۱۳۹۵ فروردین ۱۴, شنبه

تائید انتخابات فرمایشی و ضد دموکراتیک، پذیرش تداوم اختناق در ایران است

مارک تواین نویسنده آمریکائی گفته بود. "آنجا که آزادی نیست اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد، اجازه نمی دادند که رای بدهید.". این گفته نغز بیان ماهیت طبقاتی دموکراسی بورژوائی است. تصور اینکه طبقه حاکمه در همه ممالک جهان سرنوشت خویش را به سرنوشت نتیجه انتخابات دموکراتیک گره زنند تصوری واهی و خود فریبی زایدالوصف است.
در میان کمونیستها همیشه این بحث میدان داشته است که باید در انتخابات مجالس شرکت کرد و یا باید آن را تحریم نمود.لنین کمونیستهای چپروی آلمان را از این رو به باد انتقاد می گرفت که شرکت در انتخابات پارلمانی را کاملا مردود می دانستند. استناد آنها به این بود که "پارلمانتاریسم "از لحاظ تاریخی کهنه شده است". این مطلب از نقطه نظر تبلیغات صحیح است. ولی همه کس می داند که از این امر تا غلبه عملی بر آن هنوز خیلی راهست. سرمایه داری را از دها سال پیش از این ممکن بود و با حق کاملی ممکن بود "از لحاظ تاریخی کهنه شده" اعلام نمود، ولی این امر بهیچوجه لزوم مبارزه بسیار طولانی و بسیار سرسخت را بر زمینه سرمایه داری منتفی نمی سازد. اینکه پارلمانتاریسم "از لحاظ تاریخی کهنه شده است" به مفهوم جهانی-تاریخی است، یعنی عصر پارلمانتاریسم بورژوائی سپری شده و عصر دیکتاتوری پرولتاریا، آغاز گردیده است. در این امر تردیدی نیست. ولی مقیاس جهانی- تاریخی دهها سال را در نظر می گیرد. ده-بیست سال زودتر یا دیرتر ازنقطه نظر مقیاس جهانی-تاریخی تفاوتی ندارد، و از نظر تاریخ جهانی موضوع ناچیزیست که حتی به طور تقریب نمی توان آنرا به حساب آورد. و بهمین جهت استناد به مقیاس جهانی-تاریخی در مورد مسئله سیاستِ عملی، فاحشترین خطای تئوریک است."(بیماری کودکی "چپروی" در کمونیسم فصل 7 اثر رفیق لنین)  
لنین سپس کمونیستها را فرا می خواند، تا زمانی که توهم معجزه پارلمانتاریسم در توده ها وجود دارد، نمی شود این سنگر مبارزه را خالی کرد و از سکوهای پرشی که در اختیار کمونیستها برای تبلیغ و ترویج سیاسی وجود دارد، منصرف شد. به همین جهت وی معتقد بود کمونیستهای وفادار می توانند و حتی بنا بر مصالح سیاسی روز باید در انتخابات پارلمانهای ارتجاعی شرکت کنند و با انتخاب شدن خود، فراکسیون کمونیستها را در پارلمان ارتجاعی بورژوائی ایجاد نموده و از این سکو برای مقاصد انقلابی استفاده کنند.
تا اینجا ما در عرصه تئوریک لنینیسم باقی می مانیم. آنچه را که لنین در 1920 بعد از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در شوروی بیان می داشت بر این مقدمات استوار بود که در ممالک سرمایه داری، بورژوازی به انجام یک انتخابات آزاد نسبی به همان مفهومی که مارک تواین گفته بود و سرانجامِ پیروزی بورژواها در آن روشن بود، تن در می داد. شرکت کمونیستها در این انتخابات گرچه که همواره با سرکوب، ترور، تخریب و تبلیغات شوم بورژوازی همراه بود، تا کمونیستها کمترین مقدار رای و نماینده را بیاورند، ولی این بخت منتفی نبود که آنها بتوانند با شرکت در پارلمان و کسب چندین کرسی به زبان رسای خواستهای طبقه کارگر که در خارج پارلمان به مبارزه انقلابی خویش ادامه می داد، در داخل پارلمان بدل شوند و از این کرسی خطابیه برای تبلیغات خویش بهره ببرند. کمونیستها در این عرصه مبارزه نیز برای ارسال پیامشان به مردم، بسیج مردم، آگاهی دادن به مردم، برای افشاء دسیسه ها و ارتشاء بورژوازی کمال استفاده را می نمودند.این تئوریها که باید از آن آموخت و مضمون آنرا هضم کرد، در مورد ممالکی صادق است که در آنها اساسا انتخابات آزادی حتی به صورت نسبی صورت می گیرد و بخت کمونیستها برای انتخاب شدن و یا امکان انتخاب شدن منتفی نیست. طبیعتا در ممالکی نظیر ایران که اساسا انتخابات آزادی در آن صورت نمی گیرد و به قول حاکمیت، همه نامزدهای انتخاباتی باید از صافیِ ضد قانونی شورای نگهبان عبور کرده و دست چین شوند، دیگر استناد به تئوریهای لنین نفهمیدن نظریات وی است. در چنین شرایطی کمونیستها باید نظر مردم را به نامشروع بودن این انتخابات و تقلبی بودن آن جلب کرده تا توهمی در مردم نسبت به این رژیم و ارگانهای عوامفریبی اش باقی نماند. همدست تبلیغاتی رژیم شدن تا یک انتخابات تقلبی و نمایشی را انتخابات مردمی و آزاد جا زنند، عملا فریب مردم است. به مردم آموزش نادرست می دهد. مردم را با روحیه نادرست تربیت می کند و این کار به مبارزه مردم در آینده صدمه می زند.
شرط هر انتخابات آزادی که حزب ما از آن حمایت کند و حتی مبلغ شرکت در آن باشد، این است که بسیاری مقدمات لازم برای انجام یک انتخابات آزاد و دموکراتیک فراهم باشد. این بدان مفهوم است که همه احزاب و سازمانهای سیاسی و حرفه ای و صنفی اقشار و طبقات اجتماعی در ایران به ویژه کارگران و زحمتکشان باید آزاد بوده و امکان فعالیت سیاسی و تبلیغاتی داشته باشند. باید از همه مطبوعات رفع سانسور شود تا منتقدان بتوانند نظریات خویش را در باره برنامه های احزاب و یا صلاحیت نامزدهای انتخاباتی آنها ابراز دارند و نامزدهای انتخاباتی خویش را معرفی و برایشان تبلیغ نمایند. باید موانع بر سر راه فعالیت احزاب و نشریات و تجمعات انتخاباتی برداشته شوند.
تمام این شرایط برشمرده در انتخابات اسلامی در ایران وجود نداشته است و لذا نمی توان از یک انتخابات آزاد و دموکراتیک در ایران نام برد. نمایندگانی که منتصب می شوند و در زیر ساطور تصمیمات شورای نگهبان به مجلس می روند، نمی توانند به صورت دموکراتیک و با اراده آزاد رای دهند و خود این نمایندگان دست نشانده بهتر از هر کسی از حدود مسئولیت و وظایف خود آگاهند. آنها  نمایندگان مردم نیستند و قدرت و نیروی توده های مردم را در پشت خود ندارند که با تکیه بر آنها بر ضد نظریات نادرست به پا خاسته و مخالفت خویش را علنا و بدون محابا ابراز دارند. این نمایندگان دست نشانده اند و فقط برای اجرای بازیگری به مجلس اعزام شده اند و می دانند که نباید دست از پا خطا کنند، زیرا همانهائیکه اینان را آورده اند، هم آنان، اینها را به موقع لازم، بر می چینند. چنین نمایندگانی دارای اقتدار نیستند و حرف هایشان پشیزی ارزش ندارد و خودشان نیز به این امر واقفند. این عروسکان در مجلس قادر نیستند از قدرتی و یا مرجعی در ایران درخواست پاسخگوئی کنند. آنها قادر نیستند بر تصمیمات بالائی ها نظارت کنند و برخلاف نظر آنها حرفی بزنند. کسانی که چنین جراتی به خود راه دهند یا در دفعه بعد انتخاب نمی شوند و یا برای آنها دسیسه چینی می کنند و مصونیت آنها را لغو نموده و یا حتی ترورشان خواهند کرد، این است که این نمایندگان سر براه می دانند که نباید دست از پا خطا کنند. چنین مجلس ضد انقلابی اساس سکوئی ندارد تا نیروهای انقلابی از پشت آن با مردم صحبت کنند و به افشاء حاکمیت بپردازند. چنین مجلس فرمایشی و دست نشانده ای را که منتخب مردم ایران نیست، باید به همین نام نیز نامید و نمی توان از مردم دعوت کرد که مشتی دست نشانده را برای تعیین سرنوشت خود انتخاب کرده و به تصمیمات آنها احترام بگذارند. این توهین روشن به مردم است. مجلس "منتخبی" که به سند خیانت "برجام" رای داده، حداقل، نظر شرکت کنندگان  در انتخابات قلابی را برآورده کرده است و لذا نمی تواند تصمیماتش مورد انتقاد موکلان آنها باشد.
البته رژیم جمهوری اسلامی نیز این امر را به خوبی می داند و در به راه انداختن تعزیه های مناسب، تجارب گرانبها دارد. آنها با ساختن لولوی محافظه کاران و پیش انداختن جناح اصلاح طلبانِ هوادارِ حاکمیت، به بازارگرمی دوران انتخابات و ایجاد دلهره و ترس از پیروزی محافظه کاران، دامن زده و مردم را تشویق به شرکت در این فریبکاری می کردند. شورای نگهبانِ رژیم، در یک مهندسی حساب شده، نمایندگان اصلاح طلبان را برای زدن مهر تائید به "استقلال" آنها، در بازی اول فله ای رد کرد، تا توی دل مردم را خالی کند و آنها را از عدم شرکت در انتخابات بترساند. و آنوقت شورای نگهبان در اثر "فشار و اعتراضات عموم" و "بسیج مردمی" که با شعار "ابتکاری" شرکت در انتخابات برای ممانعت از پیروزی محافظه کاران به میدان آمدند، تا مصباح یزدی ها دیگر انتخاب نشوند، شورای نگهبان را به "تسلیم" و "تجدید نظر در آراء اش" واداشتند. این بازی تماشائی و تعزیه خوانی شورای نگهبان "اهمیت شرکت مردم در انتخابات سرنوشت ساز را برای خود مردم روشن کرد" تا سراسیمه در آن شرکت نمایند. البته شرط شرکت در حوزه های انتخاباتی حفظ  و رعایت کامل حجاب اسلامی نیز نبود. آرایش غلیظ صورت و نمایش گیسوان آشفته و رنگ کرده، باید بهار "آزادی" و "دموکرسی" را بشارت می داد و مهر تائید به صحت برگزاری انتخابات در ایران می زد. ساده لوحی بی اندازه است اگر کسی تصور کند رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی سرنوشت خودش را به سرنوشت "انتخابات آزاد و دموکراتیک" در ایران گره زده  است. آنها اگر مطمئن باشند که تاثیرات دوران فریبکاری و بازیگریشان به پایان رسیده است از انجام همین انتخابات تقلبی علیرغم همه اختلافاتشان نیز سر باز خواهند زد. ولی در شرایط کنونی آنها، یعنی هر دو جناح به تظاهر به یک انتخابات "دموکراتیک و آزاد" برای کسب مشروعیت در ایران و جهان نیاز دارند و برای این منظور در آمار جعل کرده و تعداد واجدان و یا شرکت کنندگان در رای گیری ها را خودسرانه بدون نظارت و بررسی عمومی تعیین و عوض می کنند. مهندسان بی سواد انتخابات توجه ندارند که آمار تعداد واجدان شرکت انتخابات با توجه به ضریب رشد جمعیت در این چند ساله گذشته، باید یک رابطه منطقی با آمار دوره های قبلی یعنی دوره های هشتم و نهم انتخابات مجلس شورای اسلامی داشته باشد. تعداد واجدان را نمی توان کم و زیاد کرد تا در آمار دولتی، درصد شرکت کنندگان در انتخابات مطابق میل رهبری موثر افتد. آمار جعلی حکومت جمهوری اسلامی از حدود 55 میلیون واجدین شرایط انتخابات سخن می راند که گویا 62 در صد در انتخابات شرکت کرده(یعنی 34 میلیون نفر) و 21 میلیون نفر انتخابات را تحریم کرده اند. در مورد صحت و سقم این آمار کسی حق شک و تردید و اظهار نظر ندارد، زیرا مرجعی در ایران نیست تا بر انتخابات دموکراتیک و آزاد نظارت کند. در مملکتی که این همه زندانی سیاسی وجود دارد، انتخابات آزاد حرف مفت است. البته رژیم جمهوری اسلامی با نانخورهائی که دارد و آنها را از درآمد نفت سیراب می کند، طبیعتا فاقد پایگاه اجتماعی نیست. قشر بزرگی از روحانیت انگلی در ایران، بخش مهمی از نیروهای سرکوب نظیر پاسداران، بسیجی ها و مسئولان اداری و دستگاه بروکراتیک که بود و نبودشان به حاکمیت این دستگاه وابسته است، پایگاه این رژیم اند، ولی ادعای اینکه 34 میلیون با ندای رهبر و حمایت از این رژیم فاسد و ننگین به پای صندوق های رای رفته اند، سراپا کذب محض است و دروغی در خدمت منافع اسلام ناب محمدی می باشد. اینکه همین 34 میلیون ظاهری را، با چه شگردهائی به پای صندوق رای کشانده اند، خود داستانی مفصل از ایجاد فضائی از ترس و وحشت، ایراد اتهام جاسوسی برای انگلستان به مخالفان، و تعقیب قضائی و ترس از تضییقات، به دنبال دارد. آنها حتی تهدید کردند که در شبکه مجازی خدمت مبلغان تحریم انتخابات برسند و تک تک آنها را شکار کنند.تصورش را بکنید رژیمی که اجازه سندیکاهای آزاد و انتخابات آزاد به کارگران برای تشکلهای صنفی آنها را نمی دهد، چگونه می تواند شاهد و ناظرِ مورد اعتمادی برای تائید صحت انتخابات مجلس دهم و غیره باشد؟ در رژیمی که احزابِ سیاسیِ آزادی فعالیت ندارند و آزادی بیان با زندان و شکنجه و اعدام پاسخ داده می شود، شرکت در انتخابات توهین به شرکت کننده در انتخابات است. این انتخابات را همیشه باید تحریم کرد و به مردم آموزش داد که مجلسی را که نمایندگان انتصابی اش بی اراده هستند، لیاقت انتخاب شدن ندارند. تنها تحریم این انتخابات کار درستی بوده و به افشاء این رژیم منجر می شود. این استدلال که نباید انتخابات را تحریم کرد و باید دید مردم چه نوع اَشکال ابتکاری مبارزاتی بر ضد رژیم می آفرینند و به حمایت از آن اَشکال برخاست، اپورتونیسم محض است.  کمونیستها همیشه باید در مبارزات توده ای و خود بخودی مردم برای کسب رهبری و طرح شعارهای درست با کادرها و امکانات تبلیغاتی خویش شرکت کنند. در این جنبشها نیروهای انقلاب مخملی و ارتجاعی نیز برای کسب رهبری شرکت می کنند و این یک مبارزه طبقاتی و اجتماعی است که اهمیت مسئولیت ما را دو چندان می کند. ولی شرکت در این مبارزات آموزش نادرست به مردم و دروغ گفتن به آنها و فریب آنها را توجیه نمی کند. اَشکال ابتکاری مبارزه مردم از قبل قابل پیشگوئی نیستند، زیرا به عوامل متعددی وابسته اند که می توانند مرتبا تغییر کنند، ولی تقلبی بودن انتخابات و نمایشی بودن آن تداوم دارد و از قبل قابل پیش بینی و پیشگوئی است.نکته جالبی که نباید فراموش کرد این است که در انتخابات کنونی سه دسته بندی شرکت کرده اند، دسته محافظه کاران(بنیادگرایان، ذوب شدگان در ولایت فقیه، همه بنیادها و اسلحه به دستها و براداران قاچاقچی و...) و دسته اصلاح طلبان(دارو دسته لیبرالها، میانه روها، ملی مذهبی ها، بنیادگرایان رنگ عوض کرده و قاچاقچی های برادر و...) که رویهمرفته با دست بردن در نتیجه انتخابات و با همه امکانات تبلیغاتی و مالی 34 میلیون رای آورده اند(همراه با آراء باطله و مخالف)  و دسته سوم که دسته تحریم کنندگان انتخابات بدون کمک مالی و بدون امکانات تبلیغاتی بوده اند 21 میلیون نفر است، یعنی مستقلا، از هر کدام از این دسته های جداگانه، بیشتر رای آورده است.  این امر نشان باخت حکومت و نه برد وی است. از نظر اقتصادی باید گفت این پیروزی مهندسی شده، پیروزی جناح نئولیبرالها و نزدیکی جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است. بوی پولهای به زور مسدود شده ایران که هنوز آزاد نشده و معلوم نیست چه مقدار هستند، به مشام می رسد. لشگر نئوکانهای لیبرال برای خون آشامی با پرچم سبز روحانیت به ایران هجوم می آورد.

بر گرفته از توفان شـماره 193فروردین ماه  1395ـ آپریل سال 2016
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند وبلاگ حزبی
..........................
 وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
 http://kanonezi.blogspot.se/
 وبلاگ کارگر آگاه
 http://www.kargareagah.blogspot.se/
  سایت کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
 سایت آرشیو نشریات توفان
 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
 توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی


https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts
مسئولان گرسنگی در جهان
مهار تغذیه مردم را انحصارات امپریالیستی به کف گرفته اند

امپریالیستها می کوشند تا از دید عموم پنهان دارند که چگونه سرمایه زمین های مزروعی را می رباید، چگونه بازار سهام که یکی از عوامل مؤثر در نابرابری ثروت به شمار می آید، باعث گسترش ورشکستگی، گرانی، فقر و گرسنگی می شود. چگونه در بازار سهام قیمت مواد غذایی خام، به ویژه غلات و مواد غذایی پایه را تصنعی گران می سازند. و از این طریق هم به گرسنگی در جهان دامن می زنند و هم بر سرمایه خود می افزایند. و در عین حال با استفاده از دوز و کلک های شگفت انگیز  از پرداخت مالیات فرار می کنند. چگونه به اِزای هر چه فربه تر شدن ابر سرمایه، قدرت خرید اقشار و طبقات کم درآمد تر جامعه کاهش می یابد. چگونه بی ثباتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در جوامع، بویژه در قاره های آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین شدت می یابد. چگونه فقر بر سلامتی کم بضاعت ها تأثیرات منفی می گذارد و بیماریها را افزایش و عمرها را کوتاه می سازد و روزبروز بر آمار خودکشی ها می افزاید.
زمانی که بحران مالی ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ جهان سرمایه داری را دربرگرفت و فعالیت های گسترده آنها در عرصه مسکن ناگزیر متوقف شد، آنها ابتدا به عرصه محصولات غذایی روی آوردند و سپس مستقیم به سراغ مزارع کشاورزی رفتند.
بسیاری از کنسرن های مواد غذایی و یا شیمیایی و کلان سرمایه داران، تصاحب زمین های کشاورزی و منابع آب را هدف قرار دادند. طی ده سال گذشته به اصطلاح سرمایه گذاری مستقیم در کشاورزی در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین و حتی اروپای شرقی نظیر رومانی، رشد بی سابقه ای یافته است.
یکی از دلایل مهم این سیاست که در دست گرفتن غذای مردم و هدایت آنهاست از آنجا ناشی شد که در زمان بحران قشری از سرمایه داران به سوی خرید طلا روی آوردند تا از این طریق، کاهش ارزش پولشان را جبران نمایند. در اثر این هجوم بهای طلا به صورت افسانه ای افزایش پیدا کرد و این خطر را به وجود آورد که در صورت پایان وضعیت بحرانی با نزول بهای طلا خسارت زیادی به این سرمایه داران وارد آید. در واقع خرید طلا تنها برای سرمایه دارانی صرف داشت که زود دست به کار شده بودند. فراموش نکنیم خرید طلا و انبار کردن آن بهیچوجه سود آور نیست زیرا بهره ای بر آن تعلق نمی گیرد بلکه فقط از کاهش ارزش ثروت پولی آنهم تا حدودی جلو می گیرد. در همین وضعیت بحث شد که اگر بحران ادامه یافته و پول بی ارزش شود تکلیف ثروتمندانی که طلا ذخیره کرده اند چه می شود؟ آنها می بایست مقادیر عظیمی از طلا را به دهقانان و یا تولید کنندگان مستقیم مواد غذائی می دانند تا زنده بمانند. وقتی بحران همه گیر شود این پول نیست که ارزش دارد، خودِ کالا و در درجه اول کالاهای اساسی هستند که دارای ارزش می باشند. همواره دهقانان به طور نسبی از بحرانهای شهری سود برده اند. همین زنگ خطر نشان می دهد تا به چه حد اهمیت دارد تا سرمایه گذاری های کلان در عرصه کشاورزی در زمینهای حاصلخیز به عمل آید. در اختیار گرفتن کالاهای اساسی زندگی مردم توسط انحصارات کلان نوعی حفظ آنها در بحرانهای آتی و عملا روشی جنایتکارانه در به اسارت گرفتن مردم جهان است. جامعه به سمت بربریت می رود.   
گرچه اکثر قراردادها محرمانه، به دور از چشم افکار عمومی و با کمک حکومت های ارتجاعی محلی بسته شد و هنوز هم می شود. ولی در عین حال برخی از سازمانهای حقوق بشری نظیر "سازمان بشر دوستی ضد گرسنگی و تأمین تغذیه"(Food First Information and Action Network) و "اکسفام" رقم تخمینی زمین های مزروعی را که طی ده سال گذشته به چنگ سرمایه داران افتاده است، ۲۲۷ میلیون هکتار ذکر کرده اند. این مزارع از جانب سرمایه داران  یا به طور عمده به قیمت نازل خریده می شوند و یا با بستن قراردادهای اجاره طولانی مدت ـ اکثرا ۹۹ ساله ـ و پرداخت اجاره بهایی ناچیز، عملا تصاحب می گردند.
مهمتر اینکه سود سرمایه گذاران از هر لحاظ از جانب حکومت های ارتجاعی محلی تضمین می شوند و ثانیا از پرداخت هرگونه مالیات معافند. برای نمونه در کامبوج که ۸ درصد جمعیت آن را روستائیان تشکیل می دهند و هر یک؛ حداکثر یک هکتار مزرعه دراختیار دارند، دولتش هزاران هکتار زمین حاصلخیز را با قیمت ناچیز، یا به سرمایه داران فروخته و یا به صورت ۹۹ ساله با اجاره بهایی ناچیزتر به آنها اجاره داده است. مطابق آمار "اکسفام" قریب به ۶۰۰ هزار روستایی در کامبوج از این طریق از هستی ساقط گشته اند. در زمانی که روستائیان به اعتراض برمی خیزند، دولت ارتجاعی این کشور به سرکوب آنها اقدام می ورزد  و کسی هم در دنیا صدایش در نمی آید، ولی در مورد اتهامات کشتار دهقانان توسط خمرهای سرخ و رهبری "پول پوت" زبان همه این جنایتکاران "دموکرات" دراز است.
در هیچ دوره ای به اندازه ۱۰ سال گذشته؛ آفریقا مورد هجوم سرمایه های بین المللی واقع نگشته بود. تا سال ۲۰۱۴ کلان سرمایه داران قریب به ۱۲۸ میلیارد دلار در این قاره سرمایه گذاری کردند و به این ترتیب آفریقا بعد از آسیا در این رابطه در ردیف دوم قرار گرفت.
به عنوان مثال تنها یک کمپانی کوچک آلمانی به نام(Amatheon Agri) تاکنون ۴۰ هزار هکتار زمین را به مدت ۹۹ سال طبق معمول با اجاره بهایی ناچیز دراختیار گرفته است که بر روی آن گندم، جو و سویا کشت و صادر می کند. در اصطلاح بین المللی این زمین دزدی را land grabbing لقب داده اند.
بی جهت نیست که سرمایه دار مشهور کانادایی آقای Chris Mayer زمین های کشاورزی را به "طلا، منتها کمی داغ تر از آن" تشبیه کرده است! جالب اینجاست که سرمایه داران نام این هجوم افسارگسیخته را "کمک جهت توسعه" می نهند که در واقع همان برنامه های نئولیبرلی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است که از دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی به این سمت در سه قاره ذکر شده در بالا انجام می گیرد.
"موسسه تغذیه جهانی"(World Food Institute) مستقر در برلن اخیرا اعلام کرد که این هجوم سرمایه داری به زمینهای کشاورزی آفریقا و تصا حب مزارع روستائیان باعث گشته است که ۴۰۰ میلیون روستايی در این قاره از زمین خود ریشه کن گشته و با فقر و گرسنگی و مرگ دست و پنجه نرم کنند. طبیعی است که سیل مهاجران به سوی اروپای استعمارگر آغاز می شود.
فاجعه آمیزتر این که محصولات کشاورزی تولید شده بر روی این زمین ها تقریبا به صورت کامل به کشورهای غربی صادر گشته و ساکنین محلی عملا در معرض گرسنگی قرار می گیرند. اگر تاکنون فقط در عرصه بازار سهام بازی با بورس مواد غذایی نظیر قهوه، گندم، ذرت، جو، سویا و ... پول ساز بودند، امروز مزارعی که این محصولات روی آن کشت می شوند نیز بر آنها افزوده گشته اند.
در قرنی که ما در آن بسر می بریم، سرمایه داری با تهاجم به زمین های حاصل خیز و منابع آب و نیز مواد غذایی عملا از آنها به مثابه ابزاری برای حکومت بر مردم جهان سوء استفاده می کند.
این غارت و انباشت نجومی سرمایه در حالی انجام میگیرد که طبق آمار World Food Institute سالانه فقط ۳۵ تا ۴۰ میلیارد دلار هزینه کافی است تا برای ۱۵ تا ۲۰ سال آینده گرسنگی را در جهان ریشه کن ساخت. اما سرمایه داری ترجیح می دهد با بازی با بورس مواد غذایی در بازار سهام و تصاحب محیلانه زمین های مزروعی کشاورزان فقیر قاره های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، میلیاردها دلار بر ثروت  خود بیافزاید و در مقابل دامنه فقر و گرسنگی را گسترش بدهد.
"جان سیگلر" (Jean Ziegler) که تا سال ۲۰۰۸ گزارشگر سازمان ملل بود، پیرامون حق تغذیه که در منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر قید گشته است و بر آن تأکید نیز شده است، نوشت: "در حال حاضر کشاورزی موجود در جهان قادر است که غذای ۱۲ میلیارد انسان را تأمین کند ـ تقریبا دو برابر جمعیت کره زمین ـ لذا به هیچوجه غلبه بر معضل گرسنگی، علیرغم ازدیاد جمعیت غیر ممکن نیست. از این رو هر کودکی که از فرط گرسنگی جان خود را از دست می دهد، عملا به قتل می رسد". و ما اضافه می کنیم که به دست سرمایه داران حریص، طماع و بیرحم میلیون ها انسان تاکنون از فقر و گرسنگی به قتل رسیده اند و مادام که این نظام پابرجاست در آینده نیز این روند ادامه خواهد یافت. وی در عین حال بدهی های عظیم کشورهای در حال توسعه و یا عقب نگه داشته شده به بانکهای جهانی را در رابطه مستقیم با فقر و تندگستی و گرسنگی در جهان می بیند و می نویسد: "از آنجا که بدهی های بانکی به گرسنگی دامن می زنند، لذا قاتل انسانها بشمار می آیند".
به دیده وی گرسنگی ابزاری است در دست شرکت های صنعتی، غذایی، خدماتی و بانکها. او با اشاره به این مطلب در واقع آن ۵۰۰ شرکت و کمپانی عظیمی را مد نظر دارد که عملا  نیمی از تولید ناخالص جهان را دراختیار و تحت کنترل خود در آورده اند. او به درستی صاحبان این شرکت ها را "فرمانروایان قلمرو ننگ" می نامد.
اگر در سال ۱۹۹۶ ده شرکت عظیم تولید بذر، ۳۰ درصد از بازار جهانی بذور را در اختیار داشتند، امروز این رقم به ۷۵٪ رسیده است.
امروز جمعا ۱۰ کنسرن کشاورزی و مواد شیمیایی بر جهان سلطه می رانند، که بزرگترین آنها عبارتند از:BAYER, DOW AGROSCINCEN, MONSANTOD, DUPONT;SYNGENTA. ناگفته پیداست که نئولیبرالیسمی که از سالهای ۸۰ میلادی روزبروز در سایه و با کمک سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول فربه تر گشت، این وضعیت ناگوار را در جهان شدت بخشیده و غیر قابل تحمل و جان فرسا ساخته است.
"اکسفام" معتقد است که کشورهای "جی هفت"(G 7) در زمینه تجارت محصولات غذایی، کشاورزی با تصویب قانون های تجارت آزاد CETA & TTIP وTPP عامدانه به کمک کنسرن های عظیم کشاورزی شتافته و دست آنها را برای غارت و چپاول در جهان که نتیجه ای جز فقر و گرسنگی به بارنمی آورد، بازگذارده اند.
دردناک تر اینکه اکثر کسانی که در جهان از گرسنگی رنج می برند در بخش های مختلف تولید مواد غذایی مشغول به کارند. نویسندگان کتاب "مافیای مواد غذایی" نیز معتقدند که دولت های کشورهای غنی، هر روز بیشتر خود را در خدمت شرکت های تولید کننده مواد غذایی قرار می دهند. آنها با اشاره به یک آمار تحقیقی از OECD که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است، نتیجه می گیرند که در آینده تنها ۴ یا ۵ سوپر مارکت زنجیره ای توضیع مواد غذایی در جهان و ۲۰ تا ۲۵ شرکت عظیم کشاورزی و شیمیایی، تولید مواد غذایی در جهان را به انحصار خویش درخواهند آورد. همین امروز فروش ۱۵ شرکت عظیم تولید مواد غذایی برابر است با حجم اقتصاد ۶۰ کشور فقیر جهان.
مادام که در بر پاشنه نظام جبار سرمایه داری می گردد، پدیده های منفی و ضد بشری فوق نه تنها کاسته نمی شوند بلکه افزایش نیز خواهد یافت.
منابع مورد بهربرداری عبارتند از: (مجله Hintergrund شماره  یکم 2016 روزنامه ی زوددویتچه تسایتونگ 18 ژانویه 2016 و فرستنده خبری  MDR آلمان فدرال).
بر گرفته از توفان شـماره 193فروردین ماه  1395ـ آپریل سال 2016
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند وبلاگ حزبی
..........................
 وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
 http://kanonezi.blogspot.se/
 وبلاگ کارگر آگاه
 http://www.kargareagah.blogspot.se/
  سایت کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
 سایت آرشیو نشریات توفان
 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
 توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar


 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
سفرآقای اوباما به کوبا و جنجال ساختگی حمایت از حقوق بشر

ماشینهای تبلیغاتی و شستشوی مغزها در ممالک امپریالیستی به کار افتاده اند، تا طبق عادت سنتی حقایق را وارونه جلوه دهند و سفید را سیاه بنمایانند. نوکران این حقوق بگیران جهانی که خود را هوادار آزادی بیان جا می زنند، از حق آزادی بیانشان فقط برای نشر دروغ و پخش اکاذیب استفاده می کنند و بس.
کسی که تاریخ جنایات امپریالیسم آمریکا را در کوبا نداند، کسی که تاریخ همین دو دوره ننگین و سراپا خونِ دوران اوباما را نداند، شاید باور کند که امپریالیسم آمریکا ناجی بشریت و فرشته نجات و مبشر آزادی و حقوق بشر است. ولی کسی که مسایل را تعقیب کرده باشد، در زیر سونامیِ دروغهای امپریالیسم آمریکا و نوکران وی و به ویژه نوکران ایرانی آمریکا، نظیر کیهان لندنی و سایر جاسوسان ایرانی، حقایق را پیدا می کند و به ریش این تبلیغات زننده می خندد. این تبلیغات فقط افشاء گر امپریالیسم جهانی است و بس.
کوبا در گذشته همیشه مستعمره آمریکا بود، نوکر دست به سینه آمریکا دیکتاتور مشهور، ژنرال کودتاچی آقای "فولخنثیو باتیستا ثالدیوار" (Fulgencio Batista y Zaldívar)  که فاسد، قاچاقچی، آدمکش، همدست مافیا بود، منافع امپریالیسم آمریکا را در کوبا تامین می کرد. کوبا با تولید تک محصولی نیشکرش وابسته به آمریکا بود. سرمایه داران بزرگ کشاورزی آمریکا، تمام مناطق حاصلخیز کوبا را به زیر سلطه خود در آورده، دهقانان را به برده های خویش بدل کرده و توده مردم کوبا را غارت می کردند و کالاهای تولید شده در کوبا را به آمریکا وارد کرده کرده از آن سودهای سرشار می بردند. بزرگترین قمارخانه های جهان در هاوانا بود که با دست مافیا و سرمایه های آمریکائی می چرخید. امپریالیسم آمریکا کوبا را به بزرگترین فاحشه خانه قاره آمریکا و محل خوشگذرانی سرمایه داران فاسد بدل کرده بود، تا آنها از آزادی های بی قید و شرط خویش با اسارت بردگان جنسی در کوبا و بدون هراس از نقض حقوق بشری خانواده ها و زنان کوبائی از همه "مزایای" نقض حقوق بشر و حقوق انسانی متمتع شوند.
انقلاب کوبا، این قشر انگل را جارو کرد، زمینها را ملی نمود، و به دیکتاتوری "باتیستا" که به حقوق بشر احترام نمی گذاشت و شکنجه و آدمکشی و بی حقوقی را در کوبا با یاری آمریکا رایج کرده بود، پایان داد. مردم کوبا برای نخستین بار آموختند که حق کار، حقوق بشر است؛ آنها آموختند که حق تحصیل اجباریِ رایگان حقوق بشر است؛ آنها آموختند که بهداشت مجانی حق آنهاست؛ آنها آموختند که زن و مرد دارای حقوق مساوی اند و زحمتکشان دارای حقوق انسانی بوده و باید به این حقوق و ارزش واقعی دست پیدا کنند و باید به این حقوق ارج گذاشت. درِ زندانهای "باتیستا" بسته شد، شکنجه گران به سزای اعمال خود رسیدند، ضد انقلاب فرار کرد و در فلوریدای آمریکا مورد حمایت سازمان امنیت آمریکا قرار گرفت و تا به امروز نیز بر ضد تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی کوبا خرابکاری می کند. انقلاب بود که حقوق بشر را به کوبا آورد و این امپریالیسم آمریکا و نوکرانش بودند که ناقض حقوق بشر و حامیان جنایتکار آن اند. آنوقت امپریالیسم آمریکا چهره زشت خویش را نشان داد و تصمیم گرفت به مردم کوبا و تمام مردم آمریکای لاتین درس بدهد که جرات نکنند به دیکتاتوری امپریالیسم آمریکا تجاوز کرده و "حیاط خلوت" آرام آمریکا را بر هم بریزند. آنگاه نخست مفتضحانه به کوبا توسط مزدوران آمریکائی حمله کردند که این تجاوز معروف به "تجاوز خلیج خوکها" توسط خلق کوبا درهم شکسته شد. سپس ماشین تحریم و تبلیغات امپریالیسم به راه افتاد تا دمار از روزگار مردم کوبا که جرات انقلاب ضد آمریکائی کرده اند، در آورد.  اسلحه جنایتکارانه تحریم برای نخستین بار بر ضد کوبا به کار گرفته شد که طولانی ترین دوره تحریم در تاریخ بشریت است. ما ایرانی ها و عراقی ها و حتی مردم شوروی سابق و لهستان دوران رویزیونیستها و بسیار مردم جهان طعم تلخ این تحریمهای ضد بشری را چشیده اند.
تحریمهای ضد کوبا شامل بخش تجارت، اقتصاد و مالی می شود. نخستین اقدامات در این زمینه از جانب آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا در سال 1960 پس از انقلاب کوبا انجام گرفت. در سال 1992 تحریم علیه کوبا را به عنوان یک قانون شرم آور در کنگره آمریکا با این مضمون که می خواهند "به ملت کوبا برای کسب دموکراسی یاری رسانند" به تصویب رساندند. کنگره آمریکا برای سرنوشت مردم کوبا تصمیم می گیرد و این امر را در جهان بدیهی و حق آمریکا و جزئی از حقوق بشر آمریکا جلوه می دهند. به این قانون نام اقدام دموکراسی برای کوبا عطا کردند. این تحریم جنایتکارانه، طولانی ترین تحریم تاریخ بشریت بود و هنوز هم هست. در 2014 دولت آمریکا برای نزدیکی به کوبا، نام کوبا را از فهرست اسامی ممالک تروریستی برداشت و حال آنکه این کوبا نبود که تروریست بود، این امپریالیسم آمریکا بود که تروریست بود و هست. امپریالیسم اساسا یک مفهومش تروریسم است. در تمام دوران جنگ سرد، همه متحدان آمریکا در این محاصره ضد بشری با نقاب حمایت از "حقوق بشر" شرکت داشتند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد بارها در حمایت از مردم کوبا، مخالفت خویش را با محاصره و تحریم این کشور و قلدری آمریکا اعلام کرد، ولی امپریالیستهای غرب بی توجه به نظریات مجمع عمومی سازمان ملل به کار خود ادامه دادند و حتی برای تشدید نقض حقوق بشر محاصره بر ضد مردم کوبا را تشدید کردند. نتیجه این عمل واکنش میهنپرستانه مردم کوبا نسبت به این وضعیت بود که وحدت خلق کوبا را در مقابل فشار اجنبی استعمارگر تقویت نمود. سازمان عفو بین الملل تحریم کوبا را که منجر به صدمه زدن به سلامتی مردم کوبا شده بود و مانع رسیدن دارو و وسایل پزشکی به کوبا بود، بارها محکوم کرد. این اقدامات منجر به آن می شد که غذای کافی به مردم و کودکان کوبائی نرسد. آمریکائی ها برای آنکه امراض عفونی در کوبا شدت بگیرد از واردات صابون و کالاهای عفونت زدا به کوبا ممانعت به عمل می آوردند و می آورند. مراجع جهانی، سوء تغذیه ناشی از تحریمها را، موجبات بسیاری بیماری ها در کوبا می دانستند. رژیم کوبا مجبور شده بود برای غلبه بر این مشکلات صورتی از اولویتها تدوین کند که بر اساس این تقدم ها در درجه نخست زنان و کودکان از حداقل امکانات موجود دولت کوبا استفاده می کردند و مردان و مردان مسن از این نعمت به حد کمی برخوردار بودند تا سلامتی زنان و کودکان به خطر نیفتد.
از سال 1990 به طور مرتب سازمان ملل متحد محاصره اقتصادی کوبا را محکوم کرده است. در سال 2002 تعداد 173 کشور خواهان پایان محاصره کوبا بودند وتنها سه کشور به ادامه تحریم رای موافق تحریم دادند. در سال 2013 تعداد مخالفان 188 کشور بود و تنها دو کشور جنایتکار، آمریکا و اسرائیل هواداران تحریم بودند و حتی سه کشور میکروسکپی "مکرونزین"، "جزایر مارشال" و "پالا" به این تحریمهای ضد بشری رای ممتنع دادند. وزیر خارجه کوبا این اقدام آمریکا را نسل کشی نامید. وی ضبط اموال دولت کوبا در آمریکا را که از آن برای مبارزه علیه دولت قانونی کوبا برداشت می کنند، راهزنانه نامید. در آمریکا با شستشوی مغزی 48 درصد مردم این کشور موافق ادامه این جنایت هستند و این را از حقوق آمریکا می شناسند که به همه جهان زور بگوید و مردم کوبا را گرسنگی بدهد!!؟؟.
توجه کنید که حق آزادیِ بیان دروغ و فریب مردم تا به چه حد کار ساز است. آیا این اقدامات جنایتکارانه نقض حقوق بشر و نسل کشی نیست؟. مسلم است که هست.
آقای اوباما رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا وارد کوبا می شود و مداخله گرانه و آمرانه تمایل دارد که نخست با "رهبران اپوزیسیون" رژیم کوبا تماس بگیرد و سپس با مقامات رسمی. سازمانهای امنیتی آمریکا مشتی روسپی انگشت شمار را با لباس سفید "سیاسی"، تحت عنوان "زنان لباس سفید" به خیابانها می فرستند تا به نقض آزادی بیان و حقوق بشر و آزادی سفر و... در کوبا اعتراض کرده و از اربابشان اوباما بخواهند که آنها را نجات دهد. مخاطبِ پیام این "زنان لباس سفید" پوش، اوبامای سیاه است. آنها دست به دامان زن و بچه اوباما شده اند، تا این "ناجی بشریت"، این "زنان سفید پوش" و همه ی مردم کوبا را نجات دهد!؟؟  آیا این نمایشهای سرهم بندی شده، که با صحنه سازی مخبران مامور و وظیفه شناس از اقصی نقاط جهان، که تعدادشان از معترضان سفید پوش و سیاه دل، به مراتب بیشتر و بین المللی تر است، مشمئز کننده نیست؟ آیا این توهین به افکار عمومی مردم جهان، توهین به بشریت متمدن، نقض آشکار حقوق بشر محسوب نمی شود؟ حتما می شود!.
ولی دولت آمریکا جاسوسان خویش را در تیمهای جاسوسی به نام "اتحادیه میهنپرستان کوبائی" و یا "زنان سفید پوش" سازماندهی می کند، که بر اساس اطلاعات و اعترافات خودشان "آژانس ایالات متحده آمریکا برای توسعه"(the U.S. Agency for International Development, USAID)، این موسسه، به دگراندیشان کوبائی(بخوانید آمریکا اندیشان کوبائی-توفان) در سال 2009 مبلغ 62/15 میلیون دلار کمک مالی کرده است. و از سال 1996 در مجموع 140 میلیون دلار برای سرنگونی دولت کوبا هزینه نموده است. همین اعتراف نشانه زورگوئی و دخالت بی شرمانه در امور داخلی یک کشور مستقل دیگر است. امپریالیسم آمریکا مشتی جاسوس و خرابکار برای سرنگونی یک رژیم انقلابی و مستقل، با نقض روشن حقوق بشر و حقوق ملل و نقض منشور ملل متحد تربیت کرده و آموزش می دهد. در آستانه سفر اوباما این زنان روسپی سفید پوش به عنوان دگرانیشان به پای اوباما می افتند که از حقوق بشر در کوبا دفاع کند. در مورد این صحنه سازان و حادثه آفرینان باید گفت که چرا کسانی که این همه قلبشان برای حقوق بشر به ادعای خودشان می تپد، از آقای اوباما نمی خواهند که درِ زندان گوانتانامو را که سمبل نقض حقوق بشر و جنایت بی شرمانه در کوباست، ببندد. چرا این عده بر ضد اوباما دست به اعتراض نمی زنند تا بخشی از خاک اشغالی کوبا را که در آنجا گوانتانامو را مستقر کرده است ترک کند؟ چگونه می شود به یک ناقض جهانی حقوق بشر، حقوق ملل، تجاوزکار و اشغالگر، اعتماد کرد و از وی انتظار رستگاری داشت؟ این صحنه سازی ها و دروغگوئی ها تنها برای فریب افکار عمومی دنیاست.
امپریالیسم آمریکا بارها تلاش کرده است توسط مافیا و ماموران سازمان جاسوسی آمریکا رئیس دولت قانونی کوبا فیدل کاسترو را ترور کند. فرمان قتل را رئیس جمهور وقت آمریکا جان اف کندی شخصا امضاء کرد و مطابق همه قوانین جهانی باید این رئیس جمهور آمریکا به عنوان متهم به سوء قصد محاکمه می شد. ولی برنامه ترور فیدل کاسترو توسط سایر روسای جمهور آمریکا نیز ادامه پیدا کرد. لذا همه روسای جمهور آمریکا باید به اتهام ترغیب به قتل محاکمه شوند. حال مشتی قاتل و تروریست به مدافع حقوق بشر و مخالف تروریسم بدل شده اند.   
وقتی در نشست پایانی مذاکرات دو جانبه سران دو کشور، خبرنگاران خودفروخته به دستور سازمان "سیا" از رئیس جمهور کوبا آقای رائول کاسترو به صورت تحریک آمیز پرسیدند که نظرش در مورد زندانیان سیاسی در کوبا چیست؟ وی برای رو کردن دست این فریبکاران فورا درخواست کرد تا این خبرنگار نام این زندانیان سیاسی را هم اکنون اعلام کند و صورت اسامی آنها را در همین جمع در اختیار وی و افکارعمومی بگذارد تا معلوم شود که در کوبا زندانی سیاسی وجود ندارد. خبرنگار "مطلع" نه نامی در اختیار داشت و نه فهرست اسامی "زندانیان سیاسی" و لذا ناچار شد سکوت کند و خفقان بگیرد. معلوم شد که همه این صحنه سازی ها با رضایت اوباما و دستگاههای دروغ پراکنی "آزادی بیان" امپریالیستی ساخته شده اند. سخنان رائول کاسترو تو دهنی محکمی به شایعه پراکنی امپریالیستها بود که در اخبار رسمی اکثر ممالک اروپائی سانسور شد و تنها یکبار آنرا کانال "ایورو نیوز" در ساعت 8 صبح 22 ماه مارس 2016 نشان داد. معلوم شد که اپوزیسیون کوبا اپوزیسیون امپریالیستی و نوکر اجنبی است.
از این اپوزیسیونها خود فروخته در ایران هم وجود دارند و ما پاره ای از آنها را در تریبونال لندن دیده ایم که با پول امپریالیسم و صهیونیسم فربه شده اند. به همین جهت مبارزه برای تحقق حقوق بشر تجزیه بردار نیست. باید آنرا با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند زد وگرنه ادعای حمایت از حقوق بشر، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی ریاکاری محض است. با حمایت عربستان سعودی، اسرائیل، ناتو، پنتاگون و آمریکا نمی شود از حقوق بشر دفاع کرد و زندانیان سیاسی را آزاد نمود.
مردم کوبا تا به امروز مقاومت کرده اند و تسلیم نشده اند. این خودفروخته های کوبائی نیز نمی توانند این مردم را به تسلیم وا دارند. مرگ بر امپریالیسم ریاکار، صهیونیسم جنایتکار و مزدوران اپوزیسیون ضد بشر در همه ممالک جهان.

بر گرفته از توفان شـماره 193فروردین ماه  1395ـ آپریل سال 2016
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
www.toufan.org
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
toufan@toufan.org
لینک چند وبلاگ حزبی
..........................
 وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
 http://kanonezi.blogspot.se/
 وبلاگ کارگر آگاه
 http://www.kargareagah.blogspot.se/
  سایت کتابخانه اینترنتی توفان
http://toufan.org/ketabkane.htm
 سایت آرشیو نشریات توفان
 http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
 توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts