۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

سامانه سرمایه داری مسئول گرسنگی و قحطی


سال 2008 را به خاطر آورید. گرسنگی به علت افزایش بی رویه بهای برنج و غلات فراگیر شده بود. در اندونزی انبارهای برنج توسط ارتش محافظت می شد و در هائیتی و بسیاری ممالک دیگر مردم برای رفع گرسنگی به قیام دست زدند و سرکوب شدند. سازمان تغذیه جهانی تعداد گرسنگان را در جهان یک میلیارد نفر برآورده کرده است.

در سالهای آتی بهای غلات و ذرت تا 40 در صد افزایش می یابد. بهای برنج هم اکنون افزایش یافته است. برنج و گندم از مواد اولیه ای هستند که برای رفع گرسنگی در جهان نقش قاطع دارند.

البته برای افزایش این قیمتها آتش سوزی در روسیه و نابودی غلات را که منجر به کاهش صادرات این مواد اولیه شده است و یا سیل وحشتناک پاکستان را که بسیاری اراضی قابل کشت را نابود کرده و ذخایر غلات را از بین برده است می توان مورد اشاره قرار داد ولی حقیقت این است که افزایش بی رویه بهای مواد اولیه زندگی مردم مربوط به آتش سوزی و سیل نیست و نمی شود گناهش را به گردن سیل و آتش سوزی انداخت. نابودی ذرت به افزایش بهای گوشت منجر می شود و مصرف کم گوشت سلامتی مردم ممالک فقیر را به خطر می اندازد. از هم اکنون باید با نابودی صدها میلیون انسان پر امید که دست اتفاق آنها را در ممالک تحت سلطه بدنیا آورده است حساب کرد.

سازمان تغذیه جهانی که برای مبارزه با گرسنگی به خرید ارزاق عمومی دست می زند این بار قادر نیست باندازه کافی با بودجه ای که در دست دارد این مواد اولیه را تهیه کند و لذا در زمانیکه قحطی فرا می رسد و سیل حرکت انسانی آغاز می شود سازمان ملل متحد قادر نیست به این کشورها، با بودجه محدودیکه برای این امور در نظر گرفته شده است یاری رساند. مرگ انسانها از قبل برنامه ریزی شده است.

افزایش بهای غلات تنها بخاطر کمبود آن و عدم تناسب عرضه و تقاضا در بازار سرمایه داری نیست. بسیاری از انبارهای غله برای چنین روزی ذخایر فراوانی را در خود جای داده اند تا بتوانند در مقابل سوانح طبیعی مقاومت کنند. این تجربه ای بوده است که ممالک و سازمانهای جهانی از قبل آموخته اند و نمی شود هر بار بروز هر سانحه طبیعی را مسئول گرسنگی و نابودی مردم ممالک فقیر جا زد. ولی مشکل اساسی مشکل بورس بازی سرمایه داری در بازارهای بورس است.

خرید و فروش غلات به صورت سهام در بازار بورس دست بدست می گردد. سرمایه دارانی هستند که با پیشگوئی در مورد افزایش احتمالی تولید غلات سهام آنرا در بازار٬ قبل از بهره برداری می فروشند. سهام به صورت حقیقی بهائی ندارند و تنها بهای غیر واقعی خود را زمانی بدست می آورند که واقعا بهره برداری از زمینهای مزروعی به پایان رسیده باشد و محصولات کشاورزی به بازار آید. سرمایه داران بر سر غذای مردم قمار می کنند. در نتیجه این قمار بهای ارزاق عمومی سرسام آور افزایش می یابد٬ هر سرمایه داری در بازار بورس سهامش را به سرمایه دار دیگر که امید کسب سود بیتشری از فروش این سهام دارد می فروشد و باین ترتیب بهای سهام غلات٬ گوشت و مواد اولیه سرسام آور افزایش می یابد و بورس بازان در این امر سودهای افسانه ای می برند.سرمایه ها به صورت سهام در بازار بورس دست بدست می گردد به امید اینکه انشاءاﷲ همه چیز گربه است. با همین محاسبات سوداگرانه بود که قبل از بروز این سوانح طبیعی سهام غلات در بازار بورس کاهش یافته بود زیرا همه با محصول فراوان در این زمینه حساب می کردند. بسیاری که در این عرصه قمار کرده بودند سهام خویش را در بازار بورس بفروش رساندند و متحمل خسارت فراوان شدند. سرمایه های نقد مردم بر باد رفت. حال سهام غلات در بازارهای بورس تا 50 در صد افزایش یافته است و این افزایش سهام به امید اینکه کمبود غلات پشتوانه محکمی برای فروش گران آن در آینده است روز بروز افزایش می یابد. بهای مجازی غلات از ارزش حقیقی آن جدا شده است و این به بهای جان مردم جهان تمام می شود. اقلیتی ثروتمند غذای مردم را در دست گرفته اند و بر سر آن در بازار بورس قمار می کنند و "آزادی" فردی و آزادی سرمایه اجازه نمی دهد که به حریم آنها نزدیک شد و برای بازار بورس قواعدی تنظیم نمود. دولت که حافظ منافع سرمایه داران و حفظ نظام موجود است بر این جنایت علیه بشریت بی طرفانه نظارت می کند. بسیاری از مملک جهان که حتی تا 80 در صد بودجه خویش را برای خرید این محصولات می پردازند در وضعیت بحرانی به سر می برند. قیامهای ضد گرسنگی در سال آینده در پیش است. روزنامه زوددویچه تسایتونگ مورخ 4/5 سپتامبر 2010 از قیام مردم در موزامبیک خبر می دهد. دولت در اثر افزایش بهای غلات در بازار جهانی مجبور شده است به بهای نان 25 درصد بیفزاید در نتیجه آن بهای برق و آب نیز 30 درصد افزایش یافته است. برای مردمی که در اکثیریت خود با 20 تا 30 دلار در ماه زندگی بخور و نمیری دارند این افزایش قیمت کمر شکن است. در این قیام تا کنون ده نفر به قتل رسیده اند و رسانه های گروهی جهان بر روی آن سرپوش می گذارند تا نمونه ای برای سایر ممالک فقیر قرار نگیرد. این تنها از نتایج سحر است و بزودی بلای گرسنگی گریبان سایر ممالک را خواهد گرفت.در میهن ما ایران که به مصداق هر آن کس که دندان دهد نان دهد، تولید داخلی به علت همدستی مافیای سرمایه داریِ برسر قدرت، با نفوذ عمیق قشر خودی بورژوازی تجاری ایرانی در دولت، دروازه های ایران را به روی کالاهای خارجی آنچنان گشوده است که محصولات داخلی در این رقابت نابود شده اند. کشوری که باید و می تواند خودکفا باشد باید مصول برنج، گندم و ذرت، گوشت گاو و مرغ را از بیرون وارد کند و آنهم در زمانیکه در محاصره اقتصادی به سر می برد. بخش بزرگی از درآمد نفت ایران باید صرف تامین شکم مردم شود بدون آنکه برای آینده کشور سرمایه گذاری ای صورت پذیرد. ایران بیکی از بزرگترین ممالک وارد کننده گندم بدل شده است. سیاست ارتجاعی همدستی با مفسدین و غارت عمومی توسط مشتی خویشاوندان خونی در قدرت دوران سختی را برای هموطنان ما در پیش رو دارد. در کنار تحریمهای اقتصادی افزایش بهای غلات٬ گندم و برنج که غذای اصلی مردم کشور ماست شرایط سختی را به مردم تحمیل کرده و دامنه فقر را گسترش می دهد. در حالیکه مردم میهن ما باید بهای این بورس بازی و قمار جهانی را بپردازند تحریم اقتصادی صدمه ای به هیات حاکمه نمی زند همانگونه که در عراق نزد ولی مردم ایران را به مرگ محکوم می کند. حال باید ولی فقیه و ابواب جمعیش دست بدامن امام زمان شوند تا راه چاره ای برای این بلای زمینی پیدا کند.

بر گرفته ازتوفان شماره 127 مهر ماه 1389 برابر اکتبر 2010 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org toufan@toufan.org

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

قند حلال، قند حرام

ا. م. شیری

«ایرلند می تواند مشکلات اقتصادی خود را با قدرت حل نماید و به کمک احتیاج ندارد...». «ایرلند بدون کمک اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول نمی تواند از عهده حل مشکلات اقتصادی خود بر آید...». دو جمله مذکور، مضمون وعصاره گفته آقای برایان کوئن، نخست وزیر ایرلند است که تنها در فاصله سه روز، اولی را در پاسخ مقامات اتحادیه اروپا، که گفتند: «ایرلند به کمک اقتصادی نیاز دارد...»، بر زبان راند و دومی را سه روز بعد، در ٢١ نوامبر در جواب مقامات اتحادیه اروپا، آنگاه که فرمودند: «نه خیر! ایرلند به کمک اقتصادی احتیاج دارد و اگر برای نجات بانکهای خود از صندوق بین المللی پول و اتحادیه اروپا وام نگیرد، اقتصاد منطقه یورو در هم می ریزد...»، بیان نمود. تلاش اتحادیه اروپا برای نجات بانکهای ایرلند در حالی صورت می گیرد که تلویزیون «یورو نیوز» گزارش مفصلی را که در باره زندگی سخت و پر مشقت ٢٠٠ هزار کودک گرسنه این کشور کوچک اروپائی تهیه کرده بود، همین سه هفته پیش، دو بار پخش کرد.

و بالآخره، بطوریکه خبرگزاریها گزارش دادند، علیرغم اعتراضات عمومی و شعارهای استعفا – استعفا برعلیه جناب برایان کوئن، قرار بر این شده که ایرلند بمنظور نجات سیستم بانکی و کسری بودجه خود، ٨۵ میلیارد دلار از صندوق بین المللی پول، وام بگیرد، امتیازاتی مالیاتی را حذف و مالیاتها را افزایش دهد. هزینه های اجتماعی(سهم بودجه بهداشت و درمان و مؤسسات تحصیلی)، دستمزدها و حقوق بازنشستگان را کاهش داده، از شمار کارکنان دولتی٢٢ هزار نفر بکاهد تا بدین طریق، با پرداخت اصل وام و نزولهای هنگفت وام دریافتی خود اقتصاد منطقه یورو را نجات دهد.

راهکارهای واقعا دموکراتیک به سبک ”غربی“ و دور از خرد و عقل سلیم بورژوازی برای مقابله با بحران اقتصادی ساختاری سرمایه داری که بنا به آمارهای مختلف، سرمایه مالی بیش از سه چهارم کل اقتصادش را تشکیل می دهد، چیزی غیر از دامن زدن به فقر و بیکاری در جامعه، بریدن زورمدارانه نان شب مردم، بویژه سالمندان، سنگین تر کردن بار مالیات دهندگان خرد بخاطر نجات بانکها و بازارهای بورس و یا بعبارت درستـتر، قمارخانه های سرمایه داری نیست.

دیگران را نمی دانم ولی من، راه حل اتحادیه اروپا و جناب برایان کوئن برای مقابله با مشکل اقتصادی ایرلند و اتحادیه اروپا را بی شباهت به داستان «حلال کردن قند حرام» بوسیله ملایان در ایران تقریبا یکصد سال پیش، نیافتم.

و اما، حکایت حلال شدن قند حرام. فکر می کنم روایتهای مختلف داستان حلال شدن «قند حرام» را اغلب ایرانیان، بخصوص هموطنان سنین متوسط و بالا شنیده اند. یکی از مشهورترین روایتها که من بیاد دارم، اینگونه است که، قریب یکصد سال پیش، وقتی که قند مورد نیاز ایران از کشورهای پادشاهی بلژیک و انگلیس، و روسیه تزاری وارد می شد، تاجران قند بلژیک و انگلیس، سهم امام، خمس و زکات کالای شیرین خود را معین کرده و پس از تقدیم بحضور ملایان شیعه، از آنها می خواهند فتوا صادر نموده، قند روسیه تزاری را حرام اعلام نمایند. روحانیون شیعه نیز بنا به وظیفه شرعی و الهی خود، بالای منبر رفته، در این خصوص، فتوا صادر می کنند.

تاجران «قند حرام» روسیه تزاری که بازی را باخته می بینند، پس از شور و مشورت دموکراتیک، راه چاره را در ادای دین شرعی، یعنی تقدیم خمس و زکات و سهم امام و نایب امام می بینند. پس، گروهی از میان آنها، سهم حلال کننده کالای خود را بحضور حضرات ملایان تقدیم داشته، چاره می جویند. یک روز بعد، نماینده محترم همان ملایان در بالای منبر می فرماید: آی جماعت، می دانید که چندی پیش، ما طبق شرع مقدس اسلام، فتوا صادر نموده و اعلام کردیم که قند روسیه کافر(گوئی بلژیکیها و انگلیسیها برادران دینی ملایان بودند)، حرام است ولی، دین مبین اسلام برای هر قفل، کلیدی دارد. مثلا، برای جلوگیری از هم پاشیدن خانواده، کلید محلل را ساخته است و یا برای حلال شدن همین قند کافر، که «قند شعبه» هم می گویند، راهی به این ترتیب معین کرده است که اگر آن را قبل از گذاشتن به دهان، در استکان چای، یعنی آب کر برای قند فرو کنید، نجسی آن پاک می شود و حلال می گردد و الخ...

مسئله بسیار جالب توجه و قابل تأمل این است که همین ”غربیها“ باتکاء همان ”خردمندی“ و ”تعقلی“ که مشکل اقتصادی ایرلند را مثل مشکل اقتصادی یونان، بشیوه «دموکراتیک، انسانی و برابر حقوقی حل کرده» و در نظر دارند در آینده مشکلات مشابه پرتقال، اسپانیا، ایتالیا و احتمالا فرانسه و بطور کلی، همه جهان را «حل کنند»، هم نسخه «دموکراسی» و «حقوق بشر» برای مردم جهان می پیچند و هم می خواهند شکم بیش از یک میلیارد و دویست میلیون انسان گرسنه دنیا را سیر کنند. عجب دنیائیه دنیای ما! نگرانی از این است که اگر یک روزی روزگاری این ”رهبران“ زنده نباشد، مشکل مردم جهان را چه کسانی حل خواهند کرد؟ «دخو»، یادش بخیر! اگر زند بود، حتما بخاطر این که بالاخره این ”رهبران مدبر“ یک روزی دارفانی را وداع خواهند گفت، به حال مردم جهان واقعا گریه می کرد.

چهارم آذر ١٣٨٩
تفسیر روزنامه «ریزوسپاستیس»، ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان


برگردان: ا. م. شیری

همانطور که روشن است طبق تحلیل حزب کمونیست یونان، امروزه در چین مناسبات سرمایه داری توسعه می یابند و ویژگی آنها در این است که این امر در زیر رهبری سیاسی حزب حاکم، حزبی که نام «کمونیست» را یدک می کشد، روی می دهد.

پیامد این راه رشد معلوم است: چین در میان کشورهای سرمایه داری از بالاترین آهنگ رشد اقتصادی و شمار میلیاردرها برخوردار است. در چین، دستاوردهای مهم زحمتکشان، از قبیل بهداشت و درمان و تحصیل رایگان، لغو شده است و میلیونها نفر زحمتکش بیکار و کم درآمد وجود دارد.

از این رو، اتفاقی نبود که لیو تسزی، معاون شعبه روابط بین الملل کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در دیدار با جناب گئورگیوس پاپاندرئو، نخست وزیر یونان، صدر حزب سوسیال- دموکرات پاسوک و «انترناسیونال سوسیالیستی» بیان داشت: «روابط بین حزب پاسوک و حزب کمونیست چین در سطح بسیار عالی قرار دارد. ما در نظر داریم روابطه همکاری محکمی بمنظور ارتقاء روابط بین حزبی برقرار نموده و از طریق تحکیم آنها، همکاریهای عالی بین کشورهایمان را، بخصوص در شرایط کنونی که این همه وظایف بزرگ در پیش روی ماست، تقویت کنیم». لیو تسزی حتی فراموش نکرد به جناب پاپاندرئو بمناسبت «نتایج چشمگیر انتخابات» تبریک بگوید. انتظاری غیر از این هم نبود. زیرا، نمایندگان سیاسی انحصارات (مثلا، کوسکو) صرفنظر از پوشش ظاهری آنها (در یونان، «سوسیالیستی» و در چین، «کمونیستی»)، همگونی منافع طبقاتی خود را درک می کنند.

تدابیر ضدمردمی دولت پاسوک از سوی مقامات رسمی چین تقدیر می شود و مورد حمایت قرار می گیرد. زیرا، آنها با گسترش امکانات انحصارات چینی مطابقت دارند.

در سیمای لیو تسزی، ما فهمیدیم که «عشق» حزب کمونیست چین فقط به پاسوک «سوسیالیستی» محدود نمی شود، بلکه، همه «انترناسیونال سوسیالیستی» را احاطه می کند. بگفته او: «ما اهمیت بزرگی به هماهنگی و تبادل نظر و همچنین گفتگو برای همکاری حزب کمونیست چین و انترناسیونال سوسیالیستی قائلیم. ما قصد داریم به این گفتکوها ادامه دهیم. در جلسات دو روز اخیر، ما اشتراکات بزرگی را بین انترناسیونال سوسیالیستی و سازمانهای سیاسی حزب کمونیست چین مشاهده کردیم».

لازم به تأکید است، که «انترناسیونال» یاد شده، از جنگهای امپریالیستی ایالات متحده آمریکا و ناتو پشتیبانی می کند و رکن سیاسی سیستم استثمار سرمایه داری در اروپا و در همه جهان به شمار می رود.

این امر ما را به اندیشدیدن در این باره وامی دارد که آیا حزب کمونیست چین برای آخرین «پوست اندازی»، یعنی، پاک کردن نامی که هنوز با خود حمل می کند، آماده نمی شود؟

١٩ نوامبر ٢٠١٠

____

منبع:

http://ru.kke.gr/news/news2010/2010-11-22-kina

e-mail:cpg@int.kke.gr



پی نوشتهای مترجم:

● پاسوک(pasok)، مخفف نام حزب سوسیالیست سراسری یونان است. احزاب «سوسیالیست» و «سوسیال- دموکرات» از جنس پاسوک یونان، که هیچ تفاوت ماهوی و قابل تأکیدی با احزاب محافظه کار و راستگرای بورژوائی ندارند، در اکثر کشورهای اروپائی متناوباًَ حاکمیت را دردست می گیرند و در حال حاضر نیز در برخی از آنها، از جمله اسپانیا و پرتقال حکمرانی می کنند.

● دولت پاسوک، منظور دولت به اصطلاح سوسیالیستی حاکم یونان برهبری گئورگیوس پاپاندرئوست.

● کوسکو(COSCO)، گروه یا کمپانی معروف به کوسکو، یکی از بزرگترین شرکت های حمل و نقل دریائی جهان است که به دولت جمهوری خلق چین تعلق دارد.

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

یادداشتی پیرامون یک تحلیل

ا. م. شیری

اخیرا حزب کار ایران(توفان) یک تحلیل و بررسی بسیار جامع، علمی، منطقی و مستدل زیر عنوان «آیا ماهیت ویکی لیکس شبهه برانگیز نیست؟» ارائه داده است که در نوع خود و در بررسی ابعاد جنایتکاریها و فریبکاریهای امپریالیسم آمریکا، حداقل در میان احزاب و سازمانهای ایرانی بی نظیر است. تنها ایراد جدی و واقعا هم جدی، بر این بررسی مبوسط وارد است این است که می نویسد: «...اگر تا کنون در نشریات بسیاری ممالک تقریبا از یک میلیون کشته سخن می رفت، در این اسناد آنرا به ١٠٦ هزار نفر به نفع آمریکائیها تقلیل داده اند». در صورتیکه حزب کار ایران می توانست بجای یادآوری آمارهای غیرواقعی نشریات ”بسیاری ممالک“، به آمار رسمی دولت عراق، که به نقل از سایت کنعان در تارنگاشت عدالت نیز تحت عنوان «ترازنامه دمکراسی آمریکائی در عراق» آمده است، استناد نماید. در این سند، آمار کلیه تلفات عراقیان پس از اشغال کشورشان از سوی امپریالیستهای آمریکا و انگلیس، به تفکیک مشخص شده و مطابق گزارش وزارت بهداشت و پزشکی قانونی، تا دسامبر سال ٢٠٠٨ دو و نیم میلیون نفر عراقی کشته و بر اساس شکایتهای ثبت شده در وزارت کشور عراق،٨٠٠ هزار نفر نیز ناپدید(بخوانیم: سر به نیست) شده است (به سند مورد نظر، در پایان همین نوشتار توجه کنید). صرفنظر از اینکه آمارهای وزارتخانه های کشور، بهداشت و پزشکی قانونی عراق هم بدلیل اوضاع بلبشوی عراق نمی تواند از دقت کافی برخوردار بوده و بیانگر ابعاد واقعی جنایت امپریالیستهای آمریکا و انگلیس در این کشور باشد، طبیعی است همانطور که حزب کار ایران(توفان) نیز می نویسد، جنجال «ویکی لیکس» با هدف تقلیل ابعاد فاجعه عظیم مردم عراق و جلب اذهان عمومی به مسائل فرعی و درجه دومی به راه انداخته شده است. این را نیز فراموش نکنیم که بدنبال انتشار این آمارها، پزشکی قانون عراق در روز ٢۵ ژانویه ٢۰۱۰، هدف یک عملیات انتحاری (بخوانید آمریکائی) قرار گرفت که در اثر این عملیات، ۱٨ نفر از کارکنان آن کشته و تعدادی نیز (طبق ادبیات معمول امپریالیسم خبری، نا معلوم) مجروح شدند.

متد «ویکی لیکس» و متدهای مشابه دیگر برای کوچک و بی اهمیت نشان دادن ابعاد جنایات امپریالیسم نه تازگی دارد و نه فعلا، امیدی به شناساندن گسترده و رساندن آن به بخش اعظم جامعه بشری وجود دارد. زیرا، تبلیغات و جیغ و قشقرقهای امپریالیسم خبری، جامعه جهانی را به چنان سرگیجگی و آشفته فکری دچار کرده است که حتی، بخش قابل توجهی از احزاب، سازمانهای، تشکلهای سیاسی، مدنی و حقوق بشری، از جمله همین به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی، به بهانه حاکمیت ضد بشری جمهوری اسلامی، سیمای انسانی خود را بحدی از دست داده و دموکراسی و حقوق بشر امپریالیستی را چنان با حرص و ولع بلغور می کنند که انگار نه تنها حافظه تاریخی، حتی چشم و گوش خود را از دست داده و اخبار و حوادث روز را که مردم کشورهای مختلف، از آن میان، مردم عراق، افغانستان، پاکستان، فلسطین و برخی کشورهای دیگر زیر بمبارانهای روزمره هواپیماهای آمریکائی کشته می شوند، از صفحه تلویزیونها نمی بینند و نمی شنوند. آنها چنان مبهوت و حیران امپریالیسم شده اند که نمی خواهند حتی در مورد مبرهن ترین مسائل، مثلا در این مورد که آن سه «گردشگر آمریکائی» چرا در میان اینهمه کشورها و مناطق زیبای جهان، با صرف هزینه شخصی عراق ناامن و مخصوصا مرز این کشور با ایران را برای سیاحت انتخاب کردند، بیاندیشند (این مسئله، در تحلیل حزب کار ایران مفصلا آمده است) و یا آن آمریکائی که در هوای نسبتا سرد پائیز سال ٢٠٠٧، شناکنان از دریاچه می خواست خود را به خانه خانم آنگ سان سوچی، به تعبیر امپریالیستها، «رهبر قهرمان مخالفان دولت نظامی میانمار» برساند، برای توجیه «دمکراسی و حقوق بشر» مأموریت داشت و یا صرفا بخاطر عشقبازی با این خانم محبوب امپریالیستها، تن به چنین کار خطرناکی داد و در وسط آب دستگیر شد. امپریالیسم خبری معمولا در چنین مواردی چنان جیغ و داد ”دمکراسی خواهی“ و ”بشر دوستی“ سر می دهد که مسئله اصلی فراموش می شود. بر کمتر کسی پوشیده است که این قبیل اعمال احمقانه سازمانهای امنیتی غرب بیش از حد زیاد است. ولذا این دو نمونه را صرفا بعنوان مثال در اینجا یادآوری کردم.

امروزه هیچ عقل سلیمی را نمی توان یافت که بپذیرید در هیچ کجای دنیا حتی هیچ ترقه ای بدون دخالت و مشارکت مقامات و مأموران امنیتی آمریکا و انگلیس منفجر نمی شود. هیچ انسان خردمندی را نمی توان سراغ داشت که باور داشته باشد در تمام مناقشات و درگیریهای تحت پوشش ملی و قومی، دینی- مذهبی و فرقه ای و یا تحت هر پوشش دیگری در هر گوشه دنیا، عوامل و مأموران ارگانهای امنیتی امپریالیستی دست نداشته باشند. آنها این اعمال را با مهارت خاص خود، با متدهای بسیار پیش پا افتاده و با اتکاء به اجامر و اوباش، ناسیونالیستهای کور و متعصبان مذهبی بومی مرتکب می شوند. نمونه مناقشات ملی- قومی و جنگهای دینی- فرقه ای در اتحاد شوروی، فدراسیون یوگسلاوی و برخی کشورهای اروپای شرقی شاهد زنده این «مهارت» آنهاست. ناگفته نماند که در اینگونه موارد، مأموران امنیتی امپریالیسم پس از یک دوره تبلیغات و آماده کردن زمینه ذهنی لازم، فقط جرقه اول را می زنند و پس از آن، آتش خشونتهای ملی یا دینی بلافاصله مشتعل می شود. برای این کار در جمهوریهای اتحاد شوروی معمولا دو گروه ظاهرا مختلف، تحت پوشش «ملی گرائی» یا «دینی- مذهبی» را از میان تربیت یافتگان مراکز آموزش خرابکاری که عمدتا زیر نظر بنیاد صهیونیستی «جامعه باز» جورج سورس و با حمایت دولتهای محلی اداره می شدند، به شهرهای پر جمعیت ساکن ملیتها و پیروان ادیان مختلف می فرستادند. آنها نیز، طی یک درگیری ساختگی از نوع فیلمهای هالیوودی بین خود، با فحش و فشکاریهای استثنائاًَ ”ملی“ یا ”دینی“ جرقه اول را می زدند. همین جرقه برای تجمع و تحریک احساسات متعصبان دینی و ناسیونالیستهای کور و برافروختن آتش مناقشه ملی- قومی یا دینی- مذهبی و خارج شدن اوضاع از کنترل، کفایت می کرد. به این ترتیب، امپریالیستها در اتحاد شوروی پیش از هر کاری، دوستی و اتحاد بین خلقها، یکی از ارجمندترین و گرامی ترین دستاوردهای سوسیالیسم را مورد حمله قرار داده، در میان خلقهای مختلف که در طول تمام تاریخ در کنار هم و با هم زندگی و کار می کردند، تخم نفاق و نفرت، کینه و خصومت پاشیدند که کشتار بیش از یک میلیون نفر و آوارگی در حدود ١٢ میلیون انسان نتیجه آن بود.

در مورد ماجرای «ویکی لیکس» نیز وضع به همین منوال است و همچنانکه حزب کار ایران (توفان) به درستی ثابت می کند، هدف عمده از رو کردن یکسری اسناد بیهوده و تاریخ مصرف گذشته، کاربست سیاست امپریالیستی «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بمنظور پاشیدن تخم نفاق و تفرقه، خصومت و بدبینی در میان ملتهای مختلف خاورمیانه، از جمله خلقهای ایران، عراق، سوریه، افغانستان و دیگر کشورهای منطقه بوده است نه یاوه گوئیهای پوچ و بیهوده مأموران امپریالیسم دایر بر به خطر افتادن جان نظامیان متجاوز آمریکا و ناتو.

آنچه که امروز نباید از نظر دور داشت این واقعیت است که در شرایط تعمیق بحران ساختاری سامانه سرمایه داری، امپریالیسم جهانی با القاعده سازی، تروریسم را به سطح دولتی ارتقاء داده و به بهانه جنگ با تروریسم، جنگ گسترده ای را برعلیه تمام بشریت جهان براه انداخته است. تمام تلاش آن امروز بر این نقطه متمرکز شده است که ضمن ایجاد رعب و وحشت در جوامع انسانی، این جنگ کثیف را در زیر پرچم دروغین ”دمکراسی خواهی“ و ”بشر دوستی“ دائمی سازد. طبیعتا، این جنگ نیز، مثل هر جنگی خواه ناخواه با مبارزه و مقاومت روبرو بوده و مقاومت در مقابل آن در اشکال مختلف افشای دسیسه ها و توطئه گریهای امپریالیسم بعنوان یکی از کارآمدترین ابزارها و متدها ادامه خواهد یافت. بر همین اساس، انتظار می رود تحلیل قابل تقدیر و تکان دهنده حزب کار ایران(توفان) از ماجرای «ویکی لیکس»، بتواند دیگر احزاب، سازمانها، تشکلها و فعالین سیاسی، اجتماعی، مدنی و بخصوص حقوق بشری را که ترک مقاومت کرده اند، برای بازگشت به میدان مبارزه و مقاومت در جنگهای امپریالیستی، بخود آورد.

٢٤ آبان ١٣٨٩

________________________________________________________________________

نویسنده: صباح البغدادی

برگردان: ع. سهند

آمار رسمی دولتی زیر، تا دسامبر ۲۰۰٨، شرایط فاجعه‌بار غالب بر عراق را از زمان حمله آمریکا و اشغال آن ‏کشور نشان می‌دهد.‏

‏۱- یک میلیون (۱۰۰۰۰۰۰) بیوه زن عراقی (بنا به گزارش وزارت امور زنان عراق).‏

‏۲- چهار میلیون (۴۰۰۰۰۰۰) کودک یتیم عراقی (بنا به تخمین وزارت برنامه‌ریزی عراق).‏

‏۳- دو و نیم میلیون (۲۵۰۰۰۰۰) کشته عراقی (بنا به گزارش وزارت بهداشت و پزشکی قانونی عراق).‏

‏۴- هشتصد هزار (٨۰۰۰۰۰) عراقی ناپدید شده در بازداشتگاه‌های مخفی مرتبط با احزاب گوناگون حاکم (بر ‏اساس شکایت‌های ثبت شده در وزارت کشور عراق).‏

‏۵- سیصد و چهل هزار (۳۴۰۰۰۰) زندانی عراقی که بدون اعلام جرم، در زندان‌های ارتش ایالات متحده، ‏زندان‌های دولت عراق، و زندان‌های واقع در منطقه کردستان به سر می‌برند (بنا به گزارش سازمان‌ها و ‏آژانس‌های حقوق بشر عراقی، عرب، بین‌المللی و سازمان ملل).‏

نیروهای اشغالگر ایالات متحده رسماً قبول دارند که تعداد بازداشت شدگان عراقی در زندان‌های آن‌ها حدود ‏صد و بیست هزار (۱۲۰۰۰۰) نفر است.‏

‏۶- چهار و نیم میلیون (۴۵۰۰۰۰۰) آوارۀ عراقی در خارج از عراق (بنا بر آمار متقاضیان گذرنامه (نوع ث) از ‏اداره مرکزی صدور گذرنامه).‏

‏٧- دو و نیم میلیون (۲۵۰۰۰۰۰) عراقی آواره در داخل عراق (به گزارش وزارت آوارگان عراق).‏

‏٨- هفتاد و شش هزار (٧۶۰۰۰) مورد ثبت‌نام شده ایدز در عراق؛ این رقم قبل از تجاوز به عراق و اشغال آن ‏کم‌تر از ۱۴ مورد بود (بنا به گزارش وزارت بهداشت عراق).‏

‏٩- گسترش ترسناک استفاده از مواد مخدر وارداتی از ایران در میان جوانان (بنا به گزارش وزارت بهداشت ‏عراق و مرکز مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد).‏

من در باره شیوه‌های گوناگون قاچاق مواد مخدر، که برخی از آن‌ها بسیار سمی هستند، و چگونه آن‌ها در ‏جاهای مختلف در مناطق جنوبی تحت کنترل برخی از احزاب و میلیشیای شرکت کننده در دولت انبار ‏می‌شوند، و چگونه سود حاصل از فروش مواد مخدر در جهت به دست آوردن حمایت و سکوت مقامات ‏دولتی صرف خریدن آن‌ها (پرداخت رشوه) و کمک به کارزاهای انتخاباتی آن‌ها می‌شود، یک‌سری مقالات ‏تحقیقی نوشته ام.‏

‏۱۰- از زمان تجاوز و اشغال عراق، از هر چهار ازدواج سه ازدواج به طلاق می‌انجامد (بنا به گزارش وزارت ‏بهداشت عراق).‏

‏۱۱- بیش از چهل درصد عراقی‌ها زیر خط فقر قرار دارند (بنا به گزارش وزارت حقوق بشر عراق).‏

اما من معتقدم درصد واقعی بسیار بالاتر و بیش‌تر از ۵۵ درصد است.‏

‏۱۲- کاهش سطح کیفیت آموزش ابتدایی و عالی، بر اساس بیانیه‌های مقامات رسمی در یونسکو، که ‏باعث شد این سازمان مدارک تحصیلی صادر شده از دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی عراق را به ‏رسمیت نشناسد.‏

‏۱۳- ده‌ها هزار مدرک دانشگاهی تقلبی به مقامات ارشد دولتی، افسران ارشد، مدیران کل، و مقامات ‏ارشد احزاب سیاسی اعطا می‌شود (بنا به بیانیه‌ها و آمار کمیسیون صداق و شفافیت عراق).‏

‏۱۴- حدود ۵۵۰ نهاد سیاسی و ائتلاف‌های حربی وجود دارد (بنا به گزارش کمیسیون مستقل انتخابات ‏همگانی). و تا امروز، هیچ قانونی برای نظارت بر این تعداد نهادهای سیاسی وجود ندارد.‏

‏۱۵- حدود یازده هزار و چهار صد (۱۱۴۰۰) عدد سازمان‌های جامعه مدنی وجود دارد (بنا به گزارش وزارت ‏کشور و وزارت عدالت و رفاه اجتماعی عراق).‏

این سازمان‌ها دارای اهداف آشکار و پنهان هستند، روشن نیست این اهداف کدامند و بودجه آن‌ها از کجا ‏تأمین می‌شود.‏

‏۱۶- صد و بیست و شش (۱۲۶) شرکت امنیتی تحت کنترل آژانس‌ها و سرویس‌های مخفی خارجی و ‏وزارت کشور عراق وجود دارد. هدف اعلام شده این شرکت‌ها حمایت از سفارتخانه‌های خارجی، ‏دیپلمات‌های خارجی، و مهمانان رسمی بازدید کننده از کشور است. با این وصف، اهداف پنهان آن‌ها معلوم ‏نیست. در این صورت، برای چه یک میلیون عراقی مسلح وجود دارد که در بین وزارتخانه‌های دفاع، کشور، ‏آژانس‌های امنیتی دولتی گوناگون، و آژانس‌های امنیتی احزاب حاکم گوناگون تقسیم شده اند؟

‏۱٧- هفده (۱٧) میلیشای مسلح رسمی ثبت شده مرتبط با احزاب سیاسی وجود دارد.‏

‏۱٨- دویست و بیست (۲۲۰) روزنامه و رسانه انتشاراتی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های ‏سرویس‌های مخفی خارجی تأمین می‌کنند (بنا به گزارش اتحادیه روزنامه نگاران عراق).‏

اهداف مشخص این مطبوعات شستشوی مغزی عراقی‌ها، منحرف کردن افکار آن‌ها از طرح‌های مختلفی ‏که تجزیه عراق به دولت‌های کوچک فرقه‌گرای منطقه‌ای و قومی را دنبال می‌کند، و نابود کردن هویت ملی ‏آن‌هاست.‏

‏۱٩- چهل و پنچ کانال تلویزیونی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های سرویس‌های مخفی خارجی تأمین ‏می‌کنند (براساس بیانیه‌های مدیران تأمین کنندگان خدمات ماهواره‌ای ‏Nilesat‏ و ‏Arabsat‏).‏

‏۲۰- شصت و هفت (۶٧) ایستگاه رادیویی وجود دارد که بودجه آن‌ها را آژانس‌های سرویس‌های مخفی ‏خارجی تأمین می‌کنند (براساس بیانیه‌های کمیسیون اطلاعات عراق).‏

‏۲۱- چهار شبکه مخابراتی دیجیتال، به ارزش ۱۲ میلیارد دلار، متعلق به رهبران سیاسی وجود دارد. ‏شرکت‌های زیر از جمله شرکت‌های این شبکه اند:‏

‏● شرکت کورک ‏Kork‏ متعلق به مسعود بارزانی (رییس‌جمهور منطقه کردستان)؛

‏● شرکت آسیا ‏Assia‏ انحصاراً متعلق به جلال طالبانی ‏(رییس‌جمهور عراق)؛

‏● شرکت زیین ‏Zein‏ (کویتی) که ۵۰ درصد آن متعلق به احمد چلبی و حزب الدعوه اسلامی است؛

‏● شرکت اطیر ‏Atheer‏ که انحصاراً به عبدالعزیر حکیم تعلق دارد. ‏

‏۲۲- بیش از یازده هزار و چهارصد (۱۱۴۰۰) دفتر حزبی رسمی و غیر رسمی وجود دارد. این‌ها می‌توانند ‏دفتر یک شرکت تقلبی مقاطعه‌کاری، یا دفتر یک سازمان غیردولتی، یا دفتر یک گروه سیاسی باشد. با این ‏وصف، این دفاتر اماکن عمومی متعلق به دولت عراق هستند که پس از از بین بردن صاحبان قانونی آن‌ها، یا ‏اجبار آن‌ها به تخلیه آن دفاتر و رفتن به جاهای دیگر، اشغال شده اند. پول همه این‌ها از بودجه ملی عراق ‏تأمین می‌شود.‏

این تنها گوشه‌ای از آن چیزی است که از زمان تجاوز آمریکا به عراق و اشغال آن «در عراق نوین دمکراتیک ‏آن‌ها» می‌گذرد.‏

این مقاله برای اولین بار در سایت ‏www.kanaanonline.org‏ منتشر شد. صباح البغدادی یک روزنامه‌نگار و ‏پژوهشگر مستقل عراقی است. دکتر خلیل نخله، پژوهشگر فلسطینی آن را به انگلیسی ترجمه کرده ‏است.

www.edalat.org/sys/content/view/367547



www.kanaanonline.org



*****************************************************

این مطلب و نوشتارهای دیگر به همین قلم، در آدرس زیر نیز در دسترس می باشد:

www.eb1384.wordpress.com

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

قائنات خراسان = فقر


بیاد اکتبر سرخمان


گر چه کُشتید ما را،


ما بیشتر شدیم.


می دانید چرا!

هر جا که به خاکمان افکندید،

ریشه زدیم، سر بر آوردیم و

شکوفه هایمان به ثمر نشست.

آتشمان زدید،


خاکستر و دود شدیم!


خاکسترمان را باد،


به کشتزارهای عشق پاشید و


دودمان در آسمان امید،


با ابرها در هم آمیخت،


و همراه باران لطیف باز آمدیم.


ما رستگان از آتش و گلوله ایم،


ما رهیدگان از زندان وشکنجه ایم.


ما رَستیم و باز خواهیم رۥست.


ما آن رستگارانیم که ققنوس وار


ز خاکستر خویش سر بر می آوریم.


ما شکست ناپذیرانیم و


مرگ را باور نداریم.


بشنوید اینک صدای ما را!


صدای انگلس و مارکس را،


کز حنجره کارگران بر می آید!


ببینید استالین و لنین را،


در میان آن خلقها،


که برای نجات میهن اسیر خویش،


از چنگال شغالها،


به پا خاسته اند.


بنگرید شراره های اکتبر سرخمان را،


که در تاریک شب جهان،


اینجا و آنجا،


دگر بار می درخشند و


بشارت می دهند،


که ما برای ساختن نظم نوین،


باز آمده ایم!

ا. م. شیری، آبان ١٣٨٩

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

آیا ماهیت "ویکی لیکس" شبهه برانگیز نیست؟


ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست


عرض خود میبری و زحمت ما می داری.





400 هزار سند منتشر شده است. اگر کسی مدعی شود که این اسناد را خوانده است و بعد از آن به اظهار نظر پرداخته بنظر ما عوامفریب است. حزب ما نیز چنین کاری نکرده و قادر به انجام آن هم نیست. حزب ما نیز بر اساس همان اسنادی اظهار نظر می کند که مطبوعات معینی نوشته اند و سایر نیروهای سیاسی آنرا مبنای تحلیل و داوری خود قرار داده اند. چنین تحلیل و بررسی ای کار دولی است که توانائی های لازم را برای این کار داشته باشند. تنها می شود بر اساس تحلیلها، انتقادات و نقل قولهائیکه از این اسناد به عمل آمده در مورد آنها قضاوت کرد و تصویر کم و بیش روشنی از آنها بدست داد.

آقای رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا در نامه ای به رئیس کمیته خدمات نظامی سنا نوشته است که انتشار این اسناد هیچ "منبع و یا شیوه اطلاعاتی جدیدی" را افشاء نکرده است. کریس پرینه، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که انتشار این اسناد هیچ مورد جدید و شگفتی آوری نداشته و صرفا "اطلاعاتی مربوط به گذشته" است. شبکه خبری الجزیره در عین پخش مطالبی که در پرتو افکنی بر نقش جمهوری اسلامی ایران است می آورد׃ "در برخی موارد گفته شده که منابعی که این اخبار را به ارتش آمریکا داده اند چندان موثق نیستند..". علیرغم این باید آنچه را که موثق نیستند و شایعه هستند به عنوان سند منتشر کرد. چگونه می توان بر این همه تناقض چشم پوشید؟ بنظر حزب ما بر اساس داده های موجود تنها یک داوری امکان پذیر است مگر اینکه عکس آن بر ما ثابت شود.

ویکی لیکس، نام یک پایگاه اینترنتی گمنام بود. این پایگاه از سال 2007 بدنیا آمده و هدفِ اعلام شده از راه اندازی آن، افشای پرونده‌های فساد مالی و ظلم در سراسر جهان است!!؟؟. یک پایگاه ناشناس راه اندازی شده است و هدفش را جنگ با جهان معرفی کرده است. هیچکس هویت کارکنان آن را نمی‌داند و نمی شناسد. این پایگاه خلق الساعه است و مانند قارچ از زمین روئیده است و بیکباره جهانی را فتح کرده است. تنها مردم جهان با یک نام آشنا شده اند با یک سوپرمن آمریکائی׃ جولیان پل آسانگ، کسی که زمانی مؤسس و گاهی سردبیر این پایگاه معرفی می‌شود. کسی که سر دبیر است باید چندین دبیر داشته باشد تا در راس آنها قرار گیرد. انگیزه این آقای سوپرمن از بنای این پایگاه چیست؟ وقت اضافی دارد؟، پول اضافی دارد؟ حوصله خودش و دوستانش سر رفته است؟ اینهمه مخارج را چگونه تامین می کند و این همه حمایت تبلیغاتی جهانی را چگونه نصیب خود می کند؟ چگونه توانسته 400 هزار سند را بخواند؟ چرا دولت آمریکا درِِ پایگاه وی را نمی بندد و مانند الزبرگ(دانیل الزبرگ در سال 1960 در اوج جنگ سرد 7 هزار سند افشاءگرانه در مورد جنگ ویتنام را منتشر کرد) منتشر کننده اسناد جنگ ویتنام، وی را دستگیر نمی کند؟ آیا این امر واقعا با آزادی بیان مربوط است؟ اگر اسناد محرمانه نظامی منتشر شده است که امنیت آمریکا را به خطر می اندازد باید وی را دستگیر می کردند. پس منطقا این اسناد امنیت آمریکا را به خطر نمی اندازد، امنیت سایرین را به خطر می اندازد. تمام این واقعه شبهه برانگیز است و حاکی است که چنین کارزاری کار یکی دو تا آدم نیست، محافل دیگری در پشت آنند. کار ایشان بیشتربه مانند آن می ماند که جنگی در گرفته است. همان بخشی از جنگ سایبری آمریکا در شبکه اینترنت است که آمریکائیها و اسرائیلیها مدتهاست بدان با موفقیت دست زده اند. انتشار اسناد بی خطر بر ضد دشمن پر خطر در عین تظاهر به حمایت از حق آزادی بیان و امنیت شهروندان آمریکائی خود بهترین مانور عوامفریبانه در یک نزاع ایدئولوژیک است.

پایگاه ویکی‌لیکس تا کنون در خصوص منبع این اسناد محرمانه هیچ اظهار نظری را منتشر نکرده است. اما روزنامه انگلیسی گاردین که دارای بند و بستهای پشت پرده با منابع غیبی است اعلام کرده است که "ظاهرا منبع این 400 هزار سند نیز همان "تحلیلگر اطلاعات ارتش آمریکا " است که از مخالفان دولت آمریکا نیز به حساب می‌آید و پیش از این نیز 90 هزار سند محرمانه دیگر در خصوص جنگ افغانستان در اختیار این پایگاه قرار داده بود". دلیلی از این محکمتر وجود ندارد. صحت این اسناد با این دلیل واقعی است که اسناد دیگری هم که منتشر شده واقعی است. به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.

شما خواننده عزیز سعی کنید تک نفره یک پایگاه اینترنتی ایجاد کنید و آنرا بگردانید. اگر 400 هزار روز هم تلاش کنید کسی شما را در دنیا نخواهد شناخت و اسنادی به شما نخواهد داد ولی پایگاه خبری ویکی لیکس یک شبه 400 هزار سند را منتشر می کند و به افشاء گری دست می زند. چه کسی این 400 هزار سند را خوانده و کم و بیش از صحت آن واقف است، معلوم نیست؟ چه کسی حقوق کارکنان این موسسه را می دهد معلوم نیست؟ چه کسی مسئولیت صحت و سقم انتشار این اسناد را به عهده می گیرد معلوم نیست؟ اگر فردا این پایگاه آغاز به دروغگوئی رسمی کرد و معلوم شد که یک مرکز جاسوسی برای سازمان دهی جنگ روانی از طرف آمریکاست است باز هم معلوم نیست گریبان چه کسی را می توان گرفت. این پایگاه مشتی اطلاعات سوخته را که نه ارزش نظامی دارد و نه می تواند آبروی از دست رفته امپریالیست آمریکا را بیش از آن چه از بین رفته ترمیم کند و یا به آن خسارت وارد آورد منتشر کرده است. خواننده با مطالعه این اسناد چیز بیشتری از آنچه تا کنون در مورد تجاوز و شکنجه و جنایت و دخالت و رخنه گری امپریالیست آمریکا می دانسته نصیبش نمی شود.

نخستین بار در زمان جنگ ویتنام اسناد جنایات آمریکا در ویتنام منتشر شد. در آن زمان این اسناد دست اول و اسنادی بود که افکار عمومی از آن اطلاع نداشت و نقش ضد بشری امپریالیست آمریکا را در ویتنام و دروغهائی که می گفت را بر ملا می کرد. دانیل الزبرگ فعال ضد جنگ که ناشر این مدارک بود دستگیر و بزندان افتاد. تاریخچه تهیه و پیدایش آن اسناد در آن زمان و برخورد سراسیمه آمریکا با آن بخوبی روشن و قابل تعقیب بود. ولی در مورد ویکی لیکس شما با چنین شفافیتی روبرو نیستید بویژه اینکه انتشار این اسناد بیش ازآنکه به آمریکا صدمه زند علیه جمهوری اسلامی ایران و سوریه است.

امپریالیست آمریکا پس از افشاء گریهای دانیل الزبرگ آموخت که چگونه از انتشار اسناد ممانعت بعمل آورده و درجه نظارت خویش را افزایش دهد. اسنادی که در مورد زندان ابوغریب منتشر شد و نوکران آمریکا در میان اپوزیسیون قلابی ایران آنرا به گردن یک سرباز خاطی آمریکائی انداختند گویای آن بود که در عصر پیشرفت فن آوری دیجیتال انتشار اسناد در سطوح پائین نیز امکان پذیر است و جلوی این کار را نمی توان تنها در بالا گرفت. جنبش دموکراتیک 22 خرداد در ایران که به یاری تلفنهای همراه و ویدئوهای کوچک و... در تاریخ ثبت شد بهترین نمونه آن است. آمریکائیها فورا از این تجربه آموختند به بحث در مورد آن پرداختند و از شکست، مادر پیروزی ساختند و از این بابت واقعا باید از آنها آموخت. برای مبارزه با انتشار اسناد از پائین که غیر قابل کنترل است بهترین راه این است که خودمان اسناد را کنترل شده، ذره ذره همانگونه که منافع خودمان در زمانهای مناسب ایجاب می کند به خورد مردم دهیم و راست و دروغ را در آنها بگنجانیم و حجم آنها را به مرزهای نجومی برسانیم که در دریای بیکران مدارک همه غرق شوند و کسی یارای کشف حقیقت را نداشته باشد. آنوقت خودمان می توانیم به اسناد معینی که در لابلای آنها گذارده ایم استناد کنیم و درجه صحت آنها را نیز بر اساس حجم اسناد منتشر شده مقبول جلوه داده بخورد خواننده دهیم. از امروز باید منتظر انتشار اسناد "افشاءگرانه" راست یا دروغ در زمانهای مناسب بر ضد رقبای آمریکا شد. هر سیاستمداری در هر جای دنیا که به ساز امپریالیست آمریکا نرقصد با انتشار یک سندی "افشاءگرانه" سازمانهای جاسوسی آمریکا از مجرای ویکی لیکس به پایان عمر سیاسی خود می رسد. ویکی لیکس عملا نقش همان تعلیمی امرای ارتش را بازی می کند. ویکی لیکس حکم حکومتی ولی فقیه به سبک مدرن است. ویکی لیکس با ابزار آزادی بیان و مصونیت فردی افراد ساز و کاری هوشمندانه بوجود آورده است تا به کمک آن بتواند هر موجود مزاحم را از سر راه با ابزارهای مقبول بدر کند.

البته نکته جالبی هم که برای ایجاد راه فرار در این اسناد به صورت ریز و پاورقی مورد اذعان قرار گرفته است این است که آمریکائیها منابع خود را محک نزده اند و در برخی موارد از صحت آن اطمینان کامل ندارند. به سخن دیگر ما هر چه دستمان رسیده است را از راست و دروغ و اتهام منتشر کرده ایم. اگر اتهام ما درست از کار در آمد که از مدرک صحبت می کنیم و اگر اتهام ما کاذب بود ما خود قبلا گفته ایم که ممکن است کاذب و شایعه باشد.



آنچه را که آمریکائیها به عنوان تک خال رو کرده اند تف سر بالائی است که به روی خودشان می افتد. کشور عراق تحت سلطه و اشغال آمریکاست. مسئولیت هر اتفاق ضد بشری که در عراق بیفتد به گردن نیروی اشغالگر است که وظیفه حفظ امنیت آن کشور را علیرغم اشغال غیر قانونی آن بعهده دارد. جنایاتی که بدست فالانژها در اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا زیر نظر آریل شارون اتفاق افتاد و اسرائیل به عنوان نیروی اشغالگر مسئولیت مستقیم حفظ امنیت مردم غیر نظامی را بعهده داشت هنوز در خاطر مردم جهان باقی است. این اقدام اسرائیلیها در همان زمان جنایت علیه بشریت به حساب آمد و آریل شارون را از مقام خود ساقط کرد. آمریکا هرگز نمی تواند مسئولیت شکنجه مخالفین نوری المالکی را به عنوان نخست وزیر عراق به گردن نیروهای دولتی بیاندازد. اسناد منتشر شده ثابت می کند که آمریکائها از همه این وحشیگریها مطلع بوده اند و دم برنیآورده اند و این شکنجه ها زیر نظر آنها بوده است و حتی دولت مرکزی را مورد تائید قرار داده و از آنها حمایت کرده اند. آمریکا هرگز نمی تواند مسئولیت شکنجه مخالفین نوری مالکی بدست نیروهای عراقی را از گردن خود سلب کند.



اینکه در این اسناد پرده از جنایات آمریکا برداشته شود امر مهمی نبود و ضرر خاصی هم به آمریکا نمی زد زیرا تمام آنچه را که امروز به عنوان اسناد در انظار داوری عمومی گذارده اند اسرار پنهانی نبوده است و افکار عمومی جهان بیش از آنچه بیان شده در مورد جنایات آمریکائیها مطلع بوده است. به قتل رساندن افراد غیر نظامی تنها به خاطر شرط بندی، آدمکشی و کشتن خانواده های عراقی پس از تجاوزو آتش زدن اجساد آنها. شکنجه های وحشیانه در اردوگاه ابوغریب، بمباران فلوجه با بمبهای فسفری ضد بشری و... حقایق همه دانسته ایست که دیگر قابل کتمان نیست. اگر تا کنون در نشریات بسیاری ممالک تقریبا از یک میلیون کشته سخن می رفت در این سند تعداد آنرا به 106 هزار نفر به نفع آمریکائیها تقلیل داده اند.

در این سند سخنی از دزدی میلیارد ها دلار پولهای نقد و شمشهای طلا از بانک مرکزی عراق توسط نیروهای آمریکائی، حمله به موزه های بغداد و دزدیدن آثار تمدن بشریت و انتقال آن به فرانسه و آمریکا، دزدیدن بی حساب نفت به صورت کشتی کشتی، بمباران همه وزارت خانه ها بجز وزارت نفت، اسناد همکاریهای دولت آمریکا با رژیم صدام حسین در پرتاب موشک به سر ایرانیان و استفاده از گازهای سمی با حمایت آمریکا و اروپا در جنگ تحمیلی به مردم ایران، تجاوز صدام با حمایت آمریکا به ایران و یاری همه ممالک عربی به صدام بجز سوریه در میان نیست، در این اسناد نمی آید که آمریکائیها در زمان محاکمه صدام حسین از تنظیم یک ادعانامه واقعی علیه صدام حسین که جنایاتش در زمان حمله به ایران در آن گنجانده شود جلوگیری کردند و... ممکن است گفته شود که این اسناد مربوط به سالهای 2004 به بعد است. باید پرسید که چرا سارق اسناد نتوانسته اسناد را از همان سال آغاز تجاوز به عراق منتشر کند و تنها به اسنادی استناد کرده که سوخته اند و عواقب حقوقی برای آمریکائیها ندارند.



آنچه در این سند جلب نظر می کند تکیه بر دخالت ایران و سوریه در عراق است و تبلیغات وسیع در سراسر جهان در این زمینه. اینکه جمهوری اسلامی ایران در امور داخلی عراق دخالت می کند بر کسی پوشیده نیست. هیات حاکمه حاضر در عراق در بخش عمده خویش قبل از سقوط صدام در ایران ساکن بود و تحت آموزش رژیم ایران بود. اینکه سپاه قدس بخش خارجی سپاه پاسداران در عراق حضور دارند و به عملیات جاسوسی تروریستی اشتغال دارند باز بر کسی پنهان نیست. آنها در عراق به همان جنایاتی متوسل می شوند که در ایران بر ضد مردم ایران به آن مبادرت می ورزند. طبیعتا شگفت انگیز خواهد بود اگر دقت کنیم که تمام نشریات دنیا گویا بیکباره در تحلیلهای خود در میان 400 هزار سند با همان سندی روبرو شده اند که از دخالت جمهوری اسلامی ایران در عراق نام می برد. چنین امری طبیعتا اتفاقی نیست و شک برانگیز است و بیشتر از یک جنگ روانی تبلیغاتی علیه ایران خبر می دهد. در همسایگی کشور عراق بجز ایران و سوریه، اردن، ترکیه، عربستان سعودی، کویت و تا حدی اسرائیل و مصر قرار دارند. اسناد منتشر شده اساسا اشاره ای به دخالت عربستان سعودی در ارسال پول و اسلحه و دامن زدن به دعوای شیعه و سنی در عراق مانند کاری که در پاکستان می کند که نشریات اروپائی بارها در مورد آن نوشته اند نمی کند. از ترکیه که حتی با قوای نظامی در تعقیب کردها وارد خاک عراق شده و اقلیت ترکمن را در کردستان و کرکوک سازماندهی می کند و از آنها به عنوان دست دراز شده سیاست دولت ترکیه استفاده می نماید نامی برده نمی شود. از نقش اسرائیل که ده ها هزار یهودی عرب عراقی تبار را برای شرکت در انتخابات به امان پایتخت اردن فرستاد تا در امور داخلی عراق شرکت کنند و یا کماندوهای نظامی خویش را برای تلاشی مقبره امام حسن عسکری به سامره فرستاد کسی و یا در این اسناد صحبتی نمی کنند. خود ویکی لیکس مدعی شده که بخش های از محتویات آنها را حذف کرده تا نام افراد یا مکان هائی را که حساس تشخیص داده افشاء نکند!!؟. این چگونه اسنادی است که فقط رویدادهای دلبخواه را ثبت کرده است. ویکی لیکس چند سال وقت داشته تا تمام این اسناد را بخواند و به ارزیابی امنیتی در مورد آنها بپردازد؟ معلوم می شود که این اسناد از صافی معینی قبل از انتشار گذشته اند و آنها را طوری سرهم بندی کرده اند که به لبلاس تروریسم جمهوری اسلامی ایران و سوریه برازنده گردد. کسانیکه این اسناد را تدوین و ارزشگذاری کرده اند تنها می توانند همانهائی باشند که این اسناد را در اختیار ویکی لیکس برای انتشار گذاشته اند و از بی خطر بودنش برای آمریکا با خبر بوده اند.



اینکه همه این کشورها بر اساس منافعی که دارند در امور داخلی عراق دخالت می کنند بر کسی پوشیده نیست. طبیعتا نفوذ جمهوری اسلامی ایران هم به علت حضور اکثریت شیعه و هم به علت روحانیت شیعه تبعیدی عراق که سالها در ایران بوده اند از سایر دخالتگران عمیقتر و بیشتر است. این امر از همان آغاز تجاوز آمریکا روشن بود. حتی احمد چلبی سوگلی آمریکا نیز که با ایرانیها بهتر کنار می آمد تا با کنگره ملی عراق در لندن، بزودی مورد بی مهری قرار گرفت و کنار گذاشته شد. اینکه بیکباره این واقعیتهای همه دانسته به موضوع روز بدل شده بیشتر ناشی از جنگ روانی آمریکا علیه ایران، ضربه زدن به نوری مالکی و تشدید نزاعهای جناحهای سیاسی گوناگون عراقی و نوکرشان ایاد علاوی و ممانعت از تشکیل دولت کنونی عراق می باشد که آنها تصور می کنند نوری مالکی بیشتر در زیر نفوذ رژیم جمهوری اسلامی خواهد بود تا ایاد علاوی که گوشه چشمی به عربستان سعودی دارد. دعوای ایاد علاوی و نوری مالکی دعوا دو دزد، دو نوکر، نزاع میان نفوذ ایران و سوریه از یک طرف و نفوذ ممالک عربی و اسرائیل از طرف دیگر در عراق است. چادری که بر سر این نزاع کرده اند. حکومت سکولار و حکومت دینی است. باید پرسید مگر قانون اساسی عراق که مورد تائید نوری مالکی و ایاد علاوی هر دو است و با کمک جمهوری اسلامی ایران و آمریکا سرهم بندی شده و با رای اسرائیلیها تائید شده است قانون اساسی یک کشور سکولار است؟

ایاد علاوی رهبر ائتلاف سکولار العراقیه که گویا منتظر انتشار این اسناد بود هنوز 400 هزار صفحه را نخوانده اعلام کرد "اسناد مذکور ثابت می کند که نباید گذاشت قدرت در دست نوری مالکی متمرکز شود". ناقلا از کجا فهمیدی!

واقعیت این است که سیاست محاصره اقتصادی مردم ایران مانند مردم نوار غزه، تهدید به جنگ و حفظ فضای تشنج در منطقه برای فروش تسلیحات نظامی که از زمان شاه وجود داشت، باید با تحریک همسایگان ایران علیه ایران افزایش یابد. تقلب در انتخابات بحرین برای اینکه شیعیان قدرت را در مجلس بدست نگیرند. سرکوب فعالین سیاسی شیعه در بحرین، فروش تسلیحات نظامی به عربستان کویت، عمان و امارات متحده عربی، سرکوبی شیعیان در یمن توسط تجاوز آشکار ارتش عربستان سعودی و سکوت مطبوعات و رسانه های دموکراتیک گروهی جهان در مورد آن، همه و همه جزئی از سیاست راهبردی جنگ روانی امپریالیست آمریکا در منطقه است.

انتشار این اسناد بر ضد دولت در حال تشکیل نوری مالکی که با اعمال نفوذ جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته و شکست آمریکائیها برای روی کار آوردن ایاد علاوی حتی با اعمال فشارهای داخلی و مخارج گزاف، بخشی از سیاست آمریکاست تا از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در عراق بکاهد. آمریکا می خواهد از تشکیل دولتی مطلوب جمهوری اسلامی ایران در عراق جلوگیرد. این اقدام آمریکا با واکنش سخت نوری مالکی روبرو شده و دولت عراق در طی بیانیه ای آمریکا را تهدید کرده است که اگر دست از این دسیسه ها بر نداری آنوقت ما هم اسناد جنایات تو را که تا کنون به رویش سرپوش می گذاردیم بر ملا می کنیم. زدی ضربتی ضربه ای نوش کن.

در مورد جنایاتی که خودش مرتکب شده آنرا در چارچوب حفظ نظام و امنیت عراق معرفی کرده که با هنجارهای جهانی در انطباق کامل بوده و مغایرتی با اعمال سایر دول در این عرصه ها ندارد. وی تائید کرده که سرکوب می کند، ولی تکذیب کرده این سرکوبها ریشه قومی و طایفگی دارد. وی مدعی است که این سرکوبها ریشه سیاسی دارد. فرض کنیم که نوری مالکی درست می گوید و برخلاف ادعاهای آمریکائیها که با اهداف خاصی به جنگ شیعه و سنی دامن می زنند، هدف از مبارزه وی ایجاد امنیت دولت و اعمال قدرت سیاسی برای حفظ نظام ملی در عراق است، آنوقت باید پرسید که چرا این امر باید بر ضد مخالفان با شکنجه و اعمال ضد بشری همراه باشد؟ مگر قرار نبود وقتی جرج بوش وارد عراق شد به شکنجه خاتمه داده شود و عراق به بهشت برین تبدیل شده در آن انواع و اقسام ازادیهای برویند و دموکراسی نهادینه شود؟

آمریکائیها تا دیروز که همین جنایات در عراق صورت می پذیرفت و منافع آنها را در این حد تهدید نمی کرد سکوت اختیار کرده بودند و بر آنها صحه می گذاردند و امروز آن بخش از وجدانشان که هوادار "حقوق بشر" است بیکباره معذب شده است. حال به بیانیه دولت عراق توجه کنید که چگونه آمریکائیها را تهدید می کند و آنها را از افشاءگری می ترساند در این بیانیه جنین می آید׃

"- اسناد مذکور به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود. در بخش نخست به بررسی اقدامات ارتش آمریکا و شرکت‌های حمایتی وابسته به طرف آمریکایی در عراق پرداخته شده است که باید با توجه به اسناد و مدارکی که ارتش آمریکا ارائه داده، بررسی شود. ضمن اینکه این گزارش‌ها اعترافات برخی عاملان این جنایات یا گروه‌های وابسته به آنها از جمله شرکت‌های حمایتی مانند "بلک واتر" است که دولت پیش از این فعالیت آن را در عراق به دلیل اقدامات متجاوزانه، توسل به زور و تجاوز به برخی عراقی‌های بی‌گناه بدون هیچ توجیهی، متوقف کرده بود.

لذا ما بار دیگر بر ضرورت استفاده از این اسناد برای تحقق عدالت برای شهروندان عراقی که چه بسا قربانی این تجاوزات و جنایات شده‌اند، تاکید می‌کنیم و این قضیه را تا سطح مراجع قضایی دنبال خواهیم کرد و دولت بی هیچ استثنایی در قبال حقوق شهروندان خود اهمال نخواهد کرد. قوانین و اصول درگیری مجاز برای ارتش آمریکا همواره مورد انتقاد دولت بوده است و فرماندهی کل نیروهای مسلح بارها این امر را بیان کرده و چه بسا که همین موضوع موجب بروز بحران و تنش میان دو طرف شده است.

همین موضوع موجب شد تا دولت بندی را در توافقنامه عقب‌نشینی(توجه کنید از پایان تجاوز به عراق توسط آمریکا حرف نمی زند-توفان) نیروهای آمریکایی از عراق به این موضوع اختصاص دهد و مانع انجام عملیاتهای میدانی نیروهای آمریکایی پیش از موعد نهایی عقب‌نشینی آنها در اواخر سال 2011 میلادی شود. به این ترتیب ما خود متولی تجهیز نیروهای خود و آمادگی آنها برای برعهده گرفتن پرونده امنیتی بطور نهایی در اسرع وقت شدیم.

2- اما درباره بخش دوم که طرفهای غیر آمریکایی در آن متهم شده‌اند، و در دایره اعتراف‌ها نیز نمی‌گنجد و ممکن است صرفا اتهام باشند باید با احتیاط به آن نگریست و به دقت بررسی و تحقیق کرد. دولت عراق این اسناد را نیز بررسی خواهد کرد تا با تحقیق میزان حقیقت این اتهامات را تبیین کند و سپس بطور قانونی آن را پیگیری خواهد کرد. هر چند که ممکن است این اتهامات در چارچوب خصومت‌های سیاسی که به نفع عراق و عراقی‌ها نیست مطرح شده باشد.(ماستمالی کردن سرکوبهای میهن پرستان عراقی و یا تصفیه حسابهای داخلی-توفان).

3- جنجال برخی رسانه ها تحت پوشش اسناد ویکی‌لیکس علیه رهبران ملی بویژه نخست وزیر از حیث شیوه و زمان آن ابهام برانگیز است. در حالی که ما به درایت و آگاهی مردم عراق درقبال این بازیهای رسانه‌ای که با اهداف سیاسی شناخته شده صورت می گیرد، اعتماد داریم.

ما بار دیگر تاکید می‌کنیم که ملت عراق با درایت رهبران خود را برگزیده است و به بزرگنمایی این رسانه ها همگام با پایگاه منتشرکننده [اسناد مذکور] وقعی نمی گذارد و دولت عراق و شخص "نوری المالکی" رئیس آن اقدام خلاف مصالح ملی انجام نداده است زیرا مالکی طی 4 سال نخست‌وزیری دشوار بر عراق قاطعیت و عدم زیر پا گذاشتن منافع ملی کشورش یا از بین‌بردن وحدت ملی را ثابت کرده است.(نوری مالکی توسط قوای اشغالگر بر سرکار آمده و نفس وجود وی نقض منافع ملی مردم عراق است-توفان).

مواضع شجاعانه آن در قبال فتنه‌های طائفه‌ای در عراق و مهار کسانی که از قانون خارج شده یا اقدامات تروریستی علیه امنیت عراقی‌ها انجام داده‌اند، برای همه آشکار است و چنین اراجیفی نمی‌تواند به اعتمادی که ملت عراق به نخست‌وزیر خود دارند، خدشه‌ای وارد کند.

اما درباره گروههای ترور، بازداشتها، اعمال فشارها و غیره باید تاکید کنیم که نخست‌وزیر عراق بعنوان فرمانده کل نیروهای مسلح از سرویس‌های مجهزی برای انجام وظایف خود برای دستگیری و اجرای مجازات برای کسانی که دادگاه و مراجع قضایی زیربط حکمی را برای آنها صادر کرده، برخوردار است. همانطور که تاکنون بسیاری را به دلیل حکم‌های بازداشتی که برایشان صادر شده بود، دستگیر [یا مجازات] کرده است اما این اقدامات بر اساس طایفه‌گرایی، حزبی یا امور دیگری که برخی تلاش می‌کنند القاء کنند، نبوده است. این شیوه‌ای است که تمام دولت‌ها در سراسر دنیا آن را دنبال می‌کنند و چیز جدیدی نیست.

پایگاه اینترنتی ویکی‌لیکس روز گذشته 400 هزار سند محرمانه از اسناد ارتش آمریکا در خصوص جنگ عراق را منتشر کرد.

بنا بر این گزارش، پایگاه ویکی‌لیکس اندکی پس از انتشار این اسناد، آنها را در اختیار روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی خاصی در آمریکا قرار داده است."

راست و دروغ این اسناد مورد حمله نوری المالکی قرار گرفته است. تا آنجا که پای جنایات آمریکا در میان است وی اسناد را قبول دارد و آنجا که پای جنایات نوری مالکی در برخورد به مقاومت مردم عراق در مقابل نیروهای اشغالگر مطرح است بیکباره همه را بخشا جعلی دانسته و وعده می دهد به آنها رسیدگی کند. البته فراموش نکنیم که تمام این اعمال شنیع ضد بشری با رضایت آمریکا و ایاد علاوی و نوری مالکی صورت گرفته است. انتشار این اسناد آنهم در این زمان اتفاقی نیست و همانطور هم که در بیانیه نوری مالکی انتشار یافته اهداف معینی را مد نظر دارد. بهر صورت تشدید تضاد در میان امپریالیستها و نوکرهای آنها به نفع مبارزه مردم عراق برای اخراج آنها تمام می شود. نیروهای مترقی عراق نباید بدام این بیفتند که میان بد و بدتر یکی را انتخاب کنند و جای تضاد ملی را با تضاد قومی عوض کنند. مبارزه مردم عراق برای آزادی ملی است و نه ایاد علاوی و نه نوری مالکی هیچکدام از آنها در این جبهه قرار ندارند. هر دو دست نشانده امپریالیست آمریکا هستند.

جالب این است که آمریکائیها برای تشدید این تضادها، تضاد میان ایران و عربستان سعودی و هواداران آنها در عراق، طارق عزیز را که وزیر امور خارجه قانونی عراق بود در اختیار دادگاههای بلخ قرار دادند تا وی را به اعدام محکوم کند. سخنان طارق عزیز در زمان طرح پیشنهاد خروج آمریکا از عراق برضد ایران، بجای تکیه بر تجاوز آمریکا و افشاء جنایات آمریکا در عراق، گواه آن بود که این کار آمریکائیها با حساب انجام شده و فراخوانی به گروههای مسیحی و یا سنی است که جهت مبارزه را از سوی آمریکائیهای اشغالگر برچیده متوجه ایران کنند. طارق عزیز نخست وزیر سابق عراق در مصاحبه با روزنامه گاردین انگلیس که در روز جمعه 6/8/2010 چاپ شد گفته بود: "امریکا در جنگ با عراق مرتکب اشتباه بزرگی شد اما این اشتباه را نباید با عقب نشینی جبران کرد، چرا که این کار به مرگ کامل عراق منجر خواهد شد ". وی افزوده بود׃ "زمانى که باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد، خیلى امیدوار شدم. چون فکر می‌کردم، او قصد دارد، برخى از اشتباه‌هاى جرج بوش را جبران کند. اما اوباما ریاکار است. او عراق را به دست گرگ‌ها مى‌سپارد". این رهنمود طارق عزیز بود که می خواست جمهوری اسلامی ایران آماج حمله آمریکا قرار گیرد. این خواست همه ممالک عربی در منطقه و اپوزیسیون خود فروخته ایران است که از تجاوز آمریکا به عراق حمایت می کند.



جالب است که در این اسناد دست کاری شده جاسوسان آمریکائی را که به علت جاسوسی در مرز ایران دستگیر کرده اند گردشگر آمریکائی تعریف می کنند که در داخل خاک عراق توسط نیروهای ایرانی ربوده شده اند. مضحک است که آمریکا طلبکار هم شده است و به عنوان یک کشور اشغالگر ایران را متهم می کند که به حریم ارضی عراق تجاوز کرده است. کدام عقل سالمی قبول می کند که سه آمریکائی برای گذراندن تعطیلات و هالیدی خویش از چند هزار کیلومتر راه بیفتند وارد خاک کشور اشغالی و نا مطمئن عراق شوند که هیچ آمریکائی غیر مسلح به زره پوش و یا گروههای جمعی مسلح امکان حضور در مجامع عمومی را ندارد و آنرا با اشتیاق دیدن مناظر طبیعی و موزه های عراق-کدام موزه- توجیه کنند. این گردشگران آمریکائی از کدام موزه و یا خیابان و اغذیه فروشی در عراق می خواستند دیدن کنند؟ چرا رفته اند دم مرز ایران؟ مگر زیباترین مناظر طبیعی در مرز مین گذاری شده ایران و عراق است؟ چرا این سه کوهنورد قبل از رسیدن به مرز عراق با مامورین آمریکائی در مورد رعایت پاره ای مقررات ایمنی صحبت کرده اند به طوریکه در اسناد آمده׃ "سه کوهنورد آمریکائی "برخی الزامات ایمنی" را نادیده گرفته اند ولی برخلاف ادعاهای مقامات ایرانی در زمان بازداشت "در خاک عراق" بوده اند". چرا این کوهنوردان یا گردشگران آمریکائی پس از اینهمه اعلان خطرها از جانب مقامات نظامی نیروهای اشغالگر باز علاقمند بوده اند که در مرز ایران کوهنوردی کنند، بطوریکه ازآن طرف مرز دیده شده و برای مامورین ایرانی قابل دسترسی باشند؟ آیا این ادعاها مسخره نیست؟ آیا همین یک نمونه نشان نمی دهد که این اسناد با نیت خاصی گزینش شده است و باید نتایج سیاسی خاصی را بدست دهد. در این اسناد از جاسوس آمریکائی، مشتی گردشگر و کوهنورد بی گناه ساخته اند. البته اگر آزاد شوند حتما هم زبان عربی و هم زبان فارسی را می توانند بی عیب و نقص صحبت کنند.

در این اسناد تجاوز بالنهای اکتشافی آمریکا به حریم فضائی ایران را که مورد واکنش دولت ایران قرار گرفته است باز شدن بند بالنها و باد بردن اتفاقی آنها به طرف ایران توصیف کرده اند. در آن سند می آید׃ "در 10 اکتبر 2006 یک هواپیمای بدون سرنشین "پردتور" در بصره از کنترل خارج شده و داخل مرز ایران می شود بعد از اینکه این هواپیما به مدت هشت دقیقه در ایران پرواز کرد مسئولان دوباره موفق به بازیابی کنترل شده و "پردتور" را دوباره به خاک عراق هدایت می کنند." و یا در جای دیگر می آید׃ "در تاریخ 5 ماه مه 2006 مجددا یک بالن جی لنز دیگر در اردوگاه ابوناجی عماره از پایه خود رها شده و به سوی ایران رفته است. بنا به این گزارش یک جنگنده اف-18 سعی کرد تا این بالن را پیش از رسیدن به آسمان ایران هدف قرار دهد" گزارش قید می کند از سرنوشت این جی لنز اطلاعی در دست نیست. معلوم می شود که در منطقه سمت و سوی همه بادهای جوی به سوی ایران است. بالنها به سمت ایران می روند و بعد از خاتمه کار جهت باد عوض می شود و به پایگاههای آمریکائی خود باز می گردند. اگر واقعا نیز آنطور که آمریکائیها مدعی بیان آنند اتفاق افتاده باشد حقیقت آن این است که در این چند موارد دولت ایران مچ آمریکائیها را گرفته و پرده از تجاوز آنها به حریم فضائی ایران برداشته است و آنها حالا با این اسناد سفارشی در پی رفع و رجوع آن بر آمده اند.

سند طوری تنظیم شده که عملیات آمریکائیها را توجیه کند و تحت عنوان دهان پر کن اسناد افشاء کننده دلایل توجیهات حقوقی و سیاسی به آمریکا بدهد. در نتیجه وضع طوری شده است که آمریکا طلبکار از کار در می آید و اساسا نقشی در جنایاتی که در عراق اتفاق می افتد ندارد. آنها هرگز حامی پرورش تروریستهای شیعه کش برای براه انداختن جنگ شیعه و سنی در عراق نبوده اند. آنها کسی نبوده اند که کارشناس خود در آمریکای لاتین را برای سازماندهی چنین قتلهائی به سفارت آمریکا در عراق منسوب کردند و...



تضادهائی که در عراق پدید آمده بسیار پیچیده شده است. این تضادها بجز تضاد شیعیان و سنی ها و کردها با یکدیگر اساسا تضاد اساسی میان خلق عراق و قوای اشغالگر می باشد که در درون جبهه مقاومت ملی در برگیرنده همه عراقی ها صرفنظر از ملیت و مذهب، بر ضد قوای اشغالگر می رزمند. در کنار این تضادها تضاد کردها و ترکها، تضاد میان همه ممالک مجاور عراق با یکدیگر و تضاد اسرائیل با همه اعراب و ایرانیها و... به این مجموعه اضافه می شود. این مجموعه تضادها، شرایطی را ایجاد می کند که حتی در میان نیروهای دست نشانده آمریکا نظیر ایاد علاوی و یا نوری مالکی و نظایر آنها نیز تضادهای جدیدی پدید آمده و یا تشدید می شوند. نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه که آمریکا اساسا به آن کم بهاء داده بود با گذشت زمان نقش خویش را کاملا بازی می کند و آمریکا را در نزد متحدانش منزوی کرده و حتی وی را تحت فشار قرار می دهد. آمریکا تلاش دارد حقایق مربوط به تجاوز آشکار به عراق و اشغال این کشور را با این تبلیغات فرعی بپوشاند. نیروی اشغالگر و متجاوز به عراق و افغانستان امپریالیست آمریکا و متحدان اروپائی و غیر اروپائی آنها هستند و نه ایران و سوریه. حزب ما از هر تناقض گوئی و مانورهای امپریالیستی برای پوشش بر جنایاتش، ابزاری برای افشای آنها خواهد ساخت و از هر سندی در این زمینه سود خواهد جست. اپوزیسیون تقلبی ایران اما که سر نخش دست همین مراجع فتواست فورا در شبکه خبری اینترنت بدون تفسیر و روشنگری به عنوان مامور معذور به پخش تبلیغات آمریکائیها مبادرت کرده بدون اینکه نقش جنایتکارانه امپریالیست آمریکا را به عنوان عامل اصلی این فجایع و مصائب در عراق افشاء کنند. این مزدوران ایرانی می خواهند از آمریکا یک قربانی و مظلوم بسازند و ایران و سوریه را مسئول اصلی جنایات در عراق قلمداد کنند. کاری ننگین تر از این نمی توانید پیدا کنید. وظیفه نیروهای انقلابی آنست که خواهان خروج فوری و بی قید و شرط تجاوزکاران و اشغالگران آمریکائی از عراق بوده و از مبارزه ملی مردم عراق برای اخراج این جنایتکاران و دخالتگرانی نظیر ایران و ترکیه و سوریه عربستان سعودی و اسرائیل و مصر و اردن و... حمایت کنند. تنها از این طریق سرنخ این کلاف سردرگم بدست می آید و همه چیز قابل توضیح و تفسیر علمی است. علت العلل مصائب مردم عراق و مردم منطقه حضور نظامی اشغالگران آمریکائی در منطقه است. حزب ما خواهان خروج فوری و بی قید و شرط تجاوزکاران استعمارگر از عراق است و از مبارزه مردم عراق برای رهائی ملی حمایت می کند. حزب ما بر آنست که همه آن منتقدین و تحلیلگران ایرانی و یا غیر ایرانی که لبه تیز حملات خود را از روی آمریکا و قوای اشغالگر و جنایتکار بر می دارند و منطبق بر رهنمود طارق عزیز متوجه رژیم ارتجاعی و مداخله گر جمهوری اسلامی و سوریه می کنند یا نادانند و هنوز فریب تبلیغات جنایتکاران را می خورند و یا عمال دست پرورده آمریکا و دشمنان مردم ایران اند. همه آنها مدافع قوای تجاوزگر و استعمارگرند. همه آنها نافی آنند که ماهیت مبارزه ای که در جهان در گرفته است مبارزه میان ستمگر و ستمکش است. همه آنها از این نظریه ارتجاعی پیروان منصور حکمت که دنیا در حال جنگ میان سناریوی سیاه و سفید، جنگ بین اسلام و آمریکاست، حمایت می کنند. همه آنها حامی محاصره اقتصادی مردم ایران مانند مردم نوار غزه اند، همه آنها حامی تجاوز آمریکا به ایران هستند و خودشان می خواهند در رکاب آمریکا برای "آزادی" ایران قرار بگیرند و برای آمریکا شمشیر بزنند. مردم ایران خود با تکیه بر نیروی خود رژیم بربرمنش سرمایه داری مافیائی جمهوری اسلامی را سرنگون می کنند و در این مبارزه آلت دست امپریالیستها و صهیونیستها نخواهند شد. آنها که نمی فهمند در منطقه چه می گذرد، آنها که نمی فهمند سیاست راهبردی امپریالیستها و در راسشان امپریالیست آمریکا چیست به آنها باید گفت׃

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست

عرض خود میبری و زحمت ما می داری.


حزب کارایران(توفان)

آبان هزار و سیصد و هشتاد ونه خورشیدی

www.toufan.org

toufan@toufan.org

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

فرخنده باد نودوسومین سالگرد انقلاب کبیرسوسیالیستی اکتبر!


نودو سه سال ازانقلاب عظیم پرولتری شوروی می گذرد. انقلاب عظیمی که جهان سرمایه داری را بشدت لرزاند وبه وحشت مرگ انداخت. درهفتم نوامبر 1917شوراهای کارگران،دهقانان و سربازان پتروگراد درقیام مسلحانه به رهبری حزب کمونیست بلشویک روس، لنین و استالین به قصر زمستانی تزار هجوم آوردند و با بر انداختن " حکومت موقت" ، مظهر بورژوازی و خیانت سوسیالیستهای اپورتونیست، دوره نوین سوسیالیسم را بنیان گذاردند.

لننیسم مظهر این انقلاب سوسیالیستی کارگری با مشی قاطع خویش بر گنجینه مارکسیسم و سوسیالیسم علمی افزود، پرولتاریا و خلقهای ستمکش را با سلاحهای برائی مسلح نمود.

پیکار سهمگین طبقاتی پرولتاریا که ثمره اولین خود رادرکمون پاریس بسال 1871 داد، شیپور مرگ طبقات ستمگر و ظالم ، طبقات بورژوا و فئودال را دمید. انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر درنبردی خونین و مسلحانه به رهبری حزب کمونیست بلشویک روس بر علیه دشمنان داخلی و خارجی در طول پیکارهای فراوان پیشاهنگ پرولتاریای روس، با تکیه بر مارکسیسم، دیکتاتوری پرولتاریا را برقرار ساخت. این انقلاب آموخت که مبارزه طبقاتی پرولتاریا و دیکتاتوری او بر طبقات استثمارگر منکوب گشته تنها راه برای بر انداختن هرگونه ستم اعم از طبقاتی وملی است.

تجربه انقلاب سوسیالیستی اکتبرو لننیسم نشان داد که بدون حزب مارکسیستی – لننیستی که درنبردهای طبقاتی برضد ارتجاع، بورژوازی، امپریالیسم و فرصت طلبان رنگارنگ آبدیده شده باشد، بدون حزب کمونیستی که ستاد رهبری انقلاب توده های زحمتکش باشد نمی توان امررهائی پرولتاریا و سایر اقشار تحت ستم را از زیر هرگونه یوغی بسرانجام رسانید، و از پیچ و خمها و دامهای دشمنان انقلاب رهائی جست.

انقلاب اکتبر می آموزد که طبقه کارگر برای آنکه به هدف خویش که ایجاد جامعه ای بدون طبقه و بدون استثمار است نائل آید باید ابتدا قدرت سیاسی را بدست آورد. تنها با بدست آوردن قدرت سیاسی است که طبقه کارگر میتواند به آرمانهای خویش تحقق بخشد. لنین ازهمان نخستین سالهای فعالیت انقلابی خود خاطر نشان ساخت که عمده ترین مسئله هرانقلاب مسئله قدرت حکومتی است. " برای انجام انقلاب اجتماعی، پرولتاریا باید قدرت سیاسی را بدست آورد. قدرتی که اورا حاکم براوضاع خواهد کرد و به اوامکان خواهد داد که تمام موانعی را که برسر راه آرمان والای اوست ازمیان بردارد"(لنین 1902)

انقلاب اکتبر نشان داد که بدون اعمال قهر نمیتنوان قدرت سیاسی و حکومت را به تصرف درآورد. لنین بدرستی خاطرنشان ساخت " طبقه اسیری که نخواهد اسلحه بدست گیرد و بکاربردن آنرا بیاموزد، چنین طبقه اسیری فقط شایسته آنست که با وی مانند بردگان عمل شود".

قهری انقلابی و توده ای و نقشه مند به رهبری حزب پرولتاریاو درهم شکستن نظام سرمایه داری یکی دیگراز درسهای مهم و کلیدی انقلاب سوسیالیستی اکتبر است.



اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نخستین دولت و نظام سوسیالیستی درتاریخ بشریت، اولین پایگاه سرخ انقلابات کارگران و خلقهای ستمدیده سراسر جهان و دفاع قاطعانه از لننیسم و ساختمان سوسیالیسم همواره با نام رفیق استالین همراه است. بیش از سی سال مبارزات خلقها و پرولتاریای اتحاد شوروی تحت رهبری استالین، حملات، تهاجم و محاصره امپریالیستها را درهم شکست، ترتسکیسم و رویزیونیسم را درهم کوبید و سرانجام با رهبری خرد مندانه ا ش ، فاشیسم هیتلری را نابود گردانید و بشریت را از این هیولا رهانید و ضربات جبران ناپذیری بر پیکر امپریالیسم جهانی وارد ساخت.

مضمون اصلی سوسیالیسم یعنی دیکتاتوری پرولتاریا بر طبقات سرنگون شده و کوششهای جان سختانه آنان و به ثمر رسانیدن گذار جامعه سوسیالیستی به کمونیسم می باشد.

پس از مرگ رفیق استالین و کودتای رویزیونیستهای خروشچفی، اینان کمونیستهای بلشویک را در سراسر حزب منفرد و نابود گردانیدند، بر دیکتاتوری پرولتاریا این آموزش حیاتی مارکسیسم- لننیسم با بیشرمی ووقاحت خط بطلان کشیدند، آنرا با "حزب همه خلق" و " دولت همه خلق" جانشین ساختند. تجدید نظر دراصول مارکسیسم – لننیسم و با بدست گرفتن قدرت سیاسی توسط رویزیونیستها، نشان داد که مبارزه طبقاتی بورژوازی منکوب شده علیه سوسیالیسم نه تنها پایان نیافته بلکه دراشکال نوین خود شدید تر، ظریفتر، محیلانه تر نیز میگردد، نشان داد که پرولتاریا هنوز در اوان انقلابا ت پرولتری سوسیالیستی گام بر میدارد و امکان بر گشت به عقب و احیای سرمایه داری وجود دارد.

انقلاب اکتبر می آموزد برای پیروزی درمبارزه انقلابی و بخاطر جلب توده ها و رهبری آنها در راه انقلاب سوسیالیستی ناگزیر باید رویزیونیسم و اپورتونیسم را درهم شکست. بدون پیکاری پیگیر و همه جانبه با انحرافات سوسیال دموکراتیسم، آنارکوسندیکا لیسم، اکونومیسم، ترتسکیسم و انواع و اقسام انحرافات خرده بورژوائی و ضد حزبی درمقیا س ملی و بین المللی امکان پیروزی پرولتاریا وجود نخواهد داشت. مبارزه با سرمایه داری وامپریالیسم از مبارزه با رویزیونیسم جدانیست و نمی تواند باشد. اینست آنچه راه اکتبر میاموزد.

اهمیت تاریخی انقلاب کبیر اکتبر

انقلاب اکتبرشوروی انقلاب کبیری بود. انقلاب بورژوازی فرانسه نیز انقلاب کبیری بود. هم انقلاب فرانسه و هم انقلاب اکتبر چهره جهان را تغییر دادند. جهان بعد از این انقلابها جهان قبل ازآن نبود.

هم در انقلاب بورژوازی فرانسه و هم در انقلاب اکتبر دشمنان انقلاب بر ضد انقلاب مبارزه کردند و موقتا به پیروزیهائی نیز دست پیدا کردند ولی هرگز نتوانستند و نمیتوانند چهره جهان را به همان صورت زشت گذشته ترسیم کنند. دیگر امکان ندارد شیوه ارتجاعی تولید فئودالی که عمرش از نظر تاریخی به پایان رسیده بود مجددا بجای شیوه تولید سرمایه داری مستقر ساخت. چرخ جهان را دیگر نمیتوان به عقب برگردانید. انقلاب بورژوازی به تسلط فئودالها، سلطنت طلبان و کلیسای کاتولیک پایان داد و برای انسانها حقوقی قایل شد که مذهب، پیش از آن، آنها را نفی میکرد. بشر از نظر مذهبی انسان مسلوب الاراده ای بود که باید گوسفند وار دنباله رو خدام کلیسا روان میبود. حقوقی که انسانها بدان دست یافتند و به عنوان انسان در مرکز توجه و محور جهان قرار گرفتند بهیچوجه مجموعا برای مدت طولانی قابل حذف و نابودی نیستند و نخواهند بود اگر چه میتوان در پستی و بلندیهای مبارزه اجتماعی با سرکوبی موقت آنها حساب کرد. این حقوق به مغزها رخنه کرده و بخش معنوی جدائی ناپذیر جامعه شده اند.

البته نیروهای ارتجاعی از کلیسا گرفته تا سلطنت و سرمایه داران بورس باز طفیلی، همه در پی آنند که تاریخ را به عقب ببرند، از حقوق مردم بکاهند و برده داری مدرن را مستقر سازند. این مبارزه میان نیروهای کهنه و نیروهای نو مضمون مبارزه بشریت را حتی تا به امروز تشکیل میدهد.

آنچه در مورد انقلاب کبیر بورژوازی فرانسه گفته شد به طریق اولی در مورد انقلاب کبیر اکتبر نیز صادق است، مضاعف بر اینکه ما با یک انقلاب استثنائی در تاریخ بشریت روبرو شده ایم. تفاوت همه قیامها و انقلابهای قبل از انقلاب اکتبر نظیر قیام اسپارتاکوس، جنگهای دهقانی در آلمان و اروپا، قیام بوکاچف، انقلاب های بورژوازی در اروپا و یا حتی انقلاب مشروطیت ایران با انقلاب اکتبر در این است که در دگرگونیهای قبلی هدف هرگز حذف بهره کشی انسان از انسان در میان نبوده است. این قیامها و یا انقلابها با این هدف صورت میگرفته که شکل مناسبات جدیدی را بجای مناسبات کهنه که آنهم متکی بر استثمار انسانها بوده است جایگزین کنند. در انقلابات گذشته استثمار شوندگان و بخشی از استثمار کنندگان مشترکا علیه بخش ارتجاعی تر استثمار کنندگان می رزمیدند و به این جهت زمینه انتقال قدرت و شدت سرکوب ارتجاع کهنه تر به مراتب قابل دسترسی تر بود.انقلاب اکتبر به دژی یورش برده بود که تا دیروز تسخیر ناپذیر به نظر می آمد.

انقلاب اکتبر میخواست دست همه استثمارگران را قطع کند و کسی حق خوردن داشته باشد که کار کند. بیکاران طفیلی حق حیات زالو وار ندارند.انقلاب اکتبر می خواست بهره کشی انسان از انسان را از میان بردارد. می خواست تاریخ را طور دیگری بنویسد. عظمت آن در بی سابقه بودن این اقدام دلاورانه تاریخی بود.انقلاب اکتبر میخواست یک سحر طبقاتی را در هم شکند.میخواست تابو و حرمت مقدس مالکیت خصوصی را بشکند.میخواست به هراس این پندار که گویا با انقلاب اکتبر جهان به پایان میرسد و دنیا زیر و رو میشود پایان دهد.انقلاب اکتبر میخواست اکثریت ستمدیدگان را در روسیه و جهان بر ضد یک نظام، بر ضد یک دژ تسخیر ناپذیر و جادوئی متحد کند.

میخواست کاری کند کارستان که تا به آن روز عقل بشر به بلندی عظمت دیوارهای آن نیز قد نمیداد.

انقلاب اکتبر میخواست ترس معنوی مردم را که گوئی مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را نمیتوان از میان بر داشت بریزاند و نشان دهد تولید بدون استثمار و برادارنه نیز مقدور است. انقلاب اکتبر در عین حال انقلابی در اندیشه ها بود در این بود که ما میدانیم و ایمان عمیق داریم که انسان تراز نوین را میتوان ساخت و باید چنین انسانهائی را ساخت و در راه آن تلاش کرد. توسل به بربریت که شیوه متداول و شناخته شده سرمایه داری است. لولیدن در کثافات خود است و هرگز با انسانیت سرموئی خویشاوندی ندارد. ماهیت نظام سرمایه داری ضد بشری و عامل اساسی نقض حقوق بشر و توهین به حیثیت انسانی است.



قبل از انقلاب اکتبر اندیشمندان بورژوازی تبلیغ میکردند که شیوه تولیدی که مناسبات حاکم بر آن متکی بر مالکیت خصوصی نباشد هرگز نمیتواند متحقق شود. آنها شیوه تولید سوسیالیستی را تخیلی و توهم مشتی خیالپرداز جلوه میدادند. “مال من“، “مالکیت من“ بزرگ نوشته میشد و انگیزه تولید تلقی میگردید. بلشویکها را این اندیشمندان مشتی خیالباف و مالیخولیائی توصیف میکردند که بدون نمونه تاریخی میخواهند دنیا را بهم بریزند، آنها خرابکار و تروریست هستند.

انقلاب اکتبر یعنی بزرگترین دگرگونی تاریخ بشریت. اهمیت کار انقلاب اکتبر در عظمت آن است. این انقلاب انقلابی نیست که فقط جای طبقات را در قدرت سیاسی تغییر دهد، این انقلاب فقط در فکر تغییر مناسبات تولیدی نیست، فقط به مصادره کارخانه ها و بانکها و وسایل تولید اکتفاء نمیکند، این ساده ترین بخش انقلاب است. این انقلاب پس از انجام با نیروی عظیم و سیل خانمانبراندازی روبرو است که تاریخ بشریت قدرت شبیه آنرا هرگز بخاطر ندارد. این مبارزه علیه امپریالیسم مسلح و ضد انقلاب سفید و زرد جنایتکار نیست که بتوان آنها را شکار کرد و نابود ساخت، علیه طبقات حاکمه نیست که براحتی بتوان آنها را بر انداخت و از سوراخهای خویش بیرون کشید و سرکوب کرد. این نیروی عظیم ، مداوم، قدرتمند و عقب مانده که لحظه به لحظه انقلاب را تهدید میکند و در هر لانه و آشیانه ای مسکن میکند و کرده است نیروی جهنمی و هولناک عادت مردم، نیروی سنت و خرافات دنیای کهن، نیروی تنبلی و کاهلی، مرد رندی و زرنگی، بی انضباطی، نیروئی که در تک تک انسانها حتی در میان دوستان انقلاب اکتبر در اثر تکامل تاریخی بشریت لانه کرده است، میباشد. این نیرو در میان مردم است در مردمی محصول قرنها جامعه بهره کشی انسان از انسان بوده اند، مردمی که به آنها آموخته اند که باید گرگ یکدیگر باشند. این نیرو که در ضمیر ناخودآگاه جامعه موجود است زمینه رشد ضد انقلاب و نارضائی را فراهم میکند. انقلاب اکتبر باید روحیه فردگرائی را به جمع گرائی تبدیل کند، اساس تفکر انسان را که تا کنون بر شالوده نظام سرمایه داری شکل میگرفت دگرگون سازد. چه بسیار بلشویکها و رفقای فداکاری که در این عرصه پیکار از پای می افتند و قادر نیستند که این مبارزه را به پایان برسانند.

بلشویکها باید این کار عظیم بشری را به انجام میرساندند و آنهم در محاصره دریائی از دشمنان رنگانگ و نفوذ افکار خرده بورژوائی و بورژوائی در جامعه ای نه چندان پیشرفته.

ارتجاع بین المللی با تمام توان خود به بلشویکها حمله میکند و در کارشان خرابکاری مینماید، گردبادهای تبلیغاتی مسموم فضای فعالیت آنها را در جهان مسموم میکند. جنایتی نیست که امپریالیستها به آنها منتسب نکنند و اسناد تقلبیش را نسازند و توزیع نگردانند. بزرگترین جنگ تاریخ بشری در همه عرصه ها بیرحمانه آغاز میشود.

انقلاب اکتبر باید به این مسایل پاسخ میگفت. پرولتاریای قهرمان روسیه این وظیفه تاریخ بشری را برای همه بشریت بعهده گرفت و در راه تغییر این جهان همت گماشت، بدون آنکه چشمداشتی به اهداف زودرس و پیروزی سریع بشریت داشته باشد. بلشویکها برای آینده، آینده ای که خود هرگز آنرا نخواهند دید، برای نسلهای بعدی فداکاری میکردند و پرورش چنین انسانهای شریفی مصول انقلاب اکتبر و رهبری حزب کمونیست بلشویک شوروی بود. چنین انسانهای آرمانخواهی خود بخود از زمین زاده نمیشوند، حزب است که آنها را در دامان گرم خود پرورش میدهد. انقلاب اکتبر با گرمای خویش این ایده آل بشریت را جان بخشید و در میدان جهان به نمایش گذارد تا زحمتکشان با دیدنش شاد شوند و بهره کشان از درخشش خورشید پیروزی بشریت کور شوند.

آنها به قانونمندی مبارزه طبقاتی پاسخ گفتند و از قبل نیز مدعی نبودند که در این مبارزه طبقاتی با قطعیت پیروز میشوند. در هیچ مبارزه اجتماعی نمیتوان از قبل پیشگوئی کرد که ما حتما در این عرصه پیروز خواهیم شد. هیچ انقلابی را نمیشود با شرط چاقو شروع کرد. آنچه ما با قطعیت میتوانیم بر آن تکیه کنیم پیروزی علم بر مذهب، پیروزی نو بر کهنه و پیروزی محتوم کمونیستها از نظر تاریخی است و نه از نظر پیکار در عرصه های مشخص و گوناگون نبرد طبقاتی.

در روسیه بلشویکها کوشیدند که این جامعه نوین را بسازند. تا کسی به اهمیت و عظمت کاری که صورت گرفته است پی نبرد، تا کسی نتواند قدرت تخلیل و تجسم خود را به 1917 برساند و شرایط آنروز را در مبارزه در نظر گیرد، تا کسی پیدا نشود که معیار ماتریالیسم تاریخی را برای ارزیاب علمی مورد استفاده قرار دهد آن کس قادر به هیچ ارزیابی علمی و منطقی و بدور از ذهنی گرائی نخواهد بود. در متن تلاش برای بزرگترین ساختمان تاریخ بشری است که میتوان کمبودها، کسریها، اشتباهات اجتناب پذیر و یا اجتناب ناپذیر بلشویکها را شناخت و بررسی کرد.

بیچاره کسانی هستند که با نابینائی به ارزیابی انقلاب اکتبر میروند. نمیفهمند که بشریت در حال برزگترین تحول بشری است و در این راه مصون از خطا نیست. آنها که غر غر میکنند، به آتش زدن کلیساها استناد میکنند و یا غارت کاخها را به میان میکشند، به نقض حقوق پاره ای افراد توسل میجویند که تو گوئی برای نخستین بار در تاریخ بشریت است که حیثیت افرادی لکه دار شده است و این جریحه دار شدن حیثیت افراد جداگانه را ناشی از انقلاب اکتبر جا می زنند، از اهمیت کار عظیمی که در شرف وقوع است غافلند.

خرده بورژواها نتوانستند این عظمت را بفهمند و نتوانستند روندی را آغاز شده بود بدرستی تعقیب کنند و ارزیابی نمایند. خرده بورژوازی از عظمت کاری که در شرف وقوع بود یکه خورد، شگفت زده شد و ترسید. زیرا به نیروی کارگران و توده ستمکش و رهبری حزب بلشویک ایمان نداشت. فریاد بر آورد که تسلیم شویم، مبارزه کار ما نیست، حق با بورژوازی است، ما عقب مانده ایم، نیروهای مولده در جامعه ما رشد کافی نکرده است، کشور ما دهقانی است، پرولتاریای جهان نتوانسته به یاری ما بیاید، امپریالیستها ما را خفه خواهند کرد، سطح دانش پرولتاریا ناچیز و کارگران بی تجربه اند، دشمنان در درون بعلت تجربه، حمایت جهانی، قدرت مالی و شناخت دستگاه دولتی و اداره امور کشور صدها بار از ما قویترند، وا مصیبتا!!. فریادهای عجز و لابه خرده بورژواها حتی در درون حزب در کار پیروز انقلاب اخلال میکرد. شعار تسلیم در مقابل ادامه انقلاب مطرح میشد.

انقلاب اکتبر جهان را تکان داد. تکانی که بندهای جامعه کهن را شکست. در فردای انقلاب اکتبر چهره جهان چهره دیروز آن نبود.

“من همیشه از لنین در شگفت بودم، ولی امروز من واقعا و از صمیم دل و جان خود یک بلشویک هستم“ آناتول فرانس

“من برای شخصیت های بزرگ ارزشی ویژه قائلم و در برابر لنین احساس اعجابی پر شور دارم. در اروپای قرن ما از او پر توان تری نمی بینم. وی با اراده خود در اقیانوس آشفته بشریت آنچنان شیاری عمیق زد، که اثرش در امواج، گم شدنی نیست. اکنون دیگر کشتی علیرغم همه توفانها با نیروئی فراوان به سوس جهانی نوین میرود“. رومن رولان

“در زندگی لنین وفاداری به یک امر بزرگ بناگزیر با روش ناسازگار در قبال تمام کسانی که بخواهند بدان امر خلل وارد سازند، همراه است. برای آنکه وفاداریش را بستایم، باید به ناسازگاریش بها بدهم. این نکته بر من آسانتر شد، وقتی دیدم، که لنین قادر بود به امر بزرگ خویش موافق نیازمندی های انسانهای زنده شکل بدهد. او انسانها را مانند امری که در راهش میرزمید دوست میداشت و بهمین سبب چنین با بزرگی عمل میکرد“. هاینریش مان

“او مانند تاریخ منسجم و مانند عقل سلیم محکم بود... گورکی به ما گفت: کارگران در باره اش میگوین:بین انسانها او از همه شریفت تر است“. هانری باربوس

“لنینی سراپا کردار، سند، گرایش و آهن بود. نکته دیگر چشمگیر آنست، که وی علیه تباه کنندگان نبرد طبقاتی سراپا نبردی بود پیگیر، کوبنده، که هرگز نمی گسست، هرگز فروکش نمیکرد“ کورت توخولسکی

“من اطمینان دارم که تنها یک راه برای از میان برداشتن این کژی های ریشه دار(منظور بحرانها و مصیبتهائی است که نظام سرمایه داری برای بشریت تولید کرده است-توفان) وجود دارد و آنهم برقراری یک اقتصاد سوسیالیستی است، همراه با نظام آموزشی که متمایل به هدفهای اجتماعی باشد. در چنینی اقتصادی، که تولید را بر اساس نیازهای جامعه تنظیم میکند، کار را میان تمام آنان که قادر به انجامش باشند تقسیم میکند و برای همه امکان معیشت را مهیا میسازد. نظام آموزشی، همراه با رشد توانیهای درونی هر فرد، میکوشد که در او احساس مسئولیت نسبت به همنوعش را جایگزین تجلیل از قدرت و موفقیت(که در جامعه کنونی شاهدش هستیم) کند. با وجود این، باید بخاطر داشت که صرف اقتصاد برنامه ریزی شده سوسیالیسم نیست. چنین اقتصادی میتواند با بردگی هم همراه باشد. دستیابی به سوسیالیسم نیازمند حل چندین معضل بسیار دشوار سیاسی-اجتماعی است“

اما اگراکبتر1917 در روسیه به گذشته تعلق دارد، اکتبرهای دیگر، آن اکتبرهائی که می بایست فرا رسند و ایران، روسیه، چین، آمریکا، اروپای شرق و غرب، ژاپن، آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین و بطورخلاصه سراسر جهان را زیر وروکنند،متعلق به آینده اند، آینده ای که درراه است و هیچ نیروئی تاب و توان جلوگیری از آن را ندارد. انقلاب اکتبر، راه خروج پرولتاریا و همه خلقهای جهان ازگنداب متعفن استعمارامپریالیستی، مناسبات پوسیده و بجا مانده ازقرون و سطائی و بردگی و مزدوری را نشان میدهد.

بگذار تا سگهای پاسبان دنیای کهن از یاد آوری این موضوع که بالاخره انقلابات اکتبر روسیه وچین را شکست داده اند برخود ببالند و مناسبات سرمایه داری و" بازار آزاد " و حکومت " دموکراتیک و الهی" خویش را جاودانه قلمداد کنند.اکتبرهای آینده به همه این جنجالها پایان داده، این زباله ها را، روبیده و آنها را ازوحشت مرگ به لرزه خواهند انداخت.

فرخنده باد نودوسومین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر!

زنده باد مارکسیسم- لننیسم!

حزب کارایران(توفان)

اکتبر دوهزار وده میلادی

www.toufan.org

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

مامورین وزارت اطلاعات باضرب وشتم دو فعال سندیکایی شرکت واحد تهران را ربودند




بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" روز گذشته مامورین وزارت اطلاعات غلامرضا غلامحسینی و سعید ترابیان را در یکی از خیابانهای کرج ربودند و به سلولهای انفرادی بند سپاه زندان گوهردشت کرج منتقل کردند.

روز چهارشنبه 12 آبان ماه حوالی ساعت 09:00 صبح دو فعال سندیکایی غلامرضا غلامحسینی و سعید ترابیان در خیابان 45 متری گلشهر کرج مورد یورش وحشیانه 6 نفر از مامورین وزارت اطلاعات قرار گرفتند و ربوده شدند. مامورین وزارت اطلاعات هنگام دستگیری و انتقال به سلولهای انفرادی آنها را بشدت مورد ضرب و شتم قرار دادند که از ناحیه سر و شکم زخمی و مصدوم شدند.

هنگامی که این دو فعال سندیکایی به بند سپاه زندان گوهردشت کرج منتقل شدند آنها را از هم جدا نمودند و از وضعیت و شرایط فعال سندیکایی غلامرضا غلام حسینی هیچ خبری در دست نیست. او در اثر ضربات مامورین وزارت اطلاعات از چند ناحیه زخمی و مصدوم شده بود.پیش از این مامورین وزارت اطلاعات روز 19 مهر ماه به منزل آقای غلامحسینی یورش برده بودند و بدلیل نبود او در منزل فرزند وی را برای مدتی به گروگان گرفتند.

فعال سندیکایی سعید ترابیان صبح امروز با وثیقه آزاد شد. او در حین دستگیری و انتقال به سلولهای انفرادی بند سپاه مورد ضرب وشتم مامورین وبازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت.

فعال سندیکایی غلامرضا غلامحسینی 44 ساله در جریان اعتصابات گسترده کارکنان شرکت واحد تهران در سال 84 دستگیر وچند هفته در زندان اوین در بازداشت بسر برد و نزدیگ به 4 سال از کار تعلیق شد. او حدودا 8 ماه پیش پس از صدور رای بازگشت به کار اداره کار توانست به محل کار خود بازگردد ولی 2 مردادماه مجددا به بهانه های واهی از کار تعلیق شد.