چرا جمهوری اسلامی فعالین
جنبش کارگری و سندیکائی را اخراج ، زندانی ، شکنجه و به قتل می رساند؟
افشین اسالو
ای عاشق پاکباخته
از سلاله حیدر و وارطان
در راه پدر و همدوش و همرزم برادر
دستانت با کار و
زحمت آشنا
چهره ات امید بخش و پرصفا
پر توان و سخت کوش
چون خزرموج خیز و پرخروش
با جرم عشق کارگر
سوی زندان رفتی
با تمام خشم خویش
فریاد برآوردی
چیست قانون کنونی، خبرت هست از آن؟
حکم محکومی ما
بهر آزاد شدن ، در همۀ روی زمین
از چنین ظلم و شقا
چارۀ رنجبران وحدت و تشکیلات است!
( در وصف افشین اسالو از زبان لاهوتی و فرخی یزدی )
" از آن روزی باید بترسیم که دمپائی پوش ها و کفش ملی
پوشهای شوش و شاه عبدالعظیم و خیابان پیروزی قاط
بزنند. آن روز باید فرار کرد و رفت خارج "
( سردار سعید قاسمی در سخنرانی برای بسیج بعد از کودتای
انتخاباتی 88 )
اصل مطلب و جان کلام و بنیان دیدگاه و تحلیل سیاسی حاکمیت
در رابطه با طبقه کارگر و زحمتکشان و آینده حاکمیتشان همین است که سردار سعید
قاسمی با صراحت به زبان می آورد.
سیاست جمهوری اسلامی در رابطه با طبقه کارگر ایران بر اساس
فریب و خدعه و نیرنگ و تحمیق ، و استثمار و بهره کشی هر چه بیشتر ، و جلوگیری از
آگاهی و سازمانیابی است.
جمهوری اسلامی ، کارگران و زحمتکشانی خرافاتی ، نا آگاه و
منفرد می خواهد ؛ بنابراین با هرگونه اقدامی که باعث رشد آگاهی و همبستگی بین
کارگران و زحمتکشان شود شدیداً مقابله می کند.
سرچشمه دشمنی و کینه توزی ددمنشانۀ حاکمیت نسبت به مارکسیست
لنینیستها و دمکراتهای انقلابی و روشنفکران مردمی طرفدار زحمتکشان و فعالین
سندیکائی از همین امر ناشی می شود که آنها به عنوان دشمنان طبقاتی آگاه نظام سرمایه
داری جمهوری اسلامی، در جهت رشد آگاهی و سازمانیابی طبقه کارگر و زحمتکشان تلاش و
مبارزه می کنند.
اینان هراسشان ز یگانگی ماست!
باید که
دوست بداریم یاران !
باید که چون خزر بخروشیم
فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود
باید تپیدن هرقلب ، اینک سرود
باید که سرخی هرخون ، اینک پرچم
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد
باید درهرسپیده البرز
نزدیکترشویم
باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست
باید که چون خزر بخروشیم
فریادهای ما اگرچه رسا نیست
باید یکی شود
باید تپیدن هرقلب ، اینک سرود
باید که سرخی هرخون ، اینک پرچم
باید که قلب ما
سرود و پرچم ما باشد
باید درهرسپیده البرز
نزدیکترشویم
باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست
( خسرو
گلسرخی )
سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی که بر اساس
دستورالعمل های صنوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی طی 24 ساله
اخیر مو به مو اجرا شده و با خصوصی سازی های گسترده ثروت ملی در همه عرصه ها و حذف
یارانه ها ضرباتی اساسی به تولید ات صنعتی و کشاورزی زده و باعث گسترش بیکاری و
فقر شده است، در کنار تحریمهای کشورهای امپریالیستی بخصوص تحریمهای نفتی و مبادلات
بانکی، که باعث کاهش ارزش پول داخلی، و تورم گسترده وگرانی سرسام آور، و کمبود
بسیاری کالاهای اساسی از جمله دارو شده است، وضعیت دهشتناکی را برای طبقه کارگر و
زحمتکشان شهر و روستا بوجود آورده که با ادامه این حاکمیت راه برون رفتی از آن متصور
نیست.
بر بستر چنین بحران گسترده اقتصادی و تنفر مردم از حاکمیت
سرکوبگر و استبدادی احتمال شورشهای خودجوش گرسنگان وجود دارد؛ و این همان چیزی است
که جمهوری اسلامی را به وحشت می اندازد. البته وجود کادر های انقلابی سازمانگر و
فعالین کارگری و تشکلات مستقل صنفی بر
بستر چنین شرایط عینی، وحشت رژیم ، و همینطور، هراس دشمنان خارجی امپریالیستی، را
چند برابر می کند، چرا که با جنبشی رادیکال و سازمانیافته، بسیار مشکلتر می توان
برخورد، و آن را سر کوب کرد، و یا ، به انحراف کشاند.
جنبش خودانگیخته و بی برنامه و بدون رهبری مارکسیستی
لنینیستی انقلابی را، به راحتی می توان سرکوب یا منحرف کرد، و حتی، به آلت دست
مقاصد دشمنان طبقاتی نفوذ کرده در جنبش، تبدیل کرد. توجه به این امر، هم به دوستان
، و هم ، دشمنان جنبش کارگران و زحمتکشان،
نشان میدهد، نقش عنصر آگاه و فعالین کارگری، تا چه حد با اهمیت می تواند باشد.
دشمنان داخلی و خارجی طبقۀ کارگر و زحمتکشان ایران بسیار
رذل و بی شرف و خدعه گر و بی رحم و در عین حال با برنامه هستند. همۀ آنها کارگران
را نا آگاه و منفرد می خواهند تا بتوانند هر بلائی خواستند سرش بیاورند. بنابراین
برای خنثی ساختن برنامه آنها باید آگاه و متحد شد. باید از رهبران و فعالین آگاه و
فداکار و انقلابی جنبش کارگری مانند مردمک چشم محافظت کرد. باید حامی و یاری دهندۀ
مادی و معنوی آنها در مبارزاتشان بود. باید از خانواده های آنها بخصوص خانواده های
فعالین کارگری زندانی مثل خانوادۀ خود
مراقبت و حمایت کرد و به آنها یاری رساند. باید توجه داشت کارگر زن و مرد و
پیر و جوان و رسمی و پیمانی و با سابقه و کم سابقه و شاغل و بازنشسته و اخراجی و
بیکار با هر زبان و قومیت و مذهبی ، ایرانی و افغانی و هر ملیت دیگری کارگر است و
همه کارگران دارای منافعی مشترک هستند ؛ به احدی نباید اجازه داد به این همبستگی
طبقاتی آسیب رساند. کسانی که به هر بهانه و ترفندی بدلیل اختلافات زبانی و قومی و
مذهبی ، مانع وحدت و همبستگی ملی و سراسری طبقه کارگرایران می شوند و یا به
همبستگی انترناسیونالیستی طبقه کارگر جهانی لطمه می زنند دشمنان طبقه کارگر هستند.
می رسد آخر
روز دیگر گون:
روز کیفر،
روز کین خواهی،
روز بار آوردنِ این شوره زار خون.
زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین.
وین کویر خشک
بارور خواهد شد از گلهای نفرین.
آه،هنگامی که خون از خشم سر کش
در تنور قلبها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیزست!
و خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویزست!
بشنو،ای جلاد!
می خروشد خشم در شیپور،
می کوبد غضب بر طبل،
هر طرف سر می کشد عصیان
و درونِ بسترِ خونینِ خشمِ خلق
زاده می شود طوفان.
بشنو،ای جلاد!
و مپوشان چهره با دستان خون آلود!
می شناسدت به صد نقش و نشان مردم.
( هوشنگ ابتهاج )