جهانی شدن سرمایه امپریالیسم“جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد (م-ل)

۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

قراردادهاي موقت و پيامدهاي آن در زندگي کارگران


برگرفته از سایت دسترنج


يازدهم ارديبهشت ۱۳۸۶ ( روز جهاني کارگر ) و در واکنش کارگران معترض، تابوت قانون کار ايران و قراردادهاي موقت بردوش کارگران حمل شد، تابوتي که همچنان روي دست کارگران مانده است.
در سال 1387 نيز همانند سالهاي قبل، کارگران با قراردادهاي‎ ‎موقت، به صورت مستقيم و يا از جانب پيمانکاران در سطح واحد هاي بزرگ صنعتي نظير پالايشگاه آبادان، کارخانجات بزرگ خودروسازي همچون ايران خودرو، يا واحدهاي توليدي و کارگاهي به خدمت گرفته شده‌اند.در چنين فضايي که نمي‌شود نامي بر آن نهاد، اغلب کارفرمايان از احتياج کارگران به کار، سوءاستفاده کرده و براثر نا آشنايي اين قشر زحمتکش با قوانين کار ، هنگام بستن قرارداد آنچه را که مي خواهند به کارگر تحميل مي کنند به نوعي که هنگام استخدام به طور مستقيم ازخود کارگر سند معتبر همچون سفته يا چک و يا کاغذ سفيد امضا مي گيرند.مدتهاست که ديده مي شود تعدادي از کارفرمايان با سوء استفاده از رشد سرسام آور بيکاري ، با گذاشتن يک دوره ۲ تا ۳ ماهه آزمايشي ، بدون پرداخت هيچ حقوقي ، کارگران را به کار وا مي دارند ، در حالي که در قانون کار فعلي آمده که دوره آزمايشي ، تنها دو ماه است و در اين مدت حقوق کارگر نبايد کمتر از حداقل حقوق مصوب شوراي عالي کار باشد و بايد در همين دوره آزمايشي ، مزاياي قانوني همچون حق بيمه ، عيدي ، پاداش ، سنوات و مرخصي نيز به کارگران تعلق گيرد و از نظر قانون هيچ فرقي با ديگر کارگران ندارند. بنابراين هر قرارداد کاري، به محض انعقاد، کليه حقوق کار را براي کارگر تضمين مي کند و اين حقوق ، شامل حداقل دستمزد براي يک کارگر ساده است. يعني در هر قراردادي که کمتر ازحداقل دستمزد تعيين شده باشد، غيرقانوني است و کارگر مي تواند تمام حقوق خود را مطالبه کند، حتي اگر کارگر آن قرارداد را امضا کرده باشد که امروز با کمال تاسف در بسياري از موارد اين مهم در نظر گرفته نمي شود. از سال هاي اوليه دهه ۷۰ يعني با آغاز برنامه تعديل اقتصادي توسط دولت هاشمي رفسنجاني و در راستاي تامين امنيت سرمايه و به بهاي نابودي امنيت شغلي کارگران ، قراردادهاي موقت سال به سال گسترش يافت ، تا امروز که بيش از ۸۰ درصد کارگران و زحمتکشان شاغل در کارخانجات، کارگاه هاي توليدي و خدماتي را کارگران قرارداد موقت تشکيل مي دهند. بدين ترتيب با نفي تشکل هاي مستقل کارگري ، حق اعتصاب و حق انعقاد قراردادهاي دسته جمعي ؛ ضمانت اجرايي قانون کار را از بين برده و سپس با خارج کردن کارگاههاي کمتر از 5 و 10 نفر از شمول قانون کار، تمامي کارگران ساختماني ، کارگاههاي قاليبافي ، کوره پزخانه ها ، ريخته گري ها ، جوشکاري ها ، مکانيکي ها ، تراشکاريها ، بلورسازي ها ، کارگران نقاش ، خياط ، نانوا ، کفاش و ساير کارگران صنوف را از حمايت قانون کار محروم کردند و امروزه به اين هم راضي نيستند و با هدف تخريب و ناکارآمد کردن قانون کار در قالب تغييرات پيشنهادي دولت نهم ، قصد دارند همان بخش ۲۰ درصدي کارگران را هم که مشمول اين قانون مي شوند به راحتي اخراج کنند ، تا هر قراردادي را تحت عنوان " توافق کارگر با کارفرما " به نيروي کار تحميل کنند و حتي با پرداخت ۷۰ در صد حداقل حقوق تحت عنوان" کارآموز " يا " باز آموز " ، کارگر را به بردگي کامل بکشانند. اين است مفهوم واقعي ادعاي " عدالت گستري " تا قانون کار را شير بي يال و دم و اشکمي کنند که در خدمت سرمايه دار و عليه طبقه کارگر باشد.باز هم از سال هاي اوليه دهه ۷۰ با تفسير جديد‎ ‎وزارت کار از ماده ۷ قانون کار، قراردادهاي‎ ‎بدون ‏تاريخ ، ازشمار قراردادهاي دايمي ودسته جمعي کارگران خارج‏‎ ‎شد و به جاي آن ، قراردادهاي موقت در کشور رسميت و عموميت پيدا کرد اما تا سال ۱۳۷۳ ، هر قرارداد موقتي حتي يک ماهه اگر ۴ بار تمديد مي شد ، حکم قرارداد دايم را داشت . در اين سال ، کانون عالي کارفرمايي کشور ، براي قانوني کردن تضييع حقوق کارگر، با طرح استفساريه اي ، وزيرکار را به کمک طلبيد و ازآنجا که سياست تعديل اقتصادي نيز کاملا عليه کارگران بود ، وزيرکار در پاسخ به اين استفساريه ، قانون کار را ناکارآمد کرد. از آن به بعد ، حتي اگر دو بار هم قرارداد موقت ميان کارگر و کارفرما بسته مي شد، معيار براي هياتهاي تشخيص وزارت کار، همان قرارداد آخري بود که اين بار نمايندگان کارگري سکوت نکرده و رييس اتحاديه كارگران پيماني و قراردادي سراسر كشور ، اصلاحيه قانون کار را به معناي افزايش ۵۰ برابري اخراج کارگران ارزيابي کرده و مي گويد: طرح اصلاح قانون کار موجب اخراج دسته جمعي کارگران مي شود. رجبعلي شهسواري مي افزايد : کارگران قرارداد موقت در مقابل ۴۰۰ ساعت کار ، ماهيانه 200 هزار تومان دستمزد مي گيرند ، در حالي که طبق قانون کار فعلي ، کارگران بايد در مقابل ۱۹۰ ساعت کار ماهيانه 220 هزار تومان دستمزد بگيرند . او ميگويد : روزانه هزاران كارگر قراردادي و پيماني اخراج مي‌‏شوند و متاسفانه دولت نيز از كارگران قراردادي حمايت نمي‌‏كند. شهسواري مي افزايد : از اين تعداد كارگر اخراجي، كمتر از ۲۰ درصد آنها حكم بازگشت به كار دريافت كرده و بقيه به بيكاران جامعه اضافه مي‌‏شوند. نماينده کارگران قراردادي ، دولت را مقصر اصلي در ناتواني برقراري امنيت شغلي كارگران پيماني و قراردادي كشور اعلام مي کند . البته چنين قانون مخربي، در دوره هشت ساله رياست جمهوري خاتمي ادامه يافت و پس از آغاز رياست ‏جمهوري احمدي نژاد وسياست هاي اعمال شده وزيرکار دولت نهم " محمد جهرمي" همچنان اجرا شده و مي شود . اما کار بدين جا ختم نمي شود ، زيرا کارفرمايان براي آنکه بيمه‎ ‎کارگران را نپردازند ، قرارداد‎هاي 6 ماهه و پس از آن 3 ماهه و در نهايت ۲۹روزه وسفيد امضا را به مرحله اجرا گذاشتند که با کمال تاسف دولت نيز در پوشش پيمانکاري ها ، به اين سواستفاده از قشر محروم کارگر دامن زد و غير مستقيم ، آن را قانوني اعلام کرد زيرا در دستگاههاي دولتي اجرا مي شد . کارگران نيز با رونق قراردادهاي موقت يا در اثر واگذاري يا تعطيلي کارخانه ، از کار بيکارشدند .براساس‎ ‎آمارهاي رسمي بيش از۸۵ درصد کارگران شاغل‏ ‎، ‎تحت قراردادهاي موقت کارمي کنند ‏.‎ اوج بيکارشدن ها با بهره گيري از همين سياست، درطول سال و درسطوح مختلف واحد هاي صنعتي وتوليدي در شهرهاي مختلف ايران از غرب گرفته تا شرق ، اتفاق افتاده است. بيش ازهزار‎ ‎کارگر فني معدن ذغال سنگ طبس ، با پايان قرارداد کار اخراج شدند. بيش از‏‎۳۰ ‎هزار کارگر در منطقه شهر صنعتي قزوين اخراج شده و بيش از۵۰ درصد کارگران قراردادي‎ ‎استان قزوين بدون دريافت حقوق، سنوات ، عيدي و پاداش ، با اتمام ‏قرارداد کار ، بيکار‎ ‎شده اند تا در صورت تمايل کارفرمايان و مالکان واحدهاي‎ ‎توليدي، در نيمه دوم فروردين سال به کار گرفته‎ ‎شوند . بيش از ۴۷ هزارکارگر درزنجان مشغول به کارهستند که ۸۰ درصد آنان را کارگران قراردادهاي موقت تشکيل مي دهند و هزاران موارد ديگر که همچنان بر خروجي سايتها و خبرگزاري ها قرار مي گيرد. البته در روزهاي پاياني سال ، قرارداد تعداد کثيري از کارگران تمام مي شود و آنان از مزاياي کامل آخر سال ، مرخصي هاي با حقوق ايام عيد و بسياري مزاياي ديگر محروم مي شوند ، اين در حالي است که تنها ۶۷ درصد آنان مي توانند قرارداد خود را تمديد کرده و بقيه اخراج مي شوند . درتمامي سالهاي گذشته درمقابل افزايش مشاغل قراردادي وشرکت هاي پيمانکاري که دررابطه تنگاتنک با کارفرمايان عمل مي کردند ، کارگران و نمايندگانشان ، وجود شركت هاي پيمانکاري را يك معضل اساسي دربرابر خود دانسته و وزارت كار را موظف مي دانستند که با حذف اين برده داران نوين ازسرنوشت كارگران، موجبات تضمين امنيت شغلي کارگران قراردادي به ويژه دررابطه با دريافت حقوق از کارفرمايان را تضمين کنند . البته کارگران در برابر اين رفتارهاي حامي سرمايه ، ساکت ننشسته و به عناوين مختلف اعتراض کردند به نوعي که صدها اعتصاب کارگري به وقوع پيوست. شرکت هاي پيمانکاري و نقش آنان در قراردادهاي موقت کار براي آنکه دولت و کارفرمايان نقش خود را در تضيع حقوق کارگران کم رنگ يا بي رنگ کنند ، دست شرکت هاي پيمانکاري را باز گذاشته و با دعوت آنان براي حضور در مسابقه مناقصه هاي ارزان قيمت تامين نيروي انساني ، شرايط را به شکل بردگي در محيط کار فراهم آوردند. پيمانکاران ، کارگران قراردادي را درسطح صنايع بزرگ (پالايشگاه نفت ) ، بخش خدمات (شهرداري ها) ، نهادها ، وزارتخانه ها و ... با حقوق ناچيز و شرايط استثمارگونه به کار گرفتند تا مناقصه بر سر دستمزد کارگر را که بر سر ميز مسوولان تعيين مي شد ، معنا کنند . بنابر ادعاي يکي از نمايندگان کارگري ، حدود ۲۰۰ شركت پيمانكار تامين نيروي انساني درپالايشگاه نفت آبادان درجذب نيروي كار به صورت قراردادي فعاليت دارند که متاسفانه حق و حقوق قانوني كارگران را به طور كامل پرداخت نمي‌‏كنند و پس از سه يا چهار ماه استفاده از كارگران، دست به اخراج شان مي زنند. وي مي افزايد : كارگران قراردادي پالايشگاه نفت آبادان از دريافت حداقل حقوق كار محروم هستند. در همين رابطه ، يک نماينده مجلس هفتم ميگويد : پيمانكاري در وزارت نفت بيداد مي‌‏كند ، دولت يك پمپ بنزين مي‌‏سازد و بلافاصله آن را به پيمانكار مي‌‏دهد، اما پس از پايان دوره پيمان، اين پيمانكار مي‌‏رود و پيمانكار بعدي كارگران موجود را اخراج و افراد باب ميل خودش را با دستمزدي پايين جايگزين مي‌‏كند . شاهپور مرحبا با تاکيد بر اينکه کارگر قراردادي حتي در وزارت کار رونق گرفته است ، مي گويد : اين تغييرات باعث تنش‌‏هاي جدي درعرصه روابط كار شده‌‏ و اين معضل به اشكال ديگر در ساير نهادها و وزارتخانه‌‏ها وجود دارد. و باز رييس اتحاديه كارگران پيماني وقراردادي سراسركشور، در رابطه با نقش دولت و بي تفاوتي آن در دفاع از کارگران کشور، مي گويد : دولت در اثر به كارگيري شركت‌‏هاي پيمانكاري و خدماتي كه با كمترين قيمت پيشنهادي درمناقصه شركت مي‌‏كنند. كارگران كشور را به دست قانون‌‏شكنان سودجويي به نام پيمانکار مي‌‏سپارد. رجبعلي شهسواري تاکيد مي کند که اين بي توجهي در سطوح مختلف واحدهاي کارگري کشور جريان دارد. با کمال تاسف ، وزير کار دولت احمدي نژاد و مجلس شوراي اسلامي، مواضع همساني در خصوص رفع مشکل کارگران قراردادي از خود نشان داده اند . محمد جهرمي در اولين همايش ملى مديريت و راهبرى سازمانى و در اولين واکنش ، اعلام کرد: در هيچ كشورى نمي‌توان قانون قراردادهاى موقت را تغيير داد . ما نيز براساس شرايط اقتصادى و ماهيت برخى كارها كه موقت هستند، نمي‌توانيم اين تغييرات را به طور كلى اعمال كنيم. وي در نوبت بعدي و در سومين همايش مديران، معاونان و روساي روابط کار سراسر کشور، درمورد مسايل روابط کار در واحدهاي اقتصادي ، ميگويد : نمي‏توان با قانون و تکليف، موضوع قرار دادهاي موقت را حل کرد، بلکه وقتي کارگري آموزش مهارت کسب کند ، براي کارفرما به صرفه است که در حفظ آن کارگر در آن واحد اقتصادي کوشا باشد . ناگفته پيداست که وزيرکار دولت نهم ، نگران وضعيت کارفرمايان است و دغدغه اي از اينکه بر زندگي کارگران چه مي گذرد ، به خود راه نمي دهد. اما مجلس شوراي اسلامي نيز چشم خود را فرو بست و تعيين تکليف نسبت به وضعيت کارگران و کارکنان قراردادي را که در قالب طرح استفساريه قرارداد موقت و ساماندهي شرکتهاي پيمانکاري از کميسيون تخصصي اجتماعي مجلس به صحن علني آمده بود ، بي پاسخ گذاشت. البته در ديماه ۱۳۸۶، طرح دو فوريتي قانون تعيين تکليف کارگران و کارکنان قراردادي با سابقه ۱۰ سال کار تقديم هيات رييسه مجلس شوراي اسلامي شد و نمايندگان مجلس نه تنها با دو فوريت بلکه با يک فوريت طرح تعيين تکليف کارگران و کارکنان قراردادي با بيش از ۱۰ سال سابقه کار موافقت نکردند. يعني مجلس هفتم به اين طرح واکنش سوال برانگيزي نشان داد، بدين ترتيب که حتي به يک فوريت آن نيز راي مثبت نداد.
کارفرمايان و سياست هايي براي مقابله با کارگران
کارفرمايان در صنايع گوناگون ، سياست هاي ويژه اي را براي تمديد نکردن قراردادهاي کار و تحميل عقايد خود به کارگران در دستور کار دارند که بدين قرارند :1 – برخي کارفرمايان، با پرداخت نکردن به موقع دستمزد کارگران، به طور مستمر و با تحميل يک شرايط فرسايشي ناشي از ناتواني در تامين معيشت حداقلهاي زندگي کارگر و خانواده اش ، تلاش مي کند تا کارگران را به گونه اي درمانده کند که به تدريج به بازخريد ، بازنشستگي پيش از موعد و حتي رها کردن کارشان تن دهند.2 – برخي کارفرمايان با ايجاد بحران عمدي در واحد و طرح آن در ميان کارگران ، تخم ياس و نوميدي در بين قشر کارگر مي کارند تا ادامه حيات کار و کارخانه را غير ممکن معرفي کرده و بخشي از کارگران را براي بازخريد و يا بازنشستگي پيش از موعد قانع کنند .3 – برخي کارفرمايان که با اعتراض کارگران رو به رو مي شوند ، با شناسايي فعالان و سخنگويان، با تهديد ، اخراج ، منفعل کردن و يا دستگيري آن دسته از کارگراني که به عنوان نماينده در جلوي صف اعتراضات کارگران قرار دارند، به تفرقه در بين کارگران دامن ميزنند.در کنار بي‌‏توجهي مسوولان، كارگران قراردادي كشور كه محكوم به دل‌‏نگراني و گذشتن از حقوق مسلم شغلي خود هستند، همچنان در آينده سياه خود، رد پايي از قوانين كار و مجريان آن را جستجو مي‌‏كنند و اين شرايط گواه اين واقعيت است که کارگران جز تباهي و خانه خرابي هيچ نصيبي نمي برند . كارگري که در شركتي واقع در كيلومتر۹ جاده قديم كرج کار ميکند ، مي گويد : يك كارگر از۳۱۶ نيروي كار اين شركت هستم كه فقط ۵۶ نفرمان رسمي و بقيه قراردادي هستيم که هرروز امكان قراردادي شدن اين تعداد نيز وجود دارد. درحالي كه درگذشته بحث كارگر قراردادي نداشتيم. اوبا تاکيد بر اينکه امنيت شغلي كارگران در شرايط فعلي زيرسوال است ، مي گويد : درهمه كارخانه ها وشركت ها با كارگر قراردادي مثل برده برخورد مي شود. اغلب قراردادها يك ماهه، دوماه يا سه ماه است. يك برگ سفيد جلوي ما مي گذارند و مي گويند امضا كن . هيچ چهارچوب رسمي وجود ندارد و كارفرما هرموقع دلش بخواهد کارگر قراردادي را بيرون مي كند. او تاکيد دارد که شرايط در كل جامعه کار همين گونه است ، مي گويد : برويد بررسي كنيد تمام جامعه كارگري با اين معضل روبرو است وهيچ نظارت و كنترلي ازطرف دولت يا موسسه يا تشكل كارگري براين كار وجود ندارد.
کارگر ديگري مي گويد : ۶۰ درصد كارگران حتي رسمي ازخودشان مسكن نداشته واجاره نشين هستند. طرح مسکن۹9 ساله هم كه شوخي است. ازطرف ديگر حتي به طور رسمي در طول سال، دوبار قيمت ها افزايش مي يابد و البته درستش اين است که ماهي يك بار حتي هفته اي اجناس گران ميشود ، در حالي که حقوق كارگر ثابت ميماند. کارگر ديگري از شوراي اسلامي به عنوان تشكل هايي ياد ميکند كه توسط دولت تحميل ميشوند ودر چهارچوب رسمي كار مي كنند، مي گويد : با اين وجود در بسياري از شرکتها حتي در شركت ما شوراي اسلامي كار را هم نگذاشته اند پا بگيرد زيرا کارگر قراردادي حق راي ندارد و رسمي ها را هم به شدت زير نظر دارند و كنترل مي كنند كه اسم شوراي اسلامي كار را نياورند ، چه برسد به تشكل مستقل و غيروابسته كارگري، كه اصلا اسمش را هم نمي شود آورد.اين کارگر که از ترس اخراج ميخواهد گمنام بماند ، با ياد آوري اين مهم که وقتي تشكل كارگري نباشد و رويکرد هم ضد كارگر باشد، نتيجه اش اوضاع اسف بار امروز ميشود ، مي گويد : برگه قرارداد بايد در ۴ نسخه نوشته شود و هر يک به خود شخص ، اداره کار ، نماينده کارگر و کارگزيني واحد داده شود اما به جايي داده نمي شود. و هيچ كس هم براي نظارت نمي آيد .اين کارگر مي افزايد : اين چه وضعي است. كارگر كاري نمي تواند بكند. چون كار نيست و واقعا نان بخور و نمير خودش و خانواده اش در گرو يك روز كار است. بنابراين كارگرمجبوراست كه تن به اين وضعيت بدهد وبرگه سفيد را با اين شرايط امضا كند. اين کارگر تاکيد دارد که درد زياد است و اگر قرار باشد كارگران ازدردهايشان بگويند، روزها حرف مي زنند.

دزدى آشكار از فيش حقوقى كارگران ايران خودرو


زمانى كه عده اى از كارگران شركت ايران خودرو فيش حقوقى خودرا دريافت كردند متوجه شدند كه پول اضافه كارى بيشتر از 120 ساعت اضافه کاری اكثر كارگران پرداخت نشده است اين مسئله باعث خشم كارگران گرديد با توجه به اعتصاب هفته گذشته گويا مديران ايران خودرو تصميم گرفته اند با كارگران از در ديگر وارد شوند عدم پرداخت اضافه كارى بيشتر و ممنوعيت اضافه كارى در سالنهائى مثل مونتا‍‍‍ژ، لغو حكم استادكاران و عدم پرداخت حق پست و حق آكورد آنها كه نزديكترين افراد به كف سالنها مى باشند و نقش موثرى در اعتصاب داشتند نشان مى دهد كه مديريت مى خواهد زهر چشمى از كارگران بگيرد ولى كارگران بيكار ننشسته و از همكاران خود خواسته اند اگر مديريت بخواهد كارگران را تحت فشار مالى قرار دهد آنها نيز جواب مديريت رابى پاسخ نخواهند گذاشت. دوستان و همكاران گرامى

دستان مان فقط يك ساعت از كار ايستاد تا قلب توليد نيز بايستد ما اعتصاب كرديم تا در مقابل سياستهاى ضد كارگرى مديريت بايستيم و مديريت قول داد كه در جهت رفاه ما كارگران تلاش خواهد كرد اين بود قولى كه داده بودند كسر كردن 10% از آكورد خردادماه و اكنون نيزمتاسفانه باخبر شديم كه طبق دستور معاونت مالى پول اضافه كارى اكثر قسمتها بخصوص در سالنهاى پرس به همكاران پرداخت نشده است و اين يعنى دزدى آشكار از فيش حقوق كارگر چطور مى شود كارگر در اين شرايط سخت كارى اضافه كار بماند ولى پول اضافه كارى وى پرداخت نگردد اسم اين عمل را چه مى گذرند.در سالنهاى مونتاژ به همكاران كه نياز به اضافه كارى دارند اجازه نمى دهند حتى يك ساعت اضافه كار بمانند ولى در روزهاى كه كار اجبارى اعلام مى شود كارگران را با تهديد به سركار مى آورند .حكم تمام استادكاران را لغو كرده و حق پست آنها را نيز پرداخت نكرده اند. دوستان كارگر عده اى مى خواهند با تحت فشار گذشتن مسايل مادى از ما كارگران زهر چشم بگيرند .عده ای تئوريسین در مديريت نشسته اند و دستور مى دهند كه اگر به كارگر پول كمى بدهى خودش مجبور مى شود ساكت بماند اضافه كارى را در سالنهاى مونتاژ لغو مى كنند در سانهاى پرس به كارگران اجازه اضافه كارى 120 به بالا نمى دهند و روز روشن پول اضافه بر 120 ساعت را پرداخت نمى كنند.حكم استادكاران را لغو مى كنند و بعداز چند سال جان كندن حق و حقوق اين قشر زحمتكش را پرداخت نمى كنند آيا اين تئوریسين ها از خود پرسيده اند اين عده كارگر كه تعداد كمى هم نيستند چطورى تحمل اين عدم دريافت حقوق خودرا جبران خواهند كرد . .ولى اين عده كور خوانده اند ما كارگران در مقابل اين سياست ساكت نخواهيم نشست .

ما يكبار ديگر به مديريت اعلام مى كنيم چرخهاى ايران خودرو با دستان توانمد ما مى چرخد ايران خودرو خانه ماست ما اجازه نمى دهيم عده اى نا كارشناس بخواهند با سياستهاى غلط خود ما كارگرانرا مجبور بسكوت كنند زندگى شايسته حق ما كارگران است هيچ كارگرى دوست ندارد اضافه كارى بكند ولى زمانى كه تورم در جامعه هر روز متغيير است و حقوق ما كارگران ثابت مى ماند و از افزايش حقوق هم خبرى نيست بعضى از كارگران ناچارند زندگى خودرا با اضافه كارى بچرخانند.قطع اضافه كارى در سالن مونتاژ تهديد كارگران در اين سالن سالنى كه پرچمدار اعتصاب دهم تير بود مى تواند يكبار ديگر چرخهاى شركت از حركت باز بدارد.

دوستان كارگر ما به مديريت اعلام مى كنيم

1- اضافه كارى پرداخت نشده همكاران بايد فورى پرداخت گردد.

2- اضافه كارى در سالنهاى مونتاژ آزاد گردد.

3- سقف اضافه كارى بايد بر داشته شود.

4- حقوق استادكاران شركت كه حكمشان لغو گرديده بايد جبران گردد.

كارگران ايران خودرو هشتم تير 87

۱۳۸۷ مرداد ۶, یکشنبه

نقل از توفان الکترونیکی شماره 24 مرداد ماه 1387

ترس از مردم


تشدید بحران اقتصادی و به تبع آن افزایش نجومی قیمت کالاهای مصرفی،رشد روز افزون بیکاری ، افزایش سرسام آور هزینه مسکن و افزایش هزینه بهداشت و درمان شرایط غیرقابل تحملی را برای کارگران ، کارمندان ، معلمان واکثریت مردم زحمتکش ایران فراهم آورده است. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به پیروی از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول چهار نعل درجهت خصوصی سازی صنایع تولیدی ایران و بخش خدمات ، درمان و بهداشت و مدارس پیش میرود و دغدغه ای جزاجرای اصل 44، اجرای سیاست نئولیبرالی در تمامی عرصه های اقتصادی ندارد. احمدی نژاد رئیس جمهور دلقک و خالی بند جمهوری اسلامی نیز همانند جناحهای دیگر مافیائی رژیم در سخنرانی اخیر خود تاکید کرده است که:“اقتصاد دولتی تجربه ای شکست خورده و برخلاف عدالت می باشد، اقتصاد دولتی خلاف عدالت است، دولت با تمام قوا آماده اجرای اصل 44 است.“ ... نیازی به اثبات نیست که اقتصاد سرمایه داری و بیمار دولتی ایران در اثر اجرای اصل 44 بازهم وخیم ترخواهد شد و فقر و فلاکت عظیم تری دامن زحمتکشان را خواهد گرفت. رژیم دربن بست است، نه راه پیش دارد و نه راه پس. عامل اصلی این بحران اقتصادی و شرایط اسفناک کنونی کل رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامیست که بر مال و جان و ناموس مردم چنگ انداخته است، ثروت عظیم نفت و گاز را می بلعد و برای قشر کوچکی ازنزدیکانش بهشت و برای اکثریت مردم جهنم آفریده است.

مردم شریف ایران درمقابل هیولای گرانی، فساد و دزدی و ارتشاء چاره ای جزتشدید مبارزه علیه ظلم وزور حاکم و وضعیت ناهنجار موجود ندارد. سرکوب شدید فعالین سیاسی، سندیکائی، فعالین حقوق بشر، فعالین کارگری ،دانشجوئی ، صدور حکم اعدام برای دگراندیشان و منتقدین و شکنجه و به گیر و ببند های اخیر ناشی از رشد روز افزون مبارزات مردم و ترس رژیم از گسترش این اعتراضات در سراسر ایران است. رژیم جمهوری اسلامی در بد مخمصه ای گیر کرده و همانطور که بار ها نشان داده است از مردم بیش از تهدیدات امپریالیسم آمریکا و یا اسرائیل وحشت داردو حاظر است برای بقای خود هر امتیازی را به امریکا بدهد اما درمقابل مطالبات اولیه و دموکراتیک مردم بشدت واکنش نشان میدهد و کوچکترین عقب نشینی را برابر با فروپاشی نظام می بیند. دستگیری شماری ازفعالین کارگری در یک ماه اخیر که برای حقوق معوقه خود و یا برای تشکیل اتحادیه مستقل حرفه ای دست به اعتراض زده اند ، بازداشت و شکنجه طولانی مدت و حکم اعدام برای فرزاد کمانگر آموزگار شهرستان کامیاران ، صدور حکم اعدام برای یکی از معلمان ییلاق شهرستان قروه بنام انور حسین پناهی ، تبعید ومحرومیت ازشغل ومحل کاروزندگی به مدت سه سال برای پیمان نودینیان بنیانگذار انجمن صنفی کردستان وازفعالین مدنی، دستگیری دهها تن ازفعالین دانشجوئی دردانشگاههای ایران ازجمله دانشجوی چپ و مترقی عابد توانچه که بطور مکرردرچند سال گذشته مورد شکنجه قرارگرفته و سرانجام بدون محاکمه و تا یید حکم هشت ماه حبس توسط شواریعالی قضایی ،بازداشت شماری از فعالان مدنی واجتماعی و شکنجه وتحمیل اتهام محاربه وامنیت ملی به آنها توسط نیروهای امنیتی وقضایی، نمایشات شنیع اعدام در ملاء عام در بسیاری از شهرهای ایران تحت عنوان اراذل واوباش، حکم سنگسار 9 زن در چند شهر ایران و دهها نمونه دیگر...... همه و همه نشان از ترس ووحشت رژیم از دامنه گسترش مبارزات مردم است ووی رذیلانه میکوشد با وحشیانه ترین و بیرحمانه ترین شیوه های ممکن در مقابل آن بایستد تا مبادا انفجارخشم میلیونها مردم به جان آمده به یکباره تمام ارکان وپایه های پوسیده و ضد بشری مافیای حاکم را درهم ریزد.

رژیم جمهوری اسلامی ازفشارهای بین المللی نظیرتحریمهای پی درپی اقتصادی و تهدیدات نظامی خارجی سود می جوید و به بهانه نفوذ عوامل امپریالیسم درایران و به بهانه خطر خارجی بر شدت سرکوب و اختناق داخلی افزوده و می افزاید و برای حفظ " امنیت ملی"، امنیت سیاسی اقتصادی بورژوازی دلال و طفیلی درقدرت ازهیچ اقدام جنایتکارانه ای دریغ نمی ورزد. مردم ایران که به حق مخالف تحریم اقتصادی و تهدیدات نظامی و ضد بشری امپریالسم امریکا و متحدینش به ایران هستند برای تحقق حقوق دموکراتیک خود، ایجاد تشکل صنفی و سیاسی ، آزادی بیان و اندیشه، جدائی دین از آموزش و دولت... با اتحاد و یکپارچگی و اتکا به نیروی مستقل خویش به مبارزاتش ادامه می دهد و سرانجام از این نبرد درمقابل رژیم فاسد و سرکوبگرسرمایه داری جمهوری اسلامی سربلند بیرون خواهد آمد. سرنوشت رژیم کثیف جمهوری اسلامی چیزی جز سرنوشت رژیم خائن پهلوی نخواهد بود.




عضو اتحاديه كاركنان بيمارستاني سراسر كشور: 300 كارگر بيمارستاني و مراكز درماني اخراج شدند

تهران- خبرگزاري كار ايران
بيش از 300 كارگر بيمارستاني و مراكز درماني سراسر كشور از ابتداي سال جاري تاكنون از كار بركنار شدند."زينب طاهري"، عضو هيات مديره اتحاديه كاركنان بيمارستاني و مراكز درماني سراسر كشور در گفت‌‏وگو با خبرنگار ايلنا، افزود: صدها كارگر رسمي بيمارستان‌‏ها و مراكز خصوصي درماني سراسر كشور در پي سياست قراردادي كردن كارگران و كاركنان، در جاي جاي كشور موجبات اخراج پرسنل خود را فراهم كرده‌‏اند.او افزود: كارفرمايان و مديران بيمارستان‌‏ها در پي شرايط آشفته بازار كار در كشور كارگران رسمي خود را قراردادي كرده و با ايجاد جو زور و فشار كارگران خود را وادار به استعفا يا اخراج مي‌‏كنند.طاهري گفت: مديران و مسوولان مربوطه در بيمارستان اضافه كار و بسياري از مزاياي شغلي كارگران را يك ماه در ميان محاسبه كرده و انها را بدين وسيله معترض كرده‌‏اند."طاهري"گفت: روند قراردادي كردن كارگران رسمي و ايجاد فشار براي تضييع حقوق حقه پرسنل در بسياري از بيمارستان‌‏ها همچنان در حال انجام است.

۲۹ تن امروز در تهران با طناب دار اعدام شده اند
بر اساس گزارش های رسیده از ایران، این کشور ۲۹ تن را در تهران، با استفاده از طناب دار، اعدام کرده است.
تلویزیون دولتی ایران در اطلاعیه اعلام کرده است که برخی از اعدام شدگان کسانی بودند که در زمینه های مختلف از جمله قتل، تجاوز جنسی، دزدی مسلحانه و قاچاق مواد مخدر مجرم شناخته شده بودند.
تمامی این ۲۹ تن، در ساعات اولیه بامداد روز یکشنبه ۶ مرداد (۲۷ ژوئیه)، در زندان اوین تهران اعدام شده اند.
در بخشی از اطلاعیه پخش شده از تلویزیون دولتی ایران در مورد این اعدام ها گفته شده است: "این مجرمان، هزاران کیلو مواد مخدر را به داخل و خارج کشور قاچاق کرده بودند".
عفو بین الملل که از گروه های مدافع حقوق بشر است، می گوید دولت ایران در سال گذشته میلادی بیش از هر کشور دیگری (به استثنای چین) دست به اعدام افراد زده است.
بر اساس گزارش این گروه، شمار اعدام شدگان سال گذشته میلادی در ایران، به سیصد و هفده نفر می رسد.

بی بی سی


افزایش چادرنشینی در شهر تهران
1387/05/0512:44
یک مقام ارشد در شهرداری تهران معتقد است که به دلیل بالا رفتن بی‌رویه اجاره بهای مسکن در شهر تهران امسال شاهد افزایش قابل ملاحظه بی‌خانمانان نسبت به سال گذشته خواهیم بود.
یک مقام ارشد در شهرداری تهران معتقد است که به دلیل بالا رفتن بی‌رویه اجاره بهای مسکن در شهر تهران امسال شاهد افزایش قابل ملاحظه بی‌خانمانان نسبت به سال گذشته خواهیم بود.
این مقام ارشد به دسترنج گفت: در سال‌های گذشته عده‌ای از شهروندان که توان پرداخت اجاره بها را نداشتند به صورت پراکنده تحت پوشش‌های حمایتی شهرداری قرار می‌گرفتند و ما خود را مکلف می‌دانستیم که حمایت‌های اولیه را از آنان به عمل آوریم.
وی تصریح کرد: پیش بینی اولیه ما این است که به دلیل افزایش قابل توجه بهای مسکن در تمامی محلات تهران، با معضل بی‌خانمان شدن برخی از شهروندان تهران مواجه باشیم که تحت پوشش قرار دادن ایشان توسط شهرداری نیز دشوار و حتی غیرممکن خواهد بود.
یادآور می‌شود در حال حاضر در برخی از محلات جنوبی تهران، تعدادی از خانواده‌ها که فاقد سرپناه مناسب به دلیل افزایش اجاره بهای مسکن هستند، اقدام به برپایی چادر در کنار خیابان‌ها و زندگی در کنار محل رفت و آمد مردم کرده‌اند.

۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه


وضعيت وخيم كارگران مجتمع صنعتي سماء سنندج
1387/04/3118:15
وضعيت معيشتي 47 كارگر بيكار سما به شدت وخيم است. از اين تعداد تنها در حدود 4 يا 5 نفر داراي بیمه بیکاری هستند. در واقع کارگرانی که هرکدام به مدت 3 تا 8 سال سابقه كار دارند بعد از مدت 5 ماه بي كاري و عدم دريافت حقوق هنوز پرونده بیمه بیکاری شان در اداره كار استان كردستان در حال بررسی است كه تا كنون نتيجه مشخصي از آن حاصل نشده است.
47 تن از كارگران شاغل در مجتمع صنعتی سماء در سنندج حدود 5 ماه است كه هيچ حقوقي دريافت نكرده‌اند.
براساس اطلاعات رسيده به دسترنج، اين مجتمع صنعتي در حدود سه هفته است كه با بحران مواد اولیه مواجه شده و در حال حاضر کارگران بیکار هستند.
همچنين بنا به همين گزارشات، كارگران کارخانه سماء از داشتن هرگونه تشكل كارگري و يا شوراي كارگري محروم هستند و به همين دليل نمي‌توانند به صورت جمعي خواست‌ها و مطالبات‌شان را پي گيري كنند.
اين گزارش مي‌افزايد؛ وضعيت معيشتي 47 كارگر بيكار سما به شدت وخيم است. از اين تعداد تنها در حدود 4 يا 5 نفر داراي بیمه بیکاری هستند. در واقع کارگرانی که هرکدام به مدت 3 تا 8 سال سابقه كار دارند بعد از مدت 5 ماه بي كاري و عدم دريافت حقوق هنوز پرونده بیمه بیکاری شان در اداره كار استان كردستان در حال بررسی است كه تا كنون نتيجه مشخصي از آن حاصل نشده است.

تجمع مردم شهر بابل در اعتراض به قطع برق
1387/05/0413:45
به دنبال قطع 15 ساعته برق در محله ستار بابل، ظهر روز چهارشنبه اهالي اين محله مقابل اداره برق اين شهرستان تجمع كردند. قطع مكرر برق در بسياري از شهرهاي مازندران از جمله بابل باعث اختلالات در دريافت سرويس و خدمات از سوي برخي از دستگاه‌ها و اصناف شده است.
يكي از اهالي اين محله كه از ذكر نامش خودداري كرد در گفتگو با خبرنگار فارس با انتقاد از ادامه اين روند گفت: از حدود يك هفته گذشته روشنايي اين كوچه قطع شده بود و از آن جايي كه اين كوچه از امنيت چنداني برخوردار نبوده و خاموشي، مشكلات اجتماعي زيادي را به وجود مي‌آورد، خواهان وصل برق در اين كوچه شديم كه خوشبختانه به صورت مقطعي حل شد. وي تصريح كرد: هنوز يك روز از وصل برق نگذشته است كه دوباره از بعدازظهر روز گذشته تا بامداد امروز اين مشكل دوباره به وجود آمد.
يكي از اعضاي شوراي محل اين كوچه كه به نمايندگي از ديگر اهالي به نحوه خاموشي‌هاي برق اعتراض داشت به خبرنگار فارس گفت: بعد از قطع برق با ارسال نامه‌هاي متعدد به اداره برق خواهان وصل برق شديم كه از روز گذشته اين مشكلات بيشتر شده است. وي افزود: قطع 15 ساعته برق در اين محله علاوه بر فاسد كردن مواد غذايي باعث گرمازدگي بسياري از كودكان شد. اگر چه تعدادي از كارگران اداره برق در حال تعويض كابل‌هاي برق در اين منطقه هستند، ولي تماس‌ براي ارتباط با مسئولان اداره برق شهرستان بابل بي‌نتيجه ماند.
کد خبر

شکنجه سه کودک در مرکز سازمان بهزیستی زنجان
سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۸۷

خبرنامه امیرکبیر: سه کودک پنج تا هفت ساله در مرکز سازمان بهزیستی زنجان با داغ گذاشتن بر بدنشان شکنجه شدند. در عکس های منتشر شده از این سه کودک یتیم که مریم، زهرا و محمدمهدی نام دارند، اثر داغ گذاشتن و سوختگی بر گردن و پاهای این سه کودک مشخص است.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، این سه کودک که برای نگهداری و مراقبت در اختیار سازمان بهزیستی قرار گرفته بودند با این اعمال وحشیانه مواجه شده اند، ولی با این وجود سازمان بهزیستی خود را به عنوان وکیل مدافع این سه کودک معرفی کرده و گفته است با متخلفین در هر رده ای که باشند برخورد خواهد کرد!
خبر شکنجه سه کودک در مرکز سازمان بهزیستی زنجان و انتشار عکس هایی دلخراش از داغ گذاشتن بر بدن این کودکان واکنش های متفاوتی را در پی داشت.
خبرگزای فارس در ابتدا در مصاحبه ای با قائم مقام معاون اجتماعی بهزیستی این خبر را تکذیب کرد و نوشت: “تنبیه و داغ کردن کودکان یتیم در مراکز نگهداری بهزیستی غیر‌ممکن است.” اما با انتشار و تایید عکس های دلخراش شکنجه این کودکان، پس از مدتی این خبرگزاری، خبر داغ گذاشتن بر بدن کودکان را از قول سرپرست بهزیستی استان زنجان تایید کرد، ولی با این وجود سعی کرد این خبر را کم اهمیت نشان دهد و نوشت: “سرپرست بهزیستی استان زنجان کودکان آزار دیده را بد سرپرست معرفی کرد و نه بی سرپرست.”

سرپرست بهزیستی استان زنجان همچنین در سخنانی جالب توجه گفت: “این قبیل کارها در مراکز اتفاق می‌افتد و بسیاری از مواقع اتفاقاتی این چنینی هرگز گفته نمی‌شود.”

با این حال در خبری که در پایگاه اینترنتی سازمان بهزیستی منتشر شده است، خبر شکنجه این کودکان تایید شده است. سایت تابناک نیز در خبری به نقل از یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد زنجان این واقعه را شرح داده است.

مدیر کل دفتر ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات سازمان بهزیستی نیز در مورد خبر شکنجه این سه کودک گفته است: “در پی گزارش تخلف در شیرخوارگاه بهزیستی زنجان، مبنی بر آزار و اذیت سه کودک، این موضوع ظرف چند روز گذشته در دستور کار فوری کارشناسان دفتر بازرسی سازمان قرار گرفته و در این رابطه مسوول مرکز، مربی و کارگر خدماتی متهمان اصلی هستند.”

مدیر کل سازمان بهزیستی استان زنجان نیز به جای پاسخگویی به این واقعه دردناک در مورد تعداد کودکان شکنجه شده بحث کرده است و گفته است: “تعداد کودکان آزاردیده دو نفر بوده است نه سه نفر.”

رسول سیدی‌فر گفت: “آثار سوختگی در ناحیه صورت و کمر دو کودک پنج و شش ساله مشاهده شده است.”

وی افزود: “تصویر کودک سوم که آثار سوختگی بر روی پای آن دیده شده، مربوط به آزارهایی است که توسط خانواده این کودک و قبل از تحویل به مرکز بهزیستی، انجام شده بود.”

سیدی‌فر خاطر نشان کرد: از وقوع این حادثه که موجب جریحه‌دار اذهان عمومی‌ شده، پوزش می‌طلبیم و امیدواریم با اتخاذ تدابیر لازم از وقوع چنین حوادثی در آینده پیشگیری کنیم.

رژیم کوراندیش جمهوری اسلامی مانع برگزاری

هشتمین سالگرد درگذشت احمد شاملو گردید
...........................................
مخالفت نیروی انتظامی با "شعری که زندگیست"
نقل از رادیو فرانسه
در هفت سال گذشته علی رغم فشارها، گرد هم آیی دوستداران شاملو درامام زاده طاهر برگزار می شد. امسال نیروی انتظامی دستور گرفته بود که از این گرد هم آیی و بویژه شعر خوانی بر سر مزار او جلوگیری کند. فریبرز رئیس دانا به حضور دو گروه لباس شخصی نیز اشاره می کند که برخلاف فرماندۀ نیروی انتظامی که رفتاری مؤدبانه با مسئولان کانون نویسندگان داشت، با فحاشی با حاضران برخورد می کرده اند و یک گروه لباس شخصی علناً شعار حمله به جوانان را سر می داده اند.
علت حساسیت حکومت به شاعر بلند آوازه ای چون شاملو، هشت سال پس از مرگش چیست؟ و چرا مقامات ایرانی، برعکس دولتمردان در کشورهای دیگر که صرف نظر از اندیشه ومشی سیاسی هنرمندان، از آنان به عنوان ثروت های معنوی وملی تجلیل می کنند، با چنین تلخی و خشونتی با بزرگان دگراندیش ادب و هنر ایران برخورد می کنند؟
فریبرز رئیس دانا، می گوید جباریت و تنگ نظری ایدئولوژیک اولین علت این امر است که در طرد و نفی آن کس که غیر از ایدئولوژی حاکم، شاخۀ حاکم، و فرد حاکم باشد آنقدر پیش می رود که شمار کمی در "جرگۀ مخلصان" باقی می مانند.
او موفقیت کانون را به انجام انتخابات هیأت دبیران نیز علت دیگری برای خشم مقامات می داند که با سختگیری در مراسم یادبود احمد شاملو خواسته اند نشان دهند که کانون را به رسمیت نمی شناسند. حال آنکه کانون تصمیم دارد با ترتیب جلسات شعرخوانی و قصه خوانی به فعالیت خود ادامه دهد و با ناشران وارد مذاکراتی برای تأمین حقوق صنفی نویسندگان شود.
فریبرز رئیس دانا در بارۀ مراسم یادبود شاملو همچنین اضافه می کند که نیروی انتظامی تعدادی از جوانان را دستگیر کرده سوار ماشین های خود کردند ولی با پا درمیانی دبیران کانون آزاد شدند

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

صدور حکم سنگسار برای 9 نفر در ایران
روزنامه گاردین، چاپ بریتانیا، از صدور چندین مورد حکم سنگسار در ایران خبر داده است.
در گزارشی که در شماره روز 21 ژوئیه گاردین به قلم رابرت تیت و نوشین حسینی منتشر شده آمده است که هشت زن و یک مرد در ایران به جرم زنا به سنگسار محکوم شده اند و حقوقدانان صدور این احکام را ناشی از قدرت گیری بنیادگریان تندرو در صحنه سیاسی ایران دانسته اند.
گاردین می نویسد با وجود اینکه گفته می شود قوه قضائیه سنگسار را موقوف کرده، اما احکام جدید سنگسار، که جمهوری اسلامی آن را براساس قوانین شرع موجه می داند، توسط دادگاه هایی در نقاط مختلف ایران صادر شده است.
این روزنامه به نقل از حقوقدانان می نویسد که اکثر زنانی که خبر حکم سنگسار آنان انتشار یافته است قربانیان خشونت هستند و سواد کافی برای درک اتهامات علیه خود ندارند و علاوه بر این، بیشتر این احکام پس از برگزاری محاکمات غیر علنی و بدون حضور شهود و وکلای مدافع صادر شده است.
6 گرينويچ - سه شنبه 22 ژوئيه 2008 - 01 مرداد 1387
مائوئیسهای نپال دولت ائتلافی را تشکیل نمی دهند
مائوئیست های نپال در واکنش به ناکامی نامزد این حزب در انتخابات سمت ریاست جمهوری از قبول مسئولیت تشکیل دولت جدید خودداری کرده اند.
روز سه شنبه، 22 ژوئیه (1 مرداد)، سخنگوی حزب کمونیست نپال (مائوئیستها) اعلام کرد که در پی گزینش نخستین رئیس جمهور این کشور توسط نمایندگان مجلس موسسان، این حزب تمایلی ندارد رهبری دولت ائتلافی جدید را در دست بگیرد.
روز دوشنبه نمایندگان مجلس موسسان نپال با اکثریت آرا "رام باران یاداو"، نامزد حزب کنگره نپال را به مقام ریاست جمهوری انتخاب کردند.
اگرچه حزب مائوئیست با در اختیار داشتن دویست و بیست کرسی از ششصد و یک کرسی مجلس موسسان بزرگترین جناح حزبی در مجلس محسوب می شود، اما از اکثریت لازم برای انتخاب نامزد این حزب به عنوان رئیس جمهور برخوردار نبوده است.
رامراجا پراساد سینگ، نامزد مورد حمایت مائوئیست ها، در انتخابات ریاست جمهوری نفر دوم شد.
انتخابات مجلس موسسان، که علاوه بر ماموریت تدوین قانون اساسی جدید، به طور موقت وظیفه قانونگزاری را همبر عهده دارد، در ماه آوریل برگزار شد و نمایندگان به الغای سلطنت رای دادند.
قرار است پس از تدوین و تصویب قانون اساسی، انتخابات پارلمانی برگزار شود و دولت بعدی این کشور را انتخاب کند.
رئیس جمهور نپال به عنوان رئیس کشور عمدتا نقشی تشریفاتی برعهده دارد اما مائوئیست ها گفته اند که انتخاب "یاداو" مانع از آزادی عمل در تشکیل دولت جدید و اداره امور کشور می شود.
خطر بحران سیاسی
یکی از نخستین وظایف رئیس جمهور معرفی نخست وزیر و صدور فرمان تشکیل کابینه جدید است.
سخنگوی مائوئیست ها ضمن اعلام خودداری از تشکیل دولت جدید، گفته است که این حزب در را به روی مذاکره با سایر احزاب نبسته است.
با اینهمه، تصمیم اخیر این حزب باعث نگرانی در مورد بروز یک بحران سیاسی در این کشور شده است.
با کناره گیری مائوئیست ها از شرکت در دولت ائتلافی، وظیفه تشکیل دولت بر عهده سایر احزاب نپال قرار می گیرد.
در انتخابات ماه آوریل، حزب کنگره و حزب کمونیست (اتحاد مارکسیست - لنینیست) پس از مائوئیست ها بیشترین شمار آرا را کسب کردند و در مخالفت با نامزد مائوئیست ها برای تصدی مقام ریاست جمهوری با یکدیگر همکاری داشتند.
احتمال دارد این دو حزب و سایر احزاب کوچکتر برای تشکیل دولت ائتلافی به توافق دست یابند اما ناظران گفته اند که فعالیت مائوئیست ها به عنوان حزب مخالف دولت می تواند روند آشتی ملی را با دشواری مواجه کند.
حزب کمونیست نپال، که از افکار مائوئیستی پیروی می کند، با انشعاب از حزب کمونیست (مارکسیست - لنینیست) در سال 1994 تشکیل شد و مبارزه مسلحانه برای سرنگونی نظام سلطنتی را در پیش گرفت و گفته می شود در جریان جنگ داخلی این کشور، بیش از سیزده هزار کشته شدند.
در سال 2005، پادشاه سابق نپال، با تعلیق پارلمان و برکناری دولت منتخب، اداره امور را به طور مستقیم در دست گرفت که به یک رشته تظاهرات خونین منجر شد.
در سال 2006، پادشاه سرانجام اداره امور را به یک دولت غیرنظام سپرد و مائوئیست ها با خاتمه جنگ مسلحانه و مشارکت در فرآیند سیاسی موافقت کردند.
بی بی سی

۱۳۸۷ مرداد ۱, سه‌شنبه

“سوسیالیسم علمی“ و یا لنینیسم
“خشت اول چو نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
.“
یکی از وظایف کمونیستها و حزب آنها دفاع از پاکیزگی ایدئولوژیک است. ایدئولوژی چراغ حزب است. بیان اهداف راهبردی و آرمانی طبقه کارگر است. احزاب بورژوازی نیز ایدئولوژی خویش را دارند و آن لیبرالیسم بورژوازی است و متکی بر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است. مجموعه نظریاتی که بهر شکل در توجیه این شیوه تفکر تنظیم و تدوین و بیان می شود تا این نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگی را جاودانی جلوه دهد ایدئولوژی این طبقه است. ایدئولوژی این طبقات استثمارگر برای خلع سلاح روحی و فکری طبقات تحت ستم و تقویت جبهه بهره کشان است. ایدئولوژی اسلحه ای در مبارزه طبقاتی است که توسط آن می توان به تولید انحراف فکری دست زد، گمراهی و دروغ را تبلیغ کرد و انسانها را به دنبال سراب فرستاد. حزب طبقه کارگر باید به طبقه کارگر و انقلابیون کمونیست نشان دهد که برای چه مبارزه می کند و چه می گوید و چه می خواهد و برای این منظور از کدام تفکر ریشه ای و اساسی الهام می گیرد و به این نتایج عملی می رسد. حزب طبقه کارگر برای تحقق یک جامعه سوسیالیستی و تحولش به کمونیسم مبارزه می کند. در این جامعه طبقات از بین می رود و اداره جامعه توسط انسانهائی که متعلق به هیچ طبقه ستمگری نیستند صورت می گیرد. در این جامعه دولت بعنوان عامل سرکوب طبقاتی ماهیت سیاسی و ستمگری خویش را از دست می دهد و تنها ارگانی برای اداره امور کشور است. مارکسیسم لنینیسم است، علمی است که ما را به این سمت رهنمون می گردد. حال اگر کسی به شما برای نیل به مقصد نشانی عوضی دهد و یا شما را سردرگم کند طبیعتا هرگز به مقصد نخواهید رسید. اگر کسی شما را در یک دور باطل بیافکند هرگز به مقصد نخواهید رسید. این است که حزب طبقه کارگر باید بطور مدام دقت به خرج دهد تا اهداف و نشانیها روشن و پاک در مقابل انظار عمومی قابل فهم و شفاف باشند تا مردم در تجربه عملی خویش به حقانیت ایده انسانی کمونیسم پی ببرند و به این راه برای آزادی بشریت گام بگذارند.
ولی شفافیت در بیان نظریات ایدئولوژیک یعنی دوری از پرگوئی، دوری از تفسیرات مشکوک، گمراه کننده، دوری از مرزهای ناروشن و محو شدن تفاوتها، دوری از مبارزه، منفعل و پنهان شدن در سنگر عام گوئی، فرار از شرایط خاص بجای مبارزه فعال و اتکاء بر آن و تکیه بر تفاوتها برای وحدت اصولی و روشن شدن خطوط. تکیه بر مبارزه تا معلوم شود کی چه می گوید.
این مقدمه را از آن جهت نوشتیم تا معلوم شود چرا ما با عقبگرد به “سوسیالیسم علمی“ که امروزه مفهمومی بسیار عمومی و در برگیرنده همه انحرافات مدعی حمایت از سوسیالیسم دارد مخالفیم. “سوسیالیسم علمی“ که امروز از آن دفاع می شود آن سوسیالیسم علمی نیست که در دوران مارکس و انگلس از آن دفاع می شد. سوسیالیسم علمی که مارکس و انگلس مورد نظر داشتند در کوره مبارزه در انترناسیونال اول و در انترناسیونال دوم و در دوران ساختمان موفق سوسیالیسم در زمان لنین و استالین در شوروی که افتخار کمونیستها و موجب خجلت ضد کمونیستهاست آبدیده شده است. سوسیالیسم علمی که امروز از آن صحبت می شود دارای همان مضمونی نیست که در زمان مارکس و انگلس بود. این سوسیالیسم تمام تجارب بیش از یک قرن جنبش کمونیستی و کارگری را در بر می گیرد و امروز نام آن لنینیسم است. ممکن است گفته شود که وقتی ما از “سوسیالیسم علمی“ سخن می رانیم منظورمان همان لنینیسم است. حزب ما می گوید چه بهتر که منظورمان را روشن برای فهم مردم بیان کنیم. چرا می ترسیم از لنینیسم دفا کنیم، حتما دلایل ایدئولوژیک در پس آن پنهان است که ما ترس داریم آنرا در مقابل مردم برملا کنیم. چه بسا دشمنان کمونیسم خویش را به لباس میش در آورده و از هم اکنون مشغولند در جنبش کمونیستی به خرابکاری پرداخته و دید التقاطی را بجای نظریات روشن کمونیستی قالب کنند تا زمینه را برای تخریب این ساختمان فراهم آورند.
خشت اول چو نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج.
ما می پرسیم اگر منظور از “سوسیالیسم علمی“ همان لنینیسم است چرا ما بدنبال مسایل پیچیده ایم و از راه ساده اهتراز می کنیم. مگر نه این است که ساده گوئی را مردم بهتر می فهمند؟
مارکس و انگلس زمانی از سوسیالیسم علمی در مقابل انواع و اقسام سوسیالیسمهای کاذبی که وجود داشت به دفاع برخاستند که می خواستند تفاوت مدعیان “سوسیالیسم“ را نشان دهند. آنها نیآمدند دیگی تهیه کنند و هر مدعی حمایت از سوسیالیسم را در آن بریزند هم زنند و به تعدد عددی و قدرت “نیروی سحر انگیز همه با هم“ تکیه کنند. آنها مدعی نشدند که سوسیالیسم تخیلی، خرده بورژوائی، فئودالی و... همه “سوسیالیسم“ اند و بهتر است وحدت کنند. مارکس و انگلس آنچه را که تا به آن روز از نظر تاریخی توجیه پذیر و مترقی می دانستند با کشف قانونمندیهای سوسیالیسم علمی که متکی بر تکامل دانش فلسفه، علوم، اقتصاد، و سیاست بود ارتجاعی ارزیابی کردند. زیرا عمر تاریخی آنها به سر رسیده بود. حمایت از سوسیالیسم می توانست در آن زمان همه چیز معنا دهد و مردم را گمراه کند در حالیکه در آن دوران روشنائی و شفافیت طلب می شد و این بود که باید از سوسیالیسم نوع علمی حمایت می گردید.
مارکس و انگلس نتوانستند ظهور پدیده امپریالیسم را پیشگوئی کنند و این بود که در مورد انقلابات همزمان در پاره ای از ممالک پیشرفته سرمایه داری و یا در همه آنها نظریاتی می داند که گرچه در همان دوران تاریخی درست بود ولی در قرن بیستم نمی توانست مبنای مبارزه کمونیستها و احزابشان قرار گیرد. این لنین بود که با زنده کردن مضمون انقلابی مارکسیسم، سوسیالیسم علمی را صیقل داد و برای اینکه مردم را از گمراهی برهاند بدرستی نام احزاب سوسیال دموکرات را که تا آن روز احزاب طبقه کارگر محسوب می شدند و به اپورتونیسم و اکونومیسم و کائوتسکیسم گرویده بودند و از انقلاب دست شسته بودند به نام حزب کمونیست تغییر داد تا طبقه کارگر تفاوت میان انقلاب و ضد انقلاب را بفهمد. در غیر این صورت هنوز سوسیال دموکراتها نیز می توانستند خود را احزاب طرفدار طبقه کارگر جا زنند. این لنین بود که نشان داد آنها احزاب بورژوائی در درون جنبش کارگری هستند. مضحک است اگر کسی بخواهد برای در برگرفتن “همه کارگران“ نام حزبش را از کمونیست به سوسیال دموکرات بدل کند تا سایر مدعیان سوسیالیست نیز در داخل آن بگنجند. این ملقمه بزودی به گندابی وحشتناک بدل می شود. کسانیکه از این راه می روند مضمون انقلابی مارکسیسم لنینیسم را درک نکرده اند. وقتی کسی از لنینیسم دفاع می کند دفاع از یک دوره بزرگ و طولانی تاریخی بعد از مارکس و انگلس است. دوران بروز امپریالیسم و امکان تحقق سوسیالیسم در کشور واحد، دوران جنگهای جهانی و انقلابات ملی و ضد مستعمراتی و برخورد کمونیستها به آن، دوران آزادی ملل در بند و حق تعیین سرنوشت ملتها، دوران تحقق دیکتاتوری پرولتاریا و اهمیت حزب در رهبری انقلاب و ساختمان سوسیالیسم، شناخت عمیق ماهیت طبقاتی دولتها، انقلاب بزرگ خلقهای شوروی و چین، تجربه اندوزی از ساختمان تاریخی سوسیالیسم در کشور شوراها و...
لنینیسم مولود این دوران تاریخی است. لنینیسم بیانگر مرزها و نه مخدوش کردن آنهاست.
وقتی شما مرزها را تعیین کنید و یا بخواهید تعیین کنید باید برای آن مبارزه نمائید و این امر به شفافیت و پاکیزگی ایدئولوژیک کمک می کند. در حالی که اگر نخواهید مبارزه کنید و خانه نشین شوید و لم دهید و تئوریهای بی سر وته ببافید و بحثهای اسکولاستیک بکنید مفهوم عام و بی بو خاصیت “سوسیالیسم علمی“ در دروان کنونی بهترین بهانه است. برای مشوب کردن افکار، ایجاد التقاط، مخدوش کردن مرزها دیگر نیازی به مبارزه نیست، این امر یک قانون خود بخودی نظام سرمایه داری است. بورژوازی خودش این کار را می کند و پرولتاریا باید برای جلوگیری از انحراف فکری با آن مبارزه کند. وقتی مبارزه پرولتاریا موقوف گردد هر تشکلی عملا به زیر نفوذ افکار بورژوازی می رود که هر روز و هر ساعت مانند باران از آسمان می بارد. سوسیالیسم علمی“ فراغت از مبارزه است دوران مرخصی انقلابی است.
پس روشن است که توسل به “سوسیالیسم علمی“ چراغ رهنما نیست مظهر گمراهی ایدئولوژیک است. نفی لنینیسم توسط دشمنان لنینیسم است که جرات ندارند با آن مبارزه کنند. پاره ای از آنها به شما می گویند که تفسیر آنها از سوسیالیسم علمی همان لنینیسم است. معلوم نیست که چرا آنها برای تفسیر خود از سوسیالیسم علمی برای آنکه همه این تفسیر را بفهمند و قبول کنند مبارزه نمی کنند و خود را در پشت سنگر وارفته سوسیالیسم علمی پنهان می کنند. لنینیسم سوسیالیسم علمی نیز هست ولی سوسیالیسم علمی لنینیسم نیست و فرار از لنینیسم است و باین جهت هم پاره ای که جسارت مبارزه انقلابی ندارند این واژه گمراه کننده را برای فریب طبقه کارگر برگزیده اند. طبیعتا هستند کمونیستهائی که نفهمیده بدنبال این واژه رفته اند و از کنه مبارزه عظیم ایدئولوژیک که با رویزیونیستهای شوروی بر سر لنینیسم و رویزیونیسم در گرفته است بی خبرند. آنها نمی دانند که این عقب نشینی آنها جدید نیست توطئه رویزیونیستها در قالب دیگریست. نخستین بار در قرن گذشته خروشچف لنینیسم را به زیر پرسش برد و از درون آن کمونیسم اروپائی و نفی دیکتاتوری پرولتاریا و راه کسب قدرت از طریق پارلمان یعنی پارلمانتاریسم بورژوائی زاده شد. در دوران خروشچف بود که مفهوم دموکراسی و دولت، غیر طبقاتی شد. تمام مبارزه با رویزیونیسم بر سر مضمون انقلابی مارکسیسم یعنی لنینیسم بود. به سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی زمانی که لنینیسم ایدئولوژی آن بود بنگرید و زمانی که “سوسیالیسم علمی“ آقای خروشچف بر آن حاکم گشت.
برخی برای خود این تصور واهی را آفریده اند که می توانند در این جمع بزرگتر با تفسیرهای عجق و وجق از سوسیالیسم که بخود نام “چپ“ می دهند از لنینیسم دفاع کنند و سایرین را قانع نمایند. سی سال است که این اتحادهای واهی “چپ“ که برای آشفته فکری در میان کمونیستها خلق می شود وباید مخرج مشترک اپورتونیستی بین آنها ایجاد کند با شکست مضحکه آمیز روبرو شده است. هر چند سالی مشتی از راه می رسند و به خیال اینکه نخستین آدم و حواهای تاریخ هستند پیامبرگونه از بندگان خویش می طلبند که به راه “اتحاد چپ“ روند و شکست مکرر را بار دیگر تکرار کنند. اینها کسانی هستند که از دروس تاریخ هیچ نیآموخته و خویش را مرکز جهان کنونی جار می زنند. اینکه تا کنون این سیاست با شکست روبروشده گویا نه در ماهیت سیاست، بلکه در وجود افراد ناباب بوده، در این بوده که گویا آنهادر مرکز توجه قرار نداشته اند و حال، یعنی از این پس همه چیز بر وفق مراد خواهد بود. برخی قربانیان جهل تاریخی نیز به این راه می روند و عاقبت یا قربانی و یا خانه نشین می شوند. “اتحادهای چپ“ نشانه ضعف است و نه قدرت و به قدرت کمونیستها هرگز نمی افزاید. آنوقت پس از اینکه “همه“ در این اتحادهای بی سر وته و بدون اصول و مرز قانع شدند در برنامه خود جای لنینیسم مورد اختلاف را با “سوسیالیسم علمی“ مورد توافق عوض می کنند. بر این پنداربافی کودکانه که حاکی از ضعف و ترس از مبارزه است باید گریست. وحدت تنها در روند مبارزه بدست می آید و این مبارزه باید روشن و قابل تعقیب برای همه کمونیستها باشد. مبارزه یواشکی وجود ندارد و بدرد لای جرز هم نمی خورد. آنها که می خواهند با نظریات ضد لنینی مبارزه کنند، نیازی به خلق مجمعی از ضد لنینیستها ندارند تا بلندگوی لنینیسم را با “سوسیالیستهای علمی“ تقسیم کنند. این مجمع، مجلس سوگواری لنینیسم است که هر اپورتونیست، ضد انقلابی، تروتسکیست، سوسیال دموکرات و رویزیونیستی در آن ساز خود را سر داده روضه خویش را بر “جنازه“ لنینیسم می خواند. این هم آوائی با دشمنان مارکسیسم لنینیسم است و نه احترام به “دموکراسی“ و تقویت لنینیسم. لنینیستها باید پرجم خویش را مستقلا بر پا دارند، مستقلا سیاست خویش، موضعگیری خویش، نمایشات خویش را بمنصه ظهور برسانند و ابتکار عمل را بدست بگیرند. خود را با ضد لنینیستها قاطی کردن، همیشه به نفع اپورتونیسم است. آنها نمی فهمند که این “همه“ هیچوقت قانع نمی شوند و جامعه طبقاتی هر روز و هر ساعت “همه“ های جدیدی خلق می کند که طالبند وقت شما را تا روز قیامت برای “اقناع دموکراتیک“ بگیرند. کمونیستها هرگز نمی توانند را “همه“ را قانع کنند. این تئوری نه تنها ضد علمی و ضد مارکسیستی است غیر عملی نیز هست و با واقعیت دنیای طبقاتی خویشاوندی ندارد. کسانیکه فکر می کنند در دنیای طبقاتی با تسلط بورژوتزی بر همه ماشین شستشوی مغزی قادرند “همه“ را قانع کنند بوئی از مبارزه طبقاتی نبرده، دشمن طبقاتی را نشناخته و احترام خاص برای بورژوازی بی آزار و اذیت خلق کرده اند.
رفقای چینی به مناسبت نود و پنجمین سالگشت تولد لنین در مبارزه با رویزیونیستها در همین رابطه از جمله جزوه “پیروزی کبیر لنینیسم“ در سال 1965 در مجله “پرچم سرخ“ شماره 4(خون چی) منتشر کردند. در آن می آید:
“22 آوریل امسال مصادف با نود و پنجمین سالروز میلاد لنین کبیر بود.
لنین در مجلس یاد بود یکی از انقلابی ها گفت که مارکسیستها برخلاف آنکسانیکه با سوء نظر به منظور دروغ گوئی و فریب مردم فقط به سخنان زیبا و مداحی های مبتذل اکتفاء می کنند، از مراسم یادبود انقلابیون فقید برای طرح وظایف خود استفاده مینماید.
امروز هنگامیکه ما از لنین یاد می کنیم، وظیفه عمده ما اینستکه با قاطعیت از احکام انقلابی لنینیسم دفاع کنیم، با تحریفات رویزیونیستهای معاصر در اصول لنینیسم مخالفت ورزیم و مبارزه علیه رویزیونیسم معاصر را با مبارزه علیه امپریالیسم و بویژه امپریالیسم آمریکا بطور فشرده پیوند دهیم.
ما در سال 1960 به مناسبت جشن نودمین سالگشت تولد لنین با برافراشته نگاهداشتن پرچم لنینیسم، توجه خود را به اغتشاش ایدئولوژیکی که رویزیونیسم معاصر در جنبش جهانی کمونیستی ایجاد کرده بود، معطوف ساختیم و سه مقاله معروف خود را که یکی از آنها “زنده باد لنینیسم“ بود، منتشر نمودیم. در این مقالات ما در پرتو احکام اساسی لنینیسم و با در نظر داشتن وضع واقعی جهان کنونی، بطور عمده بر روی مسایل امپریالیسم، جنگ و صلح، جنبش آزادی بخش ملی، انقلابات پرولتاریائی و دیکتاتوری پرولتاریا تاکید نمودیم و ثابت کردیم که لنینیسم، آنطور که رویزیونیستهای معاصر در باره آن یاوه سرائی می کنند، “کهنه“ نشده است، بلکه لنینیسم نیروی حیاتی لایزال خود را همواره آشکارتر نشان می دهد. هر چند که ما در آن زمان هنوز خروشچف و رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی را آشکارا مود انتقاد قرار نداده بودیم، ولی معهذا نظراتب که ما در این مقالات ارائه کردیم، کاملا در خلاف جهت یک سری از نظرات پوچ و بی معنی رویزیونیستهای خروشچفی قرار داشتند.
این سه مقاله ما نفرت و انزجار رویزیونیستهای خروشچفی را برانگیخت و ترس و هراس مرگ آلودی بر آنها مستولی ساخت. آنها نظرات ما را طی مقالات و سخنرانیهای گوناگون و با بکار بردن همه گونه حیله و نیرنگ رذیلانه و بیشرمانه بطور لجام گسیخته مورد حمله قرار دادند. ولی با وجود این، سرانجام، چهره حقیقی رویزیونیستهای خروشچفی در انظار مردم جهان آشکارتر برملا گردید. بدیهی است که میبایستی مشترکا با مارکسیست- لنینیستهای کشورهای دیگر مبارزه مصممانه خود را علیه این مرتدان از مارکسیسم- لنینیسم و این روند مخالف در جنبش جهانی کمونیستی ادامه دهیم و در آن راه به پیش گام برداریم.
خروشچف از صحنه خارج شد. ولی رهبری جدید حزب کمونیست اتحاد شوروی مکررا اعلام کرد که از این پس نیز همچنان مشی رویزیونیستی کامل و رشد یافته خروشچف را وفادارانه تعقیب و خروشفیسم بدون خروشچف را اجراء خواهد نمود. آنها همچنان در مخالفت با کلیه مارکسیست- لنینیستهای انقلابی پافشاری می کنند و تا امروز از تهمت زدن و حمله کردن، با تمام وسایلی که در اختیار دارند، به احکام اساسی لنینیسم مندرجه در مقاله “زنده باد لنینیسم“ و دو مقاله دیگر دست نکشیده اند.
از زمان انتشار “زنده باد لنینیسم“ و دو مقاله دیگر تا بامروز پنج سال سپری گشته است. واقعیات پنج سال اخیر چه حکمی را ثابت می کنند؟ در این مورد هم اکنون دیگر تاریخ رای کاملا عادلانه خود را داده است و همچنین رویدادهای پنج سال اخیر صحت نظرات ما را کاملا ثابت کرده اند.
ولیدر این مقاله مکانی برای بررسی کلیه مسایلی که در سه مقاله فوق الذکر مطرح نموده ایم، نیست، بنابراین فقط به اظهار نظر در باره برخی از آننها اکتفاء می کنیم.
1- در باره مسئله سرشت امپریالیسم.
رویزیونیستهای خروشچفی تئوری لنینی امپریالیسم را بنام باصطلاح “تکامل خلاق“ کاملا تحریف کرده اند.
آنها با ادعا باینکه هم اکنون دیگر سرشت امپریالیسم تغییر یافته است، این واقعیت را نیز که امپریالیسم موجد جنگهای جدید است، نفی می کنند. آنها تبلیغ می کنند که گویا هیئت حاکمه امپریالیسم آمریکا و سران آن “جنگ طلب نیستند“ و “همانند ما در فکر تامین صلح“ می باشند و باز جار و جنجال براه می اندازند که گویا در حال حاضر “امکانات عملی برای محو قطعی و ابدی جنگ از زندگی جامعه موجود می باشد“، و نیز پیش بینی کرده اند که سال 1960 چنان سالی خواهد بود که در آن تغییر جهان “به جهانی فارغ از سلاح، فارغ از ارتش و فارغ از جنگ“، آغاز خواهد شد.
ما برخلاف رویزیونیستهای خروشچفی در مقاله “زنده باد لنینیسم“ و دو مقاله دیگر خاطر نشان ساختیم که “سرشت امپریالیسم نمی تواند تغییر یابد“ و “تا زمانیکه در جهان امپریالیسم کاپیتالیستی موجود است، سزچشمه و امکان جنگ نیز وجود خواهد داشت“. ما همچنین اعلام کردیم که امپریالیسم آمریکا نیروی عمده تجاوز و جنگ در دوران کنونی بوده و غدارترین دشمن خلقهای سراسر جهان است.
رویدادهای پنج سال گذشته ثابت کردند که ادعاها و اظهارات رویزیونیستهای معاصر و در راس آنها خروشچف مبنی بر اینکه سرشت امپریالیسم می تواند تغییر یابد و این هم اکنون دیگر تغییر یافته است، فقط و فقط در جهت خدمت به امپریالیسم آمریکا و فلج ساختن اراده خلقهای انقلابی سیر می کند.
با وجود اینکه سیاست تجاوزی و جنگی امپریالیسم آمریکا با مخالفت قطعی خلقهای سراسر جهان روبرو گردیده است و همه جا با شکست مواجه گشته است، ولی تا کنون نه فقط کوچکترین تغییری در این سیاست بوجود نیامده است، بلکه بعکس همواره تشدید می گردد. امپریالیسم آمریکا در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتن از هیچ تلاشی برای تشدید سرکوبی جنبشهای آزادیبخش ملی و مشتار جمعی توده های مردم روگردان نیست.
امپریالیسم آمریکا علی الخصوص در بخش جنوبی ویتنام به “جنگ ویژه“ صد در صد غیر انسانی دست زده است، نیروهای نظامی خود و دست نشاندگانشان را به خاک ویتنام جنوبی وارد نموده است ، سلاحهای جدید گوناگون بکار برده است و شعله آتش جنگ را دیوانه وار به بخش شمالی ویتنام توسع داده است.ی معاصر خواب
امپریالیسم آمریکا همپا با تشدید سیاست جنگی خود بهیچوجه آنگونه که رویزیونیستهای معاصر خواب دیده اند، به خلع سلاح عمومی و کامل تحقق نبخشیده است، بلکه به عکس پیوسته تسلیح عمومی و کامل خود را تشدید نموده است. هزینه نظامی آمریکا هم اکنون دیگر بحد اکثر رقم خود در زمان صلح رسیده است و این بمراتب ازمیزان هزینه های نظامی زمان جنگ تجاوزکارانه در کره بالاتر رفته است. نمایندگان امپریالیسم آمریکا همگی چه آیزنهاور و چه کندی و یا جانسون- علی رغم تلاش تهوع آئر رویزیونیستهای معاصر برای زیبا جلوه دادن آنان، مکررا اعلام کرده اند که ایالات متحده آمریکا “دارای تهور ریسک جنگ می باشد“ و برای هرگونه جنگی- محدود یا غیر محدود، هسته ای یا متعارفی، بزرگ یا کوچک- آمادگی- دارد.
آیا این واقعیات می توانند حتی باندازه سرموئی، بعنوان دلیلی بر تغییر سرشت تجاوزکارانه امپریالیسم، فرض گردند؟ آیا سرکردگان امپریالیسم بدینسان “در فکرتامین صلح بوده“ و “جنگ طلب نیستند“؟ آیا می تواند ادعا شود که ما به آن جهان ایده آل، یعنی “جهان فارغ از اسلحه، فارغ از ارتش و فارغ از جنگ“ وارد شده ایم؟
امروز جانشینان خروشچف یعنی رهبری جدید حزب کمونیست اتحاد شوروی به منظور فریب خلقها، خود را تحت فشار شرایط موجود مجبور میبینند با ظاهر سازی و عدم رضایت چند شعار ضد امپریالیستی سردهند. ولی آنها دو باره به نواختن آهنگ کهنه شده خروشچف و ثناگوئی امپریالیسم آمریکا ادامه می دهند و جانسون را با بکار بردن کلمات خوش آهنگی مانند “معقول“، “منطقی“، “خوددار“، “با درایت“ و غیره ستایش می کنند. آنها همچنین با کلیه وسایل این فکر را تبلیغ می کنند که اتحاد شوروی و امپریالیسم آمریکا می توانند در مسئله تقلیل هزینه های نظامی خود “برای یکدیگر نمونه“ باشند.
بویژه این نکته قابل توجه است که رویزیونیستهای معاصر در زمانیکه راهزنان آمریکای در مسئله ویتنام نقاب از چهره برافکنده اند و سرشت امپریالیستی خود را کاملا برملا ساخته اند، کما فی السابق با تمام نیروی خود ایالات متحده آمریکا را در پناه می گیرند. یگانه فرق جزئی میان آنها و خروشچف فقط در اینستکه خروشچف فرد بسیار ابلهی بود، در صورتیکه آنها قدری زیرک ترند. خروشچف با مزخرفبافی چنین ادعا می کرد که گویا حادثه خلیج “باک بو“ تجاوزی از طرف امپریالیسم آمریکا نبوده است. بلکه این حادثه از طرف چین و ویتنام برانگیخته شده است. این سخنان نوکر چنان شبیه سخنان ارباب می باشد که ب هپشیزی نمی ارزد و هیچکس آنها را باور نمی کند، ولی ظاهرا رهبری کنونی حزب کمونیست اتحاد شوروی از گذشته تجربه آموخته و شیوه سخن گوئی دیگری برگزیده است. آنها در همه جا این شایعه و دروغ را پخش می کنند که بعلت اینکه گویا حزب کمونیست چین وحدت اردوگاه سوسیالیستی و همبستگی چین و شوروی را برهم زده است، لذا ایالات متحده آمریکا در تجاوز خود به ویتنام جسارت یافته است. قبل از هر چیز باید متذکر شد که این ادعاها حقایق را کاملا وارونه جلوه می دهند. محقق است که این درست رویزیونیستهای خروشچقی می باشند که وحدت اردوگاه سوسیالیستی و همبستگی چین و شوروی را برهم زده اند، و همچنین شکی نیست که این درست رویزیونیستهای خروشچفی هستند که به امپریالیسم آمریکا در تجاوز به ویتنام جرات داده اند. هدف این ادعا ماهیتا اینستکه راهزنان آمریکائی را تبرئه کنند و چنین وانمود سازنذ که گویا تجاوز آمریکا به ویتنام زائیده خصلت امپریالیسم نیست، بلکه سرچشمه ای دیگردارد.
آنکسانیکه چنین ادعاهائی می کنند کمافی السابق مدافعین امپریالیسم آمریکا می باشند و درست این اشخاصند که در واقع تجاوز آمریکا را تشویق می کنند.“ این مقاله ادامه دارد
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 100 تیر ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۳۸۷ تیر ۳۱, دوشنبه



افزایش آمار کودکان کار در کشور
1387/04/3111:21
در سال 75، حدود 11 درصد از كودكان 10 تا 18 سال كشور جزو كودكان كار بودند كه اين رقم با افزايش، به 7/12 درصد (يك ميليون و 660 هزار نفر) در سال 85 رسيده است. اين در حاليست كه تعداد كودكان اين رده سني، نسبت به سال 75 كاهش يافته است.
مديرعامل انجمن حمايت از حقوق كودكان با استناد به آمارهاي منتشر شده سال 85 توسط مركز آمار ايران اعلام كرد: از مجموع 13 ميليون و 253 هزار كودك رده سني 10 تا 18 سال كشور در سال 85، سه ميليون و 600 هزار كودك خارج از چرخه تحصيل و يك ميليون و 700 هزار كودك به صورت مستقيم درگير كار بودند.فرشيد يزداني در گفت‌وگو با ايسنا، ضمن اعلام اين خبر كه آن را هشداري جدي براي مسوولان بالاخص مديران وزارت آموزش و پرورش دانست، در مورد افزايش جمعيت كودكان كار نسبت به سال 75، گفت: در سال 75، حدود 11 درصد از كودكان 10 تا 18 سال كشور جزو كودكان كار بودند كه اين رقم با افزايش، به 7/12 درصد (يك ميليون و 660 هزار نفر) در سال 85 رسيده است. اين در حاليست كه تعداد كودكان اين رده سني، نسبت به سال 75 كاهش يافته است.به گفته وي، نسبت كودكان كار در نقاط شهري و روستايي متفاوت بوده است، به طوري كه 6/9 درصد (830 هزار كودك) آن‌ها، شهري و 3/18 درصد (850 هزار كودك) روستايي بودند و اين آمار با تعداد كودكان خارج از چرخه تحصيلي در نقاط شهري و روستايي همخواني دارد.
ازدواج زود هنگام از دلايل عمده خانه‌دار شدن كودكان استمديرعامل انجمن حمايت از حقوق كودكان افزود: علاوه بر وجود يك ميليون و 600 هزار كودك كار در كشور، 915 هزار كودك با عنوان «كودك خانه‌دار» توسط مركز آمار ايران ثبت شده است كه حدود 904 هزار نفر از آن‌ها را دختران و مابقي را پسران تشكيل مي‌دهند.وي با اذعان به اين كه عمده كودكان خانه‌دار، كودكاني هستند كه به دليل ازدواج زودهنگام، خانه‌دار شده‌اند، تاكيد كرد: عده ديگري از اين كودكان را كودكان بازمانده از تحصيل تشكيل مي‌دهند. بنابراين مي‌توان گفت در مجموع حدود دو ميليون و 700 هزار كودك در كشور مشغول كار هستند.
يك ميليون و 300هزار نفر از كودكان كار پسر هستنديزداني با تفكيك نسبت جنسيتي يك ميليون و 670 هزار كودك كار كشور به ايسنا، گفت: 3/19 درصد آن‌ها پسر (يك ميليون و 300هزار نفر) و 8/5 درصد (370 هزار نفر) را دختران 10 تا 18 سال تشكيل مي‌دهند.مديرعامل انجمن حمايت از حقوق كودكان در مورد نسبت كودكان كار پسر به دختر در رده سني ذكر شده و در نقاط شهري و روستايي خاطر نشان كرد: 4/15 درصد (674 هزار نفر) از پسران و 6/3 درصد دختران (150 هزار نفر) در شهرها زندگي مي‌كنند.وي در ادامه در تشريح نسبت تعداد كودكان كار پسر و دختر ساكن در روستاها، افزود: از مجموع كودك كار ساكن در روستاها، 627 هزار نفر (5/26 درصد) از پسران و حدود 220 هزار نفر از كودكان كار دختر (10 درصد) در روستاها بسر مي‌برند.يزداني در مورد تعداد كودكان خانه‌دار شهري و روستايي نيز گفت: 21 درصد (473 هزار نفر) از دختران و دودهم درصد (پنج هزار و 500 نفر) از پسران روستايي كه در رده سني 10 تا 18 سال قرار دارند، در زمره كودكان خانه‌دار به شمار مي‌روند كه اين جمعيت در ميان كودكان دختر شهري به 428 هزار نفر (10 درصد) و پسران شهري به پنج هزار نفر (يك دهم درصد) مي‌رسد.
در سال 85، سه ميليون و 600 هزار كودك 10 تا 18 ساله خارج از چرخه تحصيل بودندوي در ادامه در مورد آمار كودكان خارج از چرخه تحصيل نيز گفت: حدود 27 درصد (حدود چهار ميليون نفر) از كودكان رده سني ياد شده، در سال 75 خارج از چرخه تحصيل قرار داشتند كه اين رقم در سال 85 با افزايش نيم درصدي به 5/27 درصد (سه ميليون و 600 هزار نفر) رسيده است.به گفته مديرعامل انجمن حمايت از حقوق كودكان، 3/29 درصد (يك ميليون و 800 هزار نفر) از دختران و 4/26 درصد (يك ميليون و 800 هزار نفر) از پسران در سال 85 خارج از چرخه تحصيل قرار داشته‌اند.يزداني با بيان اين كه در سال 85، حدود 22 درصد از پسران و حدود 21 درصد از دختران ساكن در نقاط شهري خارج از چرخه تحصيل بودند، نسبت اين جمعيت در نقاط روستايي را اين گونه بيان كرد: 34 درصد پسران و 42 درصد از دختران روستايي خارج از چرخه تحصيل بودند.وي توجه به آمارهاي ياد شده را براي برنامه‌ريزي مسوولان آموزش و پرورش و جذب بودجه ضروري دانست و تصريح كرد: هر چند به نظر مي‌رسد، مهم‌ترين هدف وزارت آموزش و پرورش پرداختن به آموزش كودكان خارج از چرخه تحصيل است، اما با توجه به اين آمارها، اين وزارتخانه هم‌اكنون از 30 درصد حداقل وظايف خود، يعني پوشش اجباري آموزش براي همه، عقب است.


از سرگيري اعتراضات كاركنان كارخانه لاستيك البرز
1387/04/3017:43
حدود 1200 كارگر كارخانه لاستيك البرز از امروز صبح در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق ماه‌هاي ارديبهشت، خرداد و تيرماه دست از كاركشيده و در محوطه اين كارخانه دست به اعتصاب زده‌اند.
به گزارش ايلنا، يكي از كارگران گفت: حدود 10 روز از متوقف شدن توليد اين كارخانه گذشته است اما سهامداران اصلي اين شركت هيچ گونه رسيدگي به اعتراضات كارگران اين كارخانه نمي‌كنند.وي افزود: سهامداران اصلي شركت حدود 2 سال است كه از آمدن به اين شركت خودداري مي‌كنند و حتي در جريان اعتصاب گذشته كه منجر به دخالت نيروي انتظامي و بازداشت چند تن از كارگران نيز شده بود، هيچ گونه دخالتي نكردند.بنا به گفته اين كارگر، علت اعتصاب كارگران، تحقق نيافتن وعده پرداخت حقوق‌هاي عقب افتاده است.وي افزود: با وجود وارد كردن 2 ميليارد تومان مواد اوليه و افزايش سرمايه 10 ميلياردي اين كارخانه توسط سهامداران اصلي، باز هم اقدامي براي پرداخت حقوق‌هاي عقب افتاده اين كارگران و حتي پرداخت عيدي اسفندماه انجام نشده و كارگران ناچار به اعتصاب متوسل شده‌اند.لازم به ذكر است اين اعتراض برخلاف اعتراضات گذشته اين كارگران، ماهيت آرامي دارد و كارگران از اقداماتي از قبيل روشن كردن آتش و درگيري كه در اعتراض قبلي صورت گرفته بود، خودداري كرده‌اند.
اخبار مرتبط:
کارگران البرز دوباره ترک کار کردند

۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه

یادی از رفیق نبی مفیدی کمونیست جوان


تیرماه امسال بیست و هفتمین سالگرد قتل ناجوانمردانه رفیق نبی مفیدی است. درتیرماه سال 60 دهها تن ازرزمندگان متشکل درحزب کارایران( توفان) به جرم آزادیخواهی و آرمان کمونیستی به جوخه های اعدام سپرده شدند. در تابستان سال 60 رفیق جانبرارروحی، نادررازی، اصغرپهلوان،یدالله پهلوان،رضا محمد پور،بهرام رازی،مهدی شیر خدا، مسئود نائبیان ، داریوش انصاری ، شاهرخ اسفراینی، منوچهرتهرانی... با شجاعتی بی نظیر بر سر آرمان خود ایستادند، از حزبشان قاطعانه دفاع کردند و با فریاد نه به جمهوری اسلامی ، نه به استبداد و فاشیسم تیرباران شدند. ما دراینجا با انتشار اعلامیه حزب که درهمان سال بمناسبت ترورکمونیست جوان رفیق نبی مفیدی صادرگردید یاد این رفیق و همه توفانیهای جانباخته درسال 60 و تمامی انقلابیونی که درراه آزادی و انقلاب جان باختند را گرامی میداریم. عزم و اراده خلل ناپذیر رفیق نبی سرخ و جوان ما در پیگیری در راه آرمان زحمتکشان درس بزرگی است برای تمام جوانان پوینده راه آزادی طبقه کارگر. باشد که درراه تحقق اهداف انسانی این رفقا یعنی محو نظام سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم و دمکراسی واقعی کوشا و موفق باشیم.
خاطره شان گرامی و راهشان پررهرو باد!

گل نشکفته من
ای آماج تیرهای زهرآگین!
از غنچه لبانت خون میریزد
خونابه جگر

رفیق نبی در یک خانواده زحمتکش در کنار آغل گوسفندان به دنیا آمد. پدرش چوپان بود ولی او هرگز پدرش را ندید. رفیق نبی در زمان مرگ ١۴ سال داشت.
در کودکی مفهوم گرسنگی و فقر و بدبختی را میشناخت. زندگی او در کنار گوسفندان در آغل تنگ و تاریک٬ کار طاقت فرسا و شبانه روزی مادر پیر و زحمتکش که با جمع آوری و فروش سبزیهای جنگلی و شستن لباس اربابها٬ و خواهر کوچکش که در آمل کلفتی میکرد و با بیگاری برادرش توسط ارباب که سالانه ١۵۰۰ تومان به او مزد میداد٬ و اختلاف محیط زندگی خود و ارباب که در نزدیکی آغل آنها زندگی میکردند٬ همه و همه عواملی بودند که قلب و روح لطیف نبی بلشویک ما را میآزرد. رنج و سختی زندگی از او جوانی با شهامت و دلیر و پر نشاط ساخت. هیچگاه از مشکلات راه نمیهراسید. با کمی سن ذره ای از کار و کوشش در راه آرمان والای زحمتکشان باز نمی ایستاد. در مدرسه٬ نبی کودکی پر شور و نشاط و خستگی ناپذیر بود و به همین خاطر همه او را دوست میداشتند. در سن ده سالگی توسط معلم بزرگ خود رفیق جان برار روحی با آٽار حزب آشنا شد. در بین دانش آموزان از محبوبیتی خاص برخوردار بود. کمتر دانش آموزی که او را میشناخت از مرگ این شهید نگریست. رفیق نبی همواره با کوله باری ازکتابهای خوب به روستا میرفت و برای کودکان و جوانان هم سن و سالش میخواند و آنها را آگاهی میداد و با درد و زندگی مردم زحمتکش آشنا میساخت. پیوسته بچه ها را به مطالعه کتابهای خوب و کمک به زحمتکشان تشویق میکرد. درآستانه انقلاب همه روزه بچه های مدرسه را جمع میکرد و تظاهرات متعددی براه انداخت.
رفیق نبی بخاطر هوش و ذکاوت بی نظیر و تحت سرپرستی و تعلیم معلم بزرگ خود رفیق جان برار در مدتی کوتاه رشد بیسابقه ای نمود و بعد از ایجاد تشکیلات دانش آموزی "شنبه سرخ" به عضویت آن درآمد و با کوشش زیاد به کار مداوم و پیگیر در کارهای حزبی و دانش آموزی پرداخت. فعالیت بی وقفه رفیق با آن سن کمش زبانزد خاص و عام گردید و کمتر کسی را در محمود آباد و حومه میتوان یافت که او را نشناسد.
از آنجایی که در مدرسه همیشه از خواستهای بحق دانش اموزان پیگیرانه دفاع میکرد٬ پیوسته مورد آزار و اذیت فالانژها و مرتجعین قرار میگرفت ولی فشارهای روحی و جسمی و حمله های ناجوانمردانه که به او میشد٬ پرچم حزب را همچنان برافراشته نگاهداشته و از آن دفاع میکرد. در روستای محل زندگیش چندین بار فالانژها و مرتجعین او را تهدید به مرگ کردند. او حتی از ٣۰ خرداد ۶۰ که ترور و اختناق سایه شوم خود را بر پهنه کشور گسترده بود٬ و اکٽر رفقای محمودآباد فراری شده بودند٬ همچنان به مبارزه خود ادامه داده و همین امر باعٽ گردید که بارها توسط مزدوران رژیم تهدید به مرگ شود. وضعیت پیش آمده باعٽ گردید که رفیق همراه مادرش به ییلاق برود.
سرانجام در ١۶ تیر ماه ۶۰ به هنگامیکه برای خبرگیری از حال و روز رفیق دربند جانبرار روحی که در آنزمان در زندان بابلسر بسر میبرد٬ عازم محمود آباد بود٬ در راه پاسداران مزدور رژیم او را تنها دیده و ازآنجائیکه منتظر چنین روزی بودند٬ بجای اینکه او را دستگیر کنند (چون میدانستند دستگیری و سرانجام مرگ رفیق ١۴ ساله خشم و اعتراض مردم محمود آباد را بدنبال خواهد داشت) با یک تصادف ساختگی به شهادت میرسانند و جنازه غرق در خون و بیجان او را در کنار جاده انداخته و دور میشوند.
جنایتی که مزدوران خون آشام خمینی در حق این فرزند راستین خلق و این کمونیست کوچک روا داشتند٬ در عصر کنونی بیسابقه است.
عزم و اراده خلل ناپذیر رفیق نبی سرخ و جوان ما در پیگیری در راه آرمان زحمتکشان درس بزرگی است برای تمام پویندگان راه آزادی طبقه کارگر.
جاویدان باد یاد کمونیست جوان ما رفیق نبی!

نوشته زیر فسمتی از نامه رفیق جوان٬ چوپان کوچک٬ رفیق شهید نبی مفیدی میباشد که در توفان شماره ۴٣ به چاپ رسیده است. این نامه نشانگر قلب آزرده از کینه وی به استٽمارگران و در عین حال امید به آینده ای روشن برای زحمتکشان میباشد.

"زمانی که شاه بود٬ آزادی نداشتیم و نمیتوانستیم حرف بزنیم. ما مبارزه میکردیم تا رژیم پهلوی نابود شد. ما هزاران جوان کشته دادیم تا آزادی بدست بیارویم. اینها که جوانان ما را شکنجه میدادند٬ چرا اعدام نشدند؟
حال میگویند آدم خوبی شده ایم٬ آقای بازرگان ! تا آمریکا و چین و شوروی دشمن ما هستند٬ ما باید با توده باشیم. اگر با توده نباشیم٬ نمیتوانیم مبارزه را ادامه دهیم. ما باید کمونیستهای دلیری باشیم٬ حق را بگوییم و سرمایه داران را نابود کنیم٬ ما این حکومت را نمیخواهیم٬ حکومتی که ظلم و ستم باشد باید نابود شود. اگر از ما نمیترسید بگذارید ما هم حرف بزنیم. تا حکومت ما کارگری نشود٬ هیچ چیز درست نمیشود. اینها نمیتوانند هیچ چیز را درست کنند.(.......) دهقان هیچ چیز ندارد. مادرم از صبح تا غروب درد و رنج میبرد٬ ولی هیچ چیز نداریم بخوریم. مادرم میرود علف را میچیند تا برای ما از فروش آن غذا تهیه کند.(..........) من اگر زندگی خود را میبینم خراب است٬ باید مبارزه را ادامه بدهم. هر جا ظلم و ستم باشد مبارزه ادامه دارد. شاه به ما ظلم و ستم میکرد. آیا نه؟
ما باید راه لنین و استالین را ادامه بدهیم. اینها آدمهای خوبی بودند. اول شوروی دوست ما بود٬ وقی لنین و استالین فوت کردند٬ حکومت آنها سرمایه داری شد.
درود بر لنین و استالین
در بهار آزادی٬ جای شهدا خالی٬ راه شهدا باقی

نقل از توفان الکترونیکی شماره 23 تیرماه 1387
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

یاد همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی باد!

بازداشت یک فعال کارگری در اصفهان
1387/04/3015:27
افشین شمس قه‌فرخی، فعال کارگری استان اصفهان در حدود دو هفته است که در بازداشت به سر می‌برد.
یکی از نزدیکان وی در گفت‌وگو با خبرنگار دسترنج ضمن تایید این خبر افزود: در حدود دو هفته پیش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان اصفهان با مراجعه به محل کار این فعال کارگری، اقدام به بازداشت وی کردند. سپس به همراه وی برای بازرسی منزل وی رفتند.این منبع آگاه در ادامه گفت: از آن روز تاکنون هیچ گونه تماسی از طرف افشین شمس قه‌فرخی با خانواده‌اش گرفته نشده است و هیچ اطلاعی از علت و محل بازداشت وی در دست نیست.وی در انتها افزود: افشین شمس قه‌فرخی عضو کمیته هماهنگی تلاش برای ایجاد تشکل‌های کارگری است که گمان می‌رود به خاطر فعالیت‌های وی در زمینه مسائل کارگری بازداشت شده باشد.لازم به ذکر است که این فعال کارگری علاوه بر نوشتن مقالات بسیار کاریکاتوریست نیز می‌باشد و عضو فعال انجمن کاریکاتوریست‌های ایران نیز می‌باشد.

طی دو بار تماس تلفنی
بار دیگر از عابد توانچه خواسته شد بدون رویت حکم کتبی به زندان برود !
عابد توانچه :

بدون دریافت حکم کتبی برای اجرای حکم
به زندان نمی روم
!
از نخستین ساعات امروز ٬ شنبه بیست و نهم تیر ماه ٬ طی دو بار تماس تلفنی با عابد توانچه و وثیقه گذار وی ٬ از او خواسته شده تا خودش را جهت اجرای حکم حبس تعزیری صادره از دادگاه انقلاب اسلامی ٬ معرفی کند . در پاسخ به این خواسته ی تلفنی ٬ عابد توانچه اعلام داشته است که به هیچ وجه ٬ پیش از دریافت حکم به صورت کتبی و قانونی خود را تحویل مرجع قانونی نخواهد داد . این در حالی است ٬ که تماس گیرندگان ٬ این برخورد را کاری برای بدتر !!! کردن شرایط عابد توانچه نامیده اند و اظهار داشته اند در صورت انجام این عمل او شانس خود را برای تقاضای عفو مشروط از رهبری از دست خواهد داد . از آنجا که عابد توانچه هرگز درخواست عفو مشروط را نخواهد کرد ٬ تا ابلاغ کتبی حکم به ایشان و یا وکیل حقوقی او ٬ جهت اجرای حکم ٬ خود را معرفی نخواهد کرد . لذا احتمال دستگیری و بازداشت او در خیابان و یا منزل به صورت غیر قانونی وجود دارد . کمپین حمایت از آزادی عابد توانچه این عمل غیر قانونی مراجع ذی ربط شهرستان اراک را قویا محکوم می نماید و اعلام می دارد که به زودی از مراجع فوق الذکر به کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی شکایت خواهد کرد . در پایان لازم به ذکر است ٬ دوستان ٬ اقوام ٬ همفکران عابد توانچه و همه ی حامیان او که دغدغه ی بشریت و دفاع از حق بلاشک آزاد زیستن برای او دارند ٬ تا آزادی بی قید و شرط او دست از تلاش برنخواهند داشت .
سخنگوی کمپین حمایت از عابد توانچه
بیست و نهم تیر هشتاد و هفت


گزارش تجمع اعتراض در اعتراض به نقض حقوق بشر بالاخص اعتراض به حکم صادره براي فرزاد کمانگر
مجموعه فعالان حقوق بشر : پيرو فراخوان مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران مبني بر برگزاري تجمعي مسالمت آميز در اعتراض به نقض حقوق بشر بالاخص اعتراض به حکم صادره براي فرزاد کمانگر معلم و فعال حقوق بشر و درخواست از قوه قضائيه براي توقف و بازنگري در حکم صادره در مورد اين فعال مدني، مردم انسان دوست و صلح طلب از مناطق مختلفي چون سقز،بانه،قروه ،کامياران،دهگلان،مهاباد،مريوان،خرم آباد،بندرعباس،کرمانشاه و.. بصورت فردي و جمعي در محل تعيين شده يعني مقابل دادگستري شهر سنندج تجمع نمودند.تجمع مذکور از ساعت ده صبح طبق اعلام با جمعيتي بالغ بر سصيد نفر از اقشار مختلف جامعه آغاز و تا ساعت ده و بيست دقيقه جمعيت به بيش از هزارنفر افزايش يافت ، در اين هنگام نيروهاي انتظامي و لباس شخصي در محدوده محل تجمع حاضر گرديدند . به دليل ماهيت مسالمت آميز تجمع ، رويکرد مجموعه و برخورد مناسب نيروي انتظامي و همچنين وساطتت تني از مسئولين براي پايان دادن به تجمع بطوري که تجمع مذکور بدون برخورد ، خشونت و تنش به پايان رسد ، با قرائت قطعنامه پاياني تجمع که در آن از قوه قضائيه و نمايندگان مجلس خواستار پاسخگويي و تجديد نظر در حکم فرزاد کمانگر شديم ، تجمع را ناچاراً به پايان برديم ، اين در حالي بود که حداقل جمعيت حاضر بيش از هزار نفر رسيد و به دليل فاصله هاي زماني و مکاني کماکان هزاران نفر از مردم نيز در راه بودند . همچنين عليرغم احضار تني از فرهنگيان به نامهاي ، نعمت محمدي ، رحمت محمدي ، محمد باقر پيري ، هوشنگ يوسفي ، صابر قبادي و تني ديگر از فرهنگيان سنندج و کامياران در روزهاي گذشته به اداره اطلاعات و درخواست عدم شرکت در تجمع روزجاري ، فرهنگيان استان کردستان پرحضورترين شرکت را در تجمع روزجاري به نمايش گذاشتند .همچنين تجمع مذکور شاهد تصاوير متعددي از فرهاد وکيلي ، علي حيدريان ، ياسر گلي ، هانا عبدي انور حسين پناهي و تني ديگر از زندانيان سياسي و فعالان مدني استان کردستان بود و حضور خانواده هاي اين زندانيان در اين تجمع مشترکاً پيام پايان دادن به نقض حقوق بشر و آزادي زندانيان وجداني را به نمايش گذارد.همچنين بدينوسيله ضمن پوزش از تمامي مردم دلسوز و آزادانديشي که براي اعلام حمايت از زندانيان مدني و بالاخص فرزاد کمانگر از مناطق بعضاً بسيار دور مراجعه نمودند و به علت بعد مسافت با اندکي ديرکرد و زماني که تجمع پايان يافته بود رسيدند تنها دليل پايان زودهنگام تجمع را جلوگيري از تنش و درگيري و به پايان بردن مسالمت آميز تجمع بر اساس ماهيت آن اعلام مينمائيم. اميدواريم حضور اعتراض آميز هزاران آزادانديش در تجمع امروز و اعتراض به نقض حقوق بشر مورد توجه مسئولين مربوطه قرار گيرد . مسلماً تجمع امروز پيام صلح طلبي ، مسالمت جويي و اقتدار جامعه مدني را به جهانيان منتقل مينمايد.

۱۳۸۷ تیر ۲۹, شنبه

آزادی سردار زارعی، آزادی فساد برای سرکوبگران حاکم

سردار زارعی, فرمانده نيروی انتظامی استان تهران که دریک خانه فساد همراه با 6 زن برهنه دستگير شده بود, به گزارش سيد عليرضا آوايی رييس کل دادگستری تهران آزاد شده است. آوايی در جمع خبرنگاران با اشاره به آزادی وی با سيردن قرار وثيقه 50 ميليون تومانى اظهار داشت :" عمده اتهامات فرمانده سابق نيروى انتظامى استان تهران مربوط به اتهام هاى كيفرى و اخلاقى بود كه با ارائه مدارك و مستنداتى از سوى وى دلايل موجود براى محكوميت كفايت نكرد." وی افزود: "اين فرد چند ماهى است تحت قرار بازداشت بود ولى در روزهاى اخير با تبديل قرار وى و سپردن وثيقه 50 ميليون تومانى آزاد شده است."

او مسئول اجرای طرح مقابله با " اراذل و اوباش" و یکی از مجریان اصلی طرح " امنیت اجتماعی" و سرکوب زنان و جوانان بوده است. زارعی بعنوان رئیس انتظامی تهران درمصاحبه ای پیرامون طرح " امنیت اجتماعی" و مبارزه " با اراذل و اوباش" در اردیبهشت 86 ، گستاخانه چنین بیان داشت:" از آغاز طرح ارتقای امنیت اجتماعی درسطح استان تهران نیروی انتظامی بیش از 35 هزار نفر را مورد ارشاد و تذکر قرارداده است( بخوانید ضرب و شتم و توهین- توفان). درهمین خصوص هزار نفر به نیروی انتظامی احضار شدند. در 52 روز ابتدای سال به 7 هزار و 933 نفر از اراذل و اوباش تذکر داده شد و 4 هزار نفر از آنان دستگیر شدند و درمجموع هزار و 101 پرونده دراین زمینه درمراجع قضایی تشکیل شد."همین آقا که اینچنین وقیحانه به سرکوب زنان بد حجاب درقالب طرح امنیت اجتماعی پرداخته و با آویزان کردن آفتابه به گردن جوانان و گرداندن آنها در کوچه و بازار مردم را به اخلاقیات پاک اسلامی دعوت میکرد خود نیز بعنوان یکی از مسئولان عالی رتبه در مقام رئیس پلیس استان تهران با دائر کردن فاحشه خانه های خصوصی به فساد و کسب درآمد مشغول بود. توفان درهمان آغاز بازداشت سردارزارعی وارتباط وی با مقامات بالایی رژیم و آزادی او درمقاله ای بنام ماهی از سرمیگندد چنین نوشت:" رئیس پلیس تهران آقای زارعی عنصر شناخته شده و دارای ارتباطات نزدیک با بالا ئیهاست . با قاضی سعید مرتضوی دوستی نزدیکی دارد. وی تا کنون خدمات شایان توجه ای به مافیای درقدرت کرده است. اما علت بازداشت زارعی و بی مهری نسبت به وی را باید زیاده روی بی حد و حصروی درفساد و از سویی فشار افکارعمومی و نارضایتی گسترده مردم تهران نسبت به اوو حامیان او دانست. دیگر بیش از این برای دستگاه رهبری سکوت جایز نبود و می بایست حفظ ظاهر را مراعات می نمود. لیکن امثال سردار زارعی ها در رژیم کم نیستند و این اولین بار نیست که فردی در مقام عالی رتبه چنین عمل کرده است.دزدیهای کلان مالی دربنیاد های رنگارنگ اسلامی، دزدی 123 میلیلرد تومانی محسن رفیق دوست ، قتل های زنجیره ای و آلوده بودن بالاترین مقامات سیاسی قضایی به شکنجه و ترورمخالفین ،فساد و پارتی بازی حتا درعرصه وررزشی بویژه فوتبال و.... ازجمله مسائلی هستند که در هریک از این شاخه ها می توان نام دهها نفر را لیست کرد و زشتی اعمال آنها را به نقد کشید. بقول معروف ماهی از سرمی گندد. جمهوری اسلامی از سرگندیده است و فساد ودزدی، ریا کاری و دروغ، فحشاء و انحرافات اخلاقی از ارکان اصلی این نظام است. رژیم جمهوری اسلامی درسازمان دادن عشرتکده های اسلامی ازطریق عمال دست پرورده خود زیر لوای ایجاد مساکن حمایت ازدختران فراری صفحه دیگری بر جنایات 29 ساله خود افزوده است. نمونه دیگری از همین نوع ناهنجاریها ی که آسیب پذیری مردم را شدت بخشیده ، پدیده گسترش بی سابقه فحشاء دراثر فقر در سطح کشور است. این امر باعث گردیده که رژیم اسلامی از این فرصت هم غافل نماند و دست پروردگان این رژیم خرید و فروش دختران نوجوان را برای کسب سودهای کلان بطور غیر رسمی دامن زده از آن بهره بگیرند.صدور دختران جوان به دوبی و انحصار این تجارت پر سود در دستان آشکار و پنهان باندهای مرتبط با نظام جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی که خود مسبب فساد و انحرافات اخلاقی درجامعه است هر از گاهی برای زهر چشم گرفتن از مردم با اقدات جنون آمیزی نظیر به دار آویختن افراد بیگناه درملا ء عام و سرکوب وتحقیر جوانان و زنان به ارعاب مردم می پردازد. همه اینها درقالب مبارزه با مفاسد اجتماعی صورت میگیرد. حال باید منتظر بود و دید که مجازات سردار زارعی فرمانده نیروی انتظامی تهران که درخانه فساد با 6 زن بازداشت گردید تا چه اندازه ای است.

آیا حکم 150 ضربه شلاق در ملاء عام شامل حال ایشان میشود؟ آیا سخنی از اعدام در ملاء عام برای درس عبرت دادن به مقامات بالایی خواهد رفت؟ یا اینکه ایشان بعد ازچندی با پارتی بازی و پا درمیانی قاضی مرتضوی و شرکاء به پست اسم و رسم دار دیگری به انجام وظیفه خواهد پرداخت؟" توفان الکترونیکی فروردین 87
آزادی سردار زارعی با وثیقه 50 ملیون تومانی و بیان اینکه این پرونده "همچنان ادامه دارد" نشان از وجود یک دستگاه مخوف مافیایی و شبکه قدرت فاسد و فاشیستی است که بر جان ومال و ناموس مردم چنگ انداخته و با کثیفترین و ضد انسانی ترین شیوه های ممکن از مردم شریف ایران بویژه زنان باج میگیرد و درقالب " عفت عمومی و امنیت اجتماعی هرنوع امنیت فردی و آسایش را از مردم ربوده است. رژیمی که خود فاسد است و حیات ومماتش به باندهای سیاه مافیایی و سرکوبگر وابسته است نمی تواند جز این عمل کند که تا کنون کرده است. سردار زارعی فرزند راستین همین دستگاه مافیایی است که نزدیک به سه دهه بر مسند قدرت نشسته است. مرگشان باد!

.....................................................................................................................................................

تعرض مهم نیست "امنیت اجتماعی" مهم است

نامه از یک زن مبارز ازتهران

عقربه ساعت هنوز روی عدد9 جا خوش نکرده است اما هوا تاریک شده .احساس خستگی شدیدی دارم . هرشب که به خانه می روم پیش از طی کردن عرض اتوبان، بازندگی وداع می کنم ،گوشه ای می ایستم ودراولین فرصت ازلای ماشین ها به آن سمت خیز برمی دارم.این دفعه هم بخیر گذشت.

دوجوان که بیش از 17 بهار راندیده اند ازپشت سر می آیند.یکی زودترازمن به سمت راه باریکه ای که به پله های خیابان ظفر ختم می شود حرکت می کند ودیگری درپشت سرم می ماند.احساس کردم هنوز به خیر نگذشته است ورفتار این جوان ها مشکوک است.قدم ها را کند کردم تا جوان پشت سری ازمن سبقت بگیرد اما اوهم حرکتش را کند کرد.ایستادم وگفتم :"شما بفرمایید."
گفت :"نمی روم خانم خودتان بروید."
مطمئن شدم که اوضاع کمی خراب است. پسری که درجلوتر حرکت می کرد گفت:"ساعت داری؟"
باعصبانیت گفتم:"بروید پی کارتان"
جوانک جلویی خیره درچشمان گفت:" می خواهم اینجا بشاشم ،شما جلوتر از ما پله هارابروپایین."
نه راه پس داشتم ونه راه پیش .دوجوان با مهارت تمام راه مرابسته بودند.صدایی از پشت بام خانه روبه روفریادزد:"ولش کنید تا نیامدم پایین."
سرم رابه سمت صدای نجات بخش چرخاندم .زنی روی پشت بام ایستاده بود.پسرها با دیدن او پا به فرارگذاشتند.من هم فرصت را غنیمت شمرده وپله ها رادوتا یکی جستم توی خیابان.
زن درست درلبه پشت بام قرارگرفت وگفت:"چندشب قبل دختری را درهمین جا مورد آزار واذیت قراردادند وچون مقاومت کرد با چاقو زخمی اش کردند."
به سمت خانه سرازیر شدم درباقی مانده راه به طرح امنیت ملی فکرکردم واینکه هر روز صبح که ازمیدان ونک می گذرم باید کلی مسیرم را دورترکنم تا به چنگ ماشین های گشت ویژه وطرح امنیت ملی نیفتم.نمی دانم این امنیتی که می گویند کجاست که حتی درعبورازچند پله نمی توان آن را یافت! مگر غیر ازاین است که 30 سال سرکوب کردن واقعیات وبدیهی ترین نیازهای بشری موجب شده است تا جوان هایی که درهمین نظام متولد ورشد یافته اند دست به خشونت جنسی وزن آزاری بزنند؟
درکشوری که سردارزارعی با6زن دریک خانه سرگرم است چطور می توان انتظار داشت که جوانانش راه زنی را که خسته ازکارروزانه به خانه می رود نبندند . اما با همه اینها هرروز وقتی از خواب برمی خیزم و بلندی مانتویی را که می پوشم وجبی میزنم که نکند امنیت اجتماعی رابه خطر انداخته باشم. طرحهای امنیت اجتماعی آخوندهها نا امنی اجتماعی و سرکوب و آزار و اذیت مردم بویِژه علیه زنان ایران است. لعنت به جانیان حاکم که جان مردم را به لب رسانده اند!مردم برای بدار آویختن این انگلهای زالو صفت بیتابی میکنند.
دست جلادان حاکم از زنان ایران کوتاه!

نقل از توفان الکترونیکی ارگان الکترونیکی حزب کارایران شماره 23 تیر ماه 1387
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

تورم مواد غذایی ایران درآستانه رسیدن به 50 درصد است





تورم مواد غذایی ایران، در آستانه رسیدن به ۵۰ درصد

تابناک: بررسی مقایسه‌ای آمارهای اعلام‌شده توسط بانک مرکزی، از قیمت خرده‌فروشی مواد غذایی در هفته‌ منتهی به ۲۱/۴/۸۷ (هفته گذشته) و هفته منتهی به ۲۲/۴/۸۶ از تورم ۸۲ / ۴۵ درصدی مواد غذایی خبر می‌دهد.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، این رقم میانگین تورم متوسط یازده گروه از مواد غذایی است که قیمت آنها در سایت بانک مرکزی درج شده است.
جالب آن‌که بر اساس این آمار، بهای گروه میوه‌های تازه نسبت به سال قبل ۵ درصد کاهش داشته است، اما ده گروه دیگر، شاهد افزایش قیمت بوده‌اند.
در این میان گروه برنج با ۲۳۸ درصد، رکورددار تورم مواد غذایی است و تورم دیگر گروه‌های مواد غذایی به این شرح است:( به جدول بالا توجه کنید)

شاخص‌های فوق در حالی به دست آمده‌اند که قیمت‌های فرض شده توسط بانک مرکزی در بسیاری از موارد مربوط به سال‌های قبل است. برای مثال، قیمت کره و پنیر پاستوریزه در گزارش‌های مذکور طی یک سال گذشته تقریبا ثابت فرض شده‌اند. در حالی که قیمت این کالاها در هفته‌های اخیر حتی توسط شرکت دولتی پگاه ۳۰ تا ۵۰ درصد گرانتر از سال گذشته به فروش می‌رسند.

۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

بیانیه مشترک
رهنمودی شرم آور
ما این « رهنمود شرم آور » را محکوم میکنیم

رهنمودی که پارلمان اتحادیه اروپا – در هیجدهم ماه ژوئن سال جاری میلادی تصویب کرد – بوضوح نشان میدهد که اتحادیه اروپا، این سرآمد استعمار جدید و تدابیر ضد خلقی، خصلتی امپریالیستی و سرکوبگر دارد. بموجب این مصوبه، زندانی کردن هر مهاجر « غیر قانونی »! برای مدت شش تا هیجده ماه مجاز شمرده شده است – تصمیمی که با تمام توافقات بین المللی بر سر حقوق بشر مغایرت دارد. از قرار معلوم پای نوعی تبعیض، نوعی اقدام نژاد پرستانه و بیگانه ستیزی در قبال خلقها، خاصه در قبال خلقهای آمریکای لاتین و آفریقا و آسیا در میان است.
گویا دولتهای اروپائی، نظیر دولت برلوسکونی و مرکل و سارکوزی و زاپاترو... اصلا حافظه تاریخی ندارند! بکلی از یاد برده اند! که چطور اروپائیان قاره آمریکا، هند، بخش اعظم آسیا و... را در قرون 18 و 19 و 20 میلادی وحشیانه استعمار کردند. مثل اینکه حضرات خبر ندارند! که چگونه میلیونها اسپانیائی، ایتالیائی، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و سوئدی و پرتقالی و... افرادی از تمام اروپا، برای یک زندگی بهتر، بخاطر کار و امنیت، مجبور شدند که به آمریکا مهاجرت کنند. چون در کشورهای خودشان، بدلیل کشمکشهای محلی و جنگهای داخلی، امکان کار و زندگی نداشتند – جنگ داخلی اسپانیا در فاصله 1936 تا 1939 میلادی را نیز نباید فراموش کرد. همه جا از این مهاجران پذیرائی کردند، آنها را پذیرفتند. پیوند این مهاجران با کشورهای میزبان، واقعیتی است انکار ناپذیر. ولی امروز، اروپا خلقهای آمریکائی را، که بگرمی از مهاجران اروپائی در گذشته پذیرائی کردند... نمی پذیرد.
خلقهای آفریقا بارهاغارت، بدفعات قتل عام شدند، اقتصاد ملیشان ویران گردید، توسط سرمایه داران اروپائی ( انگلیسی و بلژیکی و آلمانی و فرانسوی و پرتقالی و اسپانیائی ) اسیر و برده شدند... و حالا، بعد از اینکه حضرات مردم آفریقا را در فقر و گرسنگی دائم غرق کرده اند، نمی گذارند که این مردم در اروپا کار کنند. مهاجرانی که تمام زندگی خود را در قایقهای قراضه یا در کشتیهای زهوار دررفته به خطر می اندازند تا از مدیترانه... بگذرند، یا از اتلانتیک عبور کرده و به اروپا برسند.
امروز، استعمار جدید و قدرتهای نظامی و اقتصادی متنفذ، هنوز هم از غارت و چپاول در قاره آفریقا دست نکشیده و برای مردم فقر و فلاکت ببار می آورند، رهبران ارتجاغی و خونریز را در قدرت نگهمیدارند، از آنان بر علیه خلقهای بومی استفاده میکنند – مثل مورد بن علی خودکامه در تونس، یا حاکم مستبد مراکش که مردم خودی و خلق صحرا... را دچار اختناق کرده است.
بسال 1948 میلادی، اعلامیه جهانی حقوق بشر امضا شد، که در آن ( بند 13 ) آمده است که : « هر کسی حق دارد که آزادانه تردد کرده و محل اقامت خود را در یک جغرافیای معلوم سیاسی برگزیند ». مهاجران، با توجه به وضعیتی که دارند و بعنوان افرادی بدون حامی، باید از حق مندرج در بند 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر برخوردار گردند. مگر اینکه حقوق بشر فقط شامل کشورهای ثروتمند، فقط شامل استعمارگران و امپریالیستها باشد؟
یاد آوری میکنیم که مورالس، رئیس جمهور بولیوی، بعد از آشنائی با مصوبه شرم آور اتحادیه اروپا، نامه ای شجاعانه و کوبنده نوشت که خیلی زود از حمایت تعداد قابل توجهی از افراد سرشناس آمریکای لاتین، مثل کره آ، چاوز و دیگران برخوردار گردید. در این نامه، مورالس کاملا بجا میگوید که : « مهاجران که مسئول مشکلات مربوط به یکپارچگی اجتماعی موجود در اروپا نیستند، این مشکلات نتیجه بسط الگوی تحمیلی شمال است، که دنیا را ویران و زیست جمعی انسانها را درهم ریخته است ».
ما از اتحادیه اروپا میخواهیم که در قبال مهاجران، سیاستی محترمانه در پیش گیرد، حقوقشان را، بدون تحریک و نفاق افکنی، رعایت کند. گرچه ما نسبت به ظرفیت اتحادیه اروپا برای اتخاذ یک چنین سیاستی، بخاطر منافع سرمایه دارانه و خصلت استعماری آن، بشدت سوء ظن داریم. و همانطور که مورالس، رئیس جمهور بولیوی هم بدان اشاره کرده، این هم فرصتی است که دول اروپائی « اینبار بدهی بزرگ تاریخی، اقتصادی و اکولوژیکی کشورهای اروپا در قبال بخش اعظم دنیای سوم را » جبران نمایند. ولی یادتان باشد، که « قصور » مجدد اصلا روا نیست. چون در غیر اینصورت، مثل گذشته و همانطور که در « ماموریت متمدن سازی » خود با شکست روبرو شدید... باز گرفتار سرخوردگی خواهید شد.
معذالک، برای پایان دادن به سیاست جنایتکارانه و تبعیض اتحادیه ارتجاعی اروپا، که بازتاب دقیق سیاست امپریالیسم آمریکا شمالی و سایر قدرتهای امپریالیستی در سراسر دنیاست، اتحاد کارگران اروپا و کارگران تمام کشورهای جهان لازم است. در این راستا، بکوشیم تا طنین پیامی که این روزها کارگران فرانسوی، همراه با برادران مهاجرشان، در خیابانهای پاریس پیش کشیده اند، با قوت در همه کشورها، در میان کارگران دیگر کشورها و قاره ها، منعکس گردد - پیامی در دفاع از کارگران مهاجر، برای همبستگی، برادری و برای قیام در قبال استراتژی استثمار سرمایه داری :

آنها اینجا کار میکنند، آنها اینجا زندگی میکنند، آنها اینجا میمانند!
ژوئن 2008


امضاء کنندگان عبارتند از:
1 - حزب کمونیست کارگران دانمارک. 2 - حزب کمونیست، مارکسیست – لنینیست اکوادور.
3 - حزب کمونیست اسپانیا ( مارکسیست – لنینیست ).4 - حزب کمونیست کارگران فرانسه.
5 - جنبش احیای حزب کمونیست یونان ( 55 – 1918 ). 6 - خط مشی کمونیستی ایتالیا
7 - حزب کار ایران ( توفان ) 8 - حزب کمونیست مکزیک ( مارکسیست – لنینیست ).
9 - سازمان مارکسیست – لنینیستی انقلاب نروژ.10 - حزب کمونیست کار جمهوری دومینیکن. 11 - حزب کمونیست کارگران تونس. 12 - حزب کمونیست انقلابی ترکیه.
13 - حزب کمونیست، مارکسیست – لنینیست ونزوئلا. 14 - حزب کمونیست انقلابی ولتائیک ( بورکینا فاسو ). 15 - حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج.
16 - حزب کمونیست شیلی ( اقدام کارگری ). 17 - سازمان احیای حزب کمونیست کارگران آلمان. 18 - دمکرسی انقلابی ( هندوستان ).
19 - جبهیه کارگران پاکستان. 20 - جایگاه چه گوارا ( فرانسه ).
21 - ارگان کارگری ( روسیه، پتروگراد ). 22 - دفاع کار، انجمن سندیکاهای کارگران روسیه. 23 - کمون سرخ، سازمان کارگران جوان ( خارکوف، روسیه )
24 - شرق، سازمان مارکسیستی کارگران ( لتونی ).

۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه



بخشی از مطالبات معوقه کارگران نیشکر هفت تپه پرداخت شد
1387/04/2316:21
سرانجام مدیریت کارخانه نیشکر هفت تپه به وعده خود مبنی بر پرداخت بخشی از مطالبات معوقه سه هزار کارگر این کارخانه عمل کرد.
يکي از کارگران بازنشسته اين کارخانه در گفتگو با دسترنج از پرداخت 2 ماه از مطالبات معوقه کارگران کارخانه نيشکر هفت تپه خبر داد.بر اساس اين گفته، از صبح امروز کارگران مطالبات مربوط به اسفند 86 و فروردين ماه گذشته را دريافت کردند.روز گذشته به نقل از مديريت کارخانه نيشکر هفت تپه اعلام شد که دستمزد معوقه کارگران از امروز پرداخت مي‌شود.مطبوعات محلي به نقل از نماينده شوش در مجلس شوراي اسلامي از پرداخت وام فوري بانکي که براي پرداخت مطالبات معوقه کارگران به اين کارخانه اختصاص داده شده است خبر داده‌اند.پرداخت مطلبات معوقه کارگران کارخانه نيشکر هفت تپه در حالي است که در 5 ماه اخير اين کارگران بارها نسبت به پرداخت نشدن مطالبات خود اعتراض کرده بودند.به دنبال آخرين حرکت اعتراضي اين کارگران که هفته گذشته و در اعتراض به فروش رفتن مزارع نيشکر اين کارخانه صورت گرفت؛ دولت اداره اين کارخانه دولتي را وزارت کشاورزي به وزارت صنايع منتقل کرد.کارگران نيشکر هفت تپه که با اعتصاب‌هاي خود در چند ماه گذشته به يکي از چهره‌هاي خبرساز کارگري تبديل شده بودند؛ توانستند افکار عمومي را متوجه خود نمايند. شدت اين جلب توجه به حدي بود که کمپيني در حمايت از اين کارگران اعلام موجوديت کرد و بنا به ادعاي اعضاي آن در ميان کارگران از طريق جمع آوري امضا و کمک‌هاي نقدي به حمايت از کارگران اين کارخانه پرداخت.
بیانیه ی شماره ی ۳ کانون صنفی معلمان تهران(طیف صنفی)
به نام خداوندجان وخرد بیانیه ی سوم، 21تیرماه 1387فرهنگیان شریف و آگاه کشوردرود خداوند برشما باد،همانطورکه خود می دانید، آموزش وپرورش کشورمدتهاست که بامشکلات نفس گیری روبرو است،گستردگی وظایف واختصاص بودجه ی اندک ازیک سو، سوء مدیریت های پیاپی دراین وزارتخانه وعدم استفاده از مدیران متخصص،ازسوی دیگرباعث شده است، که تعلیم وتربیت این مرزوبوم دچار سیر قهقرایی شود.آنچه هیات مدیره ی کانون صنفی معلمان تهران رابه ادامه تلاش صنفی وادارمی کند، مشکلات بی انگیزگی جوانان ونوجوانان برای ادامه ی تحصیل وگرایش روز افزون آنان به مشاغل کاذب وبیزاری آنان از علم ودانش است،همچنین خطردرونی شدن توجه جوانان و نوجوانان به برطرف کردن نیازهای کوتاه مدت خود وبی توجهی آنان به ارزشهای والای انسانی می باشد. واین مشکلات اساسی زنگ خطرافول ستاره ی تعلیم وتربیت درآسمان کشور رابه صدا در آورده است،بی گمان شمانیزهمانند ما نگران وضعیت موجود هستید.آنچه اخیرا به نگرانی ها افزوده است، وآب پاکی روی دست دلسوزان آموزش و پرورش ریخته ، بخشنامه ایست زیر نام "ساماندهی نیروی انسانی آموزش وپرورش"که از ناآگاهی تنظیم کنندگان آن درمسائل خرد وکلان آموزش و پرورش حکایت دارد.این بخشنامه غیر ازشتابزدگی در تنظیم واجرا ،نا آزموده وغیر علمی بودن، عدم تطبیق با استانداردهای جهانی آموزش،بی توجهی به نظرات معلمان باتجربه در تنظیم آن ،محفلی عمل کردن تنظیم کنندگان،مناسب نبودن با شرایط اجتماعی وجغرافیایی کشور، وتناقض آشکاردر بندهای گونانگون آن مشکلات ریزودرشت دیگری دارد، که به چندمورد آن درزیراشاره می شود. 1- بی اثر دانستن شیوه نامه های پیشین .که این به معنای پاگذاشتن روی تجربیات گذشته می باشد.2- حذف معاونت برای مدارس زیر 90دانش آموز واختصاص تنهایک معاونت برای مدارس زیر 321دانش آموز و....3- تدریس اجباری 10 ساعت برای مدیران و6ساعت برای معاونان4- حذف کلاسهای زیر15 نفرکه لطمه ی بزرگی به روستاییان عزیزکشورمی باشد.5- کلاسهایی با تراکم 30 تا 40 نفر دانش آموز(بی توجهی کامل به کیفیت آموزش)6- افزودن سرپرستی کارگاهها به موظفی دفترداران(خلاف شرح وظایف شغلی)7- ممنوعیت دوره ها و ماموریت های آموزشی.(مخالف تبصره ی 1 ماده ی 26 بیانیه ی جهانی حقوق بشر)8- واگذاری 5 درصد از فعالیت مدارس به بخش خصوصی (خلاف اصل 30 قانون اساسی)که جادارد به اشکالات گوناگون این بخشنامه در آینده نیز پرداخته شود.ازدیگردغدغه های اعضای هیات مدیره ی کانون صنفی معلمان تهران(طیف صنفی) شفاف نبودن کارکرد صندوق ذخیره ی فرهنگیان است،این صندوق بادرآمدی ماهانه نزدیک به 4میلیاردتومان که ازحقوق نزدیک به 700،000عضوفرهنگی بطور نقدی کسروبه حساب صندوق واریزمی شود،غیرازسودپس اندازهاوکارکردهای تجاری وساخت وسازهای انبوه در18سال گذشته! همچنین این صندوق به خاطر انتصابی بودن هیات مدیره می توان گفت بطور کلی ازاساسنامه هاوشیوه نامه های شرکت های تعاونی تخطی نموده است. ازدیگرمشکلات فرهنگیان کشورکارکرد نادرست شرکتهای تعاونی مصرف است،اعضای هیات مدیره ی این شرکت هاخودرامتعهدبه ارائه ی بیلان کار به سهامداران نمی دانند،ودرباره ی سرمایه های کلان صدها هزار فرهنگی سراسر کشور خودسرانه وغیر شفاف تصمیم می گیرند،.برای نمونه شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران باپیشینه ای 70 ساله و160،000سهامداروباسرمایه ای بالغ بردههامیلیاردتومان بدون تبلیغات واطلاع رسانی شایسته به سهامداران درهنگام تعطیلی مدارس(31تیر) به تشکیل مجمع عمومی برای برگزیدن هیات مدیره اقدام کرده، کالاهای خودراباقیمتی بالاترازنرخ بازاربه فروش رسانده،وازپرداخت سهم سودبه سهامداران خودداری می نماید،وهیچگونه کالایی رابابن ویژه به سهامداران واگذارنمی کند.بطور کلی می توان گفت که شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران خلاف اهداف مندرج در اساسنامه این شرکت عمل می کند.افزون براینهااعضای هیات مدیره ومدیرعامل این شرکت باخریداجناس نسیه ازبازاریان وکسبه وبانپرداختن به هنگام یدهی خود،موجب بدنامی آموزش و پرورش وفرهنگیان شریف نزد افکارعمومی شده است.که تجمع دههانفرازطلبکاران وسهامداران این شرکت درروز19تیرماه درساختمان مرکزی شرکت واقع درخیابان 30 تیرنمونه ی کوچکی ازاینهاست.لذاکانون صنفی معلمان تهران(طیف صنفی)برحسب وظیفه ی انسانی،میهنی و صنفی خوددفاع ازحقوق فرهنگیان راواجب دانسته ،وبادادن آگاهی های لازم ازحیثیت منزلت وحق معیشت فرهنگیان دفاع نموده وازآنان انتظار پشیبانی شایسته دارد.همچنین هیات مدیره ی کانون صنفی معلمان تهران، بایادآوری خطرات پیش روی آموزش وپرورش،از مسئولان مربوطه می خواهد به خاطرخدا،آینده ی کشوروبنا به وظیفه ی انسانی دربرطرف کردن این مشکلات شتاب نمایند.
باسپاس بیکران
کانون صنفی معلمان تهران(طیف صنفی)