فلسطین در برابر اسرائیل
یا
دفاع از استقلال و حق حاکمیت ملی در برابر تجاوزگری
فراموش نکنیم
که تنها آن اصولی کهنه شده اند که ضامن تداوم تکامل جوامع بشری بسوی آینده ای به سود توده های زحمتکش و عموم مردم نیستند.
به عبارتی دیگر پایداری و حفاظت اصول اساسی همواره بر هر تصمیم سیاسی روز سایه خود را به نحوی از انحاء می افکند.
یکی از این اصول اساسی که حفظ روابط سالم و صلح آمیز بین خلق ها و حتی دولت های جهان ما ـ صرف نظر از سامان اقتصادی- سیاسی و اجتماعی آنان ـ است، حق حاکمیت ملی و دفاع از استقلال کشورهاست. بحث مفصل آن را به آینده محول می سازیم. این پرنسیپ که درواقع در ماهیت خود بورژوايی است و علی القاعده بورژوازی می بایستی پرچم آن را به دست گیرد، در این اواخر با ظهور امپریالیسم متوحش، لیبرالیسم و سیاست های جنگ طلبانه و سلطه گرایانه امپریالیسم آمریکا با همدستی امپریالیسم اروپا، با مرور زمان به زیر پا گذاشته شده است. آنطور که به نظر می رسد تنها بخشی از بورژوازی ایران و حتی بخشی از جنبش «کمونیستی» و در واقع کمونیست های اصیل و واقعی به آن وفادار مانده اند و مدافع پیگیر و پایدار آنند. در این مورد نیز در بحثی جداگانه و در آینده سخن خواهیم راند.
اما چرا این بحث؟ اخیرا برخی از روشنفکران ایران اطلاعیه ای بر ضد کشتار مردم فلسطین به صورت وسیع پخش کرده اند. ما در اطلاعیه ها و نوشته های مختلف خود ماهیت سودجویانه، اپورتونیستی و نفاق افکنانه این اطلاعیه را توضیح داده ایم. بر له و علیه محتوای این اطلاعیه مقالات و نوشته های گوناگونی انتشار یافته است. واقعیت آن است که جنگ غزه ـ این جنگ معیارساز و در عین حال خانمان براندازـ به طور روشن صفوف خلق و ضد خلق، صفوف دفاع از اصول اساسی حق ملل در قبال تجاوز و جنایت را در برابر تجاوزات و جنایات یک رژیم نژادپرست فاشیستی با همکاران بین المللی اش مشخص و روشن ساخته است.
در این میان نقش مخرب امپریالیست ها و وابستگان ایرانی آن، این مزدوران شناخته شده ـ و متاسفانه اکثرا ناشناخته ـ در تبلیغ و تزریق افکار و تئوری های امپریالیستی و ارتجاعی را می بایستی با دقت در نظر گرفت. لیکن سخن اساسی ما در تخریب آگاهانه ارتجاع بین المللی امپریالیست ها و بویژه صهیونیستها در صفوف خلق و بویژه کمونیست ها نیست. هشیاری و همواره در تعقیب جریانات روز بودن، ما را در افشای نقش آگاهانه نفوذ و تخریب صف متحد خلق از سوی ارتجاع و امپریالیسم کمک خواهد کرد.
مشکل اساسی مبارزه مردم و طبقه کارگر در قبال جنگ تبلیغاتی و ایدئولوژیک امپریالیسم، نفوذ در افکار، ایده ها و نظرات مردم و بویژه روشنفکران مترقی و یا "چپ" است از طریق استدلالات و تئوریهای عوامفریبانه، ظاهرپسند ولی بی محتوی.
جالب آن است که مبتکرین ارائه نظرات در دفاع مستقیم و یا غیر مستقیم از اسرائیل و حمله صریحا مستقیم به حماس با استدلالات گوناگون و حتی متضاد- و یا حداقل از مواضع ایدئولوژیک متضاد- وارد عرصه مبارزه گشته اند.
-گروهی ـ به ویژه اطلاعیه اولیه در اول مرداد 1393(دوم اوت ۲۰۱۴) تحت عنوان «به کشتار مردم فلسطین بی درنگ خاتمه دهیم" برآن است که: "جنگ حماس با اسرائیل هیچ چیز نیست جز جنگ قدرت بر منطقه ای که هم اکنون در اختیار دولت اسرائیل است" و نام آن را "هدف ارتجاعی" می نهد.
-برخی دیگر در استقبال از این اطلاعیه اولیه بر آنند که: «مخالفت و مبارزه ی حماس و اسرائیل و با جریان حاکم بر سرمایه داری جهانی به طور کلی مخالفت و مبارزه ای ارتجاعی است» و دلیل آنان نیز آن است که «غایت آمال اخوان المسلمین هیچ نبوده و نیست جز برقراری شکل واپسگرایانه تری از سرمایه داری، سرمایه داری با روبنای استبداد دینی برای تحمیل بی حقوقی بیشتر و استثمار شدیدتر بر طبقه کارگر. خواست حماس در فلسطین نیز چیزی جز این نبوده و نیست».
کسانی نیز از موضع "چپ" و "کمونیست" به استناد ناوارد به لنین و قطعنامه کنگره دوم انترناسیونال سوم در واقع به لنینیسم حمله کرده و برآنند که چون لنین گویا خواهان مبارزه بر علیه روحانیون بوده است و کمونیست ها را در دفاع از مبارزات ضد امپریالیستی خلق ها تنها در حالت هژمونی آنان توصیه کرده است؛ بنابر این دفاع از مبارزه خلق فلسطین تحت رهبری حماس عملی است نادرست.
و اما تکیه گروهی از روشنفکران ـ بویژه بخش بورژوازی آن ـ بر اساس جدایی دین از دولت و سکولاریسم و تکیه بر دموکراسی بورژوازی و تضاد آن با اهداف اسلامی حماس پس از کسب قدرت است. یکی از فعالین سابق جبهه ملی می نویسد: «حماس یک سازمان بنیادگرای اسلامی و خواهان تشکیل یک حکومت اسلامی(خلافت اسلامی) بر اساس قرآن و احکام و موازین شریعت اسلام نه تنها در سراسر فلسطین که در منطقه و جهان است.»
در یک کلام حماس به همان اندازه مرتجع، خیانتکار و خطرناک است که اسرائیل. حتی بیش از آن به قول نویسنده فعال سابق جبهه ملی؛ «... حماس مسلح است و به گونه ای جدی منطقه را به خاک و خون می کشد.»
ما در چندین نوشته کوشش خواهیم کرد که زمینه فکری و تئوریک این گونه انحرافات را روشن ساخته و خطر نفوذ ایده های ارتجاعی و ضد بشری را در قالب استدلالات و تئوری های عام، نامربوط، عوامفریبانه و حتی ارتجاعی در بین روشن فکران ایران که عموما هواخواه ایران و جهانی صلح آمیز، دموکراتیک و بهتر از کنونی اند، روشن سازیم
فراموش نکنیم که:
معیار درست برای تشخیص دفاع و یا عدم دفاع از مبارزات ملی و آزادی بخش خلق ها معیاری است سیاسی و مشخص و نه ایدئولوژیک و کلی. تمام گروه های متعدد دفاع از صهیونیسم و امپریالیسم(چه آگاهانه و چه ناآگاهانه)، همه آن بخشی که در بالا به آن اشاره کرده ایم، نه از واقعیات بلکه از آرزوها و امیال ایدئولوژیک خویش حرکت می کنند. آن گروه که حماس را بر اساس برنامه و اهداف خود که عمدتا مذهبی است در کنار آن عده که شکل مذهبی حماس را برای رشد سرمایه داری نمی پسندند و بر عکس خواهان شکل غیر مذهبی و دموکراتیک آنند. و هم چنین آنانی که به نام کمونیسم برآنند که کمونیست ها هرگز با غیر خودی همراه نخواهند شد، همه و همه در یک نکته مشترک اند و آن تحمیل نظرات ذهنی، ایدئولوژیک خویش بر دیگران و در یک کلام اراده گرائی در ورای روال واقعیات و شرایط موجود.
حماس بدون تردید سازمانی است با ایدئولوژی ارتجاعی. اما مگر آن نویسنده جبهه ملی سابق و یا آن نویسنده ارجمندی که بیراه های آزمون شده مذاکرات اسرائیل با نیروهای «میانه» فلسطینی را دوباره پیشنهاد می کند و بدون لحظه ای تردید حماس را که منتخب مردم در غزه است به کنار می زند، ضرورتا دارای ایدئولوژی مترقی اند؟ همین گروه ها چنانچه به جای حماس، جبهه ای کمونیستی رهبری مبارزه مردم را در دست داشت بدون تردید با آن به مبارزه برمی خاستند. از نقطه نظر مارکسیستی ـ لنینیستی هیچ ایدئولوژی سوای ایدئولوژی مارکسیستی مترقی نیست. نتیجتا همه طیف های بورژوازی نیز مرتجع اند. اما معیار ما در مبارزه روزانه هرگز ایئولوژیک نیست. ایدئولوژی چنانچه آن را درست به کاراندازیم خط حرکت، استراتژی و چراغ راهنما و دورنمای کار ماست. اما فعالیت ما و کار روزانه از تحلیل مشخص ما از واقعیات عینی برمی خیزد. و در این جاست که نقش و حرکت عوامل و نیروهای اجتماعی و سیاسی تعیین کننده اند. حماس به دلیل اعتقادات مذهبی و دورنمای جامعه ایدآل خویش به شدت ارتجاعی است. اما همین سازمان ارتجاعی در کنار سازمانهای مقاومت دیگر علیه اشغال و تجاوز اسرائیل مبارزه می کند. نقش حماس در دفاع از استقلال فلسطین مثبت و مترقی است. آمال ایدئولوژیک حماس امری است نهفته و مربوط به اهداف آینده آنان. هر حرکت و تکامل در جامعه از واقعیات شروع می شوند و نه از ایدئولوژی، اهداف و یا تئوری های درست ما. حماس توانسته با تکیه بر آمال مردم فلسطین در زمان سازشکاری نیروهای غیر مذهبی که به زیر قرار داد تسلیم طلبانه "اسلو" صحه گذاردند، رهبری مبارزات فلسطین و بویژه مردم فلسطین را به دست آورد. این امر برای دیگران و همه منتقدین به حماس و منجمله ما، امری است ناگوار و لیکن واقعیتی غیر قابل انکار. چگونگی کسب هژمونی در مبارزه خلق فلسطین علیه اسرائیل و بدست کدام نیرو مساله است جداگانه و کاملا انتزاعی. حال چه باید کرد. طرفداران حذف حماس و مبارزه با آن چه راهی را پیشنهاد می دهند: «باید بر اسرائیل فشار آورد تا با سازمان الفتح برای صلح جهانی، در چهارچوب دو کشور فلسطین و اسرائیل بر سر میز مذاکره بنشینند و به خواسته های به حق فلسطینیان تن دهد.»
همه اینگونه بیراه ها آزمون شده اند. تئوری «مبارزه دو ارتجاع» در عمل یا راه را برای مبارزه با هر دو ـ که عمدتا مبارزه با خلق فلسطین است ـ می گشاید و یا مبارزه با تجاوز و جنایات اسرائیل را دچار تزلزل، اختلال و تفرقه می سازد.
همه طرفداران حمله اسرائیل به حماس و جداکردن آن از مجموعه مبارزات خلق فلسطین در یک نکته دیگر نیز مشترکند و آن گریز از واقعیات عیان که در برابر همه ماست و استنتاج از آنان. به جای آن توسل به استنتاجات، تئوری ها و مقولات ذهنی و اکثرا ناروشن و قابل بحث و بویژه نامربوط همانند «جریان حاکم بر سرمایه داری جهانی»، «سرمایه داری با روبنای استبداد دینی» و یا «ساختار دموکراتیک» و غیره. چشم گیر است.
از این طریق است که آنان راه حل های آماده شده فکری و ایدئولوژی خود را بر واقعیات و بر مبارزات مردم فلسطین اراده گرایانه تحمیل می کنند. همان راهی که آگاهانه صهیونیسم و امپریالیسم در آن مصرانه فعالیت می کنند. دنیای ما جهانی است واقعی و نه خیالی چه ما بخواهیم و یا نخواهیم در فلسطین حماس وزنه اساسی دارد و اسرائیل در برابر او و خلق فلسطین قرار گرفته است و هرگز برای فلسطین حق حاکمیت قائل نیست و در نهایت قصد تصاحب و حاکمیت بر سرزمین آن ها را دارد. دفاع از حق خلق فلسطین برای کسب استقلال و حاکمیت ملی اساسی ترین حقی است که هیچ کمونیستی، هیچ آزادیخواه و یا دموکراتی نمی تواند آن را آگاهانه زیر پا بگذارد، عدم دفاع از این اصل با هر استدلال تئوریک و یا ایدئولوژیکی که با این اصل مشخص در ارتباط نیست. خلط مبحث، کوشش در انحراف مبارزات به سود امپریالیسم و ارتجاع جهانی است.
بر گرفته از توفان شماره 174 شهریور ماه 1393 سپتامبر سال 2014، ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی