برای جلوگیری از حمام خون در "اردوگاه اشرف" چه باید کرد؟
اخیرا متنی از طرف "حزب
کمونیست کارگران تونس" در مورد "اردوگاه اشرف" که در نشریات این
حزب منتشر شده است، بدست ما رسید، که حزب کار ایران(توفان) را شگفت زده کرد. این
شگفت زدگی، ما را بر آن داشت که بر ضد سیاستهای بی سرانجام و ماجراجوئی سیاسی و
دفاع از جان اسرای "اردوگاه اشرف" به نگارش این مقاله دست زنیم و همه
اپوزیسیون ایران و سازمانهای حقوق بشر را از سیاست بازی بی مسئولیتی که در شرف
وقوع است، با خبر کنیم.
بعد از مطالعه این سند که از
طرف „سازمان مجاهدین خلق ایران“ و یا سازمانهای وابسته اش برای رفقای حزب برادر ما
در تونس ارسال شده است، تا از حیثیت آنها در جهان عرب سوء استفاده کنند، ما بر آن
شدیم که در مورد ماهیت „سازمان مجاهدین خلق ایران“، رفقای تونسی خود را در جریان
بگذاریم و آنها را هشیار سازیم تا جلوی ضرر را از هر جا که می توانند، بگیرند.
هر کس که تاریخ ایران را می
شناسد، واقف است، که سازمان مجاهدین خلقی که امروز از نام این سازمان سوء استفاده
می کند، ماهیتا سازمانی نیست، که حنیف نژادها، بدیع زادگان ها، سعید محسن ها،
مشکین فام ها، عسگری زاده ها و یا رضائی ها؛ ناصر صادق ها و... بنیان گذاری کردند
و برای اهدافش جانباختند. شما اگر به اسناد گذشته این سازمان مراجعه کنید، با
آثاری نظیر "اقتصاد به زبان ساده"، "راه انبیا راه بشر" و یا
"شناخت" و سایر نشریات این سازمان در دوران ستم شاهی روبرو می شوید، که
آنها را ماهیتا یک جریان انقلابی ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی، مدافع جنبشهای
آزادیبخش در سراسر جهان و ضد استبداد شاهی و نظام بهره کش سرمایه داری -البته با
دید التقاطی- معرفی می کند. عمل این انقلابیون در زمان خودش نیز، حاکی از افکارشان
بود. از این همه دستآوردهای انقلابی چیزی در درون آنها دیگر باقی نمانده است.
امروزه، به همکاری با امپریالیست آمریکا، که روزی وی را دشمن بشریت می خواندند،
افتخار می کنند. هدف آنها در امروز نابودی رژیم جمهوری اسلامی حتی به بهای نابودی
همه مردم ایران و سرزمین باستانی ماست. آنها خود را تنها در پشت دشمنی و خونخواهی
از این رژیم جلاد پنهان کرده اند. این کوته نظری و فقدان آینده نگری در مبارزه
سیاسی، که در نزد مردم ایران نیز اعتبار آفرین نیست، تنها می تواند فاجعه ببار
آورد. راهی را که آنها برگزیده اند خیانت به آرمانهای بنیانگذاران این تشکیلات
است. باین جهت باید دو دوره ماهیتا متفاوت تاریخی را در زندگی این سازمان از هم
تشخیص داد. دوره ای که این سازمان انقلابی بود و برای رهائی ملی مبارزه می کرد و
دوره ایکه برای اسارت ملی و مستعمره کردن ایران تلاش بی فرجام می کند.
در سندی که در سایت البدیل
مورخ 25ماه مارس 2012 به قلم آقای محمود نعمان، که حتما نام مستعار است، نوشته شده
است، در معرفی „سازمان مجاهدین خلق ایران“ به نیروهای انقلابی تونس، نه به مواضع
کنونی این سازمان، بلکه به گذشته پر افتخار آنها اشاره شده است. آقای محمود نعمان
شرم داشته که نظریات امروز „سازمان مجاهدین خلق ایران“ را در مورد بر خورد به
صهیونیسم، حمایت از جنبش مردم لبنان و فلسطین، محاصره نوار غزه، در برخورد به
امپریالیستها و بویژه به امپریالیست آمریکا، در مورد تجاوز به عراق، افغانستان،
لیبی و دسیسه های امپریالیستها در مورد سوریه و مشابه آنها را، بیان کند. آقای
محمود نعمان شرم داشته بیان کند، که از حق مسلم مردم ایران در استفاده صلح آمیز از
انرژی هسته ای حمایت نمی کند و بر عکس، برای امپریالیستهای آمریکائی دراین زمینه
به جاسوسی اشتغال دارد. آقای محمود نعمان شرم دارد تا راست بگوید و اعتراف کند که
از ترور دانشمندان هسته ای ایران احساس مسرت می کند و نه تنها این ترورها را محکوم
نمی کند، سهل است، بلکه حتی اتهاماتی را که به این سازمان در دست داشتن این ترورها
می زنند، قابل تکذیب نمی داند و حاضر نیست
حتی این ترورها در همکاری با موساد را در ایران، محکوم نماید. ولی آنچه را که آقای
محمود نعمان به عنوان مرد پشت پرده „سازمان مجاهدین خلق ایران“ شرم دارد، بر زبان
آورد و از آن دفاع کند، حزب کار ایران(توفان) بنا بر وظیفه انترناسیونالیستی خویش
به رفقای احزاب برادر اطلاع داد، تا آنرا به زبان عربی برگردانده در اختیار همه نیروهای
مترقی عرب زبان بگذارند تا مبادا به دام این سازمان افتاده و موجودیتشان مورد خطر
قرار گیرد. کسانی که به ملتشان رحم نمی کنند، نمی توانند دوست ملتهای دیگر
باشند. کاسبکاری سیاسی و تامین حقوق بازنشستگی، با مبارزه انقلابی جان بر
کف، زمین تا آسمان فرق دارد.
آنها در مقاله خود می نویسند:
:اردوگاه اشرف در سال 1986 ساخته شد و در صد کیلومتری غرب مرز ایران قرار دارد،
نام "اشرف" متعلق به یک زندانی دوره شاه است که در زمان خمینی اعدام شد.
در این اردوگاه 3500 نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق زندگی می کنند، وقتی
آمریکائیها به عراق آمده، اینان را خلع سلاح کردند که خود خدمتی به دولت تازه در
عراق بود، در مقابل دولت عراق متعهد شد تا از اینان حمایت کند. اما دولت عراق از
سال 2009، تعهدات خود را نقض و ساکنان
اشرف را تحت انواع شکنجه های جسمی و روحی قرار داده، از رفت و آمد آنان به خارج از
اردوگاه جلوگیری می کند، برق نیز بر رویشان قطع و حتی امکان استفاده از هیزم را
هم ندارند، این اردوگاه با دیوارهای بلند
شنی محاصره شده و بوسیله دوربین های 24
ساعته کنترل می شود و از همه بدتر با قرار دادن بلندگوهائی بزرگ و پخش صداهائی گوش
خراش می کوشند از نظر روحی آنان را آزار دهند.
کار بهمین جا خاتمه نیافت، در
ماه جولای و آپریل 2010، ساکنان بی دفاع اشرف مورد هجوم نیروهای طرفدار دولت ایران
قرار گرفته و دهها نفر از آنان را کشته و زخمی نمودند، سپس مالکی تصمیم گرفته آنان
را از "اردوگاه اشرف" خارج و به جای دیگری انتقال دهد، هم اکنون احتمال
زیاد وجود دارد که آنان را به ایران تحویل دهند که بدون شک چوبه های دار ملایان بی
صبرانه منتظر ورود آنان هستند.
همه این حوادث موجب وحشت اعضای
اردوگاه اشرف شده که ممکن است حمام خون دیگری در انتظار آنان باشد، بویژه اینکه
نیروهای آمریکائی عراق را ترک کرده اند. علیرغم اعتراض و درخواست صدها نفر از
پارلمانتاریست های اروپائی و سازمانهای حقوق بشری، مبنی بر عدم فشار بر اینان، اما
دولت مالکی به خاطر فراهم آوردن رضایت ملایان حاکم در ایران، تصمیم به تعطیل
"اردوگاه اشرف" گرفته است.
حاکمان ایران از بقاء این
اردوگاه در وحشت به سر می برند، زیرا این اردوگاه سمبل آزادی و دموکراسی در ایران
نوین است.
در مقابل وضعیت موجود، دولت
مالکی تنها 50 روز به آنان مهلت
داده تا اردوگاه را تخلیه کنند.
فعالیتهای بین المللی گسترده
ای آغاز شده تا دولت مالکی را وادارند که آنان به عنوان پناهنده سیاسی شناخته شوند
و از اخراج و تحویل شان به ایران جلوگیری شود.
ما نیز به نوبه خود از جامعه
تونس دعوت می کنیم تا با شرکت در یک کارزار گسترده برای دفاع از ساکنان اشرف
بپاخیزند و اجازه ندهند که ملایان تبهکار بهمراهی با دولت عراق به جنایتی دیگر
علیه ساکنان "اردوگاه اشرف" دست بزنند".
شما وقتی متن پر از تناقض این
نوشته را مورد مطالعه قرا می دهید، "اهداف سازمان مجاهدین خلق ایران"
برایتان روشن می شود. این سازمان هرگز تمایل ندارد، که ساکنان "اردوگاه
اشرف" که در واقع اسرای بازداشتگاه اشرف هستند، خاک عراق را ترک کنند. وقتی
آنها این بازداشتگاه را "سمبل آزادی و دموکراسی در ایران نوین" اعلام می
کنند، طبیعتا نمی تواند این "ایران نوین" را تعطیل نموده یا به کشور
دیگری منتقل نمایند، تا این مهمانان نوین را میزبانهای جدید، در اردوگاههای
گوناگون پخش نمایند. آنوقت از آن "ایران نوین" چیزی باقی نمی ماند. آنها
تلاش می کنند با جان این انسانها که برخی از آنها حتی ایران، به عنوان وطنشان را،
هرگز ندیده اند، بیک قمار و ماجراجوئی سیاسی دست بزنند. آنها تلاش دارند با زورِ
افکار عمومی و فشار جهانی که می خواهند با هزینه های گزاف تامین کنند، مانع شوند،
که این اسراء به سرزمینهای امن ممالک اروپائی و استرالیا و کانادا نقل مکان کنند.
به سرزمینهائی که در آنها از نعمت استفاده از حقوق بورژوائی برخوردار باشند و
امنیت جانی پیدا کنند. برای آنها جان این انسانها اهمیت ندارد، برایشان آینده و
سرنوشت آنها اهمیت ندارد، برایشان اهمیت ندارد که امنیت این انسانها را تامین
کنند، برعکس نشان می دهند که یک جنازه ساکنان اشرف از صدتا زنده آنها پر ارزشتر
است. آنها کارزار جهانی در مقابل تاسیسات و بنیادهای حقوق بشر و یا سازمان ملل
متحد به راه نمی اندازند، تا ساکنان اشرف را در ممالک گوناگون بپذیرند، آنها
پارلمانتاریستهای اروپائی را بسیج نمی کنند تا از دولتهای اروپا بخواهند که این
انسانها را به عنوان پناهنده بپذیرند، بر عکس می خواهند با یاری پارلمانتاریستهای
اروپائی و سازمانهای حقوق بشر کارزاری به راه بیاندازند و خواستی را مطرح کنند، که
غیر عملی بودن آن از بدو این کارزار بحد کافی، حتی برای خود مبتکران آن نیز، روشن
است.
رژیم مالکی چه سرسپرده آمریکا
باشد و چه نباشد، چه عامل ایران باشد و چه نباشد، چه خوب باشد و چه بد، بهر صورت
فعلا وضعیت عراق بعد از تجاوز غیر قانونی امپریالیستها طوری است، که این رژیم از
حق حاکمیت ملی صوری برخوردار است. این رژیم حق دارد پناهنده سیاسی بپذیرد یا
نپذیرد، حق دارد در داخل کشور عراق "حق حاکمیت" خویش را همه جا اعمال
کند و یا نکند، حق دارد از ایجاد دولت در دولت در داخل کشورش که نامش "ایران
نوین" است، ممانعت به عمل آورد و یا نیاورد. این حق دولت عراق، حق همه
کشورهای جهان است و اعتبار آن از همه طرف برسمیت شناخته می شود. وقتی کسی به عنوان
مثال در آلمان فدرال پناهنده می شود، این دولت آلمان است، که در دوران پناهندگی تعیین
می کند، که وی در کدام ایالت و یا در کدام شهر زندگی کند. هیچ پناهده ای حق ندارد
تقاضای اقامت در اردوگاه ویژه با انتظامات خصوصی و سازمان یافته خودی را داشته
باشد. تعداد 3500 نفر اسرای اشرف افراد
عادی نیستند، اعضای یک سازمانی هستند، که علیه ایران در کنار صدام حسین جنگیده اند
و آموزش نظامی دیده اند و هم اکنون نیز همانگونه که خودشان می گویند از تضییقات
این رژیم عراقی نسبت به خودشان نگرانند و پرده بر می دارند. آنوقت چگونه می شود
انتظار داشت که رژیم مالکی موجودیت چنین تشکلی را که حکومتی مستقل در داخل خاک
عراق بوجود آورده است و تابعیت از قوانین عراق را نفی می کند، بپذیرد. ملت عراق هم
چنین خواست غیر منطقی و تحریک آمیز را نخواهد پذیرفت. برفرض محال اگر رژیم مالکی
قصد دارد اسرای بازداشتگاه اشرف را، که واقعا دیگر معلوم نیست اسیر چه کسانی
هستند، به ادعای مجاهدین خلق به ایران تحویل دهد، منطقا باید این احتمال، فعالیت
ما را در جهت حفظ جان این اسراء تشدید کرده و منجر به آن شود، که آنها را هر چه
زودتر از خاک خطرناک عراق خارج کنیم و مثلا به اروپا آوریم، و نه اینکه بر عکس آن
عمل کرده و آنها را در زیر تیغ مالکی باقی بگذاریم، و پارلمانتاریستهای اروپائی را
برای اقدامی که عملی نیست، و خود آگاهیم و می دانیم که عملی نیست، بسیج کنیم. این
پارلمانتاریستهای اروپائی و مراجع بین المللی چه پارلمانتاریستهائی هستند که از
حقوق بین الملل تا این حد بی خبرند؟ آنها پارلمانتاریست هستند یا پرووکاتور؟ مگر
اینکه هدف ما خروج فوری اسرای بازداشتگاه اشرف از عراق و حفظ جانشان نباشد. با این
نیت طبیعتا همه تناقض ها قابل توضیح می گردد.
باز بر فرض محال، مالکی از
تحویل این عده به ایران منصرف شود و پناهندگی این عده را در اثر فشار جهانی و پا
در میانی مثلا کوفی عنان بپذیرد، آیا رژیم عراق حق ندارد هر پناهنده ای را قبل از
رسیدگی بدرخواست پناهندگیش، در دورانی که وضعیت آنها نامشخص است، به شهرهائی منتقل
کند که خود می خواهد؟ مسلما است که حق
دارد، همه ممالک دموکراسیهای غربی نیز بر اساس این حق عمل می کنند. رژیم مالکی
دولت عراق است و نه "سازمان مجاهدین خلق ایران". ولی این کارِ بدیهی،
مورد حمایت "سازمان مجاهدین خلق ایران" نیست. آنها می خواهند در عراق
بهر قیمت بمانند، حکومت در حکومت تشکیل دهند، انتظامات و ارتش خود را داشته باشند،
تشکیلات و سازمان و رهبر خود را رسما داشته باشند و دولت عراق باید از آنها صلاح
کار خود را بپرسد و تنها با نماینده دولت مجاهدین!؟ که نمایند "ایران
نوین" است، در عراق به مذاکره و مشورت بنشیند. آیا این تصورات و تخیلات پوچ،
مضحک و بهانه جوئی روشن نیست، تا اسرای اشرف، از بازداشتگاه اشرف خارج نشوند و در
عراق زنده بگور گردند؟ اگر دولت عراق دست
نشانده رژیم ایران است و نه آمریکا، اگر وضع طوری است که قوای ایران برای سرکوب
اسرای اشرف به بازداشتگاه اشرف، هر آن می توانند حمله کنند و آنها را از دم تیغ
بگذرانند و در گذشته نیز این کار را کرده اند، اگر کوچکترین امنیتی برای اسرای بازداشتگاه
اشرف در عراق مالکی موجود نیست، چه کسی
تضمین می کند که پس از دادن پناهندگی به اسرای اشرف در داخل سراسر خاک عراق از
موصل گرفته تا بصره، امنیت جانی این انسانها حفظ و تامین می شود؟ دولتی که امنیت
جانی اتباع عراقی را نمی تواند تامین کند، چگونه می تواند امنیت جانی پناهندگان
مجاهد را تامین کند؟ پس می بینید هر طور استدلال را بچرخانید، نمی توانید از زیربار
این حقیقت خلاص شوید، که مسئله مجاهدین خلق نجات جان و امنیت اسرای بازداشتگاه
اشرف نیست، معامله سیاسی با جان آنهاست. سرمایه گذاری سیاسی و تبلیغاتی، بر روی
اجساد آنهاست، بهمین جهت نیز نمی شود از ساکنان اردوگاه اشرف سخن گفت، زیرا معلوم
نیست که این انسانهای زجر کشیده وبی سر پناه، اسیر کدام نیروی اهریمنی هستند.
از این گذشته آمریکائیها بر
اساس همه موازین جهانی تا زمانی که به عنوان قوای اشغالگر در یک سرزمین به سر می
برند، مسئولیت حفظ جان ساکنان آن سر زمین را دارا می باشند. آمریکائیها هنوز خاک
عراق را ترک نکرده اند. خودشان هم چنین ادعائی ندارند. تنها بخشی از نیروهای خویش
را از عراق خارج کرده اند و هنوز هم حرف آخر را، آنها در عراق می زنند. این است که
مجاهدین خلق که مناسبات حسنه ای با آمریکائیها دارند و اسرار نظامی و هسته ای
ایران را به آنها داده اند، خوب است از آنها درخواست کنند، اسرای اشرف را به
آمریکا ببرند و یا جائی برای آنها در اروپا، در سراسر اروپای شرقی و غربی دست پا
کنند. آنها را تقسیم کنند تا پذیرش آنها تسهیل شود. ولی مجاهدین این هزینه را نمی
خواهند بپردازند. جان اسرای بازداشتگاه اشرف در خطر است و نه تنها از جانب رژیم
جمهوری اسلامی و مالکی. هر نفری که از این ببعد در بازداشتگاه اشرف جان ببازد، مسئولیت آنرا
"سازمان مجاهدین خلق ایران" نیز بدوش می کشد، که با سرنوشت این انسانها،
غیر مسئولانه قمار سیاسی می کند و با عوامفریبی به شستشوی مغزی مریدانش مشغول است.
اگر امر سازش جمهوری اسلامی با امپریالیست آمریکا در استانبول و بغداد بر سر همه
مسایل، از جمله مسئله حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم، به سازشی متعفن برسد، کار
زار "سازمان مجاهدین خلق ایران" به خاطر سیاستش که همه چیز را با کوته
نظری به بن بست کشانده است، زار است.
وظیفه اپوزیسیون بشر دوست
ایران آن است که تمام تلاش خویش را بکار برد، تا این اسرای بازداشتگاه اشرف آزاد
شوند و در ممالک مناسب، امنیت جانی پیدا کنند. بحث بر سر سرنوشت 3500 نفرنسان است.
ما باید در این عرصه احساس مسئولیت کنیم.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 146 اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ ماه
مه ۲۰۱۲، ارگان مرکزی حزب کارایران
نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org