۱۳۹۱ شهریور ۱۸, شنبه


گشت و گذاری در فیسبوک

هرچه بدتر بهتر

درحاشیه پیروزیهای ورزشکاران ایران درالمپیک
 

قاسم رضايي دارنده مدال طلاي وزن 96 کيلوگرم کشتي فرنگي المپيک لندن،

مدالش را براي همدردي به زلزلهزدگان آذربايجان تقديم کرد

 

 

 شرکت ورزشکاران ایران در المپیک لندن و دستآوردهای آن بویژه در عرصه کشتی و وزنه برداری و بدست آوردن  12 مدال پیروزی ازیک سو  موجب شعف و شادی مردم ایران درداخل و خارج  از کشور شد و این پیروزیها را جشن گرفته ودردفتر قهرمانیها و افتخارات ملت ایران ثبت کردند.ازسوی دیگر این پیروزیها موجب  خشم و برافروختگی عده ای روشنفکرنما گردید که این موفقیتهای ورزشی را باعث تقویت رژیم تحلیل نموده و  نقش ورزشکاران و شرکت آنها در المپیک را نه تنها مثبت بلکه منفی ارزیابی نمودند. این عده که بخش کوچکی از ایرانیان خارج را تشکیل میدهند شامل  عناصر چپ اندرقیچی که  با شعار" کارگران وطن ندارند" وورزشکاران برای وطن بورژوازی و زیر پرچم و سرود بورژوازی اسلامی" نباید سینه بزنند و مدال تقدیم رژیم جمهوری اسلامی دهند" به میدان آمدند.... وبخش دیگرعناصر فریب خورده  سازمان خودفروخته مجاهدین  که همه ورزشکاران ایران را رژیمی و کسب مدالهای  طلا و نقره و برنز را بسود رژیم و تحکیم آن ارزیابی نموده وتمام توش و توان خود را برای منفی جلوه دادن این پیروزیها و توهین به ورزشکاران ایران بکارگرفتند. این نیروها به رغم  تطورات ایدئولوژیکی وسیاسی اما در یک چیز متحد عمل نمودند. دعوت ورزشکاران به  عدم شرکت در میادین ورزشی و تحریم تام و تمام ایران دراین عرصه بوده است. فلسفه مبارزاتی این جماعت چنین است: " هرچه بدتر بهتر". چکیده این نظرات و پاسخ به آن را در زیر می آوریم تا خوانندگان  پی ببرند که تشدید مبارزه و صف بندیهای جدید سیاسی  حتا به عرصه ورزشی نیزکشیده شده  و می توان پی برد که چه کسانی امروز درصف مردم وبا دفاع ازدستآوردهای ورزشی، علمی و هنری ملت ایران  ... علیه رژیم اسلامی برای آزادی و دمکراسی و ایرانی مستقل و شکوفان میرزمند و چه کسانی درمقابل مردم صف آرائی کرده و خواهان ایرانی زبون و ضعیف و مفلوک اند. این عده که به مرض مالیخولیا گرفتارند فاقد هر نوع دورنمای سیاسی برای  تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران هستند و جز ایفای نقش خرابکارانه و ارتجاعی هنر دیگری ندارند.

 

  ما بارها تاکید کرده ایم  که هر پیروزی وموفقیت ورزشی،علمی وهنری دست آورد مردم ایران است و نگاه منفی وتحقیر آموزبدان بنفع رژیم جمهوری اسلامیست.کسانیکه به غرورملی و افتخارات ملی اعتقادی ندارند، عرق ملی و میهندوستی هم ندارند وبا فرهنگ وتاریخ وروحیات مردمشان بیگانه اند وجز این نیز نمی تواند باشد. حال به گوشه ای ازاین لاطائلات و پرت و بلا گوئیها توجه کنید:

"مشکلی که در این رابطه هست تبلیغات گسترده رژیم ایران وبهره برداری از آن ا زنظر روانی است : ما میدانیم که از نظر روانی برای مردم یک تاثیر خاص خود را دارد و احساس ملی را در آنها زنده میکند که باعث بهره برداری جمهور ی اسلامی است . کافی است که تبلیغات تلویزیونی رژیم ایران را در این مورد دید . باید گفت که این نوع پیروزیها مثل یک کارد دو سره تیز عمل میکند وباید دید که نتیجه این پیروزی برای مردم ورژیم که دشمن آنهاست چیست ؟ باید دانست که از نظر روانی رژیم بهره برداری نقدی آن را میکند و این یک موضع گیری را برای اپوزیسیون ایرانی سخت میکند بویژه که ورزشکاران بایستی پرچم نجس جمهوری اسلامی را برداشته وبا آن دور افتخار بزنند ! وسرودننگین جمهوی اسلامی را برایش بنوازند...... این "غرور ملی"را چه کسی به جیب میزند نقد ! "

می بینید که  این آقا و یا خانم " چپ" با نام ایران،  غرور ملی، پرچم ملی  و اساسا شرکت ورزشکاران دراین میادین مشکل دارد واگر روزی ایران را در عرصه ورزشی تحریم نمایند این چپ اندر قیچیهای وطن فروش و ضد غرورملی  به سماع می نشینند.

.

 این جماعت تخیلات وذهنیهای خودرا جای واقعیتهای عینی می نشاند و نمی فهمد و نمی خواهد بفهمد که .شرکت درعرصه ورزشی ودرمیادین بین المللی به معنای پذیرش مدیرت ورزشی جمهوری اسلامی ،خواندن سرود رسمی کشور،برافراشتن پرچم رسمی کشور،ملاقات با سران بلند پایه رژیم وقبول مقررات نظام حاکم است.  همانطور که در آمریکا و ترکیه ... نیز چنین است .علاوه براین باید به سوء استفاده های تبلیغاتی رژیم وفشار وکنترل بر بازیکنان را نیزدرنظر گرفت. تازه اگر جامعه جهانی ورزش که تحت کنترل ممالک قدرتمند جهان هست و به تحریم کاروانهای ورزشی ایران متوسل نشود، هممیهنان ورزشکارما می توانند با امکانات ضعیف وتحت فشارو استرس روحی وروانی به میدان آیند....... این شبه کمونیستها و سکتهای چپ اندرقیچی بدون درنظر گرفتن این شرایط ناهنجار وسیاست سرکوب مافیای ورزشی حاکم برای جوانان ما نسخه می پیچند که چرا برخورد انقلابی نکرده وتف به صورت احمدی نژاد وخامنه ای نریخته اند ودست رد به سینه سازمان اطلاعات اسلامی نزده اند ومدالهای خود را برسر تیرخلاص زن رئیس جمهور اسلامی نکوبیده اند .....لاغیر

اینان بجای حمایت از ورزشکاران وهنرمندان ودانشمندان ایران که درسخت ترین شرایط اجتماعی به فعالیت مشغولند وقهرمان میشوند، ب آنها را مورد توهین و حمله قرارمیدهند که چرا انقلابی" و رادیکال برخورد نکرده اند. بجای حمله به رژیم  و نقدسیاست های ارتجاعی او درسرکوب علم وخرد واندیشه.ورزشکاران ایران را  مورد توهین و تمسخر میگیرند و به نفی  پیروزیهایشان می پردازند.

حرف دل یک عده این است که ورزشکاران ایران نباید تحت رهبری نظام در میادین رقباتهای ورزشی حضور یابند زیرا رژیم از آنها بنفع خود بهره برداری سیاسی میکند.پس اساسا تحریم ورزشی ایران میتواند امرمثبتی باشد زیرا مانع سو استفاده های سیاسی رژیم میشود!!نتیجه چنین استدلالات سطحی جزاین نمی باشد.

وقتی انسان از تحلیل مشخص مسائل اجتماعی در می ماندو همه چیز را بدون در نظر گرفتن ارتباط با یگدیگر و غیر دیالکتیگی می نگرد، سر از ترکستان در می آورد.وقتی اریگ کانتونا فوتبالیست معروف  فرانسوی، بازیکن سابق منچستر یونایتد اخیرا به دفاع از فوتبالیست زندانی فلسطینی پرداخت، تاثیر اچتماعی به سزایی بر افکارعمومی گذاشت وپوشش تبلیغاتی مفیدی برای افشای صهیونیستها شد. اما اگر بخواهیم طبق ایده مشعشع این عده از چپنماهای ایرانی  عمل کنیم، باید بگوئیم" اریک کانتونا ، میلیاردر بورژوا، دختر باز، لمپن و لات و کله شق ... حمایتش بدرد ننه اش می خورد!! این جماعت ول معطل  با این برخوردهای سطحی فاتحه مبارزه اجتماعی را خوانده  و درزندان تنگ اتوپی ها خود گرفتارند و با چنین دید دگماتیستی حتا با خودشان هم یار نخواهند بود، چه رسد با مردم ایران.

 

!مردمی که پیروزی ورزشکاران ایران را جشن گرفته اند برعکس کوتاه اندیشان و اجنبی پرستان موافق رژیم جمهوری اسلامی نیستند، آنها بشدت از نظام حاکم نفرت دارند منتظر هر فرصت مناسبی هستند تا این رژیم عنکبوتی را به زیر کشند.این مردم از پیروزی هموطنان خویش مسرورند و احساس غرور میکنند.آنها که درمقابل قهرمانان ورزشکار ایران صف آرائی کرده وآنها را به رژیم می چسبانند وبه نفی این دستآوردها می پردازند دربین مردم ایرا ن جائی ندارند.

 

شعار "کارگران ایران وطن ندارند زیرا  جامعه ایران سرمایه داریست و تحت رهبری رژیم ارتجاعی قراردارد پس مردم  نباید در هیچ عرصه اجنماعی ، فرهنگی و هنری و... شرکت نمایند زیرا بنفع بورژوازی تمام میشود" به قدری مبتذل است که انسان را به حیرت وا می دارد.

 

 این ضد میهندوستان "چپ" نمی خواهند بفهمند که وطن یا میهن یعنی یک محیط سیاسی،فرهنگی و اجتماعی معین که  نیرومند ترین عامل در مبارزه طبقاتی کارگران است و کارگران نمی توانند نسبت به آن و سرنوشتش بی تفاوت باشند .کسی که عشق به میهنش دارد، نه عشق به گاو صندوق پول و غارت ثروت میهن و خیانت به منافع زحمتکشان، میهن دوست است. چنین میهن دوستی انترناسیونالیست نیز می باشد.....کسی که وطن خود را دوست ندارد نمی تواند وطن کارگران دیگر کشور را دوست داشته باشد و در نتیجه نمی تواند انترناسیونالیست باشد. پیروان منصور حکمت بجای  میهندوستی  و انترناسیونالیسم پرولتری به " جهان وطنیسم"  و خیانت ملی در غلتیده و مشوق حمله امپریالیستها و صهیونیستها به  ایران هستند.  این مزدوران  چپ نما و نوکر صهیونیسم در کنار سازمان مجاهدین بعنوان عوامل  امپریالیسم  درایران و منطقه عمل میکنند و نمی خواهند سر دربدن میهن ما ایران باشد.

 

 می بینید بحث حول مسئله  ورزشی و  پیروزیهای ورزشکاران ایران  به مسئله  میهندوستی، مسئله ملی  و مبارزه ضد امپریالیستی، تساوی حقوق ملل ... ختم شده است. این انحرافات ریشه در  ترتسکیسم و نظریات شبه ترتسکیستی دارد که  درتمام  عرصه ها خود را بروز میدهد و در شرایط خطر حمله نظامی به ایران عامل مهم روانی  برای خلع سلاح روحی نیروهای انقلابی  مردم ایران ایران است. با چنین درک انحرافی که  در نفی دست آوردهای مردم است و با پرچم" کارگران میهن ندارند"!! به میدان آمده اند در عجب نیستیم اگر فردا به ایران تجاوز نظامی شود با همین تز" کارگران میهن ندارند" شانه ها را بالا بیاندازند وبگویند "دفاع از میهن  دغدغه ما نیست ،نزاع نزاع دو قطب سرمایه داریست"  و درپارکابی امپریالیسم به انجام وظیفه مشغول شوند." اینها دغدغه من بعنوان یک کمونیست نیست. وظیفه ورزشکار و هنرمند در نظام بورژوایی افتخار آفرینی برای بورژوازی، سرگرم کردن توده ها برای فراموش کردن وضعیتشان و... است." من اگر جنگی از فرصت استفاده میکنم علیه رژیم  مبارزه میکنم و بعد هم علیه اشغال گران"...

این تیر خلاص بحثی است که از ورزش شروع شد و سرانجام به ماهیت جنگ تجاوزکارانه به ایران و شعار کودکانه" تبدیل جنگ به به جنگ داخلی"...  پایان یافت. این قصه سر دراز دارد.