار در آمد که از مدرک صحبت می کنیم و اگر اتهام ما کاذب بود ما خود قبلا گفته ایم که ممکن است کاذب و شایعه باشد.



آنچه را که آمریکائیها به عنوان تک خال رو کرده اند تف سر بالائی است که به روی خودشان می افتد. کشور عراق تحت سلطه و اشغال آمریکاست. مسئولیت هر اتفاق ضد بشری که در عراق بیفتد به گردن نیروی اشغالگر است که وظیفه حفظ امنیت آن کشور را علیرغم اشغال غیر قانونی آن بعهده دارد. جنایاتی که بدست فالانژها در اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا زیر نظر آریل شارون اتفاق افتاد و اسرائیل به عنوان نیروی اشغالگر مسئولیت مستقیم حفظ امنیت مردم غیر نظامی را بعهده داشت هنوز در خاطر مردم جهان باقی است. این اقدام اسرائیلیها در همان زمان جنایت علیه بشریت به حساب آمد و آریل شارون را از مقام خود ساقط کرد. آمریکا هرگز نمی تواند مسئولیت شکنجه مخالفین نوری المالکی را به عنوان نخست وزیر عراق به گردن نیروهای دولتی بیاندازد. اسناد منتشر شده ثابت می کند که آمریکائها از همه این وحشیگریها مطلع بوده اند و دم برنیآورده اند و این شکنجه ها زیر نظر آنها بوده است و حتی دولت مرکزی را مورد تائید قرار داده و از آنها حمایت کرده اند. آمریکا هرگز نمی تواند مسئولیت شکنجه مخالفین نوری مالکی بدست نیروهای عراقی را از گردن خود سلب کند.



اینکه در این اسناد پرده از جنایات آمریکا برداشته شود امر مهمی نبود و ضرر خاصی هم به آمریکا نمی زد زیرا تمام آنچه را که امروز به عنوان اسناد در انظار داوری عمومی گذارده اند اسرار پنهانی نبوده است و افکار عمومی جهان بیش از آنچه بیان شده در مورد جنایات آمریکائیها مطلع بوده است. به قتل رساندن افراد غیر نظامی تنها به خاطر شرط بندی، آدمکشی و کشتن خانواده های عراقی پس از تجاوزو آتش زدن اجساد آنها. شکنجه های وحشیانه در اردوگاه ابوغریب، بمباران فلوجه با بمبهای فسفری ضد بشری و... حقایق همه دانسته ایست که دیگر قابل کتمان نیست. اگر تا کنون در نشریات بسیاری ممالک تقریبا از یک میلیون کشته سخن می رفت در این سند تعداد آنرا به 106 هزار نفر به نفع آمریکائیها تقلیل داده اند.

در این سند سخنی از دزدی میلیارد ها دلار پولهای نقد و شمشهای طلا از بانک مرکزی عراق توسط نیروهای آمریکائی، حمله به موزه های بغداد و دزدیدن آثار تمدن بشریت و انتقال آن به فرانسه و آمریکا، دزدیدن بی حساب نفت به صورت کشتی کشتی، بمباران همه وزارت خانه ها بجز وزارت نفت، اسناد همکاریهای دولت آمریکا با رژیم صدام حسین در پرتاب موشک به سر ایرانیان و استفاده از گازهای سمی با حمایت آمریکا و اروپا در جنگ تحمیلی به مردم ایران، تجاوز صدام با حمایت آمریکا به ایران و یاری همه ممالک عربی به صدام بجز سوریه در میان نیست، در این اسناد نمی آید که آمریکائیها در زمان محاکمه صدام حسین از تنظیم یک ادعانامه واقعی علیه صدام حسین که جنایاتش در زمان حمله به ایران در آن گنجانده شود جلوگیری کردند و... ممکن است گفته شود که این اسناد مربوط به سالهای 2004 به بعد است. باید پرسید که چرا سارق اسناد نتوانسته اسناد را از همان سال آغاز تجاوز به عراق منتشر کند و تنها به اسنادی استناد کرده که سوخته اند و عواقب حقوقی برای آمریکائیها ندارند.



آنچه در این سند جلب نظر می کند تکیه بر دخالت ایران و سوریه در عراق است و تبلیغات وسیع در سراسر جهان در این زمینه. اینکه جمهوری اسلامی ایران در امور داخلی عراق دخالت می کند بر کسی پوشیده نیست. هیات حاکمه حاضر در عراق در بخش عمده خویش قبل از سقوط صدام در ایران ساکن بود و تحت آموزش رژیم ایران بود. اینکه سپاه قدس بخش خارجی سپاه پاسداران در عراق حضور دارند و به عملیات جاسوسی تروریستی اشتغال دارند باز بر کسی پنهان نیست. آنها در عراق به همان جنایاتی متوسل می شوند که در ایران بر ضد مردم ایران به آن مبادرت می ورزند. طبیعتا شگفت انگیز خواهد بود اگر دقت کنیم که تمام نشریات دنیا گویا بیکباره در تحلیلهای خود در میان 400 هزار سند با همان سندی روبرو شده اند که از دخالت جمهوری اسلامی ایران در عراق نام می برد. چنین امری طبیعتا اتفاقی نیست و شک برانگیز است و بیشتر از یک جنگ روانی تبلیغاتی علیه ایران خبر می دهد. در همسایگی کشور عراق بجز ایران و سوریه، اردن، ترکیه، عربستان سعودی، کویت و تا حدی اسرائیل و مصر قرار دارند. اسناد منتشر شده اساسا اشاره ای به دخالت عربستان سعودی در ارسال پول و اسلحه و دامن زدن به دعوای شیعه و سنی در عراق مانند کاری که در پاکستان می کند که نشریات اروپائی بارها در مورد آن نوشته اند نمی کند. از ترکیه که حتی با قوای نظامی در تعقیب کردها وارد خاک عراق شده و اقلیت ترکمن را در کردستان و کرکوک سازماندهی می کند و از آنها به عنوان دست دراز شده سیاست دولت ترکیه استفاده می نماید نامی برده نمی شود. از نقش اسرائیل که ده ها هزار یهودی عرب عراقی تبار را برای شرکت در انتخابات به امان پایتخت اردن فرستاد تا در امور داخلی عراق شرکت کنند و یا کماندوهای نظامی خویش را برای تلاشی مقبره امام حسن عسکری به سامره فرستاد کسی و یا در این اسناد صحبتی نمی کنند. خود ویکی لیکس مدعی شده که بخش های از محتویات آنها را حذف کرده تا نام افراد یا مکان هائی را که حساس تشخیص داده افشاء نکند!!؟. این چگونه اسنادی است که فقط رویدادهای دلبخواه را ثبت کرده است. ویکی لیکس چند سال وقت داشته تا تمام این اسناد را بخواند و به ارزیابی امنیتی در مورد آنها بپردازد؟ معلوم می شود که این اسناد از صافی معینی قبل از انتشار گذشته اند و آنها را طوری سرهم بندی کرده اند که به لبلاس تروریسم جمهوری اسلامی ایران و سوریه برازنده گردد. کسانیکه این اسناد را تدوین و ارزشگذاری کرده اند تنها می توانند همانهائی باشند که این اسناد را در اختیار ویکی لیکس برای انتشار گذاشته اند و از بی خطر بودنش برای آمریکا با خبر بوده اند.



اینکه همه این کشورها بر اساس منافعی که دارند در امور داخلی عراق دخالت می کنند بر کسی پوشیده نیست. طبیعتا نفوذ جمهوری اسلامی ایران هم به علت حضور اکثریت شیعه و هم به علت روحانیت شیعه تبعیدی عراق که سالها در ایران بوده اند از سایر دخالتگران عمیقتر و بیشتر است. این امر از همان آغاز تجاوز آمریکا روشن بود. حتی احمد چلبی سوگلی آمریکا نیز که با ایرانیها بهتر کنار می آمد تا با کنگره ملی عراق در لندن، بزودی مورد بی مهری قرار گرفت و کنار گذاشته شد. اینکه بیکباره این واقعیتهای همه دانسته به موضوع روز بدل شده بیشتر ناشی از جنگ روانی آمریکا علیه ایران، ضربه زدن به نوری مالکی و تشدید نزاعهای جناحهای سیاسی گوناگون عراقی و نوکرشان ایاد علاوی و ممانعت از تشکیل دولت کنونی عراق می باشد که آنها تصور می کنند نوری مالکی بیشتر در زیر نفوذ رژیم جمهوری اسلامی خواهد بود تا ایاد علاوی که گوشه چشمی به عربستان سعودی دارد. دعوای ایاد علاوی و نوری مالکی دعوا دو دزد، دو نوکر، نزاع میان نفوذ ایران و سوریه از یک طرف و نفوذ ممالک عربی و اسرائیل از طرف دیگر در عراق است. چادری که بر سر این نزاع کرده اند. حکومت سکولار و حکومت دینی است. باید پرسید مگر قانون اساسی عراق که مورد تائید نوری مالکی و ایاد علاوی هر دو است و با کمک جمهوری اسلامی ایران و آمریکا سرهم بندی شده و با رای اسرائیلیها تائید شده است قانون اساسی یک کشور سکولار است؟

ایاد علاوی رهبر ائتلاف سکولار العراقیه که گویا منتظر انتشار این اسناد بود هنوز 400 هزار صفحه را نخوانده اعلام کرد "اسناد مذکور ثابت می کند که نباید گذاشت قدرت در دست نوری مالکی متمرکز شود". ناقلا از کجا فهمیدی!

واقعیت این است که سیاست محاصره اقتصادی مردم ایران مانند مردم نوار غزه، تهدید به جنگ و حفظ فضای تشنج در منطقه برای فروش تسلیحات نظامی که از زمان شاه وجود داشت، باید با تحریک همسایگان ایران علیه ایران افزایش یابد. تقلب در انتخابات بحرین برای اینکه شیعیان قدرت را در مجلس بدست نگیرند. سرکوب فعالین سیاسی شیعه در بحرین، فروش تسلیحات نظامی به عربستان کویت، عمان و امارات متحده عربی، سرکوبی شیعیان در یمن توسط تجاوز آشکار ارتش عربستان سعودی و سکوت مطبوعات و رسانه های دموکراتیک گروهی جهان در مورد آن، همه و همه جزئی از سیاست راهبردی جنگ روانی امپریالیست آمریکا در منطقه است.

انتشار این اسناد بر ضد دولت در حال تشکیل نوری مالکی که با اعمال نفوذ جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته و شکست آمریکائیها برای روی کار آوردن ایاد علاوی حتی با اعمال فشارهای داخلی و مخارج گزاف، بخشی از سیاست آمریکاست تا از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در عراق بکاهد. آمریکا می خواهد از تشکیل دولتی مطلوب جمهوری اسلامی ایران در عراق جلوگیرد. این اقدام آمریکا با واکنش سخت نوری مالکی روبرو شده و دولت عراق در طی بیانیه ای آمریکا را تهدید کرده است که اگر دست از این دسیسه ها بر نداری آنوقت ما هم اسناد جنایات تو را که تا کنون به رویش سرپوش می گذاردیم بر ملا می کنیم. زدی ضربتی ضربه ای نوش کن.

در مورد جنایاتی که خودش مرتکب شده آنرا در چارچوب حفظ نظام و امنیت عراق معرفی کرده که با هنجارهای جهانی در انطباق کامل بوده و مغایرتی با اعمال سایر دول در این عرصه ها ندارد. وی تائید کرده که سرکوب می کند، ولی تکذیب کرده این سرکوبها ریشه قومی و طایفگی دارد. وی مدعی است که این سرکوبها ریشه سیاسی دارد. فرض کنیم که نوری مالکی درست می گوید و برخلاف ادعاهای آمریکائیها که با اهداف خاصی به جنگ شیعه و سنی دامن می زنند، هدف از مبارزه وی ایجاد امنیت دولت و اعمال قدرت سیاسی برای حفظ نظام ملی در عراق است، آنوقت باید پرسید که چرا این امر باید بر ضد مخالفان با شکنجه و اعمال ضد بشری همراه باشد؟ مگر قرار نبود وقتی جرج بوش وارد عراق شد به شکنجه خاتمه داده شود و عراق به بهشت برین تبدیل شده در آن انواع و اقسام ازادیهای برویند و دموکراسی نهادینه شود؟

آمریکائیها تا دیروز که همین جنایات در عراق صورت می پذیرفت و منافع آنها را در این حد تهدید نمی کرد سکوت اختیار کرده بودند و بر آنها صحه می گذاردند و امروز آن بخش از وجدانشان که هوادار "حقوق بشر" است بیکباره معذب شده است. حال به بیانیه دولت عراق توجه کنید که چگونه آمریکائیها را تهدید می کند و آنها را از افشاءگری می ترساند در این بیانیه جنین می آید׃

"- اسناد مذکور به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود. در بخش نخست به بررسی اقدامات ارتش آمریکا و شرکت‌های حمایتی وابسته به طرف آمریکایی در عراق پرداخته شده است که باید با توجه به اسناد و مدارکی که ارتش آمریکا ارائه داده، بررسی شود. ضمن اینکه این گزارش‌ها اعترافات برخی عاملان این جنایات یا گروه‌های وابسته به آنها از جمله شرکت‌های حمایتی مانند "بلک واتر" است که دولت پیش از این فعالیت آن را در عراق به دلیل اقدامات متجاوزانه، توسل به زور و تجاوز به برخی عراقی‌های بی‌گناه بدون هیچ توجیهی، متوقف کرده بود.

لذا ما بار دیگر بر ضرورت استفاده از این اسناد برای تحقق عدالت برای شهروندان عراقی که چه بسا قربانی این تجاوزات و جنایات شده‌اند، تاکید می‌کنیم و این قضیه را تا سطح مراجع قضایی دنبال خواهیم کرد و دولت بی هیچ استثنایی در قبال حقوق شهروندان خود اهمال نخواهد کرد. قوانین و اصول درگیری مجاز برای ارتش آمریکا همواره مورد انتقاد دولت بوده است و فرماندهی کل نیروهای مسلح بارها این امر را بیان کرده و چه بسا که همین موضوع موجب بروز بحران و تنش میان دو طرف شده است.

همین موضوع موجب شد تا دولت بندی را در توافقنامه عقب‌نشینی(توجه کنید از پایان تجاوز به عراق توسط آمریکا حرف نمی زند-توفان) نیروهای آمریکایی از عراق به این موضوع اختصاص دهد و مانع انجام عملیاتهای میدانی نیروهای آمریکایی پیش از موعد نهایی عقب‌نشینی آنها در اواخر سال 2011 میلادی شود. به این ترتیب ما خود متولی تجهیز نیروهای خود و آمادگی آنها برای برعهده گرفتن پرونده امنیتی بطور نهایی در اسرع وقت شدیم.

2- اما درباره بخش دوم که طرفهای غیر آمریکایی در آن متهم شده‌اند، و در دایره اعتراف‌ها نیز نمی‌گنجد و ممکن است صرفا اتهام باشند باید با احتیاط به آن نگریست و به دقت بررسی و تحقیق کرد. دولت عراق این اسناد را نیز بررسی خواهد کرد تا با تحقیق میزان حقیقت این اتهامات را تبیین کند و سپس بطور قانونی آن را پیگیری خواهد کرد. هر چند که ممکن است این اتهامات در چارچوب خصومت‌های سیاسی که به نفع عراق و عراقی‌ها نیست مطرح شده باشد.(ماستمالی کردن سرکوبهای میهن پرستان عراقی و یا تصفیه حسابهای داخلی-توفان).

3- جنجال برخی رسانه ها تحت پوشش اسناد ویکی‌لیکس علیه رهبران ملی بویژه نخست وزیر از حیث شیوه و زمان آن ابهام برانگیز است. در حالی که ما به درایت و آگاهی مردم عراق درقبال این بازیهای رسانه‌ای که با اهداف سیاسی شناخته شده صورت می گیرد، اعتماد داریم.

ما بار دیگر تاکید می‌کنیم که ملت عراق با درایت رهبران خود را برگزیده است و به بزرگنمایی این رسانه ها همگام با پایگاه منتشرکننده [اسناد مذکور] وقعی نمی گذارد و دولت عراق و شخص "نوری المالکی" رئیس آن اقدام خلاف مصالح ملی انجام نداده است زیرا مالکی طی 4 سال نخست‌وزیری دشوار بر عراق قاطعیت و عدم زیر پا گذاشتن منافع ملی کشورش یا از بین‌بردن وحدت ملی را ثابت کرده است.(نوری مالکی توسط قوای اشغالگر بر سرکار آمده و نفس وجود وی نقض منافع ملی مردم عراق است-توفان).

مواضع شجاعانه آن در قبال فتنه‌های طائفه‌ای در عراق و مهار کسانی که از قانون خارج شده یا اقدامات تروریستی علیه امنیت عراقی‌ها انجام داده‌اند، برای همه آشکار است و چنین اراجیفی نمی‌تواند به اعتمادی که ملت عراق به نخست‌وزیر خود دارند، خدشه‌ای وارد کند.

اما درباره گروههای ترور، بازداشتها، اعمال فشارها و غیره باید تاکید کنیم که نخست‌وزیر عراق بعنوان فرمانده کل نیروهای مسلح از سرویس‌های مجهزی برای انجام وظایف خود برای دستگیری و اجرای مجازات برای کسانی که دادگاه و مراجع قضایی زیربط حکمی را برای آنها صادر کرده، برخوردار است. همانطور که تاکنون بسیاری را به دلیل حکم‌های بازداشتی که برایشان صادر شده بود، دستگیر [یا مجازات] کرده است اما این اقدامات بر اساس طایفه‌گرایی، حزبی یا امور دیگری که برخی تلاش می‌کنند القاء کنند، نبوده است. این شیوه‌ای است که تمام دولت‌ها در سراسر دنیا آن را دنبال می‌کنند و چیز جدیدی نیست.

پایگاه اینترنتی ویکی‌لیکس روز گذشته 400 هزار سند محرمانه از اسناد ارتش آمریکا در خصوص جنگ عراق را منتشر کرد.

بنا بر این گزارش، پایگاه ویکی‌لیکس اندکی پس از انتشار این اسناد، آنها را در اختیار روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی خاصی در آمریکا قرار داده است."

راست و دروغ این اسناد مورد حمله نوری المالکی قرار گرفته است. تا آنجا که پای جنایات آمریکا در میان است وی اسناد را قبول دارد و آنجا که پای جنایات نوری مالکی در برخورد به مقاومت مردم عراق در مقابل نیروهای اشغالگر مطرح است بیکباره همه را بخشا جعلی دانسته و وعده می دهد به آنها رسیدگی کند. البته فراموش نکنیم که تمام این اعمال شنیع ضد بشری با رضایت آمریکا و ایاد علاوی و نوری مالکی صورت گرفته است. انتشار این اسناد آنهم در این زمان اتفاقی نیست و همانطور هم که در بیانیه نوری مالکی انتشار یافته اهداف معینی را مد نظر دارد. بهر صورت تشدید تضاد در میان امپریالیستها و نوکرهای آنها به نفع مبارزه مردم عراق برای اخراج آنها تمام می شود. نیروهای مترقی عراق نباید بدام این بیفتند که میان بد و بدتر یکی را انتخاب کنند و جای تضاد ملی را با تضاد قومی عوض کنند. مبارزه مردم عراق برای آزادی ملی است و نه ایاد علاوی و نه نوری مالکی هیچکدام از آنها در این جبهه قرار ندارند. هر دو دست نشانده امپریالیست آمریکا هستند.

جالب این است که آمریکائیها برای تشدید این تضادها، تضاد میان ایران و عربستان سعودی و هواداران آنها در عراق، طارق عزیز را که وزیر امور خارجه قانونی عراق بود در اختیار دادگاههای بلخ قرار دادند تا وی را به اعدام محکوم کند. سخنان طارق عزیز در زمان طرح پیشنهاد خروج آمریکا از عراق برضد ایران، بجای تکیه بر تجاوز آمریکا و افشاء جنایات آمریکا در عراق، گواه آن بود که این کار آمریکائیها با حساب انجام شده و فراخوانی به گروههای مسیحی و یا سنی است که جهت مبارزه را از سوی آمریکائیهای اشغالگر برچیده متوجه ایران کنند. طارق عزیز نخست وزیر سابق عراق در مصاحبه با روزنامه گاردین انگلیس که در روز جمعه 6/8/2010 چاپ شد گفته بود: "امریکا در جنگ با عراق مرتکب اشتباه بزرگی شد اما این اشتباه را نباید با عقب نشینی جبران کرد، چرا که این کار به مرگ کامل عراق منجر خواهد شد ". وی افزوده بود׃ "زمانى که باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد، خیلى امیدوار شدم. چون فکر می‌کردم، او قصد دارد، برخى از اشتباه‌هاى جرج بوش را جبران کند. اما اوباما ریاکار است. او عراق را به دست گرگ‌ها مى‌سپارد". این رهنمود طارق عزیز بود که می خواست جمهوری اسلامی ایران آماج حمله آمریکا قرار گیرد. این خواست همه ممالک عربی در منطقه و اپوزیسیون خود فروخته ایران است که از تجاوز آمریکا به عراق حمایت می کند.



جالب است که در این اسناد دست کاری شده جاسوسان آمریکائی را که به علت جاسوسی در مرز ایران دستگیر کرده اند گردشگر آمریکائی تعریف می کنند که در داخل خاک عراق توسط نیروهای ایرانی ربوده شده اند. مضحک است که آمریکا طلبکار هم شده است و به عنوان یک کشور اشغالگر ایران را متهم می کند که به حریم ارضی عراق تجاوز کرده است. کدام عقل سالمی قبول می کند که سه آمریکائی برای گذراندن تعطیلات و هالیدی خویش از چند هزار کیلومتر راه بیفتند وارد خاک کشور اشغالی و نا مطمئن عراق شوند که هیچ آمریکائی غیر مسلح به زره پوش و یا گروههای جمعی مسلح امکان حضور در مجامع عمومی را ندارد و آنرا با اشتیاق دیدن مناظر طبیعی و موزه های عراق-کدام موزه- توجیه کنند. این گردشگران آمریکائی از کدام موزه و یا خیابان و اغذیه فروشی در عراق می خواستند دیدن کنند؟ چرا رفته اند دم مرز ایران؟ مگر زیباترین مناظر طبیعی در مرز مین گذاری شده ایران و عراق است؟ چرا این سه کوهنورد قبل از رسیدن به مرز عراق با مامورین آمریکائی در مورد رعایت پاره ای مقررات ایمنی صحبت کرده اند به طوریکه در اسناد آمده׃ "سه کوهنورد آمریکائی "برخی الزامات ایمنی" را نادیده گرفته اند ولی برخلاف ادعاهای مقامات ایرانی در زمان بازداشت "در خاک عراق" بوده اند". چرا این کوهنوردان یا گردشگران آمریکائی پس از اینهمه اعلان خطرها از جانب مقامات نظامی نیروهای اشغالگر باز علاقمند بوده اند که در مرز ایران کوهنوردی کنند، بطوریکه ازآن طرف مرز دیده شده و برای مامورین ایرانی قابل دسترسی باشند؟ آیا این ادعاها مسخره نیست؟ آیا همین یک نمونه نشان نمی دهد که این اسناد با نیت خاصی گزینش شده است و باید نتایج سیاسی خاصی را بدست دهد. در این اسناد از جاسوس آمریکائی، مشتی گردشگر و کوهنورد بی گناه ساخته اند. البته اگر آزاد شوند حتما هم زبان عربی و هم زبان فارسی را می توانند بی عیب و نقص صحبت کنند.

در این اسناد تجاوز بالنهای اکتشافی آمریکا به حریم فضائی ایران را که مورد واکنش دولت ایران قرار گرفته است باز شدن بند بالنها و باد بردن اتفاقی آنها به طرف ایران توصیف کرده اند. در آن سند می آید׃ "در 10 اکتبر 2006 یک هواپیمای بدون سرنشین "پردتور" در بصره از کنترل خارج شده و داخل مرز ایران می شود بعد از اینکه این هواپیما به مدت هشت دقیقه در ایران پرواز کرد مسئولان دوباره موفق به بازیابی کنترل شده و "پردتور" را دوباره به خاک عراق هدایت می کنند." و یا در جای دیگر می آید׃ "در تاریخ 5 ماه مه 2006 مجددا یک بالن جی لنز دیگر در اردوگاه ابوناجی عماره از پایه خود رها شده و به سوی ایران رفته است. بنا به این گزارش یک جنگنده اف-18 سعی کرد تا این بالن را پیش از رسیدن به آسمان ایران هدف قرار دهد" گزارش قید می کند از سرنوشت این جی لنز اطلاعی در دست نیست. معلوم می شود که در منطقه سمت و سوی همه بادهای جوی به سوی ایران است. بالنها به سمت ایران می روند و بعد از خاتمه کار جهت باد عوض می شود و به پایگاههای آمریکائی خود باز می گردند. اگر واقعا نیز آنطور که آمریکائیها مدعی بیان آنند اتفاق افتاده باشد حقیقت آن این است که در این چند موارد دولت ایران مچ آمریکائیها را گرفته و پرده از تجاوز آنها به حریم فضائی ایران برداشته است و آنها حالا با این اسناد سفارشی در پی رفع و رجوع آن بر آمده اند.

سند طوری تنظیم شده که عملیات آمریکائیها را توجیه کند و تحت عنوان دهان پر کن اسناد افشاء کننده دلایل توجیهات حقوقی و سیاسی به آمریکا بدهد. در نتیجه وضع طوری شده است که آمریکا طلبکار از کار در می آید و اساسا نقشی در جنایاتی که در عراق اتفاق می افتد ندارد. آنها هرگز حامی پرورش تروریستهای شیعه کش برای براه انداختن جنگ شیعه و سنی در عراق نبوده اند. آنها کسی نبوده اند که کارشناس خود در آمریکای لاتین را برای سازماندهی چنین قتلهائی به سفارت آمریکا در عراق منسوب کردند و...



تضادهائی که در عراق پدید آمده بسیار پیچیده شده است. این تضادها بجز تضاد شیعیان و سنی ها و کردها با یکدیگر اساسا تضاد اساسی میان خلق عراق و قوای اشغالگر می باشد که در درون جبهه مقاومت ملی در برگیرنده همه عراقی ها صرفنظر از ملیت و مذهب، بر ضد قوای اشغالگر می رزمند. در کنار این تضادها تضاد کردها و ترکها، تضاد میان همه ممالک مجاور عراق با یکدیگر و تضاد اسرائیل با همه اعراب و ایرانیها و... به این مجموعه اضافه می شود. این مجموعه تضادها، شرایطی را ایجاد می کند که حتی در میان نیروهای دست نشانده آمریکا نظیر ایاد علاوی و یا نوری مالکی و نظایر آنها نیز تضادهای جدیدی پدید آمده و یا تشدید می شوند. نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه که آمریکا اساسا به آن کم بهاء داده بود با گذشت زمان نقش خویش را کاملا بازی می کند و آمریکا را در نزد متحدانش منزوی کرده و حتی وی را تحت فشار قرار می دهد. آمریکا تلاش دارد حقایق مربوط به تجاوز آشکار به عراق و اشغال این کشور را با این تبلیغات فرعی بپوشاند. نیروی اشغالگر و متجاوز به عراق و افغانستان امپریالیست آمریکا و متحدان اروپائی و غیر اروپائی آنها هستند و نه ایران و سوریه. حزب ما از هر تناقض گوئی و مانورهای امپریالیستی برای پوشش بر جنایاتش، ابزاری برای افشای آنها خواهد ساخت و از هر سندی در این زمینه سود خواهد جست. اپوزیسیون تقلبی ایران اما که سر نخش دست همین مراجع فتواست فورا در شبکه خبری اینترنت بدون تفسیر و روشنگری به عنوان مامور معذور به پخش تبلیغات آمریکائیها مبادرت کرده بدون اینکه نقش جنایتکارانه امپریالیست آمریکا را به عنوان عامل اصلی این فجایع و مصائب در عراق افشاء کنند. این مزدوران ایرانی می خواهند از آمریکا یک قربانی و مظلوم بسازند و ایران و سوریه را مسئول اصلی جنایات در عراق قلمداد کنند. کاری ننگین تر از این نمی توانید پیدا کنید. وظیفه نیروهای انقلابی آنست که خواهان خروج فوری و بی قید و شرط تجاوزکاران و اشغالگران آمریکائی از عراق بوده و از مبارزه ملی مردم عراق برای اخراج این جنایتکاران و دخالتگرانی نظیر ایران و ترکیه و سوریه عربستان سعودی و اسرائیل و مصر و اردن و... حمایت کنند. تنها از این طریق سرنخ این کلاف سردرگم بدست می آید و همه چیز قابل توضیح و تفسیر علمی است. علت العلل مصائب مردم عراق و مردم منطقه حضور نظامی اشغالگران آمریکائی در منطقه است. حزب ما خواهان خروج فوری و بی قید و شرط تجاوزکاران استعمارگر از عراق است و از مبارزه مردم عراق برای رهائی ملی حمایت می کند. حزب ما بر آنست که همه آن منتقدین و تحلیلگران ایرانی و یا غیر ایرانی که لبه تیز حملات خود را از روی آمریکا و قوای اشغالگر و جنایتکار بر می دارند و منطبق بر رهنمود طارق عزیز متوجه رژیم ارتجاعی و مداخله گر جمهوری اسلامی و سوریه می کنند یا نادانند و هنوز فریب تبلیغات جنایتکاران را می خورند و یا عمال دست پرورده آمریکا و دشمنان مردم ایران اند. همه آنها مدافع قوای تجاوزگر و استعمارگرند. همه آنها نافی آنند که ماهیت مبارزه ای که در جهان در گرفته است مبارزه میان ستمگر و ستمکش است. همه آنها از این نظریه ارتجاعی پیروان منصور حکمت که دنیا در حال جنگ میان سناریوی سیاه و سفید، جنگ بین اسلام و آمریکاست، حمایت می کنند. همه آنها حامی محاصره اقتصادی مردم ایران مانند مردم نوار غزه اند، همه آنها حامی تجاوز آمریکا به ایران هستند و خودشان می خواهند در رکاب آمریکا برای "آزادی" ایران قرار بگیرند و برای آمریکا شمشیر بزنند. مردم ایران خود با تکیه بر نیروی خود رژیم بربرمنش سرمایه داری مافیائی جمهوری اسلامی را سرنگون می کنند و در این مبارزه آلت دست امپریالیستها و صهیونیستها نخواهند شد. آنها که نمی فهمند در منطقه چه می گذرد، آنها که نمی فهمند سیاست راهبردی امپریالیستها و در راسشان امپریالیست آمریکا چیست به آنها باید گفت׃

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست

عرض خود میبری و زحمت ما می داری.


حزب کارایران(توفان)

آبان هزار و سیصد و هشتاد ونه خورشیدی

www.toufan.org

toufan@toufan.org