۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

حمایت از مبارزه مردم عراق انقلابی است

چگونه می شود جریانهای ارتجاعی اپوزیسیون ایران را با هر نقابی که هستند شناخت.
عمل ملاک حقیقت است. وقتی تئوری مستمرا در عمل با شکست روبرو شود حتما اِشکالی در تئوری وجود دارد. وقتی کسانی یافت می شوند که با طرح نظریات فوق ارتجاعی در قالب تئوریهای آرایش شده در عمل به بن بست می رسند باید یا تئوریهای خویش را با تجربه از عمل زنده تصحیح کنند و یا به گنداب ارتجاع سیاه در غلتند. در میان اپوزیسیون ایران گرایش اخیر جنبه غالب دارد. این اپوزیسیون قلابی و ضد انقلابی آرزوی آنرا دارد که در پا رکابی امپریالیستها و صهیونیستها به ایران حمله کند و مردم ایران را با تئوریهای امپریالیسم پسند خویش به روز سیاه بنشاند. اساس شعار این اپوزیسیون قلابی که در تمام جبهه های ضد جنگ خرابکاری می کند و با تروتسکیستها و عمال صهیونیستها در پی تخریب در این جبهه هاست ممانعت از تجاوز امپریالیسم به ایران نیست، بلکه حساب باز کردن روی تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم به ایران است تا در کنار آنها ایران را “فتح“ کنند. سازمان مجاهدین خلق که کارشان به جاسوسی رسمی کشیده است تکامل یافته ترین نوع این سازمانهاست. کار سایرین نیز اگر در پی اصلاح خویش بر نیایند به همان حد می رسد. آنها مجبورند از جنایات امپریالیستها در عراق حمایت کنند و مبارزه انقلابی مردم عراق را به عنوان “اسلام سیاسی“ و یا “گروگانگیری ارتجاعی“ و نظایر این لاطائلات محکوم نمایند. برای آنها گروگانگیری استعمارگران در عراق که میلیونها عراقی را به گروگان گرفته اند گروگانگیری نیست شاید از این جهت که گروگانگیرهای غربی “متمدن“، “مسیحی“، بوده و “بنیادگرا“ نیستند، ولی مردم عراق که برای دفاع از کشورشان و ناموسشان و شرافتشان و غرورشان چند تا عمال دشمن را به گروگان می گیرند و این حق آنهاست، جنایتکار و ضد بشر معرفی می شوند. این ایرانیهای ضد انقلابی وکلای مدافع امپریالیستها و مبلغ تئوریهای صهیونیستها در منطقه هستند. آنها با هوچی گری در گذشته می خواستند گروگان گرفتن فیلیپینیها را که نه برای مرخصی بلکه برای بازسازی زیرساختهای ارتش استعمارگران و کنسرنهای استعماری به عراق اعزام شده بودند را با هوچیگری وسیله توجیه سیاست جنایتکارانه امپریالیسم قرار دهند. این جریانهای تقلبی و ضد انقلابی که خودشان توانائی آنرا ندارند که بر اساس تئوریهای ارتجاعی خودشان “نه به جمهوری اسلامی و نه به جنگ“ و یا “نه به جمهوری اسلامی و نه به آمریکا“ صف مستقلی برای پیشبرد نظریات خودشان ایجاد کنند، به علت قِلّتشان بر عکس در تظاهرات ضد جنگ نیروهای انقلابی که خواهان کوتاه شدن دست امپریالیسم از منطقه و ایران هستند شرکت می کنند و در این جبهه ها خرابکاری می نمایند. این فقدان اصولیت از سیاست ریاکارانه آنها ناشی می شود. آنها کار مبارزه اجتماعی را با دوز و کلک یکسان گرفته و هدفشان از این کار فریب افکار عمومی و پاره ای از آنها حتی اخاذی از منابع مالی “غیبی“ است.
این جریانهای ارتجاعی و ضد انقلابی از اشغال سرزمین عراق حمایت می کنند. آنها خواهان خروج بی قید و شرط تجاوزگران از خاک عراق نیستند. آنها تنها خواهان “پایان جنگند“. بنظر آنها این جنگ ماهیت طبقاتی ندارد. باید آنقدر ادامه پیدا کند تا پایان پذیرد(به نفع کی پایان پذیرد؟ توفان). ولی این جنگ تحت چه شرایط پایان می پذیرد؟ تحت شرایطی که امپریالیستها همه مردم را عراق را قتل عام کرده آواره نموده کشور عراق را به مستعمره رسمی خویش بدل کرده و منابع عظیم انرژی آن کشور را غارت کنند. عراق باید به پایگاه نظامی تجاوز امپریالیستی در کنار اسرائیل به تمام ممالک منطقه بدل شود. آیا کمونیستها می توانند با “پایان“ چنین جنگی موافق باشند. هرگز! عراق کشور نیمه مستعمره و اشغال شده است. مردم عراق با هر دین و ایدئولوژی و تعلق سیاسی و فرهنگی و نژادی حق دارند و مجازند که تجاوزگران را از خاک خویش با هر ابزاری که در اختیار دارند اخراج کنند. این است که ماهیت مبارزه مردم عراق عادلانه است. مبارزه آنها رهائی بخش و انقلابی است. در حالیکه مخالفین خروج بی قید و شرط تجاوزگران از عراق ضد انقلابی اند و آرزوی خوابیدن این شتر را در درب منزل خود نیز دارند. این است که مسئله عراق بیک مسئله کلیدی درمنطقه بدل شده است. هیچ نیروی اپوزسیسون ایران نمی تواند از زیر موضعگیری در این مورد شانه خالی کند. حزب ما به صراحت اعلام می کند که مخالفین شعار خروج بی قید و شرط تجاوزگران از خاک عراق متحدین بالقوه امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه هستند. باید این مبارزه را چنان تشدید کرد که دست عمال پنهان آنها روشن شود و تروتسکیستهای ضد انقلابی از لانه های موش بدر آیند. وظیفه نیروهای انقلابی حمایت از این مبارزات انقلابی است. کمونیستها و نه تنها کمونیستها، حتی دموکراتها، بشر دوستان و آزادیخواهان باید خواهان خروج بی قید و شرط امپریالیستها و تجاوزکاران از خاک عراق باشند. تنها فاشیستها و آدمخواران خواهان آن هستند که یک نیروی خارجی خاک یک کشور را اشغال کند، مردم آن سرزمین را قتل عام نماید، منابع طبیعی و ثروتهای آن کشور را غارت کند و مدعی شود که اگر من این “خدمات ارزنده“ را انجام ندهم “اسلام سیاسی“ قدرت را در این ممالک به کف می گیرد. بنظر حزب ما هر کس بر این نظر مردم عراق گردن ننهد همدست صهیونیستها و امپریالیستها در منطقه است و چه خودش بداند و چه خودش نداند. این دارو دسته ها متحدین بالقوه “چپ“ امپریالیستها هستند. آنها همین نظریات ارتجاعی را در دفاع از مبارزات مردم فلسطین، لبنان، افغانستان، سومالی و نظایر آنها دارند. مشتی مالیخولیائی حتی تجاوز اتیوپی را نیز به سومالی تائید کردند زیرا تجاوزی که علیه اسلامیستها باشد ظاهرا بدون مانع است. تئوری این مالیخولیائیها همان تئوریهای جرج بوشی مبارزه علیه “تروریسم“ است که به فاجعه در جهان منجر شده است. طبیعی است که ملتهای جهان هرگز زیر بار قلدری و دسیسه و خرابکاری تروتسکیستها، امپریالیستها و مشتی مالیخولیائی نمی روند. مبارزه همه ملتها تا پیروزی نهائی ادامه خواهد داشت. آنها بوئی از شناخت امپریالیسم، مبارزه آزادیبخش و حقوق ملتها و دول نبرده اند. آنها به مسایل از دید جرج بوش و دیک چنئی نگاه می کنند.
مخالفت با شعار خروج بی قید و شرط تجاوزگران از خاک عراق تائید بر ابقاء آنها در عراق است. تائید این امر است که آنها با استدلال جرج بوش موافقند که می گوید اگر ما خاک عراق را ترک کنیم نیروهای مذهبی قدرت را در آنجا به کف می آورند و این مغایر “مدرنیسم“ است. گیریم که این دروغ جرج بوش و دارو دسته تجاوزگران حقیقت داشته باشد. فرض کنیم که ما حتی این تحقیر ملت بزرگ عراق را نیز بپذیریم و بر آن صحه بگذاریم که لیاقت یک حکومت ملی و مستقل را نداشته باشد. از کی تا بحال رسم بر این است که جرج بوشها در مورد سرنوشت ملتها و نوع تصمیمات آنها اعمال نفوذ کنند و نظریات خود را به کشورها و ملتها تحمیل کنند؟ این روش روش استعمار کهن است که عمرش را در آستانه انقلاب کبیر اکتبر بر سر گور گذارد. اینکه چگونه حکومتی در عراق بر سر کار می آید و یا باید بیاید تنها تصمیم ملت عراق و نیروهای فعال مبارزه آن است. تنها آن نیروهائی که برای حل تضاد عمده و اساسی جامعه عراق یعنی تضاد میان خلق و امپریالیسم مبارزه می کنند حق دارند در مورد سرنوشت آینده کشورشان تصمیم بگیرند. کسانیکه به تصمیم ملت عراق احترام نمی گذارند و از تصمیم جرج بوش دفاع می کنند همان کسانی هستند که در مورد ایران نیز همین عقیده را دارند و شعارهای تفرقه افکنانه و خرابکارانشان در جنبش ضد جنگ بهترین گواه آن است. آنها حضور امپریالیستها و تجاوزگران را به ایران تنها به این خاطر که با یک حکومت مذهبی عقب مانده و ارتجاعی در می افتند خوش آمد می گویند و برای این تجاوز حساب باز می کنند. برخی از آنها حتی از دول خارجی کمک مالی می گیرند و از این کار شرم هم نمی کنند و خود را انقلابی جای می زنند. از نظر حزب ما هر جریانی که بهر عنوان و با هر نوع کلاه شرعی از کمکهای منابع مالی امپریالیستهای بهره مند شود ضد انقلابی است و کوچکترین علاقه ای به مردم میهنش چه برسد به طبقه کارگر ندارد. برای این جریانات کار سیاسی دکان دو نبش است.

بر گرفته ازتوفان شماره 101 مرداد ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org