۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه




مصاحبه با لیلا خالد، زن رزمندۀ فلسطینی



در اوایل ماه مه جاری، لیلا خالد زن مبارز و آزادیخواه فلسطینی سخنرانیﻫﺎئی در چند شهر سوئد پیرامون اوضاع سیاسی منطقه و به ویژه فلسطین ایراد نمود. هفته نامۀ پرولتر ارگان سیاسی حزب کمونیست سوئد نیز ضمن دیدار حضوری با لیلا خالد گفتگوئی با وی انجام داد و نظر ایشان را در مورد اوضاع فلسطین و به طور مشخص پیرامون توافقنامۀ سازمان حماس و فتح جویا شد.این مصاحبه توسط یوهان ویمن خبرنگار نشریۀ پرولتر صورت گرفت و در شمارۀ 19 این هفته نامه در12 ماه مه منتشر گردید.

لیلا خالد عضو رهبری جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین و عضو شورای ملی سازمان آزادیبخش فلسطین است. وی یک چهرۀ شناخته شدۀ بینﺍلمللی و محبوب خلق فلسطین می باشد. کمتر مبارز سیاسی قدیمی است که با نام لیلا خالد این زن شجاع فلسطینی آشنا نباشد. وی از جمله نخستین زنی است که در هواپیما ربائی اواخر دهۀ 60 میلادی به عنوان یک اقدام اعتراضی علیۀ رژیم صهیونیست اسرائیل و حامیانش شرکت نمود. لیلا خالد در شرایط کنونی این شیوۀ تاکتیک مبارزاتی را اشتباه و برخلاف منافع جنبش حق طلبانۀ ملت فلسطین ارزیابی می کند. وی اگرچه در این مصاحبه به توجیه هواپیما ربائی در گذشته می پردازد و آن را به عنوان عامل شکستن فضای سکوت بینﺍلمللی در مورد فلسطین مثبت ارزیابی می کند. اما به باور ما چنین تاکتیک سیاسی در همان زمان نیز که توسط جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین به رهبری جرج حبش صورت می گرفت اشتباه و انحراف از مارکسیسم بود و به امپریالیستﻫﺎ و حامیان اسرائیل بهانه و گزک می داد تا افکار عمومی را به ضرر مبارزین فلسطینی و ملت فلسطین بسیج نمایند و چنین نیز شد. این شیوۀ تاکتیک که در آن سالﻫﺎ توسط برخی دیگر از سازمانﻫﺎﯼ سیاسی نیز اجرا می شد با شکست کامل روبرو گردید و ضربات سختی بر پیکر این جریانات وارد ساخت. باری، در اینجا نقد برخی از تاکتیکﻫﺎﯼ جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین مورد نظر نیست لیکن از آنجا که در این مصاحبه به هواپیما ربایی و شرکت لیلا خالد در این ماجرا اشاره گردید، چنین توضیح کوتاهی را لازم دانستیم.

توفان برای آشنائی خوانندگان گرامی با این زن رزمنده و قهرمان فلسطینی که تمام عمرش را صرف نبرد علیۀ متجاوزین صهیونیست کرده است این مصاحبه را انتشار می دهد. با سپاس از رفقای سوئد که این ترجمه را دراختیار ما قرار دادهﺍند.

..................

ــ چطور ممکن است هم علیۀ معمر قذافی بود و هم از بمباران هوائی ناتو فاصله گرفت؟ سرنگونی مبارک چه تأثیری بر روابط حماس و فتح می گذارد؟ یک مبارز هواپیما ربا این تغییر و تحولات سریع را چگونه می بیند؟

لیلا خالد پاسخﻫﺎﯼ جالبی ارائه می دهد. وی می گوید:

» این وظیفۀ همۀ دمکراتﻫﺎ و گروهﻫﺎﯼ چپ است که علیۀ تجاوز به لیبی اعتراض کنند. «

وی مردم سوئد را فرامی خواند که علیۀ این تجاوز دست به اعتراض زنند.

» حملات هوائی به لیبی نه تنها حفاظتی ازجان مردم نیست، بلکه فقط به ویرانی کشور خدمت می کند. هر دولتی و یا رهبری که اسلحه را به سوی مردمش نشانه گیرد، باید محکوم گردد. معمرقذافی یک دیکتاتور است و می داند که چه می کند. وی فرد دیوانهﺍﯼ نیست. او کشورش را به خاطر حفظ قدرت خویش به خطر انداخته است. «

لیلا خالد در انتقادش به رژیم لیبی در طرابلس و قدرتمندان واشنگتن و بروکسل بسیار دقیق است. وی که درمکتب مارکسیسم آموزش دیده است واقعیتﻫﺎ را که از دل تضادهای متنوع و گوناگون برخاسته اند مورد بررسی قرار میدهد. وی می گوید :

» می توان ازخلق لیبی دفاع کرد بدون این که از سلاح استفاده کرد. ناتو با بمبارانش بیشتر به مردم آسیب می رساند تا سود. از طرفی اگر آنها نیروی زمینی در خاک لیبی پیاده کنند ما باردیگر با اشغال سرو کارخواهیم داشت. «

گفتگو با لیلا خالد از بسیاری جهات چشمان را می گشاید. دورنمای پان عربیسم درتفکرش مشهود است. مسئلۀ فلسطین فقط یک بخش ازرهائی خلقﻫﺎﯼ عربی از امپریالیسم است. وی می گوید:

» در دوران نوجوانی از جنبش ملی عربی به بخش فلسطینی پیوستم. این یک گام طبیعی و ساده بود. پایه گذاران و رهبران سابق در کل همانﻫﺎئی بودند که بعدها جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین را بنا نهادند. «

با چنین نقطه نظراتی مشکل نخواهد بود که مبارزه برای یک فلسطین آزاد را در رابطه با بهار عربی و قیام خلقﻫﺎ در آفریقای شمالی  قرار داد. همه چیز به هم مربوطند. لیلا خالد در مورد تحولات مصر چنین می گوید:

» مصر نقش رهبری کنندۀ جهان عرب را بازی می کند. سرنگونی رژیم مبارک یک  گام فرسنگی است که نمی توان به اهمیتش کم بها داد. مصر بیش از 30 سال تکیه گاه و مورد حمایت  آمریکا بود. این امر به نوبه خود برای اسرائیل تعیین کننده بود. «

لیلا خالد با تجزیه و تحلیل سیستماتیک تأثیرات سقوط مبارک را بر می شمارد .سرنگونی رژیم مبارک در وحلۀ اول به تضعیف 5 سال محاصرۀ نوار غزه می انجامد. بزودی مرز بسته در رفاح به طور دائم باز خواهد شد. وی می گوید:

» این بسیار برای فلسطینیﻫﺎ در غزه اهمیت دارد. اینها دیگر مثل گذشته تحت محاصره نخواهند بود. برای  ما بسیار مهم است  که اطرافمان کشورهائی باشند که موجب تسهیل مبارزه و نه مشکل بیافرینند. اکنون کار راحت تر می شود. «

حال که متحد آمریکا و اسرائیل، مبارک بر افتاد موقعیتی برای روند آشتی بین فراکسیونﻫﺎﯼ فلسطینی آغاز می گردد. همگی برای مذاکره به منظور یک دولت موقت و آماده کردن انتخابات به قاهره فراخوانده شدند. لیلا خالد که خود عضو رهبری جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین  و عضو شورای ملی سازمان آزادیبخش است در این رابطه می گوید:

» ما در جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین همواره  برای وحدت ملی فلسطین تلاش کردهﺍیم. تمام قشرهای اجتماعی باید بر پایۀ یک اصول دموکراتیک در مبارزه نمایندگی شوند. از این رو باید گروهﻫﺎئی نظیر حماس و جهاد به عنوان اجزای مشروع سازمان آزادیبخش فلسطین حضور داشته باشند. آشتی فلسطین به مذاق اسرائیل خوش نیامد. سازمان آزادیبخش فلسطین در اساس یک سازمان سکولاراست. اما دراین سازمان تمام اقشار و طبقات سیاسی از جمله جریانات مذهبی نیز حضور دارند. آمریکا و اسرائیل نیز از حضور چنین سازمانﻫﺎئی سوء استفاده کردهﺍند. اگر ما در کارزار وحدت فلسطین موفق شویم برخورد اسرائیل و آمریکا با ما شدید خواهد بود. اما با یک برنامۀ متحد و با بسیج مردم می توانیم اقتدار را به مراجع فلسطینی باز گردانیم. چنین اقدامی امید را به ملت فلسطین  بازمی گرداند. انشعابات درونی  تا کنون نتایج عکس داشته است.

نتیجۀ سوم از بهار عربی تجدید نظر در سیاست خارجی مصر است. توافقنامۀ صلح کمپ ــ دیوید بین مصر و اسرائیل  در 1978 که مورد انتقاد شدید قرار دارد روی سنگ نوشته نشده است. در 15  ماه مه میلیونﻫﺎ مصری به میدان می آیند و خواهان  لغو پیمان کمپ ــ دیوید خواهند شد. این بدین معناست که مردم مسائل ملی را فراموش نکردهﺍند. مقامات سابق به محاکمه کشیده می شوند و این آغازی برای سیاست جدید خارجی است.

جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین همواره با چنین روند صلحی مخالف بوده است. بنای آبادی نشینﻫﺎﯼ اسرائیلیﻫﺎ درمناطق اشغالی ادامه یافته است. دیوار عظیمی در نواحی رود اردن بنا کرده و نوار غزه را  تحت محاصر قرار دادند. هزاران فلسطینی هم چنان در زندانﻫﺎ به سر می برند.

هدف نهائی ما تشکیل یک فلسطین دموکراتیک برای همۀ مردم، صرف نظر از مذهب است. پیش شرط چنین امری حق بازگشت فلسطینیﻫﺎئی است که در تبعید به سر می برند. از طرفی ما تشکیل یک دولت فلسطینی را در مناطق اشغالی به عنوان یک خواست حداقل می پذیریم. «

جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین مبارزۀ مسلحانه علیۀ دولت صهیونیستی را مثبت ارزیابی کرده است. اتحادیۀ اروپا و آمریکا این سازمان را در لیست تروریستی قراردادهﺍند. لیلا خالد در 1969ــ70 دو عملیات هواپیما ربائی تحت نام جبهۀ آزادیبخش فلسطین انجام داده است. هیچ کس در این عملیات آسیب ندید اما این عمل توجه جهانیان را به خود جلب کرد. لیلا خالد  در این رابطه چنین می گوید:

» برای من کاملاً طبیعی بود که در مبارزۀ مسلحانه شرکت کنم. من در خانوادهﺍﯼ سیاسی متولد شدم که مجبور شد بعد از تأسیس دولت اسرائیل در 1948 فرارکند. نخست نمی دانستم که معنی هواپیما ربائی چیست. لیکن آماده زندانی شدن و فدا کردن جانم بودم. «

لیلا خالد در روند تدارک هواپیما ربایی آموزش سیاسی و تمرین نظامی دید. انگیزۀ این آکسیونﻫﺎ دقیقاً مورد بحث قرار گرفت. او هم چنین آموخت که چگونه با رسانهﻫﺎﯼ خبری برخورد کند و سخنگوی مسئلۀ خلق فلسطین باشد. وی با خنده تعریف می کند که چقدر از برخورد با رسانهﻫﺎﯼ خبری می هراسید. در این رابطه می گوید:

» ما زنگ را به صدا در آوردیم تا گوش کر جهانیان گشوده شود. قبل از این وقایع فلسطینیﻫﺎ در نهایتش به عنوان پناهنده دیده می شدند. لیکن ما می خواستیم نشان دهیم که جنبش فلسطینی با هدف سیاسی بیان شده، دارای حق و حقوق می باشد. «

عملیات لیلا خالد کمک کرد تا فلسطین در روی نقشه باقی بماند. اما پس از این که به هدف خود رسیدند کمیتۀ مرکزی جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین تصمیم گرفت به کار هواپیما ربائی پایان دهد. این سازمان امروز دیگر چنین تاکتیکی به کار نمی برد.

سبک کار و شیوۀ عمل تابع اهداف سیاسی مبارزه هستند. شکل جنبش توسط شرایط خارجی تعیین می شود. لیلا خالد اهمیت والائی برای همبستگی بینﺍلمللی قائل است. تحریم کالاهای اسرائیلی یک اقدام ساده است و همگان می توانند آن را اجرا کنند. لیلا خالد در همین رابطه می گوید:

» ما باید به طرق مختلف به مبارزه دامن بزنیم. «

گفتگوی ما با همین گفتار پایان می گیرد. من می بینم که جنبش تحریم بینﺍلمللی علیۀ اسرائیل گسترش می یابد که این بسیار مثبت است. جمع آوری کمک مالی و تشریح وضعیت فلسطین نیز بسیار با اهمیتﺍند. جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین نیز همانند حزب کمونیست سوئد به ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی متکی است. روابط دوستانه مان محکم و بسیار دیرینهﺍند. و از همین رو طبیعی است که لیلا خالد فرصت را غنیمت شمرده و در جبهۀ سرخ استکهلم سخنرانی کرده است. اهمیت حضور وی در سوئد  بیش از اینهاست. وی با تیز هوشیﺍش گفتنیﻫﺎﯼ فراوانی دارد. در مورد جنگ در لیبی، قیام خلقﻫﺎﯼ عرب، مسئلۀ سیاسی در فلسطین، نظر در مورد جنگ مسلحانه و یا اهمیت فعالیت روزمرۀ همبستگی."


* * * * * * * * ** * ** *

جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین  PFLP)) عقد موافقت نامۀ آشتی بین نیروهای فلسطینی را گرامی داشته و تأکید می کند که اتحاد به معنای مبارزه با اشغالگران است!


جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین پس از امضای قرارداد قاهره در سوم ماه مه 2011 برای پایان دادن به چند دستگی و برای احیای اتحاد ملی بین فلسطینیﻫﺎ گفت که شکستن محاصرۀ مردم قهرمان غزه و گشودن گذرگاهﻫﺎ به روی مردم، باز سازی نوار غزه بعد از چندین سال محاصره و ویرانی توسط اشغالگران باید در اولویت ملی قرار داشته باشد.

در بیانیۀ مطبوعاتی جبهه آمده است که رهبران و نمایندگان فلسطینی که به قاهره آمدهﺍند با الهام از انقلاب فرخندۀ 25 ژانویه مصر به گرد هم جمع شدهﺍند. بیانیه اعلام می دارد که اشغال و تهدید و فشارهای مالی و اقتصادی، جنبش فلسطین برای رسیدن به آمال و اهداف مردممان در درون فلسطین و آوارگان در تبعید را متوقف نکرده   و هم چنین از بازگشت به یک همبستگی ملی برای مبارزۀ جدی مشترک برای مقابله با اشغال و تجاوز و محاصره، جلوگیری نخواهد کرد.

جبهه هم چنین اعلام کرد که خلق فلسطین و عموم اعراب به وقایع مصر نه فقط برای امضای یک موافقت نامه بلکه برای تجسم بخشیدن به وحدت ملی فلسطین با تمام حقوق سیاسی، فرهنگی و نظامی در زیر یک پرچم که شامل سازمان آزادیبخش فلسطین باشد و مبارزۀ ملی و دموکراتیک و انسانی را در مسیر آزادی مردم و سرزمینﻫﺎﯼ فلسطین و برای برقراری عدالت و وحدت پیش ببرد چشم دوخته اند.  

در گردهمائی قاهره، هیئت نمایندگی جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین به رهبری رفیق ماهر الطاهر مسئول شاخۀ در تبعید جبهه شرکت داشت. رفقا ابو احمد فواد، رباح موناحه، و جمیل مج دلاوی اعضای دیگر هیئت نمایندگی بودند. رفیق عبدل رحیم ملوح معاون دبیر کل جبهه از کرانۀ باختری توسط اسرائیل ممنوعﺍلخروج شده بود و نتوانست در گردهمائی قاهره شرکت کند. رفیق احمد سعدات، دبیر کل جبهه در زندانﻫﺎﯼ اسرائیل گرفتار است و تاکنون بیش از 775 روز است که در سلول انفرادی به سر می برد و بنابراین امکان رهبری هیئت نمایندگی را نداشت.

رفیق خلیده جرار عضو دفتر سیاسی جبهه گفت که اشغالگران با هر روشی سعی دارند که مانع اتحاد فلسطینیﻫﺎ شوند . وی بیان نمود که: "اسرائیل با تهدید  و محدود کردن آزادی رفت و آمد رهبران فلسطین مانند عبدل رحیم ملوح در ایجاد اتحاد و آشتی بین فلسطینیﻫﺎ کارشکنی می کند."

رفیق جمیل میزهر عضو کمیتۀ مرکزی جبهه گفت که نسیم تغییرات در دنیای عرب به طور قطع بر روی امضای موافقت نامۀ قاهره تأثیر داشت. او گفت که امیدوار است که این گام مهم در چارچوب جنبش ملی، همه جانبه برای حراست از منافع فلسطینیﻫﺎ ادامه پیدا کند.

در مصاحبه با تلویزیون الاقصا، رفیق میزهر گفت که در خیابانﻫﺎﯼ فلسطین یک حالت خوش بینی محتاطانه در مورد قرارداد آشتی بر قرار است. او ادامه داد که فلسطینیﻫﺎ دیالوگ، موافقت نامه و کنفرانسﻫﺎﯼ متعددی از جمله قرارداد شکست خوردۀ مکه را پشت سر گذاشتهﺍند و دوران دشواری را با عواقب جدی بر روی همۀ جنبهﻫﺎﯼ زندگی شان را از سر گذراندهﺍند.

رفیق میزهر تأکید کردند که پایان دادن به انشقاق در بین فلسطینیﻫﺎ به ارادۀ سیاسی جدی نیروها بستگی دارد و گفتند که همۀ نیروها به ویژه الفتح و حماس باید به مسئولیت خود در قبال مردم ما متعهدانه عمل کنند و همۀ مسائل را در یک دیالوگ ملی همه جانبه مورد بررسی قرار دهند. او ادامه داد که اتحاد ملی واقعی در بین فلسطینیﻫﺎ نیازمند به الزام واقعی به اهداف ملی آنها است و نه شریک شدن در قدرت و سهمیه بندی برای جناحﻫﺎﯼ الفتح و حماس.

رفیق میزهر تأکید کردند که اسرائیل در طولانی کردن انشقاق و تضادها در بین فلسطینیﻫﺎ منافع دارد. وی ادامه داد که رهبری فلسطین نباید به آمریکا و گروه کوآرتت (گروه میانجیگری برای حل مناقشه بین اسرائیل و فلسطین متشکل از آمریکا، سازمان ملل، اتحادیۀ اروپا، و روسیه ــ توفان ) تکیه کند زیرا این نیروها فقط در بین ما برای یک آشتی با محتوا مانع تراشی می کنند. او گفت که لازم است یک بیانیۀ رسمی مبنی بر پایان دادن به مذاکرات با اشغالگران که هم چنان به کشتار و دستگیری و حمله و تجاوز به مردم ما ادامه داده و حقوق اولیۀ آنها را نقض نموده و به توسعه شهرکﻫﺎﯼ استعماری ادامه می دهند انتشار یابد.

رفیق رباح موحانه عضو هیئت نمایندگی و عضو دفتر سیاسی جبهه گفت که برای رسیدن به یک توافق مؤثر لازم است که مردم روی آن کنترل داشته باشند. او تأکید نمود که سرویسﻫﺎﯼ امنیتی باید حافظ امنیت مردم فلسطین باشند و به همکاری امنیتی با دولت اشغالگر پایان دهند. او تعهد داد که جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین هم چنان شفافیت خود را در برابر مردم فلسطین حفظ خواهد کرد و این ضامن هر نوع آشتی ملی خواهد بود.



ترجمه از زبان انگلیسی به فارسی.

 برای دریافت اصل مطلب می توانید به تارنمای جبهه خلق برای آزادی فلسطین رجوع کنید.




* * * * * * * *

« تحولات مترقی منطقه و شکست محمود عباس و منزوی شدن وی، نرمش حماس و اعلام توافقنامه سازمانهای بزرگ فلسطینی برای ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی، آمریکا و اسرائیل را در حالت دفاعی قرار داده است. ماهیت مانور اوباما برای برهم زدن توافق میان فلسطینیها و ایجاد تفرقه است. حال نوکران آمریکا و جاسوسان اسرائیلی راه می افتند و مدعی می شوند که باید همه حملات را متوجه حماس کرد تا اسلام سیاسی نتواند در فلسطین دست بالا را بگیرد. آنها آب به آسیاب امپریالیسم و صهیونیسم می ریزند، همانگونه که تا کنون انجام داده اند. جنبش آزادیخواهانه فلسطین باید بسیار هشیار عمل کند. دسیسه های در داخل و خارج فلسطین را خنثی کند و فلسطینیها، اعراب، مسلمانان و همه انسانها و سازمانهای مترقی جهان را برای ماه سپتامبر آماده گرداند که با نمایشات حمایت از نهضت فلسطین بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم و نوکرانشان به میدان آیند و مُهر خود را بر تحولات منطقه بزنند. با صهیونیسم صلحی وجود ندارد. یک نیروی اشغالگر و متجاوز را باید اخراج کرد. روند صلح ساخته و پرداخته امپریالیستها برای وقت کشی و حمایت از اسرائیل است. مردم فلسطین باید با ایجاد دولت مستقل فلسطینی صلح واقعی را با توسل به قهر انقلابی بدست آورند و سرمشقی برای همه تجاوزکاران و مردم جهان باشند. خاور میانه تکان خورده است. بحرین را این دموکراتهای دروغین خفه کردند و بر تجاوز عربستان سعودی مُهر تائید زدند. مردم ایران باید هشیار باشند و دسیسه های دشمنان مردم ایران را بشناسند و در پرتو این هشیاری تمام نیروی خویش را در راه براندازی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بسیج نمایند.» نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 135

گزارش تظاهرات اول ماه مه در استکهلم

طبق برنامه همه ساله هواداران حزب کار ایران ( توفان ) در استکهلم از یکماه قبل در اشتیاق فرا رسیدن این روز، به منظور رساندن صدای کارگران و زحمتکشان ایران به گوش طبقه کارگر و نیروهای مترقی سوئد برنامه ریزی شده و تدارکات لازم انجام گشته بود.

رفقا اعلامیه کمیته مرکزی حزب را که به دو زبان فارسی و سوئدی تهیه شده و به تصاویر کارگران قهرمان زندانی ایران مزین شده بود در اجتماعات مختلف احزاب چپ و کمونیست سوئد بصورت گسترده پخش نمودند. در پخش اعلامیه ها علاوه بر رفقای هوادار حزب،تعدادی از جوانان و نوجوانان با شوق و اشتیاق فراوان فعال بودند. رفقا در ضمن پخش اعلامیه در موارد متعددی به توضیح مواضع حزب برای علاقه مندان به مسائل ایران که از ملیتهای مختلف بودند می پرداختند.

 در یکی از بزرگترین محل های اجتماعات ، کتابها و نشریات و اعلامیه های حزب همراه با تصاویر رهبران جنبش جهانی کمونیستی و جنبش کارگری ایران به نمایش گذاشته شده بود.

طبق روال همه ساله برای نشان دادن همبستگی انترناسیونالیستی با طبقه کارگر و زحمتکشان سوئد همراه با حزب کمونیست سوئد ( حزب کمونیست مارکسیست لنینیست انقلابی) به راهپیمائی پرداخته و در تظاهرات با پرچم سرخ حزب شرکت کرده و اعلامیه حزب را دربین تظاهر کنندگان و تماشاگران به صورت گسترده پخش کردند.
 تظاهرکنندگان ابتدا در میدان "مینت توریت"  تجمع  نموده و سپس به سوی میدان مرکزی استکهلم، میدان "سرگل"  به حرکت در آمدند. شعارهائی که فریاد زده میشد بیانگر اعلان جنگ طبقاتی به بورژوازی  و امپریالیسم و همبستگی با خلقﻫﺎﻯ تحت ستم بود. شعار"طبقه علیۀ طبقه"، شعاری بود که کارگران در نخستین تظاهرات اول ماه مه خود در 123سال پیش طرح کرده بودند و بیان آن امروزدردرمقابل زوزه های آشتی طبقاتی سوسیال رفرمیستﻫﺎ و سوسیال دموکراتﻫﺎ برجستگی خاصی به صف کمونیستﻫﺎ میداد. شعار "نابود باد سرمایه داری، زنده باد سوسیالیسم"، نابود بود امپریالیسمجنگ علیه لیبی را متوقف کنید!خروج سوئد از اتحادیه اروپا!...از دیگر شعارهای تظاهرات بود. درشرایطی که  تمامی رسانهﻫﺎﻯ بورژوازی  درمورد کشتار مردم  فلسطین سکوت مرگ  پیشه کرده و با جعل و دروغ  به توجیه این تجاوز صهیونیستی  مشغولند و در شرایطی که اپوزیسیون بورژوا رفرمیست سوئد نظیر حزب چپ سوئد و سوسیال دموکراتﻫﺎ برای بالا بردن آراء خود و جلب افکارعمومی به مسائل پیش پا افتاده مشغولند و روح همبستگی را تهی ساخته و اهمیتی درعمل به مبارزات قهرمانانۀ مردم عراق و افغانستان و فلسطین نمی دهند، یکی از شعارهای اساسی و مهم  تظاهرات اول ماه مه حزب کمونیست " تحریم اسرائیل و همبستگی با خلق قهرمان فلسطین بود". محکوم کردن  دخالت سوئد در امور داخلی لیبی و همکاری این کشور با  جنگ افروزان ناتو  و زنده باد  باد همبستگی بین المللی...."  ازجمله شعارهایی بود ند که درطول تظاهرات فریاد زده میشد. فعالین حزب کارایران (توفان) واحد استکهلم  با پخش وسیع اعلامیه به زبان سوئدی و همین طور با پخش نشریات توفان و اعلامیۀ فارسی بین ایرانیان، فعالانه در تظاهرات اول ماه مه شرکت کرده و همبستگی خود را با طبقۀ کارگر و خلقﻫﺎﻯ تحت ستم جهان ابراز داشتند.
بدون تفسیر



جایگاه اول شركت ملی نفت ایران از

لحاظ ذخائر انرژی در جهان



این مطلب بنا به دلایلی درهمان روز در روزنامۀ روزگار حذف گردید.

......................................



روزنامۀ روزگار، یكشنبه 18 اردیبهشت 1390 صفحۀ اقتصادی



شركت ملی نفت ایران در جایگاه نخست مجمع انرژی نفت و گاز در جهان



آخرین بررسی آماری از سوی مؤسسۀ پترو استراتژیز در تكزاس، حكایت از آن دارد كه شركت ملی نفت ایران دارای بزرگ ترین منابع انرژی فسیلی است. یعنی اگر ذخائر گاز ایران به نفت معادل آن تبدیل و با ذخائر نفت ایران جمع شود حاصل جمع كه مجموع ذخائر نفت ایران را تشكیل می دهد از همۀ كشورهای جهان حتی عربستان سعودی بیشتر است! در جدول منتشره كه مربوط به پایان سال 2010 است عربستان را در مكان دوم، قطر را در مقام سوم، عراق را در مقام چهارم، ونزوئلا، كویت، ابوظبی و نیجریه را در مقام های بعدی قرار می دهد. مهم این است كه تفاوت ایران و عربستان با كشورهای دیگر جدول بسیار زیاد است. در این جدول با توجه به این كه شركتﻫﺎ با هم مقایسه شدهﺍند، لذا كشورهائی مانند ایالات متحده، كانادا، روسیه و انگلیس در چند بند جداگانه آمدهﺍند، اما جمع همۀ آنها هم با ایران و عربستان قابل مقایسه نیست. آگاهی از این خبر مسرت بخش و این حقیقت كه جهان روز به روز با بحران كمبود انرژی بیشتری رویا روی می باشد برای دولت ایران مسؤلیت بیشتری در بر خواهد داشت. انتظار می رود این منابع صرف توسعۀ اقتصادی و فرهنگی كشور شود، زیرا قدرت واقعی و احترام جهانی  هنگامی حاصل می شود كه كشور از لحاظ اقتصادی و صنعتی و علمی و فرهنگی وضعیتی مستحكم داشته باشد و با جهان روابطی مبتنی بر احترام متقابل داشته باشد. یعنی مسیری كه ژاپن، با وجود شكستی ویرانگر در جنگ جهانی دوم پیمود و اكنون به كشوری قابل احترام و اعتماد تبدیل شده است. اكنون این امید و این ثروت بالقوه این امكان را فراهم می آورد تا در محیطی امن و آرام كه مستلزم توسعۀ اقتصادی است، بر این پایه برنامه ریزی و عمل شود!؛
اوباما روباه مکار و دسیسه چینی بر ضد توافقنامه فلسطینیها
جنبشهای دموکراتیک مردم در ممالک عربی و در درجه نخست در تونس و مصر نتایج خود را با تغییر توازن نیرو در خاور میانه نشان می دهند. اعراب و فلسطینیها در روز نکبت که روز پا گرفتن صهیونیسم در منطقه است، به مرزهای اسرائیل با دست خالی حمله کردند و سربازان جنایتکار اسرائیلی ده ها نفر از آنها را به قتل رساندند. در بلندیهای جولان ارتش اشغالگر از کشته پشته ساخت. در قاهره مردم به سفارت اسرائیل هجوم آوردند و پنجره های آنرا شکسته، پرچم اسرائیل را آتش زدند. مرز رفاح در نوار غزه باز شد و اسرائیل صهیونیست و نژادپرست که می خواست بیک میلیون و نیم انسان، گرسنگی و تشنگی بدهد، تا پاکسازی قومی کامل شود، با شکست کامل روبرو شد. حال دیگر نیازی نیست که کسی برای رساندن آذوقه به فلسطینیها در نوار غزه، با کشتیهای آذوقه به سواحل آنجا نزدیک شود و توسط اسرائیلیها به قتل برسد. مرزها باز است، غذا و دوا و اسلحه که برای حفظ ارزشهای بشری و بر ضد نژادپرستی لازم است، از این مرز باز که دستآورد مبارزه مردم عرب و فلسطین است، به راحتی عبور می کند. در حالیکه دنیای بشردوست از آزادی نسبی انسانها از زیر سلطه مستبدها سخن می راند، در حالی که مردم جهان از تحولات شمال آفریقا خرسندند و در حالیکه امپریالیستهای غافلگیر شده و درمانده ناچارند ریاکارانه از بهار دموکراسی دراین ممالک سخن برانند، تا بتوانند چهره آبرومندی بخود بگیرند و بر جنایات
در لیبی و یمن و بحرین پرده استتار بکشند، نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از بحران و فاجعه صحبت می کند و بنظر ما حق هم دارد.آنچه برای ملتهای منطقه نسیم آزادی و دستآورد انقلابی است، برای صهیونیستها فاجعه بوده و هست و خواهد بود. نجات جان یک میلیون و نیم فلسطینی در نوار غزه برای آنها فاجعه است.
یکی از تاثیرات مهم پیروزی مردم عرب فشاری بود که به محمود عباس وارد شد. وی نه تنها مانند قابدستمال استفاده شده و آلوده توسط نتانیاهو بدور انداخته شد، بلکه حسنی مبارک نوکر آمریکا را نیز به عنوان پایگاه خود در مصر از دست داد. وی در میان مردم فلسطین به علت سازشها و خیانتش به فلسطینیها بشدت منزوی و منفور بود و حال که حمایت اسرائیل و حسنی مبارک را نیز از دست می داد، چاره ای نداشت که در قبال تمایل به وحدت در جنبش فلسطین که تائید نقش سیاسی حماس بود تن در دهد. محمود عباسی که تا دیروز همآوا با صهیونیستها و امپریالیستها، سازمان حماس را که حکام قانونی فلسطین بود، تروریست می خواند، حال مجبور شد که به توافقنامه ای با آنها تن در دهد و حقوق قانونیشان را برسمیت بشناسد. این پیروزی، شکست سیاست امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه در ایجاد نفاق افکنی در جنبش فلسطین و حمایت از نوکران سرسپرده و سازشکاری، نظیر محمود عباس بود.جنبش دموکراتیک مردم و مانور اخیر فلسطینیها که اعلام کردند در ماه سپتامبر آینده دولت فلسطینی را رسما اعلام کرده و در سازمان ملل به رای می گذارند، امپریالیستها و صهیونیستها و همه مرتجعین منطقه را به انفعال کشانید. بر طبق آخرین برآوردی که شده است 150 کشور جهان حداقل به کشور مستقل فلسطین رای خواهند داد و در اردوی ممالک اروپائی شکاف بزرگی خواهد افتاد.
تصورش را بکنید در اوایل ماه سپتامبر امسال کشور فلسطین برسمیت شناخته شود و در همه جا سفارتخانه باز کند و در این مملکت جدید، سرمایه گذاران خارجی وارد شده، قرارداد ببندند و دول دوست در آنجا سفارتخانه بگشایند و روسای دولت ممالک دوست به آنجا سفر کنند و
تصور این وضعیت برای اسرائیل و آمریکا هراس انگیز است. کار البته به اینجا تمام نمی شود. میلیونها فلسطینی و عرب و مسلمان و انسانهای مترقی در سراسر جهان جشن می گیرند و فشاری مضاعف بر آمریکا و اسرائیل وارد می کنند و شاید میلیونها نفر پای پیاده از اردن و سوریه و مصر و لبنان به سوی بیت المقدس براه بیفتند و اسرائیل صهیونیست مجبور شود که به قتل عام مردم غیر مسلح دست بزند و یک انتفاضه جهانی ایجاد کند. شاید مردم بخواهند در "میدان التحریر"در مرکز بیت المقدس جمع شوند و این پیروزی را جشن بگیرند. همین وضعیت است که اوباما را وادار کرده به زبان بیاید و از همین الان دست بکار شود تا در مقابل عمل انجام شده قرار نگیرد. آنوقت وضعیت آن سازمانهای سیاسی مزدور امپریالیست و صهیونیست در جهان و از جمله در ایران را ملاحظه کنید که به چه روزی می افتند.پیروان نظریات ارتجاعی امپریالیستی-صهیونیستی منصور حکمت باید همگی به تل آویو نقل مکان کنند. کردهای ناسیونال شونیست ایرانی دیگر نمی توانند از دفاع از مبارزه مردم فلسطین و مبارزه بر ضد صهیونیسم طفره روند و...
ولی امپریالیست بیکار ننشسته است. تهدید نخست امپریالیستها این است که نظریه وجود دو کشور باید با توافق طرفینصورت گیرد و اعلام موجودیت کشور مستقل از طرف فلسطینیها برای همدستان اسرائیل قابل قبول نیست. استدلال مسخره ایست
کشور اسرائیل هم اکنون موجودیت دارد و برسمیت شناخته شده است و نیازی به تائید موجودیت مجدد کشوری که در مراجع جهانی به رسمیت شناخته شده است، نیست. پس در اینجا سخن بر سر موجودیت فلسطین است و حرف دشمنان فلسطینیها بر این قرار دارد که شما دارای حق حیات تا زمانیکه اسرائیلیها آنرا تائید نکرده اند، نیستید. اینکه برسمیت شناختن، باید دوطرفه باشد، بدان معناست که نیازی به کشور مستقل و قانونی فلسطین نیست. وقتی سیاستمداران همدست صهیونیسم مدعی می شوند که در صورت توافق طرفینآمادگی برسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین را دارند، در حقیقت توافق خویش را منوط به اراده صهیونیستها می کنند. پس استفاده از عبارت توافق طرفین و تکیه بر توافق طرفین، صرفا جنبه عوامفریبی دارد تا زورگوئی و اشغالگری و تجاوز صهیونیسم را بپوشاند. معنای روشن این عبارت این است که ما موجودیت قانونی فلسطینی را که مورد تائید یک طرفه اسرائیل نباشد، نمی پذیریم.

دومین گامی را که اوباما بر داشته و می خواهد تا دیر نشده و کنترل اوضاع از دستشان بدر نرفته، با آن مهار حوادث را بدست بگیرد و ابتکار عملیات را رهبری کند، پیشنهاد وی مبنی به از سر گیری مجدد مذاکرات در روند صلح است، که باید بر مبنای مرزهای سال 1967 با شرطِ بده بستانهای سرزمینهای مرزی، مشروط به توافق طرفین، انجام پذیرد. در طی این سالها که مذاکرات بی سرانجام روند صلح، همراه با سیاست طفره رفتن اسرائیل از جلوگیری از توسعه آبادی نشینهای یهودی پیش رفته است، بر خلاف همه توافقات با فلسطینیها و اعتراضات بین المللی، وضعیتی بوجود آمده، که در حال حاضر 500 هزار یهودی در این خانه ها در سرزمینهای اشغالی ساکنند و همه آنها نیز مسلحند. صهیونیستهای اسرائیل در حقیقت می خواهند فلسطینیها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند. در 22 نوامبر سال 1967قطعنامه شماره 242 در سازمان ملل متحد از اسرائیلیها خواست که سرزمینهای اشغالی را ترک کند. اکنون سال 2011 است و اسرائیل بدون توجه به ده ها قطعنامه سازمان ملل به ساختن واقعیتهای جدید متوسل شده است و قصد ترک سرزمین فلسطین را ندارد. دولت اسرائیل صریحا مخالفت خویش را با نظریه اوباما اعلام کرد و تمام اهرمهای قدرت خویش را در آمریکا بکار گرفت تا اوباما را تحت فشار قرار دهد. حزب جمهوریخواه و یاران جرج بوشِ نئوکانتیست، به حمایت از اسرائیل برخاستند. دارو دسته های مسیحیانی که خود را خویشاوندان یهودیان می دانند، کارزار تبلیغاتی بر ضد اوباما براه انداختند، در حالیکه اوباما هیچ چیز بیشتر از آن چیزی نگفته است که بیل کلینتون در سال 2000 برزبان آورد و برای نخستین بار قطعنامه 242 سازمان ملل را به زیر پرسش کشید. قطعنامه سازمان ملل صریحا خروج اسرائیل را از مناطق اشغالی سال 1967 می طلبد در حالی که بیل کلینگتون در سال 2000 از این مرز به عنوان مبنای مذاکره و تبادل سرزمین، آنهم بشرطی که مورد توافق طرفین باشد، سخن گفت. اتحادیه اروپا در 8 دسامبر 2009 در تائید نظرات کلینتون اعلام کرد که تغییر مرز سال 1967 را در صورت توافق طرفین برسمیت می شناسد. این ممالکی که بهمه ایراد می گیرند که چرا پایبند توافقات جهانی نیستند، خود به همین راحتی توافقات جهانی را بزیر پا می گذارند. با این تصمیمات جدید آمریکا و اروپا، وضعیت سیاسی جدیدی پیدا شده است و آن نفی قطعنامه 242 سازمان ملل می باشد. اینکه امروز مبنای مذاکرات را نه قطعنامه 242 سال 1967 بلکه سخنان بیل کلینتون و موضعگیری 8دسامبر سال 2009 اتحادیه اروپا قرار می دهند، گامی در جهت خواست اسرائیلیهاست تا مدعی حفظ آبادی نشینهای یهودی شوند.

حال اگر موضعگیری کنونی آقای اوباما، مبنای مذاکراه قرار گیرد، مفهومش هرگز آن نیست که اسرائیلیها به پشت مرزهای سال1967 برگردند. مفهومش این است که آنها می توانند، خواستهای کنونی خویش را تحت لوای دیگری که همان مبادله زمین مورد توافق طرفین باشد، مطرح کنند و به توسعه آبادی نشینهای یهودی بپردازند و هر روز با چانه زدن بر سر مقدار و مساحت زمینهای مورد توافق، وقت کشی کنند و واقعیتهای جدید بیآفرینند، تا "بحران" کنونی از سرشان باز شود، و مسئله فلسطین کش بیاید، و بدرازا کشیده شود. امپریالیستها به اجبار به اینجا رسیده اند و نه آنکه واقعا و صمیمانه با رضا و رغبت به اسرائیل فشار می آورند. بنظر آنها باید جلوی ضرر را از هر کجا شده گرفت که منفعت است. وقتی اوضاع به صورت قبل بر گشت، دوباره می شود به جای نخست بازگشت نمود. در سخنان اوباما چندین نکته با سکوت، به نفع اسرائیلیها برگذار شده است و آن اینکه اساسا سخن از بازگشت بیش از سه میلیون فلسطینی که از سرزمین خود رانده شده اند نیست. در سخنان اوباما گفته نمی شود که بیت المقدس پایتخت فلسطین است و عملا راه اعلام آن به عنوان پایتخت اسرائیل را باز می گذارد. در سخنان اوباما اصل توسعه آبادی نشینهای یهودی برسمیت شناخته شده است، و حال این فلسطینیها هستند که باید این "واقعیتها"را پذیرفته و از خانه و سرزمین خویش گذشته و در مناطق بی حاصل و کم آب، و جدا جدا از هم، چشم امید به مروت صهیونیستها داشته و زمینهای بی حاصل و لم یزرعی را بدست بیاورند، تا با این تبادل زمینِ مورد توافق طرفین، وضعیت جدیدی از تعیین مرز فراهم شود. آنچه اوباما بر زبان نیاورده، ولی دوستانش به آن اشاره کرده اند، این است که طرف مذاکره با اسرائیلیها دولتی نیست که از حماس، یعنی نماینده اکثریت مردم فلسطین، تشکیل شده باشد، بلکه این دولت باید فقط زیر نظر محمود عباس و هواداران وی باشد.یعنی اسرائیل تنها حاضر است با نمایندگان مورد تائید خودش مذاکره کند و نه با نمایندگان مردم فلسطین. یعنی اسرائیل اساسا این حقوق را برای مردم فلسطین برسمیت نمی شناسد که نمایندگانشان را خودشان تعیین کرده و برای مذاکره بفرستند. نتانیاهو رسما اعلام کرد که حماس همان القاعده نوع فلسطینی آن است و خطاب به محمود عباس گفت که وی باید بین صلح و اسلامیستها یکی را انتخاب کند. البته دولت اسرائیل و آمریکا بر روی فشار دولت مصر نیز حساب می کند. به مصریها وعده کرده اند که از یک میلیارد دلار وامهای قدیمی بگذرند و به آنها یک میلیارد اعتبار برای ساختن صنایع زیربنائی و برنامه های ایجاد شغل بپردازند. البته این بذل و بخشش آمریکا از طرفی برای مهار مصر بعد از تحولات اخیر است و از جانب دیگر کشور مصر اساسا در وضعیتی نیست که بتواند وامهای گذشته را پرداخت کند.

این مانور اوباما با حسابگری روی نتایج احتمالی کنونی صورت می گیرد: نخست اینکه محمود عباس در اثر فشار از پائین به این توافقنامه تن در داده است، زیرا بشدت در میان مرم فلسطین بد نام و منفرد است و باین جهت این احتمال منتفی نیست که در اولین فرصت مناسبی که بدست می آورد، بزیر وعده های خود زده و با اسرائیل و آمریکا کنار آید. وی منتظر کسب فرصت و زمان مناسب است. دوم اینکه وقتی آمریکا و اسرائیل طرح کنند که شرط شروع مذاکره را در طرد حماس از دولت فلسطین می بینند، این مانور ممکن است با تکیه بر روابط جاسوسی و عمالی که آنها در داخل فلسطینیها دارند و یا با تکیه بر تحریک جناح سازشکار و محافظه کار و دست راستی فلسطینی، به ایجاد اختلافات داخلی در میان جناحهای فلسطینی منجر گردد که عدم طرح پیشنهاد دولت فلسطینیِ مستقل در سازمان ملل را بدنبال داشته باشد. سوم اینکه اگر فلسطینیها به این دام بیفتند که مبنای مذاکرات را مرز 1967 قرار دهند و نه خروج اسرائیلیها از سرزمین اشغالی فلسطین بر اساس قطعنامه 242 سازمان ملل، آنوقت اساس اشغال را پذیرفته اند و تنها باید بر سر مقدار اشغال چانه بزنند. آنوقت از خواست بازگشت آوارگان فلسطینی نیز گذشته اند و تائید کرده اند که بیت المقدس اورشلیم نام دارد. در آن صورت دیگر نیازی به ایجاد دولت مستقل فلسطینی نیست. اگر فلسطینیها بدام مانور اوباما بیفتند، نخستین پی آمد آن این است که تا روشن شدن نتیجه این مذاکرات که می تواند ده سال دیگر بی نتیجه دوام آورد، از طرح مسئله کشور مستقل فلسطینی در سازمان ملل خودداری کنند.

دولت اسرائیل مدعی است که خاورمیانه بی ثبات شده است و ما تحت چنین وضعیتی نمی توانیم خطر کوچکترین اشتباه را بپذیریم. اسرائیل بشدت از برقراری دموکراسی در خاورمیانه نگران است. وی ترجیح می داد که با نیروهای ارتجاعی، مستبد و آدمکش همکاری کند. اسرائیل ثابت می کند که تضمینی برای استقرار استبداد در منطقه و دشمن دموکراسی و حقوق بشر بوده و هست. تلاش آنها برای خرابکاری در داخل لبنان و سوریه با شکست روبرو شده است و سلاحهائی که از طریق دارو دسته حریری ها از لبنان برای گروهی از شورشیان سوریه ارسال کرده بودند، لو رفته است. اسرائیل خود به تنهائی نتوانسته و نمی تواند ثبات مورد نظرش را در زمانی که خلقها بپا خواسته اند بدست آورد.

تحولات مترقی منطقه و شکست محمود عباس و منزوی شدن وی، نرمش حماس و اعلام توافقنامه سازمانهای بزرگ فلسطینی برای ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی، آمریکا و اسرائیل را در حالت دفاعی قرار داده است. ماهیت مانور اوباما برای برهم زدن توافق میان فلسطینیها و ایجاد تفرقه است. حال نوکران آمریکا و جاسوسان اسرائیلی راه می افتند و مدعی می شوند که باید همه حملات را متوجه حماس کرد تا اسلام سیاسی نتواند در فلسطین دست بالا را بگیرد. آنها آب به آسیاب امپریالیسم و صهیونیسم می ریزند، همانگونه که تا کنون انجام داده اند. جنبش آزادیخواهانه فلسطین باید بسیار هشیار عمل کند. دسیسه های در داخل و خارج فلسطین را خنثی کند و فلسطینیها، اعراب، مسلمانان و همه انسانها و سازمانهای مترقی جهان را برای ماه سپتامبر آماده گرداند که با نمایشات حمایت از نهضت فلسطین بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم و نوکرانشان به میدان آیند و مُهر خود را بر تحولات منطقه بزنند. با صهیونیسم صلحی وجود ندارد. یک نیروی اشغالگر و متجاوز را باید اخراج کرد. روند صلح ساخته و پرداخته امپریالیستها برای وقت کشی و حمایت از اسرائیل است. مردم فلسطین باید با ایجاد دولت مستقل فلسطینی صلح واقعی را با توسل به قهر انقلابی بدست آورند و سرمشقی برای همه تجاوزکاران و مردم جهان باشند. خاور میانه تکان خورده است. بحرین را این دموکراتهای دروغین خفه کردند و بر تجاوز عربستان سعودی مُهر تائید زدند. مردم ایران باید هشیار باشند و دسیسه های دشمنان مردم ایران را بشناسند و در پرتو این هشیاری تمام نیروی خویش را در راه براندازی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بسیج نمایند.

   پیام به زنان قهرمان ایران

بدون شرکت زنان هیچ انقلابی به پیروزی نمی رسد

نقل از سند گزارش سیاسی حزب کار ایران(توفان) به کنگره چهارم حزب

در کشور ما ایران بویژه پس از کسب قدرت سیاسی به دست رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی زنان نخستین قربانیان آن بودند. با تصویب قوانین ضد زن، زنان ایرانی را از حقوق اولیه انسانی چون حق طلاق، انتخاب لباس، سرپرستی فرزندان، حق تعیین مسکن ومسافرت و... محروم کردند، نظام مردسالاری را با توجیهات مذهبی بر جامعه مسلط کرده و ارزش زنان را به انسان دست چندم تقلیل دادند. با این عمل ارتجاعی جامعه ایران را به سوی تاریکی قرون وسطائی سوق دادند.
کوچکترین مقاومت و اعتراض زنان موجب می شد که رژیم آنها را تحت نام مبارزه با هرزگی و فساد از کار خویش اخراج نماید و یا درمعابر عمومی توسط عمال رژیم مورد ضرب و شتم قرار دهد تا از این طریق صدای حق طلبانه آنها را در گلو خفه کند. این هجوم وحشیانه این قوم جاهل نتوانست آرامش گورستان را بر ایران حاکم کندو سکوت این گورستان را صدای زنان قهرمان ایران درهم شکست.
شیر زنان ایران تسلیم نشدند و برای حقوق انسانی و دموکراتیک خود در بدترین شرایط بربرمنشی رژیم جمهوری اسلامی بپا خواستند و به مبارزه دست زدند.
زنان سرمشق مردان ایرانند.
شما زنان ایران از همان بدو روی کار آمدن این رژیم علیرغم فضای خفقان عمومی به مقابله منفی با حجاب اجباری پرداختید و آنرا در واقع با بزرگ منشی و مبارزه فرسایشی خویش به سخره گرفتید. کاری کردید که اوباشان رژیم، چاقو کشان و
اسید پاشان و گشتهای مسخره "امر به معروف و نهی از منکر" نتوانستند اراده آهنین شما را در هم شکنند و در مقابل شجاعت شما زمینگیر شده به زانو افتادند و هر از چندی تنها با عبارات تهدید آمیز از راه دور اظهار وجود می کنند. شما کاری کردید که مردان در خیابانها به حمایت شما برخیزند.

شما موفق شدید در قالب هنرمندان، بازیگران، کارگردانان، دانشجویان، خبرنگاران، نویسندگان، شاعران، روزنامه نگاران و فعالیت در سازمانهای زنان و سازمانهای غیر دولتی مهر خود را به تحولات درون ایران بزنید و رژیم را وادار کنید در بسیاری عرصه ها به عقب نشینی دست زند. دانشگاههای ایران عرصه فعالیتهای پیروزمند شماست.

مادران اسیران رژیم جمهوری اسلامی با آموزش از مبارزه مادران آرژانتینی امروز متشکل شده و برای رسیدگی و آگاهی از وضعیت فرزندان و یا بستگان اسیرشان به مقابله با رژیم جمهوری اسلامی دست زده و حاضر نیستند به تضییقات آنها تن در دهند. این حرکت برای همه مردم ایران آموزنده و افتخار آمیز است و رژیم را در همه عرصه ها به مبارزه کشانده و رمقش را می گیرد. مادران معترض ایرانی نقش مهمی در افشاء این رژیم و حفظ سنگر مقاومت ایفاء کرده اند.

شما زنان قهرمان ایران از همان بدو پیروزی انقلاب برای حفظ دستآوردهای دموکراتیک انقلاب مبارزه کردید و در صفوف نخست این مبارزه چون مبشران راه آزادی و حق طلبی قرار گرفتید. در همه مبارزات دموکراتیک چند دهه اخیر شرکت وسیع شما در این مبارزات بی نظیر بوده است.

شما توانستید در جنبش دموکراتیک 22 خرداد در صف مقدم این جنبش حرکت کنید و قربانیان فراوانی در راه آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی در ایران هدیه کنید. نهر آزادی ایران از خون زنان ایران در جنبش 22 خرداد 1388 رنگین است.

شما قهرمانانه در مقابل زندان و شکنجه و اعدام در مقابل تجاوز وحشیانه گرازهای جمهوری اسلامی در زندانهای مخفی این رژیم تا حد مرگ مقاومت کردید و تسلیم خفت و خواری نشدید در حالیکه آن تجاوزکاران بدمنش در خفت وخواری می سوزند و واهمه دارند که به اعمال جنایتکارانه خویش رسما اعتراف کرده و به کار کرده خود فخر نمایند. جامعه ایران این رفتار بربرمنشانه را قویا محکوم کرد و به احترام جانباختگان زن ایرانی سر تعظیم در مقابلشان فرود آورد.

شما زنان قهرمان ایران مادران نسل فردائید و در دامان شما فرزندانی پرورش می یابند که محصول تجارب مبارزاتی شما هستند. نسل آتی ایران نیز باید از این همه روحیه مقاومت و سر سختی آموزش بگیرد و آنرا در راه پیشرفت و اعتلاء ایران در جهت تحقق دموکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی بکار برد. باید تجارب نسلهای گذشته را به آمدگان منتقل نمود تا دشمنان مردم ایران نتوانند با تحریک و ایجاد دشمنی میان نسلهای ایران مانع انتقال تجاربشان به نفع مستبدین گذشته شوند.

هیچ انقلابی بدون شرکت زنان که نیمی از جامعه بشری هستند به نتیجه نمی رسد ولی شرط پیروزی قطعی در مبارزه دموکراتیک و ضد امپریالیستی پیوند زدن این مبارزه دموکراتیک با مبارزه طبقاتی و بویژه حمایت از مبارزه زحمتکشان است که تنها نیروئی خواهند بود که تا لحظه آخر به دموکراسی وفادار است. زیرا دموکراسی برایش همه چیز می آورد بدون آنکه ضرری به وی برساند. پیروز جنبش زنان در گرو پیروزی مبارزه طبقه کارگر است. تنها این پیوند است که تضمین پابرجائی و بقاء مبارزه دموکراتیک خواهد بود.

زنده وپاینده باد جنبش زنان قهرمان ایران در جهت تحقق دموکراسی آزادی و عدالت اجتماعی.

حزب کار ایران(توفان) با تائید این مبارزات به زنان قهرمان ایران درود می فرستد و از مبارزه انقلابی و دموکراتیک آنها حمایت می کند.
مصاحبه هائی با دختران محصل در ایران
برای دیدن فیلمها روی لینکهای زیر کلیک کنید

بخش اول
http://www.youtube.com/watch?v=zhlUBc1nRa0

بخش دوم
http://www.youtube.com/watch?v=QBppqxlNVck

بخش سوم
http://www.youtube.com/watch?v=pigAHTKxniU

بخش چهارم
http://www.youtube.com/watch?v=JF04ok5KPGk                    

*****

جنبش دموکراتیک 22 خرداد و سایر جنبشهای اعتراضی و دورنمای آن


نقل از سند گزارش سیاسی حزب کار ایران(توفان) به کنگره چهارم حزب
جنبش مشهور به سبز ماهیتا یک جنبش دموکراتیک بود. این جنبش در شکل کار، اعتراض خودجوش مردم نسبت به تقلب در انتخابات فرمایشی بروز کرد.این برای نخستین بار نیست که رژیم جمهوری اسلامی با ریاکاری و در خدمت منافع اسلام در آراء مردم تقلب می کند. رژیم جمهوری اسلامی علیرغم اینکه موانع بسیاری بر سر راه نامزدهای انتخاباتی از جمله ایجاد نظارت استصوابی در شورای نگهبان برقرار کرده است تا نمایندگان "منتخب مردم" و روسای جمهور را از صافی"خودی" و "غیرخودی" عبور دهد و تنها نوکران دست به سینه و وفادار را به عرصه مبارزات انتخاباتی بفرستد، ولی باز هم مطمئن نیست که با تمام این شگردهای نظارتی به منظور خویش نایل آید. آنها حتی مصونیت نمایندگان مجلس را از بین برده اند و مدعی شدند که اصل نظارت استصوابی برای تمام دوران نمایندگی مجلس اعتبار دارد و به این ترتیب یک ابزار فشار سیاسی برای اعمال نفوذ مستقیم در آراء نمایندگان مورد اعتمادشان ایجاد کردند. در شرایطی که این ابزار کارآئی نداشته باشد عامل چماق و تهدید مستقیم به قتل تمام زمینه های "اقناع" یا سکوت را فراهم می آورد. انتخابات 22 خرداد 1388 نیز تافته جدا بافته ای نبود. این انتخابات از روز نخست تقلبی بود. رهبران جنبش سبز مهر تائید بر تمام این موانع ضد دموکراتیک زدند و خود از صافی شورای نگهبان گذشتند. ولایت فقیه و رئیس جمهورش در همین انتخابات تقلبی، تقلب کردند و از صندوقها افراد مطیع تر و سر براه تر را بیرون کشیدند. جنبش سبز این توهین مستقیم به مردم را نپذیرفت و آن انگیزه ای شده تا مردم خشم نهفته سی ساله خویش را به تمامیت رژیم جمهوری اسلامی به نمایش بگذارند. جنبش سبز یک جنبش خودبخودی و توده ای بود که با خواستهای دموکراتیک به میدان آمد و این خواستها را ارتقاء داد و از رهبران خویش پیشی گرفت و لزوم سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را طرح کرد. ترکیب طبقاتی این جنبش شامل طبقات متوسط، اقشار روشنفکران، آموزگاران، دانشجویان و به سخنی نخبه های جامعه بودند. زنان نقش ویژه ای در این جنبش داشتند و این امر نیز به علت ستم مضاعفی که بر زنان ایران وارد می شود کاملا طبیعی بود. زنان ایران که از همان زمان انقلاب در صفوف مقدم مبارزه قرار گرفتند در 2 خرداد و 22 خرداد با شرکت وسیع خویش در جنبشهای اعتراضی خشم خویش را نسبت به رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نشان دادند. نقش زنان در تمام حرکتهای اجتماعی ایران و بویژه در سالهای اخیر برجسته و بی مانند بوده است.
طبقه کارگر ایران بمثابه طبقه و نه افراد جداگانه، نه از نظر سیاسی و نه از نظر کمی و کیفی در این جنبش شرکت نداشت و از آن به کنار ماند. خواستهای جنبش نیز در حد همان خواستهای دموکراتیک بورژوائی محدود ماند و نتوانست و یا نخواست پیوندی با خواستهای طبقه کارگر ایجاد کند و این ضعف جنبش و یکی از عوامل شکست آن بود. گرچه این جنبش بعلل فقدان یک سازمان سراسری انقلابی رهبری کننده قدرتمند و پرنفوذ و مورد اعتماد مردم، فقدان دورنمای کسب قدرت سیاسی و وجود رهبران سازشکار، دور ماندن از طبقه کارگر بشدت سرکوب شد، ولی دستآوردهای این جنبش نیروی محرکه مبارزات بعدی مخالفان رژیم جمهوری اسلامی است. این جنبش خواستهای دموکراتیک مردم را که از احترام به انسان و حقوق وی سرچشمه می گرفت در صدر مبارزه قرار داد و نشان داد مبارزه برای تحقق خواستهای دموکراتیک تا به چه حد در میان مردم برد و مقبولیتدارد.

جنبش 22خرداد مجددا این نظریه حزب ما را تائید کرد که به مبارزه دموکراتیک تکیه کند زیرا که این مبارزه قدرت بسیج فراوان داشته و اقشار گوناگون و عظیم مردم را در بر می گیرد. مبارزه بر ضد ستمگری و خفقان، بر ضد خودسری و فقدان امنیت، برضد دستگاه قضائی بیدادگر و مملو از تبعیض، بر ضد برگزیدگان صاحب حقوق ویژه و مسلط بر جامعه، بر ضد سرکوب زنان و بی توجهی به حقوق مساوی آنها با مردان و... جزو وظایف کمونیستهاست. مبارزه در راه استقرار سوسیالیسم که قطبنمای حرکت ماست باید از مرحله تحقق دموکراسی عبور کند. در دوران استقرار دموکراسی و یا در پیکار برای کسب آن است که اهمیت سوسیالیسم و حقانیت آن روشن می شود.

جنبش دموکراتیک 22 خرداد نشان داد که دموکراتیسم در ایران پایگاه وسیعی دارد و خواست سوزان مردم است. این است که حزب ما باید مانند گذشته با تمام توان در راه تحقق حقوق دموکراتیک مردم و مبارزه با هرگونه ستمگری و سرکوب و خفقان مبارزه کند.

خطراتی که جنبش سبز راتعقیب می کند نه تنها از جانب رهبران اصلاح طلب است بلکه گروه های بی نام نشان از بی سازمانی جنبش خود بخودی سبز سوء استفاده کرده و خود را نماینده سبزها می نامند. سلطنت طلبان و حامیان امپریالیسم و صهیونیسم نیز بیک باره به رنگ سبز در آمده اند و بویژه در رسانه های گروهی غرب و در شبکه اینترنت فعالند و نظریات انحرافی ناسیونال شوینیستی شاهپرستانه و ضد عرب و فلسطینی و حمایت از صهیونیستها را ترویج می کنند. راه شناسائی و افشاء آنها در طرح شعارهای ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی و ضد سلطنت و همبستگی مردم ایران با خلقهای منطقه است. وفاداران و یاران صمیمی جنبش سبز طبیعتا باید هشیار باشند و با تلفیق مبارزه دموکراتیک با مبارزه ضد امپریالیستی مانع شوند که دشمنان مردم ایران این جنبش را به کجراه برند.

همانطور که بیان کردیم در ایران یک انتخابات ضد دموکراتیک و تقلبی انجام گرفت. حتی اگر در این انتخابات جناح سبز حاکم می شد از نظر حزب ما باین مفهوم نبود که انتخابات تقلبی صورت نگرفته است. یک انتخابات از نظر حقوق بورژوائی زمانی آزاد و دموکراتیک است که احزاب حق فعالیت آزادانه داشته باشند، سانسور از بین برود، آزادی بیان و مطبوعات حاکم باشند. رسانه های گروهی در اختیار همه نیروهای فعال سیاسی قرار گیرد و آنها فرصت معرفی نامزدهای انتخاباتی خویش را داشته باشند. نامزدهای انتخاباتی باید احساس امنیت کنند و کسی حق ندارد متعرض آنها شود. باید تساوی حقوق زن و مرد در تمام عرصه های اجتماعی برسمیت شناخته شود تا زنان نیز بتوانند مانند مردان خود را برای ریاست جمهوری معرفی کنند. باید محدودیتهای قومی و مذهبی را حذف کرد تا برای کسی مانع انتخاب شدن وجود نداشته باشد. آنوقت است که می توان از انجام یک انتخابات آزاد سخن گفت و حزب ما برای تامین چنین شرایطی مبارزه می کند. در انتخابات 22خرداد هیچکدام از ای مقدمات فراهم نبود و باین اعتبار این انتخابات از بدو امر تقلبی بود و نمی شد آنرا کتمان کرد. تحریم انتخابات تقلبی امر درستی بود.

بعد از سرکوب جنبش سبز و خانه نشین شدن رهبران آن موج بگیر و ببند و دستگیری و فرار فعالین آن شروع شد. در ترکیه و یونان هزاران فراری ایرانی وجود دارند که اتحادیه اروپا از پذیرش آنها به عنوان پناهنده سیاسی سرباز می زند و آنها را برای همکاری و همدستی با صهیونیستها و امپریالیستها تحت فشار قرار می دهد. سازمانهای سلطنت طلب بسیار در این راستا فعالند و با دول مربوطه همکاری فراوان دارند. هر کس فورا تسلیم شود بهترین امکانات را در اختیار وی قرار می دهند وگرنه عفریت شوم بی حقی، تعقیب و بی خانمانی و بی پولی آنها را تهدید می کند.

در کنار مبارزات کارگران و جنبش دموکراتیک اعتراضی به تقلب در انتخابات ما در طی سالهای گذشته با جنبشهای اعتراضی فراوانی برای بهبود شرایط زندگی و یا کسب حقوق مدنی روبرو بوده ایم. چندین بار آموزگاران حق التدریس برای دریافت حقوق عقب افتاده خویش به اعتراض دست زده اند. این آموزگاران در مناطق روستائی و دورافتاده درس می دهند و میزان حقوق آن ها تنها کفاف هزینه رفت و آمد آن ها را می دهد. یك معلم حق التدریس در گفت ‌و گو با خبرنگار اجتماعى فارس افزود: اگر یك معلم حق‌التدریس با مدرك كارشناسی، 12 ساعت در هفته در آموزش و پرورش تدریس داشته باشد، معادل 60 هزار تومان حقوق می‌گیرد. این آموزگاران فاقد بیمه اند و تمام این سختی ها را از آن جهت تحمل می کنند که دولت آنها را به استخدام رسمی درآورد.

آموزگاران برای جلب توجه مسئولین چندین بار به اعتراضات مسالمت آمیز دستجمعی از سراسر ایران حتی در مقابل مجلس شورای اسلامی دست زده اند. آنها خواهان استخدام رسمی شان از سوی آموزش و پرورش می باشند: وزارت آموزش و پرورش وعده داده بود آموزگارانی که دارای پنج سال سابقه حق التدریسی هستند به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آیند ولی این وزارت خانه به بهانه اینکه "بودجه نداریم" تعهدات خود را به زیر پا گذارد. آموزگاران می بینند که به حرفهای مسئولین دولتی نمی توان اعتماد کرد.

مبارزات صنفی و دموکراتیک همه اقشار جامعه را از دانشجویان، آموزگاران، خبرنگاران، پرستاران، دانش آموزان، نویسندگان، زنان و... در بر می گیرد. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بنا بر ماهیتش نمی تواند به خواستهای دموکراتیک و حقوق مردم توجه کند. این مبارزات برای هر قشری شکل خاص خود را از جمع آوری امضاء تا نمایشات خیابانی و نامه نگاری و مقاله نویسی دارد که همیشه به صورت مسالمت آمیز برگزار می شود. رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند این مبارزات مسالمت آمیز را تحمل کند و از اوج گرفتن جنبش نیز بشدت هراسناک است باین جهت سعی می کند با اعمال خشونت، با سرکوب مردم و به زندان انداختن و یا تعهدات سنگین مالی از آنها گرفتن از تداوم مبارزه آنها ممانعت کند. طبیعتا تا زمانیکه ظلم و جور، تبعیضات، فساد، فقر، بی عدالتی و... در جامعه حاکم است زمینه بروز و رشد این جنبشها نیز فراهم است. این اعتراضات در پاره ای از زمینهه ها خود را در اشکال سازمانی سازمانهای غیر دولتی نمایان می سازد که نفس موجودیت آنها ناشی از وجود آسیبهای اجتماعی و لزوم مبارزه با آنها، و نارضائی از نوع برخورد و یا بی توجهی حکومت به اهالی است. ترس رژیم از این است که دامنه این جنبشها به قدری گسترش یابد که آنها نتوانند براحتی آنها را در نطفه خفه کنند.

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه


اطلاعیه

مسئول مرگ هاله سحابی رژیم منفور و جنایتکار جمهوری اسلامیست

با خبر شدیم صبح روز چهارشنبه خانم هاله سحابی درمراسم خاکسپاری پدرش عزت الله سحابی یکی از رهبران نهضت آزادی ایران در اثر ضرب و شتم نیروهای انتظامی و لباس شخصی های چاقوکش دچارسکته قلبی شده و درگذشته است. هاله سحابی  یکی از فعالان طیف اصلاح طلب وعضو تشکل «مادران صلح» ایران بود. وی در جریان کودتای انتخاباتی خرداد 1388 دستگیر شد و به دوسال زندان محکوم گردید. هاله سحابی پس از مرگ پدرش موقتا  از زندان آزاد گردید تا در مراسم تشیع جنازه  و خاکسپاری اوشرکت نماید. درهمین رابطه یکی  ازروزنامه‌نگارانی که در این مراسم حضور داشته چنین بیان داشت «هاله سحابی پس از مداخله ماموران لباس شخصی و درحالی که فضای مراسم بسیارمتشنج بود و پس ازاینکه ماموران جنازه پدرش را با خود بردند دچار حمله قلبی شد و به دنبال آن پس از اینکه به درمانگاه لواسان برده شد درگذشت.»

رژیم سرمایه داری و مافیائی جمهوری اسلامی از آنجا که بنا بر ماهیتش نمی تواند به خواستهای دمکراتیک و حقوق عموم مردم و نیروهای سیاسی پاسخ دهد و از دامنه گسترش این مبارزات هراسناک است به این جهت تلاش مذبوحانه میکند تا با اعمال خشونت، با سرکوب و به زندان انداختن و شکنجه و قتل و  یا تعهدات سنگین مالی ازآنها از تداوم مبارزه ممانعت بعمل آورد. لیکن تا زمانیکه ظلم و زور، تبعیضات، فساد، فقر و بی عدالتی و سرکوب و اختناق وبربریت .... درجامعه حاکم است زمینه بروز و رشد این جنبشها و اعتراضات نیزاجتناب ناپذیر است و رژیم  لرزان و پوسیده قرون وسطائی را توان مقابله با آن نخواهد بود. قتل هاله سحابی و اعدامهای وحشیانه مخالفین و بگیر وببندهای سیاسی که درایران جریان دارد آخرین دست و پازدنهای رژیمی است که  دربحران عمیق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بسر می برد وهیچ آینده روشنی برای بقای خود نمی بیند. رژیمی که تحمل جریانات و شخصیتهای  ملی مذهبی و اصلاح طلب را که درچهارچوب همین نظام خواهان تحقق مطالباتشان هستند و از انقلاب مردم بشدت می هراسند، ندارد و اینگونه وحشیانه به سرکوب آنها می پردازد به آخر خط رسیده و محکوم به فروپاشی است.

حزب کارایران(توفان)  ضمن دفاع  قاطع ازحقوق دمکراتیک و آزادیهای سیاسی و اجتماعی و احزاب وسندیکا و...رژیم جمهوری اسلامی را مسئول و مسبب مرگ هاله سحابی می داند و بشدت آن را محکوم میکند. ما ازهمه نیروهای مترقی و مردمی و سازمانها و  تشکلات بین المللی مدافع حقوق بشر می خواهیم  به جمهوری اسلامی اعتراض کنند واین عمل ضد انسانی و بربرمنشانه را محکوم نمایند.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جهموری اسلامی!

زنده باد آزادی وسوسیالیسم!

حزب کارایران (توفان)

12 خردادماه 1388






۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه


ناصر حجازی در قلوب مردم جای گرفت و جاودانه شد


سخن هفته

نقل از فیس بوک توفان

دوم خرداد 1390

                                          www.toufan.org
ناصر حجازی یکی ازمحبوبترین چهره های تاریخ فوتبال ایران امروز دوشنبه دوم خرداد ماه درسن 62 سالگی در گذشت. ناصر حجازی در طول حیات زندگی ورزشی و اجتماعی اش هرگز درمقابل حکومتهای ضد مردمی شاهنشاهی و جمهوری اسلامی سر فرود نیاورد و جسورانه از عقایدش دفاع نمود. وی انسان شریف و مردم دوستی بود، مردمی زیست ودر قلوب مردم نیز جای گرفت و جاودانه شد.

فوتبال در ایران بر خلاف همه کشورهای جهان به پاس حاکمیت عفریت جمهوری اسلامی صرفا یک پدیده ورزشی نیست یک اقدام آشکار سیاسی است. رقابتی آشکار میان توده مردم و حاکمیت متحجر اسلامی است. رقابتی میان ترقی و تحجر است. رقابت و مبارزه ای آشکار میان استبداد اسلامی و تلاش مردم برای تساوی حقوق زنان با مردان ایران است که آنها را حتی از شرکت در شادی پیروزی تیم ملی فوتبال ایران و یا مسابقات باشگاهی در آوردگاه آزادی محروم میکنند. برد و باخت این تیم هر دو موجب ترس رژیم و وسیله مبارزه مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی است. رژیم جمهوری اسلامی که قادر نشد و نبود این ورزش مورد علاقه مردم ایران را از تاریخ ورزش ایران حذف کند تلاشهای بیهوده ای کرده است تا بر موج فوتبال سوار شود و آنرا تحت نظارت و کنترل خود در آورد. رژیم که بیشرمانه نام تیم ملی را به تیم فوتبال جمهوری اسلامی تغییر داده بود و به ملی و ملت لجن می پاشید و به ریسمان امت اسلامی آویزان شده بود تلاش  بیهوده ای کرد تا دلسوزان ورزش دوست را ازمیدان بدر کند وخود را ایران دوست وورزش دوست جابزند. زهی بیشرمی! ناصر حجازی یکی از چهره های درخشان فوتبال ایران بود که بی باکانه به سیستم ورزشی جمهوری اسلامی  و فساد و دزدی و دغلکاریهای رژیم انتقاد میکرد و از اصول و اخلاق ورزشی دفاع مینمود.فساد و باند بازی در فوتبال ایران، دخالت وقیحانه کاربدستان نالایق رژیم درتمامی زوایای خصوصی فوتبالیستهای ایران وفشار وتهدید  وتروربازیکنان فوتبال بخاطر تعلقات سیاسی وعقیدتیشان بر کسی پنهان نیست. ناصر حجازی در چنین فضائی به فعالیت ورزشی اش ادامه داد و خار چشم نابکاران جمهوری اسلامی بود.

ناصر حجازی بارها نشان داد که زیر بار حرف زور نمی رود. جوانان ورزش دوست ایران از صراحت لهجه ، ازجسارت او،  ازبی باکی و رک گویی او الهام  گرفته و خدمات وی را هرگز فراموش نخواهند کرد. ناصر حجازی  در آخرین روزهای حیاتش  درمورد وضعیت  اسفناک اقتصادی ایران  اظهار نظر نمود و شدیدا به دولت منفور احمدی نژاد  و سیاست هدفمند کردن یارانه ها انتقاد نمود و از مردم زحمتکش ایران بدفاع بر خاست. مصاحبه های وی در اوج بیماری اش واکنشهای رسانه های دولتی را درپی داشت و رجا نیوزنیز در یادداشتی صریح به او اخطار داد که " پای خود را از گلیمش درازتر نکند". ناصر حجازی درهمین مورد در سایتش نوشت.« به من می گویند عصبانی نشوم، مگر بی غیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم می بینم، با بی تفاوتی از کنار آن بگذرم. آمده اند و یارانه ها راقالب کرده اند. زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است. دولت می گوید چهل هزار تومان درماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیده اند. دولت حق ندارد به مردم کمک کند، دولت باید کارکند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید.»

 ناصر حجازی بخاطر همین ویژه گیهای مردمی است که محبوب همگان گردیده ودرگذشتش همه را سوگوار کرده است. ما یقین داریم که  که در تشیع جنازه وی درورزشگاه آزادی  روز چهارشنبه دهها هزار نفر گرد خواهند آمد و یادش را گرامی میدارند.
یاد ش گرامی باد!