۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است




رژیم جمهوری اسلامی با وحشیگری معترضین را کشته است. مگر معترضین چه می گفتند که این چنین خشم رژیم را برانگیخته است. آنها می خواستند که به آنها احترام گذارده شود و حقوقشان به عنوان یک انسان به رسمیت شناخته شود.

ولی دامنه جنایاتی را که رژیم جمهوری اسلامی انجام داده است بقدری گسترده و شرم آور و وحشیانه است که همه آنها دست به دست هم داده اند تا این جنایات را بپوشانند. مردم که شاهد عینی این جنایات بوده اند آب پاکی روی دست بلندگویان تبلیغاتی رژیم می ریزند و با انتخاب شعارهای تبلیغی و تهییجی راه فرار را بر ولی فقیه می بندند. کار به جائی می رسد که این ماشین آدمخواری فرزندان همدستان خویش را نیز می بلعد. ترمز ماشین ولی فقیه بریده است و بر سر راه خویش بر هیچ بنی بشری رحم روا نمی دارد.

مردم در شعارهای خویش در افشاء رژیم می آورند:

اونی که میگه عادله/ دروغ میگه قاتله.

شکنجه، خیانت / ننگ بر این ولایت.

حسین حسین شعارشون/ کهریزک افتخارشون.

اگر بسیجی نبود/ ترانه پیش ما بود.

اگر بسیجی نبود/ سهراب پیش ما بود.

اگر بسیجی نبود/ ندا پیش ما بود.

بسیج بی حیایی/ مزدور مافیایی.

تجاوز، خیانت / مرگ براین دیانت.

ای رهبر آزاده / تجاوز هم آزاده؟

تجاوز، جنایت/ مرگ بر این ولایت.

تجاوزتوی زندان / اینم بود توی قرآن؟؟.

نائب زوری نمی خوایم/ امام زمان خودش میاد.

وقتی کار افشای رژیم به یک ابزار تبلیغاتی بر ضد آنها در سطح جهانی بدل شد و حتی روسای جمهور ممالک خارج و مطبوعات و رسانه های گروهی و سازمانهای دموکراتیک و حقوق بشر به آن استناد کردند دستگاه رمل و اسطرلاب رژیم آخوندی نتوانست کاری از پیش ببرد. آنها شروع کردند به اینکه مدعی شوند ضد انقلاب خودش ندا را کشته است. نخست سازمان مجاهدین را بر صندلی اتهام نشاندند و سپس دکتری را که بالای سر ندا حضور داشت قاتل وی قلمداد کردند، آنگاه آمریکا و اسرائیل را قاتل ندا جا زدند و سرانجام بر روی صندلی اتهام که جای نشستن ندارد آقای هادی غفاری را بزور نشانده اند. البته حضرت ایشان را باید بدلایل جنایات دیگر روزی در ایران محاکمه کرد ولی با قطعیت می توان گفت این جنایتکار سابق و اصلاح طلب امروز قاتل ندا نیست. گیریم آنطور که گفته می شود سازمان مجاهدین خلق و یا سایر گروههای “ضد انقلاب“ قاتل ندا بوده و در تظاهرات خیابانی وی را کشته و سایرین را به گلوله بسته اند، کشتن ترانه موسوی، سهراب اعرابی، محسن روح الامینی، محمد کامرانی و... را در زندانهای کهریزک و سایر زندانهای اسلامی رژیم جمهوری اسلامی که دست کمی از زندان ابوغریب ندارند، اگر بدتر نباشند بهتر نیستند، چه می گوئید؟ دروغگوها با دستپاچگی یک دروغ را با دروغ دیگر کتمان می کنند تا دروغهایشان به پایان برسد. این چه مسلمانی ادعائی است که همیشه باید با چاشنی دروغ و ریاکاری همراه باشد؟ دین و مذهبی که بر اساس دروغ باشد و رهبرانش دروغ و ریاکاری را تقدیس کنند تیشه به ریشه خود می زند و اساس مذهب را به زیر پرسش می برد. این روحانیون آنقدر کوته بین هستند که منافع دراز مدت خویش را هم نمی بینن؟ آن مسئول مسلمان در دستگاه رژیم که می داند ندا را رژیم کشته ولی دروغ می گوید به مسلمانی خویش نیز ایمانی ندارد، وی می تواند سکوت کند، نیازی به بیان جعلیات ندارد. وی آگاهانه ریاکار است. فاسد است. آن مسئول مسلمان در دستگاه سرکوب رژیم که می داند ندا را رژیم کشته ولی وی به این کشتن با استناد به منافع اسلام افتخار می کند و آنرا عمل درستی ارزیابی می کند حداقل ریاکار نیست، دروغگو نیست از خودش خجالت نمی کشد و می داند که به مردم دروغ نمی گوید، وی متحجر است، تفکرش عقب مانده و ارتجاعی است. جناح حاکم روحانیت از قماش اول اند. می دانند که دروغ می گویند، می دانند که این عمل زشت و ضد انسانی است ولی دروغ می گویند، آنها ریاکارند. دلیل دروغگوئی آنها این است که می ترسند و می خواهند دستان خویش را در آب بی گناهی بشویند. آنها جنایات را محکوم می کنند و آنرا به گردن “ضد انقلاب“ می اندازند در حالیکه آگاهند که این کار کار خودشان است. پس می دانند که عملشان زشت و جنایتکارانه است و باین جهت در صدد کتمان آنند. پس آنها متدین به مفهوم مذهبی نیز نیستند مسلمانی برای آنها عوامفریبی است و برای حفظ قدرت سیاسی است. نقش این روحانیت را می توان با نقش آیت اﷲ منتظری قیاس کرد وی مسلمان مومنی بود که نتوانست چشم را بر واقعیات ببندد و دروغ بگوید. اگر منتظری مانند این حضرات بی محابا دروغ می گفت و ریاکار بود امروز جای خمینی را گرفته بود. وی در سخت ترین شرایط حاضر نشد تسلیم منافع شخصی، کوتاه مدت و ضد مردمی شود و راه خویش را از راه روحانیت ارتجاعی و خرابکار و مردم فریب و ریاکار جدا نمود.

همه می دانند که این رژیم از بدو انقلاب با دروغ ودغل، با قتل و جنایات، با تجاوز و کشتار و سرکوب و شکنجه بر سر کار مانده و به همین روش ادامه می دهد. قاتلها و ضاربها و تروریستها در این رژیم بر سر کارند و راست راست راه می روند و این حقیقت را همه مردم می دانند. اینکه آنها هزاران نفر را در نمایشات اعتراضی و یا در زندانها به قتل برسانند و یا سر به نیست کنند امر ناشناخته و غیرقابل انتظاری نیست. این حقایق برمردم روشن است. حال مامورین رژیم راه افتاده اند و از فشار بی آبروئی که در زندانها به اسرا تجاوز می کنند و این وجدان عمومی را معذب کرده و مردم از خود می پرسند که این چگونه انسانهای مومن و با وجدانی هستند که مردم را شکنجه کرده و مانند حیوان به آنها تجاوز می کنند. این ها چه مومنانی هستند که شکنجه را به عنوان امر نیک و اسلامی برسمیت شناخته و در زندانهای اسلامی توصیه می کنند و رهبرشان نیز برایشان دست می زند؟

رژیم جمهوری اسلامی بر این اساس بنا شده و تا وجود دارد بر این اساس عمل خواهد کرد. رژیم دروغ و ریا، رژِیمی که نان را به نرخ روز می خورد، رژیمی که هدف کثیفترین و هولناکترین اسلحه را برایش توجیه می کند. اینکه هر روز قاتلین جدیدی برای جانباختگان نمایشات اعتراضی می آفرینند ناشی از همین امر است. آنها می خواهند خودشان را که قاتلین اصلی هستند تبرئه کنند.

حال ما یک پیشنهادی داریم تا به تمام این شایعات خاتمه داده شود. پیشنهاد ما به مصداق همان ضرب المثل ایرانی است که می گوید: “آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است“. اگر این درست است که کشتارهای اخیر، تجاوزات اخیر، شکنجه های اخیر کار “ضد انقلاب“ و آمریکا و اسرائیل است، آنوقت باید روحانیون با نفوذ مانند ولی فقیه، مصباح یزدی، احمد جنتی و نظایر آنها که حسابشان پاک است!!؟ و از محاسبه باکی ندارند!! فتوا صادر کنند و قتل قاتلین این جانباختگان را واجب شرعی اعلام نمایند. اعلام کنند که بر هر مسلمان مومنی واجب است چنانچه می داند و یقین دارد قاتل ندا، محسن روح الامینی، سهراب و... کیست بنام نامی اسلام ناب محمدی و با الهام از نواب صفوی وی را به قتل برساند. قاتلها که حسابشان پاک نیست و حساب این محاسبه را نیز نمی کردند مجبور می شوند از پهلو دستی خویش بترسند و فرار کنند و آنوقت دستشان رو می شود.

مطمئن باشید چنین حکمی صادر نخواهد شد چون مامورین قتل و ترور در درون حکومت را دچار وحشت خواهد کرد و موجب فرار آنها خواهد شد. رژیم می داند که چنین فتوائی دست رژیم را در قتلهای آینده می بندد. این رژیم از محاسبه ترس دارد و حال باید بداند که حسابهائی را که کرده بوده همه عوضی از کار درآمده اند. آن “مسلمان مومنی“ که می داند با ریاکاری و دروغگوئی باید در این رژیم امرار معاش کند برای این رژیم نیز نمی تواند مامور مورد اعتماد باشد. رژیم دروغ و ریاکاری فرو می ریزد و منتظر ظهور حضرت نمی ماند. حتی اگر بزرگراه بسازند تا راه ورود حضرت را تسهیل کنند و سرعت حرکتش را شتابان نمایند کاری از پیش نخواهند برد. تنها رژیمهائی می توانند بر سر پا باشند و بر مشکلات غلبه کنند که به مردم متکی باشند و برای این اتکاء باید اعتماد مردم را بدست آورد و از آن پاسداری نمود. رژیم جمهوری سرمایه داری اسلامی به مردم ایران تکیه ندارد. پایش در هواست.



نقل ازتوفان شماره 120 اسفند 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران

www.toufan.org

toufan@toufan.org