۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه


چرا جمهوری اسلامی فعالین جنبش کارگری و سندیکائی را اخراج ، زندانی ، شکنجه و به قتل می رساند؟

 

افشین اسالو

ای عاشق پاکباخته

از سلاله حیدر و وارطان

در راه پدر و همدوش و همرزم برادر

دستانت  با کار و زحمت آشنا

چهره ات امید بخش و پرصفا

پر توان و سخت کوش

چون خزرموج خیز و پرخروش

با جرم عشق کارگر

سوی زندان رفتی

با تمام خشم خویش

فریاد برآوردی

چیست قانون کنونی، خبرت هست از آن؟

حکم محکومی ما

بهر آزاد شدن ، در همۀ روی زمین

از چنین ظلم و شقا

چارۀ رنجبران وحدت و تشکیلات است!

( در وصف افشین اسالو از زبان لاهوتی و فرخی یزدی )

 

" از آن روزی باید بترسیم که دمپائی پوش ها و کفش ملی پوشهای شوش و شاه عبدالعظیم و خیابان پیروزی قاط  بزنند. آن روز باید فرار کرد و رفت خارج "

( سردار سعید قاسمی در سخنرانی برای بسیج بعد از کودتای انتخاباتی 88 )


اصل مطلب و جان کلام و بنیان دیدگاه و تحلیل سیاسی حاکمیت در رابطه با طبقه کارگر و زحمتکشان و آینده حاکمیتشان همین است که سردار سعید قاسمی با صراحت به زبان می آورد.

سیاست جمهوری اسلامی در رابطه با طبقه کارگر ایران بر اساس فریب و خدعه و نیرنگ و تحمیق ، و استثمار و بهره کشی هر چه بیشتر ، و جلوگیری از آگاهی و سازمانیابی است.

جمهوری اسلامی ، کارگران و زحمتکشانی خرافاتی ، نا آگاه و منفرد می خواهد ؛ بنابراین با هرگونه اقدامی که باعث رشد آگاهی و همبستگی بین کارگران و زحمتکشان شود شدیداً مقابله می کند.

سرچشمه دشمنی و کینه توزی ددمنشانۀ حاکمیت نسبت به مارکسیست لنینیستها و دمکراتهای انقلابی و روشنفکران مردمی طرفدار زحمتکشان و فعالین سندیکائی از همین امر ناشی می شود که آنها به عنوان دشمنان طبقاتی آگاه نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی، در جهت رشد آگاهی و سازمانیابی طبقه کارگر و زحمتکشان تلاش و مبارزه می کنند.

اینان هراسشان ز یگانگی ماست!

باید که دوست بداریم یاران !
باید که چون خزر بخروشیم
فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود
باید تپیدن هرقلب ، اینک سرود
باید که سرخی هرخون ، اینک پرچم
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد
باید درهرسپیده البرز
نزدیکترشویم
باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست

( خسرو گلسرخی )

 

سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی که بر اساس دستورالعمل های صنوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی طی 24 ساله اخیر مو به مو اجرا شده و با خصوصی سازی های گسترده ثروت ملی در همه عرصه ها و حذف یارانه ها ضرباتی اساسی به تولید ات صنعتی و کشاورزی زده و باعث گسترش بیکاری و فقر شده است، در کنار تحریمهای کشورهای امپریالیستی بخصوص تحریمهای نفتی و مبادلات بانکی، که باعث کاهش ارزش پول داخلی، و تورم گسترده وگرانی سرسام آور، و کمبود بسیاری کالاهای اساسی از جمله دارو شده است، وضعیت دهشتناکی را برای طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا بوجود آورده که با ادامه این حاکمیت راه برون رفتی از آن متصور نیست.

بر بستر چنین بحران گسترده اقتصادی و تنفر مردم از حاکمیت سرکوبگر و استبدادی احتمال شورشهای خودجوش گرسنگان وجود دارد؛ و این همان چیزی است که جمهوری اسلامی را به وحشت می اندازد. البته وجود کادر های انقلابی سازمانگر و فعالین  کارگری و تشکلات مستقل صنفی بر بستر چنین شرایط عینی، وحشت رژیم ، و همینطور، هراس دشمنان خارجی امپریالیستی، را چند برابر می کند، چرا که با جنبشی رادیکال و سازمانیافته، بسیار مشکلتر می توان برخورد، و آن را سر کوب کرد، و یا ، به انحراف کشاند.

جنبش خودانگیخته و بی برنامه و بدون رهبری مارکسیستی لنینیستی انقلابی را، به راحتی می توان سرکوب یا منحرف کرد، و حتی، به آلت دست مقاصد دشمنان طبقاتی نفوذ کرده در جنبش، تبدیل کرد. توجه به این امر، هم به دوستان ، و هم  ، دشمنان جنبش کارگران و زحمتکشان، نشان میدهد، نقش عنصر آگاه و فعالین کارگری، تا چه حد با اهمیت می تواند باشد.

دشمنان داخلی و خارجی طبقۀ کارگر و زحمتکشان ایران بسیار رذل و بی شرف و خدعه گر و بی رحم و در عین حال با برنامه هستند. همۀ آنها کارگران را نا آگاه و منفرد می خواهند تا بتوانند هر بلائی خواستند سرش بیاورند. بنابراین برای خنثی ساختن برنامه آنها باید آگاه و متحد شد. باید از رهبران و فعالین آگاه و فداکار و انقلابی جنبش کارگری مانند مردمک چشم محافظت کرد. باید حامی و یاری دهندۀ مادی و معنوی آنها در مبارزاتشان بود. باید از خانواده های آنها بخصوص خانواده های فعالین کارگری زندانی مثل خانوادۀ خود  مراقبت و حمایت کرد و به آنها یاری رساند. باید توجه داشت کارگر زن و مرد و پیر و جوان و رسمی و پیمانی و با سابقه و کم سابقه و شاغل و بازنشسته و اخراجی و بیکار با هر زبان و قومیت و مذهبی ، ایرانی و افغانی و هر ملیت دیگری کارگر است و همه کارگران دارای منافعی مشترک هستند ؛ به احدی نباید اجازه داد به این همبستگی طبقاتی آسیب رساند. کسانی که به هر بهانه و ترفندی بدلیل اختلافات زبانی و قومی و مذهبی ، مانع وحدت و همبستگی ملی و سراسری طبقه کارگرایران می شوند و یا به همبستگی انترناسیونالیستی طبقه کارگر جهانی لطمه می زنند دشمنان طبقه کارگر هستند.

می رسد آخر

روز دیگر گون:

روز کیفر،

روز کین خواهی،

روز بار آوردنِ این شوره زار خون.

زیر این باران خونین

سبز خواهد گشت بذر کین.

وین کویر خشک

بارور خواهد شد از گلهای نفرین.

آه،هنگامی که خون از خشم سر کش

در تنور قلبها می گیرد آتش،

برق سرنیزه چه ناچیزست!

و خروش خلق

هنگامی که می پیچد

چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،

چه دلاویزست!

بشنو،ای جلاد!

می خروشد خشم در شیپور،

می کوبد غضب بر طبل،

هر طرف سر می کشد عصیان

و درونِ بسترِ خونینِ خشمِ خلق

زاده می شود طوفان.

بشنو،ای جلاد!

و مپوشان چهره با دستان خون آلود!

می شناسدت به صد نقش و نشان مردم.

( هوشنگ ابتهاج )

                 فراخوان حزب کار ایران (توفان)

به احزاب برادر و بیش از50 تشکل کارگری و دمکراتیک برای اعتراض به   

          قتل افشین اسانلو وضرب و شتم فعالین کارگری درایران

 

فعال کارگری افشین اسانلو قربانی جنایت رژیم جمهوری اسلامی ایران شد.

رژیم جمهوری اسلامی را بخاطر این جنایت شدیدا محکوم کنید!

 

afshin Osanlou1.jpg

 

 

کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیست ، سازمانهای دمکراتیک و مترقی  و تشکلهای کارگری 

 

رفقای عزیز،

رژیم جمهوری اسلامی دست به جنایت جدیدی زد. افشین اسانلو ، فعال سندیکائی و زندانی سیاسی درزندان رجائی شهر در اواخر خرداد 1392 قربانی جنایت رژیم جمهوری اسلامی شد. رژیم جمهوری اسلامی مرگ  افشین را در روز 30 خرداد اعلام میکند و چنین  اظهار داشت که علت مرگ او سکته قلبی بوده است. خانواده و هم بندان افشین میگویند که او ناراحتی قلبی نداشته و پرستاران بیمارستان گفته اند که افشین قبل از بردن به بیمارستان در گذشته است. آنچه مسلم است افشین اسانلو درچنگال  های خونین رژیم جمهوری اسلامی جان خود را از دست داده است . رژیم مسئول مستقیم مرگ اوست.

افشین اسانلو ، 42 ساله ، راننده اخراجی شرکت واحد اتوبوسرانی ، راننده اتوبوس میان شهری ، راننده کامیون ، عضو هیات موسس سندیکای رانندگان کامیون ، در سال 1388 توسط نیروهای امنیتی –اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی بخاطر فعالیت سندیکائی دستگیر میشود و در زندان اوین تحت شکنجه وحشیانه قرار میگیرد. رژیم جمهوری اسلامی  با اتهام توطئه واقدام علیه امنیت ملی:" او را به 5 سال زندان محکوم میکند. پس از 3 سال او را به زندان رجائی شهر منتقل میکنند. او در حال اتمام دوران محکومیت خود بود.

 رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی دهها فعال گارگری را به بند کشیده است. گناه آنها تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل کارگری است ، کناه آنها دفاع از حقوق کارگران است ، گناه آنها مبارزه برای بهبود دستمزد  و تامین امنیت شغلی و عقد قراردادهای دسته جمعی و داشتن بیمه بهداشتی و ... است ، گناه آنها قد علم کردن در مقابل رژیم است ، گناه آنها خم نشدن در مقابل فشار و تهدید رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی است که مردم در کوچه و خیابان از دزدی های میلیاردی سران آن صحبت میکنند و ...

اما رژیم جمهوری اسلامی  پاسخ مطالبات برحق کارگران و نمایندگان آنها را با دستگیری وشکنجه و محاکمه به اتهام " توطئه و اقدام علیه امنیت ملی "  میدهد.  تعدادی از فعالین کارگری و زندانیان سیاسی زیر شکنجه های وحشیانه و قرون وسطائی رژیم جان باخته اند. ستار بهشتی در کمتر از 2 هفته پس از دستگیری و در زیر شکنجه  در جنگال خونین رژیم جان باخت. علیرضا کرمی و چندین فعال دیگر بهمین سرنوشت دچار شدند. علاوه بر شکنجه طاقت فرسا و فشارهای روحی و جسمی بر زندانیان سیاسی و فعالین کارگری ، رژیم جمهوری اسلامی امکان دسترسی به درمان پزشکی رابرای آنها محدود نموده و با "بی توجهی " پزشکی سعی دارد که مرگ "معمولی" و بعلت بیماری را بر زندانیان تحمیل کند.

رژیم جمهوری اسلامی خانواده زندانیان سیاسی را گروگان میگیرد و آنها را تهدید کرده و تحت فشار قرار میدهد تا شاید مقاومت فعالین کارگری را در هم شکند.  انتقام جوئی از خانواده فعالین سیاسی بخشی از سیاست کثیف جمهوری اسلامی است.  مدت مدیدی است که رژیم خانواده اسانلو را تهدید میکند. منصور اسانلو ، برادر جان باخته افشین اسانلو ، نیز یکی از فعالین کارگری است. او از اعضای هیات موسس سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران بود و بخاطر فعالیت درخشان اش در جنبش کارگری ایران مدت مدیدی زندانی رژیم جمهوری اسلامی بود و بخاطر فشار و  تهدید جانی مجبور به ترک ایران شده است. مادر افشین اسانلو نیز تحت فشار و تهدید جمهوری اسلامی است. فعالین کارگری نه تنها خود باید  با زندان و  شکنجه و بد رفتاری  رژیم مقابله کنند بلکه باید درد و رنج فشار رژیم بر خانواده را هم متحمل شوند .

 

رفقای گرامی ،

رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران مرگ خود را در اتحاد و همبستگی کارگران و و مردم  می بیند و بهمین دلیل است که هر تلاشی برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری را سرکوب کرده و فعالین آنرا با اتهام "اقدام علیه امنیت ملی " به بند میکشد.  اما مبارزه کارگران ایران برای ایجاد سندیکا سابقه طولانی دارد و بگیر و به بند ها و سرکوب رژیم  شاه و شیخ نتوانسته است این مبارزه را متوقف کند.  با تشدید مبارزه بر علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی  باید خواست کارگران را به رژیم تحمیل نمود.

حزب کارایران( توفان) رژیم جمهوری اسلامی را مسئول مستقیم مرگ کارگر مبارز افشین اسانلو میداند.  ما دستگیری ،  بدرفتاری ،  فشار ، تهدید ، شکنجه ،  و اعدام  فعالین کارگری را شدیدا محکوم میکنیم.

 

حزب کارایران( توفان) خواهان آزادی بدون و قید وشرط همه فعالین کارگری و زندانیان سیاسی است . ما از احزاب برادر ، سازمانهای دمکراتیک  و مترقی ،تشکل های  کارگری و انسانهای آزاده میخواهیم که قتل افشین اسانلو و جنایات رزیم جمهوری اسلامی بر علیه کارگران و زحمتکشان و مردم ایران را محکوم کنند و آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی را درخواست نمایند.

 

ننگ و نفرت بر رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی ایران !

زنده باد مبارزات کارگران و زحمتکشان ایران !

فعالین کارگری و زندانیان سیاسی را بدون قید و شرط آزاد کنید !

زنده باد سوسیالیسم !

حزب کار ایران (توفان)

13 ژوئیه 2013

 



 

احزاب برادر متشکل در کنفرانس احزاب و سازمانهاﻯ مارکسیستی ــ لنینیستی :

 

حزب کمونیست کارگران تونس

حزب کمونیست انقالبی ترکیه

حزب کمونیست کارگران دانمارک

حزب کمونیست کارگران فرانسه

حزب کمونیست آلمان

پلاتفرم کمونیستی نروژ

تشکیلات برای احیای حزب کمونیست یونان

سازمان برای بازسازی حزب کمونیست ایتالیا

حزب کمونیست اسپانیا  (مارکسیست ــ لنینیست )

حزب کمونیست کار دومینیکن

حزب کمونیست مکزیک (مارکسیست- لنینیست)

حزب کمونیست کلمبیا (مارکسیست ــ لنینیست)

حزب کمونیست انقالبی ولتا

حزب کمونیست شیلی (مارکسیست ــ لنینیست)

حزب کمونیست اکوادور (مارکسیست ــ لنینیست)

حزب کمونیست انقالبی برزیل

حزب کمونیست ونزوئلا  (مارکسیست ــ لنینیست)

حزب کمونیست بنین

 

و.... سازمانهای دمکراتیک و مترقی  و تشکلهای کارگری بین المللی  

 

******

    مخملباف ضد انقلاب "با انقلاب مخملی اش" سر

از آخور اسرائیل در آورد
Photo: ‎مخملباف ضد انقلاب "با انقلاب مخملی اش" سر از آخور اسرائیل در آورد

 طبق گزارش خبرگزاری فرانسه از اورشلیم، محسن مخملباف که با آخرین ساخته خود به نام «باغبان» در جشنواره فیلم اورشلیم حضور دارد، در یک کنفرانس خبری خطاب به اسرائیلی‌ها گفت: «من شما را دوست دارم، لطفاً به ایران حمله نکنید. این راه حل نیست؛ حمله فقط منجر به بدتر شدن وضعیت می شود.»........مخملباف با تأکید بر این که زور، مشکلی را حل نمی کند، اضافه کرده که "بهتر است اسرائیل به نیروهای دموکرات ایرانی کمک کند."
 
حضور آقای مخملباف در اسرائیل و چنین اظهار نظرهای سخیف و نوکرمنشانه ای در محضر صیهونیستهای آدمکش و متجاوز یک خاصیت مهم دارد و آن اینکه تضادهای میان نیروهای مذبذب و دودوزه باز و متزلزل را تشدید می کند. آنها که با کلمات بندبازی می کنند و در کنار اسرائیلی ها چاقوهای خویش را تیز می کنند تا هر فلسطینی را به عنوان "بنیادگرا و عقب مانده  اسلامی" سر ببرند ناچارند از لاک خویش بیرون آیند و نقابشان را بدور اندازند و نشان دهند که لیبرال به تمام معنا هستند و نه اسرائیل را صهیونیست می شناسند و نه آمریکا را امپریالیست. اگر این کار را نکنند جبر مبارزه و تشدید تضادها همه آنها را به این کار وادار خواهد کرد. نه صهیونیست ها و نه امپریالیست ها از جنایات خود دست بر دار نیستند و نه مبارزه طبقاتی به پایان می رسد. تنها این عناصرند که باید تکلیف خودشان را در مورد عراق، افغانستان، فلسطین، لیبی، سوریه، و مسئله بمب اتمی موهومی ایران که بهانه ای از سوی صهیونیسم و امپریالیسم برای تجاوز به ایران است و... روشن کنند وگرنه استبدای که آنها به ارمغان خواهند آورد بمراتب سیاهتر از استبداد رژیم جمهوری اسلامی است زیرا آنها زیر چادر مبارزه برای تامین حقوق بشر و آزادی و مدرنیته و رفع حجاب سر همه مخالفین خویش را می برند. کسانیکه حق حیات را به حکومت نرسیده از ملت فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان سلب می نمایند و از" ارتش آزاد" و آدمخوار و تروریست سوریه دفاع میکنند..، نمی توانند خواهان حق حیات برای ملت ایران باشند، نمی توانند مدافع حقوق بشر و آزادی و دموکراسی باشند. 

ما در گذشته نیز نوشتیم که سفر دلقکی بنام کاسپین ماکان "نامزد سابق ندا آقا سلطان" به اسرائیل عمیق تر از یک سفر توریستی معمولی بود. و امروز نیز در مورد حضور آقای مخملباف  در اسرائیل و درخواست "کمک به اپوزیسیون دمکرات ایرانی" ... تاکید می کنیم  که این سفر، سفر بخشی از اپوزیسیون ضد انقلابی ،ارتجاعی و وطنفروش به اسرائیل است. آقای مخملباف و دوستانش نماینده غیر رسمی این اپوزیسیون خودفروخته و اسرائیلی اند.
 حزب ما همواره تاکید کرده است که مبارزه برای تحقق حقوق بشر جدا از مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم و تروریسم دولتی آنها نیست. سرنوشت همه انسانهای دربند از اردوگاههای اشغالی نوار غزه گرفته تا بیغولهای افغانستان و تا اوین و گوهر دشت، ابوغریب و گوانتانامو یکی است و جزاین نیز نمی تواند باشد.دمکراسی و حقوق بشر و استقلال فقط با اتکا و اراده نیروی خود مردم قابل  تحقق است و بس.

توفان
سخن هفته
پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲‎
طبق گزارش خبرگزاری فرانسه از اورشلیم، محسن مخملباف که با آخرین ساخته خود به نام «باغبان» در جشنواره فیلم اورشلیم حضور دارد، در یک کنفرانس خبری خطاب به اسرائیلی‌ها گفت: «من ...شما را دوست دارم، لطفاً به ایران حمله نکنید. این راه حل نیست؛ حمله فقط منجر به بدتر شدن وضعیت می شود.»........مخملباف با تأکید بر این که زور، مشکلی را حل نمی کند، اضافه کرده که "بهتر است اسرائیل به نیروهای دموکرات ایرانی کمک کند."

حضور آقای مخملباف در اسرائیل و چنین اظهار نظرهای سخیف و نوکرمنشانه ای در محضر صیهونیستهای آدمکش و متجاوز یک خاصیت مهم دارد و آن اینکه تضادهای میان نیروهای مذبذب و دودوزه باز و متزلزل را تشدید می کند. آنها که با کلمات بندبازی می کنند و در کنار اسرائیلی ها چاقوهای خویش را تیز می کنند تا هر فلسطینی را به عنوان "بنیادگرا و عقب مانده اسلامی" سر ببرند ناچارند از لاک خویش بیرون آیند و نقابشان را بدور اندازند و نشان دهند که لیبرال به تمام معنا هستند و نه اسرائیل را صهیونیست می شناسند و نه آمریکا را امپریالیست. اگر این کار را نکنند جبر مبارزه و تشدید تضادها همه آنها را به این کار وادار خواهد کرد. نه صهیونیست ها و نه امپریالیست ها از جنایات خود دست بر دار نیستند و نه مبارزه طبقاتی به پایان می رسد. تنها این عناصرند که باید تکلیف خودشان را در مورد عراق، افغانستان، فلسطین، لیبی، سوریه، و مسئله بمب اتمی موهومی ایران که بهانه ای از سوی صهیونیسم و امپریالیسم برای تجاوز به ایران است و... روشن کنند وگرنه استبدای که آنها به ارمغان خواهند آورد بمراتب سیاهتر از استبداد رژیم جمهوری اسلامی است زیرا آنها زیر چادر مبارزه برای تامین حقوق بشر و آزادی و مدرنیته و رفع حجاب سر همه مخالفین خویش را می برند. کسانیکه حق حیات را به حکومت نرسیده از ملت فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان سلب می نمایند و از" ارتش آزاد" و آدمخوار و تروریست سوریه دفاع میکنند..، نمی توانند خواهان حق حیات برای ملت ایران باشند، نمی توانند مدافع حقوق بشر و آزادی و دموکراسی باشند.

ما در گذشته نیز نوشتیم که سفر دلقکی بنام کاسپین ماکان "نامزد سابق ندا آقا سلطان" به اسرائیل عمیق تر از یک سفر توریستی معمولی بود. و امروز نیز در مورد حضور آقای مخملباف در اسرائیل و درخواست "کمک به اپوزیسیون دمکرات ایرانی" ... تاکید می کنیم که این سفر، سفر بخشی از اپوزیسیون ضد انقلابی ،ارتجاعی و وطنفروش به اسرائیل است. آقای مخملباف و دوستانش نماینده غیر رسمی این اپوزیسیون خودفروخته و اسرائیلی اند.

حزب ما همواره تاکید کرده است که مبارزه برای تحقق حقوق بشر جدا از مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم و تروریسم دولتی آنها نیست. سرنوشت همه انسانهای دربند از اردوگاههای اشغالی نوار غزه گرفته تا بیغولهای افغانستان و تا اوین و گوهر دشت، ابوغریب و گوانتانامو یکی است و جزاین نیز نمی تواند باشد.دمکراسی و حقوق بشر و استقلال فقط با اتکا و اراده نیروی خود مردم قابل تحقق است و بس.

پاسخ به یک سئوال درمورد جنبش 15 خرداد 42

 

دوست عزیزی درصفحه فیسبوک توفان سئوالی درمورد علت بروز جنبش 15خرداد 42 طرح نمود و بیان داشت" آیا اساسا جنبش 15 خرداد 42 با وجود اینکه خمینی درراس آن قرارداشت  می تواند مردمی محسوب شود".

 

پاسخ: جنبش 15 خرداد سال 1342 جنبشی بود، که برای نخستین بار پس از کودتای خائنانه و ضد ملی 28مرداد 1332 و 10 سال بعد از آن آغاز شد. رژیم ضد ملی و ارتجاعی محمد رضا شاه در این دوران منابع ثروت میهن ما را در اختیار امپریالیستها قرار داده و در پیمانهای نظامی امپریالیستی شرکت فعال کرده و بر دستآوردهای مبارزه خلق ما از دوران شهریور 20 تا مرداد 32 قلم بطلان کشیده بود. مصدق در احمد آباد در حصر خانگی بسر می برد و دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه قانونی و ملی ایران تیرباران شده بود. اوباش شعبان بی مخی و حزب اللهی های شاه پرست بر کشور حاکم بودند. نفت ملی شده ایران را با پرداخت غرامت به حلقوم امپریالیستها ریختند و در خدمت منافع ضد انقلاب جهانی، برای جلوگیری از یک انقلاب دهقانی که امپریالیستها با توجه به تجربه هندوچین بشدت از از می ترسیدند، به اصلاحات ارضی نواستعماری از بالا دست زدند، تا با ایجاد زیرساختهای اقتصادی، زمینه غارت سرمایه گذاریهای امپریالیستی را در ایران فراهم کنند و درجه بهره کشی انسانها و غارت ایران را افزایش دهند. ارتش ایران به زرادخانه مدرن تسلیحات آمریکا بدل شد، که مستشاران آمریکائی که تعدادشان در ایران به 50 هزار نفر رسید، باید با نقض استقلال و حق حاکمیت ملی ایران، کنترل کامل بر آن و طرز استفاده خودسرانه از آن را در دست می گرفتند. شاه که نوکر سرسپرده آنها بود و حتی تا روز آخر گوشی تلفن برای فهمیدن حرف و تصمیم آخر امپریالیستها از دستش به زمین نیافتاد، در خدمت اربابش، پافشاری کرد، تا لایحه مصونیت قضائی اتباع آمریکائی در ایران را به تصویب برسانند، و مانع شود که قوانین ایران آنها را به مناسبت تخلفات و جرایمشان در ایران تحت تعقیب قانونی قرار دهند. قوه مقننه با تصویب این قانون به فقدان صلاحیت خویش رای داد و قوه قضائیه ایران عملا و رسما از اعمال قدرت بیرون گذاشته شد. ایران عملا بیک نیمه مستعمره کامل آمریکا بدل شد، که مستشارانش می توانستند در آن به هر کاری بدون واهمه از پیگرد دست زنند. این خیانت ملی، این توهین به مردم ایران بقدری گران تمام شد، که وقتی صدای اعتراض خمینی و بخشی از روحانی ها بلند شد، مردم آنرا وسیله و پرچمی برای مبارزه بر ضد استبداد رژیم کودتا کردند و در نمایشات چند هزار نفره در سراسر ایران به خیابانها ریختند و صدها نفر کشته دادند، تا نارضائی عمیق خویش را نسبت به این رژیم سفاک و نوکر امپریالیسم ابراز دارند. دانشجویان، دانش آموزان، کسبه، آموزگاران و... همه به این جنبش پیوستند، بطوریکه امتحانات نهائی دبیرستانها برای اخذ دیپلم در آن سال، 15 روز به تاخیر افتاد.

 

 

جنبش خودجوش و توده ای 15خرداد، محصول تمام جریانهای اعتراضی پیش از خودش، که جنبه مسالمت آمیز داشتند، ولی بدست عمال رژیم پهلوی سرکوب شدند، به حساب می آمد. شرکت کنندگان در این جنبش، در مبارزات دانش آموزان بر ضد وزیر فرهنگ وقت مهران، مبارزه کردند و کسانی بودند که در مبارزه تاریخی آموزگاران شرکت کرده، شاهد شهادت دکتر خانعلی شدند و در فعالیتهای جبهه ملی ایران در سالهای 40 سهیم بودند. شعارهای مردم در روز 15 خرداد، تنها حمایت از خمینی نبود، شعارهائی بود که در عین حال دربار مرکز تمام دسیسه های ضد ملی را آماج حملات خویش قرار می داد. شعار مرگ بر شاه، ای جلاد ننگت باد، که فریاد خشم غصب انباشته مردم در این ده سال بود، در بسیاری مناطق به چشم می خورد و ربطی هم به خمینی نداشت.

 

 

قیام 15 خرداد با دست ارتش شاه با آهن و آتش سرکوب شد. این قیام شکست خورد، زیرا رهبری نداشت، سازمان نداشت، با دست خالی در برابر ارتش تا بدندان مسلح شاه و آمریکا قرار گرفت و به خون غلطید.شکست قیام 15 خرداد، درسهای آموزنده ای برای مردم میهن ما در آن دوران داشت. این قیام نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مسالمت آمیز سالهای بعد از کودتا بود. ملتی که تحقیر شده بود، می دید که با زبان خوش نمی تواند با دربار پهلوی سخن گوید و تمام ابزارهای مسالمت آمیز برای پیشبردن اهدافشان بی نتیجه است، مصمم شد راه دیگری بیابد. فکر توسل به قهر انقلابی در میان راهروان راه آزادی و استقلال ایران، پس از شکست و سرکوب قیام 15 خرداد، شکل گرفت و به بعدها به صورت قهر مسلحانه بروز کرد.قیام خرداد، گرچه قهرآمیز بود، ولی سلاح در دست نداشت و بار دیگر نشان داد که پیروزی از دهانه لوله تفنگ بیرون می آید. بدون قرار دادن ارتش مسلح خلق در برابر ارتش مسلح ضد خلق، هیچ قیامی به پیروزی نمی انجامد. شکست 15 خرداد، شکست "تئوری" راه مسالمت آمیز انقلاب از طریق تظاهرات خیابانی بود که رویزیونیستهای ایرانی تبلیغ می کردند. شکست قیام خرداد، تائید این شعار بود که مبارزه مسلح راه رهائی خلقهای ایران است.

امپریالیسم و کودتای" دمکراتیک" در مصر

 

Photo: ‎انقلاب در مصر، علیرغم کودتای نظامی تداوم دارد
ورشکستگی حکومت مستبد دینی در مصر نیز آموزنده است

تحولات اخیر مصر را می توان تداوم انقلاب مصر دانست که هنوز نتوانسته به همه خواستهای خویش جامه عمل بپوشاند. پیدایش چنین وضعیتی همیشه محصول تکامل تاریخی و شرایط مشخص هر جامعه ای است که هنوز نتوانسته قوام یافته و توازن نیروها، شکل قطعی خویش را بخود بگیرد. در زمان استبداد حسنی مبارک که نوکر امپریالیست آمریکا بود و بر ارتش تکیه زده و در مردم پایگاهی نداشت، اخوان المسلمین برخلاف سایر نیروهای اپوزیسیون از این بخت برخوردار بود، تا از طریق مساجد و حمایت مالی عربستان سعودی و اتکاء به قدمت و ریشه دین اسلام در مصر، به یک نفوذ ریشه دار و نسبی در مصر دست یابند. 
اپوزیسیون ترقی خواه و دمکرات در مصر به پاس سرکوب حسنی مبارک نوکر امپریالیست آمریکا در این کشور و عدم برخورداری از امکانات اخوان المسلمین توان آنرا نداشت که خود را سازمان دهد و با فعالیت سیاسی روشنگرانه مردم را آگاه و بسیج نماید و به یک مبارزه دموکراتیک و ملی بکشاند. گرچه بهار عربی با ابتکار اخوان المسلمین آغاز نشد، ولی آنها توانستند به علت جهل عمومی ناشی از دوران خفقان حسنی مبارک که مانع رشد تفکرات دموکراتیک می شد، در جریان مبارزه ضد استبدای دست بالا را پیدا کرده و اکثریت نسبی را برای خویش تامین کنند. نفس انقلاب مصر، مبارزه مردم برای تحقق دموکراسی، استقرار عدالت اجتماعی، قطع نفوذ امپریالیسم و صهیونیسم در مصر بود و در این عرصه صدمات فراوانی به اربابان سابق خود وارد آورد. در این عرصه ما ایرانی ها می توانیم مشابهات زیادی با تحولات در ایران پیدا کنیم. 
انقلاب مصر بساط استبداد حسنی مبارک را برچید، ولی نتوانست به نفوذ امپریالیسم در مصر خاتمه دهد. دولت اوباما که تجربه انقلاب ایران را پشت سر داشت، با مهندسی خویش ارتش را از تیررس انقلاب دور و دست نخورده نگاهداشت تا در کمین بنشیند و در روز مبادا مجددا فعال شود و این بار با "مشروعیت مردمی" زمام امور را به دعوت و خواهش مردم در دست گیرد. کودتای ارتش باید بیان آرزوی مردم و خواست قلبی آنها جلوه کند و نه اقدامی خشن، نظامی و سرکوبگرانه از طرف دستگاه نظامی. در کشورمصر همیشه ارتش زمام امور سیاست را در دست داشته و در پشت پرده بازیگران را می چرخانده است. این ارتش چند میلیارد دلار از آمریکا سالانه دریافت می کند تا بتواند به بقاء خویش ادامه دهد. ارتش مصر سراپا ارتشی آمریکائی است. 
در بیانیه ارتش مصر در روز سوم ژوئیه 2013 مقارن ساعت نه شب به وقت مصر که بطور زنده از تلویزیون مصر پخش شد، آمده است که مرسی برکنار و قانون اساسی مصر معلق شده است. قرار است گروهی برای بازنویسی آن تشکیل شود. محمد مرسی و رهبران اخوان المسلمین ممنوع الخروج شده اند. ارتش اعلام کرد که به اجرای خواست مردم و رعایت قانون عمل کرده و نمی توانسته نسبت به مسئولیتهای خود در قبال خواست مردم بی تفاوت باشد. ارتش ولی خواهان حفظ آرامش است. ارتش خواهان آرامش است و می خواهد هرچه زودتر جلوی این روند سیاسی و متشکل شدن مردم را بگیرد. مقاومت مرسی می تواند خطرناک باشد و مهار همه چیز را از دست آنها خارج کند. فشار به وزراء مرسی از طرف ارتش و غرب برای اینکه یکی پس از دیگری استعفاء دهند از همان تاکتیکهای شناخته شده ای است که در لیبی و سوریه بکار بردند و باید به انزوای مرسی انجامیده و در جنگ روانی از شدت سرسختی و مقاومت وی می کاست.
وزرات امور خارجه آمریکا که با کودتای در مصر باطنا موافق است، ولی در عین حال نمی خواهد و نمی تواند انتخاب دموکراتیک مرسی را نادیده انگارد، در موضعگیری خود به این مسئله پرداخته و خبرگزاری بی بی سی آنرا چنین بیان کرده است: " وزارت خارجه آمریکا همه‌ی طرف‌های درگیر در بحران مصر را به تعامل و گوش فرا دادن به صدای مردم دعوت کرد. در بیانیه وزارت خارجه آمریکا طرف‌های درگیر در بحران به گفت‌وگو با یکدیگر و کاهش سطح خشنونت فراخوانده شده‌اند. دربیانیه‌ی وزارت خارجه آمریکا هم‌چنین گفته شده که سفارت آمریکا در قاهره فعالیت خود را متوقف کرده و تا اطلاع بعدی بسته خواهد ماند، اما سفیر آمریکا در سفارت حاضر است و تحولات مصر را زیر نظر دارد."
رهبر اخیر کودتا به نام ژنرال عبدالفتاح السیسی که عضو شورای عالی نظامی مصر و جانشین سپهبد طنطاوی است قادر شد با انجام یک کودتای نظامی  و  برکناری محمد مرسی زمام امور را در مصر به عهده بگیرد. خبرگزاریها نوشته اند: السیسی وزیر دفاع مصر و مدیر واحد اطلاعات نظامی در ارتش بود و همیشه بر حفظ نقش مستقل ارتش مصر تاکید داشته است. وی تحصیلاتش را در مصر، انگلستان و آمریکا به انجام رسانده و در طی سالها به دلیل سمت اطلاعاتی حتی با مقامات اخوان المسلمین آشنائی داشته است. السیسی در پرونده آزاد کردن گلعاد شالیت سرباز اسرائیلی گروگان گرفته شده توسط حماس نیز نقش فعالی بازی کرده است و مورد اعتماد اسرائیلیهاست. 
برکناری حسنی مبارک با فشار آمریکا و مصلحت اندیشی ارتش صورت گرفت، تا از تعمیق مبارزه ضد امپریالیستی و دموکراتیک مردم مصر ممانعت شود. از همان بدو امر روشن بود که مبارزه سختی میان نیروهای مترقی و انقلابی با نیروهای قرون وسطائی اسلامی درخواهد گرفت. امپریالیستها بر این زمینه برای چنین روزی سرمایه گذاری کرده بودند.
انتخاب مُرسی رئیس حزب "آزادی و عدالت" شاخه سیاسی گروه اخوان المسلمین، که در آمریکا تحصیلاتش را به پایان رسانده بود تلاشی بود تا جناح معتدل اخوان المسلمین بر سر کار آید. آنها در یک انتخابات دموکراتیک نه تنها قانون اساسی را مطابق نظر خود، بلکه رئیس جمهور و اعضاء مجلس را نیز مطابق توان و قدرتی که در جامعه داشتند، انتخاب کردند. وقتی قدرت را بدست گرفتند مصمم شدند که با مشروعیت "دموکراتیک" همه قوانین دموکراسی را با چماق اسلام و دین، با تکفیر مخالفان، سرکوب کنند و به اعمال بدترین نوع استبداد در مصر بپردازند. تجربه مصر بار دیگر نشان می دهد که اسلام و دموکراسی و بطور کلی دین و دموکراسی مانند جن و بسم ﷲ هستند. یک حکومت آسمانی نمی تواند دموکراتیک باشد. زیرا که دموکراسی یک اصل زمینی است و نه آسمانی. آنها بر ضد مسیحیان قبطی که مصری هستند به عنوان کافر به مبارزه برخاستند، به تروریسم اسلامی سازمان دادند، ترورهای توریستها را در زمان مبارک تائید کردند و تروریستهای اسلامی را که مجرم جنائی بودند آزاد ساخته و امکانات در اختیارشان گذاردند، و رفتند که خیابانها را با چاقوکشان و اوباشان اسلامی نظیر کاری که حزب اللهی های خمینی-رفسنجانی-خامنه ای در ایران کردند، در مصر نیز قرق کنند. به زنان یورش بردند، تساوی حقوق زن و مرد را نفی کردند، تلاش کردند با ایجاد فضای رعب و وحشت پوشش اجباری را به همه تحمیل کنند. آنها آموزش را به دوران جاهلیت برگرداندند و آموزش را با دین رنگ آمیزی کردند. آنها به تاریخ مصر توهین کردند و به آثار باستانی مصر به عنوان بقایای بت پرستی تاختند و اگر دستشان می رسید مانند مجسمه بودا در افغانستان مجسمه فراعنه را با بمب متلاشی می کردند. آنها به مخالفت با صنعت توریسم برخاستند که بسیاری ممالک خارجی در آنها سرمایه گذاریهای کلان کرده بودند و محل امرار معاش میلیونها مصری بود. آنها با ایجاد عدم امنیت و فضای ترور با اعتقاد به اینکه اقتصاد مال خر است، این منابع اقتصادی مردم مصر را نابود کردند. در دوران ریاست جمهوری مرسی اقتصاد مصر ویران شد، وضع معاش مردم به خرابی گرائید، ولی در عوض خفقان افزایش یافت و مرسی به عنوان دست دراز شده قطر و عربستان سعودی، در حالیکه از جانب آنها تقویت می شد، به دخالت در امور داخلی لیبی و سوریه و فلسطین پرداخت. تلاش کرد در محاصره ایران و تخریب نفوذ ایران در منطقه و دامن زدن به جنگ شیعه و سنی زبان غیر رسمی آمریکا و عربستان سعودی شود. وی بر ضد دولت قانونی بشار اسد در سوریه اعلام جهاد داد و از طریق مصر جانیان "بالفطره" را به عنوان "آزادیخواهان" سوری مورد تقویت و حمایت قرار داد و امکانات تدارکاتی فراوانی برای آنها فراهم ساخت تا در سوریه به آدمکشی بپردازند. وی در نشست کشورهای غیر متعهد در ایران نقش بسیار ارتجاعی بازی کرد و تلاش نمود نشست را بر ضد دولت مستقل سوریه بشوراند. این سیاست خارجی با شکست کامل روبرو شده است. مرسی نه در عرصه خارجی حمایت مردمی را دارد و نه در عرصه داخلی. ارتش که مترصد فرارسیدن چنین وضعی بود و می دانست گذشت زمان به نفع اخوان المسلمین کار نمی کند و آنها را به سرعت به انفراد می کشاند، دست سلفیستها و چاقوکشان و عمال متعصب مذهبی را برای سرکوب حقوق شهروندان باز گذاشت و ناظر بی طرف کشتار قبطی ها بود تا فرصت طلائی را به کف آورد و به لحظه موعود برسد. وقتی اخوان المسلمین در درون و بیرون به انزوا کشیده شدند و فریاد مردم از دست ستم آنها به هوا رفت، سر و کله ارتش به عنوان ناجی پیدا شد که اخوان المسلمین را به جای خود نشاند و با تاکتیک روی کار آوردن آقای عدلی منصور رئیس دادگاه قانون اساسی مصر خود را "دموکرات" و حامی "قانون" نشان داد و با مهارت به پشت پرده عقب نشست تا از آن پشت اوامرش را اجراء کند. ارتش، کشور مصر را در منطقه نفوذ آمریکا حفظ کرد. ارتش و غرب به اخوان المسلمین و سایر نیروهای سیاه ارتجاعی، نظیر سلفیستها، وهابیستها و... برای سرکوبگری و خرابکاری در منطقه و ممانعت از رشد جنبش دموکراتیک و انقلابی در مصر نیاز دارد. این است که دست آنها را نه تنها نخواهد بست، بلکه به علت قدرت و نفوذ اجتماعی آنها نیز، قادر به این امر نخواهد بود. به آنها امکان بقاء می دهد، تلاش می کند آنها را به عرصه مبارزات سیاسی بکشاند و مهار کند. ارتش به اخوان المسلمین و... برای ترساندن مردم همیشه نیاز خواهد داشت.
حکومت اسلامی اخوان المسلمین در این دوران کوتاه نشان داد که جریانهای اسلامی نمی توانند دموکرات باشند و آمال مردم را برآورده کنند. نقشی که آنها در مصر ایفاء کردند مقاومت در مقابل انقلاب و مبارزه با پیشرفت محتوم تاریخ بود.
اپوزیسیون مترقی مصر که در انقلاب شرکت کرده بود و از دخالت ارتش و حسنی مبارک مستبد جانش به لبش رسیده بود، گرچه متشکل نبود، ولی با بهره برداری از تجربه ایران حاضر نشد خیابانها را ترک کرده و میدان را در اختیار گروه های دینی بگذارد. این مبارزه برحق البته با دید رضایت غرب و ارتش نیز روبرو بود. نوع سیاست خبررسانی غرب در مورد تحولات مصر گواه این واقعیت است. غرب از نتیجه این تحولات راضی است، ولی از ادامه مبارزه مردم نگران است. یک عامل مهم که نباید در تحولات مصر در قیاس با ایران فراموش کرد، نقش رویزیونیسم و عمال سوسیال امپریالیسم شوروی در ایران بود که نمی توانست به عنوان نقاب "ترقی خواهی" و "ضد امپریالیستی" بیاری اخوان المسلمین بیاید و مبارزه مردم را با همدستی با ارتجاع سیاه سرکوب و تکفیر کند. انقلاب مردم مصر نه سازمان فدائیان خلقِ(اکثریت) خمینی پرست داشت و نه حزب توده ایران اسلام پناه که به عنوان دو چماق و عامل تفرقه در اپوزیسیون دموکراتیک عمل کنند و خوراک تبلیغاتی و حمایت ایدئولوژیک برای فدائیان اسلام مصر فراهم آورند. 
پس از به کف گرفتن قدرت از جانب ارتش ده‌ها هزار تن از طرفداران مرسی که اعتراضات را "کودتایی علیه دموکراسی" می‌خوانند، به خیابان‌ها آمده و سوگند یاد کرده‌اند " تا آخر" مقاومت کنند. به گزارش رویترز، تنها روز چهارشنبه حداقل ۲۰۰ نفر در اعتراضات جان خود را از دست دادند. مردان مسلح در این روز در خارج دانشگاه قاهره به روی طرفداران مرسی آتش گشودند.
حال بیکباره مستبدهای نقابدار "دموکرات" شده اند و خواهان استفاده از مزایای دموکراسی هستند. دموکراسی ضد مردمی آنها، دموکراسی دم بریده و سلاحی برای قلع و قمع و تسلط ابدی خود است. وقتی در راس قدرت قرار داشتند، نشان دادند که دموکراسی آنها خون آلود بوده و از نوک چاقو تراوش می کند.
تحولات اخیر مصر در شمال آفریقا و منطقه خاور میانه بسیار موثر است. عربستان سعودی و قطر یک متحد صد در صد خود را از دست داده اند و  وضعیت جدید بهر صورت به نفع شرایط کنونی سوریه است. پشت اردن خالی شده است. هر تحول دموکراتیک در مصر حکومت جدید را به پاسخگوئی در مقابل مردم مجبور خواهد کرد. این حکومت نمی تواند مانند مرسی ملت مصر را به ماجراجوئی سوریه بکشاند تا در آنجا یک حکومت نوع اخوان المسلمین بر سرکار آید. ارتش و آمریکا از تعمیق تحولات و حضور مردم در خیابانها نگرانند. افزایش غرور ملی مردم مصر و پی بردن آنها به قدرت خود، نمی تواند باب طبع ارتش مصر و آمریکا و عربستان سعودی و استبدادهای دینی در منطقه باشد. دیگر استبداد دینی نمی تواند با همان آشکاری سابق در امور داخلی تونس و لیبی دخالت کند. تحولات مصر ضربه محکمی به استبداد دینی حتی نوع ایرانی آن است. 
انقلاب مصر پایان نیافته است. میلیونها مردمی که بر ضد استبداد مبارک، امپریالیسم و صهیونیسم، برای بهبود شرایط اقتصادی زندگی خویش به میدان آمده بودند و خلاقیت از خود نشان دادند و سیاسی شدند و به حقوق خویش واقف گشتند، دیگر حاضر نیستند قلدری مستبدها و دیکته امپریالیستها را به راحتی بپذیرند. از این ببعد ارتش تلاش خواهد کرد مردم را به خانه های خود بفرستد، ولی مردم مصر باید از شرایط جدید کنونی استفاده کرده سازمانهای دموکراتیک و ترقیخواهانه خویش را برپا سازند. ایجاد و یا تقویت اتحادیه های کارگری، مبارزه با سانسور و مبارزه با تحدید اجتماعات، مبارزه برای گسترش دموکراسی و آزادی، مبارزه برای تساوی حقوق زن و مرد، بویژه پیوند مبارزه دموکراتیک مردم با جنبش کارگری و... و توجه به مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی، عرصه هائی هستند که باید در آنها فعال شده و دموکراسی را تعمیق و پیگیری کرده و خود را برای نبرد بعدی آماده گردانند. مردم مصر باید بیاموزند که تئوری "بد بهتر است یا بدتر" را بدور بیاندازند و با تحلیل از شرایط مشخصی که در مصر بطور عینی پدید آمده است و با توجه به تناسب قوای طبقاتی، خویش را برای تسخیر سنگرهای دیگر و بیشتر و پیشروی برای بسیج مردم، سیاسی کردن و سازماندهی آنها آماده کنند. انقلاب مصر تعمیق می شود و در تمام منطقه تاثیر می گذارد. 

 حزب کارایران(توفان)
جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲

www.toufan.org
http://rahetoufan67.blogspot.se/
http://kanonezi.blogspot.se/
http://www.kargareagah.blogspot.se/

سایت کتابخانه اینترنتی توفان
 http://toufan.org/ketabkane.htm

سایت آرشیو نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm

توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
 
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
 
توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
https://www.facebook.com/pli.toufan?fref=ts‎

 

درادامه تظاهراتهای میلیونی مردم ناراضی مصرعلیه دولت ارتجاعی محمد مرسی ومطالباتی نظیر استعفای فوری اوو برگزاری یک انتخابات دمکراتیک و آزاد،باردیگر فرصتی برای ارتش این نیروی تعیین کننده ضد انقلاب وسخن گوی امپریالیست آمریکا بود تا خود را با مردم ناراضی همسو سازد و با یک کودتای" دمکراتیک" قدرت را ازآن خود نماید.ارتش، همان ارتشی است که بیش از سه دهه از حسنی مبارک مرتجع وکارگزارامپریالیسم  دفاع کرد و در سرکوب جنبش ملی و دمکراتیک  مصر نقش تعیین کننده ای ایفا نمود. رسانه های امپریالیستی با حزم و احتیاط اما یکی پس ازدیگری به حمایت ازاین "کودتای دمکراتیک" پرداخته وازاپوزیسیون لیبرال مصربه رهبری محمد البرادعی به دفاع بر خاسته اند.

 

امپریالیست آمریکا که سالهاست در مصر جولان داده و این کشوررا درمنطقه نفوذ خود بشمارمی آورد برای ممانعت از پیشروی انقلاب مردم مصر ارتش را به سازش با محمد مرسی رهبراخوان المسلمین ترغیب کرد تا  نظم کهن درقالب تعدیل یافته ای ادامه و منافع امپریالیسم و کلان سرمایه داران تامین گردد.انقلاب نیم تمام مصراما ادامه یافت و مردم انقلابی نه تنها سیاستهای حکومت ارتجاع اسلامی را بر نتابیدند بلکه برای تحقق مطالبات دمکراتیک خود و استقراریک رژیم مستقل سیاسی به مبارزات خود شدت بخشیدند وهرروزقویتر درمقابل ارتجاع و توطئه های انها صف آرایی کردند. کودتای نظامی ارتش مصر درچنین شرایطی قابل پیش بینی بود. درشرایط فقدان یک بدیل نیرومند ملی و دمکراتیک ارتش مصر این بار نیز درکسوت ناجی مردم مصر ظاهر گشت تا به رتق و فتق امور بپردازد و با توسل به" مشروعیت مردمی" آتش انقلاب مردم را خاموش سازد. دلیل حمایت امپریالیستها ازاین "کودتا ی دمکراتیک" جز خاموش ساختن انقلاب نیست. محمد مرسی که در حمایت از سیاستهای نو استعماری امپریالیسم وعملیات محافل تروریستی و آدمخوار اسلامی درسرنگونی رژیم بشار اسد خوشبین بود، اما سرانجام  دستمزد خوش خدمتی اش را دریافت کرد و ازاریکه قدرت به زیر کشیده شد.

 

لیکن مردم مصر، کارگران وزحمتکشان، زنان وجوانان و نیروهای دمکرات و درراس آن مارکسیست لنینیستها با ادامه حضور فعال خوددرمیدان مبارزه وسازماندهی خویش می توانند توطئه های ریز و درشت امپریالیسم برای سربریدن انقلاب را خنثی سازند و مهر خود را بر انقلاب و منطقه بکوبند. شرط پیروزی نهایی این جنبش رهبری حزب طبقه کارگرو قطع دست کامل سرمایه داران و امپریالیسم ازسرنوشت  کشوراست.

 زنده با انقلاب مصر!

نابود باد ارتجاع و امپریالیسم!

 فیسبوک توفان

سخن هفته

چهارم ژوئیه 2013

 

انقلاب مصر پایان نیافته است. میلیونها مردمی که بر ضد استبداد مبارک، امپریالیسم و صهیونیسم، برای بهبود شرایط اقتصادی زندگی خویش به میدان آمده بودند و خلاقیت از خود نشان دادند و سیاسی شدند و به حقوق خویش واقف گشتند، دیگر حاضر نیستند قلدری مستبدها و دیکته امپریالیستها را به راحتی بپذیرند. از این ببعد ارتش تلاش خواهد کرد مردم را به خانه های خود بفرستد، ولی مردم مصر باید از شرایط جدید کنونی استفاده کرده سازمانهای دموکراتیک و ترقیخواهانه خویش را برپا سازند. ایجاد و یا تقویت اتحادیه های کارگری، مبارزه با سانسور و مبارزه با تحدید اجتماعات، مبارزه برای گسترش دموکراسی و آزادی، مبارزه برای تساوی حقوق زن و مرد، بویژه پیوند مبارزه دموکراتیک مردم با جنبش کارگری و... و توجه به مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی، عرصه هائی هستند که باید در آنها فعال شده و دموکراسی را تعمیق و پیگیری کرده و خود را برای نبرد بعدی آماده گردانند. مردم مصر باید بیاموزند که تئوری "بد بهتر است یا بدتر" را بدور بیاندازند و با تحلیل از شرایط مشخصی که در مصر بطور عینی پدید آمده است و با توجه به تناسب قوای طبقاتی، خویش را برای تسخیر سنگرهای دیگر و بیشتر و پیشروی برای بسیج مردم، سیاسی کردن و سازماندهی آنها آماده کنند. انقلاب مصر تعمیق می شود و در تمام منطقه تاثیر می گذارد.نقل از بیانیه حزب کارایران(توفان) 14 تیر ماه 1392