آموزشهای تجربه تجاوز به لیبی بعد از یکسال
یک سال از تجاوز به لیبی می گذرد. قرار بود که حقوق بشر در لیبی مستقر شود. قرار بود امنیت در لیبی مستقرشود. قرار بود حساب و کتابی در مورد فروش نفت و در آمدهای کشور و بودجه لیبی تدوین شود. قرار بود جلوی حیف و میل خانواده قذافی و ولخرجیهای آنها گرفته شود. قرار بود انتخابات آزادی در لیبی صورت بگیرد. قرار بود به ارزشهای دوران استبداد قذافی که یک تنه حکومت می کرد خاتمه داده شود. قرار بود جامعه مدنی و دموکراسی به لیبی بیاید، قرار بود زنان دارای حقوق مساوی با مردان شوند. قرار بود.....
ولی این قرارها هیچکدام عملی نشده است. از همان ابتداء قرار هم نبود، این قرارها عملی شود. قرار بود که وضع به همان صورت سابق بماند و جای رژیم مستقل لیبی را یک رژیم دست نشانده و خود فروخته، که اموال مردم لیبی را به امپریالیستها ببخشد، بر سر کار آید. این قرارها عملی شده است. قرار بود مصوبه شورای امنیت سازمان ملل در مورد حمایت از جان مردم غیر نظامی زیرپا گذارده شود و ده ها هزار نفر که تعدادشان میان 50 تا 300 هزار نفر نوسان می کند، به قتل برسند. این قرار با بی شرمی و زیر پا گذاردن تمام موازین انسانی و حقوقی عملی شده است. قرار بود از پرواز هواپیماهای نظامی جلوگیری شود. این قرار با جلوگیری از "پرواز کشتی ها" و نابودی بنادر و زیربنای اقتصادی و تاسیسات صنعتی برای انعقاد قراردادهای جدید استعماری آگاهانه زیرپا گذارده شده است. قرار بود همه قرارها بر اساس زور و توازن نیرو تفسیر شوند. این قرار عملی شده است. قرار بود متحدین تجاوز و جنایت در لیبی در یک آوای کُر دستجمعی از ایران تا پاریس و واشنگتن و لندن هلهله کنند و برای آدمخواران امپریالیست دست تکان دهند و عربده بکشند که حالا نوبت سوریه و ایران است. این قرار عملی شد.
امپریالیستها در این دوران بحرانی به نفت لیبی و ذخایر ارزی آن در ممالک اروپائی و سایر قاره ها نیاز فراوان داشتند. قرار بود منطقه نفوذ امپریالیستها تقسیم مجدد شود ومردم لیبی گوشمالی داده شوند. قرار بود پرچم انقلابی مردم لیبی را با پرچم ضد انقلابی دوران قبیله ای سلطان ادریس عوض شود و ارزشهای سلطان ادریسی را در لیبی بر سرکار آورند تا ملتهای آفریقا بفهمند نباید "بدون اجازه" به انقلاب دست بزنند و ممالک خویش را آزاد نمایند و ثروتهای ملی خویش را خودشان در دست بگیرند. قرار بود رژیم لیبی سرنگون نشود و قوای خارجی برای تغییر رژیم لیبی در این کشور مستقل سرباز و مزدور پیاده نکنند، قرار بود سربازان انگلیسی و فرانسوی در لباس مبدل و سربازان قطر و اتحادیه عرب و شرکتهای خصوصی امنیتی آمریکائی رسما وارد لیبی نشوند و حق حاکیت آن را خدشه دار نکنند، ولی این قرارها همه زیر پا گذارده شد. دور دور قانون قصاص و القاعده و سلفیستها شده است. قرار ها همه عملی شده است.
ما در لیبی شاهدیم که القاعده و جریانهای ارتجاعی سیاه اسلامی با امپریالیستها همکاری می کنند. ما می بینیم که مبارزه امپریالیسم با "اسلام سیاسی" که گویا منظره سیاسی جهان کنونی را رقم می زند دروغی بیش نیست و همدستی آنها در همه جهان با جهادیستها بویژه در سوریه مشهود است. این جریانهای اسلامی که به شستشوی مغزی دچار شده و درک مبارزه طبقاتی نداشته و دوست را از دشمن تمیز نمی دهند، روزی در مقابل امپریالیستها می ایستند و روزی در کنار آنها قرار می گیرند. این نوسانات در تمام سیر تحول و زندگی آنها نمایان است و آنها را به نیروئی غیر قابل اتکاء، مشکوک، متزلزل بدل می کند. مرز میان دوستی و دشمنی آنها بشدت سیال است.
هم اکنون این مرتجعین نفوذی به عنوان همدستان امپریالیستها در سوریه عمل می کنند و از سراسر جهان توسط سازمانهای عربی به رهبری قطر و سازمان سی. ای. ا. به سوریه از طریق اردن و لبنان و ترکیه گسیل می شوند. همه آن بخش از القاعده که در عراق بر ضد اشغال عراق توسط امپریالیست آمریکا می جنگید، امروز خودش را به سوریه رسانده است تا در کنار اخوان المسلمین سوریه بجنگد. رژیم جمهوری اسلامی نیز از این کیفیت مجزا نیست. آنها در عین اینکه در ایران در مقابل نفوذ و زورگوئی امپریالیستها و بویژه امپریالیست آمریکا ایستاده اند در یوگسلاوی به عنوان دست دراز شده امپریالیست آمریکا عمل کردند و در جنایات علیه مردم صرب و همدستی با مسلمانان بوسنی هرزه گوین و کوزوو نقش بیرحمانه ای ایفاء نمودند. ولی این نقش برای آنها نتوانست سودی داشته باشد، بطوریکه کشور بوسنی هرزه گوین که مورد حمایت جمهوری اسلامی از همه نظر بود و امپریالیست آمریکا نیز با چشم رضایت به آن می نگریست در آخرین نشست شورای امنیت سازمان ملل بر ضد ایران رای داد و ایران را محکوم نموده به تحریم وی رای داد. این در حالی بود که اگر بوسنی هرزه گوین به پیشنهاد آمریکا رای مثبت نمی داد، شورای امنیت نمی توانست یک قطعنامه غیر قانونی دیگر علیه ایران به تصویب برساند. رژیم جمهوری اسلامی همین نقش ضد انقلابی را در همدستی با امپریالیستها در لیبی ایفاء کرد و به یاری ضد انقلاب لیبی شتافت تا حکومت مستقل قذافی را سرنگون کند و به جایش یک رژیم خودفروخته اسلامی بر سر کار آورد. امروز رژیم جمهوری اسلامی به بن بست در منطقه رسیده است. از طرفی خواهان بقاء رژیم بشار اسد به عنوان متحد ایران و سپر بلای ایران در منطقه است، که در زمان تجاوز به ایران می تواند در همکاری با حزب ﷲ لبنان و سازمان فلسطینی حماس بیاری ایران بشتابد و از طرف دیگر رژیم سوریه یک رژیم غیر مذهبی است و بر ضد اخوان المسلمین که متحدین ایدئولوژیک جمهوری اسلامی هستند می رزمد. رژیم جمهوری اسلامی به مرزهای تضاد نظری و دیوار واقعیت عینی موجود در سوریه برخورد می کند. تازه معلوم نیست اخوان المسلمین سوری بعد از روی کار آمدن به یاری امپریالیستها و القاعده متحد قابل اتکائی برای ایران باشند.
دولت قطر اسلامیست بیرحمی بنام عبدالحکیم بل حج متحد دیروز طالبان و فرمانده نظامی فعلی طرابلس را که در جنایتکاری شهره آفاق است، مورد حمایت قرار می دهد، تا مردان مسلح خویش را به سوریه اعزام دارد تا به مخالفان دولت اسد آموزش نظامی داده و بر ضد وی به جنگ دست بزنند. شبکه های اسلامی اجتماعی با ارسال پیامک در شبکه های مجازی خواهان شرکت مسلمانان در تجاوز به سوریه هستند تا "اسلام" نجات پیدا کند. از هم اکنون سلفیستهای عربستان سعودی برای قتل عام علویستهای سوریه که در حکومت نقش قاطعی دارند، برنامه ریزی می کنند تا شر این "کافران" را مانند تلاششان در کویت و یا بحرین و یا عربستان سعودی و پاکستان و عراق و... از سر خود کم کنند. ارزشهای حقوق بشر غرب بخوبی در این سیاست تدارکاتی برای تجاوز به سوریه نشان داده می شود و از هم اکنون در صورت پیروزی این سیاست عواقب وخیمش در سوریه و منطقه روشن است.
دولت دست نشانده لیبی امسال پیروزی "انقلاب" را با سر و صدای تبلیغاتی در حالیکه غم عمومی بر همه جا حاکم است، برای توجیه تجاوز امپریالیستها و تبلیغات خارجی آنها، جشن می گیرد، ولی اشاره نمی کند که سرنگونی رژیم معمر قذافی نه با دست مردم که با تکیه بر نیروی ناتو صورت گرفته است. این رژیم اشاره نمی کند که ناتو بنگاه خیریه و سازمان حقوق بشر نیست و هزینه جنگ را از دولت خودفروخته لیبی گرفته است و ثروتهای قذافی و لیبی را بالا کشیده است. این رژیم دست نشانده نماینده اکثریت مردم لیبی نیست، نماینده یک مافیای رسیده بر قدرت است که هنوز نیز نتوانسته مقاومت مردم لیبی را درهم شکند و ارتش سری ناتو در لیبی بشدت فعال است. درِ زندانهای قذافی را بسته اند، ولی هر فرمانده و رئیس قبیله ای برای تصفیه حساب شخصی، دخمه ها و سیاهچالهای خویش را بوجود آورده است. نماینده سازمانهای حقوق بشر که بزرگوارانه یکسال به رژیم کنونی وقت دادند تا دوران انتقامجوئی را به پایان برسانند و مخالفین را برای تحکیم خویش قلع و قمع کند، اخیرا صدایشان در آمده که حقوق بشر در لیبی رعایت نمی شود و حتی وضع بدتر از سابق شده است. زیرا زندانهای لیبی دیگر زندانهای دولتی نیستند، بلکه مملو از زندانهای خصوصی و سری شده اند که کسی را یارای نظارت بر آنها نیست. حتی دولت ظاهرا از وجودشان نیز خبر ندارد. دولت از خودش در مورد نقض حقوق بشر بکلی با این تاکتیک، سلب مسئولیت می کند. همین تحریف تاریخ "انقلاب" لیبی که محصول یک تجاوز خارجی بود و نه محصول انقلاب مردم، گویای ماهیت رژیمی است که حاکم شده است.
یکسال بعد از انقلاب در هر گوشه و کناری پاسداران با مسلسل ایستاده و مراقب مردمند تا دست از پا خطا نکنند، یکسال بعد هنوز دولت موقت دست نشانده لیبی برای تسکین نارضائی مردم لیبی به آنها وعده کمک مالی می دهد، ولی از حساب و کتاب کشوری خبری نیست. یکسال بعد مدعیان نجات لیبی که خود را ناجی معرفی می کنند، همان کسانی هستند که به بدنامی در غارت و تخریب اماکن عمومی و بیمارستانها و بانکها و تاسیسات زیر بنائی لیبی معروف بودند و حال تاریخ را با گلوله مسلسل می نویسند. شهرهای لیبی به همان صورت مخروبه باقی مانده است، خانه ها غارت شده است و ساکنان آنها بیشتر اشغالگرانند تا مالکین اصلی آن خانه ها و یک سوم ماشین های سواری در لیبی فاقد نمره شناسائی هستند، زیرا این اتومبیلهای سواری، دزدیده شده اند و باین ترتیب هرگز نمی شود مالکین واقعی آنها را پیدا کرد. حکومت در لیبی حکومت دزدان و راهزنان است که ریش اسلامی گذارده و جای مهر بر پیشانی خود خال کوبی کرده و در شمال آفریقا با امپریالیستها همکاری می کنند و مردم لیبی را به خاک سیاه نشانده اند. مردم از هم اکنون بر سر تقسیم ناعادلانه درآمد نفت که در تاریکی و بدون حساب و کتاب صورت می گیرد، صدا به اعتراض بلند کرده اند. دولت شورائی موقت ملی می خواهد در ماه ژوئن انتخابات برگذار کند. بیش از 50 حزب از زمین روئیده اند که بیشتر نشانه دامن زدن به آشفته فکری و تفرقه برای پیشبرد اهداف تبلیغاتی دیگری در کار است، تا نشانه دموکراسی باشد. حالا قبیله ها دست بالا را پیدا کرده اند. قبیله سرکوزی به این تبلیغات در انتخابات فرانسه نیاز دارد. لیبی شکل ظاهری خویش را حفظ کرده است، ولی کشور به امیرنشینهای مصراته با مرزهای جغرافیائی که توسط نیروهای مسلح شیوخ اداره می شود و سایر شیخ نشینها تبدیل شده است. هر کس که مسلح است، نماینده قانون خود ساخته است. قاضی و دادستان و جلاد همه در یک لباس ظاهر می شوند و سهم خود را می طلبند. وضعیت امنیتی و قضائی در لیبی به 1000 سال قبل برگشته است و قانون حق با قوی تر است بر جان و مال ناموس مردم مسلط است. ارتشهای خصوصی خارجی در لیبی هنوز حضور دارند و به قتل مخالفین مشغولند. هنوز کوچکترین گامی برای کشف جنایاتی که در مورد شخص قذافی صورت گرفته است، برداشته نشده است. پسر قذافی در زندان در زیر شکنجه است و دادگاه کیفری جهانی که قبل از سرنگونی قذافی شب و روز خواهان تحویل وی بود، در مورد عاملین و آمرین قتل وحشیانه وی سکوت کرده است و عذاب وجدانش به ته کشیده است. ریاکاری از همه این ناجیان ناتو و هواداران حقوق بشر و دموکراسی آنها در اپوزیسیون خودفروخته ایران و جهان می بارد. ادبیات جنگی از جمله تجاوز و آدمکشی "بشر دوستانه" و یا اتحادیه ممالک ارتجاعی عرب به عنوان "ابزار تحقق دموکراسی" به واژه های عادی بدل می شوند و این در حالی است که نقض حقوق بشر و جنگ و تجاوز به واژه های نامانوس بدل شده اند. چه معجزاتی که در لیبی اتفاق نیافتاده است. اوضاع در لیبی بدتر از سابق است. لیبی نه تنها امنیت و ثروت خویش را برباد داده است، استقلال خویش را نیز از دست داده است و به صدها سال پیش عقب گرد کرد نموده است. ترازنامه جنایات در لیبی، ترازنامه خودفروختگی و جنایت پیشگی آن ایرانی هائی نیز هست، که تجاوز به لیبی را مورد تائید قرار دادند و نمونه جنایتکارانه لیبی را با یک اپوزیسیون خود فروخته اختراعی به عنوان شورای ملی موقت به عنوان نمونه قابل تحقق برای ایران به امپریالیستها توصیه کردند.
نمونه لیبی بهمه ایرانیان و مردم جهان آموخت که به امپریالیستها به عنوان بزرگترین جنایتکاران و ریاکاران تاریخ هرگز اعتماد نکنند. این نمونه به ما نشان داد که چگونه نقاب آن ایرانیان خودفروخته ای که در تحت تاثیر افکار نئو لیبرالی به نفی ماهیت امپریالیسم مشغولند و دفاع از استقلال و حق حاکمیت ممالک را نفی می کنند، در دنیای واقعیت از چهره می افتد و بی آبرو می شوند.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 144 اسفند ماه 1390 ، ارگان مرکزی حزب کارایران