۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

پیام تبریک حزب کارایران(توفان) بمناسبت فرارسیدن سال نو

فرخنده باد نوروز!

مردم شریف ایران!

سال نو وعید نوروز این جشن باستانی و ملی ایرانیان درحالی فرا میرسد که مبارزه قهرمانانه مردم ایران علیه ارتجاع سیاه جمهوری اسلامی درحال اعتلاء است و ترس ووحشت سراپای دژخیمان را فراگرفته است. پیکار بی امان مردم برضد رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی درچند سال اخیر هیچگاه به اندازه سال گذشته پس از کودتای باند احمدی نژاد و خامنه ای، آشکار، توده ای ونبرد نفس گیر و تن به تن علیه ارتجاع نبوده است. فریاد مرگ بر دیکتاتور، مرگ برولایت مردم فریب خامنه ای که در فضای ایران طنین انداخت صدای پیکاری بی پروا و بی پرده مردم، بویژه جوانان دختر و پسر برای سرنگون ساختن رژیم ضد نوروز و ضد بشر اسلامی بود. دراین سال نبرد بزرگی بین میلیونها مردم تشنه آزادی و رژیم امنیتی- نظامی خامنه ای درگرفت. میلیونها مردم به خیابانها آمدند و با مشتهای گره کرده به رژیم استبدادی و بهیمی جمهوری اسلامی نه گفتند، افسانه قدرقدرتی رژیم را درهم شکستند و چهره زشت ودرنده جمهوری اسلامی را به جهانیان نشان دادند. اعدامهای وحشیانه، شکنجه های حیوانی و بربرمنشانه، تجاوز آشکار جنسی به دختران و پسران، کیش دادن سگ های هار لباس شخصی و شعبان بیمخهای چاقوکش و مزدور نتوانست خللی در عزم واراده مردم درپیکار علیه دیواستبداد و برای استقرار آزادی و دمکراسی و حقوق دمکراتیک وارد سازد. اعتراضات پرشکوه و تحسین برانگیز مردم کشورما درطول هشت ماه اخیر وتوسل به قهر ضد انقلابی و فاشیستی توسط رژیم جمهوری اسلامی یکباردیگر ضعف و زبونی سردمداران رژیم را برملا کرد و موجب تشدید انفراد او درعرصه ملی و بین المللی گردیده است.

درسالی که گذشت صدها تن از فرزندان میهن ما بجرم آزادیخواهی، بجرم شرکت در تظاهرات و اعتراض به تقلب بزرگ انتخابات قلابی و اعتراض به دستگاه کثیف و مافیایی ولایت فقیه درخیابانها به گلوله بسته شدند، شماری درزندان کهریزک مورد تجاوزقرارگرفتند وتعدادی دربیدادگاههای اسلامی محاکمه و به دار آویخته شدند. هزاران نفر اعم از دانشجو، زنان، روشنفکران و کارگران و حتا بخشی از بدنه خود رژیم به زندان افکنده شدند و این امر نشان داد جنبش دمکراتیک مردم ایران علیرغم اینهمه ددمنشی وقساوت وبیرحمی درحال رشد است و آهنگ آن دارد که رژیم را براندازد و یک جمهوری دمکراتیک ایرانی و نه اسلامی مستقر سازد. انتخابات تقلبی و کودتای باند آدمخوار احمدی نژاد- خامنه ای و بر آمد میلیونی مردم، نشان ازژرفترشدن تضاد مردم ایران با رژیم اسلامی است و مردم به ماهیت خلافت ولایت فقیه و لزوم سرنگونی آن پی برده اند، نقش سید علی خامنه ای را به مثابه رکن ثابت حکومت فاشیستی شناخته اند، حاضر به فدا کاری اند، روزبروز بیشتر به مبارزه روی می آورند وارکان رژیم را به لرزه درآورده اند.

امسال درشرایطی به استقبال سال نو و عید نوروز میرویم که فقر و گرانی بیداد میکند و سفره کارگران و زحمتکشان و عموم مردم از برکت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی خالی تر ازگذشته و ازخون شهیدان رنگین است. مردم ما امید و روشنایی به بهبودی وضعیت معیشتی خود درچهارچوب رژیم و قانون اساسی ارتجاعی اش نمی بینند و راهی جز تشدید مبارزه علیه فقر و نکبت وخفقان و مسبب آن رژیم خونریز جمهوری اسلامی ندارند. این سی و یکمین نوروزی است که رژیم سرمایه داری ملایان مفتخور و انگل برمردم ایران تباه میگرداند.

سالی که دربرابر ماست، نوید بخش اعتلای جنبش دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران است. رژیم نظامی امنیتی جمهوری اسلامی با تمام ددمنشی های خود قادر به تیرباران همه ملت ایران نخواهد بود و اگرچه امسال هم نوروز خلق ما را به سوگ عزیزان آلود، به جلوگیری از فرارسیدن نوروز ملت ایران دست نخواهد یافت.

حزب ما فرارسیدن سال نو وعید نوروز را به مردم شریف و مبارز ایران تبریک می گوید و برایشان درنبرد علیه رژیم تاریک اندیش وقرون وسطایی جمهوری اسلامی وبرای ایرانی آباد و آزاد و شکوفان پیروزی آرزومند است.

زنده باد نوروز خلق!

سرنگون باد رژیم فاشیستی سرمایه داری جمهوری اسلامی!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!

حزب کارایران(توفان)

اسفند 1388
تحریف مبارزات مردم موقوف!



اخیرا فرد دوره گردی بنام کاسپین ماکان که پسوند "نامزد ندا آقا سلطان" را نیزیدک میکشد درسفری به اسرائیل و ملاقات با شیمون پرز جنایتکار رئیس جمهور رژیم صهیونیست اسرائیل "پیام صلح و دوستی" مردم ایران را تقدیم وی نمود!!

این درحالیست که رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی از ضربات مبارزات قهرمانانه مردم ایران دچار سرگیجه شده، محیلانه کوشیده است با توسل به سلاح دروغ و تحریف و اشاره به نقش امپریالیستها و رژیم صهیونیستی اسرائیل جنبش دمکراتیک وآزادیخواهانه مردم را به نیروهای خارجی متصل کند و قتل جنایتکارانه ندا آقاسلطان را یک سناریوی ساختگی برای تحقق انقلاب نرم و مخملی تئوریزه نماید. باند کودتاچی احمدی نژاد و خامنه ای حتا سعی کرده است با تشکیل دادگاههای نمایشی و اعترافات تقلبی دخالت اجانب در بروز اعتراضات مردمی را در اذهان القاء کند و افکار عمومی را به انحراف برد. لیکن این دسیسه های کثیف و ضد مردمی کارساز نشد و مردم شجاع ایران با طرح شعارهای صحیح و کوبنده در تظاهراتهای خیابانی بر استقلال جنبش وجمهوری دمکراتیک مردمی ایرانی تاکید ورزیده اند. مردم کشور ما درعین حال که شعار مرگ بردیکتاتور و مرگ بر ولایت مردم فریب خامنه ای را درخیابانها فریاد می زدند با طرح شعار "مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین" ، "هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران" پرده از چهره کثیف جلادان اشغالگر و آدمکش رژیم صهیونیستی دریدند و اعمال و کردار این دورژیم جنایتکار را به یکسان محکوم کردند...... مردم ایران با اعلام همبستگی با ملت فلسطین کشتار این ملت دربند توسط قوای متجاوزرا محکوم کرده و عملکرد رژیم جمهوری اسلامی را نیز بدرستی درکنار رژیم اسرائیل قرار داده است. این شعار و همینطور شعار جمهوری دمکراتیک ایرانی خاری درچشمان هواداران آدمخوار سلطنت پهلوی و صهیونیستهای اسرائیلی بوده است......

حال عنصر جاه طلب و خودفروخته ای بنام کاسپین ماکان که به آلت دست سلطنت طلبان و اسرائیل تبدیل شده وبه دوره گردی مشغول است با سفربه اسرائیل و ملاقات با شیمون پرز خون ندا آقا سلطان و دیگر جانباختگان راه آزادی را به ابزاری برای شهرت طلبی و منافع پست وحقیر خود تبدیل کرده است. ندا آقاسلطان دختر جوان و معمولی بود و مثل بقیه جوانان ایران در تظاهراتهای خیابانی شرکت کرد. نه فعالیت حزبی وسازمانی داشت و نه درارتباط با هیچ دولت خارجی بود. جرم وی و دهها جوان دیگرمخالفت با رژیم قرون وسطائی و اراذل واوباش اسلامی بود.رژیم جمهوری اسلامی که ازموج تظاهراتهای میلیونی مردم ایران بویِژه دختران و پسران ایران به هراس مرگ افتاده بود با قتل فجیع ندا آقا سلطان و تجاوز جنسی به ترانه موسوی و سوزاندن پیکرش و کشتار بیرحمانه صدها نفردیگر تلاش نمود با تشدید فضای شکنجه وکشتار وارعاب، جوانان بویژه دختران را از صحنه نبرد دورکند و سکوت مرگ را بر جامعه حاکم گرداند. رژیم جمهوری اسلامی به رغم این اعمال جنایتکارانه و تحریف مبارزات مردم ایران نتوانست به اهداف کثیف خود برسد. کسی جز یاران آدمخوارش تحریف و دروغ و اراجیفش را باورنکردند.

جنبش مردم ایران به راه خود ادامه میدهد و با درس آموزی از شکستهای موقت و تعیین دقیق دوست و دشمن با نیرویی عظیمتر و با خیزی متشکل تر و آگاهانه تررژیم جمهوری اسلامی را برزمین خواهد کوبید. دراین رهگذر نیروهای استعماری و امپریالیستی و مزدورانشان، کلاشان سیاسی و جاه طلبان فرصت طلب و نان به نرخ روزخورها... افشا و طرد و جایی درجنبش مردم نخواهند داشت. جنبش دمکراتیک مردم ایران به کسی اجازه فضولی نخواهد داد وعمل زشت و مزورانه کاسپین ماکان و امثال وی را که با سوء استفاده از مبارزات مردم بفکرمنافع حقیرشان هستند بشدت محکوم میکند واین امروظیفه تعطیل نشدنی همه آزادیخواهان و نیروهای دمکرات و ضد اجنبی و ضد امپریالیست است که با صدای بلند بگویند: تحریف مبارزات مردم ایران موقوف! سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی! دست امپریالیستها و صهیونیستها از ایران و منطقه کوتاه!

حزب کارایران(توفان)

سوم فروردین 1389

www.toufan.org

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

فراخوان


به تظاهرات های سراسری ضد تجاوز واشغالگری بپیوندید!

شنبه 20 مارس صد ها هزار نفر در سراسر جهان در تظاهراتهای سراسری که توسط شبکه ها و کمیته های صلح دوست و ضد جنگ وضد تجاوز امپریالیستی در آمریکا و اروپا برگزار میگردد شرکت خواهند نمود. این تظاهراتها برای محکومیت حضور نیروهای امپریالیستی آمریکا و ناتو در عراق و افغانستان و اعلان همبستگی با مردم خاورمیانه تدارک دیده شده اند. شعارها و مطالبات محوری این آکیسونهای متحد " نه به جنگ و اشغال استعمارگونه در عراق و افغانستان و فلسطین و هائیتی" ،" نه به تهدید نظامی و تحریم اقتصادی ایران" ، " نه به جنگ امپریالیستها در هر جا" ، " خروج فوری و بی قید و شرط نیروهای نظامی آمریکا و ناتو از عراق و افغانستان" و " نه به بودجه برای جنگ ، آری به بودجه برای بهبود زندگی مردم" میباشند.

فعالین حزب کار ایران (توفان) در آمریکا و کانادا ازهمه نیروهای ترقی خواه و صلح دوست می خواهند که فعالانه مردم را برای شرکت درتظاهرات های ضد جنگ امپریالیستی بسیج نمایند وازهیچ کوششی درتقویت جنبش همبستگی بین المللی با خلقهای عراق ، افغانستان و فلسطین که تحت اشغال مستقیم و مردم ایران که تحت تهدید مستقیم امپریالیست ها و صهیونیست قرار دارند دریغ نورزند . ما هرگونه دخالت امپریالیستها درامور داخلی ایران را محکوم میکنیم وسرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را امری داخلی ووظیفه مردم مبارز ایران میدانیم.

20 مارس2010 هفتمین سالگرد لشکرکشی جنایتکارانه آمریکا به کشور عراق است. در این جنگ تجاوزکارانه نزدیک به 2 میلیون از مردم عراق کشته ، میلیونها دیگر زخمی و علیل و آواره گشته ، زیربنای اقتصادی کشور به ویرانی کشانده شده ، هزاران سرباز آمریکائی گوشت دم توپ برای سرمایه داران جهانخوار گردیده اند.علیرغم تمامی این جنایات، مردم عراق توانستند یک جنبش مقاومت قهرمانانه را سازمان داده و پوزه نیروهای امپریالیستی را بخاک بمالند. حزب ما با سرفرازی ازمبارزه مردم عراق قاطعانه پشتیبانی نموده و مکررا اعلان کرده است که این حق مشروع مردم خاورمیانه می باشد که بهر شکل ممکن در مقابل قوای اشغالگر بایستند و متجاوزین را از کشور خود بیرون بریزند.

هم اکنون مردم افغانستان زیر بمباران تجاوزگران آمریکائی و اروپائی قرار دارند و درعزا و عروسی زن و مرد و کودک قتل عام میشوند و زندگی ناچیز آنها نابود میگردد. اوبامای "صلح طلب" و "دمکرات" و "متمدن" نه تنها همان راهی را میرود که برادر تنی او جورج بوش رفت بلکه بر شدت جنگ افروزی دولت خود افزوده است. واقعیت این است که جنگ افروزی در سرشت امپریالیسم نهفته است و دولتی که آنرا نمایندگی میکند ماموریت ادامه جنگ باشکال مختلف را دارد.

امروز بر همه روشن است که تنها خروج بی قید و شرط تجاوزکاران استعمارگر از خاورمیانه ضامن امنیت منطقه است. این شعار یک شعار انقلابی است و باید آنرا در هر کوی و برزنی بر در و دیوار حک نمود.

خروج فوری و بی قید و شرط امپریالیسم آمریکا و متحدینش ازخاک عراق و افغانستان خواست همه نیروهای انقلابی و کمونیست های سراسر جهان است. با پیوستن به تظاهرات های ضد امپریالیستی و ضد اشغال همبستگی خود را با خلقهای منطقه ابراز نمائیم .

دست امپریالیستها ازایران و منطقه کوتاه باد!


مرگ بر امپریالیسم آمریکا این بزرگ ترین تروریست دولتی جهان!


خروج فوری و بی قید و شرط نیروهای اشغالگرازعراق و افغانستان!


پرداخت خسارت به مردم عراق و افغانستان!


زنده بادهمبستگی با مبارزات خلق فلسطین علیه اشغالگران صهیونیست!

فعالین حزب کار ایران (توفان) در آمریکا و کانادا

2010 مارس

آدرس تماس با فعالین حزب در آمریکا و کانادا

www.Hezbekarusca@gmail.com

تارنمای حزب کارایران(توفان)

www.Toufan.org

آدرس تماس با حزب

Toufan@toufan.org

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران



و



تلاشﻫﺎﻯ تفرقه افکنانۀ « کمیتۀ هماهنگی »


به مناسبت سی و یکمین سالگرد انقلاب بهمن 57 چهار سندیکا و اتحادیۀ مستقل کارگری با تأکید بر نقش تعیین کنندۀ طبقۀ کارگر در برچیده شدن حکومت استبدادی و ستم و خفقان سلطنتی و آرزو و امیدهای کارگران و زحمتکشان که بعد از سی و یکسال به یأس تبدیل شده و امروز جز فقر و بدبختی و بیکاری و دستمزد زیر خط فقر، طرح قطع یارانهﻫﺎ و درماندگی میلیونﻫﺎ کارگر و مزد بگیر برای زندگی آنها بر جای نمانده است؛ با طرح خواستﻫﺎﻯ حداقلی کارگران و زحمتکشان یک بار دیگر مانند کارگران صنعت نفت در مقطعی حساس از مبارزات آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری مردم ایران پرچم مبارزاتی خود را که بیان کنندۀ خواست اکثریت مطلق جامعه است می افرازد.

تشکلﻫﺎﻯ سندیکائی خواستﻫﺎﻯ حداقلی خود را به شرح زیر اعلام می کنند.

1 ــ به رسمیت شناخته شدن بی قید و شرط ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری، اعتصاب، اعتراض، تجمع، آزادی بیان، مطبوعات و تحزب.


۲ ــ لغو فوری مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط کلیۀ فعالین کارگری و دیگر جنبش‌های اجتماعی از زندان.


۳ ــ افزایش فوری حداقل دستمزدها بر اساس اعلام نظر خود کارگران از طریق نمایندگان منتخب آنها در مجامع عمومی کارگری.


۴ ــ طرح هدفمند کردن یارانهﻫﺎ باید متوقف و دستمزدهای معوقۀ کارگران باید فوراً و بی هیچ عذر و بهانهﺍﻯ پرداخت گردد.


۵ ــ تأمین امنیت شغلی برای کارگران و تمامی مزد بگیران، لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء، برچیده شدن کلیۀ نهادهای دست ساز دولتی از محیطﻫﺎﻯ کار و تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نمایندهای منتخب مجامع عمومی کارگران.


۶ ــ اخراج و بیکار سازی کارگران به هر بهانهﺍﻯ باید متوقف گردد و تمامی کسانی که بیکار شدهﺍند و یا به سن اشتغال رسیده و آمادۀ به کار هستند باید تا زمان اشتغال به کار از بیمۀ بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی برخوردار شوند.


۷ - لغو کلیۀ قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی.


۸ ــ برخورداری تمامی بازنشستگان از یک زندگی مرفه و بدون دغدغۀ اقتصادی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت مستمری بازنشستگان و بهره‌مندی آنان از تأمین اجتماعی و خدمات درمانی.


۹ ــ تمامی کودکان باید جدا از موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین، نوع جنسیت و وابستگی‌های ملی و ن‍‍ژادی و مذهبی از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگانی برخوردار شوند.


۱۰ ــ اول ماه مه باید تعطیل رسمی اعلام گردد و در تقویم رسمی کشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی گردد.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه.


سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه.


اتحادیۀ آزاد کارگران ایران.


انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه.


۲۱ بهمن ماه ۱۳۸۸

* * *

امروز وظیفۀ همۀ نیروهای آزادیخواه و مترقی و مردمی این است که با تمام قدرت ضمن دفاع از وحدت و همبستگی کارگران و زحمتکشان، خواستﻫﺎﻯ پایهﺍﻯ مطرح شده در این منشور را در مبارزات روزمرۀ خود و در تمام اجتماعات و تظاهرات و اعتراضات و اعتصابات و راهپیمائیﻫﺎ مطرح کنند و به این وسیله به ثمر رسیدن مبارزات ضد دیکتاتوری و آزادیخواهانۀ خود را تضمین کنند.

بعد از انتشار منشور خواستﻫﺎﻯ حداقلی طبقۀ کارگر مطلبی تحت عنوان "تقلیل مطالبات پایهﺍﻯ کارگران توسط چهار تشکل سندیکائی" توسط گروهی که خود را « کمیتۀ هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری » می نامد، از موضعی آنارشیستی و کودکانه، ضمن تبلیغ علیۀ اتحادیهﻫﺎ و سندیکاهای کارگری و تلاش در جهت تفرقه افکنی در صفوف کارگران و زحمتکشان به ایفای نقش واقعی خود به عنوان اسب تروای ارتجاع حاکم با نقاب ماوراء چپ می پردازد.

این چپﻫﺎﻯ قلابی که در جریان اعتصاب کارگران لاستیک سازی البرز در مهر ماه سال قبل خواستار تصرف و اعلام مالکیت کارخانه توسط شورای انقلابی و ضد سرمایهﺪاری بودند و می خواستند با ادارۀ پیروزمندانۀ کارخانه و لغو کار مزدی در لاستیک سازی البرز آن هم زیر سایۀ جمهوری اسلامی حاکمیت شورائی کارگری برقرار کنند؛ این بار نیز با مغلطه کردن در مفهوم اتحادیه و شورا و وظایف متفاوت و جایگاه آنها و تبلیغ رفرمیست بودن سندیکا و اتحادیه مجدداً با خیال پردازیﻫﺎﻯ کودکانه و آنارشیستی می خواهند در صفوف کارگران تفرقه افکنده و آنها را دنبال نخود سیاه "شورا" فرستاده و یا در واقع به بی عملی بکشانند.

مارکس در بارۀ اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری نوشت:

"اتحادیه، تشکیلات حقیقی پرولتاریا است که به وسیلۀ آن مبارزات روزانه و دائم خود را علیه سرمایهﺪاران ادامه می دهد. اتحادیه برای کارگران مکتب مبارزه است."

اتحادیۀ کارگری یک تجمع صنفی کارگران است. کارگران صنوف متعدد مانند صنایع فلز کاری، ساختمانی، معادن، حمل و نقل و... هر کدام بر اساس منافع اقتصادی و ویژگیﻫﺎﻯ حرفهﺍﻯ، اتحادیۀ صنف خویش را دائر کرده تا بتوانند متحداً از حقوق خویش در مقابل کارفرمایان و دولت متحد آن دفاع کنند. کارگران در این تجمع می فهمند یک دست صدا ندارد و باید کارگران را برای کسب حقوق خویش جلب نمود. 8 ساعت کار روزانه، بیمۀ بازنشستگی، بیمۀ درمانی، بیمۀ معلولیت ناشی از کار، ارتقاء متناسب حقوق با افزایش سطح گرانی زندگی و تورم، پرداخت دستمزد در زمان بیماری، ممانعت از اخراج کارگران؛ همه و همه از نتایج کار دستجمعی کارگران در اتحادیهﻫﺎﻯ خود آنهاست. این مبارزۀ متحد همیشه در چارچوب مناسبات سرمایهﺪاری باقی می ماند و به مصالحه با سرمایهﺪاران و دولت می انجامد. هدف از مصالحه کنار آمدن با استثمارگران در شرایط مناسب تر است. چپ روها فکر می کنند که هر اعتصابی باید به انقلاب برسد. آنها سازش با کارفرما را در خاتمۀ هر اعتصاب در شرایطی که تمام خواستﻫﺎ و یا حتی بخش عمدهﺍﻯ از خواستﻫﺎﻯ کارگران برآورده شده است را "گاوبندی" و "سازش گندیده" با بهره کشان می نامند حال آن که دستآورد هر اعتصاب کارگری وابسته به درجۀ فشار کارگران به سرمایهﺪاران، توانائی ادامۀ اعتصاب، ایجاد موج همبستگی در میان سایرکارگران و مردم.. می باشد. پیروزی را باید کشان کشان آورد. اعتصاب الزاماً با پیروزی همراه نیست. در یک شرایط نا مناسب، اعتصاب می تواند به شدت شکست بخورد و به ایجاد موج نا امیدی در عناصر کارگری و سرخوردگی در عناصر نا استوار منجر شود. این است که برای پیروزی اعتصاب باید آن را از قبل تدارک دید. سازمان سراسری اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری که کلیۀ این تشکلﻫﺎﻯ صنوف گوناگون را در بر بگیرد یکی از سلاحﻫﺎﻯ بُرندۀ کارگران در تضمین مداومت اعتصاب، بُرد تبلیغاتی و بسیج نیروی همبستگی است.

شوراها تنها سازمانﻫﺎﻯ کسب قدرت سیاسی هستند. برای آن تجمع می کنند که بتوانند قدرت سیاسی را به کف گیرند و محصول شرایط دوران انقلاب است و در اوج مبارزات کارگری با هدف کنترل و مدیریت و اعمال قدرت طبقاتی تشکیل می شود. کنگرۀ شوراها دولتمردان را برای ادارۀ کشور انتخاب می کند. کنگرۀ شوراها حزب نیست، کنگرۀ نمایندگان منتخب مردم است که نمایندۀ اکثریت جامعه را تشکیل می دهد.

شورا و سندیکا علیرغم این که هر دو از جمله تشکلﻫﺎﻯ کارگری هستند، اولی رکن حکومتی و برای کسب قدرت سیاسی و تغییر بنیادی جامعه است و دیگری تنها برای بهبود شرایط زندگی در چهارچوب مناسبات حاکم سرمایهﺪاری در ممالک سرمایهﺪاری است و هدفش کسب قدرت سیاسی نیست. نه تنها نباید این دو شکل سازمانی را با یک دیگر عوضی گرفت بلکه مجاز نیست که ماهیت آن را یکی کرد و وظایف مستقل آنها را در هم ریخت و از آن ملغمهﺍﻯ ساخت که زیانش تا به امروز گریبان جنبش انقلابی ایران را گرفته است.

شوراها بدون رهبری حزب پرولتری، حزب مارکسیست لنینیست، فرجامی جز شکست ندارند و دیر یا زود به چرخ دندۀ بورژوازی تبدیل خواهند شد. طبقۀ کارگر به حزب خود به ستاد فرماندهی خود برای جنگیدن نیاز دارد. حزب به طبقۀ کارگر هویت طبقاتی می دهد و وی را آگاهانه در مبارزۀ بغرنج طبقاتی در مسیر درست به حرکت در می آورد. تئوریﻫﺎﻯ ارتجاعی "بی حزبی" از سرکوبﻫﺎﻯ رژیم جمهوری اسلامی خطرناک تر است. زیرا این تئوریﻫﺎ طبقۀ کارگر و پیروان راه وی را از نظر فکری و عقیدتی خلع سلاح می کند. در حالی که کشتار رژیمهای فاشیستی که اقدامی فیزیکی است کافی نیست تا از رشد دائمی حزب جلوگیری کند. مبارزۀ تخریبی عقیدتی، عنصر آگاه را فلج می کند و آب به آسیاب همان سرکوب فیزیکی می ریزد. به این جهت باید با ضد حزبیﻫﺎ، با آنارکو سندیکالیستﻫﺎ، با تروتسکیستﻫﺎ و همۀ دشمنان ریز و درشت جنبش کارگری با پرچم حزبیت مبارزه کرد.

کارگران باید صفوف خود را از افکار مغشوش آنارشیستﻫﺎ پاکیزه کنند و تلاش کنند دامنۀ اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری توسعه یابد و شعاراتحاد طبقاتی همۀ کارگران برای تحقق حقوق حداقل صنفی سیاسی و مطالبات دمکراتیک برجسته گردد. تنها در این صورت است که می توان شرایط پیروزی و پیشروی کارگران را فراهم نمود. جز این نیز راه دیگری متصورنیست.
* * * * * * *
 تاریخ کلیۀ جوامعی که تا کنون وجود داشتهﺍند،جز تاریخ مبارزۀ طبقاتی نبوده است، به استثنای تاریخ جامهۀ بدوی. مرد آزاد و برده، اشراف و اعوام، ارباب و سرف، استاد کار و کارگر روزمزد، در یک کلام ستمگر و ستمکش، همواره در تضاد بودهﺍند و به نبردی لاینقطع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزهﺍﻯ که هر بار یا به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک طبقات متخاصم ختم می گردید، دست زدهﺍند.  (مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست)

فراخوان حزب کارایران(توفان) به همۀ احزاب برادر و بیش از50 تشکل کارگری در سراسر جهان در دفاع از حقوق کارگران ایران


سه اتحادیۀ مهم مستقل کارگری ــ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، و اتحادیۀ آزاد کارگران ــ در ایران نامۀ مشترکی به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل ارسال داشتهﺍند و در آن از هفتمین اجلاس دورهﺍﻯ جهانی شورای حقوق بشر خواستهﺍند که وضعیت کارگران و مطالبات آنها برای یک زندگی شرافتمندانه و عاری از هر نوع سرکوب و ارعاب مورد بررسی قرار گیرند. در این نامه، این سه نهاد کارگری اعتراض خود بر علیۀ رفتارهای غیر انسانی جمهوری اسلامی ایران با کارگران را بیان داشتهﺍند و شرایط وحشتناک اقتصادی مردم ایران به ویژه کارگران را توضیح دادهﺍند و خواستﻫﺎﻯ حداقل خود را که شامل موارد زیرﺍند مطرح نمودهﺍند.

- آزادی بی قید و شرط ایجاد تشکلﻫﺎﻯ کارگری


- آزادی بی قید و شرط تجمع، اعتصاب، و تظاهرات


- آزادی فوری کلیۀ فعالین کارگری


- برابری کامل حقوق زن و مرد در محیط کار و تمامی عرصهﻫﺎﻯ زندگی


- لغو کلیۀ اشکال کارکشی از کودکان

حزب کار ایران (توفان) از این مطالبات عادلانه دفاع نموده و تمامی احزاب و سازمانﻫﺎﻯ مارکسیستی- لنینیستی برادر، انسانﻫﺎﻯ مترقی و فعالین کارگری را فرا می خواند که بر علیۀ رفتار خشن و ضد انسانی رژیم جمهوری اسلامی ایران با کارگران، اعتراض کنند و خواهان آزادی فوری رهبران سرشناس کارگری آقایان منصور اسالو، ابراهیم مددی، علیرضا ثقفی و علی نجاتی شوند.

حزب کار ایران (توفان)


فوریه 2010


WWW.Toufan.org


Toufan@toufan.org



در حاشیه بحران یونان



بحرانی که جامعۀ سرمایهﺪاری یونان را در بر گرفته است اتفاق نیست، یک بیماری مزمن سامان سرمایهﺪاری است و به فلاکت تودهﻫﺎﻯ مردم منجر می شود. کارل مارکس در اثر جاودانی و علمی خویش "سرمایه" این تناوب بحرانﻫﺎ را پیشگوئی کرده است و راه برون رفت از این بحرانﻫﺎ را برای آن که منجر به نابودی بشریت نشود نشان داده است. یا بشریت قادر خواهد شد این هیولا را سر ببرد و یا بربریت تمام جامعۀ بشری را فرا می گیرد.

علل بحران یونان ناشی از سیاست نئو لیبرالی اتحادیۀ امپریالیستی اروپاست که با شکست کاملی روبرو شده است. بر اساس این سیاست باید همه چیز خصوصی می شد. حتی حفظ ناموس عمومی را هم خصوصی کردند. همۀ دستآوردهای زحمتکشان را حتی تا آن حدودی که خطوط اساسی تولید و نیازمندیﻫﺎﻯ عمومی در دست دولت حتی دولت بورژوائی باقی بماند، این رهزنان و دزدان دریائی در خدمت کنسرنﻫﺎ و بانکﻫﺎ و بیمهﻫﺎ بر باد دادند. پست خصوصی شد، قطار خصوصی شد، ادارات برق و آب خصوصی شدند، ادارات دولتی به صورت شرکتﻫﺎﻯ خصوصی در آمدند. وزارت کاریابی خصوصی شد، امور امنیتی بخشاً خصوصی شد، همه چیز را خصوصی کردند و به دست گانگسترهای سرمایه دادهﺍند تا بی توجه به امور بهداشتی و حراست از جان مردم به سرمایهﻫﺎﻯ خویش به افزایند. جائی نیست که دست تجاوزکار شرکتﻫﺎ و سرمایهﻫﺎﻯ خصوصی به آنجا نرسیده باشد. شرافت را هم خصوصی کردند. همین خصوصی طلبان که سیاست بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی را در خدمت سرمایۀ جهانی مورد حمایت و تائید قرار می دادند، همین اوباشان سرمایهﺪاری که با دستکشﻫﺎﻯ سفید و پاپیونﻫﺎﻯ "حقوق بشر" و "دموکراسی" و "آزادی" به سوداگری مشغول بودند میلیونﻫﺎ نفر از مردم زحمتکش یونان را تا کنون بی خانمان کرده و حقوقشان را نقض کردهﺍند.حداقل امکانات زندگی از مردم گرفته شده است. حال که کار کلاهبرداری و رقابت بین خود آنها به بن بست رسیده است به پا در میانی دولتمردان نیاز دارند تا این غریقﻫﺎ را دوباره به ساحل نجات برساند و از غرق شدن و مرگ آنها جلو گیرد. حال همۀ آنها دست به دامان دولت شدهﺍند که تا کنون آن را نشانۀ کمونیسم و سوسیالیسم می دانستند و در تبلیغات گوشخراش و سراپا به دروغ آلودۀ خویش نکوهیده جلوه می دادند. در همین دوره نظم نوین جهانی و جهانی شدن سرمایه بود که عملاً دولتﻫﺎ فقط به کارگذار انحصارها و کنسرنﻫﺎ و سرمایهﻫﺎﻯ کلان بدل شدند. حقوق ابتدائی مردم را به زیر پا گذارند، دستآوردهای دموکراتیک و اجتماعی را لگدمال کردند، انسانﻫﺎ را به بردهﻫﺎﻯ مدرن بدل نمودند و شیرازۀ جوامع در حال رفاه را از هم پاشیدند. فقر امروز در یونان با سرعت سرسام آور در حال گسترش است و کارشناسان اقتصادی از ورشکستگی مطلق اقتصادی یونان سخن می گویند. این تازه آغاز کار است. افزایش بیکاری به کابوسی در جامعه تبدیل شده است. اعتراضات درخشان کارگری و تظاهراتﻫﺎﻯ خیابانی جوانان و عموم مردم در یونان، بورژوازی اعم از سوسیال دمکراتﻫﺎ و بورژوا لیبرالﻫﺎ را به وحشت مرگ انداخته است. در یونان میدان جدیدی برای تشدید مبارزۀ طبقاتی باز شده است. باید رویزیونیستﻫﺎﻯ یونان را که به عنوان آتش نشانی انقلاب عمل می کنند به شدت افشاء کرد و طبقۀ کارگر را با روحیۀ انقلابی و ضد سرمایهﺪاری تربیت نمود. این وظیفهﺍﻯ است بر دوش رفقای مارکسیست لنینیست یونان که سالﻫﺎست احیای حزب کمونیست انقلابی را در دستور روز قراردادهﺍند و فعالانه در جهت تحقق این امر مقدس کمرهمت بستهﺍند. برای آشنائی خوانندگان گرامی با مواضع این رفقا در مورد اوضاع یونان. به ترجمۀ اعلامیهﺍﻯ که که این رفقا اخیراً انتشار دادهﺍند مبادرت می ورزیم به این امید که گامی ولو کوچک در مورد افشای حقایق اوضاع یونان از زبان مارکسیست لنینیستﻫﺎ برداشته باشیم.

هئیت تحریریه


مارس 2010

اعلامیۀ جنبش برای بازسازی حزب کمونیست یونان، (55-1918)KKE درمورد اوضاع کنونی




دولت بورژوائی پازوک (PASOK) برای "تمام کردن کار" به قدرت رسیده است

جنبش بازسازی حزب کمونیست یونان، (1955-1918) KKE از اعلام نتایج انتخابات اخیر (سپتامبر 2009) تا کنون تأکید کرده است که دلائل شکست حزب پادشاهی ــ فاشیست "دمکراسی جدید" (New Democracy, ND) ، وخامت اقتصادی ناشی از اجرای سیاستﻫﺎﻯ نئولیبرالی این حزب و دزدی سرمایهﻫﺎﻯ عمومی و کلاهبرداری می باشد. ورشکستگی اقتصادی یونان قبل از بحران مازاد تولید کنونی در سیستم سرمایهﺪاری یک واقعیت عینی بود. مسلماً پس از فرا رسیدن بحران کار به بن بست رسید و دولت "دمکراسی جدید" را به شکست نهائی کشاند.

ورشکستگی اقتصادی کنونی نه مجازی است و نه دروغ پردازی و یا شایعه پراکنی. این ورشکستگی نوعی "حقه" و " لولوی ساخت کلاغﻫﺎﻯ سرمایۀ خارجی" نیست. این وضعیت یک "خطر سازی برای ارعاب مردم" نیست بلکه بر عکس، یک حقیقت عینی و واقعیتی خشن برای کشور است. با نگاهی به سطح وحشتناک کمبود بودجه، بدهی عمومی، رباخواری با نرخ بهرۀ بالا که مختص اقتصادهای ورشکسته است، سفته بازی، نظارت تحمیلی استعمارگونه از طرف سرمایۀ مالی جهانی و افت مداوم بازار بورس می توان این مسئله را به سادگی دید. همۀ اینها واقعیتﺍند که نتایج ویرانگر برای زندگی تودهﻫﺎﻯ کار و قشر فقیر جامعه به همراه دارند. هم اکنون کشور در معرض خطر

الف- رباخواران و بورس بازان بین المللی

ب - دلالان اتحادیۀ اروپای امپریالیستی

پ- وابستگی نو استعماری

قرار دارد.

حزب بورژوائی پازوک ( حزب سوسیالیست پازوک ــ توفان) به بازار آمده تا "کار را تمام کند" و ورشکستگی اقتصادی را از طریق انتقال آن به طبقۀ کارگر و دهقانان فقیر و متوسط و قشر پائین جامعه مدیریت نماید. به طور ناگهانی و با به کارگیری دکترین شوک، تمام اطلاعاتی که شرایط اقتصادی جامعه را بیان می کردند و برای سالﻫﺎ مخفی نگه داشته شده بودند را به بیرون درز داده و آن را با لحنی دراماتیک پوشش می دهند. امپریالیستﻫﺎ (از اتحادیۀ اروپا تا صندوق بین المللی پول) به همراه نوکران داخلی شان بعد از آن که دار و ندار مردم را به جیب زدند و اقتصاد کشور را به ورشکستگی کشاندند حالا بر سر این که چه کسی کنترل شرایط را به دست بگیرد با هم مشاجره می کنند. آنها از قربانیان آن سیاستی که این ورشکستگی را به بار آورد می خواهند تا برای غلبه بر وضع وخیم اقتصادی یک بار دیگر هزینۀ آن را متقبل شوند و قول می دهند که بعد از بهبود شرایط، بعضیﻫﺎ لقمهﺍی دریافت خواهند کرد تا بتوانند در آینده مجدداً قربانی شوند. مشاجرات بر سر اجرای سیاستﻫﺎﻯ زیر می باشد.

یا کاهش مستقیم دستمزدها و یا "معوق کردن پرداخت حقوقﻫﺎ" ــ هر کدام از این سیاستﻫﺎ قدرت خرید مردم را به شدت کاهش می دهد.

مالیات گذاری بر روی نصف درآمدهای بدون مالیات ــ درآمدهائی که همین الان ناچیز هستند چه برسد بعد از کسر مالیات ــ مسلماً این سیاست، درآمد مردم را کاهش خواهد داد.

افزایش بیکاری، نه تنها بدون برخورداری از قانون حفاظت کار بلکه برعکس، آزاد گذاشتن دست مدیران در اخراج کارگران ــ همان طوری که سرمایهﺪاران همیشه مطالبه می کنند ــ حتی بدون ذرهﺍﻯ برخورداری از قانون حفاظت اجتماعی با استثنای این که بعضی از بیکاران کوپن دریافت کنند ــ بخششی وقیح و زننده که مستقیماً از زباله دانی سرمایهﺪاران بیرون می آید.

افزایش مداوم هزینۀ زندگی منجمله افزایش قیمت مایحتاج عمومی، افزایش مالیات بر سوخت، مالیات غیر مستقیم، و مطمئناً افزایش مالیات بر قیمت (VAT) کالاهای مورد نیاز عمومی "ارزان" قیمت. ضربه زدن به سیستم بیمهﻫﺎ و کاهش بیمۀ پزشکی و بهداشتی در حالی که خود مردم زحمتکش هزینۀ این بیمه را پرداخت کردهﺍند. سیاست جدید دولت و اعلان آشکار این که سن بازنشستگی به 67 سالگی تغییر خواهد کرد. تخریب مؤسسۀ نظارت بر مشاغل سخت و غیر بهداشتی که ادعا می شود وجود آن غیر ضروی و ناصحیح است. (باید تذکر دهیم که شغل پرستاری هنوز در ردیف این مشاغل قرار ندارد) از طرف دیگر باز گذاشتن دست سرمایهﺪاران در تصرف بیمۀ پرداختی کارگران که به همراه کلاهبرداریﻫﺎﻯ دولتی کل سیستم بیمه را به این فاجعه کشانده است.

علیرغم آن که ورشکستگی اقتصادی یک حقیقت است و دقیقاً به همین دلیل طبقۀ کارگر و مردم زحمتکش باید فعالانه بر علیۀ این اقدامات جدید که همگی مخربﺍند مقاومت کنند و با اعتصابات تودهﺍﻯ و متحدانه بخواهند که:

صاحبان صنایع و بانکداران و همۀ سرمایهﺪاران که از پرداخت مالیات طفره می روند و به طور غیر قانونی و تحریک آمیز بیمۀ پرداختی مردم را به جیب خود سرازیر می کنند، هزینۀ این ورشکستگی اقتصادی را از سودهای نجومی که کسب کردهﺍند، بپردازند، در صد مالیات روی کمپانیﻫﺎئی که در دولت کارامانلیس از 35% به 25% تقلیل یافته است افزایش یابد، روی اموال بی حد و حساب کلیساها مالیات بسته شود، و روی آن چه که از حق بیمۀ کارگران باقی مانده است دست درازی نشود.

تعامل و توافق عمومی آن طوری که رهبران سوسیال دمکرات KE-SYN "K" (حزب رویزیونیست یونان و حزب چپ نو یونان ــ توفان) موعظه می کنند و به نخست وزیر در مورد پیش گیری ازخطر یک طغیان عمومی را گوشزد می کنند، محلی از اعراب نخواهد داشت. بلکه برعکس، اقشار آسیب دیده، طبقۀ کارگر، دهقانان فقیر و متوسط، و جوانان این طغیان عمومی را با مبارزۀ متحد خود نه فقط "قهرمانانه" بلکه هم چنین مؤثر عملی خواهند ساخت.

هزینۀ بحران و ورشکستگی کشور را باید مسببین بحران بپردازند و نه مردم فقیر!

جنبش برای بازسازی حزب کمونیست یونان ، (55-1918) KKE



فوریه 2010

Anasintaxi.blogspot.com

Anasintaxi-en.blogspot.com

برگرفته از توفان الکترونیک شماره 44 ارگان حزب کار ایران ( توفان )
به مناسبت درگذشت کارگرمبارز یدالله خسروشاهی


یدالله خسروشاهی، کارگر مبارز و یکی از بنیانگذاران سندیکای کارگران صنعت نفت در 1349 خورشیدی و از رهبران جنبش اعتصابی کارگران صنعت نفت در آستانۀ انقلاب بهمن 57 ، در 15 بهمن 88، 4 فوریه 2010 در لندن به درود حیات گفت. یدالله خسروشاهی به خاطر فعالیتﻫﺎﻯ خستگی ناپذیرش در دفاع ازحقوق کارگران سالﻫﺎئی ازعمرش را در زندانﻫﺎﻯ رژیمﻫﺎﻯ منفور و ضد کارگری سلطنت پهلوی و جمهوری اسلامی گذرانید و مورد آزار و اذیت و شکنجه قرارگرفت.

یدالله خسروشاهی پس از آزادی از زندان در سال 65 خورشیدی و آنجا که دیگر امکان ادامۀ مبارزه در ایران برایش مقدور نبود از کشور خارج گشت و مبارزاتش را در تبعید علیۀ جمهوری اسلامی ادامه داد و تا پایان عمرش به راه و آرمانش وفادار ماند.

حزب ما درگذشت این کارگر مبارز و دلسوز را به خانواده، دوستان و سازمان اتحادیۀ بین المللی در حمایت از کارگران ایران که وی یکی از اعضای برجستهﺍش بود، تسلیت می گوید و یادش را گرامی می دارد.

حزب کارایران(توفان)


فوریه 2010


www.toufan.org


toufan@toufan.org

اطلاعیه حزب کارایران(توفان)

سوء قصد به جان منصور اسالو را به شدت محکوم می کنیم

طبق گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی درایران منصور اسالو رئیس هئیت مدیرۀ سندیکای شرکت واحد از یک سوء قصد جان سالم به در برد. مطابق همین گزارش "روز دوشنبه 3 اسفند ماه منصور اسالو رئیس هیئت مدیرۀ سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه در هواخوری بند 4 زندان گوهردشت کرج هنگامی که با 2 زندانی دیگر در حال صحبت کردن بود با تیزی و از پشت مورد تهاجم قرار گرفت. که با هوشیاری زندانیان و واکنش به موقع او، از خطر جدی نجات یافت. این حمله در حضور پاسدار بند بنام حسن پور و فرد دیگر بنام مرادی سر وکیل بند صورت گرفت. پاسداران بندها هیچ اقدامی برای ممانعت از یورش انجام ندادند و بعد از این که زندانیان سیاسی نسبت به این حمله و بی عملی آنها اعتراض کردند آنها فقط اقدام به گرفتن تیزی از فرد مهاجم کردند و او را رها کردند. فرد مهاجم هم چنان به سوی آقای اسالو حمله می کرد و می گفت: که تو را می کشم و به عربده کشی خود ادامه می داد. این فرد قبل از این در مقابل فروشگاه چند بار سعی به ایجاد درگیری فیزیکی با آقای اسالو را داشت و چند بار بر سینه ایشان با مشت کوبید ولی آقای اسالو با بردباری، واکنشی از خود نشان ندادند.اما زندانیانی که شاهد این صحنه بودند به دفاع از آقای اسالو برخواستند و فرد مهاجم را عقب نشاندند. فرد مهاجمی که به زندانی سیاسی منصور اسالو حمله کرد. سید محمد حسینی از اعضای سپاه پاسداران است که به جرم قتل همسرش در زندان به سر می برد. یورش امروز به آقای اسالو از پیش طراحی شده بود که به دستور وزارت اطلاعات و با طراحی علی حاج کاظم و علی محمدی رئیس و معاون زندان و کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات و محمود مغنیان رئیس بند 4 به اجرا گذاشته شد. این چندمین باری است که طرح حملۀ ناموفق علیۀ زندانیان سیاسی در بند 4 به اجرا گذاشته می شود و هدف از این حملات برای حذف فیزیکی آقای اسالو و سایر زندانیان سیاسی می باشد. پیش از این آقای منصور اسالو را به مدت 1 هفته به سلولﻫﺎﻯ انفرادی بند 5 انتقال دادند. انتقال آقای اسالو به دستور کرمانی رئیس اطلاعات زندان گوهردشت صورت گرفته بود".

جمهوری بربرمنش و ضد بشر اسلامی فعالین کارگری و همۀ آزادیخواهان در سراسر ایران را دسته دسته به اسارت گرفته و به زندان می افکند. قلمﻫﺎ را می شکند، حق آزادی بیان، اندیشه و انتخابات را سلب می کند، مبارزۀ کارگران، زنان، معلمان، دانشجویان و روشنفکران.... را سرکوب و این تشدید خفقان را به بهانۀ فشار امپریالیستﻫﺎ و "انقلاب نرم" توجیه می کند. این نخستین بار نیست که رژیم ضد کارگری و سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی دست به این اقدام کثیف و آزار و اذیت و پرونده سازی علیۀ منصور اسالو زده است. جمهوری اسلامی از روی ضعف و استیصال و برای زهرچشم گرفتن از مبارزین کارگری و خانه نشین کردن آنها به بازداشت و ترور و ارعاب فعالین کارگری متوسل می گردد تا از این طریق مانع رشد جنبش و تشکیل اتحادیهﻫﺎﻯ مستقل کارگری گردد. جمهوری اسلامی هم چنان که تا کنون عمل کرده است بقای منحوس خویش را در سرکوب وحشیانه و ضد انسانی کارگران و زحمتکشان می بیند. حزب کار ایران (توفان) ضمن محکوم کردن سوء قصد به جان منصور اسالو، رهبر کارگران سندیکای شرکت واحد اعلام می دارد که رژیم جمهوری اسلامی مسئول هر گونه اتفاق ناگوار در زندان برای منصور اسالو است و حزب ما از همۀ سازمانﻫﺎ و احزاب مترقی و انسان دوست بینﺍلمللی صمیمانه می خواهد که با محکوم کردن ضرب و شتم و سوء قصد به جان منصور اسالو که تنها جرمش دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان است آزادی فوری و بی قید و شرط وی و همۀ فعالین کارگری و زندانیان سیاسی را طلب کنند. تنها در سایۀ تشدید مبارزه و پیکار بی امان و متحدانۀ کارگران در سطح ملی و بینﺍلمللی است که می توان توطئهﻫﺎﻯ رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی علیۀ فعالین کارگری و نیروهای ترقی خواه را درهم شکست. رژیمی که پاسخ نان، کار، آزادی بیان و تشکل کارگران را با چنین شیوهﻫﺎﻯ فاشیستی و سرکوبگرانه دهد، فرجامی جز مرگ و نیستی در انتظارش نخواهد بود.

آزادی فوری و بی قید و شرط منصور اسالو و همۀ زندانیان سیاسی


سرنگون باد رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی!


حزب کارایران(توفان)


5 اسفند1388

یادی ازرفیق توفیق ادیب سمبل مقاومت که به تاریخ جاودانۀ انقلابی زحمتکشان ایران پیوست



اسفند امسال بیست وهشتمین سالگرد اعدام جنایتکارانۀ رفیق توفیق ادیب است. رفیق ادیب ازخطۀ آذربایجان بود. وی به کمونیست بودن خود بیش از تعلقات ملی خود تکیه می کرد زیرا می دانست که برای آزادی ایران٬ برای استقرار دموکراسی در ایران٬ برای رفع هرگونه ستم ملی و قومی و مذهبی به اتحاد همۀ طبقۀ کارگر ایران نیاز است٬ کارگر آذری همان قدر مورد ستم است که کارگر خوزستانی٬ خراسانی٬ آذری و یا کردی و مازندرانی..... وی در جائی فعالیت می کرد که منافع تشکیلات و ملزومات مبارزۀ طبقاتی آن را می طلبید. وی می دانست که باید در حزب واحد و سراسری طبقۀ کارگر ایران متشکل شد و مبارزات طبقۀ کارگر بر ضد رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی را رهبری نمود. وی می دانست راه نجات بشریت از بربریت نظام سرمایهﺪاری و پایان دادن به نفرت ملی از سر منزل سوسیالیسم می گذرد. مبارزۀ رفقای کمونیست کرد٬ آذربایجانی٬ عرب٬ فارس با فرزندان سایر خلقﻫﺎ و اقلیتﻫﺎﻯ قومی و مذهبی ایران در تشکل ما، از روحیۀ انترناسیونالیستی تشکیلات ما حکایت می کند. ما به حزبی نیاز داریم که وابستگیﻫﺎﻯ ملی در آن جنبۀ فرعی داشته باشد و آن چه اعضاء آن را به هم پیوند می دهد ایمان راسخ به ایدئولوژی طبقۀ کارگر باشد. کمونیسم به ما می آموزد که تعلق طبقاتی بر تعلق ملی ارجحیت دارد و مشخصۀ حزب طبقۀ کارگر است. رفیق توفیق ادیب رفیق آذری ما بود که برای رهائی طبقۀ کارگر ایران رزمید و در این راه جان باخت و رفیق دیگر ما احمد مجلسی رفیق فارس ما بود که سالﻫﺎ در همکاری با رفیق فواد سلطانی در غرب ایران فعالیت می کرد و سپس در رابطۀ تنگاتنگ با رفقای سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومله) قرار گرفت و سرانجام جانش را بر سر قرار با رفقای کومله در تهران در سحرگاه یورش ارتجاع از دست داد. رفیق عبداله حسن زاده پیشمرگ حزب ما درکردستان، رفیق کرد ما بود که توسط رژیم قتل و جنایت اسلامی به خاک افتاد.....

راه پیروزی طبقۀ کارگر ایران از خون فرزندان تمامی خلقﻫﺎﻯ ایران گلگون است و این امر ما را فرا می خواند که صرفنظر از تعلقات ملی و وابستگیﻫﺎﻯ قومی در صفوف حزب واحد طبقۀ کارگرایران متحد شویم و برای امر مقدس استقرار سوسیالیسم در ایران مبارزۀ مشترک بنمائیم. آن گاه ما به بهترین تجلیل از رفقای جانباختۀ خود و همۀ مبارزان راه سوسیالیسم دست زدهﺍیم. حزب ما در این راه مصمم پیش خواهد رفت. یاد نامۀ زیر نخستین بار در اسفند ماه سال 1362 بلافاصله بعد از جان باختن رفیق توسط حزب در ایران منتشر گردید سپس با تغییراتی درسال 1364 در کتاب یادوارۀ جانباختگان توفانی به چاپ رسید. ما امسال به بهانۀ بیست و هشتمین سالگرد جانباختن رفیق توفیق ادیب این یاد نامه را همراه با شعری از وی به چاپ می رسانیم و یاد و خاطرۀ این رفیق ارزندۀ کمونیست توفانی را که جانش را در راه رهائی کارگران و زحمتکشان و استقرارسوسیالیسم فدا کرد گرامی می داریم.

یاد رفیق توفیق ادیب و همۀ جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی باد


سرنگون باد رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی!


هئیت تحریریه


اسفند 1388

« رفیق توفیق ادیب در تیرماه ١٣٣٤ در اردبیل در خانوادهﺍﻯ نسبتاً متوسط متولد شد. وی تحصیلات ابتدائی خود را در اردبیل به پایان رسانید و در سن ١٦ سالگی وارد دانشسرای تبریز شد. روحیۀ مبارزه جویانۀ رفیق اولین جوانهﻫﺎﻯ خود را در این دانشسرا و در برخورد به رژیم شاه نمایان کرد و به همین سبب او چندین بار در آنجا مورد اذیت و آزار پلیس و مأموران ساواک قرار گرفت. رفیق توفیق پس از پایان تحصیلات در روستاهای اطراف اردبیل معلم شد و در خدمت تودهﻫﺎئی قرار گرفت که به سادگی با آنها پیوند داشت.

در سال ٥٦ به هنگام احیاء حزب٬ رفیق به حزب پیوست و تا آخرین دم حیات در این سنگر انقلابی باقی ماند. پس از خرداد ٦۰ و با شروع اختناق٬ از آنجا که رفیق به عنوان یک کمونیست توفانی در منطقه شناخته شده بود به تبریز گریخت و در آنجا زندگی مخفی آغاز نمود و نزدیک به دوسال در بد ترین شرایط از مبارزۀ انقلابی دست بر نداشت و بالاخره در این رابطه در اوایل دی ماه ٦١ به همراه همسر و فرزندش کاوه دستگیر شد.

رفیق توفیق پس از ٥ ماه شکنجهﻫﺎﻯ جسمی و روحی در سحرگاه ٢٥ اسفند ٦٢ به هنگامی که دژخیمان دو راه در جلوی او گذاشته بودند: مرگ یا مصاحبه تلویزیونی٬ رفیق مرگ را پذیرفت و بدین ترتیب این کمونیست انقلابی و این نمونۀ پایمردی در عشق به خلق و طبقۀ کارگر و اعتقاد و ایمان به مارکسیسم ــ لنینیسم و حزب و این سمبل مقاومت و فداکاری با سری برافراشته به تاریخ جاودانۀ خلق انقلابی ما پیوست و برای همیشه جاودانه شد. رفیقی که در واپسین روزهای حیات رفیق توفیق چند لحظهﺍﻯ را با او در بیمارستان گذرانده بود چنین می گفت:

رفیق در اٽر شکنجهﻫﺎﻯ بسیار زیاد لب به سخن نگشود به حالت اغماء افتاد و در بیمارستان تبریز بستری گردید. رژیم با بستری کردن او قصد داشت که خوبش کند و به مصاحبۀ تلویزیونی دعوت نماید. رفیق روی تخت بیمارستان و در حالی که بر اٽر شکنجه تنها می توانست به پشت بخوابد (ولی نه راه می توانست برود و نه به جلو بخوابد) (.......) و با همان وضع دلخراش و با بیحالی ناشی از شکنجه چنین گفت:

کار عاشق غرق در خون شدن است

غرق در خون شدن وز خویشتن بیرون شدن است

این منزل اوست از عشق هنوز

راهی بس دراز تا به مجنون شدنم است

رفیق توفیق از معدود کسانی بود که زندگی خویش را آگاهانه سامان داده و چگونه مردن خویش را خود تعیین می کنند. او از زمرۀ آن قهرمانان جاودانۀ طبقۀ کارگر و خلقﻫﺎﻯ زحمتکش ایران بود که مرگ ایستاده را بر زندگی به زانو افتادن ترجیح داد. رفیق توفیق آن گاه که بر سر دو راهی مرگ و یا مصاحبۀ تلویزیونی و ترک سنگر مبارزۀ ملی٬ دمکراتیک و طبقاتی قرار داده شد٬ آگاهانه و از روی میل و اراده، مرگ را انتخاب کرد. مرگی که در وجود دیگران و توالی نسلﻫﺎﻯ آینده که هم چنان به یاد آرشﻫﺎﻯ این آب و خاک سرود خوانده٬ اشک شوق خواهند ریخت٬ به زندگی همیشگی تبدیل خواهد شد.»

جاودانه باد خاطرۀ بلشویک شهید رفیق توفیق ادیب!

شعر زیر توسط رفیق سروده شده است:


اگر بارا فرا داری ترا ای قلب توفانی

تب تبدار ترا ای سرخی لاله

و شب را خالی از ظلمت نپنداری ترا من میکنم فریاد

من از آغاز تا غایت تو می یابی از این چشمان پرخونم

و از نابودی و از جاویدی چه شبﻫﺎ را سحر کردم

برایت حرف خواهم زد شبانرا با غم و محنت سپر کردم

همه گویند حاکم قدرتی دارد فزون خلاصم کن مرا از همدمی با غم

صدایت را ببر از بن ترا می خواهم اکنون

ولیکن من ترا با سینهﺍﻯ چالاک انقلاب٬ ای انقلاب

و تورم یافته از سینه های باروتی ترا می خواهم اکنون

و از عصیان همان خلقی تا کنم تصویر

که گشته زیر دست متروک تا کنم تفسیر

نه، جسورانۀ مردم به حکومت نظامی در22 بهمن

مردم میهن ما درادامۀ مبارزات درخشان و تحسین برانگیز ضد استبدادی و ضد رژیم ولایت فقیه که پس از کودتای انتخاباتی خرداد ماه ارکان نظام را به لرزه انداخت، در22 بهمن، سی و یکمین سالروز انقلاب بار دیگر به میدان آمد به رژیم منفور و ضد بشری جمهوری اسلامی نه گفت و بازهم به سرکردۀ این نظام فاسد و استبدادی، سید علی خامنهﺍﻯ تف ریخت. روشن است که ابعاد تودهﺍﻯ اعتراضات خیابانی مردم در حد و اندازۀ تظاهراتﻫﺎﻯ گذشته نبود و نمی توانست باشد. حکومت محکوم اسلامی چند هفته قبل از تظاهرات 22 بهمن و با درس آموزی از تظاهرات شکوهمند عاشورا و ضربات ناشی از آن، دستگیریﻫﺎ و بگیر و ببندهای گستردهﺍﻯ را آغاز کرد. عدهﺍﻯ را به نام محاربه با خدا به دارآویخت، برخی را به صورت آشکار و پنهان ترور کرد، درعرصۀ جبهۀ اطلاع رسانی نیز سرعت اینترنت را کند کرد، پیامکﻫﺎ و تلفنﻫﺎﻯ همراه را در ید کنترل خویش گرفت، سرویس ایمیل گوگل و جی میل و.. را قطع و یا بالکل مختل نمود. تلویزیونﻫﺎﻯ ماهوارهﺍﻯ را از کارانداخت و عملاً در سراسر ایران حکومت نظامی اعلام نمود. از طرفی این فقط رژیم امنیتی- نظامی خامنهﺍﻯ نبود که به هراس افتاد و مانع گستردگی تظاهرات مردمی گردید. رهبران محافظه کار اصلاح طلب در خارج و داخل کشور نیز مدتﻫﺎ قبل از تظاهرات 22 بهمن به تکاپو افتادند و برای کنترل جنبش دمکراتیک مردم و آرام نگاه داشتن اوضاع و ممانعت از شعارهای "تندروانه و ساختارشکنانه" مردم ایران کمرهمت بستند و یک بار دیگر نقش مخرب خویش را در ضربه زدن به جنبش آزادیخواهانۀ مردم ایفا نمودند. تلاش برای خلع سلاح روحی مردم و رهنمود ازعدم توسل به خشونت در مقابل خشونت ضد بشری ارتجاع تا به دندان مسلح و تلاش برای کنترل مبارزۀ مردم در کادر قانون اساسی جمهوری اسلامی به شدت به جنبش ضربه زد و قوای بخشی از تودهﻫﺎ را به تحلیل برد.

سایت جرس وابسته به عطاالله مهاجرانی، محسن کدیور و شمار دیگری از اصلاح طلبان روزهای قبل از 22 بهمن از طریق رسانهﻫﺎﻯ خارجی نظیر بی بی سی و صدای آمریکا تمام همشان را به کار گرفتند تا مردم را از بانگ شعار مرگ بر خامنهﺍﻯ و مرگ بر ولایت فقیه و مرگ بر این نظام مردم فریب باز دارند و به جای آنها شعارهائی نظیر« الله اکبر»، «جمهوری اسلامی آری- حکومت خودکامان هرگز» درود بر سه سید حسینی ــ خمینی و موسوی و خاتمی...» را به مردم بقبولانند. اینان همگی دست در دست یک دیگر و یک صدا به مردم فتوای عدم توسل به خشونت صادر کردند تا جنبش دمکراتیک مردم از مرز قانون اساسی و چهار دیوار پوسیدۀ نظام ولایت فقیه خارج نگردد. آقای موسوی و کروبی و شرکاء تلاش داشته و دارند تا مردم را به پیاده نظام خود برای چانه زنی با جناح حاکم و کسب امتیازات سیاسی اقتصادی تبدیل کنند. تظاهرات پرشکوه و قهرمانانۀ مردم در روز 6 دی، روز عاشورا به مذاق اصلاح طلبان نیز خوش نیامد و آنها را همانند جناح امنیتی- نظامی خامنهﺍﻯ به وحشت انداخت. این آقایان با صدور بیانیهﻫﺎﻯ رنگارنگ و اتخاذ سیاستﻫﺎﻯ آشتی طلبانه و سازشکارانهﺍﻯ که قبل از راه پیمائی 22 بهمن اتخاذ نمودند بار دیگر بر وفاداری و التزام خود به نظام جمهوری اسلامی تأکید ورزیدند و به خواست دمکراتیک و مترقی مردم که بر نفی تمامیت نظام اسلامی و بر اصل آزادی، استقلال و جمهوری دمکراتیک ایرانی استوار است پاسخ منفی دادند. تأکید بر"جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر" شعار این رهبران اصلاح طلب بود. مردم اما به رغم چنین تلاشﻫﺎﻯ ارتجاعی با ارادهﺍﻯ مصمم برای نبرد با ارتجاع و بی اعتناء به رهنمودهای اصلاح طلبان و امتناع از شعارهای "یا حسین میرحسین و سه سید حسینی" در روز 22بهمن به میدان آمدند و با شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ برخامنهﺍﻯ به جناح حاکم که برای حفظ نظامش حکومت نظامی برقرار کرده بود، نشان دادند که شعلۀ خشمشان خاموش شدنی نیست و به پیکارشان تا نیل به حقوق دمکراتیک و آزادی و عدالت اجتماعی ادامه خواهند داد. تعمیق مبارزات مردم و رادیکالیزه شدن شعارها صف بندیﻫﺎﻯ طبقاتی را نیز شفاف تر نموده است.

پیام سید علی خامنهﺍﻯ بلافاصله پس از برگزاری راه پیمائی که از"معاندان و فریب خوردگان داخلی" و "حضور دهﻫﺎ میلیونی ملت" سخن گفته بود، نشان از ورشکستگی و هراس وی از ادامۀ اعتراضات مردم بود و نتوانست و نخواهد توانست ضعفﻫﺎﻯ دستگاه حاکمه را در مقابل موج نارضایتی و راه پیمائیﻫﺎﻯ ساختار شکنانه و براندازانۀ مردم پنهان کند.

مردم ایران از راه پیمائی 22 بهمن و نکات قوت و ضعف آن خواهند آموخت که برای پیشروی و ارتقاء مبارزاتشان می باید با طرح مطالبات سوزان کارگران و زحمتکشان آنها را نیز به میدان بکشانند و با اتکاء به این طبقات تهی دست قدرت مانور رژیم را درهم کوبند و راه مبارزه و پیروزی را هموارسازند. ارتقاء این مبارزات و جا انداختن شعار اعتصاب عمومی و فلج ساختن چرخ حیات تولید و خدمات جامعه، راه خروج از وضعیت فعلی و باز شدن فضای تنفسی برای جنبش دمکراتیک مردم ایران است. این کمبودی است که در خلال 9 ماه اخیر از آغاز خیزش میلیونی مردم تا کنون مشهود بوده و ما همواره بر آن تأکید ورزیدهﺍیم و باز هم بر این امر پای می فشاریم که بدون به میدان آمدن طبقۀ کارگر و دیگر اقشار زحمتکش در ابعاد سراسری مبارزات مردم، در همین سطح باقی خواهد ماند و چشم اندازی برای پیروزی وجود نخواهد داشت. شرکت پراکندۀ کارگران در راه پیمائی اعتراضی خود به خود موضوعی را حل نخواهد کرد. موضوع مهم طرح مطالبات کارگران در تظاهراتﻫﺎﻯ خیابانی و پیوند این مبارزات به طور سراسری با طبقۀ کارگر و عموم زحمتکشان است. کارگران باید به تدریج این راه پیماییﻫﺎ را از طریق شعارها و مطالبات روشن و شفاف کارگری و عدالت جویانه از آن خود بدانند و مستقیماً وارد میدان شوند و نقش تاریخی خود را در این نبرد ایفا نمایند.

نکتۀ قابل توجه دیگر این است که پیکار علیۀ دشمن بیرحم، آدمکش و تا به دندان مسلح جمهوری اسلامی تاکتیکﻫﺎﻯ متنوعی را می طلبد و نمی توان مبارزه علیۀ ارتجاع را فقط به یک شکل از سازماندهی، آن هم تنها درعرصۀ مجازی، اینترنت و فیس بوک و... محدود کرد. تشکیل هستهﻫﺎﻯ مخفی در محل کار و زیست و برنامه ریزی دراز مدت برای تداوم مبارزه امری حیاتی است. شعارهای بی محتوا و نهیلیستی رفرمیستﻫﺎ که بر طبل "خود سازماندهی تودهﻫﺎ" و نفی حزبیت و سازماندهی متمرکز و هدفمند می کوبند ره به جائی نخواهند برد و محکوم به شکست است. پیوند با مردم در محل کار و زیست و طرح صبورانۀ مسائل پایهﺍﻯ و مطالبات کوتاه مدت و دراز مدت جنبش، تدقیق دقیق صف دوستان و دشمنان جنبش، طرح صحیح استفاده از تضادهای درونی جناحﻫﺎﻯ رژیم با حفظ استقلال و بدون دنباله روی از این جناح و یا آن جناح از بورژوازی، سود جستن ازتضادهای جمهوری اسلامی وامپریالیستﻫﺎ و رژیم صهیونیستی اسرائیل و طرح صحیح مطالبات دمکراتیک و پیوند آن با مبارزۀ ضد اجنبی و ضد استعماری و تمرکز شعارها بر دشمنان عمده و پرهیز از طرح شعارهای فرعی و غیر عمده، نظیر مرگ برچین و روسیه... از جمله مسائل مهمی هستند که باید مدام بر آنها تأکید ورزید و از هرگونه هیجانات لحظهﺍﻯ و دور از منطق که نتیجهﺍﻯ جز یأس و سرخوردگی نخواهد داشت، اجتناب نمود تا این مبارزات به ثمر بنشیند.

راه رستگاری مردم ایران راه سرنگونی قهرآمیز رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی است و این نخستین گام برای دست یافتن به حقوق اولیۀ کارگران و زحمتکشان، حق تشکل حزبی و سندیکائی، آزادی بیان و عقیده، جدائی دولت از دین و آموزش مذهبی، لغو آپارتاید جنسی و برابری بین مردان و زنان و لغو هر گونه تبعیض ستم قومی و ملی... است. این مطالبات تنها زمانی متحقق خواهند گشت که سرکردگی پرولتاریای ایران در این جنبش تأمین گردد. راهی جز این راه، برای کسب پیروزی نهائی متصور نیست.

نزديکی شب عيد و بلائی به نام گرانی


به برکت رژیم تبهکار جمهوری اسلامی مصائب مردم میهن ما از اندازه بیرون است، آنها امنیت ندارند، وضع آموزش و بهداشت اسفناک است، مسکن ندارند و اجاره خانه سرسام آور است، از بی حقوقی و خودسریﻫﺎﻯ مافیای رژیم رنج می برند و سالﻫﺎست که از گرانی به ستوه آمدهﺍند و اکنون در آستانۀ شب عید طبق آخرین گزارش بانک مرکزی قیمت کالاها به ویژه کالاهای مورد نیاز عمومی مانند گوشت، حبوبات، میوه و سبزیجات، قند و شکر، و لبنیات ... به طور سرسامﺁوری بالا می رود درحالی که دستمزد کارگران و زحمتکشان، حقوق آموزگاران و کارمندان جزء دولت در سطح نازلی باقی مانده است. مردم ما به زحمت گذران زندگی خود و خانوادۀ خود را سرهم می کنند و اکنون در چنان تنگنائی قرارگرفتهﺍند که حتا تهیۀ نان خالی و سکونت در یک اطاق کوچک نیز از توانائی آنان بیرون است.

رژیم "مهرورز" جمهوری اسلامی یک رژیم مافیائی است و تا دلتان بخواهد دروغ می گوید و هیچ پاسخی برای نیازمندیﻫﺎﻯ ابتدائی مردم ندارد جز به کار گرفتن زور و سرکوب و حفظ امنیت برای آقازادهﻫﺎ و سرمایهﺪاران گردن کلفت. افزایش قیمتﻫﺎ در درجۀ نخست ناشی از آزمندی بی حساب و کتاب مشتی سرمایهﺪار انگل و سودجو به تحصیل سود هر چه بیشتر است و رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به رهبری احمدی نژاد و خامنهﺍﻯ نه می خواهد و نه می تواند جلوی سود جوئی طبقاتی را که خود در زمرۀ آنها و نماینده و مدافع منافع آنها است بگیرد. برای مبارزه با گرانی باید تولید داخلی را افزایش داد و از واردات بی بند و بار جلو گرفت. رژیم درهای مملکت را به سوی واردات خارجی کاملاً گشوده است و بورژوازی دلال ایران که انحصار بازار را در ید قدرت خود دارد با تبانی با مقامات مسئول و آیتﺍللهﻫﺎﻯ رنگارنگ اجناس را احتکار می کند تا آنها را بازهم گران تر بفروشد. برای رژیمی که فساد سراپای آن را فراگرفته است و تمام مسئولین امر از ولی فقیه گرفته تا احمدی نژاد و سرداران آدمکش سپاه پاسداران تا آیتﺍللهﻫﺎ و حاجی جبارهای مرده خور کوچه بازاری و مزدوران بسیجی و جیره خوار در اندیشۀ چاپیدن مردمند، قیمت کالاها و توزیع محصولات نمی تواند به سود مردم باشد. جمهوری اسلامی هر چه بیشتر بر مسند قدرت باقی بماند بلای بیشتری به ارمغان می آورد. همۀ راهﻫﺎﻯ رهائی مردم شریف ایران از سرنگونی رژیم تبهکار سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی می گذرد.

گزارش زیر درمورد افزایش سرسام آور کالاها که مورخ 5 اسفند ماه در تهران امروز انتشار یافته است خود زبان گویائی است بر ماهیت فاسد رژیم جمهوری اسلامی و بیانگر این که مردم میهن ما در چه شرایط اسفناکی به استقبال نوروز می روند. نوروزی که به برکت رژیم اسلامی سفرۀ اکثریت مردم زحمتکش ایران خالی تراز سال گذشته است.

تهران امروز

« بنا بر آخرين گزارش بانك مركزى از متوسط قيمت خرده فروشى برخى از مواد خوراكى در تهران،‌ قيمت ميوه‌هاى تازه، سبزی‌هاى تازه، ‌گوشت مرغ و تخم‌ مرغ در هفتۀ مورد گزارش به ترتيب 7.8، 2.4، 6.7 و 3.6 نسبت به هفتۀ قبل از آن افزايش يافت. قيمت گوشت مرغ در هفته‌هاى آخر سال‌ جارى در حالى افزايش می ‌يابد كه قاسم نوده‌ فراهاني، رئيس شوراى اصناف كشور اواسط بهمن‌ماه امسال از امضاى توافقنامه‌اى با وزارت بازرگانى و اتحاديۀ توليد‌كنندگان مرغ خبر داد تا مرغ تازه از 20 بهمن‌ماه به مدت سه‌ماه به قيمت 2450 تومان توزيع شود.

هم چنين به گفتۀ او پيش‌بيني‌هائى صورت گرفته تا در نمايشگاه‌هاى عرضۀ مستقيم كالا مرغ تازه در ماشين‌هاى يخچال‌دار توزيع شود اما به نظر می‌رسد كه اين روش پاسخگوئى لازم را براى تنظيم بازار مرغ نداشت به ‌طورى كه قيمت مرغ در سطح شهر تهران بين 2800 تا 3200 تومان در نوسان است اما گوشت قرمز، روغن نباتى و حبوب از ديگر گروه‌هاى كالائى بودند كه نسبت به هفتۀ قبل از آن به ترتيب 0.9، 0.6 و 0.6 درصد افزايش قيمت را تجربه كردند.

قيمت گروه‌هاى كالائى لبنيات و برنج نيز نسبت به هفتۀ قبل از آن به ترتيب افزايش‌هاى 0.3 و 0.3 درصدى را نشان می ‌دهند اما قيمت قند و شكر و چاى در هفتۀ مذكور نسبت به هفتۀ قبل از آن به ترتيب 0.2 و 0.1 كاهش قيمت داشت. در عين حال قيمت 10 گروه كالائى در هفتۀ مورد گزارش نسبت به هفتۀ مشابه‌ ماه قبل از آن و قيمت تمام 11 گروه كالائى مورد بررسى بانك مركزى نسبت به هفتۀ مشابه سال قبل افزايش يافت.

ركورد دار افزايش قيمت در هفتۀ منتهى به 30بهمن ‌ماه سال ‌جارى نسبت به‌ ماه قبل به ترتيب،‌ گوشت مرغ با افزايش 12درصدی، ميوه‌هاى تازه با افزايش 8.9 درصدى و سبزی‌هاى تازه با افزايش هشت درصدى هستند. در عين حال قيمت قند، شكر و قيمت گوشت قرمز در هفتۀ مورد گزارش نسبت به سال قبل از آن به ترتيب 49 و 36.8 درصد افزايش يافته است. ميوه‌هاى تازه و گوشت مرغ نيز نسبت به سال قبل به ترتيب 32.2 و 20.6 درصد افزايش قيمت داشتند.

به گزارش بانك مركزی، در هفتۀ منتهى به 88/11/30 در گروه لبنيات، قيمت ماست غير پاستوريزه و پنير غير پاستوريزه نسبت به هفتۀ قبل افزايش داشت ولى بهاى كرۀ پاستوريزه اندكى كاهش يافت. در هفتۀ مورد گزارش، بهاى ساير اقلام اين گروه ثابت بود. بهاى تخم‌مرغ افزايش يافت و شانه‌اى 27 تا 31هزار و 500 ريال فروش می‌رفت. در گروه برنج، قيمت همۀ اقلام اين گروه اندكى افزايش داشت، در گروه حبوب بهاى نخود ثابت بود و قيمت ساير اقلام اين گروه افزايش يافت. در خواربار فروشیﻫﺎﻯ مستقر در ميادين زير نظر شهردارى اقلام حبوب عرضه نمی ‌شد.
در هفتۀ مورد بررسی، در ميادين زير نظر شهرداری‌ تهران انار، انگور و لوبيا سبز عرضه نمی ‌شد و پرتقال درجه يك عرضۀ كمى داشت ولى بقيۀ اقلام ميوه و سبزى تازه را كه تعدادى از آنها از نظر كيفى در سطح پائينى قرار داشتند، به نرخ مصوب سازمان ميادين ميوه‌ و ‌تره‌بار شهردارى می ‌فروختند.

ميوه‌ فروشی‌هاى سطح شهر اقلام مرغوب ميوه و سبزى تازه را عرضه می ‌‌كردند كه در گروه ميوه‌هاى تازه، قيمت همۀ اقلام اين گروه افزايش داشت. در گروه سبزی‌هاى تازه، بهاى سبزی‌هاى برگى بدون تغيير بود. قيمت ساير اقلام اين گروه به ‌ويژه كدو سبز افزايش يافت. در اين هفته قيمت گوشت گوسفند، گوشت تازۀ گاو و گوساله و گوشت مرغ افزايش داشت. در هفتۀ مورد بررسي، بهاى قند و چاى خارجى اندكى كاهش ولى قيمت شكر و انواع روغن نباتى اندكى افزايش داشت.

در هفتۀ مورد گزارش، در گروه لبنيات بهاى ماست غير‌پاستوريزه معادل 1.0 درصد و پنير غير‌پاستوريزه معادل 2.6 درصد نسبت به هفتۀ قبل افزايش ولى قيمت كرۀ پاستوريزه 0.1 درصد كاهش يافت.

بهاى ساير اقلام اين گروه ثابت بود. قيمت تخم‌مرغ معادل 3.6 درصد افزايش داشت.

در هفتۀ مورد بررسي، در گروه برنج قيمت برنج غير‌تايلندى معادل 0.8 درصد، برنج داخله درجه يك 0.3 درصد و برنج داخله درجه دو 0.5 درصد افزايش يافت. در گروه جنوب بهاى نخود ثابت بود. قيمت ساير اقلام اين گروه بين 0.5 تا 1.2 درصد افزايش داشت.

در هفتۀ مورد گزارش، در گروه ميوه‌‌هاى تازه، قيمت همۀ اقلام اين گروه بين 2.3 تا 12.2 درصد افزايش يافت. در گروه سبزی‌هاى تازه‌ قيمت سبزی‌هاى برگى بدون تغيير بود. بهاى كدو سبز معادل 49.0 درصد و بهاى ساير اقلام اين گروه بين 0.4 تا 13.4 درصد افزايش داشت.

بر اساس گزارش بانك مركزی، در هفتۀ مورد بررسى نسبت به هفتۀ قبل قيمت گوشت گوسفند معادل 0.8 درصد، گوشت تازۀ گاو و گوساله 1.0 درصد و گوشت مرغ 6.2 درصد افزايش يافت.

در هفتۀ مورد گزارش، بهاى قند معادل 0.5 درصد و چاى خارجى 0.1 درصد كاهش ولى قيمت شكر معادل 0.7 درصد، روغن نباتى جامد 0.6 درصد و روغن نباتى مايع 0.2 درصد افزايش داشت.»
سرنوشت غم انگیزعبدالمالک ریگی رهبرجندالله


بامداد سه شنبه 4 اسفند وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی "ازعملیات غافلگیرانه" برای دستگیری ریگی خبر داد و وزیر کشور، مصطفی محمد نجار که همراه با محمود احمدی نژاد به استان خراسان سفرکرده بود، از دستگیری و انتقال ریگی به داخل سخن گفت. روزنامۀ کیهان با آب و تاب فراوان از "سربازان گمنام و ریگی جنایتکار" نوشت و از قول وزیر اطلاعات: "این شاهکار اطلاعاتی را صرفاً متعلق به ایران دانست."
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بارها در مصاحبه با خبرنگاران تأکید کرده است که دستگیری ریگی و این شاهکار اطلاعاتی بدون هرگونه همکاری با سازمانﻫﺎﻯ اطلاعاتی خارجی بوده است. اما واقعیت چیست؟ سازمان جندالله سالﻫﺎ مورد پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم امپریالیسم آمریکا برای تجزیۀ ایران بوده و این سازمان ازطریق خاک پاکستان و حمایت سازمان اطلاعات این کشور عملیات نظامی و تدارکاتیﺍش را در بلوچستان برای تجزیۀ ایران سازماندهی می کرد. در دورۀ ریاست جمهوری جرج بوش طرح تجاوز نظامی و اشغال ایران به طور جدی در پنتاگون مورد بحث قرارگرفت و به تبع آن، سیاست حمایت مالی و نظامی از جبههﻫﺎﻯ رنگارنگ مخالف رژیم به عنوان اهرم فشار مرزی بر جمهوری اسلامی از جمله اقداماتی بود که به تصویب رسید و در رسانهﻫﺎﻯ غربی نیزمنعکس گردید. سیمورهرش روزنامه‌ نگار منتقد آمریکائی نیز بارها در مقالاتش از حمایت «ایالات متحده آمریکا از عملیات جندالله علیۀ رژیم ایران » نام برد و اهداف آمریکا را برشمرد. دلارهای آمریکائی و وعدۀ حکومت خودمختار و آن هم الگوی کردی ــ عراقی آن در منطقه، سازمان جندالله و برخی دیگر از جبههﻫﺎ و سازمانﻫﺎئی که درک نادرستی از حل مسئلۀ ملی داشتند و تکیه به امپریالیسم و نیروهای خارجی را تنها راه تحقق حقوق دمکراتیک خود ارزیابی می کردند به آلت دست امپریالیسم و نظم نوین منطقهﺍﻯ آن تبدیل نمود. شکست سیاستﻫﺎﻯ جرج بوش درمنطقه به ویژه درعراق و افغانستان و منتفی شدن فعلی حملۀ نظامی به ایران و روی کار آمدن باراک اوباما و طرح جدید دیپلماسی برای تحقق منافع بلند مدت آمریکا و تأمین سرکردگی آن، محدودیتﻫﺎ و خطراتی را برای متحدین سابق آمریکا فراهم نمود. سیاست جدید آمریکا در برخورد با ایران سیاست فشار بین المللی در زمینۀ انرژی اتمی، تحریم و بسیج افکارعمومی از یک سو و از سوی دیگر نان قندی در قالب دادن امتیازات سیاسی به رژیم، نظیر عدم حمایت از سازمانﻫﺎﻯ اپوزیسیون مسلح و ایجاد فضای اعتماد و همکاری متقابل در چهارچوب منافع آمریکا در منطقه است. دستگیری عبدالمالک ریگی رهبر جندالله نمی تواند خارج از این سیاست منطقهﺍﻯ آمریکا مورد بررسی قرارگیرد. تأکید مدام وزیر کشور و وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی مبنی بر عدم همکاری با سازمانﻫﺎﻯ اطلاعاتی خارجی در دستگیری ریگی خود دلیل بر همکاری رژیم با چنین سازمانﻫﺎئی است و آن چه در مطبوعات رژیم از "اقتدار نظام جمهوری اسلامی و شاهکار اطلاعاتی نام برده می شود، فقط تبلیغات سیاسی برای روحیه بخشیدن به سربازان و اوباشان خودی است. سازمان جندالله در رد نظرات جمهوری اسلامی در تارنمای خود نوشته است: «رهبر مقاومت، در یک عملیات ضد تروریستی دستگیر شده که سرویس‌های مخفی آمریکا، افغانستان و پاکستان در آن شرکت داشته‌اند.». به این اعتبار شاهکار اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی شاهکار یک دروغ بزرگ به اندازۀ دروغ جرج بوش و سناریوی دستگیری صدام حسین است.
حقیقت این است که تاریخ مصرف سازمان جندالله به سرآمده و امروز کشتی بان را سیاستی دگر آمد. امپریالیسم آمریکا باید حسن نیت خویش را نسبت به رژیم نشان دهد تا رژیم اسلامی نیز عقب نشینیﻫﺎئی را در دستور روز قرار دهد. اگر یکی از پیش شرطﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی برای همکاری با آمریکا در منطقه، دست کشیدن آمریکا در حمایت از سازمانﻫﺎئی نظیر جندالله است، اقدام اخیر و تحویل ریگی نخستین گام جدی در راستای تحقق چنین سیاستی است. حال اگر چنین سیاستی منافع دو طرف را تأمین می کند پس باید منتظر معاملات پشت پردۀ بعدی بود که این خود خطری جدی برای همۀ سازمانﻫﺎ و جریاناتی است که سرنوشت خود را به سیاست امپریالیسم و ارتجاع در منطقه گره زدهﺍند.
سرنوشت غم انگیز ریگی رهبر سازمان جندالله باید درسی باشد برای سازمانﻫﺎ و محافلی که هنوز تکلیف خود را با امپریالیسم در منطقه روشن نکردهﺍند و به جای همبستگی با خلقﻫﺎﻯ منطقه و مبارزه با اشغالگری و استعمار از خیانت و سرسپردگی، فضیلتی ساخته و به زائدۀ سیاستﻫﺎﻯ منطقهﺍﻯ امپریالیسم تبدیل شدهﺍند. راه رستگاری همۀ خلقﻫﺎﻯ ایران راه اتحاد و همبستگی در پیکار با رژیم جمهوری اسلامی است و این پیکار جدا از مبارزه با امپریالیسم در منطقه نیست. تنها با اتکا به نیروی خویش و استقرار ایرانی دمکراتیک و آزاد از استبداد و ظلم و زور است که می توان به نابرابریﻫﺎﻯ طبقاتی، تبعیضات ملی و قومی و مذهبی پایان داد. راهی جز این راه برای تحقق حقوق دمکراتیک مردم ایران متصور نیست.
برگرفته از توفان الکترونیک شماره 44 ارگان حزب کار ایران ( توفان )
فرخنده باد 8 مارس، روزهمبستگی بین المللی زنان علیۀ ستم جنسی و طبقاتی



امسال درشرایطی به استقبال هشت مارس، روز همبستگی بینﺍلمللی زنان می رویم که زنان قهرمان ایران به ویژه دختران جوان در نبرد علیۀ جمهوری زن ستیز اسلامی پیشگام بودند و در سنگر مبارزه حماسه آفریدند. هیچ اقدام جنایتکارانه و بربرمنشانهﺍﻯ نتوانست مانع به خیابان آمدن زنان مبارز ایران و فریاد آزادیخواهانه و برابری طلبانۀ آنها گردد. رژیم از ترس گسترش مبارزات زنان و شکل کاملاً زنانه گرفتن اعتراضات خیابانی به وحشت مرگ افتاد و برای مرعوب کردن زنان دست به کشتار و شکنجه و تجاوز وحشیانه زد. تجاوز جنسی به ترانه موسوی و سوزاندن پیکرش، شلیک گلوله به سوی ندا آقا سلطان و به خاک افکندن وی و آزار و به بند کشیدن صدها زن مبارز دیگر همه نشان ازهراس رژیم کثیف آخوندها از رشد و پیشرفت مبارزات زنان علیۀ نظام ضد بشر و مردسالار اسلامی است که لولای دربش بر تبعیض و ستم جنسیتی و استثمار وحشیانۀ طبقاتی می چرخد. تظاهراتﻫﺎﻯ عظیم بعد از انتخابات تقلبی 22 خرداد نشان داد که زنان ایران در انقلاب آینده و سرنگونی جمهوری اسلامی نقش عظیم و تعیین کنندهﺍﻯ ایفا و مهر خود را بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران خواهند کوبید.

اما مقولۀ تبعیض زن در جامعۀ ایران در یک، دو و یا چند نکته خلاصه نمی شود. "موجود زن" از لحظهﺍﻯ که متولد می شود تا هنگامی که رخت ازجهان می بندد، باید در مورد بی اهمیت ترین مسئلۀ روزمره گرفته تا مهم ترین چرخشﻫﺎ در زندگی خصوصی و اجتماعیﺍش از "الگوی" اسلامی و شرعیﺍش که برایش بریده و دوختهﺍند، پیروی نماید.

زمامداران و سخن پردازان عمامه بسر رژیم و نوچهﻫﺎﻯ اناث شان، هنوز تأکید دارند که اسلام والاترین مقام را به زن بخشیده است. آخر در کدام کشور جهان سراغ دارید که شخصیتﻫﺎ و دولتمردان دست اول کشوری حتی در سطح ریاست جمهوری و رهبری کشور این همه به "الگوی" زن اهمیت بدهند و هم و غمشان بشود "حجاب برتر"، پوشش اسلامی، مقنعه، چادر، مانتوی اسلامی..... تو گوئی این مملکت هیچ مسئله و مشکل دیگری ندارد و حجاب شده است مسئلۀ کلیدی و سمبل فرمانروائی نظام اسلامی که کوچک ترین انعطاف و نرمشی در رعایت آن، می تواند پایهﻫﺎﻯ این نظام قرون وسطائی را بلرزاند. این دید که زن "بالقوه" سرچشمۀ گناه و فساد در جامعه و در نهایت به باد رفته ارزشﻫﺎﻯ دینی و اخلاقی آن می تواند باشد و در نتیجه باید هویت و حقوق انسانی زن را صریحاً انکار کرد و در کفن سیاهش پیچید، را اسلام از یهودیان و مسیحیان به عاریه گرفته است. دشمنی ادیان چه یهودی و چه مسیحی و چه اسلام با زن تاریخ طولانی دارد. در دعای صبحگاهی مردان یهود ادا می شود: "شکرخدا را، پروردگار ما و پروردگار عالم را که مراهم چون زن نیافرید."

زنان ایران و به طورکلی زنانی که در جوامع اسلامی زندگی می کنند نه تنها در معرض نابرابری و تبعیض طبقاتی و پی آمدهای اجتماعی مترتب از آن قراردارند، بلکه از آن نظر شایان توجه خاصی هستند که درسیستم و نظامی زندگی می کنند که بدون مبالغه بر "آپارتاید جنسی" استوار است. ستونﻫﺎ و ارکان این آپارتاید جنسی بر قانون گزاری کشور، بر شرع اسلامی، برنظام ولایت فقیه و بر فرهنگ وسنتﻫﺎﻯ به شدت واپسگرای فئودالی و مردسالاری بنا گردیده است. این روبنا و فرهنگﻫﺎﻯ پوسیده راملتﻫﺎﻯ دیگر کوشیدند با انقلابات بورژوائی 200 سال پیش به زباله دان تاریخ بسپارند. زمامداران عباپوش و عمامه بسر در کشور ما، پس ماندهﻫﺎﻯ فسیل شدۀ آن را از اعماق قرون وسطا بیرون کشیدهﺍند و اصرار دارند آن را به جامعهﺍﻯ حقنه کنند که سیستم اقتصادی سرمایهﺪاری شاخص روابط تولیدی آن می باشد. این ناسازگاری و تناقضات اجتماعی طبیعتاً در صحنۀ سیاست ایران نیز منعکس می گردد. رژیم برای حل این تناقضات چارهﺍﻯ جز سرکوب زنان نمی بیند. درگیریﻫﺎﻯ قهرمانانۀ خیابانی زنان ایران با لباس شخصیﻫﺎﻯ آدمکش و نیروهای جنایتکار انتظامی و امنیتی در تظاهراتﻫﺎﻯ 13 آبان، روز دانش آموز، روز قدس، 16 آذر، روز دانشجو، 6دی روزعاشورا و 22 بهمن سی و یکمین سالگرد انقلاب، بازتاب سیاست سرکوب و ضد زن در طول 31 سال حاکمیت ارتجاعی سیاه جمهوری اسلامی است و زنان ایران در اتحاد با همرزمان مرد پیگیرانه در جهت برافکندن رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی و الغای کلیۀ قوانین پوسیده و قرون وسطائی گام برمی دارند.

امسال در شرایطی روز جهانی زن فرا می رسد که در کشورهای پیشرفته و در حال رشد نیز زنان اولین قربانیان بحران و رکود اقتصادی بودهﺍند. وضع زنان در یونان و در سایر کشورهای بحران زدۀ سرمایهﺪاری و امپریالیستی وموقعیتشان در زمینهﻫﺎﻯ روبنائی و زیر بنائی جامعه چون بهداشت و خدمات پزشکی، آموزش و پرورش، کار و حرفه، حقوق مدنی و جایگاه اجتماعی و سیاسی .... برابری و مساوات میان زن و مرد نه تنها جامۀ عمل به خود نپوشیده است، بلکه گرایش به پسرفت نیز دارد. تعرض به حقوق زنان در جوامع پیشرفته صنعتی از ماهیت نظام سرمایهﺪاری برمی خیزد. تاریخ نشان داد که سرمایهﺪاری جهانی که با لباس ترقی و پیشرفت و با پرچم "برابری و آزادی" وارد صحنۀ تاریخ شد نتوانسته و نخواهد توانست مسئلۀ زن را پاسخگو باشد. زن تنها درجامعهﺍﻯ می تواند یک انسان و عضو برابر جامعه عرض اندام کند که مناسبات بهره کشی و استثماری در آن جامعه برافتاده و فرهنگ و سنتﻫﺎﻯ واپسگرا جای خود را به فرهنگی بدهد که بستری باشد برای شکوفائی معنوی مردان و زنان. تنها با برانداختن جامعۀ طبقاتی می توان به این وضع پایان بخشید. آزادی زنان و تساوی کامل آنان با مردان جز با دست طبقۀ کارگر، جز در جامعۀ سوسیالیستی و در جریان ساختمان سوسیالیسم امکان پذیر نیست. آزادی واقعی زن در گرو پیروزی سوسیالیسم است.
حزب ما این روز تاریخی را به زنان شجاع ایران تهنیت می گوید و یقین دارد که زنان تحت ستم و مبارزر ایران با اتحاد و یکپارچگی نقش شایسته و تاریخی خود را در سرنگونی رژیم زن ستیزجمهوری اسلامی و زدودن تمامی قید و بندهای سرمایهﺪاری و ماقبل سرمایهﺪاری با سربلندی ایفا خواهند کرد و جزاین نیز نخواهد بود.


8 مارس روز جهانی زن گرامی باد!


لغو فوری حجاب اجباری!


لغو فوری تبعیض جنسیتی و تمامی قوانین ارتجاعی ضد زن!


جدائی کامل دولت از دین و آموزش!


سرنگون باد رژیم زن ستیز سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی!


زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!


حزب کارایران(توفان)


مارس 2010


www.toufan.org


toufan@topufan.org




زنده باد مبارزۀ متحد زنان



علیه رژیم زن ستیز و سرمایه داری جمهوری اسلامی!

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

کوچه باغی پس مانده ولی فقیه


جناح مسلط حاکمیت از ضرباتی که توسط مردم نوش جان کرده گیج شده است و در اثر گیجی به ندانم کاری و اظهارات ضد و نقیض ادامه می دهد. این ضربات را باید تا به آن حد ادامه داد که نظام جمهوری اسلامی از گیجی به زمین بخورد و دیگر بلند نشود. باید طوری زمین بخورد که اگر همه اصلاح طلبان با یاری سازمان فدائیان خلق اکثریت(بخوانید فدائیان اسلام-توفان) زیر بغلش را گرفتند و خواستند عَلَمش کنند نتواند روی پای خویش بند شود. حتی فرخ نگه دار هم نتواند این بیچاره ها را نگه دارد.

نقل می شود که مجتبی خامنه ای که یکی از آقازاده های بزن بهادر و مافوق قانون در این رژیم بوده و دوره های سرکوب را در دستگاه روحانیت با نمره عالی قبول شده است و در ایران شهروندی با حقوق ویژه می باشد، بیان کرده: ما ایران را با 35 میلیون نفر تحویل گرفتیم و با 35 میلیون نفر تحویل می دهیم. چقدر جان انسان برای این هیولاها بی ارزش است. آنها حتی به مریدان و پیروان خویش نیز رحم نمی کنند و نکردند و با تشکیل دادگاههای اسلامی یاران خویش را به زندانها انداخته و سربه نیست نمودند. جالب این است که مشاطه گران جمهوری اسلامی دادگاههای اسلامی را برای تبرئه اسلام به گردن استالین می گذارند تا جنایات خویش را پرده پوشی کنند. دادگاههائیکه در ایران تشکیل شده استالینی نیست، اسلامی ناب است نه مال خمینی و نه مال خامنه ایست، مال اسلام ناب محمدی است و از ماهیت مذهب سرچشمه می گیرد. جنایات ولی فقیه هم ربطی به استالین ندارد از ماهیت اسلام ناب محمدی سرچشمه می گیرد. تازه این نوع خوب اسلام است نوع بدش در افغانستان و عربستان سعودی و امارات متحده عربی و پاکستان و... حاکم است. تازه این دادگاهها نشانه رافت اسلامی! است وگرنه در اسلام مقوله ای بنام دادگاه و وکیل مدافع و حقوق شهروندی و استقلال قوه قضائیه و... وجود ندارد. یک فتوا از جانب یک آیت اﷲ متحجر کافی است تا به زندگی کسی خاتمه دهد. مگر حکم اجرای ترورهای نواب صفوی فدائی اسلام را دادگاه صادر کرده بود؟ مگر حکم اجرای قتل های زنجیره ای در ایران در زمان خاتمی توسط دادگاهی در ایران صادر شده بود. این قتلها بر اساس فتوای آیت اﷲ ها بود. نه به مارکس و لنین ربط داشت و نه به استالین و برای آموزش ضد کمونیستها خوب است گفته شود که به آیت اﷲ مصباح یزدی و آیت اﷲ خامنه ای و آیت اﷲ رفسنجانی و... ربط داشت. تاریخ را تا کی می خواهید تحریف کنید؟.

امامزاده مجتبی خامنه ای فکر می کند اگر وحشی گری و آدمخواری روحانیت را به رخ مردم بکشاند مردم جا زده و از حقوق مسلم خود صرفنظر می کنند. مجتبی خامنه ای نمی فهمد همانگونه شاه نفهمید که مردم ایران تصمیم دارند از وجود روحانیت بیشتر از مرگ بترسند.

همه حتما این داستان را شنیده اند که در سالها پیش که شهرها خلوت و کوچه ها تاریک بود عابرین که شبها عازم خانه خویش بودند از روی ترس و اینکه با احساس تنهائی خویش مبارزه کنند با صدای بلند می زدند زیر آواز. کوچه باغی می خواندند. کوچه باغی به آنها اطمینان خاطر می داد که تنها نیستند و به متجاوز احتمالی اخطار می داد که قربانی احتمالی گردن کلفت است و متجاوز باید حساب کار خود را بکند و فکر نکند با آدم بی دست و پائی روبرو شده است. عربده های آقازاده خامنه ای بیشتر حکم کوچه باغی را از ترس برای قوت قلب دارد تا اثبات بقای رژیم. وی از روی ترس و هراسی که که سراپای نظام جمهوری اسلامی را در برگرفته است مشغول خواندن کرکری و رجز خوانی است. پدر ایشان یعنی ولی فقیه که گنده تر از خود ایشان است و نماینده مستقیم خدا بر روی زمین است یعنی امام است و نه امامزاده از حد کوچه باغی خارج شده و دست به قمه و دشنه و چاقو برده و در سر گذر سربریده ولی هنوز موفق نشده است جنبش مردم ایران را سرکوب کند. سی و یکسال از عمر کثیف و غرقه به خون جمهوری اسلامی می گذرد. علیرغم همه جنایاتش در این مدت قادر نشده است از دامنه مبارزه مردم برای کسب دموکراسی و تحقق حقوق انسانی ذره ای بکاهد. این جنبش روز به روز گسترش بیشتری یافته است. کسی اگر عقلش کم و چشمش کور نباشد باید از این تجربه زنده بیاموزد و از رجزخوانی دست بکشد و به مردم احترام بگذارد و بپذیرد که روحانیت حقوق ویژه ای ندارد و دارای حقوق مساوی با سایر اتباع ایرانی از زن و مرد است. مجتبی خامنه ای که ادای شعبان بی مخ را در می آورد نمی فهمد که اگر مردم بپا خیزند و تصمیم بگیرند این خس و خاشاکهای متعفن را به زباله دان تاریخ بریزند همه ابزارهای سرکوب و جنایت رژیم جمهوری اسلامی کاری از پیش نمی برد. راستی مگر دارو دسته روحانیت هنر دیگری هم بجز هنر کهریزک دارد؟ مگر رهبر آزاده نگفته است که تجاوز به زنان و مردان اسیر نیز آزاده؟ مگر با تجاوز و شکنجه و توهین و تحقیر و جنایت می شود برای ابد حکومت کرد؟ رژیمی که عوض کسب اعتماد مردم از طریق احترام به آنها، بهبود شرایط زندگیشان، استقرار دموکراسی و عدالت اجتماعی و امنیت قابل احترام برای تداوم و بقاء حکومتش، به اسلحه تهدید متوسل شود و بگوید برای حفظ قدرتش حاضر است هیتلر وار چند میلیون را به قتل برساند، باید از خودش بپرسد که اساسا نفس وجودش برای چیست؟ این قدرت را اساسا برای چه چیز می خواهد؟ ایران بی ایرانی به چه درد می خورد؟ وقتی 50 در صد ملتی شهید رژیم شهیدپرور اسلامی باشد 50 درصد دیگر حتما خویشاوندان این شهدا خواهند بود و دمار از رژیم شهیدپرور اسلامی در می آورند. آخر تا به چه حد این آقازاده ها نادان هستند و گنده گوئی کرده و حرفهای بزرگتر از دهانشان می زنند. این عده کجا توانند کشوری را با سیاست اداره کنند. آقایان همین یک چشمه ایکه آمده اید نشان می دهد روحانیت گردنکش تا به چه حد از مسایل دور و پرت است. تا به چه حد نسبت به اوضاع ایران و جهان بیگانه است. ملت خودش را هم نمی شناسد. این ملت برای یادآوری می گوئیم که شیخ فضل اﷲ نوری را اعدام کرد و همه مریدان این شیخ را نیز در آینده اعدام می کند. این ملت مخالف خشونت است و می خواهد با مسالمت به پیروزی برسد ولی چکار کند وقتی خود شما مانع این پیروزی می شوید و به ملت ایران می گوئید که بجز زبان گلوله به زبان دیگری قادر به تکلم نیستید. آنوقت ملت با همان زبانی که شما آنرا خوب می فهمید باشما صحبت می کند. اگر از جلوی گلوله کنار نروید تقصیر خودتان است. ملت ایران نمی تواند خشونتی را که همیشه از بالا و توسط حاکمیت اعمال شده است تا نابودی قطعی خویش بپذیرد. روزی این خشونت بازتاب در خورتوجه خویش را در نزد مردم می یابد و آنوقت کار روحانیت و همه آنها که با نفی قهر انقلابی و اعمال زور علیه زورگویان همدستان بالقوه آنها هستند زار است.

نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org



آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است




رژیم جمهوری اسلامی با وحشیگری معترضین را کشته است. مگر معترضین چه می گفتند که این چنین خشم رژیم را برانگیخته است. آنها می خواستند که به آنها احترام گذارده شود و حقوقشان به عنوان یک انسان به رسمیت شناخته شود.

ولی دامنه جنایاتی را که رژیم جمهوری اسلامی انجام داده است بقدری گسترده و شرم آور و وحشیانه است که همه آنها دست به دست هم داده اند تا این جنایات را بپوشانند. مردم که شاهد عینی این جنایات بوده اند آب پاکی روی دست بلندگویان تبلیغاتی رژیم می ریزند و با انتخاب شعارهای تبلیغی و تهییجی راه فرار را بر ولی فقیه می بندند. کار به جائی می رسد که این ماشین آدمخواری فرزندان همدستان خویش را نیز می بلعد. ترمز ماشین ولی فقیه بریده است و بر سر راه خویش بر هیچ بنی بشری رحم روا نمی دارد.

مردم در شعارهای خویش در افشاء رژیم می آورند:

اونی که میگه عادله/ دروغ میگه قاتله.

شکنجه، خیانت / ننگ بر این ولایت.

حسین حسین شعارشون/ کهریزک افتخارشون.

اگر بسیجی نبود/ ترانه پیش ما بود.

اگر بسیجی نبود/ سهراب پیش ما بود.

اگر بسیجی نبود/ ندا پیش ما بود.

بسیج بی حیایی/ مزدور مافیایی.

تجاوز، خیانت / مرگ براین دیانت.

ای رهبر آزاده / تجاوز هم آزاده؟

تجاوز، جنایت/ مرگ بر این ولایت.

تجاوزتوی زندان / اینم بود توی قرآن؟؟.

نائب زوری نمی خوایم/ امام زمان خودش میاد.

وقتی کار افشای رژیم به یک ابزار تبلیغاتی بر ضد آنها در سطح جهانی بدل شد و حتی روسای جمهور ممالک خارج و مطبوعات و رسانه های گروهی و سازمانهای دموکراتیک و حقوق بشر به آن استناد کردند دستگاه رمل و اسطرلاب رژیم آخوندی نتوانست کاری از پیش ببرد. آنها شروع کردند به اینکه مدعی شوند ضد انقلاب خودش ندا را کشته است. نخست سازمان مجاهدین را بر صندلی اتهام نشاندند و سپس دکتری را که بالای سر ندا حضور داشت قاتل وی قلمداد کردند، آنگاه آمریکا و اسرائیل را قاتل ندا جا زدند و سرانجام بر روی صندلی اتهام که جای نشستن ندارد آقای هادی غفاری را بزور نشانده اند. البته حضرت ایشان را باید بدلایل جنایات دیگر روزی در ایران محاکمه کرد ولی با قطعیت می توان گفت این جنایتکار سابق و اصلاح طلب امروز قاتل ندا نیست. گیریم آنطور که گفته می شود سازمان مجاهدین خلق و یا سایر گروههای “ضد انقلاب“ قاتل ندا بوده و در تظاهرات خیابانی وی را کشته و سایرین را به گلوله بسته اند، کشتن ترانه موسوی، سهراب اعرابی، محسن روح الامینی، محمد کامرانی و... را در زندانهای کهریزک و سایر زندانهای اسلامی رژیم جمهوری اسلامی که دست کمی از زندان ابوغریب ندارند، اگر بدتر نباشند بهتر نیستند، چه می گوئید؟ دروغگوها با دستپاچگی یک دروغ را با دروغ دیگر کتمان می کنند تا دروغهایشان به پایان برسد. این چه مسلمانی ادعائی است که همیشه باید با چاشنی دروغ و ریاکاری همراه باشد؟ دین و مذهبی که بر اساس دروغ باشد و رهبرانش دروغ و ریاکاری را تقدیس کنند تیشه به ریشه خود می زند و اساس مذهب را به زیر پرسش می برد. این روحانیون آنقدر کوته بین هستند که منافع دراز مدت خویش را هم نمی بینن؟ آن مسئول مسلمان در دستگاه رژیم که می داند ندا را رژیم کشته ولی دروغ می گوید به مسلمانی خویش نیز ایمانی ندارد، وی می تواند سکوت کند، نیازی به بیان جعلیات ندارد. وی آگاهانه ریاکار است. فاسد است. آن مسئول مسلمان در دستگاه سرکوب رژیم که می داند ندا را رژیم کشته ولی وی به این کشتن با استناد به منافع اسلام افتخار می کند و آنرا عمل درستی ارزیابی می کند حداقل ریاکار نیست، دروغگو نیست از خودش خجالت نمی کشد و می داند که به مردم دروغ نمی گوید، وی متحجر است، تفکرش عقب مانده و ارتجاعی است. جناح حاکم روحانیت از قماش اول اند. می دانند که دروغ می گویند، می دانند که این عمل زشت و ضد انسانی است ولی دروغ می گویند، آنها ریاکارند. دلیل دروغگوئی آنها این است که می ترسند و می خواهند دستان خویش را در آب بی گناهی بشویند. آنها جنایات را محکوم می کنند و آنرا به گردن “ضد انقلاب“ می اندازند در حالیکه آگاهند که این کار کار خودشان است. پس می دانند که عملشان زشت و جنایتکارانه است و باین جهت در صدد کتمان آنند. پس آنها متدین به مفهوم مذهبی نیز نیستند مسلمانی برای آنها عوامفریبی است و برای حفظ قدرت سیاسی است. نقش این روحانیت را می توان با نقش آیت اﷲ منتظری قیاس کرد وی مسلمان مومنی بود که نتوانست چشم را بر واقعیات ببندد و دروغ بگوید. اگر منتظری مانند این حضرات بی محابا دروغ می گفت و ریاکار بود امروز جای خمینی را گرفته بود. وی در سخت ترین شرایط حاضر نشد تسلیم منافع شخصی، کوتاه مدت و ضد مردمی شود و راه خویش را از راه روحانیت ارتجاعی و خرابکار و مردم فریب و ریاکار جدا نمود.

همه می دانند که این رژیم از بدو انقلاب با دروغ ودغل، با قتل و جنایات، با تجاوز و کشتار و سرکوب و شکنجه بر سر کار مانده و به همین روش ادامه می دهد. قاتلها و ضاربها و تروریستها در این رژیم بر سر کارند و راست راست راه می روند و این حقیقت را همه مردم می دانند. اینکه آنها هزاران نفر را در نمایشات اعتراضی و یا در زندانها به قتل برسانند و یا سر به نیست کنند امر ناشناخته و غیرقابل انتظاری نیست. این حقایق برمردم روشن است. حال مامورین رژیم راه افتاده اند و از فشار بی آبروئی که در زندانها به اسرا تجاوز می کنند و این وجدان عمومی را معذب کرده و مردم از خود می پرسند که این چگونه انسانهای مومن و با وجدانی هستند که مردم را شکنجه کرده و مانند حیوان به آنها تجاوز می کنند. این ها چه مومنانی هستند که شکنجه را به عنوان امر نیک و اسلامی برسمیت شناخته و در زندانهای اسلامی توصیه می کنند و رهبرشان نیز برایشان دست می زند؟

رژیم جمهوری اسلامی بر این اساس بنا شده و تا وجود دارد بر این اساس عمل خواهد کرد. رژیم دروغ و ریا، رژِیمی که نان را به نرخ روز می خورد، رژیمی که هدف کثیفترین و هولناکترین اسلحه را برایش توجیه می کند. اینکه هر روز قاتلین جدیدی برای جانباختگان نمایشات اعتراضی می آفرینند ناشی از همین امر است. آنها می خواهند خودشان را که قاتلین اصلی هستند تبرئه کنند.

حال ما یک پیشنهادی داریم تا به تمام این شایعات خاتمه داده شود. پیشنهاد ما به مصداق همان ضرب المثل ایرانی است که می گوید: “آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است“. اگر این درست است که کشتارهای اخیر، تجاوزات اخیر، شکنجه های اخیر کار “ضد انقلاب“ و آمریکا و اسرائیل است، آنوقت باید روحانیون با نفوذ مانند ولی فقیه، مصباح یزدی، احمد جنتی و نظایر آنها که حسابشان پاک است!!؟ و از محاسبه باکی ندارند!! فتوا صادر کنند و قتل قاتلین این جانباختگان را واجب شرعی اعلام نمایند. اعلام کنند که بر هر مسلمان مومنی واجب است چنانچه می داند و یقین دارد قاتل ندا، محسن روح الامینی، سهراب و... کیست بنام نامی اسلام ناب محمدی و با الهام از نواب صفوی وی را به قتل برساند. قاتلها که حسابشان پاک نیست و حساب این محاسبه را نیز نمی کردند مجبور می شوند از پهلو دستی خویش بترسند و فرار کنند و آنوقت دستشان رو می شود.

مطمئن باشید چنین حکمی صادر نخواهد شد چون مامورین قتل و ترور در درون حکومت را دچار وحشت خواهد کرد و موجب فرار آنها خواهد شد. رژیم می داند که چنین فتوائی دست رژیم را در قتلهای آینده می بندد. این رژیم از محاسبه ترس دارد و حال باید بداند که حسابهائی را که کرده بوده همه عوضی از کار درآمده اند. آن “مسلمان مومنی“ که می داند با ریاکاری و دروغگوئی باید در این رژیم امرار معاش کند برای این رژیم نیز نمی تواند مامور مورد اعتماد باشد. رژیم دروغ و ریاکاری فرو می ریزد و منتظر ظهور حضرت نمی ماند. حتی اگر بزرگراه بسازند تا راه ورود حضرت را تسهیل کنند و سرعت حرکتش را شتابان نمایند کاری از پیش نخواهند برد. تنها رژیمهائی می توانند بر سر پا باشند و بر مشکلات غلبه کنند که به مردم متکی باشند و برای این اتکاء باید اعتماد مردم را بدست آورد و از آن پاسداری نمود. رژیم جمهوری سرمایه داری اسلامی به مردم ایران تکیه ندارد. پایش در هواست.



نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org



سیاست سرکوب وحشیگرانه جمهوری اسلامی



جاده صاف کن تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم

حکایت می کنند که در زمان حمله اعراب به ایران وضعیت اجتماعی ایران بسیار نابسامان بوده بطوریکه ظلم و ستم ساسانیان موجب شده بود موجی از نفرت و اعتراض علیه پادشاهان ساسانی که تنها در فکر عیش و نوش و اخاذی از مردم و رعایا بوده اند برخیزد. در آن دوران موبدان موبد که همان روحانیت ارتجاعی زردتشتی باشد با خرافات و طفیلیگری به جان و مال و ناموس مردم مسلط بوده اند. ایران در آن زمان در آتش جور و ستم پادشاهی و روحانیت می سوخته است و مردم ایران جان به لب بوده اند. مشهور است که مردم در دل خود آرزو می کردند که پادشاهی ساسانیان برچیده شود.

حکایت می کنند روزبه مشهور به سلمان فارسی یکی از مشاوران حضرت محمد بوده است که وی را تشویق به حمله به ایران می کند که این امر در زمان خلافت عمر انجام شد. وی بر این نظر بوده که کشور قدرتمند ایران از درون پوسیده است و مانند سیب رسیده ای است که مسلمانان می توانند آنرا بر چینند. وی برای سرنگونی رژیم پادشاهی ساسانیان توسل به نیروی خارجی برای برچیدن این بساط رعب انگیز سرکوب و وحشت را لازم می دانسته است.

کشوری کوچک با جمعیتی ناچیز، با روابط قبیله ای و سنت عقب مانده با توصیه سلمان پارسی به ایران حمله می کند و به عمر یک امپراتوری بزرگ برای همیشه پایان می دهد. حکایت است که پای سربازان ایرانی را با زنجیر بهم بسته بودند تا از مقابل اعراب فرار نکنند. سربازان ایرانی نمی دانستند که در این کشور چپاول، زور و قلدری، خودسری و تجاوز از چه دستآوردی در مقابل بیگانه باید دفاع کنند و این در حالی بود که از جنبه ایدئولوژیک شعارهای اعراب مبنی بر برادری و مساوات، زندگی ساده در مقابل ریخت و پاش پادشاهان ساسانی و دستگاه روحانیت زردتشتی خریدار فراوان داشت و منطبق بر آرزوهای مردم ایران بود.

در حقیقت سلسله ساسانیان خودشان به خودشان تیشه زدند تا از ریشه کنده شدند. موجودیت آنها متکی بر مردم نبود. آنها از مردم دور شده بودند و لحظه ایکه خطر در آستانه در قرار گرفت کسی نبود که آنها بتوانند به وی تکیه کنند. حتی یزدگرد فراری را مردم دستگیر کردند و به قتلش رساندند.

این تجربه زنده تاریخ باستانی ایران است.

رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران که با ایرانیت دشمن است و تاریخ پر افتخار ایرانِ گذشته را نفی می کند و به دروغ چنین جلوه می دهد که گویا تاریخ جهان از زمان تولد حضرت محمد پیدا شده، معتبر بوده و پس از ظهور اسلام باید خط بطلان بر تمام گذشته بشریت و از جمله تاریخ ایران باستان کشید، نمی تواند از این تجربه تلخ و زنده بیآموزد. فرومایگانی که با تاریخ کشور خویش بیگانه اند، فرومایگانی که تاریخ و گذشته خویش را نفی می کنند، فرو مایگانی که آهنگ آن ندارند که از گذشته و تاریخ خویش بیآموزند محکومند که این تاریخ را بار دیگر تکرار کنند.

جنگ ایران و عراق را به خاطر آوریم. ایران از یک انقلاب بزرگ و تاریخی سر بیرون می آورد. بساط ظلم و جور ستمشاهی محمد رضا شاه نوکر اجنبی را بدور افکنده بود و دست امپریالیسم و صهیونیسم را از ایران کوتاه کرده بود. انقلاب در ایران میلیون ها نفر به خیابانها کشیده بود. انقلاب ایران از نظر شرکت وسیع توده های مردم در آن و مداومت آن بزرگترین انقلاب تاریخ بشریت است. حتی انقلاب کبیر اکتبر چین نیز نتوانست بیش از 3 میلیون را در نمایشات خیابانی شانگهای به میدان آورد ولی در ایران این تعداد تا 12 میلیون نفر رسید و با توجه به نسبت جمعیت ایران 35 میلیونی با چین چند صد میلیونی می توان به عظمت آن پی برد. وقتی صدام حسین با توصیه آمریکا و سکوت روسیه و حمایت مستقیم ارتجاع عرب در منطقه و با رضایت امپریالیستهای اروپا و سرور صهیونیستهای اسرائیل به ایران لشگر کشید و می خواست پیروزی قادسیه را تکرار کند نتوانست بفهمد که مردم ایران از دل یک انقلاب بیرون آمده و تازه رژیم دست نشانده شاه را که نوکر اجنبی بود به زباله دان تاریخ فرستاده اند. رژیم جمهوری اسلامی که بر شور و شوق مردم و توهم آنها سوار بود می توانست برای دفاع از میهن و دستآوردهای انقلاب ایران میلیونها نفر را بسیج کند و به میدانهای نبرد بفرستد تا حتی با دست خالی در مقابل ارتجاع تا دندان مسلح جهانی مقاومت کنند. ایران در یک طرف و ارتجاع جهانی در سمت دیگر قرار داشت. ایران بر ضد دسیسه های جهانی می رزمید. نه موشکهای صدام و نه گازهای سمی وی که با رضایت آمریکا و با توصیه رونالد رامزفلد به کار می رفت نتوانست در اراده مردم ایران برای دفاع از مرزهایشان خللی وارد کند. کارخانه این گازهای سمی را بر ضد بشریت آلمانها، فرانسویها، اتریشی ها، استرالیائی ها و... در عراق ساخته بودند تا از آنها بر ضد ایران استفاده نماید.

مردم ایران و عراق قربانی دسیسه های مشترک ارتجاع منطقه و امپریالیسم جهانی شدند و یک میلیون کشته به جای گذاردند. صدام و ارتجاع جهانی فکر می کردند می توانند میهن ما ایران را فتح کرده و آنرا بخشی از خاک عراق نمایند. آنها نیرو و درجه فداکاری مردم ایران را دست کم گرفته بودند.

امروز میهن ما ایران بار دیگر از جانب ارتجاع منطقه، امپریالیسم و صهیونیسم جهانی تهدید می شود. خطر تجاوز به ایران گرچه کاهش یافته ولی هرگز منتفی نشده است. ارتجاع جهانخوار روشهای جدیدی را برای تجاوز به ایران آرمایش می کند و نمی تواند رژیمی را در منطقه تحمل کند که مانند عربستان سعودی و یا امارات متحده عربی نوکران دست به سینه آنها نیست. آنها یک ایران زیر سلطه را به یک ایران غیر قابل محاسبه ترجیح می دهند.

ولی ایران امروز پس از اعتراضات دموکراتیک و توده ای 22 خرداد دیگر ایران قبل از آن نیست. رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند چرخ تاریخ را به عقب برگرداند و چهره زشت خویش را آرایش کند. مشاطه گری اصلاح طلبان نیز نمی تواند این رژیم را از بی آبروئی نجات دهد و “حرمت“ و اقتدار معنوی از دست رفته را به وی باز گرداند. مردم می فهمند که سیاست تقیه، دروغگوئی، ریاکاری، توهین به مردم، توهین به انسان و انسانیت در ذات این رژیم است. سیاست مصلحت جوئی ماکیاولیستی که هدف اسلام، هر وسیله بی شرمانه و ضد انسانی را نظیر تجاوز، دزدی، شکنجه، اعدام توجیه می کند، سیاست عمومی و ذاتی این رژیم است. حتی توسل به خدا وسیله ای شده است تا در زمین با شیطان همدستی کنند. رژیم جمهوری اسلامی که میهن ما را ملک طلق و خصوصی خویش می داند و برای مردم اساسا حقوقی قایل نیست و با آنها مانند گله حیوانات رفتار می کند، ازهیچ جنایتی برای سرکوب آنها فروگذاری نکرد و نخواهد کرد. به اسراء تجاوز و تعدی کردند و اجساد آنها را سوزاندند و این عمل زشت را رافت و عطوفت اسلامی نامیدند معلوم نیست اگر می خواستند شقاوت اسلامی بکار برند و با عربده “بسم قاسم جبارين“ به میدان می آمدند چه فاجعه ای پدید می آمد.

این رژیم مشروعیت خویش را در نظر مردم از دست داده است. همین امر است که مردم باور نمی کنند که این رژیم قادر باشد از منافع ملی ایران در مقابل تجاوز اجانب حمایت کند. برای این رژیم تنها منافع قشر خودی روحانیت، قشر خودی تجار و دستگاه مافیائی سیاسی اقتصادی قدرت مطرح است نه منافع ایران و مردم آن. یک رژیم ضد مردمی که خوی حیوانی خویش را به نمایش گذارده و اعتماد عمومی را بر باد داده است قادر نیست از منافع ملی ایران دفاع کند. این رژیم نمی تواند بر مردمش تکیه کند زیرا آن مردم این رژیم را نمی پذیرند و قبول ندارند و این وضعیتی است که بنفع صهیونیستها و امپریالیستها شده است. رژیم جمهوری اسلامی در درون ایران نیز رسما به انزوا کشیده شده و هنوز نمی فهمد که این سیاست ضد بشری عاقبت خوشی برایش ندارد. بن بست رژیم در همین است. اعراب تازی بدروازه ایران می کوبند و این شیوخ و دستاربندان فکر می کنند با به اسارت گرفتن ملتی خواهند توانست از تجاوز آنها جلو گیرند. امپریالیستها و صهیونیستها بخوبی می دانند که رژیم جمهوری اسلامی قافیه را باخته است و نمی تواند بر احساسات ملی ایرانیان تکیه کند. مردم باور نمی کنند که این روحانیت اساسا احساسی نسبت به ایران و مردم این کشور داشته باشد. وقتی یک رژیم ضد مردمی و جنایتکار و سرکوبگر و وقیح و بی شرم مدعی دفاع از منافع ملی ایران می شود مردم ناخودآگاه نسبت به این منافع ملی نیز بدبین می شوند. به منافع ملی به شک و تردید نظاره می کنند و آنرا دستآویزی برای ادامه سطله روحانیت سیاه و مرتجع می بینند. وقتی رژیمی خودسری را به حد اعلی می رساند و به کسی حساب پس نمی دهد و در مقابل مردم پاسخگو نیست و هیچکس در جامعه امنیت ندارد و قانون اساسی اش را بر اساس تفسیرهای خودسرانه و وابسته به زمان و مکان تفسیر می کند و تغییر می دهد مردم چگونه می توانند به ادعاهای این رژیم باور کنند. وقتی رژیمی در جنایت و آدمکشی و زورگوئی در ردیف امپریالیست آمریکا و صهیونیستهای جنایتکار اسرائیل قرار بگیرد چگونه مردم باید باور کنند که اینها بهتر از آنها هستند. این است که مسئولیت وضعیت کنونی و خطری که میهن ما را تهدید می کند به طور روشن به گردن رژیم جمهوری اسلامی است. این رژیم که حمایت مردمی ندارد باید به امپریالیستها و صهیونیستها امتیازات فراوان بدهد تا با تکیه بر اجانب مسند خویش را در ایران برای چند صباحی مستحکم دارد. خطر تجاور به منافع ملی ایران افزایش یافته است و معلوم نیست بشود مردم ایران را با توجه به جنایات روشن پس از 22 خرداد در مقابل یک تجاوز آشکار بسیج نمود. سرکوب جنبش روحیه بی تفاوتی را افزایش می دهد و در شرایط فقدان یک حزب قدرتمند کمونیستی که رهبری مبارزات رهائی بخش را بعهده گیرد خطر تجاوز به ایران افزایش می یابد.



نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org



جهانشمولی حقوق بشر و ریاکاری امپریالیستها




در چهل و ششمین کنفرانس امنیتی که در شهر مونیخ برگزار شد ایران یکی از موضوعات مورد بررسی کنفرانس بود. خانم کاترین اشتون وزیر امور خارجه اتحادیه اروپا نیز به صورت نمایشی شال سبز رنگ به گردنش انداخته بود تا مبارزه مردم میهن ما را بدنام کند و گزک بدست آنهائی در ایران دهد که مفسر اکثریتی و هفت خط و بی مایه رادیو بی بی سی، همراه با خانم اشتون و میز ایرانِ سازمان جاسوسی ام ای 6 انگلیس را بانی “آشوبهای اخیر“ ایران و یا حداقل دخیل در این جنبش دموکراتیک جلوه دهند. خانم اشتون نیز ظاهرا برای آزادی ایران خودش را متحد ایرانیها جا می زند.

وزیر امور خارجه آلمان در کنفرانس امنیتی مونیخ سیاست امپریالیستی آلمان را که مبتنی بر توسعه طلبی و تجاوز گسترده و کسب بازارهای فروش و مناطق نفوذ است با تکیه بر تئوری جهانی شدن سرمایه، جهانی شدن اقتصاد، جهانی بودن و شدن حفظ محیط زیست بیان نمود و در این رابطه حمایت از حقوق بشر را نیز امری جهانشمول به حساب آورد و اضافه کرد که نباید حمایت از حقوق بشر دخالت در امور داخلی کشورها تلقی شود. وی در رابطه با ایران “تصریح کرد که آلمان از حقوق بشر در ایران حمایت خواهد کرد. وی خطاب به حاضران گفت، این اقدام نه تنها برای آلمان، بلکه برای شما نیز بدیهی است و ما این عمل را دخالت در امور داخلی ایران نمی‌دانیم. وی ضمن اشاره به اعدام معترضان به خاطر شرکت در تظاهرات افزود: “اوضاع داخلی ایران هنوز ناروشن و مبهم است و گفت‌ و گوهای دیروز با متکی هنوز تغییری در سیاست جامعه بین‌المللی بوجود نیاورده و ایران باید دست به عمل‌های مشخص زند.“

این سخنان وزیر امور خارجه آلمان بسیار بودار است. وقتی از جهانی شدن سرمایه سخن می رود مفهومش این است که سرمایه مرز جغرافیائی نمی شناسد و بدنبال سود حداکثر است. سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول باید در ممالک جهان شرایطی را تحمیل کنند که سرمایه های امپریالیستی بتوانند تحت توجهات حکومتهای دست نشانده به کسب حداکثر سود نایل شوند. آنها به ممالک مستقل نیازی ندارند، بلکه به دول کارگزار نیاز دارند که مسئولیت سرکوب مردمانشان را خود بعهده می گیرند تا سود حداکثر نصیب سرمایه گذاریهای خارجی شود. سخن بر سر نقض حاکمیت ممالک و اسارت آنهاست. این است که در ارتباط قرار دادن حمایت از تحقق حقوق بشر در این کشورها با جهانی شدن سرمایه الزاما به معنای حمایت از حقوق بشر نیست آنهم در شرایطی که این سخنان از دهان نماینده امپریالیستها بیرون می زند. این بحثی که آقای وستروله مطرح می کند تنها ظاهر فریبنده دارد. دولت امپریالیستی آلمان یکی از دولی است که با رژیم جمهوری اسلامی ایران بهترین روابط را داشته و در کنار ایتالیا در اروپا تا توانسته از نظر اقتصادی و سیاسی به رژِیم جمهوری اسلامی در ایران یاری رسانده است. دولتهای امپریالیستی نمی خواهند بازار بزرگ ایران، سرزمین مهم ایران از نظر سیاست راهبردی را، در منطقه از دست بدهند و آنجا را به محل یکه تازی روسها و چینیها تبدیل نمایند. آنها به روشنی می بینند که هر جا که آنها جا خالی کرده اند حتی شرکتهای آمریکائی جای آنها را گرفته اند. پس مبارزه برای تحریم اقتصادی ایران در عین حال مبارزه در جبهه کسب سنگرهای اقتصادی بیشتر برای آینده است. این سیاست تحریم را باید در کادر رقابت سیاستهای امپریالیستی دید که برای از میدان بدر کردن رقیب ابزارهای تبلیغاتی خویش را از جیب بغل بیرون می کشند. یکی از این ابزار تبلیغاتی سرکوب حقوق بشر در ایران است. همه می دانند که شرکتهای زیمنس و نوکیا در ارسال سلاحهای گرم و سرد و یا در ارسال دستگاههای مخابرات به ایران حتی دستگاههای سانسور و شنود در راس سایر شرکتها جهان قرار داشته اند. این فعالیتها مغایرت کامل دارد با آنچه وزیر امور خارجه آلمان ادعا می کند. در عمل دولت آلمان سرکوب حقوق بشر در ایران را تا آنجائی که منافع امپریالیستی وی تامین است تائید می کند.

ولی صرفنظر از مسئله طرح مشخص نقض حقوق بشر در ایران و اینکه اعتراض به نقض حقوق بشر دخالت در امور داخلی کشور ایران نیست، دولتهای امپریالیستی مجددا مسئله ای را به میدان کشیده اند که برای نخستین بار دولت جرج بوش طراح آن بود و درابتداء با مخالفت فرانسویها روبرو شد. دولت اوباما که از ورشکستگی این تئوری آگاه بود علیرغم اینکه به مربوط بودن اجرای حقوق بشر به سیاست آمریکا اشاره می کند ولی آنرا تبدیل به سیاست اساسی آمریکا که هم چیز را از این دریچه ببیند نمی نماید زیرا آنوقت دستش در خیلی از ممالک دیکتاتوری جهان که همدست آمریکا هستند بند خواهد بود. وی از تحقق حقوق بشر دفاع می کند ولی اگر پای منافع اقتصادی در کار باشد سیاست تحقق حقوق بشر را در پرتو منافع اقتصادی می نگرد.

آیا به بهانه نقض حقوق بشر در یک کشور، به بهانه اینکه حقوق بشر ماهیتی جهانشمول دارد و به بهانه اینکه احترام به حقوق بشر برای همه و بویژه همه کسانیکه منشور جهانی حقوق بشر را به رسمیت شناخته و امضاء کرده اند، واجب است، می شود به ممالک دیگر تجاوز کرد؟ جرج بوش مدعی بود که بله می شود! چه کسی تصمیم می گیرد که در کشور مفروض به حقوق بشر تعرض شده و باید به آن کشور تجاوز کرد، طبیعتا جرج بوش، چه کسی تصمیم می گیرد که دامنه و حد این نقض حقوق بشر از نظر کمی به حدی رسیده است که لشگر کشی باین کشور مجاز است، طبیعتا ولی فقیه آیت اﷲ جرج بوش. می بینید قانونگزار و دادستان و قاضی و مامور انتظامی همه در یک شخص خلاصه می شوند. تونی بلر که باید وی را، بجای اینکه با حقوق گزاف در هیات حل مشکلات خاور میانه از بودجه سازمان ملل یعنی از جمله از بودجه مردم ایران استخدام کرد، به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه نمود، حتی با بی شرمی تجاوز به عراق را در شرایط کنونی با نقض حقوق بشر در عراق و دیکتاتور بودن صدام حسین توجیه می کند. تونی بلر که سگ توله جرج بوش لقب گرفته بود کشتار یک میلیون عراقی و نابودی یک کشور مستقل را با اصل “جهانشمولی حقوق بشر“ توجیه می کند. جالب است کشتن یک میلیون بشر را می شود با اصل “جهانشمولی حقوق بشر“ توجیه کرد. کسانی امروز سنگ “جهانشمولی حقوق بشر“ را به سینه می زنند که خودشان مبتکرین زندانهای ابوغریب و گوانتانامو و بگرام و سایر زندانهای مخفی در سراسر جهان و مظهر تجاوز آشکار به حقوق بشر بودند و هستند. کسانی از “جهانشمولی حقوق بشر“ صحبت می کنند که آدمربائی دولتی را رواج دادند و شکنجه اسراء را از نظر حقوقی تعریف و توجیه کردند. این عده هرگز دلشان برای حقوق بشر نسوخته است. کسانیکه در باره جنایات اسرائیل در نوار غزه سکوت کرده اند و در محاصره نوار غزه شرکت فعال دارند آنهم فقط برای اینکه فلسطینیها را بخاطر اینکه در یک انتخابات دموکراتیک بجای نوکر خودفروخته ای بنام محمود عباس سازمان حماس را انتخاب کرده اند مجازات کنند، هرگز نمی توانند بشر دوست بوده و از “جهانشمولی حقوق بشر“ سخن برانند. کسانیکه عراق و افغانستان را اشغال کرده اند و روزانه صدها نفر را در این ممالک می کشند نمی توانند حامی حقوق بشر باشند و خود را زیر نقاب “جهانشمولی حقوق بشر“ پنهان کنند. وقتی گرگها از “جهانشمولی حقوق بشر“ سخن می رانند نمی توان چشمان را فروبست و به مغز و اندیشه آنها نگاه نکرد و تنها نوک زبان آنها را دید. احترام به حقوق بشر و جهانشمول دانستن آن که بهر صورت هست از زبان امپریالیستها که خودشان در عمل به آن احترام نمی گذارند باین مفهوم است که آنها می خواهند یک حقوق اساسی دیگری را که باید جهانشمول و مورد احترام همه دول باشد به زیر پا بگذارند. آنها قصد تجاوز به یک اصل اساسی دارند و می خواهند استقلال ممالک، حق حاکمیت آنها و حقوق ملل را به زیر پا بگذارند و فضائی ایجاد کنند که چهار تا راهزن جهانی از بالای سر سازمان ملل که آنرا مانعی در راه عملیات برق آسای خویش می دانند برای همه مردم جهان تصمیم بگیرند. رژیم جنایتکاری که تا دیروز حقوق بشر را زیر پا می گذاشت و تنها باین دلیل که همدست این راهزنان بود مورد توبیخ و مجازات نبود، بیکباره می تواند با تغییر سیاست و یا با آمدن حکومت جدید بر سر کار مورد توبیخ و مجازات امپریالیستها قرار بگیرد. آنچه تا دیروز نقض حقوق بشر محسوب نمی شد از امروز نقض حقوق بشر است. از این زاویه است که باید دلسوزی امپریالیستها را برای نقض حقوق بشر دید. آنها می خواهند بساط خودسری و راهزنی و باجگیری را به یک امر قانونی و “انسانی“ بدل کنند تا حقوق بشر را برای همیشه زنده بگورنمایند. ما کمونیستها همیشه نقض حقوق بشر را محکوم کرده ایم ولی نه بر اساس مصلحتی و غیر اصولی. و نه بر این اساس که برای تحقق حقوق بشر و حمایت از آن باید به ممالک دیگر تجاوز کرد و در امور داخلی آنها دخالت نمود. حقوق های اساسی را نمی شود از روی وزن و قد و اندازه ارزش گذاشت و یکی را بر ضد دیگری تاخت زد. یکی را بی ارزشتر از دیگری دانست و بر اساس منافع روز نان را به نرخ روز خورد. آنوقت دیگری اصلی باقی نمی ماند که بشود به آن تاسی جست. گوشت را نمی شود بدست گربه داد تا بطور مساوی تقسیم کند. گرگ هیچوقت حامی بره نبوده است.

پینوشه همدست آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس و همه دول امپریالیستی بود. جنایات وی با حمایت مستقیم کیسینجر وزیر امور خارجه وقت آمریکا امروز بر همه روشن است. هم پینوشه از مجازات با فشار “جهانشمول“ رهائی یافت و هم هنری کیسینجر راست راست راه می رود و کسی جرات ندارد به وی بگوید بالای چشمت ابروست. خود وی نیز جنایاتش را تکذیب نمی کند ولی مدعی است که تاریخ باید در مورد وی داوری کند. البته تاریخی که خلقها می نویسند وی را در محکمه تاریخ به اشد مجازات محکوم کرده است. خود پینوشه مدعی بود که وی کمونیستها را می کشته و شکنجه می داده است. بگذریم از اینکه این دروغی بیش نیست و آلینده رئیس جمهور ملی و قانونی شیلی هرگز کمونیست نبود. وی می گفت کمونیست که بشر نیست. شاه ایران کمونیستها را جنایتکار می دانست و باین جهت اعتقادی نداشت که در ایران زندانی سیاسی وجود دارد. همدستان شاه که در کیهان لندن قلم می زنند و همه ارتجاع جهانی همدست شاهان تمام جنایات خویش را با تئوری جنگ سرد توجیه می کنند. آنها مدعی می شوند که نقض حقوق بشر و اعمال دیکتاتوری و آدمکشی در متن جنگ سرد قابل توجیه و لازم بوده است، زیرا اگر این روشها از جانب غرب بکار گرفته نمی شد خطر استقرار کمونیست منتفی نبود. پس می بینیم که سینه زدن برای اصل “جهانشمولی حقوق بشر“ تولد جدید این حقوق بر اساس مصلحت روز است. ارزش حقوق بشر را می شود نسبی دید. در زمان جنگ سرد اهمیت چندانی نداشت و مجاز بود آن را به زیر پا گذارد. همه دیکتاتورهای مورد تائید امپریالیستها در سراسر جهان این حقوق را آشکارا نقض می کردند و مورد تائید امپریالیستها بودند حتی اشرف پهلوی که فرمان آتش زدن کریم پور شیرازی را در زندان، بعد از 28 مرداد داده بود، از جانب این بشردوستان ریاکار رئیس کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل شده بود!؟؟.

امروز وضعیت سیاسی جغرافیائی جهان تغییر کرده است. تا دیروز سرکوب حقوق بشر مهم نبود. این سرکوب در خدمت مطامع امپریالیستها و متحدینشان بود، سرکوب حقوق بشر ابزاری بود که در جهت تثبیت رژیمهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیست بکار می رفت. حال بهانه حقوق بشر ابزاری است که باید از آن برای تحقق مقاصد امپریالیستی استفاده کرد. امپریالیستها با این استدلال دخالت خویش را در امور داخلی کشورها تا سرحد سرنگونی آنها و تعیین نوع حکومت این ممالک توجیه می کنند. برای ما کمونیستها، افشاء گری در این زمینه ها مهم است تا دید مردم نسبت به این ریاکاری امپریالیستی گشوده شود. باید نشان داد که ما کمونیستهای ایرانی از دخالت اجانب در امور داخلی ایران بیزاریم و هنوز زخمهای مهلک این دخالتها بر بدن تاریخ ایران خودنمائی می کند. ما مدافع حقوق بشر هستیم و می خواهیم که این حقوق در ایران نیز اجراء شود ولی این حقوق باید از طریق اعمال فشار مردم ایران و سازمانهای سیاسی مترقی در درون ایران اجراء شود، باید اجرای این حقوق دستآورد مبارزه خود مردم ایران باشد تا ارزش آنچه را که بدست آورده اند بدانند و برای تحکیم و تداوم بقاء آن مبارزه کنند. تحقق حقوق بشر در ایران، مبارزه برای سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، وظیفه مردم ایران است و فقط وظیفه مردم ایران است. ملتی که از انقلاب مشروطیت تا به امروز رزمیده است شایستگی آنرا را دارد که این حقوق را با دست خود بدست آورد. به آقایان امپریالیستها باید گفت که شما اگر “صمیمی“ از این مبارزات مردم ایران دفاع کنید. اخبار مربوط به مبارزه کارگران ایران را پخش کنید، اخبار اعتصابات کارگری را بیان کنید. بیان کنید که مردم ایران سلطنت را نمی خواهند و پادشاهی به زباله دان تاریخ رفته است. دست از حمایت از سلطنت طلبان و ساواکیهای زمان شاه بر دارید که مظاهر بارز نقض حقوق بشر در ایران بودند. شکنجه گران زمان شاه را که در آمریکا و اروپا زندگی می کنند بنام نامی “جهانشمولی حقوق بشر“ بر اساس قوانین معتبر آمریکا محاکمه کنید.

ممالکی که مدعی اند حقوق بشر برایشان جنبه جهانشمول دارد اگر مزور نیستند باید در درجه اول حداقل برای کسب اعتماد عمومی تکلیفشان را با دولت ضد بشر اسرائیل تعیین کنند. معلوم نیست چرا “جهانشمولی حقوق بشر“ مرز جغرافیائی دارد و به خاور میانه که می رسد ترمز کرده شامل ممالک دست نشانده ای نظیر پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، افغانستان، عراق، اسرائیل، بحرین، مصر، مراکش، تونس، ممالک آسیای میانه و... نمی شود.

دل امپریالیستها برای ایرانیها نسوخته است آنها در فکر این هستند که برای پیشبرد نیات پلیدشان ابزار فشاری پیدا کنند تا در ایران همان نفوذی را بدست آورند که در قبل از انقلاب بهمن 1357 داشتند. تئوری “جهانشمولی حقوق بشر“ ابزاری برای دخالت در امور داخلی کشورها در دست آنهاست. مگر نمی شود بدون دخالت در امور داخلی کشورها از حقوق بشر دفاع نمود. ما پاره ای از این امکانات را در بالا برشمردیم. هم اکنون صدها فراری و مهاجر سیاسی از ایران به ترکیه فرار کرده اند چرا دول مدعی حمایت از حقوق بشر از جمله آلمان حاضر نیستند از این مهاجرین حمایت کنند؟ آنها تنها از فراریانی حمایت می کنند که در مصاحبه های مشکوک معلوم شود افراد ناپخته و یا قابل انعطاف اند. آنها برای جان این انسانها ارزشی قایل نیستند زیرا با این روشِ حمایت از حقوق بشر نمی توانند در امور داخلی ممالک و از جمله ایران دخالت کنند. عده ای نادان سیاسی باین نوع “حمایتهای حقوق بشری“ دلبسته اند و نمی فهمند که نیت مجریان آن نه تحقق حقوق بشر که دخالت در امور داخلی کشورها در پناه نقاب حقوق بشر است.

کمونیستها باید با هشیاری باین تاکتیک برخورد کنند. باید مبارزه برای تحقق حقوق بشر را با مبارزه بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم پیوند زد. حقوقی که جهانشمول است باید در همه جهان جهانشمول باشد. حقوقی که فقط “ایرانشمول“ شود از ریاکاری طراحانش پرده بر می دارد. باین جهت ما با هرگونه دخالت خارجی در ایران بهر بهانه ایکه باشد مخالفیم.

هواداران دخالت امپریالیستها در ایران اتفاقا همه از همین استدلال امپریالیستها دفاع می کنند و خودشان را پشت اعلامیه جهانی حقوق بشر پنهان می نمایند. آنها حتی از امپریالیستها می خواهند که در اوضاع داخلی ایران به بهانه حمایت از حقوق بشر دخالت کنند و از مراجع جهانی کمک بگیرند که در ایران تحت نظارت آنها انتخابات آزاد به عمل آید!!. آنها در واقع با هر نوع دخالتی موافقند. زرنگترین آنها از زیر این بحث که حد دخالت امپریالیستها را در اوضاع داخلی ایران تا به چه حد می دانند و تا به چه حد توصیه می کنند فرار می کنند و با کلی گوئی در مورد واژه “حمایت“ و “حقوق بشر“ از زیر یک نتیجه گیری سیاسی می گریزند. آنها به نیروی مردم ایران اعتقادی ندارند و در طرحهای سیاسی شان جای مهمی را به دخالت اجانب در ایران داده اند. برای آنها حقوق ممالک و ملتها حرف پوچ است و به رغم آنها به بهانه نقض حقوق بشر می شود بهمه کشورها لشگر کشید و آنها را به زیر سلطه خود در آورد و آنوقت تازه دمار از حقوق بشر در این کشورها در آورد.

این خطری است که لیبرالها در اپوزیسیون و اپوزیسیون جعلی در ایران به آن دل بسته و آنرا تبلیغ می کند. آنها نمی خواهند روابط موجود و واقعی را آنطور که هست ببینند و تبلیغ کنند. دید آنها لحظه ای و فاقد دوراندیشی است. فکر می کنند از این چاله به آن چاه فرجی است. جنایات و وحشیگری رژیم جمهوری اسلامی که به هیچ ارزش و هنجاری در جامعه پایبند نیست و در خونخواری و وحشیگری در تاریخ ایران نظیر نداشته است به این نوع تفکر یاری رایگان می رساند. آینده نگری را نفی می کند و بینش نوک دماغی را تبلیغ می کند. این سیاست البته راه را برای دریافت کمک های مالی و سازمانی و رسانه ای امپریالیستی نیز آسانتر می کند و مرز میان دوستان و دشمنان مردم ایران را می زداید و وجدانهای معذب و متزلزل را با مرهم حقوق بشر تسکین می دهد.

ما ولی می توانیم طرح خویش را ارائه دهیم. افشاء رژیم جمهوری اسلامی بطور همه جانبه و مستمر، پخش اخبار واقعی در مورد ایران، بازتاب نظرات اپوزیسیون مترقی ایران که طبیعتا دخالت در امور داخلی ایران نیست و احترام به آزادی بیان و عقیده و تنوع افکار است. ما می طلبیم که سازمانهای جهانی برای لغو احکام اعدام در ایران برای آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی، برای لغو سنگسار و منع شکنجه، برای انجام انتخابات آزاد به رژیم جمهوری اسلامی نه تنها در مجامع جهانی بلکه در رسانه های گروهی با دامن زدن به بحث فشار وارد آورند. ما مانند گذشته خواهان آنیم که یک هیاتی از حقوق دانان مستقل و هیئتی از طرف مجمع حقوق بشر سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت زندانهای ایران و تماس با خانواده شهدا، مفقودین و شکنجه دیدگان و انتشار آشکار این گزارشات به ایران اعزام شوند.

ما ولی در عمل می بینیم که امپریالیستها این کار را اتفاقا نمی کنند. بر سر پخش مسایل ایران “خسست“ به خرج می دهند. اپوزیسیون سلطنت طلب ضد دموکرات و ضد حقوق بشر را که امتحان خودش را پس داده است مورد تقویت مالی و تبلیغاتی قرار می دهند و امکانات در اختیارش می گذارند تا خود را مدافع حقوق بشر جا زند.

ریاکاری امپریالیستها در عرصه عمل بخوبی مشخص است. حتی در خارج از کشور نیز تنها به جریانهائی کمک همه جانبه می کنند که در جهت منافع آنها کار می کنند، در حالیکه ظاهرا ادعای اعتقاد به جهانی بودن حقوق بشر نباید موجب شود که آنها حمایت خویش را تنها بر اساس استثناء استوار کنند. باید یاریهای ممکن و ایجاد تسهیلات رسانه ای و ... همراه با شفافیت و در دسترس همگانی باشد.

در حالیکه واقعیت چنین نیست. آنها حتی سازمانهای حقوق بشر را بسیج می کنند تا نمایشاتی در سطح جهانی برگزار کنند که با نوع سیاست و طرحها و شعارهای آنها همخوانی دارد، شبکه ای ایجاد کرده اند که فقط بخش خاصی را تقویت کنند. رسانه های گروهی آنها در اختیار این “برگزیدگان“ است. کسانیکه چنین روشی دارند نمی توانند به “جهانشمولی حقوق بشر“ اعتقادی داشته باشند. بشر برای آنها تنها مریدان خودشان محسوب می شوند. آنها دنبال ترحیم حقوق بشر هستند و نه تحقق آن. آنها هم اکنون برای “حمایت از حقوق بشر“ حاضرند به تحریم ایران، به تحریم مردم ایران بپردازند و به آنها گرسنگی بدهند و میلیونها زن و کودک و از کارافتادگان را بکشند. یعنی همان کاری را که با مردم فلسطین در نوار غزه می کنند، همان کاری را که با مردم عراق در زمان صدام حسین کردند که یک میلیون کودکان عراقی به مرگ محکوم شدند. این جنایتکاران نمی توانند هوادار حقوق بشر باشند. برای آنها تحریم ایران همان ترحیم حقوق بشر است. زیرا بشر ایرانی برای آنها ارزشی ندارد چه جمهوری اسلامی با اسلحه آلمانی بکشد و چه امپریالیستها با محاصره اقتصادی. پاره ای از اپوزیسیون ایران با محاصره ایران به علت “جهانشمولی حقوق بشر“ موافق است. محکوم کردن مردم ایران به مرگ از گرسنگی، برای آنها مهم نیست، مهم نیست اگر با این اقدام ضد بشری صدها هزار ایرانی بمیرند، مهم این است که سیاست امپریالیست آمریکا در منطقه پیاده شود. اسلحه محاصره اقتصادی که در کنفرانس امنیتی مونیخ طرح شد طبیعتا مکمل سیاست “جهانشمولی حقوق بشر“ در ایران است.

رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیز به علت جنایات وحشیانه اش دستآویز خوبی به امپریالیستها می دهد تا با تئوریهای “نوین“ خویش پیمانهای معتبر جهانی را نقض کنند. روش جمهوری اسلامی که مردم میهن ما را سرکوب می کند و برای خویش ننگ و بدنامی در درون ایران و جهان می خرد تقویت کننده این ریاکاری امپریالیستهاست. مردمی که جانشان به لب برسد نمی توانند با دوراندیشی تصمیم بگیرند. آنها تنها به کسب آزادی و حقوق لحظه ای خویش می اندیشند و نه آزادی و حقوق همه شهروندان ایرانی برای یک دوره تاریخی که در آنصورت کسب این حقوق را باید با مبارزه ضد امپریالیستی پیوند زنند. اساس رژیم جمهوری اسلامی با تحقق حقوق بشر در تناقض است و این را خود رژیم نیز بیان می کند. تساوی حقوق زن و مرد در اسلام ممکن نیست حتی اصلاح طلبان نیز نمی توانند آنرا توجیه کنند. این است که در مقابل این تهاجم و جنگ روانیِ امپریالیستی، دست رژیم جمهوری ایران کوتاه است، این جناح جبهه وی ضعیف است و بسیار در این عرصه ضربه پذیر است. فقدان رهبری انقلابی قدرتمند در ایران، دست امپریالیستها و ارتجاع را برای مانور باز می گذارد و این خطری است که استقلال ایران را نیز تهدید می کند. عده ای خوش خیال که ماهیت امپریالیستها را نمی شناسند و از آنها ملائک ساخته و نام فرشته آزادی را به آنها داده اند، چنین تبلیغ می کنند که باید میان استقلال و آزادی بشر یکی را انتخاب کرد. آنها استقلال را مقابل آزادی و دموکراسی قرار می دهند و به بهانه اینکه با کسب آزادی و دموکراسی می شود از استقلال دفاع نمود زمینه فکری تجاوز امپریالیستی را فراهم می آورند. آنها می خواهند به بهانه علاقه به دموکراسی و آزادی و حقوق بشر، استقلال ایران را قربانی کنند و در پیش پای سربازان آمریکائی در ایران، گوسفند استقلال را قربانی نمایند. این ایده کاذب ناشی از سرسپردگی به امپریالیسم و عدم شناخت ماهیت امپریالیسم علیرغم صدها تجربه زنده جهانی است. با این افکار انحرافی طبیعتا باید مبارزه روشن و شفافی کرد و افکار عمومی را نسبت به ماهیت این جنگ روانی آگاه ساخت.

نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org