۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه


 

انقلاب مصر ادامه دارد. زنده باد انقلاب
 

ادامهﻯ اعتراضﻫﺎ و جنگ و گریز خیابانی علیهﻯ حکم ارتجاعی قانون اساسی رئیس جمهوری مصر هم چنان ادامه داشته و امروز هم بین تظاهرکنندگان و نیروهای امنیتی در قاهره درگیری و زد و خورد روی داده است.در ششمین روز از تظاهرات علیهﻯ تصمیم اخیر محمد مرسی، مبنی بر افزایش اختیارات ریاست جمهوری، مردم، زنان، جوانان، کارمندان، قضات، بخشﻫﺎئی از کارگران که به نیروهای چپ و دموکرات و ملی و ضد امپریالیست سمپاتی دارند در میدان تحریر قاهره تجمع کردند و عملاً آن را به اشغال خود در آوردند. مردم متحد در میدان تحریر قاهره از ادامهﻯ انقلاب و یا انقلاب دوم سخن می گویند.

مردم که متحداً حُسنی مبارک این عنصر خودفروخته را سرنگون کردند خواهان تغییرات بنیادی در جامعه هستند و امروزنیز در مقابل محمد مرسی مرتجع نمایندهﻯ اخوانﺍلمسلمین صف آرائی کردهﺍند. مردم نمی خواهند دیکتاتور دیگری به نام مرسی جای مبارک بنشیند و چون فرعون زمان خون آنها را در شیشه ریزد.آنها (مردم) به خوبی می دانند اگر از همین امروز در مقابل ضد انقلاب و دارودستهﻯ محمد مرسی نایستند فردائی دهشتناک تر از دوران حُسنی مبارک در انتظارشان خواهد بود.مبارزهﻯ مردم مصر برای تحقق نان، آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی است و این تازه آغاز کاراست. نقش طبقهﻯ کارگر و رهبری حزب مارکسیست لنینیست در این جنبش می تواند پایان نظام سرمایهﺪاری، دیکتاتوری و وابستگی به امپریالیسم را رقم زند.

 

زنده باد انقلاب مصر!

مرگ بر ارتجاع و امپریالیسم!

 

اطلاعیه حزب کار ایران (توفان) پیرامون جانباختن ستاربهشتی

 

مسئول مرگ ستار بهشتی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامیست


طبق گزارشات منتشره، ستار بهشتی کارگر 35 ساله "وبلاگ نویس جوان و از فعالان شبکه‌های اجتماعی "زیر شکنجهﻫﺎﻯ بربرمنشانهﻯ مأموران امنیتی رژیم، جانباخته است. مادر ستار بهشتی روز سه‌شنبه ۱۶ آبان در مصاحبهﺍﻯ با سایت "سحام‌نیوز" اظهارداشت:

 

» از ما خواستهﺍند فردا صبح پس از هماهنگی با مأموران به کهریزک مراجعه کنیم و جنازه را تحویل بگیریم «. عموی ستار حسینی نیز گفته است: » تا امروز هیچ خبری از وی نداشتیم. تا این که امروز دامادمان را احضار کرده‌اند و به وی می ‌گویند که ستار فوت کرده و به مادر و خواهر وی اطلاع دهید. هنگامی که علت فوت را جویا شدیم به ما گفتند خفه شوید و به شما ربطی ندارد. «

سایت "بازتاب" نیز در گزارشی با عنوان "درگذشت یک وبلاگ ‌نویس حین بازجوئی، نگذارید به سرنوشت پروندهﻯ کهریزک تبدیل شود" نوشته است، درگذشت تأسف‌ بار این جوان که احتمالاً به دلیل قصور یا تقصیر عوامل دخیل در پروندهﻯ وی صورت گرفته است، یادآور خاطرات تلخی نظیر مرگ زهرا کاظمی در زندان اوین، مرگ زهرا بنی یعقوب، پزشکی در همدان، مرگ هاله سحابی و پروندهﻯ کهریزک است که تا کنون، هیچ یک به نتیجه قطعی نرسیده است."

 

رژیم سرمایهﺪاری فاشیستی ــ مذهبی جمهوری اسلامی از آنجا که بنا بر ماهیتش نمی تواند به خواستﻫﺎﻯ دموکراتیک و حقوق عموم مردم و نیروهای سیاسی پاسخ دهد و از دامنهﻯ گسترش این مبارزات، هراسناک است به این جهت تلاش مذبوحانه می کند تا با اعمال خشونت، با سرکوب و به زندان انداختن و شکنجه و قتل و یا تعهدات سنگین مالی از آنها، از تداوم مبارزه ممانعت به عمل آورد. لیکن تا زمانی که ظلم و زور، تبعیضات، فساد، فقر و بی عدالتی، سرکوب و اختناق و بربریت .... درجامعه حاکم است زمینهﻯ بروز و رشد این جنبشﻫﺎ و اعتراضات نیزاجتناب ناپذیر است و رژیم لرزان و پوسیدهﻯ قرون وسطائی را توان مقابله با آن نخواهد بود. قتل ستار بهشتی و بگیر و ببندهای سیاسی که در ایران جریان دارد آخرین دست و پازدنﻫﺎﻯ رژیمی است که در بحران عمیق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به سر می برد و هیچ آیندهﻯ روشنی برای بقای خود نمی بیند. رژیمی که تحمل حداقل فعالیتﻫﺎﻯ اجتماعی و مدنی آرام مردم را ندارد و از حضور مردم در صحنهﻯ اجتماع به شدت می هراسد و به سرکوب آنها می پردازد، به آخر خط رسیده و محکوم به فروپاشی است.جمهوری جنایتکار اسلامی که از مردمش بیش از اجانب می ترسد، دیر یا زود درسته در کام امپریالیسم و صهیونیسم فرو خواهد رفت. حزب کار ایران (توفان) ضمن دفاع قاطع از حقوق دموکراتیک و آزادیﻫﺎﻯ سیاسی و اجتماعی و احزاب و سندیکاها و...،رژیم جمهوری اسلامی را مسئول و مسبب مرگ ستار بهشتی می داند و به شدت آن را محکوم می کند. ما ازهمهﻯ نیروهای مترقی و مردمی و سازمانﻫﺎ و تشکلات بینﺍلمللی مترقی می خواهیم به جمهوری اسلامی اعتراض کنند و این عمل ضد انسانی و بربرمنشانه را محکوم نمایند.

 

 

سرنگون باد رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به دست مردم ایران!

آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی!

زنده باد آزادی و سوسیالیسم!

حزب کارایران (توفان)

هیجده آبان ماه 1391 خورشیدی

 

 

متن سخنرانی رفیق، نماینده حزب کار ایران (توفان) در اجلاس وسیع سازمانﻫﺎ و احزاب انقلابی در استانبول

 

در اواخر ماه اکتبر 2012 نشستی مرکب از 21 سازمان و حزب سیاسی ضد امپریالیستی، کمونیست و مترقی در استانبول تشکیل شد و در مورد اوضاع خاورمیانه به بحث و گفتگو پرداختند. پیام زیر توسط رفیق نمایندهﻯ حزب به چند زبان ترجمه، به سمع حضار رسید و مورد استقبال آنها قرارگرفت. گزارش مشروح این نشست در شمارهﻯ آیندهﻯ توفان الکترونیکی منتشر خواهد شد.

علل تحریمﻫﺎﻯ اقتصادی و تهدیدات نظامی به ایران توسط

امپریالیست آمریکا و متحدینش چیست؟

 

رفقای گرامی

 

یکی از تضادهای اساسی جهان که در تحولات جهانی نقش داشته و در آنها مؤثر است، تضاد میان امپریالیسم و خلقﻫﺎﻯ جهان است. امپریالیسم برای توسعهﻯ مناطق نفوذ خویش به هر وسیلهﺍﻯ دست می زند و سعی می کند ابزار عملی و ذهنی آن را فراهم آورد. امپریالیسم به بازار فروش برای کالاهای خویش نیاز دارد، امپریالیسم به دستمزد ارزان برای تولید کالای خویش نیاز دارد، امپریالیسم برای تولید کالاهای خویش به مواد اولیه نیاز دارد که در ممالک دیگر در زیر خروارها خاک نهفته است. امپریالیسم برای تحقق این خواستﻫﺎﻯ خویش که خود بخود به انجام نمی رسد به حکومتﻫﺎﻯ دست نشانده در ممالک جهان که تنها به ساز امپریالیستﻫﺎ برقصند نیاز دارد، آنها نیاز دارند که برای حفظ طعمهﻯ خویش رقبای خود را از میدان بدر کنند و همهﻯ طعمه را خود شخصاً تناول نمایند و زمینهﺍﻯ ایجاد کنند که این وضعیت به نفع آنها در جهان حفظ شود.

یکی از قطعی ترین مسایلی که امروز در جهان مطرح است، مسئلهﻯ انرژی فسیلی و هستهﺍﻯ است. با کاهش منابع فسیلی در جهان و با نیاز کشورهای رو به توسعه نظیر چین، هندوستان و برزیل به انرژی، وضعیتی در جهان ایجاد شده است که تسلط به منابع انرژی برای امپریالیستﻫﺎ را به یک امر بود و نبود تبدیل کرده است. امپریالیسم آمریکا از زمان تولید نفت و تجارت آن توسط آقای راکفلر برای سوخت در چراغ های نفتی گرد سوز با لوله لامپا تحت نام چراغﻫﺎﻯ "استاندارد" شرکت نفتی "استاندارد اویل کمپانی" را بنیانگذاری کرد و با تولید اتومبیل و روشن شدن اهمیت نفت در جنگ جهانی اول با سفر پرزیدنت روزولت به عربستان سعودی به بزرگ ترین منابع نفت جهان دست یافت. از همان تاریخ جنگ پنهانی بر سر تسلط بر منابع انرژی میان آمریکا و انگلستان در جهان و به ویژه در خاورمیانه در گرفت. ایران، عراق، کویت و ... به منطقهﻯ نفوذ انگلیس بدل شدند و عربستان سعودی در خدمت آمریکا ماند. مبارزه بر سر کسب این مادهﻯ حیاتی روز بروز بیشتر تشدید می شود و امروز به نقطهﻯ اوج خود رسیده است. دامن زدن به جنگ مسلمان و مسیحی در آفریقا تا مناطق نفت خیز را از زیر نفوذ مسلمانﻫﺎ خارج کرده و با تجزیهﻯ ممالک آنها و تضعیف حکومتﻫﺎﻯ مرکزی و ایجاد نفاق به منابع اولیه آنها دست پیدا کنند، در سودان، نیجریه، سومالی، کنیا و مالی و سایر ممالک آفریقائی به خوبی مشهود است. در همین رابطه زمینهﻯ ذهنی توجیه تجاوزات را به کشورهای اسلامی فراهم می آورند و مسئلهﻯ حجاب زنان و یا عدم تساوی حقوق زنان و مردان در ممالک اسلامی را که 1400 سال وجود داشته است به مسئلهﻯ روز و سیاست تبلیغاتی خود بدل می کنند. قرآن می سوزانند و از محمد کاریکاتور می کشند و اسلام ستیزی را رواج می دهند، از مسلمانان به عنوان آدمﻫﺎﻯ تروریست، خطرناک، مردسالار، زن ستیز، ضد کودک و... نام می برند. به یکباره جنبش لختیﻫﺎ راه می اندازند تا ثابت کنند خودشان مترقیﺍند و مسلمانﻫﺎ که لخت نمی شوند ارتجاعیﺍند، در حالی که ماهیت امر در این است که این عده می خواهند هم زنان و هم مردان ممالک نفت خیز مسلمان را لخت کنند. همهﻯ این کارها و تبلیغات سازمان یافته برای آن است تا در افکار عمومی زمینهﻯ تجاوز به کشورهای نفت خیز مسلمان فراهم شود. شما اگر لحظهﺍﻯ به نقش اپوزیسیون خود فروختهﻯ ایران نگاه کنید بخشی از وظایفی که سازمان "سیا" آمریکا به عهده آنها گذارده است، به عهده گرفتهﺍند. اسلام ستیزی آنها ایجاد زمینه سازی برای تجاوز به کشورهای مسلمان است تا به مردم ممالک خود چنین تفهیم کنند که این وحشیﻫﺎ شایستهﻯ داشتن و نگهداری منابع انرژی نیستند و حضورشان زندگی ما را به خطر می اندازند و آسایش و رفاه ما را که ناشی از وجود انرژی است تهدید می کنند، زیرا می خواهند آنچه را که حق طبیعی!! ما و منبع آسایش ماست، تصاحب کنند. کم کم امپریالیستها مالک منابع نفتی ما می شوند و ملتﻫﺎﻯ ما، کسانی محسوب می گردند که گویا می خواهند با توحش جلوی پیشرفت تمدن را بگیرند. با همین منظور بود که یکی از سیاستمداران آمریکائی به کنایه گفت: "نفت آمریکا به اشتباه در زیر خاک عربستان سعودی قرار گرفته است". این سخنان صمیمانه، نشان می دهد که امپریالیست آمریکا مترصد آن است که در صورت کمبود نفتش، خاک عربستان سعودی را اشغال کند. منابع نفتی عربستان سعودی اکثراً در مناطق شیعه نشین قرار دارد و شیعیان در زیر نفوذ جمهوری اسلامی ایران هستند. این نفوذ نه تنها از نظر مذهبی است، بلکه با تهدیدهای ایران علیهﻯ اسرائیل و آمریکا در منطقه، با حمایت ایران از مردم فلسطین و لبنان از نظر سیاسی نیز بسیار بُرد داشته و برای جمهوری اسلامی ایران محبوبیت خلق می کند. این است که تبلیغات ضد اسلامی و نه ضد ادیان به طور کلی، توسط عمال امپریالیستﻫﺎ در جهان را باید در متن سیاست عمومی امپریالیستﻫﺎ برای تصاحب نفت جهان و زمینه سازی توجیه گرانهﻯ ذهنی این تجاوز ارزیابی کرد. آنجا که پای مسلمان و مسیحی  در میان نیست، مانند لیبی به اپوزیسیون سازی تقلبی دست زده و قبیله گرائی و دموکراسی و حقوق بشر و حمایت از مردم غیرنظامی... را تشویق می کنند تا با بمباران مردم غیر نظامی و ایجاد عدم امنیت و تجزیهﻯ کشورها به منابع نفتی آنها دست پیدا کنند. در عراق به کردها و شیعیان بر ضد سنیﻫﺎ تکیه کردند تا نفت عراق را از چنگ روسﻫﺎ و چینیﻫﺎ به در آورده، میان خودشان تقسیم کنند. در آذربایجان شیعه، تهدید روسیه و ارمنستان و ایران و ترک زبانی را وسیلهﻯ دخالت خود و ترکیه در آنجا نمودند تا جای پای مهمی در آنجا کسب کنند و نفتش را غارت کنند. هم اکنون نفت خلیج فارس به جز ایران در دست امپریالیستﻫﺎﻯ آمریکا و انگلیس و تا حدودی فرانسه است. ایران تنها کشوری در منطقه است که امپریالیستﻫﺎ موفق نشدهﺍند زمام امور سیاسی آن را به کف آورند. برعکس در اثر نفوذ ایران در عراق شیعه مذهب و در عربستان سعودی در بخش شیعه نشین و بحرین و یمن و لبنان و... وضعیتی ایجاد شده است که منافع راهبردی امپریالیستﻫﺎ در منطقه در خطر است. مبارزه با مذهب شیعه بوی نفت و خون می دهد. تسلط بر چاهﻫﺎﻯ نفت ایران از طریق یک رژیم دست نشانده، جنایتکار و مستبد در ایران، گلوگاه اروپا و چین و هندوستان را به دست امپریالیست آمریکا داده که می تواند از طریق تعیین خودسرانهﻯ بهای نفت به جنگ روسیهﺍﻯ برود که هم اکنون قدرت نظامی و اقتصادیش را مدیون به حراج گذاردن منابع نفتیﺍش است.

در مناطقی که از جنگ شیعه و سنی و قبیلهﺍﻯ خبری نیست، مسئلهﻯ قوم گرائی را مطرح می کنند و در پی تجزیهﻯ این کشور بر می آیند. امپریالیستﻫﺎ هرگز دلشان برای اجرای حقوق بشر و یا احترام به حقوق ملل در ایران نسوخته است. ولی در حال حاضر به یادشان آمده که در ایران ملتﻫﺎﻯ گوناگون وجود دارند که حقوقشان از طرف "فارسﻫﺎ مورد تهدید" قرار گرفته است. به یکباره در همهﻯ قطعنامهﻫﺎﻯ کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل نه تنها از نقض حقوق بشر در ایران سخن می رود، از نقض حقوق اقلیتﻫﺎ و مذاهب نیز سخن به میان می آید. به یکباره امپریالیستﻫﺎ خواهان حق تعیین سرنوشت به دست خودشان در ممالک دیگر شدهﺍند. همدستی کُردهای ناسیونال شوونیست با امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ و رژیم طالبانی و بارزانی در عراق، که تازگی ندارد و دهﻫﺎ سال است ادامه دارد و همدستی ناسیونال شوونیستهاﻯ آذری با دولت ترکیه و جمهوری آذربایجان و دادن امکانات مالی و تجهیزاتی به آنها، همه و همه در خدمت تجزیهﻯ ایران با تکیه بر امپریالیسم و صهیونیسم برای تسلط به چاهﻫﺎﻯ نفت ایران است و نه برای تحقق حقوق دموکراتیک ملل و رفع ستم ملی از آنها، در دنیای امروز رفع ستم ملی تنها می تواند در مبارزه با امپریالیسم و در راه تحقق جامعهﻯ بی طبقه تحقق یابد، درغیر این صورت قبول رقیت امپریالیستﻫﺎ توسط ممالکی است که به صورت "لقمه های ریز و چرب" در آمدهﺍند. بهترین نمونه هم اکنون مستعمرات به ظاهر مستقل کشورهای سابق یوگسلاوی است که حتی قادر نیستند بودجهﻯ خود را تأمین کنند. راستی این اپوزیسیون مصلحت گرای ایران کجا بود، در موقعی که احزاب خود فروختهﻯ کُرد به پای بوسی جرج بوش و طالبانی و بارزانی رفته بودند و با آنها همکاری می کردند و خواهان تجاوز امپریالیستﻫﺎ به ایران بودند؟ این اپوزیسیون یادش رفته که برای حفظ وحدت در مقابل جمهوری اسلامی با آنها جبههﻯ مشترک تشکیل داده بود.

هر چه بیشتر کشور چین توسعه می یابد و همراه با هند و برزیل به مواد خام بیشتر نیاز پیدا می کند، تضادها بر سر کسب مناطق نفوذ تشدید می گردد. حمایت چین از ایران و یا روسیه از ایران را باید در کادر تأمین منافع خود آنها دید. اگر وضعیت منطقه طوری بگردد که دست آمریکا در ایران و خلیج فارس باز گردد و رژیمی در ایران سر کار بیاید که مانند محمد رضا شاه گماشتهﻯ آمریکا باشد، آن وقت منافع ملی چین و روسیه نیز برای تأمین انرژی و یا درآمد ملی به خطر می افتد. آن وقت اروپا نمی تواند با پول بی اعتبار خود به نام یورو از آمریکا نفت بخرد. اروپا باید نفت خود را با ارز "معتبر" دلار بپردازد، که این وابستگی کامل اروپا به آمریکاست. حمایت چین و روسیه از ایران نه به خاطر آن است که گویا ایران مستعمرهﻯ چین و روسیه شده است، بلکه به خاطر آن است که از دست رفتن مهرهﻯ مهمی مانند ایران در معادلات منطقه، خطر بزرگی برای منافع این ممالک است و توازن قوا را در سطح جهانی به شدت تغییر می دهد. البته همدستان امپریالیستﻫﺎ و صهیونیسم در متن سیاست عام امپریالیستﻫﺎ در منطقه، همیشه همین شایعه را تبلیغ می کنند و همه را برای مبارزه علیهﻯ چین و روسیه تحریک و ترغیب می نمایند، در حالی که استقلال ایران از جانب آنها نیست که مورد تهدید واقع می شود، از جانب بخش مهمی از امپریالیستﻫﺎﻯ غرب و صهیونیسم است که برای تسلط بر چاهﻫﺎﻯ نفت و ممانعت از دستیابی ایران به فنآوری هستهﺍﻯ مورد تهدید است.    

این که امپریالیستﻫﺎ مخالف آن هستند که ایران به انرژی هستهﺍﻯ و صنایع پیشرفته دست پیدا کند، این خطر را برای آنها دارد که ایران با دست یافتن به فنآوری مدرن و خودکفائی داخلی، دست بازتری در تعیین بهای نفت و مقدار استخراج و عرضهﻯ نفت به بازار و نیاز کمتری به کسب ارز خارجی داشته باشد. تأمین انرژی از طریق هستهﺍﻯ، تلاش در جهت خودکفائی، طبیعتاً به کاهش فروش نفت در عرصهﻯ داخلی منجر می شود و نفت ایران را برای نسلﻫﺎﻯ بعدی ایران به خاطر استفاده در امور پتروشیمی حفظ خواهد کرد. دستیابی به این فنآوری دست ایران را در کاهش و یا افزایش و تعیین بهای نفت باز می گذارد و آیندهﻯ نسلﻫﺎﻯ آتی ایران را تأمین می کند. این عمل با سیاست عمومی امپریالیسم در ایران منطبق نیست. ایران مستقل از انرژی نفت، به طوری که بتواند خودش اورانیوم خودش را غنی سازد و انرژی هستهﺍﻯ را در منطقه به فروش برساند و صاحب ارز خارجی گردد، مغایر سیاست امپریالیستی برای به زیر سُلطه کشیدن کشورهای منطقه است و منجر به کاهش تولید نفت و افزایش بهای آن به صورت سرسام آور است. افزایش بهای نفت، ممالک امپریالیستی را دچار اختلال در تولید می کند، زیرا کالاهای آنها امکان رقابت با کالاهای چینی را که در بدترین شرایط استثماری به صورت ارزان قیمت تهیه می شوند، ندارند. برای امپریالیست آمریکا تسلط بر منطقه و ایران یک امر حیاتی است.

 

رفقای گرامی

 

آنچه امروز در سوریه جریان داردانقلاب نیست، ضد انقلاب است.اپوزیسیون شورای ملی و ارتش آزاد سوریه" که همه جانبه مورد حمایت مادی و معنوی امپریالیست جنایتکارآمریکا و ممالک ارتجاعی عربی و رژیم ترکیه قرار می گیرد با خواستهﮬﺎﻯ رژیم صهیونیستی اسرائیل نیز تطابق دارد. استعمارگران می خواهند حکومت سوریه را از درون متلاشی... سازند، زیرا این تلاشی در جهت مصلحت اسرائیل است که با خالی شدن پشت جبههﻯ ایران تجاوز نظامی به کشور ما سهل تر متحقق گردد. دولتﮬﺎﻯغربی به ویژه آمریکا در جهت این مصلحت حرکت می کنند و نه در جهت برقراری آزادی و دموکراسی که مردم سوریه مستحق آن هستند.نیویورک تایمز 21 ژوئن خبر داد که افسران سازمان جاسوسی آمریکا در جنوب ترکیه به سازماندهی فراریان و خود فروختگان سوری می پردازند و عربستان سعودی نیز حقوق ماهیانهﻯ "ارتش آزاد سوریه" را تأمین می کند.حزب ما تجاوز نظامی ترکیه به سوریه  که  مقدمهﺍﻯ است برای تجاوز مسقیم ناتو به این کشور، قویا محکوم می کند. حزب ما بارها تحلیل کرده است، امپریالیستﻫﺎ در پی آن هستند که رژیم گماشتهﺍﻯ نظیر رژیم لیبی را که گوش به فرمان آمریکا باشد بر مسند قدرت بنشانند. سیاست راهبری امپریالیست آمریکا هژمونی بلامنازع در منطقهﻯ خاورمیانه و خلیج فارس و کنترل کامل منابع نفت و گاز و دیگر منابع طبیعی است." شورای ملی سوریه و ارتش آزاد آن" وسیلهﺍیست در دست امپریالیستﻫﺎ برای تحقق چنین هدف ارتجاعی.

 

رفقای عزیز ،همان طور که بیان داشتهﺍیم ایران کلید منطقه و گره گاه تضادهای جهان است. کنترل بر ایران کنترل بر یک منطقهﻯ مهم راهبردی در جغرافیای سیاسی جهان بوده و غارت منابع بزرگ انرژی را برای دهﻫﺎ سال آینده برای امپریالیست آمریکا تأمین می کند. تنگهﻯ هرمز شیر نفت جهان است که آن وقت با ارادهﻯ امپریالیست آمریکا باز و بسته می شود. حضور آمریکا و سایر امپریالیستﻫﺎ در منطقه، خطری برای امنیت جهان است و امنیت مردم منطقه را تهدید می کند. مسئلهﻯ بمب اتمی موهومی ایران تنها یک دروغ توجیهی برای تسلط بر منطقه است و سازش جمهوری اسلامی با امپریالیستﻫﺎ از ماهیت اهداف اشغالگرانه و تجاوزکارانهﻯ آنها هرگز نخواهد کاست.

حزب کار ایران (توفان) تحریمﻫﺎﻯ جنایتکارانهﻯ اقتصادی علیهﻯ ایران را بر ضد مردم ایران، یک کشتار ضد بشری ارزیابی می کند و مسئولیت مستقیم فجایعی که در ایران بروز خواهد کرد را به گردن امپریالیستﻫﺎ و در رأسشان امپریالیست آمریکا می گذارد. حزب ما این اقدامات را قویاً جنگ افروزانه، ضد بشری و غیر قانونی دانسته، آنها را محکوم می کند.

حزب ما با  صدور بیانیهﻫﺎﻯ متعدد، همهﻯ مردم  و گروهﻫﺎ و سازمانﻫﺎﻯ دموکرات، مترقی و ضد امپریالیست ایران را بر ضد تحریمﻫﺎﻯ اقتصادی و جنگ افروزی امپریالیستﻫﺎ فراخوانده است تا در مقابل  زورگوئیﻫﺎ و تهدیدات نظامی بایستند.

حزب کار ایران (توفان) رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی را یک رژیم ارتجاعی و  سرکوبگر می داند که مورد نفرت اکثریت مردم ایران قرار دارد، ولی سرنگونی این رژیم فاسد و جنایتکار وظیفهﻯ مردم ایران است و نه قوای متجاوز بیگانه که تنها و تنها منافع غارتگرانهﻯ خویش را در نظر داشته و با هدف مستعمره کردن ایران به کشور ما حمله خواهد کرد. امپریالیستﻫﺎ هرگز حامی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نبودهﺍند. ریاکاری بر پیشانی آنها نوشته است. حزب ما معتقد است مبارزهﻯ ضد امپریالیستی از مبارزه برای حقوق دموکراتیک و آزادیﻫﺎﻯ سیاسی جدا نیست و رژیم جمهوری اسلامی که ایران را به زندان کارگران و زحمتکشان و عموم مردم شریف ایران تبدیل کرده است، از مردم ایران بیش از دشمنان خارجی می ترسد و حاضر است برای بقای منحوسش هر امتیازی را به امپریالیستﻫﺎ بدهد تا بر مسند قدرت باقی بماند. حزب ما با هوشیاری تمام ضمن افشای توطئهﻯ امپریالیستﻫﺎ و محکوم کردن  تحریم اقتصادی و هر نوع تهدیدی نظامی به ایران  اقدامات سرکوبگرانهﻯ رژیم جمهوری اسلامی را محکوم و از حقوق دموکراتیک کارگران و زحمتکشان و عموم مردم تحت ستم ایران قاطعانه حمایت می نماید و از هیچ کوششی در سازماندهی مردم برای تحقق حقوق حقهﺍشان و مبارزه علیهﻯ اجانب دریغ نمی ورزد.

در حاشیهﻯانتخابات آمریکا و پیروزی باراک اوباما

در باب دیکتاتوری و دموکراسی

 

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با پیروزی باراک اوباما به پایان رسید جالب توجه است طبق گزارشات رسمی برخی ازرسانهﻫﺎﻯ آمریکا بخش بسیار بزرگی (بیش از٪۶۰)از واجدین شرایط، در انتخابات شرکت نکردند و کلاً تعداد

شرکت کنندگان به مراتب از دورگذشته کمتر بوده است.به تصورما تعداد واجدین شرایط که در انتخابات آمریکا شرکت نکردهﺍند بیش ازاینهاست واین پدیدهﻯ عجیبی نمی باشد.اقلیتی ناچیز "آزاد" است بین دو کاندیدای صاحب زر و زور، یکی را برگزیند و به وظیفهﻯ شهروندیﺍش عمل کند تا شاید فرجی شود .

ایدئولوگﻫﺎﻯ بورژاوئی در پاسخ به این پرسش که دموکراسی به معنای قدرت خلق و حکومت مردم بر مردم است و نه حاکمیت ده در صد اهالی بر نود درصد مردم، به شما خواهند گفت که این عین دموکراسی است و از نوع بهترین آنهاست و نپذیرفتن آن به معنای عدم اعتقاد به دموکراسی است.

این نظر که دیکتاتوری و دموکراسی ناقض یکدیگرند و یکدیگر را نفی می کنند نادرست است. زیرا درعالم علم اجتماعی و طبقاتی این دو مقوله از هم جدائی ناپذیرند.

در دولتﻫﺎﻯ بورژوائی، فیﺍلمثل منظماً انتخابات پارلمانی صورت می گیرد٬ دولت در برابر مجلس نمایندگان مسئول است و غیره.اما این دموکراسی که در عمل، اعمال حاکمیت یک اقلیت اجتماع بر اکثریت جامعه است، فقط در زمانی و جائی تحقق می پذیرد که بوژوازی در استثمار خود با مقاومتی روبرو نگردد. اما همین که کارگران و دیگر زحمتکشان به منافع طبقاتی خود پی برند و برای تأمین آن به پیکار برخیزند،آن گاه دولت بورژوائی سیمای دیگر خود ٬سیمای دیکتاتوری عریان خود را نشان می دهد.

بدیهیست برای طبقهﻯ بورژوازی، دموکراسی هیچگاه نفی نمی شود.در اینجا دیکتاتوری و دموکراسی همراه با هم پیش می روند: دموکراسی نسبت به طبقهﻯ مسلط اقتصادی، سیاسی، سرمایهﺪاری و دیکتاتوری در قبال کارگران و زحتمکشان. به طور کلی در تمام نظامﻫﺎﻯ سرمایهﺪاری دولت نسبت به بعضی طبقات به شیوهﻯ دیکتاتوری عمل می کند و نسبت به برخی به شیوهﻯ دموکراتیک. نمونهﻯ دموکراسیﻫﺎﻯ غربی به رغم تطورات و اشکال متنوع، اما در اساس اعمال حاکمیت یک طبقه٬ طبقهﻯ صاحب قدرت و مالکیت بر سایر طبقات فاقد مالکیت؛ استثمارشونده است. در آمریکا شما رسماً حق انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری را دارید به شرط این که صاحب ۵۰۰ میلیون دلار پشتوانهﻯ مالی باشید تا بتوانید در شوهای انتخاباتی شرکت کنید و در نهایت به عنوان مجری سیاستﻫﺎﻯ اقتصادی٬فرهنگی واجتماعی ونظامی طبقهﻯ بوژوازی عمل کنید.....چنین است ماهیت دموکراسی بورژوائی پارلمانی.

 فیسبوک توفان

سخن هفته

جمعه نهم نوامبر

اجازه ندهیم تراژدی به قدرت رسیدن رژیم اسلامی تکرار شود

رفتن رژیم خود به خود دردی را دوا نمی کند.

 

چند تن از خوانندگان عزیز نشریات توفان سئوالات مهمی را  مسئولانه و تؤام با نگرانی در مورد ایران طرح کرده و خواهان پاسخ شدند. ابتدا باید از این دوستان تشکرکنیم که با مطالعهﻯ نشریات توفان، با احساس مسئولیت سئوال طرح می کنند و فعالانه خواهان بحث و گفتگو و باز شدن مسائل سیاسی می باشند.

این دوستان می نویسند:"نخست این که باید هوشیار بود و همه چیز را فقط در سرنگونی رِژیم ندید که گویا بعد از پاشیدن رِژیم همهﻯ نابسامانیﻫﺎ برطرف می گردد. مثلاً دیدیم با سرنگونی شاه همه چیز  درست نشد. دوم این که چرا این همه گروه و سازمان با یکدیگر وحدت نمی کنند و حزب کارایران چه پاسخ و راه حلی برای این معضل دارد...".

 

دوستان و رفقای گرامی! همان طور که بارها در نشریات توفان تحلیل کرده و تأکید داشتهﺍیم، حزب ما بر این نظر است که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی خود به خود منجر به استقرار آزادی و عدالت اجتماعی و رفع نابرابریﻫﺎ و معضلات جاری در میهنمان نخواهد شد.ماهیت رهبری سیاسی یک انقلاب و هر تحول اجتماعی حرف اول را خواهد زد و تعیین کننده است. انقلاب عظیم و مردمی بهمن 57 به دلیل ماهیت ارتجاعی و عقب ماندهﻯ نیروی رهبری کنندهﻯ سیاسیﺍش در نیمه راه متوقف گردید و شکست خورد. امروز جمهوری اسلامی سد راه تکامل جامعهﻯ ایران است و خواستهﻫﺎﻯ دموکراتیک مردم از انقلاب مشروطه و بهمن هنوز متحقق نگردیدهﺍند. این مطالبات فقط شامل جدائی دین از دولت و یا مسئلهﻯ حجاب و حقوق مدنی نیست. انقلاب آتی مردم ایران  باید علاوه بر پاسخ گوئی به آزادی بیان و احزاب و اجتماعات و برابری زن و مرد درجهت استقرار عدالت اجتماعی نیز خیز بردارد.این مبارزه حتماً باید جهت گیری ضد سرمایهﺪاری داشته باشد تا بتوان به نان، مسکن و کار که مهم ترین مطالبات معیشتی مردم هستند، پاسخ گوید. از طرفی هر انقلاب دموکراتیک و مردمی و عدالتخواهانه باید جهت گیری ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی و ضد استعماری نیز داشته باشد و با اتکا به نیروی خود برای نظامی آزاد و دموکراتیک و شکوفان گام بردارد.به باورما  تمام نیروهائی که موافق سرنگونی رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی هستند و از طرفی در مقابل امپریالیسم و نیروهای استعماری موضع روشن دارند می توانند درعرصهﻫﺎﻯ متنوع دموکراتیک با یکدیگرهمکاری کنند و در جهت تحقق خواستهﻫﺎﻯ مردم و درنهایت یک آلترناتیو دموکراتیک مردمی گام بردارند. ولی چارهﻯ درد نهائی کارگران و زحمتکشان ایران، این نیست که با استقراریک حکومت دموکراتیک بورژوائی بتوان به مسئلهﻯ اختلافات طبقاتی و بهره کشی فرد از فرد که از مناسبات سرمایهﺪاری و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید بر می خیزد، پاسخ داد. برای پاسخ به درد و رنج نهائی جامعه باید مناسبات سوسیالیستی را جایگیزین مناسبات سرمایهﺪاری کرد. به عبارت دیگر دموکراسی سوسیالیستی را به جای دموکراسی بورژوائی نشاند و این چیزی جز استقرار دیکتاتوری پرولتاریا، دموکراسی برای اکثریت جامعه معنا نمی دهد. برای تحقق چنین امری به حزب طبقهﻯ کارگر مسلح به ایدئولوژی مارکسیستی ــ لنینیستی لازم است.چنین حزبی نمی تواندهمانند یک جبههﻯ پرولاریستی که متشکل از دستجات مختلف با منافع گوناگون است عمل کند.در این حزب جائی برای فراکسیون نیست، زیرا حزب طبقهﻯ کارگر با ارادهﻯ واحد عمل می کند. استقلال طبقاتی حزب و پرچم لنینیسم هویت چنین حزبی است . تنها با چنین حزبی است که می توان با انقلاب سوسیالیستی به سوی استقرار جامعهﻯ سوسیالیستی، فاز نخست جامعهﻯ کمونیستی رهنمون شد. حزب ما درعین حال که برای خواستهﻫﺎﻯ دموکراتیک می رزمد و به اتحاد عمل با نیروهای مستقل و دموکرات و میهندوست و ضد امپریالیست می پردازد.

اما کمونیستﻫﺎ را به دعوت برای وحدت در سنگر واحد حزب لنینی که علیهﻯ رویزیونیسم کهن و مدرن موضع روشن دارند، به انقلاب کبیر اکتبر شوروی و سی سال ساختمان سوسیالیسم  به رهبری رفیق استالین و دست آوردهای تاریخیﺍش باوردارند... فراخوانده است و تأکید کرده که راه خروج از سردرگمی کنونی تکیه به لنینیسم است و فقط با برافراشتن این پرچم است که می توان تمامی مدعیان سوسالیسم را مورد محک قرار داد، سره از ناسره را از هم تمیز داد و با مبارزهﺍﻯ شفاف و بی تزلزل و منطقی به عنوان پیشقراول طبقهﻯ کارگر به وظیفهﻯ تاریخی خود پاسخ گوید. ما در این راه سهمگین و پر سنگ ولاخ وپیچیدهﻯ طبقاتی که دشمنان رنگارنگ کمونیسم و با پشتوانه مالی و معنوی جهان سرمایهﺪاری و امپریالیستی کمین کردهﺍند و با پاشاندن تخم یأس و ناامیدی جولان می دهند، دست همهﻯ رفقای کمونیست و دلسوز را که به لنینیسم وفادارند می فشاریم و خواهان همکاری صمیمانه با آنها هستیم .

به امیدسرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار آزادی و سوسیالیسم در ایران، دستتان رابه گرمی می فشاریم.

گشت و گذاری در فیسبوک

گلچینی از مطالب متنوع روز

سکوت را بشکنیم، همدستان صهیونیستﻫﺎﻯ نژاد پرست را افشا کنیم

"ما غزه را به قرون وسطی برمی گردانیم تا اسرائیل برای چهل سال آرام گیرد"


ممالک امپریالیستی اروپائی و آمریکائی که به دروغ از حقوق بشر سخن می گویند، به نقض حقوق بشر در ایران و سوریه و یا در گذشته، قبل از فرو پاشاندن عراق و افغانستان و لیبی...از نقض حقوق انسانﻫﺎ و ظلم و زور و سرکوب.... ، گلو پاره می کردند، از پرواز ممنوعه ﻯهوائی در لیبی سخن می گفتندو از برای دخالت بشردوستانه در مورد سوریه بیتابی می کنند.... الی آخر... . امروز اما در قبال فجایع دهشتناک نوار غزه و بمبارانﻫﺎﻯ بربرمنشانه و تکه پاره کردن کودکان و مردم بیگناه و بی دفاع فلسطین خفقان گرفته ﺍند، لب تکان نمی دهند،از دخالت بشردوستانه خبری نیست، از ممنوعیت پرواز هوائی جنگنده ﻫﺎﻯ اسرائیل بر فراز نوار غزه خبری نیست. از تحریم و مجازات اقتصادی اسرائیل خبری نیست. تازه با بیشرمی تمام تجاوز دولت تا به دندان مسلح و فاشیست و نژادپرست اسرائیل را به نوار غزه نیزدر قالب" دفاع از خود در مقابل موشک پرانی "حماس" توجیه هم می کنند و به خورد مردم می دهند.این جانوران "متمدن" عملا ًهمدست رژیم هیتلرصفت اسرائیلﺍند و کمر همت به نابودی فیزیکی ملت فلسطین بسته ﺍند. در راینجا ضروری است به جریاناتی که از "گشودن جبههﻯ موهومی سوم" درغزه، هم علیهﻯ سازمان حماس و هم اسرائیل سخن می گویند، اشاره کرد تا خوانندگان بیشتر پی به ماهیت ارتجاعی چنین شعاری که به نفع صهیونیستﻫﺎﻯ اسرائیل است  ببرند.

  

شعار "جبههﻯ سوم" زمانی در بین برخی از سازمانﻫﺎﻯ منحرف ترتسکیستی و شبه ترتسکیستی در حرف "جبههﻯ سوم بود" که سربازانش تصمیم داشتند در نبرد غزه در چهار سال پیش یک تیر به سوی حماس شلیک کنند و یک تیر به سوی اسرائیل!!. ولی درعمل در جبههﻯ ضد فلسطینیی شرکت داشتند زیرا شعارشان، سیاستشان و همهﻯ تبلیغاتشان به نفع رژیم صهیونیستی و متجاوز اسرائیل تمام شد. امروز دیگر چنین جبههﺍﻯ حتی در حرف هم وجود ندارد و تولید کنندگان چنین شعار ارتجاعی شهامت دفاع از آن را ندارند و خجولانه با صدور اعلامیهﺍﻯ و به طور یواشکی بسیار کمرنگ و ضعیف و خفیف بمباران غزه را محکوم نمودند، اگرچه در قالب مسبب دانستن سازمان مقاومت حماس. در مورد بمباران غزه توسط اسرائیل. احزاب و سازمانﻫﺎئی نظیر حزب کمونیست کارگری تقوائیسم، سازمان اقلیت، حزب کمونیست م ل م مائویستﻫﺎ از جمله چنین جریانات مرتجعی هستند که درلنجزار "تئوری دو قطب ارتجاعی" فرورفته و می خواهند در پارکابی آمریکا و اسرائیل رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون سازند. این جریانات خرابکار شبه ترتسکیست در رابطه با تجاوز امپریالیستﻫﺎ به سوریه، لیبی، افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان عملاً به همدست امپریالیسم علیهﻯ خلقﻫﺎﻯ منطقه تبدیل شدهﺍند و به ارتجاع جهانی خدمت می کنند. این جریانات به ظاهر چپ از طرح شعار فوری و بی قید و شرط امپریالیستﻫﺎ از کشورهای تحت اشغال نظیر افغانستان و عراق و... پرهیز می کنند زیرا امپریالیسم را به "اسلام سیاسی" ترجیح می دهند. چنین است مواضع سیاسی این جریانات که در کمپ ضد انقلاب مشغول انجام وظیفه هستند.

*  *  *  *  *

تحریم اقتصادی یعنی اعدام با ابزاری دیگر

 

وقتی ناسیونال شوونیستﻫﺎﻯ رنگارنگ، سازمانﻫﺎئی نظیر مجاهدین و  سلطنت طلبان و "حزب ضد کمونیست کارگری عامل اسرائیل" در مورد تحریم سخن می گویند، مسبب را جمهوری اسلامی تحلیل می کنند و در اشکال مختلف به توجیه و تائید تحریمﻫﺎﻯ اقتصادی می پردازند. این جریانات که در عرصهﻯ مجازی نیز جولان می دهند از تجاوز نظامی به ایران دفاع می کنند و به دنبال سیاست لیبیائی و سوری کردن ایران هستند. مطلب کوتاه زیر پاسخی است به این مزدوران خودفروختگان سیاسی:

از اعدام در رسانهﻫﺎﻯ بورژوا لیبرالی غرب به عنوان قتل عمد بسیار سخن می رود. توگوئی امپریالیستﻫﺎ مخالف قهر و خشونت و اعدام هستند. اما اگر اعدام قتل عمد است پس یک بار دیگر با حوصله به مصاحبهﻯ خبرنگار برنامه 60 دقیقه مورخ 12 ماه مه 1996 با خانم "مادلین آلبرایت"، وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در دورهﻯ ریاست جمهوری بیل کلینتون توجه فرمائید تا پی به عمق دروغ و ریاکاری و فاجعهﺍﻯ که برای مردم ما در حال صورت گرفتن است ببرید..

مجری برنامه می پرسد: "ما شنیدهﺍیم که [در عراق، بر اثر تحریم‌ها] بیش از نیم میلیون کودک جان خود را از دست داده‌اند، یعنی بیش از تعداد کودکانی که در هیروشیما مردند؛ آیا این اقدام ارزش چنین هزینهﺍﻯ را داشت ؟"

"مادلین آلبرایت"، با صراحت پاسخ می ‌دهد: "ما معتقدیم که ارزش آن را داشت". اگر این قتل عمد نیست پس چیست؟ اگر این اعدام کودکان و محرومان جامعه نیست پس چیست؟

حال توجه کنید که همین تحریمﻫﺎﻯ جنایتکارانه توسط آمریکای "دمکرات و اتحادیه اروپای سوسیال دمکرات "علیهﻯ مردم ایران در حال اجرا شدن است و جنایت می آفرینند. فقدان دارو و دیگر مایحتاج اولیه جان محرومان جامعهﻯ ما را می گیرد و جامعه را به قهقرا می برد. تحریمﻫﺎﻯ نفتی و گازی و بانکی و وسایل زندگی اولیهﻯ مردم، قتل عمد یعنی اعدام مردم ایران است و پیامدهای آن مردم را تا همینجا به فلاکت کشانده است.

همهﻯ ایرانیان و آزادیخواهان بیداروجدان نه تنها باید این تحریمﻫﺎﻯ ضد بشری را محکوم کنند بلکه باید فعالانه با پیکاری متحد و جانانه برای لغو آن و علیهﻯ همه مزدوران مدافعان این قتل عمد به پاخیزند.تکرار سناریوی عراق فاجعهﻯ مصیبت باری برای مردم ایران است. همین امروز برخیزیم زیرا فردا دیر است.وظیفهﻯ تک تک ایرانیان میهندوست و مترقی است که پرده از ماهیت احزاب و محافل خودفروختهﺍﻯ نظیر حزب دموکرات کردستان ایران، کومله مهتدی، حزب کمونیست کارگری، مجاهدین و سلطنت طلبان رنگارنگ که به دنبال  امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ روانند بردارند و به افشای بی امان آنها بپردازند. بدون مبارزه علیهﻯ دشمنان رنگارنگ مردم ایران کسب آزادی و استقلال و دموکراسی ممکن نخواهد بود.

.........

 

*  *  *  *  *  *  *

پایان کار ایران تریبونال با همدستی نمایندگان امپریالیست


دادگاه جمهوری اسلامی ایران به جرم "جنایت علیهﻯ بشریت" تحت نام «کارزار مردمی ایران تریبونال» که در ژوئن 2012» در لندن و در اکتبر 2012 در لاهه برگزار شد با محکومیت رژیم جمهوری اسلامی به کارخود پایان داد.

این تریبونال هم مثل واقعه‌سازی‌های دیگر... به‌ پایان رسید. اما این کارزار نشان داد که عدهﺍﻯ از سازمانﻫﺎﻯ اپوزیسیون جمهوری اسلامی تا چه اندازه سقوط کردهﺍند که بیشرمانه با نمایندگان امپریالیستﻫﺎ که تحت عنوان دادستان و قاضی در این نمایش شرکت داشتند و برنامه را مهندسی کردهﺍند، همکاری نموده و بدان افتخار هم می کنند.یکی از افتخارات آقای دادستان، پیام اخوان، محاکمهﻯ رئیس جمهور قانونی اسبق کشور یوگسلاوی است که توسط امپریالیستﻫﺎ در زندان به قتل رسید. آقای اخوان بمباران و تجزیهﻯ یوگسلاوی را الگوی خوبی برای محاکمهﻯ سران جمهوری اسلامی می بیند و از آن الهام می گیرد.

حضور سازمان و احزاب خودفروختهﺍﻯ نظیر مجاهدین و حزب کمونیست کارگری و برخی از سازمانﻫﺎﻯ منحرف و دنبالچهﻯ این جریانات ضد انقلاب نظیر کمیتهﻯ مرکزی سازمان راه کارگر، حزب مائویست (م.ل .م) و سازمان فدائیان اقلیت در این تریبونال و عدم موضع گیری در قبال تحریم و تجاوز امپریالیستی به ایران مبین این امر است که این بخش از اپوزیسیونِ به بهانهﻯ مبارزه علیهﻯ جمهوری اسلامی به همدست جهانخواران بینﺍلمللی و سازمان همکاری  اسلامی تبدیل شده است.

تشدید مبارزهﻯ طبقاتی و تکیه بر این اصل که مبارزه برای سرنگونی رژیم ددمنش جمهوری اسلامی، نه تنها باید با تکیه بر نیروی لایزال مردم ایران تحقق پذیرد، بلکه باید همواره بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم و دسیسه ﻫﺎﻯ آنها نیز مبارزه نماید، یک امر روشن و شفاف انقلابی برای تعیین جبههﻯ انقلاب و ضد انقلاب، جبههﻯ مبارزان انقلابی در مقابل همدستان امپریالیسم و صهیونیسم در ایران است.نیروی سیاسی جز این گوید به درهﻯ خیانت سقوط خواهد کرد و در نزد مردم ایران بی اعتبار خواهد گشت.سرنوشت غم انگیز سازمان مجاهدین و حزب کمونیست کارگری بسیار آموزنده است. به پروژهﻯ امپریالیستی شهرزاد نیوز ونقش ارتجاعی سازمان اقلیت در توجیه دریافت کمک مالی از امپریالیست هلند نگاه کنید، بسیار آموزنده است

 

*  * *  *  *  * 

 

علت وجودی دین و خرافات، نادانیست

 

دین زائیدهﻯ جهل و نادانی و خود تائید آن است.همهﻯ افراد مذهبی پیوند با "خدا" را تنها از ترس حفظ میکنند.وجدان مذهبی در هر سطح و وضعی که ارائه شود، محور آن را دگم "خدا" و ایمان به یک نیروی "مافوق طبیعت" تشکیل می دهد.برای علم و دانش "خدا" چیز شناخته شدهﺍﻯ نیست.اما در پاسخ نیاز معنوی و جبران ضعف، مذهب هیچ نوع ضعفی را جبران نمی کند، بلکه خود گویاترین بیان ضعفﻫﺎ و تصریح و تقدیس آنهاست. مذهب به صورت افیون مسموم، تنها رخوت و فلجی و سرگشتگی و پریشانی به همراه می آورد و تنها با این ماهیت و نقش طبقاتی ارتجاعی است که نزد همهﻯ طبقات استثمارگر جای داشته و دارد.

امروز جایگاه مذهب در جوامع اروپائی به یمن انقلابات صنعتی و تحولات فرهنگی و پیشرفت علم و همین طور بهبود نسبی وضعیت مادی و بهداشی، آموزشی و فرهنگی و حقوق دموکراتیک ضعیف گشته است.زیرا نظام فئودالی بهترین بستر برای نشو و نمای مذهب و کلیسا و قدرت روحانیون بود که درهم شکست .اما بورژوازی تا آن اندازه به مبارزه با مذهب پرداخت که نیاز وی بود یعنی سرنگونی نظام فئودالیته و کسب قدرت سیاسی. پس از آن خود نیز از مذهب برای تخدیر تودهﻫﺎ و تداوم استثمار بهره جست و هنوزهم می جوید. به ویژه با پیدایش انحصارات و تکامل سرمایهﺪاری به امپریالیسم (ارتجاع سیاسی) تقویت مذهب و نیروهای میرنده اجتماعی برای بقای نظام سرمایهﺪاری ضروری است........

باری، باید ریشه های اجتماعی مذهب، شرایط عینی و آن روابط اجتماعی را که باعث پدید آمدن و ادامهﻯ هستی مذهب شدند را درک کنیم و در متن مبارزهﻯ طبقاتی و تلاش آگاهانه برای الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و فراهم آمدن شرایط مناسب مادی و فرهنگی و دریک پروسهﻯ طولانی تاریخی، وجدانی در نهاد انسان حاکم شود که شایستهﻯ اوست ، وجدانی که از افیون دین رها باشد

 

پاسخی به جاهلان سیاسی که به ورزشکاران ایران توهین می کنند

 

پارهﺍﻯ انقلابی نماهای مسخره نیز مانند رژیم جمهوری اسلامی به تکفیر ورزشکاران ایران در میدانﻫﺎﻯ ورزشی پرداختهﺍند و به افتخاراتی که آنها برای وطنشان خلق کردهﺍند، توهین و تحقیر روا می دارند. این بیچارهﻫﺎﻯ شِبه انقلابی پیروزیﻫﺎﻯ ایران در مسابقات جهانی را نه پیروزی مردم ایران بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و دسیسهﻫﺎﻯ جهانی، بلکه پیروزیﻫﺎﻯ رژیم جمهوری اسلامی به حساب می آورند. آنها که دستی در آتش دارند و از روند مبارزات انقلابی بیرون آمدهﺍند و تاریخ مبارزات مردم ایران را می شناسند، می دانند که رژیم آخوندها از همان روز نخست به مخالفت با ورزش برخاستند و فوتبال را نخست به علت این که "پرو پاچه"ﻯ مردان بیرون است، تکفیر کردند و در کار مسابقات جهانی فوتبال و آسیا با شرکت تیم ملی ایران اخلال نمودند و از برگذاری بازیﻫﺎ جلو گرفتند. از حضور زنان به ورزشگاهﻫﺎ و سالنﻫﺎﻯ ورزشی مختلط ممانعت کردند و تنها رشتهﻫﺎﻯ معینی از ورزش را "اسلامی" تشخیص دادند. آنها از همان روز نخست می خواستند کشتی و فوتبال و وزنه برداری را از بین ببرند و به جایش با الهام از غزوات پیامبر اسلام اسب سواری و شمشیربازی را مرسوم دارند و به رسمیت بشناسند. این که امروز جوانان میهن ما در میدانﻫﺎﻯ جهانی افتخار آفرینند و از احساس غرور ملی سرشارند، ناشی از رضایت جمهوری اسلامی و تلاشﻫﺎﻯ آنها نیست، بلکه علیرغم میل آنها و دسیسهﻫﺎ و خرابکاری آنهاست. این افتخارات، افتخارات مردم میهن ماست و به مردم ما نیرو می دهد تا هویت خویش را حفظ کرده در مقابل دشمنان مردم و کشورشان ایستادگی کنند. نمی شود دستآوردهای مردم را که محصول سالﻫﺎ مبارزهﻯ آنها، حتی علیهﻯ رژیم جمهوری اسلامی بوده است، به حساب جمهوری اسلامی گذارد و آنها را تخطئه کرد. مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در این عرصه نیز یک مبارزه مؤثر و مورد حمایت اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و به ویژه زنان ایران است. ما باید رژیم جمهوری اسلامی را در عرصهﻯ ورزشی شکست دهیم و بخواهیم که مردم ما اعم از زن و مرد در تمام عرصهﻫﺎﻯ ورزشی فعال بوده و در مسابقات شرکت کنند و خواستﻫﺎﻯ خویش را برای شرکت در تمام رشتهﻫﺎﻯ ورزشی در برابری کامل زن و مرد افزایش دهند

 

عدهﺍﻯ دگماتیست به بهانهﻯ مبارزه علیهﻯ جمهوری اسلامی به نفی فوتبالیستﻫﺎﻯ ایران می پردازند و همهﻯ آنها را سرسپردهﻯ رژیم مافیائی اسلامی تحلیل می کنند.

ببینید چه اراجیفی بیان می شود. این افراد ماجراجو و بی خرد فوتبالیست تیم ملی، علی کریمی را که به خاطرشجاعت و صراحت لهجهﺍش در انتقاد به رژیم و دفاع از مردم ایران در جریان خرداد 88 و حمایت از محرومان جامعه، محبوب میلیونﻫﺎ نفر و در قلوب آنها جای گرفته است، به عنوان همدست فاشیسم و مافیای حاکم محکوم می کنند:

»امثال علی کریمی از باندهای مافیائی حکومتی می باشند که از جیب مردم ایران که هزینهﻯ پانصد میلیون تومانی می شود، سود می برند و ماشینﻫﺎﻯ آخرین مدل سوار می شوند و بعد هم مانند تمامی تفنگداران سرمایهﺪاری "بزرگواری"می فرمایند و به محرومان "رسیدگی می کنند". به نظر من کسانی مانند خود مهناز افشار در فیلمﻫﺎﻯ ارتجاعی دست ساخت رژیم بازی می کند این به اصطلاح "ورزشکاران وهنرمندان مردمی" رفیق دزد شریک غافله می باشند از یک طرف دستشان در جیب رژیم غارتگر است در استثمار تودهﻫﺎﻯ مردم زحمتکش به وسیلهﻯ فوتبال مافیائی رژیم و فیلمﻫﺎﻯ ارتجاعی شرکت می کنند و از طرف دیگر هم خود را از مردم می دانند، یک دروغ بزرگ است «

این عده تمام شعاع یک دایره را نمی ببینند، از درک مسائل پیچیدهﻯ اجتماعی عاجزند و ازهمین رو به آنارشیسم و نهیلیسم در غلتیدهﺍند. اینان نمی فهمند که در دنیای صنعت و تجارت فوتبال در دنیای مافیای فوتبال چه اتفاقاتی روی می دهد که فقط در شرایط مشخص و کنکرت قابل فهم خواهند بود و نه با شعارهای کلی.

با دگم اندیشی نمی توان به جنگ واقعییات رفت. اینکه فلان فوتبالیست میلیاردر است پس همدست مافیاست و در"نجاست غوطه میخورد" ساده کردن قضیه است عدم درک مسئله در شرایط مشخص است، حال به دو نمونه توجه کنید:

 

1 ــ رژیم اشغالگر صهیونیستی با شرکت ورزشکاران فلسطینی در بازیﻫﺎﻯ المپیک ۲۰۱۲ لندن به این بهانه که کمیتهﻯ بینﺍلمللی المپیک، شهر بیت المقدس را به عنوان پایتخت فلسطین به رسمیت شناخته است، مخالفت کرد.

رژیم نژادپرست اسرائیل ورزشکاران فلسطینی را به زندان می اندازد تا آنها نتوانند در میدانﻫﺎﻯ ورزشی با هویت فلسطینی و با پرچم فلسطین ظاهر شوند. از جمله این اسراء یکی "سرسک" فوتبالیست فلسطینی است. بازداشت وی موجی از اعتراض در سراسر جهان تولید کرده است.

"اریک کانتونا" ستارهﻯ پیشین فوتبال فرانسه و منچستر یونایتد، برخورد رژیم صهیونیستی با ورزشکاران فلسطینی را مورد انتقاد قرار داده و خواستار آزادی فوری "محمود سرسک" فوتبالیست اسیر فلسطینی در زندانﻫﺎﻯ اسرائیل شد. وی به کارزار آزادی بازیکن مظلوم فلسطین پیوست که در زندان رژیم اسرائیل دست به اعتصاب غذا زد و سرانجام در اثر فشاربینﺍلمللی آزاد گردید. فراموش نکنیم اریک کانتونا میلیاردر است و در لیگ مافیای انگلیس توپ می زد..... علی کریمی به لحاظ مالی گنجشکی در مقابل قوست.

 

۲ ــ در جریان بمباران وحشیانهﻯ نوارغزه و کشتار مردم بیگناه فلسطین کنوته بازیکن آفریقایی تیم سویلای اسپانیا پس از گل زدن پیراهنش را درآورد و تی شرتی که با پرچم فلسطین مزین شده بود همبستگی خود را نسبت به مردم فلسطین نشان داد و افکارعمومی را علیهﻯ اسرائیل برانگیخت.فراموش نکنیم کنتوته نیزمیلیاردر است و... علی کریمی به لحاظ مالی در مقایسه با وی گنجشکی درمقابل قوست.

ارزش هر حرکت سیاسی را باید با تحلیل مشخص از شرایط مشخص مورد قضاوت قرار داد و نه با شعارهای کلی و بی ارتباط و سیاه وسفید دیدن قضیه.اگر در جریان اعتراضات سال ۸۸ علی کریمی با مچ بند سبزدر حد امکاناتش ندای اعتراض سر داد و در نیمهﻯ دوم بازی مجبورش کردند مچبند را از دستش درآورد نشان از شجاعت و شعورو آگاهی وی است که نسبت به هموطنانش بی تفاوت نیست.هر انسان با رفتار و عملکرد مشخص اجتماعیﺍش مطرح می شود و نه با بلبل زبانیﻫﺎیش.

 

*  *  *  *  *  *  *  *

انتخابات آمریکا و دفاع بیشرمانه از امپریالیسم و نمایندهﻯ آن باراک اوباما

 

رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما ظاهراً توسط مردم انتخاب شد. وی چهارسال دیگر رسماً سیاستﻫﺎﻯ امپریالیستی را درلباس میش ادامه می دهد. سیستم گندیدهﻯ سرمایهﺪاری آمریکا نمایندهﻯ یک درصدی بخشی از جامعهﻯ صاحب سرمایه تکان نخواهد خورد. در وضعیت مردم محروم جامعهﻯ آمریکا تغییر اساسی صورت نخواهد گرفت. در خارج از مرزهای آمریکا نیز سیاست جنگ طلبانه و تهدید و تجاوز به کشورها ادامه خواهد یافت. در یک کلام با آجیل مشکل گشای شوی هالیودی و انتخاب یک مرد سیاه پوست و یا یک زن سفید پوست بعنوان رئیس جمهور هیچ مشکلی حل نخواهد شد. سگ زرد برادر شغال است ......

ادامهﻯ تظاهراتﻫﺎﻯ مردمی در وال استریت و متشکل شدن کارگران علیهﻯ این نظام پوسیده و ضد انسانی و بربر، امید بخش است و آلترناتیو مردمی تنها می تواند از دل چنین جنبشﻫﺎﻯ 99 درصدی بیرون خزد

عدهﺍﻯ از ایرانیﻫﺎ که کعبهﻯ آمالشان "دموکراسی آمریکائیست" و از امپریالیسم و استعمار به دفاع برخاستهﺍند، سیستم انتخاباتی آمریکا را کاملاً آزاد و "دموکراتیک" و اوباما را مرد حلال مشکلات داخلی و خارجی آمریکا می دانند. به این فریب خوردگان و سر سپردگان امپریالیسم باید متذکر شد که 4 سال پیش باراک اوباما سیاست داخلی خود را اشتغال زائی و پائین آوردن سطح بیکاری به 4.5 در صد، حل مسئلهﻯ بیمهﮬﺎﻯ بهداشتی برای کل جامعه و به ویژه برای 50 میلیون نفری که هیچ نوع بیمهﻯ بهداشتی ندارند، حل مسائل آموزشی در جامعه که دانش آموزان، بیسواد از دبیرستانﮬﺎ فارغﺍلتحصیل نشوند، حل بحران مسکن که میلیونﮬﺎ خانواده را به فلاکت نشانده است، حل مشکلات وامﮬﺎﻯ دانشجوئی که حلقوم فارغﺍلتحصیلان را می فشارد و زندگی آنها را به گروگان گرفته است، حذف امتیازهای میلیونی به رؤسای کمپانیﮬﺎ و بانکﮬﺎ، و ..... با فریب و حقه بین مردم تبلیغ کرد. هم اکنون 4 سال از آن کارزار می گذرد و هم چنان این مشکلات در جامعه حل نشده، باقی ماندهﺍند. بیکاری در سطح 8 در صد باقی مانده است، سرمایهﮬﺎ به هجوم خود به خارج کشور برای کسب حداکثر سود ادامه می دهند، هنوز 50 میلیون نفر بیمهﻯ بهداشتی ندارند، میلیونﮬﺎ مسکن نوساز وجود دارد ولی مردم قدرت خرید و یا اجاره کردن آنها را ندارند ، حذف خدمات اجتماعی هم چنان ادامه دارد، و هزاران میلیارد دلار از مالیات مردم به جیب بانکﮬﺎ و کمپانیﮬﺎ ریخته شد

در 4 سال پیش در کارزار انتخاباتی باراک اوباما بخشی از سیاست خارجی خود را، پایان دادن به تجاوز آمریکا به خاورمیانه، حل مسئلهﻯ فلسطین، انحلال زندانﮬﺎﻯ مخفی آمریکا در جهان و به ویژه برچیدن زندان مخوف گوانتاناما، ایجاد تفاهم و اعتماد بین آمریکا و جهان عرب، .... معرفی کرد. پس از گذشت 4 سال از رئیس جمهوری اوباما نه تنها جنگ در خاورمیانه پایان نیافته است بلکه تجاوز وحشیانه به افغانستان هم چنان ادامه دارد ، کشور لیبی با بمباران وحشیانهﻯ ناتو و آمریکا با تپه خاک یکسان شده است، دولت نژاد پرست اسرائیل هنوز علیهﻯ مردم فلسطین و کشور های عربی عربده کشی می کند، خود دولت اوباما بر تبلیغات جنگ افروزانه علیهﻯ مردم ایران و سوریه افزوده است و آشکارا و رسمی از جنگ افروزی و جنایات دولت صهیونیستی اسرائیل علیهﻯ مردم ایران و اعراب حمایت می کند.، زندانﮬﺎﻯ مخفی و نیمه مخفی آمریکا در جهان به کار خود ادامه می دهند، مردم جهان به درستی هنوز نسبت به رفتار آمریکا بسیار بدبین هستند و .......در انتخاباتی که بیش از 100 میلیون نفر واجد شرایط در انتخابات شرکت نمی کنند و در صد شرکت کنندگان کمتر از 50 درصد است و دو حزب جمهوریخواه و دموکرات به پشتوانهﻯ میلیاردها دلار.کمپانیﻫﺎﻯ بزرگ به قدرت می رسند، نمی تواند دموکراتیک باشد. چنین انتخاباتی از بنیان ضد دموکراتیک و ربطی به زحمتکشان ندارد. اوباما گرگی در لباس میش است و نمی تواند نمایندهﻯ واقعی مردم آمریکا باشد.

.

*  *  *  *  *  *  *  *

موضوع انرژی هستهﺍﻯ ربطی به بمب اتمی ندارد

 

پرسش اینجاست چرا عدهﺍﻯ دومقولهﻯ انرژی هستهﺍﻯ و بمب اتمی را یکی می پندارند و علیهﻯ "بمب اتمی" جمهوری اسلامی  تبلیغ می کنند.این عده یا نادانند و در دام تبلیغات امپریالیستی گرفتار آمدهﺍند و یا جیره خوار اجانب هستند. روی سخن ما در اینجا با ساده لوحانی است که از روی نادانی و لجاجتﻫﺎﻯ کودکانه، حزب کار ایران را به طرفداری از بمب اتمی متهم می کنند. به هر حال برای درک یک مطلب علمی و پیچیده باید با دوچشم به تمام شعاع یک دایره نظر انداخت درغیر این صورت به موضع تجریدی و بدفهمی درخواهیم غلتید. حزب ما از نخستین نیروی سیاسی در ایران بود که بیش از ده سال پیش به طور موشکافانه به مسئلهﻯ هستهﺍﻯ پرداخت و با پیش بینی صحیح از تشدید تضادهای منطقه و هجوم امپریالیسم و تهدید به تجاوز نظامی به ایران پاسخ منطقی و علمی به انرژی هستهﺍﻯ و مناقشات بین آمریکا و ایران  داده است. به طور مختصرتوفان در مورد اتم چنین می گوید:

1 ــ ما خواهان آنيم که در یک مرجع بينﺍلمللی همهﻯ ممالک جهان از جمله ایران موظف شوند پروتکل الحاقی به منع گسترش سلاحﻫﺎﻯ اتمی را با پروتکل الحاقی تر، انهدام سلاحﻫﺎﻯ اتمی در سراسر جهان جایگزین کنند. چرا کمونيستﻫﺎ باید به جای مبارزه با توليد سلاحﻫﺎﻯ اتمی و حق استفاده از آن با گسترش آن فقط مخالفت کنند . این بدان معناست که فقط بخشی از "برگزیدگان" حق دارند سلاح اتمی داشته باشند و دارا بودن سلاح اتمی حق انحصاری آنهاست . ما هوادار نابودی سلاحﻫﺎﻯ اتمی هستيم و نه حفظ آن به بهانهﻯ پذیرش منع گسترش آن.

2 ــ سخن بر سر به رسميت شناختن یک حق دموکراتيک است. به رسميت شناختن یک حق به معنی حمایت از تحقق آن در هر شرایط و با هر قيمت نيست.ما هوادار حق دموکراتيک زن و شوهر در تصميم
مستقلانهﻯ خود آنها در امر طلاق هستيم و آن را به رسميت می شناسيم ولی این پذیرش یک حق دموکراتيک به مفهوم آن نيست که ما هر طلاق مشخصی را بدون توجه به فواید و یا مضرات آن نيز توصيه می کنيم

بعضیﻫﺎ که به شدت تحت تأثیر تبلیغات امپریالیستﻫﺎ هستند و کاملاً خلع سلاح شدهﺍند با لکنت زبان می پذیرند که آمریکا حق داشتن بمب اتم را دارد اما کرهﻯ شمالی و یا ویتنام و کوبا ... ندارند.حال اگر روزی مردم این کشورها تصمیم به تولید بمب اتم گرفتند باید مجازات شوند، زیرا حق ندارند زیرا "غیر دموکرات هستند"؟ آنها نباید دارای چنین حقی باشند. اما  آمریکا و اسرائیل و فرانسه می توانند و باید دارای چنین حقی باشند ؟ اپورتونیستﻫﺎﻯ بزدل که بسیار هومانیسم تشریف دارند مرعوب جنگ روانی امپریالیستی شده و همان اراجیف و دروغﻫﺎﻯ رسانهﻫﺎﻯ استعماری را تبلیغ می کنند.

اینان هنوز نفهمیدهﺍند که عیار مبارزهﻯ پرپیچ و تاب جهان کنونی را نمی توان با خط کش راست و مستقیم معین کرد و شناخت . باید توجه داشت تنها با صداقت داشتن نمی توان به حقیقت مسلم دست یافت. برای کشف حقیقت باید از آگاهی دانش مبارزهﻯ طبقاتی برخوردار بود . درستی و صداقت کافی نیست تا قادر شویم حقیقت را دریابیم ، بلکه باید درستی و صداقت را با دانش و آگاهی از اصول و اسلوب مبارزهﻯ طبقاتی درهم آمیخت تا بتوان به کشف حقیقت دست یافت . بهترین معیار اصولی و انسانی کشف حقیقت، نگاهی آزادانه ، مستقل و بدون تأثیر پذیری از رسانهﻫﺎﻯ مجازی کنونی که در کنترل دول امپریالیستی، صهیونستی است، به اتفاقات و وقایع جهان کنونی آن طور که هست و نه آن طور که دیگران به میل خویش تفسیر می کنند، می باشد. عقل سلیم حکم می کند که حقیقت را باید از آزادگان پذیرفت و نه از بیگانه پرستان. یگانه ملاک راستین و حقیقی آزادگی عدم و یا انکار هرگونه همکاری با دول امپریالیستی چه شرقی و چه غربی و رژیمﻫﺎﻯ ارتجاعی چون عربستان سعودی، ترکیه، قطر، اسرائیل است. مسئلهﻯ هستهﺍﻯ فقط یک بهانه است زیرا هدف امپریالیست آمریکا موضوع کنترل منابع طبیعی و به مستعمره تبدیل کردن ایران است همانطور که در عراق و افغانستان و لیبی و.... عمل نموده است

 

*  *  *  *  *  *  *

 

سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وظیفهﻯ داخلی مردم ایران است

"وقتی زورمان نمی رسد و این همه تلفات می دهیم چارهﺍﻯ جز این نداریم که از بیرون حتی آمریکا کمک بگیریم. دنیای امروز با دنیای دیروز تفاوت دارد باید از خشک مغزی و تقدس طلبی ضد امپریالیستی دست کشید".

پاسخ ما به این دوست فیسبوکی که از ابراز بیان وابستگی سازمانی خود به حزب دموکرات کردستان و یا کومله شرم دارد ولی همان نظرات ناسیونال شوونیستی و تجزیه طلبانه را مدام تکرار می کند، این است که سرنگونی رژیمﻫﺎﻯ ایران و یا سوریه و نظایر آنها تنها باید با دست توانای ملتﻫﺎﻯ خودشان و بر ضد دخالت و دسیسهﻫﺎﻯ امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ انجام گیرد. هر کس مبارزه بر ضد رژیم جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند نزند، عامل آگاه یا ناآگاه دشمنان مردم ایران است. مردم ایران هرگز به این دستهﻫﺎﻯ سیاسی که نوکری اجانب را پذیرفتهﺍند اعتمادی ندارند. ما هم اکنون با کارزار مجاهدین و سلطنت طلبان و فریب خوردگان در تریبونال لندنی روبرو هستیم که سرنخش در دست محافل امپریالیستی است و تدارک جنگ علیهﻯ ایران را می بینند. سرمشق سوریه برای تجربه اندوزی در مورد ایران بسیار آموزنده است. همهﻯ این دارو دستهﻫﺎﻯ ایرانی همان اپوزیسیونی هستند که آمریکا دارد آنها را عَلَم می کند. اپوزیسیونی که می خواهند در پارکابی امپریالیستﻫﺎ به ایران حمله کنند و جنگ داخلی راه بیاندازند. شعارِ "ما بی وطنیم" و "افتخار می کنیم که بی وطنیم" الهام بخش اعمال زشت آنهاست. آنها این شعار امپریالیستی را نفهمیده و موذیانه به کمونیسم نسبت می دهند. خط مشی منصور حکمت بر همهﻯ این مدعیان مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی مسلط شده است. آنها خواهان آزادی و استقلال ایران نیستند، آنها خواهان ایرانی زبون و مستعمرهﻯ امپریالیستﻫﺎ هستند. مصالحه با این خودفروختگان بر ضد مصالح مردم ایران و طبقهﻯ کارگر ایران است. باید در کنار امپریالیستﻫﺎ این اپوزیسیون خودفروخته و نوکر اجنبی را افشاء کرد و مردم را نسبت به ماهیت آنها آگاه نمود وگرنه بسیار دیر خواهد شد.