جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه


پاسخ به سئوال یک رفیق علاقمند  در فیس بوک

در مورد علت قدرت گیری رویزیونیستﻫﺎ در شوروی

"رفقای عزیز توفان، با توضیحات مبسوطی که در مورد تعریف از طبقات در جامعۀ سوسیالیستی شوروی دادید، کاملاً بدیهی است که رفیق استالین در کنار خدمات عظیم خود، به مبارزۀ ایدئولوژیک اهمیت می داد و بر آن تأکید فراوان داشت. اما سئوال اینجاست که چگونه شد که حزب کمونیست اتحاد شوروی به رهبری رفیق استالین، که در تمام عرصهﻫﺎﯼ اقتصادی و سیاسی و نظامی و... همواره بر اساس تحلیل مارکسیستی، طرح و برنامه، و شکلﻫﺎﯼ مناسب مبارزۀ طبقاتی عمل می کرد و به پیروزیﻫﺎﯼ شگفت انگیز و غیر قابل انکار دست می یافت ، ولی نتوانست مانع قدرت گیری رویزیونیسم در حزب گردد ؟ آیا فکر نمی کنید که نه مبارزه با رویزیونیسم، بلکه روش مبارزه با رویزیونیسم توسط رفیق استالین ، قابل نقد و بررسی باشد؟"



رفیق عزیز،بسیار مسروریم که مقاله را با دقت و موشکافانه مطالعه کرده و صمیمانه سئوال مهم علل چرائی بروز رویزیونیسم و حذف دیکتاتوری پرولتاریا توسط دشمنان سوسیالیسم را طرح کردهﺍید. پاسخ به سئوال شما جواب مفصلی می طلبد که در آینده بدان خواهیم پرداخت. اما برای این که سئوال شما را بی پاسخ نگذاشته باشیم به طور کوتاه بدان می پردازیم:

یکی از نکات مهم و اساسی که باید بر آن تأکید داشت این است که بلشویکﻫﺎﯼ شوروی راهﻫﺎﯼ ناپیموده را می رفتند که قبل از آن هیچ تجربهﺍﯼ در مورد ساختمان سوسیالیسم (منهای کمون پاریس که کمونیستﻫﺎ فقط دوماه قدرت دولتی را دردست داشتند) در جهان وجود نداشت. بنابراین آنان هیچ گونه تجربه ای نداشتند که روشنگر راه آنها باشد. از این رو بلشویکﻫﺎ نمی توانستند به درستی همه چیز را پیش بینی کنند. معمولاً بعد از پروسۀ کامل اتفاقات است که انحراف اشکال خود را نشان می دهد. این موضوع که به رهبری حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و در رأس آن رفیق استالین، سوسیالیسم در شوروی بنا گردید مورد کوچک ترین شک و تردیدی نیست.تاریخ مبارزۀ طبقاتی شوروی به روشنی نشان می دهد که چگونه استالین و یارانش با تمام قوا و استواری و اصولیت وصف ناپذیر از سوسیالیسم دفاع کردند و علیۀ تمام کوششﻫﺎﯼ ضد انقلابی که می خواستند شوروی را از سوسیالیسم دور کرده و مجدداً سرمایهﺪاری را احیا نمایند، سخت مبارزه می کردند. آنان چه درصورت احتیاج با بحثﻫﺎﯼ صبورانه و دیالوگﻫﺎﯼ رفیقانه و چه در صورت لزوم با ضربات آهنین، تمام حملات ضد سوسیالیستی را از طرف ترتسکی، زینویف، بوخارین ..  و درهم شکستن تهاجم فاشسیم هیتلری از بیرون .. دفع کردند و به پیروزیﻫﺎﯼ بزرگی دست یافتند.  سئوال این است؛ چرا حزب بلشویک ودر رأس آن استالین به رغم تمام این پیروزیﻫﺎ، اما خروشچف و دارودستۀ رویزیونیست او را ندیدند و دژ از درون فتح شد. چه کمبودها و ضعفﻫﺎئی وجود داشت که می توانست برطرف گردند اما چنین نشد؟.

باید اذعان داشت که ترتسکی و بوخارین آگاهانه و علناً مخالف دولت و خط ومشی حزب کمونیست بلشویک شوروی بودند. ابتدا به صورت آشکار و سپس پنهان فعالیت می کردند.آنها در واقع معرف هیچ نیروی اجتماعی در جامعۀ شوروی نبودند.از این رو مبارزه با این گروه با موفقیت کامل انجام گرفت و دشمنان سوسیالیسم که با عبارت پردازیﻫﺎﯼ روشنفکرانه سعی در اخلال ساختمان نوین داشتند درعرصۀ تئوری و عمل طرد و منزوی گردیدند. اما در مقابل، خروشچف معرف یک نیروی اجتماعی بود.نیروئی بنام بوروکراسی. او از منافع آنان دفاع می کرد و دیگر این که خروشچف در اپوزیسیون و مخالفت با حزب نبود. ظهور خروشچف در شوروی امری تصادفی نبود بلکه محصول جامعهﺍﯼ است که در آن با وجود طبقات کارگر و دهقان و روشنفکر و با وجود اختلاف زندگی مادی اهالی و.... تا قبل از مرحله کمونیسم همواره امکان احیای چنین محصولی وجود دارد.

استالین در کنگرۀ نوزده حزب در سال 1952 که آخرین کنگرهﺍﯼ بود که او در آن شرکت داشت به تظاهر انحطاط معنوی و پوسیدگی در یک سلسله از سازمانﻫﺎﯼ حزب شدیداً انتقاد کرد و گفت که:



»  برخی از رهبران سازمانﻫﺎﯼ حزبی، این سازمانﻫﺎ را به خانواده و کسان خود تبدیل کرده و منافع گروهی خود را مافوق منافع حزبی قراردادهﺍند. «.



اسناد کنگرۀ 19 نشان می دهد که استالین علیۀ نارسائیﻫﺎﯼ درون حزب به اهمیت تشدید مبارزۀ فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک و علیۀ سمومات و تفکرات بورژوائی تأکید ورزید. خروشچف در کنگرۀ نوزده طرحی برای پیشروی حزب و سطح بهره دهی کار و فعال کردن کارگران و زحمتکشان ارائه داد که اساسش بر ذینفعی مادی استوار بود که مورد انتقاد استالین قرار گرفت. رفیق استالین بر مبارزۀ فرهنگی وایدئولوژیکی، انتقاد و انتقاد از خود و به طورکلی بر شور و شوق و تحول روحیۀ تودهﻫﺎ تکیه کرد و راه برون رفت از وضعیت موجود و فائق آمدن بر  ضعفﻫﺎ و کمبودها را  تشدید مبارزۀ فرهنگی و سیاسی و ایدئولوژیکی بر شمرد. خروشچف و دارودستۀ او درمقابل اوتوریتۀ استالین و رفقای وفادار او ناچار به عقب نشینی شدند. اما با درگذشت استالین، خروشچف و دار و دستۀ او به تدریج و با طرح "کیش شخصیت" او، گام به گام قدرت را در اتحاد شوروی به دست گرفتند. رویزیونیستﻫﺎ آن چرا که بوروکراسی می خواست به او دادند و در نهایت بوروکراتﻫﺎ از حالت یک قشر بوروکراتیک تبدیل به یک طبقۀ حاکم بورژوا گردیدند. بدین ترتیب آنجا که ترتسکیستﻫﺎ، کولاکﻫﺎ و فاشیستﻫﺎﯼ آلمانی و ایتالیائی موفق نشدند، خروشچف شد و از درون دژ سوسیالیسم را تسخیر کرد و احیای سرمایهﺪاری از همین جا آغازگردید. رفیق عزیز، ما فعلاً به همین توضیحات کوتاه اکتفا می کنیم و بحث بیشتر در این زمینه را که بسیار مهم نیز می باشد به آینده موکول می نمائیم.آنچه مهم است درس آموزی از نخستین تجربۀ ساختمان سوسیالیسم و نبرد قهرمانانۀ بلشویکﻫﺎ که پیروزیﻫﺎﯼ عظیمی آفریدند و جهان را تکان دادند، می باشد. اشتباهات و ضعفﻫﺎﯼ رفیق استالین در مقابل خدمات عظیمش ناچیز است .کمون پاریس دو ماه دوام آورد. شوروی سوسیالیستی به رهبری استالین بیش از سی سال. با درس آموزی صحیح از این تجربۀ عظیم ساختمان سوسیالیسم است که می توانیم با تکیه به اندیشۀ همیشه جوان مارکسیسم لنینیسم و دستآوردهای بیش از 150 سال جنبش  کمونیستی  به پیشروی ادامه دهیم.آنچه رفیق استالین رهبرحزب بلشویک شوروی در توان داشت در قبال طبقۀ کارگرشوروی و جهان دریغ نورزید و تا آخرین روزهای عمرش  بعنوان شاگرد وفادار لنین به مارکسیسم لنییسم وفادار ماند.

پیروزباشید

111229