شیراک رئیس جمهور دوران فترت
سیاست همدستی فعال بناپارتیسم با امپریالیسم آمریکا ابتکار میتران، این بازمانده مکار حکومت ویشی بود. قرار بود که با فروپاشی امپراتوری شوروی و... بحران فروکش کرده و رونق اقتصادی بوجود آید! که نشد. چگونگی تعطیل دفتر مرکزی «سوسیالیسم» بازاری و انحلال پیمان ورشو... فعلا مورد بحث نیست. اما در عمل، همینکه عمر رقابت اردوگاهی بسر آمد، کشمکشی آشکار بر سر میراث امپراتوری شوروی براه افتاد. بحران تشدید شد و اشغالگری و جنگ برای گشایش زوری بازار بالا گرفت. تا اینکه رژیم بدهکار بغداد، از روی استیصال، کویت را به غنیمت گرفت. در جریان «آزاد سازی» دولتشهر کویت توسط ناتوچیها، با فرماندهی امپریالیسم آمریکا و بنام «سازمان ملل»! از قضا ظرفیت نظامی بناپارتیسم برای گشایش زوری بازار در شرایط اضطراری بزیر سئوال رفت. در همان زمان منابع خبر فروشی « مستقل »! گزارش دادند که ارتش استعماری فرانسه در این لشگرکشی آزمایشی ناتو – بدلیل عقب ماندگی تجهیزات نظامی – قادر نشد که مثل نیروهای آمریکائی و انگلیسی در عملیات جنگی شرکت کند. خواب و خیال میتران برای احیاء «عظمت» فرانسه! منتفی شد. شواهدی هست مبنی بر اینکه بناپارتیسم–بعد از شکست در بازار عراق–کم و بیش دچار «فترت» شد، از روی لاعلاجی به درون خزید و برای جبران مافات–در سطح ملی–بپای کاهش خدمات «غیر» لازم اجتماعی رفت–در عرصه بین المللی– نوعی سیاست «کجدار مریز» در پیش گرفت. در یک چنین شرایطی، از قضا بخت شیراک بعنوان کارچاق کن نسبتا قدیمی بناپارتیسم، با محبوبیتی کاملا محسوس در میان گروههای «خوشنام» دهه شصت و هفتاد میلادی... برای جانشینی میتران بالا رفت، چندی بعد رئیس جمهور دوران «فترت» شد...
کارنامه «نا» تمام سارکوزی
در باره پیشینه سارکوزی–مدیر فعلی بنگاه الیزه–یک خروار عکس و فیلم وجود دارد، کلی مجله و کتاب، سند و مدرک... شواهد زنده هست. در فرنگستان، اینکه جناب سارکوزی دست آموز شیراک بود، بر کسی پوشیده نیست –چماقدار کودنی که زیر سایه شیراک پر و بال گرفت، از مرشد آموخت و براه «گلیسم» رفت، با گروههای شبهه فاشیستی محشور شد و پاداش گرفت... پست و مقام بدست آورد– از «شهرداری» در یکی از شهرکهای حومه پاریس گرفته تا پست وزارت. سارکوزی در دوران «فترت»! در دونوبت، خیلی کوتاه، وزیر اقتصاد شد و در هر نوبت، با اشاره شیراک، یکی از صنایع بزرگ ملی فرانسه را فروخت و کنار رفت. بیخود نبود که رئیس وقت کمپانی مدف–سندیکای کارفرمایان فرانسوی– بوی لقب «زیدان» دولت داد. آخرین پست سارکوزی– پیش از «فتح» بنگاه الیزه–در وزارت کشور گذشت، مامور اجرای سیاست امنیتی شیراک بود. خلاصه اینکه نامبرده، چون دست آموز سر براه شیراک بود، رفته رفته در میان مالکان ریز و درشت، در میان سلاطین بورس و تسلیحات وطنی محبوبیت پیدا کرد... مدتها پیش از برگزاری مراسم «انتخابات آزاد»! در محافل بالائیها برای جانشینی شیراک برگزیده شد...
مقدمات تعرض آشکار بناپارتیسم
سارکوزی–در مسیر «فتح» بنگاه الیزه–بیشتر «گلیستها»، اکثر هواداران قدیمی و جدید بناپارتیسم، تمام واخورده های وطنی را بدور خود جمع کرد و در حزبی واحد جا داد. بعلاوه، او هنوز وزیر کشور، رئیس پلیس هم بود و بدون «سوء نظر»! با توسل باین نیروی ترور و اختناق، در محله های فقر نشین بلوا درست میکرد، در میان مردم ستیز مذهبی براه می انداخت، با «حسن» نیت! کلی هم از امکانات وسیع دولتی برای اشاعه نژاد پرستی... در سراسر کشور بهره برد. ناگفته نماند که عصیان فرانسویهای «غیر اصیل»! بسال 2005 میلادی، نتیجه همین سیاست پلیسی در دوران «فترت» بود. در واقع، جناب سارکوزی–بعنوان نامزد ریاست جمهوری فرنگستان– پشتش خیلی گرم بود، «بی» پروا رفتار میکرد، به تناسب الزامات سرمایه خودی در اوضاع و احوال جاری، دستاوردهای اجتماعی نسلها را هدف میگرفت. او با وقاحت کارگران فرانسوی را «متقلب و کاهل»! جلوه میداد و با این شگرد دیر آشنا، نیروی کار را مسئول رشد نازل اقتصادی قالب میکرد. با بیشرمی به فرانسویهای «غیر اصیل»! ناسزا میگفت، در لوای افسانه جفنگ «مهاجران قاچاقی»! کارگر «خارجی» را باعث «نا» امنی، بانی بحران اقتصادی و اجتماعی جا میزد... ریاکارانه به روحیه «خارجی ستیزی» در سطح ملی دامن میزد. مردک، خیلی راحت علوم را به سخره میگرفت، عقل و شعور اجتماعی، حقوق فردی و جمعی را بزیر سئوال میبرد، چگونگی زیست جمعی انسانها... اصلا تاریخ را به لجن کشید تا بر خر مراد سوار شود. او گاهی مثل «پاپ اعظم» و زمانی هم مانند «علمای جامع الشرایط» موعظه میکرد، با جار و جنجال آسمان و ریسمان را بهم میبافت تا تمرکز عمودی «ثروت» و توسعه عرضی «فقر» در دوران معاصر را «طبیعی» قالب کند، تا مالکیت خصوصی... نظام فقر آفرین سرمایه داری را توجیه نماید. مدعی بود که جرائم امری «غریزی» است! وانمود میکرد که «کلید رمز» رشد اقتصاد بیمار فرانسه را در آستین دارد...
تا اینکه دوران فرماندهی شیراک بسر آمد... بازی «انتخابات آزاد» هم تمام شد. سارکوزی–بیاری سلاطین بورس و تسلیحات خودی– بنگاه الیزه را «فتح» کرد. چرا؟ چون برخلاف اراجیف «اهل فن»! دمکراسی افلاطونی از الزامات سرمایه پیروی میکند، تابع اراده بالائیهاست. با این گزینش «اضطراری»! بناپارتیسم تعارفات دوران «فترت» را کنار زد، تصمیم خود را گرفت و بسمت تعرض آشکار در داخل و سیاست گشایش زوری بازار در خارج متمایل شد. در سطح ملی، تنزل فوری و خشن ارزش کار را در پیش گرفت و در عرصه بین المللی، با امپریالیسم آمریکا کنار آمد، به گروه اشغالگری و جنگ – آمریکا و انگلیس و اسرائیل – پیوست. در این راستا بود که سارکوزی–اینبار بعنوان مدیر بنگاه الیزه–شمشیر از رو بست و یک سری اصلاحات ضربتی را، در مسیر نیاز فوری و منافع استراتژیک بناپارتیسم در اوضاع و احوال جاری، در دستور کار گذاشت : قانون استخدامی کارگران صنایع حمل و نقل زمینی ملغی شد. چون کارگران صنایع حمل و نقل زمینی فرانسه، بعد از چند نسل مبارزه، حق داشتند–بدلیل فرسایش شغلی–در سن 55 سالگی بازنشسته شوند. قانون 35 ساعت کار هفتگی از میان رفت. سن بازنشستگی از چهل به چهل و یک سال افزایش یافت. اصلا حق تعین زمان مطلق اشتغال به کارفرمایان واگذار شد. انحلال دادگاههای منطقه ای. تعطیل درمانگاهها و بیمارستانهای «زائد» در روستاها و شهرستانهای کوچک و متوسط. کاهش چهل و دو هزار نفر از کارکنان دولتی، خاصه در بخش آموزش و پرورش و تعطیل کلاسهای «اضافی»! تقلیل یارانه تحصیلی. قطع نوبتی خدمات «غیر» لازم و...
شاهد از غیب رسید
برنامه انتخاباتی سارکوزی مبهم و ریاکارانه، بر محور «امنیتی» و «خارجی» ستیزی تنظیم شده بود. تا اینکه در فوریه سال جاری میلادی ( 2008 )، با انتشار مکتوبی عریض و طویل موسوم به «طرح آتالی»! جزئیات آن آفتابی شد... حاوی دلائلی «علمی»! در تائید اصلاحات جاری و ضربتی دولت! طرحی که با پیشنهاد الیزه برای ترمیم اقتصاد بیمار فرانسه تهیه شد، حمایت آشکار گروههای ممتاز... دستهای «نا» مرئی سلاطین بورس و تسلیحات فرانسوی را پشت سر دارد. طولی نکشید که مخالفت مردم شروع شد. صدای اپوزیسیون وفا دار و «مغرض» درآمد. سندیکاهای کارگری واکنش نشان دادند. کارمندان دون پایه در بخش دولتی و خصوصی احساس خطر کردند. پیشه وران خرد و متوسط... اقشار میانی، از وکلای دعاوی گرفته تا تاکسیران و آرایشگر و ماهیگیر و کامیوندار... بیشتر با نگاهی حرفه ای باین «برنامه» اقتصادی و اجتماعی! هر یک بطریقی زبان به اعتراض گشودند. تعابیر ضد و نقیض «اهل فن»! در باره چگونگی بروز بحرانهای نوبتی سرمایه داری بجای خود. ولی از روی آمار و ارقام دستکاری شده رسمی هم، میتوان دریافت که بناپارتیسم با نوعی عدم تحرک اقتصادی روبروست. در این ارتباط، از قضا اعتراف سارکوزی چندان بیجا نیست. او در سخنرانی خود–پنجشنبه 30 اوت 2007 میلادی–در برابر هیاتی از مالکان و اربابان اروپائی اظهار داشت که «رشد اقتصادی ما خیلی ضعیف است، بیکاری ما خیلی زیاد، دستگاه تولیدی ما باندازه کافی تحرک ندارد و توان مالی ما تنزل یافته است». متن کامل این سخنرانی سارکوزی در مقدمه طرح آتالی( صفحات 5 و 6 و 7 ) آمده است. ژاک آتالی معروف! مامور شد تا برای گشایش «رشد» طرحی بریزد، از «نبوغ ارثی» خود بهره گرفته و بخاطر رفع معضل عدم تحرک اقتصادی «راه حلی» فوری و سراسری بدست دهد. ولی چرا آتالی؟ چون این ملیاردر «چپ»! دست آموز میتران–مدیر سابق بنگاه الیزه–یک دلال خبره، کارچاق کن محافل امپریالیستی و صیهونیستی است. با این تفاصیل، پیداست که کمیسیون آتالی–تاریخ تشکیل آن به سی ام اوت سال 2007 میلادی بازمیگردد–در اصل نوعی زد و بند، حاصل یک گاو بندی امپریالیستی است. و «طرح آتالی»! چیزی غیر از تشریح برنامه پنجساله سارکوزی و شرکاء نیست... پای یک نگرش خاص اقتصادی–اجتماعی در میان است.
کمیسیون «نخبه» های اروپا
ترکیب بازیگران... نتیجه کار شش ماهه کمیسیون آتالی. سخن بر سر یک هیات 42 نفری است، از سلاطین نامدار بورس و بیمه گرفته تا بانکداران و صاحبان صنایع بزرگ، مدیران «متشخص» کمپانیهای دولتی و خصوصی، چند اقتصاددان «قسم» خورده... استاد و سناتور «بر» جسته، تعدادی وزیر و وکیل قدیمی و جدید، شماری آمارتراش و پزشک و روانکاو بعلاوه مشتی دبیران «کارکشته» و سندیکاباز سفارشی، برگزیدگان فیگارو و لوموند. این کمیسیون «نخبه»ها! بعد از کلی بحث و تبادل نظر، مشورت و مذاکرات چپ و راست با انواع آدمهای «وارد»! در نهایت به همان فرمول مستعمل آمریکائی رسید که قریب ده سال پیش، یا کمی بیشتر! آقای ریچ–وزیر کار و مشاور اقتصادی بیل کلینتون رئیس جمهور سابق آمریکا–جزئیات آن را در مکتوبی بنام «اقتصاد جهانی شده» بدست داد– منشاء «برنامه انتخاباتی» جناب سارکوزی و اصلاحات ضربتی و جاری دولت. پس بسختی میتوان قبول کرد که طرح عریض و طویل شرکت سهامی آتالی، با احتساب فهرست و ضمائم، 316 پیشنهاد در 334 صفحه، حاوی «راه حلی» برای اقتصاد بیمار فرانسه باشد. بلحاظ طبقاتی، کمیسیون آتالی یک مجمع امپریالیستی، نماینده تمام عیار سلاطین بورس و تسلیحات فرنگی... سخنگوی کارتلهای مالی و صنعتی است. شکی نیست که از الزامات عاجل همین انحصارات در اوضاع و احوال جاری پیروی میکند.
شریکان مصلحتی بناپارتیسم
رفتار بناپارتیسم در قبال خرده مالکان، در قبال اقشار میانی در شرایط «اضطراری»! بموجب تجربیات دور و نزدیک، بورژوازی – بدلائلی کاملا قابل فهم–در شرایط متعارف براحتی با خرده مالکان، با اقشار میانی بطور کلی کنار می آید–امروز مثل دیروز–از این ارتش نسبتا پر جمعیت برای اختناق مطالبات اجتماعی و درهم کوبیدن جنبش کارگری استفاده میکند. ولی در شرایط بحرانی، از قضا با هزار دوز و کلک این شریکان مصلحتی را طرد، برای جبران خسارات و ضایعات بحران! آنها را نیز سرکیسه میکند و در مواردی– بدون تعارف–بجانشان می افتد، بیرحمانه خونشان را می ریزد. برای خرده مالک، روابط خونی و فامیلی... پول نقد و منافع آنی اهمیت حیاتی دارد! همین چندی پیش بود که سارکوزی، کلی در باره «حق ویژه» کارگران صنایع حمل و نقل زمینی فرانسه داد و قال براه انداخت، خرده مالکان، اقشار میانی را بسیج کرد و تا مرز یک جنگ داخلی پیش رفت! تا اینکه عاقبت و با رضایت ضمنی همین ارتش خوشخیال، حاصل چند نسل مبارزه کارگران فرانسه را، در مسیر نیاز فوری سلاطین بورس و تسلیحات خودی، مصادره کرد. خرده مالک، مادام که خود را گرفتار تعرض مستقیم بورژوازی و انحصار احساس نکند! اصلا کاری با فقر و بدبختی مردم، با اشغال نوبتی کشورها... با قتل عام پی درپی خلقها و ملتها ندارد. بدنبال «رفاه» آنی و در رویای مال و منال «باد» آورده! در برابر گروههای ممتاز و «متمدن» کرنش میکند. سعی دارد که با کارگران، با مردم «بی» تربیت روبرو نشود و مودبانه طرفدار چاپیدن اهالی از راه « قانونی» است.
زد و بند بالائیها برای تنزل ارزش کار
کمیسیون آتالی، همزمان با اصلاحات ضربتی دولت برای حذف نوبتی خدمات «زائد» اجتماعی پا گرفت، شش ماه تمام وقت گذاشت و برای افزایش نرخ رشد، بخاطر رفع معضل عدم تحرک اقتصادی در فرانسه طرحی در چهار بخش و هفده قسمت، با 20 تدبیر اساسی و 296 تدبیر تکمیلی، بدست داد. ولی این طرح، بیشتر یک ادعا نامه اقتصادی–اجتماعی است که با عنوان غلط انداز «300 تدبیر برای ایجاد دگرگونی در فرانسه»! به بازار آمد. این طرح عریض و طویل داستان آشنائی است. کلیاتی گنگ و مبهم از متفکران قرون منقضی در باره منشاء ثروت اجتماعی، تردستی «علمی» آقای ریچ مشاور اقتصادی بیل کلینتون در باره نوعی «اشتغال توائم با فقر»! و در نهایت موضوع برنامه انتخاباتی سارکوزی در سال گذشته برایم تداعی شد. بوی گند بناپارتیسم به مشامم خورد. این «ادعا نامه» پرطمطراق! حاوی دریافتی بغایت ارتجاعی، منحط و کاسبکارانه از مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است. شگردی است دیرآشنا برای کاهش هزینه تولید، بخاطر تنزل ارزش کار و افزایش قدرت رقابتی سرمایه های فرنگی در شرایط اضطراری. همین امر نشان میدهد که بحران جاری بالا گرفته، بمراتب عمیق تر از آن است که محافل رسمی بدان اشاره میکنند. براستی که دنیای «آزاد»! گرفتار نوعی تب زرد شده و با یک رکود اقتصادی فراگیر فاصله زیادی ندارد. باز امنیت سرمایه و نوع فرنگی آن بطریق اولی، به خطر افتاده است. بیخود نیست که بناپارتیسم–امروز مثل دیروز–خواب راحت ندارد، درگیر کشمکشهای فزاینده داخلی... نگران پشت جبهیه خویش است. از روی عاقبت اندیشی برای جوجه نازیهای خودی آغوش باز کرده، از روی استیصال مدیریت بنگاه الیزه را بدست یک مامور پلیس جاه طلب و «نا» متعادل داده تا بهتر دستاوردهای اجتماعی کارگران را باطل کند، تا خشن تر مطالبات دمکراتیک مردم را درهم بکوبد. پای یک تعرض همه جانبه بر علیه نیروی کار در میان است–که در تاریخ معاصر فرانسه بی سابقه نیست. بلحاظ تاریخی، بناپارتیسم با توطئه و حقه بازی، با بسیج واخورده ها و اوباش وطنی شکل گرفت... اصلا مولود کودتا است. این هیولای منحط، در شرایط اضطراری! استعداد «غریبی» در قتل عام کارگران خودی دارد. مثل این است که «روح» لوئی بناپارت هنوز کاخ الیزه را ترک نکرده، با لاشه جمهوری عجین شده و تا مغز استخوان دولتمردان نوبتی فرانسه فرو رفته است.
بشنوید از کمیسیون آتالی و طرح «جدیدش»! حضرات آمده و میگویند که «این طرح... سبک کاری است برای اصلاحات اضطراری و نهادین». عجب! و بعد، حتما برای جمال رعنای «چپ»! بخاطر گل روی خرده پای «سبز و سوسیالیست و کمونیست خانگی! اضافه میکنند که این طرح «هیچ سمت و سوی خاصی ندارد، بی طرف است». جل الخالق!( طرح آتالی– ص 11)
مثل اینکه حضرات «فراموش کرده اند»! که کمیسیون آتالی با فراخوان بنگاه الیزه–دفتر مرکزی بناپارتیسم–تشکیل و مشغول شد. فرض میکنیم که الیزه «بی» طرف باشد! ولی ثروت و دارائی موروثی، حسابهای «محرمانه» آقای آتالی چه می شود؟ ثروت که از آسمان نمی بارد! ثروت، یا ارزش، نتیجه کار اجتماعی، یک مقوله اقتصادی است. اما مالکیت، حاصل زور و تجاوز و غارت و حقه بازی است، از راه چپاول و دزدی و راهزنی بدست می آید. پیداست که «حق» مالکیت، که دمکراسی افلاطونی بر آن بنا شده، اصلا یک مقوله اقتصادی نیست. پس جناب آتالی، در لوای همین عامل غیر اقتصادی و زوری–بدون حضور در فرآیند ارزش آفرینی جامعه–بخشی از ثروت اجتماعی، قسمتی از دسترنج مردم را به جیب می زند، سهم قابل توجهی در استثمار نیروی کار و چاپیدن خلقهای خودی و غیر خودی دارد. تردستی که نیست. همین عامل نیرومند، از قضا بند ناف این میلیاردر «چپ» را–بطور طبیعی–به فلان جای بناپارتیسم وصل میکند –بطور غریزی–سرنوشتش را به محافل بالائی، انحصاری و امپریالیستی گره می زند. داستان ارزان «بی» طرفی اشراف و نجبا، سلاطین مالی و صنعتی و تسلیحاتی و مستغلاتی، مالکان وسائل تولید اجتماعی، اربابان و مدیران ممتاز کمپانیهای صاحب نام، مثل مونتین و آکسا و دویچه بانک و نستله و کردی اگریکول و ایسی لور و ولوو و رنو و... که جای خود دارد. برای آشنائی با فهرست کامل این اسامی نگاه کنید به طرح آتالی( از صفحه 292 تا 328). روشن است اصلاحات جاری و ضربتی بنگاه الیزه در مسیر حذف نوبتی خدمات «زائد» اجتماعی! یک دزدی آشکار دولتی، نوعی جیب بری قانونی است. کمیسیون آتالی مامور بود که برای توجیه این دزدی آشکار دولتی طرحی بریزد، برای این جیب بری قانونی دلائلی «اقتصادی» بتراشد. چاقو که دسته خود را نمی برد...
چند کلمه در باره موضوع «سبک کاری اضطراری و نهادین» لازم است، که در عین «بی» طرفی! برچسب طبقاتی غلیظی دارد. تردید ندارم که این فرمول «اسرار آمیز»! برای بازآفرینی بناپارتیسم در بستر اقتصاد رقابتی و انحصاری تهیه شده است. در این ارتباط، از قضا کمیسیون آتالی خفقان مرگ گرفته... لام تا کام چیزی نمی گوید. ولی تا دلتان بخواهد در باره «رشد اقتصادی، سرمایه گذاریهای خوب و بد، تولید ثروت، سطح زندگی و... » از سوئی و در باره «نوآوریهای فنی، پیشرفتهای پایدار، نابرابری، عدالت اجتماعی، اسراف، انواع خدمات درمانی و آموزشی و... » از طرف دیگر، در باره تمام این مقولات اقتصادی و اجتماعی–باب طبع از ما بهتران– یعنی هوائی... بطور کلی! وراجی کرده است، یعنی کشک. چون اصلا سخن بر سر تولید، فقر و ثروت، رشد اقتصادی و... در «هوا» و بطور «کلی» نیست. باید دید که انگیزه تولید چیست، باید منشاء فقر و ثروت، مبنای نابرابری، علت بحران، دلیل پیشروی و پس نشینی و... را پیدا کرد. باید این مقولات را در چارچوب مناسبات جاری، از روی شکل مالکیت متداول در جامعه، بر اساس شیوه مرسوم تولید و مبادله و توزیع و... توضیح داد. وانگهی، حق و حقوق شهروندی، خدمات ریز و درشت اجتماعی–در ورای رژیمهای اقتصادی متداول در این یا آن دوره معلوم تاریخی–داستانی بی معنی، حرف مفت است. کلی گوئی «علمی»! در اصل برای ماستمالی کردن حقایق تاریخی است، خصلت ویژه صورت بندهای اقتصادی و اجتماعی در گذشته و حال را لاپوشی میکند. بدیهی است که لوئی 14 و 15 و 16... نیز مردم اروپا را دوشیدند، دسترنج رعایای خودی و غیر خودی را به یغما بردند. ولی این کار «خیر»! بدوران مالکیت فئودالی و شیوه اربابی تولید... بازمیگردد. امروز، کارگران و بینوایان فرانسوی قربانی شیوه سرمایه داری تولیدند، مردم با اقتصاد بازار و رقابت انحصاری سر و کار دارند. این بورژوازی است که میدان داری میکند، سلاطین بورس و تسلیحات، کارتلهای نفتی و مالی و صنعتی، گروههای توتال و کردی لیونه و کردی اگریکول و کردی فونسیه و داسو و لاگاردر و میشلن و لورئال و... اربابان «نا» مرئی–بعضا حامی دیروز فاشیسم و نازیسم و پتن ایسم، غالبا میراث خوار استعمار کهن، وارث راهزنان و دزدان زمینی و دریائی قدیم–اینها هستند که امروز در باره چگونگی زیست جمعی انسانها... در باره اصلاحات «لازم و زائد» حرف آخر را میزنند، افسار بنگاه الیزه را در دست دارند، میتران و شیراک میسازند، سارکوزی میتراشند، دهها وزیر و وکیل و سناتور میخرند... و در شرایط «اضطراری»! بیشرمانه با زندگی کارگران و بینوایان بازی میکنند، بیرحمانه حق و حقوق مردم، دستاوردهای اجتماعی نسلها را درهم میکوبند. تا ابد که نمی شود حقایق را ماستمالی کرد... به ضرب صنعت دروغ و حقه بازی مردم را بدنبال «نخود سیاه» فرستاد. پس پای مبارزه نیروهای فقر و ثروت، پای نظام سرمایه داری و اقتصاد بازار، مکانیسم «تولید برای فروش» و رقابت امپریالیستی در اوضاع و احوال جاری در میان است. و تمام مساله هم اینجاست. ولی کمیسیون آتالی–انگار نه انگار–اصلا کاری با این حقایق ندارد... آمده و برای مردم «مار» میکشد. کلی آمار و ارقام داده، تعداد بنگاههای خرد و متوسط را ردیف کرده. گفته که فلان درصد اینجا و بهمان درصد آنجا کار میکند... به تولید ناخالص داخلی و پس رفت صادرات فرانسه اشاره کرده، در باره سرعت تغییرات، موج جدید و نیرومند رشد اقتصادی در دنیا، در باره نقش «مزاحم» دولت و اشتغال کامل و... در باره چیزهائی از این دست، یک خروار سخنان «علمی» گفته–حرفهائی ارزان و بدون پشتوانه... سخنانی در هوا. با این شگرد قدیمی، ظاهرا کمیسیون آتالی «موفق» شده : تا مردم فرانسه را مسئول تمام نابسامانیهای موجود جا بزند. تا علت و معلولها را وارونه کرده و مقولات اقتصادی و اجتماعی را در خارج از زمان و مکان قرار دهد. تا در باره علت تقابل کار و سرمایه در شرایط حاضر چیزی نگوید. تا بحرانهای نوبتی، بحران جاری سرمایه داری را امری «طبیعی»! کثافتکاریهای دیروز و امروز بناپارتیسم را «همگانی»! قالب کند.( نگاه کنید به طرح آتالی، از صفحه 11 تا 20)
میگوید: «موج نیرومند رشد اقتصادی در جهان، هم ثروتهای تازه می آفریند و هم نابرابری مفرط... خلق میکند».( صفحه 11) و یا اینکه «رشد اقتصادی بطور منظم عدالت اجتماعی ببار نمی آورد... ».( صفحه 12) شیره را خورد و گفت شیرین است...
ولی این «کشف» بزرگ! لزوما و یا اصلا، چیزی را توضیح نمی دهد. یعنی اقتصاد تابع عوامل «غیبی» است؟ بخودی خود «نا» برابری ایجاد میکند... ؟ پس اینهمه «تدابیر» ریز و درشت الکی، تمام این داستان «سبک کاری اضطراری و نهادین»! یک آروغ اشرافی بعد از غذاست. وانگهی، مگر این اقتصادی لعنتی چیست؟ که بازتابی اینچنین متناقض در جامعه دارد، مشتی را غنی کرده، به مال و منال بیکران میرساند و مابقی را بخاک سیاه می نشاند! بدون شک، این مقوله «دو پهلو» نیز تعریفی قابل فهم دارد. اقتصاد علمی است که مناسبات اجتماعی تولید در فرآیند زیست جمعی انسانها، مولفه های لازم و زائد ارزش آفرینی در جامعه را بررسی میکند، از مالکیت و دولت گرفته تا امکانات طبیعی و موقعیت جغرافیائی، ابزار کار و شیوه تولید، مبادله و توزیع و مصرف و آموزش و...
پیداست که تولید، در مسیر بازآفرینی حیات مادی و معنوی جامعه، نقشی کلیدی دارد–با کار فردی یا فعالیت گروهی، دستی یا بکمک ماشینهای بدوی و پیشرفته–برای رفع نیازمندیهای مصرفی جامعه صورت میگیرد و بر خلاف جعلیات «از ما بهتران»! اصلا هدفی در خود ندارد. پس علت چیست که بطور «خود کار»! مولد فقر است؟ در باره این مساله «پیش پا افتاده»! از قضا کمیسیون آتالی هیچ توضیحی نمی دهد، چیزی نمی گوید. ولی این سکوت مصلحتی بیخود نیست، این حقه بازی «علمی»! کلی جای حرف دارد. حال چرا؟ چون اصطلاح «رشد اقتصادی» و یا همان «افزایش سرانه تولید ناخالص ملی»، به مالکیت خصوصی متداول، به شیوه سرمایه داری تولید و تقابل نیروهای فقر و ثروت در اوضاع و احوال جاری اشاره نمی کند، خصلت طبقاتی دمکراسی افلاطونی را نشان نمی دهد. هر شارلاتانی هم میتواند، هر کلاهبرداری «حق» دارد که اصطلاحات علمی بکار ببرد–مثل جناب آتالی و شرکاء. جهت اطلاع حضرات، همینقدر بگوئیم که تمرکز عمودی «ثروت» و توسعه عرضی «فقر» در دوران معاصر گره کور سرمایه داری است. از آنجا که شیوه سرمایه داری تولید، با عامل غیر اقتصادی «حق» مالکیت خصوصی بر وسائل تولید اجتماعی ملازمه دارد، بطور طبیعی حاوی نابرابری، مولد فقر است. بطور منظم عدالت مطلوب مالکان وسائل تولید را بوجود می آورد. ابهام در کجاست ؟ تاریخ نشان داده که «مالکیت » نتیجه غارت و چپاول و «تجارت» نوع قانونی دزدی است. ولی بپرسیم، کمیسیون آتالی با علم کردن داستان مضحک «رشد نیرومند اقتصادی در جهان... »! یعنی با تعریف و تمجید آشکار از گلوبالیزاسیون–که چیزی جز گسترش نفوذ سلاطین مالی و صنعتی و نفتی و تسلیحاتی و... در جغرافیای جهان نیست–میخواهد بکجا برسد؟ میخواهد چه معجونی را بخورد نیروی کار، بخورد مردم فرانسه بدهد؟ باید گشت و دم خروس را در لابلای طرح آتالی پیدا کرد. حضرات، بعد از «کشف» اینکه گذران زندگی امروز در فرانسه با سال 1936 میلادی فرق زیادی دارد! برگ آخر این بازی تهوع آور اربابی را رو کرده و میگویند: «ما بیست سال بیشتر زندگی میکنیم و بطور متوسط پانزده سال کمتر کار میکنیم. این سی و پنج سال زندگی غیر فعال اضافی ما هزینه سنگینی دارد... ».(طرح آتالی، صفحه 22) پس دم خروس اینجاست–معیاری برای محاسبه عیار «بشر دوستی» بورژوازی و بناپارتیسم. باین ترتیب، کارگران فرانسوی، باید قید زندگی «غیر» فعال خود را بزنند – چون نیاز فوری بورژوازی اینطور ایجاب میکند. مردم باید از عمر «اضافی» خود درگذرند–چون با منافع استراتژیک بناپارتیسم تناسب ندارد. شاید، کلمه «فعالیت» در فرهنگ مالکان و اربابان قدیمی و جدید با حرف «م» نوشته می شود، معنای مفت دارد. چرا که تمام مالکان و اربابان ریز و درشت، همه ثروتمندان جهان مفتخورند–امروز مثل دیروز–مزاحم تولید اجتماعی، باعث فساد و هرزگی، بانی تباهی انسان. ما از اصطلاح «فعالیت» همان فعالیت تولیدی نیروی کار برای بازآفرینی حیات مادی و معنوی جامعه را ادراک میکنیم. این تنها منبع درآمد جامعه بشری است که مخارج گزاف عیاشی مالکان و اربابان، خرج دولت و دولتمردان، هزینه سنگین کنیسه و کلیسا و مسجد، خرج فیلسوفان و دانشمندان، دکتر و مهندس و هنرمندان ریز و درشت و... را هم میدهد. میگوئید زندگی «غیر» فعال! عمر «اضافی»! ولی با تعریف ما، هیچ مالکی زندگی فعال ندارد–غارت و چپاول که «فعالیت» نیست. هشدار! مثل اینکه حضرات، مشتی میلیاردر بی وجدان و دلقک، مالکان فاسد و زائد و انگل... میخواهند زمان مطلق اشتغال کارگران را تا لب گور برسانند. میخواهند «حق» بازنشستگی مردم را باطل کنند. فعلا در باره سابقه آدم سوزی، همدستی گروه هرسان و کمپانی میشلن و لورئال و... با فاشیسم و نازیسم و پتن ایسم چیزی نمی گویم. این رشته سر دراز دارد...
ولی چطور باید تکلیف زندگی «غیر» فعال کارگران و عمر «اضافی» مردم را روشن کرد؟ بعلاوه، چگونه باید این معجون تلخ بناپارتیستی را «شیرین» بخورد نیروی کار، بخورد مردم فرانسه داد؟ در این ارتباط، هیچ جای نگرانی نیست. کافی است که کمیسیون آتالی–طبق معمول– بروشی «علمی»! یعنی با توسل به آمار و ارقام خر رنگ کن، ثابت کند که مثلا می شود «از یک من شیر تازه صد گرم کره گرفت»! بهمین سادگی. بزعم حضرات، با اجرای فوری و تمام عیار «سبک کاری اضطراری و نهادین»! از آوریل 2008 تا پایان سال 2012 میلادی، گویا «نرخ رشد اقتصادی در فرانسه یک درجه بیشتر از امروز خواهد شد»! و با این رشد فرضی، قرار است که «سالی 500 ارو قدرت خرید هر خانوار بیشتر شود، 150000 شغل بیشتر بوجود آید، بیش از 90000 مسکن اجتماعی ساخته شود، خرج تحصیل 20000 از بچه های فلج تامین گردد، بیش از 20000 جای اضطراری برای اطراق افراد بی خانمان درست شود، کاهش فقر و ایجاد کار در حومه شهرها و افزایش امکانات تحقیقی + 4000 ارو کاهش سرانه از بدهی دولت و... اینها همه بدون افزایش مالیات... »! ولی «بشرطی که وضع بین المللی خراب تر از این نشود»!( نگاه کنید به طرح آتالی، صفحات 17 و 25 و 26). در واقع، حرف کمیسیون آتالی این است که میتوان در فرانسه «از یک من شیر تازه صد گرم کره گرفت»! ولی بشرطی که نگذاریم که گاو همسایه اصلا شیر بدهد–یعنی تدارک جنگ. با این تردستی «علمی»! باب طبع از ما بهتران، حضرات مردم را تحقیر و شعور اجتماعی را استهزاء میکنند. همزمان، به گروههای معلوم الحال خوراک تبلیغاتی میرسانند. معجونی که بیشتر بدرد انجمنهای کوچک و بزرگ «خیریه» و «بشر دوست» و «بدون مرز» و «فمینیستی» میخورد، و در نهایت برای تابلوهای فصلی و مصلحتی مثل کاروانهای عشق و... سرگرمی خیابانی بوجود می آورد. باین بیاندیشید. گروهی بانکدار کلاش آمده و میگوید که «کاهش نرخ رشد اقتصادی در فرانسه از 5 % به 1,7 % در سال» خیلی اشکال دارد! عجب! چون این بانکها هستند که در اوضاع و احوال جاری با افزایش و کاهش مصلحتی نرخ بهره جلوی مبادله کار و سرمایه... جلوی پیشرفتهای صنعتی را گرفته و رشد متعارف اقتصادی را اجازه نمی دهند. مشتی تنزیل بگیر انگل از اینکه «یک میلیون فرانسوی با درآمد حداقل ناخالصی معادل 441 ارو در ماه گذران میکند» گله دارد! جل الخالق! چون تنزیل بگیران، خودشان از راه دلالی پول ارتزاق میکنند، با معاملات فرضی و بورس نقش مخربی در گردش سرمایه متغیر یا مزد دارند. سلاطین صنعتی میگویند که «2,5 میلیون نفر بیکار و بیش از 600000 شغل فرضی در فرانسه» یک رسوائی است! کسانیکه بدنبال کار ارزان و سود حداکثر، مرتب واحدهای تولیدی و بازرگانی «غیر» سود آور را تعطیل میکنند. گویا مالکان کمپانی نستله، ولوو، آکسا، یا مدیران کردی اگریکول و دویچه بانک و ایسی لور و رنو و... دلشان برای کارگران فرانسوی سوخته! نگران افزایش «طبیعی» فقر و بیکاری و دربدری مردم در فرانسه شده اند... ! (طرح آتالی، صفحه 15)
اصلاحات ضربتی بنگاه الیزه از سوئی و سبک کار اضطراری آتالی و شرکاء از طرف دیگر حکایت از آن دارد که بناپارتیسم–بدلائل بومی و بین المللی–با بحران اقتصادی و اجتماعی، با کاهش نرخ رشد و عدم تحرک اقتصادی... روبروست. با توجه به افزایش مداوم فقر و بیکاری، سیر صعودی تورم و افزایش سرسام آور قیمتها، تنزل مزد و قدرت خرید اهالی... براحتی میتوان دریافت که مردم فرانسه عذاب میکشند، کارگران و بینوایان این کشور از هیچ امنیتی برخوردار نیستند. ولی اصلاحات ضربتی بنگاه الیزه ربطی به عذاب مردم ندارد، بخاطر امنیت کارگران و بینوایان نیست. کمپانی آتالی هم کاری باین ندارد که شرایط اقتصادی و اجتماعی در مسیر بهبود زیست اکثریت مردم تغییر پیدا کند–خیر. حضرات نگران امنیت سرمایه خودی در داخل و خارجند. بخاطر تامین سود حداکثر و تغییر شرایط در مسیر نیاز فوری بورژوازی و منافع استراتژیک بناپارتیسم در اوضاع و احوال جاری جوش میزنند. لفاظی یکی و طرح اضطراری دیگری، بار طبقاتی واحدی دارند.
شواهدی هست مبنی بر اینکه رقابت «مسالمت آمیز» کارتلها بر سر کنترل انحصاری تولید و بازرگانی جهان بیخ پیدا کرده، مدتی است که مکانیسم «تولید برای فروش» متزلزل و انحصار–بطور غریزی–براه خشونت افتاده، بسمت ماجراجوئی و جنگ، گشایش زوری بازار متمایل شده است. سرمایه داری–بدون بازار فروش–اصلا وجود ندارد، بکلی جفنگ است. داستان مضحک «بشر دوستی» بورژوازی، استعمارگران قدیمی و جدید! پیشکش هواداران. ولی اشغال یوگسلاوی توسط «سازمان ملل»! تجزیه و تقسیم بعدی این کشور میان آمریکا و اروپا، اشغال عراق توسط امپریالیسم آمریکا و شرکاء، اشغال دستجمعی افغانستان توسط ناتوچیها... اینها همه میرساند که دنیای «آزاد» اصلا بسامان نیست. نشان میدهد که انحصار، بیشتر آمریکائی و اروپائی، نوع فرنگی آن بطریق اولی، با کاهش مواد خام، با محدودیت بازار فروش روبرو شده، گرفتار تنزل نرخ سود در سرزمین پایگاه، اسیر پرداختهای «غیر» لازم اجتماعی، دچار بحرانی ساختاری است. قرائن نشان میدهد که آرایش نیروهای بین المللی در وضعیت موجود با وزن مخصوص اقتصادی کشورهای ریز و درشت سرمایه داری خوانائی ندارد، بازآفرینی غولهای مالی–صنعتی جهان در اوضاع و احوال جاری مختل شده است. چطور؟ با برآمد نسبتا نیرومند چین و هند و روسیه و کره جنوبی و مکزیک و برزیل و... بر اثر رشد ناموزون اقتصادی، دیری است که توازن بازرگانی جهان بسود رقیبان نوخاسته تغییر یافته، استعمارگران قدیمی را–با شدت و ضعف–با عدم تحرک اقتصادی، با کاهش رشد، با نوعی کسری بودجه و کسری بازرگانی مستمر و بیکاری مزمن مواجه ساخته است. بانکهای صاحب نام، کمپانیهای مارکدار، دهها واحد تولیدی و بازرگانی ریز و درشت، صدها شرکت مادر و خواهر و خواهرزاده، بیشتر آمریکائی و اروپائی، یا تعطیل و یا در حال ورشکستگی و تعطیل قرار دارند–علت استیصال بناپارتیسم. بعلاوه، اقتصاد بیمار فرانسه از سقوط قدرت برابری دلار، از رسوائی مستغلاتی اخیر در آمریکا و انگلیس... نیز آسیب دیده است. برای جبران مافات، تردید ندارم که بناپارتیسم در کلاهبرداری کلان مالی در یک سلسله از بانکهای فرانسوی مثل سوسیته ژنرال و کردی اگریکول و کردی فونسیه... دست داشته است. رشد محسوس سرمایه داری در بعضی کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه... پیشرفتهای عظیم صنعتی آسیا در این چند دهه اخیر قابل انکار نیست. حضور نسبتا نیرومند آسیا در رقابتهای بومی و منطقه ای و بین المللی، با توجه به حجم جمعیت و منابع سرشار طبیعی و نیروی کار ارزان، استعمارگران باختری را در داخل و خارج گرفتار کرده، بیش از پیش، تحرک اقتصادی و میدان مانور بازرگانی آمریکا و اروپا را کاهش داده است. امتیاز بزرگ آسیا در دنیای رقابتی حاضر این است که میتواند از دستاوردهای علمی و فنی و صنعتی و سازماندهی کار در آمریکا و اروپا استفاده نماید. حماقت مذهبی... اصلا روا نیست. چون سخن بر سر یک سلسله دستاورد تاریخی در فرآیند زیست جمعی انسانهاست– حاصل نسلها تلاش و مبارزه نیروی کار در قبال مالکان ریز و درشت... نتیجه سخت کوشی برده ها و رعایا و کارگران صنعتی در دوران معاصر. تمرکز امروزی آن در آمریکا و اروپا، به سلطه دویست ساله غرب استعماری بر سرنوشت مردم جهان بازمیگردد–که با ترور و آدمکشی و آدم ربائی، با کودتاهای ننگین، خلق کشی های مکرر، با نژادپرستی و بناپارتیسم و فاشیسم و نازیسم و پتن ایسم و مک کارتیسم... با تحقیر مداوم انسان مقدور شده و بزرگترین مانع بر سر راه پیشرفت و ترقی جامعه بشری است. من فکر میکنم که پیشرفتهای صنعتی آسیا پایان سلطه و سلطه گری غرب را نوید میدهد، یک گام بزرگ به پیش است... زمینه را برای سقوط بورژوازی و امپریالیسم، برای تسویه حساب با مالکیت خصوصی، با آرایش طبقاتی و نظام استثماری بیشتر فراهم میکند–باید از آن استقبال کرد.
Commission pour la libération de la croissance française Présidée par - Jacques Attali - 300 Décisions pour changer la France
کمیسیون برای آزاد سازی رشد در فرانسه، بریاست ژاک آتالی - سیصد تدبیر برای ایجاد دگرگونی در فرانسه
بر گرفته ازتوفان شماره 102 شهریور ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org
سیاست همدستی فعال بناپارتیسم با امپریالیسم آمریکا ابتکار میتران، این بازمانده مکار حکومت ویشی بود. قرار بود که با فروپاشی امپراتوری شوروی و... بحران فروکش کرده و رونق اقتصادی بوجود آید! که نشد. چگونگی تعطیل دفتر مرکزی «سوسیالیسم» بازاری و انحلال پیمان ورشو... فعلا مورد بحث نیست. اما در عمل، همینکه عمر رقابت اردوگاهی بسر آمد، کشمکشی آشکار بر سر میراث امپراتوری شوروی براه افتاد. بحران تشدید شد و اشغالگری و جنگ برای گشایش زوری بازار بالا گرفت. تا اینکه رژیم بدهکار بغداد، از روی استیصال، کویت را به غنیمت گرفت. در جریان «آزاد سازی» دولتشهر کویت توسط ناتوچیها، با فرماندهی امپریالیسم آمریکا و بنام «سازمان ملل»! از قضا ظرفیت نظامی بناپارتیسم برای گشایش زوری بازار در شرایط اضطراری بزیر سئوال رفت. در همان زمان منابع خبر فروشی « مستقل »! گزارش دادند که ارتش استعماری فرانسه در این لشگرکشی آزمایشی ناتو – بدلیل عقب ماندگی تجهیزات نظامی – قادر نشد که مثل نیروهای آمریکائی و انگلیسی در عملیات جنگی شرکت کند. خواب و خیال میتران برای احیاء «عظمت» فرانسه! منتفی شد. شواهدی هست مبنی بر اینکه بناپارتیسم–بعد از شکست در بازار عراق–کم و بیش دچار «فترت» شد، از روی لاعلاجی به درون خزید و برای جبران مافات–در سطح ملی–بپای کاهش خدمات «غیر» لازم اجتماعی رفت–در عرصه بین المللی– نوعی سیاست «کجدار مریز» در پیش گرفت. در یک چنین شرایطی، از قضا بخت شیراک بعنوان کارچاق کن نسبتا قدیمی بناپارتیسم، با محبوبیتی کاملا محسوس در میان گروههای «خوشنام» دهه شصت و هفتاد میلادی... برای جانشینی میتران بالا رفت، چندی بعد رئیس جمهور دوران «فترت» شد...
کارنامه «نا» تمام سارکوزی
در باره پیشینه سارکوزی–مدیر فعلی بنگاه الیزه–یک خروار عکس و فیلم وجود دارد، کلی مجله و کتاب، سند و مدرک... شواهد زنده هست. در فرنگستان، اینکه جناب سارکوزی دست آموز شیراک بود، بر کسی پوشیده نیست –چماقدار کودنی که زیر سایه شیراک پر و بال گرفت، از مرشد آموخت و براه «گلیسم» رفت، با گروههای شبهه فاشیستی محشور شد و پاداش گرفت... پست و مقام بدست آورد– از «شهرداری» در یکی از شهرکهای حومه پاریس گرفته تا پست وزارت. سارکوزی در دوران «فترت»! در دونوبت، خیلی کوتاه، وزیر اقتصاد شد و در هر نوبت، با اشاره شیراک، یکی از صنایع بزرگ ملی فرانسه را فروخت و کنار رفت. بیخود نبود که رئیس وقت کمپانی مدف–سندیکای کارفرمایان فرانسوی– بوی لقب «زیدان» دولت داد. آخرین پست سارکوزی– پیش از «فتح» بنگاه الیزه–در وزارت کشور گذشت، مامور اجرای سیاست امنیتی شیراک بود. خلاصه اینکه نامبرده، چون دست آموز سر براه شیراک بود، رفته رفته در میان مالکان ریز و درشت، در میان سلاطین بورس و تسلیحات وطنی محبوبیت پیدا کرد... مدتها پیش از برگزاری مراسم «انتخابات آزاد»! در محافل بالائیها برای جانشینی شیراک برگزیده شد...
مقدمات تعرض آشکار بناپارتیسم
سارکوزی–در مسیر «فتح» بنگاه الیزه–بیشتر «گلیستها»، اکثر هواداران قدیمی و جدید بناپارتیسم، تمام واخورده های وطنی را بدور خود جمع کرد و در حزبی واحد جا داد. بعلاوه، او هنوز وزیر کشور، رئیس پلیس هم بود و بدون «سوء نظر»! با توسل باین نیروی ترور و اختناق، در محله های فقر نشین بلوا درست میکرد، در میان مردم ستیز مذهبی براه می انداخت، با «حسن» نیت! کلی هم از امکانات وسیع دولتی برای اشاعه نژاد پرستی... در سراسر کشور بهره برد. ناگفته نماند که عصیان فرانسویهای «غیر اصیل»! بسال 2005 میلادی، نتیجه همین سیاست پلیسی در دوران «فترت» بود. در واقع، جناب سارکوزی–بعنوان نامزد ریاست جمهوری فرنگستان– پشتش خیلی گرم بود، «بی» پروا رفتار میکرد، به تناسب الزامات سرمایه خودی در اوضاع و احوال جاری، دستاوردهای اجتماعی نسلها را هدف میگرفت. او با وقاحت کارگران فرانسوی را «متقلب و کاهل»! جلوه میداد و با این شگرد دیر آشنا، نیروی کار را مسئول رشد نازل اقتصادی قالب میکرد. با بیشرمی به فرانسویهای «غیر اصیل»! ناسزا میگفت، در لوای افسانه جفنگ «مهاجران قاچاقی»! کارگر «خارجی» را باعث «نا» امنی، بانی بحران اقتصادی و اجتماعی جا میزد... ریاکارانه به روحیه «خارجی ستیزی» در سطح ملی دامن میزد. مردک، خیلی راحت علوم را به سخره میگرفت، عقل و شعور اجتماعی، حقوق فردی و جمعی را بزیر سئوال میبرد، چگونگی زیست جمعی انسانها... اصلا تاریخ را به لجن کشید تا بر خر مراد سوار شود. او گاهی مثل «پاپ اعظم» و زمانی هم مانند «علمای جامع الشرایط» موعظه میکرد، با جار و جنجال آسمان و ریسمان را بهم میبافت تا تمرکز عمودی «ثروت» و توسعه عرضی «فقر» در دوران معاصر را «طبیعی» قالب کند، تا مالکیت خصوصی... نظام فقر آفرین سرمایه داری را توجیه نماید. مدعی بود که جرائم امری «غریزی» است! وانمود میکرد که «کلید رمز» رشد اقتصاد بیمار فرانسه را در آستین دارد...
تا اینکه دوران فرماندهی شیراک بسر آمد... بازی «انتخابات آزاد» هم تمام شد. سارکوزی–بیاری سلاطین بورس و تسلیحات خودی– بنگاه الیزه را «فتح» کرد. چرا؟ چون برخلاف اراجیف «اهل فن»! دمکراسی افلاطونی از الزامات سرمایه پیروی میکند، تابع اراده بالائیهاست. با این گزینش «اضطراری»! بناپارتیسم تعارفات دوران «فترت» را کنار زد، تصمیم خود را گرفت و بسمت تعرض آشکار در داخل و سیاست گشایش زوری بازار در خارج متمایل شد. در سطح ملی، تنزل فوری و خشن ارزش کار را در پیش گرفت و در عرصه بین المللی، با امپریالیسم آمریکا کنار آمد، به گروه اشغالگری و جنگ – آمریکا و انگلیس و اسرائیل – پیوست. در این راستا بود که سارکوزی–اینبار بعنوان مدیر بنگاه الیزه–شمشیر از رو بست و یک سری اصلاحات ضربتی را، در مسیر نیاز فوری و منافع استراتژیک بناپارتیسم در اوضاع و احوال جاری، در دستور کار گذاشت : قانون استخدامی کارگران صنایع حمل و نقل زمینی ملغی شد. چون کارگران صنایع حمل و نقل زمینی فرانسه، بعد از چند نسل مبارزه، حق داشتند–بدلیل فرسایش شغلی–در سن 55 سالگی بازنشسته شوند. قانون 35 ساعت کار هفتگی از میان رفت. سن بازنشستگی از چهل به چهل و یک سال افزایش یافت. اصلا حق تعین زمان مطلق اشتغال به کارفرمایان واگذار شد. انحلال دادگاههای منطقه ای. تعطیل درمانگاهها و بیمارستانهای «زائد» در روستاها و شهرستانهای کوچک و متوسط. کاهش چهل و دو هزار نفر از کارکنان دولتی، خاصه در بخش آموزش و پرورش و تعطیل کلاسهای «اضافی»! تقلیل یارانه تحصیلی. قطع نوبتی خدمات «غیر» لازم و...
شاهد از غیب رسید
برنامه انتخاباتی سارکوزی مبهم و ریاکارانه، بر محور «امنیتی» و «خارجی» ستیزی تنظیم شده بود. تا اینکه در فوریه سال جاری میلادی ( 2008 )، با انتشار مکتوبی عریض و طویل موسوم به «طرح آتالی»! جزئیات آن آفتابی شد... حاوی دلائلی «علمی»! در تائید اصلاحات جاری و ضربتی دولت! طرحی که با پیشنهاد الیزه برای ترمیم اقتصاد بیمار فرانسه تهیه شد، حمایت آشکار گروههای ممتاز... دستهای «نا» مرئی سلاطین بورس و تسلیحات فرانسوی را پشت سر دارد. طولی نکشید که مخالفت مردم شروع شد. صدای اپوزیسیون وفا دار و «مغرض» درآمد. سندیکاهای کارگری واکنش نشان دادند. کارمندان دون پایه در بخش دولتی و خصوصی احساس خطر کردند. پیشه وران خرد و متوسط... اقشار میانی، از وکلای دعاوی گرفته تا تاکسیران و آرایشگر و ماهیگیر و کامیوندار... بیشتر با نگاهی حرفه ای باین «برنامه» اقتصادی و اجتماعی! هر یک بطریقی زبان به اعتراض گشودند. تعابیر ضد و نقیض «اهل فن»! در باره چگونگی بروز بحرانهای نوبتی سرمایه داری بجای خود. ولی از روی آمار و ارقام دستکاری شده رسمی هم، میتوان دریافت که بناپارتیسم با نوعی عدم تحرک اقتصادی روبروست. در این ارتباط، از قضا اعتراف سارکوزی چندان بیجا نیست. او در سخنرانی خود–پنجشنبه 30 اوت 2007 میلادی–در برابر هیاتی از مالکان و اربابان اروپائی اظهار داشت که «رشد اقتصادی ما خیلی ضعیف است، بیکاری ما خیلی زیاد، دستگاه تولیدی ما باندازه کافی تحرک ندارد و توان مالی ما تنزل یافته است». متن کامل این سخنرانی سارکوزی در مقدمه طرح آتالی( صفحات 5 و 6 و 7 ) آمده است. ژاک آتالی معروف! مامور شد تا برای گشایش «رشد» طرحی بریزد، از «نبوغ ارثی» خود بهره گرفته و بخاطر رفع معضل عدم تحرک اقتصادی «راه حلی» فوری و سراسری بدست دهد. ولی چرا آتالی؟ چون این ملیاردر «چپ»! دست آموز میتران–مدیر سابق بنگاه الیزه–یک دلال خبره، کارچاق کن محافل امپریالیستی و صیهونیستی است. با این تفاصیل، پیداست که کمیسیون آتالی–تاریخ تشکیل آن به سی ام اوت سال 2007 میلادی بازمیگردد–در اصل نوعی زد و بند، حاصل یک گاو بندی امپریالیستی است. و «طرح آتالی»! چیزی غیر از تشریح برنامه پنجساله سارکوزی و شرکاء نیست... پای یک نگرش خاص اقتصادی–اجتماعی در میان است.
کمیسیون «نخبه» های اروپا
ترکیب بازیگران... نتیجه کار شش ماهه کمیسیون آتالی. سخن بر سر یک هیات 42 نفری است، از سلاطین نامدار بورس و بیمه گرفته تا بانکداران و صاحبان صنایع بزرگ، مدیران «متشخص» کمپانیهای دولتی و خصوصی، چند اقتصاددان «قسم» خورده... استاد و سناتور «بر» جسته، تعدادی وزیر و وکیل قدیمی و جدید، شماری آمارتراش و پزشک و روانکاو بعلاوه مشتی دبیران «کارکشته» و سندیکاباز سفارشی، برگزیدگان فیگارو و لوموند. این کمیسیون «نخبه»ها! بعد از کلی بحث و تبادل نظر، مشورت و مذاکرات چپ و راست با انواع آدمهای «وارد»! در نهایت به همان فرمول مستعمل آمریکائی رسید که قریب ده سال پیش، یا کمی بیشتر! آقای ریچ–وزیر کار و مشاور اقتصادی بیل کلینتون رئیس جمهور سابق آمریکا–جزئیات آن را در مکتوبی بنام «اقتصاد جهانی شده» بدست داد– منشاء «برنامه انتخاباتی» جناب سارکوزی و اصلاحات ضربتی و جاری دولت. پس بسختی میتوان قبول کرد که طرح عریض و طویل شرکت سهامی آتالی، با احتساب فهرست و ضمائم، 316 پیشنهاد در 334 صفحه، حاوی «راه حلی» برای اقتصاد بیمار فرانسه باشد. بلحاظ طبقاتی، کمیسیون آتالی یک مجمع امپریالیستی، نماینده تمام عیار سلاطین بورس و تسلیحات فرنگی... سخنگوی کارتلهای مالی و صنعتی است. شکی نیست که از الزامات عاجل همین انحصارات در اوضاع و احوال جاری پیروی میکند.
شریکان مصلحتی بناپارتیسم
رفتار بناپارتیسم در قبال خرده مالکان، در قبال اقشار میانی در شرایط «اضطراری»! بموجب تجربیات دور و نزدیک، بورژوازی – بدلائلی کاملا قابل فهم–در شرایط متعارف براحتی با خرده مالکان، با اقشار میانی بطور کلی کنار می آید–امروز مثل دیروز–از این ارتش نسبتا پر جمعیت برای اختناق مطالبات اجتماعی و درهم کوبیدن جنبش کارگری استفاده میکند. ولی در شرایط بحرانی، از قضا با هزار دوز و کلک این شریکان مصلحتی را طرد، برای جبران خسارات و ضایعات بحران! آنها را نیز سرکیسه میکند و در مواردی– بدون تعارف–بجانشان می افتد، بیرحمانه خونشان را می ریزد. برای خرده مالک، روابط خونی و فامیلی... پول نقد و منافع آنی اهمیت حیاتی دارد! همین چندی پیش بود که سارکوزی، کلی در باره «حق ویژه» کارگران صنایع حمل و نقل زمینی فرانسه داد و قال براه انداخت، خرده مالکان، اقشار میانی را بسیج کرد و تا مرز یک جنگ داخلی پیش رفت! تا اینکه عاقبت و با رضایت ضمنی همین ارتش خوشخیال، حاصل چند نسل مبارزه کارگران فرانسه را، در مسیر نیاز فوری سلاطین بورس و تسلیحات خودی، مصادره کرد. خرده مالک، مادام که خود را گرفتار تعرض مستقیم بورژوازی و انحصار احساس نکند! اصلا کاری با فقر و بدبختی مردم، با اشغال نوبتی کشورها... با قتل عام پی درپی خلقها و ملتها ندارد. بدنبال «رفاه» آنی و در رویای مال و منال «باد» آورده! در برابر گروههای ممتاز و «متمدن» کرنش میکند. سعی دارد که با کارگران، با مردم «بی» تربیت روبرو نشود و مودبانه طرفدار چاپیدن اهالی از راه « قانونی» است.
زد و بند بالائیها برای تنزل ارزش کار
کمیسیون آتالی، همزمان با اصلاحات ضربتی دولت برای حذف نوبتی خدمات «زائد» اجتماعی پا گرفت، شش ماه تمام وقت گذاشت و برای افزایش نرخ رشد، بخاطر رفع معضل عدم تحرک اقتصادی در فرانسه طرحی در چهار بخش و هفده قسمت، با 20 تدبیر اساسی و 296 تدبیر تکمیلی، بدست داد. ولی این طرح، بیشتر یک ادعا نامه اقتصادی–اجتماعی است که با عنوان غلط انداز «300 تدبیر برای ایجاد دگرگونی در فرانسه»! به بازار آمد. این طرح عریض و طویل داستان آشنائی است. کلیاتی گنگ و مبهم از متفکران قرون منقضی در باره منشاء ثروت اجتماعی، تردستی «علمی» آقای ریچ مشاور اقتصادی بیل کلینتون در باره نوعی «اشتغال توائم با فقر»! و در نهایت موضوع برنامه انتخاباتی سارکوزی در سال گذشته برایم تداعی شد. بوی گند بناپارتیسم به مشامم خورد. این «ادعا نامه» پرطمطراق! حاوی دریافتی بغایت ارتجاعی، منحط و کاسبکارانه از مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است. شگردی است دیرآشنا برای کاهش هزینه تولید، بخاطر تنزل ارزش کار و افزایش قدرت رقابتی سرمایه های فرنگی در شرایط اضطراری. همین امر نشان میدهد که بحران جاری بالا گرفته، بمراتب عمیق تر از آن است که محافل رسمی بدان اشاره میکنند. براستی که دنیای «آزاد»! گرفتار نوعی تب زرد شده و با یک رکود اقتصادی فراگیر فاصله زیادی ندارد. باز امنیت سرمایه و نوع فرنگی آن بطریق اولی، به خطر افتاده است. بیخود نیست که بناپارتیسم–امروز مثل دیروز–خواب راحت ندارد، درگیر کشمکشهای فزاینده داخلی... نگران پشت جبهیه خویش است. از روی عاقبت اندیشی برای جوجه نازیهای خودی آغوش باز کرده، از روی استیصال مدیریت بنگاه الیزه را بدست یک مامور پلیس جاه طلب و «نا» متعادل داده تا بهتر دستاوردهای اجتماعی کارگران را باطل کند، تا خشن تر مطالبات دمکراتیک مردم را درهم بکوبد. پای یک تعرض همه جانبه بر علیه نیروی کار در میان است–که در تاریخ معاصر فرانسه بی سابقه نیست. بلحاظ تاریخی، بناپارتیسم با توطئه و حقه بازی، با بسیج واخورده ها و اوباش وطنی شکل گرفت... اصلا مولود کودتا است. این هیولای منحط، در شرایط اضطراری! استعداد «غریبی» در قتل عام کارگران خودی دارد. مثل این است که «روح» لوئی بناپارت هنوز کاخ الیزه را ترک نکرده، با لاشه جمهوری عجین شده و تا مغز استخوان دولتمردان نوبتی فرانسه فرو رفته است.
بشنوید از کمیسیون آتالی و طرح «جدیدش»! حضرات آمده و میگویند که «این طرح... سبک کاری است برای اصلاحات اضطراری و نهادین». عجب! و بعد، حتما برای جمال رعنای «چپ»! بخاطر گل روی خرده پای «سبز و سوسیالیست و کمونیست خانگی! اضافه میکنند که این طرح «هیچ سمت و سوی خاصی ندارد، بی طرف است». جل الخالق!( طرح آتالی– ص 11)
مثل اینکه حضرات «فراموش کرده اند»! که کمیسیون آتالی با فراخوان بنگاه الیزه–دفتر مرکزی بناپارتیسم–تشکیل و مشغول شد. فرض میکنیم که الیزه «بی» طرف باشد! ولی ثروت و دارائی موروثی، حسابهای «محرمانه» آقای آتالی چه می شود؟ ثروت که از آسمان نمی بارد! ثروت، یا ارزش، نتیجه کار اجتماعی، یک مقوله اقتصادی است. اما مالکیت، حاصل زور و تجاوز و غارت و حقه بازی است، از راه چپاول و دزدی و راهزنی بدست می آید. پیداست که «حق» مالکیت، که دمکراسی افلاطونی بر آن بنا شده، اصلا یک مقوله اقتصادی نیست. پس جناب آتالی، در لوای همین عامل غیر اقتصادی و زوری–بدون حضور در فرآیند ارزش آفرینی جامعه–بخشی از ثروت اجتماعی، قسمتی از دسترنج مردم را به جیب می زند، سهم قابل توجهی در استثمار نیروی کار و چاپیدن خلقهای خودی و غیر خودی دارد. تردستی که نیست. همین عامل نیرومند، از قضا بند ناف این میلیاردر «چپ» را–بطور طبیعی–به فلان جای بناپارتیسم وصل میکند –بطور غریزی–سرنوشتش را به محافل بالائی، انحصاری و امپریالیستی گره می زند. داستان ارزان «بی» طرفی اشراف و نجبا، سلاطین مالی و صنعتی و تسلیحاتی و مستغلاتی، مالکان وسائل تولید اجتماعی، اربابان و مدیران ممتاز کمپانیهای صاحب نام، مثل مونتین و آکسا و دویچه بانک و نستله و کردی اگریکول و ایسی لور و ولوو و رنو و... که جای خود دارد. برای آشنائی با فهرست کامل این اسامی نگاه کنید به طرح آتالی( از صفحه 292 تا 328). روشن است اصلاحات جاری و ضربتی بنگاه الیزه در مسیر حذف نوبتی خدمات «زائد» اجتماعی! یک دزدی آشکار دولتی، نوعی جیب بری قانونی است. کمیسیون آتالی مامور بود که برای توجیه این دزدی آشکار دولتی طرحی بریزد، برای این جیب بری قانونی دلائلی «اقتصادی» بتراشد. چاقو که دسته خود را نمی برد...
چند کلمه در باره موضوع «سبک کاری اضطراری و نهادین» لازم است، که در عین «بی» طرفی! برچسب طبقاتی غلیظی دارد. تردید ندارم که این فرمول «اسرار آمیز»! برای بازآفرینی بناپارتیسم در بستر اقتصاد رقابتی و انحصاری تهیه شده است. در این ارتباط، از قضا کمیسیون آتالی خفقان مرگ گرفته... لام تا کام چیزی نمی گوید. ولی تا دلتان بخواهد در باره «رشد اقتصادی، سرمایه گذاریهای خوب و بد، تولید ثروت، سطح زندگی و... » از سوئی و در باره «نوآوریهای فنی، پیشرفتهای پایدار، نابرابری، عدالت اجتماعی، اسراف، انواع خدمات درمانی و آموزشی و... » از طرف دیگر، در باره تمام این مقولات اقتصادی و اجتماعی–باب طبع از ما بهتران– یعنی هوائی... بطور کلی! وراجی کرده است، یعنی کشک. چون اصلا سخن بر سر تولید، فقر و ثروت، رشد اقتصادی و... در «هوا» و بطور «کلی» نیست. باید دید که انگیزه تولید چیست، باید منشاء فقر و ثروت، مبنای نابرابری، علت بحران، دلیل پیشروی و پس نشینی و... را پیدا کرد. باید این مقولات را در چارچوب مناسبات جاری، از روی شکل مالکیت متداول در جامعه، بر اساس شیوه مرسوم تولید و مبادله و توزیع و... توضیح داد. وانگهی، حق و حقوق شهروندی، خدمات ریز و درشت اجتماعی–در ورای رژیمهای اقتصادی متداول در این یا آن دوره معلوم تاریخی–داستانی بی معنی، حرف مفت است. کلی گوئی «علمی»! در اصل برای ماستمالی کردن حقایق تاریخی است، خصلت ویژه صورت بندهای اقتصادی و اجتماعی در گذشته و حال را لاپوشی میکند. بدیهی است که لوئی 14 و 15 و 16... نیز مردم اروپا را دوشیدند، دسترنج رعایای خودی و غیر خودی را به یغما بردند. ولی این کار «خیر»! بدوران مالکیت فئودالی و شیوه اربابی تولید... بازمیگردد. امروز، کارگران و بینوایان فرانسوی قربانی شیوه سرمایه داری تولیدند، مردم با اقتصاد بازار و رقابت انحصاری سر و کار دارند. این بورژوازی است که میدان داری میکند، سلاطین بورس و تسلیحات، کارتلهای نفتی و مالی و صنعتی، گروههای توتال و کردی لیونه و کردی اگریکول و کردی فونسیه و داسو و لاگاردر و میشلن و لورئال و... اربابان «نا» مرئی–بعضا حامی دیروز فاشیسم و نازیسم و پتن ایسم، غالبا میراث خوار استعمار کهن، وارث راهزنان و دزدان زمینی و دریائی قدیم–اینها هستند که امروز در باره چگونگی زیست جمعی انسانها... در باره اصلاحات «لازم و زائد» حرف آخر را میزنند، افسار بنگاه الیزه را در دست دارند، میتران و شیراک میسازند، سارکوزی میتراشند، دهها وزیر و وکیل و سناتور میخرند... و در شرایط «اضطراری»! بیشرمانه با زندگی کارگران و بینوایان بازی میکنند، بیرحمانه حق و حقوق مردم، دستاوردهای اجتماعی نسلها را درهم میکوبند. تا ابد که نمی شود حقایق را ماستمالی کرد... به ضرب صنعت دروغ و حقه بازی مردم را بدنبال «نخود سیاه» فرستاد. پس پای مبارزه نیروهای فقر و ثروت، پای نظام سرمایه داری و اقتصاد بازار، مکانیسم «تولید برای فروش» و رقابت امپریالیستی در اوضاع و احوال جاری در میان است. و تمام مساله هم اینجاست. ولی کمیسیون آتالی–انگار نه انگار–اصلا کاری با این حقایق ندارد... آمده و برای مردم «مار» میکشد. کلی آمار و ارقام داده، تعداد بنگاههای خرد و متوسط را ردیف کرده. گفته که فلان درصد اینجا و بهمان درصد آنجا کار میکند... به تولید ناخالص داخلی و پس رفت صادرات فرانسه اشاره کرده، در باره سرعت تغییرات، موج جدید و نیرومند رشد اقتصادی در دنیا، در باره نقش «مزاحم» دولت و اشتغال کامل و... در باره چیزهائی از این دست، یک خروار سخنان «علمی» گفته–حرفهائی ارزان و بدون پشتوانه... سخنانی در هوا. با این شگرد قدیمی، ظاهرا کمیسیون آتالی «موفق» شده : تا مردم فرانسه را مسئول تمام نابسامانیهای موجود جا بزند. تا علت و معلولها را وارونه کرده و مقولات اقتصادی و اجتماعی را در خارج از زمان و مکان قرار دهد. تا در باره علت تقابل کار و سرمایه در شرایط حاضر چیزی نگوید. تا بحرانهای نوبتی، بحران جاری سرمایه داری را امری «طبیعی»! کثافتکاریهای دیروز و امروز بناپارتیسم را «همگانی»! قالب کند.( نگاه کنید به طرح آتالی، از صفحه 11 تا 20)
میگوید: «موج نیرومند رشد اقتصادی در جهان، هم ثروتهای تازه می آفریند و هم نابرابری مفرط... خلق میکند».( صفحه 11) و یا اینکه «رشد اقتصادی بطور منظم عدالت اجتماعی ببار نمی آورد... ».( صفحه 12) شیره را خورد و گفت شیرین است...
ولی این «کشف» بزرگ! لزوما و یا اصلا، چیزی را توضیح نمی دهد. یعنی اقتصاد تابع عوامل «غیبی» است؟ بخودی خود «نا» برابری ایجاد میکند... ؟ پس اینهمه «تدابیر» ریز و درشت الکی، تمام این داستان «سبک کاری اضطراری و نهادین»! یک آروغ اشرافی بعد از غذاست. وانگهی، مگر این اقتصادی لعنتی چیست؟ که بازتابی اینچنین متناقض در جامعه دارد، مشتی را غنی کرده، به مال و منال بیکران میرساند و مابقی را بخاک سیاه می نشاند! بدون شک، این مقوله «دو پهلو» نیز تعریفی قابل فهم دارد. اقتصاد علمی است که مناسبات اجتماعی تولید در فرآیند زیست جمعی انسانها، مولفه های لازم و زائد ارزش آفرینی در جامعه را بررسی میکند، از مالکیت و دولت گرفته تا امکانات طبیعی و موقعیت جغرافیائی، ابزار کار و شیوه تولید، مبادله و توزیع و مصرف و آموزش و...
پیداست که تولید، در مسیر بازآفرینی حیات مادی و معنوی جامعه، نقشی کلیدی دارد–با کار فردی یا فعالیت گروهی، دستی یا بکمک ماشینهای بدوی و پیشرفته–برای رفع نیازمندیهای مصرفی جامعه صورت میگیرد و بر خلاف جعلیات «از ما بهتران»! اصلا هدفی در خود ندارد. پس علت چیست که بطور «خود کار»! مولد فقر است؟ در باره این مساله «پیش پا افتاده»! از قضا کمیسیون آتالی هیچ توضیحی نمی دهد، چیزی نمی گوید. ولی این سکوت مصلحتی بیخود نیست، این حقه بازی «علمی»! کلی جای حرف دارد. حال چرا؟ چون اصطلاح «رشد اقتصادی» و یا همان «افزایش سرانه تولید ناخالص ملی»، به مالکیت خصوصی متداول، به شیوه سرمایه داری تولید و تقابل نیروهای فقر و ثروت در اوضاع و احوال جاری اشاره نمی کند، خصلت طبقاتی دمکراسی افلاطونی را نشان نمی دهد. هر شارلاتانی هم میتواند، هر کلاهبرداری «حق» دارد که اصطلاحات علمی بکار ببرد–مثل جناب آتالی و شرکاء. جهت اطلاع حضرات، همینقدر بگوئیم که تمرکز عمودی «ثروت» و توسعه عرضی «فقر» در دوران معاصر گره کور سرمایه داری است. از آنجا که شیوه سرمایه داری تولید، با عامل غیر اقتصادی «حق» مالکیت خصوصی بر وسائل تولید اجتماعی ملازمه دارد، بطور طبیعی حاوی نابرابری، مولد فقر است. بطور منظم عدالت مطلوب مالکان وسائل تولید را بوجود می آورد. ابهام در کجاست ؟ تاریخ نشان داده که «مالکیت » نتیجه غارت و چپاول و «تجارت» نوع قانونی دزدی است. ولی بپرسیم، کمیسیون آتالی با علم کردن داستان مضحک «رشد نیرومند اقتصادی در جهان... »! یعنی با تعریف و تمجید آشکار از گلوبالیزاسیون–که چیزی جز گسترش نفوذ سلاطین مالی و صنعتی و نفتی و تسلیحاتی و... در جغرافیای جهان نیست–میخواهد بکجا برسد؟ میخواهد چه معجونی را بخورد نیروی کار، بخورد مردم فرانسه بدهد؟ باید گشت و دم خروس را در لابلای طرح آتالی پیدا کرد. حضرات، بعد از «کشف» اینکه گذران زندگی امروز در فرانسه با سال 1936 میلادی فرق زیادی دارد! برگ آخر این بازی تهوع آور اربابی را رو کرده و میگویند: «ما بیست سال بیشتر زندگی میکنیم و بطور متوسط پانزده سال کمتر کار میکنیم. این سی و پنج سال زندگی غیر فعال اضافی ما هزینه سنگینی دارد... ».(طرح آتالی، صفحه 22) پس دم خروس اینجاست–معیاری برای محاسبه عیار «بشر دوستی» بورژوازی و بناپارتیسم. باین ترتیب، کارگران فرانسوی، باید قید زندگی «غیر» فعال خود را بزنند – چون نیاز فوری بورژوازی اینطور ایجاب میکند. مردم باید از عمر «اضافی» خود درگذرند–چون با منافع استراتژیک بناپارتیسم تناسب ندارد. شاید، کلمه «فعالیت» در فرهنگ مالکان و اربابان قدیمی و جدید با حرف «م» نوشته می شود، معنای مفت دارد. چرا که تمام مالکان و اربابان ریز و درشت، همه ثروتمندان جهان مفتخورند–امروز مثل دیروز–مزاحم تولید اجتماعی، باعث فساد و هرزگی، بانی تباهی انسان. ما از اصطلاح «فعالیت» همان فعالیت تولیدی نیروی کار برای بازآفرینی حیات مادی و معنوی جامعه را ادراک میکنیم. این تنها منبع درآمد جامعه بشری است که مخارج گزاف عیاشی مالکان و اربابان، خرج دولت و دولتمردان، هزینه سنگین کنیسه و کلیسا و مسجد، خرج فیلسوفان و دانشمندان، دکتر و مهندس و هنرمندان ریز و درشت و... را هم میدهد. میگوئید زندگی «غیر» فعال! عمر «اضافی»! ولی با تعریف ما، هیچ مالکی زندگی فعال ندارد–غارت و چپاول که «فعالیت» نیست. هشدار! مثل اینکه حضرات، مشتی میلیاردر بی وجدان و دلقک، مالکان فاسد و زائد و انگل... میخواهند زمان مطلق اشتغال کارگران را تا لب گور برسانند. میخواهند «حق» بازنشستگی مردم را باطل کنند. فعلا در باره سابقه آدم سوزی، همدستی گروه هرسان و کمپانی میشلن و لورئال و... با فاشیسم و نازیسم و پتن ایسم چیزی نمی گویم. این رشته سر دراز دارد...
ولی چطور باید تکلیف زندگی «غیر» فعال کارگران و عمر «اضافی» مردم را روشن کرد؟ بعلاوه، چگونه باید این معجون تلخ بناپارتیستی را «شیرین» بخورد نیروی کار، بخورد مردم فرانسه داد؟ در این ارتباط، هیچ جای نگرانی نیست. کافی است که کمیسیون آتالی–طبق معمول– بروشی «علمی»! یعنی با توسل به آمار و ارقام خر رنگ کن، ثابت کند که مثلا می شود «از یک من شیر تازه صد گرم کره گرفت»! بهمین سادگی. بزعم حضرات، با اجرای فوری و تمام عیار «سبک کاری اضطراری و نهادین»! از آوریل 2008 تا پایان سال 2012 میلادی، گویا «نرخ رشد اقتصادی در فرانسه یک درجه بیشتر از امروز خواهد شد»! و با این رشد فرضی، قرار است که «سالی 500 ارو قدرت خرید هر خانوار بیشتر شود، 150000 شغل بیشتر بوجود آید، بیش از 90000 مسکن اجتماعی ساخته شود، خرج تحصیل 20000 از بچه های فلج تامین گردد، بیش از 20000 جای اضطراری برای اطراق افراد بی خانمان درست شود، کاهش فقر و ایجاد کار در حومه شهرها و افزایش امکانات تحقیقی + 4000 ارو کاهش سرانه از بدهی دولت و... اینها همه بدون افزایش مالیات... »! ولی «بشرطی که وضع بین المللی خراب تر از این نشود»!( نگاه کنید به طرح آتالی، صفحات 17 و 25 و 26). در واقع، حرف کمیسیون آتالی این است که میتوان در فرانسه «از یک من شیر تازه صد گرم کره گرفت»! ولی بشرطی که نگذاریم که گاو همسایه اصلا شیر بدهد–یعنی تدارک جنگ. با این تردستی «علمی»! باب طبع از ما بهتران، حضرات مردم را تحقیر و شعور اجتماعی را استهزاء میکنند. همزمان، به گروههای معلوم الحال خوراک تبلیغاتی میرسانند. معجونی که بیشتر بدرد انجمنهای کوچک و بزرگ «خیریه» و «بشر دوست» و «بدون مرز» و «فمینیستی» میخورد، و در نهایت برای تابلوهای فصلی و مصلحتی مثل کاروانهای عشق و... سرگرمی خیابانی بوجود می آورد. باین بیاندیشید. گروهی بانکدار کلاش آمده و میگوید که «کاهش نرخ رشد اقتصادی در فرانسه از 5 % به 1,7 % در سال» خیلی اشکال دارد! عجب! چون این بانکها هستند که در اوضاع و احوال جاری با افزایش و کاهش مصلحتی نرخ بهره جلوی مبادله کار و سرمایه... جلوی پیشرفتهای صنعتی را گرفته و رشد متعارف اقتصادی را اجازه نمی دهند. مشتی تنزیل بگیر انگل از اینکه «یک میلیون فرانسوی با درآمد حداقل ناخالصی معادل 441 ارو در ماه گذران میکند» گله دارد! جل الخالق! چون تنزیل بگیران، خودشان از راه دلالی پول ارتزاق میکنند، با معاملات فرضی و بورس نقش مخربی در گردش سرمایه متغیر یا مزد دارند. سلاطین صنعتی میگویند که «2,5 میلیون نفر بیکار و بیش از 600000 شغل فرضی در فرانسه» یک رسوائی است! کسانیکه بدنبال کار ارزان و سود حداکثر، مرتب واحدهای تولیدی و بازرگانی «غیر» سود آور را تعطیل میکنند. گویا مالکان کمپانی نستله، ولوو، آکسا، یا مدیران کردی اگریکول و دویچه بانک و ایسی لور و رنو و... دلشان برای کارگران فرانسوی سوخته! نگران افزایش «طبیعی» فقر و بیکاری و دربدری مردم در فرانسه شده اند... ! (طرح آتالی، صفحه 15)
اصلاحات ضربتی بنگاه الیزه از سوئی و سبک کار اضطراری آتالی و شرکاء از طرف دیگر حکایت از آن دارد که بناپارتیسم–بدلائل بومی و بین المللی–با بحران اقتصادی و اجتماعی، با کاهش نرخ رشد و عدم تحرک اقتصادی... روبروست. با توجه به افزایش مداوم فقر و بیکاری، سیر صعودی تورم و افزایش سرسام آور قیمتها، تنزل مزد و قدرت خرید اهالی... براحتی میتوان دریافت که مردم فرانسه عذاب میکشند، کارگران و بینوایان این کشور از هیچ امنیتی برخوردار نیستند. ولی اصلاحات ضربتی بنگاه الیزه ربطی به عذاب مردم ندارد، بخاطر امنیت کارگران و بینوایان نیست. کمپانی آتالی هم کاری باین ندارد که شرایط اقتصادی و اجتماعی در مسیر بهبود زیست اکثریت مردم تغییر پیدا کند–خیر. حضرات نگران امنیت سرمایه خودی در داخل و خارجند. بخاطر تامین سود حداکثر و تغییر شرایط در مسیر نیاز فوری بورژوازی و منافع استراتژیک بناپارتیسم در اوضاع و احوال جاری جوش میزنند. لفاظی یکی و طرح اضطراری دیگری، بار طبقاتی واحدی دارند.
شواهدی هست مبنی بر اینکه رقابت «مسالمت آمیز» کارتلها بر سر کنترل انحصاری تولید و بازرگانی جهان بیخ پیدا کرده، مدتی است که مکانیسم «تولید برای فروش» متزلزل و انحصار–بطور غریزی–براه خشونت افتاده، بسمت ماجراجوئی و جنگ، گشایش زوری بازار متمایل شده است. سرمایه داری–بدون بازار فروش–اصلا وجود ندارد، بکلی جفنگ است. داستان مضحک «بشر دوستی» بورژوازی، استعمارگران قدیمی و جدید! پیشکش هواداران. ولی اشغال یوگسلاوی توسط «سازمان ملل»! تجزیه و تقسیم بعدی این کشور میان آمریکا و اروپا، اشغال عراق توسط امپریالیسم آمریکا و شرکاء، اشغال دستجمعی افغانستان توسط ناتوچیها... اینها همه میرساند که دنیای «آزاد» اصلا بسامان نیست. نشان میدهد که انحصار، بیشتر آمریکائی و اروپائی، نوع فرنگی آن بطریق اولی، با کاهش مواد خام، با محدودیت بازار فروش روبرو شده، گرفتار تنزل نرخ سود در سرزمین پایگاه، اسیر پرداختهای «غیر» لازم اجتماعی، دچار بحرانی ساختاری است. قرائن نشان میدهد که آرایش نیروهای بین المللی در وضعیت موجود با وزن مخصوص اقتصادی کشورهای ریز و درشت سرمایه داری خوانائی ندارد، بازآفرینی غولهای مالی–صنعتی جهان در اوضاع و احوال جاری مختل شده است. چطور؟ با برآمد نسبتا نیرومند چین و هند و روسیه و کره جنوبی و مکزیک و برزیل و... بر اثر رشد ناموزون اقتصادی، دیری است که توازن بازرگانی جهان بسود رقیبان نوخاسته تغییر یافته، استعمارگران قدیمی را–با شدت و ضعف–با عدم تحرک اقتصادی، با کاهش رشد، با نوعی کسری بودجه و کسری بازرگانی مستمر و بیکاری مزمن مواجه ساخته است. بانکهای صاحب نام، کمپانیهای مارکدار، دهها واحد تولیدی و بازرگانی ریز و درشت، صدها شرکت مادر و خواهر و خواهرزاده، بیشتر آمریکائی و اروپائی، یا تعطیل و یا در حال ورشکستگی و تعطیل قرار دارند–علت استیصال بناپارتیسم. بعلاوه، اقتصاد بیمار فرانسه از سقوط قدرت برابری دلار، از رسوائی مستغلاتی اخیر در آمریکا و انگلیس... نیز آسیب دیده است. برای جبران مافات، تردید ندارم که بناپارتیسم در کلاهبرداری کلان مالی در یک سلسله از بانکهای فرانسوی مثل سوسیته ژنرال و کردی اگریکول و کردی فونسیه... دست داشته است. رشد محسوس سرمایه داری در بعضی کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه... پیشرفتهای عظیم صنعتی آسیا در این چند دهه اخیر قابل انکار نیست. حضور نسبتا نیرومند آسیا در رقابتهای بومی و منطقه ای و بین المللی، با توجه به حجم جمعیت و منابع سرشار طبیعی و نیروی کار ارزان، استعمارگران باختری را در داخل و خارج گرفتار کرده، بیش از پیش، تحرک اقتصادی و میدان مانور بازرگانی آمریکا و اروپا را کاهش داده است. امتیاز بزرگ آسیا در دنیای رقابتی حاضر این است که میتواند از دستاوردهای علمی و فنی و صنعتی و سازماندهی کار در آمریکا و اروپا استفاده نماید. حماقت مذهبی... اصلا روا نیست. چون سخن بر سر یک سلسله دستاورد تاریخی در فرآیند زیست جمعی انسانهاست– حاصل نسلها تلاش و مبارزه نیروی کار در قبال مالکان ریز و درشت... نتیجه سخت کوشی برده ها و رعایا و کارگران صنعتی در دوران معاصر. تمرکز امروزی آن در آمریکا و اروپا، به سلطه دویست ساله غرب استعماری بر سرنوشت مردم جهان بازمیگردد–که با ترور و آدمکشی و آدم ربائی، با کودتاهای ننگین، خلق کشی های مکرر، با نژادپرستی و بناپارتیسم و فاشیسم و نازیسم و پتن ایسم و مک کارتیسم... با تحقیر مداوم انسان مقدور شده و بزرگترین مانع بر سر راه پیشرفت و ترقی جامعه بشری است. من فکر میکنم که پیشرفتهای صنعتی آسیا پایان سلطه و سلطه گری غرب را نوید میدهد، یک گام بزرگ به پیش است... زمینه را برای سقوط بورژوازی و امپریالیسم، برای تسویه حساب با مالکیت خصوصی، با آرایش طبقاتی و نظام استثماری بیشتر فراهم میکند–باید از آن استقبال کرد.
Commission pour la libération de la croissance française Présidée par - Jacques Attali - 300 Décisions pour changer la France
کمیسیون برای آزاد سازی رشد در فرانسه، بریاست ژاک آتالی - سیصد تدبیر برای ایجاد دگرگونی در فرانسه
بر گرفته ازتوفان شماره 102 شهریور ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org