جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

برآمد مبارزۀ طبقاتی در فرانسه

به دنبال فراخوان مشترک چندین سندیکای کارگری و حمایت احزاب و سازمانﻫﺎﻯ کمونیست و انقلابی از آن، از جمله حزب برادر ما، حزب کمونیست کارگران فرانسه، روز پنجشبه ٢٩ ژانویه سال جاری میلادی ــ ماه گذشته ــ قریب ٣ میلیون نفر از مردم فرانسه در ٧٠ شهر مختلف، از کارگران و کارمندان شاغل در بخش دولتی و خصوصی گرفته تا کاسب و دست فروش، خانه دار و بازنشسته، دانش آموز و دانشجو، استاد و محقق، وکیل دعاوی و قاضی دادگستری، مربی مهد کودک، معلم مدرسه و... همگی دست از کار کشیدند، خشم خود را نسبت به تعطیل پی در پی واحدهای تولیدی و بازرگانی، بیکاری، کاهش دستمزدها، افزایش سرسام آور قیمتﻫﺎ... بروز داده و تا غروب راهپیمائی کردند، هم زمان بر سر سارکوزی و شرکاء، برعلیۀ اصلاحات جاری دولت به سود سرمایهﺩاران "وطنی" فریاد کشیدند. فقط در شهر پاریس، بیش از ٣٠٠٠٠٠ نفر در این اعتصاب یکروزه، در این کارزار آشکار طبقاتی شرکت داشتند. جنبشی نیرومند تمام شهرها و شهرکﻫﺎ، دهات و قصبات دور و نزدیک فرانسه را دربر گرفته بود. مارسی بیش از ١٠٠٠٠٠ نفر، بوردو ٤٠٠٠٠، استراسبورگ ٥٠٠٠٠، تولوز ٦٠٠٠٠ لیل و نانت و نیس و بورژ و گرونوبل و...
دیری است که امپراتوری فرتوت فرانسه با معضل عدم تحرک اقتصادی روبروست. سابقۀ رشد نازل اقتصادی، مشکلات مالی و صنعتی، کسری بودجه و کسری بازرگانی و... در فرانسه جدید نیست. از قضا کمیسیون آتالی در ماه اوت سال ٢٠٠٧ میلادی تشکیل شد تا برای تنزل نرخ رشد اقتصادی در فرانسه "راه حلی" پیدا کند، که مدتها پیش از ٥% به ١,7% کاهش یافته بود. آمارهای رسمی از ٢٥٠٠٠٠٠ میلیون بیکار + ٦٠٠٠٠٠ شغل فرضی و ١٠٠٠٠٠٠ میلیون فقیر و خانه بدوش خبر می دادند. پس بیکاری مزمن، کاهش مستمر دستمزدها، افزایش مداوم فقر و خانه بدوشی... در فرانسه اصلاً تازگی ندارد.
شواهدی هست مبنی بر این که بناپارتیسم، با برآمد اقتصادی نسبتاً نیرومند کشورهائی مثل چین و هندوستان و کره جنوبی و روسیه و برزیل و... بیش از پیش دچار پسرفت شد. اما برای جبران مافات، مثل این که سیاست "ملایم" شیراک برای واگذاری گام به گام بنگاهﻫﺎﻯ دولتی به بخش خصوصی، برای تقلیل آرام خدمات "زائد" اجتماعی، برای تعطیل نوبتی مدارس و بیمارستانﻫﺎﻯ "غیر" لازم، اخراج معلم و پزشک و پرستار "اضافی" و... در مسیر تنزل ارزش کار و کاهش هزینۀ تولید، کفایت نکرد. بورژوازی خیلی بیشتر می خواست. بناپارتیسم اصلاً منکر حق و حقوق کارگران بود، دستاوردهای اجتماعی مردم را به کلی مردود می دانست. پس گروهﻫﺎﻯ ممتاز، سلاطین بورس و تسلیحات و مستغلات..... رفته رفته از "گلیسم" فاصله گرفته و به منظور اختناق کامل جنبش کارگری، به خاطر یک تسویه حساب قطعی با دستاوردهای اجتماعی مردم، با سارکوزی و شرکاء پیمان بستند.
سارکوزی ــ به عنوان نامزد ریاست جمهوری ــ وانمود می کرد که گویا پاسخ تمام مشکلات آنی و آتی را در آستین دارد! این طور جلوه میداد که می تواند با یک "اشارۀ ابرو" رشد اقتصادی ایجاد کند! با یک "بشکن" اشتغال کامل به وجود آورده و بیکاری را بر طرف نماید! قرار بود که به همین سبک و سیاق قدرت خرید مردم را بالا ببرد، مشکل مسکن را حل کرده و همه را صاحب خانه کند و... مهملاتی خر رنگ کن از این دست. تا این که مردک بر خر مراد سوار شد، به یاری گروهﻫﺎﻯ ممتاز، سلاطین بورس و تسلیحات و مستغلات خودی، بنگاه الیزه را فتح کرد. و در اولین اقدام "قانونی" خود به عنوان رئیس جمهور فرانسه، مبلغی معادل پانزده میلیارد اُیورو از پس انداز مردم فرانسه را ــ بلاعوض ــ پیشکش همین حضرات کرد، قدرت رقابتی جنابان را کلی بالا برد. این ولخرجی طبقاتی خشم مردم را برانگیخت. با اعتراض فزایندۀ سندیکاهای کارگری، احزاب و گروهﻫﺎ و سازمانﻫﺎﻯ مخالف روبرو گردید، که خواهان رشد اقتصادی برای ایجاد اشتغال، مسکن و افزایش قدرت خرید مردم بودند. سارکوزی در پاسخ به همۀ این اعتراضات پراکنده، با وقاحت تمام گفت که صندوق دولت "خالی" است!
چندی بعد انحصار با یک بحران مالی و "نا" گهانی روبرو شد. نسیه خوری امپریالیسم آمریکا باعث گردید که شرکت سهامی "وال استریت" ورشکست شد. بانکﻫﺎﻯ ریز و درشت، کمپانیﻫﺎﻯ غول پیکر بیمه، بنگاهﻫﺎﻯ عریض و طویل مالی و مستغلاتی... یکی پس از دیگری از پا درآمدند. اقتصاد اعتباری متداول، بزعم سفارشیﻫﺎ گویا بر اثر غفلت مدیران "نا" وارد! قربانی نوعی معاملات فرضی شد و گردش واقعی سرمایه در سطح ملی و بین المللی را به کلی فلج کرد.
امروز بناپارتیسم، که از پیش با محدودیت بازار فروش، با کاهش مواد خام و انرژی... با بحران اضافه تولید روبرو بود و کسریﻫﺎﻯ خود را ــ با استفاده از اهرم قدرت سیاسی ــ از کیسۀ مردم جبران میکرد، آمده و مظلوم نمائی میکند، بهانۀ جدیدی به دست آورده و به منظور تخلیۀ اجناس باد کردۀ خویش در انبارهای داخلی و خارجی، بنام "قانون"! با توسل به انواع حقه بازیﻫﺎﻯ پارلمانی و قضائی و... بیش از پیش ظرفیت تولید را کاهش می دهد، یا در بسیاری موارد، واحدهای تولیدی و بازرگانی "غیر" سود آور را به کلی تعطیل میکند. به علاوه، از ولخرجیﻫﺎﻯ قدیمی و جدید، از اصلاحات جاری و ضربتی دولت برای کاهش هرچه بیشتر پرداختﻫﺎﻯ "زائد" و خدمات "غیر" لازم و... نیز بهره می برد. ولی کارگران، جز بیکاری، کاهش مستمر دستمزد و... سهمی ندارند. کارمندان در بخش دولتی و خصوصی، حتی شمار قابل توجهی در شهربانی و ژاندارمری و ارتش نیز، نگران آیندۀ نا روشن خود شدهﺍند. طی دو ماه گذشته، تعداد بیکاران در فرانسه ١٠٠٠٠٠ نفر افزایش پیدا کرد. در یک چنین شرایطی، حتی کارگران و کارمندان شاغل هم در امان نیستند. قیمتﻫﺎ نیز، به نسبت رشد بیکاری و تنزل دستمزد و قدرت خرید مردم، افزایشی سرسام آور دارد. از اجارۀ مسکن گرفته تا خورد و خوراک و پوشاک و... اما سارکوزی، انگار نه انگار! اصلاً کاری با این مشکلات "پیش پا افتادۀ" مردم ندارد. طبق معمول، فقط به فکر نجات بانکداران، سلاطین مالی و مستغلاتی است. و به خاطر "عظمت" فرانسه، در همین یکی دو هفتۀ اخیر، بیش از ٤٢٨ میلیارد اُیورو، از صندوق "خالی" دولت! باز هم بلاعوض، برایشان خرج کرده است.
تقلب سارکوزی و شرکاء برای ماستمالی کردن حقایق جاری و تاریخی، چیزی را عوض نمی کند. آفتاب عمر نظام فقر آفرین سرمایهﺩاری به لب بام رسیده است. رفته رفته توهمات فرو می ریزند. نمایش با شکوه ٢٩ ژانویه نشان داد که اعتماد مردم فرانسه نسبت به جنبش کارگری بالا گرفته، حکایت از برآمد مبارزۀ طبقاتی در این کشور داشت. به شدت سرمایهﺩاران فرنگستان را به وحشت انداخت. بیخود نبود که سارکوزی ــ مثل محمد رضا شاه خائن در آستانۀ انقلاب بهمن ــ خشم کارگران، اعتراض مردم را موجه خوانده و گفت که برای مذاکره با سندکاهای کارگری در روز هیجدهم ماه فوریه آمادگی دارد. شکست این مذاکره، قابل پیش بینی بود. به همین خاطر سندیکاها ــ پیش از مذاکره ــ از مردم خواستند که خود را برای یک اعتصاب سراسری و تظاهراتی دیگر برای روز نوزدهم ماه مارس آماده کنند. تقابل کار و سرمایه، مبارزۀ طبقاتی که شاخ و دم ندارد...
همه می دانند که دنیای "آزاد" اصلاً رو به سامان نیست. همه می بینند که اقتصاد رقابتی، شیوۀ سرمایهﺩاری تولید به بن بست رسیده، با خود در تناقضی آشکار قرار گرفته است. بورژوازی دیگر نمی تواند مبادلۀ "کار و سرمایه" برای ایجاد اضافه ارزش، یعنی شرط لازم برای دوام هستی خود را تضمین کند. تمرکز عمودی "ثروت" و توسعۀ عرضی "فقر" در بستر مالکیت خصوصی هیولائی بی قواره و منحط خلق کرده که بازآفرینی زیست جمعی انسانﻫﺎ را اجازه نمی دهد. باید سر این مار سمی را نشانه گرفت. باید با بورژوازی و امپریالیسم تسویه حساب کرد. طبقۀ کارگر فرانسه استاد راه گشائیست...
نقل از توفان الکترونیکی شماره 31 ، اسفند 1387 ارگان الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org