مردم، فریب نمایش "مناظره" در صدا و سیما را نخواهند خورد
پخش مناظرهﻫﺎﻯ سیاسی در صدا و سیما در مورد اوضاع و احوال کنونی نیرنگی نو برای فریب و انفعال مردم است.
چه شده به یکباره کودتاچیان به فکر مناظره و باز هم داغ کردن فضای سیاسی ایران افتادند. این ژست دمکراسی و مدنی خواهی و پخش مناظرۀ زنده میان دو دسته از ارتجاع اصلاح طلب و اصول گرا در شرایطی صورت می گیرد که هزاران نفر درزندانﻫﺎﻯ مخوف اسلامی به سر می برند، صدها نفر در همین چند ماه اخیر به وحشیانه ترین شکلی شکنجه و به قتل رسیدند، حتا شماری از رهبران و یاران نزدیک اصلاح طلب که تمام هم وغمشان فعالیت در چهارچوب قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی است در زندان اسیرند و با شلاق وشکنجه و تهدید به مرگ مجبور به توبه شدند و با چهرهﻫﺎئی درهم شکسته در صفحۀ تلویزیون ظاهر شدند و از"رأفت اسلامی و توطئۀ انقلاب مخملی" سخن گفتند و از رهبر کودتا تقاضای عفو و بخشش نمودند. پس این نمایش مسخره نه برای دخالت مردم در سرنوشت خویش و نه برای آزادی بیان و عقیده بلکه در اوضاع و احوالی مطرح شده است که مردم در طول هشت ماه اخیر به مناسبتﻫﺎﻯ مختلف خیابانﻫﺎ را به همت پیکار متحد و فداکاریشان تحت کنترل خویش گرفتند و برای به دست آوردن آزادی و حق بیان و عقیده با گرازهای آدمخوار اسلامی جنگیدند و هم چنان می جنگند و برای چنین حقوق دمکراتیکی صدها قربانی دادند.
محتوای برنامه "روبه فردای" صدا و سیما به واقع برنامهﺍﻯ پشت به فردا و تلاشی بس عبث برای آرام کردن مردم و کشاندن آنها از خیابان به خانه و گفتمانی پوچ و بی اساس است. بر کسی پنهان نیست که کابوس برگزاری تظاهرات 22 بهمن به مناسبت سی و یکمین سالگرد انقلاب، خواب از چشمان ارتجاع ربوده و آنها را به تکاپو انداخته است. باید کاری کرد کارستان تا شرکت گستردۀ مردم معترض در این تظاهرات مهار شود و جنگ خیابانی و خلع سلاح نیروهای بسیجی و پاسدار هم چون تظاهرات روزعاشورا تکرار نگردد.
از این رو چنین برنامهﺍﻯ فقط در چهارچوب اهداف ارتجاعی نظام، زد و بند و چانه زنی بین جناحﻫﺎ و فرونشاندن شعلۀ خشم مردم است. این مناظرهﻫﺎ فقط بین خودیﻫﺎ، امتیازاتی به جناح مقابل و تنها برای فریب مردم است. از طرفی رژیم که در بین افکارعمومی منزوی شده و در محاصرۀ شبکهﻫﺎﻯ خبری بی بی سی و صدای آمریکا و دهﻫﺎ شبکهﻫﺎﻯ دیگرقرار گرفته است و در مقابل افشاگری و خبررسانی مردم کشورما در تظاهراتﻫﺎﻯ خیابانی خود را ضعیف می بیند سیاست به اصطلاح رونق بخشیدن به رسانهﻫﺎﻯ داخلی در قالب مناظرهﻫﺎ را اتخاذ کرده تا این محاصره را "درهم شکند". در همین رابطه مصطفی کواکبیان، دبیر کل حزب مردم سالاری در مورد رونق بخشیدن به شبکهﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی و مقابله با بی بی سی و صدای آمریکا بیان داشته است که "این مناظرهﻫﺎ بازار شبکهﻫﺎﻯ خبری بی بی سی و صدای آمریکا را بی رونق می کند و هدف مناظره باید برای منفعت کشور باشد..."
اما این آقای اصلاح طلب که خود را به نفهمی می زند و به خود فریبی مشغول است توضیح نمی دهد که علت رونق یافتن رسانهﻫﺎﻯ خارجی در بین مردم چیست و ریشهﻫﺎﻯ آن کدام است. چرا در اوایل انقلاب مردم کشور ما هیچ علاقهﺍﻯ به رسانهﻫﺎﻯ برون مرزی نشان نمی دادند و این رسانهﻫﺎ اساساً هیچ رونقی نداشتند.... در همین رابطه در توفان ارگان مرکری حزب کارایران مقالهﺍﻯ تحت نام توسعۀ جهل، پنداری سفیهانه برای بقاء رژیم در آذرماه 88 انتشار یافته که به طور برجستهﺍﻯ دلایل نفوذ شبکهﻫﺎﻯ خارجی در ایران را مورد نقد و بررسی قرار داد و جمهوری اسلامی را مسبب اصلی نفوذ شبکهﻫﺎﻯ خارجی در ایران تحلیل کرد.
ما به خاطر اهمیت این موضوع تلخیص مقاله را در زیر می آوریم.
.»...وقتی آخوندها مستقر شدند و برای استقرار خویش دستﻫﺎﻯ قمه به دست را از زیر عبای خویش به در آوردند و تا زانوی اسب امام زمان خون ریختند و جنازۀ دموکراسی و آزادی را با فریادهای ﷲ اکبر به بهشت زهرا بردند آن وقت سخنان بیگانگان در ایران گوش شنوا یافت. ملاها که رادیو و تلویزیون را غصب کرده بودند به اشاعۀ دروغ و فریب مشغول شدند. همۀ آن دروغگویانی که تا دیروز دشمن خدا محسوب می شدند حال مصلحت دروغ را برای بقاء خویش شرعی و حلال می کردند.
در فردای تشییع جنازۀ دموکراسی و آزادی، در فردای قتل عام حقوق دموکراتیک و مدنی مردم، زبان انتقاد امپریالیستﻫﺎ باز شد و بذر آنها در ایران زمینۀ رشد یافت. آخوندها برای ایجاد رعب در جامعه، در کودکستانﻫﺎ موسیقی برنامهﻫﺎﻯ رادیوهای بیگانه را پخش می کردند و نظارت و دقت می کردند کدام یک از کودکان با آن موسیقی همراهی می کند و یا نسبت به آن ابراز آشنائی می نماید. آنها با این تدبیر غیر انسانی فوراً برای خانوادۀ آنها مزاحمت فراهم کرده و در صورت نیاز سر به نیستشان می کردند.
ولی آیا این روش آخوندها توانست جلوی مبارزۀ مردم را بگیرد؟ هرگز!
آیا این روش آخوندها توانست مردم را از تلاش برای آگاهی و کسب اخبار واقعی باز دارد؟ هرگز!
آیا با آدمکشی، با زندان و شکنجه و تبعید و سانسور و دروغ می شود از حرکت اجتماع جلوگیری کرد و مردم را به قهقرا کشید؟ هرگز! اگر چنین بود کلیسای قرون وسطائی در دنیا حکومت می کرد و در ایران "آریامهر" هنوز بر سر کار بود و این همه جنبش اعتراضی در ایران پدید نمی آمد.
وقتی پیشرفت علوم ادامه یافت و فن آوری شبکۀ اینترنت، پست الکترونیکی، اختراع رایانه (کمپیوترــ توفان)، پرتاب ماهواره ... پدید آمد و نیاز زمان، ملاها را مجبور می کرد به این ضرورت زمان تن در دهند آن وقت زمینهﻫﺎﻯ جدید برای کسب اخبار واقعی پدید آمد. نخست مردم به تلویزیونﻫﺎﻯ ممالک همسایه نگاه می کردند و به تدریج توسط آنتنﻫﺎﻯ بشقابی به برنامهﻫﺎﻯ بیگانه دست پیدا کردند که راست و دروغ را بخورد مردم می داد.
رژیم جمهوری اسلامی به جای این که از این تجربۀ شکست خوردۀ تاریخ درس بگیرد مانند همۀ بزدلﻫﺎﻯ مستبد تاریخ به خشونت و ارعاب متوسل شد به حریم خانهﻫﺎﻯ مردم بدون حکم دادستان، برخلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی به صورت خودسرانه و باندهای مافیائی تجاوز کرد، امنیت مردم را به خطر انداخت آنتنﻫﺎﻯ بشقابی را ضبط کرده، پنهانی فروخت و یا تخریب نموده و صاحبان آنها را به پرداخت بهای گزاف مجبور نمود تا نگذارد اخبار مضر به حال آنها در رسانهﻫﺎﻯ خارجی نشان داده شده و به چشم و گوش مردم برسد.
آیا رژیم ملاها با این تهدید و ارعاب و دزدی و اقدامات غیر قانونی و وحشیانه موفق شد مردم را از تلاش برای کسب اخبار و اطلاعات حقیقی باز دارد؟ هرگز!
در کنار رسانهﻫﺎﻯ گروهی بیگانگان که در اساس خویش از طریق سازمانﻫﺎﻯ امنیتی امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ تغذیه می شوند تلاش برای انجام انقلاب مخملی در ایران نیز آغاز شد. دشمنان ایران که رنگ دموکراسی به خود گرفتهﺍند با شناخت از نقاط ضعف یک رژیم مستبد و فاشیستی و سلسله مراتب مافیائی آن، زمینه را برای سازمان دادن اعتراضات بر حق مردم و تکیه بر حقوق عادلانۀ آنها مناسب دیدند و خواستند که بر این موج اعتراضی بالقوه که زمینۀ مادی آن از همان اوایل انقلاب در ایران وجود داشت سوار شوند و مقاصد خویش را به کرسی بنشانند. مردم معترض و جان به لب رسیده در شبکۀ اینترنت فعال شدند، مردم در اعتراض به رژیم ملایان با ارسال پیامک توسط تلفنﻫﺎﻯ همراه که خود یک اختراع تازه بود و جهانگیر شده بود نه تنها ملاها و مذهب را مسخره می کردند بلکه راهی یافته بودند که تماسﻫﺎﻯ فوری و سرّی گرفته و از این فن در جهت سازماندهی و پخش اخبار و حتی شایعات استفاده کنند. رژیم جمهوری اسلامی که تا دیروز نامهﻫﺎﻯ ارسالی از خارج را بر خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی باز می کرد و مرکزی برای نظارت بر این امر در باغشاه ایجاد کرده بود حال با هجوم پستﻫﺎﻯ الکترونیکی روبرو شده بود. مردم ایران مراکز سانسور رژیم جمهوری اسلامی را دور زده بودند. در حالی که مأمورین رژیم مطبوعات ایران را از درج اخبار واقعی برحذر می داشتند و آنها را شدیداً تحت کنترل داشته خبرنگاران را یا می خریدند و یا اخراج می کردند و به امان خدا رها می ساختند تا از گرسنگی بمیرند، مردم با دوربینﻫﺎﻯ تلفن همراه صحنهﻫﺎﻯ تکان دهندهﺍﻯ از کشتار مردم را به جهان مخابره می کردند. هر ایرانی وطنپرست برای خود یک خبرنگار شده بود. دنیا در مقابل قدرت تودهﻫﺎﻯ مردم در ایران، درجۀ بالای از خودگذشتگی و شهامت آنها سر تعظیم فرود آورد. رژیم مستبد و دروغگوی جمهوری اسلامی که به وجود آتش جهنم برای خود اعتقادی ندارد و آن را برای مردم توصیه می کند در مقابل این موج بی انتها سراسیمه شد و روحاً درهم شکست. در این جنگ روانی رژیم جمهوری اسلامی به شدت باخت و در سراسر جهان و ایران بی اعتبار شد. ترس سراپای عمال رژیم را در بر گرفته است زیرا تازه می فهمند که چه سیل خشم عظیمی، دارد متراکم می شود که در آیندۀ نزدیک هرگز نمی توان مانع سرریز شدن و خروشیدن آن شد. پایهﻫﺎﻯ رژیم جمهوری اسلامی در 22 خرداد لرزید و تضادهای حاکمیت را تشدید نمود. گرچه مبارزۀ مردم فروکش کرده و از دامنۀ آن کاسته شده است ولی این تنفسی برای کسب مجدد قوا و تنفسی در فاصلۀ جنگ نخست و آخرین نبرد است. رژیم جمهوری اسلامی به جای این که بفهمد که دروغگوئی در دنیای کنونی، در شرایطی که میلیونﻫﺎ ایرانی در خارج از کشورند و با خانوادهﻫﺎیشان در ایران تماس دارند و اخبار را می برند و می آورند و بخشﻫﺎﻯ مثبت فرهنگ پیشرفتۀ غرب را می آموزند و به ایران می آورند و آن را در مقابل خرافات و سنت قرون وسطائی آخوندی افراشته می کنند، فایدهﺍﻯ ندارد، به جای آن که بیاموزد مردم را نمی شود در قرن بیست و یکم در بی اطلاعی نگاه داشت و خرافات را تبلیغ کرد و به مردم نمی شود بی احترامی نمود و مدعی شد رأی مردم فاقد ارزش است. مردم را نمی شود گلهﻫﺎﻯ گوسفند فرض کرد که نظر نداشته باشند و تنها نظر ولی فقیه درست بوده و تنها وی است که حق اظهار نظر دارد، ترجیح می دهد که از واقعیت فرار کند و مانند همۀ مستبدین تاریخ که گوش شنوائی برای نظریات مردم نداشتند دارودستهﻫﺎﻯ مافیائی خویش را مسلح کند. آنها پاسداران را مسلح کردهﺍند، بسیجیﻫﺎ را مسلح کردهﺍند، لباس شخصیﻫﺎ را مسلح کردهﺍند، آخوندهای خودی را مسلح کردهﺍند، گروهﻫﺎﻯ تروریستی خودی را که اعضای حزب مؤتلفۀ اسلامی و فدائیان اسلام و حزبﺍلله هستند مسلح کردهﺍند، هرندیﻫﺎ از خانوادۀ تروریستﻫﺎئی که نخست وزیر حسنعلی منصور را به قتل رساندند بر سر کار آوردهﺍند و... به امید این که موج مقاومت میلیونی مردم را درهم شکنند.
آخوندها می خواهند به هر قیمت مانند یک قوای اشغالگر در ایران عمل کنند و بر سر کار بمانند. آنها برای خویش "طبقۀ جدید" خلق می کنند تا پایگاه اجتماعی آنها قرار گیرد. گدا پروری به بهانه حمایت از کم درآمدها و کوخ نشینان، تقویت لومپن پرولتاریا، سرازیر کردن در آمد نفت به جیب قشر معینی از جامعه و ایجاد اقلیت کاخ نشین خودی بوروکرات، خرافات پروری و مرید جمع کنی و بذل و بخشش عناوین دکتر و مهندس به قشر معینی که مطابق با آن در مقامات معینی نصب شده و از بودجۀ کشور زالووار بدون کوچک ترین منفعت اقتصادی ارتزاق می کنند، از ویژه گیﻫﺎﻯ دیگر آخوندهاست. مثلاً بیکارهﻫﺎ و مفتخورها می توانند لیسانس و دکترای قرائت قرآن از حفظ را دریافت کنند و وزارت علوم اسلامی دکترای از حفظ خواندن قرآن را هم وزن دکترای فیزیک اتمی از دانشگاهﻫﺎﻯ معتبر اروپا و آمریکا ارزیابی می کنند. اشتباه نکنید سخن بر سر از حفظ کردن قرآن است و نه آموختن زبان عربی. بسیاری از این دکترها و دکتر زادهﻫﺎ بر وزن آقازادهﻫﺎ معنی سورهﻫﺎ و آیهﻫﺎئی را که حفظ کردهﺍند، نمی دانند. این حافظین قرآن سپس با این دانش جزئی استخدام دولت می شوند و از بودجۀ نفت و مالیات عمومی زالووار استفاده نموده و همیشه برای دستگاه مافیائی احمدی نژاد سینه می زنند. احمدی نژاد در کنار دستگاه آخوندی، دستگاه غیر آخوندی مشترکﺍلمنافع دیگری خلق می کند تا رژیم بتواند دو پای خویش را بر دو گرده قرار دهد و پایگاه اجتماعی خویش را گسترش دهد. ولی آیا این تشبثات رژیم کاری خواهد بود؟ هرگز زیرا از این "عقلﻫﺎﻯ کل" همۀ جوامع استبدادی به خود دیده است و راسپوتینﻫﺎ را به سزای اعمالشان رسانده است. چنین دستگاهﻫﺎئی در درجۀ اول در درون خود دشمنان خویش را پرورش می دهند، آنها در درون خود مارهائی را می پرورانند که برای چپاول بیشتر بر ضد خودشان دسیسه می چینند و از خوردن خون خودشان لذت می برند. احمدی نژادها دشمن پرورند زیرا نمی توانند به مردم میهنشان تکیه کنند. اخیراً برای مبارزه با اشتیاق مردم به دانائی، دستگاهﻫﺎﻯ پارازیت ساز وارد کردهﺍند تا مانع شوند که مردم با گوش دادن به رسانهﻫﺎﻯ گروهی اجنبی از آن چه در ایران می گذرد با خبر شوند. اکثریت قریب به اتفاق مردم اخبار را از رسانهﻫﺎﻯ خارجی به دست می آورند زیرا می دادند که رسانهﻫﺎﻯ تحت کنترل داخلی دروغ می گویند. خطرات ایجاد این پارازیتﻫﺎ برای سلامتی آن طور که گفته می شود به قدری زیاد است که صدای خود ملاها نیز در آمده است. چون امواج رادیوئی پارازیتﻫﺎ، دیگر موافق و مخالف رژیم نمی شناسد و همه را آن گونه که می گویند به بیماری "سرطان" مبتلا می کند. آخوندها از ترس این که خودشان سرطان نگیرند (گور پدر ملت ایران ــ توفان) به انتقاد از نصب این آنتنﻫﺎ دست زدهﺍند و خواهان آنند که آنها را برچینند و یا ترتیبی دهند که فقط "ضد انقلاب" سرطان بگیرد. آخوند سرطانی تمایلی به بقاء حکومت اسلامی ندارد زیرا آنها به مصداق بعد از مرگ من چه دریا چه سراب زندگی می کنند.
در مطبوعات ایران تأثیرات خفقان را به صورت روشن می بینیم که می نویسند:
"میزان روی آوردن مردم به ماهواره نسبت به سال قبل دوبرابر شده است"
متن خبر:
» قائممقام سازمان صدا و سیما با اشاره به این كه 40 درصد مردم به ماهواره روی آوردهاند گفت: روند گسترش ماهواره در جامعه بسیار نگران كننده است. دارابی هم چنین از رشد روزافزون حضور ماهواره در میان خانوادههای ایرانی خبر داد و این روند را نگران كننده دانست و افزود میزان روی آوردن مردم به ماهواره نسبت به سال قبل دوبرابر شده است.
مسعود پزشكیان نمایندۀ تبریز و عضو كمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی خواهان بررسی جدی تأثیرات مخرب پارازیتهای ماهوارهای در سلامت و روان انسان شد و گفت: از نهادی كه مسئول پخش پارازیت برای مختل كردن ماهوارهها در شهر تهران است خواهش میكنیم به عواقب جدی این امواج مخرب بر سلامت شهروندان تهرانی توجه داشته باشد.
نمایندۀ تبریز خاطرنشان كرد: متأسفانه پخش پارازیت به صورت كاملاً بی ضابطهای صورت میگیرد و در این خصوص به تنها چیزی كه توجه نمیشود سلامت شهروندان است.
نمایندۀ تبریز با اشاره به نقش نظارتی مجلس در دفاع از حقوق شهروندان گفت: مجلس در این مورد باید به صورت جدی وارد شود و از سلامت مردم دفاع كند. «
متوجه می شوید که نگرانی نمایندگان شورای نگهبان "بی ضابطه" بودن این اقدامات است و نه این که با این کار آزادی بیان نقض می شود و تیغ سانسور به کهکشانﻫﺎ نیز می رسد.
راه چاره را رژیم سرمایهﺪاری مافیائی جمهوری اسلامی در این دیده است که به در خانۀ هر کس که تلویزیون دارد نامۀ تهدید آمیزی ارسال دارد و "مشترک عزیز" را از عواقب دیدن برنامهﻫﺎﻯ رسانهﻫﺎﻯ اجنبی به هراساند. مأمورین رژیم مردم را تهدید می کنند که به موجب قانون هر کس در حریم خانۀ خود برنامهﻫﺎئی را در تلویزیون تماشا کند که از نظر رژیم جمهوری اسلامی مجاز نیست، وی را مجازات کرده و پوستش را می کنند. صرفنظر از این که این تهدید توخالی است و چنین امری عملی نیست و این کار نشانۀ درماندگی کامل رژیم است روشن است که ادامۀ این سیاست سانسور، تهدید، شکنجه، تعقیب، زندان و اعدام به آنجا منجر خواهد شد که همراه فروش هر تلویزیون یک مأمور امنیتی نیز اعزام کنند تا شب و روز در کنار تلویزیون مواظب باشد مردم چه برنامهﻫﺎئی را مشاهده می کنند. شکست این سیاستﻫﺎ از هم اکنون روشن است. رژیمﻫﺎئی که برای مردم کشورشان و برای انسانﻫﺎ ارزشی قائل نیستند، سرانجام محکوم به نابودی هستند. تجربۀ 30 سال مبارزه با علم و دانش، تجربۀ 30 سال تبلیغ جهل و خرافات، تجربۀ 30 سال مبارزۀ مردم در افشاء این رژیم دروغگو و ریاکار چشمان آخوندها را نگشوده است که با این روش، طناب دار را به گردن خود می اندازند. مردم برای خدا و پیغمبر نیز تره هم خرد نمی کنند دارو دستۀ خامنهﺍﻯ، احمدی نژاد که جای خود دارند... «
مناظرهﻫﺎﻯ اخیر در صدا وسیما رونقی نخواهد داشت و فقط برای فریب مردم است و بس. فرجام رژیم جمهوری اسلامی جز سرنگونی نیست.