۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

مبارزه با دو قطب ارتجاعی یک تئوری صهیونیستی-امپریالیستی است
 
“بنظر من آمریکا وارد جدال با اسلام سیاسی شده است. این یک جنگ قدرت است. این کشمکش منطقا به تضعیف اسلام سیاسی منجر می شود.
... جنگ افغانستان بر سر تجدید تعریف رابطه غرب با اسلام سیاسی است“(نقل از گفتار منصور حکمت در انترناسیونال هفتگی 20 مهر 1380).
فجایعی که در دنیا صورت می گیرد، بربریتی که امپریالیستها و صهیونیسم به رهبری امپریالیست آمریکا به مردم جهان تحمیل کرده اند، همدستی آشکار امپریالیسم با ارتجاع اسلامی و جهادیستها در لیبی، سوریه، عراق و... پوچی تئوری های منصور حکمت را که در یکدوره بعد از انقلاب بهمن 1357 چون ویروس خطرناکی محیط جنبش کارگری و کمونیستی ایران را آلوده کرده بود بر ملا کرده است. وقتی نظریه ای ماهیت مبارزه طبقاتی و ملی را نفی کرده و آنرا تا حد جنگ مشتی جهادیست اسلامی و میلیتاریسم آمریکائی محدود نماید و مدعی شود مبارزه اساسی سیاسی در جهان جنگ قدرت بین دو قطب ارتجاعی است، روشن است که کارنامه این نظریه فقط فاجعه ببار می آورد. همه مریدان منصور حکمت و همه کسانی که به نحوی از انحاء با این تئوری مبارزه با "دو قطب ارتجاع" آلوده شدند از مبارزه روشن طبقاتی دست کشیده، مفاهیم غیر طبقاتی نظیر "مدرن" و "سنت" را جایگزین مبارزه طبقاتی کرده و سر انجام مجبور شدند با تئوری های من در آوردی "سناریوی سیاه و سفید" تحولات جهان را توضیح دهند. مریدان منصور حکمت با این تئوری ها که آنرا بر ضد مبارزانی ساخته اند که با امپریالیسم و صهیونیسم مبارزه می کنند، در عمل نشان دادند که در تجاوز جهادیستها به لیبی با یاری پیمان نظامی و تجاوزگر ناتو، آنهم بر ضد یک کشور مستقل، مرفه و امن، در کنار جهادیستها قرار گرفته و بربرهای وحشی جهادیست را مورد حمایت قرار دادند. آیا هیچ عقل سالمی می تواند از وضعیت جدید کشور متلاشی و سراپا آشوب لیبی حمایت کرده آنرا بهتر از دوران معمر قذافی بداند؟. همین مریدان نظریات منصور حکمت در زمان تجاوز جهادیستهای انترناسیونال که از سراسر جهان برای ناامن کردن کشور سوریه ی مستقل و سکولار جمع آوری شده و با کمک آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان، ترکیه، عربستان سعودی و قطر برای مستعمره کردن سوریه می جنگیدند، به حمایت برخاسته و نیروی داعش را نیروی دموکرات و اپوزیسیون انقلابی که گویا بر ضد استبداد بشار اسد می جنگد معرفی می کردند. مبارزه خلقهای سوریه در دفاع از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی خود پاسخ این نابکاران را داد. آنها اکنون در مورد سوریه پس از آنکه به وظایف تبلیغاتی و خرابکارانه خود عمل کردند سکوت نموده اند. این عده در زمان جنایات بر ضد بشریت که توسط صهیونیستهای اسرائیلی علیه مردم لبنان و فلسطین اشغالی انجام می شد و می شود، از همه می خواستند که از حمایت مردم لبنان و فلسطین دست بکشند و کشتار این دول "دموکرات" و حامی "حقوق بشر" و "مدرن" را تائید کنند، زیرا آنها در جبهه "مدرنیسم" علیه حزب ﷲ لبنان و حماس در فلسطین می جنگند. به نظر آنها مبارزه حماس برای اخراج اشغالگر صهیونیستی به مردم فلسطین ربط ندارد و آنها نباید خود را گوشت دم توپ "اسلام سیاسی" بکنند. ده ها هزار کشته و قربانیان بمبهای فسفری و خوشه ای در لبنان و فلسطین مورد تائید آنها بود. زیرا برای آنها قتل عام فلسطینی ها، لبنانی ها، سوریه ای ها و لیبیائی ها و ایرانی ها در صورت تجاوز آمریکا و اسرائیل و امپریالیستها و ارتجاع منطقه به ایران همه و همه مبارزه دو قطب ارتجاعی است و مردم جهان باید تنها به عنوان ناظر بی طرف بر آنها بنگرند. البته این تئوری های پر از تناقض و ریاکارانه که دیگر حتی برای خودشان هم بُرد ندارد و تضادهای آشکارش قابل دفاع نبوده و قدرت فریبکاری خویش را از دست داده است، به آنجا منجر شده که پیروان منصور حکمت ناچار شوند دست خودشان را رو کنند و به صراحت از اسرائیل و استقلال کردستان عراق که همان اسرائیل دوم است به دفاع برخیزند. تشدید تضادها میان نیروهای اپوزیسیون ایران و یا حتی در میان هیات حاکمه ایران نشان می دهد که دو تفکر و جریان در حال رشد است. همه آن ایرانی هائی که از استقلال سیاسی کشورشان در مقابل نیروهای بیگانه دفاع می کنند و در عرصه جهانی در جبهه نیروهای انقلابی قرار دارند و همه دیگر کسانی که در پشت سر سرمایه های صهیونیستی و امپریالیستی سنگر گرفته و خود را برای اشغال ایران و تحمیل سیاستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و گشودن دروازهای اقتصادی ایران به روی سرمایه های نئوکانها مهیا می سازند. تئوری های حمایت از "سناریوی سفید" و "مدرنیسم" و مبارزه با "دو قطب ارتجاع" همه و همه در متن همین سیاست عمومی امپریالیستی انجام می گیرد. آنها برای هجوم به ایران به زمینه فکری توجیه گرانه چنین تجاوزی نیاز دارند تا بتوانند آنرا به عنوان "مترقی" و "پیشرفته" جا زنند و مدعی شوند که در دنیای جهانی شدن سرمایه سخن از استقلال سیاسی گفتن حرفهای مفت و عقب مانده اند. ما امروز با این دو تفکر ارتجاعی در سراسر جهان و بویژه در منطقه خاورمیانه روبرو هستیم. ببینید همه آن نیروهای ارتجاعی ایرانی که از استقلال کردستان عراق به عنوان اسرائیل دوم در منطقه دفاع می کنند حاضر نیستند از استقلال ایران دفاع کنند. همه آنهائی که استقلال ایران را در مقایسه با جهانی شدن سرمایه بی ارزش دانسته و مسخره می کنند خودشان حامی و بلندگوی پر صدای استقلال سیاسی کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی سوگلی اسرائیل هستند.
تمام تحولات منطقه و ایران نشان می دهد که تئوری های صهیونیستی منصور حکمت مبنی بر اینکه:
“بنظر من آمریکا وارد جدال با اسلام سیاسی شده است. این یک جنگ قدرت است. این کشمکش منطقا به تضعیف اسلام سیاسی منجر می شود.
... جنگ افغانستان بر سر تجدید تعریف رابطه غرب با اسلام سیاسی است“(نقل از گفتار منصور حکمت در انترناسیونال هفتگی 20 مهر 1380) پوچ از کار در آمده و امپریالیسم آمریکا بر اساس منافع طبقاتی خود در پی حمایت از بربرهائی است که زیرپوشش اسلام به جنایتکاری مشغولند و مزدوران انترناسیونال هستند که چون مهره های شطرنج توسط امپریالیستها برای مقاصد سیاسی خود در عرصه شطرنج سیاسی جهان در جای ویژه خودشان گذارده می شوند. این عده وقتی تاریخ مصرفشان تمام شد به عنوان وحشی و بربر از طرف امپریالیستهای "مترقی و مدرن" مورد حمله قرار می گیرند و در مورد این اقدامات "بشردوستانه" ی امپریالیستها، بلندگوهای تبلیغاتی مزدوران بومی آنها از جمله مزدوران ایرانی آنها به کار می افتند. تجارب اخیر برای کسانی که صمیمیت دارند و فریب افکار آلوده و مسری منصور حکمت را خورده بودند، باید روشنگر باشد و درک کنند که تئوری "مبارزه با دو قطب ارتجاع" که آنها آنرا در تمام عرصه هائی که ملتها قصد دارند بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم به جنگند بر روی میز می آورند، یک نظریه ای است که در اطاقهای فکری امپریالیستی به عنوان جنگ روانی در زمان تجاوز نظامی ساخته شده و توسط عواملشان در جنبشها توزیع می شود. "اسلام سیاسی" آنگونه که منصور حکمت مدعی بود، در مبارزه با آمریکا تضعیف نشده است. زیرا اسلام، دینی است که انسانهائی به آن اعتقاد دارند و این انسانها متعلق به طبقات هستند. آنها می توانند با توسل به قراین و شواهدی در دین بر متن تمایلات طبقاتی خویش بر ضد امپریالیست برخیزند و همچنین نیز می توانند به همدست امپریالیستها بر ضد بی دینان بدل شوند. مبارزه با اسلام را جایگزین مبارزه طبقاتی کردن و صحنه گردانی با بدنهای عریان نمودن، فقط همدستی با ارتجاع بی رحمتر و شقی تری بنام صهیونیسم و امپریالیسم است. سراپای تئوری های ارتجاعی و صهیونیستی منصور حکمت در عرصه زنده زندگی سیاسی نادرستی خود را ثابت کرده است. فقط باید مزدور بود تا در کنار داعش و اسرائیل در سوریه و عراق و یا در فلسطین و لبنان قرار گرفت و مدعی شد که این مبارزه به مردم جهان و خود این کشورها ربط ندارد و مبارزه دو باند جنایتکار، دو قطب جنایتکار است.
   
بر گرفته از توفان شماره   174 شهریور ماه 1393 سپتامبر سال 2014،  ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
 
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
 وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی