جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

ارتش "داعش" و نقش وی در طرح های راهبردی امپریالیستی
 
پس از حمله داعش به عراق سر و صدای زیادی بر پا شد و نظر مردم جهان را به سوی خود جلب کرد. عمال امپریالیست و صهیونیست راه افتاده اند تا ارتش داعش را به عنوان "خطر اسلام" و تهدید "اسلام سیاسی" معرفی کنند.  سربازان این ارتش همان مزدورانی هستند که در افغانستان، لیبی، عراق، سوریه و... تحت عنوانهای دیگر در همدستی با امپریالیسم می جنگیدند  و امروز نام داعش را برای خویش برگزیده اند. روزی از آنها به عنوان اپوزیسیون لیبی، روز دیگر به عنوان اپوزیسیون سوریه و حال به عنوان اپوزیسیون عراق نام برده می شود.
داعش همان مزدورانی هستند که تحت نام اسلام و یا با تعصبات مذهبی اسلامی همراه با تحریکات و هدایت امپریالیستها فعالیت می کردند و می کنند. هزینه های گزاف این عده را دول عربستان سعودی و قطر می پردازند. آنها مورد حمایت مستقیم امپریالیستهای آمریکا و اروپا هستند و ناتو از طریق ترکیه به آنها یاری می رساند. بسیاری از آنها در اردوگاههای آمریکائی در ترکیه و اردن تعلیمات نظامی دیده اند. رهبرانی از آنها آلمانی هائی هستند که ریش گذارده و بیکباره اسلام آورده و مانند لارنس عرب سر وکله شان در سوریه پیدا شده است. تعداد این آلمانی ها به ادعای سازمانهای امنیتی آلمان حدود 400 نفر است که از آلمان به سوریه در حال گشت و گذار بوده اند و مقامات امنیتی آلمان می دانند آنها چه کسانی هستند، ولی آنها را به عنوان تروریست و خطر بالقوه برای امنیت عمومی دستگیر نمی کنند، زیرا به وجود آنها تا کنون نیاز داشته و لذا "حریم افراد قابل احترام" است. تعداد این تروریستها از سایر ممالک اروپائی به بیش از دو هزار نفر می رسد. این تروریستهای اروپائی، تروریستهای "خوب" محسوب می شوند. اعضاء ارتش داعش دستمزد می گیرند، و مانند همه ارتشهای در حال جنگ از پوشش تدارکاتی مطمئنی برخوردارند، پوشاک آنها و تمام تجهیزات آنها که شامل مواد غذائی، اسلحه های مدرن، صدها وسایل نقلیه، دارو، مخارج ایاب و ذهاب می شود، از طریق کشور اردن و بویژه ترکیه تهیه می گردد. مجروحان آنها به ترکیه برده می شوند و تحت درمان قرار می گیرند. تیمهای پزشکیِ با تجربه همراه آنها مسافرت می کنند. تجهیزات آنها بسیار مدرن است و کاربرد آنها به آموزش نیاز دارد. صدها وسیله نقلیه آنها از گمرک های ترکیه عبور کرده و بدون نمره دولتی تحت نظر نظامیان و مقامات امنیتی ترکیه به سوریه وارد می شود. در اختیار آنها انواع و اقسام وسایل ارتباطی را قرار داده اند. سازمانهای امنیتی در سراسر جهان این ولگردان و بیکاره های مزدور را که تنها از راه عملیات تروریستی سد جوع می کنند و تروریسم به منبع درآمد و حق حیات آنها بدل شده است را، جلب و جمع آوری نموده و آنها را در جبهه هائی به کار می گیرند که در متن سیاست راهبردی امپریالیستها در منطقه کاربرد داشته باشد. حتی این "مسلمانان دو آتشه" از طریق "جهاد نکاح" از تمتع جنسی برخوردارند که شامل بهره گیری از زنان شوهرداری می شود که خود را در راه اسلام "قربانی" کرده و در اختیار این مجاهدان "اسلامی" به ترتیب صف قرار می دهند. فتواهای لازم از جانب "بزرگان دین" صادر شده و اصل زنا در خدمت اسلام مجاز شناخته شده است. در سپاه داعش همه نوع مفاسد اجتماعی گرد آمده و اسلحه بدست گرفته اند. آنان مشتی نابینایان بی ریشه و مخبطان مزدوری هستند که  به دقت از طریق نوع سازماندهی و اهرم نیازمندیهای شخصی و وابستگی های مالی به طور مستقیم هدایت شده و در عرصه سیاست بکار گرفته می شوند و تا موقعی که برای امپریالیستها مفیدند تروریست نبوده نیروهای "اپوزیسیون" هستند.
امپریالیست آمریکا می خواست مرزهای ممالک خاورمیانه را بر هم زند و خاور میانه بزرگ ایجاد کند. در ترکیب این خاور میانه بزرگ سوریه، فلسطین، لبنان و ایران موی دماغ محسوب می شوند، پس باید با شعار "نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران" به میدان آمد که منظور در واقع همان "نه غزه، نه سوریه، نه لبنان، بعدش نوبت ایران" است. آمریکا تئوری "مبارزه با دو قطب ارتجاعی" را مطرح ساخت تا در عرصه روانی متحدان بالقوه خود را پیدا کند. سپاه داعش در ایران در زیر نقاب "کمونیست کارگری" و یا "ملی گرای ضد عرب و آریا مهری" این شعار را رواج داد و پاره ای افراد ناآگاه نیز که جانشان از دست رژیم جمهوری اسلامی به لب رسیده است، بدون تعمق آنرا تکرار کردند و می کنند. شما موضعگیری این سپاه داعش نوعی را در مورد آدمکشی اسرائیل در نوار غزه می بینید که به مردم توصیه می کنند که در این مبارزه دخالت نکرده و گوشت دم توپ نشده چون این مبارزه به آنها مربوط نیست. خوب است در خانه بمانند و اجازه دهند اسرائیل به هر جنایتی دست بزند. سپاه داعش چهره های کریه گوناگون دارد.
امروز سپاه داعش که در سوریه در اثر مقاومت مردم شکست خورده، راهی عراق شده است. در نتیجه زد وبند با کردهای مسعود بارزانی و جاسوسان آمریکا در عراق و حمایت مستقیم آمریکا، آنها به ذخایر بانکی و انبارهای اسلحه دولت عراق که احتمالا قبلا از جانب آمریکائی ها و پولهای عربستان سعودی به این مناسبت پر شده بودند، بدون کوچکترین مقاومت دست پیدا کرده اند، تا افکار عمومی از خودش نپرسد که این ارتش مزدور چگونه این همه پول و اسلحه در اختیار دارد. امپریالیسم و صهیونیسم که از برملا شدن دامنه جنایات داعش در تنگنا افتاده اند و دستان خونینشان در این عرصه، در اثر شکست در سوریه رو شده است، می خواهند به طور غیر مستقیم از داعش به عنوان یک "نیروی معترض مردمی و اپوزیسیون مورد ستم شیعه" حمایت کنند. آنها جار می زنند که گویا مشکلات عراق ناشی از جنگ شیعه و سنی و اکراد است. در پشت کوهی از این نوع تبلیغات گمراه کننده، بتدریج امر تجاوز به عراق و اشغال آن توسط امپریالیست آمریکا به صورت جنبی در آمده و به افکار عمومی القاء می شود که حضور آمریکا درعراق برای "نجات بشریت" مفید و لازم است. به این ترتیب دیگر امپریالیست آمریکا دشمن مردم عراق نیست، بلکه رژیم مالکی که وی را آمریکائی ها بر سر کار آورده اند و اکنون از خط خارج شده، عامل مشکلات عراق به حساب می آید. آمریکائی ها و سایر امپریالیستها در تلاشند تا با ایجاد فاجعه انسانی به دست سپاه آمریکائی داعش به مقاصد خود جامه عمل بپوشانند. کشتار سازمان داده شده مسیحیان و ایزدی ها توسط سپاه داعش، بهانه های مناسبی برای ارسال اسلحه به کردهای بارزانی به خاطر ایجاد کردستان مستقل و اسرائیل دوم در همسایگی ایران و تحقق سیاست راهبردی امپریالیسم در منطقه است. همه این دسیسه ها به بهانه ممانعت از کشتار قومی صورت می گیرد تا نسل کشی بعدی تدارک دیده شود. با این تبلیغات و نابودی مردم عراق که بخشی از این سیاست است، تلاش می شود برای تجزیه عراق توجیهات مناسب پیدا شود وامپریالیستهای تجاوزگر، به مثابه ناجیان بشریت به میدان آیند و چندین مستعمره جدید در منطقه ایجاد کرده و آنها را به زیر نفوذ خویش بگیرند. کردهای بارزانی که به تجاوز داعش با رضایت می نگریستند و آنرا امری مربوط به خود ندانسته، بلکه نزاع اعراب با یکدیگر جا می زدند و در همدستی با سپاه داعش به اشغال و توسعه مناطق نفوذ خود برای اعلام کردستان مستقل دست زدند، بیکباره به عنوان منطقه امن در عراق که به همه اعراب نیز پناهندگی می دهد و برای این اقدامات انسانی عرب دوستانه به اسلحه و پول آمریکا-اروپائی نیاز دارد، به میدان آمدند. ولی اوباما در رابطه با نقش سیاست راهبردی آمریکا در منطقه در گفت‌وگو با روزنامه "نیویورک‌تایمز" تا حدودی تحقق فوری این آرزوی شتابزده مسعود بارزانی را متوقف کرده بیان نمود که دولتش برای توقف پیشروی های شبه‌ نظامیان "دولت اسلامی" در عراق هم به دنبال حفظ منافع راهبردی خود در منطقه است و هم تلاش می کند مانع از وقوع یک نسل‌کشی احتمالی در عراق شود.(تکیه از توفان).
آقای اوباما در نطق رادیویی هفتگی‌اش گفت که: "اسلام‌گرایان تندرو زنان را به بردگی می‌گیرند و اقلیت ایزدیان عراق را تهدید به نابودی کرده‌اند. وی افزود که حملات هوایی آمریکا می‌تواند به شکستن محاصره آوارگان ایزدی که در کوه‌ها گرفتار شده‌اند، کمک کند". وی با این بیانات روشن کرد که هدفش نابودی نهائی ارتش داعش نیست، بلکه سمت دهی و تصحیحاتی در محاسبات نظامی و سرعت  پیشروی های آنهاست. سپاه داعش باید به ساز اوباما برقصد و با این نیت با آرامش بر پیشروی هایش از حلب به بغداد نظاره می کند.
امپریالیستها در تناقض با یکدیگر در پی تسلیح کردستان عراق به سلاحهای مدرن هستند تا دولت مستقلی در همدستی با اسرائیل بر ضد خلقهای منطقه ایجاد کنند. آنها به کردستانی تا دندان مسلح به عنوان عامل فشار در منطقه و یکی از اهرمهای مانور و اعمال نفوذ خود نیاز دارند. کردستان مستقل در خدمت صهیونیسم اسرائیل است، این است که فورا مورد تائید اسرائیل و نوکران ایرانی اش در میان اپوزیسیون ایران قرار گرفت. یکی از وظایف سپاه داعش تجزیه عراق، سرنگونی رژیم سوریه و روی کار آوردن افراد حرف شنوی جدید در راس دولت عراق و قطع نفوذ ایران در عراق و خوشخدمتی به عربستان سعودی است. آشوب در عراق به نفع امپریالیسم برای حضور در منطقه و غارت بی حساب نفت منطقه است. اکنون آمریکا به عنوان ناجی و نه متجاوز در درگیریهای عراق شرکت می کند و پای امپریالیستهای اروپائی را نیز به میدان کشیده است. سپاه داعش پیچ و مهره ای است که آمریکا آنرا مطابق میل خود شل و سفت می کند. برای توجیه تجهیز کردها برای تدارک جنگ داخلی و تجزیه طلبانه، به کشتار مسیحیان و ایزدی ها مشغول است و برای نفوذ در دولت عراق و تقویت نقش خویش در میان سنیان، سپاه داعش را به طرف بغداد کیش می دهد و به وی می گوید که وظیفه و نقش وی در مورد کردستان خاتمه یافته و باید پرده های دیگری را بازی کند. چند عدد نیشگون از داعش می گیرد تا دوباره سر به راه شود و راهی بغداد گشته در پشت دیوارهای بغداد باقی بماند تا سناریوی جدید آمریکا پیاده شود. مفسران آلمانی بیکباره مدعی هستند که دول عربستان سعودی و قطر به داعش کمک مالی نمی کنند، بلکه گویا افراد ثروتمندی در دنیای عرب و از جمله در قطر و عربستان سعودی حضور دارند که از جیب مبارکشان این کمکهای شخصی را می نمایند و این ربطی به دولتهای رسمی ندارد. آنها اضافه می کنند که حتی مدارکی نیز در این زمینه برای اثبات وجود ندارد. بیکباره لحن دولت آلمان در مورد داعش عوض شده است و این نشانه فشار عربستان سعودی و تضادهای درونی حکومت آلمان است. شورای امنیت سازمان ملل برای نجات عربستان سعودی، ترکیه و قطر از زیر فشار انتقاد افکار عمومی، چند نفر حامیان مالی ارتش داعش را در فهرست عناصر نامطلوب قرار داد که گویا باید حسابهای بانکی آنها بسته شود. در حالیکه واقعیت این است که این عده تروریست هستند و باید دستگیر شده و در دادگاه صالح جهانی محاکمه گردند. این شگرد جدید که همه کاسه کوزه ها را بر سر چند تا آدم می شکند که قبلا حسابهای بانکی خود را با اطلاع قبلی خالی کرده اند، آب تطهیر به روی امپریالیسم، صهیونیسم، عربستان سعودی، قطر و ترکیه می ریزد. سپاه داعش از دیروز بوجود نیآمده است. دو سال است که در سوریه با یاری امپریالیستها بر ضد دولت مستقل و سکولار سوریه مرتکب جنایت می شود.
آمریکا به سپاه داعش نیاز دارد و این سپاه را نگاه می دارد. صدها نفر از این سپاه، از تروریستهائی هستند که در چچن بر ضد روسیه جنگیده و از طریق گرجستان و بویژه ترکیه در اردوگاههای ویژه، سالهاست آموزش نظامی دیده و نگهداری و پروار شده اند. در این سپاه از تاجیکها، داغستانی ها، ترکمنها، قرقیزها، ازبکها گرفته تا مصری ها، سودانی ها و... حضور دارند که در همه جبهه ها در خدمت منافع امپریالیسم جنگیده اند. بخشی از این سپاه از تروریستهای قفقاز و آسیای میانه اند و چه نیروئی بهتر از این افراد تا از تجربه نظامی آنها در شرق و جنوب روسیه برای ضربه زدن به روسیه ی علیل استفاده شود. تقویت سپاه داعش فقط برای تجزیه کشورهای منطقه خاور میانه و ایران نیست، باید نقش آن را در متن سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا برای نفوذ در روسیه، تجزیه امپریالیست ضربه خورده، ولی نمرده روسیه دید. پیروزی بر انبار ذخایر غنی روسیه، تهدیدی مستقیم برای مناطق شمال غربی چین محسوب می شود و این است که سپاه داعش به یک عامل مهم در تحولات منطقه بدل می گردد و خواهد گشت. البته بسیاری از ممالک عربی و ایران و احتمالا ترکیه با نقش دودوزه، مخرب و خطرناکی که بازی می کند، مخالف تجزیه عراق هستند. و از این گذشته حساب امپریالیستها نیز در تحقق سیاست خویش چه در مورد غزه، لبنان، سوریه و ایران با شکست روبرو گردیده است. مقاومت خلقهای منطقه سد راهی برای آرزوی پیشبرد بدون اصطکاک این سیاست شده است. هیلاری کلینتون، وزیرخارجه سابق آمریکا در خاطراتی که منتشر کرده است سیاه روی سفید می آورد: داعش را خودمان ساختیم، وزیرخارجه سابق آمریکا در کتابش با عنوان “گزینه‌های دشوار” اعتراف کرده است که داعش در واقع ساخته دست آمریکا و با هدف تجزیه خاورمیانه است.
روزنامه الاهرام نوشته است، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود که اخیرا در آمریکا چاپ شد، نوشته است: ما وارد جنگ عراق،‌ لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود، اما ناگهان انقلاب مصر در ۳۰ ژوئن رخ داد و همه چیز ظرف ۷۲ ساعت تغییر کرد.
وی در ادامه آورده است: من به ۱۱۲ کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تاسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی(داعش) در روز ۵ / ۷ / ۲۰۱۳ اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم.
... ما ترجیح دادیم برگردیم. حمایت و پشتیبانی مردم مصر از ارتش بیشتر شده بود. ... اگر علیه مصر متوسل به قدرت می‌شدیم شکست می‌خوردیم و اگر مصر را رها می‌کردیم چیز مهمی را از دست می‌دادیم. مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم تا از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل درآورده و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم. کویت اولین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان مد نظر ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملا تقسیم می‌شد و به صورت کامل آن را تحت کنترل در می‌آوردیم. ما منابع نفت و گذرگاه‌های آبی را تحت تصرف خود درمی‌آوردیم. اگر برخی از اختلافات میان آن‌ها وجود داشت اوضاع تغییر می‌کرد".
به این ترتیب سپاه داعش جزئی از اهرمهای تحقق سیاست راهبردی آمریکا در منطقه و روسیه است. در اینجا "اسلام سیاسی" در همدستی و تحت هدایت امپریالیست آمریکا عمل می کند. ماهیت تروریستهای "خوب" بخوبی روشن می شود. و مرز میان ایرانی های اپوزیسیون که خودشان را فروخته اند و در ارتش مبارزه با "دو قطب ارتجاع" به رهبری منصور حکمت صف بسته و اسلحه بدست گرفته اند، بیشتر نمایان می شود. پوسیدگی تئوری های اسرائیلی منصور حکمت و تشکیل سپاه داعش ایرانی با چهره بزک کرده مدرن و عریان، در واقعیت میدان همدستی و هماهنگی "اسلام سیاسی" و "میلیتاریسم آمریکا" و نه در تقابل و تعارض ادعائی این دو پدیده، رنگ می بازد. باید همین امروز صف اپوزیسیون انقلابی ایران را تصفیه کرد. فردا خیلی دیر است.
 
بر گرفته از توفان شماره   174 شهریور ماه 1393 سپتامبر سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
 
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
 وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
امپریالیسم ریاکار خود را به کوچه علی چپ می زند
 
اقدامات وحشیانه ای که گروه تروریستی موسوم به داعش(دولت اسلامی عراق و شامات) انجام می دهد تازگی ندارد. این گروه تروریستی با نامهای دیگر قریب دو سال در سوریه به جنایات مشغول بود و شهرهای زیادی را در آن کشور با خاک یکسان کرد. جنایات بربرمنشانه ای که امپریالیستها بیکباره از آن نام می برند، مدتهاست که برای افکار عمومی روشن شده است. هر خواننده کاوشگر می توانست و می تواند به گزارش انسانهای با وجدانی که بر ضد این جنایتکاران اسناد و مدارک تهیه کرده و آنرا در شبکه مجازی در اختیار مردم قرار می دادند دست پیدا کند. سربریدن ها، بازجوئی های یک دقیقه ای با این پرسش که سنی هستی و یا شیعه، رگبارهای بی هدف، ورود به منازل و قتل عام ساکنان آن، تیربارانها، شکنجه دادنها، رژه های نظامی، قطع دست و تجاوز به زنان و کشتار کودکان، استفاده از گاز سمی بر ضد مردم غیر نظامی که به یاری تبلیغات امپریالیسم و سازمان ملل بر آن سرپوش گذارده شد و تلاش گردید استفاده از آنرا به گردن بشار اسد بگذارند، همه و همه به صورت مستند در شبکه مجازی وجود دارد. سالها از سراسر جهان و ممالک اروپائی از جمله آلمان، فرانسه، انگلستان تروریستهای آموزش یافته به سوریه سفر کرده و برای سربازگیری بازمی گشتند و حتی به اعتراف سازمانهای امنیتی این کشور این افراد بسیار فعال بوده و از رفت و آمد آنها که تروریستهای مخوفی بودند، چون در خدمت منافع آنها بود، جلوگیری نمی کردند. مدتها بود که رسانه های گروهی امپریالیستی اعتراف می کردند که این گروه مورد حمایت مالی دولت رسمی عربستان سعودی و دولت رسمی قطر و دولت رسمی ترکیه است. این عده به یاری سازمانهای جاسوسی غرب جمع آوری شده و با ساز و برگ کامل از طریق کشور ترکیه با اطلاع دولت رسمی ترکیه و همه متحدان ناتو از مرز سوریه به طور غیر قانونی عبور کرده و به جنایت علیه بشریت دست می زنند. امپریالیستهای آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان در حمایت از این تروریستها، موشکهای پاتریوت از جانب ناتو را به ترکیه ارسال کرده و ناوهای دریائی جاسوسی خویش را به کرانه های لبنان و سوریه اعزام کردند. سیل اسلحه به دست همه این تروریستها که از آنها بنام اپوزیسیون سوریه نام برده می شد، بدون مانعی می رسید. روشن است که این سلاحها از کره ماه به زمین نمی افتاد و از خاک ترکیه با کامیونهای نظامی حمل می شد. روشن است که این سلاحها را نمی شود و نمی شد از دکانهای عطاری سر چهارراه خرید، بلکه باید کارخانه های اسلحه سازی آنرا تولید کرده و در اختیار تروریستها قرار دهند و...
تظاهر به نادانی و خود را به کوچه علی چپ زدن، ناشی از ریاکاری امپریالیستهاست. خلقهای سوریه پس از شکست سختی که به داعش داده اند و برای نجات منطقه قربانی های فراوانی را تحمل کردند، نقطه عطفی در خاور میانه ایجاد کرده اند.
فراموش نکنیم که همه ممالک عربی با فشار عربستان سعودی و امارات متحده عربی و مصرِ مبارک، از حضور نماینده واقعی مردم سوریه در "جامعه عرب" جلو می گرفتند و تروریستها را به عنوان نماینده مردم سوریه جا می زدند.
شکست داعش در سوریه و عدم موفقیتش در عراق موجب شده است که امپریالیستها که می خواستند در عرض دو روز کارها را به مذاق خود فیصله دهند و نشد، حال به فکر رفع و رجوع مسایل بیفتند.
اکنون روشن است که دولت سوریه بر سر کار می ماند و مورد حمایت 90 درصد مردم سوریه است. امپریالیستها از برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک در اردوگاههای پناهندگان سوریه جلو گرفتند. در آلمان، فرانسه و انگلستان اجازه ندادند اتباع سوریه به پای صندوقهای رای روند. این همه ریاکاری از ماهیت وحشی امپریالیستها ناشی می شود. نقاب دموکراسی و بشردوستی آنها دریده می شود.
اخیرا آنها به مانور جدیدی دست زده اند تا آبروی از دست رفته دول عربستان سعودی، قطر، ترکیه و سایر متحدان داعش را بخرند و آنها را از زیر ضربه بدر آورند. به درخواست و با طرح اولیه انگلستان قطعنامه ای علیه تامین مالی گروه داعش و النصر و.. در روز جمعه ۲۴ مرداد 1393 در شورای امنیت طرح شده و به اتفاق آراء به تصویب رسیده است. روشن است که همه دولی که در این جنایات ضد بشری دست داشته اند تروریستی بوده و مسئولان آمر باید در یک دادگاه صالحه جهانی محاکمه شوند. روشن است که در اینجا پای دولتها و نه اشخاص متفرقه در میان بوده و شورای امنیت باید این دول را به خاطر جنایات علیه بشریت محکوم کرده و مورد تحریم اقتصادی قرار دهد. ولی شورای امنیت از این راه روشن که مانع جلوگیری از کمک مالی به تروریستهای جنایتکار می شود، نمی رود و ترجیح می دهد راهی را برود که امکان کمک به داعش را باز گذارده و آب تطهیر به سر امپریالیستها و دول ارتجاعی منطقه بریزد.
روشن است که جلوی افراد را نمی شود گرفت و حتی قابل کنترل نیز نیستند. کمکها به داعش و تروریستها بر اساس منافع راهبردی امپریالیسم کم و زیاد شده ولی قطع نمی شود. ولی شکل نامناسب آن که عواقب حقوقی دارد به کلی تغییر می کند. این نشانه عاقبت اندیشی امپریالیستی است. شورای امنیت تنها 6 نفر را مقصر می شناسد که گویا دنیا را بر هم ریخته و ناوهای جنگی و جاسوسی به دریای مدیترانه اعزام داشته و موشکهای پاتریوت به ترکیه داده و سلاحهای سنگین و سبک از کارخانه های خصوصی خویش به داعش داده اند. این عده عبارتند از: "«ابو محمد العدنانی»، سخنگوی داعش یکی از آن افرادی است در فهرست تحریم شورای امنیت از او اسم برده شده است. «ابو محمد العدنانی» شهروند عراق است و از او به عنوان یکی از بانفوذ ترین «امرای» گروه داعش و نزدیکترین به ابوبکر البغدادی رهبر این گروه یاد می‌شود، همچنین «سعید عارف»، یک افسر الجزایری که به جبهه النصره پیوسته را مورد تحریم قرار داده است. چهار نفر دیگر که در فهرست اسامی تحریم شورای امنیت هستندعبارتند از عبدالمحسن عبدالله ابراهیم الشارخ- تبعه عربستان سعودی و در فهرست افراد تحت تعقیب این کشور که از چهره های اصلی تبلیغ النصره در شبکه مجازی است و نیروهای این گروه در بخش لتکیای سوریه را رهبری می کند. حمید حمد حمید العلی و حجاج بن فهد العجمی که هر دو تبعه کویت می باشند. فعالیت آقای عجمی برای حمایت مالی جنگجویان خارجی(بخوانید تروریستها جهادی) به گفته کارشناسان سازمان ملل متحد شامل دست کم یک کارزار توییتری می شود،عبدالرحمان محمد ظفر دبیدی الجهانی، رهبر شبکه جنگجویان خارجی جبهه النصره. گروه النصره هم شاخه القاعده در سوریه است. این عده اجازه مسافرت نداشته و دارایی آنان توقیف می شود.
آنها که برنامه ریزی کرده بودند هم چهره خود را شستشو دهند و هم به گروه داعش به صورت قبل یاری رسانند، این سناریوی جدید را ساخته اند. حامیان گروه داعش در این فاصله با اطلاع قبلی که از این سناریو داشته اند اموال، پول و سلاح هایی که لازم بوده است را در جریان فتوحاتی که برایشان تدارک دیدند در چند ماه اخیر به دست آورده اند، آنها فعلا با دشواری امکانات مالی و تجهیزات نظامی مواجه نیستند، پشت جبهه آنها نیز محکم است در غیر این صورت این مقدار پیشروی نمی کردند. حسابهای بانکی افرادی را که از آنها نام برده شده است که صحت و سقمش بر کسی روشن نیست حتما قبلا خالی کرده اند. این عده اجازه مسافرت با گذرنامه رسمی ندارد ولی با گذرنامه جعلی همیشه می توانند به همه جا سفر کنند تازه بگذریم که آنها اگر افراد حقیقی باشند نیازی به مسافرت ندارند. ریاکاری امپریالیستها همین بس که از دول عربستان سعودی و قطر، الجزایر و یا هر کشور دیگری که به این افراد تامین داده است درخواست نمی کنند که این جنایتکاران جنگی را به مراجع جهانی تحویل دهند. چنین درخواستی روی میز وزارت امور خارجه هیچ کشوری نیست. می بینید که همه این بازی ها ساختگی است. برای بازگرداندن آبروی امپریالیستها و متحدان آنهاست که در این جنایات ضد بشری دست داشته اند و همچنین ادامه کمکهای مالی به داعش و تروریستها تا تنها در متن سیاست راهبردی امپریالیسم آمریکا عمل کنند. جالب است که کمکهای به کردستان عراق را که دولت عراق نیست و فقط در منطقه کردستان نشسته است مبارزه با داعش جا می زنند در حالیکه این کمکها باید مستقیما به دولت "قانونی" بغداد داده می شد و نه به بارزانی تا پرچم تجزیه به یاری امپریالیستها بلند کند و اسرائیل دوم در منطقه ایجاد نماید.
می بینید که منطقه آبستن حوادث جدیدی است. کمونیستها باید با هرگونه آشوب و خرابکاری در منطقه، با هرگونه نقض حاکمیت ملی کشورها و نقض تمامیت ارضی آنها به مقابله برخیزند.
 
 
بر گرفته از توفان شماره   174 شهریور ماه 1393 سپتامبر سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
 
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
 وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
 
فلسطین در برابر اسرائیل
یا
دفاع از استقلال و حق حاکمیت ملی در برابر تجاوزگری
فراموش نکنیم
که تنها  آن اصولی کهنه شده اند که ضامن تداوم تکامل جوامع بشری بسوی آینده ای به سود توده های زحمتکش و عموم مردم نیستند.
به عبارتی دیگر پایداری و حفاظت اصول اساسی همواره بر هر تصمیم سیاسی روز سایه خود را به نحوی از انحاء می افکند.
یکی از این اصول اساسی که حفظ روابط سالم و صلح آمیز بین خلق ها و حتی دولت های جهان ما ـ صرف نظر از سامان اقتصادی- سیاسی و اجتماعی آنان ـ است، حق حاکمیت ملی و دفاع از استقلال کشورهاست. بحث مفصل آن را به آینده محول می سازیم. این پرنسیپ که درواقع در ماهیت خود بورژوايی است و علی القاعده بورژوازی می بایستی پرچم آن را به دست گیرد، در این اواخر با ظهور امپریالیسم متوحش، لیبرالیسم و سیاست های جنگ طلبانه و سلطه گرایانه امپریالیسم آمریکا با همدستی امپریالیسم اروپا، با مرور زمان به زیر پا گذاشته شده است. آنطور که به نظر می رسد تنها بخشی از بورژوازی ایران و حتی بخشی از جنبش «کمونیستی» و در واقع کمونیست های اصیل و واقعی به آن وفادار مانده اند و مدافع پیگیر و پایدار آنند. در این مورد نیز در بحثی جداگانه و در آینده سخن خواهیم راند.
اما چرا این بحث؟ اخیرا برخی از روشنفکران ایران اطلاعیه ای بر ضد کشتار مردم فلسطین به صورت وسیع پخش کرده اند. ما در اطلاعیه ها و نوشته های مختلف خود ماهیت سودجویانه، اپورتونیستی و نفاق افکنانه این اطلاعیه را توضیح داده ایم. بر له و علیه محتوای این اطلاعیه مقالات و نوشته های گوناگونی انتشار یافته است. واقعیت آن است که جنگ غزه ـ این جنگ معیارساز و در عین حال خانمان براندازـ  به طور روشن صفوف خلق و ضد خلق، صفوف دفاع از اصول اساسی حق ملل در قبال تجاوز و جنایت را در برابر تجاوزات و جنایات یک رژیم نژادپرست فاشیستی با همکاران بین المللی اش مشخص و روشن ساخته است.
در این میان نقش مخرب امپریالیست ها و وابستگان ایرانی آن، این مزدوران  شناخته شده ـ و متاسفانه اکثرا ناشناخته ـ  در تبلیغ و تزریق افکار و تئوری های امپریالیستی و ارتجاعی را می بایستی با دقت در نظر گرفت. لیکن سخن اساسی ما در تخریب آگاهانه ارتجاع بین المللی امپریالیست ها و بویژه صهیونیستها در صفوف خلق و بویژه کمونیست ها نیست. هشیاری و همواره در تعقیب جریانات روز بودن، ما را در افشای نقش آگاهانه نفوذ و تخریب صف متحد خلق از سوی ارتجاع و امپریالیسم کمک خواهد کرد.
مشکل اساسی مبارزه مردم و طبقه کارگر در قبال جنگ تبلیغاتی و ایدئولوژیک امپریالیسم، نفوذ در افکار، ایده ها و نظرات مردم و بویژه روشنفکران مترقی و یا "چپ" است از طریق استدلالات و تئوریهای عوامفریبانه، ظاهرپسند ولی بی محتوی.
جالب آن است که مبتکرین ارائه نظرات در دفاع مستقیم و یا غیر مستقیم از اسرائیل و حمله صریحا مستقیم به حماس با استدلالات گوناگون و حتی متضاد- و یا حداقل از مواضع ایدئولوژیک متضاد- وارد عرصه مبارزه گشته اند.
-گروهی ـ به ویژه اطلاعیه اولیه در اول مرداد 1393(دوم اوت ۲۰۱۴) تحت عنوان «به کشتار مردم فلسطین بی درنگ خاتمه دهیم" برآن است که: "جنگ حماس با اسرائیل هیچ چیز نیست جز جنگ قدرت بر منطقه ای که هم اکنون در اختیار دولت اسرائیل است" و نام آن را "هدف ارتجاعی" می نهد.
-برخی دیگر در استقبال از این اطلاعیه اولیه بر آنند که: «مخالفت و مبارزه ی حماس و اسرائیل و با جریان حاکم بر سرمایه داری جهانی به طور کلی مخالفت و مبارزه ای ارتجاعی است» و دلیل آنان نیز آن است که «غایت آمال اخوان المسلمین هیچ نبوده و نیست جز برقراری شکل واپسگرایانه تری از سرمایه داری، سرمایه داری با روبنای استبداد دینی برای تحمیل بی حقوقی بیشتر و استثمار شدیدتر بر طبقه کارگر. خواست حماس در فلسطین نیز چیزی جز این نبوده و نیست».
کسانی نیز از موضع "چپ" و "کمونیست" به استناد ناوارد به لنین و قطعنامه کنگره دوم انترناسیونال سوم در واقع به لنینیسم حمله کرده و برآنند که چون لنین گویا خواهان مبارزه بر علیه روحانیون بوده است و کمونیست ها را در دفاع از مبارزات ضد امپریالیستی خلق ها تنها در حالت هژمونی آنان توصیه کرده است؛ بنابر این دفاع از مبارزه خلق فلسطین تحت رهبری حماس عملی است نادرست.
و اما تکیه گروهی از روشنفکران ـ بویژه بخش بورژوازی آن ـ بر اساس جدایی دین از دولت و سکولاریسم و تکیه بر دموکراسی بورژوازی و تضاد آن با اهداف اسلامی حماس پس از کسب قدرت است. یکی از فعالین سابق جبهه ملی می نویسد: «حماس یک سازمان بنیادگرای اسلامی و خواهان تشکیل یک حکومت اسلامی(خلافت اسلامی) بر اساس قرآن و احکام و موازین شریعت اسلام نه تنها در سراسر فلسطین که در منطقه و جهان است.»
در یک کلام حماس به همان اندازه مرتجع، خیانتکار و خطرناک است که اسرائیل. حتی بیش از آن به قول نویسنده فعال سابق جبهه ملی؛ «... حماس مسلح است و به گونه ای جدی منطقه را به خاک و خون می کشد.»
ما در چندین نوشته کوشش خواهیم کرد که زمینه فکری و تئوریک این گونه انحرافات  را روشن ساخته و خطر نفوذ ایده های ارتجاعی و ضد بشری را در قالب استدلالات و تئوری های عام، نامربوط، عوامفریبانه و حتی ارتجاعی در بین روشن فکران ایران که عموما هواخواه ایران و جهانی صلح آمیز، دموکراتیک و بهتر از کنونی اند، روشن سازیم
فراموش نکنیم که:
معیار درست برای تشخیص دفاع و یا عدم دفاع از مبارزات ملی و آزادی بخش خلق ها معیاری است سیاسی و مشخص و نه ایدئولوژیک و کلی. تمام گروه های متعدد دفاع از صهیونیسم و امپریالیسم(چه آگاهانه و چه ناآگاهانه)، همه آن بخشی که در بالا به آن اشاره کرده ایم، نه از واقعیات بلکه از آرزوها و امیال ایدئولوژیک خویش حرکت می کنند. آن گروه که حماس را بر اساس برنامه و اهداف خود که عمدتا مذهبی است در کنار آن عده که شکل مذهبی حماس را برای رشد سرمایه داری نمی پسندند و بر عکس خواهان شکل غیر مذهبی و دموکراتیک آنند. و هم چنین آنانی که به نام کمونیسم برآنند که کمونیست ها هرگز با غیر خودی همراه نخواهند شد، همه و همه در یک نکته مشترک اند و آن تحمیل نظرات ذهنی، ایدئولوژیک خویش بر دیگران و در یک کلام اراده گرائی در ورای روال واقعیات و شرایط موجود.
حماس بدون تردید سازمانی است با ایدئولوژی ارتجاعی. اما مگر آن نویسنده جبهه ملی سابق و یا آن نویسنده ارجمندی که بیراه های آزمون شده مذاکرات اسرائیل با نیروهای «میانه» فلسطینی را دوباره پیشنهاد می کند و بدون لحظه ای تردید حماس را که منتخب مردم در غزه است به کنار می زند، ضرورتا دارای ایدئولوژی مترقی اند؟ همین گروه ها چنانچه به جای حماس، جبهه ای کمونیستی رهبری مبارزه مردم را در دست داشت بدون تردید با آن به مبارزه برمی خاستند. از نقطه نظر مارکسیستی ـ لنینیستی هیچ ایدئولوژی سوای ایدئولوژی مارکسیستی مترقی نیست. نتیجتا همه طیف های بورژوازی نیز مرتجع اند. اما معیار ما در مبارزه روزانه هرگز ایئولوژیک نیست. ایدئولوژی چنانچه آن را درست به کاراندازیم خط حرکت، استراتژی و چراغ راهنما و دورنمای کار ماست. اما فعالیت ما و کار روزانه از تحلیل مشخص ما از واقعیات عینی برمی خیزد. و در این جاست که نقش و حرکت عوامل و نیروهای اجتماعی و سیاسی تعیین کننده اند. حماس به دلیل اعتقادات مذهبی و دورنمای جامعه ایدآل خویش به شدت ارتجاعی است. اما همین سازمان ارتجاعی در کنار سازمانهای مقاومت دیگر علیه اشغال و تجاوز اسرائیل مبارزه می کند. نقش حماس در دفاع از استقلال فلسطین مثبت و مترقی است. آمال ایدئولوژیک حماس امری است نهفته و مربوط به اهداف آینده آنان. هر حرکت و تکامل در جامعه از واقعیات  شروع می شوند و نه از ایدئولوژی، اهداف و یا تئوری های درست ما. حماس توانسته با تکیه بر آمال مردم فلسطین در زمان سازشکاری نیروهای غیر مذهبی که به زیر قرار داد تسلیم طلبانه "اسلو" صحه گذاردند، رهبری مبارزات فلسطین و بویژه مردم فلسطین را به دست آورد. این امر برای دیگران و همه منتقدین به حماس و منجمله ما، امری است ناگوار و لیکن واقعیتی غیر قابل انکار. چگونگی کسب هژمونی در مبارزه خلق فلسطین علیه اسرائیل و بدست کدام نیرو مساله است جداگانه و کاملا انتزاعی. حال چه باید کرد. طرفداران حذف حماس و مبارزه با آن چه راهی را پیشنهاد می دهند: «باید بر اسرائیل فشار آورد تا با سازمان الفتح برای صلح جهانی، در چهارچوب دو کشور فلسطین و اسرائیل بر سر میز مذاکره بنشینند و به خواسته های به حق فلسطینیان تن دهد.»
همه اینگونه بیراه ها آزمون شده اند. تئوری «مبارزه دو ارتجاع» در عمل یا راه را برای مبارزه با هر دو ـ که عمدتا مبارزه با خلق فلسطین است ـ  می گشاید و یا مبارزه با تجاوز و جنایات اسرائیل را دچار تزلزل، اختلال و تفرقه می سازد.
همه طرفداران حمله اسرائیل به حماس و جداکردن آن از مجموعه مبارزات خلق فلسطین در یک نکته دیگر نیز مشترکند و آن گریز از واقعیات عیان که در برابر همه ماست و استنتاج از آنان. به جای آن توسل به استنتاجات، تئوری ها و مقولات ذهنی و اکثرا ناروشن و قابل بحث و بویژه نامربوط همانند «جریان حاکم بر سرمایه داری جهانی»، «سرمایه داری با روبنای استبداد دینی» و یا «ساختار دموکراتیک» و غیره. چشم گیر است.
از این طریق است که آنان راه حل های آماده شده فکری و ایدئولوژی خود را بر واقعیات و بر مبارزات مردم فلسطین اراده گرایانه تحمیل می کنند. همان راهی که آگاهانه صهیونیسم و امپریالیسم در آن مصرانه فعالیت می کنند. دنیای ما جهانی است واقعی و نه خیالی چه ما بخواهیم و یا نخواهیم در فلسطین حماس وزنه اساسی دارد و اسرائیل در برابر او و خلق فلسطین قرار گرفته است و هرگز برای فلسطین حق حاکمیت قائل نیست و در نهایت قصد تصاحب و حاکمیت بر سرزمین آن ها را دارد. دفاع از حق خلق فلسطین برای کسب استقلال و حاکمیت ملی اساسی ترین حقی است که هیچ کمونیستی، هیچ آزادیخواه و یا دموکراتی نمی تواند آن را آگاهانه زیر پا بگذارد،  عدم دفاع از این اصل با هر استدلال تئوریک و یا ایدئولوژیکی که با این اصل مشخص در ارتباط نیست. خلط مبحث، کوشش در انحراف مبارزات به سود امپریالیسم و ارتجاع جهانی است.
بر گرفته از توفان شماره   174 شهریور ماه 1393 سپتامبر سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
 
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
 وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
 
تغییر ساختار ژنتیکی و فاجعه ای که در انتظار بشریت است
 
برای اولین بار در سال ۱۹۷۳ دانشمندان به امکان تغییر ساختار طبیعی ژن در گونه های بذر پی بردند. آنها به تدریج به این نتیجه رسیدند که می توانند «دی ان آی» (Deoxyribonucleic acid) یک گیاه و یا حیوان و یا یک محصول نباتی... را به ارگانیسم بذور دیگر انتقال دهند. برای مثال در ساختار ژن سیب زمینی با ژن سم عقرب، توت فرنگی با ژن سم موش تغییر ساختاری بوجود می آوردند. بدین ترتیب آگاهانه در میکروارگانیسم های حامل ارث(ژن) که طی هزاران سال تکامل یافته اند، با یاری فن آوری مدرن تغییر بوجود می آورند. در حقیقت این قماری است که سرمایه داری با طبیعت آغاز کرده است که در چارچوب مناسبات سرمایه داری که تنها بر اساس سود حداکثر صورت می گیرد، آینده ای غیر قابل کنترل و خطرناک به بهای سود حداکثر و گردش سرمایه و بی توجه به نیازمندیهای انسان در مقابل بشریت ترسیم می کند.
آنها با استفاده از آخرین روشهایMolecular biology  زیستی شناسی ملکولی می کوشند که محصولات دامی و کشاورزی نظیر غلات، گوشت قرمز، شیر، مرغ، تخم مرغ، میوه ها، سبزی ها ، ... را در آزمایشگاه ها با دستکاری در ژن «اصلاح ژنیتیکی» کنند.
قراردادن بخشی از «دی ان آی» یک موجود در ساختمان «دی ان آی» موجودی دیگر سبب جهش ژنی می شود که باعث رشد محصول می گردد. غافل از اینکه می تواند برای سلامت محیط زیست و سلامت انسان مضر باشد. آلودگی ژنتیکی در طبیعت خطر غیر قابل کنترل به شمار می آید.
 
مضرات اصلاح ژنتیکی
 
امروز برای مثال گرده های بذری که ژن آنها تغییر ساختاری یافته اند، از طریق باد، حشرات، بویژه زنبور، پرندگان و یا حتی کامباین و ... بر ارگانیسم سایر غلات، حیوانات، میوه های غیر ژنتیکی و حتی حیات وحش منتقل می شوند و گونه های گیاهان را در معرض خطر نابودی قرارداده و شرایط غیر قابل کنترلی را بوجود می آورند که برای این نسل و نسل های آینده خطرناک و مهلک خواهند بود.
همین امروز ما شاهدیم که در اثر دستکاری ژنتیکی حشرات و جانوران مفید نظیر پروانه، زنبور عسل، کرم خاکی و بسیاری از حشرات مفید دیگر که در زنجیره طبیعت و برای موازنه آن که در طی میلیاردها سال بوجود آمده است، دارای نقش مثبت هستند، بطور فله ای نابود می شوند. زنبور عسل نه تنها به تولید محصول طبیعی غیر قابل جایگزین عسل مبادرت می ورزد، بلکه در گرده افشانی محصولات کشاورزی نیز نقش تعیین کننده دارد. ۹۵ درصد از میوه جهان وابسته به عملکرد زنبور است. در مجموع یک سوم کل محصولات کشاورزی در گرو وجود این پدیده استثنائی است. اما تغییرات ژنتیکی در محصولات کشاورزی باعث سوء تغذیه زنبورها گشته و آنها را به نابودی می کشاند.
طبیعی است که منافع شرکت های تولید کننده محصولات سمی و ژنتیکی ایجاب می کند که افکار عمومی را از علت واقعی مرگ و میر زنبورها دور نگهدارند تا راحت تر به غارت کشاورزان به پردازند.
ژن های آنتی بیوتیکی که در بسیاری از بذرهای اصلاح شده، جهت مقابله با آفا ت بکار رفته اند، با انتقال به بدن انسان این خطر را به دنبال دارند که دیگر آنتی بیوتیک ها بر بدن انسان که دچار بیماری عفونی می شود، بی اثر بماند.
دانشمندانی که روی خوک هائی که محصولات تغییر ژن یافته را خورده اند، ژنهای اصلاح شده را در خون، کبد، لوزالمعده و کلیه آنها یافته اند که این امر هم باعث تغییر در هسته سلولها و در نتیجه یاخته هایشان شده و تغییر رشد را نیز به دنبال داشته است.
محققین بی طرف و مستقل، مصرف درازمدت محصولات اصلاح ژنتیکی شده ی ذرت و سویای مونسانتو Monsant که در مجاورت سموم ضد آفت نظیر «رانداپ»Roundup ( Glyphosat)  قرار دارند را، بدون هیچ تردیدی سرطان زا ارزیابی کرده اند.
ژنهای طبیعی که صدها هزار سال آزمون خود را پس داده و بدن انسان و حیوانات به آنها خو گرفته اند، با دستکاری، سرشتشان تغییر یافته است. امروز تنها بخشی از تاثیرات منفی آنها برای بشریت آشناست. به دیگر سخن «این هنوز از نتایج سحر است». برای مثال اتانولی«etanol» که امروز با بنزین مخلوط می کنند و تحت نام مواد احتراقی بیولوژی به بازار عرضه می نمایند، به طور عمده از ذرت و کلزای ژنتیکی اصلاح شده به دست آمده است. برای نمونه هورمونی که برای افزایش شیر به گاو تزریق می کنند، باعث تولید هورمون شیمیائی بسیار نیرومندی می شود که خطر ابتلای انسان به سرطان را در بر دارد. این هورمون، سرطان بخش پایانی روده بزرگ و پروستات را در مردان تا ۴ برابر افزایش می دهد و در زنان باعث تغییر سلولهای پستان به سولهای سرطانی می شود. بخشی از «دی ان آی» مواد اصلاح ژنتیکی شده در جهاز هاضمه انسان هضم نمی شوند و سامان ایمنی بدن را ضعیف می کنند. محقیقن ثابت کرده اند که برخی از نقایص مادرزادی، کمبود اشتها و کوتاه بودن عمر برخی از افراد از عوارض استفاده از محصولاتی است که ژن آنها دستکاری شده اند. حتی بعضی از دانشمندان ابتلا به بیماری دیابت و آلزایمر را نیز منتج از استفاده از این نوع محصولات می دانند. و بالاخره مطالعات اپیدمیولوژی نشان می دهند که سم های ضد علف هرز نیز سرطان زا و موجب نواقص مادرزادی هستند. به دیگر سخن فن اصلاح ساختاری ژن، بشریت را با آلودگی فاجعه بار محیط زیست، مشکلات تغذیه، بیماری، مشکلات عدیده اقتصادی، کشاورزی و اجتماعی مواجه ساخته و خواهند ساخت. زیرا هدف از این تحقیقات علمی نه پیدایش رهائی برای رفع گرسنگی و اختراع داروهای جدید و کسب دانش نوین است بلکه با انگیزه سود حداکثر و با نیتی بی رویه و خانمانبرانگیز انجام می پذیرد. نتایج و اهدافش از دیده پنهان می گردد.
امروز که بیش از ۴۰ سال از آغاز آزمایشات تغییر ساختار ژنتیکی می گذرد، در کشورهای آمریکا، کانادا، برزیل، آرژانتین، هند و چین محصولات کشاورزی تغییر ساختار ژن داده شده تولید می شوند. بسیاری دیگر از کشورها از جمله ایران نیز در این راه گام گذارده اند. تنها بین سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۹۶ مساحت زمینهای زیر کشت محصولات ژنتیکی از ۱۷ هزار به یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع افزایش یافت. که این رقم تقریبا ۱۰٪ کل زمینهای مزروعی جهان را دربرمی گرد.
 
فاجعه آفرینان
 
در سال ۱۹۹۵ شرکت چند ملیتی و انحصاری مونسانتو MONSANTO آمریکایی که امروز در میان ده شرکت عظیم همزاد خود بزرگترین به شمار می آید، یک دانه سویای تغییر ژن یافته مقاوم در برابر علف هرز را تولید کرد.
این شرکت که در سال ۱۹۰۱ تاسیس شده است، اوایل به تولید فراورده های شیمیایی اشتغال داشت. لازم به یادآوری است که این شرکت تولید کننده پودر شیمیایی و سمی «عامل نارنجی»AGENT ORANGE بود که امپریالیسم آمریکا در ویتنام علیه خلق مبارز این کشور و علیه خلق قهرمان کامبوج به کار گرفت و از آن به عنوان بمبهای ناپالم نام می بردند. تمام مزارع ویتنام و کامبوج سمی شدند و صدها هزار نفر بویزه در کامبوج در اثر این جنایت از گرسنگی و بی غذائی درگذشتند. طبیعی است که در دوران سرمایه داری انحصاری ابر شرکت «مونسانتو» می کوشد که تولید محصولات تغییر ژن یافته بویژه گونه های بذر، کودها و سموم ضد آفت و ضد علف هرز را در انحصار خود درآورد. ۲۷٪ از کل تولید بذور اصلاح ژن شده و سموم ضد آفت درانحصار شرکت «مونسانتو» قرار دارد. امروز ۲/۶ میلیارد نفر از سکنه کره زمین در بخش کشاورزی اشتغال دارند که طبیعتا زندگی آنها به حرفه شان وابسته است.
شرکت های انحصاری و در راس آنها «مونسانتو» که تولید بذر را هر روز بیشتر به سمت تغییر ساختار ژن سوق می دهد کشاورزان جهان را هر روز بیشتر در معرض حطر نابودی قرار می دهد.
کشاورزانی که صدها سال بذر مورد نیاز خود را از محصول سالانه خود برمی داشتند،. امروز مجبورند که هر سال بذر مورد نیاز خود را از «مونساتو»ها بخرند، زیرا بذر محصولِ تغییر ژن یافته قابل کشت نیست.
لازم به تذکر است که بذر اصلاح شده را به ۴ برابر قیمت بذر سنتی به کشاورزان می فروشند و آنها را از نظر اجتماعی به برده های خود تبدیل کرده اند. نان مردم جهان در دست انحصارات مواد غذائی امپریالیستی است.
ابر شرکت «مونسانتو» نه تنها انحصار بذرتغییر ژن یافته را دراختیار دارد، بلکه سم ضد آفت این بذرRoundup  که نام شیمیایی آن Glyphpsat است، نیز در انحصار اوست. به این ترتیب کشاورزان مجبورند که هم بذر و هم ضد آفت را از «مونسانتو» خریداری کنند. به دیگر سخن «مونسانتو» ها «هم از توبره  می خورند و هم از آخور».
اما ولع این غارتگران پایانی نمی شناسد. آنها حتی زارعینی که بذرهای اصلاح شده را خریده اند موظف می سازند که هنگام محصول برداری به شرکت «مونسانتو» «حق انحصار» به پردازند. و بدین ترتیب کشاورزان را عملا به برده خود تبدیل می کنند. اشاره به این نکته نیز حائز اهمیت است که اگر سم «رانداپ» بر روی هر زمین مزروعی مورد استفاده قرار گیرد، دیگر کاشت بذر طبیعی بر روی چنین زمینی غیر ممکن می گردد. در نتیجه کشاورزان مجبورند که برای همیشه بذر اصلاح شده از «مونسانتو»ها بخرند که در مقابل سم «راندآپ» مقاومند.
نکته مهم دیگر اینکه اگر علفهای هرز جدیدی پیدا شوند که در مقابل سم راندآپ مقاوم شوند، آنگاه کشاورزان مجبورند که سموم جدیدی برای مقابله با علفهای مقاوم از مونسانتو خریداری کنند. تو خود حدیث مفصل به خوان از این مُجمَل.
در کشورهای چین، هند و آمریکا در روند تولید محصولات تغییر ژن یافته آفات جدیدی پدید آمده اند که باعث از میان رفتن حجم عظیمی از محصولات کشاورزی شده است. در این حالت کشاورزان مجبورند که از سموم جدید بویژه Pestizid استفاده کنند که این خود سبب آلودگی هر چه بیشتر طبیعت و در نتیجه محصولات غذایی می شود.
در امریکای جنوبی هر روز جنگل های بارانی نابود می شوند و جای خود را به کشت مزارع تغییر ژن یافته می دهند. امری که بدون شک توازن محیط زیست را نیز برهم می زند. تنها در آرژانتین ۶۰ هزار خانوار می بایست مزارع خود را به نفع کشت بذر تغییر ژن یافته ترک کنند. واردات محصولات آلوده به کشورهای دیگر مشکل زا شده است. مثلا در اسپانیا کشاورزان بدون آگاهی از آلوده بودن دانه های ذرت به کشت آن مبادرت ورزیدند که امروز مزارع شان در معرض نابودی قرار گرفته است.
همین امروز در برخی از مناطق ۹۳ درصد از گونه های بذر از میان رفته اند. تنها در آمریکای شمالی ۸۵ درصد از گونه های سیب درختی از میان رفته اند. هم اکنون در کانادا حتی یک هکتار زمین زیر کشت کلزای طبیعی قرار ندارد، زیرا مجموعه بذور دچار آلودگی ژنتیکی شده اند. دامنه این آلودگی در امریکا وسیع تر است، زیرا علاوه بر کلزا، ذرت و سویا نیز آلوده اند، از نظر آلودگی آمریکا مقام اول را در جهان داراست که به علت حجم بالای صادرات این کشور به سایر کشورها، منبع آلودگی بزرگی در جهان بشمار می آید.
اکثر کشاورزان برای تهیه بذور و سموم ضد آفت مجبورند که از بانک ها وام بگیرند. اگر محصول آنها کفاف پرداخت قسط وام و مخارج جاری خانواده را نکند، که در بسیاری موارد نمی کند، آنها لاجرم به ورطه ورشکستگی و نابودی سقوط می کنند. این امر جزئی از سیاست راهبردی شرکتهای انحصاری مواد غذائی است تا انسانها را دست بدهان و در خدمت امپریالیسم نگهدارند.
بیش از ۸۰ درصد محصولات پنبه در جهان از بذر تغییر ژن یافته تولید می شود. ژنی که به بذر پنبه منتقل می گردد در حقیقت سمی به شمار می آید که وظیفه اش دفع آفت غوزه پنبه است. اما طی سالهای گذشته این ژن مقاوم شده و در نتیجه کشاورزان مجبورند برای دفع آفت جداگانه به خرید سم از ابر شرکت ها اقدام کنند و برای نجات محصول آن را از نو سم پاشی کنند. به سخن دیگر ریش و قیچی در دست شرکتهای انحصاری امپریالیستی است که می توانند ملتی را به گرسنگی بکشانند و تحریم اقتصادی کنند تا به نوکری و تسلیم تن در دهند. غذای تولید شده مبتنی بر ژن دستکاری شده به وحشتناکترین اسلحه تجاوز و بربرمنشی تبدیل شده است. کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل نگرانی خود را از افزایش سالانه نرخ خودکشی در میان کشاورزان هندی که از همه کشورها بیشتر از تخم پنبه تغییر ژن یافته استفاده می کنند، ابراز داشته است. طبق آمار موجود از سال ۱۹۹۷ تاکنون قریب به ۲۰۰ هزار خرده کشاورز هندی اقدام به خودکشی کرده اند. و ابر شرکت «مونسانتو» که بزرگترین فروشنده ژن اصلاح شده و سموم ضد آفت در هند است، خم به ابروی خود نمی آورد. کجایند آن طرفداران حقوق بشر؟ این تنها کشاورزان بی نوای هندی نیستند که در معرض نابودی قرار گرفته اند.
در سال ۱۹۷۰ در امریکای جنوبی آفت «برگ ذرت جنوبی» که به علت تک سویه ژنتیکی در آمریکای جنوبی رشد کرده بود، باعث هدر رفتن ۱۵ درصد از محصول شد. خطر هر روز بیشتر از روز قبل در کمین نشسته است. زیرا برای نمونه در بخشهای عظیم شمال و جنوب آمریکا وسعت کشاورزی ژنتیکی به حدی است که دیگر کشاورزی سنتی کمتر به چشم می خورد. سرمایه دارانی که از قِبَل اصلاح ژنتیکی سود میلیاردی می برند، در آغاز مدعی بودند که چون جمعیت جهان رو به افزایش است، شیوه های سنتی کشاورزی و دامداری... دیگر از پس تغذیه آنها بر نخواهد آمد. آنها مدعی بودند که با اصلاح ژنتیکی می توان حجم تولید را افزایش داد، زیرا محصولات اصلاح ژنتیکی شده در برابر آ فت و سرما مقاومت بیشتری دارند.
«پیت رایلی» مدیر کمپین «اصلاح ژنتیکی را متوقف کنید» می گوید: «اگر به آمریکا بنگرید خواهید دید که این روش هیچگونه افزایشی در تولید کشاورزی نداشته است» چرا؟ برای اینکه علف های هرز در برابر سموم مقاوم شده اند و این امر به ضرر کشاورزان و به نفع «مونسانتو» است، زیرا آنها مجبورند که سم ضد علف هرز بیشتری را بخرند که در عین حال به زیان محیط زیست نیز است». موسسه «رودیل» در یک پروژه پژوهشی ثا بت کرده است که شیوه های کشاورزی سنتی و ارگانیک، میزان محصولات را افزایش می دهد. در صورتی که در نظام تولید محصولات اصلاح ژنتیکی شده جریان برعکس است.
علیرغم این، ابر شرکت ها با به ثبت رسانیدن امتیاز این تولیدات به عنوان مالکیت معنوی، می کوشند کماکان کنترل مواد غذایی را در سراسر جهان در چنگال خود نگهدارند.
طبق نظریه شرکت آرتور اندرسونArthur Anderson Consulting Group که در سال ۱۹۹۹ میلادی اهداف دراز مدت کنسرن «مونسانتو» را عرضه کرد، می بایست تا سال ۲۰۲۰ میلادی کلیه بذور جهان تغییر ساختار ژنی داده و به ثبت برسند.
همین امروز سه شرکت «مونسانتو» MONSANTO، «سونگتا» SYNEGTA و «دو پونت» DE PONT بر روی نیمی از بذور چنگ انداخته اند. آنها در عین حال مشغول بلعیدن سایر رقبا هستند. تنها شرکت «مونسانتو» در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵ قریب به ۱۵ میلیارد دلار صرف بلعیدن شرکتهای رقیب کرده است. امروز بیش از ۹۰ درصد از محصولات تغییر ژن یافته از طریق «مونسانتو» به ثبت رسیده اند. سرمایه داران که تنها به فکر سود حداکثرند، علیرغم آگاهی به زیانهای عدیده محصولات اصلاح ژنتیکی شده که بشریت را تهدید می کند، نه تنها کوچکترین تحقیق و بررسی که حاکی از بی ضرر بودن این محصولات باشد را ارائه نمی دهند، بلکه از تمام امکانات بهره می جویند تا مردم را در ناآگاهی نگاه دارند و پیوسته از بی ضرر بودن محصولات ژنتیکی سخن می رانند. علیرغم مخالفت های شدید کشاورزان، دانشمندان مصرف کنندگان، سازمانها و نهادهای مدنی، دولتهای هار نماینده و حامی سرمایه داری می کوشند تا قوانین ضد محصولات ژنتیکی به تصویب نرسند. علیرغم فشار افکار عمومی و سازمانهای و احزاب اپوزیسیون و نهادهای مدنی و علیرغم اعتراض های گسترده مردم آنها، حتی از زدن برچسب بر روی اجناس تغییر ژن یافته نظیر منسوجات، کاغذ وسایل آرایش مواد غذایی، خوراک دامی و .. جلوگیری می کنند. زیرا برای آنها منافع «مونسانتو» ها از سلامتی مردم و طبیعت با ارزش تر است.
خوشبختانه ۷۰ درصد از کشاورزان و مصرف کنندگان اروپا مخا لف تولید محصولات تغییر ژن یافته اند. کشاورزان درمقابل کنسرنها مقاومت می کنند. آنها می کوشند گونه های بذر را حتی الامکان در انبارهای خود ذخیره کرده تا بتوانند هنگام کشت از آنها استفاده کنند. اخیرا کشاورزان می کوشند که بذور طبیعی را از طریق شرکت "ای بی" ebay در شبکه مجازی، به سایر کشاورزان به قیمتی ارزانتر از بذر اصلاح ژنتیکی شده کنسرنها بفروشند. آنها نمی خواهند برای همیشه در چنگال ابر شرکت ها اسیر باشند و به تولید محصولات آلوده و محیط زیست آلوده گردن نهند. به همین دلیل روزبروز بر مقاومت و مبارزه مردم علیه این رفتار بربرمنشانه سرمایه داری افزوده می گردد. وظیفه کلیه نیروهای مترقی، انقلابی و کمونیستی است که در این مبارزه فعالانه شرکت جویند و رهبری نهادهای مدنی را که در این راه فعال اند برای مقابله با سرمایه داری در این عرصه بدست آورند.
 
بر گرفته از توفان شماره   174 شهریور ماه 1393 سپتامبر سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
 
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
 وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی