جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۱ شهریور ۵, یکشنبه


قرن بیست و یکم، قرن دروغﮬﺎﻯ بزرگ

 

آنجا که پای منافع به میان می آید، جعل و دروغ، جای حقیقت و راستی را می گیرد و به چنان فجایع جبران ناپذیر و هولناکی می انجامد که گاهی وقتﮬﺎ، عقل بشری از تحلیل و توضیح آن عاجز می ماند.

گر چه سراسر تاریخ جوامع طبقاتی و طبقات حاکم چیزی غیر از دروغ و ریاکاری و جنایت بر اساس آنها نیست ولی، بزرگ ترین دروغﮬﺎﻯ تاریخ موجودیت بشر در قرن بیست و یکم با دروغﮬﺎﻯ "رسمی" پیرامون حوادث تروریستی۱۱سپتامبر۲۰۱۱ واشینگتن و نیویورک آمریکا آغاز گردید و رفته رفته بر دامنه و وسعت آن، چنان افزوده شد که بهانه و مستمسک عوام پسندی برای شروع جنگﮬﺎﻯ امپریالیستی دائمی و مداخلات نظامی گستاخانهﻯ غرب در امور همهﻯ کشورها گردید. دروغﮬﺎ پیرامون حوادث واشینگتن و نیویورک چنان بزرگ بود که جهان امروز را به "رحمت خوانی" بر گوبلز، بزرگ ترین دروغپرداز و شایعه ساز قرن بیستم مجبور ساخت. با این که جوزف گوبلز پس از ختم جنگ جهانی دوم خودکشی کرد ولی، راه و روش او، همواره از سوی پیروان غربیﺍش ادامه یافت و در تمام حوادث خطرناک جهان، از جمله در جنگﮬﺎﻯ شبه جزیرهﻯ کره، ویتنام، در حادثهﻯ خلیج خوکﮬﺎ و به طور کلی در همهﻯ جنگﮬﺎﻯ منطقهﺍﻯ و کودتاهای نظامی، در کار تجزیهﻯ یوگسلاوی، در کشتار میلیونی مردم و ترور رهبران ترقیخواه کشورهای مختلف، مثل پاتریس لومومبا، عمر توریخوس، سالوادور آلنده، موریس بیشاب و بسیاری دیگر از سوی سازمانﮬﺎﻯ امنیتی ــ جاسوسی غرب، به ویژه سازمان سیا و انتلیجنت سرویس و موساد به کار بسته شد.

اگر چه حوادث تروریستی۱۱ سپتامبر۲۰۱۱ واشینگتن و نیویورک به سازمان تروریستی سیا ساختهﻯ "القاعده" نسبت داده شد. ولی صرفنظر از صحت و سقم آن، بسیاری از  کارشناسان و تحلیل گران سیاسی نیز این واقعه را، بدون دخالت و همیاری بخشی از سازمانﮬﺎﻯ پلیسی ــ امنیتی آمریکا غیر ممکن ارزیابی می کنند.

 

 

مطالعات و تحقیقات بعدی هم نشان دادند که عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر۲۰۱۱ طبق برنامه و طرح قبلی به اجرا در آمد. به ویژه این که طی این حوادث نه تنها برجﮬﺎﻯ دوقلوی مرکز "تجارت جهانی" و ساختمان پنتاگون مورد هدف قرار گرفتند، حتی برج شماره ۷ نیز تخریب گردید، که رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی و دولت بوش مانع از انتشار خبر آن شدند و دولت بعدی، دولت باراک اوباما نیز همچنان بر پوشیده ماندن اسرار آن اصرار می ورزد. چنین سیاستی شک بر انگیز است چرا که ادعای تخریب همهﻯ آنها، به خصوص، برج شماره ۷ در اثر برخورد هواپیماهای مسافری، با قوانین فیزیک همخوانی نداشت و این ظن را ایجاد می کند که این برجﮬﺎ در اثر بمبگذاری تخریب شدند و در خوشبینانه ترین حالت، حتی اگر این کار به دست "القاعده"، ساخته و پرداختهﻯ سازمانﮬﺎﻯ جاسوسی غرب هم صورت گرفته باشد، در اصل، به معنی آن است که به دست خود نهادهای پلیسی ــ امنیتی آمریکا به اجرا در آمدند.جالب توجه این که اگرچه دربارهﻯ شمار کشته شدگان این حوادث تروریستی بیش از حد بزرگ نمائی شده ولی، اغلب قربانیان آنها را کارکنان غیر اداری تشکیل می دهد که در میان آنها نیز حتی یک نفر یهودی نسب هم وجود ندارد و خود این، به معنی آن است که همهﻯ عملیات، می تواند با همآهنگی و توافق نهادها و مجامع صهیونیستی صورت گرفته باشد.

دروغ بزرگ دیگر قرن بیست و یکم این بود که بلافاصله بعد از حوادث تروریستی واشینگتن و نیویورک، انگشت اتهام به سوی "القاعده"ﻯ سیا ساخته و رئیس معلومﺍلحال آن، اوسامه بن لادن نشانه رفت. چرا؟ پاسخ سر راست این چرا این است که هدف اشغال افغانستان و تبدیل این کشور به بزرگ ترین پایگاه نظامیان تروریست امپریالیسم جهانی، ناتو بود. زیرا، اختفای ساختگی اوسامه بن لادن ظاهراً از تعقیب سازمان سیا و حضور گستردهﻯ "القاعده" به عنوان یک سازمان مسلح تروریستی وابسته به سازمانﮬﺎﻯ امنیتی ــ جاسوسی امپریالیسم جهانی، به خصوص آمریکا، انگلیس و اسرائیل  در افغانستان، زمینهﻯ مساعدی برای اشغال هدفمند آن ساخته بود. چرا که افغانستان به عنوان یکی از مناطق استراتژیک مهم جهان، واقع در میان کشورهای هند، چین، آسیای مرکزی، روسیه و ایران، مکان بسیار مناسبی برای دست درازیﮬﺎﻯ امپریالیسم به کشورهای اطراف آن به حساب می آید. به همین سبب هم از ده سال پیش، به اشغال نظامی غرب در آمده و اغلب مناقشات و درگیریﮬﺎﻯ منطقهﺍﻯ از آنجا اداره می شود.

 

دروغ بزرگ بعدی قرن بیست و یکم پس از دروغﮬﺎﻯ حوادث تروریستی واشینگتن و نیویورک، افغانستان و القاعده، در رابطه با عراق طراحی و شایع شد. پس از جنگ مشهور به "جنگ خلیج" در سال ۱۹۹۰ و اعمال تحریمﮬﺎﻯ اقتصادی شدید علیهﻯ مردم عراق، که موجب کشته شدن بیش از ۶۰۰ هزار فقط کودک عراقی گردید، دروغپراکنی مقامات و رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی پیرامون وجود "سلاحﮬﺎﻯ کشتار جمعی" در عراق، ابعاد کم سابقهﺍﻯ به خود گرفت.

 

در مقابل فشارهای بی وقفهﻯ امپریالیستﮬﺎﻯ آمریکا و اروپا به عراق، سازمان ملل متحد هیئت بارزسان تسلیحاتی خود را به سرپرستی هانس بلیکس به این کشور فرستاد. با این که نتایج بارزسیﮬﺎ، دروغ پراکنیﮬﺎﻯ بی وقفهﻯ کارگزاران غرب پیرامون وجود سلاحﮬﺎﻯ کشتار جمعی در عراق را ثابت کرد ولی، امپریالیستﮬﺎﻯ مرتجع آمریکا و انگلیس، با سر هم بندی کردن دروغ دیگری، رژیم عراق را به فریب بازرسان متهم کرد و فشارها را تا آنجا ادامه داد که حتی عراق مجبور شد موشکﮬﺎﻯ "ساموت ۲" را که گویا برد آنها ۱۰ کیلومتر بیش از "حد مجاز" بوده، با حضور بارزسان سازمان ملل متحد از بین ببرد. با این وجود، اشتهای دروغپردازان غربی سیر نشد و در ماه مارس سال ۲۰۰۳ عراق، پس یک دوره بمباران دیوانه وار، به اشغال کامل امپریالیستﮬﺎﻯ آمریکا و اروپا در آمد و پس از آن نیز هیچ نوع "سلاح کشتار جمعی" در عراق یافت نشد. نکتهﻯ جالب بسیار قابل تأمل و اغلب، فراموش شده در همین رابطه، این است که دیوید کلی، عضو انگلیسی هئیت بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل بیش از دیگر اعضای هئیت بر دقت بازرسیﮬﺎ و عدم وجود "تسلیحات کشتار جمعی" در عراق اصرار داشت اما وی پس از مدت کوتاهی، قربانی اصرارهای خود شد و او را "خودکشی" کردند. نتایج این دروغ بزرگ نیز چیزی نیست که بتوان کتمان و انکار یا توجیه و تعبیر کرد: کشوری کاملاً ویران، تجزیه شده، آشوب زده، گرفتار هرج و مرج، بدون دولت مقتدر و ارتش قادر به دفاع از حریم کشور، بیش از نیمی از جمعیت آن کشته، مجروح، معلول، آواره و بالاخره، بیکاری و بی خانمانی تودهﺍﻯ... که حتی پس از خروج ظاهری نظامیان اشغالگر و به جا گذاشتن ارتشﮬﺎﻯ مزدور و تروریستﮬﺎﻯ مسلح در سال ۲۰۰۹، هر روز را با انفجارهای تروریستی متعدد و کشتارهای جمعی پشت سر می گذارد. آخرین نمونهﻯ آنها، وقوع ۱۲۴ انفجار تروریستی در روز دوشنبه، ۲ مرداد ماه در شهرهای مختلف عراق بود که چندین صد نفر کشته و مجروح و ویرانیﮬﺎﻯ عظیم در پی داشت.

پس از افشاء و رسوائی این دروغﮬﺎ، غرب امپریالیستی بدون کمترین شرمی، به دروغ پردازیﮬﺎﻯ خود ادامه داد و اخلاف خبیث گوبلز و هیتلر قرن بیستم، موفق شدند سودان، بزرگ ترین کشور آفریقا را به آشوب کشیده، به دو "کشور" سودان شمالی و جنوبی تجزیه نمایند.

 

دروغ پردازی غربیﮬﺎ در حادثهﻯ بمباران و اشغال لیبی شکل به شدت وقیحانهﺍﻯ به خود گرفت. در سال ۲۰۱۱، بدون این که هیچگونه حرکت اعتراضی در هیچکدام از شهرهای لیبی صورت بگیرد، تروریستﮬﺎﻯ مسلح تحت امر ناتو، ناگهان از شرق کشور به سوی بنغازی به حرکت در آمدند و ماشین تبلیغاتی غرب با دروغ پراکنی و انتشار صحنهﮬﺎﻯ شبیه سازی شده در رسانهﮬﺎﻯ تصویری، رژیم معمر قذافی را به «سرکوب و بمباران اعتراضات مسالمت آمیز مردمی» متهم کردند و در کوتاه ترین مدت با اخذ «مجوز» منطقهﻯ پرواز ممنوع از شورای امنیت سازمان ملل متحد، بلافاصله بمباران این کشور را آغاز و در عرض تقریبا ۶ ماه بیش از ۱۶۰ هزار از مردم آن را کشته، دولتش را ساقط و پیشرفته ترین کشور آفریقا و خاورمیانه را به ویرانه تبدیل کردند.

پس از اشغال لیبی و ترور سبعانه معمر قذافی، در این کشور نیز مثل عراق که هیچ آثاری از سلاحﮬﺎﻯ کشتار جمعی یافت نشد، هیچ نشانهﺍﻯ از "بمباران و سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردمی" گویا توسط رژیم قذافی، به دست نیامد و هیچ کسی هم به خاطر این دروغ پراکنیﮬﺎ و صحنه سازیﮬﺎ به دست نهادهای قضائی بینﺍلمللی سپرده نشده است.

 

امپریالیستﮬﺎﻯ غرب، پیش از آن که از دریدن جنازهﻯ لیبی دست بردارند، دروغﮬﺎ و صحنه سازیﮬﺎﻯ خود در این کشور را، عیناً علیهﻯ سوریه به کار گرفتند. هم اکنون بیش از ۱۷ ماه است که در سوریه می جنگند. نیروگاهﮬﺎﻯ برق، خطوط انتقال نفت و گاز، اماکن مسکونی و دولتی و غیره را منفجر می کنند. به منظور تحریک افکار عمومی، افراد غیرنظامی، بخصوص زنان و کودکان را عمداً در روستاها و شهرهای کوچک و کم جمعیت به فجیع ترین شکل قتل عام می کنند. فجایع روستاها و شهرکﮬﺎﻯ حولا، قصیر، حمص، حماه و بسیاری دیگر نمونهﻯ آشکار شقاوت وصف ناپذیر غرب در سوریه هستند. در این کشور نیز مثل لیبی و بر خلاف افغانستان و عراق، به جای ارتش نظامی، با استفاده از ارتشﮬﺎﻯ خصوصی و تروریستﮬﺎﻯ مزدور، آتش جنگ علیهﻯ مردم و دولت آن را برافروختهﺍند و جنگ خانمانسوز هم چنان ادامه دارد و تاکنون تلفات انسانی و خسارات عظیمی به کشور و مردم سوریه وارد آوردهﺍند.

 

جنگ روانی ــ تبلیغاتی، دروغﮬﺎ و تحریکات پیرامون برنامهﻯ هستهﺍﻯ ایران و ترویج ایران هراسی، بخش لاینفک همان سیاست مبتنی بر دروغ و جعل غرب است که از۱۰ سال پیش شروع شده و اگر پوزهﻯ تروریسم غرب، به ویژه در سوریه به خاک مالیده نشود، ایران، میدان بعدی جنگﮬﺎﻯ استعماری خواهد بود. جنگﮬﺎﻯ مرئی و نامرئی، دروغﮬﺎﻯ بزرگ و جعل اکاذیب در بسیاری از کشورهای جهان با شدت و حدت خارج از تصوری ادامه دارد و تنها به موارد مذکور فوق خلاصه نمی شود. زیرا، کل نظام غیرانسانی سرمایهﺪاری، به ویژه کشورهای امپریالیستی، در ورطهﻯ هلاکتبار بحران ساختاری، خود سخت گرفتار آمده و سران بی سران آن سعی می کنند با جنگ و ایجاد هرج و مرج، بحران اجتماعی ــ اقتصادی "نظام" را به کشورهای حاشیهﺍﻯ صادر کنند. نکتهﻯ آخر این که مردم مناطق اسلامی جهان باید این واقعیت را مورد توجه قرار دهند که کشورهای امپریالیستی برای انتقال بحران به بیرون از خود، در جنگﮬﺎﻯ استعماری قرن بیست و یکم به جای علامت "SS" نازیﮬﺎ، آرم "AA" (آلله آگبار) به بازوی تروریستﮬﺎﻯ مزدور خود بستهﺍ اند.