جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۳ دی ۲۲, دوشنبه

یکه تازی امپریالیسم غرب و ناتوانی امپریالیسم شرق
 
سخنرانی پوتین رئیس جمهور روسیه نکات قابل توجهی داشت که گویای سیاست آتی امپریالیسم روس علیرغم لحن تهدید آمیز از موضع ضعف و سرشکستگی  است. این موضع ضعف ناشی از شکست رویزیونیسم در شوروی و فاجعه ای است که این جماعت ضد انقلابی پس از کسب قدرت سیاسی در شوروی بر سر بشریت و نه تنها روسیه آورند. پیش از فروپاشی ابر قدرت شوروی به زعامت بزرگ رویزیونیستهای خروشچفی و برژنفی، با نفی مبارزه طبقاتی و جایگزینی مبارزه طبقاتی با صلح طبقاتی و نفی دیکتاتوری پرولتاریا و ماهیت پرولتری حزب طبقه کارگر، بورژوازی نوخاسته در شوروی پا و قدرت گرفت و فساد و تباهی، رشوه خواری و دزدی، غارت اموال عمومی همچون قانقاریای رویزیونیستی سراپای اتحاد جماهیر شوروی را سرطان وار درنوردید. دوران تسلط رویزیونیسم در شوروی دوران تسلط بورژوازی در قدرت سیاسی بود، و این تسلط بورژوازی سرانجام به فروپاشی این کشور از سرمایه داری دولتی و فاسد مشتی مافیای در قدرت به سرمایه داری بازار آزاد رقابت بورژوائی نئولیبرالی منجر شد. روی کار آمدن پوتین در شرایط تلاشی امپریالیسم روس محصول ناسیونالیسم روس بود تا مانع شود که امپریالیسم غرب و صهیونیسم با نفوذ در بازارهای روسیه و قدرت سیاسی حاکم به تمام نیات خود جامه عمل بپوشانند. شکستهای پی در پی سیاست روسها در جهان، به بازی نگرفتن آنها توسط امپریالیسم غرب چه آمریکا و چه اتحادیه اروپا تنها سرافکندگی و حقارت برای بورژوازی امپریالیستی روس ببار آورد. گسترش نفوذ ناتو و اتحادیه اروپا تا مرز روسیه و چسبیدن گلوگاه آنها در اوکرائین پیمانه صبر امپریالیسم روس را که موجودیت خویش را در خطر می بیند لبریز کرد و آنها را به مقاومت سرسختانه واداشت . خفت و سرشکستگی امپریالیسم روس و رهبران فاسد ش را از آنجا می شود دید که در دنیای دروغ و دغل و ریاکاری با حماقت زایدالوصفی مدعی می شوند که غرب و ناتو به ما قول "مردانه" داده بودند که به سمت شرق حرکت نکنند و حالا این وعده ها را "نا جوانمردانه" زیر پا گذارده اند، گورباچف با ناله و گلایه این وعده های توخالی را که طبیعتا در دنیای امپریالیسم به توازن قوای امپریالیستی مربوط است به رخ آلمانها می کشد و آنها را وعده شکن معرفی می کند و از گرگها می طلبد که "مردانه" عمل کنند. ولی این وعده شکنان که به ریش "ساده لوحی" گورباچفها می خندند می خواهند به هر قیمت مانع شوند که روسها قدرت گذشته خود را باز یابند. آنها به روسیه عقب مانده که منبع و مرکز فروش مواد اولیه باشد نیاز دارند و نه به یک روسیه رقیب. تمام تلاش آنها در تضعیف روسیه و نظارت بر مناطق تحت نفوذ سابق این ابر قدرت است و این سیاست را با زور و تهدید به پیش می برند.
فشارهائی که امپریالیسم یکه تاز آمریکا به روسیه وارد می آورد و حملات و تحریکاتی که علیه امپریالیسم چین می کند، متکی بر سیاست بازدارندگی آنهاست، تا سایر ممالک رقیب قادر نباشند به قدرت برتر دست یابند. این سیاست وضعیتی را در جهان ایجاد کرده است که هر آن خطر تصادم، ابتداء در عرصه های کوچک و قابل کنترل، ولی در عین حال تصادمات خارج از کنترل متنفی نیست. در زمانی که اوباما روسیه را یک قدرت منطقه ای و نه جهانی تعریف می کند، پوتین در پاسخگوئی برآمده و بدون تعارف به اروپا و آمریکا گوشزد می نماید که با یک قدرت اتمی نمی شود با این لحن حرف زد و رفتار کرد. روسیه به رهبری پوتین که قادر شده تا حدودی به تقویت نیروهای نظامی خویش بپردازد، حاضر نیست هر خفتی را بپذیرد. مردم روسیه که از اوج افتخار دوران استالین به حضیض ذلت دوران گورباچف و یلتسین افتاده بودند از چکمه پوشان قلدر که با مشت آهنین حکومت کند حمایت می کنند و پوتین از این امتیاز برخوردار است تا تمام ناسیونالیستها و رویزیونیستهای روس را در پشت سر خود قطار کند. جدال در اوکرائین بیان مقاومت روسیه است تا در مقابل اتحادیه اروپا که پیشمرگ امپریالیسم آمریکا شده است بایستد. در جدال میان روسیه و اتحادیه اروپا برنده امپریالیسم آمریکاست که توانسته است دو رقیب را به یک مبارزه فرساینده بکشاند تا هر دو را تضعیف کرده و مقام و قدرت امپریالیسم آمریکا را در اوکرائین افزایش دهد. حتی وزرای دولت اوکرائین را به عنوان اتباع وارداتی و آموزش یافته آمریکائی، دولت آمریکا تعیین می کند و این امر طبیعتا خوش آیند امپریالیسم اروپا و به ویژه آلمان نیست. بازنده اصلی امپریالیسم آلمان است که نسنجیده به قلدری دست زد و در این قمار بازنده شده است و میدان را برای رقیب آمریکائی خالی می کند. پوتین به صراحت در نطق اخیر خود در عین اظهار تمایل به ادامه همکاری با غرب تاکید کرده است که بهیچوجه در مورد مسئله اوکرائین عقب نمی نشیند و غرب باید با روسیه بر سر اوکرائین مصالحه کند. ولی آمریکا برخلاف اروپا موافق مصالحه نیست. پوتین در نطق 4 دسامبر 2014 خود در مسکو گفت: "محاصره علیه روسیه تنها یک واکنش عصبی ایالات متحده آمریکا و متحدینش نسبت به موضعگیری روسیه در برخورد به کودتا در اوکرائین نیست" و ادامه داد که هدف آنها: "مهار امکانات رشده یابنده روسیه است". وی بر آن تکیه کرد با روسیه نمی شود به "زبان زور" صحبت کرد. هیتلر هم این کار را نتوانست انجام دهد.
البته پوتین خودش را با استالین مقایسه می کند که پوزه نازیسم و هیتلر را به خاک مالید. استالین رهبر با کیاست و دوراندیش و سیاستمداری بود که به خلقهای شوروی و به طبقه کارگر و زحمتکشان شوروی تکیه داشت و پوتین در مقابل وی دلقکی بیش نیست که با امپریالیسم غرب در پی زد و بند و تعیین حدود اختیارات بوده و چانه زنی می کند.
اگر استالین به نیروی لایزال خلقهای شوروی و جهان تکیه داشت، پوتین به سرمایه داران و الیگارشی روسی ندا می دهد که چنانچه سرمایه های خود را که برای فرار از مالیات از روسیه به طور غیر قانونی خارج کرده اند به روسیه برگردانند، از پرداخت مالیات معافند و در چهار سال آینده نیز سرمایه داران از افزایش مالیات نباید بهراسند و سرمایه های متوسط نیز از بازرسی ماموران دولتی در امان خواهند بود.(به نقل از نشریه زود دویچه سایتونگ مورخ 05/12/2014 به زبان آلمان). به گفتار پوتین مخارج جنگ و مقاومت باید بر گرده زحمتکشان روسیه منتقل شود و بهای سنگین آنرا بپردازند. حال این سخنان وی را با سخنان استالین در جنگ کبیر میهنی در خطاب به خلق و پرولتاریای شوروی و تکیه بر آنها مقایسه کنید که به محاصره لنین گراد خاتمه داد و پوزه فاشیسم را در استالینگراد به خاک مالید.
روشن است که نطفه شکست در رفتار و گفتار تهدید آمیز پوتین نمایان است. امپریالیسم غرب کوچکترین تغییری در سیاست توسعه به سمت شرق نخواهد داد. این بخشی از نظم نوین جهانی است که با مقاومت کم و بیش سخت و یا نرم روسیه حساب کرده است و جهان را به جنگ تهدید می کند.
ولی موضع کمونیستها چه باید باشد؟ به نظر حزب ما در شرایطی که جنبش کمونیستی ضعیف است و درگیری نظامیِ جهانی تنها می تواند مولود نازیسم و فاشیسم و نفرت ملی و نابودی دستآوردهای بشریت باشد، باید مانع شد که صلح جهانی به خطر بیفتد، باید بی مهابا به افشای جنگ طلبان وجنگ افروزان دست یازید وبا آن به مقابله برخواست. در شرایطی که انقلاب به علت شرایط عینی مقدور نیست تا از بروز جنگ جلو گیرد و خطر وقوع جنگ بر آغاز انقلاب افزونتر و محتملتر است، باید از حقوق ملل، مخالفت با تجاوز نظامی و احترام به ضوابط و حقوق و پیمانهای جهانی به حمایت برخاست. آغاز درگیری جهانی در شرایط کنونی برخلاف عصر جنگ جهانی اول به پیروزی سوسیالیسم منجر نخواهد شد، این است که کمونیستها باید تحریک کنندگان جنگ تحمیلی، ماجراجوئی های امپریالیسم آمریکا و اتحادیه اروپا را در درجه اول افشاء کنند و با آنها به مبارزه برخیزند. ما باید موافق تلاشی اتحادیه اروپا و تجزیه بورژوازی امپریالیستیِ اروپا باشیم. تشدید رقابت در اردوگاه امپریالیسم غرب و رقابت آنها با امپریالیسم شرق که هنوز نفس تازه می کند و قدرت مقابله به مثل را ندارد به نفع خلقهای جهان است. تحلیل مشخص از شرایط مشخص به ما می آموزد که باید بر ضد دنیای یک قطبی بپاخاست و هر اقدام دولی را که در راه مقاومت در مقابل این دنیای یک قطبی به انواع و اقسام مقاومتهای سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک دست می زنند با دیده مثبت نگریست. پیدایش پیمانها و یا اتحادیه های شانگهای، بریکس، مقابله مشترک بسیاری از ممالک در مقابل تسلط راهزنانه دلار به عنوان پول معادل تجارت جهانی و... به تضعیف امپریالیسم غرب و بویژه آمریکا منجر می شود. ایجاد دسته بندی های ضد آمریکائی خطر جنگ قریب الوقوع را کاهش می دهد و امکان تنفس در اختیار نیروهای انقلابی قرار خواهد داد.
البته می شود از موضع چپروانه نیز به مسئله برخورد کرد. از کادر واقع بینی انقلابی خارج شد و مدعی گشت امپریالیسم، امپریالیسم است و وقوع جنگ جهانی سوم به نفع استقرار سوسیالیسم بوده و باید جنگ خارجی را به جنگ مسلحانه داخلی برای استقرار "سوسیالیسم" بدل کرد. چنین "کمونیستهائی" بیشتر سر از خانه تروتسکیستها به در می آورند و در عمل به یک پای جنگ و متحد متجاوز بدل می شوند. حزب کار ایران(توفان) با این درک از تاریخ، مبارزه خواهد کرد و با این متحدان امپریالیسم نیز خواهد رزمید. 
   بر گرفته از توفان شماره 178 دی ماه 1393 ژانویه
 سال 2015، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی