۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

پاسخ مردم به «حکم تنفیذ



تظاهرات اعتراضی همزمان با مراسم تنفیذ رئیس جمهوری
همزمان با برگزاری مراسم تنفیذ رئیس جمهوری، پلیس ضد شورش امروز به طور گسترده در نقاط کلیدی شهر تهران مستقر شد تا مانع از برگزاری تظاهرات اعتراضی مخالفان رئیس جمهوری شود. ایرنا خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گفته است که پلیس از صبح امروز در میادین و خیابان های اصلی شهر مستقر شده بود.
شاهدان عینی گفته اند که صدها تن از تظاهرکنندگان کوشیدند تا در میدان ولیعصر دست به تظاهرات بزنند که با مقاومت پلیس ضد شورش مواجه شدند. خبرگزاری فارس از حضور مهدی کروبی، نامزد اصلاح طلب انتخابات دهم ریاست جمهوری، در "تقاطع خیابان بهشتی و ولیعصر" خبر داده است.
برخی حاضران در تظاهرات امروز تهران گزارش داده اند که اعتراض ها عمدتاً در میدان انقلاب، میدان ولیعصر، میدان فاطمی، خیابان آزادی، میدان ونک و میدان هفت تیر صورت گرفته است.
در این تظاهرات پراکنده که هدفش برهم ریختن آرایش پلیس ضدشورش توصیف شده تظاهرکنندگان علیه رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد شعار می دادند. از جمله شعارهایی که معترضان سر داده اند مرگ بردیکتاتور، دولت کودتا استعفا، استعفا بوده است
radio Faranse




........................................................................


مبارزات مردمي دوشنبه 12 مرداد، به بهانه ي تنفيذ احمدي نژاد
Kategorie: Nachricht

nedaanews.com
با دیدن فیلم اعترافات ابطحی و عطریانفر فقط آتش خشمه که در وجودم شعله ور تر شده:::نمیدونم اینها بالاخره کی میخوان از توهین به شعور مردمی که به درستی راه و عمل خودشون ایمان دارن دست بردارن و بپذیرن که ما مردم اگر جونمون رو گرفتیم دستمون و به خیابونها اومدیم، نه از روی تحریکات آقای فلانی و به رهبری آقای بَهمانی، که به خاطر بیزاری از ظلم و فساد و دروغ جاری در دستگاه حاکم و برای احقاق ابتدائی ترین حقوق انسانی و شهروندیمون بوده، و اینکه این وسط یک روز بشیم خس و خاشاک، یک روز اغتشاشگر وابسته به اجنبی، یک روز تعدادی بازنده افسرده و امروز هم یک مشت احمق که افسارشون رو تمام و کمال دادن دست ابطحی یا عطریانفر، فقط اراده ما رو برای مبارزه راسخ تر میکنه و بس:::این تنها چیزیه که بعد از دیدن این فیلم دلم میخواد فریاد کنم: " آهای پیر خرفت! من رهبر ندارم، من نیـــاز به رهبر ندارم، من خودم رهبر خودم هستم و تا روزی که زنده ام برای بازپس گیری میهن عزیزم ایران با تو مبارزه میکنم، برای بلعیدن این لقمه بزرگتر از دهنت باید صدای من و تک تک دوستان همدل و همصدای من رو رو خفه کنی که نمیتونی، حالا برو از خود خدا هم اعتراف بگیر."
روزي نيست که مردم مبارز ايران کارشناسان امور را غافلگير و انگشت به دهان نکنند. جناح سپاه که فکر ميکرد با عقب نشيني احمدي نژاد در مورد مشايي ميخ خود را در اتحاد با «بيت رهبري» محکم کرده است، پس از هفته اي ملاحظه، دوباره به سمت سرکوب بي مهابا و وحشيانه مردم قدم برداشت و در روزهاي 8 و 12 مرداد، زنجير سگهاي درنده اش را رها کرد. آنها فکر ميکردند که با اجراي «دادگاه شو» و ذليل نشان دادن چند اصلاح طلب حکومتي، مي توانند روحيه ي مردم را پايين آورده و با تنفيذ و سپس تحليف احمدي نژاد، کار را يکسره کرده و مردم را به خانه هايشان مي فرستد. اما آنچه که ايشان هنوز نفهميده اند، و همين نکته نيز باعث شده تا در هر مقطعي بدترين گزينه براي حفظ خود را انتخاب نمايند، اينست که مردم در حال حاضر هيچ رهبريتي، جز نفس خود و هيچ استادي، جز تجارب مبارزات خياباني خود ندارند. تنها چيزي که قدمهاي ايشان را هماهنگ کرده و به اين جنبش نظم بخشيده، پايان تحمل ايشان بوده که به هيچ چيز، جز براندازي اين رژيم، راضي نمي شوند. و تا زمانيکه چنين هدفي متحدشان مي سازد، هيچ نيروي مسلحي قادر به سرکوبشان نيست. اين چيزيست که هيچيک از جناحهاي رژيم نفهميده اند. حتي، آنهائيکه فکر مي کنند مي توانند مردم را به کمتر از اين خواسته، مثلاً، اجراي «قانون اساسي ولايت فقيه» راضي کنند.
ديروز، دوشنبه 12 مرداد، موقعيّت ديگري براي غافلگير کردن کارشناسان حکومت هاي داخلي و خارجي فراهم شد. بر خلافِ باورهاي کارشناسان اطلاعاتي احمدي نژاد، «دادگاه شو» و مراسم «تنفيذ»، نه تنها مردم را دلسرد نکرد، بلکه باعث شد تا اقشاري از مردم که تا به حال نسبت به پيوستن به جنبش و مبارزات ترديد داشتند، دو دلي خود را به کناري انداخته و همراه با جوانانشان، در محلات خود، به اعتراض دست بزنند. ديروز براي اولين بار، جوانان شهر ري، جوانمرد و نازي آباد، به جاي رفتن به ميدان هاي مرکزي شهر، همراه با بزرگسالان خود، در محلاتشان دست به مبارزه زده و همراه خود، شيوه هاي جديدي از جنگ خياباني را به کار گرفتند. گزارشگران اين صحنه ها، تاکتيک هاي ايشان را به «جنگ پارتيزاني» تشبيه مي کردند. در آغاز همانند ديگران به خيابان آمده و به سمت ميدان ها روانه شدند. پس نيم ساعتي بسيجي ها آمدند و درگير شدند، اما نتوانستند در مقابل سنگ اندازي ايشان کاري را پيش ببرند. مدتي بعد، بالگردي در آسمان ظاهر شد که چون لاشخور در دايره اي که اين سه ناحيه را زير نظرشان مي برد، پرواز ميکرد. اين پروازها تا ساعت 6 صبح ادامه داشت. با گزارشاتي که از اوضاع اين محلّات به فرماندهان خود دادند، موتورسواران لباس شخصي و گاردها به منطقه سرازير شدند. در اين هنگام، مبارزان جنوب تهران به کوچه ها رفته و خود را سازمان دادند. هر چند دقيقه يکبار، گروهي از کوچه اي بيرون مي آمد و سرکوبگران را زير باران سنگ مي گرفت. ديگران نيز در همان نقطه از بامهاي خانه ها با تير و کمان دستي مأموران را سنگباران ميکردند. پس از عقب نشيني گروه مذکور، گروه ديگري، از کوچه ي ديگري بيرون آمده و دسته هاي گارد را مورد سنگسار قرار مي دادند و از بامها نيز کماندارانشان همين کار را مي کردند. دسته هاي موتور سوار جرأت وارد شدن به کوچه ها را نداشتند. اما مبارزان دلاور با حملات غافلگيرانه خود به گروه هاي موتوسوار، ايشان را به زير کشيده و پس از نوازش به کوچه ها باز مي گشتند. اين جنگ و گريز تا بعد از نيمه شب ادامه داشت. پس از بازگشت آرامش، به نيروهاي فرسوده ي سرکوبگر دستور تخليه محل را دادند. اما بالگرد لاشخور، تا ساعت شش صبح، همچنان مشغول پرواز و ديده باني بود. خوشبختانه هيچ خبري از بازداشت شدن مبارزان مخابره نشده است.
اين بار، مبارزات کارگران و زحمتکشان به محله هايشان محدود نشد. غافلگيري ديگري در انتظار حکومتيان بود. در ساعت 18:30 دقيقه، کارگران دلير «ايران خودرو» پيشتاز مبارزات طبقاتي کارگران شده و با خروج از کارخانه، جاده مخصوص کرج را بستند. گو اينکه شرايط مالي بد کارخانه و نا امني شغلي شان، حتماً، نقشي و انگيزه اي براي اين حرکت بود، اما با فرياد «مرگ بر ديکتاتور»، «کارگر،کارگر،اتحاد،اتحاد» و «کارگر ميميرد، ذلّت نمي پذيرد» نشان داد که ايشان نيز سرنوشت خود و فرزندانشان را جدا از خواسته هاي دمکراتيک جوانان و همسايه هايشان نمي بينند. اين اقدام کارگران ايران خودرو، نويد بيداري و اعتزاضات گسترده کارگري، در انواع آن را مي دهد.
ديگر محلّات، از جمله، هفت تير، بهارستان، سيّد خندان و هفت حوض که از روز اول مبارزات به پا خاسته بودند، ديشب نيز آرام نداشتند. مردم باسيمهاي داخل لاستيك ماشين, ورودي خيابان ها را بسته و ازحمله موتورهاي انتظامي جلو گيري ميكردند . در برخي جاها درختهاي خيابان را با سيم بهم بسته بودند كه وقت براي تظاهرات داشته باشند. ماموران موتور سوار وقتي كه به سيمها ميرسيدند با عصبانيت، مجبور به توقف مي شدند.
اما مرکز درگيري ها در خيابان وليعصر، از تقاطع ميرداماد و ميدان ونک تا خيابان انقلاب بود. اولين طلايه داران در ساعت 17:30 دقيقه، در دسته هاي ده ها نفره ظاهر شدند و تقريباً بلافاصله با حمله ي نيروهاي حکومتي مواجه شده، اما مقاومت کردند. اولين دسته هاي بيشتر از صد نفر در ميدان وليعصر، در ساعت 18:00 شکل گرفت. جمعي از بانوان دليرمان در خيابان فاطمي نزديک به تقاطع وليعصر متحصن شدند و عليرغم حمله وحشيانه پليس و زخمي شدن 7 تن از ايشان از جايشان تکان نخوردند.
در ساعت 20:00، سراسر خيابان وليعصر بغير از يکي دو نقطه در آتش مبارزات مي سوخت. نيروهاي سرکوبگر با گاز اشک آور حمله مي کردند و مردم با آتش زدن هر چه که قابل سوختن بود از مسمويّت خود جلوگيري مي کردند. پليس راه را بر تظاهراتي چند هزار نفره که از ميدان ونک به قصد پيوستن به مبارزان ميدان وليعصر راه افتاده بود، در مقابل پارک ساعي بست، اما صف تظاهرکنندگان بدون وقفه و ترديد با صف نيروهاي حکومتي تلاقي کرد و صحنه هاي درگيري و مقاومت دليرانه مردم در مقابل گاز اشک آور و باطوم و شليک هوايي تکرار گشت. در چهار راه تخت طاووس نيز جنگ خياباني و تن به تن به پياده روها و کوچه ها کشيده شده بود. براي ساعتي شايه شد که کمي بالاتر در عباس آباد، کروبي در جمع معترضان حاضر شده و سخنراني کرده است. بيشتر مردم با ناباوري اين خبر را شنيده و مي گفتند که اين شايعه سرآغاز توطئه عليه کروبي و مقدمه ي برگزاري قسمت دوم «دادگاه شو» است.
در نقاط ديگر، در میدان 7 تیر بسوی شریعتی، گروههایی از مردم به هم پیوستند و اقدام به راه پیمائی کردند. آنها مشغول به شعار دادن علیه خامنه ای و احمدی نژاد هستند .شعارهایی که داده می شود عبارتند از ؛خامنه ای قاتله،ولایتش باطله/مرگ بر خامنه ی/ مجتبی بمیری رهبری را نبینی/ مرگ بر دیکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا! همچنین، درگیریهای گسترده اي در ابتداى خيابان آزادى شکل گرفته بود. جوانان با سنگ به مزدوران حمله كردند و بسمت ميدان انقلاب رفتند و شعار ميدادند: "اعتراف، شکنجه دیگر اثر ندارد" ، «استقلال آزادي جمهوري ايراني». در ساعت 21:00 متروي دانشگاه شريف - طرشت را بستند تا مردم خود را به مبارزين در خيابان آزادي نرسانند. در ميدان ونک، بين توانير تا بيمارستان دي، هنوز هزاران نفر با نيروها درگير بودند و متفرق نمي شدند. گاز اشک آور ديگر سلاح مؤثري نيست. مردم ياد گرفته اند که حتي با روشن کردن سيگار آنرا خنثي کنند. رفته رفته موتوسواران را نيز از کار خواهند انداخت. دور نيست زمانيکه همچون گذشته تانکها را به خيابان بيآورند و منازل مردم را به کارگاه هاي کوکتل مولوتف تبديل کنند. که از نوع «سوئدي» آن نيز بهتر باشد!
تجمع کارگران نساجی مقابل استانداری اصفهان
کارگران کارخانه نساجی سیمین اصفهان روبروی استانداری اصفهان تجمع کردند.این کارگران دلیل تجمع خود را عدم دریافت حقوق طی شش ماه گذشته اعلام کردند و عنوان کردند: مسؤولان شرکت به هیچ عنوان در این زمینه پاسخگو نیستند.کارگران تجمع کننده معتقدند شرکت نساجی سیمین اصفهان برای پرداخت حقوق کارگران خود از استانداری اصفهان 3 میلیارد تومان وام دریافت کرده است، ولی این پول را صرف این کار نکرده است.يكي از اين كارگران گفت: متاسفانه در حال حاضر با 6 ماه تاخیر در دریافت حقوق، زندگی بسیاری از ما در حال فروپاشی است و اکنون برای نجات زندگی خود به اینجا آمده ایم.وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر کارخانه سیمین اصفهان نیمه تعطیل است و حدود 40 درصد کارگران در این کارخانه سر کار هستند و 60 درصد دیگر کارگران مدتی است که بیکار شده اند. در ضمن کارگرانی که سر کار میروند نیز حقوقی دریافت نمیکنند.یکی دیگر از کارگران حاضر در تجمع گفت: بخشی از کارگران آخرین حقوق خود را در بهمن ماه سال 87 دریافت کرده اند که این پرداختی نیز شامل همه کارگران نشده است.وی افزود: در بین تجمع کنندگان و کارگران کارخانه، کارگرانی با 25 سال سابقه دیده میشود و دیگران نیز حداقل 18 سال سابقه دارند. سوال اين است كه اين کارگران کجا میتوانند سر کار بروند؟تجمع کنندگان میگویند در ماههای گذشته تجمعاتی را در دفتر این شرکت در اصفهان و نجف آباد برگزار کرده اند که بیثمر بوده است.کارگران این کارخانه معتقدند مدیران این کارخانه از تواناییهای لازم برای مدیریت یک کارخانه نساجی برخوردار نبوده و درکی از این صنعت ندارند و وامهایی که از ارگانهای دولتی برای پرداخت حقوق کارگران دریافت میکنند، صرف کارها و فعالیتهای اقتصادی دیگر میکنند.شایان ذکر است کارخانه نساجی سیمین در شهرک صنعتی علویجه اصفهان واقع استن خرد شده، دندان شکسته و شکافی در سینه
پیکر بهزاد مهاجر، دیگر جان‌باخته جنبش سبز ظهرروزگذشته در بهشت زهرا در کنار سایر جانباختگان به خاک سپرده شد. بهزاد مهاجر، 47 ساله در جریان راهپیمایی مسالمت‌آمیز 25 خرداد ماه امسال مفقود شد و تا زمان تحویل جسد ، نشانی از وی در فهرست دادسرای انقلاب، زندان اوین و نیز مراکز درمانی موجود نبود.
هشدار به مفتخوران حکومتي: مردم ديگر طاقت زور شنوي ندارند
یک مامور کلانتری به سزای اعمالش رسیدروز شنبه دهم مرداد در خیابان ۱۵۰ تهرانپارس مامور کلانتری ۱۴۷ ستوان یکم محمد محمود آبادی توسط جوانی با ضربات چاقو زخمی شد.این مامور مزدور در طول روز چندین بار به این جوان وهمسرش گیر داده وبرای آنها مزاحمتهایی ایجاد کرده بود .
فردا، چهارشنبه 14 مرداد، به بهانه «تحليف احمدي نژاد»، بهارستان، ساعت 9 صبح.