ابن الوقت
انتشار این شعر زیبای
شاعر انقلابی ایران محمد علی افراشته وصف حال اوضاع سیاسی کنونی در خارج از کشور
است. حزب ما به انتشار مجدد آن دست می زند که همه بدانند مبارزه با فرصت طلبان و
اپورتونیستها و طلبکاران بی مایه و بیکاره سابقه ای بس طولانی دارد و بخشی از
مبارزه طبقاتی است.
"هست افراشته اشعار
تو حلواعسلی
من یکی مخلص گفتار تو
هستم به علی
شعر دیدیم، ولی شعر
تو چیز دگر است
سنگر کارگر و مقبره
گنجبر است
نیست تشبیه گُل و
لاله و روی دلدار
هست بحث از عرقِ گرمِ
فلان سوهانکار
گفته هایت اثری دارد
در خواننده
به خصوص آنکه نشسته
است به قلب بنده
منم آن منشی بیچاره
که یک عمر دراز
میزنم هی قلمِ مفت،
هزاری یک غاز
گوشه حجره تاریک، خفه
چون زندان
بسکه گفتم دو و سه
پنج، شدم نی قلیان
عینک نمره ای و موی
سفید و رخسار
شاهد هستند که من
خورد شدم زیر فشار
محرم دزدی و بدجنسی
ارباب منم
تشنه لب در همه عمر،
لبِ آب منم
اندر این مملکت، این
مفتخور بی هم چیز
هست چون گربه مولا سر
هر سفره عزیز
من بیچاره که در واقع
یک رنجبرم
با همه جوش و جلا
کوفت ندارم بخورم
حزب توده که حمایت
کند از کارگران
بس صلاح است که وارد
بشوم چون دگران
میل دارم بشوم وارد
آن حزب شما
در صف روشنفکران،
ولی ... اما، اما
مشورت کردم با خاله و
شوهر خاله
هر دو گفتند کمی
حوصله کن امساله
صبر کن تا که شود حزب
کمی دامنه دار
دولت وقت از آنِ
حزب بیاید سرکار
کار بر توده شود
حاکم، نه پول و پَلا
چکش آهنی اشرف شود از
طوق طلا
نان برای همه، فرهنگ
برای همگی
نه یکی گرسنگی میرد،
ترکیده یکی
درِ فرهنگ شود گر به
همه بگشوده
ای بسا نابغه ها هست
میان توده
مثل امروز نباشد که
خرفتی خرپول
گفت گر ماست سیاهست،
نمایند قبول
الغرض شیفته حزب شدم
صد چندان
ولی.... اما به
همان سبک و سیاق خاله جان
با چنین منطق شایسته
و با این اوصاف
حزب البته خوبست، ولی
بنده معاف
گاهی اندر جلسه
اسم مرا یاد کنید
بنده را مستمع
آزاد قلمداد کنید
حزب توفیق اگر
یافت که ما هم هستیم
شاه سابق اگر آمد
که سلامت جستیم"
نقل از "آی
گفتی"
اثر شاعر بزرگ مردمی
محمد علی افراشته
نشریه شماره 38
سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان
بر گرفته
ازتوفان شماره 155
بهمن ماه 1391، فوریه سال 2013، ارگان مرکزی حزب
کارایران