به
یاد میرزاده عشقی شاعر انقلابی ایران
میرزاده عشقی، شاعر جوان و پرشور و انقلابی
ایران در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳
خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ تروریستﻫﺎﻯ رضا خان
قلدر قرارگرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو
بست. وی زبانی آتشین و نیشدار داشت و شعر باید
رید، یکی از تندترین و معروف ترین
اشعار عشقی است.
این
بیت را به بقای ای وطنفروش
دربار منفور پهلوی تقدیم می کنیم که عاشق سینه چاک
رضا خان قلدر این دست نشاندهﻯ
امپریالیست انگلیس هستند و این روزها با تولید
فیلمی سراپا دروغ در مورد "خدمات" وی به
ایران سخن می گویند.وطنفروشان همیشه طلبکارند، خادمان به ملت
فروتن.
ترور و
استبداد مطلقه، سر سپردگی به امپریالیسم، فساد و دزدی و چپاول ثروتﻫﺎﻯ ملی کشور، به طور مشخص
نفت و حراست از نابرابریﻫﺎﻯ طبقاتی ....حاصل 50 سال
حکومت ننگین و خائن سلطنت پهلوی بود که اگر جزاین بود، انقلاب مردمی و شکوهمند
بهمن 57 ضرورتی برای وقوع نمی یافت.
حال که انقلاب مردم ایران توسط خمینی جلاد و اعوان و انصارش درهم شکست و
مرتجعین جنایتکار جامعه را به قهقرا بردهﺍند، سلطنت
طلبان مزدور به میدان آمده تا با سوء استفاده از وضعیت موجود فضا را برای احیای
نظم گندیدهﻯ موروثی سلطنتی فراهم آورند. غافل از اینکه ملت ایران با دو انقلاب عظیم مشروطه و بهمن آموخته
است که نخستین گام برای استقرار آزادی و عدالت اجتماعی نفی دو نظام فاسد سلطنتی و
اسلامی است و جزاین نیزنمی تواند باشد.
شعر
زیبا و بی پردهﻯ زیرکه روی سخنش به رضاخان قلدر است، نمونهﺍﻯ از ادبیات اعتراضی میرزاده عشقی است که دمی در مقابل استبداد و استعمار نیاسود و جانش را فدای رهائی مردم ایران کرد. به قول
احمد شاملو "فضیلت هنرمند است که در این جهانِ بیمار
به دنبال درمان باشد نه تسکین، به دنبال تفهیم باشد نه تزئین، طبیب غمخوار باشد نه
دلقک بیعار. عشقی به دنبال درمان بود و نه تسکین جامعهﻯ بیمار. یادش گرامی باد!
«بعد از این بر وطن و بوم و برش باید
رید
به
چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
به
حقیقت در عدل ار در این بام و در است
به
چنین عدل و به دیوار و درش باید رید
آنکه
بگرفته از او تا کمر ایران را گه
به
مکافات الی تا کمرش باید رید
پدر
ملت ایران اگر این بی پدر است
بر
چنین ملت و روح پدرش باید رید
به
مدرس نتوان کرد جسارت اما
آنقدر
هست که بر ریش خرش باید رید
این
حرارت که به خود احمد آذر دارد
تا
که خاموش شود بر شررش باید رید
شفق
سرخ نوشت آصف کرمانی مرد
غفرالله
کنون بر اثرش باید رید
آن
دهستانی بی مدرک تحمیلی لر
از
توک پاش الی مغز سرش باید رید
گر
ندارد ضرر و نفع مشیرالدوله
بهر
این ملک به نفع و ضررش باید رید
ار
رَود موتمنالملک به مجلس گاهی
احتراماٌ
بهسر رهگذرش باید رید»