داوود رضوی عضو هيئت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد
چند روز پيش مطلبی از آقای محسن حکيمی در بعضی سايتها آمد که موضوع ان نقد مصا حبه من و اقای ابراهيم مددی نايب رئيس سنديکای شرکت واحد اتوبو سرانی بود. ولی هر بيننده ای که اين مطلب را مطا لعه کرده باشد متوجه خواهد شد که نقد بهانه ای بيشتر نيست و هدف کمرنگ کردن تاثيرات مبارزه سنديکائی شرکت واحد و در کليت تشکل يابی مستقل در ايران است در اين دوره از مبارزات کارگری است . اينکه آقای حکيمی تازه يادش افتاده بعد از ماهها از گذشت آن مصاحبه به نقد آن بپردازد جای سوال فراوانی دارد چرا که اخيرا ما هم ازطرف ادارات کار استان تهران ,و ديوان عدالت اداری احکام غير عادلانه ای دريافت کرده و همواره از سوی دادگاه انقلاب همچنان در راهروها برو بيا داريم و فقط مانده بود که امثال حکيمی در ايندوره به ما حمله کنند. ولی هر خواننده ای که دستی بر آتش مبارزه کارگری در ايران داشته باشد ميداند که آن مصاحبه در غالبی يک جانبه بوده است و نبود امکان رسانه های آزاد راه هر نوع ابراز نظری آزاد و دوجانبه بسته است و اين نوع مناظرات مشکلات فنی ونظری خاص خودش را دارد. که در زير به آن هم خواهم پرداخت. ولی بحث اساسی آنجا است که آيا امکان به وجود آمدن سنديکا و نهاد کارگری مستقل در ايران هست يا نه؟ معلوم است اگر بدست انها که بيرون گود هستند مثل آقای حکيمی بسپاريم نه تنها بوجود نخواهد آمد بلکه مانند کميته هماهنگی از بين خواهد رفت. شانس آورديم که ايشان در سنديکای ما نبود که اگر اعضای هيئت مديره سنديکا واحد به فرامين ايشان عمل نميکردند يا اخراج ميشدند يا تبعيد. بقول قديميها ده روز کار عملی بهتر از ده سال کار نظری است. آقای حکيمی اگر واقعا به مسائل کارگری اعتقاد دارند که بنظر نميايد چون نظراتش هم مانند کارهايش بيشتر ترجمه است تا نوع آوری. در جامعه ای که ميليونها انسان دنبال آن هستند که نيروی کارشان را بفروشند وخريدار نيست معلوم نيست شما چطور مزدش را ميخواهيد لغوکنيد. در جامعه ای که مردم بايد دو تا سه کار داشته باشند اين حرفها يعنی چه ؟ بجای آدرس دادن ما که بايد دنبال نهادهای مثل سازمان لغو کار مزدی ايشان برويم که معلوم نيست که به اجرا در آورندگانش از کره مريخ بايد به ايران بيايند يا نه ، چرا از همان امکانات موجود حرکت نميکند، چرا نميخواهد بپذيرد که کار عملی سخت و پر هزينه است وشما و دوروبری هايتان قادر به اين کار نيستند. سنگ بزرگ علامت نزدن است. آقای حکيمی چطور فعا ل کارگری هستيد که مبارزه کارگران شرکت واحد را نه تنها قبول نداريد بلکه مضر جامعه کارگری ميدانيد که از نظر من شما در اصل نظرات و همان منافع کارفرمايان را دنبا ل ميکنيد و اين در گفتار شما کاملا مشهود است . آنها هم به ما ميگويند وجود سنديکای واحد باز دارنده نهادهای دولتی است ، وشما همميگوييد وجود سنديکا باز دارنده نهاد ضد سرمايه داری است. حالا بايد ببينيم چه کسانی نهاد ما را بايد ارزيابی کنند، دولت، شما يا اعضای آن؟ سازمان ضد سرمايه داری در کشوری که سی سال است خودش را ضد سرمايه داری معرفی کرده است کدام صيغه ای است ديگر؟ سنديکای واحد حداقل در چند سال گذشته مشخص گفته با دولت و شهرداری که کارفرما است درگير بوده، شما حداقل يک جناح سرمايه داری در ايران را مشخص مورد حمله قرار دهيد کليت آن پيشکش اتان؟ چرا زمانيکه سرکوبگران کارگر که از عوامل اصلی خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار که به محل سنديکا با حمايت عوامل امنيتی ودر حضور پليس حمله کردند آيا شما چه کاری کرديد. در اين چند سال حمايتهای بين المللی از سنديکا را چرا زير سوال برديد و آنرا تخطئه کرديد در صورتی که شما خودتان در خفا با آنها کار ميکرديد. فقط همکاريهای بين المللی برای ديگران حرام است ولی برای خودتان حلال است. در صحبت سرخ و در عمل زرد. چرا نميخواهيد از خواب دگماتيسم برخاسته و بپذيرد که اگر ميليونها کارگری که در ايران امروز از بی آيندگی و بی امنيتی شغلی و کاری در بحران اجتماعی و فقر هستند را فقط با تلاوت لغوکنندگان مزد نميشود بوجود آورد. شما بجای مقايسه ايران با کشورهای غربی چرا نميخواهد بپذيرد دوستانتان که با پول دولتهای رفاه و ماليات کارگران آن جوامع زندگی راحت ميکنند وفقط در عالم نظر به پوچی ،بحران و قطع اميد از مبارزه واقعی رسيده اند چه ربطی به ما دارد. آش خودتان را ميخوريد وحليم مشتی باقر را هم ميزنيد. چرا همنظرانتان در همان جوامع آزاد که شب به خانه اشان نميريزند، قبل از اعتصاب دستگيرشان نميکنند و يا بيکار نميشوند و در بدترين حالت گرسنگی ندارند چرا نهادهای لغو کار مزدوری را درست نميکنند. آنها در آن جوامع حتی نميدانند که سيستم حکومتی انجاها چيست وچه حزبی سر کار است. چون نيازشان نيست که خودشان به خيابان بيايند برای حفظ امنيت حقوق اجتماعی و نگه داشتن آن، ديگران آن کارها را برايشان ميکنند ولی فقط فحش دادن به سنديکا را ميدانند ولی نميدانند که با فحش که سنديکا را از بين نميرود. شما بگوييد از زمان تشکيل کميته هماهنگی تا بحال چقدر از لحاظ کمی و کيفی رشد کرده اي؟ تبديل شده ايد به نهاد بيانيه ها. بقول قديمی ها يک سوزن به خود بزنيد و يک جوال دوز به ديگران. برخلاف جريان شما امروز سنديکا واحد توانسته کار خودش را جلو ببرد نه بخاطر سنديکاليسم اش بوده و نه بخاطر ماجراجوی عده ای روشنفکر شکم سير، بلکه مديون فداکاری ، پايداری و منافع طبقاتی اعضای اش بوده است. بسيار اتفاق افتاده که هيئت مديره با هم و يا اعضا و هيئت مديره با هم نظر متفاوت داشته اند ولی اين به هيچ وجه منجر به انشعاب و دشنام و ترک مبارزه اشان نشده است. امروز جنبش کارگری نياز به تئوريسين ندارد، فقط بايد يک سرسوزن به آنهمه حرفی که زده ميشود، عمل شود که خودش کلی کار است. آيا دستگيری بيش از 700 راننده شرکت واحد حاکی از تشکيلات قدرت مند سنديکای شرکت واحد نيست؟ ايا در 16/6/84 چراغ روشن کردن 98 درصد از رانندگان شرکت واحد حاکی از اتحاد منسجم و تشکيلاتی نيست ايا فرياد 10 هزار راننده در استا ديوم ازادی نشانگر تلاش اعضای هيئت مديره و فعا لين سنديکائی نيست . ما افتخار ميکنيم که تا به امروز در راهروهای دادگاهها و ادارات کار مبارزه امان را ادامه داده ايم و تا به امروز هم وکلای ما بدون دريافت يکريال کارشان را ادامه ميدهند و از فعاليتهايمان هم دفاع ميکنيم بر خلاف عمل شما. اری اگر ما هم فقط در سايتها مطلب مينوشتيم کسی کاری با ما نداشت و امروز کارگران شرکت واحد هيچ دستاوردی نداشتند ما با افتخار و غرور بخود ميباليم که توانستيم با پايداری مقاومت و ايستاده گی لقمه نانی به سفره کارگران شرکت واحد بياوريم و اين خود انگيزه مهم در ادامه و پيگيری حقو قمان است از قول من مينوسيد که من گفته ام تشکل سنديکا به کارفرما کمک ميکند. يادتان رفته است سنديکا نهاد صنفی است نه تشکيلات انقلابی خوب معلوم است که در جامعه سرمايه داری يا حتی سوسياليستی آن وجود نهاد صنفی يعنی رشد کليت آن واحد کاری. تا زمانی که نيروی کار بعنوان مزد خريد و فروش ميشود اين نهاد هست ولی با شعار که نميشود به زندگی برابر رسيد. ديگر اين را هر کسی ميداند که اگر کارگران کار شايسته، امنيت شغلی و زندگی در شان انسان داشته باشند. کار کنند که زندگی بکنند نه زندگی بکنند که کار کنند و در محيط کار نمايندگان انها بدون فشار و دخالت دولت و کارفرما انتخاب شوند و از پائين شکل بگيرند قطعا نمايندگان واقعی انها با چانه زنی و دفاع از حقوقشان شرايط مطلوبی برای کارگر ايجاد ميکنند و کارگر ديگر دليلی ندارد که بی رغبتی به کار نشان بدهد و با تمام وجود دل به کار ندهد اگر رضايت داشته باشد به کارش بهتر کار ميکند چون ميداند سعادت فردی او سعادت اجتماعی را هم با خود به همراه مياورد، خود بخود سطح بهره وری کار بالا ميرود و اين فقط با بوجود امدن سنديکا ها و تشکل های ازاد کارگری امکان پذير است و هيچ توهمی نيست انکه دچار توهم شده شما هستيد اقای حکيمی که اين همه شرايط مطلو بی را که سنديکای شرکت واحد در سخت ترين شرايط موجود حاکم درست کرده نمی بينيد که تماما با سند موجود است. ما قضاوت را به کسانی ميسپاريم که همچنان با ايستادگی و پرداخت هزينه در بهبود شرايط کار تلا ش ميکنند. حالا شما به ما بگوييد در اين نظام خواب وخيال است ولی دستيابی آن را به تقدير نمی سپاريم برای اش مبارزه ميکنيم. خوب حالا شما و ديگرانی که در زندگی واقعي اشان کوچکترين ربطی به جنبش کارگری ندارند به ما بگويند ما رفرميست هستيم ما ميگوييم انقلاب پيشکش اتان همين کارهای کوچک را هم نميتوانيد انجام دهيد. دوست عزيز امروز لغت رفرميست فحش شده است برای ادا کنندگانش. شما به ما بگوييد که در محيط کارتان در حال کدام انقلاب مداوم هستيد. اين برخوردها از تنبلی سياسی است. والا امروز اگر واقعا دلتان برای اين مبارزه ميتپيد ميدانستيد که در اين شوره زار جهانی سرمايه هر کاری برای بهتر شدن وضع کارگران مثبت است. کارگر معمولا در محيط کارش به آدمهای اعتماد ميکند که بتواند به آنها ثابت کنند که جدي، مسئول است. به قول معروف ناخدای کشتی آخرين نفری است که کشتی را در حين غرق شدن ترک ميکند ولی متاسفانه بسياری از ناخداهای جنبش کارگری چه در ايران و چه در خارج زودتر از هر کسی صحنه را ترک کرده اند و فقط در اتاقهای اشان و در خلوتشان به اين مبارزه اشان ادامه ميدهند. در آخر شما از شورای کارگری نام ميبريد ولی هيچ وجود و حضوری ما نديده ايم و فقط در حد همان صحبت در سايت و کاغذ است ولی سنديکای شرکت واحد و ديگر نهادهای که مبارزه در هر عرصه برای زندگی بهتر برای کارگران فعاليت ميکنند همچنان زنده هستند و محکم بروی خواسته های خود اسرار دارد و اگر اينطور نبود امروز بسياری از واحدهای کارگری منجمله نيشکر هفت تبه و کامينوداران در اهواز به تشکيل سنديکا اقدام نمی کردند و اقای حکيمی يادت باشد که در تمام دنيا اتحا ديه های کارگری از مبارزات کارگران ايران و سنديکای شرکت واحد دفاع کردند و روزگا ری کسی در ايران جرات نداشت اسمی از سنديکا به زبان بياورد و اين ازادی را مديون مبارزه همه و در نهاد ما اعضای هيئت مديره سنديکای شرکت واحد و فعالين سنديکائی بخصوص منصور اسالو هستيم و در اخر بگويم که اين حرفهای نا اميد کننده شما هرگز روحيه اميدواری را در ما از بين نخو اهد برد به اميد تشکيل سنديکاها در تمام صنوف .
چند روز پيش مطلبی از آقای محسن حکيمی در بعضی سايتها آمد که موضوع ان نقد مصا حبه من و اقای ابراهيم مددی نايب رئيس سنديکای شرکت واحد اتوبو سرانی بود. ولی هر بيننده ای که اين مطلب را مطا لعه کرده باشد متوجه خواهد شد که نقد بهانه ای بيشتر نيست و هدف کمرنگ کردن تاثيرات مبارزه سنديکائی شرکت واحد و در کليت تشکل يابی مستقل در ايران است در اين دوره از مبارزات کارگری است . اينکه آقای حکيمی تازه يادش افتاده بعد از ماهها از گذشت آن مصاحبه به نقد آن بپردازد جای سوال فراوانی دارد چرا که اخيرا ما هم ازطرف ادارات کار استان تهران ,و ديوان عدالت اداری احکام غير عادلانه ای دريافت کرده و همواره از سوی دادگاه انقلاب همچنان در راهروها برو بيا داريم و فقط مانده بود که امثال حکيمی در ايندوره به ما حمله کنند. ولی هر خواننده ای که دستی بر آتش مبارزه کارگری در ايران داشته باشد ميداند که آن مصاحبه در غالبی يک جانبه بوده است و نبود امکان رسانه های آزاد راه هر نوع ابراز نظری آزاد و دوجانبه بسته است و اين نوع مناظرات مشکلات فنی ونظری خاص خودش را دارد. که در زير به آن هم خواهم پرداخت. ولی بحث اساسی آنجا است که آيا امکان به وجود آمدن سنديکا و نهاد کارگری مستقل در ايران هست يا نه؟ معلوم است اگر بدست انها که بيرون گود هستند مثل آقای حکيمی بسپاريم نه تنها بوجود نخواهد آمد بلکه مانند کميته هماهنگی از بين خواهد رفت. شانس آورديم که ايشان در سنديکای ما نبود که اگر اعضای هيئت مديره سنديکا واحد به فرامين ايشان عمل نميکردند يا اخراج ميشدند يا تبعيد. بقول قديميها ده روز کار عملی بهتر از ده سال کار نظری است. آقای حکيمی اگر واقعا به مسائل کارگری اعتقاد دارند که بنظر نميايد چون نظراتش هم مانند کارهايش بيشتر ترجمه است تا نوع آوری. در جامعه ای که ميليونها انسان دنبال آن هستند که نيروی کارشان را بفروشند وخريدار نيست معلوم نيست شما چطور مزدش را ميخواهيد لغوکنيد. در جامعه ای که مردم بايد دو تا سه کار داشته باشند اين حرفها يعنی چه ؟ بجای آدرس دادن ما که بايد دنبال نهادهای مثل سازمان لغو کار مزدی ايشان برويم که معلوم نيست که به اجرا در آورندگانش از کره مريخ بايد به ايران بيايند يا نه ، چرا از همان امکانات موجود حرکت نميکند، چرا نميخواهد بپذيرد که کار عملی سخت و پر هزينه است وشما و دوروبری هايتان قادر به اين کار نيستند. سنگ بزرگ علامت نزدن است. آقای حکيمی چطور فعا ل کارگری هستيد که مبارزه کارگران شرکت واحد را نه تنها قبول نداريد بلکه مضر جامعه کارگری ميدانيد که از نظر من شما در اصل نظرات و همان منافع کارفرمايان را دنبا ل ميکنيد و اين در گفتار شما کاملا مشهود است . آنها هم به ما ميگويند وجود سنديکای واحد باز دارنده نهادهای دولتی است ، وشما همميگوييد وجود سنديکا باز دارنده نهاد ضد سرمايه داری است. حالا بايد ببينيم چه کسانی نهاد ما را بايد ارزيابی کنند، دولت، شما يا اعضای آن؟ سازمان ضد سرمايه داری در کشوری که سی سال است خودش را ضد سرمايه داری معرفی کرده است کدام صيغه ای است ديگر؟ سنديکای واحد حداقل در چند سال گذشته مشخص گفته با دولت و شهرداری که کارفرما است درگير بوده، شما حداقل يک جناح سرمايه داری در ايران را مشخص مورد حمله قرار دهيد کليت آن پيشکش اتان؟ چرا زمانيکه سرکوبگران کارگر که از عوامل اصلی خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار که به محل سنديکا با حمايت عوامل امنيتی ودر حضور پليس حمله کردند آيا شما چه کاری کرديد. در اين چند سال حمايتهای بين المللی از سنديکا را چرا زير سوال برديد و آنرا تخطئه کرديد در صورتی که شما خودتان در خفا با آنها کار ميکرديد. فقط همکاريهای بين المللی برای ديگران حرام است ولی برای خودتان حلال است. در صحبت سرخ و در عمل زرد. چرا نميخواهيد از خواب دگماتيسم برخاسته و بپذيرد که اگر ميليونها کارگری که در ايران امروز از بی آيندگی و بی امنيتی شغلی و کاری در بحران اجتماعی و فقر هستند را فقط با تلاوت لغوکنندگان مزد نميشود بوجود آورد. شما بجای مقايسه ايران با کشورهای غربی چرا نميخواهد بپذيرد دوستانتان که با پول دولتهای رفاه و ماليات کارگران آن جوامع زندگی راحت ميکنند وفقط در عالم نظر به پوچی ،بحران و قطع اميد از مبارزه واقعی رسيده اند چه ربطی به ما دارد. آش خودتان را ميخوريد وحليم مشتی باقر را هم ميزنيد. چرا همنظرانتان در همان جوامع آزاد که شب به خانه اشان نميريزند، قبل از اعتصاب دستگيرشان نميکنند و يا بيکار نميشوند و در بدترين حالت گرسنگی ندارند چرا نهادهای لغو کار مزدوری را درست نميکنند. آنها در آن جوامع حتی نميدانند که سيستم حکومتی انجاها چيست وچه حزبی سر کار است. چون نيازشان نيست که خودشان به خيابان بيايند برای حفظ امنيت حقوق اجتماعی و نگه داشتن آن، ديگران آن کارها را برايشان ميکنند ولی فقط فحش دادن به سنديکا را ميدانند ولی نميدانند که با فحش که سنديکا را از بين نميرود. شما بگوييد از زمان تشکيل کميته هماهنگی تا بحال چقدر از لحاظ کمی و کيفی رشد کرده اي؟ تبديل شده ايد به نهاد بيانيه ها. بقول قديمی ها يک سوزن به خود بزنيد و يک جوال دوز به ديگران. برخلاف جريان شما امروز سنديکا واحد توانسته کار خودش را جلو ببرد نه بخاطر سنديکاليسم اش بوده و نه بخاطر ماجراجوی عده ای روشنفکر شکم سير، بلکه مديون فداکاری ، پايداری و منافع طبقاتی اعضای اش بوده است. بسيار اتفاق افتاده که هيئت مديره با هم و يا اعضا و هيئت مديره با هم نظر متفاوت داشته اند ولی اين به هيچ وجه منجر به انشعاب و دشنام و ترک مبارزه اشان نشده است. امروز جنبش کارگری نياز به تئوريسين ندارد، فقط بايد يک سرسوزن به آنهمه حرفی که زده ميشود، عمل شود که خودش کلی کار است. آيا دستگيری بيش از 700 راننده شرکت واحد حاکی از تشکيلات قدرت مند سنديکای شرکت واحد نيست؟ ايا در 16/6/84 چراغ روشن کردن 98 درصد از رانندگان شرکت واحد حاکی از اتحاد منسجم و تشکيلاتی نيست ايا فرياد 10 هزار راننده در استا ديوم ازادی نشانگر تلاش اعضای هيئت مديره و فعا لين سنديکائی نيست . ما افتخار ميکنيم که تا به امروز در راهروهای دادگاهها و ادارات کار مبارزه امان را ادامه داده ايم و تا به امروز هم وکلای ما بدون دريافت يکريال کارشان را ادامه ميدهند و از فعاليتهايمان هم دفاع ميکنيم بر خلاف عمل شما. اری اگر ما هم فقط در سايتها مطلب مينوشتيم کسی کاری با ما نداشت و امروز کارگران شرکت واحد هيچ دستاوردی نداشتند ما با افتخار و غرور بخود ميباليم که توانستيم با پايداری مقاومت و ايستاده گی لقمه نانی به سفره کارگران شرکت واحد بياوريم و اين خود انگيزه مهم در ادامه و پيگيری حقو قمان است از قول من مينوسيد که من گفته ام تشکل سنديکا به کارفرما کمک ميکند. يادتان رفته است سنديکا نهاد صنفی است نه تشکيلات انقلابی خوب معلوم است که در جامعه سرمايه داری يا حتی سوسياليستی آن وجود نهاد صنفی يعنی رشد کليت آن واحد کاری. تا زمانی که نيروی کار بعنوان مزد خريد و فروش ميشود اين نهاد هست ولی با شعار که نميشود به زندگی برابر رسيد. ديگر اين را هر کسی ميداند که اگر کارگران کار شايسته، امنيت شغلی و زندگی در شان انسان داشته باشند. کار کنند که زندگی بکنند نه زندگی بکنند که کار کنند و در محيط کار نمايندگان انها بدون فشار و دخالت دولت و کارفرما انتخاب شوند و از پائين شکل بگيرند قطعا نمايندگان واقعی انها با چانه زنی و دفاع از حقوقشان شرايط مطلوبی برای کارگر ايجاد ميکنند و کارگر ديگر دليلی ندارد که بی رغبتی به کار نشان بدهد و با تمام وجود دل به کار ندهد اگر رضايت داشته باشد به کارش بهتر کار ميکند چون ميداند سعادت فردی او سعادت اجتماعی را هم با خود به همراه مياورد، خود بخود سطح بهره وری کار بالا ميرود و اين فقط با بوجود امدن سنديکا ها و تشکل های ازاد کارگری امکان پذير است و هيچ توهمی نيست انکه دچار توهم شده شما هستيد اقای حکيمی که اين همه شرايط مطلو بی را که سنديکای شرکت واحد در سخت ترين شرايط موجود حاکم درست کرده نمی بينيد که تماما با سند موجود است. ما قضاوت را به کسانی ميسپاريم که همچنان با ايستادگی و پرداخت هزينه در بهبود شرايط کار تلا ش ميکنند. حالا شما به ما بگوييد در اين نظام خواب وخيال است ولی دستيابی آن را به تقدير نمی سپاريم برای اش مبارزه ميکنيم. خوب حالا شما و ديگرانی که در زندگی واقعي اشان کوچکترين ربطی به جنبش کارگری ندارند به ما بگويند ما رفرميست هستيم ما ميگوييم انقلاب پيشکش اتان همين کارهای کوچک را هم نميتوانيد انجام دهيد. دوست عزيز امروز لغت رفرميست فحش شده است برای ادا کنندگانش. شما به ما بگوييد که در محيط کارتان در حال کدام انقلاب مداوم هستيد. اين برخوردها از تنبلی سياسی است. والا امروز اگر واقعا دلتان برای اين مبارزه ميتپيد ميدانستيد که در اين شوره زار جهانی سرمايه هر کاری برای بهتر شدن وضع کارگران مثبت است. کارگر معمولا در محيط کارش به آدمهای اعتماد ميکند که بتواند به آنها ثابت کنند که جدي، مسئول است. به قول معروف ناخدای کشتی آخرين نفری است که کشتی را در حين غرق شدن ترک ميکند ولی متاسفانه بسياری از ناخداهای جنبش کارگری چه در ايران و چه در خارج زودتر از هر کسی صحنه را ترک کرده اند و فقط در اتاقهای اشان و در خلوتشان به اين مبارزه اشان ادامه ميدهند. در آخر شما از شورای کارگری نام ميبريد ولی هيچ وجود و حضوری ما نديده ايم و فقط در حد همان صحبت در سايت و کاغذ است ولی سنديکای شرکت واحد و ديگر نهادهای که مبارزه در هر عرصه برای زندگی بهتر برای کارگران فعاليت ميکنند همچنان زنده هستند و محکم بروی خواسته های خود اسرار دارد و اگر اينطور نبود امروز بسياری از واحدهای کارگری منجمله نيشکر هفت تبه و کامينوداران در اهواز به تشکيل سنديکا اقدام نمی کردند و اقای حکيمی يادت باشد که در تمام دنيا اتحا ديه های کارگری از مبارزات کارگران ايران و سنديکای شرکت واحد دفاع کردند و روزگا ری کسی در ايران جرات نداشت اسمی از سنديکا به زبان بياورد و اين ازادی را مديون مبارزه همه و در نهاد ما اعضای هيئت مديره سنديکای شرکت واحد و فعالين سنديکائی بخصوص منصور اسالو هستيم و در اخر بگويم که اين حرفهای نا اميد کننده شما هرگز روحيه اميدواری را در ما از بين نخو اهد برد به اميد تشکيل سنديکاها در تمام صنوف .
شهريور87
مسئوليت مقالات منتشر شده در سايت سنديکا، بر عهده نويسندگان آن می باشد.