نامهﺍی ازایران
بازهم مردم فریب خوردند
با سلام به دست اندرکاران حزب کارایران و آرزوی توفیق و سلامتی برای شما که این همه زحمت می کشید و اطلاع رسانی می کنید. علت این که برایتان می نویسم این است که بعد از سالیان طولانی مجدداً نشریات توفان را دریافت کردم و با تحلیل و نظرات شما در مورد اوضاع ایران و به خصوص شرایط یک سال اخیرآشنا شدم. با این نامه می خواهم برداشت خود را از شرایط کنونی ایران برایتان بنویسم. ضمن احترام به مقالات بسیار عمیق و موشکافانۀ توفان ولی باید عرض کنم که مطالب توفان با زبان سنگینی به نگارش در آمده و پیشنهاد می دهم که اگرممکن است یک صفحه را به لغتنامه اختصاص داده و برخی از واژهﻫﺎ را با زبان ساده توضیح دهید تا برای خوانندگان قابل فهم ترگردند . با تشکر.....
از آنجا که انتخابات دورۀ دهم همه چیز را تحتﺍلشعاع قرارداده است سعی می کنم با این موضوع آغاز کنم. به نظرم انتخابات دورۀ دهم مانند دورهﻫﺎﻯ پیش فرمایشی بوده و شرکت در آن اشتباه محض بوده است.بر اثر تبلیغات نظام و بازشدن نسبی فضای سیاسی بسیاری از مردم تشویق به شرکت در انتخابات شدند. نظام که می ترسید مردم در انتخابات شرکت نکنند فضا را باز کرد تا به مردم جهان بگوید که بله ما در ایران دمکراسی داریم. بیچاره مردم خسته و سرکوب شده و جان به لب رسیدۀ ایران باز هم فریب این دَدان را خوردند و به صف شدند تا رأی در صندوق بیاندازند. و حال آن که آقای احمدی نژاد قبل از نمایش انتخابات توسط رهبر و تائید ایشان انتخاب شده بود. ولی به هرحال مناظرهﻫﺎﻯ تلویزیونی خالی از فایده نبود عدهﺍﻯ از کاندیداها مقابل هم قرار گرفتند و هر کدام دست یک دیگر را رو کردند. آقایان موسوی و کروبی به ظاهر خود را طرفدار حقوق جوانان و بهتر شدن وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم تبلیغ کردند و مردمی که زیر بار گرانی و فقر کمر خم کرده بودند از این آقایان استقبال کردند، رأی به حسابشان ریختند تا شاید وضعیت بهتری پیدا کنند. متأسفانه مردم و حتا بخشی از روشنفکران این بارهم فریب خوردند و یا دست به خودفریبی زدند و نفهمیدند که آقایان موسوی و کروبی هم از درون همین نظام به پاخاستهﺍند و دعوایشان نه بر سر حقوق ملت بلکه برای کسب ثروت و نفوذ بیشتر در قدرت بوده است. به هر تقدیر وقتی رأی مردم در22 خرداد نادیده گرفته شد مردم به طور جدی به حرکت درآمدند و فوراً با کشتار و سرکوب وحشیانۀ رژیم روبرو شدند. اعتراضات مردم به قدری با شکوه بود که پایهﻫﺎﻯ نظام به لرزه در آمد. آقای رهبرخامنهﺍی صریحاً به میدان آمد و نظرش را در مورد انتخابات بیان کرد و هرگونه تقلب و نادرستی در زمینۀ شمارش آرا را مردود اعلام کرد و بی پرده از آقای احمدی نژاد حمایت نمود. اگر کسی کمی دقت می کرد می توانست به راحتی پی ببرد که انتخاب احمدی نژاد از مدتﻫﺎ پیش تعیین شده بود و نمی بایست در این انتخابت شرکت می کرد زیرا رأیﺍش ملاخور می شد و اصلاً به حساب نمی آمد.
مردم که از نتیجۀ انتخابات شوکه شده بودند و احساس تجاوز به آنها دست داده بود تظاهرات میلیونی انجام دادند و در روزهای اول از آقای موسوی طلب کردند که رأی شان را پس بگیرد.ولی رهبر بازهم تأکید فرمودند که رأی به کسی پس داده نمی شود و مردم بروند سر کار و منزلشان.متأسفانه بعضی از مردم که خیلی به هیجان آمدند به دنبال شعارهای بی سر و ته و انحرافی روان شدند. بعد از این که آقای اوباما در صدای آمریکا به حمایت از مبارزات مردم ایران پیام داد، برخیﻫﺎ شعار دادند "اوباما یا با اویا با ما" ....و یا "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"... انسان در حیرت می ماند که مگر امکان دارد آمریکا دلش برای حال ملت ایران بسوزد.مردم به طور خود جوش شعارهای مختلف دادند اگرچه شعارهای درست هم در بینشان بود. مردم محروم و خستۀ ایران دلاورانه و با دست خالی در مقابل جنایتکاران بیرحم ایستادند ولی آقایان موسوی و کروبی وقتی صحنه را پر ازخطر برای خود دیدند دست به عقب نشینی زدند و بارها تکرار کردند که صف آنها از گروهﻫﺎئی از مردم که خواهان تغییر نظام و برانداختن آن است جداست. این آقایان بی پرده گفتند که به نظام جمهوری اسلامی وفادار و به اصل نظام التزام دارند...... اینها در سالگرد انتخابات 22 خرداد از تظاهرات آرام فاصله گرفتند و بیان داشتند که وزارت کشور به آنها اجازۀ تظاهرات نداد و از این جهت به قانون احترام می گذارند... اما مردم جان به لب رسیده، جوانان، و زحمتکشان که این روزها قدری سرخورده شدند نباید امید را از دست بدهند. این جنبشی که به حرکت درآمده امروز در شکل دیگری ادامه دارد و هر لحظه امکان دارد سربلند کند. امروز دیگر دست رژیم در بین مردم و جهانیان رو شده و دنیا متوجه شد که در ایران چه خبر است و چه مسائلی در جریان است. ولی دشمنان این سرزمین بیکارنخواهند نشست. رژیمی که با مردم خودش نیست و ننگین ترین حکومت سرمایهﺪاریست و هر روز دست به تجاوز و خونریزی می زند، مادران داغدار را سرکوب می کند، حتا اجازۀ اشک ریختن را بر روی مزار فرزندانشان نمی دهد ، حقوق کارگران را نمی دهد، جوانان را به بند می کشد و هزار خرافات را به مردم تحمیل می کند.... نمی تواند در مقابل دشمن خارجی بایستد. زیرا مردم با رژیم نیستند و از او نفرت دارند. در چنین شرایطی است که کشورهای امپریالیستی به سرکردگی آمریکا تحریم علیۀ ایران را تشدید می کنند. فشار می آورند که از ایران امتیاز بگیرند در غیر این صورت دست به تجاوز و خشونت خواهند زد....
تحریم دودش به چشم مردم فقیر، زحمتکشان، کارمندان کم درآمد و بی خانمان خواهد رفت.قشر سرمایهﺪار دوباره احتکارپیشه می کند و بیشتر دست به چپاول می زند. دفاع اوباما از مردم ایران دروغ و فریب است. وی از کدام قشر از مردم دفاع می کند؟ پس این تحریمﻫﺎ علیۀ کیست؟ آمریکا سالﻫﺎ به بهانۀ انرژی اتمی گردن کلفتی می کند و هم چنان می تازد. آمریکا و متحدانش آن قدر فشار بر مردم می آورند تا جان مردم را به لب برسانند و به مردم بقبولانند که راه نجات ایران پناه بردن به آمریکا و دمکراسی نوع عراقی است. امروز آمریکا با جنایت و چپاول در عراق و غارت نفت این کشور یک دمکراسی قلابی و دروغین را برای مردم عراق به ارمغان آورد. آمریکا همین برنامه را برای ملت ما در دست دارد. اما رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در مقابل فشار آمریکا و متحدینش خود را ضعیف و علیل می بیند،در مقابل مردم را به خاک و خون می کشد و پاسخ صلح آمیز مردم را با گلوله و زندان می دهد.... رژیم جمهوری اسلامی که به ملتش پشت کرده است حالا باید در مقابل آمریکا به تنهائی بایستد و احساس خطر کند. رژیم که حقوق کارگران را نمی پردازد و هرگونه اعتصاب مردم و کارگران را سرکوب می کند ولی در مقابل اعتصاب بازاریان گردن کلفت و سرمایهﺪاران دزد وادار به عقب نشینی می شود.پس چنین رژیمی نمی تواند در مقابل دشمن خارجی مقابله کند و از حقوق ملت ایران دفاع کند.....
آن چه به عنوان یک شهروند ایرانی با آن در ایران روبرو هستم این است که از همه جای کشور بوی بدبختی و مصیبت می آید. فقر، گرانی کمرشکن، فحشا، بیکاری، اعتیاد، دزدی و رشوه خواری و فساد بیداد می کند.حقوق زحمتکشان، بازنشستگان و کارمندان کم درآمد نادیده گرفته می شود. کودکان خیابانی در خیابانﻫﺎ وول می خورند با قسم و آیه دنبال عابرین می دوند تا شاید یک قوطی کبریت و یا فال بفروشند. چه کسانی جز دولت مسئول کودکان خیابانیﺍند؟ دولت درحرف بسیار از اقشار ضعیف حرف می زند اما درعمل هر کسی زورش بیشتر رسد بیشتر دزدی و غارت می کند.
اعصاب مردم از وضعیت کنونی داغان است. مردم در کوچه و خیابان و در ترافیک با یک دیگر گلاویز می شوند و بر سر هیچی به جان هم می افتند. انبوه جوانﻫﺎﻯ بیکار، اعتیاد و بیماریﻫﺎﻯ روانی، یأس و سرخوردگی بسیار رشد یافته است. از محیط زیست دیگر نباید حرف زد. آلودگی هوا و دود ماشین غیر قابل تحمل است.
باورکردنی نیست ولی حقیقت دارد که کارگران ایران در بدترین شرایط زندگی به سر می برند. کارگران ماهﻫﺎ حقوق دریافت نمی کنند. من از اضافه دستمزد نمی گویم بلکه حقوق آنها پرداخت نمی شود. حقوق کارگران قند هفت تپه ماهﻫﺎ پرداخت نگردید. همین طور کارگران سایر شعب نظیر اتوبوسرانی و معلمان علیۀ دستمزد پائین اعتراض کردند و به خاک و خون کشیده شدند. کارگران شرکت واحد بارها اعتراض کردند. مگر اینها چه می خواهند جز اتحادیۀ صنفی که از حقوقشان دفاع نماید. ولی رهبر سندیکا آقای آسالو را در زندان انداختند و شکنجه می کنند.. شرکتﻫﺎﻯ تعاونی مسکن که دستشان برای چپاول باز است 22 سال طول می کشد تا خانهﺍﻯ با یک در و سقف به معلمان زحمتکش بدهند. برای مثال باید به باغ اناری تهران پارس رجوع کرد تا پی برد که معلمان در چه شرایط بدی زندگی می کنند و کیفیت مسکن چگونه است. وضع فرهنگیان به شدت وخیم است و علیرغم اعتراضات گسترده به مطالبات خود دست نیافتهﺍند.......
دلایل همۀ این بدبختیﻫﺎ، بی قانونیﻫﺎ و این مصیبتﻫﺎ مربوط به نظام چپاولگر و مرتجع است که فقط به فکر پرکردن حساب بانکیشان در خارج ازکشور می باشند. مردم ایران بعد از سی سال پی به ماهیت رژیم بردند و هم اکنون خواهان قطع دست دین در حکومت و امور زندگی شهروندان هستند. مردم نمی خواهند که دین و یک ملا به نمایندگی از طرف امام و پیغمبر و خدا برایشان تصمیم بگیرد.مردم خود را صغیر نمی پندارند و از هرگونه حکومت مذهبی متنفرند. مسئلۀ مردم ایران فقط دین نیست.مردم آزادی می خواهند، آزادی اجتماعات، آزادی برای حقوق و عدالت، آزادی زندانیان سیاسی.... به نظرم این حقوق زمانی متحقق خواهد شد که همۀ کارگران به طور مشخص کارگران شرکت نفت که شاهرگ حیات رژیم است همراه با کارخانجات خودروسازی، ذوب آهن، ماشین سازی، نساجی، پتروشیمی، و صد ها واحد دیگر و همۀ قشرهای تحت ستم درهم ادغام شوند، متشکل شوند و تحت رهبری افراد با ایمان و دلسوز شعارهای درست و مردمی طرح نمایند تا به حقوق برحق خود برسند.آنچه که می تواند رژیم را ساقط کند متوقف کردن چرخ تولید است.انقلاب بهمن 57 و اعتصاب درخشان کارگران شرکت نفت یک شاهد تاریخی است........
برای انسانیت و حرمت انسانی و حقوق خود باید خواهان آزادی باشیم و برایش مبارزه کنیم. همان طور که نوشتم آزادی فقط آزادی بیان و حجاب نیست. آزادی سندیکا و تشکیلات و احزاب که برای زحمتکشان فعالیت می کنند اهمیت حیاتی دارند. سازمانﻫﺎ و احزاب مدافع محرومان خاری در چشم رژیم هستند. من و تک تک مردم ایران آرزوی مرگ این رژیم فاشیستی و جنایتکار را داریم. علیرغم تمام محدویتﻫﺎ و سرکوبﻫﺎﻯ شدید رژیم قادر نخواهد شد صدای اعتراضات به حق مردم را خاموش سازد. این رژیم امروز با سرنیزه حکومت می کند و به خیال خام خویش می تواند به موجودیت منحوس خویش چند صباحی ادامه دهد. حال آن که ما مردم ایران که دوانقلاب بزرگ مشروطه و بهمن را پشت سر گذاشتهﺍیم نشان دادهﺍیم که توانائی سرنگونی تاج و تخت عمامه را داریم و با اتکاء به نیروی خویش آزادی را به ارمغان خواهیم آورد. به امید آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی در ایران.