وحدت دستآورد مبارزه است
در جنبش کمونیستی ایران وضعیت مضحکی پیش آمده است. این وضعیت مضحک بویژه از زمانی که شبکه اینترنت گسترش یافته و افراد می توانند بدون هویت و به شکل گمنام و با نام مستعار فعالیت کنند تشدید شده است. هر گروه منحصر به فرد بیکباره مدعی سازمان می شود و خود را در مرکز عالم قرار داده و همه را فرا می خواند که به گروه و یا سازمان آنها بپیوندند. توضیح آنها نیز در توضیح حقانیت کارشان این است که گروه آنها منحصر به فرد است. همه گروههای دیگر فرقه گرا، خود مرکز بین و سکتاریست بوده و گروه آنها تنها گروهی است که می خواهد به تفرقه و گروه گرائی پایان دهد. آنها گروه می آفرینند تا به گروه گرائی پایان دهند. شبکه اینترنت پر از این “دشمنان“ فرقه گرائی و خود مرکز بینی است. البته این پدیده دلایل متفاوت دارد. از نظر طبقاتی می توان آنرا به خرده بورژواها ربط داد که خود را در مرکز جهان دانسته و مانند مورچه ای که در آب افتاده و فریا د می زند جهان را آب برده است، تصور می کنند دنیا از زمان شروع فعالیت آنها آغاز شده است. آنها خود را آغاز و پایان تاریخ می دانند. هر چه قبل از آنها بوده است کهنه و دورانداختنی است و هر چه با حضور آنها به صحنه آمده نوین است. عرصه سیاسی فعالیت در ایران از این “نوین“ ها که تکرار تئوری کهنه و رنگ رو باخته است پر می باشد. تا خرده بورژوازی و بویژه روشنفکران خرده بورژوا وجود دارند که پیوندی با طبقه کارگر ندارند این وضع ادامه دارد. تنها رشد جنبش کارگری است که می تواند کار این گروههای خود مرکز بین و مدعی را بسازد و تکلیفشان را روشن کند.
این افراد هرگز نسبت به سرنوشت طبقه کارگر علاقه ای ندارند. آنها مرتب از طبقه کارگر سخن می رانند و همه آنها نیز منزه طلبند ولی در عمل تنها برای تشتت طبقاتی و آشفته فکری اقدام می کنند. آنها در مغزهای خرده بورژوازی خویش نسخه های از قبل پیچیده ای دارند که آنرا برای درمان تشتت فکری تجویز می کنند. داروهای سحر آمیزی که گویا در تاریخ وجود نداشته و آنها هستند که کاشفان و مخترعین آن می باشند. به این افراد باید گفت از درون آبی که بدان فرو رفته اند و فکر می کنند دنیا را آب برده است بدر آیند.
بروز رویزیونیسم در شوروی ضربه سهمگینی به جنبش کمونیستی زد و از آن تاریخ میدان برای تحریکات دشمنان کمونیسم باز شد. بسیاری از نیروهای انقلابی و هوادران طبقه کارگر نیز در وضعیت پدید آمده به کژراه افتادند و نتوانستند با قطبنمای کمونیستی، خویش را به شاهراه مارکسیسم لنینیسم برسانند. وضعیت کنونی در عین حال ناشی از سرکوب شدید طبقات حاکمه در ایران است که از رشد جنبش طبقه کارگر جلو گرفته و با ایجاد جو خفقان و سرکوب میدان را برای گسترش این تفکرات انحرافی باز می گذارد.
طبیعتا جنبش کمونیستی ایران از تعدد گروه ها و سازمانها که برخی از آنها اساسا معلوم نیست دارای کدام شناسنامه و هویت سیاسی هستند و اساسا برای چه بوجود آمده اند مملو است. اگر به زبان عامیانه بیان کنیم به مصداق زیرین است: “هر کس از ننه اش قهر کرده رفته یک گروه بوجود آورده است“. این رهبران و سرداران کبیر اساسا چون برای مردم اهمیتی قایل نیستند و به آنها احترام نمی گذارند نیازی هم نمی بینند که به مردم توضیح دهند علت پیدایش آنها کدام است و لزوم برپائی تشکل جدید در چیست. حرف آنها این است “آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته“.
این سرداران نه تنها در حال به مردم احترام نمی گذارند حتی به مبارزان و انقلابیون و جانباختگان گذشته نیز احترام نمی گذارند و دستآوردهای تاریخی آنها را نفی می کنند. آنها به ماتریالیسم تاریخی اعتقادی ندارند و نمی فهمند که سطح امروز جنبش کمونیستی ایران حاصل ده ها سال مبارزه کمونیستها و انقلابیون گذشته ایران و جهان است. آنها نفی کننده تاریخ اند آنها به روند تکامل اعتقادی ندارند. بینش و نگرش آنها ضد تاریخی و ارتجاعی است. آنها دیدگاه مذهبی دارند و فکر می کنند انسانها مانند دسته گل یکروز که مبدا تاریخ است خلق شده و یکروز که پایان تاریخ است از بین می روند. آنها خویشتن را آدم و حوای تاریخ جنبش کمونیستی می دانند. اینکه در ایران حزب کمونیست ایران وجود داشته است، اینکه در ایران حزب توده ایران وجود داشته است، اینکه در ایران سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان وجود داشته است و سپس به حزب کار ایران(توفان) تکامل یافته، اینکه جنبش کمونیستی جهانی، کمینترن، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وجود داشته است اهمیتی ندارد زیرا آنها از این سلاله کمونیستهای ایران و جهان نیستند و خود را تافته های جدا بافته و از آسمان مانند آیات الهی خلق شده، می دانند. مانند ظهور ناگهانی یک دسته گل در یک گلدان که هر دو از قبل(کدام قبل) وجود داشته اند. این همه جهالت و نگرش ضد تاریخی به تاریخ ایران و جهان شگفت انگیز است.
این سرداران نام آور چون به “حقانیت“ خویش و “صمیمیت خویش“ اعتقاد دارند، چون خودشان خودشان را مبرا از اشتباه می دانند از سایرین انتظار دارند که حرف آنها را بپذیرند.
همه این سرداران سایرین را گروه گرا و سکتاریست و فرقه گرا می دانند و آنها را ملقب به خود مرکز بین می کنند تا گروه بی اهمیت و نازای خویش را در مرکز جهان قرار دهند.
مشکل اساسی در این شرایط درونی و برونی در این نیست که بتدریج تعداد گروهها از “تعداد“ طبقه کارگر نیز زیادتر می شود، مشکل اساسی در سردرگمی ایدئولوژیک است. صرفنظر از اینکه می توان علل گروه گرائی را در زمینه های طبقاتی و معرفتی توضیح داد ولی راه حل مبارزه با آن تشکیل گروههای جدید با نامهای من در آوردی نیست. هر گروهی برای تمایر از دیگری، خویش را انقلابی معرفی می کند. گروه دیگر انقلابی تر است و گروه بعدی خود را کارگرانقلابی تر عرضه می کند. بتدریج ما با کمبود نام و القاب روبرو می شویم. با الفاظ می شود بازی کرد ولی در عمل نمی توان با پوچگرائی و ادعاهای دهان پر کن مبازه مردم را رهبری نمود.
به نظر حزب ما که بارها آنرا بیان کرده ایم باید برای مبارزه با تشتت فکری به مارکسیسم لنینیسم تکیه کرد. باید پرچم لنینیسم را برافراشت زیرا که لنینیسم مظهر مشخص مارکسیسم در شرایط پیدایش امپریالیسم است. لنینیسم بیان مارکسیسم در اوضاع کنونی صد ساله اخیر است. لنینیسم دستآورد بشریت مترقی و تکامل مارکسیسم در دوران امپریالیسم می باشد. مبارزه بی امان برای تائید صحت این تئوری است که می تواند خطوط را از هم متمایز گرداند و به تشتت پایان دهد. هر گردهمآئی، هر توافق، هر خوش و بش، هر همبستگی ظاهری نشانه وحدت نیست. نشانه پذیرش پراکندگی است. صحه گذاری بر پراکندگی است. از زمان بروز رویزیونیسم ده ها بار گروههای گوناگون به گرد هم جمع شده اند تا با “صمیمیت“ و این بار با اعتقاد و با “روحیه انقلابی“ کاری کارستان بکنند و به پراکندگی خاتمه دهند. هر کدام از این گروهها از ده ها از این مجامع گذر کرده اند و کوله باری از تجارب این گپ زنیهای بی سرانجام را مانند باری سخت بدوش می کشند. دستآورد آنها حتی ناچیز هم نیست که به آن غره شوند. آنها حتی نیاموخته اند که از این امامزاده معجزی بر نمی خیزد، آنها حتی تلاشی نکرده اند تا از این شکستها تجربه کسب کنند و راه رفته را بار دیگر نپیمایند. این می توانست بهترین دستآورد این گونه نشستها باشد.
وحدت همیشه دستآورد مبارزه بوده است. جهت عمده تضاد در درون حزب همواره وحدت است باین معنا که مبارزه با انگیزه ارتقاء وحدت و نه تجزیه و پراکندگی صورت می گیرد ولی در خارج از حزب جهت عمده تضاد، مبارزه است به این معنا که مبارزه برای افشاء تجزیه و نابودی دشمن صورت می پذیرد. این بدان معناست که گروه ها باید بر مبنای نظریات فکری با هم به مبارزه بپردازند تا به وحدت اصولی برسند و این مبنا در شرایط کنونی مارکسیسم لنینیسم است. اگر این گروه ها و افراد، واقعا آنطور که مدعی اند هوادار وحدت کمونیستها هستند پس چرا اساسا گروه جدیدی خلق می کنند؟ مگر سایر گروه های مدعی کمونیست را قبول ندارند؟ این چه وحدتی است که باید با پراکندگی آغاز شود. آنها می توانند بدرون سایر گروههای موجود که ظاهرا همه ی آنها را کمونیست می دانند، فرو روند و از تاسیس گروه جدید دست بردارند. اگر آن سایر گروه ها، گروههای کمونیستی نیستند پس به چه دلیل با آنها هم پیمان می شوند. اگر سازمانهای کمونیستی وجود ندارند به چه جهت برای وحدت گام بر می دارند. وحدت با کی؟ این تضاد را نمی شود کتمان کرد. این تضاد در بطن اظهار موجودیت این گروه هاست.
راه سالم و پاکیزه و شفاف مبارزه برای وحدت بر اساس پذیرش مارکسیسم لنینیسم و اثبات حقانیت آن است. هر لغزش از این راه به معنی فرو رفتن به منجلاب اپورتونیسم است. به معنی خاک پاشیدن به چشمان طبقه کارگر و مبارزان راه آزادی طبقه کارگر است.
باید در مبارزه به اختلافات اصولی تکیه کرد و آن را شفاف و روشن ساخت. دفاع از رفیق استالین، دستاوردهای 30 سال دیکتاتوری پرولتاریا و ساختمان سوسیالیسم به معنی دفاع از لنینیسم و اصول و مبانی کمونیستی است. کسی که مدعی وحدت کمونیستهاست و به حزب واحد طبقه کارگر می اندیشد نمی تواند چنین اصولی را نپذیرد ودرعوض به کلی گویی بپردازد و به لیبرالیسم میدان دهد. بدون روشنائی و حدود ثغور مرزها نمی توان برای برداشتن مرزها مبارزه نمود. البته می شود برای فرار از مبارزه مبنای وحدت را بر انتقاد از تئوریهای ایدآلیستی هگل و انتقاد بر متافیزیک فویرباخ قرار داد. مارکس هم با آن موافق بود. ولی این گونه وحدت دردی را از مبارزه امروز دوا نمی کند و فقط به سردرگمی دامن می زند و دلمشغولی تا آخر عمر فراهم می آورد و مردم نیز آنها را جدی نمی گیرند و نامشان را فراموش می کنند. این “وحدتها“ هسته شکست خویش را مانند همه گرد همآئی ها و “وحدتهای“ گذشته در بطن خویش همراه دارد.
نقل از توفان شماره 123 خرداد 89 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org