جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۳ مرداد ۱۲, یکشنبه

اتحادیه کارگری ابزار سرنگونی نظام سرمایه داری نیست
 
حضور آقای منصور اوسانلو در خارج از کشور و همکاری وی با دستگاه خودفروخته و نوکرِ امپریالیسم رضا پهلوی، تحت عنوان "همه با هم"، به بحثهای جدیدی در مورد سیاست راهبردی امپریالیستها در عرصه نفوذ مبارزات کارگران در ایران دامن زده است. روشن است که آنها تلاش می کنند برای نفوذ در جنبش کارگری از هر وسیله ای استفاده کنند. ایرانی های خود فروخته و دشمنان نقابدار مردم ایران نیز موقعیت را مناسب دانسته تا به این بحث دامن زنند که چرا اخاذی از امپریالیستها و جنایتکاران جهانی تحت نام استفاده از "تضادهای دشمنان برای تحقق منافع ملی و طبقاتی" و زیر پوشش عوامفریبانه "سرنگونی رژیم جمهوری فاشیستی جمهوری اسلامی" عمل بسزائی است. پای رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی به این جهت همیشه به میان کشیده می شود، که جای منطق و استدلال را با چماق تکفیر و ایجاد ترس پر کنند.
در مورد اخاذی از امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع سیاه عربستان سعودی و قطر، حزب ما از نخستین  تشکلهائی بوده که آنرا خائنانه دانسته و محکوم کرده است و از این ببعد هم در مغایرت با خواست پاره ای از اپوزیسیون ایران که هنوز هم از دشمنان مردم ایران پول می گیرد، خواهد کرد.
ولی همکاری آقای منصور اسانلو با دشمنان مردم ایران که باید توجیه گر خیانت برای همه دریوزگان سیاسی ایرانی در خارج از کشور باشد، به بحثهای انحرافی دیگری دامن زده است، که آب به آسیاب دشمنان طبقه کارگر می ریزد. آنها سقوط اقای منصور اوسانلو را بهانه ای کرده اند تا بر ضد حزبیت و اهمیت نقش رهبری حزب در جنبش کارگری تبلیغات راه بیاندازند.
حرف این عده چیست؟
کارگران باید در اتحادیه های کارگری جمع شوند و بر ضد نظام سرمایه داری مبارزه کنند و با سیاست انقلابی این نظام را سرنگون کرده و نظام مورد نظر خود را که باید نظامی "سوسیالیستی" باشد مستقر نمایند. کارگران حق دارند در اتحادیه های گوناگون فعال بوده و سازمانهای سیاسی گوناگون ایجاد کرده و برای سرنگونی نظام حاکم مبارزه کرده و حکومتی را مستقر سازند  که یک "حکومت پلورالیستی کارگری" باشد. البته اینکه این حکومت "پلورالیستی کارگری" چه صیغه ایست و در مغازه کدام عطاری یافت می شود سکوت می کنند. بنظر آنها طبقه کارگر به حزب نیاز ندارد و خودش باید خودش را از طریق اتحادیه های کارگری آزاد کند.
این تئوری های ورشکسته و ضد حزبی که محصول تفکرات تروتسکیستی و منشویکی است، البته ماهیتا با سیاستی که آقای منصور اسانلو برای صدمه زدن به جنبش کارگری در پیش گرفته است فرقی ندارد. زیرا این "چپ" ها نیز با بریدن سر طبقه کارگر و کوبیدن مغز وی که تجلی آن در حزبیت و وجود حزب طبقه کارگر است، تمام آن زمین صافی را که برای تهاجم ایدئولوژیک امپریالیسم لازم است فراهم می کنند.
خوب است که در این زمینه بیشتر تعمق کنیم.
این "چپ"ها اساسا درک نمی کنند که اتحادیه کارگری چیست؟ حزب طبقه کارگر کدام است؟ چه تفاوتی میان مبارزه حرفه ای و مبارزه سیاسی وجود دارد؟ وظایف اتحادیه کارگری و وظایف حزب طبقه کارگر کدامند؟
از سالهای 1290 تا 1304 نخستین اتحادیه های کارگری در ایران پا گرفتند. اتحادیه کارگران چاپخانه های تهران در سالهای 1297 پدید آمد. در آن هنگام هنوز "حزب کمونیست ایران" که نخستین کنگره اش در بندر انزلی در سال 1299 برگذار شد تاسیس نشده بود. تاریخ اتحادیه های کارگری و جنبش کارگری مقدمتر از جنبش کمونیستی است. این واقعیت تنها به ایران ربط ندارد در سراسر تاریخ رشد سامان سرمایه داری چنین بوده است. مارکسیسم و کمونیسم قبل از اتحادیه های کارگری بوجود نیآمدند، بلکه بعد از آن و از جمله بر زمینه همین تجارب جنبش کارگری پا گرفتند. این که وظایف اتحادیه کارگری را به صرف تقدم تاریخی آن، به گردن حزب طبقه کارگر بگذاریم و یا برعکس، یک تحریف تاریخی و ضد علمی است.
لنین اتحادیه های کارگری را مکتب آموزش طبقه کارگر می دانست. این نخستین مرحله مبارزه کارگران است که به خاطر منافع حرفه ای خویش که بلاواسطه با آن در تماس هستند، تمایل به همکاری و اتحاد را در خود می بینند. زیرا در این هماهنگی، در این اتحاد، کارگران به نیروی خویش پی برده و می توانند به آگاهی عمومی سیاسی دموکراتیک و مبارزه برای تحقق خواستهای محقانه خویش پی ببرند. کارگران در سه عرصه، عرصه اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک با سرمایه داران مبارزه می کنند. عرصه اقتصادی آغاز این مبارزه است و از نظر تاریخی بسیار زودتر از مبارزه ایدئولوژیک که لازمه اش وجود حزب طبقه کارگر است آغاز می گردد.
اتحادیه کارگری محل تجمع کارگران است که متاسفانه نمی تواند اکثریت قریب به اتفاق چه برسد به همه کارگران را در بر بگیرد، اساس تشکل آنها اعتقادات ایدئولوژیک نیست، ایمان به همکاری برای بهبود شرایط معیشتی خود آنهاست. در اتحادیه کارگری همانقدر می توان کمونیست بود که مذهبی و یا حتی هوادار حکومت وقت بود. اتحادیه کارگری وظیفه اش ساماندهی به ساده  ترین شکل مبارزه کارگری است که جنبه اقتصادی دارد. اتحادیه کارگری ماهیتا محل تجمع همه کارگران به صرف کارگر بودن است. آنها بر اساس منافع صنفی خود بدور هم جمع می شوند و هر چه تعداد این کارگران که آمادگی دارند برای منافع صنفی خود مشترکا مبارزه کنند، بیشتر باشد آن اتحادیه کارگری قدرتمندتر و با نفوذ تر است.
هدف اتحادیه کارگری مبارزه برای کسب قدرت سیاسی و استقرار "سوسیالیسم" و یا "سوسیالیسم کارگری" و یا سوسیالیسم دموکراتیک" و... نیست. کسب قدرت سیاسی وظیفه و کار حزب طبقه کارگر در رهبری مبارزات زحمتکشان است که بر مبنای ایدئولوژیک، سیاسی مشخص و اصول سازمانی لنینی بوجود آمده است و مغز و ستاد فرماندهی طبقه کارگر در همه عرصه ها و از جمله در عرصه مبارزه سندیکائی و یا سایر عرصه های مبارزه صنفی، دموکراتیک و... می باشد. اتحادیه کارگری نه از نظر سازمانی و نه از نظر ایدئولوژیک قادر نیست به رهبر مبارزات سیاسی طبقه کارگر بدل شود. حتی در دوران سوسیالیسم نیز نمی شود همه طبقه کارگر را در اتحادیه های کارگری متشکل ساخت، چه برسد به دوران تسلط ارتجاع سرمایه داری. این است که نیروهای انقلابی و بویژه کمونیستها باید تلاش کنند که از توسعه اتحادیه های مستقل کارگری که مستقل از دولتهای حاکم هستند و دست نشانده این دولتها مانند "شوراهای اسلامی کارگران" در ایران نیستند حمایت کرده، آنها را تقویت کنند. کارگران در این اتحادیه ها برای مطالبات صنفی خود مبارزه می کنند. مخاطب آنها سرمایه داران هستند. کارگران خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار، تعیین حداقل دستمزد، حق بازنشستگی، بیمه های درمانی و اجتماعی، حق اعتصاب و مرخصی با استفاده از دستمزد کامل، حق تشکل، تساوی دستمزد زنان کارگر با مردان کارگر در مقابل کار مساوی، مرخصی در زمان بارداری با استفاده حقوق و... هستند. اتحادیه کارگری تنها برای بهبود شرایط زندگی کارگران مبارزه می کند و نه برای سرنگونی حکومت وقت. اتحادیه کارگری برای آن است که در چارچوب مناسبات حاکم و از جمله در چارچوب مناسبات سرمایه داری حاکم، برای بهبود شرایط زندگی خود یعنی برای بهبود شرایط استثمار و بهره کشی از طبقه کارگر مبارزه کند. اتحادیه کارگری برای سرنگونی نظام سرمایه داری نبوده و نیست. اعتصابات کارگری به عنوان ابزار فشار طبقه کارگر به سرمایه داران برای سرنگونی نظام سرمایه داری نیست، برای وادار کردن سرمایه داران به عقب نشینی و دادن امتیازات بیشتر به طبقه کارگر است. طبقه کارگر در این مبارزه است که انعطاف را یاد گرفته و شیوه عقب نشینی و تعرض در مبارزه را می آموزد.  در این مبارزه است که طبقه کارگر صیقل می یابد و آموزش می بیند. اعتصاب کردن توسط کارگران یعنی در زمانی حساب شده به سازش با طبقه سرمایه دار دست زدن. اعتصاب یعنی انعطاف در مبارزه صنفی و سرانجام به مصالحه و آشتی با سرمایه دار رسیدن. مهم ولی این است که در این بستر، اتحادیه کارگری با سرمایه ای که گذارده و به بسیجی که موفق شده است، تا به چه حد از خواستهای ماهیتا قابل تحقق خود را بدست می آورد. این یک مسئله وابسته به توازن قواست. شکست یا پیروزی در یک مبارزه صنفی را بر این اساس تعیین می کنند. با یک اعتصاب کارگری نمی شود نظام سرمایه داری و یا حتی امپریالیسم را سرنگون کرد. فقط مجانین می توانند چنین تصوری از مبارزه طبقه کارگر داشته و چنین انتظارات غیر واقعی از اهداف و ماهیت اتحادیه های کارگری داشته و آنرا برای مردم تبلیغ کنند. لنین حتی در دوران پیروزی سوسیالیسم در شوروی که دیکتاتوری پرولتاریا در زیر رهبری حزب طبقه کارگر مستقر شده است، چنین انتظاراتی از اتحادیه کارگری نداشت. وی تائید می کرد که:    
"بهیچوجه نباید از اعضاء اتحادیه، پیروی از نظریات سیاسی را خواستار شد؛ در این مورد و نیز در مورد رابطه مذهب، اتحادیه ها باید غیر حزبی باشند. از اعضاء اتحادیه در یک کشور پرولتری باید، تنها درک انضباط رفیقانه و ضرورت اتحاد نیروهای کارگری برای دفاع از مصالح زحمتکشان و کمک به قدرت حاکمه زحمتکشان، یعنی حکومت شوروی را خواستار بود."(در باره نقش و وظایف اتحادیه ها-منتخبات لنین به فارسی جلد دوم قسمت دوم).
عده ای که مخالف حزبیت، مخالف طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا و مخالف برپائی جامعه سوسیالیستی واقعی هستند، از در عقب وارد می شوند و مخالفت خویش را با سوسیالیسم نه صمیمانه، بلکه ریاکارانه و آنهم در زیر نقاب "چپ" به این نحو بیان می کنند، که کارگران به حزب نیازی ندارند. کارگران به رهبری نیازی ندارند، بزعم آنها برای جنگیدن نیازی به ارتش و ستاد فرماندهی نیست، کافی است در عرصه های گوناگونِ کارِ صنفی، اتحادیه های گوناگون بوجود آیند، نظیر اتحادیه: صنف خبازان، اتحادیه صنف کفاشان، نقاشان، اتحادیه صنف رانندگان شرکت واحد، اتحادیه صنف... که از سرمایه داران مستقل بوده و بر ضد آنها و برای برچیدن نظام سرمایه داری بسیج شوند. این اتحادیه ها باید خواستهای خویش را روز به روز افزایش دهند تا منجر به سرنگونی نظام سرمایه داری و سرمایه داران شود. این اتحادیه های متعدد که بیان "پلورالیسم سوسیالیستی" هستند سوسیالیسم را مستقر می کنند!!!؟؟؟. این عده وظایف مبارزه مطالباتی طبقه کارگر را که باید در چارچوب نظام سرمایه داری مبارزه کند، از وی می گیرند و می طلبند که آنها نظام را بر چینند و وظیفه حزب را که هدفش کسب قدرت سیاسی است، به عهده گیرند. این عده در عمل با این سیاست چپروانه هم به اتحادیه های کارگری و هم به حزب طبقه کارگر صدمه می زنند و در خدمت سرمایه داران کاری می کنند که کارگران هیچگاه نتوانند از ابزار مناسب برای بسیج همرنجان و همرزمان خود که در سطوح متفاوت رشد فکری و آمادگی ذهنی هستند برای هدف واحد استفاده کند و در یک جبهه قرار گیرند. روشن است که برای اعتصاب کردن و افزایش دستمزد نیازی به کمونیست شدن نیست.
از همین زاویه برخورد است که این عده همدستی آقای منصور اسانلو را با خانواده ننگین و خود فروخته پهلوی مورد نقد قرار می دهند. به زعم آنها ایراد به آقای اسانلو این است که به عنوان کارگر و "نماینده اتحادیه کارگری" با سرمایه داران ساخته و حال اینکه باید سرمایه داری را سرنگون می کرد. این چپروها در حقیقت همه مفاهیم طبقاتی و علمی اجتماعی را برای نفی مبارزه طبقه کارگر با استفاده از وضعیت بوجود آمده مخدوش می کنند. کنار آمدن با سرمایه داران برای اتحادیه  های کارگری جرم نیست از ماهیت آنها بر می خیزد. اتحادیه کارگری برای کسب امتیاز و وادار کردن سرمایه داران به عقب نشینی حضور دارند و نه برای سرنگونی رژیم سرمایه داری در ایران و یا هر جای دیگر در جهان. گناه آقای منصور اسانلو را "کنار آمدن" و "سازش" با سرمایه داران جلوه دادن و دم از "سازش طبقاتی" زدن، مخلوط کردن وظایف حزب و اتحادیه کارگری و مبارزه در چارچوب یک نظام و یا مبارزه برای سرنگونی یک نظام است. این عده همه عرصه های مبارزه و ضرورت وجودشان را مخدوش می کنند. حتی عرصه ای را نیز نمی گشایند تا مردم برای تحقق مطالبات سیاسی و دموکراتیک خویش احساس کنند که آمدنشان به میدان مفید است. به نظر آنها مبارزه دموکراتیک نیز ارتجاعی است، زیرا در چارچوب مناسبات سرمایه داری انجام می گیرد. آنها فقط یک شعار بلدند. همه چیز در خدمت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری و تنها این شکل مبارزه مجاز است و سایر اشکال مبارزه ضد انقلابی هستند و باید با آن به مبارزه پرداخت و آنها را نفی کرد. چپروی به زهر مهلکی در میان اپوزیسیون ایران بدل شده است که سرانجام آن نیز همدستی با امپریالیسم وصهیونیسم است. کار همه چپروها آخر به دنباله روی از راستها می انجامد. هر کس شعارهای دهان پر کن بدهد که "مولای درزش نرود" تنها بزدلی سیاسی خویش را ثابت نمی کند، فقر ایدئولوژیک و سیاسی و بیعملی خویش را در عرصه مبارزه به نمایش می گذارد. کسانی که خیانت ملی آقای منصور اسانلو را وسیله ای کرده اند تا نظریات تروتسکیستی و ضد کارگری خویش را علم کنند و بر ضد حزبیت لشگر کشی نمایند، دشمنان طبقه کارگر هستند، حتی اگر یک کامیون الفاظ کمونیستی و کارگری و انقلابی با خود بیدک بکشند.  
البته حزب طبقه کارگر باید بتواند از طریق فعالان کارگری کمونیست خود در بستر مبارزه کارگری تسمه های ارتباطی خویش را با توده کارگران برقرار کرده و سیاست اتحادیه ایِ حزب را از طریق کار اقناعی و فداکارانه و با هشیاری به میان کارگران برده و در میان آنها کسب اعتبار نموده و توانائی بسیج و سازماندهی آنها را به کف آورد. طبیعتا در شرایط بحرانی و تشدید نزاع طبقاتی که جنبش عمومی مردم اوج می گیرد، اتحادیه کارگری نیز که بخش مهمی از مردم است نمی تواند از این نوسانات بی تاثیر بماند و هماهنگ با این مبارزات واکنش نشان می دهد و به عرصه سیاسی مبارزه کشیده می شود، ولی حتی در این حالت نیز وظیفه اتحادیه های کارگری کسب قدرت سیاسی نیست. جلب توده کارگران به تحولات انقلابی از طریق بسیج آنها و توده مردم و کسب رهبری آنها توسط حزب طبقه کارگر تنها راهی است که می تواند کسب قدرت سیاسی را در دستور کار حزب در اوضاع بحرانی و جوشش مردمی و اعتلاء جنبش قرار دهد. این وظیفه حزب کمونیست در دوران بحرانهای اجتماعی است و هر حزب انقلابی باید خود را برای چنین شرایطی همیشه آماده نگاهدارد.  حزب طبقه کارگر نباید این احتمالات را که با نمونه آن ما در انقلاب بهمن 57 روبرو بودیم، نادیده بگیرد و به آن بی توجه بماند. در این مواقع ما با اعتصابات سیاسی نیز روبرو می شویم که بازهم موجب تغییر ماهیت اتحادیه های کارگری به حزب و سازمانی برای کسب و حفظ قدرت سیاسی نخواهند بود.  
 
بر گرفته از توفان شماره   173 مرداد ماه 1393 اوت سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی