جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

طرحی که هدفمندانه گلوی کارگران و زحمتکشان افغان را می فشارد!



حذف یارانۀ حاملﻫﺎﯼ انرژی و کالاهای مصرفی و خدماتی علاوه بر این که باعث افزایش هزینۀ زندگی مردم به طور مشخص در رابطه با این قبیل کالاها می شود؛ به طور غیر مستقیم به علت افزایش قیمت تمام شدۀ تولیدات صنعتی و کشاورزی تأثیر خود را در افزایش تمام کالاها از جمله هزینه مسکن خواهد گذاشت.

طبق پیش بینیﻫﺎﯼ دستگاه حاکمه به منظور پیشگیری از شورشﻫﺎﯼ اجتماعی ناشی از افزایش سریع و شدید تورم و مشکلات اقتصادی، پرداخت نقدی ماهیانه می تواند مرهمی بر دردهای آنان باشد؛ ولی برای حدود دو میلیون کارگر و زحمتکش افغانی که از لحاظ درآمدی جزء پائین ترین دهکﻫﺎﯼ درآمدی هستند پرداخت نقدی در نظر گرفته نشده است.

پس از اشغال افغانستان توسط نیروهای استعمارگر و امپریالیستی سیل مهاجرین افغانی به ایران آغاز شد. افغانﻫﺎ فاقد حقوق در ایرانند. آنها باید در شرایط غیر انسانی کار کنند. در اردوگاهﻫﺎ بسر برند، کار آنها کار سیاه است. کودکان بی سرپرست افغانی خیابانﻫﺎﯼ شهرهای ایران را پر کردهﺍند و از این وضعیت غیر انسانی رژیم جمهوری اسلامی و سرمایهﺪاران ایرانی برای نیات شوم اقتصادی و سیاسی خویش سود می جویند. کارگران و زحمتکشان مهاجر افغان که بدون برخورداری و حمایت از هیچ قانونی بیش از سی سال در چنگال گرگﻫﺎﯼ سرمایهﺪار رها بودهﺍند و در سخت ترین شرایط کاری در کوره پزخانهﻫﺎ و سنگبریﻫﺎ و کارهای ساختمانی و راه سازی و حفاری چاه و کانال و تخلیۀ فاضلابﻫﺎ و جداسازی زباله و جمع آوری ضایعات پلاستیک و گنداب گاوداریﻫﺎ و مرغداریﻫﺎ و کارهای سنگین کشاورزی مشغول بوده و با بیرحمی تمام، بدون حداقل حقوق و حساب و کتاب و ساعت کار و بیمه، برده وار به کار کشیده شده و استثمار شده و از قبَلِ نیروی کار ارزان آنها، سودهای هنگفتی به جیب زده و صدها نفر آنها در اثر حوادث کار جان باخته و خانوادهﻫﺎﯼ آنها تنها نان آور خود را از دست دادهﺍند و هزاران نفر معلول شدهﺍند. آنها در بدترین شرایط در بیغولهﻫﺎﯼ حاشیۀ شهرها زندگی کرده و فرزندانشان محروم از تحصیل به کار در کوره پزخانهﻫﺎ و کارگاهﻫﺎ و قالی بافیﻫﺎ مشغول شده و در فقر و فلاکت و نبود آموزش و بهداشت و درمان به سر می برند اکنون با فشار مضاعفی بر گلوی نحیفشان توسط حاکمیت اسلامی روبرویند.

طبق آمار رسمی در حال حاضر 850 هزار کارگر افغانی در ایران شاغل هستند که با توجه به کمی دستمزد و ساعات کار بیشتر و نبود بیمه و تعطیلات و مرخصی و تشدید استثمار آنها نسبت به کارگران ایرانی، اگر ارزش افزودۀ ناشی از کار هر کارگر افغانی را در یک ماه برابر با 300 هزار تومان فرض کنیم، ارزش افزودۀ کار کارگران مهاجر افغان برابر با 3 میلیارد و 60 میلیون دلار در سال می شود . این که کارگران و زحمتکشان مهاجر افغان نه تنها باری بر دوش جامعۀ ایران نیستند بلکه منبع ایجاد ثروت و درآمد هم برای جامعه و هم برای سرمایهﺪاران و هم حکومت است واقعیتی است انکار ناپذیر. دولت ایران هر ساله مبلغ نامشخصی بابت حضور 2 میلیون مهاجر افغان از سازمان ملل کمک دریافت می کند بدون این که در این رابطه کوچک ترین خدماتی ارائه دهد. در ضمن سالانه بیش از صد میلیون دلار بابت تعویض یا تمدید اجازۀ اقامت شش ماهه و صدور ویزا از نمایندگیﻫﺎﯼ ایران در افغانستان و مبلغ دریافتی از مهاجرین اخراج شده، درآمد دارد.

این که چرا جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش حقوق انسانی و شهروندی این زحمتکشان نیست، این که چرا نباید قانون کار و بیمهﻫﺎﯼ اجتماعی و خدمات درمانی و بازنشستگی شامل کارگران مهاجر افغانی هم شود، این که چرا نباید پرداخت نقدی طرح هدفمندی شامل این زحمتکشان و پائین ترین دهک درآمدی جامعه هم شود و این که چرا مقامات جمهوری اسلامی با دروغ و نیرنگ و خدعه رسماً و علناً دست به تبلیغات ماکیاولیستی علیۀ مهاجرین افغانی می زند نه در نگرش ناسیونالیستی آنها بلکه در ماهیت طبقاتی آنها نهفته است. این که کارگران و زحمتکشان افغان به عنوان ضعیف ترین حلقه از زنجیرۀ کار و زحمت در ایران مورد تعرض و بی حقوقی و فشار مضاعف قرار گیرند در این حاکمیت مافیائی ضعیف کش پدیدۀ عجیبی نیست. در جامعهﺍﯼ که بیش از هشتاد در صد نیروی کار آن استخدام رسمی نیستند واز چتر حمایتی قانون نیم بند کار برخوردار نیستند و هیچگونه امنیت شغلی ندارند. در جامعهﺍﯼ که کارگران را به خاطر تلاش در جهت تشکیل سندیکای مستقل کارگری به اخراج و زندان و شکنجه محکوم می کنند و اعضاء خانواده و بستگان آنها را مورد تهدید و تعرض قرار داده و فرزندان آنها را گروگان می گیرند، انتظار برخورد انسانی و شرافتمندانه از چنین حاکمیتی دور از ذهن است.

آنچه که عمال سرمایه و دولتمردان علیۀ کارگران افغانی انجام می دهند خوی و سرشت سرمایه است. جنایاتی که دولت سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی علیۀ این کارگران روا می دارد هیچ دست کمی از جنایات نازیﻫﺎ علیۀ بشریت، جنایات سرمایۀ جهانی علیۀ آوارگان فلسطین یا جنایات نژادپرستان رودزیا علیۀ سیاهان ندارد. کارگران افغانی چندین دهه است که توسط سرمایهﺪاران خون آشام ایرانی به سبعانه ترین شکل ممکن استثمار می شوند.مسئلۀ بسیار مهم و اساسی در اینجا وظیفهﺍﯼ است که بر دوش تودهﻫﺎﯼ کثیر کارگر مقیم شهر شیراز و سایر شهرهای اطراف سنگینی می کند. این کارگران هستند که باید بدون هیچ هراسی در حفظ جان هم زنجیران افغانی خویش بکوشند. آنان هستند که باید آوارگی و بی سرپناهی کودکان افغانی را آوارگی و در به دری کودکان خود تلقی کنند. این وظیفۀ انسانی و طبقاتی مفروض کل کارگران ایران است که با صدای رسا و قامت استوار به حمایت از کارگران افعانی برخیزند.در یک کلام این وظیفۀ اخلاقی و وجدانی و انترناسیونالیستی همۀ کارگران و زحمتکشان ایرانی است که از رفقای کارگر و زحمتکش افغانی خود با تمام قوا حمایت کنند و در مبارزه با طبقۀ سرمایهﺪار و حاکمیت مافیائی جمهوری اسلامی در تقویت همبستگی طبقاتی خود بکوشند.