۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

صحنه ای از تظاهرات کارگران تایلند دردفاع از کارگران ایران
حمایت اتحادیه‌های بین‌المللی از کارگران و مردم ایران

نمايندگان و اعضای چهار اتحاديه بين‌المللی صنفی در بيش از ۲۰ کشور جهان، روز جمعه پنجم تیرماه، همبستگی اين تشکل‌ها را با مردم ايران، از جمله کارگران ايرانی، اعلام کردند.اين تظاهرات در پی فراخوان کنفدراسيون بين‌المللی اتحاديه‌های کارگری، فدراسيون جهانی کارگران حمل و نقل، فدراسيون آموزش بين‌الملل و فدراسيون بين‌المللی کارگران صنايع کشاورزی، غذايی و خدمات برنامه‌ريزی شده بود.هدف از اين تظاهرات، حمايت از خواسته‌های کارگران و نيز مردم ايران برای برخورداری از حق تشکيل اتحاديه، آزادی بيان و اجتماعات و برخورداری از حقوق بشر عنوان شده بود.سازمان عفو بين‌الملل نيز حمايت خود را از برگزاری اين تظاهرات اعلام کرده بود؛ تظاهراتی که از جمله در نيوزيلند، استراليا، ژاپن، اندونزی، هند، ترکيه، نروژ، هلند، بلژيک و ايتاليا برگزار شد.

۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه




گسترش اعتراضات درخارج کشورعلیه رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی
حمله به لانه جاسوسی رژیم جمهوری اسلامی دراستکهلم
جهان در چند رور اخیر، " شاهد یکی از بزرگترین و بی نظیر ترین رخدادهای تاریخی بود. بی نظیر از این جهت که جوانان مصمم ، با مشتهای گره کرده و بدون ترس از مرگ، به نبرد لشگریان وحشی تا بدان مسلح شتافتند و جسورانه در این نبرد نا برابر رزمیدند . بیش از 100 نفر جان باختند و صدها تن مجروح گردیدند. رخدادی به عظمت نیروی توفنده شیر زنان و شیر مردانی که قادر گردیدند در یک پیکار نا برابر و تنها با عزمی راسخ با مشت های کوبنده و با پرتاب سنگ، با یکی از بزرگترین خصم دوران لشگریان سیاهی که مسلح به انواع سلاحهای قتاله بودند، پنجه در پنجه اندازد.
آری این شیر زنان و شیر مردان ایران جسورانه و با گذشتن از جان شیرین خویش و هرگونه حسابگری "مصلحت اندیشانه "، چون طوفانی توفنده جهت رسیدن به ساحل آزادی خود را به صخره سر سخت سیاهی کوبیدند و شکاف عظیمی در آن ایجاد نمودند. "شکافی" عظیم و التیام نیافتنی. طوفان خشم مردم در این چند روز قادر گردید جزیزه "ثبات و آرامش" آدمخواران رژیم را درهم ریزد. خامنه ای سفاک را چون محمد رضاشاه مزدور به گریه درآورد. آری این غیور زنان و مردان جوان ولی پر صلابت در خیزش بی نظیر خویش چنان زخم عمیقی بر دشمنان ضد بشری وارد نمودند، که آغازی جهت نابود کامل آن خواهد بود.
بدین سان رزم جسورانه مردم قادر شد، "بت" قدر قدرتی رژیم جانی و خون ریزی که با بیش از 30 سال استبدادگری و اعمال بغایت فاشیستی سعی داشت خود را در انظار عمومی "شکست ناپذیر" جلوه دهد، فرو ریزد.
مردم ایران بویژه دختران و پسران جوان با مبارزات بی باکانه خویش قادر شدند برای "ده روز" دنیا را تکان دهند و با اراده سترگ بار دیگر بر روند دیالکتیک تاریخی مهر تائید زنند؛ که ظلم وستم، حتا ظلم و ستم رژیم سفاکی چون جمهوری اسلامی پایدار نخواهد بود.
در واقع این خیزش سترک و تاریخی نسل جوان ایران، نسلی که شاهد 30 سال استبدادگری- 30 سال نا برابری آشکار- 30 سال آه و حصرت داشتن یک زندگی آرام- 30 سال نا مردمی و ناکامی چیدن- بود، سرانجام چون سمندری از خاک برخواست و می رفت که طومار ننگین رژیم جهل و جنایت جمهوری اسلامی را درهم پیچد. بر اساس تجربه مبارزاتی صدها ساله روند تاریخ، چنین تحول تابناک تاریخی نیازمند ستاد رهبری کننده انقلابی است.
ما مطمئن هستیم که از خون سرخ ندا و صدها نداهای دیگر که در نبرد با خصم سپاه وحشیان رژیم جهت ایجاد یک زندگی انسانی و شرافتمندانه که در آن آزادی و دمکراسی برای آحاد مردم برقرار گردد، بخاک افتادند، هزاران لاله های سرخ خواهد روئید و سرانجام علیرغم سد باز دارنده لشگریان وحشی، طومار این جرثومه فساد و تباهی را از میان بر خواهد داشت.
در یک کلام این خیزش سترک سلحشور زنان و راد مردان قادر شد، "جبروت" رژیم را درهم شکند و نوید فردای تابناک را رقم زند. ما ایرانیان مقیم خارج از کشور با تمام وجود رزم این شیر زنان و شیر مردان را می ستائیم و دورد بیکران خویش را نثارشان می داریم و با تمام نیرو پشتیبانشان هستیم و خواهیم بود. رزمشان پیروز باد!
ایرانیان آزاده!
در حمایت و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران علیه تمامیت رژیم، ایرانیان آزایخواه و انقلابی مقیم استکهلم(سوئد) بدنبال برگزاری دهها اکسیون های اعتراضی، دیروز بعداز ظهر جمعه26 یونی سفارت رژیم جمهوری اسلامی ایران، این لانه جاسوسی و مرکز توطئه چینی را برای مدتی به اشغال انقلابی خویش در آوردند. آنان با شکستن درب این مرکز توطئه گری وارد محوطه سفارت شده و با خشم انقلابی خویش ابتدا با تعدادی از مزدوران مسلح رژیم درگیر و چندین دستگاه خود روهای مزدوارن را درهم شکستند. و سرانجام با دخالت پلیس از سفارت خارج شدند و با شعارهای کوبنده چون؛ مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی، حمایت و پشتیبانی کامل خویش را از مبارزات مردم ایران ابراز نمودند.
این آکسیون های اعتراضی علیه رژیم ایران در خارج از کشور همچنان ادامه دارد. ما از تمامی صلح دوستان و آزادیخواهان خواستاریم تا با شرکت هر چه گسترده تر خویش در حرکات اعتراضی علیه رژیم بربرمنش جمهوری اسلامی ،همبستگی و حمایت خویش را از مبارزات مردم ایران برای ایرانی آزاد و آباد و شکوفان رساتر نمایند.
درود بیکران بررزمتان!
مرگ بر رژیم فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم تنها راه رهائی مردم ایران!
هواداران حزب کار ایران(توفان) در استکهلم
شنبه 27 یونی 2009

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

4خرداد:
ويدئو فيلم جديد از اعتراضات خيابانی ديروز و تيراندازی به سوی مردم :
برای ديدن ويدئو کليپ جديد به لينک زير کليک کنيد:

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه


نبردقهرمانانه توده مردم ادامه دارد
زنده باد اعتصاب عمومی!

مبارزه قهرمانانه مردم ایران بویژه جوانان ادامه دارد و رژیم با تمام ساز و برگش با شکست روبرو شده است. مقاومت و ایستادگی شورانگیزجوانان آنهم درمقابل نیروهای مسلح فاشیست بسیجی، لباس شخصی و پاسداررژیم تحسین بر انگیز است. آتش خشم مردم هرروز شعله ورتر میشود و سرکوب و کشتار سبعانه جوانان و تشدید فضای ارعاب دیگر اثر ندارد. فریاد جوانان با شعار مردم حمایت حمایت، فاز دیگری از تداوم مبارزه را میطلبد. اعتصاب عمومی ناقوس مرگ رژیم پوسیده جمهوری اسلامی را بصدا در خواهدآورد.
راه رستگاری مردم ایران درشرایط کنونی سرنگونی تمامیت رژیم جمهوری اسلامی واستقرارآزادیهای سیاسی اجتماعی، آزادی بیان و عقیده،آزادی اجتماعات واتحادیه های کارگری واحزاب و سازمانهای سیاسی، جدایی دین ازدولت وآموزش، لغو حجاب اجباری و سیستم تفکیک جنسیتی و تاسیس حکومتی مردمی و دموکراتیک و مخالف دخالت امپریالیسم درامور داخلی ایران است. تنها بابیان و طرح این مطالبات است که میتوان قدم به قدم دوستان و دشمنان جنبش را شناخت و به پیشروی مبارزه ادامه داد.

زنده باد اعتصاب عمومی!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
حزب کارایران(توفان)
دوشنبه 1 تیر ماه 1388
http://www.toufan.org/


گزارش از تهران
ایران چه حال و هوایی دارد….!
درطول دوهفته اخیر که تب و تاب انتخابات بالا گرفته بود، در همه تظاهراتهای شبانه و روزانه شرکت کرده ام. شبهای زیبا و فراموش نشدنی درخیابانها و بحث و گفتگو درمورد انتخابات و مناظره نامزدهای ریاست جمهوری و نفس کشیدن درفضای نسبتا آزاد وبدون ترس از لباس شخصی ها و بسیجی ها و چاقوکشان امنیتی.... حال و هوایی داشته است. درخیابانها و کوچه و محله موجی از مردم بخصوص جوانان دختر و پسر پرشورعلاقمند به مسائل مملکتی اما با دلواپسی و نگرانی منتظرروز انتخابات و نتایج بعد از آن بودند.........
ظاهر قضیه این است که مردم بوِِیژه جوانان به میر حسین موسوی اصول گرای اصلاح طلب رای داده و یا از آنها دفاع میکنند اما حقیقت این میباشد که مردم ما به علت نبود آلترناتیو مناسب بازهم بین بد و بدتر قرارگرفتند ودر پوشش رای دادن به میرحسین موسوی درتقابل با جناح آقای احمدی نژاد که پشت سرش رهبر، آقای علی خامنه ای قراردارد صف آرایی کردند. مردم که از فشار و بدبختی های سیاسی و اقتصادی احساس خفگی میکنند ناچارا به دنبال میر حسین موسوی راه افتادند تا شاید با حذف احمدی نژاد و به کناررفتن او و دارودسته چاقوکشش ، گشایشی شود و قدری از فشار بر جامعه روشنفکری و جوانان و بخصوص زنان کاسته شود.......
مردم،بویژه جوانان درطول این دوهفته دلی ازعزا درآوردند و بشدت سیاسی و متحول شدند. بزرگترها که درانقلاب بهمن شرکت داشتند درکنارفرزندان خود ایستاده خاطراتی از گذشته جنبش علیه شاه نقل میکردند و براحتیاط و هوشیاربودن و فریب نخوردن سخن میگفتند........
جناح احمدی نژاد معروف به خرحزب اللهی و قمه کش و لات وولگرد که از ترس اینکه مبادا کسی درانتخابات آنها شرکت نکند، تاکتیکی عقب نشینی کرده و فضا را با مناظره زنده تلویزیونی فعال ومردم را دعوت به شرکت درانتخابات کردند. مردم نیز به میدان آمدند و درهمین انتخابات که نمی شود نام انتخابات برآن گذاشت شرکت کرده و به میرحسین موسوی رای دادند. اما رهبر وجناح او که تصمیم به انتخاب مجدد احمدی نژاد به هرقیمت گرفته بودند با تقلبی غیرقابل باور نتیجه آرا را به دلخواه خود تغییر دادند و دست به کودتا زدند. رای 24 میلیونی آقای احمدی نژاد دروغ بزرگی به اندازه هاله نورامام دوازدهم است که ازمغزاین آقا تراوش میکند. رای مردم این بارهم ملاخورشد.
اعلام نتایج انتخابات ابتدا شوکی به مردم وارد آورد اما بعد از مدتی خشم مردم مثل بمب ترکید. بغض سی ساله سرکوب و دروغ و توهین و تحقیر شکست . این تقلب به اندازه ای وقیح و تحقیر آمیز بود که میر حسین موسوی و آقای کروبی و حتا محسن رضایی را به حیرت واداشت و شوکشان کرد. دراینجا میرحسین موسوی و کروبی همراه با مردم خواهان ابطال این انتخابات و برگزاری انتخابات مجددی شدند. فشارمردم به قدری بود که اگر میرحسین موسوی کوچکترین عقب نشینی میکرد مردم بدون توجه به گفته های ایشان خود بی پروا به تظاهرات دست میزدند. ولی همانطور که همه گان شاهد بودند میرحسین موسوی نیز نتیجه انتخابات را دروغین و کذب محض ارزیابی کرد و برای روز دوشنبه 25 خرداد ماه فراخوان به تظاهرات داد............
روز دوشنبه بیش از چهار میلیون نفر و حتا عده ای از روزنامه ها و رسانه های داخلی از شرکت میلیونی نوشته و آن را تائید کردند. آدم درکنار اینهمه مردم که واقعا از قشرهای مختلفی بودند احساس تنهایی نمی کرد. احساس همبستگی عجیبی درمیان مردم بود. کارگر، دانشجو، افراد بازنشسته، نویسندگان و خبرنگاران معترض،هنرمندان، زنان خانه دار و بویژه دختران جوان دانش آموز، مغازه دار... همه اقشار دراین تظاهرات که نوعی رفراندم علیه جناح حزب الله بود، شرکت داشتند.
تظاهرات به خوبی و آرام پیش میرفت، شعارها چون گلوله از گلوهای خشمگین مردم بیرون می آمد و دولت و حامی او، علی خامنه ای را نشانه میگرفت.شعارهای تظاهرات بسیارمتنوع بودند، تا انجایی که خود ازنزدیک شاهد بودم و همراه با دیگران سر میدادم اینها بود:
میجنگم میمیرم ، رأیم‌رو پس می‌گیرم
رای ما رو دزدیدن ، دارن باهاش پز میدن
بسیجی بی‌غیرت ، دشمن خون ملت
هاله نور رو دیده ، رای ما رو ندیده
احمدی دروغگو ، 63 درصدت کو؟
بسیجی حیا کن ، مفت‌خوری رو رها کن
بازم تقلب شده ، دروغگو سید شده
تقلب 1 ملیون، 2 ملیون ، نه پونزده شونزده ملیون
۲ میلیون، سه ملیون، کی رأی میده به میمون
احمدی به هوش باش ، ما مردمیم نه اوباش
مرگ بر این دولت مردم فریب
رفتگر با غیرت ، محمود رو بردار ببر
مرگ بر دیکتاتور.... دولت کودتا استعفاء استعفاء
موسوس موسوی رای ما پس بگیر..
این پول نفت چی میشه؟ خرج بسیجی میشه
..............
تیراندازی بیرحمانه ازسوی پایگاه بسیج رژیم، ازطبقه سوم به صف تظاهرکنندگان بی دفاع که موجب کشته شدن حداقل 10 الی پانزده نفر و مجروح شدن بسیاری از جوانان گردید، موجی از خشم و تنفر نسبت به احمدی نژاد و خامنه ای و از طرفی همبستگی و همدردی با شهدا و زخمی شدگان بوجود آورد. چنین عمل شنیع و زشتی بازهم برنفرت و کینه مردم نسبت به این حامیان دزدان و دروغگویان و مال صغیر خورها افزود. کسی از این عمل وحشیانه و جنایتکارانه عوامل رژیم نترسید و بازهم برادامه تظاهرات و این بار تحت عنوان همدردی وعزاداری نسبت به این عزیزان وادامه راه شهدا برای آزادی مورد تائید همگان قرارگرفت...........
یکی دونکته است که گفتنش مهم است. یکی اینکه همه میگویند بعد ازاین تظاهرات چه باید بکنیم، به کجا خواهد کشید، آیا آقای موسوی تا آخر خط خواهد آمد، آیا اینها عقب نشینی میکنند و به پای انتخابات دیگری خواهند رفت،آیا.... و سئوالاتی ازاین قبیل که کسی پاسخ روشنی درقبال آنها ندارد. خود آقای موسوی هم فهییده و آگاه است که مردم چه میخواهند. فهمیده که این مردم میلیونی حکومت مذهبی نمی خواهند، پاسدار و بسیج و لباس شخصی نمی خواهند، دزدی و فساد نمی خواهند، اجحاف و تبعیض نمی خواهند و شعار یا روسری و یا توسری نمی خواهند.....اما فعلا همه برسرابطال انتخابات توافق دارند و مردم و بویژه جوانان نیزبدون توجه به پند و نصیحتهای آقای موسوی که همه را بیشتر به آرامش دعوت میکند، علیه دیکتاتوری یعنی علیه علی خامنه ای و برای ازادی شعار میدهند. مردم شبها در پشت بام ها شعار الله اکبر سر میدهند و روزها به خیابانها می آیند.......... اگرمیرحسین موسوی عقب نشینی کند طبعا به ضرر مردم و به سود جناح مقابل است ولی مردم نیز چشم وگوششان بیشتر باز خواهد شد وآن بخش که توهم به موسوی دارند از وی کنده خواهند شد. درچنین شرایط حساسی است که اگر موسوی به اعتراضاتش ادامه دهد و از مردم حمایت نماید مورد احترام مردم و درغیر این صورت با وی همان برخوردی را خواهند که که با خاتمی و دیگران.فعلا رهبر جنبش اعتراضی مردم موسوی است و نیروهای اصلاح طلب در راس آن هستند و مردم کس دیگری را که شناخته شده باشد، ندارند، مردم فعلا رهبری کارآمد و لایق که از آنها دفاع کنند ندارند.... ولی همه چیز با سرعت پیش میرود. پیش بینی حوادث بسیار مشکل است. آزادی وبراندازی استبداد خواست اکثریت مردم است.دولت کودتا نه راه پیش داردونه راه پس.......
یک نکته مهم دیگر که تاکنون کم سابقه بوده است این میباشد که در اعتراضات و تظاهرات خیابانی درایران ازشعارهای مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل، مرگ بر انگلیس...خبری نبود. تمام اعتراضات مردم دراین روزهابرروی انتخابات، آزادی و مسائل مهم داخلی متمرکزگردیده است. این به هیچ وجه به معنی نزدیکی مردم به کشورهای استعماری آمریکا و اسرائیل و کشورهای اروپایی نیست، بلکه دلیلش این میباشد که همه مردم از شعارهای توخالی دولت و حامیانش خسته شده و درشرایطی که خطر حمله نظامی به ایران نیز منتفی شده است مردم باآرامش بهتری دست به اعتراض زده ونظام را به چالش گرفته اند. هرقدردولتهای بدنام و متجاوزنظیر امریکا و یا اسرائیل و انگلیس و.. بیشتربه صحنه بیایند وازمبارزات ما مردم ایران"حمایت کنند" به همان اندازه بیشتربه ضرر اعتراضآت آزادیخواهانه ملت ایران است و بهانه و مستمسکی دردست ملاها میشود علیه مردم..........
پايداري ادامه دارد. هرروز اطلاع رسانی میشود. حرکت ها مردمی و خود جوش است....به امید آزادی ملت ایران.
درود برآزادی
اختر. م
تهران
26 خرداد 1388


نقل از توفان الکترونیکی شماه 35 تیرماه 1388 ارگان الکترونیکی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org




۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه


انتخاب بین وبا وطاعون
درحاشیه مناظره احمدی نژاد و میر حسین موسوی

مناظره احمدی نژاد و موسوی را می شود تقلیدی از انتخابات آمریکا تلقی کرد که جرج بوش و اوباما مقابل هم قرار گرفتند. رژیم ایران می خواهد بگوید که “ما هم می تونیم“، انتخابات ما هم “آزاد“ است. این صحنه گردانی ها چه در آمریکا و یا در ایران باید علاقه مردم را به شرکت در انتخابات افزایش دهد و تنور انتخاباتی را گرم نگاهدارد. در انتخابات آمریکا کارشناسان و مدیریت های انتخاباتی برنامه نمایشات را طوری ترتیب می دهند که با افکار عمومی مردم آمریکا همخوانی داشته باشد و برآمد نامزدها مردم پسند واقع شود. از نوع نگاه، لبخند تا حرکت دستها و لحن صدا همه و همه تمرین می شود. مضمون گفتار آنقدر بُرائی ندارد که شکل برآمد. حد حملات و جا خالی دادن ها، دودوزه بازی کردن ها و حمایت از کل نظام سرمایه داری امپریالیستی توسط هر دو نامزد از قبل تعیین می گردد. در انتخابات ایران جای همه این شرایط خالی است. حکومتهای استبدادی کمتر بازیگران خوبی برای این نمایشات می توانند ارائه دهند. این است که کنترل بحث از دست خودشان نیز در می رود. احمدی نژاد که به تصمیمات مجلس و قوه قضائیه و... اهمیت نمی دهد و یک تنه به یاری امام زمان حکومت می کند، نمی تواند رفتار دیکتاتورمنشانه خویش را بیکباره مانند پالتویش قبل از ورود به استودیو دم در آویزان کند. این است که نزاع “یل های“ انتخاباتی برای مردم که از هر دوی آنها بیزارند حکم نمایش سینمائی کمدی را ایفاء می کند. و همین طور هم بود.
سخنانی که طرفین مطرح کردند و یا اتهاماتی که بیکدیگر زدند مسایل پنهانی در جامعه ایران نبود. مردم ایران خود بر سرهرکوی و بازاری این مسایل را مطرح می کردند. در این مناظره هیچکدام از طرفین امتیازی کسب نکردند بلکه این مردم بودند که با اشتیاق به نظارت این مناظره رفتند و سپس در پاره ای محلات به خیابانها ریخته و اظهار پیروزی کردند. آنها بودند که می گفتند تمام حرفهای ما راست از کار در آمد. اتهاماتی که احمدی نژاد به خانواده رفسنجانی می زد بهیچوجه نو نبود و یا مسایلی که در مورد ناطق نوری بیان کرد تقریبا همان مسایلی است که پالیزدار در گزارش خویش قبل از دستگیریش طرح کرد و وی را به پای میز محاکمه کشیدند. ولی همین آقای احمدی نژاد حاضر نشد از پالیزدار و شهبازی به خاطر سخنان درستشان حمایت کند. احمدی نژاد بدرستی می گوید که نامردی است اگر علت آسیب های اجتماعی را تنها به گردن وی افکند. قبل از وی سه دولت یعنی دولتهای میر حسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بر سر کار بوده اند و امروز نیز میر حسین موسوی به عنوان نماینده سه دولت گذشته با وی درگیر شده است. این دولتها ترازنامه اعمالی داشته اند که ادامه آن به دوره احمدی نژاد رسیده است. تاریخ جمهوری اسلامی، تاریخ ترورها، قتل عامها، فساد و ارتشاء و سند سازی و جعلیات و... بوده و از زمان احمدی نژاد آغاز نشده است. اعتیاد جوانان به مواد مخدر بیماری زمان احمدی نژاد نیست، فحشاء از زمان احمدی نژاد شروع نشده است، سرکوب دانشجویان و یا کارگران و زنان از بعد از انقلاب آغاز شده است و امر جدیدی نیست. خاتمی حتی حاضر نشد برای آزادی روزنامه نگار هوادار خویش یعنی اکبر گنجی اقدام کند. اینکه از خزانه مملکت دزدی می شود و یا مدارک تحصیلی تقلبی ساخته می شود تا در مناصب نان و آبدار قرار گرفت، اینکه احزاب ممنوع هستند و سانسور بر قرار است و روشنفکران سرکوب می شوند و یا اقدامات دولتها خلاف قانون اساسی است و کسی برای این قانون اساسی تا اصل ولایت فقیه بقاء دارد تره هم خورد نمی کند مسایل جدیدی نیستند. ریشه آنها همه و همه در اساس موجودیت جمهوری اسلامی است. احمدی نژاد دقیقا منافع جمهوری اسلامی را تامین نموده است و در آینده نیز هر نیروی دیگری بر سر کار آید چاره ای ندارد جز اینکه همینطور رفتار کند. رفتاری به غیر از این تنها با تکیه بر یک نیروی اجتماعی قدرتمند یعنی با تکیه بر مردم مقدور است. تنها مردمند که می توانند این وضع را تغییر دهند وگرنه امکان ندارد که با فاسد دفع افسد کرد. رژیم جمهوری اسلامی رژیمی ضد مردمی است و از مردم بیشتر می ترسد تا از دشمنان خارجی این است که وضع به صورت کنونی باقی می ماند و تغییری نخواهد کرد. باز آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود. صحبت از تغییر کردن بدون حضور مردم، بدون بسیج مردم، حرف مفت است و میر حسین موسوی بازیچه دست خانواده رفسنجانی است و نه نماینده مردم. هیچکدام از این دو نامزد انتخاباتی حاضر نیستند از مردم و جنبش توده ای آنها حمایت کنند. آنها می خواهند مشکلات و اختلافات خویش را بدون حضور مردم، بدور از چشم آنها ولی با کمک فشار آنها به طرف مقابل تحمیل کنند.
احمدی نژاد در مناظره با همان روش ماجراجوئی، پرونده سازی، بی حساب و کتاب و بی برنامه حرف می زند و توهین می کند. هاله مقدس نور بر دور سرش حلقه نزده و صاحب الزمان در این مناظره تلویزیونی در کنار وی نیست که زیر بغلش را بگیرد و اجازه دهد به تبلیغ خرافات بپردازد و به خرد عمومی توهین کند. وی در مقابل رقیبش که وی را نیز صاحب الزمان اعزام کرده است در این زمینه خلع سلاح است. از این گذشته صاحب الزمان باید در مناظره کروبی و رضائی نیز شرکت کند و بیچاره این همه وقت ندارد. بیاد آوریم که چند تا از این صاحب الزمانها در زمان جنگ توسط نیروهای عراقی دستگیر شده بودند و در زندانهای عراق بسر می بردند، معلوم نیست زمان آزادی آنها چه موقع بوده است که خود را به چاه جمکران رسانده و زیر بغل احمدی نژاد را گرفته اند.
میر حسین موسوی به خودش مسلط تر است و علیرغم اینکه حرفی ندارد که بزند، برنامه ای بویژه در عرصه داخلی ندارد که ارائه دهد به نقاط ضعف احمدی نژاد و روحیات مردم ایران واقف است. در کشوریکه مرتب به حیثیت مردم بعنوان ایرانی توهین شده، تاریخ ایران تحریف شده اسلامیت به جای ایرانیت گذاشته شده تا ملاهای مفتخور پدر مردم را درآورند سخن از ایران و ایرانی گفتن به دل مردم می نشیند. وی اساس سیاست خویش را بر عوامفریبی گذاشته است. میر حسین موسوی این را می داند و از همان آغاز سخن می گوید:“ من همیشه ایران را دوست داشتم واین عشق فکر می کنم باهمه ماها قرین هست، هیچ ایرانی را فکر نمی کنم که به ایرانیت خودش افتخار نکند و نگران آینده ایران نباشد ونگران مشکلاتش نباشد همه دلشان می خواهد ایران را بزرگ بینند و سرافراز ببینند....
ما دوست داشتیم که ایران یک نقشی داشته باشد بعنوان قدرت اول منطقه درهمه شئون علمی و اقتصادی، آبرو داشته باشد الگویی باشد برای همه جهان پس انقلاب کردیم، برای اینها انقلاب کردیم که ایران بزرگ بشود، ایران اسلامی بزرگ باشد ، تاثیر گذار باشد و بتواند ترجیحا اثر گذار باشد و پیام خودش را به همه جهان برساند“.
میر حسین موسوی طبیعتا دروغ می گوید زیرا ملاها از همان آغاز انقلاب بر ضد ایران، ملیت، ملی و ایرانیت بودند، آنها از امت و جمهوری اسلامی و خواهر و برادر سخن می راندند، پرچم ملی را به پرچم اسلامی تبدیل کردند، می خواستند خلیج فارس را خلیج اسلامی کنند، سرود ای ایران را حذف کردند و انجزه انجزه را راه انداختند که مفتضحانه به طاق نسیان سپردند و... این مبارزه مردم بود که سیاستهای ارتجاعی آنها را با شکست روبرو ساخت و مردم ایران هویت ملی خویش را حفظ کردند. همین سیاست ارتجاعی موجبی شد که عشق به میهن بیش از پیش در نهاد ایرانیان شعله کشد و امروزه حتی وسیله ای شود تا تمام آن دشمنان دیروز ایرانیت بیکباره بیاد نقش تاریخی ایران و هویت ملی ما بیفتند. میر حسین موسوی با این شگرد “میهنپرستانه“ به میدان آمده است. به میر حسین موسوی گفته اند که وی با اشاره انگشت هاشمی رفسنجانی بر سر کار آمده است این است که علیرغم نفرتی که مردم از هاشمی دارند باید سعی کند از وی در سخنانش اعاده حیثیت شود. این است که بی جا با جا در سخنانش از هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی مرتب تجلیل می کند و همین چاپلوسی وی کار را به آنجائی می رساند که احمدی نژاد از کوره در رفته پرونده دزدیهای رفسنجانی و خانواده اش را رو می کند و ناطق نوری را که نماینده خامنه ای در زمان انتخاب خاتمی بود هم رویش می گذارد. احمدی نژاد ولی محتاط است و می ترسد و حساب برخی راهزنان را که پرونده دارند نظیر جنتی، طبسی، رفیق دوست و... جدا کرده و رو نمی کند. میر حسین موسوی می گوید: آقای هاشمی و آقای خاتمی اشخاص بزرگی هستند که خودشان با آقای دکتر باید مناظره کنند و جواب خودشان را بدهند و بنده یک مشکلاتی با دولت دارم و بخاطر خطری وارد این صحنه شدم که درمورد آن صحبت خواهم کرد و وارد دوران آقای هاشمی و خاتمی نخواهم شد“. چگونه می شود نماینده رفسنجانی بود و وی را که عالیجناب خاکستری و همدست سعید امامی، فلاحیان و مسئول قتلهای زنجیره ای بوده است شخص بزرگ نامید و ادعای “اصلاح طلبی“ کرد؟ و مدعی شد که در این عرصه وارد بحث با احمدی نژاد نمی شود. چرا نمی شود؟ چرا یک اتهام باین بزرگی را باید شخص رفسنجانی با آقای دکتر احمدی نژاد شخصا حل کند. سخن بر سر مصالح ایران است و نه بر سر اختلافات شخصی. میر حسین موسوی افشاءگریهای احمدی نژاد را اختلافات شخصی جلوه می دهد که باید بین دو طرف حل و فصل شود. میر حسین موسوی خودش در دوران آغاز انقلاب عضو مرکزی حزب جمهوری اسلامی بوده و و سردبیری ارگان این حزب یعنی روزنامه جمهوری اسلامی را بعهده داشته است. این حزب همان حزب فراگیر رستاخیز زمان خمینی است. همان “حزب فقط حزب اﷲ“ است که بلندگوی چماقداران و اراذل و اوباش و چاقوکشان اسلامی بود. همان حزبی بود که تحریک می کرد و نمایشات اعتراضی را برهم می زد. بهمین جهت نیز قادر نیست از حقوق دموکراتیک و آزادی دفاع کند و دلش را به الطاف امپریالیستها و صهیونیستها تقدیم کرده است. همه مستبدین که برای مردمشان ارزشی قایل نیستند و به آنها متکی نمی باشند سرانجام خوراک تبلیغاتی امپریالیستها خواهند بود و می روند که به دشمنان مردم تکیه کنند.


جالب این است که احمدی نژاد مدعی می شود که میر حسین موسوی بهتر از وی نیست. البته وی منکر سانسور نیست ولی می گوید تو هم سانسور می کردی بی جهت جانماز آب نکش و خودت را دموکرات جا نزن. آنها با هم با همان ایماء و اشاره صحبت می کنند بطوریکه شنونده نمی داند بحث بر سر کدام شخص، با چه مسئولیت، و یا بر سر کدام نشریه است.
این سخنان که برای بدست آوردن دل روشنفکران، جوانان، دانشجویان، روحانیت و نظایر آنها می باشد طبیعتا انتقادات واردی به دولت سرکوبگر احمدی نژاد است. ولی ما بخاطر نمی آوریم که دولتهای قبلی از سرکوب پرهیز کرده باشند. آقای هاشمی رفسنجانی که به تمام معنی جانی است و مسئول قتلهای زنجیره ای و ترورهای خارج از کشور است توسط آقای میرحسین موسوی ملقب به “بزرگ“ می شود تا ظاهرا چنین در نسل جوان القاء شود که آغاز سرکوب از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد است. اعدامهای سال 67 تحت توجه آقای میرحسین موسوی در زمان حضور امام در صحنه بود. بجز آیت اﷲ منتظری که تا حدودی اعتراض نیم بند و نا موثری به آنها کرد آقای رفسنجانی، خاتمی، کروبی و میر حسین موسوی در باره آنها سکوت کردند. این است که این انتقادات درست میر حسین موسوی به احمدی نژاد از ته قلب نیست از نوک زبان است و طوری تنظیم شده که به گوشه قبای نظام برنخورد.
حال فرض کنیم اگر یک نامزد استخواندار اصولی و جسور و معتقد به نیروی مردم و علاقمند به ایران به میدان آمده بود. وی هرگز به غر زدن و انتقادهای نیم بند اکتفاء نمی کرد و عبارات نامفهوم و کاسبکارانه با تهدیدات پنهان بر زبان نمی آورد. وی شفاف سخن می گفت فورا خواهان آزادی احزاب و مطبوعات می شد، وی می خواست که به گشتهای خیابانی و آزار و اذیت مردم خاتمه داده شود، حقوق زنان برسمیت شناخته شود، به خواستهای اقلیتهای ملی توجه شود، رشوه خواران از همه جناحهای حاکمیت در دادگاههای علنی در هر مقامی که باشند محاکمه شوند، زندانیان سیاسی آزاد گردند، ملاک ایدئولوژیک و گزینشهای ضد علمی از محیط دانشگاه دور شود، اتحادیه های حرفه ای آزاد شوند و یک ایران دموکراتیک برپا شود تا مردم ایران از جان و دل بسیج شوند از میهنشان در مقابل تجاوز بیگانه دفاع کنند، از حقوق مسلم قانونی خود در همه عرصه و از جمله غنی سازی اورانیوم دفاع کنند. از مبارزه ملتهای جهان برای رهائی خویش بویژه ملتهای همسایه، ملتهائی که ما با آنها قرنها زندگی مشترک داشته ایم به حمایت برخیزند و بدانند که مبارزه مردم فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان بخشی از مبارزه آزادیبخش مردم ایران نیز هست. ملتی که سرکوب ملت دیگر را تحمل کند نمی تواند هرگز آزاد و با روح برادری جهانی پرورش یافته باشد.
ولی شما چنین برخوردی را در سخنان میر حسین موسوی و سایر نامزدهای انتصابی نمی بینید. وی به پاره ای سرکوبها و قلدریها و بی قانونی ها انتقاد آبکی می کند ولی با اساس سرکوب و بی قانونی موافق است. کسی که با اصل ولایت فقیه موافق باشد با هر قانون زمینی مخالف است. وی هوادار قوانین “آسمانی“ است که از طریق صاحب الزمان به زمین می رسد. کسی که حقوق دموکراتیک و شهروندی را برسمیت نشناسد و در مناظره انتخاباتی خود به آنها اشاره نکرده و برای تحققش مبارزه نکند مخالف سرکوب روشنفکران و هنرمندان نیست، دروغ می گوید. کسی که همدست هاشمی رفسنجانی منفور و جانی است نمی تواند از پوینده و مختاری و داریوش فروهر دفاع کند.
میر حسین موسوی نماینده حاکمیت اسلامی است. اوضاع که برگردد وی نیز باید پاسخگو باشد. همه این کاندیداها که به صورت غیر دموکراتیک انتخاب شده و محصول بی قانونی نظام هستند نمی توانند از خواستهای مردم ایران حمایت کنند. البته امپریالیستها بیشتر تمایل دارند موسوی بر سر کار آید و بلندگوهای تبلیغاتی آنها به نفع “انقلاب سبز“ در ایران کار می کند. عواملشان البسه سبز توزیع می کنند و تصاویر موسوی را قبل از مناظره در تعداد وسیع چاپ کرده و سازمان یافته به خیابانها می ریزند تا افکار عمومی برای خویش درست کنند. مردم نیز که بشدت از خودسریها، دخالت در امور داخلی و خصوصی زندگی خویش به تنگ آمده اند خشم خویش را نسبت به احمدی نژاد و کل رژیم با نمایش به نفع “تغییر“ نشان می دهند. ولی مضمون این اعتراضات و شادیها انقلابی نیست زیرا هدفش تغییرات بنیادی در جامعه نمی باشد. هدفش لجبازی و دهن کجی به رژیم است. میرحسین موسوی نماینده بخشی از بورژوازی ایران است که از امتیازات دولتی کمتر برخوردار است و دستش از همه جا کوتاه شده است. وی نمی خواهد مافیائی را که رفسنجانیها در راسش هستند برچیند می خواهد همه مافیاهای قدرت را بیک نسبت در چپاول سهیم گرداند. حرکتی که امروز بوجود آمده است را نباید با جنبش دو خرداد که مبارزه خود جوش مردم بود و هدفش گفتن “نه“ به رژیم بود مخلوط کرد. نمایشات سازمانیافته میر حسین موسوی و رفسنجانی فاقد مضمون دموکراتیک است. آنها می خواهند جامعه ایران را در دور باطل انتخاب میان وبا و طاعون سرگردان نگاه دارند. هرگونه تبلیغات و تشویقات برای شرکت در این سیاست اسارت آور بضرر منافع مردم ایران و به ضرر آینده ایران است. تحریم انتخابات بهترین شیوه برای بیان انزجار مردم ایران نسبت به این همه دغلکاری و عوامفریبی است و مسلما در اعتلاء بعدی جنبش نقش خواهد داشت. انتخابات ایران از اساس غیر دموکراتیک است زیرا رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم غیر دموکراتیک و یک رژیم مستبد مذهبی است. واژه جمهوری برازنده این رژیم نیست.

حزب کارایران(توفان)
18 خرداد1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

تشویق مردم به شرکت در مضحکۀ انتخابات، همدستی با رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی است

همان طورکه قابل پیش بینی بود شورای نگهبان روز چهارشنبه 30 اردیبهشت ماه چهار تن را به عنوان نامزدهای انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری اسلامی اعلام داشت. شورای نگهبان، احمدی نژاد، محسن رضائی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی را مورد تائید قرارداده است. « آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته». رژیم جمهوری اسلامی شرمی هم ندارد تا اسم این مضحکه را انتخابات بگذارد و از مردم می خواهد تا دربین این دزدان و جنایتکاران یکی را به عنوان رئیس جمهور خود بر گزینند.»
در رژیمی که شورای نگهبان آن نظارت می کند که چه کسی خود را نامزد کند و صلاحیت نامزدها را به جای تکیه بر تشخیص مردم خود در دست گرفته است مردم چه اعتمادی می توانند به این نامزدها داشته باشند. مردم، خودِ شورای نگهبان را فاقد صلاحیت می دانند. این شورا یک صافی به تمام معنا برای غربال مخالفین و منتقدین است. این ویژگی شورای نگهبان دیگر قابل کتمان نیست و خود آنها نیز سعی ندارند این خصوصیت را استتار کنند. حتی اظهارات آنها برخی مواردی در جهت تهدید و تحت فشار گذاردن معترضین و دگر اندیشان خودی است. این شورا خود را به قوۀ مقننه تحمیل کرده است و به جای مردم می خواهد با مغز علیلش فکر کند. مردم که نابینا نیستند و همۀ آنها فرزندان انقلاب شکوهمندی در ایران بوده و مزۀ دموکراسی ابتدائی و قدرتِ مردمی را چشیدهﺍند. آنها نمی توانند این مضحکه را مورد تائید قرار دهند.« نقل از بیانیۀ حزب کارایران (توفان) 25 اردیبهشت 88شعبده بازی انتخابات ریاست جمهوری درشرایطی برگزار می گردد که کارنامۀ سه دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی تماماً سیاه است و آزار و سرکوب دگراندیشان، سنگسارزنان، سرکوب اعتراضات کارگری، سرکوب دانشجویان و شکنجهﻫﺎﻯ قرون وسطائی هم چنان ادامه دارد وهمۀ جناحﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی اعم از اصلاح طلبان و یا اصول گرایان درایجاد فضای خفقان آور حاکم و بحران سیاسی اقتصادی که برجامعه چون هیولائی چنگ انداخته است مقصر و مسئولند. این بحران زائیده و نتیجۀ عملکرد و اندیشۀ یک جناح از حاکمیت نیست. ناشی از بحران نظام پوسیدۀ سرمایهﺩاری و درگیری کل جناحﻫﺎﻯ مختلف بر سر تثبیت و گسترش و تقویت اقتصادی و سیاسی خویش است. حفظ نظام انگلی و ضد زن و تبعیض جنسیتی و سرمایهﺩاری اسلامی، دغدغۀ خاطر همۀ نامزدهای انتخاباتی مورد تائید شورای نگهبان است. این شورا از آنجا که مردم را صغیر می پندارد چند قیم را به عنوان کادو پیشکش 70 ملیون صغار کرده است. لذا ، رأی دادن به هر یک از این نامزدها به معنی تائید وضعیت اسفناک موجود و ادامۀ آن است. تشویق مردم به شرکت دراین مضحکۀ انتخاباتی همدستی با کاربدستان اسلامی و خیانت آشکار به مردم است.هیچ یک از این نامزدهای انتخاباتی سخنی درمورد اوضاع اسفناک کارگران و زحمتکشان، حداقل دستمزدها، حقوق پرداخت نشده کارگران، آزادی رهبران اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری از زندان، امنیت شغلی، حق تشکیل اتحادیهﻫﺎﻯ حرفهﺍﻯ مستقل ازدولت، آزادی احزاب، آزادی بیان و عقیده، آزادی همۀ زندانیان سیاسی ..... نمی گویند. حنای شعارهای توخالی و تکراری احمدی نژاد و کروبی درمورد "توزیع سود صنعت نفت میان همه ایرانیان" دیگررنگی ندارد و نمی تواند کسی را بفریبد. چهارسال دورۀ ریاست جمهوری دلقکی بنام احمدی نژاد فرجامی جز گسترش شکاف طبقاتی وفقر از یک سو و ادامۀ سرکوب و تشدید خفقان سیاسی نداشته است. رقیب اصلی انتخاباتی وی میرحسین موسوی نخست وزیر سالﻫﺎﻯ 1360 تا 1368 که این روزها از وی به عنوان جناح نرم تن اصول گرا سخن می رود با آن کارنامۀ سیاه و کشتارهای وحشیانه وسرکوب خونین تشکلات سیاسی ، جز وعدهﻫﺎﻯ توخالی حرفی برای گفتن ندارد. درچنین شرایطی تشویق مردم به شرکت در انتخابات و رأی به این نامزدها خیانت به آزادی و مردم ایران است.امید بستن به تحولات سیاسی و اقتصادی در چهارچوب رژیم تاریک اندیش جمهوری اسلامی، حاصلی جز یأس و سرخوردگی نخواهد داشت. تلاش در این چهارچوب وقت تلف کردن و یاری به بقای نظام کثیف و ضد بشری جمهوری اسلامیست. مطالبات دموکراتیکی نظیر جدائی دین از دولت و آموزش، آزادی احزاب و اجتماعات، ازادی بیان و اندیشه و قلم، آزادی انتخاب، برابری زن و مرد و رفاه نسبی اقتصادی درچهارچوب نظام سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی امری محال و یک رویای دست نیافتنی است. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرارسوسیالیسم تنها راه نجات مردم ایران از این بن بست است.تحریم فعال انتخابات، یک تاکتیک اصولی درجهت بی اعتبار کردن روز افزون رژیم آدمکش جمهوری اسلامی، درجهت تشدید تضادهای هئیت حاکمه وتضعیف کلیت نظام جمهوری اسلامیست. آن کس که در انتخابات شرکت نمی کند یک تصمیم فردی گرفته است. قصد دارد در روز انتخابات در خانه بماند و به پای صندوقﻫﺎﻯ رأی نرود. ولی آن کس که تحریم میکند خطابش به مردم است، نقش فعالی به عهده گرفته است و نه تنها خودش در انتخابات شرکت نمیکند از بقیه نیز می طلبد در انتخابات شرکت نکنند. وی برای این کار اعلامیه میدهد، سازماندهی میکند، تبلیغ میکند و برای تماس با مردم می رود و در صحنه حضور فعال دارد، کار اقناعی می کند و به دنبال نتیجۀ قابل دسترسی و زودرس است. اگر کار انتخابات قلابی با مشکل روبرو شود و کار به نزاع جناحﻫﺎﻯ گوناگون حاکمیت بکشد وی امکان بسیج مردم را برای کشیدنشان به خیابانﻫﺎ پیدا میکند. مردمی که در جنبش تحریم انتخابات شرکت دارند با آنها که با یک اقدام فردی در خانه ماندهﺍند فرق دارند. جنبش تحریم، خواهان یک نتیجۀ مثبت و گویا برای مبارزه و تلاش خستگی ناپذیرش است. برای جنبش تحریم، زمینه عملیات، آکسیونﻫﺎ، تبلیغات، فرصتﻫﺎﻯ مانور بیشتر باز است. سازماندهی و تشویق مردم به اعتراض علیۀ مضحکۀ انتخابات و تحریم گستردۀ نمایش انتخاباتی، تنها تاکتیک صحیح و انقلابی است. برای تحقق این امر بکوشیم.
نقل از توفان الکترونیکی شماره34 خرداد ماه 88 ارگان الکترونیکی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

آزمایش هسته ای و موشکی جمهوری دموکراتیک خلق کره

و جنجال آفرینی های آمریکا
ا. م. شیری
هولناک ترین دستاورد سرمایه داری امپریالیستی برای بشریت جهان، تعمیق، تثبیت و مدرن سازی افکار، اندیشه ها، فرهنگ و ادبیات سیاسی فئودالی است. در اندیشه و ادبیات سیاسی فئودالی، خان از همه بالاتر است، برای انجام هر کاری مجاز است، مافوق قانون است؛ صاحب قدرت نا محدود و ثروت مردم است؛ از اختیارات نا محدود برخوردار است؛ در مقابل هیچ قانونی جوابگو نیست؛ خان، حق مطلق است و... و در نقطه مقابل آن، رعیت، تابع مطلق ارباب است؛ حق اعتراض ندارد؛ روی حرف خان نباید حرف بزند؛ بدون رضایت و اجازه خان، حق دست زدن به هیچ کاری را ندارد؛ رو در روی خان قرار گرفتن، عقوبت سخت و سنگینی در پی دارد؛ سرپیچی از اوامر خان، با محرومیتهای شدید و نابودی برابر است؛ فرمانبرداری از ارباب، به سود و صلاح همه است و الخ.
امروز مظاهر ارزشهای بی ارزش فئودالی، یعنی، جهالت، کتمان حقیقت، حق کشی و تسلیم طلبی جاهلانه، همه تار و پود روابط و مناسبات جهانی را تشکیل می دهد. افکار و اندیشه های فئودالی، کل ادبیات سیاسی- اجتماعی را احاطه کرده است. تجارب تاریخی رفتارها، اظهارات، موضع گیریها، تبلیغات و اقدامات امپریالیسم جهانی به سرپرستی آمریکا، بمثابه نماد فئودال قدرقدرت مدرن و بقیه جهان بعنوان رعایای تابع آن، شاهد این مدعاست. دولت آمریکا، خیر و صلاح همه را در تابعیت از خود تعریف می کند؛ حرف اول و آخر را می زند؛ برای همه تعیین تکلیف می کند؛ مافوق تمام قوانین، مقررات و موازین بین المللی است؛ امنیت و منافع خویش را در هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین خود: از افغانستان و پاکستان، از عراق و فلسطین، از قفقاز و خاورمیانه، از آفریقا و آسیا، از اروپا و آمریکای لاتین و بطور کلی از همه جهان، تأمین می کند و تملک ثروتهای دیگر کشورها را حق خود می شمارد؛ هر «دولت و ملت نافرمانی» را که از اجرای فرامین آن استنکاف نماید، گوشمالی می دهد و باز هم الخ.
در روزهای اخیر، بدنبال آزمایش هسته ای جمهوری دموکراتیک خلق کره، باز هم دولت آمریکا چنان بر طبل پر سر و صدای تبلیغاتی می کوبد، جهان را چنان از «خطر سلاحهای اتمی کره» می ترساند و جامعه جهانی (یعنی آمریکا) و شورای امنیت سازمان ملل متحد را چنان با عجله به اتخاذ تدابیر سخت علیه این کشور فرامی خواند که گوئی، این کره شمالی بود که بمب اتمی را برعلیه بشریت بکار گرفت، این، کره شمالیست که در حال حاضر در سه قاره جنگ درگیر جنگ استعماری و غارتگرانه است، این کره دموکراتیک است که عراق و افغانستان را اشغال کرده است و مردم تیره بخت این کشورها را کشتار می کند. گوئی یوگسلاوی را کره شمالی ویران ساخت و به سلطان نشینهای چند تقسیم کرد، انگار این کره دموکراتیک است که، در اکثریت کشورهای جهان پایگاه نظامی مستقر کرده و کره ارض را بمناطق تحت فرماندهی نظامی خود تقسیم کرده است، مثل اینکه، این دولت کره شمالیست که زندانهای مخفی و علنی را برای قلع و قمع مخالفان جهانی سازی امپریالیستی بر پا کرده است؛ چنانچه از هو و جنجال آمریکا بر می آید، انگار، افسانه «القاعده»، حوادث تروریستی نیویورک- واشینگتن، مادرید، لندن، انفجارهای معابد، مساجد، بازارها و میادین محل تجمع مردم بخت برگشته در کشورهای مختلف، ساخته و پرداخته سازمان اطلاعاتی جمهوری کره است و... این همه در حالیست که، آمریکا، بکمک کلاهکهای هسته خود و با استقرار آنها در کشورهائی که اصلا از فن آوری اتمی برخوردار نیستند، جهان را در روی بشکه باروت که نه، روی بمب اتمی نشانده است. آمریکا چنان هیاهوئی براه انداخته است که، انگار در نتیجه سیاستهای اقتصادی- نظامی جمهوری کره، بیش از یک میلیارد از جمعیت جهان در چنگال فقر و گرسنگی دست و پا می زنند و تسلیحات اتمی کره، بعنوان اولین بکارگیرندۀ این سلاح برعلیه انسان، زندگی در روی کره زمین را با خطرات هر چه بیشتر و جدی تری مواجه ساخته است.
در چنین اوضاع و احوال جهان، درک این موضوع که صدای پای این خطر از کدام سو شنیده می شود، اصلا مشکل نیست. آیا این صدا از سوی کره شمالی، از سوی ونزوئلا، کوبا، ایران، سوریه، بلاروس و یا برخی کشورهای نا همسو با سیاستهای شنیده می شود؟ تمام واقعیات تاریخی نشاندهنده این است که، از سوی هیچکدام اینها و امثالهم! بلکه، این خطر، فقط و فقط از سوی «جامعه جهانی»، بخوانیم؛ ایالات متحده آمریکا، بر سر جهان سایه افکنده است. آیا راه انداختن هو و جنجال می تواند این خطر جدی را دفع نماید؟ قطعا، نه! زیرا، همانطور که معلوم است آمریکا به هیچ قانون و قاعده و اصول منطقی انسانی پای بند نیست و تا زمانیکه انسانها و قبل از همه، نهادهای بین المللی، احزاب، سازمانها، گروهها، شخصیتهای سیاسی، تئوری پردازان، کارشناسان و غیره فرا نگیرد که، باید چهارچوب فرهنگ، متدها و اعتقادات کهنه فئودالی را درهم ریخته، صورت مسائلی را که آمریکا طرح می کند، تغییر داده و مسائل جهانی را بر اساس اصول عقلانی، منطق و معیارهای حقوقی طرح و مورد بررسی قرار دهند، جهان همچنان در بیابان هیاهو و جنجالهای آمریکا سرگردان خواهد بود. تا زمانیکه جامعه جهانی (نه آن جامعه جهانی مورد نظر آمریکا) نتواند دایرۀ توهمات آمریکا ساخته را درهم شکسته، قبل از اینکه درستی و یا نادرستی اقدام کره در آزمایش اتمی و بهانه گیریهای مشابه این «ارباب» را مورد بررسی قرار دهد، پاسخ این سؤال را روشن سازد، که اگر، سلاح اتمی بسود بشریت نیست که، بی تردید چنین است، چرا آمریکا حق دارد بیش از ٢۵۰۰ آزمایش اتمی بعمل آورده، بزرگترین انبار تسلیحات اتمی و دیگر سلاحهای کشتار جمعی را در اختیار داشته باشد ولی، جمهوری کره حق ندارد اولین گامهای خود را برای دستیابی به سلاح اتمی بر دارد؛ اگر غنی سازی اورانیوم در ایران، با هر هدفی، حتی بفرض با مقاصد نظامی، نگران کننده است؛ چرا آمریکا و برخی کشورها مجازند ولی، کره شمالی و برخی کشورهای دیگر باید از این کار منع شوند، قطعا نمی تواند به حل مسائل و مشکلات عمدا پیچیده شده جهانی خدمت نماید! باید این مسئله یک بار برای همیشه حل شود که بر اساس هیچ اصل و قاعده و فاکتی دولت آمریکا قابل اطمینان تر از دولت کره شمالی، آزمایش هسته و موشکی کره، خطرناک تر از زرادخانه هسته ای آمریکا نیست!
بنابراین، تا وقتی که سازمانها و نهادهای بین المللی، احزاب، تشکلها، تئوری پردازان و دست اندر کاران مسائل سیاسی، بویژه سازمان ملل متحد که در طول دوره موجودیت خود نتوانسته است از اشغال کشورها و قتل عام خلقهای جهان بدست نظامیان آمریکائی، از کشتار مستمر مردم فلسطین بدست نژادپرستان صهیونیست و اشغال سرزمینهای آنها جلوگیری کند، نتوانند از زیر تأثیر روابط و مناسبات فئودالی خارج شوند و نپذیرند که، دولت جمهوری دموکراتیک کره و دیگر کشورهای مستقل که، مجبورشده اند در زیرسایه تهاجم نظامی امپریالیسم آمریکا زندگی کنند، مجازند برای دفاع از استقلال و آزادی کشور و مردم خویش، از همه امکانات دفاعی قابل دسترس بهرمند شوند؛ تا وقتی که در دنیای سیاست و تحلیل و بررسی و حل مسائل مختلف جهانی، منطقه ای و ملی، «اسب به پشت ارابه بسته می شود»، قالب کهنه ارباب و رعیتی، رابطه تابع و متبوع، قانون «زور حق است»، تغییر داده نشود، نه بهانه گیریها و جنجال آفرینی های خبیثانه آمریکا خاتمه خواهد یافت؛ نه خطر تسلیحات اتمی آمریکا سایه خود را از سر مردم جهان کم خواهد کرد و نه؛ صلح و ثبات و آسایش و امنیت پایدار در جهان برقرار خواهد گردید.
هشتم خرداد ۱٣٨٨