۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه
رژیم سرمایه دﺩاری جمهوری اسلامی برای برون رفت از بحران خویش چارهﺍﻯ ای جز تشدید سرکوب و پایمال کردن ابتدائی ترین حقوق کارگران نمی بیند. روزی نیست که فریاد کارگران ازاخراج و تبعیض وعدم دریافت حقوق خود که در بسیاری موارد 13 الی 15 ماه به درازا کشیده است، به گوش نرسد. هرروز برتعداد اعتصابات کارگری افزوده می گردد و مبارزه برای کسب نان و ایجاد تشکل مستقل کارگری که بتواند ازحقوق حقۀ کارگران دفاع نماید، گسترش می یابد. جنبش کارگری ایران برای کسب منافع فوری خود، از جمله خواستﻫﺎﻯ فوق و کسب منافع آتی یعنی تأثیر گذاری در روند تکامل اجتماعی در جهت منافع طبقاتی خود، راهی جز اتحاد و همبستگی و تشکیلات ندارد. بی دلیل نیست که رژیم استبدادی و ضد کارگری جمهوری اسلامی از تشکیلات مستقل سندیکائی مثل جن از بسم الله می ترسد و چنین سبعانه با فعالین کارگری در این عرصه برخورد می کند.
اخراج و پرونده سازی و دادگاهی کردن و محکوم کردن آنها به زندان و شلاق و شکنجه و پایمال کردن همۀ قوانین بین المللی هم چون منشور جهانی حقوق سندیکائی و مقاوله نامهﻫﺎﻯ سازمان بین المللی کار که خود امضاء کنندۀ آن بوده است، همه و همه نشاندهندۀ میزان وحشت و هراس جمهوری اسلامی از سندیکاها و اتحادیهﻫﺎﻯ مستقل و واقعی کارگری است.
جمهوری اسلامی در بیست سالۀ اخیر با در پیش گرفتن سیاستﻫﺎﻯ ورشکستۀ نئولیبرالیستی و رهنمودهای مخرب صندوق بین المللی پول و بانک جهانی با مقررات زدائی در جهت حفظ امنیت سرمایه و علیۀ امنیت شغلی کارگران و زحمتکشان شرایطی را ایجاد کرده است که بیش از هشتاد در صد کارگران به بهانۀ کار در کارگاهﻫﺎﻯ کمتر از ده نفر و قراردادهای موقت از شمول قانون کار خارج هستند؛ و بیست در صد بقیه را هم با اضافه کردن بند "ز" به مادۀ 21 قانون کار (شرایط خاتمۀ کار)، تحت عنوان "کاهش تولید و تغییرات ساختاری در اثر شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و لزوم تغییرات گسترده در فن آوری"، در وضعیتی قرار داده است که کارفرما هر وقت اراده کرد می تواند اخراج کند.
حذف تعرفۀ گمرکی و سیل گستردۀ واردات و ایجاد تسهیلات بانکی به نفع سرمایه دﺩاری بزرگ تجاری، تولید داخلی و صنایع را به رکود و فروپاشی و ورشکستگی کشانده است. روندی که با ورشکستگی صنایع نساجی و شکر و چای و صنایع غذائی شروع شد، می رود که دامن بقیۀ صنایع را بگیرد. جمهوری اسلامی که با اتخاذ سیاست عدم حمایت از تولید داخلی، صنایع و کشاورزی را با بحران روبرو کرده و زندگی و امنیت شغلی کارگران را به مخاطره انداخته است، معضل بخش تولید و صنعت را قوانین حمایتی از کارگران و افزایش دستمزد کارگران معرفی می کند و راه برون رفت از بحران را لغو قراردادهای دسته جمعی و دائمی و حذف بیمهﻫﺎﻯ اجباری و بازنشستگی می داند.
اکنون نه تنها هیچ امیدی برای بهبود شرایط معیشتی کارگران بچشم نمی خورد، بلکه با سیاست هدفمند کردن یارانهﻫﺎ توسط رژیم سرمایه دﺩاری اسلامی، اوضاع اقتصادی کارگران هنوزهم وخیم تر خواهد گشت.
در شرایط بحرانی فعلی و تهاجم سرمایه برای پایمال کردن حقوق کارگران حمایت و همبستگی روشنفکران و دانشجویان و سایر اقشارزحمتکش جامعه از پیکارکارگران برای ایجاد سندیکاها و اتحادیهﻫﺎﻯ مستقل و واقعی کارگری و خواست آزادی فوری رهبران کارگری و همۀ دربندان سیاسی امری مبرم و نیازجنبش کارگری است. اخیراً تعدادی از فعالین و تشکلات کارگری با انتشار بیانیۀ مشترکی همدردی و حمایت خود را از همرزمان خود اعلام داشته و همگان را به حمایت از مبارزۀ کارگران برای تشکیل اتحادیهﻫﺎﻯ مستقل کارگری و آزادی فعالین کارگری از زندان دعوت نموده اﺍند. در زیر بخشی از این بیانیه که با امضای كميتۀ هماهنگي براي كمك به ايجاد تشكلﻫﺎﻯ مستقل كارگری، كميتۀ پيگيري ايجاد تشكلﻫﺎﻯ آزاد كارگران، هیئت بازگشائی سنديكای كارگران نقاش و تزئينات ساختمان، جمعي از فعالین كارگری و کارگران فلزکار مکانیک اتتشاریافته است، از نظر خوانندگان عزیز می گذرد.
جنبش کارگری با تهدید و ارعاب از ادامۀ مبارزه باز نخواهد ماند
كارگران و مردم آزاديخواه و مبارز !
«............آری از نظر ما کارگران، مجرمان واقعی و مروجان تشویش اذهان عمومی و برهم زنندگان امنیت جامعه آنهاﻫﺎئی هستند که با حذف یارانهﻫﺎﻯ کالاهای اساسی مثل نان و آب و برق و تلفن و سوخت و تحمیل فشار مضاعف به مردم کارگر و مزد بگیر، در واقع این طبقه را بیش از پیش به بی حقوقی کامل و فقر مطلق و افلاس می کشانند و بالکل از هستی ساقط می کنند. نه کارگران و فعالینی هم چون منصور اسانلو و ابراهیم مددی و علی نجاتی و فریدون نیکو فرد و جلیل احمدی و قربان علی پور و محمد حیدری مهر و محمد اشرفی و بسیاری دیگر که به دلایل واهی تشویش اذهان عمومی و اقدام علیۀ امنیت ملی !!!! و خزعبلاتی از این نوع و در واقع به خاطر دفاع از حقوق کارگران و پیگیری مطالبات اقتصادی و سیاسی این طبقه از جمله ایجاد تشکلﻫﺎﻯ مستقل کارگری، شرکت در مراسم روز جهانی کارگر و اعتراض به بی حقوقی کارگران و مردم به جان آمده، به زندان می افتند و مجبور می شوند که مدتیﻫﺎ از وقت و زندگی خود را در زندانهایﻫﺎﻯ متعدد سرمایه، تحت انواع فشارها و تضییقات سپری کنند. آری این کارگران به این خاطر در زندان به سر می برند که از حقوق انسانی و طبقاتی خویش دفاع می کنند و سود جوئی و استثمار بی حد و حصر کارگران، از جانب سرمایه دﺩاران را به چالش می کشند .
ما ضمن درخواست آزادی فوري و بدون قيد و شرط همۀ زندانيان سياسی، به ویژه كارگران زنداني و توقف کامل تهدید و ارعاب کارگران و فعالین این طبقه و احضارهای مکرر و پی در پی آنان، يك بار ديگر بر مطالبات قطعنامۀ اول ماه مه سال 88، پافشاري نموده و ضمن دعوت از همۀ كارگران براي ايجاد تشكلﻫﺎﻯ مستقل و تودهﺍﻯ ای کارگری به عنوان اساسی ترین راه دستيابي به مطالبات بر حق و طبقاتی خویش از همۀ كارگران و انسانهایﻫﺎﻯ آزادي خواه و عدالت طلب جامعه تقاضا داریم که به هر شكل ممكن، صدای اعتراض خود را نسبت به اعمال شيوهﻫﺎﻯ ضد كارگري و ضد انساني صاحبان سرمایه بلند نموده و در دفاع از حقوق کارگران و پیگیری حقوق و مطالبات این طبقه از جمله اعتراض به احضارهای مکرر کارگران و آزادي زندانيان سیاسی، از هيچ كوششی دریغ نورزند .»
اتحاد، تشكل، آگاهي و مبارزه رمز پيروزی ماست
پس از کودتای انتخاباتی و تشدید اختلافات جناحیﻫﺎﻯ درون حکومتی، پیکار عمومی مردم ایران علیۀ نظام فاسد و ارتجاعی جمهوری اسلامی اوج بیشتری یافته است. فریاد اعتراض مردم در سراسر ایران به گوش می رسد. فریاد مرگ بر دیکتاتور و شعار "خامنهﺍﻯ ای قاتله، ولایتش باطله" و..... در تظاهراتﻫﺎﻯ چند ماه اخیر منحصر به یک شهر و دو شهر نیست و این تظاهراتﻫﺎﻯ شکوهمند به یک قشر و دو قشر از مردم جامعۀ ما محدود نمی شود. دانشجو، کارمند، کارگر و دانش آموز، مادران و پدران داغدار و کسانی که فرزندانشان در زندانﻫﺎ به سر می برند... از کرد و آذری، فارس و بلوچ و عرب و ارمنی ... در آن شرکت دارند. نقش جوانان و به ویژه حضور گستردۀ زنان در تظاهراتﻫﺎﻯ خیابانی برجسته و قابل تحسین است. رژیم امنیتی- نظامی خامنهﺍﻯ ای با تمام وسائل اختناق و سانسور خویش دیگر نمی تواند بر روی آن چه در سراسر ایران می گذرد سرپوش بگذارد، افسانۀ ثبات رژیم مهرورز اسلامی، افسانهﺍﻯ است که سرایندگانش هم به آن باور ندارند.
نارضایتی در بین مردم هر روز گسترده تر می گردد و درهر کوی و برزنی از جنایت و دزدی و فساد نظام اسلامی سخن می رود. هرروز خبری از مبارزات جوانان و اعتصاب کارگران به گوش می رسد. روزی از شیراز خبر می رسد که دانشجویان دختر و پسر دوشادوش هم در حیاط دانشگاه این سنگر آزادی، فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر این دولت مردم فریب سردادند. روز دیگر خبر از تجمع مادران داغدار در پارک لالۀ تهران به گوش می رسد. روزی از اعتصاب کارگران لوله سازی اهواز و اعتراضات کارگران هفت تپه و روز دیگر خبر اعتصاب غذای دانشجویان علم و صنعت و شعار "ما بچهﻫﺎﻯ های جنگیم، بجنگ تا بجنگیم" و "مرگ بر دیکتاتور" از طریق فیلم ویدئو و یوتوپ به سراسر جهان گزارش می شود. رژیم سرمایه دﺩاری اسلامی از این همه اعتراض و عمومی شدن شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر خامنه ایﺍﻯ" به هراس مرگ افتاده و به همه جا قشون فاشیستی لباس شخصی می فرستد، برای هر کسی قداره می کشد، زبان مردم را می برد، دستﻫﺎﻯ آنها را می بندد، دست به تجاوز جنسی می زند، جوانان را درملاء عام اعدام می کند، حتا به یاران نزدیک خود و معتقدین به نظام جمهوری اسلامی نیز رحم نمی کند، قتل محسن روحﺍلامینی فرزند دکتر روحﺍلاميني در زندان کهریزک و دهﻫﺎ تن دیگر نمونهﺍی از این دست است. اخیراً نیز برای پاک کردن آثار جنایت در زندان کهریزک ،جوان26ساله، رامین پور اندرجانی پزشک وظیفۀ بازداشتگاه کهریزک را وحشیانه به قتل رساند و ناشیانه علت مرگ این جانباخته را خودکشی اعلام داشت. اما همه می دانند که کارگردانان پشت پرده آدمکشانی نظیر سردار احمدی مقدم (فرماندۀ نيروی انتظامی)، سردار رادان (جانشين وی) و سعيد مرتضوی دادستان وقت کل کشور هستند که به صورت مستقيم در حوادث کهريزک دخالت داشتند. لذا هیچ یک ازاین تلاشﻫﺎ ها قادر به حفظ آرامش و امنیت رژیم آدمخوار اسلامی نیست. سراسیمگی جلادان رژیم در همه جا به چشم می خورد. همه می بینند که بگیر و ببندهای بی سابقهﺍﻯ در کار است. بر تعداد قربانیان هر روز افزوده می گردد. تعداد بازداشت شدگان چند ماه اخیر سر به چند هزار نفر زده است. تودهﻫﺎﻯ مردم این درندگیﻫﺎ را می بینند ولی علیرغم آن چه گرازهای اسلامی می خواهند، دچار ترس و واهمه نمی گردند، افزایش درندگیﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی را با تشدید مبارزات خویش پاسخ می گویند. باند تبهکار احمدی نژاد ــ خامنه ایﺍﻯ تمام تلاش خویش را به کار گرفت و از همۀ وسائل ترور و خفقان استفاده کرد تا دستش برای هر کار که می خواهد باز بماند. هزاران هزار دروغ گفت و برای حقانیت کشتارهای وحشیانۀ مردم پس از 22 خرداد، دادگاهﻫﺎ و شوهای نمایشی برگزار کرد و از توطئۀ "انقلاب نرم و مخملی" سخن گفت. لیکن مردم ایران این دروغﻫﺎ را شنیدند و هرگز باورنکردند. حتا جناحی از رژیم نیز که امروز برای حفظ نظام و جلوگیری از فروپاشی آن در اپوزیسیون قرارگرفته است به دروغﻫﺎﻯ باند حاکم می خندد و بدان باور ندارد. به جرئت می توان گفت که نفرت مردم نسبت به رژیم امنیتی ــ نظامی احمدی نژاد ــ خامنهﺍﻯ ای، بد بینی آنها نسبت به آن چه گفته می شود و تبلیغ می گردد هیچ گاه به اندازۀ امروز نبوده است. پیکار قهرمانانۀ مردم ایران رژیم جمهوری اسلامی را به سراسیمگی انداخته است و حلقوم وی را می فشارد. موج مبارزات مردم ایران به خارج از کشور هم سرایت کرده و عرصه را بر رژیم و مزدورانش تنگ کرده است.عربده کشیﻫﺎﻯ رژیم و تهدید و ترور مخالفین دیگر کارساز نیست و نیروهای مترقی و میهن دوست با عزمی راسخ وهمسو با مبارزات مردم ایران به افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی می پردازند.
مبارزات مردم ایران علیۀ رژیم جمهوری اسلامی بسیار امید بخش است. باید امید داشت که این مبارزات به مرحلۀ نوینی، مرحلۀ اعتصابات عمومی و سرانجام مقاومت قهرآمیز علیۀ ارتجاع داخلی بیانجامد. باید علیه توهمات سیاسی و منحرفین رفرمیست که به اصلاح رژیم چشم دوخته اﺍند، مبارزه کرد و بر پاکیزگی جنبش دمکراتیک مردم و تفکیک ناپذیر بودن آن از پیکار ضد امپریالیستی و ضد استعماری و سرنگونی تمامیت نظام سرمایه دﺩاری و ضد بشری جمهوری اسلامی تأکید ورزید.
مبارزات مردم ایران باید به مرحلۀ نوینی، به مرحلۀ رهبری واحد و فرماندهی سیاسی نظامی واحد و به رهبری حزب واحد طبقۀ کارگر بیانجامد. باید با تفکر پوسیدۀ خرده بورژوائی و آنارشیستی که بر طبل سیاست غیر واحد و تصمیمات غیر واحد می کوبد ایستاد و به افشای بی امان این تز انحرافی که تاریخ بارها بی اساس بودن و باطل بودن آن را به اثبات رسانده است پرداخت و جنبش را از گزند دشمنان رنگارنگ انقلاب رهانید. تنها در این صورت است که می توان به پیروزی نهائی دست یافت و جامعه را ازظلمت رژیم سرمایه دﺩاری اسلامی، از بیکاری، فقر، گرانی، فساد و دزدی، ترور و شکنجه و قتل و جنایت و تمامی مظاهر نظام کهن رهانید.
آذر، ماه آتش وخون
امپریالیستﻫﺎ و مرتجعین در هر نقطهﺍﻯ ازجهان که پرچم آزادی و آزادیخواهی به اهتزاز در آید با چنگ و دندان و دسیسهﻫﺎﻯ مختلف به آن هجوم می برند تا آن را در نطفه خفه نمایند. این است که خلق آذربایجان نیز از این تهاجم فاشیستی در امان نماند. رژیم گماشته پهلوی به سرزمین قهرمان پرور ستارها و باقرها هجوم برد، به کشتار وحشیانهﺍﻯ دست یازید که برگﻫﺎﻯ تاریخ از آن خونبار است. این تهاجم فاشیستی به خطهﻯ آذربایجان محدود نگردید، بلکه به کردستان ایران نیز کشیده شد. خلق رزمندهﻯ کرد قهرمانانه در برابر رژیم جلاد شاه ایستاد و درعرصهﻯ نبرد رویاروی، بسی فرزندان آزادهﺍش جان باختند که از آن جمله نام رهبران محبوب خلق کرد تا جاودانه جاوید در قلب آزادگان ایران زنده خواهد ماند. رژیم جنایتکار پهلوی هر ساله کشتار وحشیانهﻯ خلقﻫﺎﻯ آذربایجان وکردستان را در21 آذر ماه تحت عنوان" روز نجات آذربایجان" جشن می گرفت، ارتش پوشالیﺍش درخیابانﻫﺎ رژه می رفت ،وطن فروشی و سرسپردگی خویش را به نام میهن دوستی و استقلال به خورد مردم می داد. تبلیغات مزورانهﺍﻯ را به عنوان این که گویا خلقﻫﺎﻯ ترک و کرد می خواستهﺍند سر را از تن ایران جدا کنند تدارک می دید. لیکن جشن آن جنایتکار دیری نپائید و به دست پرتوان خلقﻫﺎﻯ سخت کوش ایران به مزبلهﻯ تاریخ سرنگون گشت. چه بیشرمانه است که نوهﻯ رضا خان قلدر که این روزها برای مردم ایران اشک می ریزد و از دمکراسی و حقوق ملت ایران سخن می گوید کوچک ترین اشارهﺍﻯ به کشتار فاشیستی بیش از بیست هزار نفر از خلق آذربایجان و خروج هفده هزار نفر از کشور ندارد، درمورد کودتای 28 مرداد و سرکوب خونین کمونیستﻫﺎ و نیروهای ملی و مترقی تحت عنوان این که "نمی خواهد به گذشته برگردد" وقیحانه سکوت می کند و با پرروئی تمام به مردم ایران وعدهﻯ دمکراسی و حقوق بشر می دهد؟!
رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز پس ازغصب قدرت سیاسی با دست یازیدن به جنایاتی هولناک در کردستان و سراسر ایران نشان داد که در بیرحمی و کشتار و قتل عام مردم از رژیم خائن پهلوی سبقت گرفته و سرکوب و اعدام آزادیخواهان را به حدی رسانده است که حتا بقایای رژیم گذشته را طلبکار کرده است. مزدوران پهلوی چی سالهاست دم گرفتهﺍند که "شاه عادل بوده، کمتراز رژیم اسلامی کشته است" بنابراین ملت ایران نمی بایست دست به انقلاب می زد و رژیم پوسیدهﻯ پهلوی را سرنگون می ساخت!؟ اما با این ترفندها و اشاره به فجایع جاری درایران نمی توان کشتار رژیم سرسپردهﻯ شاه را تطهیر و مجدداً رژیم فاسد سلطنتی و عروسک دست امپریالیسم را به مردم ایران حقنه کرد. کشتار خلقﻫﺎﻯ آذربایجان و کردستان در شصت و سه سال پیش، کشتار علیهﻯ بشریت است و در تاریخ سیاه رژیم پهلوی ثبت گردیده است .
اما شعلهﻯ مبارزات کارگران و زحمتکشان و خلقﻫﺎﻯ سراسر ایران خاموش شدنی نیست. چهرهﻫﺎﻯ درخشان تاریخ ایران نظیر ستارخان، باقر خان، حیدر عمواغلی، تقی ارانی، امیرخیزی، فریدون ابراهیمی، قاضی محمد، شریف زاده، معینی، فواد سلطانی، دکتر مصدق، حسین فاطمی، سیامک، مبشری، مختاری، وزیریان، انوشه، کوچک شوشتری، وارطان سالاخانیان، آرسن آوانسیان و نظایر آنها ،فرزندان مشترک این آب و خاک که مورد احترام و افتخار هر یک از آحاد مردم ایران هستند مبارزهﻯ مشترکشان الهام بخش مبارزات انقلابی مردم ایران بوده و نشان می دهد که خون این مردمان در نهر مشترک آزادی و استقلال ایران جاری شده و مظهر مجسم یگانگی آنها بوده و خواهد بود. با الهام از این مبارزهﻯ مشترک است که می توان درنهایت پیروزی و سعادت و خوشبختی را برای ایران به ارمغان آورد.
حزب ما ایقان دارد که رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی نیز همانند رژیم منفور پهلوی به همت اتحاد تنگاتنگ همهﻯ خلقﻫﺎﻯ ایران سرنگون خواهد شد و بر ویرانی کاخ ظلم زور رژیم پس ماندهﻯ اسلامی، ایرانی آباد و آزاد و شکوفان بنا خواهد گشت. در ایرانی که تساوی حقوق همهﻯ خلقﻫﺎﻯ ایران، تساوی حقوق زن و مرد، تحقق حقوق کارگران و زحمتکشان تأمین خواهد گشت و این امر از سرپنجهﻯ پولادین زحمتکشان به رهبری گردان واحد و سراسری پرولتاریا ، حزب واحد طبقهﻯ کارگر سرخواهد کشید.
فربه تر کردن سرمایه دﺩاران و خالی تر کردن سفرۀ زحمتکشان
هدفمند سازی یارانهﻫﺎ برخلاف ادعاهای کذب مقامات جمهوری اسلامی نه در جهت کمک به طبقات و اقشار کم درآمد جامعه، بلکه در جهت اجرای شرایط لازم برای عضویت رسمی در سازمان تجارت جهانی است که فقط سرمایهﺩاران گردن کلفت از این عضویت سود می برند و در راستای تخریب و ورشکستگی صنایع و تولیدات کشاورزی داخلی و گسترش بیکاری و تعمیق شکاف طبقاتی است.
در پنجم خرداد ماه سال 1384 بعد از بیست و سه بار تقاضای دولت ایران برای عضویت در سازمان تجارت جهانی بالاخره این سازمان ایران را به عنوان عضو ناظر پذیرفت؛ که البته هنوز تا پذیرش عضویت رسمی آن راهی طولانی و پر درد سر در پیش است . البته این راهی است که همۀ جناحﻫﺎﻯ حاکمیت در طی کردن آن وحدت نظر و عمل داشتهﺍند. در طی دوران هشت سالۀ کابینۀ رفسنجانی و سیاستﻫﺎﻯ نئولیبرالیستی "تعدیل اقتصادی" او و دوران هشت سالۀ کابینۀ خاتمی و تداوم سیاستﻫﺎﻯ اقتصادی دورۀ قبل تحت عنوان "طرح ساماندهی اقتصادی" و هم چنین در دوران پنج سالۀاخیر کابینۀ احمدی نژاد به طور پی گیر در زمینۀ ایجاد زمینهﻫﺎﻯ مناسب در جهت "آزاد سازی اقتصادی" که یکی از معیارهای مهم از نظر سازمان تجارت جهانی در سنجش آمادگی کشورها برای پیوستن به این سازمان است تحت عنوان "طرح تحول اقتصادی"، اقدام کنند. این سازمان در بررسی که سال 2005 از نظر میزان آزادی اقتصادی 155 کشور جهان به عمل آورده بود ایران را در ردۀ صد و چهل و هشتمین و به بیان دیگر هشتمین اقتصاد بستۀ جهان معرفی می کند . این که کابینۀ احمدی نژاد چهار نعله در جهت هر چه بیشتر خصوصی سازی و حذف و تعدیل تعرفهﻫﺎﻯ گمرکی و حذف یارانهﻫﺎست و این را از افتخارات کابینۀ خود می داند که نسبت به دوران رفسنجانی و خاتمی با جدیت و پیگیری بیشتری در این راه اقدام کرده است را باید در راستای اجرای دقیق رهنمودهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و "آزاد سازی اقتصادی" مورد نظر سازمان تجارت جهانی دید. آن هدفمندی که آقای احمدی نژاد در مورد حذف یارانهﻫﺎ (سوبسیدها) با پیگیری دنبال می کند در واقع اجرای دستورات سازمان تجارت جهانی است.
افزایش قیمت نفت و گازوئیل و بنزین و گاز و برق و آب و بذر و کود و نهال از طرفی باعث فشار مضاعف به تولید کنندگان صنعتی و کشاورزی داخلی و سوق دادن آنها به سمت ورشکستگی به دلیل عدم قدرت رقابت با وارد کنندگان کالاهای مشابۀ خارجی و از طرف دیگر باعث گسترش بیکاری و افزایش تورم و کاهش قدرت خرید زحمتکشان و به فلاکت کشاندن هر چه بیشتر آنها می شود.
مشاور وزیر صنایع و معادن سید رضا فاطمی به خبرنگار مهر در خرم آباد می گوید: "با اجرای طرح هدفمند کردن یارانهﻫﺎ بیش از 20 رشته از صنایع کشور از جمله صنایع حوزۀ نساجی، سیمان، فولاد، قند و شکر و زیر مجموعه آنها دچار مشکل می شوند."
خبرگزاری ایلنا در گزارشی تحت عنوان صنعت ورشکستۀ ایران می نویسد: "در حال حاضر صنایعی مانند نساجی، سیم و کابل، فولاد، لاستیک، پلاستیک، سرب و روی، لوله و پروفیل، لوازم خانگی و صنایع پائین دستی پتروشیمی با 30 تا 40 در صد ظرفیت خود فعال هستند... بیش از 6700 واحد صنعتی با بدهی 2500 میلیارد تومان به نظام بانکی کشور وجود دارد... واحدهای نیمه تعطیل و دارای بحران بیش از 1400 واحد را شامل می شود... شرکت های بزرگی مثل ایران خودرو، ایرالکو، صدرا و ... در آستانه ورشکستگی قرار دارند."
ایلنا در همین گزارش از قول رئیس خانۀ صنعت و معدن استان زنجان می نویسد: "بیش از 90 در صد واحدهای صنعتی در حال فعالیت و یا متوقف استان، دارای مشکل نقدینگی برای تأمین سرمایۀ در گردش هستند که این معضل، سبب رکود صنعت در استان شده است."
عباس وطن پرور یکی از سرمایه داران بخش صنعتی در مصاحبه با ایلنا می گوید: "حذف یارانهﻫﺎ باعث یکدست شدن بازار مصرف ایران خواهد شد زیرا در حال حاضر به دلیل همین یارانهﻫﺎ میان تولید کنندگان داخلی و وارد کنندگان محصولات خارجی بر سر تصاحب بازار، اندک رقابتی وجود دارد که پس از حذف یارانهﻫﺎ به دلیل نابودی تولید کنندگان، بازار ایران یکدست خواهد شد. در حال حاضر آمارهای گمرک کشور حاکی از آن است که از مجموع واردات انجام شده تنها 12 در صد آن به کالاهای سرمایهﺍﻯ اختصاص دارد و مابقی آمار واردات به کالاهای مصرفی ضد تولید اختصاص دارد."
در بخش تولیدات کشاورزی همان طور که شاهد ورشکستگی کارخانجات چای سازی و شکر و نابودی مزارع چغندر قند و شالیزارهای برنج و نابودی باغﻫﺎﻯ میوه بودیم با حذف یارانهﻫﺎﻯ بذر و کود و نهال، شاهد گسترش این روند در آیندۀ نزدیک خواهیم بود.
طبق مادۀ 4 لایحۀ هدفمند کردن یارانهﻫﺎ دولت موظف است به تدریج و حداکثر تا پایان برنامۀ پنج ساله نسبت به حذف یارانهﻫﺎﻯ گندم، برنج، روغن، شیر، شکر، دارو، خدمات پستی، خدمات ریلی (مسافری) و نهادهای کشاورزی (بذر و کود و نهال) اقدام نماید.
سید عبدالله عمادی عضو کار گروه طرح تحول اقتصادی در مصاحبه با خبرگزاری مهر می گوید: "50 میلیون نفر از جمعیت کشور از مزایای طرح هدفمند کردن یارانهﻫﺎ بهره مند می شوند...مجلس 10 هزار تا 20 هزار میلیارد تومان به عنوان درآمد طرح، پیش بینی کرده است. بر اساس مصوبۀ مجلس 50 درصد از مبلغ یاد شده مستقیم و غیر مستقیم به مردم اختصاص می یابد و از مبلغ باقی مانده نیز 30 در صد به نهادهای تولیدی و صنعتی (بخوان نیروهای خودی) و 20 در صد نیز به هزینهﻫﺎﻯ دولتی تعلق خواهد گرفت.
بر اساس محاسبات صورت گرفته توسط آینده نیوز، در صورتی که قیمت بنزین از 100 تومان به 250 تومان، گازوئیل از 16 تومان به 100 تومان و برق از هر کیلو وات 17 تومان به 35 تومان برسد و قیمت نان هم سه برابر شود، در آمدی در حد 14 هزار میلیارد تومان برای دولت به وجود می آید که نصف این مبلغ یعنی هفت هزار میلیارد تومان در سال قابل پرداخت به دریافت کنندگان یارانۀ نقدی (50 میلیون نفر) خواهد بود که متوسط سرانۀ هر نفر حدود 11 هزار تومان می باشد. حال اگر سهم یک خانوادۀ چهار نفره، ماهانه 44 هزار تومان کمک نقدی باشد در مقابل حذف یارانهﻫﺎ، هزینۀ گاز و برق آنها دو برابر و هزینۀ بنزین و نان آنها سه برابر می شود که مجموعۀ این هزینهﻫﺎ بسیار بیشتر از 45 هزار تومان در ماه می باشد و البته به دلیل 6 برابر شدن قیمت گازوئیل، کرایهﻫﺎﻯ اتوبوس و مینی بوس، قیمت تمام شدۀ محصولات کشاورزی و هزینۀ حمل و توزیع کلیۀ کالاها نیز به شدت افزایش می یابد.
هادی غنیمی فرد رئیس خانهﻫﺎﻯ صنعت و معدن کشور در مصاحبه با ایلنا می گوید: "اگر قرار است کالاها بر اساس قیمت جهانی و واقعی به مصرف کنندگان داده شود بنابراین باید دستمزدها نیز به نرخ جهانی داده شود." و این در حالی است که طبق مادۀ 13 لایحۀ هدفمند کردن یارانهﻫﺎ که موقتاً مسکوت گذاشته شده بر توقف افزایش حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان شاغل و باز نشسته تأکید شده است.
افزایش تورم حاصله از اجرای این لایحه که طبق پیش بینیﻫﺎﻯ مختلف بین 50 تا 60 درصد خواهد بود باعث گسترش فقر و فلاکت بین کارگران و زحمتکشان و حقوق بگیران که حتی در حال حاضر نیز در زیر خط فقر زندگی می کنند خواهد شد و به دنبال آن با گسترش ورشکستگی صنایع داخلی و تولیدات کشاورزی شاهد گسترش بیکاری و بحرانﻫﺎ و شورشﻫﺎﻯ اجتماعی خواهیم بود. بی دلیل نیست که در چنین شرایطی نظام سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی به کابینهﺍﻯ نظامی و اطلاعاتی و امنیتی برای سرکوب مبارزات مردمی نیاز دارد.
راه برون رفت از این معضل جز اتحاد و همبستگی کارگران و زحمتکشان و پیکار مشترک و سازمان یافته نیست!
۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
هراس رژیم از مراسم 16 آذر، روز پرافتخار جنبش دانشجوئی ایران


16 آذر روز دانشجو بزودی فرا میرسد. آتش خشم مردم ایران زبانه میکشد و به جمهوری خون آشام اسلامی نشان داده که خاموش شدنی نیست، پردامنه و سوزان است. رژیم جمهوری اسلامی پس از سیلی محکمی که از مردم قهرمان ایران در 13 آبان، روز دانش آموز خورد سرگیجه گرفته و به سیم آخر زده است. وی با تشدید سرکوب و بگیر و ببندهای وحشیانه و ضرب و شتم دانشجویان در سراسر ایران به مزدوران آدمکش خود آماده باش داده تا با تمام قوا درمقابل تظاهرات 16 آذر بایستند و به کسی رحم نکنند. درهمین رابطه محسن اژه ای دادستان کل کشور در گفت و گوی ويژه ی خبری روز پنچ شنبه 27 آبان ماه به معترضان هشدارداد و تاکيد کرد: " از اين به بعد با هر گونه اقدامی که موجب اخلال در نظام شود، بدون هيچ اغماضی برخورد خواهد شد و هيچ عذر و بهانه ای پذيرفته نيست."
*صدوراحکام انضباطی اخراج و محرومیت از تحصیل برای 6 دانشجوی دانشگاه صنعت نفت بنامهای مصطفی آهوخوش، پیام پیکری، خسرو موسی وند، حجت عربی، سهند بختیار پور،امین نیکزاده، ... و اینها همه نشانه هراس رژیم و ایجاد فضای ارعاب در آستانه 16 آذر است. رئیس دانشگاه همچنین در جلسه تجدید نظر هر گونه احکام سبک را پاره کرده و بر صدور اشد مجازات برای فعالین دانشجویی تأکید ورزیده است.
* طبق گزارش خبرنامه امیرکبیر، 18 دانشجوی شیراز در بازداشت بسر میبرند وپس از سه بار به تعویق افتادن دادگاه دانشجویان دانشگاه شیراز بازداشت شده در روز 13 آبان، این دادگاه در شعبه 2 دادگاه انقلاب شیراز برگزار شد. طبق همین گزارش با ارجاع پرونده 4 تن از این افراد به شعبه 14 دادسرای دادگاه انقلاب، صدور حکم نهایی در مورد بازداشت شدگان به 18 آذر ماه موکول شد. این دانشجویان تا صدور حکم نهایی باید در زندان عادل آباد شیراز در بازداشت بمانند و تا صدور حکم ممنوع الملاقات هستند. دادستان شیراز اعلام کرده است این دانشجویان تا پس از 16 آذر در بازداشت خواهند بود.بنایی، جلالی، سعید رضایی، زاهدی، ظهوریان، عارف، پورفتحی، طاهری، صفرپور و پورسلطان، علی صالح پور، کاظم رضایی، یحیی طاووسی، ندا اسکندری، خدیجه قهرمانی، نظری، شیروانی و باقری، دکتر مسیح الله حقیقت جو از دیگر دانشجویان دانشگاه شیراز نیز در زندان اطلاعات شیراز (پلاک 100) در بازداشت به سر می برند.
*طبق خبرگزاری هرانا 1 آذر،ميلاد حسينی کشتان، علی نظري، سياوش صفوي، علی دنياري، مازيار يزدانی نيا، شوانه مريخي، علی عباسي، و رحمان يعقوبی دانشجويان دانشگاه مازندران که به اتهام اخلال در نظم دانشگاه به دليل تجمع در دانشگاه در تاريخ 26 خرداد، در خرداد و تير ماه گذشته در بازداشت بودند، هر کدام به شش ماه حبس تعزيری و 15 ضربه شلاق محکوم شدند.
*به گزارش خبرنامه امیرکبیر، حمید قهوه چیان، علیرضاموسوی، احمد میرطاهری، علیرضا زرگر، امیرکاظم پور و یاسر معصومی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی در عصر روز پنج شنبه 28 آبان بازداشت شدند.
در دانشگاه فردوسی مشهد روز پنجشنبه 28 آبان، 22 تن از دانشجويان فعال دانشکده مهندسی و 2 تن از دانشجويان دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی به کميته انضباطی احضار شدند.
و.......
این یورش وحشیانه به دانشجویان در آستانه 16 آذر، نشانه هراس رژیم ضد بشری خامنه ای- احمدی نژاد ازاعتراضات عمومی مردم ایران است که دامنه آن هر روز گسترش می یابد و دیگر مربوط به یکی دو شهر و چند دانشگاه نیست. تظاهرات باشکوه 13 آبان فقط محدود به دانش آموزان نگشت و میلیونها مردم ایران از دانشجو و کارگر و زن و مرد و پیر و جوان در آن شرکت داشته و از رویاروی با گرازهای اراذل و اوباش اسلامی باکی بدل راه ندادند و قهرمانانه درمقابل طفیلی های استبدا سیاه قرون وسطایی ایستادند. گوش رژیم منفورجمهوری اسلامی هنوز به فریاد مردم بدهکار نیست و چاره را در سرکوب و قتل و شکنجه می بیند. برای مردم نیز چاره ای دیگری جز اینکه به مبارزه متحدانه و زور متوسل شوند و تظاهرات خود را به مرحله بالاتری ارتقاء دهند نیست. رژیم کودتا گوشش بدهکار نیست که مردم دیگر هراسی از وی ندارند و درمقابل عربده کشیهای قمه کشان اسلامی دست به مقاومت توده ای و متحد میزنند. در 16 آذر امسال، نه تنها دانشجویان به میدان می آیند بلکه همان نیروها ومردم دلاوری که در روز قدس و 13 آبان خیابانها را به اشغال خود در آوردند به میدان می آیند وبانگ رهایی سرخواهند داد.
امسال درحال و روزی به استقبال روز دانشجومی رویم که قوای رژیم اسلامی دراثر مبارزات توده ای و سراسری مردم و نزاع درونی برسرقدرت و انزوای بین المللی تحلیل رفته است و خود را درمحاصره میلیونها مردم تشنه آزادی می بیند. سرکوب و شکنجه و تجاوز جنسی و قتل های پی درپی نه تنها مانع رشد اعتصابات کارگری و مبارزات دانشجویی و مردمی نگردید بلکه آتش خشم مردم را صد چندان کرده و این خشم به این زودیها خاموش شدنی نیست. فضای پر تلاطم جامعه دانشگاهی منفک از فضای بحرانی و روبه انفجارجامعه نیست و این بار نیز دانشجویان دراتحاد با سایر مردم ایران اعم از کارگر و زنان و جوانان و روشنفکران و سایر اقشار تحت ستم به میدان خواهند آمد و با فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای قاتله ولایتش باطله، زندانی سیاسی آزاد باید گردد، مرگ براین دولت مردم فریب، کهریزک ،شکنجه، تجاوز دیگر اثر ندارد...و دهها شعار متنوع و مردمی، گرازهای لباس شخصی پوش را به چالش خواهند گرفت و باردیگر داغ ننگ ونفرت را بر پیشانی رژیم امنیتی نظامی خامنه ای- احمدی نژاد میکوبند. دانشگاهیان اعم ازدانشجو و استاد سالهاست با دادن قربانیهای فراوان پرچم مبارزه علیه حکومت فاشیستی مذهبی را بر افراشته و خواستهﻫﺎﻯ مشخص و اصولی خود را درمقابل رژیم ضد علم ودانش که دانشگاه را با پادگان و مکتبخانه دوران قرون وسطی عوضی گرفته، طرح کرده است. جدائی دین از آموزش و لغو قوانین تبعیض جنسیتی (آپارتاید جنسی)، کوتاه شدن دست نیروی انتظامی و مأموران امنیتی و چماق دار از دانشگاه ، آزادی بیان و عقیده ...و مطالبات طبیعی و انسانی می باشند که رژیم پس ماندۀ جمهوری اسلامی قادر به پاسخگوئی بدانها نیست و چارهﺍﻯ جز سرکوب نمی بیند. روحانیت مرتجع که دشمن سوگند خوردۀ علم و دانش است و مرگ خویش را در رشد فکری و علمی دانشجو می بیند ازروی ترس و استیصال دست به مقاومت ارتجاعی می زند و با تکیه بر سرنیزه و همۀ امکانات امنیتی به سرکوب دانشجویان آزادیخواه و آینده سازان میهن می پردازد.
اما همانطور که اشاره رفت علیرغم همۀ این بگیر وببندها ، زندان و شکنجۀ و اعدام و از سوئی تهدید و ارعاب و آزار و اذیت خانوادهﻫﺎﻯ دانشجویان و... شعلۀ مبارزه خاموش نگردیده و دانشجویان سنگر به سنگر علیه مستبدان حاکم می رزمند و امسال نیز در شرایطی به استقبال این روز پرافتخار دانشجوئی میروند که رژیم اسلامی در باتلاق بحران سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی فرورفته و چاره ای جز توسل به سرنیزه وسرکوب عموم مخالفین نمی بیند و حتا به موافقین قانون اساسی و اصلاح طلبان درون حکومتی که تمام تلاش خود را برای حفظ نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی به کارگرفته اند، رحم نمیکند و چون خرس زخمی به هر سوئی یورش میبرد. رژیم اسلامی خامنه ای - احمدی نژاد نه راه پیش دارد و نه راه پس و از آینده خود عمیقا بیمناک است.
جنبش دانشجوئی باید با هوشیاری و خط کشی روشن با جریانات مشکوک وعلنی گرای لس آنجلسی که بنام "چپ و کمونیست"به نیروهای خارجی چشم دوخته اند و درکنار سلطنت طلبان نعره آزادیخواهی سرمیدهند، برزمد وبرپاکیزگی مبارزۀ دموکراتیک، ضد امپریالیستی وعدالتخواهانۀ جنبش دانشجوئی که سنت دیرینهﺍﻯ دارد تأکید ورزد.
دانشجویان باید برامراتحاد سراسری دانشگاههای ایران و خواسته های مشترک ضد ارتجاع جمهوری اسلامی، ضد امپریالیستی و عدالتخواهانه تکیه کنند و از تفرقه و پراکندگی پرهیز نمایند. باید بیاد داشت که افق های سیاسی شریعت رضوی، بزرگ نیا و قندچی که در 16 آذر 1332 درمقابله با ارتجاع و استبداد و امپریالیسم جان فدا کردند، یکی نبود لیکن دربرابر دشمن واحد چون تن واحد قیام کردند و به همه یاران و رفقای دانشجوی خود آموختند که درمبارزه برای آرمان مشترک مردم ایران باید متحدا بپاخاست. حزب ما نیز با احترام به این سنت درخشان دانشجوئی ایران برپیکارمتحدانه و پیوند با کارگران و زحمتکشان تاکید میورزد وایمان دارد که مبارزات حق طلبانه دانشجویان، کارگران و زنان و جوانان و همه آحاد مردم ایران سرانجام تحت رهبری حزب واحد طبقه کارگررژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی را سرنگون و میهن را از شر دیو استبداد و استثمار و تمام مظاهر نظام کهن و بقایای قرون وسطایی رها خواهد ساخت و جزاین نیز نخواهد بود.
درود به جنبش پرافتخار دانشجوئی ایران!
زنده باد پیوند دانشجویان با کارگران و زحمتکشان ایران !
سرنگون باد رژیم قتل و جنایت جمهوری سرمایه داری اسلامی !
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!
حزب کارایران توفان
آذر ماه 1388
۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه
کارخانهها برای سپاه، مدرسهها برای روحانيت

در شرايطی که محافل اقتصادي، مجلس و اتاق بازرگانی ايران بيمناک از نفوذ گسترشيابنده سپاه در عرصه اقتصاد هستند، خبرگزاری ايلنا به نقل از دبير "ستاد همکاريهای حوزههای علميه و آموزش و پرورش" از انتقال مديريت تعداد زيادی از مدارس به حوزه علميه قم خبر داده است.
اجرای طرحی که امضا نشده است!
ستاد همکاريهای حوزههای علميه و آموزش و پرورش، قبلا آئيننامه واگذاری مدارس به حوزههای علميه را از تصويب گذرانده است. اين آئيننامه هنوز به امضای محمود احمدينژاد نرسيده است. با اينهمه، روز سهشنبه (۲۴ نوامبر، ۳ آذر) حجتالاسلام علی ذوالعلم، دبير ستاد همکاری حوزههای علميه و آموزش و پروش، به خبرگزاری کار ايران گفته است: ,در حال حاضر برخی از حوزههای علميه در قم و استانهای کشور مديريت مدارس را به عهده گرفتهاند.�
در محافل آموزشی ايران گفته ميشود که قرار است ۴ هزار مدرسه به حوزههای علميه سپرده شود. حجتالاسلام ذوالعلم در اين مورد به خبرنگار ايلنا گفته است: ,بحث واگذاری ۴ هزار مدرسه مطرح شده، اما اصل بر اين است که زمينهسازی اين بحث برای همه ارگانها فراهم شود.�
تربيت ايدئولوژيک کودکان
در گزارش ايلنا آمده است: ,بسياری از کارشناسان معتقدند که اجرای طرح واگذاری مدارس به حوزهها و طرحهای مشابهی که برای تربيت فرهنگي، اخلاقی و حتی سياسی دانشآموزان مورد بحث است، نشان از نارضائی عميق دولت و مراکز حکومتی از فضای فرهنگی مدارس دارد.�
برپايه همين گزارش، علاوه بر واگذاری اداره مدارس به حوزههای علميه، طرحهائی نيز برای استقرار دائمی روحانيون در مدارس، تشکيل بسيج دانشآموزی در دبستانها و اعزام مدرسان تربيت سياسی به مدارس در دست تهيه است.
۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه
تجمع اعتراضی كارگران كارخانه خصوصيشده گوشت زیاران
«8 ماه است حقوق نگرفتهايم»
كارگران كارخانه گوشت زياران در اعتراض به آنچه عدم پرداخت حقوق هشت ماه گذشته مي خواندند، امروز جلوي سازمان خصوصي سازي تجمع كردند.
به گزارش خبرنگار كار و اشتغال خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، اين عده كه حدود 150 نفر بودند، در حالي به عدم دريافت حقوق خود معترض بودند كه اين كارخانه از اول مرداد ماه سال 1385 توسط سازمان خصوصي سازي به بخش خصوصي واگذار شده است.
ناصر خدادادي، مدير امور اداري كارخانه كه در ميان تجمع كنندگان بود، به خبرنگار ما گفت: از ارديبهشت ماه سال جاري مديران كارخانه در محل كار خود حاضر نشدهاند و كارخانه را با بيش از سه ميليارد تومان بدهي به حال خود رها كرده اند.
وي با بيان اينكه پس از واگذاري كارخانه به بخش خصوصي، مشكلات مديريت باعث شد توليد به سمت تعطيلي برود، افزود: از اول مرداد ماه امسال كارخانه تعطيل شده و آب و برق و گاز كارخانه قطع شدهاست.
او ادامه داد: در حال حاضر كارخانه 260 كارگر دارد كه 140نفر آنها قراردادياند و بقيه به صورت رسمي استخدام هستند.
كارخانه گوشت زياران در 45 كيلومتري شهرستان قزوين واقع شده و از بزرگترين كشتارگاههاي كشور است.
در همين زمينه يكي از مسوولان سازمان خصوصي سازي با بيان اينكه مسووليت اداره كارخانهها و شركتها پس از واگذاري به بخش خصوصي با مسوولان جديد آن است، گفت: سازمان خصوصي سازي مسووليتي درباره شركت گوشت زياران و شركتهاي مشابه ندارد.
او به خبرنگار ايسنا گفت: متاسفانه چنين مشكلاتي پس از خصوصي سازي برخي شركت ها ايجاد شده كه بايد با تلاش مديران آنها حل و فصل شود.
۱۳۸۸ آذر ۳, سهشنبه
اراذل و اوباش اسلامی

سرکوب نسبی جنبش 22 خرداد از جانب جناح مسلط حاکمیت به علت عمق و تداوم این جنبش، بر خلاف تصور دارو دسته احمدی نژاد موجب تقویت دائمی قشر مافیائی نظامی-امنیتی حاکم نشد. نه تنها این سرکوب و مقاومت عظیم مردم، تضادهای درون حاکمیت را تشدید کرد، بلکه روحیه حاکمیت را نیز تضعیف نمود. آنها به عیان دیدند که توپ و تانک و مسلسل دیگر در میان مردم اثر ندارد چه برسد به حضور لباس شخصی ها در صحنه.
لباس شخصی ها چه کسانی هستند؟ لباس شخصی ها همان ادامه سنت چاقوکشان میدونی بازار هستند که از زمان شعبان بی مخ و طیب رضائی کارشان ادامه دارد، آنها باج گیرند و قوانین و امنیت خود را بر بازار تحمیل می کنند. آنها بر بالای سر قانون قرار دارند و همیشه در دستان حاکمیتها ابزار سرکوب و تحریک و ایجاد رعب و حشت بوده اند. آنها نخست از مریدان آیت اﷲ کاشانی بودند که توده ای کشی می کردند و در خدمت فدائیان اسلام قمه می کشیدند و نقش مهمی در کودتای 28 مرداد بنفع سلطنت ایفاء کردند. وقتی شعبان بی مخ به تاج بخش ملقب شد و در خدمت دربار این کانون فساد قرار گرفت، بخش بزرگی از این چاقوکشها و قداره بندان در تکایا و مساجد در خدمت روحانیت باقی ماندند تا برای آینده به کار گرفته شوند.
خاصیت “لباس شخصیها“ این است که مسئولیت دولتی ندارند. به قول معروف همان “عوامل خودسر“ هستند که نه کسی مسئولیتشان را بعهده می گیرد و نه خود حاضر به قبول مسئولیت اند. “لباس شخصیها“ ارتش سری حاکمیت هستند که در وراء قوانین عمل می کنند. هر جا که حتی قوانین اسلامی نتوانند بُرش داشته باشند “لباس شخصیها“ وارد عمل می شوند. کار آنها غیرقانونی حتی ضد قانون اساسی جمهوری اسلامی است.این دارو دسته ماقیائی تنها برای ایجاد رعب و وحشت ایجاد شده و باید در افکار عمومی ایران و جهان این توهم را ایجاد کند که گویا آنها بخشی از مردمند و شرکتشان در درگیریها ناشی از اختلافات عقاید و یا سلایق با دیگران می باشد. “لباس شخصیها“ به انواع و اقسام سلاحهای سبک گرم و سرد مجهزند و در پشت سر آنها یک لشگر تدارکاتی وجود دارد. “لباس شخصی ها“ پیشقراولان سرکوب و وحشت اند. این “لباس شخصیها“ در آغاز انقلاب به عنوان مامورین کمیته ها عمل می کردند و برای اعمال زور و قلدری و تجاوز و دزدی از آزادی کامل برخوردار بودند. همه دولتهای پیشین از میرحسین موسوی گرفته تا رفسنجانی و خامنه ای باین چماقداران تحت عناوین حزب اﷲ، انصار حزب اﷲ و... نیاز داشتند، به آنها تکیه کرده و از آنها حمایت کردند. این سازمان سرّی که به موقع به خیابان کشیده می شود سر نخش در دست خامنه ای است.
در تظاهرات اخیر نیز روحانیت مسلط این دسته از گرازها را به میدان فرستاد تا مبارزه مردم را سرکوب و مبارزان را قلع و قمع کنند. این عده با چاقوکشی، قمه کشی، چماقزنی و تیراندازی به میان جمعیت و حملات موج وار و تیغ کشی موجب قتل بسیاری از شرکت کنندگان در تظاهرات آرام مردم شدند. اسارت آنها توسط مردم نیز فایده ای نداشت چون آن مرجع قانونی که آنها را تحویل گرفته و مجازات نماید وجود ندارد. یک آیت اﷲ جنایتکار یک ورقه کاغذ بنام فتوا به آنها داده است که چیز دیگری جز جواز آدم کشی نیست. مبارزه با این “ارتش سری“ از طریق ابزار قانونی امکان پذیر نیست.
مردم مبارز ایران مسلما بدل “لباس شخصیها“ را نیز در مبارزه پیدا می کنند و تا حدودی کرده اند و این نه تنها آن است که تصاویر این جنایتکاران را همراه با اسم و آدرس در شبکه اینترنت منتشر می کنند و عملا آنها را از گردونه خارج می سازند و مجبورشان می کنند که لباس نظامی به تن کنند، بلکه مردم نیز به مصداق چیزی که عوض داره گلایه نداره “لباس شخصیهای“ خویش را سازمان می دهند که در پی شکار “لباس شخصیها“ی رژیم برمی آیند.
انتشار تصاویر “لباس شخصیها“ همراه با نام ومشخصات و نشانی منزل یک جنگ روانی کامل است. لباس شخصی مفروض که تا دیروز احساس امنیت فوق العاده می کرد و با گردن افراخته و سینه سپر شده راه می رفت از روز انتشار تصویرش در شبکه اینترنت خویش را در دریائیِ از مردم محصور می بیند. خانواده اش نیز دچار هراس هستند و باید مشقت اسباب کشی و انتقال به محل جدید را بپذیرند. آنها می دانند که “حکم قتل“ آنها صادر شده است. هر بی احتیاطی آنها، هر تضعیف رژیم شالوده زندگیشان را بر باد می دهد.
این روش را باید مبارزان ایران ادامه دهند و تصاویر این افراد را تکثیر کرده و در محلات اقامت آنها توزیع نمایند. باید با ارسال نامه و انداختن شبنامه در خانه هایشان بصورت فزاینده ای آنها را تحت فشار قرار داده خواب و خوراک را از آنها بگیرند.
در کنار این روش باید مبارزان ارتش سری خویش را که وظیفه حمایت از تظاهر کنندگان را بعهده دارد تشکیل دهند. این ارتش مستقیما در میان تظاهر کنندگان نیست و در میان عابرین و تماشاچیان به صورت آماده حرکت می کند. وقتی “لباس شخصیهای“ حکومتی به خیال خودشان “صیدی“ را تنها گیر آورده و برای کشتن و یا اسارتش هجوم می آورند و یا از پشت وی را چاقو می زنند، وظیفه این گروه حمایت برملا می شود. آنها فورا فعال شده و در هر عملیات تاکتیکی بر حریف برتریت دارند. با حمله به “لباس شخصیها“ ی حکومتی آنها را “بی خطر“ نموده از صحنه بیرون می کنند. این گروههای حمایتی می توانند در چند نوبت و با چهره های جدید عمل کنند بطوریکه تاثیر غافلگیری دشمن را کاهش ندهند. این عمل در میان مردم میلیونی ممکن است ولی برای دراو دسته های تعلیم دیده و چاقوکشان لباس شخصی که تعدادشان محدود است ممکن نمی باشد. قلع و قمع “لباس شخصیها“ کار چندان سختی نخواهد بود.
آنوقت “لباس شخصی ها“ی حکومتی از ترس “لباس شخصیها“ی حامی مردم جسارت نمی کنند خود را در میان مردم پنهان کرده و بیکباره برای “شکار صید“ به میدان آیند زیرا خودشان زودتر شکار می شوند. پس باید گله ای حرکت کنند. حرکت گله ای و شعبان بی مخ وار(با کمال معذرت از سلطنت طلبان و دوستداران شعبان بی مخ و کیهان لندنی-توفان) “لباس شخصی ها“ نقض غرض می شود و دست آنها را رو می کند و جنگ از حالت شبیخون به جنگ رویاروی بدل می گردد و در این جنگ مردم پیروزند.
بر گرفته ازتوفان شماره 116 آبان ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org
۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه
درخواست حمایت از حقوق کارگران زندانی نیشکر هفتتپه
علی نجاتی رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه، به همراه سههمکار دیگر خود فریدون نیکوفر، جلیل احمدی و قربان علیپور، اوایل آبانماه (۴ آبان ۱۳۸۸) هر یک به ۶ ماه حبس تعلیقی و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدند. محمد حیدریمهر، عضو دیگر هیأت مدیره سندیکای کارگران هفتتپه نیز به ۴ ماه حبس تعزیری و ۸ ماه حبس تعلیقی محکوم شد. این ۵ نفر هماکنون در زندان بهسر میبرند.
اتهام این عده «تبلیغ علیه نظام» اعلام شده است، اما محمد اولیاییفرد، وکیل مدافع اعضای بازداشتشدهی هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه در نامهی خود به سه نهاد بینالمللی مدافع حقوق کارگران، کنفدارسیون جهانی اتحادیههای کارگری (ITUC)، سازمان جهانی کار (ILO) و اتحادیهی بینالمللی کارگران مواد غذایی (IUF) این اتهام را رد میکند.
آقای اولیاییفرد در نامهی خود نوشته است: «اینجانب با قاطعیت اعلام میدارم که طبق هیچ ضوابط قانونی موکلین من اقدام به تبلیغ علیه نظام ننمودند و احکام صادره برای موکلین اساسا مغایر با موازین حقوقی بوده و در کمال بیعدالتی و صرفا براساس معیارهای امنیتی» صادر شده است.
مقامهای قضایی ایران تلاش کارگران شرکت نیشکر هفتتپه برای احیای سندیکای کارگری را اقدامی "ضدانقلابی" ارزیابی کردهاند. در حالی که بهگفتهی محمد اولیاییفرد، ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در قالب سندیکاها، هم موافق مقاولههای بینالمللی است که جمهوری اسلامی ایران نیز امضاکنندهی آنهاست و هم مطابق اصل ۲۶ قانون اساسی ایران است که ایجاد چنین تشکلهایی را مجاز میداند.
تلاشهای کارگران نیشکر هفتتپه برای احیای سندیکای مستقل زمانی آغاز شد که آنها از اقدام جدی "شورای اسلامی کار" برای دفاع از حقوق صنفی خود ناامید شدند. شرکت نیشکر هفتتپه مدتهاست که با بحران مالی و مدیریتی روبروست و تلاش ۴ هزار کارگر این شرکت برای دریافت دستمزدهای معوقهی خود تاکنون به جایی نرسیده است.
کارخانه نیشکر هفتتپه در سال ۱۳۸۶ در چارچوپ اصل ۴۴ قانون اساسی به بخش خصوصی واگذار شد، اما از آن موقع مدیریت این شرکت عملا با بحران روبرو بوده و به بهانههای مختلف از پرداخت دستمزد معوقهی کارگران سرباز زده است. گفته میشود یکی از دلایل اصلی بحران این شرکت، واردات بیرویه شکر از خارج بوده است.
محمد اولیاییفرد، در نامهی خود به نهادهای بینالمللی کارگری، ضمن نگرانی از وضعیت موکلین بازداشتشدهی خود، خطر اخراج آنها از کار و وضعیت دشوار خانوادههایشان را یادآور شده و از مسئولین این نهادها خواسته است از حقوق موکلین وی تا آزادی آنها حمایت کنند.
۱۳۸۸ آبان ۲۶, سهشنبه
چند یاداشت کارگری
- بحران سیاسی و اقتصادی و نقش طبقۀ کارگر
- پرستش خداوند و اسلام و پول
- یا مرگ یا عدالت!
جنبش خودجوش توده ها ، فوران آتشفشان خشم و نارضایتی و انزجار از سی سال حاکمیت باندهای مافیائی و جنایتکار جمهوری اسلامی است . عاملی که توده های جان به لب رسیده را به طغیان کشاند سی سال لگدمال شدن و تحمل توهین و تحقیر و بی حقوقی و نا امنی و اجحاف و خفقان و استبدا د و ضعیف کشی و تبعیض و فقر و بیکاری و گرانی و تورم و فساد و رانت خواری و باجگیری و غارت و چپاول بود. مبارزات دلیرانه مردم از جان گذشته با دژخیمان رژیم باعث تشدید شکاف در حاکمیت و ایجاد زلزله سیاسی شده است. بحران سیاسی و بحران اقتصادی موجود ، شرایط بلقوۀ مناسبی فراهم کرده ،که طبقه کارگر بتواند ، با برافراشته تر کردن پرچم آزادی تشکل و تحزب وتجمع و اعتصاب ، نقشی سازمانیافته و مؤثر در جهت تعمیق و رادیکالیزه شدن جنبش خود پوی ضد استبدادی توده ها ایفاء کند؛ و مانع از به کژ راهه کشاندن آن توسط جریانهای دسته راستی رانده شده از حکومت و خارج آن و دستگاههای تبلیغاتی وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم شود.
بحران اقتصادی موجود ناشی از اجرای سیاستهای ورشکسته نئو لیبرالیستی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی است که از زمان ریاست جمهوری رفسنجانی تا به حال به دستورالعمل رسمی رژیم تبدیل شده و بطور پیگیر در عرصه های اقتصادی – اجتماعی دنبال می شود و همه جناحها و باندهای رژیم از جمله آقای میر حسین موسوی در مورد آن وحدت نظر دارند. از شاخصه های این سیاست ، لغو مداخله دولت در مسائل اقتصادی ، آزادی حرکت سرمایه ، کالا ، خدمات ، خصوصی سازی بانک ها ، صنایع ، سیستم حمل و نقل ، برق و آب و مدارس و بیمارستانها و آزادی شرکت های خصوصی از هر محدودیتی ، آزادی تجارت بین المللی و سرمایه گذاری ، عدم کنترل قیمت ها ، برداشتن موانع در تجارت ، برداشتن تعرفه ها و یارانه ها ، قطع هزینه های عمومی خدمات اجتماعی مانند آموزش و مراقبت های بهداشتی ، تامین امنیت سرمایه و تنظیم قوانین کاری در راستای منافع سرمایه و بی حقوقی نیروی کار می باشد.
ورشکستگی صنایع
ورشکستگی صنایع نساجی و کفاشی و چای و شکر و... گسترش شرکتهای پیمانکاری و استخدام موقت وخروج 90 در صد نیروی کار از چتر حمایتی قانون کار، شکاف عمیق طبقاتی ، ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقیر شدن فقرا ، همگی نمونه هائی از دست آوردهای این سیاستهای اقتصادی است که" دولت مهرورز و عدالت خواه "احمدی نژاد با تائید رهبر معظم شان همچون دولت" سازندگی " رفسنجانی و دولت " اصلاحات " خاتمی آن را دنبال می کند.
رئیس اتاق بازرگانی در مصاحبه با ایلنا می گوید: شهرهای صنعتی کشور با یک سوم ظرفیت خود کار می کنند. بعنوان نمونه، صنایع لبنی با کمتر از 50 درصد ، کارخانه های آرد سازی با کمتر از 45 در صد ظرفیت خود کار می کنند و 60 در صد ظرفیت تولید لوازم خانگی غیر فعالند.
اخراج کارگران ادامه دارد
گزارشات کارگری حاکی از احتمال اخراج هزاران کارگر میدان گازی پارس جنوب ، خطوط تولیدی ال 90 ایران خودرو، تایدواتر ، آلومینیم اراک و دهها واحد صنعتی دیگر به علت رکود ناشی از همین سیاستهای نئولیبرالیستی است.
درگزارش سالیانه کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های صنفی( آی تی یو سی ) در مورد ایران آمده است :" اقتصاد ایران شدیداً تحت تاثیر تحریم های بین المللی و کاهش قیمت نفت است . بسته شدن کارخانجات و عدم پرداخت دستمزد کارگران هنوز عادی است و دولت رئیس جمهور احمدی نژاد از اقتصاد ضعیف برای توجیه سیاست های سرکوبگرش بهره می گیرد. فعالان صنفی توسط نیروهای امنیتی مورد هدف قرار می گیرند و با احکام عاجز کننده قضائی روبرو می شوند. حکومت برای سرکوب هر نوع اظهار نارضایتی عمومی به قوانین امنیتی متکی است. تعداد زیادی فعالان صنفی توسط دادگاههای انقلاب ، متهم به« تبلیغ علیه نظام» و« به مخاطره انداختن امنیت ملی» شده اند. توهین به فعالان اجتماعی از قبیل شکنجه ، زندان و اعدام متداول است."
کنفدراسیون بین المللی در گزارش خود به دستگیری و ضرب و شتم مداوم و زندانی شدن منصور اسالو دبیرکل اتحادیه کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه و ابراهیم مددی ، معاون اسالو و سایر اعضاء و فعالین سندیکای شرکت واحد و دستگیری و زندانی شدن فعالین اتحادیۀ آزاد کارگران ایران در کردستان و عسلویه و محکومیت شلاق و زندان چهار فعال کارگری در سنندج که دو نفرشان زن بودند و محکومیت پنج عضو هیئت اجرائی سندیکای نیشکر هفت تپه به زندان و اعتصابات و اعتراضات کارگری درکارخانه کیان تایر و واگن پارس اراک و ایران خودرو اشاره میکند.
رکود و بحران اقتصادی، که نتیجه مستقیم آن ، افزایش بیکاری و اخراجهای دسته جمعی است، در کنار بحران حکومتی ،چنان نمایندگان حکومتی طبقه سرمایه دار را به وحشت انداخته، که آنها را، به هشدار و چاره اندیشی واداشته است.
سایت " الف " وابسته به احمد توکلی( وی وزیر کار مرتجع و ضد کارگرِ کابینۀ موسوی در اوایل دهۀ شصت بود. او می خواست قانون کاری را که، در باب اجارۀ فقه اسلامی، تدوین کرده بود ، و طبق آن، کارگر، باید خود را تحت عنوان کارپذیرِ اجیر، در اختیار موجر یا کارفرما قرار دهد ، به طبقۀ کارگر تحمیل کند که باواکنش شدید کارگران مواجه شده و مجبور به بازپس گرفتن آن شد. او معتقد بود که در اسلام بازنشستگی نداریم و باید به کارگرانی که توانائی کار ندارند ذکات داد. ) نسبت به وخیمتر شدن رکود اقتصادی و خطر گسترش اعتراضات و طغیان کارگری هشدار می دهد و می نویسد همه اخبار چند ماه گذشته ، دال بر شکل گیری گستردۀ اعتراضات یقه آبی ها ( کارگران ) دارد... انگیزه اصلی تحرکات آبی ها ، نگرانی از گرسنگی خانواده ، شیر خشک فرزند ، اجاره مسکن آخر ماه ، ادامه تحصیل فرزند و درمان همسر است.» این سایت پس از اشاره به گسترش اعتصاب های کارگری در نساجی بوکان ، لاستیک دنا ، پرریس و کشت و صنعت هفت تپه می نویسد : « رکود اقتصادی در کشور رو به وخامت دارد. ظرف یک ماه و نیم گذشته ، نرخ بیکاری در تهران 3 در صد بالا رفته و 1646 نفر به خیل کارگران بیکار پیوسته اند و 200هزار کارگر در 500 کارخانه ایران بین 3 تا 50 ماه حقوق خود را دریافت نکرده اند ». البته باید به این نکته توجه داشت که آمار و ارقام و اطلاعات ارائه شده فقط مربوط به کارگاههای بیش از ده نفر و کارگرانی می شود که تحت پوشش وزارت کار می باشند و فقط بیان کنندۀ ده درصد فاجعه است.
در گزارش سالیانه کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های صنفی (آی تی یو سی ) آمده است که از هفت میلیون و دویست هزار نفر کارگر فقط 700000 نفر تحت پوشش وزارت کار هستند زیرا قانون کار شامل کارگاههائی می شود که از ده کارگر بیشتر باشند و به این ترتیب حدود 90 درصد کارگران فاقد پشتیبانی قانونی هستند و بدون هیچگونه امنیت شغلی و بیمه خدمات درمانی و ازکارافتادگی و بازنشستگی با حداقل حقوق و در بسیاری موارد کمتر از آن تحت بدترین شرایط کار کنند.
حال یک لحظه در نظر بگیرید با چنین دستمزدی که یکسوم خط فقر است و آن را هم بین 3تا 50 ماه به تعویق می افتد کارگران چگونه زندگی می کنند.
دهقان کیا عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار می گوید: « بیش از هفت میلیون و 200 هزار کارگر در این کشور زندگی می کنند که سرنوشت مزدی برای آنان مهم است و می خواهند بدانند بانک مرکزی چگونه گوشت ، مرغ ، شیر ، روغن نباتی و سایر اقلام مصرفی خانواده ها را ارزان شده می داند؟ »
در چنین وانفسائی است که رضا رخشان مسئول روابط عمومی سندیکای کارگران هفت تپه در مصاحبه با دویچه وله ضمن دادن خبر محکومیت پنج نفر از اعضاء سندیکای هفت تپه می گوید: نگرانی ما از اخراج احتمالی این افراد پس از زندان است. او اتهام این افراد را «اقدام علیه امنیت ملی از طریق انجام مصاحبه با رسانه های بیگانه » اعلام می کند و می گوید وی و دوستانش نگران زندان نیستند چون می دانند زندان بالاخره تمام می شود ، اما آن چیزی که این کارگران را نگران کرده احتمال اخراج آنها پس از زندان است. رخشان می گوید : « ما می دانیم آنچیزی که مد نظر آقایان است اخراج ماست. برای کارگر ، حکم اعدام زمانی است که از کار اخراج شود و الان نگران این مسئله هستند و خانواده ها اوضاع ملتهبی دارند ».
پیکار عدالتخواهانه کارگران ادامه دارد
طی دهۀ اخیر به طور متوسط سالانه بیش از هفتصد حرکت اعتصابی و اعتراضی کارگری وجود داشته است که از جمله دستآوردهای آن پی بردن به ضرورت اتحاد و همبستگی و داشتن تشکیلات مستقل برای رسیدن به خواستهای برحق است. کارگران آگاه و رزمندۀ شرکت واحد و نیشکر هفت تپه و ایران خودرو و کیان تایر با پیکار دلیرانه خود پرچم آزادیخواهانه و عدالت پژوهانۀ خود را در راه ایجاد تشکل مستقل برافراشتند. آنها در راه آزادی بیان و قلم و مطبوعات و تشکیلات و اجتماعات و اعتصاب هزاران فداکاری و ایثار کردند و سرمشق خوبی برای همۀ زحمتکشان و جوانان و زنان انقلابی کشورمان هستند.
جنبش دانشجوئی و جنبش زنان و روشنفکران و همه آزادیخواهانی که ستون فقرات جنبش خودپوی ضد استبدادی هستند باید به این امر بسیار مهم توجه داشته باشند که آموختن از جنبش کارگری و همبستگی با این جنبش و تقویت آن تنها تضمین رسیدن به آزادی واقعی است !
در شرایط فعلی مهمترین مطالبات محوری جنبش کارگری
1- داشتن تشکیلات مستقل سندیکائی است.
2- آزادی بی قید و شرط همه فعالین سندیکائی و لغو همه احکام بیدادگاههای رژیم و بازگشت آنها به کار و پرداخت غرامت به آنها
3- تامین و تضمین امنیت شغلی وممانعت از اخراج کارگران بدون تائید تشکیلات مستقل سندیکائی
4- لغو قراردادهای موقت
5- برخورداری همه کارگران بخشهای مختلف صنایع ، کارگاهها ، اصناف و کشاورزی و خدمات از چتر حمایتی قانون کار
6- افزایش دستمزدها و پرداخت به موقع آن است.
تنها با به میدان آمدن متشکل کارگران و اعتصاب عمومی و پیوستن جنبش دموکراتیک زنان، دانشجویلن و جوانان و روشنفکران و سایر اقشار اجتماعی به این اعتصاب است که می توان رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی را فلج ساخت و با تعرض و موضع برتر وی را به عقب نشینی وادار کرد. شرایط فروپاشی جمهوری اسلامی از همینجا آغاز میگردد.
زنده باد رزم متحد کارکران!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
...........................................
2- پرستش خداوند و اسلام و پول
شکاف عظیم میان دارا و ندار
تفاوت میان دارا وندار درایران ابعاد نگران آوری بخود گرفته است. اقلیتی معدود ثروتهای کلانی دردست خود متمرکز ساخته و زندگی پر تجملی را برای خود فراهم آورده است.دو قطب فقر و ثروت و شکاف عظیمی که این دورا ازیکدیگر جدا میکند در تاریخ یک قرن اخیر بی بدیل است. این اختلاف شدید طبقاتی برای رژیمی که خودرا حامی مردم فقیر و زحمتکش مینمایاند، برای رژیمی که درگذشته وعده های فریبنده داده و هنوز هم میدهد ننگین و شرم آور است و سردمداران جمهوری اسلامی را دچار بیم و هراس گردانیده است. آنها همیشه تبلیغ کرده و میکنند که اسلام فقر و ثروت را درکنار هم نمی پذیرد، ثروتمندان باید پیوسته درفکر تنگدستان باشند. و درتائید این نظر سخنان علی را به شهادت میگیرند. لیکن اکنون این تبلیغات سی ساله و باید گفت یکهزار وچهارصدساله پوچ وواهی از آب درآمده اندبا این وضع بی دلیل نیست که مردم ایران دیگر به اسلام دل نمی بندند و برای اسلام " راستینش" هم نیز تره خورد نمی کنند.
رهبر باند کودتا گر،علی خامنه ای که از روی مکر و ریا به ثروتمندان اندرز میدهد:" ازخدا غافل نشوید، درخدمت محرومان باشید، ازاندوختن ثروت و تجمل گرائی بپرهیزید" . اما نظام سرمایه داری هیچیک ازاین سه اندرز را بگوش نمی گیرد چون با حیات و حرکت اوسازگارنیست. یک سرمایه دار خدائی جز پول نمی شناسد و کسی یا چیزی را جز پول نمی پرستد، دربرابر پول خدای دیگری نیست. دربرابر پول قدرت دیگری بحساب نمی آید. او میداند که هرکاری را هراندازه زشت و نفرت انگیز باشد با قدرت پول میتوان پیش برد. درحالی که ازقادر متعال هیچ کاری بر نمی آید. چگونه ممکن است او پرستش خداوند را بر پرستش پول برتری دهد؟
اخیرا گزارشی از خبرگزاری کارایران(ایلنا مورخ 29 مهرماه) درمورد حقوق پائین کارگران و کارمندان انتشاریافته است.با یک نگاه به این گزارش به سادگی می توان پی برد که اکثریت مزدبگیران زحمتکش ایران تحت چه شرایط اسفناکی بسرمی برند و چگونه در چنگال نظام سرمایه داری و بیماری حاصل از آن، گرانی و تورم و هرج ومرج اقتصادی و دست مزد پائین اسیرند. این تازه آمار رسمی است واقعیت این است که دست مزد کارگران درعمل هنوز پائین تر از آن چیزی است که دولت تعیین نموده است. درایران قانون جنگل حاکم است و سیاست اقتصادی ونئولیبرالی رژیم سرمایه داری اسلامی حد اقل حقوق مزدبگیران را مورد یورش وحشیانه قرار داده است. مردم می پرسند وعده پول نفتی که قرار بود بر سر سفره زحمتکشان بیاید به شکم چه کسانی ریخته شده و میشود. تولید 5/4 میلیون بشکه نفت در روز با قیمت نجومی 140 دلار و 900 ملییارد دلار درآمد نفتی در سال های گذشته صرف چه مسائلی در مملکت شده و میشود. کارگری که قدرت ابتیاع یک کیلو گوشت گوسفند را ندارد و کمرش زیر بار پرداخت اجاره ماهانه 450 هزار تومان برای 2 اتاق کوچک (55 متر مربع) آنهم درمنطقه متوسط و یا فقرنشین تهران خم شده است می پرسد این ساختمانهای سر به فلک کشیده، این اتوموبیل های آخرین مدل، این رستورانهای مدرن و با استاندارد های اروپائی، این میوه جات رنگارنگ و این همه ریخت و پاشهای سفر به کیش و دوبی و فرنگ... آری اینهمه نعمت و فراوانی در اختیار چه کسانیست. آیا جز این است این ملایان دروغگوو ریاکار و با این رئیس جمهور تقلبی و شارلاتانشان درحرف از بی چیزان دفاع میکنند لیکن درعمل از گردن کلفتهای بازاری، آقا زاده ها و سرمایه داران زالو صفت که به غارت و چپاول پول نفت و دسترنج کارگران مشغولند. رژیم که انیهمه نسبت به اغنیاء رئوف است و به آنها مهرمی ورزد اما نسبت به فقرا وبی چیزان که برای حقوق حقه خود ، حقوق معوقه خود، حقوقی که بیش از13ماه هنوز پرداخت نشده است، به کارگرانی که برای تشکیل اتحادیه مستقل تلاش میکنند تا از حقوق خود بهتر دفاع نمایند....خشن و بیرحمانه برخوردکرده ، بیشرمانه با انگ " انقلاب مخملی و نرم" بشدت آنها را سرکوب و به بند میکشد. منصور اسالو رئیس اتحادیه شرکت واحداتوبوسرانی تهران و دهها تن از فعالین کارگری به جرم بیان حقیقیت درزندان بسر می برند و رژیم تشکیل اتحادیه های حرفه ای کارگران را مضر به حال بقای پوسیده اش می بیند و ازهمین رو بشدت از شکلگیری آنها ممانعت بعمل می آورد..
وضعیت وخیم اقتصادی و ترور و اختناق کنونی غیر قابل تحمل است وصد ها اعتصاب کارگری در ماههای اخیر و رو در رو شدن کارگران با نیروی های مسلح و امنیتی رژیم سرمایه در اهواز، کارگران لوله سازی، درنیشکر هفت تپه و یا ایران خودرو....نشان از اراده و عزم کارگران برای زندگی بهتر، نه فقط برای خود بلکه برای همه مردم زحمتکش است .اگر این مبارزات تحت رهبری صحیح سیاسی قرار گیرد رژیم را فلج کرده و نتایج درخشانی ببار خواهد آورد. چاره رنجبران برای رهائی از فقر وگرانی و بی حقوقی وحدت و تشکیلات است. تنها با متشکل شدن و پیکار جمعی است که می توان گام به گام رژیم را به عقب نشینی وادار نمود و حق را بزور از حلقومش بیرون کشید. حال به گزارش زیرکه نکات قابل توجه ای در آن نهفته است نگاه کنید تا پی به اوضاع وخیم اقتصادی و شرایط دهشتناک حقوقی ومعیشتی کارگران ببیرید:
« در همهمه شهر كه گم ميشوى اين تنها كارگران هستند كه ميتوانند تو را با خود به انتهاى درد بكشانند و بوى ناخوشايتد زندگى را روى سرت پخش كنند. باور كنيد اين يك واقعيت است؛ كارگر بودن در روزگار امروز اقتصاد ايران سخت شده است و طعم گس زندگى را در گوشه دهان هميشگى ميكند. البته راه براى همه باز است. يعنى هر كس كه بيكار است ميتواند براى درنگى جامه كارگرى بر تن كند. در اين شهر هستند مشاغلى كه انتظار بيكاران را مى كشند؛ مشاغلى كه در آنها از قوانين كار، بيمه و حداقل حقوقى كه همواره چالش بين كارگر و كارفرما بوده است، خبرى نيست.
اين مشاغل نه مشاغل زيرپلهاى و غيرقانونى هستند كه دولت خبرى از آنها نداشته باشد و نه در جمع مشاغلى دستهبندى ميشوند كه پارهوقت بوده و نظارتى هم بر روى حقوق و دستمزد آنها اعمال نميشود.
اين مشاغل جزو آن دسته از مشاغلى هستند كه هر روز در نيازمنديهاى صبح تهران آگهى ميشوند و هر روز جويندگان كار در نيازمنديهاى صبح تهران در روياى به دست آوردن كار به آنها نگاه ميكنند و شايد هم صدها مسئول و شاغل بر آن نظر انداخته و بدون كنجكاوى از كنار آن بگذرند.
اما جويندگان كار به طور مداوم هشت دكمه تلفن را پيدرپى فشار ميدهند و با شنيدن حقوق و مزايايى كه هيچ نشانى از حداقل حقوق و دستمزد ندارند گوشى را گذاشته و شانس خود را بار ديگر با آگهى ديگرى امتحان مى كنند و اگر هم جست و جوى طولانى براى پيدا كردن كار حداقل حقوق و بيمه را از ياد آنها برده باشد و آنها تنها به فكر پيدا كردن شغلى باشند براى پر كردن فرم و پيوستن به جمع تمامى ديگر جويندگان كارى كه حداقل حقوق را فراموش كردهاند آدرس را دريافت كرده و با نااميدى فرم درخواست كار را پر ميكنند تا بتوانند از ساعت 8 صبح تا 6 بعد از ظهر در يك كارگاه بسته بندى پوشاك مشغول به كار شده و ماهى 180 تا 200 هزار تومان حقوق بگيرند و يا در كارگاه مشابهى كه كمى منصفانهتر به حقوق كارگران نگاه كرده است 10 ساعت كار كنند و 220 هزار تومان حقوق بگيرند و بعد از يك سال نيز اميدوار باشند كه بيمه شوند.
كارگاههاى بستهبندى تنها نشان اين بيتوجهى به حق و حقوق كارگران نيستند، فروشندگان پوشاك و لوازم آرايشى و بهداشتى و به طور كل تمامى فروشندگان از اين قاعده مستثنى نبوده و از جمع بيكارانى كه مهارتى در توليد نداشته و به پشتوانه فن بيان خوبى كه دارند جذب آن ميشوند، نيز در اين جرگه قرار مى گيرند.
فروشنده تازه كار براى حدود 12 ساعت كار 120 تا 140 هزار تومان حقوق دريافت ميكند و فروشندگان باتجربه نيز 200 تا 250 هزار تومان حقوق خواهند گرفت و اگر بتوانند در اين راه مهارت از خود نشان داده و فروش خوبى را در پرونده كارى ماهيانه خود ثبت كنند، پورسانت نير دريافت خواهند كرد، اما از بيمه خبرى نيست.
اوضاع در بازار تايپيستها خيلى نگران كنندهتر است، براى هر صفحه تايپى 120 تومان پرداخت ميشود و يا تايپيست استخدام شده از ساعت 30/8 صبح تا 5 بعد از ظهر پشت مانيتور نشسته و تايپ ميكند و در نهايت هم ماهى230 هزار تومان حقوق دريافت خواهد كرد.
در اين ميان كارگران ساده نيز جداى از اين وادى بى قانون نيستند. در حالى كه تعيين حداقل حقوق كارگران در ماههاى پايانى هر سال و نيز در ماههاى ابتدايى سال، به چالشى بزرگ بين كارگران و كارفرماها تبديل شده و جلسات مختلف در شوراى عالى كار براى رسيدن به رقم واحدى براى آن برگزار ميشود و هر يك از طرفين يعنى كارگران و كارفرمايان در تلاش هستند تا حقوق و دستمزد را بر اساس منافع خود بالا و پايين كنند، كارگران ساده از اين چالش بيبهره بوده و حقوق روزمزدى حدود هشت هزار تومان دريافت ميكنند كه با احتساب چهار روز تعطيلى ماهيانه، حقوق دريافتى آنها ماهى 208 هزار تومان خواهد بود.
همچنين كارگرى براى 12 ساعت كار چسب زنى كفش كه از 8 صبح تا 8 شب خواهد بود روزى 10 هزار تومان حقوق خواهد گرفت.
در اين بين واژه كارمند نيز كه كمى خوشبينى در خصوص حقوق دريافتى را به ذهن ميرساند تاثيرى بر اين حقوق دريافتى نداشته و كارمندان آشنا به كامپيوتر براى كار كردن در كافينت نيز براى 12 ساعت كار يعنى از 9 صبح تا 9 شب 200 هزار تومان حقوق در يافت ميكنند.
اين در حاليست كه كارمند دفترى نيز كه هشت ساعت كار را تجربه خواهد كرد حقوقى معادل 200 هزار تومان با 15 درصد پورسانت خواهد داشت.
همچنين با وجود اينكه در آگهيهاى اشتغال، حقوق منشيها حدود 300 هزار تومان قيد شده و حتى در برخى از موارد در آگهيهاى استخدام منشى اين حقوقها ارقامى از 300 تا 500 هزار تومان را نشان ميدهند، اما در بسيارى از موارد منشى ها نيز حقوق مناسبى دريافت نميكنند، آنها در قبال هشت تا نه ساعت كار 200 هزار تومان، و حتى با توجه به پاره وقت بودن و يا نوع كار كه پاسخگويى به تلفن، تايپ نامه ها و ... باشد حقوقى كمتر نيز دريافت خواهند كرد.
رقم 200 هزار تومانى حقوق كارگران كه اين روزها بيش از حداقل حقوق كارگران در بين كارفرماها به عرف تبديل شده و نخستين رقمى كه به جويندگان كار در نيازمنديهاى صبح اعلام ميشود حول اين ارقام ميگردد، حدود 70 هزار تومان با حداقل حقوقى كه وزارت كار براى دستمزد يك ماهه كارگران در نظر گرفته است، تفاوت دارد.
اين در حاليست كه در سالهاى اخير با رشد مشاغل بازاريابى در دنياى بازاريابان، حقوق ثابت معناى چندانى ندارد و بيشتر كارفرماهايى كه جويندگان كار را به منظور بازاريابى به استخدام در ميآورند از ابتدا در خصوص درصد پورسانت با جوينده كار صحبت ميكنند و بسيارى از آنها اگر حقوق ثابتى هم براى اين منظور در نظر گرفته باشند، اين امر را يك مزيت ميدانند كه در كنار پورسانت پرداختى حقوق ثابتى نيز به فرد پرداخت ميكنند.
اما اين پايان راه حقوق و دستمزد نيروى كار بيكار نيست و پايتخت شلوغ ايران نيز تنها پايگاه ناديده گرفتن حقوق و مزاياى كارگران نيست، چرا كه در ساير شهرهاى كشور اوضاع از اين هم بغرنجتر است، در ساير شهرها حقوق دريافتى حدود 150 تا 200هزار تومان دريافت ميكنند. بيشتر كارفرماهايى كه نميخواهند نيروى كار خود را بيمه كرده و برطبق قانون كار حقوق پرداخت كنند، حدود 150 هزار تومان حقوق ثابت پرداخت كرده و در كنار آن حق پورسانتى نيز براى نيروى خود در نظر ميگيرند.
پرداخت حقوقهايى به دور از قوانين كار در حالى رقم ميخورد كه مدتى است ماجراى تعيين حداقل حقوق كارگران دوبار در سال مطرح شد و البته با مخالفتهايى كه با اجرايى شدن آن صورت گرفت حدود يك ماه است كه به فراموشى سپرده شده است و اين در حاليست كه زير پوست اين شهر و ساير شهرهاى كشور مشاغلى انتظار كارگران را ميكشد كه چالشهاى تعيين حداقل دستمزد، افزايش آن بر اساس تورم و كاهش آن بر اساس مصلحت كارفرماها نقشى در آن ندارد و اينجا قانون خودش را دارد، زيرا نيروى كار فراوان دست كارفرما را براى يافتن نيروى كار بيكار با پرداخت حقوق و مزايايى كه اجحاف در حق كارگران را به نمايش ميگذارد، باز گذاشته است و در پس اين اوضاع نگران كننده بيكارى حقوق و دستمزد كارگرانى كه نظارتى بر ساعت كار، حقوق دريافتى و پرداخت حق بيمه آنها نميشود، بيكاران قربانيان، معضل بيكارى هستند تا براى 12 ساعت كار يعنى چهار ساعت بيش از ساعت كار قانونى حقوقى كمتر از حداقل حقوق دريافت كنند و به حقوق 200 هزار تومانى رضايت دهند.»
.................................................
3- یا مرگ یا عدالت!
در حاشیه حمله وحشیانه به کارگران لوله سازی اهواز
کارگران لوله سازی اهواز در اعتراض به عدم پرداخت 13 ماه مطالبات معوقه با عزمی راسخ به میدان آمدند و قاطعانه درمقابل کارفرما و دولت حامی آن صف آرایی کردند. چهار راه نادری درطول ده روز به محل تظاهرات و اعتراضات کارگران لوله سازی اهواز تبدیل شد. نیروی انتظامی سرانجام عنان از دست داد و امرروز سه شنبه 5 آبان با حمله به تجمع اعتراضی کارگران و ضرب و شتم و مجروح ساختن دهها نفر پاسخ مطالبات بر حق کارگران شریف را اینچنین وحشیانه داد. طبق اخبار رسیده نزدیک به 50 نفر بازداشت شدند. کارگران شجاع جسورانه با شعارهایی نظیر"زندگي در ايران حق مسلم ماست"،"دولت کودتا استعفااستعفا"،"يا مرگ يا عدالت""نصر من اله وفتح قريب مرگ بر اين دولت مردم فريب"... آنچه در توان داشتند بکارگرفتند و بسیاری ازمردم دردفاع ازکارگران به صفوف تظاهرات پیوستند. اخبار و گزارشات دریافتی حاکی از آن است که با تداوم اعتراضات کارگران لوله سازی اهواز بسیاری از مردم به دفاع از ازاین حرکت برخاسته وبا آنها اعلام همبستگی کرده اند. وهمین امر و خطر سرایت این اعتراضات به سایر نقاط ایران دولت را به وحشت مرگ انداخت ووعده داد بزودی بخشی از مطالبات کارگران را متحقق خواهدکرد.
حزب ما بارها بطور روشن و شفاف بیان داشته است که رژیم جمهوری اسلامی به منظور تحقق رشد و توسعۀ اقتصادی و ممانعت از این که دولت به کارفرمای بزرگ بدل شود به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام رسانید که مالکیت و مدیریت بخشﻫﺎﻯ مذکوردر اصل 44 قانون اساسی مجاز است. مطابق این اصل که یکی از دستآوردهای انقلاب بهمن بود، دولت حق نداشت بخش عمدۀ صنایع و بانکﻫﺎ و مؤسسات تولیدی و بازرگانی را در اختیار بخش خصوصی قرار دهد تا هر بلائی خواستند با استناد به مقدس بودن اصل مالکیت خصوصی بر سر مردم بیاورند. درهمین رابطه می توان علت تظاهرات کارگران لوله سازی اهواز را که از طریق خبرگزاری کار ایران،ایلنا گزارش شده ملاحظه نمود تا پی به سیاستهای خانمان برانداز و ضد کارگری رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی برد:
«کارگران چه ميگويند؟ لولهسازى اهواز 600 كارگر قراردادى و رسمى دارد كه در آن از ذوب كردن فلزات ضايعاتي، اوراق شده و اسقاطى لولههاى چدنى ساخته ميشود، اين كارخانه 7 سال پيش خصوصيسازى شد و به تدريج از آن به عنوان يكى از واحدهاى بحرانزده كارگرى در اخبار نامبرده شد. آقايار حسيني، دبير اجرايى خانه كارگر كه در روزهاى گذشته چندينبار از تجمع اعتراضى كارگران اين كارخانه خبر داده بود، در دفاع از كارگران لولهسازى اهواز ميگويد: در 7 سال گذشته مديران و سهامداران حاصل كار كارگران را فروختند و به اعتبار آن چندين ميليارد وام گرفتند بدون آنكه نسبت به پرداخت مطالبات كارگران احساس مسووليت كنند. يزدانى نيز كه برابر قانون نماينده كارگران لولهسازى اهواز در شوراى اسلامى كار است؛ ميگويد: از زمان واگذارى تاكنون 7 سال ميگذرد و در اين سالها سهام كارخانه چندينبار به صورت وكالتى به اشخاص مختلف واگذار شده است و به تبع آن سهامداران علاوه بر دستيابى به درآمد كارخانه، از وام بانكى نيز استفاده كردهاند؛ بدون آنكه نسبت به كارخانه و كارگران احساس مسووليت كنند. به گفته اين فعال كارگرى نتيجه اين اقدام نبود مواد اوليه، توقف توليد و انباشته شدن طلب كارگران و در نهايت به وجود آمدن وضع كنونى است. وى افزود: تا پيش از تجمعهاى هفته گذشته كه به درگيرى صبح امروز ختم شد، قرار بود وامى 5/7 ميليارد تومانى به كارخانه پرداخت شود اما در همان ابتدا بابت بدهيهاى معوقه 5 ميليارد تومان از اين وام كسر شد و پرداخت 5/2 ميليارد تومان باقيمانده هم هرچند به تصويب رسيد اما هنوز پرداخت نشده است. كارگران قربانى شدهاند اقتصاد ايران را بيمار مينامند و هم از كارگر گرفته تا كارفرما و كارشناس وجود اين بيمارى را حس كرده و قبول دارند. بازخوانى پرونده خانواده كارگرانى كه در پى خصوصيسازيهاى خارج از چارچوب از هم پاشيده شد ثابت ميكند كه فساد اقتصادي، فقر مالى ميآورد و از اين فقر، فحشا درست ميشود. پرونده خصوصيسازى لولهسازى اهواز و سرنوشت امروز كارگران آن شايد در نوع خود جزء تازهترينها محسوب شود. يزداني، نماينده كارگران به نقل از شنيدههاى خود ميگويد: در سال 82 كه كارخانه واگذار شد ارزش آنرا حدود 70 ميليارد تومان برآورد ميكردند، اما ميگويند فردى كه ابتدا سهام كارخانه را خريد و پس از مدتى آنرا واگذار كرد حتى يك ميليارد تومان هم بابت كارخانه هزينه نكرد. به گفته يزدانى براساس آمار 600 نفرى كارگران لولهسازى اهواز، اين كارخانه حداقل نان يك خانواده 2400 نفرى را در ازاى كار كارگران تامين ميكند اما از زمان واگذارى تاكنون و به ويژه در ماههاى اخير اين نانرسانى متوقف شدهاست. در حالت عادى شايد سخن گفتن از مشكلات خانوادگى و آلوده شدن اعضاى يك خانواده به جرايم باشد، اما براى كسانى كه 13 ماه حقوق نگرفتهاند وضع تفاوت است، يزدانى خيلى مختصر ميگويد:
در اين 13 ماه خيلى از كارگران داروندار خود را فروختند؛ زير بار غرض رفتند تا شرافت خانواده خود را حفظ كنند اما در نهايت كم آوردند خانوادههايى از هم پاشيده شده و حتى برخى نيز دچار آسيبهاى اجتماعى گرفتار شدند. در سالهاى گذشته نيروى انتظامى كه وظیفه برقرارى نظم عمومى را دارد چندين بار با تجمعهاى كارگرى برخورد كرده است، ماجراى كارگران شهر بابك در سال 82، ماجراى كارگران فرش البرز در سال 85، ماجراى كارگران لاستيك البرز در سال 86 و.... ممكن است گفته شود كه تمامى اين برخوردها در راستاى قانون و انجام وظيفه بودهاست اما ميتوان پرسيد كه مسئولان برقرارى نظم عمومى چندبار با كسانى كه با اهمال ويا بيتدبيرى خود كارگران معترض را به خيابانها كشاندهاند برخورد كردهاست؟ »
اینها بخشی از حقایقی است که خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی مجبور به اعتراف است و نمی تواند به انکار آن بپردازد. اجرای سیاستهای نئولیبرالی مدتهاست به دلمشغولی های تمام جناحهای رژیم جمهوری اسلامی تبدیل گردیده است. کارگران ایران که خود نیروی خلق کننده ثروت اجتماعی هستند دروضع رقت باری زندگی میگذرانند و با وجود گرانی کم نظیر مایحتاج اولیه زندگی، مزد ناچیزی دریافت می دارند و کارفرمایان از پرداخت همین مزد ناچیز دریغ می ورزندو ماهها طول میکشد تا حقوق کارگران را بپردازند. حال باحذف یارانه های مواد اولیه زندگی باید منتظر تلاطمات و خیزشهای عمومی باشیم و رژیم نیزتدابیری برای پیش گیری از طغیان های احتمالی کارگران وزحمتکشان گرسنه دیده است.اکنون دیگر کارد به استخوان رسیده است و کارگران به وعده ها ودروغهای رژیم جمهوری اسلامی امید نمی بندند و برای افزایش دستمزد و بهبود رندگی با قدرت و قاطعیت بیشتری به اعتصاب دست می زنند و میکوشند مطالبات خودرا به کرسی بنشانند. سرمایه داران که منافعشان دروجود حکومت جمهوری اسلامی تامین میگردد ازپرداخت دستمزد کارگران خودداری میکنند و کارگران را مورد تحقیر قرارداده و حقوق آنان و خانواده آنان را پایمال می کنند. سرمایه داران گردن کلفت با نپرداختن دستمزد کارگران درحقیقت مال آنها را می دزدند و مامورین قدرت سیاسی بجای اینکه دزد را بگیرند قربانی دزدی را به اسارت می گیرند وازوی می خواهند که به دزدها اعتراضی نکنند و مجانی برای دزدان کار کنند. این است آن مذهبی که حکومت بمثابه افیون توده ها ازآن سود می جوید تا سرمایه داران را درکنف حمایت خود بگیرد. ولی کارگران ازمبارزه برای حقوق خود باز نمی ایستند. آنها به اشکال مختلف نظیر مسدود کردن جاده ها، تحصن، اعتصاب، راهپیمایی، تظاهرات، انتشار اعلامیه و جمع آوری امضاء، تجمع درداخل و خارج کارخانه و درمقابل مجلس، وزارتخانه، خانه کارگر، شهرداری....دست به مبارزه زده و از زندان ، شلاق و بگیر وببندهای جمهوری اسلامی نمی هراسند.
قاطعیت وبرآمد متحدانه چند روزه اخیر کارگران لوله سازی اهوازسرانجام کارفرما را وادار به عقب نشینی خواهند کرد. اگر چنین شود این یک پیروزی ولوجزئی ومحدود برای کارگران خواهد بود و این امر براعتماد بنفس، روحیه تعرضی و تشکل یابی کارگران خواهد افزود. موفقیت هایی که در کارمبارزه بدست می آید، حاکی از توانایی روز افزون کارگران و ناتوانی رژیم سرمایه داری است و این عدم توازن همواره بیشتر بسود کارگران خواهد چربید. حزب کارایران(توفان) از پیکارعادلانه کارگران لوله سازی اهوازعمیقا حمایت کرده و خواستهای آنها را برحق و انسانی می داند. حزب ما حملات وحشیانه و ضرب و شتم کارگران لوله سازی اهواز را قویا محکوم میکند و ازهمه آزادیخواهان میخواهد به حمایت ازاین کارگران شریف بر خیزند. تنها اتحاد طبقاتی وتشکل طبقه کارگراست که شرط نخست سایرموفقیتهای وی بشمار می رود. چاره کارگران حزب طبقه کارگراست که به دانش مارکسیسم لنینیسم مسلح باشد و باید ازاین طریق وفقط ازاین طریق منطقی و طبقاتی، مرگ نظام فقرآور ونکبتبار سرمایه داری وحشی را فراهم آورند.
برگرفته از توفان الکترونیکی، نشریه الکترونیکی حزب کارایران شماره 40 آبان 1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org
۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه
تجمع اعتراضی کارگران چینی حمید قم به عدم پرداخت بیش از سه سال دستمزد خود
جمعى از كارگران معترض كارخانه چينى حميد قم كه چند سالى است هر چند روز يكبار در جلوى درب استاندارى قم تجمع كرده و حقوق از دست رفته خود را از مسئولان طلب ميكنند، اين بار به شكل جدى ترى اين اعتراض خود را بيان كردند.
بر اساس اين گزارش، پيش از ظهر امروز تعدادى از كارگران زن و مرد كارخانه چينى حميد بعضا با خانوادههاى خود با تجمع در خيابان 45 مترى رضوى (خيابان روبهروى استاندارى قم) و بند آوردن خيابان ترافيك سنگينى را ايجاد كردند.
پس از گذشت حدود يك ساعت از اين اعتراضات كه خوشبختانه به صورت آرام و بدون خشونت همراه بود، نيروهاى انتظامى با حضور در محل تجمع كنندگان را به كنارههاى خيابان هدايت كردند.
كارگران اخراج شده كارخانه چينى حميد از سال 85 و حتى پيش از آن هيچ نوع دريافتى نداشته و در زندگى شخصى خود دچار مشكلات فراوانى شدهاند.
بر اساس پيگيريهاى انجام شده قرار بود اين كارگران پس از اخراج زيرپوشش بيمه تأمين اجتماعى قرار گرفته و تعداد زيادى از آنان كه سابقه طولانى دارند بازنشسته شوند.
۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه
كارگران خشمگين كارخانه آلومينيم سازي اراك تابلوي بسيج كارخانه را پايين كشيدند

کارگران كارخانه آلومينوم سازى اراك در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق عقب افتاده و ندادن افزايش توليد كه باعث قطع اضافه كارى كارگران مى شود، تجمع كرده ودراين تجمع تابلوى بسيج كارخانه را پايين كشيدند.
به گزارش آژانس ايران خبر، بيش از 400تن از كارگران كارخانه آلومينيوم سازى اراك هفته گذشته نيز دست از كار كشيدند و در محل كارخانه تجمع اعتراضى برگزار كردند. بسيج ضدمردمى اراك قصد خريد اين كارخانه را از صاحبان قبلى آن دارد و پرداخت حقوق عقب افتاده كارگران را نمى پذيرد وكارگران نسبت به اين موضوع معترضند.
اعتصاب کارگران شرکت جهاد نصر سنندج
به گزارش آژانس ايران خبر، کار فرمایان در روزهاي قبل در پی تهدید کارگران برای اعتصاب در جمع کارگران حاضر شده و تعهد دادند که مطالبات آنان پرداخت خواهد شد.
اما چون کار فرما به وعده خود عمل نکرده بود ، کارگران از ساعت 7 تا 10 صبح دست به اعتصاب زدند. پس از اعتصاب ، نمایند گان کار فر ما ، در جمع اعتصاب کنندگان حاضر شده و کارگران را تهدید به اخراج نمودند و می خواستند با تفرقه انداختن در صفوف آنها با تطمیع و پیشنهاد پرداخت دستمزد کارگران حاضر در مسکن مهر ، از پرداخت حقوق معوقه دیگر کارگران در دیگر پروژه ها مر بوط به همین شرکت ، امتناع نمایند که با مقاومت و مخالفت کارگران رو برو شدند.
تجمع اعتراضی کارگران شرکت کنف کار رشت
کارکنان شرکت کنف کار رشت امروز (یک شنبه) در اعتراض به عدم پرداخت حقوق خود در مقابل استانداری گیلان تجمع کردند.
به گزارش خبرنگار گسترش آنلاین از رشت حدود ۸۰ تن از پرسنل این شرکت با حمل پلاکاردهایی اعلام کردند که حدود ۵ سال است که حقوق آنان به طور کامل پرداخت نشده و در این ایام تنها در سه نوبت به هر یک از آنان ۳۶۰ هزار تومان پرداخت شده است.
بر اساس این گزارش کارکنان شرکت کنف کار که برای دومین بار در ماه جاری دست به اعتراض می زنند قرار است بعد از تجمع در مقابل استانداری به اعتراض خود در مقابل سازمان صنایع در رشت ادامه دهند.
به گفته این کارگران صحبت های آنان با مقامات برای رفع این مشکل تاکنون نتیجه ای نداده است.
تحصن اعتراضی کارگران شرکت صنایع اراک

به گزارش گسترش آنلاین از اراک کارکنان شرکت صنایع اراک امروز به همراه خانواده های خود در اعتراض به عدم دریافت حقوق در مقابل استانداری دست به تجمع زدند.
کارگران شرکت مذکور که حدود ۶۰ نفر می باشند با حمل پلاکارد هایی خواستار دریافت حقوق ۶ ماهه خود هستند که به گفته آنان تاکنون پرداخت نشده است.
این دومین بار است که کارکنان شرکت صنایع دست به تجمع اعتراضی می زنند.
به گفته یکی از کارگران کمسیون صنعت هفته گذشته برای حل مشکل پرداخت حقوق این کارگران هفته گذشته تشکیل جلسه داده بود اما تاکنون نتیجه اقدامات این کمسیون برای حل مشکل اعلام نشده است.
به گزارش خبرنگار گسترش آنلاین از اراک کارگران در زمان مخابره این خبر به همراه خانواده های خود در تجمعی آرام به اعتراض خود در مقابل استانداری اراک ادامه می دهند.
۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه
روزانه سه دكتر از ايران خارج ميشوند
عصر ایران
ایران رتبه اول را در آمار مهاجرت نخبگان از میان 91 کشور در
حال توسعه یا توسعه نیافته دنیا کسب کرده است.
صندوق بینالمللی پول در این مورد گزارش داده است که سالانه حدود 180 هزار ایرانی تحصیلکرده به امید زندگی و یافتن موقعیتهای شغلی بهتر از کشور خارج میشوند. این صندوق بینالمللی در گزارش خود ميافزاید که رقم خروج حدود 180هزار نخبه تحصیلکرده از ایران، به معنی خروج سالانه 50 میلیارد دلار ارز از کشور است.
طبق این آمار هماکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی میکنند و طبق آمار رسمي اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 3/2 نفر با مدرک دکترا، 15 نفر با مدرک کارشناسی ارشد، و صدها نفر با مدرک کارشناسی از کشور مهاجرت کردهاند.
هر خانوار روستايي سال گذشته به طور متوسط 557 هزار تومان كسري بودجه داشت








فقر ، بیكاری و نبود امکانات مهمترين دلايل مهاجرت روستائيان به شهرهاست
ایلنا: هزينه هر خانوار شهري در ايران به طور متوسط دو برابر هر خانوار روستايي است.
به گزارش خبرگزاري ايلنا، آخرين بررسيهاي صورت گرفته توسط مركز آمار ايران نشان ميدهد هر خانوار روستايي در سال گذشته مانند خانوار شهري كماكان با مشكل بيشتر بودن هزينهها از درآمد روبرو بود.
بر اين اساس در سال گذشته هر خانوار روستايي حدود 557 هزار تومان كسري بودجه داشت كه اين رقم با توجه به ميزان پايين درآمد و هزينه در روستا، بسيار بالاست. بررسيها نشان ميدهد در سال قبل هر خانوار شهري نيز با مشكل كمبود حدود 600 هزار توماني درآمدش نسبت به هزينهها مواجه بوده است. اين رقم در روستا با اندكي كاهش به 557 هزار تومان رسيده است.
بر اساس اين گزارش، هزينه متوسط يك خانوار روستايي به طور كلي در حدود 5 ميليون و 399 هزار 492 تومان بوده است. در حالي كه متوسط درآمد خانوار روستايي ايراني به 4 ميليون و 842 هزار و 387 تومان ميرسد.
پايين بودن امكانات در روستاها و همچنين عدم برخورداري اغلب روستاهاي ايران از ابتداييترين نيازها مانند بيمارستان و پزشك، آب شرب و... نماينگر بالا بودن هزينه زندگي در روستا به نسبت موقعيت است.
آمارهاي استخراج شده نشان ميدهد طي سالهاي اخير همواره روند مهاجرت روستاييان به شهرها از سيري صعودي برخوردار بوده است و اين معضل نه تنها سبب كاهش سهم روستاييان از جمعيت شده بلكه مشكلات عديدهاي براي شهرهاي مهاجرپذير نيز ايجاد كرده است.
آمارهاي ارائه شده توسط مركز آمار ايران نشان ميدهد در سال گذشته پردرآمدترين روستاهاي كشور در استان مازندران قرار داشتند. درآمد اين روستاها به 7 ميليون و 651 هزار 407 تومان رسيده است. در حالي كه كمدرآمدترين روستاهاي كشور نيز در استان خراسان جنوبي قرار گرفتهاند. ميزان درآمد سالانه اين روستاييان در سال گذشته به حدود 2 ميليون و 520 هزار تومان رسيده در حالي كه هزينه آنها حدود 2 ميليون و 591 هزار و 400 تومان محاسبه شده است.
پرهزينهترين روستاي كشور در سال گذشته روستاهاي واقع در آذربايجان غربي است. هزينه زندگي در اين روستاها در حدود 7 ميليون و 318 هزار و 282 تومان برآورد شده است. حال آن كه درآمد اين روستاييان به طور متوسط يك ميليون و 896 هزار تومان كمتر از درآمد سالانه آنها بوده است.
وجود كسري بودجه و عدم تكافوي درآمدها براي پرداخت هزينهها به همراه پايين بودن امكانات زندگي و همچنين پايين بودن سطح رفاه مهمترين عوامل مهاجرت روستاييان به شهرها تلقي ميشود. در طول 5 دهه گذشته همواره تعداد زيادي از روستاييان راهي شهرها شدهاند.
روند تخريب روستاها در ايران بسيار بالاست. آمارها نشان ميدهد از سال 1335 هر 10 سال معادل 7 درصد از جمعيت روستا کاسته و به جمعيت شهر افزوده شده است.
در سال 1335 حدود 13 ميليون نفر جمعيت روستايي، حدود 6 ميليون نفر جمعيت شهري و حدود 170 شهر داشتيم، اما پس از گذشت 50 سال اين ترکيب تغيير کرده است و اين تعداد در سال 85 به حدود 22 ميليون جمعيت روستايي، 48 ميليون جمعيت شهري و حدود يک هزار و 60 شهر رسيده است.
۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه
مخملباف و “انقلاب مخملی“
در هیات داوران این جشنواره آقای آصفی روزنامه نگار ایرانی حضور داشت. جشنواره در روز 10 اکتبر با اهدای جوایز به کار خود پایان داد. جایزه بهترین فیلم مستند به “جنایات و مکافات“ اثر “چائو آیانگ“ تعلق گرفت. چائو آیانگ خود شخصا به علت پیگرد سیاسی نتوانسته بود در جشنواره شرکت و جایزه به مبلغ 2500 یورو را دریافت کند. در کنار این فیلم، فیلم مستندی از دانمارک بنام “برمه وی جی – گزارش از کشور برمه“ که مربوط به اعتراض راهبان در منطقه ای دور افتاده در برمه بود جایزه هیات داوران جوانان و جایزه تماشاگران را بخود اختصاص داد.
در مجموع 84 فیلم از 40 کشور جهان به نمایش گذارده شد. فیلمهای ایرانی که نمایش داده شدند دارای مضامین اجتماعی بودند از جمله فیلمی بنام “خیش“ در محکومیت شکنجه بر گرفته از داستان کافکا از نرگس کلهر دختر آقای مهدی کلهر مشاور احمدی نژاد که بعد از اتمام جشنواره خود را به دولت آلمان به عنوان پناهنده سیاسی تسلیم کرد. خانم کلهر احتمالا با مشورت پدر باین کار دست زده است و پیامی از پدر برای مقامات آلمان دارد. جان خانم کلهر و پدرشان در ایران در اثر تعقیب در خطر نبوده است، آنها نه به زندان افتاده و نه شکنجه شده اند و نه می دانند زندان کهریزک از درون چه شکلی دارد. مشاور آقای احمدی نژاد مسلما در این سرکوبها شرکت فعال دارد وگرنه نمی توانست مشاور احمدی نژاد شود. مشاورت ایشان سیاسی است و در امور تغذیه و خانوادگی. ولی آقای کلهر هم مانند همه حکومتچی ها اهل معامله است و از هم اکنون در پی سرمایه گذاری در خارج از کشور می باشد. خداپرستی یک طرف مسئله است و زیر چشمی نظر لطف به شیطان داشتن طرف دیگر. زیرا این حقیقت همه دانسته است که ابلیس توانائی هائی دارد که خدا قادر به آن نیست. خانم نرگس کلهر حتی موفق به ساختن فیلمی هم شده اند که اجازه نمایش در جشنواره را پیدا کرده است. اگر بجز خانم نرگس کلهر کس دیگری این کار را می کرد حتما درخواست پناهندگی وی فورا رد می شد. ولی در اینجا پای جنگ سیاسی و روانی در میان است. دول اجنبی در پی آن هستند که در اوضاع بلبشوی ایران جای پائی پیدا کنند. جریانات اصلاح طلب، سازشکار و مشکوک را مورد حمایت قرار دهند و رهبری جنبش مردم ایران را از طریق سازماندهی انقلابات مخملی بدست بگیرند. نزاعی که در گرفته است مبارزه بر سر رهبری مبارزات مردم است. خانواده مخملباف نقش مهمی در این سازماندهی ایفاء می کند. در حاشیه توضیح دهیم که سخن بر سر ارزشگذاری کارهای هنری افراد نیست، سخن بر سر این است که هنر در خدمت چه طبقه و گروه اجتماعی قرار می گیرد.
از خانواده مخملباف که بنظر می رسد کروموزومهای فیلمسازی دارند و کارگردانی در میانشان ارثی است 2 فیلم “اسب نو پا“ از سمیرا و “بودا از شرم فرو ریخت“ از حنا پخش گردید که این فیلمها نتوانستند موفقیتی کسب کنند.
این جشنواره سیاسی که زیر پوشش هنری برگذار می شد و هنر را در خدمت سیاست خاصی به کار می گرفت غیر مستقیم از طرف وزارت امور خارجه آلمان اداره می شد که آقای کلوزه از حزب سوسیال دموکرات و نماینده شهر نورنبرگ در مجلس، معاون وزیر امور خارجه آلمان آنرا با کیاست پشت پرده اداره می کرد.
برنده جایزه جهانی حقوق بشر شهر نورنبرگ ابوالفتح سلطانی وکیل مدافع فعالین حقوق بشر در ایران بود که در 16 ژوئن 2009 در ایران به زندان افتاد و در 27 ماه اوت به قید ضمانت آزاد شد. محسن مخملباف این جایزه را در غیاب آقای سلطانی که از خروجش رژیم جمهوری اسلامی ممانعت کرده بود دریافت داشت. جایزه افتخاری این جشنواره را به شخص آقای مخملباف تقدیم کردند که آنرا به اصلاح طلبان در ایران به آقای کروبی تقدیم کرد. سمیرا دختر ایشان که کارگردان است و مانند دختر کوچکتر ایشان خانم حنا که هر دو گوش شیطان کر نشان از پدر دارند و از زیرکی و شم مالی و سیاسی ایشان بهره مند هستند در جشنواره حضور داشتند. حنا فیلمی مستند از مبارزات مردم ایران در رابطه با تقلب انتخاباتی اخیر در ایران البته به نفع اصلاح طلبان ساخته است و قصد دارد در جشنواره ونیز آنرا به نمایش بگذارد. نام این فیلم “روزهای سبز“ است.
البته نسبت به حضور آقای مخملباف در جشنواره فیلم حقوق بشر اعتراض شده بود. آقای مخملباف از رژیم و جناحی در حاکمیت سیاسی ایران حمایت می کند که در تمام کشتارهای بعد از انقلاب دست داشته است. برخلاف عده ایکه فهمیده و نفهمیده کشتارهای رژیم را فقط به سال 1367 محدود می کنند تا دست همدستان رژیم جمهوری اسلامی را در آغاز انقلاب با آب پاک بشویند، کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی از همان بدو روی کار آمدنش آغاز شد و نه تنها از سال 1367و در این کشتارها علی اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، رضائی و کروبی همانقدر سهیم بودند که خامنه ای و مصباح یزدی و صانعی و... آقای مخملباف که خود را سخنگوی جنبش سبز در خارج از کشور معرفی کرد طبیعتا اشتهار و توانائی های معنوی خویش را در خدمت رژیم مستبدی قرار می دهد که شکنجه هایش توسط لاجوردی در زندان اوین مورد تائید آقای مخملباف بود و با فیلم توابینش همه قدرت معنوی خویش را برای شکستن روحی زندانیان سیاسی بکار می برد. تجاوز به زندانیان سیاسی از زندان کهریزک آغاز نشده است و به “ترانه“ محدود نمی شود بر مبنای فتوای رهبران جمهوری اسلامی دختران باکره را مورد تجاوز قرار داده و سپس اعدام می کردند زیرا که گویا در اسلام ناب محمدی قتل دختر باکره مجاز نیست و باید نخست برای رعایت موازین اسلامی به آنها تجاوز کرد. این گرازهای اسلامی برای پدر و مادر قربانیهای خویش شیرینی می فرستادند که دختر شما قبل از تیرباران به حجله رفته است. این توحش قرون وسطائی و فاشیستی مورد تائید آقای مخملباف بوده است و بر آن سرپوش می گذارد. از پدری که خود دو دختر جوان دارد چنین حمایت ناسالمی حیرت آور است و شگفتی به بار می آورد.
پس از اهداء جایزه به این مهمان افتخاری، آقای مخملباف و ایرانیان شرکت کننده در جشنواره در اطاقی برای برگزاری جشن کوچکی جمع شدند و اقای مخملباف به پرسشهای ایرانیان علاقمند، به عنوان تئوریسین سبزها پاسخ می داد. رفیقی نظر ایشان را در مورد چپی ها پرسید. مخملباف برآشفته پاسخ داد که من تجربه چپهای فاشیستی را دیده ام. پرسشگر رو به مخملباف کرد و گفت کدام انسان آزاده که بخاطر دموکراسی و حقوق بشر مبارزه می کند، نیروی چپ را که فرهنگ تجدد و شهروندی را به جامعه ایران آورده فاشیست قلمداد می کند پس بنظر می آید که برخلاف شایعات شما تغییری نکرده اید. مخملباف متغیرانه واکنش نشان داد و اظهار داشت من همواره هوادار رژیم جمهوری اسلامی بوده ام و هنوز هم هستم. کار بحث و جدل که بالا گرفت میزبانان که وظیفه برگذاری بی سرو صدای جشنواره را داشتند فورا آقای مخملباف را از صحنه بیرون بردند که “گزندی“ به ایشان نرسد.
آقای مخملباف، سازمان فدائیان اکثریت و نظایر این “شخصیتها“ و جمعیتها بر تمام جنایات رژیم جمهوری اسلامی در گذشته صحه می گذارند. برای آقای مخملباف کشتار سالهای نخست انقلاب دوران لاجوردی و گیلانی و موسوی تبریزی و صانعی قابل انتقاد نبوده و نباید محکوم شود. آقای مخملباف مانند سازمان فدائیان اکثریت بر کشتار سالهای 60، تیرباران شکراﷲ پاکنژادها، سعید سلطانپورها، پور سعادت ها، نعمت اللهی ها و صدها نفر توفانی، پیکاری و مجاهد و ... صحه می گذارد. برای وی جنایت جناحی از حاکمیت و نه جمهوری اسلامی تنها از 22 خرداد 1388 آغاز می شود و برای سازمان فدائیان اکثریت تاریخ این جنایات نه از بدو تسلط روحانیت بلکه از کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367 آغاز می شود. آیا می شود به چنین احزاب و سازمانها و افراد اعتماد کرد و آنها را هوادار حقوق بشر معرفی نمود؟ آنها که این دروغ بزرگ را تبلیغ می کنند خودشان دشمنان بشریت هستند.
بر گرفته ازتوفان شماره 116 آبان ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبه
تعداد افراد بیسواد کشور 9 میلیون و 800 هزار نفر معادل 14درصد جمعیت کشور است
علی ابراهیمیان پیش از ظهر سه شنبه در جمع خبرنگاران ایلامی اظهار داشت: تعداد افراد بیسواد کشور 9 میلیون و 800 هزار نفر معادل 14درصد جمعیت کشور است.
وی گفت: از این تعداد چهار میلیون و 500 هزار نفر در بخش کارگری و کشاورزی هستند.
این مسئول با اشاره به اینکه بیشترین گروه سنی بیسوادان کشور را افراد 50 سال به بالا تشکیل می دهند، خاطرنشان کرد: بر اساس ارزیابیهای انجام گرفته در استانهای تهران و سیستان و بلوچستان به ترتیب بالاترین و پایین ترین نرخ باسوادی کشور را دارند.
ابراهیمیان عنوان کرد: تدوین و اجرای سند راهبردی نهضت سوادآموزی در سال جاری با هدف شناسایی گروه های بیسواد زیر 50 سال و ریشه کنی بیسوادی در کشور آغاز شده است.
این مسئول یادآور شد: بیش از چهارمیلیون و 500 هزار بیسواد در گروه سنی زیر 50 سال در مدت شش سال زیر پوشش آموزشهای سواد قرار می گیرند.
كارگران در بدترين شرايط شغلى به سر ميبرند
حسن پورطالبيان : در حال حاضر مهمترين مشكل نبود امنيت شغلى است.
وى با تاكيد بر اينكه معضلات عرصهكاروتوليد كه تحمل را براى كارفرمايان غيرممكنكردهاست گفت: به جاى آنكه جلوى واردات بيرويه را بگيريم، وام و تسهيلات دراختيار توليدكنندگان واقعى با بهره كم بگذاريم، به نوسازى ماشينآلات بپردازيم و در مجموع بارى از دوشكارفرما برداريم فرافكنى كرده و كارگر را عامل بحران كارخانجات اعلام ميكنيم و زمينه سازى براى تسهيل دراخراج كارگران فراهم ميكنيم.
پورطالبيان با تاكيد بر اينكه امروزهكارگران از محرومترين اقشار جامعه هستند، گفت: قراردادهاى سفيد امضاء، حقوقهاى پايين حتى پايينتر از مصوبه شوراى عالى كار، ساعت كار بيش از حد قانونى بدون پرداخت اضافهكار و دهها معضل ديگر بر كارگران تحميل ميشود و با اين شرايط ميخواهند حق اخراج را نيز قانونى كنند كه اين بدترين نوع برخورد با كارگران است.
وى با اعلام اينكه درحال حاضر قانون كار به وسيلهكارفرمايان دور زده ميشود، گفت: قانونى كه در اجرا مشكل دارد و قانونگذار نميتواند از آن دفاع كند، جاى سوال دارد كه چرا درصدد اصلاح آن به نفع كارفرما بر آمدهاند.
دبير اجرايى خانه كارگر اسلامشهر با ابراز تاسف از فضاى ناامن شغلى كارگران گفت: كارگران در بدترين شرايط شغلى به سر ميبرند اما جرات ابراز وجود ندارند و نميتوانند مشكلات خودشان را حتى براى نزديكترين همكارشان گلايهكنند.
وى با يادآورى بحران دركارخانه لاستيكسازى كيان تاير (البرز تاير) گفت: شاهد بوديم كه يك كارخانه توليدى سود ده را خصوصى سازى كردند و آن بحرانها ايجاد شد و در حاليكه هيچ كارخانه توليد لاستيك زيان نميدهد و تعطيلى نميشناسد اين كارخانه قديمى زيانده شد و به تعطيلى كشيده شد تا دولت مجبور شد مديريت خصوصى آن را لغو كند.
وى با يادآورى بحران چند ساله دركارخانه چوب طالقاني،گفت: بيش از 100 كارگر اين كارخانه مدتهاست حقوق نگرفته و در سرگردانى به سر ميبرند و هيچكس هم پاسخگو نيست.
پورطالبيان از ايجاد تنش در فضاى نامناسب كار و توليد انتقادكردوگفت: جاى تعجب است در حاليكه بحرانهاى كارگرى را شاهديم و نبود امنيت شغلى و قراردادهاى سفيد امضاء بيداد ميكند و فضاى كار و اشتغال به اندازه كافى در چالش قرار دارد آقايان دايم شعار اصلاح قانون كاررا سر ميدهند در حالى كه درشرايط موجود بيش از 20 درصد آن نيزاجرا نميشود.
۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه
نامه سرگشاده علی نجاتی رئيس هيات مديره ی سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه

کارگران !
تا به امروز چهار نفر از اعضای هيات مديره ی سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه به نامهای فريدون نيکوفرد،جليل احمدي،قربان عليپور و محمد حيدری مهر روانه ی زندان شده اند و هم اکنون در زندان دزفول محبوس ميباشند.
دستگاه قضايی در چند روز آينده ، دوره ی حبس مرا نيز به من تحميل خواهد کرد.
ما برای به دست آوردن حقوق خود و دفاع از مطالبات بر حق کارگران هفت تپه و به دست آوردن کمترين امکانات معيشت و حقوق انسانی تلاش کرده ايم.اما ما محکوم و زندانی ميشويم.
ما در چند روز پيش نيز نامه ای سرگشاده به سازمان جهانی کار نوشتيم و رونوشت آن را به تمام نهاد های کارگری و حقوق بشری و رسانه ها ، ارسال کرديم.
ما ميدانيم که آنها از بی حقوقی که بر کارگران ايران تحميل ميشود با خبر هستتند. ميدانيم که قرار نيست کسی جز خود کارگران به داد ِ خودشان برسد.اما ما اتمام حجت کرديم و از آنان پرسيديم که آيا بيخبريد ؟ آيا اقدامی خواهيد کرد ؟
ميدانيم که نتيجه ،اقدام موثری از سوی آنان نخواهد بود.
ما ميدانيم که ايجاد تشکل های مستقل کارگری حق مسلم کارگران است .
در حالی که کارفرماها آزادانه تشکل دارند ، کارگرانی که تشکل های مستقل کارگری خود را بنا ميکنند محکوم و زندانی ميشوند.
ما اعتقاد داريم به جز تلاش های خود کارگران و اتحاد و همبستگی ميان آنان ، ما کارگران موفق نخواهيم شد به خواسته ها و مطالبات خود دست يابيم.
من و ديگر همکارانم در سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه ، برای مدت شش ماه در زندان محبوس خواهيم بود.
در مدت هشت ماه ای که من را از کار اخراج کرده بودند کم نبودند کارگرانی که علاوه بر حمايت های روحی خود ،در حد توانشان کمک های مادی کردند.اين کمک ها اگر چه بسيار کمتر از حقوق دريافتی سابق من بود اما برای من از هزاران هزار کمک ديگر با ارزش تر بود زيرا نشان از آن داشت که کارگران به درستی ميدانند که من و ديگر همکارانشان برای دفاع از حقوق آنان تلاش ميکرده ايم.به همين خاطر من بنا بر اعتقادم تنها کمکی که دريافت کردم کمک از کارگران بود.مبلغ آن اگرچه کمتر از حدی بود که حتی سطح زندگی سابق مرا حفظ کند اما ،بسيار با ارزش بود.
اين کمک ها به جای هر نهاد و مکان و کسان ديگری مرا مديون به همکاران کارگر من ميکرد.
اميدواريم که اين امر به شکل يک سنت کارگری در ميان ديگر کارگران رواج پيدا کند.
تا روزی که فقط من اخراج شده بودم ، به همان کمک های دوستان ِکارگر آشنا با خود بسنده کردم.اما امروز علاوه بر من چهار کارگر ديگر نيز از دريافت حقوق خود محروم ميشوند.
دوستان زيادی پرسيده اند که کارگرانی که امکان تماس چهره به چهره با خانواده های اين پنج کارگر زندانی را ندارند چگونه ميتوانند برای همبستگی کارگری ، کمک های مالی خود را برای رساندن به خانواده هايشان به انان برسانند.
در ساعت 11:45 امروز پيش از انکه دو نفر ديگر از دوستانم به دادگاه و زندان فرستاده شوند ،با آخرين تماس و توافقی که با آنان و ديگر همکارانم انجام شد ، قرار بر اين شد که شماره حسابی به نام اينجانب اعلام شود تا کمک های مالی ارسالی از سوی کارگران به آن واريز شود و از آن طريق ، مبالغ ِ کمک شده به خانواده های اين پنج کارگر پرداخت شود.(که اين شماره حساب متعاقبا اعلام ميشود )
ما ميخواهيم به جای هر کمک مالی از هر طريق ، فقط و فقط از حمايت های کارگری برخوردار شويم.
کارگران !
امروز ، روز حمايت از کارگرانی است که در هفت تپه برای احقاق مطالبات کارگري، تلاش کردند و از سوی کارگران هفت تپه به نمايندگی در يک تشکل مستقل انتخاب شدند و امروز تنها به خاطردفاع از حقوق کارگری خود به زندان محکوم شده اند.
بدون شک ،فردا و فرداهای بعد که ما در زندان نباشيم ،ما نيز در انجام اين وظيفه ی کارگری سهيم خواهيم بود.
پيشاپيش از حمايت ها و تلاش های کارگران هفت تپه و ديگر کارگران تشکر ميکنم و اميدوارم با اتحاد و همبستگی هر چه بيشتر در راه ايجاد تشکل های مستقل کارگری خود تلاش کنيم تا بتوانيم به حقوق و خواسته های برحق خود دست پيدا کنيم.
به اميد اتحاد روزافزون کارگران
علی نجاتی
رئيس هيات مديره ی سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه
شنبه 16 ابان ماه 88