۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

گزارشی ازفعالین حزب کارایران(توفان) درآمریکا و کانادا به مناسبت حضور
احمدی نژاد در سازمان ملل
روز چهارشنبه 23 سپتامبر، شهر نیویورک شاهد تظاهرات وسیع ایرانیان بر علیه حضور احمدی نژاد نماینده منتصب مافیای قدرت و به حمایت از مبارزات بر حق مردم ایران بود. چند هزار نفر از گروه ها و جریانهای مختلف سیاسی با مواضع و انگیزه های ناهمگون در این تظاهرات شرکت داشتند. بخشی با پرچم و یا پوشش سبز، بخشی پرچم شیر و خورشید و بعضا با عکسهای نیم پهلوی ، بخشی با عکسهای تمام قد رهبرشان مریم و مسعود، بخشی با پرچمهای سرخ و پلاکاردهای حزبی، بخشی اعلامیه بدست ، بخشی هم بدون همه اینها در تظاهرات شرکت داشتند.
حضور این جمعیت وسیع ایرانیان معترض در مقابل سازمان ملل لگدی محکم بود به رژیم جنایت و کشتار و تجاوز جمهوری اسلامی ایران. این تظاهرات تو دهنی محکمی به احمدی نژاد و خس و خاشاک همراه او زد. این تظاهرات صدای اعتراض مبارزات عادلانه مردم ایران را بگوش نمایندگان همه جهان رساند.
ناهمگونی جریانهای شرکت کننده در گرد هم آئی نیویورک برای هر رهگذر سیاسی آشکار بود و برای آنهائی که نیز در تظاهرات شرکت داشتند بوضوح دیده میشد.
بخش متشکل سبز پوشها را عناصر شناخته شده ای که برخی وابسته به جناح اصلاح طلب و مخالف سرنگونی رژیم اند و برخی قلب و ذهنشان برای مدینه فاضله دمکراسی آمریکائی در حرکت است شامل میشد. قسمت قابل ملاحظه این بخش را شیک پوشان جوان و نیمه جوان از طبقات مرفه و نیمه مرفه تشکیل میدادند که برای تحصیل و یا کار به آمریکا مهاجرت نموده اند. در تظاهرات ، قسمت تاریخا عقب مانده این بخش همانند دسته های سینه زنی رژیم جمهوری اسلامی ایران شعار " یا حسین ، میر حسین" را بارها و بارها تکرار میکردند. قسمت دیگری از سبز پوشان که زیر نفوذ شیر و خورشیدی های سلطنت طلب و تبلیغات امپریالیستی-صهیونیستی بر علیه مردم ایران قرار دارند سعی کردند که شعار ارتجاعی " نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران" بر کل بخش سبز پوش تحمیل کنند اما حضور نیروهای چپ در این تظاهرات گوش و چشم سبز پوشان را به موضوع سرنگونی کلیت رژیم سوق میداد. قسمت قابل ملاحظه ای از سبز پوشان شعارهای رادیکال نیروهای چپ را همراهی میکردند. اما در مجموع ، شعارهای تحمیل شده از طرف رهبری بر این بخش شعارهای رفرمیستی و اصلاح طلبی در چهارچوب جمهوری اسلامی و غرب گرائی امپریالیستی بود.
بخش طرفدار مجاهدین در تظاهرات طبق روال سنواتی به نیروها و افراد دست راستی طرفدار دولت آمریکا توسل می جستند تا شاید فرجی حاصل شود و ازچنبره بن بست سیاسی ناشی از سیاستهای ارتجاعی رهبری بتوانند خود را رها سازند. آنها تا جائی پیش رفتند که احمدی نژاد را "با بمب های اتمی اش" بزرگترین دشمن بشریت ( ! ) جا میزدند. عناصر مجاهدین وابسته به فاکس نیوز ، یکی از دست راستی ترین رسانه خبری آمریکا ، در مورد سایتهای اتمی "مخفی" رژیم جمهوری اسلامی به امپریالیستهای آمریکائی "خبر رسانی" میکردند.
شعارهای حاکم بر این بخش از تظاهرات همان شعارهای روزانه مجاهدین در مورد "رژیم آخوندی" ، " رهبری مسعود و مریم" و... بودند. شرکت مجاهدین در این تظاهرات بیشتر برای برخ کشاندن نیروی خود به " اربابان جهان" بود تا افشای رژیم جنایتکار حمهوری اسلامی و یا حمایت از مبارزات مردم ایران بر علیه استبداد و فقر و کشتار.
بخش شیر و خورشیدی های سلطنت طلب که در تظاهرات شرکت داشتند خواهان "نابودی" رژیم جمهوری اسلامی بودند و در این تظاهرات فعلا "پادشاهی نیم پهلوی" را درز گرفته بودند. این گروه که بوی کباب به مشامشان رسیده شعار ارتجاعی " نه غزه نه لبنان ، جانم فدای ایران" را برای " فدا کردن" جانشان جهت غارت میلیاردها دلاراز مردم ایران اتخاذ کرده بودند. وابستگی مستقیم این بخش از تظاهر کنندگان به اربابان امپریالیست خود بر کسی در جنبش چپ و مترقی ایران پوشیده نیست.
بخش نیروهای چپ شرکت کننده در تظاهرات با شعارهای " مرگ بر جمهوری اسلامی" ، "زنده باد آزادی" ، " زنده باد سوسیالیسم" ، توانستند نظر بسیاری از شرکت کنندگان را بخود جلب کنند. هرچند هر کدام از این شعارها دارای ظاهری یکسان برای نیروهای چپ هستند اما دارای مضمون متفاوت اند و با انگیزه نامتشابه در تظاهرات سر داده شدند. پخش بیانیه و نشریات سازمانهای چپ در تظاهرات چشمگیر بود. اعلامیه های حزب کار ایران (توفان) در مورد اعتراض به سفر احمدی نژاد به نیویورک و در حمایت از مبارزات مردم ایران علیه رژیم کشتار و تجاوز جمهوری اسلامی بطور وسیع توزیع شد.
باید اضافه کنیم که طرفداران امپریالیست ها و صهیونیست ها هم در اعتراض به حضور احمدی نژاد در نیویورک فعالانه شرکت داشتند. بیلبورد های نصب شده در نیویورک و پوسترهای بسیار بزرگ برروی کامیونها که هرکدام ده ها هزار دلار هزینه تولید ، نصب ، و نگهداری داشتند را هیچ سازمان مترقی ایرانی نه توان سازماندهی آنرا دارد و نه توان پرداخت هزینه آنرا و نه ادعای انجام آنرا. این بیلبورد ها توسط محافل ارتجاع جهانی برای نفوذ در مبارزات مردم ایران نصب شده بودند.
آنچه در این تظاهرات بصورت آشکار خود را نشان داد همانا صفوف مختلف نیروهای موجود در جنبش ایران بود. در تظاهرات نیویورک تمایلات ، گرایشات ، و مرزبندی ها بطور مشخص خود را بروز دادند. تظاهرات روبروی سازمان ملل در ضمن آنکه صدای اعتراض مردم ایران علیه جمهوری اسلامی را به گوش جهانیان رساند، به نیروهای مترقی ، انقلابی ، و کمونیست هشدار داد که باید به مبارزات مردم ایران با هوشیاری برخورد نمود. نمی شود که از هر شعاری بر علیه جمهوری خون و شمشیر اسلامی حمایت نمود. باید مرزها را پاکیزه نگهداشت.
WWW.Toufan.org
Toufan@toufan.org

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

۲ هزار نفر از کارکنان تاید واتر در آستانه اخراج


ایلنا: جمعی از کارکنان شرکت تایدواتر در نامه ای به آقایان طاهری مطلق مدیرعامل سازمان بنادر و دریانوردی وکردزنگنه مدیرعامل سازمان خصوصی‌سازی از به خطر افتن امنیت شغلی۲ هزار نفرازکارکنان این شرکت ابراز نگرانی کردند.به گزارش ایلنا در این نامه با بیان این که آیا می دانید با واگذاری شرکت تایدواتر به بخش ظاهرا خصوصی آینده این شرکت را نابود کردید، آمده است: آیا می دانید در طول یک سال که اصل ۴۴ قانون اساسی را ظاهرا اجرا کردید باعث اخراج و یا ترک کار شایسته‌ترین پرسنل متخصص تایدواترکه در واقع به نوعی سرمایه ملی بودند، شدید؟ زیرا بعد از مدت کوتاهی آنها دریافتند مالک جدید دنبال کار اقتصادی نیست؟ آیا می دانید این مشکلات ازکجا ناشی شدند؟در ادامه نامه فوق با اشاره به دخالت‌های بسیار زیاد موسسه مهر اقتصاد ایرانیان دراداره تایدواترخاطرنشان شده است: ورود نیروهای غیرمتخصص با توصیه مدیرعامل مهراقتصاد و با حقوق‌های چند میلیونی از آن جمله است. به طور مثال حقوق ماهیانه دفتر مرکزی از ۵۰ میلیون تومان به۱۴۰ میلیون تومان بعد از واگذاری رسید، اخراج مدیران ارشد شرکت و پرسنل جوان و جایگزین آنها با نیروهای بازنشسته برخی ارگان‌های نظامی، کاهش شدید سودآوری شرکت به دلیل عدم تجربه کاری مدیران ارشد جدیدشرکت، نارضایتی شدید شرکت‌های کشتیرانی داخلی و خارجی، نابودی صنعت ترانشیب به دلیل اعتصاب‌های گسترده پرسنل در بندر شهید رجایی، عدم تمایل لانیرهای خارجی برای ورود به بنادر ایران به دلیل تاخیر زیاد در تخلیه و بارگیری کشتی‌ها و عدم دریافت خدمات بندر و دریایی از آن جمله است.در این نامه تصریح شده است: در حال حاضر متوسط ساعت انتظار برای تخلیه یک کشتی دربند شهید رجایی ۳۵ ساعت است (البته در مواردی تا ۷۰ ساعت ) در حالی که قبل از واگذاری شرکت به ندرت تاخیرگزارش می‌شده است و همین امر باعث رونق بنادر دبی وعراق شده و در نهایت پرداخت جریمه ۸۰ میلیارد ریالی به آن سازمان که شما نیز قطعا در جریان آن هستید به علت کاهش شدید سرعت تخلیه کشتی های کانتینری در بندر شهید رجایی تنها نمونه‌های کوچکی از مشکلات عدیده‌ای است که شرکت تایدواتردر طول یک سال گذشته با آن دست به گریبان است.همچنین دراین نامه با بیان این که برخلاف تعهدات این شرکت به سازمان خصوصی‌سازی مبنی بر عدم تعدیل نیرو تا ۲ سال این مهم انجام نشده، آمده است: برخلاف شما که با خاطری آسوده بستر می روید، دستور تعدیل نیرو در این شرکت در حال اجرا است و در مرحله اول حکم تسویه حساب تعدادی از پرسنل قدیمی شرکت صادر و آسایش و آرامش از۲ هزار پرسنل تایدواتر سلب شده است.در پایان آمده است: با از دست رفتن اعتماد و روحیه پرسنل و عدم اطمینان از آینده کاری، نوید روزهای بحران و سیاهی در آینده صنعت دریایی و حمل ونقل کشورخواهد بود.

زنان کارگر در توليدیهای لباس

زنان کارگر در توليديهای لباس در تقاطع خيابان وليعصر و جمهورى
گيتا صالحی/ کانون مدافعان حقوق کارگر
اين منطقه پرازمغازه‌ها و پاساژهای فروش لباس است. مرکزيت اين منطقه باعث شده است که درطول روز پياده روها بسيار پررفت و آمد بوده و خيابان وليعصرهم شلوغ و پرترافيک باشد. خانم‌ها، دو يا سه نفری ازکنارمغازه‌ها عبورمی کنند. جلوی ويترين هرمغازه حداقل سه خانم را مي‌توان ديد که با هم درمورد انواع و اقسام مدل‌های لباس گفت وگو مي‌کنند. لباس‌های بچه گانه، مردانه، لباس‌های شب و چيزی که ازهمه بيشترجلب توجه مي‌کند، انواع و اقسام لباس‌های عروس است. لباس‌های عروس دررنگ‌های مختلف، سبز، طلايي، آبی و قرمز با دامن‌های پف دارو پرچين که با منجوق دوزي، گلدوزی و پولک دوزي‌های ريزتزيين شده‌اند. اما درداخل اين پاساژها به غيرازمغازه‌های فروش انواع و اقسام پوشاک، گاهی توليدي‌های اين لباس‌ها نيزوجود دارند. حتی دربسياری ازموارد، طبقه دوم يا سوم خيلی ازهمين فروشگاه‌ها، عده‌ای زن و مرد مشغول دوخت و دوزلباس‌ها هستند. يکی از اين کارگاه‌های توليدی پوشاک در طبقه ی پنجم يک ساختمان مسکونی که همه ی واحدهای آن در اجاره‌ی توليدي‌های لباس است، قراردارد. با گذراز راهرويی تاريک و سياه به آپارتمان کوچکي، حدوداً 70 متر مي‌رسيم. کيسه‌هايی پراز لباس‌های آماده دوخت در گوشه و کناراين کارگاه به چشم مي‌خورد و فضا آکنده از غبار نخ و پارچه بود و نفس سنگينی مي‌کرد. فضای سنگين، دلگيرو تيره اجازه‌ی ديدن نور را نمي‌داد هر چند که اتاق پنجره‌های بزرگی داشت. در اين توليدی زنان و مردان با هم کار مي‌کردند. حدود 7 الی 8 کارگر داشت. کارگاه برش جای ديگری بود . تی شرت‌های برش خورده برای دوخت به اين کارگاه مي‌آمد وسپس برای بسته بندی و اتو کاری به کارگاهی ديگرفرستاده مي‌شد. اينکه چرا زحمت اين همه حمل و انتقال را به خود مي‌دهند و تازه مجبورند سه تا مکان هم اجاره کنند؟ پاسخ ساده‌ای دارد. علت اصلی مي‌تواند فرار از ماليات باشد. دليل ديگر و شايد اصلي‌تر اين است که تعداد کارگران مشغول به کار در هر کارگاه حداکثر 7 الی 8 نفر باشد زيرا هم کنترل اين تعداد کارگر راحت‌تر است و هم شامل قانون کارگاه‌های زير ده نفر شده و از درگيري‌ کارفرما با بيمه و تأمين اجتماعی کاسته مي‌شود. از سوی ديگر کارگران نيز در محيط‌های کوچک و جدا از هم نمي‌توانند با هم تشکلی داشته باشند تا از حقوق خود دفاع کنند. اين توليدي، توليدی پوشاک بچه گانه و مردانه است. کارفرما مي‌گويد ساعت کاری اين کارگاه از8 صبح تا 7 غروب است که البته اين ساعات به طورتوافقی تعيين مي‌شود ولی کارگران ديرترازساعت 9 صبح نبايد سرکارباشند. پرداخت مزد درکارگاه‌های پوشاک اصولاً به دو صورت انجام مي‌گيرد. پرداختی به صورت حقوق ثابت ماهيانه که تنها مخصوص كارگران ساده و كارگرانی است كه تخصص خاصی ندارند و نوع ديگرپرداختی به صورت تکه ای(کارمزدی) مي‌باشد که مخصوص کارگران متخصص است. دستمزد کارگران زن اين کارگاه 140 هزار تومان با بيمه و 160 هزار تومان بدون بيمه بود. مردها در اين کارگاه برای کاريکسان، 20 هزار تومان بيشتر دريافت مي‌کردند. بيشتر خانم‌ها از بيمه استفاده نمی کردند. چون بيمه همسر يا پدرشان بودند و گفتند زنانی که همسرانشان بيمه هستند نمی توانند پس از فوت همسرشان از حقوق مستمری آنها استفاده کنند. عجيب بود چون در قوانين مربوط به کارمندان اين تبعيض وجود ندارد و زن کارمند مي‌تواند هم حقوق خودش را و هم حقوق همسرش را دريافت کند. درپرداخت دستمزدهای ماهيانه طبق گفته‌های اين کارفرما، سطح حقوق زنان به دليل محدوديت‌های زمانی آنان، کمترازمردان است. اختلاف اين دستمزدها بين كارگران ساده زن و مرد به گفته كارفرما به طورمتوسط ماهيانه 100 تا 150 هزارتومان دراين کارگاه مي‌باشد. به گفته اين کارفرما، عوامل مختلفی درتعيين دستمزد کارگران � چه زن و چه مرد � تأثيردارد و يکی ازمهمترين اين عوامل، ساعت کاری است. تفاوت کارِ کارگران زن و مرد دراين كارگاه به گفته كارفرما دربيلان کاری زنان است. او در طی سالها تجربه دراين زمينه به خصوص، بيلان كاری زنان را پايين ترازمردان ديده است و خود اين کارفرما کار کارگران مرد را بيشترقبول دارد. اين كارفرما همچنين اذعان داشت كه ميزان دقت آقايان درکاربيشتراست درحاليكه خانم‌ها سرکاربا هم گپ مي‌زنند و راندمان کاری آنها پايين تراست. اما قابل توجه است كه دراين کارگاه زنان بيشترکارهای غيرتخصصی مانند دسته بندی لباس‌ها، سرنخ کردن و به گفته کارفرما کارهای ظريف کاری که سنگين نيست و درحوصله خانم‌ها مي‌گنجد انجام مي‌دهند. اينكه آيا ظريف كاری نياز به دقت و حوصله دارد يا خير، سؤالی است كه بی پاسخ مي‌ماند زيرا اين كارفرما گفته بود كه زنان اصولاً دقت پايين تری دركار دارند. تنها کارتخصصی که يک زن دراين کارگاه انجام مي‌دهد، درآوردن الگو است که يک خانم که تحصيلات بالايی هم دارد، انجام مي‌دهد. اين کارگاه درکل شامل 26 کارگراست که 6 نفرآنها خانم هستند و کارهای غيرتخصصی را انجام مي‌دهند و 20 نفرديگرآقايان هستند که تنها 5 نفرازآنها کارهای غيرتخصصی يا به قول خود کارفرما وسط کاری را انجام مي‌دهند و همگی آنها � زن و مرد � طبق گفته کارفرما بيمه هستند. اين کارفرما دراستخدام خانم‌ها برای کارهای غيرتخصصی و ساده شرايط خاصی درنظرنگرفته است. اينکه يك خانم مجرد باشد يا متأهل، تحصيل کرده باشد يا خير، اما به تجربه اين کارفرما، زنان متأهل ماندگاری بيشتری درکاردارند. البته نمونه‌ای هم دراين کارگاه بوده است که يک خانم کارگربا يکی ازکارگران مرد ازدواج کردند و شوهرديگربه خانم اجازه نداد سرکاربيايد. اين آقای کارفرما اعتقاد دارد کارگاهی که همه کارگرانش يک دست مرد باشند به مشكل برخورد خواهد كرد چون بالاخره برخی ظريف کاري‌ها هم هست که فقط درحوصله خانم‌ها مي‌گنجد که انجام دهند. به گفته ايشان اکثرتوليدي‌های لباس زيرزنانه، فقط ازکارگران زن استفاده مي‌کنند. پنج خانمی که در اين کارگاه کارمی کنند، اين کارگاه، کارسوم يا چهارمشان است. آنها پيش ازاين کارگاه در بيمارستان، کارگاه کفاشي، مطب دکتر، دفتر اسناد و � مشغول به کاربودند و به اجبار، کارهای گذشته خود را به دلايل مختلف ازجمله نداشتن بيمه، دستمزد پايين، سختی کاروبرخی مشکلات اخلاقی در محيط کار، ترک کردند. اکثراين خانم‌ها ازراه‌های دوری به کارگاه مي‌آيند و به همين خاطربرای دريافت پول بيشترنمی توانند ساعات بيشتری کارکنند. حتماً هرپنج نفرازاين خانم‌ها وقتی به خانه مي‌رسند ساعت نزديک 8 يا 9 شب است. درطول صحبت‌ها هيچگاه، هيچکدام ازخانم‌هايی که ازدواج کرده‌اند يا حتی مجرد هستند، عنوان نکردند که کارهای خانه را هم انجام مي‌دهند. هيچگاه نگفتند که وقتی ساعت 8 شب، بعد ازيک روزتمام سرپا ايستادن و سوزن نخ کردن و دوخت و دوز، وقتی به خانه مي‌رسند اول يک کتری پراز آب روی گازمی گذارند. هيچ يک ياد آورنشدند که وقتی هنوزمانتو و مقنعه خود را درنياورده، لباس‌های بچه‌ها را ازروی زمين جمع مي‌کنند، يک قابلمه برنج روی گازمی گذارند و ظرف‌های نشسته را مي‌شويند. البته چرا، خانمی که تازه ازدواج کرده اعتراف مي‌کند که شوهرش درکارهای خانه خيلی به او کمک مي‌کند. بايد تقديرو تشکرکرد ازمردی که درکارهای خانه به همسرش کمک مي‌کند. يعنی به عبارتی وظيفه‌ی همسرش را سبک ترمی کند!! وقتی درمورد حقوق قانونی زنان به عنوان يک کارگرمی پرسيم لبخند ريزی مي‌زنند و زيرزيرکی به هم نگاه مي‌کنند. بيشترنگاه متعجبی دارند و درورای سکوتشان مي‌توان اين سوال را خواند که مگرحقوق قانونی هم داريم؟ وقتی مي‌شنوند که قراراست درمجلس تصويب شود که ساعت کاری خانم‌ها کمتر شود، ناگهان چشمانشان برق مي‌زند. انگاربرای لحظه‌ای خود را آزاد مي‌بينند و درذهنشان، درهمان يک لحظه ی کوتاه، برای ساعات اضافی روزخود برنامه ريزی مي‌کنند. احساس مي‌کنند که چقدرکاردارند که مي‌توانند درهمان نصفه روزهم انجام دهند. اما چه حيف که کاهش ساعت کاری همراه با کاهش دستمزد‌ها است. يکی ازخانم‌ها مي‌گويد : � خوب همينجوری هم دستمزد زنها کمترهست! � وقتی در مورد دستمزد از کارفرماها مي‌پرسيديم برخی با اکراه وبرخی با ترديد وبرخی هم با افتخار ازميزان دستمزدی که مي‌دادند صحبت مي‌کردند. درحالی که تقريبا هيچ کارگاهی را نديديم که مزدی بالاتر از حداقل دستمزد بدهند. برای شروع کار 140 الی 170 هزارتومان پرداخت مي‌شود و تنها با يک کارگر صحبت کرديم که سه سال در يک جا کارمی کرد و حقوقش 250 هزار تومان بود. در کارگاه‌های توليد لباس بچه، برای دوخت هر درز که به آن اصطلاحا يک خط مي‌گويند 7 الی 8 تومان مي‌پردازند. يک بلوز بچه گانه دارای دو درزِ آستين، يک درز يقه، دو درز پهلوها که روی هم مي‌شود 5 درز که با سردوزي‌اش مي‌شود ده تا يعنی برای هر بلوز کمتر از 100 تومان مزد دوخت داده مي‌شود که با مزد برش و اتوکاری و بسته بندی و � چيزی کمتر از 500 تومان برای هر بلوزمزد کارگر پرداخت مي‌شود. در کارگاهی ديگرکه توليدی لباس بچه بود، 5 دختر جوان به همراه دو کارگر مرد مشغول کار بودند. فضای اتاق حدودا 30 متری بود ولی تنها جای عبور يک نفر مابين ميزها و کيسه‌های لباس وجود داشت. دورتا دور اتاق نيم طبقه‌ای هم زده شده بود که ارتفاع سقف اتاق را کم کرده بود و آنجا هم پر از کيسه‌های لباس بود . صدای موزيک در فضای کارگاه به گوش مي‌رسيد. خشم در چهره ی يکی از اتوکاران که دختر جوانی بود موج مي‌زد. بخار اتو، خستگی ساعت‌ها ايستادن و کار کردن، درد ستون مهره‌ها و زانوها و� طبيعی است که حال و حوصله ی حرف زدن نداشته باشد. کارفرما مي‌گفت چند سالی است که بيشتر ازکارگران زن استفاده مي‌کند. با اينکه پسرها بهتر کار مي‌کنند و به تميزی محل کارشان بيشتر اهميت مي‌دهند و همکاری بهتری در کارهای ديگر محل کار دارند درحاليکه دختران تنها کاری را انجام مي‌دهند که به عهده شان گذاشته شده است و حاضر نيستند حتا زير پايشان و آشغال‌های خودشان را جمع کنند، اين کارفرما زنان را بيشتر استخدام مي‌کند که علت آن نبود کارگر مرد است. اين دليل کاملاً روشن است چرا که مردها کمتر حاضر مي‌شوند با چنين حقوق و شرايطی کار کنند. گرچه اين کارفرما نسبت به کارفرمايان ديگر پايه حقوق بالاتری را به کارگران پرداخت مي‌کرد. مثلاً حقوق دختری که تازه کاربود، 170 هزار تومان و خانمی که سه سال سابقه ی کار در اين کارگاه را داشت 250 هزار تومان دريافتی داشت. خيابان وليعصر- چهارراه اميراكرم چهارمين مغازه در يک پاساژ پوشاک. يک توليدی و پخش لباس عروس. چند نمونه کار ِ لباس عروس هم درمغازه هست. پف‌ها و چين‌های روی دامن‌ها، بالاتنه‌های دکولته با دست دوزي‌های ظريف. با کمال تعجب مسئول مغازه يک خانم بود. يک خانم ميانسال، کمی چاق و محجبه. مقنعه طوری دور گردنش قرارداشت که احساس مي‌کردم ممکن است هرلحظه نفسش بند بيايد ويا مقنعه پاره شود. زنی خوشرو و خوش برخورد بود و بعد ازچند دقيقه صحبت فهميدم که او صاحب مغازه نيست بلکه دامادش، يعنی شوهردخترش صاحب کاراست. با اينکه اين خانم حدود 22 سال درزمينه دوخت لباس عروس سابقه دارد و حتی مي‌گويد که دامادش زيردست او کارياد گرفته است اما او اينجا تنها حقوق بگيراست و ماهيانه 400 هزارتومان ازدامادش حقوق مي‌گيرد. او اضافه کرد که من مي‌توانم در روز 2 الی 3 دست لباس بدوزم و حتی بعضی شبها سعی مي‌کنم يک دست لباس هم در خانه بدوزم. صبح کاری معمولا بسيار زود بايد شروع شود. تهيه صبحانه وخريد و بعد حدود يک ساعتی در راه تا رسيدن به محل کار. ساعت کار 9 الی 6 بعداز ظهر است و پس ازآن بازهم طی مسافت طولانی برای رسيدن به خانه و رسيدگی به کارهای منزل و شام و� و بعد دوخت يک دست لباس به عنوان اضافه کار!! ميزان دستمزدها و اين شيوه ی خوداستثماری قابل تصور نيست!! ايشان 22 سال قبل شوهرش را از دست داده بود و برای گذران زندگی خود و دو فرزندش 22 سال چنين کار کرده است. اين خانم با اينکه مي‌تواند با دوخت لباس عروس درخانه، درآمدی بيشترازاين داشته باشد اما خودش اعتقاد دارد چون � قضيه دخترش� درميان است ترجيح مي‌دهد درمغازه بايستد. دقيقاً نمی فهمم که � قضيه دخترش� چه معنايی دارد اما داستان دخترش داستان جالب تری است. دختر اين خانم هم درهمين توليدی لباس عروس کارمی کند. درهمين توليدی و زير دست شوهرش اما حقوق دريافت نمی کند! چرا؟ اصلاً سوال دراين مورد مسخره است چون شوهرش حالا درمغازه نيست که به اين سوال پاسخ بدهد. شايد بتوان اسم اين � قضيه دخترش� را استثماردوگانه گذاشت! هم کارهای خانه برعهده اين دختراست و هم درتوليدی کارمی کند و حقوق نمی گيرد. مطمئناً اگرحرفی ازحقوق بزند، شوهردردرجه اول دختررا طلاق مي‌دهد و دردرجه دوم مادربيوه ی او را ازکار بيکارمی کند. داستان جالبی است اما خانم و دخترش ازاين وضعيت ناراضی نيستند به هرحال همين كه دخترش سقفی و آقايی دارد بالای سرش کافيست! دركل درتوليدي‌های لباس عروس تعداد کارگران زن بيشتراست. اين کارکاملاً با ذوق و سليقه خانمها سازگاراست و کارگاه‌های آن محيط‌های امن تری نسبت به کارگاه‌های ديگردارد. در کارگاه لباس عروس برای برش و دوخت هر دست لباس عروس با دامن‌های پرچين معروف به 8 دامنه حدود 8 هزار تومان دستمزد پرداخت مي‌شود. يکی ازکارکنان که خانمی ميانسال است، ازهمسرش جدا شده و قبل ازاين کارگاه نيز در يک توليدی ديگرلباس عروس کار مي‌کرده است. به نظرمی رسد جلوی خانم سرپرست کارگاه خيلی احساس راحتی نمي‌کند تا ازمشکلاتی که درهمين کارگاه دارد صحبت کند و هرازگاهی تنها اين توليدی را با توليدي‌های ديگرکه کارکرده است مقايسه مي‌کند و ازاين کارگاه ومحيط کاري‌اش تعريف مي‌کند. اما ازحقوق و مزايا و بيمه و مسائل ديگرحرفی به ميان نمی آيد. کارگران مهاجر در کارگاه‌های توليد لباس در کارگاه‌های بازديد شده، کارگر غير ايرانی کار نمی کرد، اما بخش بزرگی از کار بر دوش کارگران مهاجر است. کارفرمايان از کار کارگران افغانی بسيار راضی بودند و مي‌گفتند آنها بسيارمسوول، پرکار و کم‌توقع هستند. اما با توجه به شرايط موجود امکان استفاده از کار آنان در محيط کار را ندارند. اما برای اين هم چاره‌ای انديشيده‌اند. هم کارگرانی که برای زندگی نياز به کار دارندو هم کارفرمايانی که برای کسب سود نياز به کارگر پرکار و ارزان. کارگران مهاجرمعمولاً کار را در منزل انجام مي‌دهند. لباس‌های برش خورده را به منزل برده و دوخته و کامل تحويل مي‌دهند. تقريبا بيشتر سنگ دوزي‌ها، مليله دوزي‌ها و گل دوزي‌های روی لباس‌هاس عروش و شب را اينان انجام مي‌دهند. برای دوخت تزئينات لباس عروس (که بسيار پرکار هم هستند) متری دو الی 3 هزار تومان دستمزد پرداخت مي‌شود. البته تمام اين مبلغ به کسانی که کار انجام مي‌دهند نمی رسد. تنها حدود يک سوم آن نصيب کارگران مي‌شود و بخش ديگری از اين دستمزد به واسطه‌ای که کار را از توليدی مي‌گيرد تعلق دارد. * * * آدم سرگيجه مي‌گيرد. از اين همه استثمار و اين همه سکوت! در کناراين استثمار، بايد به شرايط نامناسب کاری و محيط‌های کاری نا امن برای دختران جوان نيز اشاره کرد. سوء‌استفاده کارفرمايان از دختران در محيط‌های کاری از جمله معضلاتی است که اگر دختر تن ندهد بايد از خير کار بگذرد. عدم آگاهی از قوانين کارو حقوق خود به عنوان يک کارگر، مشکل ديگريست که اين زنان با آن دست به گريبان اند. نگاه موقتی که اين زنان نسبت به کارخود درکارگاه‌های توليد پوشاک دارند باعث شده است که برای دستيابی به شرايط بهتر در محيط کار، دستمزد بالاتر و سايرمزايا تلاشی از سوی اين زنان صورت نگيرد. تنها کسانی که سابقه بيشتری در زمينه کار درتوليدی داشتند به اين مسئله واقف بودند که اگر همه کارگران با هم باشند مي‌توانند از کارفرما دستمزد بيشتری بگيرند. اما در توليدي‌ها حتی رقابت بين کارگران به حدی است که آنها نه تنها با هم نيستند بلکه برای يکديگرمشکل نيز ايجاد مي‌کنند. تنوع زياد کارگاه‌ها و کوچک بودن آنها، امکان متشکل شدن کارگران را کم مي‌کند. اين کارگران بيش از هر چيز نياز به آگاه شدن از حق و حقوق خود دارند و اينکه آيا دشواری شرايط زندگی و نياز مالی و کمبود کار آيا اين امکان را به آنها مي‌دهد؟ پاسخ ساده‌ای ندارد. حالا که درپياده رو ايستاده ام، سرم را بالا مي‌گيرم و به ساختمان‌های اطرافم نگاه مي‌کنم. يعنی درهرساختمان و هرطبقه زنانی کارمی کنند که به حداقل حقوق خود به عنوان يک کارگرآگاه نيستند! درهرطبقه چندين زن کار مي‌کنند که نمی دانند درست درساختمان روبروی آنها و يا درست درطبقه زيرين آنها، عده‌ای زن ديگر، درست با شرايط يکسان با آنها درحال برشکاري، دوخت، بسته بندی و سرنخ کردن هستند. هيچ خبرندارند!

ادامه فشارها و اذيت و آزارهای غير انسانی عليه منصور اسالو


بنابه گزارشات رسيده از بند 1 زندان گوهردشت کرج، زندانی سياسی منصور اسالو رئيس هيئت مديره ی سنديکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه عليرغم اينکه تا به حال پزشکی قانونی 3 بار عدم تحمل حبس او را تاييد کرده است ولی همچنان در بند 1 زندان گوهردشت معروف به بند آخر خطيها در شرايط قرون وسطائی بسر می برد.

آقای منصور اسالو مدتی پيش به پزشکی قانونی برای معاينات پزشکی منتقل گرديد و برای سومين بار عدم تحمل حبس او به خاطر وضعيت حاد جسمی اش مورد تاييد قرار گرفت.اما 3 بار تاييد پزشک قانونی نه تنها باعث آزادی او نشده است بلکه اورا به بند 1 معروف به بند آخر خطيها که با شرايط غير انسانی است منتقل شده است و تحت فشارهای غير انسانی قرار دارد.

آقای اسالو از زمان انتقال به اين بند تا به حال از ملاقات حضوری با خانواده اش محروم می باشد و ملاقاتها بصورت کابينی صورت می گيرد. از طرفی ديگر فرزند آقای اسالو ،پويش اسالو که در جريان دستگيريهای گسترده قيام مردم ايران دستگير شده بود و بيش از17 روز را در بازداشتگاه های مخفی و زندان اوين بسر برده بود و در طی اين مدت تحت شکنجه های وحشيانه قرار گرفته بود عليرغم گذشت مدت زمانی نسبتا طولانی از آثار شکنجه ها رنج می برد و همچنان تحت درمان پزشکی قرار دارد . شکايتهای اين خانواده بخاطر بازداشت غير قانونی و شکنجه های غير انسانی همچنان بدون رسيدگی باقی مانده است. عروس آقای اسالو هنگام تردد به محل کارش مورد يورش مامورين وزارت اطلاعات قرار می گيرد و با کشيدن سلاح کمری او را مورد تهديد قرار می دهند و قصد ربودن وی را داشتند. آنها به او می گويند :ما می دانيم تو عروس اسالو هستی. واز اين طريق يک فضای ترور و وحشت را بر اين خانواده حاکم کرده اند. با ايجاد فضای رعب و وحشت امنيت اين خانواده را عملا سلب کرده اند. لازم به يادآوری است آقای منصور اسالو و زندانيان سياسی بند 4 زندان گوهردشت کرج با اذيت و آزارها و يورشهای مامورين حفاظت و اطلاعات زندان و گارد زندان قرار داشتند. تا اينکه 11 شهريور آقای اسالو را بدون هيچ دليل از بند 4 به بند 1 معروف به بند آخر خطيها که دارای شرايط قرون وسطائی است منتقل کردند . و از آن زمان تا به حال در آنجا بسر می برد.اين درحالی است که آقای اسالو بيش از دو سوم مدت محکوميت غيرانسانی خود را تحمل کرده و طبق قوانين رژيم بايد آزاد شود. زندانی سياسی منصور اسالو از ناراحتی های متعدد جسمی رنج می برد و نگه داشتن او در بند 1 جان وی را در معرض خطر جدی قرار ميدهد. يورشهای وحشيانۀ و اذيت و آزار و انتقال زندانيان سياسی به دستور وزارت اطلا عات صورت گيرد و توسط علی حاج کاظم و علی محمدی رئيس و معاون زندان ،کرمانی رئيس حفاظت و اطلاعات زندان، فرجی معاون حفاظت و اطلاعات زندان به اجرا در می آيد. فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران، انتقال و ادامه بازداشت زندانيان سياسی و بخصوص آقای اسالو به بند مخوف و غير انسانی 1 را محکوم می کند و از کميسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و سازمان جهانی کار و ساير سازمانهای مدافع حقوق کارگران خواستار اقدامات عاجل برای آزادی فوری و بی قيد و شرط اين فعال کارگری است. فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران 7 مهر 1388 برابر با 29 سبتامبر 2009 گزارش فوق به سازمانهای زير ارسال گرديد: سازمان جهانی کار کميساريای عالی حقوق بشر کمسيون حقوق بشر اتحاديه اروپا سازمان عفو بين الملل سازمان ديدبان حقوق بشر
7 مهر 1388

21:03

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

بيمه كارگران ساختماني بايد 6 ماه پيش اجباري مي‌شد
سازمان تامین اجتماعی در برابر تمامی کارگران ساختمانی که از ابتدای سال جاری دچار حادثه شده‌اند مسئول بوده و باید جبران خسارت کند
ايلنا: رئیس فراکسیون کارگری مجلس گفت: تمامی کسانی که در به تاخیر افتادن اجرای قانون بیمه اجباری کارگران ساختمانی نقش دارند باید در برابر قانون پاسخگو باشند.علیرضا محجوب در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا افزود: طبق قانون بیمه اجباری کارگران ساخمان باید از ابتدای سال جاری به اجرا در می‌آمد که تاکنون به دلیل تعلل مسوولان مربوطه این قانون اجرا نشده است.به گفته دبیرکل خانه کارگر، ممانعت از اجرای بیمه اجباری کارگران ساختمان در حالی است که به دلیل ماهیت سخت و زیان‌آور این حرفه، کارگران ساختماني همواره در صدر قربانیان حوادث ناشی از کار جای داشته‌اند.وی افزود: به هیچ وجه نمی‌توان بروز حادثه در محیط‌های ساختمانی را به صفر رساند اما می‌توان با اجباری كردن بیمه تامین اجتماعی برای کارگران مشاغل در این حرفه از شدت حادثه کاست.به گفته محجوب، سازمان تامین اجتماعی در برابر تمامی کارگران ساختمانی که از ابتدای سال جاری (زمان تعیین شده برای اجرای این قانون) در محیط‌های کار دچار حادثه شده‌اند، مسئول بوده و باید جبران خسارت کند.وی افزود: اگر اجرای این قانون دوباره به زمان دیگر موکول شود کارگران به دیوان عدالت اداری شکایت خواهند برد.دبیرکل خانه کارگر همچنین با اظهار بی‌اطلاعی از اخبار مربوط به بازبینی در لایحه اصلاح قانون کار گفت: تا زمانی که مفاد لایحه مورد نظر نشر نشود از پیش‌داوری خودداری می‌کنیم اما اگر محتواي لایحه تصویب شده همان پیشنهادهای مطرح شده در پیش‌نویس‌های قبلي باشد، به طور قطع با واکنش تند کارگران مواجه خواهد شد.وی یادآور شد: برابر قانون ماده 101 قانون برنامه چهارم که به کار شایسته معروف است اصلاح قانون کار باید با اعمال نظر شرکای اجتماعی انجام شود.وی افزود: به دلیل نامعلوم بودن محتواي لایحه پیشنهادی دولت و بی‌اطلاعی کارگران از زمان تصویب آن، این لایحه فاقد روح سه‌جانبه‌گرایی و خلاف قانون برنامه چهارم است.وی از تصویب این لایحه به منزله اعلام تعطیلی سه‌جانبه‌گرایی و تعامل شرکای سه‌جانبه یاد کرد و گفت: در شرایط فعلی کارگران می‌دانند که هدف از اصلاح قانون کار، واگذاری غیرقانونی حقوق صنفی آنها به کارفرماست و به همین دلیل با آن مخالفت خواهند کرد.

تكليف 2500 ميليارد تومان مشخص نشود مقابل مجلس تحصن مي كنيم


ايلنا: اعضای مجمع پیشکسوتان جامعه کارگری در نشستی به بررسی موضوعات مربوطه به بازنشستگان تامین اجتماعی پرداخته و بر حضورگسترده خود درانتخابات کانون کارگران بازنشسته تهران تاکیدکردند.به گزارش خبرنگارایلنا، دراین نشست که با استقبال اعضای اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری روبه‌رو شد حسن صادقی رئیس این مجمع گفت: سازمان تامین اجتماعی در وضعیت بغرنجی قرار دارد وامروز کسانی که به این سازمان حاکم هستند شناختی از آن ندارند.وی با تاکید بر اینکه تامین اجتماعی متعلق به بیمه‌شدگان و بازنشستگان آن است افزود: خواسته‌های مدیریت سازمان نشات گرفته از خواسته‌های حاکمیتی است.صادقی با بیان اینکه در دولت‌های گذشته نیز سازمان تامین اجتماعی مورد بی‌مهری بوده است، اظهار داشت: مدیریت اتوبوسی و حزبی آفت این سازمان است.رئیس پیشین کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور اجرای اصل 29 قانون اساسی را مبنی بر بیمه آحاد مردم مربوط به تامین اجتماعی ندانست وگفت: فقط بیمه‌شدگان و بازنشستگان حق استفاده از این صندوق را دارند.نماینده پیشین کارگران در شورای عالی تامین اجتماعی گفت: طی چهار سال گذشته یک میلیون و 500 هزار نفر بدون پرداخت حق بیمه عضو این صندوق شده‌اند.صادقی با بیان اینکه به اقشاری که به تازگی عضو صندوق تامین اجتماعی شده‌اند احترام قائل هستیم گفت: باید پرسید مسوولان چرا این افراد را عضو صندوق کشوری و لشگری نمی‌کنند.او تصریح کرد: اگر دولت بابت 23 درصد حق بیمه این یک میلیون و 500 هزار نفر ریالی را به صندوق تامین اجتماعی پرداخت کرده است اعلام کند تا ما معذرت‌خواهی کنیم.رئیس مجمع پیشکسوتان جامعه کارگری خاطرنشان کرد: با دسترنج کارگران برای افراد غیرکارگر دست و دل بازی می‌کنند اما برای بیمه کارگران ساختمانی اشکال‌تراشی می‌کنند.صادقی تصریح کرد: آقای مدیرعامل تامین اجتماعی و آقای نماینده کارگر و بازنشسته چرا در مقابل کارگر و بازنشسته قرارگرفته‌اید.او با بیان اینکه سازمان تامین اجتماعی در ورطه سقوط و ورشکستگی قرار گرفته است افزود: مطالبات سازمان از دولت به 15 هزارمیلیارد تومان افزایش یافته است که دلیل آن وام‌داری مدیریت تامین اجتماعی و سکوت جامعه کارگری است.صادقی حساس کردن نظام اجرایی کشور به تامین اجتماعی را از اهداف مجمع دانست و گفت: حاضرم با اعضای هیات مدیره کانون بازنشستگان تامین اجتماعی تهران مناظره کرده و عملکرد خود و آنها را نقدکنم.صادقی با اشاره به دیدار اعضای هیات‌مدیره کانون کارگران بازنشسته تهران و اعضای هیات‌مدیره مجمع پیشکسوتان جامعه کارگری با مدير عامل تامين اجتماعي گفت: مطالبات اعضاي كانون در آن جلسه به وام 500 هزار توماني و مسافرت و مسايلي اين چنيني بود اما اعضاي مجمع خواستار بيان اهداف سازمان در برنامه پنجم توسعه، تعيين تكليف 2500 ميليارد تومان مصوب مجلس به تامين اجتماعي و مسايل كلان سازمان شدند.اين فعال كارگري با اشاره به وجود يك ميليون و 250 هزار بازنشسته تامين اجتماعي گفت: اگر 2500 ميليارد تومان را بين اين افراد تقسيم كنيم سهم هر بازنشسته 147 هزار تومان مي‌شود.صادقي گفت: آقايان قول دادند كه حداقل حقوق بازنشستگان تامين اجتماعي 420 هزار تومان شود اما كوعمل؟وي خاطر نشان كرد اگر تا پايان مهرماه تكليف 2500 ميليارد تومان كمك مجلس به افزايش مستمري بازنشستگان تامين اجتماعي مشخص نشود در مقابل مجلس دست به تحصن آرام خواهيم زد.او با بيان اين‌كه انتخابات هيات مديره كانون كارگران بازنشسته تامين اجتماعي در مهريا آبان‌ماه برگزار خواهد شد افزود: هر كسي كه دفترچه بيمه داشته باشد و مستمري‌بگير تامين اجتماعي باشد مي‌تواند در اين انتخابات شركت كند.صادقي داشتن كارت كانون كارگران بازنشسته تامين اجتماعي تهران را براي كانديداي هيات‌مديره الزامي دانست وگفت: راي دادن همه بازنشتسگاني كه درمحدوده تهران بزرگ هستند قانوني است.بنابراين گزارش اسامي كانديداهاي مجمع پيشكسوتان جامعه كارگري براي انتخابات هيات مديره كانون كارگران بازنشسته تهران به شرح ذيل است:كيكاوس ازوج، مهدي مجيدي ، سبز علي برجي، حجت ا... قنبري، محمد احمد زاده، مير منصور موسوي، صديقه جاويد، برزو روحبخش و محمد سليماني.

پايان پيام

۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

پشتیبانی از حقوق مردم و مبارزه با استبداد وظیفه کمونیستی است

در برخورد به مبارزه مردم که ماهیتا یک مبارزه دموکراتیک بود و نتوانست به خاطر ماهیت بورژوائی خویش با طبقه کارگر پیوند برقرار کند برخوردهای یکجانبه ای از جانب پاره ای نیروهای اپوزیسیون وجود دارد. این جنبش نخست به صورت مسالمت آمیز در کادر خواستهای جناح حاکم حرکت می کرد و تا حدودی در تحت نظارت آنها بود. وحشیگری جناح مسلط حاکم و سرکوب بیرحمانه جنبش توسط کسانی که تنها با آنها باید با زبان قهر سخن راند جنبش را رادیکال کرد و به مقابله کم و بیش قهرآمیز با ارتجاع حاکم کشاند ولی موفق نشد به علت عدم نزدیکی با طبقه کارگر تدارک یک اعتصاب عمومی را ببیند و این اعتصاب را به یک قیام عمومی بدل سازد. جنبش به علت فقدان رهبریت و عدم تجربه و ضعف سازماندهی و فقدان دورنمای سیاسی درجا زد و به صورت آتش زیر خاکستر در آمد.
همین ضعف جنبش زمینه ای شد تا نیروهای ارتجاعی که در ایران خواهان انقلاب مخملی هستند فعال شوند و تلاش کنند در جنبش مردم ایران نفوذ نمایند. نمایندگان آنها در خارج از کشور دست بدامن نیروهای امپریالیستی شدند تا از مسئله تقلب در انتخابات ایران و وحشیگری حاکمیت مسئله دخالت و نفوذ اجانب در ایران را بطلبند و توجیه کنند و در داخل ایران با همدستی با ارتجاع جهانی جهت لبه تیز مبارزه را از سمت اسرائیل و آمریکا برگیرند و دشمنان آنها را نشانه بگیرند. شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل به شعار مرگ بر چین و روسیه و سوریه بدل شد. تبلیغات جعلی در اینترنت علیه جنبش مردم فلسطین و لبنان که بطور قطع با دست عمال صهیونیستی دامن زده می شود، جنگ روانی بود که صهیونیستها و امپریالیستها به آن دامن زده و می زنند. در چنین شرایطی نیروهای انقلابی نمی توانند به یک برخورد یکجانبه قناعت کنند و مردم را در چنگال عفریت تبلیغاتی ارتجاع جهانی تنها بگذارند. شرکت مسئولانه و فعالانه کمونیستها در این جنبش، حمایت از ماهیت دموکراتیک و ارتقاء شعارها و خواستهای آن، ممانعت از انحراف آن و خنثی کردن دسیسه های دشمن از وظایف مهم آنهاست. نمی شود جنبشی را سرزنش کرد که چرا بدون اجازه ما به میدان آمده ای و یا تدارک لازم را برای درگیری ندیده ای و کوته بینانه مدعی شد که چرا به مبارزه قبل از موقع دست زده ای. این ندیدن شرایط عینی مبارزه است. وظیفه ما این است که بی فایدگی مبارزه مسالمت آمیز با این رژیم را نشان دهیم و همه آنهائی را که تا کنون با شعار “پرهیز از خشونت“ به میدان می آمدند و مردم را خلع سلاح روحی می کردند افشاء نمائیم. این است که بنظر حزب ما بسیار بی مسئولانه است که با یک برچسب انقلاب مخملی خیال خویش را از هر نوع فعالیت عملی انقلابی و مبارزه با دشمن در عرصه هائی که توانائی آنرا داریم شانه خالی کنیم. این میدان را برای ارتجاع باز می گذارد که تا می تواند در آن جولان دهد و در غیبت ما در آن سرباز گیری کند.
در مورد کسانیکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند و مبارزه مردم را از بالا نگاه کرده و به آن اتهام جنگ گلادیاتورها را می دهند که گویا به آنها مربوط نیست باید گفت که از مبارزه هیچ چیز نفهمیده اند. آنها فکر می کنند که انقلاب مانند هلوست که وارد گلو می شود. آنها نمی خواهند مراحلی را طی کنند که در آن اعتماد توده مردم را کسب کرده و لیاقت خویش را برای طرح مناسب شعارها و رهبری مردم نشان دهند. برای آنها بزرگترین جنبشِ بعد از انقلاب بهمن، اساسا جنبش نیست تنها دعوای حاکمیت است و آنها نمی خواهند خویش را در این دعوا شرکت دهند. از این سفیهانه تر نمی شود استدلال کرد. آنها منتظر ظهور یک جنبش ناب کارگری هستند، آنهم جنبشی که از همان روز نخست رهبری علیل آنها را بپذیرد و حضرات را بیمه عمر کند. آنها آنقدر در جایشان می نشینند که زیر پایشان علف سبز شود. دیدن تضادهای حاکمیت و ندیدن شرکت مردم در مبارزه و تلاشی که جناح منتسب به اصلاح طلب می کند تا رهبری جنبش را به کف گرفته آنرا در خدمت منافع خود بکشاند، حقیقتا از نابینائی سیاسی و فقدان شعور سیاسی حکایت می کند. این تفکر انحرافی ادامه همان شیوه تفکر بیمارگونه است که در زمان تجاوز احتمالی آمریکا واسرائیل به ایران در پی آن بود که یک جبهه سوم موهومی بوجود آورد که بدون لشگر بر ضد جمهوری اسلامی و امپریالیسم و صهیونیسم همزمان به جنگد. بازتابِ ماهیت این تئوری ارتجاعی، بی عملی و تنها گذاردن مردم در شرایط بحرانی را می توان بخوبی در جنبش کنونی مردم نیز دید.
جبهه سومی که بدون شرکت مردم و تنها بر اساس “نه به بنیادگرایان، نه به اصلاح طلبان“ بوجود آمده باشد و به صورت مشخص در عرصه پیکار حضور داشته باشد تنها در مخیله پاره ای مدعیان هواداری از انقلاب می گذرد. شرایط مشخص ولی نشانه آن است که توده معترض مردم با پرچم نادرست اصلاح طلبی به میدان آمده است و نفرت خویش را از استبداد در زیر این پرچم اصلاح طلبانه و توجیه آمیز مستور کرده است. هر عاقلی می داند با این مصالح موجود باید ساختمان انقلاب و دموکراسی را در ایران ساخت ساخت. سخن بر سر کسب رهبری است.
جبهه سوم حرف مفت است زیرا در عین ظاهر “انقلابی“ در عمل همه را به بیعملی و خرابکاری در جبهه عمومی مردم دعوت می کند. هواداران جبهه سوم هم بر رهبری سازشکار جنبش و هم بر خود جنبش بیک نسبت خط بطلان می کشند و آنها را نفی می کنند. آنها وظیفه ای برای خویش در این مرحله جنبش نمی شناسند و تکلیف خود را با این تئوریهای ارتجاعی برای همیشه معلوم کرده اند. آنها در توهمات خویش فکر می کنند که اگر آنها با سیاست “بمن چه ولش کن“ با جنبش مردم برخورد کردند، کلک جنبش نیز مطابق میل آنها کنده است و به شکست منجر می شود. آنها فکر می کنند جنبش نیز یقه آنها را در آینده “ول“ می کند. در حالیکه چنین نیست. جنبش دموکراتیک مردم عمیقتر می شود، تضادهای حاکمیت تشدید می گردد و اَشکال مبارزه مردم و تجربه آنها تغییر کرده اعتلاء می یابد و باز مسلح تر و با تجربه تر از گذشته به میدان می آید و رهبران خویش را برمی گزیند. این رهبران می توانند رهبران غیر پرولتری باشند. باید در جبهه ای که بر ضد رژیم برای دموکراسی وجود دارد شرکت کرد. کمونیستها نباید نسبت به این حرکت بی تفاوت باشند. این شرکت کمونیستها و طبقه کارگر است که مداومت و ماندگاری به یک حرکت دموکراتیک می دهد.
لنین دقیقا در برخورد به جنبش کمونیستی “ناب“ است که در اهمیت مبارزه دموکراتیک می گوید: “حال بوظایف دموکراتیک و کار دموکراتیک سوسیال دموکراتها بپردازیم. بار دیگر تکرار می کنیم که این فعالیت با فعالیت سوسیالیستی ارتباط لاینفک دارد. سوسیال دموکراتها ضمن ترویج در بین کارگران نمی توانند مسایل سیاسی را از نظر دور دارند و هر کوشش را که متوجه از نظر دور کردن این مسایل یا حتی ببعد موکول کردن آن باشد اشتباه ژرف و عقب نشینی از اصول اساسی سوسیال دموکراتیسم جهانی خواهند دانست. سوسیال دموکراتهای روس به موازات ترویج اصول سوسیالیسم علمی، ترویج ایده های دموکراتیک را هم در بین توده های کارگر وظیفه خود قرار می دهند، آنها سعی دارند مفهوم حکومت مطلقه را با تمام صور فعالیت آن، و نیز مفهوم مضمون طبقاتی آن، لزوم سرنگون ساختن آن و نیز این موضوع را که مبارزه موفقیت آمیز در راه آرمان کارگری بدون حصول آزادی سیاسی و دموکراسی کردن رژیم سیاسی و اجتماعی روسیه غیر ممکنست-اشاعه دهند.“(وظایف سوسیال دموکراتهای روس).
همین ایده را لنین در اثر دیگرش “چه باید کرد“ چنین ابراز می کند:
“... ما باید برای تربیت سیاسی طبقه کارگر، برای تکامل آگاهی سیاسی وی جدا به فعالیت بپردازیم. اکنون، پس از نخستین هجوم “زاریا“ و “ایسکرا“ به اکونومیسم با این موضوع “همه موافقند“(هر چند بعضی ها، چنانکه حالا خواهیم دید، فقط زبانی موافقند).
سئوال می شود پس تربیت سیاسی باید عبارت از چه باشد؟ آیا می توان به ترویج ایده خصومت طبقه کارگر نسبت به حکومت مطلقه اکتفاء نمود؟ البته نه. توضیح این قضیه که کارگران در معرض ستم سیاسی قرار گرفته اند کافی نیست(همانطور که تنها توضیح این قضیه که منافع آنها با منافع اربابان مباینت دارد کافی نیست).
باید در باره هر یک از مظاهر مشخص این ستمگری تبلیغ نمود(همانطور که ما در مورد مظاهر مشخص تعدیات اقتصادی به تبلیغ مبادرت نمودیم). و چون این ستمگری به طبقات بسیار مختلف جامعه وارد می آید، چون این ستمگری در شئون بسیار مختلف زندگی و فعالیت، خواه در حیات حرفه ای، خواه کشوری، خواه شخصی، خواه خانوادگی، خواه مذهبی و خواه علمی و غیره و غیره متظاهر می گردد در این صورت مگر روشن نیست که هر گاه ما سازمان کار افشای جامع الاطراف حکومت مطلقه را از لحاظ سیاسی بعهده خویش نگیریم وظیفه خود را که بسط و تکامل آگاهی طبقاتی کارگران است انجام نداده ایم؟ مگر نه اینستکه برای تبلیغ نمودارهای مشخص تعدیات بایستی این مظاهر را افشاء نمود(چنانکه برای تبلیغ اقتصادی لازم بود سوء استفاده در کارخانه ها را افشاء کرد)“.
ما کمونیستها همیشه گفته ایم که باید بر ضد همه مظاهر استبداد و ستمکاری طبقه حاکمه، با ستمگری و خودسری و بیدادگری آنها به مبارزه دموکراتیک برخاست و شرایط را برای فعالیت عملی و علنی طبقه کارگر فراهم نمود. ما همواره گفته ایم که باید جانبداری حکومت را از سرمایه داران و مظالم پلیس، بسیجی و پاسدار و قوای امنیتی را که جنبش و اعتراضات حق طلبانه مردم را به شلاق می کشند، افشاء کرد، ما همواره گفته ایم که ما باید وظایف عمومی دموکراسی را برابر تمام مردم جهان بیان و خاطر نشان کنیم آن فرد کمونیستی که فراموش کند که وظیفه اش اینستکه در طرح و تشدید و حل هرگونه مسائل عمومی دموکراتیک در پیشاپیش جنبش باشد کمونیست نیست. ما همواره گفته ایم که برای کمونیستها فعالیت در یک شرایط دموکراتیک و آزاد برای بسیج و سازماندهی طبقه کارگر به مراتب آسانتر است تا در شرایط اختناق و سرکوب. باین جهت ما باید با همه مظاهر ستمگری طبقه حاکمه چه بر ضد زنان، اقلیتها، ملیتها، جوانان، دانشجویان، کارگران و... به پیکار دست بزنیم و به قول لنین وظیفه سازماندهی کار افشای همه جانبه حکومت مطلقه را از لحاظ سیاسی بعهده خویش بگیریم.
حزب طبقه کارگر وظیفه رهبری مبارزه دموکراتیک مردم را نیز به عهده دارد و باین جهت نمی تواند خود را از صف مبارزه کنار بکشد و نسبت به مبارزه دموکراتیک مردم بی تفاوت بماند. عدم شرکت و عدم دخالت کمونیستها در این مبارزه رهبری را برای بورژوازی که در مبارزه دموکراتیک ناپیگیر است خالی می گذارد، از آموزش کمونیستها جلو می گیرد و اعتبار نقش رهبری را در شرایط بحرانی از بین می برد. کمونیستها باید خود را در این مبارزه درگیر کنند و نشان دهند که دموکراتهای واقعی هستند. در مبارزه دموکراتیک این تنها کمونیستها نیستند که دارای منافع اند بسیاری از اقشار غیر پرولتری نیز در تحقق حقوق دموکراتیک که جنبه عمومی وتمام خلقی دارد دارای منافع مشترکند.
کمونیستها وظیفه این افشاءگریها سیاسی را در میان عموم مردم بعهده دارند و با این تبلیغات و افشاءگریهای خود تمامیت رژیم مستبد حاکم را به زیر سئوال می برند.
لنین که انقلابی بزرگی بود در اثر داهیانه اش “چه باید کرد“ در مورد شرکت و اهمیت دادن به مبارزه دموکراتیک پس از نشان دادن اهمیت مبارزه اقتصادی نوشت: “بهمانگونه نیز افشاءگریهای سیاسی اعلان جنگ به حکومت است. و هر قدر این اقدامات افشاء کننده پردامنه تر و شدید تر باشد و هر قدر آن طبقه اجتماعی که اعلان جنگ می دهد تا شروع به جنگ نماید پر جمعیت تر و مصمم تر باشد، بهمان نسبت نیز اعلان جنگ اهمیت معنوی بیشتری کسب می نماید. بنابر این افشاءگریهای سیاسی بخودی خود یکی از وسایل توانای متلاشی ساختن رژیم متخاصم، یکی از وسایل جدا نمودن متفقین تصادفی یا موقتی از دشمن و یکی از وسایل کاشتن تخم نفاق و عدم اعتماد بین شرکت کنندگان دائمی حکومت مطلقه است.
در زمان ما تنها حزبی می تواند پیش آهنگ قوای انقلابی گردد که بتواند موجبات افشاءگریها را واقعا در برابر عامه مردم فراهم سازد.
این واژه “عامه مردم“ دارای مضمون بسیار وسیعی است. اکثریت هنگفت افشاء کنندگانیکه از طبقه غیر کارگر هستند(و برای پیش آهنگ شدن همانا باید طبقات دیگر را جلب کرد)- سیاستمداران هشیار و اشخاص خونسردی هستند که حساب کار خود را دارند“.
و یا در جای دیگر
“... درحقیقت امر “بالا بردن فعالیت توده کارگر“ فقط در صورتی میسر خواهد بود که ما به “تبلیغات سیاسی در زمینه اقتصادی“ اکتفاء نکنیم. و اما یکی از شرایط اساسی توسعه ضروری تبلیغات سیاسی تهیه زمینه افشاء گریهای همه جانبه سیاسی است. معرفت سیاسی و فعالیت انقلابی توده ها را با هیچ چیز نمیتوان تربیت نمود مگر بوسیله همین افشاءگریها. بنابراین چنین فعالیتی یکی از مهمترین وظایف تمام سوسیال دموکراسی بین المللی است چونکه حتی آزادی سیاسی نیز ذره ای لزوم این افشاءگریها را بر طرف نساخته بلکه فقط قدری جهت آنرا تغییر می دهد. مثلا در سایه همان انرژی خستگی ناپذیر و مبارزه در راه افشاگریهای سیاسی است که حزب آلمان به مواضع خویش استحکام خاص داده و نفوذ خود را توسعه می بخشد. اگر کارگران طوری تربیت نشده باشند که به همه و هرگونه موارد خودسری و ظلم، اعمال زور و سوء استفاده، اعم از اینکه این موارد مربوط بهر طبقه ای باشد جواب بدهند- و آنهم جوابی فقط از نظر گاه سوسیال دموکراسی نه غیر آن- در این صورت معرفت طبقه کارگر نمی تواند معرفت حقیقتا سیاسی باشد. هرگاه کارگران در وقایع و حوادث مشخص سیاسی و آنهم روزمره(یعنی دارای جنبه فعلی) یاد نگیرند هر یک از طبقات دیگر جامعه را در تمام مظاهر حیات فکری، اخلاقی و سیاسی شان مورد مشاهده قرار دهند، هرگاه آنها یاد نگیرند تجزیه و تحلیل ماتریالیستی و ارزیابی ماتریالیستی را عملا در تمام جوانب فعالیت و حیات تمام طبقات و قشرها و دستجات اهالی بکار برند- در این صورت معرفت توده های کارگر نمی تواند معرفت حقیقتا طبقاتی باشد. کسیکه توجه و حس مشاهده و ذهن طبقه کارگر را فقط و فقط و حتی در اکثر موارد بخود وی معطوف می دارد- سوسیال دموکرات نیست. زیرا طبقه کارگر برای اینکه خود را بشناسد باید بر مناسبات متقابل کلیه طبقات جامعه معاصر وقوف کامل و از آن تصور روشنی داشته باشد“
برای ما جنبش توده ای اعتراضی در ایران حاوی درسهای گرانبهائی است که باید از آن برای دورخیز بعدی آموزش لازم را بدست آوریم، آنرا جمعبندی کنیم. باید بدانیم که قیام باید با تعرض برای کسب قدرت سیاسی و دانائی به ماهیت این قدرت صورت گیرد. این یکی از درسهائی است که باید از این جنبش گرفت. باید دانست که بدون پیوند با طبقه کارگر مبارزه دموکراتیک تداوم و عمق واقعی را بدست نمی آورد و همگانی نمی شود. باید دانست که مبارزه توده ای باید همه جا گیر شود و به مهمترین شهرها محدود نگردد، باید آموخت که برای جنگ به ستاد فرماندهی و سامان ارتباطاتی نیاز هست و نیروهای ما باید از تحرک کافی و سریع برخوردار باشند و از تاکتیک غافلگیری دشمن استفاده کنند. باید آمادگی جانبازی در میان مردم شیوع یابد و تصمیم عمومی این باشد که از زندگی بد بیشتر از مرگ بترسند. باید با رژیم به جنگ ایزائی دست زد و تاکتیکهای متناسب آنرا بکار برد تا آنها نتوانند همه نیروی خویش را بسیج کنند. این تاکتیک موجب فرسودگی قوای دشمن است. شناسائی افراد رژیم و بویژه لباس شخصیها و انتشار اسامی و تصاویر آنها در اینترنت وسیله خوبی برای جنگ روانی و خنثی کردن گرازهای وحشی دشمن است. نیروهای انقلابی خود باید “لباس شخصیهای“ خویش را بطور ناشناخته در نمایشات خیابانی حاضر کنند که به موقع گرازهای وحشی ارتجاع را غافلگیر کرده و دمار برای همیشه از روزگارشان درآورند. ترور توده ای از تاکتیکهای مبارزه انقلابی است که باید آنرا از قبل تدارک دید. ولی همه این تجارب و استفاده از آنها تنها در تحت رهبری حزب طبقه کارگر ممکن می گردد. حزب کار ایران(توفان) همه نیروهای انقلابی را فرا می خواند که به دعوت حزب ما برای یک مبارزه متشکل و آگاهانه پاسخ مثبت دهند. ما خواهان مبارزه ای دموکراتیک هستیم که جزء لاینفک مبارزه ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی است. حزب کار ایران(توفان) در سند برنامه خود پیدایش چنین وضعیتی را پیشگوئی کرده و سیاست خویش را در قبال آن از پیش تعیین نموده است. صحت نظر حزب ما و رهنمود کنگره حزب برای جنبش کمونیستی ایران راهگشاست.
“راه انقلاب ما:
حزب ما می خواهد سوسياليسم را در ایران مستقر سازد. ولی استقرار سوسياليسم صرفاَ با بيان خواست آن ميسر نيست و کار انقلاب از امروز به فردا سرنمی گيرد. این است که حزب طبقه کارگر هنوز ناچار است قبل از کسب قهرآميز قدرت سياسی توسط پرولتاریا و تحقق برنامه سوسياليستی خویش، مدتهای کم و بيش طولانی، بناگزیر و همچنان در موضع اپوزیسيون انقلابی باقی مانده و فعاليت کند. برای کسب قدرت سياسی که بطورعينی وابسته به رشد و درجه آمادگی و آگاهی و سازمان یافتگی پرولتاریاست، لازم است که بحران سياسی اقتصادی سراپای حاکميت را در بر بگيرد تا آنها قادر نباشد به سلطه خود بصورت سابق ادامه دهند. دورنمای ما روشن است. ما خواهان پایان دادن به اصل مالکيت خصوصی بر وسایل توليد از طریق کسب قدرت سياسی بوسيله حزب طبقه کارگر هستيم. در این راه هيچ بخش از بورژوازی متحد ما نيست. ما باید بطور عمده به نيروی زحمتکشان شهر و ده تکيه کنيم. اقشار خرده بورژوازی را بسوی پرولتاریا جلب کرده بطوری که به حمایت از انقلاب پرولتری بر خيزند و نجات خود را در تحقق آن ببينند. سرمایه داری چنان آنها را خانه خراب کرده است که در زیر فشار آن چاره ای ندارند جز آنکه به سوی پرولتاریا بلغزند. آنها با درک چاره ناپذیری وضع خود با موضع انقلابی به پرولتاریا خواهند پيوست. این اقدام خود بخود صورت نمی گيرد به کار روشنگرانه و مبارزه عملی در عرصه جامعه وابسته است. حزب ما باید قادر شود رهبری اعتراضات آنها را به کف آورده و اعتمادشان را جلب کند و نشان دهد که تنها پرولتاریاست که منافع آتی آنها را متحقق می گرداند. مسلماَ بخش بزرگی از این خرده بورژوازی بالقوه حامی پرولتاریاست.
حزب ما در این مرحله یعنی در دوره ایکه هنوز به قدرت سياسی بعلل عينی و ذهنی دسترسی ندارد، بمنزله حزب طبقه کارگر در موضع اپوزیسيون انقلابی در جامعه به فعاليت اشتغال دارد و در این راه بطور پيگير برای بهبود شرایط زندگی زحمتکشان حتی در کادر جامعه سرمایه داری فعاليت می کند.حزب ما عليه استبداد سرمایه داران حاکم در ایران ميرزمد. حزب ما از هر خواسته دموکراتيک همگانی که بنفع عموم مردم باشد و مالاَ پایه های رژیم مطلقه سرمایه داری کنونی را تضعيف کند حمایت می نماید.
کمونيستها خواهان شرکت هر چه وسيعتر توده ها در تعيين سرنوشت خویش هستند، آنها خواهان دموکراسی واقعی اند و آزادی های بی قيد و شرط برای فعاليتهای دموکراتيک مردم مي باشند، زیرا آنها در شرایط دموکراتيک قادر خواهند بود به بهترین وجه به ارتقاء سطح آگاهی کارگران پرداخته، آمادگی آنها را برای مبارزه افزایش داده، تشکل وسيع حرفه ای و سياسی آنها را ممکن گردانده و آنها را در پيکار طبقاتی آشکار بر ضد مجموعه بورژوازی حاکم و حکومت مطلقه وی پرورش دهند.کمونيستها مخالف استبداد و حکومت مطلقه اند و با هر گونه اشکال مختلف سلطه جوئی، خودسری، سرکوب، بی حقی، تضييق حقوق انسانها، شکنجه و اعدام که رژیمهای مطلقه بانی آن هستند مبارزه می کنند. ما دیوار چين ميان کسب قدرت سياسی از رژیم سرمایه داری کنونی و استقرار سوسياليسم نمی کشيم. ما برای نيل به سوسياليسم است که برای سرنگونی این رژیم مبارزه می کنيم و در این راه از مطالبات رفاهی، دموکراتيک، حرفه ای طبقات تحت ستم حتی در چارچوب مناسبات حاکم سرمایه داری که روزمره با آن درگير هستند حمایت کرده با هر قلدری و زورگوئی هيات حاکمه و با هر گونه اشکال ستمگری در جامعه، از جمله دفاع از مطالبات دموکراتيک خلقها، که به پایمال کردن حقوق مردم بيانجامد مبارزه می کنيم. حزب ما می خواهد مبارزه طبقه کارگر ایران را برای استقرار یک جامعه سوسياليستی در ایران رهبری کند. ما خواهان استقرار سوسياليسم و گذار آن به کمونيسم هستيم.
...“
نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 115 مهر 1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

به حضور احمدی نژاد،این عامل فقر و فساد و کشتار و شکنجه
در نیویورک اعتراض کنیم!

مردم آزاده، نیروهای مترقی و ضد امپریالیست :
احمدی نژاد، منتصب رژیم قتل و غارت و تجاوز جمهوری اسلامی در سازمان ملل در نیویورک حضور خواهد یافت. او و اربابش خامنه ای جنایتکار مسئول کشتار صدها آزادیخواه و دستگیری و شکنجه ده ها هزار نفر فعالین سیاسی و اجتماعی در سه ماه اخیر در ایران هستند و 30 سال حکومت ننگین جمهوری اسلامی بر همین پاشنه خون و شمشیر میچرخد. باید با حضور گسترده خود در نیویورک این جنایات را افشا کرده و فریاد خشم مردم ایران را بگوش جهانیان برسانیم.

هم اکنون رژیم جمهوری اسلامی در باتلاقی از بحران های سیاسی، اقتصادی، مشروعیتی ، ... گرفتار آمده است. رزم دلاورانه مردم ایرن علیه باند خامنه ای-احمدی نژاد ضربات محکمی بر پیکر رژیم وارد آورده ومافیای ولایت فقیه از ترس انفجار عمومی چند قدم عقب نشینی کرده است اما درد و رنج و خشم مردم ما عمیقتر از آن است که رژیم بتواند با ترفندها و تاکتیک های موذیانه آنها را آرام کند. بحران آنچنان عمق یافته است که حتی رژیم را در بالا چند شقه کرده و بخشی از یاران دیروزی ولایت را به اعتراض کشانده است. شکاف حکومتی و نزاع های درونی رژیم هر روز ژرفتر میشوند و جنبش اعتراضی بسوی رادیکالیزه شدن گام برمیدارد. امروز مردم با طرح شعارها "مرگ بر دیکتاتور" ، "مرگ بر خامنه ای" ، "مردم چرا نشستین ، ایران شده فلسطین" رژیم ولایت فقیه را در خیابانها بچالش میگیرند. در این میان هم ایادی امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع جهانی با طرح شعارهای ارتجاعی و انحرافی همچون "مرگ بر چین" ، " مرگ بر روسیه" و " نه عزه نه لبنان...." سعی میکنند مبارزه مردم را در مسیر مطلوب خود کانالیزه کنند. هوشیاری مردم و نیروهای سیاسی مترقی و ضد امپریالیست تمام دسیسه ها برای به انحراف کشاندن پیکار دلیرانه زنان و مردان و جوانان رزمنده ایران را خنثی خواهند کرد. این پیکار باید هرچه بیشتر فراگیر شود. مردم در خلال سه ماه اخیر هرچه بیشتر به نیروی عظیم خویش پی برده و به بدنبال یافتن فرصتی هستند تا با سازماندهی و تشکیلات و آمادگی لازم سر دیو استبداد و تباهی را بر سنگ بکوبند و برای همیشه خود را از کلیت نظام سرمایه داری و فاشیستی جمهوری اسلامی رها سازند و بر ویرانه های این نظام جهل و جنایت، ایرانی آزاد و دمکراتیک بر پا دارند.

مرگ بر رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
مرگ بر امپریالیسم و صهیونیسم!
زنده باد سوسیالیسم!

فعالین حزب کار ایران (توفان) در آمریکا و کانادا
سپتامبر 2009
آدرس تارنمای حزب
WWW.Toufan.org
آدرس تماس الکترونیکی
Toufan@toufan.org

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

اين خط فقر سركاري


ايلنا: نمي‌خواهد خيلي از شهر دور شويد، تا اين فقر سر كاري را ببينيد، فقط كافي است كه كمي چشم‌هايتان را باز كنيد و سرتان را بچرخانيد. ديدن كودكاني كه به شما آويزان مي‌شوند تا چيزي از آنها بخريد، پيرزنان و پيرمرداني كه دست گدايي برايتان دراز مي‌كنند، زنان و مرداني كه با دست فروشي روزگار خود را مي‌گذرانند،‌كارتن‌خواب‌ها كافي است تا به سر كاري بودن خط فقر پي ببريد.

وارد كوچه مي‌شويم، بچه‌ها در كوچه بازي مي‌كنند، چشمشان كه به دوربين مي‌افتد، يكي فرياد مي‌زند «خبرنگاران فرار كنيد، فردا عكسمون تو روزنامه‌هاست، فرار كنيد» هر كدام به سويي مي‌دوند و در اين كوچه‌هاي تنگ و تاريك گم مي‌شوند.اشكان يك خواهر و برادر دارد، او با آنها و پدر و مادرش در مخروبه‌اي دو طبقه زندگي مي‌كند، پدرش در خيابان‌ها كفش‌هاي مردم را تعمير مي‌كند و مادرش خانه‌ها را نظافت مي‌كند؛ مادرش مي‌گويد: «اما نمي‌رسونيم» اشكان يك شهروند تهراني و پدر و مادرش افغاني هستند، مادرش مي‌گويد: ما مي‌خواهيم برگرديم افغانستان اما بچه‌ها نمي‌يان، پارسال بردمشون هر روز مي‌گفتن مي‌خوايم برگرديم؛ پدرشون چند سال پيش سكته مغزي كرده، دستش مي‌لرزه، رفتيم سازمان ملل گفتن به خاطر شرايط پدرش هر جاي دنيا بوديم برامون شرايط ويژه در نظر مي‌گرفتن، مونديم اينجا تا نزديك افغانستان باشيم؛ تمام خانه پر است از لباس‌هاي روي بند و بوي نم و فقر.

به گزارش ايلنا، طبق گفته كارشناسان، خط فقر در ايران 850 هزار تومان است، پدر و مادر اشكان اگر نصف اين مبلغ را هم درآمد داشتند،‌دست كم مي‌توانستند خرابي‌هاي خانه‌شان را تعمير كنند، طبقه پايين از فرط خرابي قابل سكونت نبود و تمام خانواده در طبقه دوم سكونت داشتند.محمود احمدي‌نژاد در اولين مصاحبه مطبوعاتي دولت دهم خط فقر را يك موضوع سر كاري خواند و گفت: بدين معني كه ابتدا بايد به تعريف خط فقر توجه كرد، يعني چنانچه حداقل نيازها در تعريف خط فقر لحاظ شود، همان مي‌شود خط فقر و چنانچه نيازهاي كم اهميت‌تري در اين تعريف لحاظ شود خط فقر تغيير مي‌كند.اشكان مسكن دارد، يك مسكن مخروبه، آيا حداقل نيازهاي اشكان برآورده شده است؟ آيا اشكان بالاي خط فقر است؟هر چه در كوچه‌ها پيش‌تر مي‌رويم، كوچه‌ها باريك و باريك‌تر مي‌شود؛ دري باز است، چرك كف كرده از زير در خارج مي‌شود، در مي‌زنم؛ دختر جوان زيبايي در را باز مي‌كند و كسي را صدا مي‌زند؛ زن برادرش است. سال‌هاست از كردستان مهاجرت كرده‌اند، همسرش چهار سال پيش ورشكست شده است. مي‌گويد: لباس مي‌دوختن سر كارگر توليدي بود، از چهار پنج سال پيش كه جنساي چيني اومده،؛ كار اينا كساد شد، اگر يه باروني واسه اينا در مي‌يومد 22 هزار تومن، مغازه‌ها از چين مي‌خريدن 14-15 هزار تومن، خوب معلومه واسشون صرف مي‌كنه جسن چيني بخرن. سال‌هاست از كردستان مهاجرت كرده‌اند، حقوق بازنشستگي پدرش تنها درآمد براي هزينه كردن دو خانوار است.به گزارش ايلنا در سال‌هاي 1371 تا 1386 حدود 71 درصد، درآمد خانوارهاي ايراني افزايش پيدا كرده است در شرايطي كه هزينه‌هاي اين خانواده‌ها 1840 درصد افزايش هزينه دو خانواده را بدهد و رئيس‌جمهور در همان مصاحبه مطبوعاتي بيكاري 200 هزار نفر در يك سال را عدد بزرگي نداند و آن را طبيعي بخواند و بگويد: در بازار كار همواره عده‌اي بيكار مي‌شوند و عده‌اي سر كار مي‌روند، بدين معني كه افرادي كه امروز بيكار مي‌شوند، ممكن است پس از مدتي مجددا بر سر كار بروند، بنابراين بازار كار همواره در حال تبادل نيروي انساني است.همسر اين زن با گذشت چهار سال هنوز «مجددا بر سر كار نرفته است»، اما طبق گفته‌اي بالا خانواده‌اش زير خط فقر نيستند، چرا كه غذا، پوشاك و مسكنشان مهيا است، گرچه به بدترين شكل ممكن.پيرمرد 80 ساله نحيفي، 50 سال است كه آنجا يك خشكشويي دارد، مي‌گويد: 50 سال پيش كجا اين همه غم بود. 5-6 تا خونواده با هم زندگي مي‌كرديم، چقدر با هم خوش بوديم،؛ حالا تو خيابون هم، نمي‌تونيم همديگرو تحمل كنيم. بخار آب و حرارت دستگاه تحمل آنجا را برايم سخت مي‌كند، فكر مي‌كنم. اين پيرمرد بيچاره چه مي‌كشد اين جا صبح تا شب؛ از يك توليدي برايش، يك دسته شلوار مي‌آورد، مي‌گويد: اينارو مي‌بيني واسه همش فقط هزار تومن مي‌دن، چند سال اوضاع خيلي بده، چند ماه كه اصلا كار نيست. مي‌گويد: يك سال چشمامو عمل كردم، دو ميليون شده،‌چون صاحب كارم بيمه ندارم، حالا هم كه قانون عوض شده، بالاي شصت سالم بيمه نمي‌شم، پول عمل چشمام «هنوز بدهكارم»اين پيرمرد حداقل نيازها را دارد و اكنون كه احتياج به نياز كم اهميت‌تري مثل عمل چشم، پيدا كرده يك سال زير بار قرض آن است،‌گويا نيازهايي كه مربوط به سلامت جسمي است از حداقل نيازها محسوب نمي‌شود و از نظر رئيس‌جمهور تنها كمي غذا به اندازه زنده ماندن، پوشاك به اندازه لخت نماندن و سقفي به اندازه خيس نشدن حداقل نيازهاست، كه خدا را شكر،‌ همه دارند و در ايران هيچ‌كس زير خط فقر نيست.گزارش: تارا بنياد

پايان پيام

تعطيلي کارخانه‌هاي چاي به دليل واردات بي‌رويه (مافيائی)


رئيس اتحاديه چايكاران كشور خبر از تعطيلي بيش از 50 درصد كارخانه‌هاي چاي شمال به دليل واردات داد.به گزارش فارس، ايرج هوسمي در مورد اثر واردات بي‌رويه چاي خارجي بر صنعت و كشاورزي چاي ايران گفت: از 172 كارخانه چاي سازي در شمال كشور در بيشترين زمان بهره‌برداري ، كمتر از 50 درصد كارخانه‌ها راه‌اندازي شد و بقيه تعطيل هستند. وي افزود: در دور اول چيدن برگ سبز چاي 102 كارخانه باز بود و در حال حاضر بين 60 تا 70 كارخانه چايسازي فعاليت دارند. هوسمي دليل اصلي تعطيل بودن كارخانه‌ها را در انبار ماندن چاي از سال‌هاي قبل دانست و گفت: علت مشكلات صنعت چاي به دليل واردات بي‌رويه چاي خارجي اسانس‌زده و داراي عطر و طعم و رنگ شيميايي است كه باعث تغيير ذائقه مردم و رويگرداني از مصرف چاي داخلي شده است. رئيس اتحاديه چايكاران كشور گفت: يك هكتار باغ چاي در طول دوره بهره‌برداري بين 125 تا 130 كارگر جذب مي‌كند كه 30 هزار هكتار باغ چاي در كشور وجود دارد و بيش از 5 ميليون نفر كارگر روز در شرايط كنوني در آنها مشغول به كار هستند. هوسمي افزود: بهره‌برداري از چاي شمال ظرف 6 ماه انجام مي‌شود كه حدود 5 ميليون نفر در حلقه‌هاي برداشت برگ سبز در باغ و چايسازي در كارخانه‌ها مشغول فعاليت هستند.

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

فریاد خشم مردم


روز قدس هم فرا رسید و مردم با انگیزه و نیت خاص سیاسی خویش وسیعا به میدان آمدند و نفرت و انزجارخویش را نسبت به حکومت کشتار و شکنجه جمهوری اسلامی و در راس آن سید علی خامنه ای ابراز داشتند. تهدید و ارعاب و منع مردم برای شرکت درتظاهرات و پیش گیری از "طرح شعارهای انحرافی" کارساز نشد و باردیگر بغض فروخفته صدها هزار نفر مردم تحت ستم و جان به لب آمده ایران ترکید وجمهوری سرکوب و شکنجه اسلامی را به چالش گرفتند. حکومت مافیایی خامنه ای- احمدی نژاد که ناچار گردید تن به برگزاری چنین روزی دهد، تدارک گسترده ای نیز برای مهار تظاهرات عظیم مردم و بهره برداری بین المللی از آن دیده بود که تماما با شکست افتضاح آمیزی همراه بوده است. دهها هزار پاسدار و بسیجی و لباس شخصی درمقابل اراده میلیونی مردم تشنه آزادی شکست خوردند. باردیگر مردم شعار نترسیم نترسیم ما همه با هم هستیم سردادند. باردیگر خاطرات تظاهرات های عظیم خرداد و تیرماه بعد از تقلب و کودتای انتخاباتی زنده شد. باردیگر روحیه همبستگی و یگانگی و رزم مشترک علیه گراز های اسلامی و چاقوکشان بی وجدان بیت ولایت که صدها انسان بیگناه و پر امید را درماههای اخیر گشته و بصورت وحشیانه ای شکنجه کرده ، برجسته گردید و به مردم اعتماد بنفس داد تا به پیکارش علیه استبداد و اختناق قرون وسطایی ادامه دهد. این تظاهرات همانند تظاهرات های قبلی اما نکات قوت و ضعف خودرا داشته است. شعارهای مرگ بر دیکتاتور، دولت کودتا استعفا استعفا ، شعار جدایی دین از دولت، اعتراف شکنجه دیگر اثر ندارد، احمدی دروغگو، بروگمشو! زندانی سیاسی آزاد باید گردد...... مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین... فلسطین فلسطین ما هستیم ما هستیم ، هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران... ازجمله شعارهای مترقی و ادامه شعارهای تظاهرات های گذشته اند که در تظاهرات امروز نیز بازتاب یافته اند. لیکن سوای این شعار ها ، شعارهای دیگری نیزمانند " نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و یا شعار انحرافی مرگ بر چین و روسیه فریاد زده شد که فاقد دوراندیشی سیاسی بوده و عملا بسود صهیونیستهای اسرائیل و امپریالیسم آمریکا می باشد. تبلیغ نفرت ضد فلسطین و ضد لبنان و ضد عرب، بی توجهی به دسیسه های امپریالیستها و صهیونیستها در ایران و بی توجهی به امر همبستگی میان خلقهای منطقه به هیچ وجه بسود جنبش دمکراتیک مردم ایران نیست و نخواهد بود وسرنخ اصلی این شعارها در دستان ناپاک کسانی است که سردرآخورامپریالیسم آمریکا و چماقش اسرائیل درمنطقه دارند. نمی توان به بهانه انتقاد به سیاستهای احمدی نژاد درقبال فلسطین و لبنان، به انحراف درغلتید ومهرباطل بر همبستگی بین خلقها کوبید. چگونه می توان درقبال ملت فلسطین که تحت اشغال و سرکوب وحشیانه است سکوت کرد ووجدانمان ازاین همه ظلمی که برآن رفته است معذب نگردد و بگوییم به "ما چه گور بابای آنها " از طرفی انتظار داشته باشیم سایر مردم جهان از مبارزات مردم ایران برای آزادی و رهایی حمایت کنند. این دیگر چه صیغه ایست که به همبستگی ملل تف میریزد و "جانش را فدای ایران میکند". روشن نیست پیکار برای آزادی و دمکراسی درایران چه تناقصی با امرهمبستگی وبرادری با سایر ملل دارد؟ متاسفانه این شعار به رغم ظاهر فریبنده آن که به مذاق عده ای خوش می آید اما اساسا یک شعار انحرافی و ارتجاعی است که باید با آن به مبارزره برخاست.
احمدی نژاد با سیاست پوپولیستی و درگرما گرم تبلیغات و حملات سیاسی علیه اسرائیل تفاوت میان صهیونیسم و یهودی ستیزی را حذف می کند و با بیان غیر دیپلماتیک گزک بدست صهیونیستها داده و می دهد و با اقدامات نابخردانه اش آب به آسیاب صهیونیستها و ماشینهای تبلیغاتی صهیونیسم می ریزد وبا سیاست سرکوبگرانه اش و یورش به هرگونه حرکت مستقل دفاع ازخلق فلسطین فضای انحرافی و گرایش به راست را درایران آفریده و به امر همبستگی با خلق فلسطین ضربه شدیدی وارد ساخته است. سرکوب وحشیانه مردم، گسترش فقر و نکبت درایران و از طرفی تبلیغات شیادانه برای آزادی ملت فلسطین بخشی ازمردم ایران را به ضدیت با ملت فلسطین کشانده است که مسببش جمهوری جنایتکار اسلامی است و باید با آن مبارزه کرد.
در امرهبستگی با ملت فلسطین آن شعاری که خشم دو رژیم بنیادگرای اسرائیل وجمهوری اسلامی را بر می انگیزد و برای توده ها نیز ملموس و قابل فهم و احساس همسرنوشتی و همبستگی می آفریند همان شعار مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین است و باید به تبلیغ وسیع این شعار پرداخت وآن را چون پتکی بر سر رژیم صهیونیستی اسرائیل و رژیم ارتجاعی احمدی نژاد و شرکاء کوبید....
مراسم تبلیغی روز قدس به رغم تمام تلاش رژیم برای مشروعیت بیرونی اما باعث بی آبرویی وبه عزای جمهوری اسلامی و دارودسته کوتاچی خامنه ای – احمدی نژاد تبدیل شده است. تعدادی از مردم در شهرهای رشت، تبریز، تهران، کرمانشاه، شیراز.. بازداشت شده اند. لیکن این قبیل اقدامات وحشیانه دیگر اثر ندارد و رژیم محکوم به شکست است.
ما گفته ایم که اوضاع آتش زیر خاکستر است وهر لحظه امکان دارد از کوچکترین جرقه ای حریق برخیزد. گفته ایم ،جنبشی که در پائین درگرفته است درکلیتش جنبش خرد در مقابل جهالت است. این جنبش حتی بعلت این طیف عظیم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نیز در بر گرفته است. طبیعتا درجه تحول و خواست پیشروی درهمه شرکت کنندگان یکسان نیست.هر چه جنبش رادیکالتر شود ترکیب جنبش تغییر می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانه های خویش برمی گردند. ولی خواستهای مردم خواستهای به حقی است و باید از آنها حمایت کرد و به مرد م با حوصله نشان داد که تحقق این خواستهای انسانی، مدنی، سیاسی تنها بر ویرانه های رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر است. هرگونه مبارزه ای در چارچوب بقاء رژیم جمهوری اسلامی تکرار وضعیت کنونی است و فرجامی جز شکست نخواهد داشت.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!
زنده باد همبستگی بین المللی!
حزب کارایران(توفان)
27 شهریور 1388

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه


خاوران سند جنایت علیه بشریت
مردم ایران مسببین فاجعه کشتار زندانیان سیاسی را هرگز نخواهد بخشید
بیست ویکمین سالگرد کشتار بیرحمانه زندانیان سیاسی را پشت سرمیگذاریم . درتابستان 67، رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به رهبری خمینی جلاد که پس از هشت سال جنگ خانمان سوزمجبور به سرکشیدن جام زهر گردید و رسما شکست را پذیرفت، برای ارعاب و دوختن دهان مردم و تثبیت حاکمیت ارتجاعی خویش عفریت مرگ را بر بالای سر زندانیان به پرواز درآورد و با بیرحمی و شقاوتی غیرقابل توصیف هزاران انسان را در بیدادگاه های چند دقیقه ای محاکمه و به گلوله بست و یا به دارآویخت. چنان حمام خونی به پا داشت که درتاریخ معاصر ایران کم نظیر است. چنان بیرحمانه و جنون آمیز به زندانیان دربند یورش برد که فقط با اعمال شنیع رژیمهای فاشیستی و نزاد پرست هیتلر، موسولینی، فرانکو و صهیونیست اسرائیل قابل مقایسه است. رژیم بقای خویش را درپاکسازی زندانها از زندانیان سیاسی و سرکوب و ارعاب جامعه می دید و چنگال خونین خویش را بر گلوی مخالفین و همه آزادیخواهان فروبرد. خمینی خون آشام صریحا فرمان داد : «در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگى به وضع پرونده‏ها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گرددهمان مورد نظر است.»
دراین کشتار شوم رفقا مهدی مهرعلیان(هاشم) و حجت آلیان(کیومرث) از اعضای رزمنده حزب کارایران(توفان) نیز همچون خیل عظیمی ازمبارزین دیگربشهادت رسیدند. رفقا مهدی و حجت جان تسلیم کردند اما تسلیم نشدند.خاوران سند جنایت جمهوری اسلامی است و رفیق قدرت فاضلی عضو رهبری حزب ما که در1362 در زیر شکنجه های وحشیانه به شهادت رسید در کنار هزاران نفر دیگر در این گورستان به خاک سپرده شد.
اکنون 21 سال از کشتار تکان دهنده تابستان 67 میگذرد. عطش خون ریختن رژیم جمهوری اسلامی و آزار و شکنجه زندانیان سیاسی همچنان ادامه دارد و پس از کودتای انتخابات تقلبی 22 خرداد شدت یافته است. هزاران نفر به جرم شرکت درتظاهرات آرام و اعتراض به رئیس جمهور متقلب اسلامی وباند تبهکار سیدعلی خامنه ای دستگیر شدند. صدها تن در زندانهای جمهوری اسلامی جان باختند و هرروز بر تعداد جانباختگان افزوده میگردد. اینروزها گزارشات تکان دهنده درمورد تجاوز جنسی به دختران و پسران در زندانها و پخش تصاویر هولناک از بدنهای تکه پاره شده در سایتهای خبری خشم و نفرت همگان را نسبت به این رژیم بهیمی و ضد بشری برانگیخته است. ابعاد این جنایات شنیع به اندازه ای است که رهبر جمهوری اسلامی دراثر فشار مردم وافشاگریهای جناحی از بدنه رژیم ناچارگردید برای حفظ آبروی رژیم منحطش، فرمان مجازات"عاملین " این جنایات را صادرنماید. رژیم جمهوری اسلامی که سیلی محکمی از میلیونها مردم ایران خورده است، هم اکنون درباتلاق بحران مشروعیت و بحران اقتصادی و سیاسی فرورفته و تضادهای درونی اش هرروز ژرفتر میگردد. محاکمات نمایشی واعترافات کذایی زندانیان سیاسی نیز نتوانست راهگشا باشد.این اقدامات کثیف و جنون آمیزخشم و انزجارمردم را برانگیخته و برضد طراحان پشت پرده و کودتاگران حاکم تبدیل شده است.
بیست و یکمین سالگرد فاجعه تابستان 67 را باید به سلاحی برای تشدید مبارزه و افشای بی امان رژیم اراذل و اوباش جمهوری اسلامی تبدیل کنیم. بررفقای حزبی است که در همکاری با خانواده های زندانیان سیاسی و سایر نیروهای مترقی و برگزاری جلسات و مراسم متنوع سیاسی فرهنگی خاطره جانباختگان زندانیان سیاسی تابستان 67 را گرامی بدارند و از افشای این جنایت ضد بشری و عاملین آن از هیچ کوششی دریغ نورزند. باید به افشای جنایتی که هم اکنون درایران جاری است مبادرت ورزیم و افکار عمومی را علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی و برای آزادی فوری و بی قید وشرط همه زندانیان سیاسی سوق دهیم.
حزب ما به همه انقلابیون و مبارزانی که جان تسلیم کردند و تسلیم نشدند درود میفرستد. مردم ایران نام فرزندان خود را، فرزندانی که بخاطر آزادی و سعادت توده های محروم و زحمتکش درمیدان نبرد به خاک افتاده اند هرگز از یاد نخواهد برد. مردم ایران مسببین قتل عام زندانیان سیاسی تابستان و شهریور 67 ، کشتار و سربه نیست کردن مبارزین آزایخواه از آغاز روی کارآمدن ارتجاع اسلامی، چه درکردستان، چه دردانشگاهای ایران، چه درترکمن صحرا و... را هرگز نخواهد بخشید و برای محاکمه کل نظام جمهوری اسلامی بی تابی میکند.

یاد تمامی جانباختگان راه آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی گرامی باد !
سرنگون باد رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!
حزب کارایران(توفان)
شهریور 1388
www.toufan.org

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه


10شهريور :افشای موضوع گورهای بي‌‌‌نام و نشان :

برای جنازه سعيده پورآقايی پول خواسته‌ بودند
صدای آلمان :

افشای موضوع گورهای بي‌‌‌نام و نشان بهشت زهرا، خانواده‌ها را در اعلام مرگ عزيزان‌شان راسخ‌تر کرده است. يک فعال حقوق بشر از شمار ۸۵ کشته در جريان اعتراض‌های جاری خبر مي‌دهد. سعيده پورآقايی و يک مادر و پسر از آن جمله‌اند. گفت‌وگوی دويچه وله با مهدی محموديان، روزنامه‌نگار و عضو "کميته پيگيری بازداشت‌های خودسرانه":

دويچه‌وله: آخرين آماری که در باره کشتگان داريد چقدر است؟

مهدی محموديان: تا امروز اطلاعات کاملا مستند مربوط به کشته شدن ۸۵ نفر را داريم. ما با ۳۵ خانواده ديدار مستقيم داشته‌ايم و خبرهای دقيق با نام و جزييات کشتگان را دريافت کرده‌ايم. خبر مربوط به گورهای بدون نام در بهشت‌‌‌زهرا هم افکار عمومی را حساس کرد. تعدادی از خانواده‌ها آمدند و به ما گفتند تا بحال فکر مي‌کردند بچه‌هايشان زنداني‌اند و در نتيجه مدام جلوی دادگاه انقلاب و اوين بوده‌اند. اعلام اين خبر موجب شد که ما با ۱۵ خانواده ديگر تماس پيدا کنيم و بعد روشن شد که عزيزان آنها کشته‌شده‌اند. کشته‌شدن سعيده پورآقايی و يک مادر و پسر، از جمله خبرهای تازه ماست. سعيده با چند نفر ديگر، بخاطر گفتن الله‌اکبر روی پشت‌‌‌‌بام از داخل خانه بازداشت شده، آن هم در حالي‌که چند روز بيشتر از تولد ۱۷ سالگي‌اش نگذشته بود. بعد از مدتي، جنازه سوخته‌شده او را به مادرش نشان داده‌اند. فاصله دستگيری تا نشان دادن جنازه چقدر بوده؟ فکر مي‌کنم حداکثر ۲۰ روز پس از دستگيري، جنازه او را به مادرش نشان مي‌دهند و برای تحويل آن پول طلب مي‌کنند.

و بعد مادر چه کرده؟

پول نمي‌دهد و در نتيجه سعيده را مي‌برند در يکی از همين گورهای بدون نام و نشان دفن مي‌کنند. البته بعدا به ايشان مي‌گويند که اينجا قبر فرزند شماست. مادر سعيده علاوه بر آن‌که همسر شهيد است، سه برادر شهيد نيز دارد. در نتيجه با او همراهی نسبی کرده‌اند. فراموش نشود که يکی از مسئولان بهشت‌زهرا، در راستای خبر گورهای بدون نام و نشان مصاحبه کرد و گفت از ۴۴ قبر بدون نام که فعالان حقوق بشر مدعی شده‌اند، صاحبان ۱۹ قبر پيدا شده‌اند. بايد بگويم که سعيده و آن مادر و پسر، در ميان همين ۱۹ نفر هستند. جزييات کشته شدن آن مادر و فرزند چيست؟ اين دو در خيابان آزادی احتمالا روز ۲۵ خرداد مورد هدف تير قرار گرفته‌‌اند. پسر ديگر اين خانواده را بعنوان گروگان بازداشت کرده بودند تا اينها مراسم نگيرند و به کسی خبر ندهند. حتی نگذاشته‌اند در مغازه يا خانه پارچه عزا بزنند. الان چون گروگان اين خانواده آزاد شده، تصميم به اطلاع رسانی گرفته‌اند. ما به زودی عکس و اطلاعات دقيق‌تری در اين مورد منتشر مي‌کنيم.يکی از مشکلاتی که فعالان حقوق بشر در ايران دارند و نمي‌توانند بخاطر آن آمار و اطلاعات دقيق بدهند، اين است که خانواده‌ها شديدا تحت فشارند و خبرهايی را که دارند، انتقال نمي‌دهند. فکر مي‌کنيد دليل تناقض‌گويی مسئولان در ارائه آمار سرکوب‌ها چيست،

آيا آن‌ها هم تحت فشارند؟

يکی از دلايل اين است که در اوج سرکوب‌هاهرکس که دستش رسيد، عليه مردم مسلح شد و اقدام کرد. خود فرمانده سپاه، رسما اعلام کرد که غير از بسيج و سپاه، مردمی هم که احساس تکليف کرده بودند وارد ماجرا شدند. واقعيت اين است که حتی برخی هيئت‌های مذهبی هم برای سرکوب مردم، دستکم مسلح به چوب و چماق شدند. در همين کهريزک، سه نهاد مستقل از يکديگر در حال شکنجه متهمان بوده‌اند. در پاسارگاد هم همينطور. ما از بازداشتگاه‌هايی خبر داريم که در اصل دفتر يا خانه بوده‌اند اما برخی بخاطر احساس تکليف، از آنها برای نگاهداری و بازجويی و شکنجه استفاده کرده‌اند. در بهشت‌زهرا هم همينطور بوده است. هر نهادی برای خودش جنازه‌ها را آورده داده و طبق سليقه خودش دفن کرده. عده‌ای با جواز، عده‌ای بدون جواز، عده با هويت و ديگران بدون شناسايی دفن شده‌اند.

مهيندخت مصباح تحريريه: کيواندخت قهاری راديو دويچه وله
دو یاد داشت کوتاه
رهبری جنبش یا سیاهی لشگر میرحسین موسوی؟
در میان نیروهای سیاسی بر سر حمایت از جنبش مردم و شرکت در آن بحث سابقه داری درگرفت. توده پرستان بار دیگر به میدان آمدند و مدعی شدند که ما باید همان شعارها و خواستهائی را تکرار کنیم که توده مردم بر زبان می آورند. "سازمان فدائیان خلق اکثریت" که جریانی خودفروخته است از این قماش بود. طبیعتا ایجاد محدودیت برای تعقل، نفی نقش نیروی آگاه، دنباله روی از پی جماعت به بهانه اینکه توده مردم این یا آن را گفته اند و “ابهت مردمی“ را وسیله ارعاب ساختن تا گمراهی مداومت یابد، تنها به مفهوم آن است که عنصر آگاه و با تجربه مهار خویش را بدست جماعت ناآگاه بسپارد. این به مفهوم آن است که یک جنبش فاقد رهبری و گیج و ویج بهتر از یک جنبش آگاه و با دورنماست.این توده پرستان همه را دعوت می کنند و می کردند که همان شعارهای مردم را تکرار کنیم و بپذیریم که موسوی رهبر ماست و جنبش ما دارای رنگ سبز است و هدفمان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نیست. آنها در واقع عصای دست میر حسین موسوی بودند. آنها همدست یک جناح حاکمیت اسلامی بر ضد جناح دیگر می شدند. آنها در حقیقت سیاهی لشگر میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و... بر ضد مصباح یزدی، مجتبی خامنه ای، ولی فقیه و جنتی و... بودند. توده مردم در جنبش شرکت می کرد، قربانی می داد، فداکاری می کرد تا جناح رفسنجانی با سواری گرفتن از مردم از جناح خامنه ای امتیاز بگیرد.این توده پرستان که راه افتاده بودند و همه را تشویق می کردند که به طوطی تکرار شعارهای مردم بدل شوند و از خودشان ابتکاری نداشته باشند یا جاهل اند و یا عامل هاشمی رفسنجانی و فلاحیان مبتکران قتلهای زنجیره ای در ایران.عنصر آگاه انقلابی وظیفه اش هرگز دنباله روی از توده ها نیست و نبوده است. ولی عنصر آگاه انقلابی باید در جنبش شرکت کند، به جنبش جهت دهد، مردم را در سوی صحیح هدایت کند و به آنها آموزش دهد. طبیعتا اگر هدف عنصر آگاه هوادار یکی از جناحین حاکمیت که ضد انقلابی است، این باشد که میر حسین موسوی به جای احمدی نژاد قاتل دکتر سامی بنشیند، آنوقت تلاشش در این است که خواستهای مردم را محدود کرده و مانع انکشاف آنها شود. در حالیکه یک عنصر انقلابی و آگاه در جهت این حرکت می کند که به مردم ثابت کند که راه نجات ایران نه در تعویض جناحهای حاکمیت بلکه در نفی تمامیت این نظام نهفته است و باید شعار سرنگونی این نظام را ترویج کرد و تبلیغ نمود تا مردم به لزوم این سرنگونی و این که راه رهائی و گام اولیه در استقرار یک ایران دموکراتیک و آزاد خواهد بود واقف شوند. اگر قرار باشد چنین اقدامی صورت نگیرد و طوطی وار مردم به سپر بلای رفسنجانی ها بدل شوند آنوقت این تسلسل و دور باطل، این شرایط انتخاب میان وبا و طاعون تا ابد ادامه دارد. وگرنه باز در چهار سال دیگر پرسش امروز در پیش پای مردم است و باید به آن پاسخ داد. باین جهت تبلیغ لزوم سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تبدیل آن بیک نیروی مادی که طبیعتا در نتیجه تجربه عملی خود توده ها نیل به آن ممکن است باید در دستور کار نیروهای انقلابی قرار گیرد و باید این طلسم توده پرستی و دنباله روی از توده را بشکنند و به عنوان نیروی انقلابی آگاه به روند مبارزه مردم برخورد کرده و تنها با این دورنما در رهبری آن شرکت کنند و مانع شوند تا بیشترین صدمات به آن بخورد. رهبری کمونیستی در این جنبش به مفهوم حفظ جنبش نیز هست تا توده مردم کمترین قربانی را همراه با بیشترین دستآورد دارا شوند. تئوری اینکه هرچه بیشتر کشته شود “بهتر و انقلابی“ تر است تئوری ضد انسانی و در عین حال ضد انقلابی است. چون دقیقا می تواند به یاس و سرخوردگی جنبش بدل شود و آنارشیسم را تقویت کند که نتایج آتی آن بسیار مضر برای کل جنبش انقلابی خواهد بود. لذا حزب ما خواهان طرح شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. تنها طرح این شعار است که پرسش بعد از آنرا در دستور کار قرار داده و مطرح می سازد پرسشی که بعد از آن چه می شود گام بعدی است که باید با همه گیر شدن شعار قبلی در دستور کار قرار گیرد. حزب ما از شعار سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی حمایت می کند که دورنمای بعد از سرنگونی را نیز در متن خود دارد.

بحران عمیق ،زمزمه حذف علی خامنه ای و شورایی کردن اصل ولایت
وضعیت ایران بشدت بحرانی است، جامعه بشدت دچار سقوط اخلاقی است. گرانی بیداد میکند. روزنامه سرمایه چاپ تهران نوشته است که قیمت گوشت ران به 13 هزار و 500 تومان درکیلو رسیده است. گوشت مرغ نیز دردو هفته اخیر افزایشی بین چهار صد تا هفتصد تومان در کیلو را نشان میدهد. قیمت برنج و تخم مرغ، میوه و شکرو سایر مواد خوراکی بین ده تا پنجاه درصد افزایش داشته است. فقر، اعتیاد، فحشاء، رشوه خواری و دزدی و جنایت و زورگوئی و خودسری مقامات مسئول و زیر پا گذاردن قانون خودشان و اعلام بی اعتباری همه این قوانین خود ساخته و اعلام رسمی اعمال سیاست استبدادی و نظایر آنها، همه و همه دستآورد جمهوری سرمایه داری اسلامی است. این را ما نمی گوئیم حکومت کودتاچی احمدی نژاد و خامنه ای با انتخابات قلابیش که حتی خودی ها را کنار گذارده است می گوید. این رژیم مافیای سرمایه داری اسلامی است که می گوید ما به خودسری و پنهانکاری، و زد و بند خود ادامه می دهیم. ما به مردم اعتماد نداریم و تصمیمات را پشت پرده می گیریم. این ما هستیم که کودتا کردیم ، مردم را فریفتیم و به پای صندوق رای کشاندیم و با گلوله و شکنجه و کشتار نیز پاسخ اعتراضات آرام مردم را داده ایم. ما نیازی نداریم به مردم ایران گزارش دهیم. زندان کهریزک را فقط به خاطر« استاندارد» نبودش بستیم و نه چیز دیگر. ما ایران را ملک خصوصی خود می دانیم. ما هستیم که تصمیم می گیریم چه کسی حق دارد تا چه حد بشنود و چه کسی باید کر و کور باشد و حق حرف نداشته باشد. ما به نظر مردم نیاز نداریم، مردم ایران صغیرند و آن ولی فقیه است که قیم مردم است و بر همه نظارت دارد. ما به کسی توضیح نمی دهیم. ما هر کار را که خودمان صلاح بدانیم در میان محفل سرّی خود تصمیم می گیریم و به همه مردم تحمیل می کنیم. رژیم اسلامی کودتاگر، مردم را از آن خود نمی داند، همه چیز را از چشم مردم پنهان می کند پس چرا باید مردم این نظام کثیف را از آن خود بداند؟ این همان وضعی است که اکنون در ایران پدید آورده اند. انتخابات قلابی ، تقلب وقیحانه، کشتار بیرحمانه مردم، تجاوز جنسی به پسران و دختران جوان ، تواب ساختن یاران دیروزی که خود در ساختن این ماشین سلاخی نقش مهمی داشته اند،اذعان به شکست و اعلام بحران عمیقی است که رژیم را به بن بست کامل کشانده ووی را هر روز به پرتگاه سقوط نزدیک میگرداند. کودتای 22 خرداد و تحولات بعد ازآن آغازی برای پایان عمررژیم جمهوری اسلامی است. پیشنهاد عزل احتمالی سیدعلی خامنه ای و"شورایی کردن اصل ولایت وقیح" و رفرم درچهارچوب قانون اساسی اسلامی برای خروج از بحران و حفظ جمهوری تبهکاران، قصابان و جلادان اسلامی که این روزها از سوی جناح ومحافلی ازرژیم طرح میگردد دیگرکارساز نبوده ومردم ایران به کمتر از سرنگونی این نظام کثیف و خونریز رضایت نخواهد داد. مردم ایران برای محاکمه و مجازات این قاتلان، کلاشان و زالوصفاتان که درخلال سه دهه خون کارگران،کارمندان، معلمان، دانشجویان ، روشنفکران، زنان و جوانان و همه زحمتکشان... رادر شیشه کرده اند بیتابی کرده و خود را برای نبرد نهایی و بر اندازی این نظام جهنمی آماده می نماید. مرگ بردروغگویان و مردم فریبانی که تلاش برای حفظ این نظام چرک وخون دارند.
نقل از توفان الکترونیکی شماره 37 نشریه الکترونیکی حزب کارایران نیمه دوم مرداد ماه 1388
www.toufan.org