تبلیغ نفرت ضد فارس به جای اتحاد و نفرت طبقاتی
حزب ما بارها سخن گفته و تأکید داشته است که پرچم تجزیۀ ایران یکی از سیاستﻫﺎﻯ امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه است. آنها از سالﻫﺎ قبل با نفوذ در منطقۀ قفقاز خود را برای ایجاد نفاق در میان خلقﻫﺎﻯ ایران آماده می کنند. تعلیمات نظامی و سیاسی و تئوریک و تاریخی در خارج ایران و عراق بخشی از برنامهﻫﺎﻯ آنهاست. این سیاست فقط منوط به کردستان نیست، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان را نیز در بر می گیرد. آنها عوامل خویش را در چهارگوشۀ ایران زیر لوای "حق دموکراتیک" سرنوشت خواهی علم کردهﺍند تا نخست به زمینه سازی فکری بپردازند. ایجاد نفرت ضد فارس، به جای نفرت ضد جمهوری اسلامی، ایجاد نفرت ضد فارس به جای ایجاد نفرت ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی، ایجاد نفرت ضد فارس به جای نفرت طبقاتی بخشی از این زمینه سازیﻫﺎﻯ فرهنگی است. زیرا تبلیغ چنین نفرتی و آن را علتﺍلعلل مشکلات خلقﻫﺎﻯ ایران قلمداد کردن طبیعتاً پرده ساتری بر ماهیت طبقاتی رژیمﻫﺎﻯ حاکم در ایران می کشاند. به جای این که مردم ایران را علیۀ طبقۀ حاکمه بسیج کند خلقﻫﺎﻯ ایران را به دشمنی بر ضد یک دیگر تحریک می کند تا زمینۀ برادرکشی و قوم کشی را در ایران فراهم آورد. ناسیونال شوونیستﻫﺎﻯ مرتجع آذری که هم از جانب جمهوری آذربایجان و هم از جانب دولت ترکیه و هم از جانب ارتجاع جهانی تقویت می شوند کار دروغ پردازیشان به جائی رسیده است که حضور جمع کثیری از مرتجعین آذری در ماشین سرکوب اسلامی را به حساب "فارسﻫﺎ" می گذارند. آنها کتمان می کنند که پدر رضا خان قلدر و پدر فرح دیبا هر دو آذری بودند، تا تاریخ را بر اساس منافع علی اوف ها قلم زنند. آنها هر مرتجع آذری را که به سرکوب همۀ خلقﻫﺎﻯ ایران مشغول است با تردستی فارس شده جا می زنند. با منطق ناسیونال شوونیستﻫﺎﻯ ملل ستمکش اساساً نه آذری و نه کرد و نه عرب مرتجع وجود دارد. اندیشمندان آنان با تردستی می کوشند از رشد مبارزۀ طبقاتی در میان خلقﻫﺎﻯ تحت ستم به این بهانه که مبارزۀ اساسی با "فارسﻫﺎست" پیشگیری کنند. سرمایهﺪار کرد، آذری و یا عرب به صرف دارا بودن ملیت اقلیت از حق ویژۀ استثماری برخوردارند. هر زحمتکش آذری و یا کرد و یا عرب که زبان به اعتراض بگشاید زبانش را از حلقش به نام این که مأمور "فارسﻫﺎسـت" و یا "فارس شده" است بدر می آورند. تبلیغ نفرت ملی باید جای نفرت طبقاتی را بگیرد و مبارزۀ "ملی" بورژوائی در چارچوب یک کشور واحد باید جای گزین مبارزۀ طبقاتی شود. آرمان سوسیالیسم بدور افکنده می شود و گفته می گردد که زمان طرحش هنوز نرسیده است نخست باید ترتیب "فارسﻫﺎ" را بدهیم.
اندیشمندان این تجزیه طلبی جائی در مبارزه برای خلق ایران قائل نیستند. برای آنها فقط ملتﻫﺎﻯ گوناگونی در ایران هستند که گویا به طور اتفاقی در کنار هم قرار گرفتهﺍند و نباید به کار هم کار داشته باشند. آنها شبیه دانهﻫﺎﻯ نخود لوبیا در درون آشی هستند که جا نیفتاده است و هر کس سر به گوشهﺍﻯ دارد. آنها خلق مشترکی نیستند، تاریخ مشترکی، ندارند، هزاران سال در کنار هم زندگی نکردهﺍند، در غم شادی، در پیروزی و شکستﻫﺎﻯ مشترک سهیم نبودهﺍند، فرهنگ مشترک و میراث مشترک تاریخی اساساً نداشته وندارند، مردمشان به اقتصاد مشترک و همسرنوشت دست پیدا نکردهﺍند، قیامﻫﺎ و انقلابﻫﺎﻯ خونین مشترکی را در پشت سر ندارند، آنها فکر می کنند که باید بر نفاق بر تفاوت تکیه کنند و هر جائی که این نفاق و تفاوت را نمی یابند باید آن را اختراع کنند. باید کاری کنند که درگیری شود، خون جاری شود، از کشته پشته شود، راهی طی شود که قابل بازگشت نباشد، مگر در یوگسلاوی نکردند و شد، مگر در هندوستان نکردند و شد، پس چرا در ایران نشود؟. باید سخن طوری رود که تو گوئی ملتﻫﺎﻯ گوناگون ایران مانند دسته گلﻫﺎﻯ متفاوت در گلدان در کنار هم و بی رابطه با هم قرار دارند، آنها همسایه هم اند و نه هموطن، اساساً ایرانی وجود نداشته و ندارد. ایران جمع عددی چند ملت است که فصل مشترک اکثریتشان دشمنی با "ملت فارس" اسـت.
این همه جهالت را فقط یک ناسیونال شوونیست کور می تواند داشته باشد. تجزیه طلب عرب که یاد الاحواز مشاعرش را خراب کرده است آن قدر که علیۀ "فارس" شمشیر می کشد، علیۀ قتل عام مردم عربِ عراق اعتراضی ندارد. یک قوای استعمارگر از آن سر دنیا آمده و مردم عراق را به خاک خون کشیده و نفت آنها را غارت می کند، فلسطین را ویران کرده است، لیکن به غرور این تجزیه طلب عربِ ایرانی بر نمی خورد. خونش به اندازۀ خون مردم فارس به جوش نمی آید. نمی گوید که خلقﻫﺎﻯ ایران متحد شویم و جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم تا مانع شویم که امپریالیسم و صهیونیسم ایران را به تجاوز و انقیاد تهدید کنند. خیر تجزیه طلب عرب در فکر ایجاد دولت دوم کویت در منطقه است که نفتش را به نام شیخی ثبت کنند و وی بتواند با چرب کردن سبیل دو میلیون نفر ادعای استقلال کند و در یک انتخابات "دموکراتیک" با وعدۀ ماهیانه چند ده هزار دلار از در آمد نفت به واجدین شرایط انتخاباتی در زیر نظارت مأمورین بی طرف سازمان ملل به ستم فارس پایان دهد.
به ناسیونال شوونیست آذری یاد دادهﺍند که بیش از 60 در صد ایران آذربایجانی و یا ترک اند، بگذریم از این که حزب ما که اعضاء فراوانی از ملت آذربایجان دارد هرگز با این مسئله مشکلی نداشته و ندارد. آنها تبلیغ می کنند که زرتشت آذری بوده، بابک خرمدین گویا علیۀ فارسﻫﺎ می جنگیده و خواهان "حق تعیین سرنوشت خلقها"!!!؟؟؟ بوده است و به یکباره افشین سردار ترک تبار ایرانی را نیز لباس "فارس" به تنش می کنند تا با شکست بابک کینۀ ضد فارس را تقویت کرده باشند. آنها رژیم جنایتکار جهموری اسلامی را که با دست بسیاری از همین آذریﻫﺎ و فارسﻫﺎﻯ مرتجع علم شد هم تراز خلفای بغداد جا می زنند و به ذهن چنین متبادر می سازند که گویا مبارزۀ ناسیونال شوونیستﻫﺎﻯ مرتجع آذری مبارزۀ بابک خرمدین با عربﻫﺎﻯ "فارس" شده، در تهران است. آنها می خواهند با این سیاست مکارانه مخالفت بر حق مردم آذربایجان علیۀ رژیم جمهوری اسلامی را به امر تجزیه از ایران پیوند زنند. این است شمهﻫﺎئی از تلاش برای تجزیۀ ایران.
قدری به استدلالات ناسیونال شوونیستﻫﺎﻯ آذری نظر افکنید. اگر واقعاً آنها در بیان پارهﺍﻯ نظریات خویش صمیمیت و اعتقاد دارند نباید از این تبلیغات نتیجه می گرفتند که باید وحدت ایران را حفظ کنند، نباید نتیجه گرفت که قراردادهای گلستان و ترکمانچای استعماری بوده است و جدائی از ایران با دسیسۀ امپریالیستﻫﺎﻯ روس و انگلیس تحمیل شده است. نباید به پان ترکیسم دولت ترکیه دهنه زد که در پی الحاق آذربایجان به مناطق شرقی خود نباشد؟ به نظر ما نتیجۀ تبلیغات منطقی ناسیونال شوونیستهای آذری چنین می بایست باشد. آنها باید خود را صاحب ایران بدانند و در پی حفظ و وحدت آن باشند. اکنون که آمریکا در همسایگی ایران چاقوهایش را برای قتل عام تیز می کند همه را برای مبارزۀ ضد امپریالیستی بسیج کنند. باید خواهان خروج کنسرنﻫﺎﻯ نفتی از جمهوری آذربایجان باشند. باید خواهان خروج قوای نظامی آمریکا و انگلیس و کارشناسان آنها از آذربایجان باشند، باید خواهان خروج بی قید و شرط امپریالیستﻫﺎ از عراق و افغانستان باشند، ولی شما هر چه بیشتر می گردید تا این رشتۀ منطقی را پیدا کنید کمتر می یابید. دلیلش روشن است زیرا این ناسیونال شوونیستﻫﺎ با امکانات مالی و جهانی امپریالیستی و صهیونیستی در قفای خویش در پی آسمان ریسمان بافتن به هم و اختراع "مدارک" و "اسناد" هستند تا کار تجزیۀ ایران را به پایان برسانند. شما در این تحرک ارتجاعی خارج کشوری (در ایران مردم به ریش این عده می خندند-توفان) سندی در حمایت از طبقۀ کارگر، مبارزۀ طبقاتی، مبارزۀ ضد امپریالیستی، مبارزۀ ضد صهیونیستی، تلاش در جهت پیوند زدن مبارزه برای رفع ستم ملی با مبارزۀ عمومی انقلابی مردم ایران و مردم منطقه نمی بینید. اینها مُبلغ نفرت ملی و تجزیه طلبی به جای اتحاد و پیکار طبقاتی علیۀ ارتجاع و امپریالیسم هستند. اینها خود را به امپریالیسم فروختهﺍند و برای تکه پاره کردن پیکر ایران روزشماری می کنند.حزب ما این مرتجعین را آرام نخواهد گذاشت و با تمام قوا در مقابل آنها خواهد ایستاد.