جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه


بیانیه حزب کار ایران(توفان)

 

تسلیم خفت آور جمهوری سرمایه داری اسلامی به صهیونیسم و امپریالیسم جهانی و نقض حق مسلم ایران در مسئله هسته ای

در روز 3 آذر ماه 1392 خبرگزاری های جهان از توافق بر سر برنامه هسته ای ایران در ژنو خبر داند. از زمان روی کار آمدن حسن فریدون روحانی از طریق یک انتخابات مهندسی شده، از زمان سیاست "نرمش انقلابی" رهبر جمهوری اسلامی، آقای خامنه ای، از شکل برگزاری نشستهای مذاکراتی با نمایندگان قلدرهای جهان و چانه زدن با آنها بر سر منافع ملی ایران، روشن بود که محصول این مماشات و معانقه طولانی، نوزاد "حرامزاده" ای خواهد بود که به قرارداد کنسرسیوم بعد از کودتای 28 مرداد شبیه است. رژیم جمهوری اسلامی در همان مسیری راه رفت که آخوندهای دربار قاجار رفتند، رد همان راهی گام گذاردند که آیت ﷲ کاشانی در زمان ملی کردن صنعت نفت گام برداشت.

البته این "دستآورد" رژیم جمهوری اسلامی همانگونه که حزب ما در گذشته پیشگوئی کرده بود و اسنادش بتدریج منتشر می شود، جدید نیست. این "نرمش انقلابی" از سه سال پیش توسط احمدی نژاد در مذاکرات پشت پرده با آمریکائی ها در مسقط پایتخت عمان صورت گرفته بود. شرط آمریکائی ها بعد از سازشها و انعقاد این تسلیم نامه، جایگزینی احمدی نژاد با نماینده ای از اصلا طلبان بود. لبخند روحانی و تکیه بر "اصلاحات" باید راه همکاری با امپریالیستها را تسهیل می کرد.

تا همین لحظه که حزب ما در مورد ماهیت این سند نظر می دهد هنوز برگردان یکسانی به زبان فارسی در دسترس ایرانیان نیست. آنچه توسط  پاره ای نشریات و سازمانها و افراد به فارسی برگردانده شده است در استعمال پاره ای واژه ها تفاوتهائی دارند و این تفاوتها وزن های گوناگونی از نظر حقوقی خواهند داشت و جای تفسیرهای گوناگون را باز می گذارند.

تا همین لحظه معلوم نیست که چه توافقات دیگری در پشت پرده صورت گرفته است و مردم ایران از آن توافقات بی خبرند و امپریالیستها نیز با توجه به منافع خویش در مورد این توافقات محرمانه سکوت اختیار می کنند. نیاز نیست که این توافقات صرفا در مورد مسئله هسته ای ایران باشد. این توافقات می تواند در عرصه پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی، تعمیق سیاست های تعدیل اقتصادی، تغییر در سیاست خارجی ایران در برخورد به مسئله فلسطین، لبنان، سوریه، اسرائیل، عراق، افغانستان، تنگه هرمز، ونزوئلا، بولیوی و... باشد. این توافقات می توانند ایران را به زائده امپریالیسم در منطقه بدل کند. این توافقات نمی تواند بدون اطلاع صهیونیستها صورت پذیرفته باشد و امضاء آنها را نداشته باشد. بازیگری نتانیاهو فقط چاشنی خوش طعم کردن این قرارداد خائنانه برای اطعام مردم جهان است.

در کشوری که خفقان و سرکوب بر آن حاکم است طبیعتا نمی شود از شفافیت در آن سخن گفت و انتظار داشت که تیم مذاکره کننده ایران در این مدت در مجلس شورای اسلامی گزارش کامل این مذاکرات و دلایل خویش در پذیرفتن این سند رقیت را به بحث افکار عمومی بگذارد. همه رژیمهای مستبد و خونخوار با تشدید سرکوب و اعدامها و با حضور نظامی و انتظامی و گشت نیروهای سرکوب به ایجاد فضائی از ترس و وحشت توسل می جویند تا تصویب این گونه توافقنامه ها در مجلس فرمایشی ممکن گردند. از این گذشته نمی توان از نمایندگانی که همه از طریق صافی شورای نگهبان گذشته و فاقد اراده آزاد هستند انتظار داشت از منافع ملی ایران دفاع کنند. در حالیکه اکثر نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرارداد را نخوانده مورد تائید صد درصد خود قرار داده اند و آنرا پیروزی برای ایران دانسته اند،  نایب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفت:

"ما در مجلس هنوز از جزئیات توافق مطلع نیستیم و نمی‌توانیم قضاوت کنیم؛ زمانی که جزئیات مطرح شد، مطالب را عنوان می کنیم.".

و یا حجت الاسلام وحید احمدی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: "زمانی می توان از توافق هسته‌ای ایران و 1+5 اطلاعات دقیقی کسب کرد که تیم مذاکره کننده کشورمان در مجلس شورای اسلامی حاضر شوند و آنچه در نشست‌ها به صورت توافق مطرح شده را تشریح نمایند.".

پس باید پرسید اغلب نمایندگان بله قربان گوئی که این سند را ندیده نخوانده تصویب کرده اند از کجا از مفاد آن خبر داشته اند و از کدام مرجع دستور خیانت گرفته اند؟

 

مردم ایران باید بدانند که این پیمان یک سند خفت انگیزِ تسلیمِ بی قید و شرط است تا امپریالیستها با ادامه سلطه آخوندها در ایران موافقت کنند. این سند همه دستآوردهای مردم ایران را در این مدت، تمام سرمایه های هزینه شده در این عرصه را بر باد داده است و به اوامر استعماری امپریالیسم جهانی گردن نهاده است. و این هنوز از نتایج سحر است. کشور ما ایران هیچ حاصلی از این توافق استعماری ندارد.

حزب کار ایران(توفان) اعلام می کند که هرگز چنین سند ننگینی را به رسمیت نخواهد شناخت و مردم ایران را فرا می خواند که با تصویب این قرارداد خائنانه مخالفت کنند و فریب دستگاه تبلیغاتی حسن فریدون روحانی را نخورند.

خود مسئولان رژِم جمهوری اسلامی اعلام کرده اند:

" جمهوری اسلامی ایران سه موضوع را در دستور کار داشته یکی غنی‌سازی به عنوان حق مسلم ایران، دوم عدم پذیرش تعلیق و عدم توقف و دیگری آمادگی برای بازرسی همه تاسیسات انرژی اتمی برای راستی‌آزمایی و آنچه امروز به عنوان توافق حاصل شده خارج از این چارچوب نبوده و همه آنها رعایت شده است."( به نقل از خبرگزاری ایسنا 4/09/1392).

 

آیا تیم مذاکره کننده هسته ای به این خواسته ها رسیده است؟ یا برعکس نه تنها به این خواستها نرسیده، بلکه خفت هائی را پذیرفته است که ننگ تاریخ ایران است. آخوندها می خواهند با روضه خوانی و تبلیغات بر ماهیت این تسلیم نامه پرده استتار بکشند.

 

حال به تک تک این مسایل بپردازیم:

 

1- مقدمه ای بر تفسیر قرارداد:

 کسی که متن قرارداد را می خواند می بیند که قرارداد از دو بخش تشکیل شده است. بخش موقت و گذرا و بخش جامع.

توافقاتی که تا کنون صورت گرفته است مربوط به بخش گذرای قرارداد است و بخش جامع که چماق بزرگ است بعدا می آید. در متن قرارداد در مورد بخش جامع چنین می آید:

"این راه حل جامع متضمن یک برنامه غنی سازی با تعریف مشترک و محدودیت‌های عملی و اقدامات شفاف‌ساز به منظور تضمین ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای می‌باشد. این راه حل جامع به مثابه یک مجموعه منسجم خواهد بود که هیچ بخشی از آن مورد توافق قرار نمی‌گیرد مگر آنکه در مورد تمامی بخش‌های آن توافق حاصل شود"

نخست اینکه راه حل جامع برای غنی سازی که حق مسلم همه کشورهای امضاء کننده معاهده است باید با تعریف مشترک و یا با توافق طرفین صورت گیرد. و در ادامه آن می آورند که هیچ بخشی از آن مورد توافق قرار نمی‌گیرد مگر آنکه در مورد تمامی بخش‌های آن توافق حاصل شود. ناگفته پیداست که تمام تصمیمات آتی این "قرارداد جامع"، دیگر مبتنی بر حقوق منعقده در قراردادهای جهانی و قابل استناد به آنها نیست، بلکه وابسته به طرف امپریالیستی-صهیونیستی است که راضی باشد و یا نباشد. آنها با این حقوق جامع می توانند جلوی فعالیت هسته ای ایران را بگیرند و یا نگیرند، آنها می توانند با توجه به این بندها حقوق ایران را پایمال کنند و یا موارد محدودیت کننده دیگری به آن بیفزایند. کشوری که بر این نحوه تفسیر حقوق خود آنهم از موضع ضعف و سرشکستگی گردن نهاده است، طبیعتا باید کلیه اوامر و دیکته صهیونیسم و امپریالیستها را در چارچوب "راه حل جامع" بپذیرد. حال اگر این توافق صورت نگرفت ایران دیگر در جای اولش، در جائی که قبل از این مذاکرات قرار داشت، نایستاده است، بلکه همه حقوق خود را از دست داده و از نظر سیاسی به قهقراء پرتاب شده است.

لیکن در همان بخش برنامه موقت، رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی  ایران به همه خواستهای امپریالیسم و صهیونیسم تن در داده و به آمال مردم ایران برای تامین انرژی برای نسلهای آینده ایران خیانت کرده است. روشن است برنامه غنی سازی جامع که در پیش است، نمی تواند از نظر مفاد و محتوی آن از بخش برنامه موقت عقب تر باشد و خواسته های کمتری را در بر بگیرد. به این جهت هنوز این قصه سر دراز دارد.

 

در مبارزات تبلیغاتی و تفسیرهای سیاسی قبل از این توافقات کنونی، همواره رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدرستی پافشاری می کرد که انتقال پرونده ایران از آژانس بین المللی انرژی هسته ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد یک اقدام سیاسی بوده و در اثر فشار امپریالیستها صورت گرفته است. در آن زمان بدرستی اشاره می شد که قطعنامه های شورای امنیت بر ضد ایران قطعنامه های غیر قانونی هستند و تحریمهای شورای امنیت و یا تحریمهای کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا در تناقض کامل با منشور ملل متحد قرار داشته و اقدامی خصمانه بر ضد یک کشور عضو سازمان ملل متحد محسوب می شوند. حال در متن قرارداد کنونی تمام این حقوق غیرقانونی را برسمیت شناخته و سخنان قبلی خویش را پس گرفته اند و از جمله می آورند:

"این راه حل جامع شامل یک فرایند متقابل و قدم به قدم می‌باشد و به رفع همه‌جانبه تمامی تحریم‌های شورای امنیت، تحریم‌های چندجانبه و تحریم‌های ملی مربوط به برنامه هسته‌ای ایران می‌انجامد.

در فاصله میان گام‌های اولیه و گام آخر، گام‌های دیگری از جمله پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت با هدف پایان رضایت بخش بررسی موضوع توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود خواهد داشت."

و در جای دیگر این خواستها را به این نحو بیان می کنند:

"عدم صدور قطعنامه‌های جدید تحریم هسته‌ای توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد.

عدم صدور قطعنامه‌های جدید تحریم هسته‌ای از سوی اتحادیه اروپا.

دولت آمریکا، در چارچوب اختیارات قانونی رئیس جمهور و کنگره از تحمیل تحریم‌های جدید هسته‌ای خودداری خواهد کرد."

تائید این مسایل برسمیت شناختن حقوق اتحادیه اروپا، کنگره آمریکا و شورای امنیت سازمان ملل در نقض پیمانهای جهانی و زورگوئی به ممالک عضو این سازمان بین المللی است. ایران از تمام ادعاهای خویش گذشته است و این یک شکست روشن سیاسی است.

در قرار داد اتهاماتی به ایران زده شده است که بی پایه و مدرک است. این اتهامات تکرار تبلیغات امپریالیسم و صهیونیسم می باشد و رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی همه این اتهامات را پذیرفته و به زیر آن امضاء گذارده است. در این قرارداد می آید:

"در حالی که آژانس، مسئولیت راستی‌آزمایی اقدامات مربوط به موضوع هسته‌ای را بر عهده خواهد داشت"(تکیه از توفان) به طور ضمنی پافشاری در تحقق حقوق ایران را دروغگوئی اعلام داشته و بر "شک و شبهه" و ادعاهای ممالک امپریالیستی در توجیه نقض حقوق ایران صحه گذارده اند و جمهوری سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران نیز زیر این اسناد امضاء گذارده است. این امضاء حکم تائید جرم از جانب متهم است.

 

2- حق غنی سازی اورانیوم

ما بارها گفته ایم که غنی سازی اورانیوم حق همه ممالکی است که پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده اند. تمام ممالک غیر متعهد جهان بارها در نشستهای جهانی بر این حق ایران که حق خود آنها نیز بوده است صحه گذارده اند. از آنجا که ایران یکی از امضاء کنندگان اولیه این پیمان است طبیعتا از این حق بدیهی برخوردار است. اعتبار این حق مسلم ایران  به تصویب و تائید امپریالیسم و صهیونیسم و بویژه امپریالیست آمریکا وابسته نیست.

حال اگر کشوری خودش نسبت به حق قانونی و بدیهی که دارد، شک و تردید داشته باشد و یا عمیقا به آن معتقد نباشد و یا بخواهد از اعتبار این حق قانونی بکاهد و یا آنرا نفی کند، آنوقت آنرا به رای امپریالیستها می گذارد و مدعی می شود که "حق مسلم ایران در غنی سازی" زمانی اعتبار دارد که ممالک امپریالیستی هم بر آن صحه بگذارند. با این سیاست هر گونه حق مسلمی که در پیمانهای جهانی به ممالک تعلق دارد، وابسته به تائید زورگویان جهان شده و از درجه اعتبار ساقط است. حقی که بدیهی باشد، نمی تواند اعتبارش به خلق وخوی امپریالیستها و تصمیمات آنها وابسته باشد. آنها نیز چه بخواهند و چه نخواهند باید به این حق احترام بگذارند. ایران اعتبارِ حق مسلم خویش را به رای امپریالیستها وابسته ساخته است و "پذیرش این حق" از جانب آنها را پیروزی خویش تلقی می کند.  آقای حسن فریدون روحانی در سخنان خود بر این پیروزی تکیه کرد. به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا): ".... اذعان قدرت‌های بزرگ به این حق ایران(حقوق هسته‌ای) از دیدگاه سیاسی بسیار ارزشمند است".(4/09/1392) و یا اینکه آقای تابش نماینده مجلس جمهوری اسلامی مدعی می شود با بیان اینکه دنیا امروز حق غنی‌سازی ایران را به رسمیت شناخته: "متن توافق نشان می‌دهد ما در چارچوب ان‌.پی‌.تی حق غنی‌سازی داریم.".

و یا حجت الاسلام وحید احمدی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: "مهمترین دستاورد این توافقنامه و مذاکرات این است که جهان به حق غنی سازی ایران اعتراف کرد."

دولت جمهوری اسلامی با هو و جنجال می خواهد حقایق را وارونه جلوه دهد. تیم مذاکره کننده ایران از حق مسلم و بدیهی ایران در غنی سازی اورانیوم دست برداشته و آنرا وابسته به تصمیم قدرتهای جهانی کرده است. رژیمی که به جای استناد به مفاد روشن قرارداد منع گسترش سلاحهای هسته ای به تصمیم و تائید اوباما، جان کری و نتانیاهو استناد می کند، باید منتظر باشد که آنها می توانند به همین اعتبار تصمیمات خویش را عوض کنند. دیگر قانون حاکم نیست، اراده امپریالیسم حاکم است.

حق غنی سازی اورانیوم برای مصارف صلح آمیز حق قانونی ایران بوده است. عدم پذیرش آن از جانب امپریالیسم و صهیونیسم بین الملل زورگوئی و قلدری و نقض تمام پیمانهای امضاء شده جهانی سازمان ملل است. قدرتهای بزرگ جهان و از جمله صاحبان حق وتو نمی توانند از تحقق پیمانهای منعقده در سازمان ملل به بهانه های گوناگون ممانعت کنند. این ایجاد دو نوع حق در سازمان ملل بوده و بی اعتبار کردن همه پیمانهای جهانی است. زیرا تحقق این پیمانها به خلق و خوی قلدرها و زورگوها وابسته می شود. ادعای ایران که ما این حق را به آنها قبولاندیم و یا اینکه آنها حق ما را به رسمیت شناختند معنای دیگری ندارد که نماینده جمهوری اسلامی ایران حق اربابان جهان را در نقض پیمانهای جهانی و تحت فشار گذاردن سایر کشورها را به رسمیت شناخته اند. آنها از تحقق بی برو برگرد و بی قید شرط پیمانهای جهانی و حقوق طبیعی خود گذشته و آنرا وابسته به زورگوئی امپریالیستها کرده اند. کسانی که هم اکنون از حق خود گذشته و حق امپریالیسم و صهیونیسم جهانی را در نقض حقوق ملل و زروگوئی و فشار و قلدری به رسمیت شناخته اند، باید به فشار بعدی و نقض پیمانهای بعدی نیز تمکین کنند. آنها پذیرفته اند که هیچ حقی تا زمان موافقت امپریالیسم و صهیونیسم اعتبار قطعی ندارد.

پس می بینیم که جمهوری اسلامی از حقوق مسلم ایران برای غنی سازی اورانیوم صرفنظر کرده است و این انصراف را نمی شود پیروزی جلوه داد.

جالب این است که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در سخنان تفسیری خویش بر این قرارداد، حتی همین نتایج ساخت و پاخت نفرت انگیز را اساسا منکر آن شده است و بیان کرده اساسا حقی بنام حق غنی سازی اورانیوم در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای وجود ندارد. به طوری که فرج الله عارفی شگفت انگیزانه در گفت‌وگو با ایسنا در 4 آذر 1392، ضمن  حمایت از ظریف وزیر امور خارجه، اظهارداشته: "نمی‌دانیم آنچه که درباره توافقنامه در خبرگزاری‌های غربی و سخنان اوباما و وزیر امور خارجه امریکا مطرح شده، شیطنت است یا واقعیت دارد و به صحت مطالب مطرح شده از سوی آنها واقف نیستیم.".

این اقدام آگاهانه اوباما و جان کری هشداری به ایران است که ما حتی امضاء خود را قبول نداریم و برای حقوق کسی کوچکترین ارزشی قایل نیستیم. آنها تائید می کنند که حرف آخر را منافع امپریالیستها تعیین می کند و می شود صدها قرارداد بی پشتوانه نیز امضاء کرد و به آن عمل نکرد. واقعیت آن است که زبان گلوله زبان حق است و تنها زبانی است که همراه با چاشنی تهدید از حلقوم امپریالیسم بیرون می آید.

رو قوی شو اگر راحت جهان طلبی

که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است.

 

3- عدم پذیرش تعلیق و عدم توقف

یکی دیگر از خواستهای رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که تحقق پیدا نکرده است، پذیرش خواست تعلیق است. تمام مفاد قرارداد نشان می دهد که رژیم ایران به خواست تعلیق امپریالیستها تن در داده و از حقوق خود گذشته است. این تسلیم بسیار آگاهانه و نه در اثر اشتباه صورت گرفته است، زیرا رژیم کوشیده واژه هائی بیابد و در متن قرار داد بگنجاند که توسط آن بتواند افکار عمومی مردم ایران را فریب دهد. حال به این نکات توجه کنید:

"نیمی از اورانیوم موجود غنی شده 20 درصد را به صورت اکسید 20 درصد برای تولید سوخت راکتور تحقیقاتی تهران ذخیره نماید. بقیه 20 درصد UF6(Uranhexafluorid) را به مواد کمتر از 5 درصد رقیق نماید. خط برگشت‌پذیر نیز وجود نداشته باشد.".

این توافق به آن معناست که ایران غنی سازی 20 در صدی را نه تنها معلق، بلکه از آن برای همیشه بجز در مورد استثنائی رآکتور تحقیقاتی دانشگاه تهران صرفنظر می کند. در بند بعدی می آورد:

"ایران اعلام می‌کند که برای این دوره 6 ماهه، اورانیوم را به سطح بالاتر از 5 درصد غنی سازی نکند.".

مفهوم این اظهار نظر این است که طرف ایرانی، غنی سازی اورانیوم بیش از 5 درصد را در عرض این ششماه معلق می کند و البته همانطور که در قرارداد ذکر شده در توافق جامع که باید مورد تائید صهیونیسم وامپریالیسم باشد، جائی برای غنی سازی بیشتر در آینده باقی نمی ماند. حال به بند مورد توافق بعدی مراجعه کنیم:

"ایران اعلام می‌‌کند که فعالیت‌های خود در تاسیسات سوخت هسته‌ای نطنز، فردو  و یا رآکتور اراک را که توسط آژانس با نام IR-40 شناسایی می‌شود، بیش از این گسترش نخواهد داد.".

معنی "بیش از این گسترش نخواهد داد" یعنی اینکه آنها را تعطیل می کند که چیزی حتی بیش از تعلیق فعالیت آنهاست. وقتی امری در دورانِ توافقِ قرارداد موقت مورد تائید دو طرف قرار می گیرد، حتما در زمان انعقاد قراردادِ جامع به قوت خود باقی می ماند، اگر تازه شرایط بدتری بر آن مترتب نگردد. جمهوری اسلامی واژه "تعطیل" را با "قطع گسترش بیشتر" جایگزین کرده است.

از همین نمونه های روشن بر می آید که ایران به تعلیق و تعطیل تولید اورانیوم تن در داده است و بازی با واژه ها نمی تواند این امر را پنهان کند.

رژیم جمهوری اسلامی تمام فعالیتهای هسته ای و پژوهشی را در فردو و اراک تعطیل کرده است و میلیاردها دلاری را که ملت ایران برای دستیابی به فن آوری علمی و غنی سازی اورانیوم و عدم وابستگی به انرژی فسیلی هزینه کرده است برباد داده است. رژیم جمهوری اسلامی این اتهام را که تاسیسات اراک با آب سنگین و تولید پلوتونیوم تنها برای ساختن بمب اتمی بکار می رود پذیرفته و بر تمام ادعاهای قبلی خویش تا به امروز قلم بطلان کشیده است. مگر اسرائیل، ژاپن، کره جنوبی، آلمان، جمهوری چک، اوکرائین، آرژانتین، برزیل، کانادا و... پلوتونیوم در اختیار ندارند؟ چرا کسی به آنها ایرادی نمی گیرد؟. چرا باید تنها پلوتونیوم ایران محصول دو منظوره باشد و برای ساختن بمب اتمی بکار رود؟ در حالیکه میله های سوخت ناشی از تولید پلوتونیوم اقتصادی تر، و مشکلات ناشی از انبار کردن تفاله های اتمی را کاهش می دهد.

رژیم جمهوری اسلامی به صراحت به این "نرمش انقلابی" و نوشیدن جام زهر اشاره نمی کند، بلکه از در عقب وارد می شود و در زمینه توافقاتی که باید صورت گیرد می نویسد:

"شامل همکاری بین‌المللی هسته‌ای غیر نظامی باشد، که این همکاری‌‌ها از جمله در خصوص دستیابی به رآکتورهای مدرن آب سبک قدرت و تحقیقاتی و تجهیزات مرتبط و نیز عرضه سوخت هسته‌ای مدرن و برنامه‌های تحقیق و توسعه (R&D) مورد توافق می‌باشد.".

به زبان روشن دولت جمهوری اسلامی تائید می کند که تاسیسات هسته ای اراک اهداف نظامی دارد و ایران در آینده از خیر این تاسیسات می گذرد زیرا قصد ندارد اهداف نظامی را دنبال کند و از این گذشته نیروگاههای آب سبک برخلاف آب سنگین که تولید پلوتونیوم می کند در خدمت اهداف نظامی نیست و ایران از تولید تاسیسات تولید آب سنگین صرفنظر کرده آنرا تعطیل می کند.

 

4- آمادگی برای بازرسی همه تاسیسات انرژی اتمی

این ادعا که آژانس بین المللی انرژی اتمی حق ندارد از تاسیسات هسته ای ایران بازدید کند دروغ امپریالیستها و صهیونیستها بود. این آژانس حق ندارد از تاسیسات اتمی آمریکا و اسرائیل و انگلستان و فرانسه بازدید به عمل آورد ولی در مورد ایران همیشه این کار را کرده بودند و برای نظارت بیشتر حتی دوربینهای کنترل نیز نصب کرده بودند.واقعیت این بود که این آژانس به عنوان عامل جاسوسی امپریالیستها و صهیونیستها عمل می کرد. جاسوسانی که در داخل این هیاتهای نمایندگی بودند اسامی برملا نشده دانشمندان اتمی ایران را به سازمانهای جاسوسی می دادند تا آنها را ترور کنند. اطلاعات مربوط به تاسیسات اتمی را در اختیار سازمان سیا و موساد قرار می دادند تا به چرخهای سوخت اتمی ایران از طریق شبکه مجازی حمله ور شوند و آنها را از کار بیاندازند. همه این اقدامات، غیر قانونی و ضد بشری بود، و سازمان انرژی اتمی به روی خود نمی آورد. آنها بر اساس مواد مندرج در پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی حق داشتند از تاسیسات هسته ای ایران بازدید کنند. مشکل آنها استفاده از این حق نبود آنها حقوقی بیش از آآن می خواستند که در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای درج شده است.

در زمان خاتمی به مدت طولانی غنی سازی اورانیوم معلق شد و خسارات زیادی به ایران وارد آورد. در دوران خاتمی پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای از طرف ایران امضاء شد که یک سند خائنانه برای نقض حق حاکمیت ملی همه کشورهاست. این سند خائنانه در دوران احمدی نژاد با همین استدلالی که به آن اشاره رفت از دستور کار خارج شد و مجلس فرمایشی نیز حاضر نشد این پروتکل خائنانه را به تصویب برساند. در آن زمان آقای روحانی کنونی مسئول تیم مذاکره کنننده ایران بود. حال با کمال شگفتی می بینید که مجددا جمهوری اسلامی اجرای این پروتکل خائنانه را در متن قرار داد پذیرفته و به زیر آن صحه گذارده است.  در متن قرارداد موقت می آید که ما در چارچوب قرارداد جامع به این خیانت تن خواهیم داد:

"اقدامات شفاف‌ساز و با نظارت بیشتر مورد توافق را به طور کامل به اجرا درآورد. پروتکل الحاقی در چارچوب اختیارات رئیس جمهور و مجلس شورای اسلامی تصویب و به اجرا درآید.".

این پروتکل نقض حاکمیت ملی ایران است. این پروتکل که رژیم جمهوری اسلامی ماهیت آنرا برای مردم روشن نمی کند، این حقوق را به جاسوسان و بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای می دهد، تا هر زمان، با هر چند نفر، هر جا که خواستند را بدون اطلاع قبلی به دولت ایران بازرسی کنند و دولت ایران حق ندارد مانع فعالیت آنها شود. این بدان معناست که ایران هرگز جای سرّی و سر پوشیده و نظامی و امنیتی مستقل نخواهد داشت. دل و روده ایران در دست سازمانهای جاسوسی است تا از پیشرفتهای فنی و نظامی و علمی ایران سر در آورند. این همان بلائی بود که به سر صدام حسین در آوردند. چنین خیانتی در تاریخ ایران قابل بخشش نیست.

رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی حتی به اعتراف خودش به هیچکدام از خواستهایش نرسیده است. بر تمام ادعاها و خواستهای صهیونیسم و امپریالیسم صحه گذارده است و در مقابل چه چیزی دریافت کرده است؟ هیچ چیز.

تحریمهای غیر قانونی به قوت خود باقی می مانند. امپریالیست آمریکا بخشی از ثروت ایران را که بطور غیر قانونی مصادره کرده است ذره ذره پس می دهد و بر هزینه کردن آن نظارت می کند. این پولها باید خرج خرید کالاهای مورد نیاز از بازارهای امپریالیستی شود. اساسا معلوم نیست که این پولها به ایران داده خواهد شد یا خیر. امپریالیستها آنها را برای خرید کالاهای مورد نیاز ایران به ابر شرکتهای امپریالیستی داده و پولش را به جیب خود می ریزند. آنها به صراحت می آورند که تنها به رفع تحریمهایِ زیر، بتدریج و تحت نظارت امپریالیستی که مفهموش همان گروکشی و فشار است تن خواهند داد:

" تعلیق تحریم‌های آمریکا بر صنعت خودرو و تعلیق تحریم‌های خدمات مرتبط.

صدور گواهی عرضه و نصب قطعات یدکی برای ایمنی پرواز هواپیماهای غیرنظامی ایران و خدمات مرتبط.

صدور گواهی بازرسی‌های مرتبط با ایمنی و تعمیرات در ایران و همچنین خدمات مرتبط".

امپریالیستها در عین حال در ادامه سند اعتراف می کنند که مواد غذائی و داروهای مورد نیاز ایران را تحریم کرده بودند که ناگفته پیداست، ربطی به ساختن بمب اتمی ندارد. این اعتراف آشکار، بیانگر درجه توحش امپریالیسم جهانی است که برای گرسنگی دادن به مردم ایران به تئوری "ممنوعیت صدور کالاهای دو منظوره" توسل می جست و می جوید. در متن قرارداد تحت عنوان: "تعلیق تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا بر:" می آید:

"یک کانال مالی به منظور تسهیل تجارت امور انساندوستانه برای تامین نیازهای داخلی ایران با استفاده از درآمدهای نفتی ایران در خارج از کشور ایجاد خواهد شد. تجارت امور انساندوستانه شامل مراودات تجاری مرتبط با تولیدات غذایی و کشاورزی، دارو، تجهیزات دارویی و مخارج پزشکی بیماران خارج از کشور خواهد بود. این کانال مالی شامل بانک‌های خارجی مشخص و بانک‌های ایرانی غیر تحریم شده خواهد بود که به‌ هنگام ایجاد این کانال مالی مشخص خواهند شد.".

این کانال مالی "انسانی" که بی شباهت به همان کانالِ مالیِ "انسانی"، "نفت در مقابل غذای" عراق در سازمان ملل است، با همان انگیزه تاسیس شده و همچنین سایر مواردی را در بر می گیرد که امپریالیستها تا کنون بر روی آن با همدستی عمال ایرانی خود، سرپوش می گذاشتند و منکر آن می شدند. این اقدامات "انسانی" نشانه توحش و بربریت امپریالیستهاست. در همان سند ذکر می کنند:

"نقل و انتقال‌های مالی مورد نیاز برای پرداخت تعهدات ایران به سازمان ملل متحد.

پرداخت مستقیم شهریه به دانشگاه‌‌ها و دانشکده‌‌ها برای دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در خارج از کشور تا مبلغ توافق شده برای یک دوره شش ماهه."

می بینیم که امپریالیستها حسابهای بانکی ایرانی ها را مسدود کرده و آنها را در تمام دنیا به امان خدا رها کرده بودند. حال حاضرند این اربابان جهان، این پولها را به حساب دانشگاه های خودشان، بدون دخالت دست ایران، واریز نمایند. اینکه دانشجویان ایرانی خود نیز برای تامین معاش، اساسا ارزی دریافت خواهند کرد در این قرارداد به چشم نمی خورد. مبلغی نیز که به صندوق سازمان ملل متحد می ریزند در خدمت آقای بان کی مون، خدمتگزار وفادار خودشان است و چیزی از آن به ایران نمی رسد. در یک کلام امپریالیستها بدهکاری های ایران به خودشان و ساختارهای اداری خودشان را پرداخت می کنند که خسارتی به آنها وارد نشود.

در یک کلام ملت ایران میلیاردها دلار هزینه کرده و بهای سنگینی برای پیشرفت و کسب فنآوری مدرن و تامین استقلال سیاسی و اقتصادی ایران و حفظ غرور ملی خود پرداخته است و رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی با یک چرخش قلم، فقط برای اینکه بر سر کار بماند و قدرت سیاسی را برای حفظ مافیای قدرت در دست داشته باشد، بر باد داده است. رژیمی که به ملتش تکیه نکند، شفافیت در کارش نباشد، نمایندگان فرمایشی به مجلس بفرستد که قادر نیستند به اظهار نظر آزاد و بدون واهمه بپردازند و بر سر مصالح مردم ایران آزادانه و دموکراتیک بحث کنند، رژیمی که مانع شود تا احزاب آزاد وجود داشته باشند و به اظهار نظر بپردازند، رژیمی که بخواهد قرارداد کنسرسیوم نوین را در سایه مخوف سرکوب و اعدام و شکنجه به تصویب برساند، سرانجام مجبور است به آغوش امپریالیستها برود و با آنها همدستی کند.

البته در ایران مشتی فریب خورده "اصلاحات" وجود دارند که درجه آزادی یک ملت را با تعداد موهای بیرون از روسری اندازه می گیرند و فقط برای داوری، به تغییرات ظاهری، فردی و خصوصی و نه اجتماعی دل بسته اند. مشتی ایرانی خودفروخته نیز وجود دارد که تحقق "اصلاحات" را به معنی شرکت خودشان در حکومت و کسب حق حیات برای خودشان، نه برای ملت ایران تصور می کنند. این عده بر این سند نکتبار صحه خواهند گذارد.

بیچاره اما آن اپوزیسیون خود فروخته ایران که اساسا حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم را به رسمیت نمی شناخت و بر دروغهای امپریالیسم و صهیونیسم و بمب اتمی موهومی ایران صحه می گذارد. آنها یا سکوت خواهند کرد و یا ناچارند برای اوباما و نتانیاهو کف بزنند که آرزوی این اپوزیسیون خود فروخته ایران را برآورده کرده اند.

 

حزب کار ایران(توفان)

4 آذر 1392

www.toufan.org

toufan@toufan.org