طبقهﻯ کارگر پرچمدار مبارزه برای دموکراسی
ضد کمونیستﮬﺎ دشمنان
آزادی و دموکراسی
تعمیق دموکراسی و کشش به سمت
طبقهﻯ کارگر شرط تضمین هر حقوق دموکراتیک دیگری است. ولی برای کشیدن کارگران به
مبارزه باید از حقوق آنها دفاع نمود. باید پذیرفت که طبقهﺍﯼ به نام طبقهﻯ کارگر
وجود دارد، باید پذیرفت که مبارزهﻯ طبقاتی وجود دارد، باید پذیرفت که خصوصی سازی،
لیبرالیسم دشمن طبقهﻯ کارگر است. باید پذیرفت که جامعه باید به سمت سوسیالیسم پیش
رود. باید پذیرفت که بورژوازی دشمن کمونیسم و هواداران کارل پوپرها و اندیشمندان
ضد کمونیست، دشمنان مردم ایرانند. باید هویت طبقهﻯ کارگر را به رسمیت شناخت،
پذیرفت که ثروت جامعه ناشی از بهره کشی از طبقهﻯ کارگر است. تنها با این دید
است که می شود با طبقهﻯ کارگر پیوند بر قرار کرد و برای تحقق دموکراسی مبارزه
کرد.
همهﻯ کسانی که هم و غمشان این
شده که خطابهﻫﺎﯼ بالا بلند ضد کمونیستی امضاء کنند و افکار روشنفکران گمراه را بر
ضد کمونیستﻫﺎ و هواداران طبقهﻯ کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا بسیج کنند، بدترین
مستبدین هستند که هرگز قادر نخواهند بود کار مبارزهﻯ دموکراتیک را به پایان
برسانند. همهﻯ آنها که به پرولتاریا نه به مثابهﻯ طبقهﺍﯼ مستقل که باید حزب خودش
را داشته باشد نگاه کرده بلکه پرولتاریا را چرخ پنجم بورژوازی می دانند
دشمنان دموکراسی در ایران هستند. همهﻯ آنها که می خواهند با تکیه بر جنبش سبز
از بالای سر پرولتاریا و بدون حضور پرولتاریا دموکراسی مذهبی یعنی دموکراسی بین
خودشان را در گفتمانﻫﺎﯼ مذهبی خویش به وجود آورند، مستبدهای کلاشی هستند که نه
هوادار کارگران هستند و نه از دموکراسی دفاع می کنند. همهﻯ آن روشنفکران توبه
کاری که شکنجه نشده از مارکسیسم توبه کردند و کارل پوپرها را ذکر گرفتند و هر روز
و هر شب قبل و بعد از غذا و قضای حاجت انزجار خویش را از خشونت مردم و نه خشونت
حاکمیت ابراز می دارند و هوادار دموکراسی سلطنت طلبی شدهﺍند بدترین مستبدینی
هستند که با اوج مبارزه و تشدید تضادها باید ماهیت خویش را نشان دهند و قادر
نخواهند بود به بندبازی سیاسی ادامه دهند.
تشدید مبارزه، خطوط جبههﻯ
انقلاب و ضد انقلاب را روشن می کند . باید از اعتصاب کارگران برای حقوق دموکراتیک حمایت کرد، باید
از آزادی احزاب به ویژه احزاب کارگری و کمونیستی حمایت کرد، باید از آزادی مطبوعات
به ویژه مطبوعات کمونیستی حمایت کرد، باید هوادار آزادی همهﻯ زندانیان سیاسی و به
ویژه زندانیان کمونیست بود که بیش از همهﻯ زندانیان در اسارت بورژواها و مستبدین
بودهﺍند. برخورد به کمونیستﻫﺎ معیار روشن ماهیت دموکراتیک جریانﻫﺎ و یا افراد است.
جنبشی که چنین دیدی، چنین برداشتی از مبارزه و برخورد به طبقهﻯ کارگر نداشته باشد
قادر نیست طبقهﻯ کارگر را به صحنه بکشد و به عنوان متحد وی عمل کند. این جنبش خودش
در مبارزهﻯ دموکراتیک منزوی می گردد. در دنیای امپریالیسم هرگز نمی شود
مبارزهﻯ دموکراتیک را بدون پیوند زدن آن با مبارزهﻯ ضد امپریالیستی و بدون توجه به
بسیج طبقهﻯ کارگر به پیش برد. این یکی از نقاط ضعف جنبش طبقهﻯ مرفه و متوسط کنونی
جامعهﻯ ایران است که به جنبش سبز معروف شده است.