۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

نظری اجمالی به جنبش کارگری و سندیکائی ایران از آغاز تا امروز

متن زیر چکیدۀ سخنرانی رفیق سیامک کارگر است که به مناسبت روز کارگردرجلسۀ استکهلم، شنبه دوم ماه مه ارائه گردید. در این سخنرانی نکات تاریخی و ارزشمندی درمورد جنبش کارگری و سندیکائی ایران مطرح گردیده است که مطالعۀ آن را به رهروان طبقۀ کارگر توصیه می کنیم. قابل ذکر است که برگزاری جلسات سخنرانی بخشی از فعالیتﻫﺎﻯ زنده و آموزندۀ رفقای حزب کارایران (توفان) واحد استکهلم است که هرسه ماه یک بار به طور مرتب تشکیل میگردد. این جلسه بعد ازچهارساعت بحث زنده و خلاق و پاسخ به سئوالات متنوع حضار با موفقیت پایان گرفت.
هئیت تحریریه
************

نظری اجمالی به جنبش کارگری و سندیکائی ایران
از آغاز تا امروز


رفقای عزیز، تاریخ جنبش کارگری و سندیکائی ایران تاریخ مبارزات دلیرانه و ایثارگرانه و خونین میلیونﻫﺎ انسان زحمتکشی است که همواره در سنگر مقدم مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه و عدالت پژوهانۀ مردم میهنمان رزمیدهﺍند و نقشی ارزشمند در همۀ تحولات انقلابی و ضد امپریالیستی صد و پنج سالۀ اخیر از جنبش انقلاب مشروطیت گرفته تا جنبش ملی شدن صنعت نفت و انقلاب شکوهمند 57 ایفاء کردهﺍند و در این راه هزاران قربانی داده و زندانی و شکنجه و تبعید را تحمل کردهﺍند و هم چنان استوار و پا برجا قهرمانانه در نبردی هر روزه با دشمنان استثمارگر و آزادی کش مقابله می کنند.
قبل از پرداختن به بحث اصلی اشاره به دو نکته ضروری است.

الف- ویژگی رشد سرمایه ﺩاری در ایران
سرمایهﺩاری در ایران در شرایطی در حال شکل گرفتن بود که جوامع پیشرفتۀ سرمایه ﺩاری به مرحلۀ نهائی خود یعنی امپریالیسم گام می گذاشتند. این همزمانی در گسترش مناسبات جامعۀ سرمایه ﺩاری و شکل گیری طبقۀ سرمایه ﺩار تأثیر منحرف کنندهﺍﻯ نسبت به سیر کلاسیک و تاریخی داشت. روند انباشت سرمایه که در شکل معمول خود باعث رشد سرمایۀ صنعتی و ملی می شود با دخالت امپریالیسم در ایران باعث رشد بورژوازی تجاری و دلال (کمپرادور) می شود. از دیگر تأثیرات منفی این ویژگی، مقابله با برقراری دمکراسی بورژوائی و همدستی با نیروهای مرتجع داخلی و مقابله با جنبش کارگری و سندیکائی است. از همین روست که جنبش کارگری ایران در طول حیات خود همواره در صف مقدم مبارزه ضد امپریالیستی و ترقی خواهانه قرار داشته است.

ب – تفاوتﻫﺎﻯ جنبش کارگری و سندیکائی ایران با جنبشﻫﺎﻯ کارگری و سندیکائی در اروپا و آمریکا
1 ــ پیدایش سندیکاها و اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری ایران به قدمت خود طبقۀ کارگر است. همزمان با شکل گیری جنبش سندیکائی در میهنمان اندیشهﻫﺎﻯ سوسیالیسم علمی برای نخستین بار تبلیغ و ترویج می شدند و جنبش سندیکائی از این ترویج کاملاً تأثیر می گیرد.
2- سیر تکاملی جنبش سندیکائی ایران برخلاف سیر تکاملی جنبش اتحادیهﺍﻯ در اروپا و آمریکاست. در ایران جنبش سندیکائی از همان آغاز همواره تحت تأثیر و در پیوند با جنبش کمونیستی بوده و از رهبری و هدایت اصولی آن برخوردار بوده است و به همین دلیل به هیچ وجه فعالیتشان محدود به دفاع از منافع بلافصل اقتصادی کارگران نبوده است و دارای خصلتی انقلابی و طبقاتی بود و در جنبش ضد استبدادی و دموکراتیک مشروطیت و جنبش ملی کردن صنعت نفت و انقلاب 57 نقشی مؤثر و تعیین کننده ایفاء کرد.
سندیکاهای انگلیس در اوایل قرن 18 میلادی به وجود آمدند و به ترٍید یونیون مشهورند، در ابتدا فقط کارگران متخصص را به عضویت می پذیرفتند و صندوق کمک متقابلی تشکیل داده بودند و مبارزۀ آنها برای این بود که کارشان را از دست ندهند. بعدها در سالﻫﺎﻯ 30 قرن 19 کارگران غیر متخصص را هم به عضویت پذیرفتند ولی ترِید یونیونﻫﺎ همواره فعالیتشان محدود به دفاع از منافع اقتصادی بود. در فرانسه سندیکاها در پایان قرن هجدهم و در آلمان در اواسط قرن نوزدهم و در آمریکا اوایل قرن نوزدهم پایه گذاری شدند. در آن زمان هنوز احزاب سیاسی طبقۀ کارگر ایجاد نشده بودند و سندیکاها مشی سیاسی مشخص نداشتند و بر پایۀ سنن ترِید یونیونﻫﺎﻯ انگلیس عمل می کردند. احزاب سیاسی کارگری اروپا و آمریکا در واقع محصول جنبش اتحادیهﺍﻯ بودند .

شکل گیری سرمایه ﺩاری و پیدایش طبقۀ کارگر
از دوران قدیم در ایران به دلیل وجود راهﻫﺎﻯ بازرگانی و منابع معدنی، صنعت و تجارت کالاهای صنعتی رواج داشته است. در قرن دهم میلادی تولیدات پیشه وری رونق و پیشرفت فراوانی کرد؛ در شهرهای ایران زربفت به مقدار زیادی برای صدور و منسوجات ابریشمی با نقوش طلا و نقره و انواع دیگر پارچهﻫﺎﻯ ابریشمی از قبیل اطلس و کمخا و دمشقینه و هم چنین پارچهﻫﺎﻯ پنبهﺍﻯ از کرباس گرفته تا منسوجات ظریف در تمام نقاط ایران تولید می شد. از صنایع دیگر ایران کاشی سازی و تولید ظروف سفالی ترقی فراوانی کرد.
پس از حملۀ مغول و دوران وقفه و انحطاط صنایع، در دوران صفویه مجدداً صنایع ایران شروع به رشد کرد. در قرن هفدهم میلادی صنایع نساجی و قالی بافی و چینی و بدل چینی و ظروف سفالی و اشیاء چرمی، نمد، چاقو و شمشیرسازی رونق بسیار یافت. صنعتگران ایرانی محصولات خود را نه تنها در سطح منطقه، بلکه در اروپا می فروختند. در سال 1700 میلادی (در زمان سلطنت ویلیام سوم) دولت بریتانیا برای حمایت از صنایع نساجی داخلی، ورود پارچهﻫﺎﻯ مصور ایرانی را ممنوع نمود.
بعد از انقلاب صنعتی و رشد تکنولوژی سیل کالاهای اروپائی وارد کشور ما شد و استعمارگران با کمک رجال خائن موفق شدند صنایع داخلی را نابود و تولید کنندگان داخلی را به ورشکستگی بکشانند.
در سالﻫﺎﻯ 1227 تا 1230 شمسی که قدرت در دست امیرکبیر متمرکز بود، در تهران، قم و اصفهان کارخانهﻫﺎﻯ بلور و چینی ساخته شد؛ در تهران و اصفهان کارخانهﻫﺎﻯ نساجی و چیت سازی تأسیس شد. در ساری و بارفروش دو کارخانۀ قند به وجود آمد. در ساری کارخانۀ چدن ریزی و کارگاهﻫﺎﻯ نجاری و آهنگری ایجاد شد. در سالﻫﺎﻯ 1237 تا 1238 شمسی در قصر قاجار یک کارخانۀ ریسندگی دائر گردید و کارخانۀ حریر بافی و شرکت کشتی رانی ناصری، کارخانۀ پنبه پاک کنی و قند کهریزک و قالی تبریز و گاز و برق تهران و تبریز و مشهد و کبریت سازی تأسیس یافت .
پیدایش طبقۀ کارگر صنعتی در واقع مربوط به همین دوران سلطنت ناصرالدین شاه است. در مقطع انقلاب مشروطیت علاوه بر صنایع کارخانهﺍﻯ، کارگران در صنعت نفت، صنایع جنگلی، معادن، قالی بافی، فلز کاری و آهنگری، چرم سازی، ماهیگیری، بنادر و کشتیرانی، باربری، راه سازی و استخراج مروارید اشتغال داشتند و مجموعاً حدود 140000 نفر می شدند.
رخنۀ سرمایۀ خارجی و سیاست استعماری و همزمانی و تقارن شکل گیری سرمایهﺩاری در ایران با رشد سرمایهﺩاری در اروپا به آخرین مرحلۀ خود یعنی امپریالیسم، ضمن ضربه زدن به رشد سرمایۀ صنعتی و به ورشکستگی کشاندن آن، باعث رشد سرمایۀ تجاری و بورژوازی کمپرادور(دلال) می شود.

دوران پیدایش اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری از 1285 تا 1320
در دهۀ قبل از انقلاب مشروطیت، سالانه دهﻫﺎ هزار نفر کارگر و کشاورز بی زمین و تولید کنندۀ خرد در جستجوی کار به مناطق نفت خیز قفقاز بخصوص شهر باکو که مرکز صنایع نفت روسیه بود مهاجرت کردند. کارگران ایرانی در آنجا با افکار انقلابی و سازمانﻫﺎﻯ کارگری و طرز مبارزه و فعالیت آنها آشنا می شوند و در مبارزات سندیکائی و انقلابی کارگران باکو نقش مهمی بازی می کنند. عدهﺍﻯ از آنها که بعد از شکست انقلاب 1905 روسیه و اعتصابات صنایع نفت باکو، به دستور سازمان سوسیال دمکراسی انقلابی ایران (همت) جهت سازماندهی تشکیلات رهبری سیاسی (مرکز غیبی) و تشکیلات نظامی (مجاهدین) جنبش مشروطه خواهی و ایجاد سازمانﻫﺎﻯ سوسیال دمکراسی در شهرهای مختلف ایران و پایه ریزی اتحادیهﻫﺎﻯ صنفی به ایران مراجعه می کنند.
در سال 1285 برای نخستین بار اتحادیۀ کارگران چاپخانه در تهران تشکیل می شود. در سال 1286 کارگران و کارمندان پست و تلگراف به خاطر افزایش حقوق اعتصاب می کنند. اتحادیۀ کارگران برق و اتحادیۀ کارگران تراموا را حیدر خان عمو اوقلی در سال 1286 تشکیل می دهد و اولین اعتصاب کارگران برق را برای یک روز تعطیل در هفته، لباس کار و کمک به کارگرانی که درضمن کار معلول می شوند، اداره می کند. در فاصلۀ سالﻫﺎﻯ 1286 تا 1289 کارگران و کارمندان تهران و رشت و کارگران شرکت ماهیگیری لیازانوف و باربران بندر انزلی چندین بار اعتصاب می کنند.
پس از شکست انقلاب مشروطه و شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 (1293 شمسی) جنبش کارگری دچار رکود شده و با انقلاب کبیر اکتبر در روسیه در سال 1917 (1296 شمسی) و رونق مجدد جنبش انقلابی در ایران، جنبش سندیکائی نیز احیاء می شود. اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری فعالیت خود را مجدداً شروع می کنند. در سال 1297 شمسی کارگران چاپخانهﻫﺎﻯ تهران دست به اعتصاب می زنند و موفق به انعقاد قرارداد دسته جمعی با کارفرما می شوند. در اثر این اعتصاب ساعت کار روزانه به هشت ساعت کاهش می یابد و دستمزدها افزایش می یابند. در گیلان اتحادیۀ کارگران و باربران بندر انزلی و اتحادیۀ کارگران ایالتی گیلان و اتحادیۀ کارگران صیاد، خیاطﻫﺎ، نجارها، آهنگران، حلبی سازان، درشکه چیﻫﺎ و سپورها تشکیل می شود. در سال 1299 شورای اتحادیهﻫﺎ در تهران از 15 اتحادیه از جمله اتحادیۀ کارگران چاپخانهﻫﺎ و نساجی و معلمان تشکیل می شود. با ابتکار شورای مرکزی اتحادیهﻫﺎ در روز اول ماه مه در اکثر شهرهای کشور تظاهرات کارگری برگزار می شود.
در آذر ماه 1300 شمسی، شورای مرکزی اتحادیهﻫﺎﻯ سراسر کشور تشکیل می شود و ارگان آن روزنامۀ حقیقت، سپس کار و اقتصاد ایران نیز فعالیت خود را آغاز می کنند. درسال 1301 کارگران نفت جنوب نیز اتحادیۀ خود را تشکیل می دهند. در سال 1304 تعداد اعضاء اتحادیهﻫﺎ به 30000 نفر می رسند. در سال 1308 کارگران شرکت نفت ایران و انگلیس دست به اعتصاب می زنند. در زد و خورد با پلیس و عمال انگلیس دهﻫﺎ کارگر کشته و 201 نفر زندانی و 500 نفر به سایر شهرهای کشور تبعید می شوند. در سال 1309 کارگران کارخانۀ نساجی وطن در اصفهان دست به اعتصاب زدند و موفق شدند کار روزانه را به 9 ساعت کاهش دهند و دستمزد را 20 درصد افزایش داده و جریمهﻫﺎ را کم کنند. رهبری این اعتصاب با عضدالله اصلانی (کامران) عضو کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست ایران بود .
در سال 1310 براساس قانون ضد کمونیستی بیش از 1500 نفر از رهبران و فعالان حزب کمونیست و اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری ایران زندانی شدند. از رهبران اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری، مشهدی ابراهیم، استاد غلامحسین نجار، محمد تنها، علی شرقی، مرتضی حجازی، انزابی و صادق پور در زندان رضا شاهی فوت کردند.
سرکوب و برخورد خشن و وحشیانۀ رضا شاهی هر چند باعث رکود نسبی شد ولی نتوانست مانع تداوم جنبش کارگری شود. در سال 1311 کارگران ساختمانی نوشهر دست به اعتصاب هشت روزهﺍﻯ زدند که موفق به افزایش دستمزد شدند.

دوران شکوفائی جنبش کارگری و سندیکائی از 1320 تا 1332
پس از ورود نیروهای متفقین به ایران و سقوط دیکتاتوری رضاشاه، رهبران و فعالان اتحادیهﻫﺎﻯ کارگران که در زندانﻫﺎ و تبعیدگاهﻫﺎ بودند، آزاد شدند. در دهم مهر ماه 1320 حزب تودۀ ایران تشکیل می شود و این حزب کمک مؤثری به احیاء و تشکیل اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری، تمرکز و رهبری ایدئولوژیک آن می نماید. در سال 1321 شورای مرکزی اتحادیهﻫﺎﻯ ایران با 30000 عضو تشکیل می شود. در یازدهم اردیبهشت سال 1323 شورای متحدۀ مرکزی از تجمع چهار مرکز سندیکائی از جمله سندیکای کارگران نفت خوزستان تشکیل می شود که با بیش از 300000 عضو، وحدت کامل جنبش کارگری ایران را تحقق می بخشد. شورای متحدۀ مرکزی اتحادیۀ کارگران و زحمتکشان ایران ارگان خود را به نام ظفر منتشر می کند و به عنوان مهم ترین و متشکل ترین مرکز سندیکائی ایران و خاور میانه تا آن زمان محسوب می شود.
در سال 1323 شورای متحدۀ مرکزی لایحۀ اولین قانون کار را تدوین و توسط فراکسیون حزب تودۀ ایران در اختیار مجلس گذاشته می شود. نکات اصلی لایحه، شناسائی رسمی اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری، اجرای 8 ساعت کار روزانه، مرخصی هفتگی و سالانه برای همۀ کارگران و کارمندان، مرخصی شش هفتهﺍﻯ برای زنان باردار، جلوگیری از کار کودکان کمتر از 12 سال و اجرای بیمهﻫﺎﻯ اجتماعی برای کارگران و کارمندان است.
دولت ساعد و نمایندگان سرمایهﺩاران و مالکان در مجلس از طرح و تصویب لایحۀ قانون کار جلوگیری می کنند. در مقابل تظاهرات عظیمی با شرکت 900 هزار نفر از کارگران و زحمتکشان سازماندهی شده و خواستار تصویب لایحۀ قانون کار می شوند. درسال 1325 در نتیجۀ مبارزات سازمان یافته، جنبش کارگری و سندیکائی ایران به تصویب می رسد.
در یازدهم اردیبهشت 1324 بیش از 700 هزار نفر در تهران و آبادان، تبریز، اصفهان، رشت و کرمانشاه تظاهرات می کنند. درسال 1325 در نتیجۀ مبارزات سازمان یافتۀ جنبش کارگری و سندیکائی ایران، اولین قانون کار به تصویب می رسد. در این سال تعداد اعضاء شورای متحدۀ مرکزی به بیش از 400000 نفر می رسد. در سپتامبر 1325 شورای متحدۀ مرکزی رسماً به عضویت فدراسیون سندیکای جهانی و دبیر کل آن رضا روستا به عضویت شورای رهبری فدراسیون جهانی پذیرفته می شود.
در همین سال شورای متحدۀ مرکزی از شرکت نفت ایران و انگلیس درخواست اجرای قانون کار را میکند و چون شرکت نفت از اجرای آن خودداری نمود، صد هزار نفر دست به اعتصاب زدند. شرکت نفت برای درهم شکستن اعتصاب با مسلح کردن عشایر و خرید رهبران آنها، مسلحانه به کارگران نفت هجوم آورده و 46 نفر را کشته و 150 نفر را زخمی کردند. شورای متحده کابینۀ قوام را مجبور می کند کمیسیونی را با شرکت نمایندۀ شورای متحده به آبادان بفرستد. شرکت نفت می پذیرد قانون کار را اجرا کند.
از اوایل سال 1326 بعد از شکست جنبش های آذربایجان و کردستان، حملۀ نیروهای ارتجاعی به سازمانﻫﺎﻯ کارگری شدت می گیرد. پلیس و اوباش به کلوبﻫﺎﻯ شورای متحده و خانهﻫﺎﻯ اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری هجوم می آورد. کارگران با مقاومت جانانه از کلوبﻫﺎ دفاع می کنند. شورای متحده در طی یک ساعت با بسیج 5000 نفر از کارگران به مقابله با اوباش و نیروهای پلیس و ژاندارم می پردازد و با قدرت، تهاجم آنها را خنثی می کند. در جریان در گیری روزنامه فروشی به نام شبستری توسط عباس خلیلی مدیر اقدام با شلیک گلوله کشته می شود. عباس خلیلی توسط کارگران دستگیر و به شهربانی تحویل داده می شود. روز بعد در تشیع جنازه شبستری بیش از هفتاد هزار نفر شرکت می کنند.
بعد از سوء قصد به شاه در بهمن 1327 مجلس با تصویب لایحهﺍﻯ فعالیت حزب تودۀ ایران و شورای متحده مرکزی را غیر قانونی اعلام کرد و با استناد به این قانون صدها نفر از فعالان شورای متحده دستگیر و هفت نفر از رهبران حزب تودۀ ایران و شش نفر از رهبران شورای متحده غیاباً به اعدام محکوم می شوند.
شورای متحدۀ مرکزی با سازماندهی مخفی به فعالیت خود ادامه می دهد. جنبش سندیکائی از1329 تا 1332 رونق خود را از سر می گیرد و نقشی اساسی در جنبش ملی کردن نفت بازی می کند. در ماهﻫﺎﻯ اسفند، فروردین و اردیبهشت 1330 اعتصاب عظیم کارگران نفت جنوب شکل می گیرد. کارگران و دانشجویان سایر شهرها از این اعتصاب حمایت می کنند. در 6 فروردین در سراسر مناطق نفت خیز حکومت نظامی اعلام می شود و تانکﻫﺎ وارد مراکز کارگری می شوند. در بندر مشعور (شاهپور) و آبادان به دستور فرماندار نظامی کارگران را به مسلسل بستند. در بندر مشعور 10 زن و مرد کارگر و 3 کودک کشته و 40 نفر زخمی شدند. در آبادان 6 کارگر به وسیلۀ نظامیان به قتل رسیدند. در اصفهان نیز که کارگران نساجی به حمایت از نفتگران خوزستان اعتصاب کرده بودند، نیروهای نظامی 2 نفر از کارگران را کشته و 30 نفر را مجروح کردند. موج اعتصابات در حمایت از کارگران خوزستان و اصفهان در نقاط دیگر ایران به راه افتاد و باعث سقوط کابینه حسین اعلاء و روی کار آمدن دکتر مصدق شد. به عبارت دیگر جنبش اعتصابی کارگران منجر به تصویب قانون ملی شدن نفت و به قدرت رسیدن دکتر مصدق شد. البته باید خاطرنشان کرد که پیروزیﻫﺎﻯ اردوگاه سوسیالیسم و جنبش آزادی بخش در چین ، اندونزی ، هندوستان و یک سلسله از کشورهای دیگر نیز الهام بخش مبارزان ایران بود .

دوران سرکوب و رشد مجدد از 1332 تا 1357
کودتای ضد ملی 28 مرداد 1332 که توسط سازمانﻫﺎﻯ جاسوسی آمریکا و انگلیس سازماندهی شده بود و توسط عمال داخلی آنها و ارتش و اوباش با هدف سرکوب جنبش دمکراتیک و استقرار دیکتاتوری خونین به اجرا گذاشته شد، طی 25 سال بعد از آن، علیرغم خواست کودتاچیان که خواستار سکوت گورستانی بودند با تنشﻫﺎﻯ اجتماعی و گسترده همراه بود.
جنبش کارگری بلافاصله بعد از کودتا به شکل گسترده اما متفرق شروع شد. در سال 1334 در نخستین سال سیطرۀ کنسرسیوم نفت، کارگران آبادان دست به اعتصاب می زنند. در تابستان و پائیز 1336 کارگران نفت مسجد سلیمان و آغاجاری اعتصاب می کنند. از جمله خواستﻫﺎﻯ کارگران افزایش دستمزد و به رسمیت شناختن حق اعتصاب بود. در سال 1337 کارگران بندر شاهپور و کارگران خط لولۀ نفت جزیرۀ خارک و 12 هزار رانندۀ تاکسی در تهران و کارگران تعدادی از کارخانهﻫﺎﻯ اصفهان اعتصاب می کنند. در خرداد 1338، 30 هزار کارگر کوره پزخانهﻫﺎﻯ تهران اعتصاب می کنند. واحدهای نظامی به کارگران اعتصابی هجوم می آورند. بیش از 50 نفر از کارگران کشته و عدۀ زیادی زخمی و صدها نفر زندانی می شوند. هم زمان با این اعتصاب، کارگران کارخانۀ نساجی وطن نیز اعتصاب می کنند. در این اعتصاب نیز 10 نفر از کارگران کشته و عدهﺍﻯ مجروح می شوند. در سالﻫﺎﻯ 1339 تا 1340 شاهد اعتصابﻫﺎﻯ پی در پی در مراکز صنعتی و کارگری هستیم . هر چند ظاهراً محتوای خواستﻫﺎ صنفی و رفاهی است اما واقعیت امر خصلت سیاسی مبارزه جوئی طبقۀ کارگر است که از میان آنها به خوبی مشهود است. در تیر ماه 1341، 25 هزار کارگر کوره پزخانه اعتصاب می کنند. در سال 1342، کارگران نساجی زاینده رود، کارگران راه آهن و کارگران نفت اعتصاب می کنند. در 7 آذر سال 1343، 16 هزار رانندۀ تاکسی تهران اعتصاب می کنند. در اردیبهشت 1344 کارگران معدن سرب راونج قم اعتصاب می کنند.
استفاده فعالین جنبش کارگری و سندیکائی در این دوره از سندیکاهای دولتی که تنها مراکز علنی تجمع کارگران بودند نشان دهندۀ درک روشن و اصولی آنان بود.
لنین در پاسخ سکتاریستﻫﺎ و چپ نماها و کسانی که خواهان سازمانﻫﺎﻯ کارگری ناب در شرایط مشابه آن زمان بودند پاسخ میدهد:
« دعاوی عالیجنابانه و بسیار فاضلانه و به غایت انقلابی مآبانۀ چپ نماهای آلمانی دربارۀ این که گویا کمونیستﻫﺎ نمی توانند و نباید در سندیکاهای ارتجاعی فعالیت کنند، و گویا امتناع از این فعالیت مجاز است و باید از سندیکاها خارج شد و حتماً "اتحاد کارگری" سرا پا نو و تازه و سراپا ناب و شسته رفتهﺍﻯ پدید آورد و غیره و غیره ... نمی تواند در نظر ما چیزی جز یاوه پردازیﻫﺎﻯ خنده آور و کودکانه جلوه گر باشد.
برای آن که بتوان به توده یاری رساند و هواخواهی و همدردی و پشتیبانی توده را به سوی خود جلب کرد، باید از دشواریﻫﺎ نهراسید ... حتماً در آنجا که توده هست فعالیت کرد. باید به هرگونه فداکاری تن در داد و موانع بسیار بزرگی را از سر راه برداشت تا بتوان به شیوهﺍﻯ منظم و پیگیر، سرسخت، کوشا و شکیبا، درست در آن مؤسسات و جوامع و جمعیتﻫﺎ، ولو بی نهایت ارتجاعی، که تودۀ پرولتر یا نیمه پرولتر را در بر داشته باشند، به ترویج و تبلیغ پرداخت. سندیکاها و تعاونی های کارگری همان سازمان هائی هستند که توده ها در آن وجود دارد... »

در دهۀ پنجاه به علت رشد سرمایه دﺩاری در شهر و روستا، طبقۀ کارگر از نظر کمی و کیفی رشد میکند. کارگران صنعتی افزایش قابل توجهی پیدا میکند. در 1352 شمار کارگران صنعتی دو میلیون و دستمزد بگیران کارگاهﻫﺎ و بخش خدمات دو میلیون و مزد بگیران بخش کشاورزی یک میلیون بودند. طبقۀ کارگر با تمرکز قابل ملاحظه به عامل مؤثرتر و مهم تر در حیات اقتصادی و اجتماعی کشور مبدل می شود.
در سال 1353 کارگران شرکت نفت در آبادان دست به اعتصاب 40 روزهﺍﻯ می زنند. درمرداد 1354 اعتصاب کارگران ایران ناسیونال با اخراج 60 نفر از کارگران به پایان می رسد. در شهریور1354 کارگران توان بین اعتصاب می کنند که بر اثر هجوم پلیس چندین کارگر زخمی می شوند. اعتصاب کارگران چاپخانه، کارگران کارخانۀ شهناز، صنایع پشمباف، الیاف و پتروشیمی بندر شاهپور و کارخانۀ فیروز کرج از اعتصابات مهم سال 1355 بود. اعتصاب کارگران راه آهن، الکتریک و کبریت سازی توکل از جمله اعتصابات پی در پی سال 1356 است.
سلسله اعتصابات سال 1357 کاملاً خصلت سیاسی داشت و نشان دهندۀ بلوغ و توانائی جنبش کارگری و سندیکائی ایران و پیشگامی این جنبش در نبرد ضد امپریالیستی و ضد استبدادی است. اعتصاب کارگران نفت که اوایل پائیز 1357 با قطع شریانﻫﺎﻯ نفت شروع شد ضربۀ نهائی و قطعی را در جهت سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه وارد آورد. بی ثباتی و فرار سرمایهﺩ داران و کارفرماها از کشورشروع شد. تحصنﻫﺎ در محیط کار و برگزاری سخنرانی و تشکیل مجمعﻫﺎﻯ عمومی و کمیتهﻫﺎﻯ اعتصاب در واحدهای تولیدی بعد از آن گسترش یافت. در ماهﻫﺎﻯ قبل از سرنگونی، در بسیاری از کارخانهﻫﺎ و مؤسسات تولیدی تعطیل شده، شوراهای کارگری با هدف کنترل تولید و فروش و ادارۀ واحد ایجاد شد.
با سرنگونی رژیم شاه، تحت فشار جنبش کارگری، بخش بزرگی از صنایع ملی، و از سرمایهﺩاران خلع ید شد. چند هفته بعد از انقلاب محلی در مرکز شهر تهران توسط فعالین کارگری کمونیست به عنوان خانۀ کارگر راه اندازی شد که در مدت زمان کوتاهی به مرکز سازماندهی و هماهنگی تشکلﻫﺎﻯ کارگری تبدیل شد. کمتر از سه ماه بعد از انقلاب، در روز جهانی کارگر بزرگ ترین تظاهرات کارگری تاریخ ایران در تهران و شهرهای ایران با شرکت میلیونﻫﺎ کارگر و زحمتکش و حمایت و همبستگی سایر اقشار آزادی خواه و مترقی برگذار گردید. جنبش سندیکائی جان تازهﺍﻯ گرفت و طی سالﻫﺎﻯ 1358 تا1361 دهﻫﺎ سندیکای مستقل کارگری احیاء شد. در دهۀ 60 این نیروی متشکل به رغم سرکوب، در مقابله با جمهوری اسلامی، در دفاع از منافع صنفی خود با شجاعت به مبارزه پرداخت . ایجاد هستهﻫﺎﻯ مخفی صنفی و تلاش در جهت احیاء سندیکاهای ضربه خورده و ایجاد سندیکاهای جدید، مبارزه با قانون کار ارتجاعی جمهوری اسلامی، که رژیم را وادار به عقب نشینی کرد، در کنار مبارزه با اعزام اجباری کارگران به جبههﻫﺎ بعد از فتح خرمشهر، اعتراضات و اعتصابﻫﺎﻯ صنفی از جمله در صنعت نفت، ذوب آهن و هزاران مجتمع بزرگ صنعتی برخی از نمونه هائی است که به اختصار می توان به آن اشاره کرد.
بعد از خاتمۀ جنگ و روی کار آمدن کابینۀ رفسنجانی، جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن سیاستﻫﺎﻯ اقتصادی نئولیبرالیستی تحت عنوان تعدیل اقتصادی به باز گرداندن کارخانهﻫﺎ و سرمایهﻫﺎﻯ ملی شده و واگذاری سرمایهﻫﺎﻯ ملی به بخش خصوصی پرداخت. رفسنجانی که از طرف مردم لقب سردار چاپندگی گرفته بود به عنوان پدر خواندۀ باندهای مافیائی با در پیش گرفتن غارت اموال ملی و نابودی صنایع داخلی از طریق سرازیر کردن سیل واردات و خصوصی سازیﻫﺎ باعث تعطیلی بسیاری از صنایع و مؤسسات تولیدی شد. در این سالﻫﺎ با خارج کردن کارگاهﻫﺎﻯ کمتر از ده نفر از شمول قانون کار و گسترش شرکتﻫﺎﻯ پیمانکاری و رواج قراردادهای موقت به نابودی امنیت شغلی کارگران دامن زدند. و بیش از 80 در صد کارگران را از چتر حمایتی قانون کار محروم کردند. این روند در دوران کابینۀ خاتمی و احمدی نژاد تشدید شد. در دو دهۀ اخیر سالانه بین پانصد تا هزار وپانصد حرکت اعتراضی و اعتصابی علیه خصوصی سازیﻫﺎ، اخراجﻫﺎ، قراردادهای موقت، تعرض به قانون کار، ممانعت از تشکیل سندیکاهای مستقل از دولت، عدم پرداخت حقوق و مزایا، رخ داده است.
امروزه طبقۀ کارگر ایران از یک سو با وضعیت وخیم اقتصادی همراه با سرکوب هرنوع آزادی صنفی، سیاسی و اجتماعی مواجه است و از سوی دیگر فقدان فرماندهی سیاسی واحد بُرائی لازم را جهت پیکارمتحدانۀ آن می کاهد. با این حال کارگران ایران هرگز برای احقاق حقوق خود از تکاپو نیافتاده و با اعتصاب و اعتراض هرچند غیر متشکل هم اکنون درصف مقدم مبارزات اجتماعی دراین برهه از تاریخ ایران قرار دارند. صدها اعتصاب کارگری در چند ماه اخیر نشان از رشد جنبش کارگری دارد که تشکیل سندیکاهای مستقل از دولت را در رأس برنامهﻫﺎﻯ خود قرار داده است. تأسیس سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران.... و پیکارمتحد کارگران دراین سندیکاها یک گام با ارزش و بزرگی است که رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی را به وحشت انداخته است. سرکوب مستمر این اتحادیهﻫﺎﻯ نوپا و دستگیری رهبران آن نمی تواند خللی در ارادۀ این کارگران شریف که از حمایت گستردۀ داخلی و بینﺍلمللی برخوردارند، وارد آورد. تنها اتحاد طبقاتی و تشکل این طبقه است که شرط نخست سایرموفقیتﻫﺎﻯ وی به شمار می رود. چارۀ کارگران، حزب طبقۀ کارگر است که به دانش مارکسیسم لنینیسم مسلح باشد و باید از این طریق و فقط ازاین طریق منطقی و طبقاتی، مرگ نظام فقرآور و نکبت بار سرمایه ﺩاری وحشی را فراهم آورند.

۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

گزارش مختصری از تظاهراتﻫﺎ و اجتماعات اول ماه مه در کشورهای مختلف

پاریس

نزدیک به 200000 هزارنفر در تظاهرات پاریس شرکت کردند

طبق گزارش دریافتی از رفقای حزب کارایران (توفان) در فرانسه، امسال قریب به 200000 نفر در تظاهرات اول ماه مه در پاریس شرکت کردند. تظاهرات اول ماه مه با توجه به تشدید بحران مالی و سیاستﻫﺎﻯ نئولیبرالی و ارتجاعی دولت سارکوزی از ویژه گی خاصی برخوردار بوده است. با فراخوان مشترک هشت سندیکای کارگری نزدیک به یک ونیم میلیون کارگر، زحمتکش، روشنفکر و جوانان در هشتاد شهر فرانسه به میدان آمدند و با فریاد نه به سیاستﻫﺎﻯ ارتجاعی دولت دست راستی و سرمایهﺩاری فرانسه و با شعار "هزینۀ بحران را خود سرمایهﺩاران باید بپردازند"، سارکوزی دروغ گفت "از کیسۀ ما به بانکﻫﺎ نپردازید"..... بورژوازی فرانسه را به چالش گرفتند. رادیکالیزه شدن اعتراضات کارگری و روحیۀ تعرضی به کارفرمایان و صاحبان شرکتﻫﺎ... نشان از تشدید مبارزۀ طبقاتی در فرانسه دارد و کارگران هر روز مصمم تر و قاطعانه تر برای تحقق حقوق خود و عقب راندن بورژوازی به میدان می آیند. تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات امسال به مراتب بیشتر و گسترده تر از سال گذشته بود. درخلال یک سال اخیر رشد نازل اقتصادی، مشکلات مالی و صنعتی، کسری بودجه و کسری بازرگانی شدید تر گردیده است. کساد بازار و معضل اضافه تولید، سقوط روزانۀ نرخ بورس، ورشکستگی بانکﻫﺎﻯ ریز و درشت، بنگاهﻫﺎﻯ خُرد و کلان، شرکتﻫﺎﻯ مادر و دختر و... بالاگرفته است. با تعطیل بیشتر و گسترده تر واحدهای تولیدی و بازرگانی، بیکاری تمام آحاد مردم را در بر گرفته و درهمین یکی دو ماه اخیر، روزی چند صد نفر به تعداد بیکاران افزوده شده است. تنزل دستمزد، افزایش قیمت، رونق مستمر فقر و خانه به دوشی... اینها همه باعث این گردیده است که امسال صف تظاهرکنندگان قوی تر از سال گذشته گردد و هر روز فرانسه به روز اول ماه مه تبدیل گردد. درتظاهرات اول ماه مه امسال جمعی از ایرانیان هوادار طبقۀ کارگر و آزادیخواه در پاریس نیز با تشکیل کمیتهﺍﻯ به طور متشکل در تظاهرات اول ماه مه شرکت کردند و با پخش اعلامیه و حمل پلاکاردهائی به افشای رژیم جمهوری اسلامی و روشنگری در مورد وضعیت کارگران در ایران پرداختند. فعالین حزب کار ایران نیز دراین کمیته شرکت داشتند.

استکهلم

طبق گزارش رسیده، فعالین حزب کارایران (توفان) واحد استکهلم با حمل پرچم حزب و به صورت متشکل و سازمان یافته در تظاهراتی که توسط حزب کمونیست سوئد سازماندهی گردیده بود شرکت نمودند. تظاهرکنندگان ابتدا در میدان "مینت توریت" تجمع نموده و سپس به سوی میدان مرکزی استکهلم، میدان "سرگل" به حرکت در آمدند. شعارهائی که فریاد زده میشد بیانگر اعلان جنگ طبقاتی به بورژوازی و امپریالیسم و همبستگی با خلقﻫﺎﻯ تحت ستم بود. شعار"طبقه علیۀ طبقه"، شعاری بود که کارگران در نخستین تظاهرات اول ماه مه خود در 123سال پیش طرح کرده بودند و بیان آن امروزدردرمقابل زوزه های آشتی طبقاتی سوسیال رفرمیستﻫﺎ و سوسیال دموکراتﻫﺎ برجستگی خاصی به صف کمونیستﻫﺎ میداد. شعار "بار بحران را باید غارتگران بپردازند"، "نابود باد سرمایه داری، زنده باد سوسیالیسم"، "بیکاری را متوقف کنید"، "علیه کاهش دستمزد"،...از دیگر شعارهای تظاهرات بود. درشرایطی که تمامی رسانهﻫﺎﻯ بورژوازی درمورد اشغال عراق، افغانستان، فلسطین سکوت مرگ پیشه کرده کرده و با جعل و دروغ به توجیه اشغال بربرمنشانۀ این کشورها مشغولند و در شرایطی که اپوزیسیون بورژوا رفرمیست سوئد نظیر حزب چپ سوئد و سوسیال دموکراتﻫﺎ برای بالا بردن آراء خود و جلب افکارعمومی به مسائل پیش پا افتاده مشغولند و روح همبستگی را تهی ساخته و اهمیتی درعمل به مبارزات قهرمانانۀ مردم عراق و افغانستان و فلسطین نمی دهند، یکی از شعارهای اساسی و مهم تظاهرات اول ماه مه حزب کمونیست " تحریم اسرائیل و همبستگی با خلق قهرمان فلسطین بود". شعار خروج بی قید وشرط قوای متجاوز از عراق، تحت عنوان، "آمریکا از عراق بیرون"، "نابود باد امپریالیسم"، "زنده باد همبستگی بین المللی...." شعارهای دیگری بود که درطول تظاهرات فریاد زده میشد. فعالین حزب کارایران (توفان) واحد استکهلم با پخش وسیع اعلامیه به زبان سوئدی و همین طور با پخش نشریات توفان و اعلامیۀ فارسی بین ایرانیان، فعالانه در تظاهرات اول ماه مه شرکت کرده و همبستگی خود را با طبقۀ کارگر و خلقﻫﺎﻯ تحت ستم جهان ابراز داشتند.

گزارش هواداران حزب کارایران (توفان) ازبرگزاری اول ماه مه در هلند

امسال به ابتکار نیروهای مبارز و انقلابی متشکل از کمیته‌ی میزکتاب آمستردام، کانون حمایت از جنبش کارگری ایران، کانون دانشجویان ایرانی - هلند، IKA سنتر، صدای زن،
تشکل زنان ٨ مارس و خانه‌ی هنر ــ هلند با تشکیل "کمیتۀ اول ماه مه" به برپایی جشنی درمیدان بورس آمستردام پرداختند. لازم به توضیح است که در آمستردام بیش از ده سال بود که مراسم اول مامه برگزار نمی شد. اینهم نیز حقیقت دارد که هنوز بعد از 123 سال از برگزاری اول ماه مه درجهان، روز اول ماه مه به عنوان یک روز تعطیل و رسمیت یافته ازطرف دولت هلند مورد قبول واقع نشده است. گویا درهلند نیز آیتﺍللهﻫﺎﻯ عمامه به سرجمهوری اسلامی ایران و یا نظام ستم شاهی پهلوی حکومت میکنند.
در چنین شرایطی برگزاری اول ماه مه توسط کمیتۀ اول ماه مه درهلند، یک گام به پیش است. در این روز اطلاعیۀ کمیتۀ برگزاری اول ماه مه به طور وسیع به زبان هلندی و انگلیسی بین مردم پخش گردید. مردم استقبال خوبی ازبرگزاری اول ماه مه به عمل آوردند و همراه با شرکت کنندگان به خواندن سرود انترناسیونال پرداختند. دراینجا کمیتۀ برگزاری اول ماه مه از همگان دعوت نمود تا درتظاهرات و جشن اول ماه مه در روتردام شرکت کنند. از انجا که برگزاری اول ماه مه در آمستردام مورد استقبال مردم قرارگرفته بود، قرار بر این شد که سال آینده نیز مشترکاً به برگزاری وسیع تر و با شکوه تر اول ماه مه وحدت عمل به عمل آید. زنده باد روز جهانی کارگر، نابود باد ارتجاع، سرمایهﺩاری و امپریالیسم!

گزارش هواداران حزب کارایران (توفان) از تظاهرات اول ماه مه در آمریکا

امسال استوارتر از سال گذشته، در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ آمریکا تظاهرات ماه مه برگزار شد. سیاستﻫﺎﻯ نئولیبرالی دولت بوش تأثیرات بسیار مخربی بر زندگی مردم آمریکا به ویژه بر کارگران داشته است. بیش از 20 میلیون کارگر بیکار و نیمه کار، افزایش سریع قیمتﻫﺎ، افزایش بیکاری عمومی از اقشار متفاوت جامعه، بحران وسیع در مسکن و بهداشت، بحران اضافه تولید و... اعتراضات وسیعی را در جامعه دامن زده است. با وجودی که اول ماه مه به عنوان روز جهانی کارگر توسط دولت آمریکا به رسمیت شناخته نشده و روز تعطیل عمومی نیست و سرمایهﺩاری آمریکا برای زدودن جنایاتش در اول ماه مه 1886 در شیکاگو از خاطرۀ طبقۀ کارگر اولین دوشنبۀ ماه سپتامبر را به عنوان "روز کار" در مقابل روز جهانی کارگر علم کرده است ولی هزاران نفر در شهر های مختلف آمریکا به خیابانﻫﺎ آمدند و برای مطالبات دموکراتیک خود و بر علیۀ تهاجم ضد مردمی سرمایهﺩاران دست به تظاهرات زدند.
در شهر لوس آنجلس حدود ده هزار نفر که اکثراً مهاجرین از مکزیک و آمریکای لاتین و آسیا بودند فریاد میزدند "کارگران، متحد"، "زنده باد مبارزۀ مشترک"، "یورش پلیس به محل زندگی مهاجران را متوقف کنید" و "برای همبستگی کارگران بر علیۀ سرکوب دولتی". بسیاری از تظاهر کنندگان با شعار "اوباما، گوش کن، ما برای مبارزه در صحنه اﺍیم" عدم رضایت خود را از سیاستﻫﺎﻯ دولت جدید اوباما ابراز می داشتند. از چند سال گذشته تا کنون، کارگران مهاجر در بُعد وسیعی در تظاهرات ماه مه شرکت می کنند و خواهان پایان دادن به استثمار وحشیانۀ مهاجرین هستند. اکثر مطالبات آنها بر حقوق دموکراتیک کارگران مهاجر تمرکز دارد. تظاهرات امسال در شهر لوس آنجلس نسبت به تظاهرات 3 سال پیش به دلائل مختلف منجمله لولوی "انفلانزای خوکی" بسیار کوچک تر بود.
در شهر نیویورک علیرغم باران شدید و فضای ترس از اپیدمی آنفلانزای خوکی و تعطیلی بعضی از مدارس، هزاران نفر با پرچم و پلاکاردهای رنگارنگ و رقص و موسیقی و کوبیدن بر طبل، ماه مه را گرامی داشتند. شرکت کنندگان در تظاهرات مطالبات "حقوق برابر برای همه"، "قانونی کردن مهاجرین"، " مبارزه بر علیۀ جنگ، نژاد پرستی، استثمار و بی عدالتی"، "حقوق مهاجران و کارگران را به رسمیت بشناسید"، "یک بشریت، یک مبارزه" و "کارگران ــ اتحادیهﺍﻯ یا غیر اتحادیهﺍﻯ ــ قانونی یا غیر قانونی، متحد شوید" را فریاد میزدند. دست فروشان و کمیتهﻫﺎﻯ محلی مربوط به مهاجرین درتظاهرات شرکت کرده و با صدای بلند شعار میدادند که "نه باران و نه تهدید دولتی و نه حمله به مهاجرین، ما را از مبارزه برای حقوق خود باز میدارد".
در شیکاگو چندین هزار کارگر دست به تظاهرات زده و فریاد میزدند "آزادی و برابری برای همۀ کارگران" و "ما مشکل مهاجرت نداریم، ما مشکل سرمایهﺩاری داریم"
در میلواکی در ایالت ویسکانسین بیش از 25000 نفر دست به تظاهرات زدند. مهاجرین و دانشجویان دانشگاه ویسکانسین و کارگران اتحادیهﻫﺎ در این تظاهرات شرکت داشتند. بر روی پلاکاردها شعارهای "همبستگی با مهاجرین، هیچ انسانی غیر قانونی نیست" به خوبی مشاهده میشد.
در شهر دیترویت میشیگان بیش از 8000 در رژه ماه مه شرکت داشتند. یر روی بعضی از پلاکاردها شعار "قوانین مهاجرت را تغییر دهید، مهاجرین را قانونی کنید" مشهود بود.
"شبکۀ ملی همبستگی مهاجرین"، با صدور اطلاعیهﺍﻯ از مردم خواسته بود که فعالانه در مراسم روز ماه مه شرکت کنند. یکی از خواستﻫﺎﻯ این شبکه در شعار " نه به ملیتاریزه کردن مرزهای کشور" خلاصه شده است.
هم چنین شهرهای مختلف ایالات تگزاس، کانزاس، فلوریدا، ماساچوست، واشنگتن دی سی، پنسیلوانیا، و کنتاکی شاهد برگزاری مراسم روز جهانی کارگران بودند. هواداران حزب کارایران (توفان) با شرکت در تظاهرات اول ماه مه و پخش اعلامیه با طبقۀ کارگر جهانی و خلقﻫﺎﻯ گیتی ابراز همبستگی نمودند.

آلمان

فعالین حزب در چندین شهر آلمان ازجمله در شهرهای فرانکفورت، کلن و برلین و .... فعالانه در تظاهرات روز جهانی کارگر شرکت داشتند و با پخش وسیع اعلامیه به زبان آلمانی و هم چنین پخش بیانیۀ فارسی و نشریات توفان بین ایرانیان و برگزاری میز کتاب به تبلیغ سیاستﻫﺎﻯ حزب پرداختند.
سیاستﻫﺎﻯ نئولیبرالی دولت آلمان و اثرات بحران سرمایهﺩاری و گسترش بیکاری و شکاف طبقاتی تعداد وسیع تری از کارگران و مردم را به صف تظاهرات امسال کشانده است. شعارهائی از قبیل: "سرمایهﺩاری، عامل بحران و بیکاری"، "ما هزینۀ بحران را نمی پردازیم"، "بیکاری را متوقف کنید".."علیۀ کاپیتالیسم، علیۀ جنگ"، "زنده باد همبستگی بین المللی، زنده باد سوسیالیسم"،.... ازجمله شعارهائی بودند که درباندرولﻫﺎ و پلاکاردها به چشم می خوردند.

درحاشیۀ انتخابات قلابی و اعتراضات دانشجویان

بازار نمایش انتخاباتی دورۀ دهم گرم است. میرحسین موسوی روز سه شنبه 29 اردیبهشت ماه برای سخنرانی در دانشگاه زنجان حضور پیدا کرد.
« به گزارش دانشجویان زنجان، چهار ساعت قبل از آغاز سخنرانی حزب مشارکت و مجاهدین زنجان سالن را با کسانی که پرچم های سبز در دست داشتند پر نموده و در جلوی درب ورودی جلسه نیز به کسانی که وارد می شدند پرچم سبز می دادند. جو این جلسه به شدت امنیتی بود و با استفاده از تعدادی از افراد غیر دانشجوی شهر، هر گونه حرکت مخالفی را سرکوب می کردند، به طوری که حتی اجازه ندادند دانشجویان پارچهﻫﺎئی را که روی آن نوشته شده بود: < دانشگاه پادگان نیست> را به پیشانی خود ببندند. بنابر همین گزارش، چندین لیدر نیز در بین جمعیت حضور داشتند تا شعارهای از پیش تعیین شدهﺍﻯ را سر دهند تا کسانی که در سالن با پرچم های سبز حضور داشتند آنﻫﺎ را همراهی کنند. مسئولان انتظامات سالن که توسط ستاد میرحسین موسوی انتخاب شده بودند چندین نفر از اعضای انجمنﻫﺎﻯ اسلامی و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و دبیر انجمن اسلامی را از روی سن به پائین پرتاب نمودند و حتی اجازه ندادند دسته گلی که توسط نمایندۀ کانونﻫﺎﻯ فرهنگی دانشگاه تدارک دیده شده بود به میرحسین موسوی داده شود و آن را تکه تکه کردند چرا که محتوای سخنرانی وی بر ضد موسوی بود.» نقل از سایت امیر کبیر 31 اردیبهشت.
نامزدهای غربال شدۀ شورای نگهبان هیچ بخت و نفوذی در میان دانشجویان ندارند. به هر یک از دانشگاهﻫﺎﻯ ایران قدم می گذارند با موج اعتراض و سئوالات متعدد سیاسی روبروشده و دانشجویان جلسه انتخاباتی را برایشان زهرمار می کنند و اجازه نمی دهند آب خوش به گلویشان فرو رود. دانشجویان با صدور بیانیهﻫﺎ و اعلامیهﻫﺎﻯ سیاسی نظرات خویش را درمورد مضحکۀ انتخاباتی ابراز داشته و در کلیت خویش به عدم شرکت در انتخابات و تحریم آن فراخوان دادهﺍند.در جلسۀ سخنرانی دانشگاه زنجان باندرول بزرگی با عنوان « به علت قتل عام سال 67، میرحسین موسوی در دادگاه ملت محکوم است» بر افراشته شده بود. این باندرول بیانگر نفرت عمیق دانشجویان از میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر جنایتکار و امتحان پس دادۀ جمهوری اسلامی است که در سیاه ترین دوران تاریخ سی سالۀ رژیم خون آشام اسلامی شریک سرکوب خونین، شکنجه وقتل عام دهﻫﺎ هزارنفر از فرزندان ایران بوده است. این جنایات نفرت انگیز در حافظۀ تاریخ ثبت گردیده و گورستان خاوران سند زندۀ توحش و بربریت رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی است و آقای میرحسین موسوی نیز به عنوان نخست وزیر آن دوره مسئول و مقصر است و باید در داد گاه ملت ایران محاکمه و مجازات گردد.
طنز تاریخ را بنگرید که هواداران این عنصر کثیف و جنایتکار این روزها با سرقت فرهنگی و پخش سرود یار دبستانی و سر آمد زمستون که همواره توسط دانشجویان انقلابی و چپ سروده شده است می خواهند با رنگ و لعاب انقلابی و ترقی خواهی چهرۀ سیاه و ارتجاعی میرحسین موسوی را آرایش کنند و به خورد عدهﺍﻯ از جوانان دهند. زهی خیال باطل!
این جلسه که با صرف هزینهﻫﺎﻯ هنگفت برگزار شده بود در مدت کوتاهی به پایان رسید. موسوی درمقابل بمباران سئوالات دانشجویان تاب نیاورد و در حدود ۵ دقیقه به سخنرانی پرداخت و تنها به یک سئوال از ۴ سئوال شفاهی مطرح شده، پاسخ داد که اکثر این پاسخﻫﺎ بی محتوا و ناروشن بود. دانشجویان سایر دانشگاهﻫﺎﻯ ایران نیز با همین روحیۀ مبارزاتی از نامزدهای انتخاباتی پذیرائی می کنند و بارها محمود احمدی نژاد در جلسات سخنرانی با شعارهائی نظیر « محمود احمدی نژاد عامل تبعیض و فساد»، « دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، « مرگ بر طالبان چه کابل چه تهران»، ننگ براین دولت مردم فریب»، «دانشگاه پادگان نیست»...... روبرو شده است. دانشجویان آگاه ومبارز ایران علیرغم جو ترور و خفقان حاکم می رزمند و به پای صندوق رأی انتخابات قلابی نخواهند رفت. شرکت در چنین انتخاباتی را توهین به شعور خود می دانند. پذیرائی دانشجویان مبارز از میرحسین موسوی در دانشگاه زنجان و شعار محاکمۀ وی در دادگاه ملت صحت مدعای سخن ماست.

اخراج علی نجاتی و احکام صادره برای کارگران هفت تپه را قویا محکوم میکنیم

مطابق خبر منتشره از طرف کمیتۀ دفاع ازکارگران هفت تپه مورخ 31 اردیبهشت ماه 1388
»علی نجاتی رئیس هیئت مدیرۀ سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه از 18 اسفند تا 25 فروردین 88 در بازداشت و تحت بازجوئی اطلاعات قرار گرفت. وی پس از آن که با قرار کفالت آزاد شد نامۀ اخراج از طرف شرکت نیشکر هفت تپه دریافت نمود که در آن نامه اعلام شده است ایشان از تاریخ 8 فروردین 88 از کار خود اخراج شده است. با وجود این که دادگاه انقلاب شهرستان شوش نامهﺍﻯ صادر کرده است که نشان می دهد علی نجاتی در این مدت در بازداشت دستگاه قضائی ــ امنیتی بوده است و طبق قوانین موجود، در صورت عدم حضور وی در محل کار غیبت محسوب نمی شود، مدیران نیشکر به بهانۀ غیبت، وی را از کار اخراج کردهﺍند.هم چنین طی حکمی که از دادگاه به وکیل 5 نفر از اعضای هیئت مدیره تسلیم شده است، برای آقایان علی نجاتی، جلیل احمدی، فریدون نیکوفرد و قربان علی پور یک سال زندان (6ماه تعزیری و 6 ماه تعلیقی) و 5 سال ممانعت از شرکت در هر گونه انتخابات کارگری و برای آقای محمد حیدری مهر 1 سال زندان (8 ماه تعلیقی و 4 ماه تعزیری) و 3 سال ممانعت از شرکت در هر گونه انتخابات نمایندگی کارگری صادر شده است. هم چنین در حکم صادره علت این احکام "ایجاد سندیکای خارج از قانون" و پاره ای از اتهامات واهی اعلام شده است.«
این نخستین بار نیست که رژیم ضد کارگری و سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی دست به بازداشت و آزار و اذیت و پرونده سازی علیۀ فعالین کارگری می زند. رژیم جمهوری اسلامی از روی ضعف و استیصال و برای زهرچشم گرفتن از مبارزین کارگری و خانه نشین کردن آنها به اخراج، ترور و ارعاب متوسل میگردد تا از این طریق مانع رشد جنبش و تشکیل اتحادیهﻫﺎﻯ مستقل کارگری گردد. جمهوری اسلامی هم چنان که تا کنون عمل کرده است بقای منحوس خویش را در سرکوب وحشیانه و ضد انسانی کارگران و زحمتکشان می بیند. اخراج علی نجاتی و احکام صادره علیۀ کارگران هفت تپه در شرایطی صورت می گیرد که رژیم جمهوری اسلامی در تدارک برگزاری دهمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوریست و شرمی هم ندارد که کارگران را به شرکت در این نمایش ضد دموکراتیک دعوت کند.
حزب کار ایران (توفان) ضمن محکوم کردن اخراج علی نجاتی و احکام صادره برای ایشان و سایر اعضای هئیت مدیرۀ سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه از همۀ سازمانﻫﺎ و احزاب مترقی و انسان دوست بین المللی به ویژه احزاب مارکسیست لنینیست برادر میخواهد که با محکوم کردن این اقدام ضد انسانی تمام تلاش خود را برای دفاع ازکارگران مبارز به کار گیرند و از هیچ کوششی برای آزادی کارگران دربند دریغ نورزند. تنها در سایۀ تشدید مبارزه و پیکار بی امان و متحدانۀ کارگران است که می توان توطئهﻫﺎﻯ رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی علیۀ فعالین کارگری و نیروهای ترقی خواه را درهم شکست رژیمی که پاسخ نان، کار، آزادی بیان و تشکل کارگران را با چنین شیوهﻫﺎﻯ فاشیستی و سرکوبگرانه دهد، فرجامی جز مرگ و نیستی در انتظارش نخواهد بود.


زنده باد همبستگی با کارگران ایران!
مرگ بر رژیم سرمایهﺩاری و ضد کارگری جمهوری اسلامی!
حزب کارایران(توفان)
دوم خرداد ماه 1388

همبستگی کانون وحدت دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز با کارگران

بیانیۀ زیر ازطرف کانون وحدت دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز درهمبستگی و دفاع ازکارگران دستگیر شده در پارک لاله است که به دفتر حزب ما ارسال شده و ما مبادرت به چاپ آن در توفان الکترونیکی می نمائیم
هئیت تحریریه

بیانیهﻯ کانون وحدت دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز
۱۷ روز از دستگیری گستردهﻯ روز کارگر می گذرد و تا کنون اطلاعی از وضعیت اکثر بازداشت شدگان در دست نیست. اول ماه مه امسال بار دیگر شاهد یورش نیروهای امنیتی به تجمع مسالمت آمیز مردم بودیم. این بار پارک لالهﻯ تهران محل تجمع افرادی بود که در پی فراخوان تشکلﻫﺎﻯ کارگری ــ اجتماعی از جمله سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و ... در محل حضور پیدا کرده بودند. حاضران در این تجمع را دانشجویان و فعالین مستقل کارگری و جنبش زنان، و دیگر فعالین سیاسی و اجتماعی تشکیل می دادند که نخواستند تنها جلوهﻯ بیرونی روز جهانی کارگر از دریچهﻯ تریبونﻫﺎﻯ دولتی و در نصب بنرهای سفارشی دستگاهﻫﺎﻯ حکومتی در "تکریم" کارگران خلاصه شود. با این که تشکیل چنین تجمعاتی از نظر به اصطلاح "قانونی" هیچ اشکالی ندارد، اما با یورش به افراد حاضر در پارک لاله، آنان را به فجیع ترین صورت مضروب و دستگیر کردهﺍند. دامنهﻯ این دستگیریﻫﺎ تنها محدود به افراد حاضر در تجمع نبود بلکه افرادی از خانه و محل کار خود نیز دستگیر شدهﺍند. گزارشﻫﺎ حاکی از آن است که بیش از ۱۰۰ نفر در این مراسم بازداشت شدهﺍند. این افراد پس از انتقال به بازداشتگاه اوین ارتباطی با خانوادهﻫﺎﻯ خود نداشتهﺍند.این همه در حالی رخ می دهد که کشور در تب گنگ انتخابات ریاست جمهوری به سر می برد. فضای سیاسی کاریﻫﺎﻯ جلف و رنگ و رو رفته و بازیﻫﺎﻯ دست مالی شدهﻯ تکراری!! صدور کلمات قصار از امنیتیﻫﺎﻯ دیروز و دموکراتﻫﺎﻯ امروز و تنها "حرف" از احترام به آزادیﻫﺎﻯ فردی ــ سیاسی، آزادی بیان، مطبوعات، احترام به حقوق کارگران، زنان، معلمان و زحمتکشان. اصلاح طلبانِ انحصار طلب حتی حاضر نشدند خبری از این حملهﻯ وحشیانه را در سایتﻫﺎﻯ زنجیرهﺍیشان پوشش دهند. گوش فلک از ندای دموکراسی خواهی کر شده اما گویا دایرهﻯ این دموکراسی خواهی تنها همان قدر است که بازگشت دوباره بر سر سفرهﻯ قدرت را تضمین کند. البته طبیعی است که از این قدرت طلبانِ ابنﺍلوقت نباید هیچ گاه انتظاری داشت چه از شیخ پر حرفش و چه از پوپولیست هنرمندش. کانون وحدت دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز بنا به وظیفهﻯ انسانی اجتماعی خود با دفاع از حق برگزاری تجمعات و محکوم کردن بازداشتﻫﺎﻯ این چنینی خواستار آزادی بی قید و شرط و هر چه سریع تر دستگیرشدگان و پاسخ گوئی مسئولان این عمل وحشیانه است. در جامعهﺍﻯ که تضاد طبقاتی در آن بیداد می کند و حتی نام بردن از نام "کارگر" (در وسیع ترین معنای آن) چنین سرکوب می شود، تقلیل سیاست به افاضات روشنفکرانهﻯ نیروهای امنیتی دیروز و اصلاح طلبان امروز حقیقتاً خائنانه ترین رفتاری است که می شود پیشه کرد. و در آخر ما سکوت را نشانهﻯ همدستی با سرکوبگران می دانیم و همهﻯ فعالین نهادهای اجتماعی را به اعتراض علیهﻯ این سرکوب فرا می خوانیم.
کانون وحدت دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز۸۸/۰۲/۲۸

نامه اعتراضی حزب کمونیست بنگلادش( مارکسیست لنینیست) به سفارت و مقامات جمهوری اسلامی


دستگیری و سرکوب کارگران را محکوم می کنیم
کارگران دربند را فوراً و بی قید و شرط آزاد کنید!

درپی انتشار فراخوان بین المللی دفتر خارجی حزب کارایران (توفان) دردفاع از کارگران ایران و محکوم نمودن رژیم جمهوری اسلامی و آزادی کارگران زندانی اول ماه مه درپارک لاله، بسیاری از احزاب و سازمانﻫﺎﻯ چپ و کمونیستی با انتشار اعلامیه و نامهﻫﺎﻯ اعتراضی به سفارتخانهﻫﺎ و مقامات ایران، اعمال وحشیانه و ضد کارگری جمهوری اسلامی را محکوم و خواهان آزادی تمامی دستگیرشدگان گردیدند. نامۀ اعتراضی زیر توسط حزب کمونیست بنگلادش ( م ل) صادرگردیده و به سفارت و مقامات جمهوری اسلامی ارسال شده است.

سرکوب و دستگیری کارگران را محکوم می کنیم

حزب کمونیست بنگلادش ( م ل) حملۀ وحشیانه به تظاهرات کارگران درپارک لاله را قویاً محکوم می کند. اول ماه مه روز رهائی کارگران است. اول ماه مه روز فریاد طبقۀ کارگر و طرح مطالبات وی است. تمام کارگران و زحمتکشان جهان توجه خاصی به روز اول ماه مه دارند و با میتینگ و تظاهرات ابراز وجود می کنند. روز اول ماه مه یک حق دموکراتیک و رسمیت یافتۀ جهانی است و هجوم به کارگران و دستگیری آنان درتظاهرات اول ماه مه نقض کنوانسیون سازمان جهانی کاراست.
ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی دستگیرشدگان اول ماه مه هستیم. ما هم چنین خواهان آزادی تمامی زندانیان سیاسی و فعالین سندیکائی و کارگری از زندانﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی می باشیم.

پاتهاک لال گولدر
از طرف کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست بنگلادش(م ل)
16 مه 2009
آغاز فروپاشی سوسیالیسم درشوروی(پایان)
یک بازنگری مجدد

ماهی از سر می گندد
طبقۀ نوخاستۀ سرمایهﺩاری در شوروی پس از کسب قدرت
سیاسی توسط رویزیونیستﻫﺎ و فساد از بالا پدید آمد


بورژوازی در قدرت، کارخانه، زمین، پول، ارتباطات، ارتش، پلیس، زندان، سازمان امنیت، ویلاها و... خود را دارد و در سراسر جامعه انگشت نما و قابل لمس است. دولتش می تواند رسانهﻫﺎﻯ گروهی را به کار گیرد و بورژوازی را برای نمایشات اعتراضی به خیابانﻫﺎ بکشاند و توسط آنها خرده بورژوازی متزلزل را مسلح کند و بر ضد طبقۀ کارگر به کار گیرد. دشمن طبقاتی در مقابل شما به صورت فیزیکی صف آرائی کرده است و شما در میدان جنگ می دانید چه کسی را و چگونه و از کدام جناح و با کدام قدرت آتشبار مورد حمله قرار دهید. در مورد "بورژوازی سرنگون شده" که طبقهﺍﻯ است فاقد وسایل تولید و قدرت سیاسی و وسایل ارتباط جمعی و پراکندگی سازمانی، وضع به این صورت نیست. سازمان بورژوازی بر هم می ریزد، فاقد ارتش و پلیس و سازمان امنیت و دستگاه قضائی و تبلیغاتی است. بورژوازی سرنگون شده در حقیقت بورژوازی متلاشی شده است. قدرت این بورژوازی متلاشی و فروپاشیده در بینش سنتی وی، در عادت کهنۀ مردم، در جهل عمومی و تبلیغات خارجی نهفته است. شکل طبقات و شکل مبارزۀ طبقاتی باید به کلی فرق کند و منطبق با شرایط جدید گردد. این فرق را استالین دید و متناسب با آن به مبارزۀ طبقاتی ادامه داد. برخی مفهوم طبقات و مبارزۀ طبقاتی را مخلوط می کنند. این تفاوت در جامعۀ سوسیالیستی شوروی به روشنی معلوم است. بورژوازی به مثابۀ طبقه معدوم شده ولی مبارزۀ طبقاتی از بین نرفته است. حزب کمونیست به منزلۀ حزب طبقۀ کارگر بر سر کار است، دیکتاتوری پرولتاریا به منزلۀ عامل سرکوب دشمن طبقاتی، خرابکاران، گروهﻫﺎﻯ آدمکش و جاسوسان کار خویش را به پیش می برد. افراد پراکندۀ طبقۀ مسلط گذشته اکنون به صورت خرابکار و تروریست ظاهر می شوند و نه به صورت نمایشات تودهﺍﻯ. آنها برای دشمنان خارجی جاسوسی می کنند، در تولید و دانشگاه اخلال می کنند، آنها پلاتفرمی برای مبارزه با حزب کمونیست ندارند کارشان پچ پچ و بدگوئی و ایجاد افکار عمومی از راه درگوشی و جعل تاریخ است. تروتسکیستﻫﺎ بهترین نمونۀ این تفالهﻫﺎ هستند. کار آنها نفوذ در حزب، نفوذ در دستگاه دولتی، به کف آوردن بوروکراسی است تا با ایجاد فساد در دستگاه دولتی و حزبی ماهیت دیکتاتوری پرولتاریا را تغییر دهند. طبقهﺍی که از این تلاش به وجود می آید، طبقۀ نوخاستهﺍﻯ است که مالک وسایل تولید نیست ولی از نظر رفاه اجتماعی و نقشی که در جایگاه توزیع ثروتﻫﺎﻯ جامعه اشغال کرده است از امتیازات ویژهﺍﻯ برخوردار است. این طبقۀ نوخاسته، بوروکراسی دولتی را به خدمت خود گرفته است. ماهی از سر گندیده است و تئوریﻫﺎﻯ رویزیونیستی این طبقه که نظریات جدیدی نیست ساخته و پرداختۀ ذهنﻫﺎئی هستند که می خواهند وضعیت جدید خود را توجیه کنند و آن را ابدی جلوه دهند. این دستگاه مافیائی بود که فروپاشی شوروی را موجب شد. این سخنان را ما از آن جهت نمی گوئیم که قصد داشته باشیم "متعصبانه" از استالین دفاع کنیم. هرگز! سخن بر سر جوامع آتی سوسیالیستی در جهان است. سخن بر سر ایران سوسیالیستی است. آیا در ایران سوسیالیستی نیز ما می توانیم پس از سرنگونی بورژوازی مدعی شویم که طبقات در ایران هنوز موجود است و آب از آب تکان نخورده است؟ پس برای چه انقلاب کردیم؟ مگر قرار نبود طبقات را از بین ببریم؟ نابودی طبقات پس به چه مفهوم است؟ مگر مارکسیسم به ما نیآموخته که برای محو طبقات باید تمام شرایط مادی رشد آن را که ریشه در تولید جامعه دارد از بین برد؟ در شوروی این کار شد و در ایران آینده هم این کار می شود. نه در ایران و نه در شوروی نمی شود دون کیشوت وار تودهﻫﺎﻯ کارگر را علیۀ طبقۀ بورژوازی که حضورش در صحنه معلوم نیست بسیج کرد. در این بسیج، شما هم از حمایت دولت، حمایت ارتش، حمایت پلیس، حمایت سازمان امنیت و اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری و هم از حمایت سازمانﻫﺎﻯ دموکراتیک برخوردارید ولی دشمن شما شکل فیزیکی به عنوان طبقه ندارد. شما در کدام عرصۀ مبارزات طبقاتی یعنی در عرصهﻫﺎﻯ سه گانۀ سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک می خواهید این مبارزه را به پیش برید؟ آیا به جز عرصۀ مبارزۀ ایدئولوژیک راه دیگری می ماند؟ پس مبارزۀ طبقاتی در عین محو طبقات به مفهوم کلاسیک ادامه دارد و این مبارزه به طور عمده در عرصۀ مبارزۀ ایدئولوژیک صورت می گیرد. مبارزهﺍﻯ سخت، طولانی علیۀ عمال خرابکار و پر از مکر و حیلۀ دشمن. در شوروی انقلاب فرهنگی عظیمی صورت گرفت، مدارس و دانشگاهﻫﺎ مجانی شدند، به آموزش و پرورش اهمیت خاص داده شد، شوروی برای کودکان بهشت بود. سانسور کتب از میان رفت و کسی را دیگر به جرم خواندن کتب کمونیستی زندانی نکرده و شکنجه نمی دادند. کلاسﻫﺎﻯ تدریس دروس کمونیستی و دانشگاهﻫﺎﻯ کمونیستی تأسیس شد. امر پژوهش به یک امر ملی بدل گردید. تاریخ جهان بر اساس اصول مبارزۀ طبقاتی تنظیم شد و مهرش را بر تاریخ بشریت زد. اردوگاهﻫﺎﻯ جوانان برای کار فرهنگی و ایدئولوژیک پدید آمد، هنر و ادبیات از ریشه تغییر کرد و در تمام این عرصهﻫﺎﻯ نظری و جهان بینی مبارزۀ سختی درگرفت و ادامه یافت. دولت شوروی در عرضۀ فن آوری به اوج قدرت و توانائی رسید، نیروگاهﻫﺎﻯ اتمی بنا کرد، به فن آوری اتمی دست یافت، ناوگان فضائی و دریائی عظیمی ایجاد کرد. تانکهای "تی-34"، موشکﻫﺎﻯ کاتیوشا "اُرگَ استالین" و هواپیماهای شکاری "ایل-2" پوزۀ فاشیستﻫﺎ را درهم شکست. اینها دستآوردهای فرهنگی خلقﻫﺎﻯ شوروی بعد از انقلاب اکتبر بود. در دوران استالین جنبش معنوی عظیمی بپا گردید نسلﻫﺎﻯ کاملی از جوانان شوروی در کلوپﻫﺎﻯ روستائی با فیلمﻫﺎﻯ مستند، پیشرفتﻫﺎ و دستآوردهای بزرگ سوسیالیسم آشنا شدند. این در زمانی بود که نه تلویزیونی در جهان وجود داشت و نه به صورت امروز رادیو. رادیو یک محصول تجملی برای خانوادهﻫﺎﻯ ثروتمند بود. مردم شوروی روح برادری و اتحاد را درک می کردند و می دیدند که چگونه با تکیه بر نیروی خود نیروگاه عظیم برق دنیپر راه اندازی شد و برق را به سراسر شوروی رسانید. لنین می گفت سوسیالیسم یعنی الکتروفیکاسیون، یعنی کشور را برقکشی کنیم و شبکۀ برق را به همه جا برسانیم تا بتوانیم رادیو داشته باشیم تا بتوانیم سوسیالیسم را تبلیغ کنیم. تمام این زمینهﻫﺎﻯ مادی انقلاب فرهنگی در زمان استالین برپا شد. بر اساس تودهﺍﻯ کردن کسب علوم و بسیج فرزندان زحمتکشان و میدان دادن به استعدادهای نهفته در خلق، بی سوادی را نه تنها برافکند بلکه به اعتلای بی نظیر علوم میدان داد. در اینجا سخن بر سر پیشرفتﻫﺎﻯ مادی و معنوی شوروی سوسیالیستی به رهبری حزب کمونیست و رفیق استالین نیست. سخن بر سر برملا کردن گوشهﺍﻯ از دورغﻫﺎ و افتراآت عظیمی است که به شوروی می زنند تا سوسیالیسم را بی اعتبار گردانند. ما بارها گفته و باز هم می گوئیم رفیق استالین به هر صورت در جبهۀ کمونیستﻫﺎ قرار داشت و برای استقرار سوسیالیسم رزمید. وی معمار بزرگ ساختمان سوسیالیسم در شوروی، سازندۀ بزرگ فرهنگ نوین مردم شوروی، رهبر کبیر انقلاب فرهنگی، و قهرمان بزرگ جنگ میهنی ضد فاشیستی در جهان بود. دولت پرولتری در زمان استالین هرگز نسبت به رشد افکار بورژوائی بی تفاوت نماند. این دروغﻫﺎ را دشمنان "چپ" سوسیالیسم می گویند که از حمله از جناح راست طَرفی نبستهﺍند. تجربۀ شوروی در چین کمونیست به نحو دیگری به کار گرفته شد. در آنجا برای مبارزه با افکار بورژوائی به انقلاب فرهنگی پرولتری دست زدند. آنها انفلاب را می خاستند با همان ابزاری به سرانجام برسانند که شرایط عینی در اختیار آنها گذارده بود. درک آنها از آن، از آن حدی که اجرا کردند بیشتر نبود. برخوردی که آنها کردند تا حد نفی نیهیلیستی دستآوردهای بورژوازی و نه نفی دیالکتیکی این دستآوردها پیش رفت. ولی می خواستند نهاد انسانﻫﺎ را تغییر دهند و انقلابی در روان اجتماعی بکنند که مبارزهﺍﻯ در عرصۀ ایدئولوژیک بود. آنها می خواستند امتیازات را از بین برده و تودهﻫﺎﻯ مردم را از بی تفاوتی به در آورده، به کار سیاسی و آموزش سیاسی بکشانند. این آموزش رفقای چینی از ادامۀ مبارزۀ طبقاتی در شوروی بود که مائو از آموزگار بزرگش استالین آموخته بود و جمعبندی کرده بود. بگذریم از این که تحولات در چین در شرایط نوین، در تحت تناسب جدیدی از نیروهای طبقاتی در عرصۀ جهان، در شرایط آرامش و حمایت عظیم اتحاد شوروی و اردوگاه قدرتمند سوسیالیستی انجام می گرفت. تحولات شوروی در دوران استالین تنها متکی به نیروی خود آنها بود، تناسب قوای طبقاتی به نفع امپریالیستﻫﺎ و فاشیستﻫﺎ بود. کار رهبری استالین کاری بزرگ، غول آسا و کارستان بود. آنها تناسب قوای جهانی را نیز تغییر دادند. برخی مائوئیستﻫﺎﻯ بیچاره برای ایجاد محبوبیت برای مائو از لجن پراکنی و دروغگوئی در مورد استالین اباء ندارند. این مالیخولیائیﻫﺎ فکر می کنند هر چقدر در مورد استالین دروغ بگویند و خدماتش را بی ارزش جلوه دهند نقش مائو تسه دون برجسته می شود. حال آن که مشک آن است که خود ببوید و نه آن که عطار بگوید. طبیعتاً مائوتسه دونگ از رهبران برجسته جنبش کمونیستی جهانی بود و خدمات فراوان به انقلاب چین و آزادی آن کشور کرد ولی نقش وی با نقش لنین و استالین که برای نخستین بار سوسیالیسم را بنا می کردند و برخلاف جریان آب شنا می نمودند و تئوریسینﻫﺎ و رهبران سترگی بودند قابل قیاس نیست. چنین مدعیانی از تاریخ جنبش کمونیستی بی خبر بوده و بی خبر هستند. آنها در بهترین حالت کاریکاتورهای تروتسکی می باشند.
بهر صورت کلی گوئیﻫﺎﻯ روشنفکرانه حلال هیچ درد و مشکلی نیست و کمکی نیز به ساختمان جامعۀ سوسیالیستی در ایران نمی کند. در ایران سوسیالیستی نیز همین پرسشﻫﺎ مجدداً بر روی میز و دستور کار قرار دارد و باید به آنها همان گونه که استالین پاسخ گفت، جواب داد. اگر پیغمبرانی یافت می شوند که پاسخﻫﺎﻯ آماده و مؤثری دارند که در عمل نتیجۀ اجتماعی دارد و نه بحث دانشگاهی در اطاق گرم کار، بفرمایند، این گوی و این میدان. به نظر ما تنها تحلیل مشخص از شرایط مشخص راهگشاست و این کار در شوروی صورت گرفته است. به جز نظریات استالین و پیشنهادات وی کسی راه حلی نداشت که ارائه دهد. ادارۀ یک کشور را نمی شود تا رسیدن پیشنهادات بی عیب و اشکال به تأخیر انداخت، نمی توان از ترس اشتباه، کار را تعطیل کرد. این درک خرده بورژوائی از مسائل است. کمونیستﻫﺎ در عمل راه حلﻫﺎ را می یابند و با تکیه بر اصول انتقاد و انتقاد از خود آن را اصلاح می کنند و تئوریزه می نمایند. تمام تاریخ تئوریﻫﺎﻯ مارکسیسم تاریخ تعمیم تجارب عملی علوم اقتصاد، سیاست، فلسفه و علوم تجربی و دانشگاهی می باشد.
طبقۀ نوخاستۀ سرمایهﺩاری در شوروی پس از کسب قدرت سیاسی توسط رویزیونیستﻫﺎ و فساد از بالا پدید آمد. زیرا توزیع اجتماعی عادلانه و سوسیالیستی نبود، اهرمﻫﺎﻯ نظارت دستگاه دولت و رهبری حزب کافی نبود، روبنا بر زیر بنا تأثیر کرد و این همان تأثیر متقابل و دیالکتیکی روبنا به زیر بناست. این خطر هنوز هم برای همۀ جوامع سوسیالیستی آتی نیز پا برجاست. هنوز هم کسی نسخۀ روشنی به جز آن چه استالین گفت که باید به مبارزۀ نظری، ایدئولوژیک و فرهنگی دامن زد و سطح جهل عمومی را کاهش داد، ارائه نکرده است. پرگوئی روشنفکرانه که محصول بی مسئولیتی و خودنمائی است نمی تواند کار ادارۀ یک کشور چند ده میلیونی و یا میلیاردی را به پیش برد. در موقع خطر شما نشانهﺍﻯ از این روشنفکران پرگو و پر مدعا که نسخۀ همۀ دردها را دارند پیدا نمی کنید. اتفاقاً همینﻫﺎ همان دشمنان طبقاتی پرولتاریا هستند که با غرغر و مبارزۀ ایدئولوژیک تخم یأس و ترسیم منظرۀ رسیدن به بن بست را برای شما به نمایش می گذارند. کمونیستﻫﺎ زنده اند، در مبارزۀ طبقاتی شرکت فعال می کنند، تغییر شکل ویروسﻫﺎﻯ بورژوازی را که می خواهند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند درک می کنند و آنها را بی ضرر می نمایند. این مبارزۀ طبقاتی تا به امروز هم ادامه دارد. همین امروز هم ما شاهدیم که تهاجم ایدئولوژیک بورژوازی امپریالیستی توسط اندیشمندان و رسانهﻫﺎﻯ گروهیﺍش و باجﻫﺎﻯ مادی چقدر قربانیان "دو آتشۀ کمونیستی" بر جای گذشته است. "کمونیستﻫﺎئی" که شکنجه نشده به اظهار ندامت دست زدهﺍند و نشان دادهﺍند که از همان روز نخست به این اعتقادات تظاهر می کردهﺍند. هیچ کمونیستی نمی تواند به نفی کمونیسم بپردازد زیرا کمونیسم علم است. زیرا فیزیک و شیمی علمند، زیرا زمین کروی است و به زور کلیسای کاتولیک نمی شود آن را مسطح جلوه داد، نمی شود آدم و حوا را به جای تئوری تکامل تدریجی انسان گذاشت. کسانی که این کار را می کنند، مدرن و ضد "سنت" نیستند، خود فروش و عوامفریبند و برای خیانت خویش توجیه دلبخواه و مُسکن درد می آفرینند. کمونیسم همیشه مدرن است و این سرمایهﺩاری است که سنتی است و سنت گندیدهﺍش فرتوت است و عمرش از کمونیسم بیشتر. این بیماری خطرناک است که جان سخت است و هر بار با بحرانﻫﺎ و بی خوابیﻫﺎﻯ ادواریش، میلیاردها مردم را بی خانمان می کند و ثروتﻫﺎﻯ جامعه را برای شادیش می سوزاند. این سرمایهﺩاری سنتی است که با جنگﻫﺎ و سیاستﻫﺎﻯ استعماری ننگی برای بشریت است. کمونیستﻫﺎ باید برای نابودی این اژدها متحد شوند. به هر صورت رفیق استالین از ما بود و ما در جبهۀ رفیق استالین بر ضد این دیوها و عفریتﻫﺎ و اژدهای سرمایهﺩاری می رزمیم.


پایان

* * * * * * *

زنده بادسوسیالیسم، این پرچم نجات بشریت

وینستون چرچیل:

«برای روسیه سعادتی بزرگ بود که در سالﻫﺎﻯ سخت ترین آزمونﻫﺎ، فرماندهی خردمند و تزلزل ناپذیر، یوسف ویساریونویچ استالین آن را رهبری می کرد. وی شخصیتی برجسته، مورد تحسین زمان، بیرحم چه در حین کار و چه هنگام گفتگو بود، شخصیتی که حتی مرا که در مجلس انگلیس تربیت شدهﺍم یارای مقابله در برابرش نبود. این نیرو در استالین چنان عظیم بود که وی هم چون شخصیتی بی همتا در میان رهبران همۀ زمانﻫﺎ و همۀ خلقﻫﺎ به نظر می رسید. تأثیر و نفوذ وی بر مردم فوقﺍلعاده بود. در روزهای برگزاری کنفرانس یالتا هنگامی که او به سالن کنفرانس وارد می شد همگان گوئی هم چون یک تیم از جا بر می خاستیم و شگفت آن که به حالت خبردار می ایستادیم. استالین دارای خردمندی ژرف، منطقی هوشمندانه، فارغ از هرگونه هراس بود. او استاد بی همتای یافتن راه برون رفت از چاره ناپذیرترین اوضاع بود... او انسانی بود که دشمن خویش را به دست دشمنان خویش نابود می کرد و ما را که آشکار امپریالیست می نامید وادار می نمود که با امپریالیستﻫﺎ بجنگیم.
او روسیه را با خیش تحویل گرفت و با اسلحه بر جای گذاشت. هرچه که همه دربارۀ استالین بگویند، تاریخ و مردم، چنین اشخاصی را از یاد نخواهند برد».

........

«تاریخ به ما می گوید آن طبقه یا گروه اجتماعی که در تولید اجتماعی نقش عمده را بازی می کند و وظائف عمدهﻯ تولید را در دست دارد به مرور زمان ناگزیر باید صاحب اختیار این تولید شود. زمانی بود، مانند دوران مادرشاهی، که زنان صاحب اختیار تولید شمرده می شدند. آیا علت این موضوع چه بود؟ علت آن بود که در تولید آن زمان یعنی در زراعت بدوی، زنان نقش عمده را ایفاء می کردند و وظایف عمده را اجراء می نمودند و حال آن که مردان در جستجوی جانوران در جنگلﻫﺎ می گشتند. سپس زمان دیگری رسید، که زمان پدرشاهی بود، و در آن وضع مسلط در تولید، به مردان انتقال یافت. چرا این تغییر واقع شد؟ زیرا در تولید آن روزی، یعنی اقتصاد شبانی، که در آن مهم ترین افزارهای تولید عبارت بود از نیزه و کمند و تیر و کمان، وظیفهﻯ عمده را مردان اجرا می کردند... سرانجام زمان دیگر یعنی دوران تولید بزرگ سرمایهﺩاری درمیرسد، که در آن پرولتارها به اجرای نقش عمده در تولید می پردازند وکلیهﯼ وظایف عمدهﯼ تولید به دست آنان می افتد و بدون آنها تولید حتی یک روز هم دوام نمی آورد ( اعتصاب همگانی را بیاد آوریم). در این زمان سرمایه داران نه تنها برای تولید لازم نیستند بلکه مانع آنند. معنی این سخن چیست؟ معنی این سخن آن است که یا باید هرگونه زندگی اجتماعی سراپا منهدم گردد ویا این که پرولتاریا، دیر یا زود ولی ناگزیر، صاحب تولید معاصر و یگانه مالک آن یعنی مالک سوسیالیستی آن شود.
بحرانﻫﺎی صنعتی معاصر که فاتحهﻯ مالکیت سرمایه داری را می خوانند و مسئلهﯼ یا سرمایه داری یا سوسیالیسم را به طور قطعی مطرح می سازند، این نتیجه گیری را کاملاً مبرهن کرده. طفیلی گری سرمایه داری و ناگزیری پیروزی سوسیالیسم را آشکار می گردانند.
این است برهان دیگری که بر ناگزیری سوسیالیسم پرولتاری مارکس ذکر می کند:
سوسیالیسم پرولتاری مبتنی بر مبانی علمی مذکور درفوق است نه بر عواطف احساساتی و "عدالت" تجریدی و عشق و علاقه نسبت به پرولتاریا.

انتخابات و تشکل های کارگری


سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه یک تشکل کاملا" صنفی و کارگری است و این سندیکا به واسطه آگاهی کارگران و با حمایت و حضور گسترده کارگران در سال ١٣٨۴ تشکیل و کماکان تا به امروز با وجود فراز و نشیب و دشواری های فراوان به فعالیت خود ادامه می دهد. سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در مورد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کند و حمایت از هر کاندیدایی را در حیطه فعالیت تشکل های مستقل کارگری نمی داند. در نبود آزادی احزاب ، بالطبع تشکل ما نیز از نهادی اجتماعی که حامیش باشد محروم است، حال آنکه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی دخالت گری و فعالیت سیاسی را حق مسلم تک تک افراد جامعه دانسته و برآن است که کارگران سراسر ایران در صورت ارائه منشور کارگری کاندیداهای ریاست جمهوری و دادن تضمین عملی به شعارهای انتخاباتی در این رابطه، می توانند در انتخابات شرکت کنند یا نکنند.هر کدام از کاندیداهای تایید شده شورای نگهبان در صدها سالن سخنرانی، مسجد حسینیه و دانشگاه که قادرند حامیانشان را در آرامش دور هم جمع کنند و هر تبلیغی را که به حال خود مفید می دانند، انجام دهند. اما هر نشست و تجمع کارگری با سرکوب رو به رو می شود، حتی خیابان و پارک هم از مردم دریغ می شود و در طبیعی ترین جایی که کارگران می توانند بدون هزینه در آن جمع شوند، مورد شبیخون و هجمه و سرکوب قرار می گیرند. ولیکن سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به عنوان یک نهاد کارگری وظیفه خود می داند از تمام کاندیداها بپرسد تا در صورت ارائه جواب منطقی، کارگران تصمیم خود را در این رابطه بگیرند. ولی متاسفانه کاندیداهای ریاست جمهوری تا به حال در مطبوعات و کنفرانس ها و نشست های خبری و سفر های شهرستانی هیچ گونه اظهار نظری در مورد کارگران و بیکاران و مطالبات آنها نکرده اند. امروزه برای کارگران و خانواده هایشان تشویق به شرکت در انتخابات یکی از بی معنا ترین بحث های موجود می باشد چرا که کارگران در سه دهه گذشته، تمام روسای جمهور از دوره جنگ و دوره سازندگی و دوره اصلاحات و هم چنین رئیس جمهور مهرورز را تجربه کرده اند. ما از تمام همکاران و هم طبقه ای ها یمان می خواهیم که اگر در محیط کار ، خانه ، درس و محل زندگی شان بحث انتخابات مطرح شد، این موضوع را از یاد نبرند که از خود و دیگران بپرسند که برنامه مدعیان ریاست جمهوری برای کارگران چیست؟

۱ ـ نظر صریح کاندیداهای دوره دهم ریاست جمهوری در رابطه با تشکیل تشکل های مستقل کارگری و صنفی بدون دخالت دولت و کارفرما چیست؟

٢ ـ سرکوب تشکل های مستقل کارگری چون سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را چگونه توجیه می کنند؟

۳ ـ با توجه به مطالبات انباشته شده کارگران و خط فقر اعلام شده برای امسال که مبلغ ٨۵۰ هزار تومان اعلام شده اما از آن طرف دستمزد ماهانه کارگران را دویست و شصت و سه هزار تومان تعیین نموده اند، آیا به خواست تشکل های کارگری که دستمزد حداقل یک میلیون تومان را با امضاء کارگران کارخانجات سراسر کشور اعلام نمودند گردن خواهید نهاد؟

۴ ـ نظر خود را نسبت به کنوانسیون های بین المللی کارگری، حقوق کودک، زنان و حقوق بشر اعلام نموده و بفرمائید چگونه به آنها پایبند خواهید بود؟

۵ ـ نظر و برنامه خود را نسبت به امنیت شغلی، ایجاد شغل، مسکن و برنامه بیمه های بیکاری برای افراد بالاتر از ١٨ سال، بیمه های درمانی برای آحاد مردم و لغو قراردادهای موقت که عامل فلاکت و فقر میلیونها خانواده کارگری شده، بیان نمائید؟

در طول این سال ها به کارگران گفته شده که فداکاری کنند و وضع فلاکت بار و بی حقوقی خود را بپذیرند در حالی که کارگران نه می توانند با امنیت و امید به محل کارشان بروند و نه برای آسودن به خانه هایشان – هزاران نفر لباس شخصی و نیروی انتظامی را به عنوان نیرویی که هیچ کار مولدی انجام نمی دهد وبرای محروم کردن و بازداشتن کارگران از زندگی آزاد آنها را برای هر جا و هر کاری لازم باشد با هر درجه از خشونت و اعمال زور آماده نگه داشته اند ، اما یک روز را برای بیان خواست و مطالبات کارگران از آنها دریغ می کنند.این ها موضوعاتی مختص به زمان انتخابات نیست، حال این مسائل در گرو همکاری تمام زحمتکشان است که این سد را در مقابل خود می دانند، برای عبور از این سد و رسیدن به جامعه که حل مسائل آن فقط به رئیس جمهور و مجلس محول نشده است باید کوشید. سعادت عمومی در گرو دخالت گری و همکاری عمومی است و نگذاریم دیگران برای ما تصمیم بگیرند . خودمان باید ابتکار عمل را بدست بگیریم.

۱۳۸۸ خرداد ۶, چهارشنبه

“طبقه کارگر قیم نمی خواهد“، حزب بی حزب

اینروزها سخنانی نظیر" کارگران قیم نمی خواهند"، " زنده باد خود سازماندهی کارگران "، ورد زبان محافل اکونومیستی ایران شده است. عده ای به نقل ازمقدمه “مانیفست حزب کمونیست“ و یا با اشاره به جملات مارکس در“انترناسیونالیسم اول“ در سپتامبر 1871که در جمعبندی از کمون پاریس می گفت: “طبقه کارگر آزادی خود را باید در میدان مبارزه بدست آورد...“ متاسفانه درک نادرستی از گفتار مارکس ارائه می دهند. این گفتار تا آن حد که بخواهد به طبقه کارگر این اعتماد به نفس را بدهد که باید برای آزادی خویش بپاخیزد و قدرت سیاسی را به کف آورد و این آزادی نمی تواند محصول کار سایر طبقات اجتماعی بغیر از خود کارگران باشد و وی نباید منتظر آزادی خویش بدست دیگران و یا قهرمانان و خدایان و نیروهای خارج از طبیعت باشد سخنان درستی است. طبقه کارگر آن نیروی مادی اجتماعی است که می تواند جانمایه تغییرات انقلابی قرار گیرد. ولی وجود طبقه کارگر بعنوان پایه مادی این تحول برای رفتن به سوی جامعه بی طبقه و یا برای نیل به سوسیالیسم و گذار به کمونیسم کافی نیست. این نیروی مادی باید با دانش علمی آغشته شود و تئوری سوسیالیسم علمی و در شرایط امروز مارکسیسم لنینیسم با آن بیامیزد تا جنبش کارگری راه خود را پیدا کند و بداند که بکدام جهت باید حرکت کند. جنبش کارگری نیروی بالقوه انفجار است ولی هر انفجاری به سود طبقه کارگر نیست و به امر رهائی وی یاری نمی رساند. تنها آن انفجاری زنجیرهای طبقه کارگر را بدور می افکند که با چاشنی مارکسیسم لنینیسم همراه باشد. این انفجار است که جهت تخریب نظام کهن را نشان می دهد. ولی برای کار این انفجار باید آموزش دید. باید شناخت سیاسی پیدا کرد، باید با دانش علمی مارکسیسم لنینیسم مسلح شد. بدون دستیابی باین دانش امکان رهائی طبقه کارگر بهیچوجه میسر نیست. باید شعور و ماده با هم تلفیق شوند تا تحول مورد نظر بوجود آید.
عده ای هستند که عوامفریبانه رفتار می کنند و کار یک بحث علمی و آموزنده را به شعارهای دهان پر کنی نظیر اینکه “طبقه کارگر قیم نمی خواهد“، “طبقه کارگر خودش را خودش آزاد می کند و به کس دیگری نیاز ندارد“ تنزل داده و حتی کارگران را علیه روشنفکران به عنوان دشمنان آنها تحریک می کنند و البته روشنفکرانی که بجز مارکسیسم لنینیسم به طبقه کارگر بیآموزند طبیعتا دشمنان طبقه کارگر هستند زیرا مدت اسارات طبقه کارگر را افزایش می دهند. ولی این مدعیان دلسوزی برای یک “جنبش ناب کارگری“ منظورشان همان دانش مارکسیسم لنینیسم است که نباید بدرون طبقه کارگر نفوذ کند. آنها چه بدانند و چه ندانند کارگران را به کوری، به جهل طبقاتی دعوت کرده از آنها می خواهند که نادانسته دست بکار شوند و به بیراهه روند. نتیجه چنین فراخوانی از همان روز نخست معلوم است و هسته شکست را در دل خویش می پروراند. این افراد که تعداد آنها بویژه پس از شکست در هر جنبشی کم نبوده اند علیه حزب قد علم می کنند، دشمن حزب می شوند، حزب را سد راه انقلاب جا می زنند، کارگران را چون بُت به صِرف کارگر بودن تقدیس می کنند، خطاناپذیر جا می زنند تا تئوریهای من در آوردی و ضد انقلابی خویش را که میان عامل آگاه و جنبش کارگری جدائی می افکند جا بیاندازند. هم اکنون ما در ایران با چهره های اکونومیستی، آنارکوسندیکالیستی، تروتسکیستی و ضد لنینی روبرو هستیم. رویزیونیستها نیز از دشمنان حزب طبقه کارگرند و در تلاشند تا ماهیت حزب طبقه کارگر را عوض کنند. آنها بجای مارکسیسم لنینیسم که آنرا به بهانه دگماتیسم طرد می کنند تجدید نظر طلبی، رفرمیسم و اکونومیسم را می نشانند. رویزیونیستها نیز مانند اکونومیستها چهره های مختلف دارند و نقابهای “چپ“ و راست حمل می کنند. رویزیونیستها و یا اکونومیستهای “چپ“ با قبول تئوریهای انحرافی "حکوت شورایی" ضرورت وجود حزب طبقه کارگر در مبارزه سیاسی را که همان عامل مهم ذهنی است با کارگر پرستی “انقلابی“ رد می کنند و کمونیسم را با انقلابی نمائی خرده بورژوائی به انحراف می برند و برخی نیز با چنگ انداختن در مبارزه صرفا اتحادیه ای و یا قبول سیاست بورژوائی نقش رهبری طبقه کارگر را بدست بورژواها می دهند. هر دوی این انحرافات نتیجه واحد در به انحراف کشاندن جنبش کارگری دارد که منجر به قربانیان فراوانی خواهد شد. رویزیونیستها و اکونومیستها در فرجام خونین سرنوشتشان حاضر نیستند مسئولیت خونهای ریخته شده را بعهده گیرند و خود را تا پای مرگ نیز انقلابی جا می زنند. آنها که تجربه تاریخ را بدور افکنده بودند و می خواستند همه چیز را از نو شروع کنند در کفن تئوریهای کهنه به گور تاریخ سپرده می شوند. صدور اعلامیه در اول ماه مه و یا تکرار حوادث و رویدادهای مبارزاتی کارگری در ایران و جهان کافی نیست آموزش و درک از مارکسیسم لنینیسم و حزبیت اساس آزادی طبقه کارگر است.
در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی این تفکر اکونومیستی پس از کسب قدرت سیاسی نیز بروز کرد و منحرفین درون حزب می خواستند با شعار" کارگران قیم نمیخواهند" "کارگران همه چیز و حزب هیچ چیز" نقش رهبری حزب طبقه کارگر، نقش عامل آگاهی و ایدئولوژیک را به صفر برسانند و زمینه خلع سلاح حزب و عملا زوال دولت شوروی را فراهم آورند. با این تفکرات آنارکو سندیکالیستی و حامیان “خودمختاری های کارگری“ بشدت مبارزه شد و نقش ضد انقلابی آنها در همان زمان حیات رفیق لنین برملا گردید.
امروز نیز ما با ضدیت با حزبیت روبرو هستیم. این ضدیت محصول خیانت رویزیونیستهاست که سالهای فراوان در پشت نقاب “حزب طبقه کارگر“ نظریات ضد انقلابی خویش را پخش می کردند که با مخالفت روبرو شد. بودند کسانیکه در دام رویزیونیستها افتادند و به نفی حزب رسیدند زیرا به زعم آنها این حزب بود که رویزیونیسم می آفرید. آنها رابطه میان ایدئولوژی، سیاست و سازمان را که مارکس و لنین به آن تکیه می کردند نفهمیدند. این انحراف تفاله دوران مبارزه با رویزیونیسم خروشچفی است. سرنوشت احزاب رویزیونیستی که از منافع طبقه کارگر دفاع نمی کنند و حتی در عراق از استعمار به حمایت برخاسته اند در مقابل ماست.

نقل از توفان الکترونیکی شماره 33 نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبهشت 1388
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۳۸۸ خرداد ۱, جمعه

نامه سرگشاده كارگران فلز كار و مكانيك به مقامات جمهوری اسلامی و اعتراض به دستگيری تعدادی از اعضا ی تعاونی مسكن كارگران فلز كار مكانيك

به رياست جمهوری آقای احمدی نژاد، به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی اصل 113
به رياست مجلس شورای ‌اسلامي‌، آقاي‌ لاريجانی به عنوان قانون گذار و داشتن حق تحقيق و تفحص در تمام امور كشور و رسيدگی به شكايات اصل 90
به رياست قوه قضاييه، به عنوان ناظر بر حسن اجرای قوانين و تحقق بخشيدن به عدالت اصل 156
انتظار دارد در رابطه با اتفاقاتی ‌كه به شرح زير حضورتان تقديم مي‌شود اقدام لازم بنماييد. اطلاع يافتيم در روز 11 ارديبهشت در محل تعاونی كارگران فلز كار مكانيك در جنوبی ترين نقطه تهران، هيات مديره تعاونی مسكن كارگران فلز كار مكانيك، جلسه ای جهت گزارش دهی به اغضا در مورد زمين های مسكن مهر برگزار كرده بود كه با حضور نيروهای لباس شخصی اين جلسه متوقف و به دستگيری اعضای حاضر منجر شد. در اين دستگيری پس از آزاد شدن عده ای از كارگران عضو تعاونی هنوز آقايان:
1-ستار امينی ، مدير عامل تعاونی مسكن كارگران فلز كار و مكانيك
2- � بنی معروفی ، رئيس هيات مديره تعاونی مسكن كارگران فلز كار و مكانيك
3- � جمشيد رجبی ، عضو هيات مديره تعاونی مسكن كارگران فلز كار و مكانيك
4- � اسداله اقبالی ، بازرس تعاونی مسكن كارگران فلز كار و مكانيك
5- � ناصر ابراهيمی ، مدير عامل تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
6- � عزيز محمدی ، رئيس هيات مديره تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك �
7-عبدالله وطن خواه ، عضو هيات مديره تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
8- � محمود گيلانی ، عضو هيات مديره تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
�9- نودهی ، مسئول صندوق تعاون كارگران فلز كار و مكانيك
10- � عزيز ياری ، عضو تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
11- � داوود ميرزايی ، عضو تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
12- � حسين اكبری ، عضو تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
13- � حميدشرقی ، عضو تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
14- � مصطفی حاتمی ، عضو تعاونی مصرف كارگران فلز كار و مكانيك
15- � و حسن شفايی به عنوان مهمان
دستگير و تاكنون نه تنها آزاد نشده اند بلكه پی گيری خانواده های اين كارگران هيچ جواب روشنی نيافته و اصل 32 قانون اساسی در مورد اين افراد زير پا گذاشته شده است. اصل 32 " هيچ كس را نمر توان دستگير كرد مگر به حكم و ترتيبی كه قانون معين می كند. در صورت بازداشت ، موضوع اتهام بايد با ذكر دلايل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداكثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضايی ارسال و مقدمات محاكمه در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات می شود " آيا متخلفين مجازات خواهند شد؟
واين تنها كارگران فلز كار و مكانيك نبوده اند كه در اين روز مورد بی حرمتی قرار گرفته اند، بلكه دوستان ديگری هم كه در سنديكاهای كارگری و يا تشكلهای طرفدار كارگر اين روز را گرامی داشته اند نيز مورد هجوم دستگاه امنيتی قرار گرفته اند. آن هم در روز كارگر كه روز اعلام خواسته ها و اعتراضات در سراسر جهان می باشد. حتی مردمی كه در پارك لاله برای گذراندن روز تعطيل خود بوده اند، دستگير و روانه بازداشتگاه شده اند. آنهم بدون مرتكب شدن جرمی و فقط به دليل سوظن مامورين و اين ناديده انگاشتن اصل 37 قانون اساسی است: "اصل، برائت است و هيچ كس از نظر قانون مجرم شناخته نمي‌ شود مگر اينكه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد"
آقايان احمدی نژاد، لاريجاني‌ ، شاهرودی : چرا بايد قانون اساسی هر لحظه توسط كسانی كه بايد حافظ امنيت باشند زير پا گذاشته می شود؟ چه زمانی بايد اين قانون اساسی اجرايی شود؟
چه زمانی می بايد " قانون اساسي‌ تضمين گر هرگونه استبداد فكری و اجتماعی و انحصار اقتصادی و در خط گسستن از سيستم استبدادی و سپردن سرنوشت مردم بدست خودشان " انجام پذيرد؟ ما از شما می پرسيم اين شيوه حكومت در اسلام است؟
آيا با گرامی داشتن روز كارگر توسط زحمتكشان در پاركی كوچك امنيت كشور به خطر می افتد؟ آيا گزارش دهی مدير عامل تعاونی مسكن به كارگران عضو تعاونی موجب اغتشاش شده است؟ آيا " اصل، برائت است و هيچ كس از نظر قانون مجرم شناخته نمي‌ شود مگر اينكه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد" اصل 37 قانون اساسی نمی بايد شامل اين كارگران شود؟
اگر سنديكای كارگران هفت تپه برای مسائل صنفی خود دست به اعتراض می زنند بايد توسط نيروهای امنيتی دستگير شوند؟ و يا منصور اسانلو و ابراهيم مددی برای حق طلبی كارگران زحمتكش شركت واحد اتوبوسراني، بايد در زندان باشند؟
متاسفانه پليس امنيت هر حركت صنفی اعم از كارگری � دانشجويی � فرهنگی � زنان را از دريچه مسايل امنيتی می بيند و همه مسايل را به آن سو مي‍كشاند. آيا پليس امنيت حق زير پا نهادن اصل 9 قانون اساسی " هيچ مقامي‌ حق ندارد بنام حفظ استقلال و تماميت ارضی كشور آزادی های مشروع را هرچند با وضع قوانين و مقررات سلب كند." را دارد؟ آيا از طرف دولت، مجلس و قوه قضاييه اين حق به آنها داده شده است كه ما بی خبريم؟
آقايان روسای سه قوه يكبار برای ما امنيت ملی را تعريف كنيد و بگوييد امنيت چه كسی بايد حفظ شود؟ امنيت كارگران و زحمتكشان يا .... آنچه كارگران از امنيت ملی می دانند ثابت ماندن نرخ تورم، كاهش فشار اقتصادی بر زحمتكشان، دستگيری فروشندگان استقلال اقتصادی ايران برای پر كردن حسابهای بانكی شان، جلوگيری از فعاليت باندهای مافيايی شكر، برنج و پنبه، حمايت از كشاورزان و باغداران برای حقظ توليد ملي، حمايت از صنايع داخلی و جلوگيری از بيكاری روزافزون كارگران، اجرای آزادی های نوشته شده در قانون اساسی و پاسداری از آن و ... می باشد. ما اعتقاد راسخ داريم كه دوستان ما بی دليل بازداشت شده اند و ما خواستار آزادی فوری آنها هستيم. كارگران فلز كار و مكانيك از برادران زحمتكش ايرانی به عنوان توليد كننده ثروت و ستون فقرات كشور درخواست همبستگی برادرانه دارد. چندی است كه زندان اوين به خود می بالد كه بخشی از شريفترين كارگران ايران در آن روزگار مي‌ گزرانند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

بیانیه حزب کارایران(توفان) پیرامون دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی

شرکت در انتخابات ایجاد مشروعیت برای رژیم است
رژیم جمهوری اسلامی هم می داند که انتخاباتش قلابی است

“نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چـه سـلـطان ازل گفـت بکـن آن کردم“
حافظ
بازار انتخابات در ایران بسیار گرم است. این گرما بشدت تحت تاثیر رویدادهای جهانی نیز قرار دارد. بویژه ممالک اروپائی و آمریکا چشم به نتایج انتخابات ایران دوخته و بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند. همین سرمایه گذاری و دلسوزی امپریالیستها برای نتایج دلخواه انتخابات ایران کافیست تا نتیجه انتخابات را برخلاف میل آنها تغییر دهد. انتخابات ایران این بار تحت فشار جهانی صورت می گیرد که از بیرون اعمال نفوذ می شود تا احمدی نژاد بر سر کار نیآید و چنین تبلیغ می کنند که اگر اصلاح طلبان بر سر کار آیند باب مذاکرات ایران و آمریکا گشوده گشته و محاصره اقتصادی پایان یافته و وضعیت مردم گویا بهتر می شود، این سیاستی است که توسط امپریالیستها برای اعمال نفوذ در نتایج انتخاباتی توسط رسانه های گروهی و رادیوهای خارجی القاء می گردد. چنین دخالتی در کار انتخابات تقلبی ایران دقیقا می تواند نتایج معکوس بجای بگذارد. درست است که مردم ایران مخالف رژیم جمهوری اسلامی هستند و در اقصی نقاط ایران به این رژیم اعتراض کرده و از آن انتقاد می کنند ولی مردم آمادگی تغییر رژیم جمهوری اسلامی را ندارند و چه بسیاری که علیرغم اعتراض به این رژیم در همین رژیم به آلاف و الوفی رسیده اند و از اقشار اپوزیسیون مرفه الحال هستند که با هر تغییری که ممکن است به ضررشان تمام شود مخالفند. حتی این روحیه که بین بدو بدتر بد را انتخاب کنیم در سکوت بی تفاوتی عمومی مردم محو می شود.
در ایران از بعد از 22 بهمن مبارزه مردم برای استقرار دموکراسی و آزادی بطور مستمر ادامه داشته است. در ایران علیرغم اعتراضات کارگری و مبارزه سازمانهای مدنی و بویژه اعتراضات بر حق زنان نمی توان هنوز از وضعیت انقلابی سخنی به میان آورد.
مردم بطور کلی نسبت به انتخابات بی تفاوت اند. این مردم همان مردمی نیستند که با پاسخ “نه به رژیم“ در جنبش دوم خرداد برای بی اعتبار کردن رژیم و امید به تغییر به صورت میلیونی در انتخابات شرکت کرده بودند، رژیم را غافلگیر نموده و همین واقعیت مانع ازآن می شد که بشود یک شبه صندوقهای رای را تغییر داد. در این انتخابات موج فشاری از پائین وجود ندارد تا بالائیها را بترساند و به عقب نشینی وا دارد، مردم به شدت سرخورده هستند، همه چیز از بالا و با توجه به اوضاع کنونی جهان تنظیم می شود. این امر نیز بسیار طبیعی است. زیرا وقتی مردم تشخیص می دهند شرکت آنها در انتخابات بطور کلی تاثیری در سیر حوادث، در سرنوشت آنها، در سیاست داخلی و خارجی ایران ندارد و اساسا نامزد مورد اعتماد آنها در میدان انتخاباتی حضور ندارد نسبت به سرنوشت و نتایج این انتخابات که عملا به آنها مربوط نیست با بی تفاوتی برخورد می کنند و این خود زنگ خطری برای رژیمی است که می خواهد به جهان خارج چنین وانمود کند که مورد اعتماد مردم بوده و پایگاه توده ای دارد. مردم ناظر نزاع جناحهای هیات حاکمه اند.
در رژیمی که شورای نگهبان آن نظارت می کند که چه کسی خود را نامزد کند و صلاحیت نامزدها را به جای تکیه بر تشخیص مردم خود در دست گرفته است مردم چه اعتمادی می توانند به این نامزدها داشته باشند. مردم، خودِ شورای نگهبان را فاقد صلاحیت می دانند. این شورا یک صافی به تمام معنا برای غربال مخالفین و منتقدین است. این ویژگی شورای نگهبان دیگر قابل کتمان نیست و خود آنها نیز سعی ندارند این خصوصیت را استتار کنند. حتی اظهارات آنها برخی مواردی در جهت تهدید و تحت فشار گذاردن معترضین و دگر اندیشان خودی است. این شورا خود را به قوه مقننه تحمیل کرده است و بجای مردم می خواهد با مغز علیلش فکر کند. مردم که نابینا نیستند و همه آنها فرزندان انقلاب شکوهمندی در ایران بوده و مزه دموکراسی ابتدائی و قدرتِ مردمی را چشیده اند. آنها نمی توانند این مضحکه را مورد تائید قرار دهند.
رژیم جمهوری اسلامی هم می داند که انتخاباتش قلابی است و به مصداق “آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته“ آنرا به مردم عرضه کرده است و شرمی هم بابت آن ندارد. ولی این رژیم از بی تفاوتی مردم نیز می ترسد و انتظار دارد هر بلائی می خواهد سر مردم در آورد، مردم را غارت کند و حساب پس ندهد و مردم همانطور به صورت “سربزیر و سربگوش“ باقی بمانند و خطری برای رژیم فراهم نیاورند. آنها نتیجه بی تفاوتی مردم را در اعمال خودسرانه خویش و اهمیت ندادن به مردم جستجو نمی کنند. این حساب رژیم حاکم در ایران درست از کار در نمی آید.
رژیم جمهوری اسلامی از هم اکنون تلاش دارد با تبلیغات و تهدید مردم را بپای صندوقهای رای بکشاند. آنها از بی تفاوتی مردم آگاهند و می ترسند اگر تعداد شرکت کنندگان در انتخابات کم باشد “مشروعیت“ آنها در عرصه جهانی مورد تردید قرار گیرد و در مذاکره با آمریکا از موضع ضعیفتری برخوردار باشند. امروز سخن بر سر آن است که از مجلس لایحه ای را بگذرانند که به افراد 15 ساله هم حق رای داده شود. بر سر این سیاست همه بخشهای حاکمیت متفق القولند. چه بسا آوردن چهره های متفاوت به عرصه انتخابات نظیر موسوی و کروبی و نظایر آنها بیشتر به این جهت باشد که پیروان آنها را نیز برای اجرای نمایش تبلیغاتی به پای صندوقهای رای بکشانند.
آنها بجای اینکه به خواستهای مردم تکیه کنند، هویت مردم را به رسمیت بشناسند، برای انسانها به عنوان انسان ارزش قایل شوند و به خرافات مذهبی پایان دهند و دست اوباشان و طفیلیها را از جان ومال و ناموس مردم کوتاه گردانند تا پایگاه اجتماعی قدرتمندی پیدا کرده و بتواند در مقابل امپریالیستها مقاومت کنند با شعبده بازی در تلاشند تا تنها نمای خارجی خویش را رنگ آمیزی نمایند. این سیاست سرانجام به بن بست می رسد. سیاستی که مردم را در نظر نگیرد وجود خودش مورد سئوال است.
در انتخابات شما با دارو دسته هائی روبرو می شوید که اسامی عجیب و غریب به روی خود گذارده تا در یک رژیم متکی بر ولایت فقیه که مردم را مهدورالدم می داند و برای بشر ارزشی قایل نیست، ادای جمهوری را که ظاهرا باید متکی بر خواست مردم و نه ایزد باریتعالی باشد درآورند. تعداد نامها متفاوت است و در هر دوره اسامی تغییر رنگ می دهد. خطوط بین این جریانها بسیار نفوذ پذیر و سیال است. اعضاء این احزاب وقتی می دانند که تصمیماتشان بی ارزش است و آنچه استاد ازل گفت بگو می گویند و چشمهای آنها به انگشت اشاره ولایت فقیه دوخته است، فاقد روحیه حزبی هستند و تلاشی هم برای تحقق برنامه دارای آینده و دوراندیشانه نمی کنند. این امر موجب آن می شود که براحتی می توان از حزبی خارج شد و بدرون حزب یا سازمان دیگری رفت زیرا همه آنها چشم به انگشت اشاره رهبر دوخته اند. باین جهت اصولیتی در کار نیست جز تمایل مشترک به حفظ رژیمی مستبد و مذهبی که باین افراد امتیازات فراوانی داده است تا مجموعه رژیم را حفظ کنند. آنها جدی نیستند، به خودشان هم احترام نمی گذارند وگرنه چگونه ممکن است آقای خاتمی با شل کن سفت کن به وسط میدان بپرد و سپس با آمدن موسوی کناره گیری کند. کسی که به حرف خود ایمان داشته باشد و بخواهد آنرا متحقق کند باید برای اجرا و تحقق سیاستش مبارزه کند و سایر رقبا را در این مبارزه به کناری زند و یا منفرد کند. کار خاتمی نشانه آن است که همه این کارها بازی است، جدی نیست، رهبران “اصلاحات“ فقط پهلوان پنبه هستند. اختلافات آنها اختلاف سلیقه است. شما با نامهای "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" و یا "مجمع روحانیون مبارز" و "جبهه مشارکت ایران“، " جامعه روحانیت مبارز"، “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم“، “حزب کارگزاران سازندگی“، “جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی“، “اصولگرایان“ و... روبرو هستید. از برنامه آنها سردر نمی آورید. حرفهای پاره ای از آنها انتقاد به دولت است ولی خودشان معلوم نیست چه می گویند. توجه کنید در حالی که حزب رفسنجانی که همان “حزب کارگزاران سازندگی“ است از موسوی به دفاع برخاسته غلامحسین کرباسچی دبیرکل این حزب اداره کننده ستاد انتخاباتی کروبی است. آقای عطریانفر عضو دیگر شورای مرکزی این حزب نیز با آقای کروبی همکاری می نماید. این در حالی است که "مجمع روحانیون مبارز" که تا دیروز با کروبی بود امروز هنوز تصمیم نهائی خویش را اعلام نکرده ولی بنظر می رسد هوادار موسوی است.
روزنامه “اعتماد“ که از هواداران “اصلاح طلبان“ است نوشت: “انتخابات ریاست جمهوری این دوره پر از شگفتی است و فقط مختص یک جناح خاص هم نیست. در جناح اصولگرا، همه هر کسی را به عنوان کاندیدا قبول دارند الا محمود احمدی نژاد را، هر روز نام یکی شنیده می شود. یک بار محسن رضائی، یک بار محمد قالیباف و یک بار هم حسن روحانی و دیگران. اما وضع در جناح اصلاح طلبان تقریبا سرگیجه آور است. پس از انصراف سید محمد خاتمی، با آن که همه فکر می کردند انتخاب آسانتر شده است اما سرگیجه بیشتر شده و هر کسی دور خویش می چرخد!“. روزنامه “رسالت“ در مقاله خود به عنوان “پرسش های بی پاسخ“ در انتقاد از کروبی نوشت: “...پرسش از آقای کروبی به عنوان بزرگترین تجدید نظر طلب در جبهه دوم خرداد این است که اگر مخاطرات همراهی با مشارکت و مجاهدین(منظور مجاهدین انقلاب اسلامی است-توفان) بیش از فواید آن است- که حضرت عالی بنا بر تجربه 8 سال ریاست جمهوری خاتمی ترجیح می دهید جایی در کابینه خود برای ایشان در نظر نگیرید- پس چرا تئوریسین پروژه خروج از حاکمیت یعنی عباس عبدی و برخی افراطیون دوم خردادی را در اردوگاه خود پناه داده اید؟ پراگماتیسم افراطیون در عصر بی اقبالی دوم خرداد، به طور طبیعی آنها را به سمت مهدی کروبی سوق داد اما آیا این طیف تا پایان این رقابت نفس گیر در کنار کروبی باقی می مانند؟ و افرادی نظیر کرباسچی، عمادالدین باقی، نیلی، عبدی و قوچانی چه خوابی برای کروبی دیده اند؟...“
شما اگر قرار باشد بر اساس این طیف رنگارنگ و افراد رنگ وارنگ و رنگ عوض کن داوری کنید به شدت به سرگیجه دچار می شوید و نمی توانید از این کلاف سردرگم سردر آورید. نشریه اعتماد البته کمی از سیر حوادث عقب مانده است وتوجه ندارد که اصولگرایان بر سر احمدی نژاد که مورد تائید کامل خامنه ایست به توافق رسیده اند. آن جبهه ایکه داربستش درهم ریخته جبهه سست اصلاح طلبان است.
امروز دو گرایش عمده در ایران به جان هم افتاده اند. هر دو گرایش از خودی ها هستند. نزاع آنها بر سر این است که کدام جناح بتواند بهتر بر منابع ثروت میهن ما غلبه کند و از قبل آن استفاده نماید و در حفظ رژیم سرمایه داری موفقتر است. طبیعتا برای اینکه آنها بتوانند از این منابع برای مدت طولانی تری استفاده کنند تلاششان این است که قدرت سیاسی را در دست داشته و برای مدت بیشتری حکومت کنند. آنها می کوشند در حفظ قدرت سیاسی که یک قدرت طبقاتی است مشترکا بکوشند.
مردم از اصلاح طلبان دلخوشی ندارند زیرا آنها نشان داده که توانائی رهبری نداشته و از مردم بیشتر می ترسند تا از جناح رقیب. آنها روزی که اعتماد بیست میلیون را جلب کرده بودند نتوانستند کاری کنند حال چگونه می خواهند در حضیض ذلت اعتماد عمومی را کسب کرده و مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند. آنها در همان زمانی که در قدرت بودند اعلان کردند که مدافع اساس جمهوری اسلامی بوده برای حفظ و بقاء آن کار می کنند. خاتمی آن سید خندان فاقد ستون فقرات سیاسی است و در بزدلی و شعبده بازی لنگه ندارد. وی نقش آتش نشانی را در موقعیکه میلیونها نفر خواهان تغییر بودند ایفاء کرد. این عده هوادار لیبرالیسم اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، خصوصی سازیها و... بوده و در تمام دوران حکومتشان از خصوصی سازیها بشدت حمایت می کردند و تلاش داشتند سرمایه های خارجی را به ایران بکشانند. در دوران مذاکرات پیرامون برنامه غنی سازی اورانیوم در ایران اصلاح طلبان پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی را امضاء کردند که یک سند خیانت ملی است. اصلاح طلبان حتی میان خویش نیز نمی توانند به توافقی برسند و چهره های متعددی را معرفی می کنند، کروبی، خاتمی، موسوی... تا انتخابات معلوم نیست به این فهرست چند نفر دیگر اضافه می شوند. البته اگر انتخابات بدور دوم برسد اصلاح طلبان بخت اینکه بر سر یک نامزد با هم ائتلاف کنند دارند. ولی این ائتلافها بر اساس برنامه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... مشترک نیست بر اساس حضور شخصیتهاست. سردرگمی در جبهه اصلاحات نیز از همان جا ناشی می شود که آنها در مخالفت با دولت احمدی نژاد توافق دارند ولی از این مرز که بگذریم سایه روشنها افزایش می یابد. بهمین جهت شما مبارزه شدید و معتقدانه ای را بر سر برنامه های کنونی بر اساس سیاسی نمی بینید. گفتاری نظیر مبارزه با رشوه خواری، مبارزه با فساد، حیف و میل درآمد ارزی و... برای کسب حکومت کافی نیست. این حرفهای دهان پر کن از دهان مشتی فاسد و مستبد که با اساس جمهوری اسلامی موافقند و این موافقت در واقع مخالفت با برسمیت شناختن حق انسانها در فکر کردن و زندگی کردن است بیرون می آید. چنین مخالفتی موجب جلب آراء مردم نمی شود. همین اصلاح طلبان که از فساد دولت دوره نهم صحبت می کنند، حاضر نیستند از افشاءگریهای آقای پالیزدار و یا شهبازی که در درون همین رژیم بودند و پته بزرگان قوم را بر دایره ریختند حمایت کنند، زیرا پای بزرگان قوم در میان است. اصلاح طلبان، میر حسین موسوی نخست وزیر دوران 1981 تا 1989 را به میدان فرستاده اند که از مبارزین زمان شاه در دانشگاه تهران بود و تبلیغ می کنند که وی نخست وزیر دوران جنگ بوده و طرفدار یارانه به فقرا و کنترل تورم، جیره بندی و... است. وی مشهور به جناح “چپ“ خط امامی بود که پس از کنار گذاشته شدن خانه نشین شد و کسی دیگر وی را نمی شناسد. میرحسین موسوی حکم نوستالژی را برای نسل جنگ و انقلاب دارد. ولی در دوره های قبلی که آقای میر حسین موسوی با اشتیاق و نه مانند این بار با اکراه می خواست برای مقامات بالاتر فعالیت کند به وی حالی کردند که تصاویر بی حجاب همسرش را در دوران شاه رو می کنند تا روی وی کم شود. ایشان نیز فورا جا زد. آن تصاویر بی حجابی هنوز در کشوی میز آقای خامنه ای و شریعتمداری باد می خورد.
بر سر دعوای قوه قضائیه با مجریه بر سر میلیاردها تومان رشوه خواری و پولهای هدر داده شده که امروز از آن سخن می رود و احمدی نژاد را به جان قوه قضائیه و بر عکس افکنده است باید دانست که این رویداد غیر قابل انتظار و امر جدیدی نیست. در این کلاهبرداری که از همان بدو انقلاب رشته آن بافته شد، همه دست داشته اند و ثروت عمومی را بهدر داده اند. کار آنها نظیر کار بانکهای آمریکائیست که وامهای بدون تضمین داده اند و حال قادر به وصول آن نیستند. مافیائی در قدرت است که مجموعه ای از بازاریان هوادار رژیم که بورژوازی سنتی ایران را تشکیل می دهند، قشری از تکنوکراتها و بروکراتهای متعلق به این جناح، کلاهبرداران و کلاشانی که از وضعیت آشفته بازار استفاده کرده و خود را به صف “انقلابیون اسلامی“ افکندند و در قالب کمیته ها و سپاه به اهرمهای قدرت دست یافتند تا فقط جیب خود را پر کنند، ایران را به این وضعیت تلخ رسانده اند که ما با آن روبرو هستیم. این قشر لومپن و بی دورنما با هرگونه تغییری مخالف است، بنیاد های مفتخور که بودجه نفت را می بلعند و مراکزی که برای پخش ثروت ملی مردم و آنهم تنها در میان قشر معینی از حاکمیت خودی بوجود آمده اند در این انتخابات دست دارند تا به این ترکیب دست نخورد و مواجب آنها از راه برسد. بر سر تسلط بر بودجه نفت مبارزه مرگ و زندگی میان آنها در گیر است. همه جناحها از پول نفت ارتزاق می کنند و پول نفت شیشه عمر همه جناحهای هوادار رژیم جمهوری اسلامی است. اختلاف آنها با یکدیگر نباید به تکانهای شدید اجتماعی و به میدان کشیدن مردم منجر شود که آنگاه بوی خطر به مشام خواهد رسید.
رژیم احمدی نژاد واکنش هیات حاکمه ایران در مقابل تهدیدهای امپریالیست آمریکا و محاصره اقتصادی و خرابکاریهای عمال فریب خورده آنها در ایران بود. این جناح هم به سرکوب داخلی و هم به افزایش قدرت نظامی ایران اهمیت می داد زیرا که خطر سرنگونی خویش توسط قدرت خارجی را از نظر دور نمی داشت. وی می دید که تهدید خارجی وحدت داخلی را تحکیم می کند و این سیاست را به نحو زیرکانه ای به کار برد.
آیا خطراتی که ایران را تهدید می کرد بطور کلی مرتفع شده است؟ آیا آمریکائیها از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی دست کشیده اند، آیا عربستان سعودی از تخریب در منطقه بر ضد ایران و جمهوری اسلامی دست بر می دارد؟ آیا بحران جهانی سرمایه داری که سرانجام نیز به ایران با دامنه کمتری از ضرر می رسد، ولی بهر صورت می رسد، توده های مردم را به خیابانها نمی آورد؟ جنبشهای اعتراضی را تقویت نمی کند؟ بنظر حزب ما این محتملترین احتمالات است و همین وضعیت لزوم ادامه سیاست گذشته، سیاست رژیم نظامی –امنیتی را توجیه می کند. تغییر دولت بعید بنظر می رسد. امپریالیستها از آمریکا تا اروپا گرفته فشار می آورند که چهره دیگری به جای احمدی نژاد بر سر کار آید تا آنها از موضع آبرومندانه تری در مذاکرات با ایران و اصولا گشایش باب مذاکرات بر آیند ولی همین امر برگ برنده ای در دست حاکمیت ایران است. آنها خانم صابری را که به جرم جاسوسی گرفته بودند آزاد می کنند تا در جبهه “اصلاح طلبان“ شکاف ایجاد کنند و به آمریکائیها بفهمانند که این قبیل اقدامات مسالمت جویانه و “دوستانه“ از جانب جناح بنیادگراها نیز ممکن است. آنها به امپریالیستها در باغ سبز نشان می دهند. اوضاع بحرانی جهان چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی، سیر حوادث در افغانستان و پاکستان و عراق و فلسطین در منطقه بهیچوجه به نفع امپریالیستها نیست و روز بروز هم وضع آنها بدتر می شود. این است که امپریالیستها در مذاکره با ایران دست بالا را علیرغم هیاهوی فراوان ندارند. حتی حلقه محاصره اقتصادی در حال شکستن است. رقبای امپریالیست برای فروش کالا به ایران بر یکدیگر رقابت می کنند زیرا حیات بازار داخلی آنها به این صادرات وابسته است. در چنین وضعیتی انتخاب احمدی نژاد ادامه سیاست گذشته ایران است که منجر به تقویت هیات حاکمه ایران شده است. مگر رویدادهای غیر قابل پیش بینی و محاسبات و زد و بندهای پشت پرده بتواند در این روند تغییری حاصل کند.
میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر دوران سختیها، دوران جنگ، نخست وزیر دولتی کردن ها، تبلیغ می شود تا وی را در دوران بحران جهانی به عنوان مرد شایسته ی مهار بحران جا بزنند. ولی موسوی را نسل بعد از انقلاب اساسا نمی شناسد و نسل انقلاب نیز بعد از آن همه اعدامها دل خوشی از وی ندارد. در این مدت طولانی نیز خبری ازش نبوده است. و تجربه سیاسیش به گذشته تعلق دارد. موسوی ولی عروسکی برای معامله با آمریکائیهاست و باید به دور دوم برسد. در این فاصله تنور سازشهای پشت پرده و مذاکرات محرمانه ادامه دارد. تاکتیک حاکمیت روشن است. آنها هم با کارت موسوی و هم با کارت احمدی نژاد بازی می کنند و امتیاز می خواهند. اگر سیاست امپریالیستها در مورد ایران تغییر نکند و با همان زبان قلدری و “همینه که هست“ به میدان آیند معلوم نیست که ضرورت تغییر احمدی نژاد منتفی شده باشد.
منسجم ترین جناح همان اصولگرایان هستند که علیرغم انتقادات بدولت و غر زدنها بر سر انتخاب احمدی نژاد به توافق رسیده اند و حمایت شورای نگهبان و خامنه ای را بدنبال دارند. محتملترین رئیس جمهور آینده ایران اگر احمدی نژاد نباشد از میان خود اصولگرایان خواهد بود. اصلاح طلبان ول معطلند.
حزب کار ایران(توفان) شرکت در انتخابات را در راستای سیاست رژِیم جمهوری اسلامی و در جهت تقویت این رژیم ضد بشری ارزیابی می کند.در شرایط خفقان سیاسی، فقدان احزاب سیاسی، ممنوعیت آزادی مطبوعات، نبود تشکلها و سازمانهای صنفی و سیاسی، وجود زندانیان سیاسی، انتخابات آزاد حرف مفت است. حاکمیت جمهوری اسلامی سد راه هر تحول دموکراتیک در ایران است و ازاین رو باید شعار فعال تحریم انتخابات را با نقش و فعالیت روشنگرانه به شعار سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ارتقاء داد تا روشن شود که سد “ضد دموکراتیک“ را باید شکست تا آب زلال دموکراسی و آزادی جاری شود. تشویق مردم به شرکت در انتخاباتی که خود مردم تمایلی به شرکت در آن ندارند یک خطای سیاسی و همدستی با رژیم جمهوری اسلامیست. دارودسته هائی که مردم را تشویق به حمایت از نامزدهای تقلبی انتخاباتی می نمایند در واقع در پی معامله با رژیم اند تا آنها را در خیمه شب بازیهای حاکمیت در آینده بکار گیرند. مردم ایران هیچ مشروعیتی برای این مضحکه انتخاباتی قایل نیستند. تحریم فعال انتخابات صحیحترین شعار ممکن در شرایط امروز است.

“بارها گـفـتـه‌ام و بار دگر می‌گویم
که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم
در پـس آینه طوطی صفتم داشتـه‌اند
آن چـه استاد ازل گفت بـگو می‌گویم“
حافظ

حزب کارایران(توفان)
25اردیبهشت 1388
toufan@toufan.org
www.toufan.org

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه


دراعتراض به دستگیری و ضرب وشتم کارگران در اول ماه مه در ایران نامه ای به انگلیسی از طرف دفتر خارجی حزب کارایران(توفان) خطاب به احزاب برادر، سازمانها و نهادهای مترقی و بشردوست ارسال شده و آنها را درحمایت از کارگران و محکوم نمودن اعمال وحشیانه و ضد کارگری رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی فراخوانده است. ترجمه فارسی این فراخوان را در زیر ملاحظه فرمائید.

خطاب به احزاب برادر و سازمانها ، احزاب، وشخصیت های انقلابی و مترقی


هجوم وحشیانه به تظاهرات اول ماه مه را محکوم کنید!
آزادی فوری و بی قید و شرط کارگران زندانی

رفقای گرامی !

روز اول ماه مه 2009 کارگران ایران که در حال گرد همائی در پارک لاله تهران برای برگزاری روز جهانی کارگر بودند مورد هجوم وحشیانه نیروهای امنیتی-اطلاعاتی و پلیس و لباس شخصی های رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند. نیروهای سرکوبگر رژیم به ضرب و شتم جمعیت 2000 نفری که در پارک گرد آمده بودند پرداخته و تعدادی را مجروح نموده و بیش از 150 نفر زن و مرد را دستگیر کردند. تظاهرات ماه مه توسط چندین تشکیلات و سندیکای مستقل کارگری تدارک دیده شده بود و " کمیته برگزاری " تظاهرات چند هفته در مورد آن تبلیغ کرده و مردم را به مراسم روز جهانی کارگر دعوت نموده بود. چند روز قبل از اول ماه مه، نیروهای امنیتی رژیم فعالین کارگری را مورد تهدید قرار داده واز طریق تلفن به خانواده آنها سعی کردند که از برگزاری مراسم ماه مه جلوگیری کنند. همچنین نیروی حراست بعضی از کارخانه ها و شرکت های بزرگ برای شناسائی شرکت کنندگان در تظاهرات گسیل شده بودند. پلیس و نیروهای امنیتی رژیم از کارگران شرکت کننده در مراسم وسیعاً عکس و فیلم برداری کردند.
همچنین تظاهرات ماه مه در شهر سنندج هم مورد هجوم اوباشان جمهوری اسلامی قرار گرفت و 6 فعال کارگری دستگیر شدند.
در ادامه این حملات، پلیس جمهوری اسلامی به جلسه اعضای تعاونی مسکن کارگران فلزکار مکانیک هجوم برده و تعدادی را با خود به بازداشتگاه میبرند.
حزب کار ایران (توفان) هجوم به شرکت کنندگان در مراسم ماه مه در تهران و سنندج را شدیدا محکوم میکند. ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط بازداشت شدگان هستیم. ما خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و فعالین کارگری از زندانهای جمهوری اسلامی ایران هستیم.

رفقای گرامی !
در سالهای اخیر و در نتیجه مبارزه مستمر و چند ساله بر علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، فعالین کارگری ایران موفق شده اند چند سندیکای کارگری مستقل تشکیل دهند. رژیم سرکوبگر اسلامی از سالهای 1980 تا کنون فعالین کارگری را که سعی در برگزاری تظاهرات اول ماه مه کرده اند مورد تهدید قرار داده و سرکوب کرده است. درایران و رژیم مدافع سرمایه دار آن ، هر نوع فعالیتی در زمینه تشکیل سندیکا و اتحادیه و تجمع کارگری ممنوع است و کارگرانی که دست به چنین فعالیتهائی زده اند را رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی شکنجه کرده، در ملا عام شلاق زده ، و آنها را در زندانهای مخوف به اسارت گرفته است. منصور اسالو ، محمود صالحی ، علی نجاتی ، فرزاد کمانگر و . .... نمونه هائی از این فعالین بزندان افتاده اند.
تظاهرات ماه مه امسال توسط چندین نهاد و کانون کارگری مستقل برنامه ریزی شده بود. در پاسخ به این تحول، رژیم حامی سرمایه دار ایران سرکوب فعالین کارگری را تشدید کرده است. اول ماه مه امسال در پارک لاله، رژیم از باتوم ، شوک الکتریکی ، و گاز فلفل استفاده نمود تا بتواند کارگران در پارک را متفرق نماید. بازداشت شدگان که از رده های سنی مختلف هستند را به زندان مخوف اوین بردند و با خانواده بازداشت شدگان که برای اطلاع از سرنوشت اعضای خود بدادگاه انقلاب اسلامی رجوع کرده اند بد رفتاری شده و به آنها گفته اند که مسئولین برای آزادی موقت هرکدام از دستگیر شدگان مبلغ 50 تا 100 میلیون تومان (!!) وثیقه تعین کرده اند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران هرگز حقوق کارگران در تشکیل سندیکا و مجمع عمومی و اعتصاب را برسمیت نشناخت و به آن احترام نگذاشت. بلکه بر عکس ، رژیم ایران با قبول دستورات سازمان تجارت جهانی بر شدت نقض حقوق اولیه و حتی سرکوب کارگران افزود. بیانیه " کمیته برگزاری " مراسم روز جهانی کارگر بر بعضی از این مسائل انگشت گذاشته و اعلام داشت که :
" امسال ما كارگران مراسم اول ماه مه را در شرايطي برگزار مي كنيم كه نظام سرمايه داري در گرداب يك بحران عظيم اقتصادي ويران كننده تری فرورفته است و......" ، "بحران عظيم اقتصادی موجود و عجز دولت های سرمايه داری در مهار آن و سر ريز كردن بار اين بحران بر دوش كارگران جهان ، و...."
بیانیه در مورد مطالبات کارگران اعلام میدارد که :
- تامين امنيت شغلی برای همه كارگران و لغو قراردادهای موقت و.....
- ..... ومصرانه خواهان افزايش فوری حداقل دستمزدها براساس.....
- برپائی تشكل های مستقل كارگری ، اعتصاب ، اعتراض ، تجمع و آزادی بيان حق مسلم ماست......
- اخراج و بيكار سازی كارگران به هر بهانه ای بايد متوقف گرد.......
- ما خواهان برابری حقوق زنان و مردان در تمامی شئونات زندگی اجتماعی و اقتصادی و محو كليه قوانين تبعيض آميز عليه آنان هستيم .
- ما خواهان آزادي كليه كارگران زندانی از جمله منصور اسالو و ابراهيم مددی و لغو كليه احكام صادره و توقف پيگرد های قضائی و امنيتی عليه فعالين كارگری هستيم .
- ما بخشي از طبقه كارگر جهانی هستيم و اخراج و تحميل بی حقوقی مضاعف بر كارگران مهاجر افغانی و ساير مليت ها را به هر بهانه ای محكوم مي كنيم .
- ما ضمن قدرداني از تمامي حمايت های بين المللی از مبارزات كارگران در ايران و حمايت قاطعانه از اعتراضات و خواسته هاي كارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان مي دانيم و بيش از هر زمان ديگری بر همبستگی بين المللی طبقه كارگر برای رهائی از مشقات نظام سرمايه داری تاكيد مي كنيم .
رفقای گرامی !
مطالبات تشکل ها و کانونهای مستقل کارگری در ایران مطالبات میلیونها کارگر زن و مرد که سالیان طولانی در شرایط بسیار سخت بسر برده اند میباشد. این مطالبات از حمایت تمامی اقشار جامعه که برای حقوق سرکوب شده خود مبارزه میکنند بر خوردار است. حزب کار ایران (توفان) از همه احزاب برادر و سازمانها و شخصیت های مترقی میخواهد که به هرشکلی که مناسب میدانند رژیم ایران را برای هجوم به تظاهرات روز جهانی کارگر و ضرب و شتم و دستگیری فعالین کارگری محکوم نمایند و آزادی فوری و بدون قید و شرط دستگیر شدگان را مطالبه نمایند. حمله به شرکت کنندگان در تظاهرات اول ماه مه در ایران حمله به تمامی کارگران زن و مرد جهان است.
زنده باد همبستگی بین المللی کارگران!
دفتر خارجی حزب کار ایران (توفان)
6 ماه مه 2009
http://www.toufan.org/
Touufan@touan.org
این نامه همچنین به بیش از 50 حزب و سازمان مدافع حقوق کارگران ارسال شده است.

احزاب برادر
حزب کمونیست کارگران فرانسه
حزب کمونیست کارگران دانمارک
حزب کمونیست انقلابی ترکیه
حزب کمونیست مارکسیست لنینیست اکوادور
حزب کمونیست شیلی (اکسون پرولتاریائی)
حزب کمونیست انقلابی برزیل
حزب کمونیست کلمبیا (مارکسیست لنینیست)
حزب کمونیست کارگران تونس
سازمان مارکسیست لنینیست انقلاب نروژ
سازمان مارکسیستی لنینیستی برای احیای حزب کمونیست ایتالیا
حزب کمونیست آلمان
حزب کمونیست مکزیک ( مارکسیست لنینیست )
حزی کمونیست اسپانیا ( مارکسیست لنینیست )
سازمان مارکسیستی لنینیستی برای احیای حزب کمونیست یونان
حزب کمونیست کار جمهوری دومینیکن
حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج
حزب کمونیست ولتاییک (بورکینا فاسو)
انتشارات انقلابی دمکراتیک (هندوستان)
................................................
احزاب انقلابی و چپ
حزب کمونیست سوئد KP
حزب کمونیست( م ل) فنلاند
حزب کمونیست( م ل ) بنگلادش
حزب اتحاد مرکز سوسیالیست هندوستان
حزب کمونیست مارکسیست لنینیست ( کردستان شمالی)
حزب کارترکیه
...............

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

نامه ی خانواده­های اعضای بازداشت­شده­ی تعاونی مسکن فلزکار و مکانیک

نامه ی خانواده­های اعضای بازداشت­شده­ی تعاونی مسکن فلزکار و مکانیک به هاشمی شاهرودی، رییس قوه­ی قضاییه در خصوص روشن شدن وضعیت بازداشت شدگان
ریاست محترم قوه­ی قضاییه
حضرت آیت ا... هاشمی شاهرودی
با سلام،احتراما به استحضار می­رساند، در تاریخ جمعه 11/2/1388 تعدادی از اعضای تعاونی مسکن فلزکار و مکانیک، که برای برگزاری جلسه­ی گزارش­دهی سالانه­ی مسکن مهر، در محل تعاونی واقع در نعمت آباد، گردهم آمده بودند، به دلایل نامعلوم توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده­اند. به رغم پیگیری خانواده­ها برای اطلاع از اتهام و محل بازداشت ایشان، تا روز یک­شنبه 13/2/1388 هیچ­یک از نهادهای مسوول پاسخی به این پیگیری­ها ندادند. در همان روز، ضابطان قضایی با مراجعه به منزل بازداشت­شدگان، اقدام به تفتیش و ضبط برخی از لوازم منزل نمودند و محل نگهداری اعضای تعاونی را زندان اوین اعلام کردند.ساعاتی بعد، تمامی بازداشت­شدگان، طی تماس مستقیم با خانواده­هایشان، به نقل از قاضی، خبر از آزادی خود در روز دوشنبه 14/2/88 دادند. اما از آن روز تا کنون، قاضی دادگاه انقلاب، جناب آقای حیدری­فرد، از آزادی بازداشت­شدگان و دادن پاسخ روشن به خانواده­های ایشان خودداری کرده و مرتبا رسیدگی به پرونده را به روزهای آتی موکول می­کنند.از روز چهارشنبه 16/2/1388 تماس تلفنی بازداشت­شدگان با منازلشان قطع شده است و خانواده­های ایشان هیچ­گونه خبری از سلامتی و محل نگهداری ایشان ندارند. با پیگیری­های به عمل آمده مشخص شده است که دست­کم تا تاریخ یک­شنبه 20/2/1388 پرونده­ی اعضای تعاونی در دست بررسی قرار نگرفته است و بازداشت­شدگان بدون تفهیم اتهام هم­چنان در بند به سر می­برند.لازم به ذکر است که همگی بازداشت­شدگان از اقشار کارگر و زحمت­کش هستند که ادامه­ی بازداشت ایشان، وضعیت کاری و اقتصادی آنان را با مشکلات فراوان روبرو کرده و خواهد کرد. هم­چنین، در میان بازداشت شدگان، افراد مسن و بیمار و نیز افرادی که همسرانشان درگیر بیماری هستند وجود دارند و خانواده­های ایشان در نگرانی و سردرگمی به سر می­برند.نظر به این که برابر قانون، بازداشت شهروندان بیش از 24 ساعت بدون تفهیم اتهام مجاز نیست، از آن مقام محترم تقاضامندیم در خصوص روشن شدن وضعیت بازداشت­شدگان و امکان ملاقات آنان با وکیل تعیین شده از سوی خانواده­هایشان رسیدگی لازم مبذول بفرمایید.
خانواده­های اعضای بازداشت­شده­ی تعاونی مسکن فلزکار و مکانیک
خانواده­های:1. محمود گیلانی2. عبدا... وطن­خواه3. عزیزمحمدی4. ستار امینی5. نبی معروفی6. اسدا... اقبالی7. حسین اکبری8. حسن شفا9. حمید شرقی10. جمشید رجبی11. داوود میرزایی12. مصطفی حاتمی13. نودهی14. عزیز یاری15. ناصر ابراهیمی