۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه


گشت و گذاری در فیسبوک

گلچینی از مطالب متنوع روز

سکوت را بشکنیم، همدستان صهیونیستﻫﺎﻯ نژاد پرست را افشا کنیم

"ما غزه را به قرون وسطی برمی گردانیم تا اسرائیل برای چهل سال آرام گیرد"


ممالک امپریالیستی اروپائی و آمریکائی که به دروغ از حقوق بشر سخن می گویند، به نقض حقوق بشر در ایران و سوریه و یا در گذشته، قبل از فرو پاشاندن عراق و افغانستان و لیبی...از نقض حقوق انسانﻫﺎ و ظلم و زور و سرکوب.... ، گلو پاره می کردند، از پرواز ممنوعه ﻯهوائی در لیبی سخن می گفتندو از برای دخالت بشردوستانه در مورد سوریه بیتابی می کنند.... الی آخر... . امروز اما در قبال فجایع دهشتناک نوار غزه و بمبارانﻫﺎﻯ بربرمنشانه و تکه پاره کردن کودکان و مردم بیگناه و بی دفاع فلسطین خفقان گرفته ﺍند، لب تکان نمی دهند،از دخالت بشردوستانه خبری نیست، از ممنوعیت پرواز هوائی جنگنده ﻫﺎﻯ اسرائیل بر فراز نوار غزه خبری نیست. از تحریم و مجازات اقتصادی اسرائیل خبری نیست. تازه با بیشرمی تمام تجاوز دولت تا به دندان مسلح و فاشیست و نژادپرست اسرائیل را به نوار غزه نیزدر قالب" دفاع از خود در مقابل موشک پرانی "حماس" توجیه هم می کنند و به خورد مردم می دهند.این جانوران "متمدن" عملا ًهمدست رژیم هیتلرصفت اسرائیلﺍند و کمر همت به نابودی فیزیکی ملت فلسطین بسته ﺍند. در راینجا ضروری است به جریاناتی که از "گشودن جبههﻯ موهومی سوم" درغزه، هم علیهﻯ سازمان حماس و هم اسرائیل سخن می گویند، اشاره کرد تا خوانندگان بیشتر پی به ماهیت ارتجاعی چنین شعاری که به نفع صهیونیستﻫﺎﻯ اسرائیل است  ببرند.

  

شعار "جبههﻯ سوم" زمانی در بین برخی از سازمانﻫﺎﻯ منحرف ترتسکیستی و شبه ترتسکیستی در حرف "جبههﻯ سوم بود" که سربازانش تصمیم داشتند در نبرد غزه در چهار سال پیش یک تیر به سوی حماس شلیک کنند و یک تیر به سوی اسرائیل!!. ولی درعمل در جبههﻯ ضد فلسطینیی شرکت داشتند زیرا شعارشان، سیاستشان و همهﻯ تبلیغاتشان به نفع رژیم صهیونیستی و متجاوز اسرائیل تمام شد. امروز دیگر چنین جبههﺍﻯ حتی در حرف هم وجود ندارد و تولید کنندگان چنین شعار ارتجاعی شهامت دفاع از آن را ندارند و خجولانه با صدور اعلامیهﺍﻯ و به طور یواشکی بسیار کمرنگ و ضعیف و خفیف بمباران غزه را محکوم نمودند، اگرچه در قالب مسبب دانستن سازمان مقاومت حماس. در مورد بمباران غزه توسط اسرائیل. احزاب و سازمانﻫﺎئی نظیر حزب کمونیست کارگری تقوائیسم، سازمان اقلیت، حزب کمونیست م ل م مائویستﻫﺎ از جمله چنین جریانات مرتجعی هستند که درلنجزار "تئوری دو قطب ارتجاعی" فرورفته و می خواهند در پارکابی آمریکا و اسرائیل رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون سازند. این جریانات خرابکار شبه ترتسکیست در رابطه با تجاوز امپریالیستﻫﺎ به سوریه، لیبی، افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان عملاً به همدست امپریالیسم علیهﻯ خلقﻫﺎﻯ منطقه تبدیل شدهﺍند و به ارتجاع جهانی خدمت می کنند. این جریانات به ظاهر چپ از طرح شعار فوری و بی قید و شرط امپریالیستﻫﺎ از کشورهای تحت اشغال نظیر افغانستان و عراق و... پرهیز می کنند زیرا امپریالیسم را به "اسلام سیاسی" ترجیح می دهند. چنین است مواضع سیاسی این جریانات که در کمپ ضد انقلاب مشغول انجام وظیفه هستند.

*  *  *  *  *

تحریم اقتصادی یعنی اعدام با ابزاری دیگر

 

وقتی ناسیونال شوونیستﻫﺎﻯ رنگارنگ، سازمانﻫﺎئی نظیر مجاهدین و  سلطنت طلبان و "حزب ضد کمونیست کارگری عامل اسرائیل" در مورد تحریم سخن می گویند، مسبب را جمهوری اسلامی تحلیل می کنند و در اشکال مختلف به توجیه و تائید تحریمﻫﺎﻯ اقتصادی می پردازند. این جریانات که در عرصهﻯ مجازی نیز جولان می دهند از تجاوز نظامی به ایران دفاع می کنند و به دنبال سیاست لیبیائی و سوری کردن ایران هستند. مطلب کوتاه زیر پاسخی است به این مزدوران خودفروختگان سیاسی:

از اعدام در رسانهﻫﺎﻯ بورژوا لیبرالی غرب به عنوان قتل عمد بسیار سخن می رود. توگوئی امپریالیستﻫﺎ مخالف قهر و خشونت و اعدام هستند. اما اگر اعدام قتل عمد است پس یک بار دیگر با حوصله به مصاحبهﻯ خبرنگار برنامه 60 دقیقه مورخ 12 ماه مه 1996 با خانم "مادلین آلبرایت"، وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در دورهﻯ ریاست جمهوری بیل کلینتون توجه فرمائید تا پی به عمق دروغ و ریاکاری و فاجعهﺍﻯ که برای مردم ما در حال صورت گرفتن است ببرید..

مجری برنامه می پرسد: "ما شنیدهﺍیم که [در عراق، بر اثر تحریم‌ها] بیش از نیم میلیون کودک جان خود را از دست داده‌اند، یعنی بیش از تعداد کودکانی که در هیروشیما مردند؛ آیا این اقدام ارزش چنین هزینهﺍﻯ را داشت ؟"

"مادلین آلبرایت"، با صراحت پاسخ می ‌دهد: "ما معتقدیم که ارزش آن را داشت". اگر این قتل عمد نیست پس چیست؟ اگر این اعدام کودکان و محرومان جامعه نیست پس چیست؟

حال توجه کنید که همین تحریمﻫﺎﻯ جنایتکارانه توسط آمریکای "دمکرات و اتحادیه اروپای سوسیال دمکرات "علیهﻯ مردم ایران در حال اجرا شدن است و جنایت می آفرینند. فقدان دارو و دیگر مایحتاج اولیه جان محرومان جامعهﻯ ما را می گیرد و جامعه را به قهقرا می برد. تحریمﻫﺎﻯ نفتی و گازی و بانکی و وسایل زندگی اولیهﻯ مردم، قتل عمد یعنی اعدام مردم ایران است و پیامدهای آن مردم را تا همینجا به فلاکت کشانده است.

همهﻯ ایرانیان و آزادیخواهان بیداروجدان نه تنها باید این تحریمﻫﺎﻯ ضد بشری را محکوم کنند بلکه باید فعالانه با پیکاری متحد و جانانه برای لغو آن و علیهﻯ همه مزدوران مدافعان این قتل عمد به پاخیزند.تکرار سناریوی عراق فاجعهﻯ مصیبت باری برای مردم ایران است. همین امروز برخیزیم زیرا فردا دیر است.وظیفهﻯ تک تک ایرانیان میهندوست و مترقی است که پرده از ماهیت احزاب و محافل خودفروختهﺍﻯ نظیر حزب دموکرات کردستان ایران، کومله مهتدی، حزب کمونیست کارگری، مجاهدین و سلطنت طلبان رنگارنگ که به دنبال  امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ روانند بردارند و به افشای بی امان آنها بپردازند. بدون مبارزه علیهﻯ دشمنان رنگارنگ مردم ایران کسب آزادی و استقلال و دموکراسی ممکن نخواهد بود.

.........

 

*  *  *  *  *  *  *

پایان کار ایران تریبونال با همدستی نمایندگان امپریالیست


دادگاه جمهوری اسلامی ایران به جرم "جنایت علیهﻯ بشریت" تحت نام «کارزار مردمی ایران تریبونال» که در ژوئن 2012» در لندن و در اکتبر 2012 در لاهه برگزار شد با محکومیت رژیم جمهوری اسلامی به کارخود پایان داد.

این تریبونال هم مثل واقعه‌سازی‌های دیگر... به‌ پایان رسید. اما این کارزار نشان داد که عدهﺍﻯ از سازمانﻫﺎﻯ اپوزیسیون جمهوری اسلامی تا چه اندازه سقوط کردهﺍند که بیشرمانه با نمایندگان امپریالیستﻫﺎ که تحت عنوان دادستان و قاضی در این نمایش شرکت داشتند و برنامه را مهندسی کردهﺍند، همکاری نموده و بدان افتخار هم می کنند.یکی از افتخارات آقای دادستان، پیام اخوان، محاکمهﻯ رئیس جمهور قانونی اسبق کشور یوگسلاوی است که توسط امپریالیستﻫﺎ در زندان به قتل رسید. آقای اخوان بمباران و تجزیهﻯ یوگسلاوی را الگوی خوبی برای محاکمهﻯ سران جمهوری اسلامی می بیند و از آن الهام می گیرد.

حضور سازمان و احزاب خودفروختهﺍﻯ نظیر مجاهدین و حزب کمونیست کارگری و برخی از سازمانﻫﺎﻯ منحرف و دنبالچهﻯ این جریانات ضد انقلاب نظیر کمیتهﻯ مرکزی سازمان راه کارگر، حزب مائویست (م.ل .م) و سازمان فدائیان اقلیت در این تریبونال و عدم موضع گیری در قبال تحریم و تجاوز امپریالیستی به ایران مبین این امر است که این بخش از اپوزیسیونِ به بهانهﻯ مبارزه علیهﻯ جمهوری اسلامی به همدست جهانخواران بینﺍلمللی و سازمان همکاری  اسلامی تبدیل شده است.

تشدید مبارزهﻯ طبقاتی و تکیه بر این اصل که مبارزه برای سرنگونی رژیم ددمنش جمهوری اسلامی، نه تنها باید با تکیه بر نیروی لایزال مردم ایران تحقق پذیرد، بلکه باید همواره بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم و دسیسه ﻫﺎﻯ آنها نیز مبارزه نماید، یک امر روشن و شفاف انقلابی برای تعیین جبههﻯ انقلاب و ضد انقلاب، جبههﻯ مبارزان انقلابی در مقابل همدستان امپریالیسم و صهیونیسم در ایران است.نیروی سیاسی جز این گوید به درهﻯ خیانت سقوط خواهد کرد و در نزد مردم ایران بی اعتبار خواهد گشت.سرنوشت غم انگیز سازمان مجاهدین و حزب کمونیست کارگری بسیار آموزنده است. به پروژهﻯ امپریالیستی شهرزاد نیوز ونقش ارتجاعی سازمان اقلیت در توجیه دریافت کمک مالی از امپریالیست هلند نگاه کنید، بسیار آموزنده است

 

*  * *  *  *  * 

 

علت وجودی دین و خرافات، نادانیست

 

دین زائیدهﻯ جهل و نادانی و خود تائید آن است.همهﻯ افراد مذهبی پیوند با "خدا" را تنها از ترس حفظ میکنند.وجدان مذهبی در هر سطح و وضعی که ارائه شود، محور آن را دگم "خدا" و ایمان به یک نیروی "مافوق طبیعت" تشکیل می دهد.برای علم و دانش "خدا" چیز شناخته شدهﺍﻯ نیست.اما در پاسخ نیاز معنوی و جبران ضعف، مذهب هیچ نوع ضعفی را جبران نمی کند، بلکه خود گویاترین بیان ضعفﻫﺎ و تصریح و تقدیس آنهاست. مذهب به صورت افیون مسموم، تنها رخوت و فلجی و سرگشتگی و پریشانی به همراه می آورد و تنها با این ماهیت و نقش طبقاتی ارتجاعی است که نزد همهﻯ طبقات استثمارگر جای داشته و دارد.

امروز جایگاه مذهب در جوامع اروپائی به یمن انقلابات صنعتی و تحولات فرهنگی و پیشرفت علم و همین طور بهبود نسبی وضعیت مادی و بهداشی، آموزشی و فرهنگی و حقوق دموکراتیک ضعیف گشته است.زیرا نظام فئودالی بهترین بستر برای نشو و نمای مذهب و کلیسا و قدرت روحانیون بود که درهم شکست .اما بورژوازی تا آن اندازه به مبارزه با مذهب پرداخت که نیاز وی بود یعنی سرنگونی نظام فئودالیته و کسب قدرت سیاسی. پس از آن خود نیز از مذهب برای تخدیر تودهﻫﺎ و تداوم استثمار بهره جست و هنوزهم می جوید. به ویژه با پیدایش انحصارات و تکامل سرمایهﺪاری به امپریالیسم (ارتجاع سیاسی) تقویت مذهب و نیروهای میرنده اجتماعی برای بقای نظام سرمایهﺪاری ضروری است........

باری، باید ریشه های اجتماعی مذهب، شرایط عینی و آن روابط اجتماعی را که باعث پدید آمدن و ادامهﻯ هستی مذهب شدند را درک کنیم و در متن مبارزهﻯ طبقاتی و تلاش آگاهانه برای الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و فراهم آمدن شرایط مناسب مادی و فرهنگی و دریک پروسهﻯ طولانی تاریخی، وجدانی در نهاد انسان حاکم شود که شایستهﻯ اوست ، وجدانی که از افیون دین رها باشد

 

پاسخی به جاهلان سیاسی که به ورزشکاران ایران توهین می کنند

 

پارهﺍﻯ انقلابی نماهای مسخره نیز مانند رژیم جمهوری اسلامی به تکفیر ورزشکاران ایران در میدانﻫﺎﻯ ورزشی پرداختهﺍند و به افتخاراتی که آنها برای وطنشان خلق کردهﺍند، توهین و تحقیر روا می دارند. این بیچارهﻫﺎﻯ شِبه انقلابی پیروزیﻫﺎﻯ ایران در مسابقات جهانی را نه پیروزی مردم ایران بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و دسیسهﻫﺎﻯ جهانی، بلکه پیروزیﻫﺎﻯ رژیم جمهوری اسلامی به حساب می آورند. آنها که دستی در آتش دارند و از روند مبارزات انقلابی بیرون آمدهﺍند و تاریخ مبارزات مردم ایران را می شناسند، می دانند که رژیم آخوندها از همان روز نخست به مخالفت با ورزش برخاستند و فوتبال را نخست به علت این که "پرو پاچه"ﻯ مردان بیرون است، تکفیر کردند و در کار مسابقات جهانی فوتبال و آسیا با شرکت تیم ملی ایران اخلال نمودند و از برگذاری بازیﻫﺎ جلو گرفتند. از حضور زنان به ورزشگاهﻫﺎ و سالنﻫﺎﻯ ورزشی مختلط ممانعت کردند و تنها رشتهﻫﺎﻯ معینی از ورزش را "اسلامی" تشخیص دادند. آنها از همان روز نخست می خواستند کشتی و فوتبال و وزنه برداری را از بین ببرند و به جایش با الهام از غزوات پیامبر اسلام اسب سواری و شمشیربازی را مرسوم دارند و به رسمیت بشناسند. این که امروز جوانان میهن ما در میدانﻫﺎﻯ جهانی افتخار آفرینند و از احساس غرور ملی سرشارند، ناشی از رضایت جمهوری اسلامی و تلاشﻫﺎﻯ آنها نیست، بلکه علیرغم میل آنها و دسیسهﻫﺎ و خرابکاری آنهاست. این افتخارات، افتخارات مردم میهن ماست و به مردم ما نیرو می دهد تا هویت خویش را حفظ کرده در مقابل دشمنان مردم و کشورشان ایستادگی کنند. نمی شود دستآوردهای مردم را که محصول سالﻫﺎ مبارزهﻯ آنها، حتی علیهﻯ رژیم جمهوری اسلامی بوده است، به حساب جمهوری اسلامی گذارد و آنها را تخطئه کرد. مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در این عرصه نیز یک مبارزه مؤثر و مورد حمایت اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و به ویژه زنان ایران است. ما باید رژیم جمهوری اسلامی را در عرصهﻯ ورزشی شکست دهیم و بخواهیم که مردم ما اعم از زن و مرد در تمام عرصهﻫﺎﻯ ورزشی فعال بوده و در مسابقات شرکت کنند و خواستﻫﺎﻯ خویش را برای شرکت در تمام رشتهﻫﺎﻯ ورزشی در برابری کامل زن و مرد افزایش دهند

 

عدهﺍﻯ دگماتیست به بهانهﻯ مبارزه علیهﻯ جمهوری اسلامی به نفی فوتبالیستﻫﺎﻯ ایران می پردازند و همهﻯ آنها را سرسپردهﻯ رژیم مافیائی اسلامی تحلیل می کنند.

ببینید چه اراجیفی بیان می شود. این افراد ماجراجو و بی خرد فوتبالیست تیم ملی، علی کریمی را که به خاطرشجاعت و صراحت لهجهﺍش در انتقاد به رژیم و دفاع از مردم ایران در جریان خرداد 88 و حمایت از محرومان جامعه، محبوب میلیونﻫﺎ نفر و در قلوب آنها جای گرفته است، به عنوان همدست فاشیسم و مافیای حاکم محکوم می کنند:

»امثال علی کریمی از باندهای مافیائی حکومتی می باشند که از جیب مردم ایران که هزینهﻯ پانصد میلیون تومانی می شود، سود می برند و ماشینﻫﺎﻯ آخرین مدل سوار می شوند و بعد هم مانند تمامی تفنگداران سرمایهﺪاری "بزرگواری"می فرمایند و به محرومان "رسیدگی می کنند". به نظر من کسانی مانند خود مهناز افشار در فیلمﻫﺎﻯ ارتجاعی دست ساخت رژیم بازی می کند این به اصطلاح "ورزشکاران وهنرمندان مردمی" رفیق دزد شریک غافله می باشند از یک طرف دستشان در جیب رژیم غارتگر است در استثمار تودهﻫﺎﻯ مردم زحمتکش به وسیلهﻯ فوتبال مافیائی رژیم و فیلمﻫﺎﻯ ارتجاعی شرکت می کنند و از طرف دیگر هم خود را از مردم می دانند، یک دروغ بزرگ است «

این عده تمام شعاع یک دایره را نمی ببینند، از درک مسائل پیچیدهﻯ اجتماعی عاجزند و ازهمین رو به آنارشیسم و نهیلیسم در غلتیدهﺍند. اینان نمی فهمند که در دنیای صنعت و تجارت فوتبال در دنیای مافیای فوتبال چه اتفاقاتی روی می دهد که فقط در شرایط مشخص و کنکرت قابل فهم خواهند بود و نه با شعارهای کلی.

با دگم اندیشی نمی توان به جنگ واقعییات رفت. اینکه فلان فوتبالیست میلیاردر است پس همدست مافیاست و در"نجاست غوطه میخورد" ساده کردن قضیه است عدم درک مسئله در شرایط مشخص است، حال به دو نمونه توجه کنید:

 

1 ــ رژیم اشغالگر صهیونیستی با شرکت ورزشکاران فلسطینی در بازیﻫﺎﻯ المپیک ۲۰۱۲ لندن به این بهانه که کمیتهﻯ بینﺍلمللی المپیک، شهر بیت المقدس را به عنوان پایتخت فلسطین به رسمیت شناخته است، مخالفت کرد.

رژیم نژادپرست اسرائیل ورزشکاران فلسطینی را به زندان می اندازد تا آنها نتوانند در میدانﻫﺎﻯ ورزشی با هویت فلسطینی و با پرچم فلسطین ظاهر شوند. از جمله این اسراء یکی "سرسک" فوتبالیست فلسطینی است. بازداشت وی موجی از اعتراض در سراسر جهان تولید کرده است.

"اریک کانتونا" ستارهﻯ پیشین فوتبال فرانسه و منچستر یونایتد، برخورد رژیم صهیونیستی با ورزشکاران فلسطینی را مورد انتقاد قرار داده و خواستار آزادی فوری "محمود سرسک" فوتبالیست اسیر فلسطینی در زندانﻫﺎﻯ اسرائیل شد. وی به کارزار آزادی بازیکن مظلوم فلسطین پیوست که در زندان رژیم اسرائیل دست به اعتصاب غذا زد و سرانجام در اثر فشاربینﺍلمللی آزاد گردید. فراموش نکنیم اریک کانتونا میلیاردر است و در لیگ مافیای انگلیس توپ می زد..... علی کریمی به لحاظ مالی گنجشکی در مقابل قوست.

 

۲ ــ در جریان بمباران وحشیانهﻯ نوارغزه و کشتار مردم بیگناه فلسطین کنوته بازیکن آفریقایی تیم سویلای اسپانیا پس از گل زدن پیراهنش را درآورد و تی شرتی که با پرچم فلسطین مزین شده بود همبستگی خود را نسبت به مردم فلسطین نشان داد و افکارعمومی را علیهﻯ اسرائیل برانگیخت.فراموش نکنیم کنتوته نیزمیلیاردر است و... علی کریمی به لحاظ مالی در مقایسه با وی گنجشکی درمقابل قوست.

ارزش هر حرکت سیاسی را باید با تحلیل مشخص از شرایط مشخص مورد قضاوت قرار داد و نه با شعارهای کلی و بی ارتباط و سیاه وسفید دیدن قضیه.اگر در جریان اعتراضات سال ۸۸ علی کریمی با مچ بند سبزدر حد امکاناتش ندای اعتراض سر داد و در نیمهﻯ دوم بازی مجبورش کردند مچبند را از دستش درآورد نشان از شجاعت و شعورو آگاهی وی است که نسبت به هموطنانش بی تفاوت نیست.هر انسان با رفتار و عملکرد مشخص اجتماعیﺍش مطرح می شود و نه با بلبل زبانیﻫﺎیش.

 

*  *  *  *  *  *  *  *

انتخابات آمریکا و دفاع بیشرمانه از امپریالیسم و نمایندهﻯ آن باراک اوباما

 

رئیس جمهور آمریکا، باراک اوباما ظاهراً توسط مردم انتخاب شد. وی چهارسال دیگر رسماً سیاستﻫﺎﻯ امپریالیستی را درلباس میش ادامه می دهد. سیستم گندیدهﻯ سرمایهﺪاری آمریکا نمایندهﻯ یک درصدی بخشی از جامعهﻯ صاحب سرمایه تکان نخواهد خورد. در وضعیت مردم محروم جامعهﻯ آمریکا تغییر اساسی صورت نخواهد گرفت. در خارج از مرزهای آمریکا نیز سیاست جنگ طلبانه و تهدید و تجاوز به کشورها ادامه خواهد یافت. در یک کلام با آجیل مشکل گشای شوی هالیودی و انتخاب یک مرد سیاه پوست و یا یک زن سفید پوست بعنوان رئیس جمهور هیچ مشکلی حل نخواهد شد. سگ زرد برادر شغال است ......

ادامهﻯ تظاهراتﻫﺎﻯ مردمی در وال استریت و متشکل شدن کارگران علیهﻯ این نظام پوسیده و ضد انسانی و بربر، امید بخش است و آلترناتیو مردمی تنها می تواند از دل چنین جنبشﻫﺎﻯ 99 درصدی بیرون خزد

عدهﺍﻯ از ایرانیﻫﺎ که کعبهﻯ آمالشان "دموکراسی آمریکائیست" و از امپریالیسم و استعمار به دفاع برخاستهﺍند، سیستم انتخاباتی آمریکا را کاملاً آزاد و "دموکراتیک" و اوباما را مرد حلال مشکلات داخلی و خارجی آمریکا می دانند. به این فریب خوردگان و سر سپردگان امپریالیسم باید متذکر شد که 4 سال پیش باراک اوباما سیاست داخلی خود را اشتغال زائی و پائین آوردن سطح بیکاری به 4.5 در صد، حل مسئلهﻯ بیمهﮬﺎﻯ بهداشتی برای کل جامعه و به ویژه برای 50 میلیون نفری که هیچ نوع بیمهﻯ بهداشتی ندارند، حل مسائل آموزشی در جامعه که دانش آموزان، بیسواد از دبیرستانﮬﺎ فارغﺍلتحصیل نشوند، حل بحران مسکن که میلیونﮬﺎ خانواده را به فلاکت نشانده است، حل مشکلات وامﮬﺎﻯ دانشجوئی که حلقوم فارغﺍلتحصیلان را می فشارد و زندگی آنها را به گروگان گرفته است، حذف امتیازهای میلیونی به رؤسای کمپانیﮬﺎ و بانکﮬﺎ، و ..... با فریب و حقه بین مردم تبلیغ کرد. هم اکنون 4 سال از آن کارزار می گذرد و هم چنان این مشکلات در جامعه حل نشده، باقی ماندهﺍند. بیکاری در سطح 8 در صد باقی مانده است، سرمایهﮬﺎ به هجوم خود به خارج کشور برای کسب حداکثر سود ادامه می دهند، هنوز 50 میلیون نفر بیمهﻯ بهداشتی ندارند، میلیونﮬﺎ مسکن نوساز وجود دارد ولی مردم قدرت خرید و یا اجاره کردن آنها را ندارند ، حذف خدمات اجتماعی هم چنان ادامه دارد، و هزاران میلیارد دلار از مالیات مردم به جیب بانکﮬﺎ و کمپانیﮬﺎ ریخته شد

در 4 سال پیش در کارزار انتخاباتی باراک اوباما بخشی از سیاست خارجی خود را، پایان دادن به تجاوز آمریکا به خاورمیانه، حل مسئلهﻯ فلسطین، انحلال زندانﮬﺎﻯ مخفی آمریکا در جهان و به ویژه برچیدن زندان مخوف گوانتاناما، ایجاد تفاهم و اعتماد بین آمریکا و جهان عرب، .... معرفی کرد. پس از گذشت 4 سال از رئیس جمهوری اوباما نه تنها جنگ در خاورمیانه پایان نیافته است بلکه تجاوز وحشیانه به افغانستان هم چنان ادامه دارد ، کشور لیبی با بمباران وحشیانهﻯ ناتو و آمریکا با تپه خاک یکسان شده است، دولت نژاد پرست اسرائیل هنوز علیهﻯ مردم فلسطین و کشور های عربی عربده کشی می کند، خود دولت اوباما بر تبلیغات جنگ افروزانه علیهﻯ مردم ایران و سوریه افزوده است و آشکارا و رسمی از جنگ افروزی و جنایات دولت صهیونیستی اسرائیل علیهﻯ مردم ایران و اعراب حمایت می کند.، زندانﮬﺎﻯ مخفی و نیمه مخفی آمریکا در جهان به کار خود ادامه می دهند، مردم جهان به درستی هنوز نسبت به رفتار آمریکا بسیار بدبین هستند و .......در انتخاباتی که بیش از 100 میلیون نفر واجد شرایط در انتخابات شرکت نمی کنند و در صد شرکت کنندگان کمتر از 50 درصد است و دو حزب جمهوریخواه و دموکرات به پشتوانهﻯ میلیاردها دلار.کمپانیﻫﺎﻯ بزرگ به قدرت می رسند، نمی تواند دموکراتیک باشد. چنین انتخاباتی از بنیان ضد دموکراتیک و ربطی به زحمتکشان ندارد. اوباما گرگی در لباس میش است و نمی تواند نمایندهﻯ واقعی مردم آمریکا باشد.

.

*  *  *  *  *  *  *  *

موضوع انرژی هستهﺍﻯ ربطی به بمب اتمی ندارد

 

پرسش اینجاست چرا عدهﺍﻯ دومقولهﻯ انرژی هستهﺍﻯ و بمب اتمی را یکی می پندارند و علیهﻯ "بمب اتمی" جمهوری اسلامی  تبلیغ می کنند.این عده یا نادانند و در دام تبلیغات امپریالیستی گرفتار آمدهﺍند و یا جیره خوار اجانب هستند. روی سخن ما در اینجا با ساده لوحانی است که از روی نادانی و لجاجتﻫﺎﻯ کودکانه، حزب کار ایران را به طرفداری از بمب اتمی متهم می کنند. به هر حال برای درک یک مطلب علمی و پیچیده باید با دوچشم به تمام شعاع یک دایره نظر انداخت درغیر این صورت به موضع تجریدی و بدفهمی درخواهیم غلتید. حزب ما از نخستین نیروی سیاسی در ایران بود که بیش از ده سال پیش به طور موشکافانه به مسئلهﻯ هستهﺍﻯ پرداخت و با پیش بینی صحیح از تشدید تضادهای منطقه و هجوم امپریالیسم و تهدید به تجاوز نظامی به ایران پاسخ منطقی و علمی به انرژی هستهﺍﻯ و مناقشات بین آمریکا و ایران  داده است. به طور مختصرتوفان در مورد اتم چنین می گوید:

1 ــ ما خواهان آنيم که در یک مرجع بينﺍلمللی همهﻯ ممالک جهان از جمله ایران موظف شوند پروتکل الحاقی به منع گسترش سلاحﻫﺎﻯ اتمی را با پروتکل الحاقی تر، انهدام سلاحﻫﺎﻯ اتمی در سراسر جهان جایگزین کنند. چرا کمونيستﻫﺎ باید به جای مبارزه با توليد سلاحﻫﺎﻯ اتمی و حق استفاده از آن با گسترش آن فقط مخالفت کنند . این بدان معناست که فقط بخشی از "برگزیدگان" حق دارند سلاح اتمی داشته باشند و دارا بودن سلاح اتمی حق انحصاری آنهاست . ما هوادار نابودی سلاحﻫﺎﻯ اتمی هستيم و نه حفظ آن به بهانهﻯ پذیرش منع گسترش آن.

2 ــ سخن بر سر به رسميت شناختن یک حق دموکراتيک است. به رسميت شناختن یک حق به معنی حمایت از تحقق آن در هر شرایط و با هر قيمت نيست.ما هوادار حق دموکراتيک زن و شوهر در تصميم
مستقلانهﻯ خود آنها در امر طلاق هستيم و آن را به رسميت می شناسيم ولی این پذیرش یک حق دموکراتيک به مفهوم آن نيست که ما هر طلاق مشخصی را بدون توجه به فواید و یا مضرات آن نيز توصيه می کنيم

بعضیﻫﺎ که به شدت تحت تأثیر تبلیغات امپریالیستﻫﺎ هستند و کاملاً خلع سلاح شدهﺍند با لکنت زبان می پذیرند که آمریکا حق داشتن بمب اتم را دارد اما کرهﻯ شمالی و یا ویتنام و کوبا ... ندارند.حال اگر روزی مردم این کشورها تصمیم به تولید بمب اتم گرفتند باید مجازات شوند، زیرا حق ندارند زیرا "غیر دموکرات هستند"؟ آنها نباید دارای چنین حقی باشند. اما  آمریکا و اسرائیل و فرانسه می توانند و باید دارای چنین حقی باشند ؟ اپورتونیستﻫﺎﻯ بزدل که بسیار هومانیسم تشریف دارند مرعوب جنگ روانی امپریالیستی شده و همان اراجیف و دروغﻫﺎﻯ رسانهﻫﺎﻯ استعماری را تبلیغ می کنند.

اینان هنوز نفهمیدهﺍند که عیار مبارزهﻯ پرپیچ و تاب جهان کنونی را نمی توان با خط کش راست و مستقیم معین کرد و شناخت . باید توجه داشت تنها با صداقت داشتن نمی توان به حقیقت مسلم دست یافت. برای کشف حقیقت باید از آگاهی دانش مبارزهﻯ طبقاتی برخوردار بود . درستی و صداقت کافی نیست تا قادر شویم حقیقت را دریابیم ، بلکه باید درستی و صداقت را با دانش و آگاهی از اصول و اسلوب مبارزهﻯ طبقاتی درهم آمیخت تا بتوان به کشف حقیقت دست یافت . بهترین معیار اصولی و انسانی کشف حقیقت، نگاهی آزادانه ، مستقل و بدون تأثیر پذیری از رسانهﻫﺎﻯ مجازی کنونی که در کنترل دول امپریالیستی، صهیونستی است، به اتفاقات و وقایع جهان کنونی آن طور که هست و نه آن طور که دیگران به میل خویش تفسیر می کنند، می باشد. عقل سلیم حکم می کند که حقیقت را باید از آزادگان پذیرفت و نه از بیگانه پرستان. یگانه ملاک راستین و حقیقی آزادگی عدم و یا انکار هرگونه همکاری با دول امپریالیستی چه شرقی و چه غربی و رژیمﻫﺎﻯ ارتجاعی چون عربستان سعودی، ترکیه، قطر، اسرائیل است. مسئلهﻯ هستهﺍﻯ فقط یک بهانه است زیرا هدف امپریالیست آمریکا موضوع کنترل منابع طبیعی و به مستعمره تبدیل کردن ایران است همانطور که در عراق و افغانستان و لیبی و.... عمل نموده است

 

*  *  *  *  *  *  *

 

سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وظیفهﻯ داخلی مردم ایران است

"وقتی زورمان نمی رسد و این همه تلفات می دهیم چارهﺍﻯ جز این نداریم که از بیرون حتی آمریکا کمک بگیریم. دنیای امروز با دنیای دیروز تفاوت دارد باید از خشک مغزی و تقدس طلبی ضد امپریالیستی دست کشید".

پاسخ ما به این دوست فیسبوکی که از ابراز بیان وابستگی سازمانی خود به حزب دموکرات کردستان و یا کومله شرم دارد ولی همان نظرات ناسیونال شوونیستی و تجزیه طلبانه را مدام تکرار می کند، این است که سرنگونی رژیمﻫﺎﻯ ایران و یا سوریه و نظایر آنها تنها باید با دست توانای ملتﻫﺎﻯ خودشان و بر ضد دخالت و دسیسهﻫﺎﻯ امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ انجام گیرد. هر کس مبارزه بر ضد رژیم جمهوری اسلامی را با مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم پیوند نزند، عامل آگاه یا ناآگاه دشمنان مردم ایران است. مردم ایران هرگز به این دستهﻫﺎﻯ سیاسی که نوکری اجانب را پذیرفتهﺍند اعتمادی ندارند. ما هم اکنون با کارزار مجاهدین و سلطنت طلبان و فریب خوردگان در تریبونال لندنی روبرو هستیم که سرنخش در دست محافل امپریالیستی است و تدارک جنگ علیهﻯ ایران را می بینند. سرمشق سوریه برای تجربه اندوزی در مورد ایران بسیار آموزنده است. همهﻯ این دارو دستهﻫﺎﻯ ایرانی همان اپوزیسیونی هستند که آمریکا دارد آنها را عَلَم می کند. اپوزیسیونی که می خواهند در پارکابی امپریالیستﻫﺎ به ایران حمله کنند و جنگ داخلی راه بیاندازند. شعارِ "ما بی وطنیم" و "افتخار می کنیم که بی وطنیم" الهام بخش اعمال زشت آنهاست. آنها این شعار امپریالیستی را نفهمیده و موذیانه به کمونیسم نسبت می دهند. خط مشی منصور حکمت بر همهﻯ این مدعیان مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی مسلط شده است. آنها خواهان آزادی و استقلال ایران نیستند، آنها خواهان ایرانی زبون و مستعمرهﻯ امپریالیستﻫﺎ هستند. مصالحه با این خودفروختگان بر ضد مصالح مردم ایران و طبقهﻯ کارگر ایران است. باید در کنار امپریالیستﻫﺎ این اپوزیسیون خودفروخته و نوکر اجنبی را افشاء کرد و مردم را نسبت به ماهیت آنها آگاه نمود وگرنه بسیار دیر خواهد شد.