توافقنامه هسته ای در ایران و امپریالیستهای زورگو
خود پرستی، نژاد پرستی، پرمدعائی، خودخواهی، برخورد از بالا و آمرانه، دیکته کردن، دستور دادن، خود را برتر دانستن و بخود اجازه دادن که کدام کشورها را مظهر “شَرّ“ و کدام ممالک را سمبل “خیر“ بدانند، چه کسی را تروریست بنامند و کدام تروریست و قاتلی را متمدن جا بزنند از صفات امپریالیستها و بویژه امپریالیست آمریکاست. امپریالیستها نقش خدائی بخود گرفته و دنیا را بر اساس فرهنگ ارباب و رعیتی می بینند. از این جمله است امر و نهی آمریکا به ایران که از کسب دانش و فن آوری غنی سازی اورانیوم دست بردارد چون مورد پذیرش آمریکا نیست. ما به زبان عامیانه می گوئیم: “به دَرَک نباشد“.
زورگوئی امپریالیست آمریکا به ایران برای تعلیق غنی سازی اورانیوم به مرحله حساس رسیده است. آنها می خواهند برضد مردم ایران حلقه محاصره اقتصادی و نظامی را بدور ایران بهر بهائی که باشد تنگتر کنند. با رژیم صدام حسین نیز چنین کردند و کسی نیست این جنایتکاران جنگی را که موجب مرگ یک میلیون کودک عراقی شدند بپای میز محاکمه بکشد. قانون زور در همه جا حاکم است. فقط زورمندان حق حیات دارند و دیگران خیر. رژیم جمهوری اسلامی ایران که حقایق را از مردم پنهان می دارد بر اساس تحلیل مفسران سیاسی در جهان در پی کنار آمدن با آژانس انرژی اتمی در وین است. حال آیا جمهوری اسلامی تسلیم شده و بر سر منافع ملی مردم ایران با امپریالیستها کنار آمده است؟ آیا تهدیدات امپریالیستها در جهت محاصره اقتصادی ایران کار ساز بوده است؟ طبیعتا با کمبود مدارک و پنهانکاری رژیم جمهوری اسلامی داوری در این عرصه کار آسانی نیست. ولی به فاکتها نظری اندازیم.
ارزیابی ما این است که مسئله انرژی اتمی را باید در کادر سیاست عمومی امپریالیستها دید که در صددند منابع باقیمانده انرژی را اعم از فسیلی و یا هسته ای در انحصار خود بگیرند. این واقعیت همه دانسته است که منابع انرژی حتی اگر به بزرگی کره زمین نیز باشد روزی به پایان می رسد. رشد عظیم اقتصادی چین و هند و برزیل و شاید در آینده نزدیک پاره ای ممالک دیگر نیاز به مصرف انرژی ر ا بشدت افزایش داده است. رشد اقتصادی جهان هر روز بر مقدار مصرف انرژی لازم متناسب با این رشد فزاینده می افزاید. امپریالیستهای دوراندیش از هم اکنون بر اساس پژوهشهای خویش در پی آنند که انحصار این منابع ثروت را برای خویش در آینده تامین کنند. امپریالیست آمریکا و فرانسه در درجه نخست از طرفی و سپس امپریالیست روسیه از سوی دیگر در پی آنند که انحصار تولید نیروگاههای هسته ای، غنی سازی اورانیوم، استخراج اورانیوم و تسلط بر معادن آنرا از هم اکنون در دست بگیرند. نزاع شدیدی برای دست یابی براین مواد اولیه درگرفته است. آنها نه به خاطر ترس از “تروریسم“ که خود بانی آن هستند، بلکه برای از میدان راندن رقبا همه پیمانهای جهانی را به زیرپا می گذارند و می خواهند مانع شوند که این “حق انحصاری“ مورد خطر قرار گیرد. سخن بر سر تسلط بر جهان است و تسلط بر منابع انرژی کلید سحرآمیز این معمای اقتصادی است. مخالفت امپریالیستها را با تلاش ممالک غیرمتعهد که بر حقوق مندرج خویش در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای پای می فشارند باید در این کادر مورد ارزیابی قرار داد. کسانیکه مسئله هسته ای ایران را پدیده ای جدا از این واقعیت بررسی می کنند نه مقام امپریالیسم را شناخته اند و نه قادر خواهند بود به مسئله انرژی هسته ای در ایران بدرستی برخورد کنند و نه مانند تروتسکیستها به حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ممالک و مبارزه ملی دولتها و خلقها بر ضد قدرتهای استعماری اعتقادی دارند.
هم اکنون 118 کشور در جهان وجود دارند که عضو ممالک غیر متعهدند. این ممالک اساسا با نظر ایران مبنی بر غنی سازی اورانیوم موافقند. گروه 15 که بنمایندگی در ایران در اردیبهشت ماه امسال گرد آمده بود جمعی از این ممالک غیر متعهند. تازه دولت ترکیه که به حمایت از ایران برخاسته به علت عضویت در پیمان ناتو عضو ممالک غیرمتعهد محسوب نمی شود. حتی کشور برزیل نیز هرگز رسما عضو ممالک غیر متعهد نبوده است. ولی هر دوی این کشورها در کنار هندوستان، اندونزی، مالزی، نیجریه، کنیا، آرژانتین و سایرین مخالف محاصره و تحریم اقتصادی ایران به جرم استفاده از حقوق قانونیش هستند. حتی وزیر امور خارجه مصر که روابط حسنه ای با ایران ندارند از حق قانونی ایران دفاع می کند و برای تدارک چنین توافقی که در ایران انجام شده بسیار فعال بوده است.
ولی آیا واقعا استفاده از انرژی هسته ای خوب و بد دارد و به ماهیت رژیمهای حاکم بر می گردد؟ آیا باید بر اساس تعاریف من در آوردی حقانیت یک کشور را در استفاده از این منبع انرژی هسته ای به صورت صلح آمیز برسمیت شناخت؟ این سخنان حرفهای پوچ و من در آوردی آمریکا و اسرائیل است.
نگاهی به سیر تحولات در سالهای اخیر نشان می دهد که دولت فنلاند در پی گسترش نیروگاههای هسته ای خویش است و می خواهد از آنها به صورت صلح آمیز استفاده کند. در اروپا بسیاری از ممالک به فنلاند تاسی می جویند و فرانسه در ابوظبی به ساختمان نیروگاه هسته ای اقدام می کند و قرارداهای نان آبداری با امارات متحده عربی بسته است. دولت انگلستان در پی افزایش نیرهای هسته ای خویش تا سال 2015 است. هم اکنون دولت برزیل در آمریکای جنوبی در پی گسترش نیروگاههای هسته ای برای تامین انرژی خویش در آینده است. دولت روسیه در ماه مه امسال یک نیروگاه بزرگ اتمی به دولت ترکیه فروخته است تا ترکیه بتواند انرژی مورد نیاز خویش را در آینده تامین کند. دولت اوکرائین علیرغم تجربه چرنوبیل که نخستین تجربه تلخ استفاده از نیروگاههای اتمی نبوده است-قبلا در آمریکا و انگلستان این وضعیت بوجود آمد که بر رویش سرپوش گذاردند- درپی ساختن نیروگاههای جدید هسته ای است. دولت چک نیروگاه هسته ای خویش را تکامل بخشیده است از بلغارستان، اوسلاواکی، ممالک بالتیک و... سخن نمی گوئیم. این قصه سر دراز دارد و ما شاهدیم که تمام کسانیکه از خطر نیروگاههای هسته ای سخن می رانند امروز با تغییر نظر خویش بر آنند که که انرژی هسته ای بهترین نوع انرژی برای محیط زیست است و کمترین آلودگی را ایجاد می کند. حتی ممالک کوچکی نظیر هلند و یا بلژیک ... که از نظر فنی، جغرافیائی نیازی به ساختمان نیروگاههای هسته ای ندارند دوره استفاده از این نیروگاهها را افزایش داده اند. استناد به نبود نیروگاههای هسته ای در این ممالک از واقع بینی ناشی نمی شود.
از این گذشته انرژی آبی، هسته ای و فسیلی انرژیهای متمرکز هستند که تا کنون جایگزینی ندارند. این فریب محض است که می توان این منابع تولید انرژی را با انرژی خورشیدی و بادی و... جایگزین کرد. انرژی جایگزین تنها بیست درصد انرژی مورد نیاز را آنهم به صورت غیر متمرکز برطرف می کند. با انرژی خورشیدی می توان برق خانه ها را تامین کرد ولی برق کارخانه های بزرگ ماشین سازی و ذوب فلزات و نظایر آنها را که چرخ تولید و رفاه بشریت را می گردانند نمی توان جایگزین نمود. انرژی جایگزین در عرصه تامین کل انرژی مورد نیاز تنها نقش کمکی و فرعی را دارد که طبیعتا مثبت است ولی نمی تواند جای انرژی هسته ای و فسیلی را بگیرد. حتی دستگاههای لازم برای جذب انرژی خورشیدی و یا ذخیره انرژی بادی باید از نظر فنی در کارخانه هائی تولید شوند که چرخشان با انرژی هسته ای و یا فسیلی و یا آبی می گردد. انرژی جایگزین مسلما طول عمر کمبود انرژی را کاهش می دهد و بشر را موفق می گرداند که مدت طولانی تری از منبع انرژی هسته ای و فسیلی استفاده کند. باین جهت سیاست تامین انرژی در همه ممالک پیشرفته صنعتی بر اساس انرژی مخلوط استوار است. همه ممالک در پی آنند که تامین انرژی مورد نیاز خویش را بر سه اساس قرار دهند، انرژی هسته ای، انرژی فسیلی و انرژی جایگزین. تکیه بر هر یک از این منابع انرژی به تنهائی مرگ آور است. این واقعیتی است که در جهان وجود دارد و نقاب از چهره فریب خوردگان مد روز بر می دارد که گویا انرژی جایگزین حلال مشکلات است. حزب سبزها در ممالک اروپائی و بویژه در آلمان نماینده سرمایه های کلان بانکها و صنایعی هستند که در تولید محصولات مربوط به انرژی جایگزین سرمایه گذاری کرده اند. آنها به ایجاد توهم برای فروش کالاهای خویش در بازار داخلی و بویژه خارجی دامن می زنند. در عربستان سعودی و شمال آفریقا که توده های انبوه خاک در حرکتند و به علت کمبود آب امکان شستشوی مرتب واحدهای جذب نور(مودول) موجود نیست اقدام به این امر بطور گسترده، احمقانه و غیر اقتصادی است.
حتی همین انرژی جایگزین هنوز اقتصادی نیست. شاید در آینده با کمبود نفت و افزایش قیمت آن و یا کمبود اورانیوم تولید انرژی جایگزین اقتصادی گردد. ممالکی که دوراندیشی سیاسی دارند نظیر آلمان سالهاست در این عرصه سرمایه گذاری کرده و با یارانه های کلان دولتی صنایع مربوط به این انرژی را توسعه می دهند تا بتوانند در سالهای آینده از برتری فن آوری صنعتی خویش استفاده کرده و از رقبا پیشی بگیرند. هم اکنون تکامل فنی در عرصه استفاده از انرژی خورشیدی به جائی رسیده است که برتری کشور آلمان را در این عرصه در جهان تامین کرده است و سرمایه گذاریهای کلان و ارائه یارانه های دولتی توجیه پذیر نیست. بهمین جهت دولت آلمان از مالیالتهای ترجیحی که برای استفاده کنندگان از این انرژی در نظر گرفته بود در بودجه اخیر خویش کاسته است. حال تولید هر واحد انرژی برق برای مصرف کننده گرانتر تمام می شود. سابق بر این هزینه این یارانه های دولتی را همه مصرف کنندگان انرژی با قبوض برق خود می پرداختند و فقط اقشار مرفه که توانائی سرمایه گذاری در تاسیسات تولید انرژی جایگزین را داشتند می توانستند از این کمکهای ذیقیمت برخوردار شوند. آنها به بهای ثروت اکثریت جامعه مساکن خود را با محصولات کارخانه های محیط زیست تجهیز می کردند و با افتخار و از لحاظ تبلیغاتی به شعور اکتسابی خویش در مورد محیط ریست افتخار می نمودند. این دوران طلائی در آلمان به پایان خود نزدیک می شود. آلمانها نیز در پی آن هستند که نیروگاههای هسته ای خویش را مدرن کنند و نیروگاههای کهن و از کار افتاده خود را که عمرشان تقریبا بسر رسیده است با جنجال بر سر اینکه نیروگاههای هسته ای خطر آفرین هستند از گردونه البته بتدریج با صبر و حوصله خارج کنند. امپریالیستهای آمریکا و روسیه اساسا خودشان را در این درگیری تبلیغاتی وارد نمی کنند و گویا این مسئله مربوط به آنها نیست. می بینیم که همه ممالک امپریالیستی و یا قدرتهای بزگ در پی گسترش نیروگاههای هسته ای خویش هستند. حکایت آنها حکایت همان واعظان غیر متعذ می باشد. این امپریالیستها ولی به ایران و سایر ممالک غیر متعهد توصیه می کنند که نزدیک انرژی هسته ای نشوند. البته بسیاری ممالک فقیر هم بعلت کمبود سرمایه مالی و هم به علت کمبود نیروهای انسانی متخصص قادر نیستند بطور مستقل به غنی سازی اورانیوم دست بزنند ولی چه دلیلی دارد که ممالکی که امکانات لازم را دارند از هم اکنون برای سی چهل سال آینده برنامه ریزی نکنند؟ آیا نوکری اجانب را کردن افتخار آفرین است؟
ایران خواهان آن است که بر اساس پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای برای مصارف صلح آمیز به استفاده از نیروی هسته ای بپردازد. این حق مسلم ایران و حق همه ممالک جهان است که علی الاصول دارای حقوق مساوی اند و پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء کرده اند. امپریالیستها به خوبی از این حق آگاهند. ولی در این جا سخن بر سر دعوای حقوقی نیست که وکلای حقوقی جمع شوند و راه حلی برای آن بیابند. اینجا سخن بر سر حق انحصاری امپریالیستها و زیر پا گذاردن حقوق دولتهاست. از آنجا که آنها نمی توانند مقاصد خویش را آشکارا بیان کنند به اتهام “تروریست“ متوسل می شوند. آنها که مزوّر و خود دروغگویند بناگهان مدعی می شوند که ایران دروغ می گوید و خواهان ساختن بمب اتمی است. چه دلایلی دارند معلوم نیست. سالهاست که این تبلیغات را می کنند ولی هنوز نتوانسته اند یک سند انکار ناپذیر ارائه دهند. آنها اصل برائت را قبول ندارند و داوری را بر این مبنا می کنند که همه گناه کارند مگر آنکه عکسش ثابت شود. آنها از رژیم مذهبی ایران در این عرصه مذهبی ترند. آمریکا که باید بر اساس همین پیمان، تسلیحات اتمی خویش را که جهان را تهدید می کند کاهش دهد از زیر اجرای این تعهد سرباز زده است. اخیرا در قراردادی با روسیه آنهم فقط از نظر تبلیغاتی و ادعای صلح دوستی و مخالفت با تلاشهای ممالک غیر متعهد برای دست یابی به نیروگاههای هسته ای مدعی شده است که انبارهای اتمی خویش را کوچک می کند. کسی قادر نیست این ادعایهای آمریکا را کنترل کند زیرا آژانس بین المللی انرژی هسته ای حتی به عنوان یک مرجع “بی طرف“ حق ندارد در آمریکا به نظارت بپردازد. از این گذشته صرفنظر کردن از چند بمب در مقابل هزاران بمب اتمی موجود در انبارها اقدامی مسخره آمیز و عوامفریبانه می نماید. آمریکا و روسیه تنها آن بمبهائی را نابود می کنند که به علت فرسودگی و هزینه گزاف نگهداری آنها، قادر نیستند آنها را حفظ کنند. از این گذشته به علت رشد فن آوری و سیاستهای راهبردی جدید و تسلیحات راهبردی نوین، انبار کردن این کالاهای خطرناک، نه از نظر اقتصادی، نه از نظر فنی و نه از نظر نظامی ارزشمند است. آنها این حقه بازی را با داد و بیداد نشانه آمادگی امپریالیستها برای دست کشیدن از تسلیحات اتمی جا می زنند ولی در عوض از ایران که وی را متهم به ساختن بمب اتمی موهومی می کنند می طلبند که از غنی سازی اورانیوم دست بکشد. غنی سازی اورانیوم که حق ایران است چه ربطی به بمب اتمی دارد؟ هر از چندی با حمایت از سازمان جاسوسی مجاهدین خلق اسناد بی اعتباری منتشر می کنند تا حقانیت خویش را در مورد دروغهای خویش به اثبات برسانند و ایران را وادار نمایند که تسلیم شود و خود را وابسته به امپریالیسم جهانی نماید.
ایران نیز در این عرصه بیکار نیست با برگزاری نشستهای سران ممالک غیرمتعهد و تشویق آنها برای دفاع از حقوق خود وضعیتی را بوجود آورده که حتی دشمنان ایران نظیر مصر نیز ناچارند علیرغم سخن از خطر “بمب اتمی“ ایران از مفاد پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای دفاع کنند. چون این حق مسلم، تنها حق مسلم ایران نیست، حق مسلم همه ممالکی است که در طلب استفاده از نیروی هسته ای به شیوه صلح آمیزند. ترکیه و برزیل دو کشور با نفوذی هستند که رسما از این حق ایران دفاع می کنند. ممالک بسیاری نظیر هند و پاکستان و بسیاری ممالک آفریقائی و آمریکای جنوبی می طلبند که امپریالیستها به مفاد پیمانهای جهانی احترام بگذارند. گذراندن قطعنامه های چندی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل اقدامی زورگویانه و غیر قانونی و مغایر نص صریح پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی است. امپریالیستها از شورای امنیت ابزاری ساخته اند که توسط آن مفاد همه پیمانها را از مضمون واقعی خود تهی کرده آنها را به کاغذ پاره بدل می کنند. بهمین جهت آمریکا تنها با تهدید و رشوه دهی به ممالک کوچک آنها را وادار می کند که مخالف میل خود به صورت “دموکراتیک“ در شورای امنیت علیه ایران رای دهند.
اخیرا در شورای امنیت ترکیه و برزیل به حمایت از ایران برخاسته اند. ترکیه خود یک قرارداد ساختن نیروگاه هسته ای با روسیه را امضاء کرده است، نیروی برق این نیروگاه 4800 مگا وات است و 16 میلیارد یورو بهای آن می باشد و در عرض 7 سال آینده باتمام خواهد رسید، برزیل در پی ساختن نیروگاههای هسته ای برای تامین انرژی مورد نیازش در آینده است. آنها در اجرای بی برو برگرد منع گسترش سلاحهای هسته ای منافع ملی خویش را در نظر می گیرند و زیر بار فشارهای آمریکا نمی روند. مقا ومت ایران در مقابل آمریکا
جبهه گسترده ای را ترغیب کرده است که در مقابل آمریکا ایستادگی نمایند. این شعله را دیگر نمی توان نابود کرد. در دنیای امپریالیست رسانه های گروهی با دروغ و سکوت از کنار این موج گسترده و قدرتمند در جهان می گذرند و افکار عمومی خویش را در جریان آن قرار نمی دهند. برزیل که یکی از قدرتهای جهانی و نامزد عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل است به صراحت حق مسلم ایران در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای را تائید کرده است. این زبان همه ممالک آمریکای لاتین است. برزیل خود در پی گسترش نیروگاههای اتمی است و از هم اکنون نغمه امپریالیستها بگوش می رسد که هدف برزیل ساختن بنب اتمی است. علیرغم اینکه قانون اساسی برزیل ممنوعیت ساختن بمب اتمی را بیان کرده است ماشین تبلیغاتی امپریالیستها از تبلیغ علیه برزیل دست برنمی دارند. همه آنها که خود بمب اتمی دارند و آنرا بکار برده و یا استفاده از آن را علیه سایر کشورها برخ کشیده اند-مراجعه کنید به تهدیدات آقای سرکوزی و جرج بوش در مورد بمباران اتمی ایران- فریادشان از همه بلندتر است. جالب این است که دولت فرانسه از هم اکنون با برزیل برای ساختن زیردریائی اتمی همکاری می کند(روزنامه زوددویچه سایتونگ آلمان شماره 15 تا 16 ماه مه 2010).
اخیرا ترکیه و برزیل برای حل بحران اتمی و خنثی کردن فشارهای آمریکا به پادرمیانی برخاسته اند و در ایران ظاهرا موفق شده اند نظر ایران را برای مبادله مواد غنی شده اورانیوم در کشور ترکیه با میله های سوخت نیروگاهها جلب کنند. مسلما همه چیز به مفاد این توافقنامه و تضمین اجرائی آن بر می گردد. ترکیه عضو پیمان ناتو، هم پیمان نظامی اسرائیل و متحد تاریخی امپریالیست آمریکا در منطقه است. اینکه ضمانتهای ترکیه تا چه درجه ارزش دارد امری شبهه برانگیز است. در ترکیه هنوز نظامیها حکومت می کنند و معلوم نیست عمر حکومت آقای اردوغان بفرض صداقت در گفتارش تا چه مدت باشد. مگر همین ترکیه نبود که بار کامیونهای طلای ایران را به خزانه های دولتی ریخت و حاضر نشد حتی یک شمش طلای ایران را پس دهد؟ دولت ترکیه و یا برزیل خود قادر نیستند میله های سوخت هسته ای تولید کنند. یا ممالک بزرگ از جمله فرانسه و یا کشور آرژانتین دارای فن آوری لازم هستند و باید در یک طرف این مبادله قرار گیرند. انتقال 1200 کیلو اورانیوم غنی شده به ترکیه زمانی قابل فهم است که ایران بتواند در ازای آن میله های سوخت را دریافت کند. شایعات بر این حکم می کند که در خفا ایران و فرانسه در این عرصه به توافق رسیده اند و فرانسه نیز که در بحران اقتصادی غوطه می خورد آمادگی خویش را برای این مبادله اعلام کرده است. اینکه ایران چه بهائی باید برای آن بپردازد و چگونه می تواند از فرانسه، برزیل، ترکیه و... تضمین بگیرد معلوم نیست.
اوضاع جهانی ولی به نفع ایران است. بحران سراپای سامانه سرمایه داری را فراگرفته است. ممالک اروپائی به ورشکستگی تهدید می شوند و جنبش قدرتمند کارگری در آنها اوج می گیرد. سخن از این می رود که اگر وضع این چنین ادامه پیدا کند خطر جنگ داخلی-بخوانید مبارزه طبقاتی- را در این ممالک نمی توان منتفی دانست. پیمان ناتو باید برای سرکوبهای داخلی بکار گرفته شود و نمی تواند در خدمت آمریکا عمل کند. شکست پول واحد اروپائی بحث استفاده از فرانک را در فرانسه دامن زده است. این شایعه وجود دارد که فرانسه می خواهد از اتحادیه اقتصادی اروپا خارج شود. بستن تنگه هرمز و افزایش سرسام آور بهای نفت خطری جدی برای جهان سرمایه داری است. امپریالیست آمریکا پایش در عراق و افغانستان و لبنان وفلسطین گیر است. تجاوز به ایران برای آنها حکم فاجعه را دارد. بهمین جهت هنری کیسینجر تجاوز به ایران را همردیفِ داشتن بمب اتمی ایران قرار می دهد و هر دو را بیک نسبت خطرناک می داند. برژینسکی نیز با کیسینجر همزبان است و با کلمات دیپلماتیک بیان می کند که ایران بمب اتمی ندارد ولی می خواهد تا سطح ژاپن پیش رود و تمام توانائیهای ساختن آنرا کسب کند بدون آنکه بمب را بسازد. وی سپس پیشنهاد می دهد که باید محاصره اقتصادی را به عنوان تنها امکان موجود تشدید کرد، حتی لحن نظامیان آمریکا و دولت اسرائیل در تجاوز به ایران تغییر کرده است. آنها شاهد بوده اند که این تهدیدات تنها به نفع رژیم احمدی نژاد تمام شده است که می تواند جبهه متحدی در مقابل تجاوز در ایران ایجاد کند. امپریالیستها بتدریج در لحن نادرست خود تجدید نظر می کنند و امیدوارند با این سیاست جدید رژیم ایران از درون تهدید شود. تقویت ناسیونال شونیسم قومی در ایران، تحریک ممالک همسایه ایران و در کنار آن فشاری که جنبشِ برحق دموکراتیک مردم ایران به رژیم جمهوری اسلامی می آورد وی را از پایگاههای مردمی جدا ساخته است و امکانات تبلیغاتی را از وی گرفته است. افسارگسیختگی رژیم در امر کشتار، ناشی از همین ترس است و از این جهت رژیم در مقابله با آمریکا در موضع ضعف قرار می گیرد. ولی از آنجا که رژیم از مردم بیشتر می ترسد تا از امپریالیستها خطر کنار آمدن با امپریالیستها را نمی توان بطور کلی منتفی دانست و این همان عقب نشینی است که پاره ای اصولگرایان از آن سخن رانده اند. برای آنها کار احمدی نژاد نه پیروزی بلکه سرافکندی است. همین مانور اخیر تبادل اورانیوم در آستانه سالگرد جنبش دموکراتیک 22 خرداد حاکی از آن است که رژیم در عین حال در پی ایجاد مشروعیت برای خود و تحت الشعاع قرار دادن اعتراضات مردم و ایجاد شکاف در بین آنها هست. رژیم که پشتش خالی است برخوردش جناحی است. رژیم احمدی نژاد کمتر به تحقق منافع ملی ایران فکر می کند تا رو کم کردن جناح رقیب. آنها از این حق مسلم ایران وسیله ای برای ایجاد شکاف و سرکوب در درون ساخته اند در حالیکه یک جبهه مستحکم ایستادگی در مقابل زورگوئی آمریکا می توانست با بسیج توده های مردم نتایج بهتری بدست آورد. ولی رژیم از برگذاری یک نمایش توده ای در حمایت از این خواست در آستانه تصمیمات غیر قانونی شورای امنیت می هراسد. دیگر رژیم نمی تواند از مردم در صحنه سخن گوید چون چنین مردمی جائی برای احمدی نژادها در صحنه نمی گذارند. این ضعف را امپریالیستها و صهیونیستها نیز می بینند. این وضعیت بغرنج کنونی است که در ایران به علت سیاستهای سرکوبگرانه وچمن اندر قیچی جناح حاکم پدید آمده است. آنها به علت این سیاستهای مخرب قادر نیستند از تضادهای واقعی موجود بنفع مصالح ملی مردم ایران سود جویند. آنها تنها در پی منافع رژیم حاکم و بقاء ارتجاعی خود هستند و از این منظر به مسئله هسته ای که خواست مردم ایران است می نگرند.
آمریکا و اروپا در مقابل این مانور رژیم ایران خلع سلاح شده اند و امکان اینکه بتوانند حلقه محاصره ایران را در شورای امنیت تنگتر کنند تقریبا غیر مقدور بنظر می رسد بویژه اینکه روسیه و چین نیز دستاویزی پیدا کرده اند تا از عقب نسینی ایران و اقدامات اعتماد برانگیز سخن برانند. رشته های آمریکا در حقیقت پنبه شده است و پافشاریهایش بر تنظیم یک قطعنامه ضد ایران وی را بشدت منزوی می کند. البته خیال خامی است اگر تصور کنیم مشکل امپریالیست آمریکا با ایران تنها بر سر مسئله اتمی است. آنها در مورد حمایت ایران از جنبش مردم فلسطین و لبنان و خطراتی که برای منافعشان در منطقه دارد وجود دارد نگرانند. آنها ایران را خطری برای امنیت آمریکا در منطقه و اسرائیل می بینند و این است که در کلاف سردرگمی گیر کرده اند. تسلیم ایران در عرصه تولید انرژی هسته ای و تعلیق و یا توقف غنی سازی اورانیوم برای امپریالیستها پایان کار نیست آغاز کار است. کسی که انگشتش را به امپریالیستها بدهد تمام دستش را می دهد. آنها در صورت این تسلیم با خواستها و ادعاهای جدیدی به میدان می آیند تا به اهداف خود در منطقه برسند. این اهداف مورد پسند روسها و چینی ها و مردم خاورمیانه نیست.
در این میان بخشهایی از اپوزیسیون فریب خورده وخود فروخته ایران تنها دروغهای امپریالیستها را نشخوار می کند و منافع ملی ایران برایشان ارزشی ندارد. آنها با انقلابی نمائی در کنار ضد انقلاب جهانی صفبندی می کنند و به منافع خلقهای جهان خیانت می نمایند. بنظر آنها چون رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم جنایتکار، ضد دموکراتیک، سرکوبگر و ارتجاعی است نباید از منافع ملی مردم ایران به حمایت برخاست. اینکه انگیزه رژیم جمهوری اسلامی در اتخاذ این سیاست چیست یک جانب مسئله و جانب دیگر آن نتیجه عینی این اقدامات برای آینده میهن ما و سرنوشت نسل آتی است. کسانی که در سیاست تنها تا فردا را می بینند و نان را به نرخ روز می خورند همیشه ورشکسته اند.
نقل از توفان شماره 123 خرداد 89 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org