جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۲ شهریور ۱۵, جمعه

پرداخت غرامت به عفریت کنسرسیوم بین المللی نفت و قبول منت بعد از کودتا
 
شرکت سابق نفت ایران و انگلیس که در سال 1909 با سرمایه دو میلیون لیره تشکیل شده بود، در فاصله بین سالهای 1914-1950 یعنی تا تاریخ تقریبی ملی شدن صنعت نفت ایران، با استخراج 324 میلیون تن نفت، سودی بالغ بر پنج میلیارد دلار بدست آورد. (نقل از Empire of oil by o´Conner New York, 1955, p.366 ، آمار از„Statistical Yeaebook نشریه وزارت صنایع و معادن ایران، سال 1958.).
واقعیت این است که این آمار بیانگر حقایق نیست. این آمار تنها در اسناد رسمی شرکت به ثبت رسیده و بیشتر جنبه تشریفاتی و تبلیغات بیرونی را دارد. آمار واقعی غارت منابع ملی مردم ایران خیلی بیش از این هاست. در زمان دکتر مصدق کاشف به عمل آمد که شرکت نفت غارتگر انگلیس نه تنها به هیچکدام از تعهدات خویش که به رضا خان دیکته کرده بود گردن ننهاده است، بلکه به کمک یک لوله مخفی انتقال نفت، نفت ایران را بدون رسیدگی و پرداخت بهای آن به صورت قاچاق به بصره می برده و از طریق عراق به انگلستان بدون پرداخت بهای آن حمل می کرده است. در عرف جهانی به این عمل نام راهزنی و دزدی و تروریسم اقتصادی و نقض حقوق ملل و حقوق بشر می گذارند. وقتی قانون ملی شدن صنعت نفت تصویب شد و دست شرکت از سرنوشت مردم ایران قطع گردید کارگران آبادان که این لوله مخفی نفت را کارگذارده بودند و دیگر جانشان در خطر نبود پرده از روی این ریاکاری جنتلمنهای انگلیسی برداشتند که ده ها سال به راهزنی دریائی مشغول بودند. این خسارت را دولت انگلستان به مردم ایران هرگز نپرداخت و شاه بعد از کودتا بر روی آن پرده استتار کشید تا اظهار امتنان خویش را نسبت به اربابان خود ابراز داشته باشد. گفته می شد کنسرسیوم بین المللی  نفت در شش سال اول فعالیت خود در ایران مبلغ 1300 میلیون دلار سود خالص و فرآورده های نفتی به بهای در حدود 4 میلیارد دلار از ایران خارج کرد. این در حالی بود که مردم خطه جنوب جائی که این ثروت در دل آن قرار دارد در منتهی فقر بدبختی روزگار می گذراندند. در این نواحی صدها هزار از اهالی بومی به طرز دهشتناکی در سرحد مرگ و زندگی بسرمی بردند. در همان زمان یکی از مردمان جنوب که بر روی طلای سیاه زندگی می کرد در نشریه خواندنیها مورخ نوامبر 1961 نوشت: "من پیوسته شاهد مناظر دهشتناک و دردآلودی از زندگی انسانها هستم. من با چشم سر ناظر جاندادن جوانان و کودکان و زنان و مردان از بیدوائی و مرگ فجیع و حسرتبار گرسنگان از گرسنگی و بیغذائی هستم... من خانواده هائی را می شناسم که در این دنیای "خاویارخور" در آرزوی یک وعده نان گندم حسرت می خورند. من زنان و دختران عفیفی را سراغ دارم که پوشاکی برای سترعورت خود ندارند و ماهها نمی توانند از خانه خارج شوند. من هر روز دسته دسته کودکان زار و نزاری را به چشم می بینم که در اثر سوء تغذیه رنگ بر چهره مظلوم و بیگناهشان نیست و سالها با پای و تن برهنه و شکم گرسنه مانند کرم در خاک میلولندو با علفهای صحرا و ماهیهای گندیده سد جوع می کنند". این گفتار را مجله خواندنیها که از مجلات درباری و خودفروخته آن دوران بود نُه سال بعد از کودتا به رشته تحریر در آورده است. در تمام این مدت محمد رضا شاه بر سر کار بود و بر غارت  نفت ایران و فلاکتی که سراسر زندگی مردم را فرا گرفته بود نظارت داشت.
کودتای خائنانه 28 مرداد به حکومت ملی دکتر محمد مصدق که نفت ایران را ملی کرده و به دسیسه های انگلستان-رضا خان پایان داده بود خاتمه داد و شاه فراری فرزند رضا خان را از ایتالیا به ایران برگرداند و دوباره برمسند کار نشاند. شرکت نفت از پرداخت بدهی هایش به ایران خودداری کرد و از پرداخت غرامت به مردم ایران نه تنها سر باز زد، بلکه با یاری محمد رضا شاه به علت تاخیر در استخراج نفت و روند استفاده شرکت نفت از ایران خسارت گرفت. در هفتم آبان 1333(29 اکتبر 1954) با انعقاد قرارداد بین دولت وقت ایران و شرکت ملی نفت از یک طرف و هشت شرکت آمریکائی و انگلیسی و هلندی و فرانسوی که متفقا کنسرسیوم بین المللی نفت را تشکیل داده بودند از طرف دیگر، مهمترین حقوق شرکت ملی نفت که عبارت بود از حق اکتشاف و استخراج و حمل و نقل و فروش نفت پایمال شد.  شاه و زاهدی قانون ملی کردن صنعت نفت را به خاکروبه افکندند و از شرکت ملی نفت، کارگزار و مجری اراده نفتخوران جهانی ساختند. شرکت ملی نفت وظیفه دخالت در امور "غیر صنعتی" را به عهده گرفت. در بند "ب" ماده 17 قرارداد جدید این وظیفه شرکت چنین تعریف شد: ""فعالیت غیر صنعتی" که در قرار داد مزبور بکاربرده شده، یعنی تامین و نگهداری کلیه موسسات کمکی و اداره آنها به میزانی که جهت فعالیت شرکتهای عامل ضروریست: منازل، مسکن و کلیه امور مربوط به آنها، نظارت بر راه های عمومی، اقدامات لازم جهت بهداری و بهداشت، اداره تدارکات مواد غذائی، غذاخوری ها، رستورانها و مغازه های لباسهای حاضر، تربیت و آموزش تکنیکی صنعتی، محافظت دارائی، امور اجتماعی، حمل و نقل عمومی، آب و برق برای اهالی و امور مشابه دیگری که در باره اجرای آنها موافقت بین شرکت ملی نفت ایران و شرکتهای عامل به عمل آید..."
در واقع به موجب این ماده سردمداران کنسرسیوم بین الملل نفت خیال خودشان را از دست ایرانی ها راحت کرده بودند. دولت ایران وظیفه داشت که نیروی کار مورد نیاز کنسرسیوم نفت را همیشه آماده و مهیای کار نگهدارد به نحوی که تاخیری در ادامه بهره برداریهای شرکت پدید نیآید. حل کلیه مسایل و معضلاتی را که رابطه مستقیم و یا غیر مستقیم با وضع زندگی و کار کارگران و کارکنان ایرانی کنسرسیوم داشت به عهده شرکت ملی نفت ایران قرار دادند و دست خود را از این کار پر درد سر کنار کشیدند. ماهیت این قرار داد استعماری به قدری اسفناک بود که سرلشگر زاهدی عامل کودتا، قراردادی به این مهمی که باید راجع به بند بند آن بحث و دل و روده اش بیرون ریخته می شد با توجه به انجام کودتا و حساسیت افکار عمومی، آنرا به قید فوریت و به عنوان ضمیمه ماده واحده در جلسات پی در پی مجلس شورا و سنا، بدون اینکه امکان خواب به نمایندگان دهند به زور و تهدید و ایجاد یک فضای تیرباران و ترور و پیگرد و شکنجه به تصویب رساندند. برخی نمایندگان معترض حتی قادر نشدند در رد این سند استعماری سخنرانی کنند و در همان نشستهای مجلس از پای درآمدند. یکی از آنها بنام سناتور دیوان بیگی که وجدانش از این همه خیانت در عذاب آمده بود از پشت تریبون مجلس سنا اعلام کرد: "ما هزینه هنگفت یک دستگاه عظیمی را به عهده گرفته، رژیم کاپیتولاسیون را قبول نموده و با تشکیل دولتی در داخل دولت ایران در واقع استقلال خود را از دست داده ایم"(روزنامه کیهان 13 اکتبر 1954). ولی کودتا دقیقا برای این صورت گرفته بود تا ایران به صورت کشوری نیمه مستعمره باقی بماند.
در قرارداد با کنسرسیوم بین المللی نفت نوشته شد که شرکت سابق با در نظر گرفتن وضع بد مالی ایران، بابت غرامت تنها به دریافت 25 میلیون لیره انگلیسی قناعت می کند. این "فروتنی" و "دست و دلبازی" انگلیسها گویا در واقع با مبلغ اصلی "غرامت" وارده مطابقت ندارد و آنها به دریافت مبلغ کمتر هم رضایت داده اند، به این ترتیب انگلیسها بعد از غارت نفت ایران صلبکار هم از کار درآمدند و سر ملت ایران منت نیز گذارد. رژیم کودتا به تمام این خیانتها و حقارتها صحه گذارد و به غارتگران بین المللی به جبران "فضولی" ملت ایران که نفتش را ملی کرده بود، خسارت داد. انگلیسها می خواستند از بالا و مغرورانه غرور ملت ایران را خورد کنند و با انگشت تهدید وی را گوشمالی دهند و محمد رضا شاه بله قربان گویان این دنائت را پذیرفت. ببینید که محمد رضا شاه تا به چه حد بی شخصیت و نوکر دست به سینه امپریالیستها بود.
در بدو تشکیل کنسرسیوم بین المللی نفت بنا بر موافقتی که بین اعضاء کارتل بین المللی نفت به عمل آمده بود، سایر اعضاء کنسرسیوم نفت متعهد شده بودند به شرکت سابق نفت انگلیس و ایران که حاضر شده بود 60% از سهام اولیه خود در نفت ایران را به کمپانیهای آمریکائی، فرانسوی و هلندی واگذار کند، مبلغ 600 میلیون دلار بپردازند. نود میلیون از این مبلغ نقدا پرداخت گردید. پرداخت 510 میلیون دلار بقیه از هر بشکه نفت 10 سنت به حساب "بریتیش کمپانی" کنار گذارده شد. از آنجا که طبق اعتراف مجله "پترولیوم تایمز" مبلغ مزبور از "میزان درآمد ویژه نفت" کسر می گردد، لذا نصف آن خواه ناخواه به حساب درآمد ایران منظور می گردد. مجموع وجوهی که بدین طریق از سهم ایران تا اول ژانویه 1961 کسر شده تقریبا در حدود 100 میلیون دلار است. آقای سناتور لسانی در سال 1954 به حق از علی امینی عاقد قراداد نفت در این زمینه پرسید که: "اگر این معامله ایست بین کنسرسیوم نفت و شرکت سابق، پس به چه دلیلی 50% آن را از ما می گیرند؟ علی امینی عاقد قرارداد کنسرسیوم و نوکر دست به سینه آمریکا، از پاسخ به این پرسش منطقی طفره رفت. آقای لسانی نیز برای حفظ مقام و ترس از جان بر پاسخ به پرسش خویش پافشاری نکرد. بدینسان مجموع "غرامتی" که شرکت سابق از بابت نفت ایران از اعضاء دیگر کنسرسیوم بین المللی نفت و از همه مضحکتر از صاحب اصلی نفت یعنی ایران دریافت نمود عبارت بود از مبلغی در حدود 240 میلیون لیره نقد و دارائی به ارزش 150 میلیون لیره که به عنوان عضو کنسرسیوم به وی تعلق می گیرد(نقل از کتاب "نفت ایران" اثر الول ساتن ص 405).(نقل از مجله پترولیوم تایمز 20 اوت 1954 صفحه 845 و پترولیوم سرویس پرس ماه مه 1959 صفحه 204).
آری کودتای 28 مرداد انجام شد تا نفت ایران را در اختیار یک استعمار جمعی قرار دهد و امپریالیست آمریکا و سایر امپریالیستها رانیز در غارت آن سهیم گرداند. کودتا انجام شد تا ملی شدن صنعت نفت ملغی شود و با پرداخت غرامت به امپریالیسم بر جراحت وی مرهمی گذارده شود. دربار پهلوی مسئول این خیانت بود. وی بود که ایران را به نیمه مستعمره بدل کرده بود و انقلاب شکوهمند و میلیونی بهمن همه این قراردادهای استعماری را بی اعتبار اعلام کرد.
بر گرفته از توفان شماره  162شهریور ماه 1392 سپتامبر سال 2013،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
 
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
 
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
 
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
 سایت آرشیو نشریات توفان
 توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی