احتمال طغیان کارگران در ایران
پایگاه اینترنتی "الف" منتسب به احمد توکلی نماینده اصولگرای مجلس، نسبت به وخیمتر شدن رکود اقتصادی و خطر گسترش اعتراضات کارگری هشدار داد. بهگزارش این تارنما ، ۲۰۰ هزار کارگر ۵۰۰ کارخانه دستکم سه ماه حقوق نگرفتهاند.
احمد توکلی ریاست مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی را نیز در سه دوره اخیر به عهده داشته است. او، در دوران نخستوزیری میرحسین موسوی وزیر کار بود و از همان زمان به بررسی مسائل مربوط به اشتغال علاقه نشان میداد.
رکود فزاینده
سایت الف، پس از اشاره به گسترش اعتصابهای کارگران در نساجی بوکان، لاستیک دنا، پرریس و کشت و صنعت هفتتپه، مینویسد: «ظرف یکماه و نیم گذشته، نرخ بیکاری در تهران ۳ درصد بالا رفته و هزار و ۶۴۶ نفر به خیل کارگران بیکار پیوستهاند».
در بخشی دیگر از گزارش، با اشاره به این نکته که ۲۰۰ هزار کارگر در ۵۰۰ کارخانه ایران بین ۳ تا ۵۰ ماه حقوق خود را دریافت نکردهاند، آمده است: «رکود اقتصادی در کشور رو به وخامت دارد. اتاق بازرگانی، پیش از این نسبت به ادامه بحران هشدار داده بود، فعالان بخش خصوصی میگویند وقایع اخیر باعث عدم اطمینان در اقتصاد شده است».
تقاضای افزایش دستمزدها
در شرایطی که سایت الف از عدم پرداخت حقوق ۲۰۰ هزار کارگر خبر میدهد، کانون شورای اسلامی کار از شورایعالی کار خواسته است که برای افزایش مجدد حداقل دستمزد کارگران در سالجاری جلسه فوری تشکیل دهد.
سایت جام جم و روزنامهی سرمایه، به نقل از دهقان کیا عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار این خبر را منتشر کردند. دهقان کیا گفته است: «بیش از ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار کارگر در این کشور زندگی میکنند که سرنوشت مزدی برای آنان مهم است و میخواهند بدانند بانک مرکزی چگونه گوشت، مرغ، شیر، روغن نباتی و سایر اقلام مصرفی خانوادهها را ارزان شده میداند؟».
در شرایطی که قیمت بیشتر مواد غذائی در هفتههای اخیر رو به افزایش پایدار دارد، بانک مرکزی اخیرا اعلام کرده است که نرخ تورم به ۱۴ درصد کاهش یافته است.
به گفته دهقان کیا، شورایعالی کار در اسفندماه سال گذشته تصویب کرد که حداقل دستمزد کارگران در سالجاری دوبار افزایش یابد. اما حداقل دستمزد، به توصیه بانک مرکزی امسال تنها یکبار ۲۰ درصد بالا رفته است.
طغیان یقه آبیها
پایگاه اینترنتی الف، ورشکستگی پیاپی کارخانهها و افزایش تعداد بیکاران و نیمه بیکاران را نتیجه رکود اقتصادی میداند، نسبت به طغیان کارگران (یقه آبیها) هشدار میدهد و مینویسد:« میلیونها یقهآبی خود را بازنده مناسبات جدید میدانند. همه اخبار چند ماه گذشته، دال بر شکلگیری گسترده اعتراضات یقه آبیها است. ادامه روند فعلی و عدم توجه به رکود بنگاههای اقتصادی، موج اعتراضات آبی را به راه خواهد انداخت. ... انگیزه اصلی تحرکات آبیها، نگرانی از گرسنگی خانواده، شیرخشک فرزند، اجاره مسکن آخر ماه، ادامه تحصیل فرزند و درمان همسر است».
سایت الف، از اعتراضات کارگران به عنوان "جنبش آبیها" نام می برد و مینویسد که سرکوب این جنبش حتی اگر به "توابسازی" بیانجامد، مانع فساد و انحرافات اجتماعی نخواهد شد.
در پایان این گزارش، از امکان به هم پیوستن اعتراضات یقه سفیدها و یقه آبیها، به عنوان عاملی برای موثر بودن اعتراضات آنها سخن گفته میشود. منظور سایت الف از یقه سفیدها، کارفرمایان، مدیران و سرمایهدارانی هستند که در شرایط فعلی ایران، آنها هم امنیت اقتصادی ندارند.
نویسنده: جواد طالعی
تحریریه: یلدا کیانی
۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه
۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه
اعلاميهی دوم جمعی از خانوادههای جانباختگان دههی شصت
ياد جانباختگان کشتارهای سی سالهی حاکميتاسلامی را در خاوران گرامی بداريم
سه شنبه ۳ شهريور ۱۳۸۸ - ۲۵ اوت ۲۰۰۹
سي ويک سال از مصادرهي انقلاب ميگذرد. نظام اسلامي حاکم در تمامي اين سي و يک سال بدون وقفه به سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام مخالفين مشغول بوده و هست. دستگاه سرکوب ِ ضد انقلابي ِ حاکميت بدون تاثيرپذيري از اختلافات «خانوادگي» جناحهاي حاکم که گاه بسيار هم پرسروصدا شده، در مسير ضد انقلابي و ضد مردمي راه خود را رفته و ابزاري فراجناحي در جهت حفظ نظام و سرکوب مخالفين بوده است. اما در روند اين سي و يک سال دو نوبت در کشتار و شکنجهي مخالفين روي اسلاف خود را سفيد کرد. يکي در دههي 60 که با بهانهي جنگ توانست در يورشي ده ساله، و نقطه اوج آن سال 67، مخالفين را قتل عام و قلع و قمع کند و يکي در دو ماه اخير: زماني که مردم به خاطر عميق شدن شکاف جناحها، پس از سي سال توانستند فريادهاي فروخوردهي خود را به خيابانها و پشتبامها ببرند و خواستار بازپسگيري انقلابشان شوند.سي سال پس از حاکميت اسلامي به رغم تعميق شکافهاي جناحي، دستگاه سرکوب باز هم همان کاري را با مخالفين ميکند که سيسال پيش با آنها کرد: سرکوب، زندان، شکنجه، تجاوز جنسي، اعدام، مضحکههاي اعترافگيري و پرونده سازي... اما اين بار به واسطهي اينکه هدف حاکميت بيشتر ارعاب مخالفين بود، در وحشيگري و شکنجههاي قرون وسطايي گوي سبقت از تمامي اسلاف فاشيستش ربود.اگر خبر کشتارهاي دههي شصت و به ويژه کشتار جمعي زندانيان در سال 67 کمتر به گوش جهانيان رسيد و بسياري از سازمانهاي «مدافع حقوق بشر» و دولتهاي «مدافع دموکراسي» خفقان گرفته بودند، اين بار به واسطه ي فريادهاي رساي مردم، خبررساني مردمي، فشار افکار عمومي و نيروهاي مترقي در اقصا نقاط جهان، هيچ قدرتي قادر نيست فرياد مردم را ناديده بگيرد، حتي عناصري از خود ِ حاکميت اسلامي. اما جدا از اينکه چه کساني از اين فريادها حمايت ميکنند، ماهيت اين فريادها با فريادهاي بريده شدهي دههي شصت تفاوتي ندارد:همهي آنان خواستار آزادي و عدالتند. اما به رغم تمامي اين فريادها و فشار ِ افکار عمومي، ماشين سرکوب نظام اسلامي همان کاري را با مردم معترض ميکند که دههي شصت با مخالفين کرد. بنابراين نظام اسلامي و ماشين سرکوبش در مقابل تمامي ما ايستاده است، ما همه از يک خانوادهايم. دردها و آرزوهايمان مشترک است و همه فريادي مشترک برآوردهايم. ما خانوادههاي کشتهشدگان دههي شصت در طي اين سالها تحت سختترين شرايط بودهايم و ميدانيم اگر اين روال ادامه يابد آنچه که به ما رفته است به خانوادههاي کشتارهاي اخير نيز خواهد رفت.عزيزانمان را ربودند، شکنجه دادند و اعدام کردند. نه از زمان محاکمهي آنها اطلاع داشتيم و نه کساني که آنها را محاکمه کردند ديديم و نه جرم آنها را فهميديم. بعد از اعدامشان نه وصيتنامهيي از آنها دريافت کرديم و نه جنازه اشان را، و نه محل دفنشان را ميدانستيم. پس از مدتها جستجو گفتند که عزيزانمان را در گورهاي فردي و يا دستهجمعي در خاوران و يا قبرستانهاي مشابه در شهرستانها، دفن کردهاند. امروز مخالفين توي تظاهرات با باتوم وگلوله کشته ميشوند و يا در زندانهاي رسمي و غيررسمي با وحشيانهترين شکنجهها و تجاوز جنسي روبرو هستند و اگر شانس بياوريم شايد بتوانيم جنازههاي آنان را تحويل بگيريم.درطي اين مدتما خانوادهها را نيز همانند عزيزانمان مورد اذيت و آزار قرار دادند. ما را از ادامه تحصيل محروم کردند. از کار اخراجمان کردند و راه هرگونه ترقي و پيشرفت را برما بستند. خانوادههايمان پاشيده شد و در اين ميان کساني سکته کردند و يا ديوانه شدند. عدهزيادي مجبور به مهاجرت از مملکت خود شده و در غربت دچار افسردگي، فقر و بيماري شدند. به بازماندگان کشتارهاي اخير نيز اجازه نميدهند بر مرگ عزيزانشان گريه کنند و يا در بارهاشان حرف بزنند. آنان را تهديد ميکنند و راه گورستان را بر آنها ميبندند. همان کاري را با آنها ميکنند که با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت کردند.حتي راه گورهايي که خود به ما آدرس داده بودند را بستند. زماني درب خاوران را بستند. زماني ديگر بدون بهانه قبرها را زيرو رو کردند و به جاي گورها نهال کاشتند. اجازه ندادند حتي در خانههايمان مراسم بگيريم. ما و فرزندانمان را تهديد ودستگير کردند. به مراسمي که در خانههاي شخصي خود برگزار کرده بوديم حمله کردند و خانوادهها را تحت فشار گذاشتند که حتي در خانهها هم مراسم برگزار نکنند. و مگر امروز با مردم معترض غير از اين ميکنند؟بنابراين ما عدهاي از خانوادههاي جانباختگان دههي شصت از مردم آزاده و آزادي طلب ايران دعوت ميکنيم براي همدلي و همدردي با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت و بازماندگان کشتارهاي وقايع اخير روز ششم شهريورساعت 9 صبح در سالگرد بيست ويکمين سال کشتار ِ جمعي زندانيان، در خاوران گردهم آيند. گردهمآيي ما براي طرح خواستهاي زير است: 1. پي گرد و محاکمهي مسببين کشتارهاي دههي شصت، به ويژه اعدامهاي دستهجمعي سال 67 و سرکوب، کشتار، شکنجه و تجاوزات حوادث اخير2. اعلام اسامي دفن شدگان دههي شصت در گورستان خاوران و اعلام اسامي کشتهشدگان و زندانيان وقايع اخير3. آزادي بدون قيد و شرط تمامي زندانيان سياسي و عقيدتي4. الغاي اعدام براي هر جرمي و شکنجه تحت هرعنواني 5. دريافت کيفرخواست محکومين سياسي و اعدام شدگان در طي اين سي سال و افشاي علت اعدام آنان6. دريافت وصيتنامهاعدام شدگان7. به رسميت شناختن محل دفن اعدام شدگان سيسال حاکميت اسلامي در تهران و شهرستانها و تحويل بدون قيد و شرط کشته شدگان حوادث اخير به خانوادهها و اجازهي برگزاري مراسم در منازل و يا سر خاک اين کشته شدگان8. اجازهي گذاشتن سنگ برقبر کشته شدگان9. پيگرد ومحاکمهي آمرين و عاملين و کساني که اقدام به تخريب خاوران و گورستانهاي مشابه در ساير نقاط ايران کرده و به آزار خانوادهها درطي اين سالها پرداختهاند، 10. بازگرداندن حقوق شهروندي خانوادهها و متوقف کردن هرگونه محدوديت و محروميت اجتماعي، سياسي، فرهنگي واقتصادي در مورد آنان... و11. پذيرش و حفظ گورستان خاوران و گورستانها و يا قبرهاي مشابه در ساير نقاط کشور به عنوان سندي تاريخي از جانب نهادهاي محلي و بينالمللي
ياد جانباختگان کشتارهای سی سالهی حاکميتاسلامی را در خاوران گرامی بداريم
سه شنبه ۳ شهريور ۱۳۸۸ - ۲۵ اوت ۲۰۰۹
سي ويک سال از مصادرهي انقلاب ميگذرد. نظام اسلامي حاکم در تمامي اين سي و يک سال بدون وقفه به سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام مخالفين مشغول بوده و هست. دستگاه سرکوب ِ ضد انقلابي ِ حاکميت بدون تاثيرپذيري از اختلافات «خانوادگي» جناحهاي حاکم که گاه بسيار هم پرسروصدا شده، در مسير ضد انقلابي و ضد مردمي راه خود را رفته و ابزاري فراجناحي در جهت حفظ نظام و سرکوب مخالفين بوده است. اما در روند اين سي و يک سال دو نوبت در کشتار و شکنجهي مخالفين روي اسلاف خود را سفيد کرد. يکي در دههي 60 که با بهانهي جنگ توانست در يورشي ده ساله، و نقطه اوج آن سال 67، مخالفين را قتل عام و قلع و قمع کند و يکي در دو ماه اخير: زماني که مردم به خاطر عميق شدن شکاف جناحها، پس از سي سال توانستند فريادهاي فروخوردهي خود را به خيابانها و پشتبامها ببرند و خواستار بازپسگيري انقلابشان شوند.سي سال پس از حاکميت اسلامي به رغم تعميق شکافهاي جناحي، دستگاه سرکوب باز هم همان کاري را با مخالفين ميکند که سيسال پيش با آنها کرد: سرکوب، زندان، شکنجه، تجاوز جنسي، اعدام، مضحکههاي اعترافگيري و پرونده سازي... اما اين بار به واسطهي اينکه هدف حاکميت بيشتر ارعاب مخالفين بود، در وحشيگري و شکنجههاي قرون وسطايي گوي سبقت از تمامي اسلاف فاشيستش ربود.اگر خبر کشتارهاي دههي شصت و به ويژه کشتار جمعي زندانيان در سال 67 کمتر به گوش جهانيان رسيد و بسياري از سازمانهاي «مدافع حقوق بشر» و دولتهاي «مدافع دموکراسي» خفقان گرفته بودند، اين بار به واسطه ي فريادهاي رساي مردم، خبررساني مردمي، فشار افکار عمومي و نيروهاي مترقي در اقصا نقاط جهان، هيچ قدرتي قادر نيست فرياد مردم را ناديده بگيرد، حتي عناصري از خود ِ حاکميت اسلامي. اما جدا از اينکه چه کساني از اين فريادها حمايت ميکنند، ماهيت اين فريادها با فريادهاي بريده شدهي دههي شصت تفاوتي ندارد:همهي آنان خواستار آزادي و عدالتند. اما به رغم تمامي اين فريادها و فشار ِ افکار عمومي، ماشين سرکوب نظام اسلامي همان کاري را با مردم معترض ميکند که دههي شصت با مخالفين کرد. بنابراين نظام اسلامي و ماشين سرکوبش در مقابل تمامي ما ايستاده است، ما همه از يک خانوادهايم. دردها و آرزوهايمان مشترک است و همه فريادي مشترک برآوردهايم. ما خانوادههاي کشتهشدگان دههي شصت در طي اين سالها تحت سختترين شرايط بودهايم و ميدانيم اگر اين روال ادامه يابد آنچه که به ما رفته است به خانوادههاي کشتارهاي اخير نيز خواهد رفت.عزيزانمان را ربودند، شکنجه دادند و اعدام کردند. نه از زمان محاکمهي آنها اطلاع داشتيم و نه کساني که آنها را محاکمه کردند ديديم و نه جرم آنها را فهميديم. بعد از اعدامشان نه وصيتنامهيي از آنها دريافت کرديم و نه جنازه اشان را، و نه محل دفنشان را ميدانستيم. پس از مدتها جستجو گفتند که عزيزانمان را در گورهاي فردي و يا دستهجمعي در خاوران و يا قبرستانهاي مشابه در شهرستانها، دفن کردهاند. امروز مخالفين توي تظاهرات با باتوم وگلوله کشته ميشوند و يا در زندانهاي رسمي و غيررسمي با وحشيانهترين شکنجهها و تجاوز جنسي روبرو هستند و اگر شانس بياوريم شايد بتوانيم جنازههاي آنان را تحويل بگيريم.درطي اين مدتما خانوادهها را نيز همانند عزيزانمان مورد اذيت و آزار قرار دادند. ما را از ادامه تحصيل محروم کردند. از کار اخراجمان کردند و راه هرگونه ترقي و پيشرفت را برما بستند. خانوادههايمان پاشيده شد و در اين ميان کساني سکته کردند و يا ديوانه شدند. عدهزيادي مجبور به مهاجرت از مملکت خود شده و در غربت دچار افسردگي، فقر و بيماري شدند. به بازماندگان کشتارهاي اخير نيز اجازه نميدهند بر مرگ عزيزانشان گريه کنند و يا در بارهاشان حرف بزنند. آنان را تهديد ميکنند و راه گورستان را بر آنها ميبندند. همان کاري را با آنها ميکنند که با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت کردند.حتي راه گورهايي که خود به ما آدرس داده بودند را بستند. زماني درب خاوران را بستند. زماني ديگر بدون بهانه قبرها را زيرو رو کردند و به جاي گورها نهال کاشتند. اجازه ندادند حتي در خانههايمان مراسم بگيريم. ما و فرزندانمان را تهديد ودستگير کردند. به مراسمي که در خانههاي شخصي خود برگزار کرده بوديم حمله کردند و خانوادهها را تحت فشار گذاشتند که حتي در خانهها هم مراسم برگزار نکنند. و مگر امروز با مردم معترض غير از اين ميکنند؟بنابراين ما عدهاي از خانوادههاي جانباختگان دههي شصت از مردم آزاده و آزادي طلب ايران دعوت ميکنيم براي همدلي و همدردي با بازماندگان کشتارهاي دههي شصت و بازماندگان کشتارهاي وقايع اخير روز ششم شهريورساعت 9 صبح در سالگرد بيست ويکمين سال کشتار ِ جمعي زندانيان، در خاوران گردهم آيند. گردهمآيي ما براي طرح خواستهاي زير است: 1. پي گرد و محاکمهي مسببين کشتارهاي دههي شصت، به ويژه اعدامهاي دستهجمعي سال 67 و سرکوب، کشتار، شکنجه و تجاوزات حوادث اخير2. اعلام اسامي دفن شدگان دههي شصت در گورستان خاوران و اعلام اسامي کشتهشدگان و زندانيان وقايع اخير3. آزادي بدون قيد و شرط تمامي زندانيان سياسي و عقيدتي4. الغاي اعدام براي هر جرمي و شکنجه تحت هرعنواني 5. دريافت کيفرخواست محکومين سياسي و اعدام شدگان در طي اين سي سال و افشاي علت اعدام آنان6. دريافت وصيتنامهاعدام شدگان7. به رسميت شناختن محل دفن اعدام شدگان سيسال حاکميت اسلامي در تهران و شهرستانها و تحويل بدون قيد و شرط کشته شدگان حوادث اخير به خانوادهها و اجازهي برگزاري مراسم در منازل و يا سر خاک اين کشته شدگان8. اجازهي گذاشتن سنگ برقبر کشته شدگان9. پيگرد ومحاکمهي آمرين و عاملين و کساني که اقدام به تخريب خاوران و گورستانهاي مشابه در ساير نقاط ايران کرده و به آزار خانوادهها درطي اين سالها پرداختهاند، 10. بازگرداندن حقوق شهروندي خانوادهها و متوقف کردن هرگونه محدوديت و محروميت اجتماعي، سياسي، فرهنگي واقتصادي در مورد آنان... و11. پذيرش و حفظ گورستان خاوران و گورستانها و يا قبرهاي مشابه در ساير نقاط کشور به عنوان سندي تاريخي از جانب نهادهاي محلي و بينالمللي
مرداد
۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه
دادگاههای نمایشی جمهوری اسلامی و تحریف کنندگان تاریخ
اخیرا گروهها و محافل ارتجاعی و امپریالیستی به بهانه انتقاد به دادگاههای فرمایشی و ماشین سرکوب قرون وسطایی جمهوری اسلامی، فرصت را مغتنم شمرده تا با حمله رذیلانه به کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی لنینی -استالینی و جعل و دروغ و تحریف تاریخ، یک دوره ازنبردعظیم بلشویکهای شوروی علیه بورژوازی و خائنین به انقلاب و مردم را بی اعتبار سازند.ازهارترین محافل و شبکه های ضد کمونیستی نظیر بی بی سی گرفته تا صدای آمریکا، ازاکبر گنجی گرفته تا منتظری، از ترتسکیستهای وطنی گرفته تا سوسیال دمکراتهای دوآتشه..... باردیگر به کمونیسم ورفیق استالین این آموزگار پرولتاریای جهانی پارس کرده و کینه و نفرت خویش را ابراز داشتند.حزب کارایران (توفان) بمنظور نشان دادن حقایق تاریخی و پاسخ به این کر ضد کمونیستی بجا دانست تا اثری را که تحت نام „افسانه استالینیسم“ قبلاً انتشار داده بود، اثری که در جهت شناخت بهتر ساختمان سوسیالیسم، احکام و قوانین آن وعملکرد دیکتاتوری پرولتاریا و بسیاری از مفاهیم مخدوش شده در این زمینه را روشن می سازد، برای آشنایی بیشتر به دادگاههای مسکو و از یک دوره تاریخ حزب بلشویک به پخش مجدد آن مبادرت ورزد. باشد تا با انتشار و پخش این اثر ارزنده گامی ولو کوچک در تقویت جنبش کمونیستی و قدمی درجهت تنویر افکار حقیقت جویان بی غرض برداشته باشیم.حزب ما از تمامی سایتها و رسانه هایی که دراین جنگ نابرابر به انعکاس این اثرارزشمند که پاسخی است به ماشین عظیم دروغ پراکنی بورژوازی جهانی، نهایت سپاسگزاری را می نماید.
حزب کارایران(توفان)
22 اگوست 2009
برای دریافت آثاری بیشتردراین زمینه و تحولات ساختمان سوسیالیسم درشوروی می توانیدبه کتابخانه اینترنتی توفان رجوع کنید.
اخیرا گروهها و محافل ارتجاعی و امپریالیستی به بهانه انتقاد به دادگاههای فرمایشی و ماشین سرکوب قرون وسطایی جمهوری اسلامی، فرصت را مغتنم شمرده تا با حمله رذیلانه به کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی لنینی -استالینی و جعل و دروغ و تحریف تاریخ، یک دوره ازنبردعظیم بلشویکهای شوروی علیه بورژوازی و خائنین به انقلاب و مردم را بی اعتبار سازند.ازهارترین محافل و شبکه های ضد کمونیستی نظیر بی بی سی گرفته تا صدای آمریکا، ازاکبر گنجی گرفته تا منتظری، از ترتسکیستهای وطنی گرفته تا سوسیال دمکراتهای دوآتشه..... باردیگر به کمونیسم ورفیق استالین این آموزگار پرولتاریای جهانی پارس کرده و کینه و نفرت خویش را ابراز داشتند.حزب کارایران (توفان) بمنظور نشان دادن حقایق تاریخی و پاسخ به این کر ضد کمونیستی بجا دانست تا اثری را که تحت نام „افسانه استالینیسم“ قبلاً انتشار داده بود، اثری که در جهت شناخت بهتر ساختمان سوسیالیسم، احکام و قوانین آن وعملکرد دیکتاتوری پرولتاریا و بسیاری از مفاهیم مخدوش شده در این زمینه را روشن می سازد، برای آشنایی بیشتر به دادگاههای مسکو و از یک دوره تاریخ حزب بلشویک به پخش مجدد آن مبادرت ورزد. باشد تا با انتشار و پخش این اثر ارزنده گامی ولو کوچک در تقویت جنبش کمونیستی و قدمی درجهت تنویر افکار حقیقت جویان بی غرض برداشته باشیم.حزب ما از تمامی سایتها و رسانه هایی که دراین جنگ نابرابر به انعکاس این اثرارزشمند که پاسخی است به ماشین عظیم دروغ پراکنی بورژوازی جهانی، نهایت سپاسگزاری را می نماید.
حزب کارایران(توفان)
22 اگوست 2009
برای دریافت آثاری بیشتردراین زمینه و تحولات ساختمان سوسیالیسم درشوروی می توانیدبه کتابخانه اینترنتی توفان رجوع کنید.
۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه
به بهانه پنجاه و ششمین سالگرد کودتای ننگین 28 مرداد
پاسخی به سلطنت طلبان رنگارنگ
سلطنت دموکراتیک حرف مفت است
سلطنت طلب شاه دوست خود را دموکرات جا می زند. سلطنت طلب شاه دوست مدعی است که بین وی که “دموکرات“ است و شاه اللهی های سلطنت طلب فرق اساسی وجود دارد. آنوقت برای بیان این فرق اساسی اینگونه استدلال می کند که یکی به رای مردم “احترام“ می گذارد و دیگری برای رای مردم تره هم خورد نمی کند. یکی سلطنت را حق طبیعی و ازلی شاه می داند و دیگری که “دموکرات“ است آن را به رای مردم می گذارد و تنها حکم تائید مردم را بر نظر خودش قبول دارد. حال اگر مردم برای بار سوم نیز شاه را از مملکت بیرون کردند آنها جِِر زده و مایلند که این بازی را تا بجائی برسانند که مردم از روی ناچاری به آنها رای دهند. یکی از همان تاکتیکهای سابق استفاده می کند و دیگری آن تاکتیکها را فرسوده دانسته و خواهان رنگ عوض کردن است. فرق آنها در این است که یکی به زور می خواهد سلسله منفوری را که انقلاب مردم منقرض کرده است مجددا بر سر کار آورد و دیگری می خواهد بر نظر مردم تف کند، بریش تاریخ بخندد و با آرایش دموکراسی خواهی به میدان آید تا آنچه را که سلطنت طلب قلچماق بزور چماقش نمی تواند بگیرد این یکی به زور زبانش به کف آورد. سلطنت طلب نمی تواند ماهیتا دموکرات باشد. زیرا نفس اعتقاد به این که مملکت باید اربابی مفتخور و طفیلی داشته باشند که بطور ارثی و به علت خویشاوندی خونی زمام امور را در دست بگیرد و هزینه سرسام آور بریز و بپاشهای دربار و توله های ریز و درشت آنها را به مالیات مردم تحمیل کند و مردم بیچاره جان بکنند و نیازهای شکم و زیر شکم آنها را تامین کنند ضد دموکراتیک ترین تفکری است که یک فرد در قرن بیست و یکم می تواند به آن اعتقاد داشته باشد. سلطنت یعنی حکومت آقا بالاسرها به اعتبار گروه خونی. پیشنهاد پذیرش ولایت این آقا بالاسرهای بی مایه، توهین مستقیم به مردم و تحقیر و خوار دانستن آنهاست. این شاهدوستان “دموکرات“ برای ابدی کردن پدیده ای که به ابدیت پیوسته از تحقیر ملتشان نیز ابا ندارند. آنها به سنتهای زنگارگرفته ای استناد می کنند که برای شادمانی و شفای جامعه دورانداختنی است. سلطنت شکلی از حکومت است که به گذشته تاریخ تعلق دارد و اینکه پس مانده های آن هنوز در دوران جدید باقی مانده است از عتیقه بودن آن ذره ای نمی کاهد.
قیاس سلطنت با جمهوری، قیاس کاذب و عوامفریبانه ای است. زیرا جمهوری می تواند دموکراتیک و یا ضد دموکراتیک باشد ولی سلطنت ماهیتا و همیشه در قرن بیستم و بیست و یکم یک حکومت ضد دموکراتیک بوده و خواهد بود.
سلطنت طلب ضد دموکرات است زیرا به نیروی مردم اعتقادی ندارد به جمهوریت که بیان تاریخی نیروی مردمی است اعتقادی ندارد. ضد دموکرات است برای اینکه می خواهد هر سفیه و هرزه ای به اعتبار خویشاوندگی خونی بر میلیونها انسان عاقل حکومت کند و جد اندر جد از کیسه ملت مفتخوری کند و برای کاری که نکرده حقوق کلان بازنشستگی دریافت کند آنهم بجز اینکه با ضیافتهای ملت بر باد ده و خزانه خالی کن خدمتی به این کشور کرده باشد.
گفته می شود که ما همانقدر جمهوری های ضد دموکرتیک داریم که سلطنتهای دموکراتیک وجود دارند. باین جهت جمهوری و سلطنت همترازند. از این بی مایه تر استدلالی نمی توان عرضه کرد. “محسنات“ حکومت سلطنتی نه متکی بر ماهیت سلطنت و برتری ماهوی آن بلکه با اتکا به کاستیهای جمهوری توضیح داده شده و تعریف می گردد. همین نوع استدلال بیان طفیلیگری سلطنت است. توضیح ورشکسته آنها این است که سلطنت “خوب“ تالی “جمهوری بد“ است. سلطنت طلب “دموکرات“ آنقدر بزدل است که از قیاس جمهوری خوب و سلطنت “خوب“ طفره می رود. سلطنت طلب “دموکرات“ فقط در بازار آشفته فکران و وادادگان سیاسی می خواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد. سلطنت طلب با شانتاز به شما حمله می کند و مدعی می شود هر کس سلطنت را به بازی دموکراسی نگیرد و به “دموکراسی“ گردن ننهد دموکرات نیست. این اندیشمندان مردم فریب تاریخ را به فراموشی می سپارند که مردم ایران یکبار شاه را در 25 مرداد 1332 فرار دادند و وی به یاری سی. آی. ا. و کودتای ضد مردمی بر سر کار آمد و بار دیگر در انقلاب شکوهمند و تاریخی 22 بهمن ریشه این خاندان را بریدند وسلسله پهلوی و شاهنشاهی در ایران را برای همیشه منقرض کردند. پس ما از شما می طلبیم که آقایان “دموکرات“ به رای مردم احترام بگذارید و یک بار برای همیشه گور سلطنت را همانگونه که مردم کندند شما نیز بکنید. اگر در همان روز 22 بهمن صد بار دیگر نیز بطور جداگانه از مردم میهن ما رای می گرفتند که با بقاء رژیم سلطنت موافقید یا خیر مسلما مردم آگاه میهن ما نفرت خویش صد بار از سلطنت ابراز می داشتند. اینکه رژیم جمهوری اسلامی از نفرت مردم ایران نسبت به سلطنت سوء استفاده کرد تا رژیم اسلامی را جایگزین آن کند ذره ای نیز از درجه نفرت مردم میهن ما از رژیم سلطنت نمی کاهند. انقلاب بهمن بهر صورت برای روبیدن رژیم سلطنتی و محو سلاطین بود و روی کار آمدن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی جنایتکار کمکی به کسب آبرو برای سلطنت نمی کند. ولی سلطنت طلبان این حکم روشن و پاسخ صریح مردم ایران را قبول ندارند زیرا ضد دموکرات اند. زیرا فقط به تصمیماتی گردن می نهند که منافع رژیم وابسته به امپریالیسم سلطنت را تامین کند. توسل آنها به رای مردم و برچسب اتهام به جمهوریخواهان از اعتقادشان به مردم نیست از کینه ایست که نسبت به مردم دارند.
ما بار دیگر باین سلطنت طلبان مزدور می گوئیم که به رای مردم ایران در روز تاریخی 25 مرداد سال 1332 و 22 بهمن سال 1357 گردن نهید. سلطنت مرد و قابل برگشت نیست.
البته این سلطنت طلبان کلاش که برای آرایش سلطنت بیاد دموکراسی افتاده اند بخوبی واقفند که نه رضا خان قلدر دموکرات بود و نه فرزند خلفش محمد رضا شاه دموکرات بود. ولی این آقایان یک شبه “دموکرات“ هم از دیکتاتوری رضا خان و هم از دیکتاتوری فرزندش حمایت می کنند و درجه بیشرمی را تا بجائی می رسانند که دیکتاتوری و استبداد رضا خانی را که زمینخواریش ماوراء هر قانون بود و نفت ایران را دودستی برای 60 سال تقدیم امپریالیست انگلستان کرد و قرارداد استعماری “دارسی“ را تجدید نمود مترقی جلوه داده و استبداش را نیاز جامعه قلمداد می کنند. این سلطنت طلبان “دمکرات“ حاضر نیستند حتی به سخنان خود احترام گذارده و این پدر و پسر دیکتاتور و خیانتکار به منافع ملی و گماشته امپریالیستها را محکوم کنند و ضد دموکرات بنامند. همین طفره رفتن از محکوم کردن این پدر و پسر دیکتاتور و ضد دموکرات افشاء گر ماهیت ضد دموکراتیک آنهاست.
گفته می شود ما سلطنت دموکراتیکی می خواهیم نظیر سلطنت پادشاه اسپانیا. خوب است در این زمینه چند کلمه ای گفته شود.
مردم اسپانیا در یک انتخابات دموکراتیک سلطنت را منقرض کرده و به جای آن جمهوری را برگزیدند. سلطنت طلبان جنایتکار اسپانیا مانند سلطنت طلبان ایرانی بزیر بار این تصمیم اکثریت شکننده مردم نرفتند و به رای مردم گردن ننهادند و در عوض با یاری نازیهای آلمان، فاشیستهای ایتالیا که از ژنرال فرانکوی فالانژیست حمایت می کردند با یاری سربازان مراکشی به قتل عام جمهوریخواهان برخاسته و تا زمانیکه خطر بازگشت جمهوری را احساس می کردند با چکمه آهنین فاشیستی در اسپانیا حکومت کرده به قتل عام مردم پرداخته و سرانجام فرانکوی فالانژیست و همدست هیتلر- موسولینی در آستانه مرگش با یاری سازمان جاسوسی آمریکا پادشاه کنونی اسپانیا از خانواده بوربون ها را بدنیا آورد. سلطنت اسپانیا سلطنت چرک و خون فاشیسم است و با زور و جنایت و بی احترامی به آراء و عقاید مردم استوار شده است. این رژیم سلطنتی بر خلاف میل مردم اسپانیا هواداری خویش را از شرکت اسپانیا در جنگ عراق اعلام داشت و به قتل عام مردم عراق صحه گذارد. دست این رژیم سلطنتی به خون مردم عراق آغشته است. این رژیم سلطنتی از رژیم شاه کمکهای کلان مالی دریافت می کرد و دسترنج زحمتکشان ایران را به حلقوم نیروهای دست راستی اسپانیا می ریخت تا مبادا نیروهای چپ در اسپانیا قدرت را بر کف گیرند(مراجعه کنید به کتاب خاطرات اسداﷲ علم خواجه دربار محمد رضا شاه-توفان). وی بخشی از خانواده ارتجاع جهانی و همدست محمد رضا شاه منفور است. این رژیم سلطنتی تا به امروز مجسمه های ژنرال فرانکوی فاشیست و دیکتاتور، همدست هیتلر و ضد دموکرات را که سلطنت را مجددا در اسپانیا بر سر کار آورده است در میدانهای شهر برای مجازات و تنبیه و ارعاب مردم استوار نگاهداشته است. ارتش فالانژیستهای فرانکو، گاردیا سویل شکنجه گر را دست نخورده باقی گذارده است. این رژیم سلطنتی مانع از آن است که گورهای دسته جمعی جمهوریخواهان گشوده شوند و 30 هزار جانباختگان خلق اسپانیا شناسائی شده و با افتخار بخاک سپرده شوند. این رژیم سلطنت مبتکر گورهای دستجمعی “خاوران“ در اسپانیاست است و 70 سال زودتر از رژیم جمهوری اسلامی دست بکار شده است. این رژیم ضد دموکراتیک و مولود فاشیسم از خانواده سلطنت منقرض شده ایران در جشنهای خویش دعوت رسمی به عمل می آورد و آنها را در کنار ضد دموکراتیک ترین سلاطین جهان جای می دهد تا جبهه جهانی ارتجاع سیاه را کامل کنند. این اقدام ضد دموکراتیک و توهین مستقیم به ملت بزرگ ایران است. این رژیم سلطنتی به انقلاب شکوهمند و ضد سلطنتی بهمن و رای مردم ایران بی احترامی می کند. این رژیم نه تنها دموکرات نیست بلکه نمای عوامفریبی در اسپانیاست تا بعنوان نماد “وحدت ملی“ از شدت مبارزه طبقاتی بکاهد و در خدمت عوامفریبی نقش ضد تاریخی خویش را ایفاء نماید. رژیمهای سلطنتی بلژیک، هلند، دانمارک، انگلستان و... نیز بهترین از این نیستند. آنها نمایندگان استعماری هستند که خفقان و دیکتاتوری استعماری را به اقصی نقاط جهان هدیه بردند و مردم بومی این کشورها را که باندازه مردم کشور ما حق حیات داشتند بیشرمانه و به وحشیانه ترین وضعی از دم تیغ بیدریغ استعمار گذراندند. آیا استعمار و چپاول، آدمکشی و نابود کردن بشریت مغایرتی با دموکراسی ندارد؟
گفته می شود همه جمهوریخواهان دموکرات نیستند و الزاما همه سلطنت طلبان نیز ضد دموکرات نخواهند بود. بد و خوب در همه جا وجود دارند. و ما اضافه می کنیم آری چنین است ما آدمکشهای خوب داریم و آدمکشهای بد داریم، ما فاشیستهای دموکرات داریم و فاشیستهای ضد دموکرات داریم. ما در میان نازیها آدمخوار جناح چپ داریم و جناح راست داریم. ما در میان استعمارگران چپی و راستی داریم. باین جهت جای سلطنت طلبان ایران نه در کنار خلق ایران بلکه در کنار فاشیستهای “خوب“، فاشیستهای “دموکرات“، نازیهای “چپ“ و استعمارگران “چپ دموکرات“ است. چنین جبهه ای برازنده خاندان پهلویست که هنوز از غارت ثروت مردم ما در آلاف و الوف زندگی می کنند و حاضر به پس دادن هیچ حسابی نیست. خاندانی که همان شکنجه گران و مفتخوران و اندیشمندان بنای استبداد را در ایران بدور خود جمع کرده و از توانشان هنوز نیز برای توجیه رژیم سلطنت استفاده می کنند و در ضمن بدنبال دلالهای جدیدی نیز در میان روشنفکران بی مایه و درهم و صَلِه گیر نیز هست.
مشتی عوامفریب پیدا شده اند که “بیطرفانه“ می گویند ما هوادار نظر مردم هستیم، ما قیم مردم نیستیم، ما نمی خواهیم برای مردم تعیین تکلیف کنیم و بگوئیم که سلطنت را انتخاب کنند و یا جمهوری را. هر چه مردم بگویند ما آن کار را می کنیم. ما از این عوامفریبان ظاهرا دنباله رو می پرسیم آقایان! نظر مستقل خود شما چیست؟، خود شما مبلغ و توصیه گر کدام نوع حکومت هستید و آنرا برای مردم تبلیغ می کنید؟، مگر شما قیم سلطنت طلبان هستید که وکالت آنها را بعهده گرفته اید، مگر سلطنت طلبان خودشان زبان ندارند که مشتی نادان “دموکرات“ را به جلوی گاری خود بسته اند؟. شما حضرات که مدعی هستید به اراده شهروندان جامعه احترام می گذارید اعتراف کنید هوادار نظام سلطنتی هستید یا هوادار جمهوری؟ شما کدام یک از این خواستها را و با کدام استدلال تبلیغ می کنید و برای جامعه ایران مفید می دانید. ما از شما می پرسیم از چه موقع آزادی بیان در نفی سلطنت طفیلی و منفور و زنگار گرفته از نظر تاریخی ادعای قیمومیت برای مردم است. از چه موقع نام سانسور را دموکراسی گذارده اند. بهر صورت قبل از انتخاباتی باید نظریات موافق و مخالف گفته شود و استدلالات به مردم که در اکثریت خودشان به علت گرفتاریهای روزمره فرصت ندارند که پیگیرانه و عمیق با تحلیلهای سیاسی مشغول شوند ارائه گردد. شما آقایانی که به چهره خویش نقاب دموکراسی زده اید خود شما هوادار چگونه نظامی هستید؟ چه چیز را می خواهید برای مردم تبلیغ کنید. اگر شما جمهوری خواه واقعی هستید بهتر است سنگ جمهوری و نه سنگ سلطنت را به سینه بزنید و برای سلطنت طلبان منفور بنام دموکراسی دل نسوزانید.
این است که استناد به این سلطنتهای “دموکرات“ تنها برای توجیه خیانتها و جنایات خاندان پهلویست. منظور سلطنت طلبان نیز همان روی کار آمدن و یا روی کار آوردن پهلوی هاست. آنها خجالت می کشند شفافیت بکار برند و بگویند که منظورشان روی کار آوردن مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران است. واژه “سلطنت دموکراتیک“ انتزاعی است بی ربط، مجرد است، براحتی رد را گم می کند ولی استفاده از نام “صفر کیلومتر“ برانگیزاننده خشم خفته مردم میهن ماست، باین جهت آنها بحثهای انتزاعی را ترجیح می دهند.
ولی سلطنت طلبان ضد دموکرات این امید را بگور خواهند برد. مردم ایران هرگز ننگ سلطنت را تحمل نخواهند کرد. دیگر این سلطنت طلبان دزد و مفتخور قادر نخواهند بود ثروتهای ملی ایران را در پای روسپی های شرقی و غربی بریزند و خزانه ملت را غارت کنند. جای آنها در نزد همان اربابشان جرج بوش و آریل شارون است.
حقیقت این است که هر کس که تلاش کند جائی برای سلطنت طلبان در صفوف اپوزیسیون ایران باز کند خودش را از صف اپوزیسیون مترقی ایران کنار گذارده است، می خواهد تاریخ را به عقب برگرداند و در جبهه امپریالیستها و صهیونیستها سینه می زند. ننگش باد.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری فاشیستی جمهوری اسلامی!
ننگ و نفرت بر سلطنت طلبان این حامیان کودتای امپریالیستی 28 مرداد!
زنده باد آزادی وسوسیالیسم !
حزب کارایران(توفان)
28 مرداد 1388
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org
پاسخی به سلطنت طلبان رنگارنگ
سلطنت دموکراتیک حرف مفت است
سلطنت طلب شاه دوست خود را دموکرات جا می زند. سلطنت طلب شاه دوست مدعی است که بین وی که “دموکرات“ است و شاه اللهی های سلطنت طلب فرق اساسی وجود دارد. آنوقت برای بیان این فرق اساسی اینگونه استدلال می کند که یکی به رای مردم “احترام“ می گذارد و دیگری برای رای مردم تره هم خورد نمی کند. یکی سلطنت را حق طبیعی و ازلی شاه می داند و دیگری که “دموکرات“ است آن را به رای مردم می گذارد و تنها حکم تائید مردم را بر نظر خودش قبول دارد. حال اگر مردم برای بار سوم نیز شاه را از مملکت بیرون کردند آنها جِِر زده و مایلند که این بازی را تا بجائی برسانند که مردم از روی ناچاری به آنها رای دهند. یکی از همان تاکتیکهای سابق استفاده می کند و دیگری آن تاکتیکها را فرسوده دانسته و خواهان رنگ عوض کردن است. فرق آنها در این است که یکی به زور می خواهد سلسله منفوری را که انقلاب مردم منقرض کرده است مجددا بر سر کار آورد و دیگری می خواهد بر نظر مردم تف کند، بریش تاریخ بخندد و با آرایش دموکراسی خواهی به میدان آید تا آنچه را که سلطنت طلب قلچماق بزور چماقش نمی تواند بگیرد این یکی به زور زبانش به کف آورد. سلطنت طلب نمی تواند ماهیتا دموکرات باشد. زیرا نفس اعتقاد به این که مملکت باید اربابی مفتخور و طفیلی داشته باشند که بطور ارثی و به علت خویشاوندی خونی زمام امور را در دست بگیرد و هزینه سرسام آور بریز و بپاشهای دربار و توله های ریز و درشت آنها را به مالیات مردم تحمیل کند و مردم بیچاره جان بکنند و نیازهای شکم و زیر شکم آنها را تامین کنند ضد دموکراتیک ترین تفکری است که یک فرد در قرن بیست و یکم می تواند به آن اعتقاد داشته باشد. سلطنت یعنی حکومت آقا بالاسرها به اعتبار گروه خونی. پیشنهاد پذیرش ولایت این آقا بالاسرهای بی مایه، توهین مستقیم به مردم و تحقیر و خوار دانستن آنهاست. این شاهدوستان “دموکرات“ برای ابدی کردن پدیده ای که به ابدیت پیوسته از تحقیر ملتشان نیز ابا ندارند. آنها به سنتهای زنگارگرفته ای استناد می کنند که برای شادمانی و شفای جامعه دورانداختنی است. سلطنت شکلی از حکومت است که به گذشته تاریخ تعلق دارد و اینکه پس مانده های آن هنوز در دوران جدید باقی مانده است از عتیقه بودن آن ذره ای نمی کاهد.
قیاس سلطنت با جمهوری، قیاس کاذب و عوامفریبانه ای است. زیرا جمهوری می تواند دموکراتیک و یا ضد دموکراتیک باشد ولی سلطنت ماهیتا و همیشه در قرن بیستم و بیست و یکم یک حکومت ضد دموکراتیک بوده و خواهد بود.
سلطنت طلب ضد دموکرات است زیرا به نیروی مردم اعتقادی ندارد به جمهوریت که بیان تاریخی نیروی مردمی است اعتقادی ندارد. ضد دموکرات است برای اینکه می خواهد هر سفیه و هرزه ای به اعتبار خویشاوندگی خونی بر میلیونها انسان عاقل حکومت کند و جد اندر جد از کیسه ملت مفتخوری کند و برای کاری که نکرده حقوق کلان بازنشستگی دریافت کند آنهم بجز اینکه با ضیافتهای ملت بر باد ده و خزانه خالی کن خدمتی به این کشور کرده باشد.
گفته می شود که ما همانقدر جمهوری های ضد دموکرتیک داریم که سلطنتهای دموکراتیک وجود دارند. باین جهت جمهوری و سلطنت همترازند. از این بی مایه تر استدلالی نمی توان عرضه کرد. “محسنات“ حکومت سلطنتی نه متکی بر ماهیت سلطنت و برتری ماهوی آن بلکه با اتکا به کاستیهای جمهوری توضیح داده شده و تعریف می گردد. همین نوع استدلال بیان طفیلیگری سلطنت است. توضیح ورشکسته آنها این است که سلطنت “خوب“ تالی “جمهوری بد“ است. سلطنت طلب “دموکرات“ آنقدر بزدل است که از قیاس جمهوری خوب و سلطنت “خوب“ طفره می رود. سلطنت طلب “دموکرات“ فقط در بازار آشفته فکران و وادادگان سیاسی می خواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد. سلطنت طلب با شانتاز به شما حمله می کند و مدعی می شود هر کس سلطنت را به بازی دموکراسی نگیرد و به “دموکراسی“ گردن ننهد دموکرات نیست. این اندیشمندان مردم فریب تاریخ را به فراموشی می سپارند که مردم ایران یکبار شاه را در 25 مرداد 1332 فرار دادند و وی به یاری سی. آی. ا. و کودتای ضد مردمی بر سر کار آمد و بار دیگر در انقلاب شکوهمند و تاریخی 22 بهمن ریشه این خاندان را بریدند وسلسله پهلوی و شاهنشاهی در ایران را برای همیشه منقرض کردند. پس ما از شما می طلبیم که آقایان “دموکرات“ به رای مردم احترام بگذارید و یک بار برای همیشه گور سلطنت را همانگونه که مردم کندند شما نیز بکنید. اگر در همان روز 22 بهمن صد بار دیگر نیز بطور جداگانه از مردم میهن ما رای می گرفتند که با بقاء رژیم سلطنت موافقید یا خیر مسلما مردم آگاه میهن ما نفرت خویش صد بار از سلطنت ابراز می داشتند. اینکه رژیم جمهوری اسلامی از نفرت مردم ایران نسبت به سلطنت سوء استفاده کرد تا رژیم اسلامی را جایگزین آن کند ذره ای نیز از درجه نفرت مردم میهن ما از رژیم سلطنت نمی کاهند. انقلاب بهمن بهر صورت برای روبیدن رژیم سلطنتی و محو سلاطین بود و روی کار آمدن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی جنایتکار کمکی به کسب آبرو برای سلطنت نمی کند. ولی سلطنت طلبان این حکم روشن و پاسخ صریح مردم ایران را قبول ندارند زیرا ضد دموکرات اند. زیرا فقط به تصمیماتی گردن می نهند که منافع رژیم وابسته به امپریالیسم سلطنت را تامین کند. توسل آنها به رای مردم و برچسب اتهام به جمهوریخواهان از اعتقادشان به مردم نیست از کینه ایست که نسبت به مردم دارند.
ما بار دیگر باین سلطنت طلبان مزدور می گوئیم که به رای مردم ایران در روز تاریخی 25 مرداد سال 1332 و 22 بهمن سال 1357 گردن نهید. سلطنت مرد و قابل برگشت نیست.
البته این سلطنت طلبان کلاش که برای آرایش سلطنت بیاد دموکراسی افتاده اند بخوبی واقفند که نه رضا خان قلدر دموکرات بود و نه فرزند خلفش محمد رضا شاه دموکرات بود. ولی این آقایان یک شبه “دموکرات“ هم از دیکتاتوری رضا خان و هم از دیکتاتوری فرزندش حمایت می کنند و درجه بیشرمی را تا بجائی می رسانند که دیکتاتوری و استبداد رضا خانی را که زمینخواریش ماوراء هر قانون بود و نفت ایران را دودستی برای 60 سال تقدیم امپریالیست انگلستان کرد و قرارداد استعماری “دارسی“ را تجدید نمود مترقی جلوه داده و استبداش را نیاز جامعه قلمداد می کنند. این سلطنت طلبان “دمکرات“ حاضر نیستند حتی به سخنان خود احترام گذارده و این پدر و پسر دیکتاتور و خیانتکار به منافع ملی و گماشته امپریالیستها را محکوم کنند و ضد دموکرات بنامند. همین طفره رفتن از محکوم کردن این پدر و پسر دیکتاتور و ضد دموکرات افشاء گر ماهیت ضد دموکراتیک آنهاست.
گفته می شود ما سلطنت دموکراتیکی می خواهیم نظیر سلطنت پادشاه اسپانیا. خوب است در این زمینه چند کلمه ای گفته شود.
مردم اسپانیا در یک انتخابات دموکراتیک سلطنت را منقرض کرده و به جای آن جمهوری را برگزیدند. سلطنت طلبان جنایتکار اسپانیا مانند سلطنت طلبان ایرانی بزیر بار این تصمیم اکثریت شکننده مردم نرفتند و به رای مردم گردن ننهادند و در عوض با یاری نازیهای آلمان، فاشیستهای ایتالیا که از ژنرال فرانکوی فالانژیست حمایت می کردند با یاری سربازان مراکشی به قتل عام جمهوریخواهان برخاسته و تا زمانیکه خطر بازگشت جمهوری را احساس می کردند با چکمه آهنین فاشیستی در اسپانیا حکومت کرده به قتل عام مردم پرداخته و سرانجام فرانکوی فالانژیست و همدست هیتلر- موسولینی در آستانه مرگش با یاری سازمان جاسوسی آمریکا پادشاه کنونی اسپانیا از خانواده بوربون ها را بدنیا آورد. سلطنت اسپانیا سلطنت چرک و خون فاشیسم است و با زور و جنایت و بی احترامی به آراء و عقاید مردم استوار شده است. این رژیم سلطنتی بر خلاف میل مردم اسپانیا هواداری خویش را از شرکت اسپانیا در جنگ عراق اعلام داشت و به قتل عام مردم عراق صحه گذارد. دست این رژیم سلطنتی به خون مردم عراق آغشته است. این رژیم سلطنتی از رژیم شاه کمکهای کلان مالی دریافت می کرد و دسترنج زحمتکشان ایران را به حلقوم نیروهای دست راستی اسپانیا می ریخت تا مبادا نیروهای چپ در اسپانیا قدرت را بر کف گیرند(مراجعه کنید به کتاب خاطرات اسداﷲ علم خواجه دربار محمد رضا شاه-توفان). وی بخشی از خانواده ارتجاع جهانی و همدست محمد رضا شاه منفور است. این رژیم سلطنتی تا به امروز مجسمه های ژنرال فرانکوی فاشیست و دیکتاتور، همدست هیتلر و ضد دموکرات را که سلطنت را مجددا در اسپانیا بر سر کار آورده است در میدانهای شهر برای مجازات و تنبیه و ارعاب مردم استوار نگاهداشته است. ارتش فالانژیستهای فرانکو، گاردیا سویل شکنجه گر را دست نخورده باقی گذارده است. این رژیم سلطنتی مانع از آن است که گورهای دسته جمعی جمهوریخواهان گشوده شوند و 30 هزار جانباختگان خلق اسپانیا شناسائی شده و با افتخار بخاک سپرده شوند. این رژیم سلطنت مبتکر گورهای دستجمعی “خاوران“ در اسپانیاست است و 70 سال زودتر از رژیم جمهوری اسلامی دست بکار شده است. این رژیم ضد دموکراتیک و مولود فاشیسم از خانواده سلطنت منقرض شده ایران در جشنهای خویش دعوت رسمی به عمل می آورد و آنها را در کنار ضد دموکراتیک ترین سلاطین جهان جای می دهد تا جبهه جهانی ارتجاع سیاه را کامل کنند. این اقدام ضد دموکراتیک و توهین مستقیم به ملت بزرگ ایران است. این رژیم سلطنتی به انقلاب شکوهمند و ضد سلطنتی بهمن و رای مردم ایران بی احترامی می کند. این رژیم نه تنها دموکرات نیست بلکه نمای عوامفریبی در اسپانیاست تا بعنوان نماد “وحدت ملی“ از شدت مبارزه طبقاتی بکاهد و در خدمت عوامفریبی نقش ضد تاریخی خویش را ایفاء نماید. رژیمهای سلطنتی بلژیک، هلند، دانمارک، انگلستان و... نیز بهترین از این نیستند. آنها نمایندگان استعماری هستند که خفقان و دیکتاتوری استعماری را به اقصی نقاط جهان هدیه بردند و مردم بومی این کشورها را که باندازه مردم کشور ما حق حیات داشتند بیشرمانه و به وحشیانه ترین وضعی از دم تیغ بیدریغ استعمار گذراندند. آیا استعمار و چپاول، آدمکشی و نابود کردن بشریت مغایرتی با دموکراسی ندارد؟
گفته می شود همه جمهوریخواهان دموکرات نیستند و الزاما همه سلطنت طلبان نیز ضد دموکرات نخواهند بود. بد و خوب در همه جا وجود دارند. و ما اضافه می کنیم آری چنین است ما آدمکشهای خوب داریم و آدمکشهای بد داریم، ما فاشیستهای دموکرات داریم و فاشیستهای ضد دموکرات داریم. ما در میان نازیها آدمخوار جناح چپ داریم و جناح راست داریم. ما در میان استعمارگران چپی و راستی داریم. باین جهت جای سلطنت طلبان ایران نه در کنار خلق ایران بلکه در کنار فاشیستهای “خوب“، فاشیستهای “دموکرات“، نازیهای “چپ“ و استعمارگران “چپ دموکرات“ است. چنین جبهه ای برازنده خاندان پهلویست که هنوز از غارت ثروت مردم ما در آلاف و الوف زندگی می کنند و حاضر به پس دادن هیچ حسابی نیست. خاندانی که همان شکنجه گران و مفتخوران و اندیشمندان بنای استبداد را در ایران بدور خود جمع کرده و از توانشان هنوز نیز برای توجیه رژیم سلطنت استفاده می کنند و در ضمن بدنبال دلالهای جدیدی نیز در میان روشنفکران بی مایه و درهم و صَلِه گیر نیز هست.
مشتی عوامفریب پیدا شده اند که “بیطرفانه“ می گویند ما هوادار نظر مردم هستیم، ما قیم مردم نیستیم، ما نمی خواهیم برای مردم تعیین تکلیف کنیم و بگوئیم که سلطنت را انتخاب کنند و یا جمهوری را. هر چه مردم بگویند ما آن کار را می کنیم. ما از این عوامفریبان ظاهرا دنباله رو می پرسیم آقایان! نظر مستقل خود شما چیست؟، خود شما مبلغ و توصیه گر کدام نوع حکومت هستید و آنرا برای مردم تبلیغ می کنید؟، مگر شما قیم سلطنت طلبان هستید که وکالت آنها را بعهده گرفته اید، مگر سلطنت طلبان خودشان زبان ندارند که مشتی نادان “دموکرات“ را به جلوی گاری خود بسته اند؟. شما حضرات که مدعی هستید به اراده شهروندان جامعه احترام می گذارید اعتراف کنید هوادار نظام سلطنتی هستید یا هوادار جمهوری؟ شما کدام یک از این خواستها را و با کدام استدلال تبلیغ می کنید و برای جامعه ایران مفید می دانید. ما از شما می پرسیم از چه موقع آزادی بیان در نفی سلطنت طفیلی و منفور و زنگار گرفته از نظر تاریخی ادعای قیمومیت برای مردم است. از چه موقع نام سانسور را دموکراسی گذارده اند. بهر صورت قبل از انتخاباتی باید نظریات موافق و مخالف گفته شود و استدلالات به مردم که در اکثریت خودشان به علت گرفتاریهای روزمره فرصت ندارند که پیگیرانه و عمیق با تحلیلهای سیاسی مشغول شوند ارائه گردد. شما آقایانی که به چهره خویش نقاب دموکراسی زده اید خود شما هوادار چگونه نظامی هستید؟ چه چیز را می خواهید برای مردم تبلیغ کنید. اگر شما جمهوری خواه واقعی هستید بهتر است سنگ جمهوری و نه سنگ سلطنت را به سینه بزنید و برای سلطنت طلبان منفور بنام دموکراسی دل نسوزانید.
این است که استناد به این سلطنتهای “دموکرات“ تنها برای توجیه خیانتها و جنایات خاندان پهلویست. منظور سلطنت طلبان نیز همان روی کار آمدن و یا روی کار آوردن پهلوی هاست. آنها خجالت می کشند شفافیت بکار برند و بگویند که منظورشان روی کار آوردن مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران است. واژه “سلطنت دموکراتیک“ انتزاعی است بی ربط، مجرد است، براحتی رد را گم می کند ولی استفاده از نام “صفر کیلومتر“ برانگیزاننده خشم خفته مردم میهن ماست، باین جهت آنها بحثهای انتزاعی را ترجیح می دهند.
ولی سلطنت طلبان ضد دموکرات این امید را بگور خواهند برد. مردم ایران هرگز ننگ سلطنت را تحمل نخواهند کرد. دیگر این سلطنت طلبان دزد و مفتخور قادر نخواهند بود ثروتهای ملی ایران را در پای روسپی های شرقی و غربی بریزند و خزانه ملت را غارت کنند. جای آنها در نزد همان اربابشان جرج بوش و آریل شارون است.
حقیقت این است که هر کس که تلاش کند جائی برای سلطنت طلبان در صفوف اپوزیسیون ایران باز کند خودش را از صف اپوزیسیون مترقی ایران کنار گذارده است، می خواهد تاریخ را به عقب برگرداند و در جبهه امپریالیستها و صهیونیستها سینه می زند. ننگش باد.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری فاشیستی جمهوری اسلامی!
ننگ و نفرت بر سلطنت طلبان این حامیان کودتای امپریالیستی 28 مرداد!
زنده باد آزادی وسوسیالیسم !
حزب کارایران(توفان)
28 مرداد 1388
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org
۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سهشنبه
افشای سناریوی حکومت ایران درباره مرگ ترانه موسوی
در حالی که رسانههای دولتی ایران گزارشها دربارهی مرگ "ترانه موسوی" را "شایعه" میخوانند، مهدی کروبی در گفتوگوی مفصل خود با روزنامهی اعتماد ملی، قتل این دختر جوان را تایید و سناریوی "مسئولان" درباره مرگ ترانه را افشا کرد.
پس از مراسم مسجد قبا که روز هفتم تیرماه به یاد قربانیان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ( ۷ تیر۱۳۶۰) برگزار شد، وبسایتهای خبری از بازداشت تعدادی از جوانان از جمله خانم ترانه موسوی خبر دادند. مدتی بعد تعدادی از این بازداشتشدگان آزاد شدند، اما از ترانه موسوی خبری نشد. به گفتهی مهدی کروبی، پس از چندی به خانوادهی ترانه خبر میدهند که بیایند و جسد دخترشان را تحویل بگیرند.
در منابع خبری غیررسمی اعلام شد که جسد ترانه موسوی پس از گذشت یک ماه از بازداشت وی، در حالی که بدنش به شدت سوخته شده بود، در حومهی قزوين پيدا شد. برخی خبرهای تایید نشده حاکی از حضور کوتاه وی در بیمارستان در دومین هفتهی بازداشت به دلیل جراحات وارده در اثر تجاوز جنسی بود.
طراحی سناریو
کروبی در گفتوگوی خود با روزنامهی اعتماد ملی، که متن آن در وبسایت "سحامنیوز" منتشر شده، میگوید: «در همان زمان به جای آنكه تحقیقاتی درباره این موضوع انجام شود (...) برخی مسئولان در اندیشه طراحی سناریویی برای به انحراف كشاندن این موضوع در داخل و خارج بودند».
دبیرکل حزب اعتماد ملی افزود: «برای اجرای این سناریو به وسیله فردی كه نام او را نمیبرم، متوجه شدند كه خانوادهای عروسی دارند به نام "ترانه موسوی" كه در كانادا زندگی میكند و تنها نیاز به آن بود كه به صحنهسازی بپردازند و خانواده این دختر را وادار به انجام مصاحبهای كنند كه در آن بگویند دخترشان زنده است و در كانادا زندگی میكند».
کروبی میافزاید: «سپس چند نفر از افراد نظامی، انتظامی و اطلاعاتی كه چهرههایی شناخته شده هستند، به منزل این خانواده محترم و شریف میروند و خطاب به خانواده میگویند كه ترانه موسوی دچار سانحه سوختگی شده و برای آنكه معلوم شود این عروس آنها هست یا خیر بیایند و جنازهاش را تحویل بگیرند».
"ترانه"ای که در کانادا زندگی میکند گویا چهل ساله است و بگفتهی آقای کروبی، وقتی خانوادهی او عکس "ترانه"ی واقعی را میبیند، میگوید که این فرد عروس آنها نیست و ترانه آنها در ایران زندگی نمیکند.
ترانه ساکن کانادا به جای ترانه مقتول
به گفتهی مهدی کروبی ماموران نظامی و اطلاعاتی در نهایت این خانواده را راضی میکنند که «برای حفظ نظام و در مقابله با جنجالسازیهای رسانههای بیگانه به صلاح است كه با آنها همكاری كنند».
ماموران از خانوادهی "ترانه موسوی" ساکن کانادا میخواهند که «در مقابل دوربین قرار بگیرید و بگویید كه ترانه زنده است».
به این ترتیب «مادر و پدر ترانه موسوی در مقابل دوربین قرار گرفتند و گفتند كه دخترشان زنده است و در كانادا زندگی میكند». ماموران در برابر این پرسش که «با ترانه واقعی چه كار خواهند كرد» گفتهاند كه «شما کاری به این كارها نداشته باشید و نگران نباشید».
ترانه موسوی واقعی ۲۸ ساله بود و در تقاطع خیابان میرداماد و شریعتی کلاس آرایشگری داشت. یکی از دوستان نزدیک ترانه شاهد بازداشت وی در نزدیکی مسجد قبا و انتقال از محل با یک خودروی "ون" بوده است. بنابر گزارشهای مختلف، خانوادهی ترانه موسوی به شدت تهدید شدهاند که در برابر مرگ فرزند خود سکوت کنند.
در حالی که رسانههای دولتی ایران گزارشها دربارهی مرگ "ترانه موسوی" را "شایعه" میخوانند، مهدی کروبی در گفتوگوی مفصل خود با روزنامهی اعتماد ملی، قتل این دختر جوان را تایید و سناریوی "مسئولان" درباره مرگ ترانه را افشا کرد.
پس از مراسم مسجد قبا که روز هفتم تیرماه به یاد قربانیان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ( ۷ تیر۱۳۶۰) برگزار شد، وبسایتهای خبری از بازداشت تعدادی از جوانان از جمله خانم ترانه موسوی خبر دادند. مدتی بعد تعدادی از این بازداشتشدگان آزاد شدند، اما از ترانه موسوی خبری نشد. به گفتهی مهدی کروبی، پس از چندی به خانوادهی ترانه خبر میدهند که بیایند و جسد دخترشان را تحویل بگیرند.
در منابع خبری غیررسمی اعلام شد که جسد ترانه موسوی پس از گذشت یک ماه از بازداشت وی، در حالی که بدنش به شدت سوخته شده بود، در حومهی قزوين پيدا شد. برخی خبرهای تایید نشده حاکی از حضور کوتاه وی در بیمارستان در دومین هفتهی بازداشت به دلیل جراحات وارده در اثر تجاوز جنسی بود.
طراحی سناریو
کروبی در گفتوگوی خود با روزنامهی اعتماد ملی، که متن آن در وبسایت "سحامنیوز" منتشر شده، میگوید: «در همان زمان به جای آنكه تحقیقاتی درباره این موضوع انجام شود (...) برخی مسئولان در اندیشه طراحی سناریویی برای به انحراف كشاندن این موضوع در داخل و خارج بودند».
دبیرکل حزب اعتماد ملی افزود: «برای اجرای این سناریو به وسیله فردی كه نام او را نمیبرم، متوجه شدند كه خانوادهای عروسی دارند به نام "ترانه موسوی" كه در كانادا زندگی میكند و تنها نیاز به آن بود كه به صحنهسازی بپردازند و خانواده این دختر را وادار به انجام مصاحبهای كنند كه در آن بگویند دخترشان زنده است و در كانادا زندگی میكند».
کروبی میافزاید: «سپس چند نفر از افراد نظامی، انتظامی و اطلاعاتی كه چهرههایی شناخته شده هستند، به منزل این خانواده محترم و شریف میروند و خطاب به خانواده میگویند كه ترانه موسوی دچار سانحه سوختگی شده و برای آنكه معلوم شود این عروس آنها هست یا خیر بیایند و جنازهاش را تحویل بگیرند».
"ترانه"ای که در کانادا زندگی میکند گویا چهل ساله است و بگفتهی آقای کروبی، وقتی خانوادهی او عکس "ترانه"ی واقعی را میبیند، میگوید که این فرد عروس آنها نیست و ترانه آنها در ایران زندگی نمیکند.
ترانه ساکن کانادا به جای ترانه مقتول
به گفتهی مهدی کروبی ماموران نظامی و اطلاعاتی در نهایت این خانواده را راضی میکنند که «برای حفظ نظام و در مقابله با جنجالسازیهای رسانههای بیگانه به صلاح است كه با آنها همكاری كنند».
ماموران از خانوادهی "ترانه موسوی" ساکن کانادا میخواهند که «در مقابل دوربین قرار بگیرید و بگویید كه ترانه زنده است».
به این ترتیب «مادر و پدر ترانه موسوی در مقابل دوربین قرار گرفتند و گفتند كه دخترشان زنده است و در كانادا زندگی میكند». ماموران در برابر این پرسش که «با ترانه واقعی چه كار خواهند كرد» گفتهاند كه «شما کاری به این كارها نداشته باشید و نگران نباشید».
ترانه موسوی واقعی ۲۸ ساله بود و در تقاطع خیابان میرداماد و شریعتی کلاس آرایشگری داشت. یکی از دوستان نزدیک ترانه شاهد بازداشت وی در نزدیکی مسجد قبا و انتقال از محل با یک خودروی "ون" بوده است. بنابر گزارشهای مختلف، خانوادهی ترانه موسوی به شدت تهدید شدهاند که در برابر مرگ فرزند خود سکوت کنند.
Radio Alman
۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه
تظاهرات درمیدان بهارستان 14 مرداد
چند یاد داشت کوتاه
* * * *
«تنفیذ و تحلیف» احمدی نژاد، شکاف دربطن ولایت و ادامه نبرد درخیابانها
مراسم مضحک « تنفیذ و تحلیف» احمدی نژاد رئیس جمهورتقلبی ولی فقیه ،درشرایطی برگزارگردید که مردم شجاع و قهرمان ایران درخیابانها بافریاد مرگ بر دیکتاتور، خامنه ای قاتله، ولایتش باطله و زندان ،شکنجه و اعتراف دیگر اثر ندارد " درمقابل نیروهای وحشی و آدمکش و تا بدندان مسلح رژیم صف آرایی کرد و خشم ونفرت خویش را از جلادان و خونریزان حاکم ابراز داشت. درتهران به رغم حضور گسترده نیروهای انتظامی و امنیتی، تظاهراتهای موضعی و تجمع های اعتراضی متنوعی در حوالی میدان شهدا و خیابانهای شمالی منتهی به میدان بهارستان برگزار گردید و مردم بویژه جوانان دختر و پسر بر ضد جنایت آفرینان تبهکار جمهوری اسلامی شعارداد و بی باکانه با هزاران نیروی بسیجی و پاسدار و امنیتی به مقابله پرداخت.
مافیای قدرت می پنداشت با توسل به شوهای مستهجن تلویزیونی و تواب سازیهای مسخره می تواند نمایش تنفیذ و تحلیف را به آرامی برگزار کند بطوری که آب از آب تکان نخورد. لیکن مردم ایران مقهور سرکوب گریها و اعتراف گیریهای مشمئزکننده نگردید و به پیکار برحقش علیه مستبدین حاکم ادامه داد. سناریوی ساختگی « انقلاب مخملی» و انگشت اتهام بسوی جنبش عادلانه و آزادیخواهانه مردم بعنوان دست دراز شده امپریالیسم با شکست مفتضحانه ای مواجه گردید و کسی آن را جدی نگرفت. مردم چنین توهین و تحقیری را بر نتابید و با اعتراض هرچند پراکنده وجنگ و گریز خیابانی ودرقالب ندای الله واکبرشبانه ، مراسم تنفیذ و تحلیف احمدی نژاد را به سخره گرفت و داستان آرای 25 میلیونی را بروی و رهبرش تلخ گردانید. "حماسه مشروعیت 85 درصدی شرکت مردم درانتخابات " چون استخوانی در گلوی متولیان تاریک اندیش حاکم گیرکرده واحساس خفگی میکنند.
به یمن ارتباطات الکترونیکی و توانایهای فنی نسل جوان،اعتراضات مردم در روز 12 و 14 مرداد ماه سریعا در جهان منعکس گردید و همراه با همدلی وافشاگریهای ایرانیان مبارز و مترقی درخارج ازکشور عرصه را بر رژیم اسلامی تنگ وآبرویی برای دستاربندان کودتاچی باقی نگذاشت. مردم ایران به نمایش مسخره تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری تف ریخت و بر استمرار و تداوم مبارزه علیه رژیم احمدی نژاد و خامنه ای و شرکاء تاکید ورزید. مردم ایران بوِیژه جوانان شجاع کشور چنان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی شورید و چنان ارکان حکومت را به لرزه درآورد که کسی را یارای انکار آن نیست. امروز دیگر سخن بر سر ابطال انتخابات و رای مرا پس بده نیست. سخن بر سر مرگ و دفن کردن نظام بربرمنش جمهوری اسلامی است که هرروز قربانی میگیرد و برای بقای طفیلی اش به هر جنایت و دروغی مبادرت میورزد و حتا به یاران خودی نیز رحم نمی کند.
مراسم تنفیذ و تحلیف درشرایطی برگزار گردید که که بخش بزرگی از بدنه رژیم مشروعیت انتخاب احمدی نژاد را به زیر سئوال برد و آن را به رسمیت نشناخت. عدم حضور هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان و رئیس شورای مصلحت نظام و همینطور بی اعتنایی محمد خاتمی و انتقادات تند موسوی و کروبی به کودتای انتخاباتی و عدم حضورشان در مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری بحران حکومتی وشکاف عمیق دربطن ولایت را به نمایش گذاشت و نگاه مطبوعات ورسانه های بین المللی را به خود جلب نمود. صحنه مضحک خیز برداشتن احمدی نژاد برای بوسیدن دست سید علی خامنه ای که یاد آور دوران سلطنت پهلوی و چاکرمنشی هویدا و دیگر نوکران درباری بودو جا خالی دادن رهبر وبوسه احمدی نژاد به شانه وی و سپس ستودن رهبر از"شخصیت شجاع و صادق" رئیس جمهور و به ریشخند گرفتن تظاهرات میلیونی مردم و قلمداد کردن آن بعنوان «کاریکاتوری از انقلاب بهمن» ، یک باردیگر حمایتش را از احمدی نژاد و درستی نتایج انتخابات اعلام داشت و کوچکترین نرمشی در قبال جناح رقیب نشان نداد. سیدعلی خامنه ای اما با چنین موضع گیری روشنی سرنوشت خویش را با محمود احمدی نژاد گره زده و تشدید بحران سیاسی و ادامه نزاع جناحهای درون حکومتی را نوید داد. تشدید این بحران بازهم بیشتر به تضعیف کل نظام جمهوری اسلامی و انفراد آن می انجامد. مردم به عینه دیدند که کوه موش زائید و رایشان ملاخور شد. 45 روز نبرد خیابانی، تظاهراتهای با شکوه درمقابل باندهای چاقوکش لباس شخصی و نیروهای جهنمی سپاه و بسیج و شکنجه های وحشیانه در زندانهای کهریزک و اوین و به شهادت رسیدن بیش از 150 نفر از جوانان پر امید میهن فضای عمومی کشور و ذهنیت مردم را بشدت تغییر داد و مردمانی که قبل از انتخابات به تغییراتی در چهارچوب نظام قانع بودند امروز اما به کمتر از سرنگونی و به محاکمه کشیدن رهبران جمهوری اسلامی رضایت نمی دهند. مردم ایران همانی نیست که قبلا بود. 45 روز پیکار جانانه علیه رژیم، نبرد جمعی و تن به تن درمقابل باند مسلح بسیجی و لباس شخصی ، احساس همبستگی و یگانگی و ندای نترسیم نترسیم ما همه با هم هستیم و شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر علی خامنه ای..... روحیه انقلابی ، تجربه گرانقدرو آموزش عملی به مردم داد که بی شک گنجینه مهمی دربراندازی نظام جمهوری اسلامی است. رژیم ولایت فقیه نیز همانی نیست که قبل از انتخابات بود. رژیم امروز بشدت ضعیف شده و پشم و پیله ولی فقیه ریخته و کسی برایش تره هم خورد نمی کند. رژیم جمهوری اسلامی هیچگاه در طول 30 سال اخیر اینچنین مفلوک و منفور وپریشان و درهم ریخته نبوده است. این اوضاع اغازی برای پایان عمر این رژیم مافیایی است وتضادهای اجتماعی طبقاتی ایران آنچنان عمیق و حاد است که از هر جرقه کوچکی امکان بر خاستن حریق بزرگ و شعله ورشدن اعتراضا ت توده ای است . رژیم جمهوری اسلامی ودر راس آن علی خامنه ای سرنوشتی جز سرنوشت رژیم منفور پهلوی نخواهد اشت. نبرد تا سرنگونی رژیم ضد انسانی و کثیف جمهوری اسلامی و استقرار آزادی و عدالت اجتماعی، آزادی بیان و عقیده، آزادی احزاب و سندیکا و اجتماعات، لغو شکنجه، برابری زن و مرد و احترام به حقوق انسانی همه آحاد مردم ادامه خواهد داشت. خود را برای تلاطمات آینده و رهبری مبارزه مردم آماده کنیم.
* * * * *
تجاوز به زنان درزندانها از زبان مهدی کروبی
نامه مهدی کروبی به رفسنجانی درمورد تجاوز به زنان درزندانها سروصدای زیادی کرده است. البته تجاوزبه زنان در زندانها درتاریخ نظام جمهوری اسلامی تازه گی ندارد. این تجاوزات از روز 22 خرداد ماه 1388 آغازنگردیده است. تجاوزات جنسی و ضد بشری به زنان ایران از سالهای نخستین انقلاب بویژه پس از کودتای "امام " خمینی علیه جناح دکتر بنی صدر در خرداد ماه سال 1360 و عزل وی و سپس کشتار خونین جوانان کشور و قلع و قمع سازمانهای سیاسی شدت یافته و همچنان ادامه دارد. دراین مورد صدها سند وخاطرات تکان دهنده از زندانیان سابق انتشار یافته و در دست همگان قرارگرفته است. سازمان عف بین الملل نیز بارها به تجاوز و تحقیر زندانیان بویژه زنان اشاره داشته است . در خبرنامه سازمان عف بین الملل شماره 4 مورخ آوریل 1985 درمورد تجاوز عنف به زنان ومردان زندانی در زندانهای جمهوری اسلامی چنین می خوانیم:
"گزارش میرسد که زندانيان سياسی در ايران، در صدها بازداشتگاه مخفی پراکنده در سرتاسر کشور شکنجه میشوند و با آنها بدرفتاری میشود. بسياری از اين اماکن از سوی ساواک پليس مخفی دوران شاه، به همين منظور مورد استفاده قرار میگرفت... آنچه که در پی میآید بر مبنای [ اطلاعات] و مواد گوناگون و گستردهای است که از جمله از مصاحبههای شخصی، با تعداد زيادی از زندانيان سياسی سابق که در خارج از ايران زندگی می کنند، طی سالها، فراهم آمده است . .. گونههای ديگری از شکنجه جسمی که از ۱۹۸۰ تاکنون از طرف قربانيان پيشين به عفو بينالملل گزارش شده است شامل مواردی میشود مثل ساعتها آويخته شدن با بدن کج، در حالی که يک بازو از روی شانه به پشت کشيده میشود و از پشت به دست مقابل بسته می شود، سوزاندن با برق و يا با سيگار، و انواع مختلف تجاوزهای جنسی، از جمله تجاوز به عنف به مردان و زنان زندانی. زن ۲۳ سالهای که عضو هيچ سازمان سياسی نيست و کارش خدمات اجتماعی داوطلبانه بوده به عفو بينالملل از نحوه بدرفتاریها و شکنجههايی که ديده چنين گزارش داده است. او دو بار از طرف پاسداران در تهران دستگير گرديده بود. بار دوم ، در اواخر ۱۹۸۲، وی به مدت پنج هفته در يکی از ساختمانهای کمیته در "انفرادی" نگه داشته شده است. و در طی اين مدت بارها درباره وابستگیهای سياسی فرضیاش مورد بازجویی قرار گرفته و اسامی رفقايش را از وی خواستهاند. در يک موقعیت از او خواستهاند لباساش را بکند [برهنه شود] و مجبورش ساختهاند از دهان و از مقعد در وی دخول کنند. او باکره بوده است..."
آقای کروبی، موسوی، رفسنجانی و خاتمی ازجمله کسانی هستند که درآن دوران سیاه از شکنجه و اعدام و تجاوز به زنان و سرکوب خونین مخالفین دفاع کرده و هنوز هم بیشرمانه از مواضع امامشان دفاع میکنند. اگر آقای کروبی به انتقاد خود نسبت به شکنجه و اعدام و تجاوز به زنان درزندانهای رژیم صادق است ابتدا باید به نقش خود و یاران خط امامی اش ، آقایان موسوی، رفسنجانی، خاتمی و غیرو در سالهای 60 بپردازد و تکلیفش رادرقبال آن فجایع دهشتناک روشن نماید. درغیر این صورت مردم سخنان ایشان را را جدی نمی گیرد و نخواهد گرفت. مردم ایران تجاوز و کشتار زندانیان بیگناه در سالهای 60 را هرگز فراموش نخواهد کرد و مسببین آن را نخواهد بخشید. ملت زجر کشیده ایران برای محاکمه همه سران و دست اندرکاران رژیم جمهوری اسلامی که بیش از صد هزار نفر از زنان و مردان این سرزمین را که جز سعادت و خوشبختی مردم و آزادی و سر بلندی ایران نمی اندیشیدند، تیرباران نمودند، بیتابی میکند و آقای مهدی کروبی نیز یکی از این متهمین است که باید دردادگاه خلق ایران محاکمه وپاسخگوی صدها سئوال بی پاسخ مادران و پدران داغدار ایران باشد.
* * * * *
پاسخ دندان شکن سندیکای کارگران شرکت واحد به اراجیف دادستانی
دادستان تهران در 11 مرداد ماه 88 کیفر خواستی را پیرامون اعتراضات بعد از انتخابات و دستگیرشدگان اخیر قرائت کرد و جنبش عظیم و برحق وعادلانه مردم ایران و ازجمله سندکای شرکت واحد تهران را به موسسات برانداز نظیر" صندوق مالی و دمکراسی" آمریکا نسبت داد.
رژیم جمهوری اسلامی اولین بار نیست که بیشرمانه اعتراضات دموکراتیک مردم را به خارج و استعمار می چسباند تا از این طریق هرعمل ضد انسانی و جنایتکارانه اش را توجیه نماید.
تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ 30 شعارهای دروغین ضد امپریالیستی بوده و با همین ترفند های ارتجاعی مبارزات واقعی، انقلابی و مترقی مردم زحمتکش ایران اعم از کارگران، زحمتکشان، دانشجویان و زنان را سرکوب کرده و ایران را به زندان کهریزک همه آزادیخواهان تبدیل کرده است. توطئه گران، کودتاچیان و قصابان جمهوری اسلامی همانند سربازان گریخته ازجنگ، در زیر درختی پناه برده و از هر سو خود را درمحاصره می بینند. هر برگی که به زمین فرود می آید رژیم را از جا می پراند، وی از سایه اش می ترسد و به همه بد بین است. هر ندایی را با گلوله پاسخ میدهد. هر منتقدی را به بند می کشد و همانند رژیم منفور شاه وی را به خارج می چسباند. انقلاب مخملی نیز ورد زبان رژیم ولایت وقیح شده و با توسل به تئوری انقلاب نرم به خودیها نیز رحم نیم کند و به هر سو شلیک میکند. وی نمی تواند و یا نمی خواهد بپذیرد که مردم جان به لب آمده ایران بپاخاسته اند ورژیم کثیف ، ضد بشری و آدمکش سرمایه داری اسلامی را نمی خواهد. جمهوری اسلامی مبارزات مردم میهن را به اجنبی می چسباندغافل ازاینکه کشتار و آزار و شکنجه وحشیانه معترضین و نارضایتی عمومی بهترین خدمت به امپریالیسم وصهیونیسم است و رژیم چنین نقشی را بخوبی ایفا کرده و میکند.
به بند کشیدن کارگران شریف و زحمتکش شرکت واحد و شکنجه وحشیانه منصور اسالو دبیر سندیکای شرکت واحد وتوطئه ضد انسانی علیه او، عین خدمت به امپریالیسم و استعماراست و سران رژیم را باید به جرم ترور وجنایت دردادگاه خلق ایران محاکمه ومجازات نمود. سندیکای کارگران شرکت واحد به ادعانامه دادستانی تهران پاسخ دندان شکنی داده و مقهور پرونده سازی ، ارعاب و توطئه جمهوری جنایتکار اسلامی نگردیده واز حقوق عادلانه و فعالیت مستقل خویش به دفاع برخاسته است. حزب ما ضمن دفاع قاطعانه از حقوق کارگران شرکت واحد ، خواهان آزادی اعضای این سندیکا و رهبرش منصور آسالو از زندان است و ادعانامه دادستانی تهران را بشدت محکوم میکند.
نقل از توفان الکترونیکی شماره 37 نشریه الکترونیکی حزب کارایران نیمه دوم مرداد ماه 1388
www.toufan.org
چند یاد داشت کوتاه
* * * *
«تنفیذ و تحلیف» احمدی نژاد، شکاف دربطن ولایت و ادامه نبرد درخیابانها
مراسم مضحک « تنفیذ و تحلیف» احمدی نژاد رئیس جمهورتقلبی ولی فقیه ،درشرایطی برگزارگردید که مردم شجاع و قهرمان ایران درخیابانها بافریاد مرگ بر دیکتاتور، خامنه ای قاتله، ولایتش باطله و زندان ،شکنجه و اعتراف دیگر اثر ندارد " درمقابل نیروهای وحشی و آدمکش و تا بدندان مسلح رژیم صف آرایی کرد و خشم ونفرت خویش را از جلادان و خونریزان حاکم ابراز داشت. درتهران به رغم حضور گسترده نیروهای انتظامی و امنیتی، تظاهراتهای موضعی و تجمع های اعتراضی متنوعی در حوالی میدان شهدا و خیابانهای شمالی منتهی به میدان بهارستان برگزار گردید و مردم بویژه جوانان دختر و پسر بر ضد جنایت آفرینان تبهکار جمهوری اسلامی شعارداد و بی باکانه با هزاران نیروی بسیجی و پاسدار و امنیتی به مقابله پرداخت.
مافیای قدرت می پنداشت با توسل به شوهای مستهجن تلویزیونی و تواب سازیهای مسخره می تواند نمایش تنفیذ و تحلیف را به آرامی برگزار کند بطوری که آب از آب تکان نخورد. لیکن مردم ایران مقهور سرکوب گریها و اعتراف گیریهای مشمئزکننده نگردید و به پیکار برحقش علیه مستبدین حاکم ادامه داد. سناریوی ساختگی « انقلاب مخملی» و انگشت اتهام بسوی جنبش عادلانه و آزادیخواهانه مردم بعنوان دست دراز شده امپریالیسم با شکست مفتضحانه ای مواجه گردید و کسی آن را جدی نگرفت. مردم چنین توهین و تحقیری را بر نتابید و با اعتراض هرچند پراکنده وجنگ و گریز خیابانی ودرقالب ندای الله واکبرشبانه ، مراسم تنفیذ و تحلیف احمدی نژاد را به سخره گرفت و داستان آرای 25 میلیونی را بروی و رهبرش تلخ گردانید. "حماسه مشروعیت 85 درصدی شرکت مردم درانتخابات " چون استخوانی در گلوی متولیان تاریک اندیش حاکم گیرکرده واحساس خفگی میکنند.
به یمن ارتباطات الکترونیکی و توانایهای فنی نسل جوان،اعتراضات مردم در روز 12 و 14 مرداد ماه سریعا در جهان منعکس گردید و همراه با همدلی وافشاگریهای ایرانیان مبارز و مترقی درخارج ازکشور عرصه را بر رژیم اسلامی تنگ وآبرویی برای دستاربندان کودتاچی باقی نگذاشت. مردم ایران به نمایش مسخره تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری تف ریخت و بر استمرار و تداوم مبارزه علیه رژیم احمدی نژاد و خامنه ای و شرکاء تاکید ورزید. مردم ایران بوِیژه جوانان شجاع کشور چنان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی شورید و چنان ارکان حکومت را به لرزه درآورد که کسی را یارای انکار آن نیست. امروز دیگر سخن بر سر ابطال انتخابات و رای مرا پس بده نیست. سخن بر سر مرگ و دفن کردن نظام بربرمنش جمهوری اسلامی است که هرروز قربانی میگیرد و برای بقای طفیلی اش به هر جنایت و دروغی مبادرت میورزد و حتا به یاران خودی نیز رحم نمی کند.
مراسم تنفیذ و تحلیف درشرایطی برگزار گردید که که بخش بزرگی از بدنه رژیم مشروعیت انتخاب احمدی نژاد را به زیر سئوال برد و آن را به رسمیت نشناخت. عدم حضور هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان و رئیس شورای مصلحت نظام و همینطور بی اعتنایی محمد خاتمی و انتقادات تند موسوی و کروبی به کودتای انتخاباتی و عدم حضورشان در مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری بحران حکومتی وشکاف عمیق دربطن ولایت را به نمایش گذاشت و نگاه مطبوعات ورسانه های بین المللی را به خود جلب نمود. صحنه مضحک خیز برداشتن احمدی نژاد برای بوسیدن دست سید علی خامنه ای که یاد آور دوران سلطنت پهلوی و چاکرمنشی هویدا و دیگر نوکران درباری بودو جا خالی دادن رهبر وبوسه احمدی نژاد به شانه وی و سپس ستودن رهبر از"شخصیت شجاع و صادق" رئیس جمهور و به ریشخند گرفتن تظاهرات میلیونی مردم و قلمداد کردن آن بعنوان «کاریکاتوری از انقلاب بهمن» ، یک باردیگر حمایتش را از احمدی نژاد و درستی نتایج انتخابات اعلام داشت و کوچکترین نرمشی در قبال جناح رقیب نشان نداد. سیدعلی خامنه ای اما با چنین موضع گیری روشنی سرنوشت خویش را با محمود احمدی نژاد گره زده و تشدید بحران سیاسی و ادامه نزاع جناحهای درون حکومتی را نوید داد. تشدید این بحران بازهم بیشتر به تضعیف کل نظام جمهوری اسلامی و انفراد آن می انجامد. مردم به عینه دیدند که کوه موش زائید و رایشان ملاخور شد. 45 روز نبرد خیابانی، تظاهراتهای با شکوه درمقابل باندهای چاقوکش لباس شخصی و نیروهای جهنمی سپاه و بسیج و شکنجه های وحشیانه در زندانهای کهریزک و اوین و به شهادت رسیدن بیش از 150 نفر از جوانان پر امید میهن فضای عمومی کشور و ذهنیت مردم را بشدت تغییر داد و مردمانی که قبل از انتخابات به تغییراتی در چهارچوب نظام قانع بودند امروز اما به کمتر از سرنگونی و به محاکمه کشیدن رهبران جمهوری اسلامی رضایت نمی دهند. مردم ایران همانی نیست که قبلا بود. 45 روز پیکار جانانه علیه رژیم، نبرد جمعی و تن به تن درمقابل باند مسلح بسیجی و لباس شخصی ، احساس همبستگی و یگانگی و ندای نترسیم نترسیم ما همه با هم هستیم و شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر علی خامنه ای..... روحیه انقلابی ، تجربه گرانقدرو آموزش عملی به مردم داد که بی شک گنجینه مهمی دربراندازی نظام جمهوری اسلامی است. رژیم ولایت فقیه نیز همانی نیست که قبل از انتخابات بود. رژیم امروز بشدت ضعیف شده و پشم و پیله ولی فقیه ریخته و کسی برایش تره هم خورد نمی کند. رژیم جمهوری اسلامی هیچگاه در طول 30 سال اخیر اینچنین مفلوک و منفور وپریشان و درهم ریخته نبوده است. این اوضاع اغازی برای پایان عمر این رژیم مافیایی است وتضادهای اجتماعی طبقاتی ایران آنچنان عمیق و حاد است که از هر جرقه کوچکی امکان بر خاستن حریق بزرگ و شعله ورشدن اعتراضا ت توده ای است . رژیم جمهوری اسلامی ودر راس آن علی خامنه ای سرنوشتی جز سرنوشت رژیم منفور پهلوی نخواهد اشت. نبرد تا سرنگونی رژیم ضد انسانی و کثیف جمهوری اسلامی و استقرار آزادی و عدالت اجتماعی، آزادی بیان و عقیده، آزادی احزاب و سندیکا و اجتماعات، لغو شکنجه، برابری زن و مرد و احترام به حقوق انسانی همه آحاد مردم ادامه خواهد داشت. خود را برای تلاطمات آینده و رهبری مبارزه مردم آماده کنیم.
* * * * *
تجاوز به زنان درزندانها از زبان مهدی کروبی
نامه مهدی کروبی به رفسنجانی درمورد تجاوز به زنان درزندانها سروصدای زیادی کرده است. البته تجاوزبه زنان در زندانها درتاریخ نظام جمهوری اسلامی تازه گی ندارد. این تجاوزات از روز 22 خرداد ماه 1388 آغازنگردیده است. تجاوزات جنسی و ضد بشری به زنان ایران از سالهای نخستین انقلاب بویژه پس از کودتای "امام " خمینی علیه جناح دکتر بنی صدر در خرداد ماه سال 1360 و عزل وی و سپس کشتار خونین جوانان کشور و قلع و قمع سازمانهای سیاسی شدت یافته و همچنان ادامه دارد. دراین مورد صدها سند وخاطرات تکان دهنده از زندانیان سابق انتشار یافته و در دست همگان قرارگرفته است. سازمان عف بین الملل نیز بارها به تجاوز و تحقیر زندانیان بویژه زنان اشاره داشته است . در خبرنامه سازمان عف بین الملل شماره 4 مورخ آوریل 1985 درمورد تجاوز عنف به زنان ومردان زندانی در زندانهای جمهوری اسلامی چنین می خوانیم:
"گزارش میرسد که زندانيان سياسی در ايران، در صدها بازداشتگاه مخفی پراکنده در سرتاسر کشور شکنجه میشوند و با آنها بدرفتاری میشود. بسياری از اين اماکن از سوی ساواک پليس مخفی دوران شاه، به همين منظور مورد استفاده قرار میگرفت... آنچه که در پی میآید بر مبنای [ اطلاعات] و مواد گوناگون و گستردهای است که از جمله از مصاحبههای شخصی، با تعداد زيادی از زندانيان سياسی سابق که در خارج از ايران زندگی می کنند، طی سالها، فراهم آمده است . .. گونههای ديگری از شکنجه جسمی که از ۱۹۸۰ تاکنون از طرف قربانيان پيشين به عفو بينالملل گزارش شده است شامل مواردی میشود مثل ساعتها آويخته شدن با بدن کج، در حالی که يک بازو از روی شانه به پشت کشيده میشود و از پشت به دست مقابل بسته می شود، سوزاندن با برق و يا با سيگار، و انواع مختلف تجاوزهای جنسی، از جمله تجاوز به عنف به مردان و زنان زندانی. زن ۲۳ سالهای که عضو هيچ سازمان سياسی نيست و کارش خدمات اجتماعی داوطلبانه بوده به عفو بينالملل از نحوه بدرفتاریها و شکنجههايی که ديده چنين گزارش داده است. او دو بار از طرف پاسداران در تهران دستگير گرديده بود. بار دوم ، در اواخر ۱۹۸۲، وی به مدت پنج هفته در يکی از ساختمانهای کمیته در "انفرادی" نگه داشته شده است. و در طی اين مدت بارها درباره وابستگیهای سياسی فرضیاش مورد بازجویی قرار گرفته و اسامی رفقايش را از وی خواستهاند. در يک موقعیت از او خواستهاند لباساش را بکند [برهنه شود] و مجبورش ساختهاند از دهان و از مقعد در وی دخول کنند. او باکره بوده است..."
آقای کروبی، موسوی، رفسنجانی و خاتمی ازجمله کسانی هستند که درآن دوران سیاه از شکنجه و اعدام و تجاوز به زنان و سرکوب خونین مخالفین دفاع کرده و هنوز هم بیشرمانه از مواضع امامشان دفاع میکنند. اگر آقای کروبی به انتقاد خود نسبت به شکنجه و اعدام و تجاوز به زنان درزندانهای رژیم صادق است ابتدا باید به نقش خود و یاران خط امامی اش ، آقایان موسوی، رفسنجانی، خاتمی و غیرو در سالهای 60 بپردازد و تکلیفش رادرقبال آن فجایع دهشتناک روشن نماید. درغیر این صورت مردم سخنان ایشان را را جدی نمی گیرد و نخواهد گرفت. مردم ایران تجاوز و کشتار زندانیان بیگناه در سالهای 60 را هرگز فراموش نخواهد کرد و مسببین آن را نخواهد بخشید. ملت زجر کشیده ایران برای محاکمه همه سران و دست اندرکاران رژیم جمهوری اسلامی که بیش از صد هزار نفر از زنان و مردان این سرزمین را که جز سعادت و خوشبختی مردم و آزادی و سر بلندی ایران نمی اندیشیدند، تیرباران نمودند، بیتابی میکند و آقای مهدی کروبی نیز یکی از این متهمین است که باید دردادگاه خلق ایران محاکمه وپاسخگوی صدها سئوال بی پاسخ مادران و پدران داغدار ایران باشد.
* * * * *
پاسخ دندان شکن سندیکای کارگران شرکت واحد به اراجیف دادستانی
دادستان تهران در 11 مرداد ماه 88 کیفر خواستی را پیرامون اعتراضات بعد از انتخابات و دستگیرشدگان اخیر قرائت کرد و جنبش عظیم و برحق وعادلانه مردم ایران و ازجمله سندکای شرکت واحد تهران را به موسسات برانداز نظیر" صندوق مالی و دمکراسی" آمریکا نسبت داد.
رژیم جمهوری اسلامی اولین بار نیست که بیشرمانه اعتراضات دموکراتیک مردم را به خارج و استعمار می چسباند تا از این طریق هرعمل ضد انسانی و جنایتکارانه اش را توجیه نماید.
تاریخ جمهوری اسلامی تاریخ 30 شعارهای دروغین ضد امپریالیستی بوده و با همین ترفند های ارتجاعی مبارزات واقعی، انقلابی و مترقی مردم زحمتکش ایران اعم از کارگران، زحمتکشان، دانشجویان و زنان را سرکوب کرده و ایران را به زندان کهریزک همه آزادیخواهان تبدیل کرده است. توطئه گران، کودتاچیان و قصابان جمهوری اسلامی همانند سربازان گریخته ازجنگ، در زیر درختی پناه برده و از هر سو خود را درمحاصره می بینند. هر برگی که به زمین فرود می آید رژیم را از جا می پراند، وی از سایه اش می ترسد و به همه بد بین است. هر ندایی را با گلوله پاسخ میدهد. هر منتقدی را به بند می کشد و همانند رژیم منفور شاه وی را به خارج می چسباند. انقلاب مخملی نیز ورد زبان رژیم ولایت وقیح شده و با توسل به تئوری انقلاب نرم به خودیها نیز رحم نیم کند و به هر سو شلیک میکند. وی نمی تواند و یا نمی خواهد بپذیرد که مردم جان به لب آمده ایران بپاخاسته اند ورژیم کثیف ، ضد بشری و آدمکش سرمایه داری اسلامی را نمی خواهد. جمهوری اسلامی مبارزات مردم میهن را به اجنبی می چسباندغافل ازاینکه کشتار و آزار و شکنجه وحشیانه معترضین و نارضایتی عمومی بهترین خدمت به امپریالیسم وصهیونیسم است و رژیم چنین نقشی را بخوبی ایفا کرده و میکند.
به بند کشیدن کارگران شریف و زحمتکش شرکت واحد و شکنجه وحشیانه منصور اسالو دبیر سندیکای شرکت واحد وتوطئه ضد انسانی علیه او، عین خدمت به امپریالیسم و استعماراست و سران رژیم را باید به جرم ترور وجنایت دردادگاه خلق ایران محاکمه ومجازات نمود. سندیکای کارگران شرکت واحد به ادعانامه دادستانی تهران پاسخ دندان شکنی داده و مقهور پرونده سازی ، ارعاب و توطئه جمهوری جنایتکار اسلامی نگردیده واز حقوق عادلانه و فعالیت مستقل خویش به دفاع برخاسته است. حزب ما ضمن دفاع قاطعانه از حقوق کارگران شرکت واحد ، خواهان آزادی اعضای این سندیکا و رهبرش منصور آسالو از زندان است و ادعانامه دادستانی تهران را بشدت محکوم میکند.
نقل از توفان الکترونیکی شماره 37 نشریه الکترونیکی حزب کارایران نیمه دوم مرداد ماه 1388
www.toufan.org
۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سهشنبه
پاسخ سنديکای کارگران شرکت واحد به ادعانامه دادستانی
سنديکااز زمان بازگشايى در مبارزه اش برای بی حقوقی وبى عدالت، استقلالش را حفظ کرده، و مقهور پرونده سازی هيچ نهادی نشده است
http://www.syndicavahed.net/index.php?option=com_content&task=view&id=199&Itemid=10جوابى مختصر به ادعانامه دادستانى تهران در مورد سنديكاى كارگران شركت واحد در يازدهم مرداد 1388 دادستان تهران كيفر خواستى را در خصوص حوادث پس از انتخابات و دستگير شدگان اخير قرائت کرد که در آن به سنديکای كارگران شركت واحد نيز اشاره شده است. سنديکاى كارگران شركت واحد وظيفه خود ميداند که به اعضايش و جنبش کارگری در رابطه با اين مسائل توضيح دهد چرا که منصور اسالو در زندان ميباشد و پرونده سازی برای سنديکا يعنی پرونده سازی برای ديگر نهادهای جنبش کارگری . در بند 4 كيفر خواست دادستانى اين گونه ذكر شده است �4- زيرمجموعه كارگري؛ اگر به ياد داشته باشيد در سال هاى گذشته سنديكاى اتوبوسرانى اعتصابى را ايجاد كرده بود كه رهبرى آن را فردى به نام منصور اُسانلّو برعهده داشت. اين جالب است كه افرادى به دلايل مختلف از جمله عقب افتادگى دستمزد خود دست به اعتصاب مى زنند اما حواسشان نيست كه موسسات برانداز در آمريكا مانند NED، صندوق مالى و دموكراسى و ... به صورت آشكار به موسسات ديگر چندين ميليون دلار پول مى دهند تا به سنديكاهاى كارگرى در ايران كمك شود. تمامى اسناد اين كمك ها در وب سايت سازمان NED موجود است. علت دسترسى آسان به اين اسناد را مى توان تظاهرسازى دانست. خيلى از افراد معتقدند كه اينها چون مخفى كارى انجام نمى دهند پس به دنبال مطلب و مسأله خاصى نيستند.� ما نميدانيم که اين بخش را چه کسانی تنظيم کردهاند ولی محرز است که اين نوشته تنظيم اش بدور از شناخت از سنديکا و شخص اسالو است.نويسندگان اين كيفر خواست در بخشهايى در خارج هستند و سعی کردهاند که درايت اشان را در عرصه بينالمللی نشان دهند و بيشتر در جهت مرعوب کردن بوده برای ترساندن جنبش کارگري، ما به چند مورد اين كيفر خواست كه که بياساس است ميپردازيم: يک: اسم آقای اسالو را اسانلو نوشته حتی اسم واقعی ايشان را نميدانسته اند. دو: اعتصاب سنديکا را به عقب افتادگی دستمزد نسبت داده اند در صورتی که آن اعتصاب در رابطه با عقب افتادگی دستمزد نبود سه: ارتباط سنديکا با NED وديگر موسسات در کجای اين قضيه بوده است. چهار: طبق گفته خودشان کليه اسنادNED در سايت اش قابل دسترسی است چرا همانطوری که در ديگر بندهاى آن كيفر خواست به ذکر مبلغ و ارتباط پرداخته شده از سنديکا هم به همان نسبت شفافيت داده ميشد و خودشان بهتر از هر کسی گفتهاند که سنديکا مخفی کاری انجام نميدهد. سنديکا تشکلی مستقل و کاملا صنفی است و برای ايجاد شرايط بهتر و اگاهی کارگران بوجود امده و به هيچ گروه و حزب و حتی دولت و کارفرمايى وابسته و زير سلطه نيست و هيج خط و ربطی هم نميگيرد -سندکا تشکلی بين المللی ميباشد و هر گاه در هر نقطه جهان در مورد هر تشکل کارگری بيعدالتی شود سنديکاهای دنيا از يکديگر حمايت ميکنند و همانطور که شاهد بوديد در مورد سنديکای شرکت واحد هم اين حمايتها شد سنديكاى كارگران شركت واحد بعد از ثابت شدن بى كفايتى شوراهاى اسلامى كار توسط گروهى از كارگران حق خواه بنا شد و در اين راه توانست با عزمى راسخ حقوق معوقه كارگران را زنده كنند اما به خاطر اين چنين قضاوت هاى نابه جا ،گروهى از اين كارگران ازادى خواه و حق طلب بعد از گذشت چند سال همچنان در راه رسيدن به حقشان با بى عدالتى و محروميت از حقوق اجتماعى مواجه هستند. و دو نفر از اعضاى اين سنديكا همچنان در زندان به سر مى برند سنديکاى كارگران شركت واحد از زمان بازگشايى با روحيه آهنين به فعاليتش ادامه داده و بر اصل ضديت خود با استعمار، استکبار و استبداد پا فشاری کرده و در مبارزه اش برای بی حقوقی وبى عدالت، استقلالش را حفظ کرده، و مقهور پرونده سازی هيچ نهادی نشده است و در راه رسيدن به خواستههايش از هر نوع ابزاری که اعضايش صحيح بدانند استفاده خواهد کرد و در اين راه جنبش کارگری همانند هميشه از اين عمل سربلند بيرون خواهد آمد و نيازی به فعاليتهای مخملی نميبيند. جنبش کارگری ايران ساليان گذشته به عنوان محافل ضد کارگری معرفى شد و در سال گذشته به اين هم بسنده نکرده و در وحشت از گسترش جنبش مستقل کارگری وايجاد وحدت وهمدلی بيشتر در ميان کارگران وفعالين کارگری سعی کردند با اتهام زنيهای بيسند و مدرک و تخريب چهرههای فعال کارگری به اهداف خود برسند. اما هوشياری فعالان کارگری در بياعتنايی به اين جو مسموم توطئه ی آنان راخنثی کرد. وحال ما شاهد هستيم که اين امر از دست عواملشان بيرون آمده و خود دستگاه قضايی ميخواهد اين کار را انجام دهد که مثل سابق جنبش کارگری در مقابل اين اتهامات خواهد ايستاد و خواهان آزادی فعالينش خواهد شد.
http://www.syndicavahed.net/index.php?option=com_content&task=view&id=199&Itemid=10جوابى مختصر به ادعانامه دادستانى تهران در مورد سنديكاى كارگران شركت واحد در يازدهم مرداد 1388 دادستان تهران كيفر خواستى را در خصوص حوادث پس از انتخابات و دستگير شدگان اخير قرائت کرد که در آن به سنديکای كارگران شركت واحد نيز اشاره شده است. سنديکاى كارگران شركت واحد وظيفه خود ميداند که به اعضايش و جنبش کارگری در رابطه با اين مسائل توضيح دهد چرا که منصور اسالو در زندان ميباشد و پرونده سازی برای سنديکا يعنی پرونده سازی برای ديگر نهادهای جنبش کارگری . در بند 4 كيفر خواست دادستانى اين گونه ذكر شده است �4- زيرمجموعه كارگري؛ اگر به ياد داشته باشيد در سال هاى گذشته سنديكاى اتوبوسرانى اعتصابى را ايجاد كرده بود كه رهبرى آن را فردى به نام منصور اُسانلّو برعهده داشت. اين جالب است كه افرادى به دلايل مختلف از جمله عقب افتادگى دستمزد خود دست به اعتصاب مى زنند اما حواسشان نيست كه موسسات برانداز در آمريكا مانند NED، صندوق مالى و دموكراسى و ... به صورت آشكار به موسسات ديگر چندين ميليون دلار پول مى دهند تا به سنديكاهاى كارگرى در ايران كمك شود. تمامى اسناد اين كمك ها در وب سايت سازمان NED موجود است. علت دسترسى آسان به اين اسناد را مى توان تظاهرسازى دانست. خيلى از افراد معتقدند كه اينها چون مخفى كارى انجام نمى دهند پس به دنبال مطلب و مسأله خاصى نيستند.� ما نميدانيم که اين بخش را چه کسانی تنظيم کردهاند ولی محرز است که اين نوشته تنظيم اش بدور از شناخت از سنديکا و شخص اسالو است.نويسندگان اين كيفر خواست در بخشهايى در خارج هستند و سعی کردهاند که درايت اشان را در عرصه بينالمللی نشان دهند و بيشتر در جهت مرعوب کردن بوده برای ترساندن جنبش کارگري، ما به چند مورد اين كيفر خواست كه که بياساس است ميپردازيم: يک: اسم آقای اسالو را اسانلو نوشته حتی اسم واقعی ايشان را نميدانسته اند. دو: اعتصاب سنديکا را به عقب افتادگی دستمزد نسبت داده اند در صورتی که آن اعتصاب در رابطه با عقب افتادگی دستمزد نبود سه: ارتباط سنديکا با NED وديگر موسسات در کجای اين قضيه بوده است. چهار: طبق گفته خودشان کليه اسنادNED در سايت اش قابل دسترسی است چرا همانطوری که در ديگر بندهاى آن كيفر خواست به ذکر مبلغ و ارتباط پرداخته شده از سنديکا هم به همان نسبت شفافيت داده ميشد و خودشان بهتر از هر کسی گفتهاند که سنديکا مخفی کاری انجام نميدهد. سنديکا تشکلی مستقل و کاملا صنفی است و برای ايجاد شرايط بهتر و اگاهی کارگران بوجود امده و به هيچ گروه و حزب و حتی دولت و کارفرمايى وابسته و زير سلطه نيست و هيج خط و ربطی هم نميگيرد -سندکا تشکلی بين المللی ميباشد و هر گاه در هر نقطه جهان در مورد هر تشکل کارگری بيعدالتی شود سنديکاهای دنيا از يکديگر حمايت ميکنند و همانطور که شاهد بوديد در مورد سنديکای شرکت واحد هم اين حمايتها شد سنديكاى كارگران شركت واحد بعد از ثابت شدن بى كفايتى شوراهاى اسلامى كار توسط گروهى از كارگران حق خواه بنا شد و در اين راه توانست با عزمى راسخ حقوق معوقه كارگران را زنده كنند اما به خاطر اين چنين قضاوت هاى نابه جا ،گروهى از اين كارگران ازادى خواه و حق طلب بعد از گذشت چند سال همچنان در راه رسيدن به حقشان با بى عدالتى و محروميت از حقوق اجتماعى مواجه هستند. و دو نفر از اعضاى اين سنديكا همچنان در زندان به سر مى برند سنديکاى كارگران شركت واحد از زمان بازگشايى با روحيه آهنين به فعاليتش ادامه داده و بر اصل ضديت خود با استعمار، استکبار و استبداد پا فشاری کرده و در مبارزه اش برای بی حقوقی وبى عدالت، استقلالش را حفظ کرده، و مقهور پرونده سازی هيچ نهادی نشده است و در راه رسيدن به خواستههايش از هر نوع ابزاری که اعضايش صحيح بدانند استفاده خواهد کرد و در اين راه جنبش کارگری همانند هميشه از اين عمل سربلند بيرون خواهد آمد و نيازی به فعاليتهای مخملی نميبيند. جنبش کارگری ايران ساليان گذشته به عنوان محافل ضد کارگری معرفى شد و در سال گذشته به اين هم بسنده نکرده و در وحشت از گسترش جنبش مستقل کارگری وايجاد وحدت وهمدلی بيشتر در ميان کارگران وفعالين کارگری سعی کردند با اتهام زنيهای بيسند و مدرک و تخريب چهرههای فعال کارگری به اهداف خود برسند. اما هوشياری فعالان کارگری در بياعتنايی به اين جو مسموم توطئه ی آنان راخنثی کرد. وحال ما شاهد هستيم که اين امر از دست عواملشان بيرون آمده و خود دستگاه قضايی ميخواهد اين کار را انجام دهد که مثل سابق جنبش کارگری در مقابل اين اتهامات خواهد ايستاد و خواهان آزادی فعالينش خواهد شد.
سنديكاى كارگران شركت واحد اتوبوسرانى تهران و حومه
۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه
احكام اخراج كارگران شركت واحد نقض شد
هيات عمومي ديوان عدالت اداري در تازهترين راي خود تمامي احكام اخراج صادره براي اعضاي سنديكاي كارگران شركت واحد تهران را نقض و به بازگشت به كار تماي كارگراني كه در ارتباط با اين تشكل صنفي اخراج شدهاند راي داد.
هيات عمومي ديوان عدالت اداري در تازهترين راي خود تمامي احكام اخراج صادره براي اعضاي سنديكاي كارگران شركت واحد تهران را نقض و به بازگشت به كار تماي كارگراني كه در ارتباط با اين تشكل صنفي اخراج شدهاند راي داد. به گزراش ”ايلنا“، هيات عمومي ديوان عدالت اداري در تاريخ 21تيرماه سال جاري (ماه گذشته)طي دادنامهاي با استناد به تعارض آراي صادره از شعب 8،9،19،20،33و شعبه دوم تشخيص ديوان عدالت اداري (موضوع صدور حكم اخراج يا بازگشت به كار براي كارگران شركت واحد) و نيز ماده 27 قانون كار(موضوع نحوه اخراج كارگر) تمامي احكام اخراجي را كه تا پيش از اين براي آندسته از كارگراني كه در شركت واحد به دليل ارتياط با فعاليتهاي سنديكايي صادر شدهاست را نقض كرد. پيشتر در برخي شعب ديوان عدالت اداري به استناد احكام هياتهاي تشخيص و حل اختلاف ادراه كار درحالي براي نزديك به 30 كارگر شركت واحد راي اخراج صادر شده بود كه برخي شعب ديگر به رد حكم اخارج و بازگشت بهكار آنها راي داده شده بود. بر اساس اين راي ديوان بايد براي تمامي اخراج شدگان در ادارات كار استان تهران هياتهاي تشخيص و حل اختلاف همارز تشكيل شود. تاكنون تعدادي از اين كارگران با برگزاري جلسات همارز به كار خود بازگشتهاند.
منبع خبر : ایلنا
هيات عمومي ديوان عدالت اداري در تازهترين راي خود تمامي احكام اخراج صادره براي اعضاي سنديكاي كارگران شركت واحد تهران را نقض و به بازگشت به كار تماي كارگراني كه در ارتباط با اين تشكل صنفي اخراج شدهاند راي داد.
هيات عمومي ديوان عدالت اداري در تازهترين راي خود تمامي احكام اخراج صادره براي اعضاي سنديكاي كارگران شركت واحد تهران را نقض و به بازگشت به كار تماي كارگراني كه در ارتباط با اين تشكل صنفي اخراج شدهاند راي داد. به گزراش ”ايلنا“، هيات عمومي ديوان عدالت اداري در تاريخ 21تيرماه سال جاري (ماه گذشته)طي دادنامهاي با استناد به تعارض آراي صادره از شعب 8،9،19،20،33و شعبه دوم تشخيص ديوان عدالت اداري (موضوع صدور حكم اخراج يا بازگشت به كار براي كارگران شركت واحد) و نيز ماده 27 قانون كار(موضوع نحوه اخراج كارگر) تمامي احكام اخراجي را كه تا پيش از اين براي آندسته از كارگراني كه در شركت واحد به دليل ارتياط با فعاليتهاي سنديكايي صادر شدهاست را نقض كرد. پيشتر در برخي شعب ديوان عدالت اداري به استناد احكام هياتهاي تشخيص و حل اختلاف ادراه كار درحالي براي نزديك به 30 كارگر شركت واحد راي اخراج صادر شده بود كه برخي شعب ديگر به رد حكم اخارج و بازگشت بهكار آنها راي داده شده بود. بر اساس اين راي ديوان بايد براي تمامي اخراج شدگان در ادارات كار استان تهران هياتهاي تشخيص و حل اختلاف همارز تشكيل شود. تاكنون تعدادي از اين كارگران با برگزاري جلسات همارز به كار خود بازگشتهاند.
منبع خبر : ایلنا
۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه
نمایش کثیف محاکمه زندانیان، کوس رسوائی واستیصال رژیم
نخستین نشست بیدادگاه متهمان "اغتشاش و آشوب و متهمین پروژه شکست خورده کودتای مخملی" در سالن اجتماعات اداره کل دادگستری تهران، روز شنبه 10 مرداد با سخنان صلواتی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی آغاز شد. درمیان متهمین در نشست بیدادگاه که نزدیک به 100 نفر حضورداشتند، چهره های شناخته شده ای نظیر بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی سازمان انقلاب اسلامی، میر دامادی دبیر کل حزب مشارکت، امین زاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، محمد ابطحی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، رمضانزاده عضو شورای مرکزی مشارکت... و شماری دیگراز زندانیان ناشناخته به چشم میخوردند.
این نمایش مشمئز کننده و ضد بشری درشرایط "عدم اطلاع و حضور وکلا در دادگاه و نیز عدم ملاقات وکلا با موکلین از آغاز دستگیری تا روز دادگاه، عدم تفهیم اتهام، بازجویی های طولانی مدت که به گفته برخی ازمتهمان هنوز هم ادامه دارد، نگهداری متهمان در سلول انفرادی، استفاده از انواع شکنجه های روحی، عدم ملاقات با خانواده ..." برگزارگردید. جناح حاکم با توسل به همه مبانی و موازین اسلامی که مورد تائید و استفاده همه این متهمین در گذشته بود به میدان آمد و به مصلحت اسلام تکیه کرد، هدف رژیم ازاین عمل ضد انسانی تدارک پرده سوم کودتا واعتراف گیری های بیشرمانه وچسباندن جنبش مردمی به جنبش مخملی تحت رهبری امپریالیسم و استعمار و سرکوب خونین جناح اصلاح طلب و یک دست کردن جناح حاکم و ادامه سرکوب و قلع و قمع جنبش مردم ایران می باشد. سناریوی چنین برنامه ای در نشریات جناح احمدی نژاد بویژه در کیهان شریعتمداری بازتاب یافته است: "اکنون که دانه های ریز اعتراف کرده اند باید به سراغ دانه های درشت رفت و کار را یکسره کرد". این دانه های درشت کسانی جز محمد خاتمی، موسوی، کروبی و رفسنجانی نیستند. جناح کودتاگر حاکم، عزمش را جزم کرده تا با تشدید تضادها و تا قبل از سازمانیابی جناح اصلاح طلب آن ها را متلاشی و از صحنه سیاست خارج کند. سخنرانی علی خامنه ای درنماز جمعه 29 خرداد ماه نقطه عطفی درتاریخ نظام جمهوری اسلامی بود. نقطه عطفی که راهی برای اصلاح طلبان درون حکومتی باقی نگذاشته است. دفاع قاطعانه علی خامنه ای از احمدی نژاد و تاکید بر سلامت انتخابات کذایی و رد هرگونه اتهام به تقلبات انتخاباتی اعلام جنگ به یارانی بود که در طول سی سال حکومت جمهوری اسلامی در کودتاهای مشابه علیه رقبای حکومتی و کشتار و سرکوب مردم ایران شریک بوده و اینک برای نجات نظام جمهوری اسلامی به میدان آمده تا با کنترل جنبش آزادیخواهانه مردم آنرا به چهارچوب قانون اساسی بکشند و از پیشروی و رادیکالیسم انقلابی اش باز دارند. سخنرانی علی خامنه ای یک نه بزرگ به جناح اصلاح طلب بود و برهرگونه توهم و خوشبینی نسبت به تحول پذیری رژیم جمهوری اسلامی مهر باطل کوبید.
بساط بیدادگاههای جمهوری اسلامی تازه گی ندارد. هزاران کمونیست و انقلابی ترقی خواه در سالهای 60 تا 67 بدون هیچ گونه محاکمه ای و پس از وحشیانه ترین شکنجه های روحی و جسمی به جوخه های اعدام سپرده شدند. گورستان خاوران سند زنده چنین جنایتی است. آقایان ابطحی، بهزاد نبوی، همه حضرات مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگران ، این فرزندان جمهوری اسلامی که امروز خود قربانی چنین نظام کثیفی شده اند در شکل گیری آن ماشین سلاخی نقش داشته و هرگز از حقوق انسانی و اولیه انقلابیون و کمونیستها در زندان دفاع نکرده و ضدیت خویش را با نمایندگان واقعی کارگران و زحمتکشان بارها نشان داده اند. کمونیستها دمکراترین انسانها هستند. اگر ما کمونیستها این نمایشات چندش آور و اعتراف گیریهای ضد بشری را محکوم کرده و از حقوق انسانی و دموکراتیک هر متهمی از جمله آقایان ابطحی و شرکاء دفاع میکنیم نه یک امر تاکتیکی بلکه از ماهیت عمیقا کمونیستی و دموکراتیک ما بر می خیزد که حقوق بشر را امری طبقاتی و تجزیه ناپذیر تحلیل میکنیم وبدان ایمان داریم.
حزب ما برگزاری بیدادگاه نمایشی و جعلی جمهوری اسلامی که توهین به انسان و انسانیت است را بشدت محکوم میکند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی است. رژیم کودتا در حال دست و پازدن است و ازجنبش عظیم مردم به وحشت مرگ افتاده است. این نمایشات اعتراف گیری ناشی از استیصال ، کرم زدگی درونی و میرندگی آن است. این نمایشات کذایی برخلاف تصور ابلهان حاکم تاثیر عکس بر مردم خواهد گذاشت و گذاشته است. مردم بار دیگر می بینند که “رافت اسلامی“ چه صیغه ایست. خشم مردم شعله ورتر خواهد شد و قاطعانه تر برای سرنگونی این نظام فاسد و ارتجاعی به میدان خواهد آمد.
سرنگون باد رژیم فاشیستی و سرمایه داری جمهوری اسلامی!
آزادی فوری همه زندانیان سیاسی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!
حزب کارایران(توفان)
12 مرداد 1388
نخستین نشست بیدادگاه متهمان "اغتشاش و آشوب و متهمین پروژه شکست خورده کودتای مخملی" در سالن اجتماعات اداره کل دادگستری تهران، روز شنبه 10 مرداد با سخنان صلواتی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی آغاز شد. درمیان متهمین در نشست بیدادگاه که نزدیک به 100 نفر حضورداشتند، چهره های شناخته شده ای نظیر بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی سازمان انقلاب اسلامی، میر دامادی دبیر کل حزب مشارکت، امین زاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، محمد ابطحی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، رمضانزاده عضو شورای مرکزی مشارکت... و شماری دیگراز زندانیان ناشناخته به چشم میخوردند.
این نمایش مشمئز کننده و ضد بشری درشرایط "عدم اطلاع و حضور وکلا در دادگاه و نیز عدم ملاقات وکلا با موکلین از آغاز دستگیری تا روز دادگاه، عدم تفهیم اتهام، بازجویی های طولانی مدت که به گفته برخی ازمتهمان هنوز هم ادامه دارد، نگهداری متهمان در سلول انفرادی، استفاده از انواع شکنجه های روحی، عدم ملاقات با خانواده ..." برگزارگردید. جناح حاکم با توسل به همه مبانی و موازین اسلامی که مورد تائید و استفاده همه این متهمین در گذشته بود به میدان آمد و به مصلحت اسلام تکیه کرد، هدف رژیم ازاین عمل ضد انسانی تدارک پرده سوم کودتا واعتراف گیری های بیشرمانه وچسباندن جنبش مردمی به جنبش مخملی تحت رهبری امپریالیسم و استعمار و سرکوب خونین جناح اصلاح طلب و یک دست کردن جناح حاکم و ادامه سرکوب و قلع و قمع جنبش مردم ایران می باشد. سناریوی چنین برنامه ای در نشریات جناح احمدی نژاد بویژه در کیهان شریعتمداری بازتاب یافته است: "اکنون که دانه های ریز اعتراف کرده اند باید به سراغ دانه های درشت رفت و کار را یکسره کرد". این دانه های درشت کسانی جز محمد خاتمی، موسوی، کروبی و رفسنجانی نیستند. جناح کودتاگر حاکم، عزمش را جزم کرده تا با تشدید تضادها و تا قبل از سازمانیابی جناح اصلاح طلب آن ها را متلاشی و از صحنه سیاست خارج کند. سخنرانی علی خامنه ای درنماز جمعه 29 خرداد ماه نقطه عطفی درتاریخ نظام جمهوری اسلامی بود. نقطه عطفی که راهی برای اصلاح طلبان درون حکومتی باقی نگذاشته است. دفاع قاطعانه علی خامنه ای از احمدی نژاد و تاکید بر سلامت انتخابات کذایی و رد هرگونه اتهام به تقلبات انتخاباتی اعلام جنگ به یارانی بود که در طول سی سال حکومت جمهوری اسلامی در کودتاهای مشابه علیه رقبای حکومتی و کشتار و سرکوب مردم ایران شریک بوده و اینک برای نجات نظام جمهوری اسلامی به میدان آمده تا با کنترل جنبش آزادیخواهانه مردم آنرا به چهارچوب قانون اساسی بکشند و از پیشروی و رادیکالیسم انقلابی اش باز دارند. سخنرانی علی خامنه ای یک نه بزرگ به جناح اصلاح طلب بود و برهرگونه توهم و خوشبینی نسبت به تحول پذیری رژیم جمهوری اسلامی مهر باطل کوبید.
بساط بیدادگاههای جمهوری اسلامی تازه گی ندارد. هزاران کمونیست و انقلابی ترقی خواه در سالهای 60 تا 67 بدون هیچ گونه محاکمه ای و پس از وحشیانه ترین شکنجه های روحی و جسمی به جوخه های اعدام سپرده شدند. گورستان خاوران سند زنده چنین جنایتی است. آقایان ابطحی، بهزاد نبوی، همه حضرات مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگران ، این فرزندان جمهوری اسلامی که امروز خود قربانی چنین نظام کثیفی شده اند در شکل گیری آن ماشین سلاخی نقش داشته و هرگز از حقوق انسانی و اولیه انقلابیون و کمونیستها در زندان دفاع نکرده و ضدیت خویش را با نمایندگان واقعی کارگران و زحمتکشان بارها نشان داده اند. کمونیستها دمکراترین انسانها هستند. اگر ما کمونیستها این نمایشات چندش آور و اعتراف گیریهای ضد بشری را محکوم کرده و از حقوق انسانی و دموکراتیک هر متهمی از جمله آقایان ابطحی و شرکاء دفاع میکنیم نه یک امر تاکتیکی بلکه از ماهیت عمیقا کمونیستی و دموکراتیک ما بر می خیزد که حقوق بشر را امری طبقاتی و تجزیه ناپذیر تحلیل میکنیم وبدان ایمان داریم.
حزب ما برگزاری بیدادگاه نمایشی و جعلی جمهوری اسلامی که توهین به انسان و انسانیت است را بشدت محکوم میکند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی است. رژیم کودتا در حال دست و پازدن است و ازجنبش عظیم مردم به وحشت مرگ افتاده است. این نمایشات اعتراف گیری ناشی از استیصال ، کرم زدگی درونی و میرندگی آن است. این نمایشات کذایی برخلاف تصور ابلهان حاکم تاثیر عکس بر مردم خواهد گذاشت و گذاشته است. مردم بار دیگر می بینند که “رافت اسلامی“ چه صیغه ایست. خشم مردم شعله ورتر خواهد شد و قاطعانه تر برای سرنگونی این نظام فاسد و ارتجاعی به میدان خواهد آمد.
سرنگون باد رژیم فاشیستی و سرمایه داری جمهوری اسلامی!
آزادی فوری همه زندانیان سیاسی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهایی بشریت!
حزب کارایران(توفان)
12 مرداد 1388
۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سهشنبه
تظاهرات اعتراضی همزمان با مراسم تنفیذ رئیس جمهوری
همزمان با برگزاری مراسم تنفیذ رئیس جمهوری، پلیس ضد شورش امروز به طور گسترده در نقاط کلیدی شهر تهران مستقر شد تا مانع از برگزاری تظاهرات اعتراضی مخالفان رئیس جمهوری شود. ایرنا خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گفته است که پلیس از صبح امروز در میادین و خیابان های اصلی شهر مستقر شده بود.
شاهدان عینی گفته اند که صدها تن از تظاهرکنندگان کوشیدند تا در میدان ولیعصر دست به تظاهرات بزنند که با مقاومت پلیس ضد شورش مواجه شدند. خبرگزاری فارس از حضور مهدی کروبی، نامزد اصلاح طلب انتخابات دهم ریاست جمهوری، در "تقاطع خیابان بهشتی و ولیعصر" خبر داده است.
برخی حاضران در تظاهرات امروز تهران گزارش داده اند که اعتراض ها عمدتاً در میدان انقلاب، میدان ولیعصر، میدان فاطمی، خیابان آزادی، میدان ونک و میدان هفت تیر صورت گرفته است.
در این تظاهرات پراکنده که هدفش برهم ریختن آرایش پلیس ضدشورش توصیف شده تظاهرکنندگان علیه رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد شعار می دادند. از جمله شعارهایی که معترضان سر داده اند مرگ بردیکتاتور، دولت کودتا استعفا، استعفا بوده استradio Faranse
همزمان با برگزاری مراسم تنفیذ رئیس جمهوری، پلیس ضد شورش امروز به طور گسترده در نقاط کلیدی شهر تهران مستقر شد تا مانع از برگزاری تظاهرات اعتراضی مخالفان رئیس جمهوری شود. ایرنا خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گفته است که پلیس از صبح امروز در میادین و خیابان های اصلی شهر مستقر شده بود.
شاهدان عینی گفته اند که صدها تن از تظاهرکنندگان کوشیدند تا در میدان ولیعصر دست به تظاهرات بزنند که با مقاومت پلیس ضد شورش مواجه شدند. خبرگزاری فارس از حضور مهدی کروبی، نامزد اصلاح طلب انتخابات دهم ریاست جمهوری، در "تقاطع خیابان بهشتی و ولیعصر" خبر داده است.
برخی حاضران در تظاهرات امروز تهران گزارش داده اند که اعتراض ها عمدتاً در میدان انقلاب، میدان ولیعصر، میدان فاطمی، خیابان آزادی، میدان ونک و میدان هفت تیر صورت گرفته است.
در این تظاهرات پراکنده که هدفش برهم ریختن آرایش پلیس ضدشورش توصیف شده تظاهرکنندگان علیه رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد شعار می دادند. از جمله شعارهایی که معترضان سر داده اند مرگ بردیکتاتور، دولت کودتا استعفا، استعفا بوده استradio Faranse
........................................................................
مبارزات مردمي دوشنبه 12 مرداد، به بهانه ي تنفيذ احمدي نژاد
Kategorie: Nachricht
nedaanews.com
با دیدن فیلم اعترافات ابطحی و عطریانفر فقط آتش خشمه که در وجودم شعله ور تر شده:::نمیدونم اینها بالاخره کی میخوان از توهین به شعور مردمی که به درستی راه و عمل خودشون ایمان دارن دست بردارن و بپذیرن که ما مردم اگر جونمون رو گرفتیم دستمون و به خیابونها اومدیم، نه از روی تحریکات آقای فلانی و به رهبری آقای بَهمانی، که به خاطر بیزاری از ظلم و فساد و دروغ جاری در دستگاه حاکم و برای احقاق ابتدائی ترین حقوق انسانی و شهروندیمون بوده، و اینکه این وسط یک روز بشیم خس و خاشاک، یک روز اغتشاشگر وابسته به اجنبی، یک روز تعدادی بازنده افسرده و امروز هم یک مشت احمق که افسارشون رو تمام و کمال دادن دست ابطحی یا عطریانفر، فقط اراده ما رو برای مبارزه راسخ تر میکنه و بس:::این تنها چیزیه که بعد از دیدن این فیلم دلم میخواد فریاد کنم: " آهای پیر خرفت! من رهبر ندارم، من نیـــاز به رهبر ندارم، من خودم رهبر خودم هستم و تا روزی که زنده ام برای بازپس گیری میهن عزیزم ایران با تو مبارزه میکنم، برای بلعیدن این لقمه بزرگتر از دهنت باید صدای من و تک تک دوستان همدل و همصدای من رو رو خفه کنی که نمیتونی، حالا برو از خود خدا هم اعتراف بگیر."
روزي نيست که مردم مبارز ايران کارشناسان امور را غافلگير و انگشت به دهان نکنند. جناح سپاه که فکر ميکرد با عقب نشيني احمدي نژاد در مورد مشايي ميخ خود را در اتحاد با «بيت رهبري» محکم کرده است، پس از هفته اي ملاحظه، دوباره به سمت سرکوب بي مهابا و وحشيانه مردم قدم برداشت و در روزهاي 8 و 12 مرداد، زنجير سگهاي درنده اش را رها کرد. آنها فکر ميکردند که با اجراي «دادگاه شو» و ذليل نشان دادن چند اصلاح طلب حکومتي، مي توانند روحيه ي مردم را پايين آورده و با تنفيذ و سپس تحليف احمدي نژاد، کار را يکسره کرده و مردم را به خانه هايشان مي فرستد. اما آنچه که ايشان هنوز نفهميده اند، و همين نکته نيز باعث شده تا در هر مقطعي بدترين گزينه براي حفظ خود را انتخاب نمايند، اينست که مردم در حال حاضر هيچ رهبريتي، جز نفس خود و هيچ استادي، جز تجارب مبارزات خياباني خود ندارند. تنها چيزي که قدمهاي ايشان را هماهنگ کرده و به اين جنبش نظم بخشيده، پايان تحمل ايشان بوده که به هيچ چيز، جز براندازي اين رژيم، راضي نمي شوند. و تا زمانيکه چنين هدفي متحدشان مي سازد، هيچ نيروي مسلحي قادر به سرکوبشان نيست. اين چيزيست که هيچيک از جناحهاي رژيم نفهميده اند. حتي، آنهائيکه فکر مي کنند مي توانند مردم را به کمتر از اين خواسته، مثلاً، اجراي «قانون اساسي ولايت فقيه» راضي کنند.
ديروز، دوشنبه 12 مرداد، موقعيّت ديگري براي غافلگير کردن کارشناسان حکومت هاي داخلي و خارجي فراهم شد. بر خلافِ باورهاي کارشناسان اطلاعاتي احمدي نژاد، «دادگاه شو» و مراسم «تنفيذ»، نه تنها مردم را دلسرد نکرد، بلکه باعث شد تا اقشاري از مردم که تا به حال نسبت به پيوستن به جنبش و مبارزات ترديد داشتند، دو دلي خود را به کناري انداخته و همراه با جوانانشان، در محلات خود، به اعتراض دست بزنند. ديروز براي اولين بار، جوانان شهر ري، جوانمرد و نازي آباد، به جاي رفتن به ميدان هاي مرکزي شهر، همراه با بزرگسالان خود، در محلاتشان دست به مبارزه زده و همراه خود، شيوه هاي جديدي از جنگ خياباني را به کار گرفتند. گزارشگران اين صحنه ها، تاکتيک هاي ايشان را به «جنگ پارتيزاني» تشبيه مي کردند. در آغاز همانند ديگران به خيابان آمده و به سمت ميدان ها روانه شدند. پس نيم ساعتي بسيجي ها آمدند و درگير شدند، اما نتوانستند در مقابل سنگ اندازي ايشان کاري را پيش ببرند. مدتي بعد، بالگردي در آسمان ظاهر شد که چون لاشخور در دايره اي که اين سه ناحيه را زير نظرشان مي برد، پرواز ميکرد. اين پروازها تا ساعت 6 صبح ادامه داشت. با گزارشاتي که از اوضاع اين محلّات به فرماندهان خود دادند، موتورسواران لباس شخصي و گاردها به منطقه سرازير شدند. در اين هنگام، مبارزان جنوب تهران به کوچه ها رفته و خود را سازمان دادند. هر چند دقيقه يکبار، گروهي از کوچه اي بيرون مي آمد و سرکوبگران را زير باران سنگ مي گرفت. ديگران نيز در همان نقطه از بامهاي خانه ها با تير و کمان دستي مأموران را سنگباران ميکردند. پس از عقب نشيني گروه مذکور، گروه ديگري، از کوچه ي ديگري بيرون آمده و دسته هاي گارد را مورد سنگسار قرار مي دادند و از بامها نيز کماندارانشان همين کار را مي کردند. دسته هاي موتور سوار جرأت وارد شدن به کوچه ها را نداشتند. اما مبارزان دلاور با حملات غافلگيرانه خود به گروه هاي موتوسوار، ايشان را به زير کشيده و پس از نوازش به کوچه ها باز مي گشتند. اين جنگ و گريز تا بعد از نيمه شب ادامه داشت. پس از بازگشت آرامش، به نيروهاي فرسوده ي سرکوبگر دستور تخليه محل را دادند. اما بالگرد لاشخور، تا ساعت شش صبح، همچنان مشغول پرواز و ديده باني بود. خوشبختانه هيچ خبري از بازداشت شدن مبارزان مخابره نشده است.
اين بار، مبارزات کارگران و زحمتکشان به محله هايشان محدود نشد. غافلگيري ديگري در انتظار حکومتيان بود. در ساعت 18:30 دقيقه، کارگران دلير «ايران خودرو» پيشتاز مبارزات طبقاتي کارگران شده و با خروج از کارخانه، جاده مخصوص کرج را بستند. گو اينکه شرايط مالي بد کارخانه و نا امني شغلي شان، حتماً، نقشي و انگيزه اي براي اين حرکت بود، اما با فرياد «مرگ بر ديکتاتور»، «کارگر،کارگر،اتحاد،اتحاد» و «کارگر ميميرد، ذلّت نمي پذيرد» نشان داد که ايشان نيز سرنوشت خود و فرزندانشان را جدا از خواسته هاي دمکراتيک جوانان و همسايه هايشان نمي بينند. اين اقدام کارگران ايران خودرو، نويد بيداري و اعتزاضات گسترده کارگري، در انواع آن را مي دهد.
ديگر محلّات، از جمله، هفت تير، بهارستان، سيّد خندان و هفت حوض که از روز اول مبارزات به پا خاسته بودند، ديشب نيز آرام نداشتند. مردم باسيمهاي داخل لاستيك ماشين, ورودي خيابان ها را بسته و ازحمله موتورهاي انتظامي جلو گيري ميكردند . در برخي جاها درختهاي خيابان را با سيم بهم بسته بودند كه وقت براي تظاهرات داشته باشند. ماموران موتور سوار وقتي كه به سيمها ميرسيدند با عصبانيت، مجبور به توقف مي شدند.
اما مرکز درگيري ها در خيابان وليعصر، از تقاطع ميرداماد و ميدان ونک تا خيابان انقلاب بود. اولين طلايه داران در ساعت 17:30 دقيقه، در دسته هاي ده ها نفره ظاهر شدند و تقريباً بلافاصله با حمله ي نيروهاي حکومتي مواجه شده، اما مقاومت کردند. اولين دسته هاي بيشتر از صد نفر در ميدان وليعصر، در ساعت 18:00 شکل گرفت. جمعي از بانوان دليرمان در خيابان فاطمي نزديک به تقاطع وليعصر متحصن شدند و عليرغم حمله وحشيانه پليس و زخمي شدن 7 تن از ايشان از جايشان تکان نخوردند.
در ساعت 20:00، سراسر خيابان وليعصر بغير از يکي دو نقطه در آتش مبارزات مي سوخت. نيروهاي سرکوبگر با گاز اشک آور حمله مي کردند و مردم با آتش زدن هر چه که قابل سوختن بود از مسمويّت خود جلوگيري مي کردند. پليس راه را بر تظاهراتي چند هزار نفره که از ميدان ونک به قصد پيوستن به مبارزان ميدان وليعصر راه افتاده بود، در مقابل پارک ساعي بست، اما صف تظاهرکنندگان بدون وقفه و ترديد با صف نيروهاي حکومتي تلاقي کرد و صحنه هاي درگيري و مقاومت دليرانه مردم در مقابل گاز اشک آور و باطوم و شليک هوايي تکرار گشت. در چهار راه تخت طاووس نيز جنگ خياباني و تن به تن به پياده روها و کوچه ها کشيده شده بود. براي ساعتي شايه شد که کمي بالاتر در عباس آباد، کروبي در جمع معترضان حاضر شده و سخنراني کرده است. بيشتر مردم با ناباوري اين خبر را شنيده و مي گفتند که اين شايعه سرآغاز توطئه عليه کروبي و مقدمه ي برگزاري قسمت دوم «دادگاه شو» است.
در نقاط ديگر، در میدان 7 تیر بسوی شریعتی، گروههایی از مردم به هم پیوستند و اقدام به راه پیمائی کردند. آنها مشغول به شعار دادن علیه خامنه ای و احمدی نژاد هستند .شعارهایی که داده می شود عبارتند از ؛خامنه ای قاتله،ولایتش باطله/مرگ بر خامنه ی/ مجتبی بمیری رهبری را نبینی/ مرگ بر دیکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا! همچنین، درگیریهای گسترده اي در ابتداى خيابان آزادى شکل گرفته بود. جوانان با سنگ به مزدوران حمله كردند و بسمت ميدان انقلاب رفتند و شعار ميدادند: "اعتراف، شکنجه دیگر اثر ندارد" ، «استقلال آزادي جمهوري ايراني». در ساعت 21:00 متروي دانشگاه شريف - طرشت را بستند تا مردم خود را به مبارزين در خيابان آزادي نرسانند. در ميدان ونک، بين توانير تا بيمارستان دي، هنوز هزاران نفر با نيروها درگير بودند و متفرق نمي شدند. گاز اشک آور ديگر سلاح مؤثري نيست. مردم ياد گرفته اند که حتي با روشن کردن سيگار آنرا خنثي کنند. رفته رفته موتوسواران را نيز از کار خواهند انداخت. دور نيست زمانيکه همچون گذشته تانکها را به خيابان بيآورند و منازل مردم را به کارگاه هاي کوکتل مولوتف تبديل کنند. که از نوع «سوئدي» آن نيز بهتر باشد!
تجمع کارگران نساجی مقابل استانداری اصفهان
کارگران کارخانه نساجی سیمین اصفهان روبروی استانداری اصفهان تجمع کردند.این کارگران دلیل تجمع خود را عدم دریافت حقوق طی شش ماه گذشته اعلام کردند و عنوان کردند: مسؤولان شرکت به هیچ عنوان در این زمینه پاسخگو نیستند.کارگران تجمع کننده معتقدند شرکت نساجی سیمین اصفهان برای پرداخت حقوق کارگران خود از استانداری اصفهان 3 میلیارد تومان وام دریافت کرده است، ولی این پول را صرف این کار نکرده است.يكي از اين كارگران گفت: متاسفانه در حال حاضر با 6 ماه تاخیر در دریافت حقوق، زندگی بسیاری از ما در حال فروپاشی است و اکنون برای نجات زندگی خود به اینجا آمده ایم.وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر کارخانه سیمین اصفهان نیمه تعطیل است و حدود 40 درصد کارگران در این کارخانه سر کار هستند و 60 درصد دیگر کارگران مدتی است که بیکار شده اند. در ضمن کارگرانی که سر کار میروند نیز حقوقی دریافت نمیکنند.یکی دیگر از کارگران حاضر در تجمع گفت: بخشی از کارگران آخرین حقوق خود را در بهمن ماه سال 87 دریافت کرده اند که این پرداختی نیز شامل همه کارگران نشده است.وی افزود: در بین تجمع کنندگان و کارگران کارخانه، کارگرانی با 25 سال سابقه دیده میشود و دیگران نیز حداقل 18 سال سابقه دارند. سوال اين است كه اين کارگران کجا میتوانند سر کار بروند؟تجمع کنندگان میگویند در ماههای گذشته تجمعاتی را در دفتر این شرکت در اصفهان و نجف آباد برگزار کرده اند که بیثمر بوده است.کارگران این کارخانه معتقدند مدیران این کارخانه از تواناییهای لازم برای مدیریت یک کارخانه نساجی برخوردار نبوده و درکی از این صنعت ندارند و وامهایی که از ارگانهای دولتی برای پرداخت حقوق کارگران دریافت میکنند، صرف کارها و فعالیتهای اقتصادی دیگر میکنند.شایان ذکر است کارخانه نساجی سیمین در شهرک صنعتی علویجه اصفهان واقع استن خرد شده، دندان شکسته و شکافی در سینه
پیکر بهزاد مهاجر، دیگر جانباخته جنبش سبز ظهرروزگذشته در بهشت زهرا در کنار سایر جانباختگان به خاک سپرده شد. بهزاد مهاجر، 47 ساله در جریان راهپیمایی مسالمتآمیز 25 خرداد ماه امسال مفقود شد و تا زمان تحویل جسد ، نشانی از وی در فهرست دادسرای انقلاب، زندان اوین و نیز مراکز درمانی موجود نبود.
هشدار به مفتخوران حکومتي: مردم ديگر طاقت زور شنوي ندارند
یک مامور کلانتری به سزای اعمالش رسیدروز شنبه دهم مرداد در خیابان ۱۵۰ تهرانپارس مامور کلانتری ۱۴۷ ستوان یکم محمد محمود آبادی توسط جوانی با ضربات چاقو زخمی شد.این مامور مزدور در طول روز چندین بار به این جوان وهمسرش گیر داده وبرای آنها مزاحمتهایی ایجاد کرده بود .
فردا، چهارشنبه 14 مرداد، به بهانه «تحليف احمدي نژاد»، بهارستان، ساعت 9 صبح.
Kategorie: Nachricht
nedaanews.com
با دیدن فیلم اعترافات ابطحی و عطریانفر فقط آتش خشمه که در وجودم شعله ور تر شده:::نمیدونم اینها بالاخره کی میخوان از توهین به شعور مردمی که به درستی راه و عمل خودشون ایمان دارن دست بردارن و بپذیرن که ما مردم اگر جونمون رو گرفتیم دستمون و به خیابونها اومدیم، نه از روی تحریکات آقای فلانی و به رهبری آقای بَهمانی، که به خاطر بیزاری از ظلم و فساد و دروغ جاری در دستگاه حاکم و برای احقاق ابتدائی ترین حقوق انسانی و شهروندیمون بوده، و اینکه این وسط یک روز بشیم خس و خاشاک، یک روز اغتشاشگر وابسته به اجنبی، یک روز تعدادی بازنده افسرده و امروز هم یک مشت احمق که افسارشون رو تمام و کمال دادن دست ابطحی یا عطریانفر، فقط اراده ما رو برای مبارزه راسخ تر میکنه و بس:::این تنها چیزیه که بعد از دیدن این فیلم دلم میخواد فریاد کنم: " آهای پیر خرفت! من رهبر ندارم، من نیـــاز به رهبر ندارم، من خودم رهبر خودم هستم و تا روزی که زنده ام برای بازپس گیری میهن عزیزم ایران با تو مبارزه میکنم، برای بلعیدن این لقمه بزرگتر از دهنت باید صدای من و تک تک دوستان همدل و همصدای من رو رو خفه کنی که نمیتونی، حالا برو از خود خدا هم اعتراف بگیر."
روزي نيست که مردم مبارز ايران کارشناسان امور را غافلگير و انگشت به دهان نکنند. جناح سپاه که فکر ميکرد با عقب نشيني احمدي نژاد در مورد مشايي ميخ خود را در اتحاد با «بيت رهبري» محکم کرده است، پس از هفته اي ملاحظه، دوباره به سمت سرکوب بي مهابا و وحشيانه مردم قدم برداشت و در روزهاي 8 و 12 مرداد، زنجير سگهاي درنده اش را رها کرد. آنها فکر ميکردند که با اجراي «دادگاه شو» و ذليل نشان دادن چند اصلاح طلب حکومتي، مي توانند روحيه ي مردم را پايين آورده و با تنفيذ و سپس تحليف احمدي نژاد، کار را يکسره کرده و مردم را به خانه هايشان مي فرستد. اما آنچه که ايشان هنوز نفهميده اند، و همين نکته نيز باعث شده تا در هر مقطعي بدترين گزينه براي حفظ خود را انتخاب نمايند، اينست که مردم در حال حاضر هيچ رهبريتي، جز نفس خود و هيچ استادي، جز تجارب مبارزات خياباني خود ندارند. تنها چيزي که قدمهاي ايشان را هماهنگ کرده و به اين جنبش نظم بخشيده، پايان تحمل ايشان بوده که به هيچ چيز، جز براندازي اين رژيم، راضي نمي شوند. و تا زمانيکه چنين هدفي متحدشان مي سازد، هيچ نيروي مسلحي قادر به سرکوبشان نيست. اين چيزيست که هيچيک از جناحهاي رژيم نفهميده اند. حتي، آنهائيکه فکر مي کنند مي توانند مردم را به کمتر از اين خواسته، مثلاً، اجراي «قانون اساسي ولايت فقيه» راضي کنند.
ديروز، دوشنبه 12 مرداد، موقعيّت ديگري براي غافلگير کردن کارشناسان حکومت هاي داخلي و خارجي فراهم شد. بر خلافِ باورهاي کارشناسان اطلاعاتي احمدي نژاد، «دادگاه شو» و مراسم «تنفيذ»، نه تنها مردم را دلسرد نکرد، بلکه باعث شد تا اقشاري از مردم که تا به حال نسبت به پيوستن به جنبش و مبارزات ترديد داشتند، دو دلي خود را به کناري انداخته و همراه با جوانانشان، در محلات خود، به اعتراض دست بزنند. ديروز براي اولين بار، جوانان شهر ري، جوانمرد و نازي آباد، به جاي رفتن به ميدان هاي مرکزي شهر، همراه با بزرگسالان خود، در محلاتشان دست به مبارزه زده و همراه خود، شيوه هاي جديدي از جنگ خياباني را به کار گرفتند. گزارشگران اين صحنه ها، تاکتيک هاي ايشان را به «جنگ پارتيزاني» تشبيه مي کردند. در آغاز همانند ديگران به خيابان آمده و به سمت ميدان ها روانه شدند. پس نيم ساعتي بسيجي ها آمدند و درگير شدند، اما نتوانستند در مقابل سنگ اندازي ايشان کاري را پيش ببرند. مدتي بعد، بالگردي در آسمان ظاهر شد که چون لاشخور در دايره اي که اين سه ناحيه را زير نظرشان مي برد، پرواز ميکرد. اين پروازها تا ساعت 6 صبح ادامه داشت. با گزارشاتي که از اوضاع اين محلّات به فرماندهان خود دادند، موتورسواران لباس شخصي و گاردها به منطقه سرازير شدند. در اين هنگام، مبارزان جنوب تهران به کوچه ها رفته و خود را سازمان دادند. هر چند دقيقه يکبار، گروهي از کوچه اي بيرون مي آمد و سرکوبگران را زير باران سنگ مي گرفت. ديگران نيز در همان نقطه از بامهاي خانه ها با تير و کمان دستي مأموران را سنگباران ميکردند. پس از عقب نشيني گروه مذکور، گروه ديگري، از کوچه ي ديگري بيرون آمده و دسته هاي گارد را مورد سنگسار قرار مي دادند و از بامها نيز کماندارانشان همين کار را مي کردند. دسته هاي موتور سوار جرأت وارد شدن به کوچه ها را نداشتند. اما مبارزان دلاور با حملات غافلگيرانه خود به گروه هاي موتوسوار، ايشان را به زير کشيده و پس از نوازش به کوچه ها باز مي گشتند. اين جنگ و گريز تا بعد از نيمه شب ادامه داشت. پس از بازگشت آرامش، به نيروهاي فرسوده ي سرکوبگر دستور تخليه محل را دادند. اما بالگرد لاشخور، تا ساعت شش صبح، همچنان مشغول پرواز و ديده باني بود. خوشبختانه هيچ خبري از بازداشت شدن مبارزان مخابره نشده است.
اين بار، مبارزات کارگران و زحمتکشان به محله هايشان محدود نشد. غافلگيري ديگري در انتظار حکومتيان بود. در ساعت 18:30 دقيقه، کارگران دلير «ايران خودرو» پيشتاز مبارزات طبقاتي کارگران شده و با خروج از کارخانه، جاده مخصوص کرج را بستند. گو اينکه شرايط مالي بد کارخانه و نا امني شغلي شان، حتماً، نقشي و انگيزه اي براي اين حرکت بود، اما با فرياد «مرگ بر ديکتاتور»، «کارگر،کارگر،اتحاد،اتحاد» و «کارگر ميميرد، ذلّت نمي پذيرد» نشان داد که ايشان نيز سرنوشت خود و فرزندانشان را جدا از خواسته هاي دمکراتيک جوانان و همسايه هايشان نمي بينند. اين اقدام کارگران ايران خودرو، نويد بيداري و اعتزاضات گسترده کارگري، در انواع آن را مي دهد.
ديگر محلّات، از جمله، هفت تير، بهارستان، سيّد خندان و هفت حوض که از روز اول مبارزات به پا خاسته بودند، ديشب نيز آرام نداشتند. مردم باسيمهاي داخل لاستيك ماشين, ورودي خيابان ها را بسته و ازحمله موتورهاي انتظامي جلو گيري ميكردند . در برخي جاها درختهاي خيابان را با سيم بهم بسته بودند كه وقت براي تظاهرات داشته باشند. ماموران موتور سوار وقتي كه به سيمها ميرسيدند با عصبانيت، مجبور به توقف مي شدند.
اما مرکز درگيري ها در خيابان وليعصر، از تقاطع ميرداماد و ميدان ونک تا خيابان انقلاب بود. اولين طلايه داران در ساعت 17:30 دقيقه، در دسته هاي ده ها نفره ظاهر شدند و تقريباً بلافاصله با حمله ي نيروهاي حکومتي مواجه شده، اما مقاومت کردند. اولين دسته هاي بيشتر از صد نفر در ميدان وليعصر، در ساعت 18:00 شکل گرفت. جمعي از بانوان دليرمان در خيابان فاطمي نزديک به تقاطع وليعصر متحصن شدند و عليرغم حمله وحشيانه پليس و زخمي شدن 7 تن از ايشان از جايشان تکان نخوردند.
در ساعت 20:00، سراسر خيابان وليعصر بغير از يکي دو نقطه در آتش مبارزات مي سوخت. نيروهاي سرکوبگر با گاز اشک آور حمله مي کردند و مردم با آتش زدن هر چه که قابل سوختن بود از مسمويّت خود جلوگيري مي کردند. پليس راه را بر تظاهراتي چند هزار نفره که از ميدان ونک به قصد پيوستن به مبارزان ميدان وليعصر راه افتاده بود، در مقابل پارک ساعي بست، اما صف تظاهرکنندگان بدون وقفه و ترديد با صف نيروهاي حکومتي تلاقي کرد و صحنه هاي درگيري و مقاومت دليرانه مردم در مقابل گاز اشک آور و باطوم و شليک هوايي تکرار گشت. در چهار راه تخت طاووس نيز جنگ خياباني و تن به تن به پياده روها و کوچه ها کشيده شده بود. براي ساعتي شايه شد که کمي بالاتر در عباس آباد، کروبي در جمع معترضان حاضر شده و سخنراني کرده است. بيشتر مردم با ناباوري اين خبر را شنيده و مي گفتند که اين شايعه سرآغاز توطئه عليه کروبي و مقدمه ي برگزاري قسمت دوم «دادگاه شو» است.
در نقاط ديگر، در میدان 7 تیر بسوی شریعتی، گروههایی از مردم به هم پیوستند و اقدام به راه پیمائی کردند. آنها مشغول به شعار دادن علیه خامنه ای و احمدی نژاد هستند .شعارهایی که داده می شود عبارتند از ؛خامنه ای قاتله،ولایتش باطله/مرگ بر خامنه ی/ مجتبی بمیری رهبری را نبینی/ مرگ بر دیکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا! همچنین، درگیریهای گسترده اي در ابتداى خيابان آزادى شکل گرفته بود. جوانان با سنگ به مزدوران حمله كردند و بسمت ميدان انقلاب رفتند و شعار ميدادند: "اعتراف، شکنجه دیگر اثر ندارد" ، «استقلال آزادي جمهوري ايراني». در ساعت 21:00 متروي دانشگاه شريف - طرشت را بستند تا مردم خود را به مبارزين در خيابان آزادي نرسانند. در ميدان ونک، بين توانير تا بيمارستان دي، هنوز هزاران نفر با نيروها درگير بودند و متفرق نمي شدند. گاز اشک آور ديگر سلاح مؤثري نيست. مردم ياد گرفته اند که حتي با روشن کردن سيگار آنرا خنثي کنند. رفته رفته موتوسواران را نيز از کار خواهند انداخت. دور نيست زمانيکه همچون گذشته تانکها را به خيابان بيآورند و منازل مردم را به کارگاه هاي کوکتل مولوتف تبديل کنند. که از نوع «سوئدي» آن نيز بهتر باشد!
تجمع کارگران نساجی مقابل استانداری اصفهان
کارگران کارخانه نساجی سیمین اصفهان روبروی استانداری اصفهان تجمع کردند.این کارگران دلیل تجمع خود را عدم دریافت حقوق طی شش ماه گذشته اعلام کردند و عنوان کردند: مسؤولان شرکت به هیچ عنوان در این زمینه پاسخگو نیستند.کارگران تجمع کننده معتقدند شرکت نساجی سیمین اصفهان برای پرداخت حقوق کارگران خود از استانداری اصفهان 3 میلیارد تومان وام دریافت کرده است، ولی این پول را صرف این کار نکرده است.يكي از اين كارگران گفت: متاسفانه در حال حاضر با 6 ماه تاخیر در دریافت حقوق، زندگی بسیاری از ما در حال فروپاشی است و اکنون برای نجات زندگی خود به اینجا آمده ایم.وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر کارخانه سیمین اصفهان نیمه تعطیل است و حدود 40 درصد کارگران در این کارخانه سر کار هستند و 60 درصد دیگر کارگران مدتی است که بیکار شده اند. در ضمن کارگرانی که سر کار میروند نیز حقوقی دریافت نمیکنند.یکی دیگر از کارگران حاضر در تجمع گفت: بخشی از کارگران آخرین حقوق خود را در بهمن ماه سال 87 دریافت کرده اند که این پرداختی نیز شامل همه کارگران نشده است.وی افزود: در بین تجمع کنندگان و کارگران کارخانه، کارگرانی با 25 سال سابقه دیده میشود و دیگران نیز حداقل 18 سال سابقه دارند. سوال اين است كه اين کارگران کجا میتوانند سر کار بروند؟تجمع کنندگان میگویند در ماههای گذشته تجمعاتی را در دفتر این شرکت در اصفهان و نجف آباد برگزار کرده اند که بیثمر بوده است.کارگران این کارخانه معتقدند مدیران این کارخانه از تواناییهای لازم برای مدیریت یک کارخانه نساجی برخوردار نبوده و درکی از این صنعت ندارند و وامهایی که از ارگانهای دولتی برای پرداخت حقوق کارگران دریافت میکنند، صرف کارها و فعالیتهای اقتصادی دیگر میکنند.شایان ذکر است کارخانه نساجی سیمین در شهرک صنعتی علویجه اصفهان واقع استن خرد شده، دندان شکسته و شکافی در سینه
پیکر بهزاد مهاجر، دیگر جانباخته جنبش سبز ظهرروزگذشته در بهشت زهرا در کنار سایر جانباختگان به خاک سپرده شد. بهزاد مهاجر، 47 ساله در جریان راهپیمایی مسالمتآمیز 25 خرداد ماه امسال مفقود شد و تا زمان تحویل جسد ، نشانی از وی در فهرست دادسرای انقلاب، زندان اوین و نیز مراکز درمانی موجود نبود.
هشدار به مفتخوران حکومتي: مردم ديگر طاقت زور شنوي ندارند
یک مامور کلانتری به سزای اعمالش رسیدروز شنبه دهم مرداد در خیابان ۱۵۰ تهرانپارس مامور کلانتری ۱۴۷ ستوان یکم محمد محمود آبادی توسط جوانی با ضربات چاقو زخمی شد.این مامور مزدور در طول روز چندین بار به این جوان وهمسرش گیر داده وبرای آنها مزاحمتهایی ایجاد کرده بود .
فردا، چهارشنبه 14 مرداد، به بهانه «تحليف احمدي نژاد»، بهارستان، ساعت 9 صبح.
۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه
مضحکه محاکمه معترضان و روزنامهنگار ان را محکوم می کنیم
گزارشگران بدون مرز نگرانی شدید خود را از آغاز به اصطلاح " محاکمه" مسوولان و شرکتکنندگان در "اعتشاشات" اعلام میکند. در میان " عوامل میدانی " چندین روزنامهنگار نیز دیده میشود که در پی اعتراضا گسترده به تخلف و تقلب در انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری در ٢٢ خرداد بازداشت شده بودند. خطر اتهام محاربه برخی از آنها را تهدید میکند.
گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام میکند " یک بار دیگر در مضحکهای به نام دادگاه حقوق متهمان زیرپا گذاشته شد. آن دسته از متهمانی که وکیل داشتند، وکلایشان از برگزاری دادگاه بی خبر بودند و تعدادی دیگر را به محل برگزاری محاکمه راه ندادند. دادگاه انقلاب هیچکدام از موازین داخلی و بین المللی را رعایت نمی کند. این یک دادگاه نبود جلسه بازجویی تزئین شده به شکل دادگاه بود. ما خواهان اعزام نمایندگان سازمان ملل متحد و کمیسر عالی حقوق بشر به ایران برای بازدید از زندان و ملاقات با زندانیان هستیم. "
محمد علی ابطحی وب نگار وبلاگ وبنوشت که در تاریخ ٢٦ خرداد ماه بازداشت شده بود و محمد عطریانفر مدیر مسئول بسیاری از روزنامه های ایران که در تاریخ ١٥ خرداد بازداشت شده بود از جمله " عوامل میدانی " بودند که به همراه ده ها نفر دیگر با اتهاماتی چون " شرکت" و یا عکس و فیلم برداری از تظاهرات به این دادگاه آورده شده بودند.
در کیفرخواست این افراد "متهم" به " اقدام علیه امنیت ملی، تخریب اموال شخصی مردم " و انقلاب مخملی" وبرهم زدن نظم عمومی شدهاند. در بخش هایی از این کیفرخواست به " اعترافات" روزنامه نگاران و متهمان استناد شده ااست، از جمله به "اعترافات" مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک که در تاریخ ٢٦ خرداد بازداشت شده بود. و یا بدون نام بردن صریح به اعترافات "یک جاسوس اسرائیلی" که احتمالا اشاره به حسین درخشان وبلاگ نویس ایرانی است، که از تاریخ ١١ آبان ماه به گفته خانواده اش در زندان بسر میبرد .
صالح نیکبخت وکیل ده تن از زندانیان و از جمله محمد علی ابطحی، محمد عطریانفر، مازیار بهاری و محسن میردامادی به گزارشگران بدون مرز اعلام کرد : " من تا ساعت یازده صبح امروز از برگزاری دادگاه موکلان خود خبر نداشتم. بعد هم به محل دادگاه رفتم مرا به محل برگزاری محاکمه راه ندادند. پس از اصرار من آقای مرتضوی دادستان تهران گفت از فردا می توانید در دادگاه شرکت کنید. اما این دادگاه به دلیل عدم حضور وکلای متهمان بنا بر اصل ١٣٥ قانون اساسی مصوبه شورای تشخیص مصلحت غیر قانونی است و اظهارات زندانیان در این دادگاه هیج ارزش قانونی ندارد. من تا امروز نتوانسته ام با موکلین خود ملاقات و یا پرونده آنها را ببینم"
در این دادگاه فقط رسانه های نزدیک به دولت و نهادهای قضایی – امنیتی حضور داشتند. و از حضور خبرنگاران مستقل جلوگیری شده بود. خبرگزاری امنیتی فارس اعلام کرده است که برخی از متهمان اگر به محاربه متهم شوند به اشد مجازات محکوم خواهند شد.
گزارشگران بدون مرز انجمن بين المللي دفاع از روزنامه نگاران زنداني و آزادی مطبوعات بر مبنای اصل ١٩ اعلاميه جهانی حقوق بشر است
برای اطلاعات بيشتر:
http://www.rsf.org/
http://www.rsf.org/
persan@rsf.org
۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه
اطلاعیه
حمله وحشیانه به اردوگاه اشرف در عراق را قویا محکوم میکنیم
حملات وحشیانه ای را که دولت دست نشانده عراق به اردوگاه سازمان مجاهدین از روز سه شنبه 6 مرداد ماه 88 آغاز کرده است موجب کشته شدن 8 تا 10 نفر از اعضای این سازمان و بجای گذاشتن بیش از 400 مجروح و دستگیری حداقل 50 نفر گردیده است.
این حملات همچنان ادامه دارد واعتراضات سازمانهای بین المللی حقوق بشر و پناهندگی را برانگیخته است.
بی تردید چنین اقدامی درکادر سیاست امپریالیست آمریکا و چراغ سبز به رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی ومذاکراتی که در دستورکار دولت اوباما است انجام گرفته و اظهارات فرماندهان آمریکایی مبنی بر اینکه ازاین حمله مطلع نبوده اند وبدون هماهنگی با آنها صورت گرفته، کذب محض است و نمی تواند کسی را بفریبد. یک روز پس از حمله به اردوگاه اشرف، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن ابراز خوشحالی از برخورد پلیس گماشته عراقی علیه اردوگاه مجاهدین استقبال نمود و از دولت عراق تشکرکرد.
متاسفانه همانطور که قابل پیشبینی بود سازمان مجاهدین وجه المصالحه سازش امپریالیسم آمریکا و ارتجاع جمهوری اسلامی قرارگرفته و اکنون خطر استرداد بخشی از اعضای این سازمان به ایران جدی است و این امرنمی تواند مورد اعتراض تمامی آزادیخواهان و سازمانهای بشر دوست قرارنگیرد.
حزب ما سوای سیاستهای ارتجاعی سازمان مجاهدین و بی مسئولیتی رهبری آن، اقدامات وحشیانه دولت عراق علیه ساکنین اردوگاه اشرف را بشدت محکوم میکند واز تمام سازمانها و مجامع بین المللی و حقوق بشر وامور پناهندگی می خواهد ضمن محکوم کردن کشتار اعضای سازمان مجاهدین ازحقوق پناهندگی و انسانی پناهندگان اردوگاه اشرف حمایت کنند و با تمام قوا به یاری شان بشتابند.
حزب کارایران(توفان)
8 مرداد ماه 1388
www.toufan.org
toufan2toufan.org
حمله وحشیانه به اردوگاه اشرف در عراق را قویا محکوم میکنیم
حملات وحشیانه ای را که دولت دست نشانده عراق به اردوگاه سازمان مجاهدین از روز سه شنبه 6 مرداد ماه 88 آغاز کرده است موجب کشته شدن 8 تا 10 نفر از اعضای این سازمان و بجای گذاشتن بیش از 400 مجروح و دستگیری حداقل 50 نفر گردیده است.
این حملات همچنان ادامه دارد واعتراضات سازمانهای بین المللی حقوق بشر و پناهندگی را برانگیخته است.
بی تردید چنین اقدامی درکادر سیاست امپریالیست آمریکا و چراغ سبز به رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی ومذاکراتی که در دستورکار دولت اوباما است انجام گرفته و اظهارات فرماندهان آمریکایی مبنی بر اینکه ازاین حمله مطلع نبوده اند وبدون هماهنگی با آنها صورت گرفته، کذب محض است و نمی تواند کسی را بفریبد. یک روز پس از حمله به اردوگاه اشرف، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن ابراز خوشحالی از برخورد پلیس گماشته عراقی علیه اردوگاه مجاهدین استقبال نمود و از دولت عراق تشکرکرد.
متاسفانه همانطور که قابل پیشبینی بود سازمان مجاهدین وجه المصالحه سازش امپریالیسم آمریکا و ارتجاع جمهوری اسلامی قرارگرفته و اکنون خطر استرداد بخشی از اعضای این سازمان به ایران جدی است و این امرنمی تواند مورد اعتراض تمامی آزادیخواهان و سازمانهای بشر دوست قرارنگیرد.
حزب ما سوای سیاستهای ارتجاعی سازمان مجاهدین و بی مسئولیتی رهبری آن، اقدامات وحشیانه دولت عراق علیه ساکنین اردوگاه اشرف را بشدت محکوم میکند واز تمام سازمانها و مجامع بین المللی و حقوق بشر وامور پناهندگی می خواهد ضمن محکوم کردن کشتار اعضای سازمان مجاهدین ازحقوق پناهندگی و انسانی پناهندگان اردوگاه اشرف حمایت کنند و با تمام قوا به یاری شان بشتابند.
حزب کارایران(توفان)
8 مرداد ماه 1388
www.toufan.org
toufan2toufan.org
اشتراک در:
پستها (Atom)