همتراز ساختن امپریالیسم آمریکا و اروپا با امپریالیسم روسیه با واقعیات کنونی تطابق ندارد
برخی از کمونیستها- چه ایرانی و چه اروپائی- برآنند که هر دو امپریالیستها - روسی و غربی- (و در این زمینه البته چین) - به یکسان دشمن بشریت اند و باید با آنان به طور یکسان برخورد نموده و آنان را به صرف ماهیت امپریالیستی حتی از نظر سیاسی و تحلیل مشخص در یک جبهه مشترک قرار داد. گروهی دیگر تحت تاثیر سیاستهای جنگ طلبانه و نقش ضد بشری امپریالیسم آمریکا و ناتو- به ویژه در اوکرائین- به این نتیجه رسیده اند که روسیه امپریالیستی و به زعم برخی "غیرامپریالیستی" تحت هدایت و رهبری پوتین و مقاومتی که در مقابل استیلاجوئی افسارگسیخته غرب می کند، گویا قابل تشویق و تقدیس است.
به نظر حزب ما این هر دو نظر، نادرست و بازتاب واقعیات و حقیقت موجود نیستند. از نظر ما در اینکه روسیه کنونی کشوری دارای نظام سرمایه داری انحصاری امپریالیستی و در عین حال ضربت خورده و تضعیف شده است، تردیدی نیست. الیگارشی های حاکم در این نظام که پس از به قدرت رسیدن پوتین برخی متلاشی و اکثرا در یک نظام منتظم و تحت کنترل دولتی قرار گرفتند هم چنان نقش اساسی اقتصادی را دارا هستند. نقشِ رهبری پوتین در این بود که به دوران تلاشی و هرج و مرج یلتسین "کمونیست" ضد کمونیست، خاتمه دهد و الیگارشی روسیه را که قبل از فروپاشی شوروی وجود داشت، در میدان اقتصاد بازار آزاد نئولیبرالی سرمایه داری با توجه به اوضاع مشخص رقابت روز امپریالیستی حفظ کند. این الیگارشی را نه "رفیق" گورباچف و نه "رفیق" یلتسین اختراع کردند، بلکه محصول تکامل و تحول بورژوازی نوخاسته شوروی در بعد از بروز رویزینیسم در شوروی بود که دیکتاتوری پرولتاریا را از بین برد و مبارزه طبقاتی را به خاموشی کشانید. نگاه کنیم به شرکتهای "گاز پروم" و "روس نفت" و نظام بانکی حاکم در روسیه و ... برخی سیاستهای خارجی دولت روسیه -مثلا در روسیه سفید در ارتباط با گاز- همه و همه نشانه هائی از عملکرد امپریالیستی و فشار سیاسی بر کشور همسایه اند. می توان دراین رابطه نمونه های دیگری نیز آورد. می توان هم به تحولات درونی و هم تحولات برونی این پدیده شوروی-روسیه برخورد کرد، ولی تعداد آنها به صورت نسبی در وضعیت دنیای کنونی انگشت شمارند. به عبارت دیگر علیرغم ماهیت امپریالیستی روسیه، سیاست اقتصادی و خارجی آن به ویژه به علت ضعف این امپریالیسم و موضع دفاعیش چندان در جهت امپریالیستی چشم گیر نیستند و یا تحت الشعاع سلطه جوئی، بی شرمی و افسارگسیختگی امپریالیسم غرب قرار می گیرند.
حتی اگر در مسئله اوکرائین که به وضوح نقش برنامه ریزی شده، خرابکارانه و جنگ طلبانه ناتو، آمریکا و اروپا در کودتای 2013 علیه حکومت قانونی ویکتور یانوکوویچ روشن شده و احتیاج به توضیحی نیست، ما برگشت جزیره کریمه را به روسیه امری خلاف قوانین بین المللی ارزیابی کنیم- امری که برخلاف واقعیت است- بازهم تجاوزات امپریالیستی روسیه در برابر عظمت تجاوزات آمریکا ناچیزند.
ولی چرا این بار و محموله، سبک تر و نقش امپریالیستی روسیه در برابر رقیب غربی خود به مراتب کوچکتر است؟ چرا امپریالیسم آمریکا و اروپا-امپریالیسم غرب(ناتو) خطر عمده برای خلقهای جهان، برای حقوق ملل و صلح جهان اند، اگر چه امپریالیسم روس و یا چین را نباید از مد نظر دور نگهداشت؟
علاوه بر مظاهر و شواهد بروز سیاستهای امپریالیستی که ما در قبل بدان اشاره کردیم، نکته قابل توجه، سیاست داخلی، توازن نیروهای طبقاتی و امکانات اقتصادی و سیاسی می باشند که روسیه تحت رهبری پوتین دارای آنان است. پوتین در دوران حکومت خویش توانسته است این توانائی ها را متراکم کرده و به قدرت مقاومت خود در مقابل توسعه طلبی غرب بیفزاید.
روسیه کشوری است سرمایه داری و امپریالیستی. اما تمرکز سرمایه مالی و انحصاری و امکانات رشد آن تا به آن حد که برای تسخیر مناطق نفوذ به جنگهای اقتصادی، تا چه رسد نظامی دست یازد؛ به هیچ عنوان در وضعیت کنونی وجود ندارد. روسیه در اوضاع کنونی نه می تواند به افغانستان لشگر بکشد و نه می تواند چکسلاواکی را اشغال کند. اتهام جنگ طلبی و توسعه طلبی روسیه نه به آن دلیل مردود است که این کشور اساسا امپریالیستی نیست(شاید در آینده نیز بتواند با تکیه به افزایش توانش دست به تجاوز زند)، بلکه از آن نظر نادرست و تبلیغاتی اند که چنانچه روسیه نیز خواهان چنین سیاستی می بود عملا و به علت ناتوانی درونی اقتصادی خویش قادر به شروع و انجام چنین تجاوزات امپریالیستی نمی توانست باشد. روسیه امروز از نظر قدرت درونی توانائی های لازم را برای این برآمد و هجوم بیرونی ندارد. همین استفاده گزینشی از ضعفهای درونی جامعه روسیه توسط امپریالیستهای غرب یعنی دامن زدن و دخالتگری نیروهای پوشیده ناتو در روسیه در انواع و اقسام پوششهای سازمانهای غیر دولتی مشکوک که تعدادی از آنها مزدور امپریالیستهای ناتو هستند و خود را زیر پوشش "عملیات زنان لخت"، "همجنس گرائی"، "حمایت از حقوق بشر" افراد مشکوک و معینی در روسیه نظیر رهبر سابق "گاز پروم"، "آزادی بیان" برای عمال هوادار غرب و... می پوشانند بهترین دلایل در در دست داشتن ابتکار عمل نیروهای ناتو است که به جنگ داخلی و فرسایشی دست زده اند و توان روسیه را در عرصه درونی و تبلیغاتی تحلیل می برند. روسیه در این عرصه نیز در سنگرهای تدافعی است. فراموش نکنیم که پوتین می خواهد با مشت محکم حکومت کند و در این عرصه توجه چندانی به حقوق بشر و آزادی های دموکراتیک و نظایر آنها ندارد و در این عرصه حتی بی محابا دستور ترور مخالفان را صادر می کند. سرکوبهای وحشیانه در چچن و ویران کردن گروسنی پایتخت چچن هنوز در خاطره مردم باقی است. ولی این ضعفهای جامعه روسیه مورد سوء استفاده عوامل ناتو قرار می گیرد و از این طریق سعی فراوان در رخنه گری و تاثیر بر تحولات سیاسی روسیه و متزلزل کردن دولت پوتین می کنند. این نظریات را سیاستمداران پرنفوذ آلمان که باسیاست خانم مرکل در اوکرائین مخالفند نظیر آقای "ویمر" در یک ویدئوی سیاسی به صراحت بیان کرده است و پرده از این دسیسه ها برداشته است.
ما همواره در مسئله روسیه و اوکرائین بر این تحلیل تکیه کرده ایم، یعنی این امر که روسیه یک امپریالیست ضربه خورده و تضعیف شده است. غربی ها از مقاومت پوتین در مقابل خودشان ناراضی اند و تبلیغ می کنند که روسیه و پوتین در صدد تلافی اند و مانند دیوانگان و یا خیالپردازان ناسیونالیست خواهان کسب مجدد اعتبار و قدرت دوران شوروی سوسیالیستی بوده و می خواهند وضعیت روسیه را از نظر قدرت سیاسی و اقتصادی به دوران سابق که ابرقدرت جهانی و رقیب امپریالیسم آمریکا بودند برگردانند. این گونه نظرات البته تنها جنبه تبلیغاتی دارند و ما با آنها در مطبوعات رنگ وارنگ غربی مواجه هستیم و خالی از هر گونه محتوی واقعی اند. هدف این تبلیغات توجیه سلطه گری امپریالیسم غرب است تا برای مردم کشورهای خود بهانه تبلیغاتی و توجیهی پیدا کند. اشاره و تکیه ما بر این امر بدان علت است که ما می خواهیم واقعیات را آن طور که می بینیم- یعنی تضعیف قدرت امپریالیستی روسیه- بیان کنیم و نتیجه این تضعیف را که در سیاست های روز و گوناگون روسیه می بینیم تحلیل کنیم. نتیجه این تحلیل برجسته کردن خطر واقعی کنونی امپریالیسم غرب-آمریکا، اروپا و ناتو- است. وگرنه در مبارزه خود عمده را از غیر عمده تشخیص نداده و در دام مبارزه با دشمن خیالی و یا مبارزه با دو دشمن می افتیم. در میان پاره ای اپوزیسیون سردرگم ایران یک تنه با دنیا جنگیدن و در حرافی انقلابی بودن و آنرا جایگزین عمل مشخص نمودن، جایگاه ویژه خود را دارد.
این ایراد طرح می گردد که با عمده کردن خطر امپریالیسم غرب، و برون راندن روسیه امپریالیستی از میدان مبارزه عملی، در واقع نفی امپریالیستی بودن روسیه و خطر محتمل آن را به جان می خریم.
این اتهام اساسا وارد نیست. آن چه در مبارزه روز مطرح است، مسائل روز و واقعی اند و نه آن چه محتمل اند و یا امکان بروز در آینده را دارند. نمی توان تمام کشورگشائیها، جنگ طلبی ها، تجاوزات و جنایات بیشمار امپریالیسم آمریکا، ناتو و امپریالیستهای همکار اروپائی آنها را همسنگ آن "تجاوزات و جنایاتی" دانست که در بطن و ماهیت امپریالیسم روسیه نهفته است و معلوم نیست چه زمانی به ظهور خواهد رسید. میدان مبارزه سیاسی در اختیار نیروهای واقعی موجود در آن میدان- چه اندک و چه بزرگ- است و نه منتظر ظهور آن نیروهائی که محتملا در آینده می توانند وارد میدان شوند. البته این امر بدان معنی نیست که ازامکان بروز خطرات آینده، از رشد منفی به مثبت و یا از کوچک به بزرگ غافل بمانیم. اما این توجه هرگز نمی تواند سایه خود را بر مبارزات سیاسی و واقعی روز بیفکند.
از سوی دیگر نه تنها نیروهای دموکرات و مترقی، بلکه حتی کمونیستهائی نیز هستند که بر اثرمقاومت مثبت پوتین در برابر غرب، به طرفداری بدون و قید و شرط از روسیه و پوتین و پر بهاء دادن به نقش مقاومت پوتین می پردازند. آن ها واقعیات را می بینند، ولی در تحلیل طبقاتی جامعه روسیه و نقش پوتین یا نتیجه ای دیگر می گیرند و یا اساسا آن را از دیده فرو می گذارند. نتیجه به هر حال آن است که پوتین به عنوان قهرمان نجات دهنده خلق های روسیه برای کسب حیثیت و اعتبار از دست رفته و یا به مثابه سامان دهنده روسیه از هم فروپاشیده(باقیمانده دوران یلتسین) برجسته می گردد.
اما به بینم سیاست خارجی روسیه امپریالیستی بر چه مداری می گردد. به جز موارد اندکی که بدان ها اشاره کردیم، علیرغم سیاست تاکید بر موقعیت سیاسی و جغرافیائی خویش و حفظ مناطق نفوذ، نمونه های بزرگی از سیاست گسترش و سلطه طلبی و جنگ جوئی را نشان نمی دهد. روسیه در مورد کشورهای همسایه که سابقا از جمهوری های متعلق به شوروی بودند، سیاست کوشش در جهت ادغام مجدد به ویژه از لحاظ اقتصادی را در پیش گرفته است که با مقابله سرسختانه آمریکا روبرو شده است. سیاست خارجی روسیه حداقل تا کنون برخلاف آمریکا که در جهت تقویت یک قطبی جهان، تحت رهبری آمریکاست، در جهت چند قطبی بودن و تقویت قراردادها و سازمانهای اقتصادی، مالی مختلف بین المللی اند. این امر نیز نه از سر انساندوستی دولت روسیه، بلکه از ضرورت ضعف آن و عدم امکان اتخاذ سیاست جهان گیری-همچون امپریالیسم آمریکا- برون می آید. روسیه در شرایط کنونی در پی تحکیم مواضع درونی خویش است.
خلاصه کنیم:
روسیه و یا چین نه از نقطه نظر دفاع از منافع خلق ها و مردم ستمدیده، بلکه بر اساس منافع سرمایه داری انحصاری خویش- به مثابه یک نیروی امپریالیستی - درجهت عکس منافع امپریالیسم جهانی به رهبری آمریکا در این جا و آنجا عمل می کنند. از این اعمال، و از این سیاست های موقتی می توان و باید با سیاست اتکاء به منافع راهبردی و عام جنبش کمونیستی و ضد امپریالیستی در عرصه ملی و جهانی استفاده کرد و میدان و فرصت را از دست نداد. نیروی اساسی و عمده ارتجاع، تجاوز، جنایت و جنگ برافروزی در جهان کنونی که خطر جنگ را تشدید کرده و صلح جهان را به خطر می اندازد امپریالیسم آمریکا و همدستان اروپائی آنانند. چین و روسیه را هدف عمده قراردادن در حکم رهانیدن دشمن اصلی از آماج حمله ماست و این به سود امپریالیسم آمریکا و ناتو و امپریالیسم اروپا تمام خواهد گشت. هستند در اپوزیسیون آمریکائی ایران که این جنبه را تقویت می کنند و شعارهای آنها صرفا حمله به چین و روسیه و تقدیس آمریکاست. یکی از انتقادات آنها به جمهوری اسلامی و نه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیز نزدیکی این رژیم به چین و روسیه است. برای این اپوزیسیون اسرائیلی-آمریکائی نوکر آمریکا مانند زمان شاه سابق بودن عین "استقلال و دموکراسی" است. چشمان خود را بر واقعیات عیان جهان نبندیم و با هشیاری و اتکاء بر این واقعیات عمل کنیم. تنها این سیاست است که به نفع صلح، مهار امپریالیستها، حقوق ملل و انسانها و به نفع استقلال و حقوق مسلم مردم ایران است.
بر گرفته از توفان شـماره 185 مرداد ماه 1394ـ اوت سال 2015
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل)
لینک چند وبلاگ حزبی
..........................
وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
وبلاگ کارگر آگاه
سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی