انتخاب بین وبا وطاعون
درحاشیه مناظره احمدی نژاد و میر حسین موسوی
مناظره احمدی نژاد و موسوی را می شود تقلیدی از انتخابات آمریکا تلقی کرد که جرج بوش و اوباما مقابل هم قرار گرفتند. رژیم ایران می خواهد بگوید که “ما هم می تونیم“، انتخابات ما هم “آزاد“ است. این صحنه گردانی ها چه در آمریکا و یا در ایران باید علاقه مردم را به شرکت در انتخابات افزایش دهد و تنور انتخاباتی را گرم نگاهدارد. در انتخابات آمریکا کارشناسان و مدیریت های انتخاباتی برنامه نمایشات را طوری ترتیب می دهند که با افکار عمومی مردم آمریکا همخوانی داشته باشد و برآمد نامزدها مردم پسند واقع شود. از نوع نگاه، لبخند تا حرکت دستها و لحن صدا همه و همه تمرین می شود. مضمون گفتار آنقدر بُرائی ندارد که شکل برآمد. حد حملات و جا خالی دادن ها، دودوزه بازی کردن ها و حمایت از کل نظام سرمایه داری امپریالیستی توسط هر دو نامزد از قبل تعیین می گردد. در انتخابات ایران جای همه این شرایط خالی است. حکومتهای استبدادی کمتر بازیگران خوبی برای این نمایشات می توانند ارائه دهند. این است که کنترل بحث از دست خودشان نیز در می رود. احمدی نژاد که به تصمیمات مجلس و قوه قضائیه و... اهمیت نمی دهد و یک تنه به یاری امام زمان حکومت می کند، نمی تواند رفتار دیکتاتورمنشانه خویش را بیکباره مانند پالتویش قبل از ورود به استودیو دم در آویزان کند. این است که نزاع “یل های“ انتخاباتی برای مردم که از هر دوی آنها بیزارند حکم نمایش سینمائی کمدی را ایفاء می کند. و همین طور هم بود.
سخنانی که طرفین مطرح کردند و یا اتهاماتی که بیکدیگر زدند مسایل پنهانی در جامعه ایران نبود. مردم ایران خود بر سرهرکوی و بازاری این مسایل را مطرح می کردند. در این مناظره هیچکدام از طرفین امتیازی کسب نکردند بلکه این مردم بودند که با اشتیاق به نظارت این مناظره رفتند و سپس در پاره ای محلات به خیابانها ریخته و اظهار پیروزی کردند. آنها بودند که می گفتند تمام حرفهای ما راست از کار در آمد. اتهاماتی که احمدی نژاد به خانواده رفسنجانی می زد بهیچوجه نو نبود و یا مسایلی که در مورد ناطق نوری بیان کرد تقریبا همان مسایلی است که پالیزدار در گزارش خویش قبل از دستگیریش طرح کرد و وی را به پای میز محاکمه کشیدند. ولی همین آقای احمدی نژاد حاضر نشد از پالیزدار و شهبازی به خاطر سخنان درستشان حمایت کند. احمدی نژاد بدرستی می گوید که نامردی است اگر علت آسیب های اجتماعی را تنها به گردن وی افکند. قبل از وی سه دولت یعنی دولتهای میر حسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بر سر کار بوده اند و امروز نیز میر حسین موسوی به عنوان نماینده سه دولت گذشته با وی درگیر شده است. این دولتها ترازنامه اعمالی داشته اند که ادامه آن به دوره احمدی نژاد رسیده است. تاریخ جمهوری اسلامی، تاریخ ترورها، قتل عامها، فساد و ارتشاء و سند سازی و جعلیات و... بوده و از زمان احمدی نژاد آغاز نشده است. اعتیاد جوانان به مواد مخدر بیماری زمان احمدی نژاد نیست، فحشاء از زمان احمدی نژاد شروع نشده است، سرکوب دانشجویان و یا کارگران و زنان از بعد از انقلاب آغاز شده است و امر جدیدی نیست. خاتمی حتی حاضر نشد برای آزادی روزنامه نگار هوادار خویش یعنی اکبر گنجی اقدام کند. اینکه از خزانه مملکت دزدی می شود و یا مدارک تحصیلی تقلبی ساخته می شود تا در مناصب نان و آبدار قرار گرفت، اینکه احزاب ممنوع هستند و سانسور بر قرار است و روشنفکران سرکوب می شوند و یا اقدامات دولتها خلاف قانون اساسی است و کسی برای این قانون اساسی تا اصل ولایت فقیه بقاء دارد تره هم خورد نمی کند مسایل جدیدی نیستند. ریشه آنها همه و همه در اساس موجودیت جمهوری اسلامی است. احمدی نژاد دقیقا منافع جمهوری اسلامی را تامین نموده است و در آینده نیز هر نیروی دیگری بر سر کار آید چاره ای ندارد جز اینکه همینطور رفتار کند. رفتاری به غیر از این تنها با تکیه بر یک نیروی اجتماعی قدرتمند یعنی با تکیه بر مردم مقدور است. تنها مردمند که می توانند این وضع را تغییر دهند وگرنه امکان ندارد که با فاسد دفع افسد کرد. رژیم جمهوری اسلامی رژیمی ضد مردمی است و از مردم بیشتر می ترسد تا از دشمنان خارجی این است که وضع به صورت کنونی باقی می ماند و تغییری نخواهد کرد. باز آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود. صحبت از تغییر کردن بدون حضور مردم، بدون بسیج مردم، حرف مفت است و میر حسین موسوی بازیچه دست خانواده رفسنجانی است و نه نماینده مردم. هیچکدام از این دو نامزد انتخاباتی حاضر نیستند از مردم و جنبش توده ای آنها حمایت کنند. آنها می خواهند مشکلات و اختلافات خویش را بدون حضور مردم، بدور از چشم آنها ولی با کمک فشار آنها به طرف مقابل تحمیل کنند.
احمدی نژاد در مناظره با همان روش ماجراجوئی، پرونده سازی، بی حساب و کتاب و بی برنامه حرف می زند و توهین می کند. هاله مقدس نور بر دور سرش حلقه نزده و صاحب الزمان در این مناظره تلویزیونی در کنار وی نیست که زیر بغلش را بگیرد و اجازه دهد به تبلیغ خرافات بپردازد و به خرد عمومی توهین کند. وی در مقابل رقیبش که وی را نیز صاحب الزمان اعزام کرده است در این زمینه خلع سلاح است. از این گذشته صاحب الزمان باید در مناظره کروبی و رضائی نیز شرکت کند و بیچاره این همه وقت ندارد. بیاد آوریم که چند تا از این صاحب الزمانها در زمان جنگ توسط نیروهای عراقی دستگیر شده بودند و در زندانهای عراق بسر می بردند، معلوم نیست زمان آزادی آنها چه موقع بوده است که خود را به چاه جمکران رسانده و زیر بغل احمدی نژاد را گرفته اند.
میر حسین موسوی به خودش مسلط تر است و علیرغم اینکه حرفی ندارد که بزند، برنامه ای بویژه در عرصه داخلی ندارد که ارائه دهد به نقاط ضعف احمدی نژاد و روحیات مردم ایران واقف است. در کشوریکه مرتب به حیثیت مردم بعنوان ایرانی توهین شده، تاریخ ایران تحریف شده اسلامیت به جای ایرانیت گذاشته شده تا ملاهای مفتخور پدر مردم را درآورند سخن از ایران و ایرانی گفتن به دل مردم می نشیند. وی اساس سیاست خویش را بر عوامفریبی گذاشته است. میر حسین موسوی این را می داند و از همان آغاز سخن می گوید:“ من همیشه ایران را دوست داشتم واین عشق فکر می کنم باهمه ماها قرین هست، هیچ ایرانی را فکر نمی کنم که به ایرانیت خودش افتخار نکند و نگران آینده ایران نباشد ونگران مشکلاتش نباشد همه دلشان می خواهد ایران را بزرگ بینند و سرافراز ببینند....
ما دوست داشتیم که ایران یک نقشی داشته باشد بعنوان قدرت اول منطقه درهمه شئون علمی و اقتصادی، آبرو داشته باشد الگویی باشد برای همه جهان پس انقلاب کردیم، برای اینها انقلاب کردیم که ایران بزرگ بشود، ایران اسلامی بزرگ باشد ، تاثیر گذار باشد و بتواند ترجیحا اثر گذار باشد و پیام خودش را به همه جهان برساند“.
میر حسین موسوی طبیعتا دروغ می گوید زیرا ملاها از همان آغاز انقلاب بر ضد ایران، ملیت، ملی و ایرانیت بودند، آنها از امت و جمهوری اسلامی و خواهر و برادر سخن می راندند، پرچم ملی را به پرچم اسلامی تبدیل کردند، می خواستند خلیج فارس را خلیج اسلامی کنند، سرود ای ایران را حذف کردند و انجزه انجزه را راه انداختند که مفتضحانه به طاق نسیان سپردند و... این مبارزه مردم بود که سیاستهای ارتجاعی آنها را با شکست روبرو ساخت و مردم ایران هویت ملی خویش را حفظ کردند. همین سیاست ارتجاعی موجبی شد که عشق به میهن بیش از پیش در نهاد ایرانیان شعله کشد و امروزه حتی وسیله ای شود تا تمام آن دشمنان دیروز ایرانیت بیکباره بیاد نقش تاریخی ایران و هویت ملی ما بیفتند. میر حسین موسوی با این شگرد “میهنپرستانه“ به میدان آمده است. به میر حسین موسوی گفته اند که وی با اشاره انگشت هاشمی رفسنجانی بر سر کار آمده است این است که علیرغم نفرتی که مردم از هاشمی دارند باید سعی کند از وی در سخنانش اعاده حیثیت شود. این است که بی جا با جا در سخنانش از هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی مرتب تجلیل می کند و همین چاپلوسی وی کار را به آنجائی می رساند که احمدی نژاد از کوره در رفته پرونده دزدیهای رفسنجانی و خانواده اش را رو می کند و ناطق نوری را که نماینده خامنه ای در زمان انتخاب خاتمی بود هم رویش می گذارد. احمدی نژاد ولی محتاط است و می ترسد و حساب برخی راهزنان را که پرونده دارند نظیر جنتی، طبسی، رفیق دوست و... جدا کرده و رو نمی کند. میر حسین موسوی می گوید: آقای هاشمی و آقای خاتمی اشخاص بزرگی هستند که خودشان با آقای دکتر باید مناظره کنند و جواب خودشان را بدهند و بنده یک مشکلاتی با دولت دارم و بخاطر خطری وارد این صحنه شدم که درمورد آن صحبت خواهم کرد و وارد دوران آقای هاشمی و خاتمی نخواهم شد“. چگونه می شود نماینده رفسنجانی بود و وی را که عالیجناب خاکستری و همدست سعید امامی، فلاحیان و مسئول قتلهای زنجیره ای بوده است شخص بزرگ نامید و ادعای “اصلاح طلبی“ کرد؟ و مدعی شد که در این عرصه وارد بحث با احمدی نژاد نمی شود. چرا نمی شود؟ چرا یک اتهام باین بزرگی را باید شخص رفسنجانی با آقای دکتر احمدی نژاد شخصا حل کند. سخن بر سر مصالح ایران است و نه بر سر اختلافات شخصی. میر حسین موسوی افشاءگریهای احمدی نژاد را اختلافات شخصی جلوه می دهد که باید بین دو طرف حل و فصل شود. میر حسین موسوی خودش در دوران آغاز انقلاب عضو مرکزی حزب جمهوری اسلامی بوده و و سردبیری ارگان این حزب یعنی روزنامه جمهوری اسلامی را بعهده داشته است. این حزب همان حزب فراگیر رستاخیز زمان خمینی است. همان “حزب فقط حزب اﷲ“ است که بلندگوی چماقداران و اراذل و اوباش و چاقوکشان اسلامی بود. همان حزبی بود که تحریک می کرد و نمایشات اعتراضی را برهم می زد. بهمین جهت نیز قادر نیست از حقوق دموکراتیک و آزادی دفاع کند و دلش را به الطاف امپریالیستها و صهیونیستها تقدیم کرده است. همه مستبدین که برای مردمشان ارزشی قایل نیستند و به آنها متکی نمی باشند سرانجام خوراک تبلیغاتی امپریالیستها خواهند بود و می روند که به دشمنان مردم تکیه کنند.
جالب این است که احمدی نژاد مدعی می شود که میر حسین موسوی بهتر از وی نیست. البته وی منکر سانسور نیست ولی می گوید تو هم سانسور می کردی بی جهت جانماز آب نکش و خودت را دموکرات جا نزن. آنها با هم با همان ایماء و اشاره صحبت می کنند بطوریکه شنونده نمی داند بحث بر سر کدام شخص، با چه مسئولیت، و یا بر سر کدام نشریه است.
این سخنان که برای بدست آوردن دل روشنفکران، جوانان، دانشجویان، روحانیت و نظایر آنها می باشد طبیعتا انتقادات واردی به دولت سرکوبگر احمدی نژاد است. ولی ما بخاطر نمی آوریم که دولتهای قبلی از سرکوب پرهیز کرده باشند. آقای هاشمی رفسنجانی که به تمام معنی جانی است و مسئول قتلهای زنجیره ای و ترورهای خارج از کشور است توسط آقای میرحسین موسوی ملقب به “بزرگ“ می شود تا ظاهرا چنین در نسل جوان القاء شود که آغاز سرکوب از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد است. اعدامهای سال 67 تحت توجه آقای میرحسین موسوی در زمان حضور امام در صحنه بود. بجز آیت اﷲ منتظری که تا حدودی اعتراض نیم بند و نا موثری به آنها کرد آقای رفسنجانی، خاتمی، کروبی و میر حسین موسوی در باره آنها سکوت کردند. این است که این انتقادات درست میر حسین موسوی به احمدی نژاد از ته قلب نیست از نوک زبان است و طوری تنظیم شده که به گوشه قبای نظام برنخورد.
حال فرض کنیم اگر یک نامزد استخواندار اصولی و جسور و معتقد به نیروی مردم و علاقمند به ایران به میدان آمده بود. وی هرگز به غر زدن و انتقادهای نیم بند اکتفاء نمی کرد و عبارات نامفهوم و کاسبکارانه با تهدیدات پنهان بر زبان نمی آورد. وی شفاف سخن می گفت فورا خواهان آزادی احزاب و مطبوعات می شد، وی می خواست که به گشتهای خیابانی و آزار و اذیت مردم خاتمه داده شود، حقوق زنان برسمیت شناخته شود، به خواستهای اقلیتهای ملی توجه شود، رشوه خواران از همه جناحهای حاکمیت در دادگاههای علنی در هر مقامی که باشند محاکمه شوند، زندانیان سیاسی آزاد گردند، ملاک ایدئولوژیک و گزینشهای ضد علمی از محیط دانشگاه دور شود، اتحادیه های حرفه ای آزاد شوند و یک ایران دموکراتیک برپا شود تا مردم ایران از جان و دل بسیج شوند از میهنشان در مقابل تجاوز بیگانه دفاع کنند، از حقوق مسلم قانونی خود در همه عرصه و از جمله غنی سازی اورانیوم دفاع کنند. از مبارزه ملتهای جهان برای رهائی خویش بویژه ملتهای همسایه، ملتهائی که ما با آنها قرنها زندگی مشترک داشته ایم به حمایت برخیزند و بدانند که مبارزه مردم فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان بخشی از مبارزه آزادیبخش مردم ایران نیز هست. ملتی که سرکوب ملت دیگر را تحمل کند نمی تواند هرگز آزاد و با روح برادری جهانی پرورش یافته باشد.
ولی شما چنین برخوردی را در سخنان میر حسین موسوی و سایر نامزدهای انتصابی نمی بینید. وی به پاره ای سرکوبها و قلدریها و بی قانونی ها انتقاد آبکی می کند ولی با اساس سرکوب و بی قانونی موافق است. کسی که با اصل ولایت فقیه موافق باشد با هر قانون زمینی مخالف است. وی هوادار قوانین “آسمانی“ است که از طریق صاحب الزمان به زمین می رسد. کسی که حقوق دموکراتیک و شهروندی را برسمیت نشناسد و در مناظره انتخاباتی خود به آنها اشاره نکرده و برای تحققش مبارزه نکند مخالف سرکوب روشنفکران و هنرمندان نیست، دروغ می گوید. کسی که همدست هاشمی رفسنجانی منفور و جانی است نمی تواند از پوینده و مختاری و داریوش فروهر دفاع کند.
میر حسین موسوی نماینده حاکمیت اسلامی است. اوضاع که برگردد وی نیز باید پاسخگو باشد. همه این کاندیداها که به صورت غیر دموکراتیک انتخاب شده و محصول بی قانونی نظام هستند نمی توانند از خواستهای مردم ایران حمایت کنند. البته امپریالیستها بیشتر تمایل دارند موسوی بر سر کار آید و بلندگوهای تبلیغاتی آنها به نفع “انقلاب سبز“ در ایران کار می کند. عواملشان البسه سبز توزیع می کنند و تصاویر موسوی را قبل از مناظره در تعداد وسیع چاپ کرده و سازمان یافته به خیابانها می ریزند تا افکار عمومی برای خویش درست کنند. مردم نیز که بشدت از خودسریها، دخالت در امور داخلی و خصوصی زندگی خویش به تنگ آمده اند خشم خویش را نسبت به احمدی نژاد و کل رژیم با نمایش به نفع “تغییر“ نشان می دهند. ولی مضمون این اعتراضات و شادیها انقلابی نیست زیرا هدفش تغییرات بنیادی در جامعه نمی باشد. هدفش لجبازی و دهن کجی به رژیم است. میرحسین موسوی نماینده بخشی از بورژوازی ایران است که از امتیازات دولتی کمتر برخوردار است و دستش از همه جا کوتاه شده است. وی نمی خواهد مافیائی را که رفسنجانیها در راسش هستند برچیند می خواهد همه مافیاهای قدرت را بیک نسبت در چپاول سهیم گرداند. حرکتی که امروز بوجود آمده است را نباید با جنبش دو خرداد که مبارزه خود جوش مردم بود و هدفش گفتن “نه“ به رژیم بود مخلوط کرد. نمایشات سازمانیافته میر حسین موسوی و رفسنجانی فاقد مضمون دموکراتیک است. آنها می خواهند جامعه ایران را در دور باطل انتخاب میان وبا و طاعون سرگردان نگاه دارند. هرگونه تبلیغات و تشویقات برای شرکت در این سیاست اسارت آور بضرر منافع مردم ایران و به ضرر آینده ایران است. تحریم انتخابات بهترین شیوه برای بیان انزجار مردم ایران نسبت به این همه دغلکاری و عوامفریبی است و مسلما در اعتلاء بعدی جنبش نقش خواهد داشت. انتخابات ایران از اساس غیر دموکراتیک است زیرا رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم غیر دموکراتیک و یک رژیم مستبد مذهبی است. واژه جمهوری برازنده این رژیم نیست.
حزب کارایران(توفان)
18 خرداد1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org